این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1
اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من بالاخره قانع شدم ک از خودم رد پایی ب جا بزارم و هنوز کامنت های دوستان رو نخوندم و دوست داشتم فی البداهه بنویسم
امید دارم ک بعد از ب پایان رسوندن این سفر برگردم و ب اوضاع این روزهام بخندم و خدارو شکر کنم
تضادهایی ک باهاشون برخورد دارم
همه و همه برمیگرده ب شرک
و عدم اعتماد ب نفس
امروز ۶ آبان ۱۴۰۰
از روزی ک کرونا شروع شد من خونه نشین شدم
نه درس درست حسابی خوندم
نه کار پیدا کردم
احساس خیلی بدی نسبت ب این قضیه دارم بخصوص ک ۳ روز پیش تولدم بود و چه روز پر تضادی!
۳ روز هست ک وارد ۲۲ سالگی شدم
و میخوام ازین ب بعد بهتر زندگی کنم
اعتراف میکنم ک ۹۹درصد مشکلات ب علت تنبلی و نداشتن انضباط شخصی در اجرای تمرینات هست
ب طوری ک دیر بیدار میشم و دیر میخوابم و فقط اینستا گردی میکنم
البته از اول سال ک دارم سعی میکنم بیشتر روی خودم کار کنم(دست و پا شکسته)
جذب های ریزی هم داشتم
مثل خرید چیزهایی ک درحالت عادی اصلا نمیتونستم داشته باشم و با آسودگی و خیلی راحت بهشون رسیدم
توی دفترم هر موقه ک چیزی رو برای مدتی تجسم میکنم و میخرمش مینویسم ک دقیقا چیکار کردم ک جذبش کردم
و اکثرا با تجسم و رها بودن از هدف بهش میرسیدم
اما گاهی وقتا اهدافی دارم ک تجسم میکنم اما ب علت شرکی ک دارم مدام توی تجسم واکنش خانواده علی الخصوص پدرم منو ازیت میکنه
برای همین ب اینجور اهداف سخت میرسم
از این ب بعد برنامه اینه ک :
-هر روز ی صلوات شمار دستم باشه و توی هر شرایطی ب نکات مثبت توجه کنم تا ب احساس خوب برسم
-هر روز بازی فراوانی رو انجام بدم
-گوش دادن ب سفرنامه و خوندن کامنت هاش
– درست کردن فایلی از باور هایی ک خیلی بهشون نیاز دارم مثل این ک خدا از من بیشتر میخواد ک ثروتمند و موفق باشم ، هرچه ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری ، و باورهایی مرتبط با اعتماد ب نفس و مدام اونهارو گوش بدم همراه با سفرنامه
این بار با حد اکثر تعهد ، اینجا نوشتم ک دیگه از زیر کار در نرم
ممنون از استاد عباس منش و خانم شایسته ی عزیز بابت فراهم کردن چنین بستری برای رشد و پیشرفت ما ❤
راستش امروز که بیدار شدم اونقدر حسم خوب نبود و همون اول صبح و دقیقا آخر شب به تضاد یکسانی برخورد کردم، که این تضاد دقیقا از دل یک تغییر اساسی که تو زندگیم ایجاد کردم ناشی شده که مربوط به رابطه میشه. من از تغییری که ایجاد کردم راضی هستم فقط تضادهایی که بعد از این تغییر دچارش میشم و هنوز خیلی درکش نکردم…
البته یکی از دلایلش فرکانس قربانی بودنه که اوایل این اتفاق توی دامش افتادم و بعد به خودم اومدم… الآن هم احتمالا بخاطر همون حس و حال و باورهای قربانی بودنمه که اینطوری ادامه دار شده…
با وجود اینا تا جاییکه ازم برمیومد باز هم سعی کردم طبق تعهدی که دیروز، روز چهارم سفر بخودم دادم که روزه تمرکز بر نکات مثبت بگیرم، اینکار و انجام بدم.
از اینکه عالی نبودم خودم و سرزنش نکردم و از اینکه با وجود شروع این سفر باز چنین تضادی برام اتفاق افتاد سعی کردم نا امید نشم و قانون تکامل و بخودم یادآور شدم و گفتم نباید از خودم و خدای خودم توقع بیجا داشته باشم، به خودم گفتم این نتیجه باورهای خودمه و میپذیرمش و واقعا میخوام هدایت بشم و راه و پیدا کنم و بخدا گفتم من نمیدونم تو بهم بگو چی بگم… چیکار کنم…
در مورد شغلم هم با توجه به اینکه کار مورد علاقم نیست و جای پیشرفت نداره بعد از اینکه تصمیمم و در مورد رابطه اجرایی کردم و تقریبا به ثبات روحی نسبتا خوبی رسیدم قدم اول برای تغییر در این زمینه رو برداشتم و در یک دوره آموزشی ثبت نام کردم که از ۴ روز دیگه شروع میشه و قصدم یاگیری یک مهارت جدید و کارکردن توی اون زمینه و پیشرفتن و متخصص شدن هست و از خدا میخوام مثل همیشه هدایتم کنه و راه ها رو برام باز کنه.
امروز ۵آبان ماه صبح که از خواب بیدارشدم برای اولین بار چشممو ک بازکردم نیت کردمو زدم رو نشانه ی من.
و اومد به این صفحه از سایت که در مورد شروع یک سفرنامه.
من اطلاعی از این عنوان نداشتم چند وقت پیش دیدم اما چون تو مدارش نبودم دقیق متوجه نشدم و همه ی این مراحل واقعا اگه تکاملتو طی کنی آگاهی و درک بیشتری هم دریافت میکنی،من هم تااین حد میدونم که روزی از این سفر رو برم و متعهد بشم که رد پایی از خودم بخاطر خودم و بعد انتقال انرژی به دوستان خوب و هم فرکانسیم در خانواده صمیمی عباسمنش به جا بگذارم.
واقعا لذت می برم از کامنت‌هایی که نوشته شده و میخونم و چقدر بچه ها مثل استاد با خلوص و صداقت درک و آگاهیشون رو بیان میکنن از خدا بخاطر حضورم در اینجا سپاسگزارم 🙏❤🌹
از خدا بخاطر وجود استادجان سپاسگزارم 🙏❤🌹
یه صدایی به تو فرمود بخوان
یه کسی دست توازدورگرفت
وقتی با عشق پای کامنت نوشتن میشینی گفته می شود من هم از خدا میخوام ک آگاهی خالص در نگارش بده ❤خدایا❤شکرت
اگه باور کنیم و ایمان داشته باشیم مسیر درست به ما نشون داده میشه،آدم‌های درست سر راهمون قرارداده میشه،من ایمان پیدا کردم و باور دارم ک خودم هستم که تمام لحظه های زندگیمو خلق میکنم با باورهام با فرکانسهایی که به جهان هستی ارسال میکنم،اگر من خودم رو لایق بهترین ها بدونم قطعا ❤خداوند❤ هم برای من بهترین ها رو رقم خواهد زد.
وقتی خواسته ای رو مینویسی ایمانت قوی تر میشه و باور میکنی که قطعا و یقینا بهش خواهم رسید، من هم این رو در زندگی احساسش کردم❤ خدا❤روهزاران مرتبه شکرگزارم که با استاد و آموزه هاشون آشنا شدم ،اصلا دوست ندارم ملیحه قبل باشم ،خیلی متفاوت از دوسال پیشم هستم اول راهم من بخوام و تنبلی نکنم ❤خدا ❤ من رو به بهترین مکان بهترین زمان و بهترین موقعیت‌ها و آدم‌ها هدایتم میکنه،نباید جا بزنم بخودم میگم‌ملیحه جان تو همون آدمی بودی که برای کوچکترین موضوع اشک میریختی و خودتو سرزنش میکردی بابت خوبی هایی ک کرده بودی و با تضادهایی ک می دیدی ناامید میشدی،
ملیحه جانم تو الان خیلی قوی تر از گذشته هستی
تو برای خودت ،وقتت،کارت نسبت به گذشته ارزش قائلی ، الان یاد گرفتی درسشو بگیری و دیگه بریزیش دور.
الان فقط از خدا می‌ترسی و ایمانت به خدا قوی تر شده.
وای وای من همیشه این حرف رو از زبان استاد در خصوص شرک و
حدیث پیامبر (ص) که فرمودند: راه یافتن شرک و نفاق به قلب انسان مانند راه رفتن مورچه ای در روی سنگی در تاریکی می باشد
رو آویزه ی گوشم کردم که اگه بترسی یعنی مشرکی و به خدای خودت به پروردگار هستی به خالقت ایمان نداری
میتونم بگم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم راه درازی دارم اما‌میتونم بهتر تر م بشم
چقدر بد به من آموزش داده شده بود و من چه باورهای محدود کننده ای داشتم و چقدر قشنگ استاد در مورد همه ی موضوعات به ما آگاهی میدن ❤خدای مهربونم❤ ازت بی نهایت سپاسگزارم بخاطر استادجان، بخاطر اینکه من اینجا تو این لحظه در جایی قرار دارم که میتونم خودم رو بهتر بشناسم از اشتباهاتم درس بگیرم احساس گناه نکنم بخاطر عبور از پیاده رو ودیدن یه پیرزن جوراب فروش، می دونم که ❤خدا❤ عادل و عدالت رو برقرار میکنه به عدالتش شک نمیکنم
❤خدایا❤شکرت شکرت شکرت که امروزم رو با این فایل شروع کردم
چقدر وقتی میپذیری که خودت خالق زندگی خودت هستی
واین احساسات خوبه که اتفاقات خوب رو رقم میزنه
و تو هستی که باید ورودی های ذهن چموش ت رو کنترل کنی
که جهادی اکبر میخواد
که‌تعهد میخواد
اونوقت هدفت مسیرت،مشخص میشه
وقتی هدفت مشخص شد براش قدم بر میداری
وقتی قدم برداری بهت قدم های بعدی گفته میشه
و به این ترتیب نتایج رو خلق میکنی
و بعد به دنبال هدفهای بعدی و نتایج بزرگتر میری
خیلی خوشحال و شکرگزارم بخاطر حضورم در خانواده صمیمی عباسمنش ، دیدن استاد جان مریم جان که با عشق از آموزه های استاد فیلم تهیه میکنن و با عشق اینجا در اختیار ما قرار میدن
عاشقتونم و آرزوی سلامتی براتون از صمیم قلبم دارم🥰🤗😘❤🌹
هر روز که ی برگ از سفرنامه رو ورق می زنم و فایل رو گوش می دم و کامنت و یادداشت دوستان خوبم و خانم شایسته رو می خونم حس می کنم ارامش ام و توکلم به خدا و هماهنگیم با طبیعت بیشتر و بیشتر می شه .حس می کنم باور هام داره قوی تر می شه.حس می کنم خدا با نشونه هاش منو خیلی دوست داره و می خواد به بالاترین مقام و منزلت و بیشتریت ثروت و فراوانی و طول عمر و بالاترین درجه سلامتی و صبورترین فرد در دنیا و جذابترین و زیباترین فرد و داشتن بالاترین رابطه عاطفی و عاشقانه رو داره به من می ده طوری که بعد از من به هیچ کس نخواهد داد.
هر روز خدا رو توی گلی که در گلدونه یا درختی که تو خیابونه یا صدای پرنده ای که چه چه می زنه یا رابطه عاشقانه ای که افراد با هم دارن یا فراوانی که از همه چیز بی نهایت دارم می بینم حس می کنم و لمسش می کنم.
هر روز صبح به گل های توی حیاط سلام می دم حرف می زنم ،شاید باورتون نشه انگار اونا هم به من عادت کردن و هر روز منتظر من هستن و با با من حرف می زنن ،اگه بدونید چه حس خوبی و چه ارامشی بهم دست می ده.
خدا رو به خطر وجود این همه نعمت و فراوانی که مثل سیل توی زندگیم جاریه و من همه اونها رو جذب و دریافت شون می کنم بسیار بسیار سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
از خدا می خوام هر چی رو که می خواید بهترین ها رو بهتون بده.
استاد من بعد از یک اتفاقی که به قول شما دنیا با مشت و لگد خواست باهام برخورد کنه به سمت شما هدایت شدم. البته چندین ساله شما رو میشناسم اما هر بار مقطعی بوده و این بار فکر میکنم طولانی تر از همیشه در حال همراهی با شما هستم. تصمیم گرفتم که این بار بنویسم تا روی باورهام متمرکز بشم. من همیشه برای نوشتن مقاومت داشتم اما الان میخوام این تغییر رو در خودم ایجاد کنم.
استاد وقتی وویس روز دوم را گوش دادم با خودم گفتم ای کاش بجای آموزه های غلط دینی از همون بچگی خدا رو به این شیوه بهمون می شناسوندن. کاش زودتر با قوانین این دنیا آشنا میشدیم و من چقدر خوشحالم که فهمیدم هیچ کس نمیتونه به من ضرری برسونه و هر کس هر کاری بکنه در اصل به خودش کرده.
من هنوز اول راهم و نتایجم اندک بوده اما خیلی خرسند کننده داشتم مخصوصا روابطم با خانواده خیلی بهتر شده و سعی کردم با خودم به صلح برسم.
من حتی نمیدونستم برای سفرنامه باید چی بنویسم، اما فقط خواستم که بنویسم که بگم من میتونم و رد پامو بذارم برای همه کساییکه مخصوصا مثل خودم اول راهند. بگم شما تنها نیستید.
و در آخر میگم خوشا بحال ما که با شما آشنا شدیم و اینم بگم که ما خانوادگی با شما همراه شدیم و حس خوبی که به ما میدید رو به اشتراک میگذاریم.
بحث این فایل دقیقا هدفی بود که بخاطرش این سفر و شروع کردم و بعد از چند ماه دوری از آموزشها و در عین حال وجود یکسری چالش و تضاد روحیه خودم و از دست داده بودم و همونطور که در کامنت روز سوم نوشتم چون ته ذهنم میدونستم چرا اوضاع بر وفق مرادم نیست و با آموزشها یاد گرفته بودم چکاری باید بکنم کم کم با توجه به نکات مثبت تونستم بلند شم و خداروشکر وارد این سفر شدم و خدا میدونه چقدر روحیم داره بهتر و بهتر میشه. خواب و خوراکم درست شده و آرامش و دارم تجربه میکنم.
این حرفا با حال و هوای این روزهای من کاملا منطبقه و با تمام وجودم درک کردم چون در حال تجربش هستم و خدا رو شکر میکنم بابت قوانین ثابتش که باعث میشن اینچنین
تاثیرگذار و خالق زندگیم باشم.
و باز هم اجرای ایده نوشتن اهرم رنج و لذت برای “ماندن در احساس خوب” که از فایل روز اول سفر از استاد گرفتم با شنیدن فایل امروز در من تقویت شد.
چرا که قدم اول برای وارد شدن به این مسیر رسیدن به احساس خوبه که از طریق توجه به نکات مثبت زندگی میاد.
حتما بعداز نوشتن توی کامنتها هم مینویسم تا دوستان هم بتونن ازش ایده بگیرن و نظراتشون و بهم بگن.
و تعهدی که در پایان روزچهارم سفر به خودم میدم، اینه که بیشتر از قبل مراقب ورودیهای ذهنم باشم، حواسم باشه در طول روز چه خاطراتی و مرور میکنم، راجع به چی صحبت میکنم، چه تصاویر و کلیپهایی و میبینم و چه صداهایی و آگاهانه میشنوم، وقتی اتفاقی میفته چقدر روی نکات منفیش تمرکز میکنم یا غر میزنم و شکایت میکنم و چقدر سعی میکنم همون لحظه آگاهانه حواسم و به نکته مثبتی متمرکز کنم، چقدر حواسم هست که غیبت نکنم و دروغ نگم… چقدر به خوبیها و نقاط قوت همکارام و خانوادم و دوستام و آدمایی که میبینمشون توجه میکنم، چقدر توی مسیری که میرم حواسم به زیبایی درختها و آسمون و پرنده ها هست تا به شلوغی و نکات منفی… چقدر نعمتها و داشته ها و سلامتیم و به خودم یادآور میشم و حسم و عالی نگه میدارم بخاطرشون….
آمین
نکات مثبت امروز زندگی من؛
۱. صبح که از خواب بیدار شدم سلامت و زنده بودم 😊
۲. پیاده رفتم سر کار یعنی پاهای سالم و قوی دارم،
۳. صبحانه خوردم یعنی غذایی برای خوردن دارم و بخاطر اشتهای و توانایی خوردن غذا یعنی سالمم،
۴. باهمکارانم رابطه خوبی داشتم،
۵. با مادرم و دوستم چت کردم،
۶. بعد از کار اومدم به خونم جایی امن و راحت که بتونم استراحت کنم،
۷. از تره بار خرید کردم،
۸. امروز لبخند زدم و خندیدم،
۹. غذا درست کردم،
۱۰. ذهنم و با شنیدن و نوشتن باورها و آگاهی های فایل امروز بمباران کردم!
۱۱. توی مسیرم کلی درخت دیدم،
۱۲. هوای دلپذیری امروز تجربه کردم،
۱۳. تونستم برای حل مساله ریاضی به یه دانش آموز کمک کنم و تونستم باهاش مهربون باشم،
سلام و درود به استاد و مریم عزیز و همسفران هدایت شده
یکی از زیباترین باورهایی که از این فایل و برخی از صحبتهای دیگه استاد در من زنده میشه طبیعی بودن یکسری رفتارها و افکار هست که ما برای خودمون دور از دسترس میدونیم.
همینکه استاد اینقدر زیبا ابتدا بزرگی و خاص بودن ابراهیم و با تصمیماتی که تو زندگیش گرفته و کاملا تسلیم و مومن به خدای خودش بوده رو بیان میکنه و برجسته بودن و محبوب بودنش از نظر خدا رو میگه، در نهایت ما رو به توجه به این نکته سوق میده که ابراهیم هم انسان بوده و چون تونسته به این مقام برسه پس ما هم میتونیم به این جایگاه وبه این حد از تسلیم برسیم.
و چه خبر شعف برانگیزی برای من و چقدر این دیدگاه که عین واقعیته بهم آرامش و اطمینان قلبی میده و از همه مهمتر باعث اعتمادبنفسم میشه و حتی برای چند دقیقه هم که شده من و از ترسام رها میکنه.
و میدونم تنها راه ساختن این باور که باعث میشه این احساس اطمینان در من بیشتر و بیشتر نهادینه بشه و بتونم لحظه ها و ساعتها و روزهای بیشتری و با این اعتمادبنفس زندگی کنم تا به همون مقدار راهها برام باز میشه و در مسیر هدایت الهی قرارم میده، تمرین و تمرکز روی این موضوع هست.
و بقول استاد یکی از راهکارهای تثبیت این باور مطالعه داستان حضرت ابراهیم در قرآن و عمیق شدن در این آیه هاست و من همینجا متعهد میشم هر روز به سراغ قرآن برم و آیه های قرآن و در مورد ابراهیم بخونم تا نگاه خدا و کلام خدا رو درموردش بیشتر و بیشتر بفهمم تا باور کنم که من به چه جایگاهی میتونم برسم و خودم و خدای خودم و اینقدر دست کم نگیرم و اینقدر در مورد هر مساله پیش پاافتاده ای احساس ضعف نکنم و اینقدر مشرک نباشم.
و میدونم که تو این مسیر نباید خیلی از خودم توقع زیادی داشته باشم و قانون تکامل و فراموش نکنم وگرنه همین انتظار بیجا باعث میشه احساسم بد بشه و من و وارد چرخه نادرستی بکنه.
مثلا امروز با تضادی تو زندگیم روبرو شدم که طی ماههای گذشته هم برام اتفاق افتاده بود و من بخاطر اینکه خودم و از مسیر آموزشها دور کرده بودم این تضاد باعث شده بود ترس های زیادی و تجربه کنم و گاهی در دام احساس قربانی بودن بیفتم و که باعث شده بود این تضاد هی بزرگ و بزرگتر بشه و من اینجور مواقع میفهمم که دور شدن از آموزشها و کارنکردن روی باورهام من و تو این چرخه احساس بد و اتفاقات بد میندازه و کم کم شروع کردم با خدا صحبت کردن و تمرکزم و روی زیبایی ها گذاشتم تا جاییکه ازم برمیومد و سپاسگزاری کردم و بخودم سخت نگرفتم و خودم و از سرزنش کردن دور نگه داشتم و سعی کردم با خودم مهربون رفتار کنم…
و همین روند آروم آروم انگار من و دوباره وارد مسیر کرد و خدارو هزار مرتبه شکر که به سمت این سفر زیبا هدایت شدم و از این طریق دوباره تونستم با این آگاهی ها ارتباط برقرار کنم و چقدر حالم خوبه و این حال خوب باعث شد که عکس العمل من به همون تضاد قبلی که امروز هم برام پیش اومد بسیار بسیار متفاوت تر از قبل باشه.
کامل نبودم ولی بهتر بودم.
خیلی کمتر از قبل بحث کردم و آرامشم و حفظ کردم.
باور اینکه “اگر من در مدار درستی باشم هیچکسی نمیتونه بمن صدمه ای بزنه” از قبل برام پررنگ تر شده بود.
باور اینکه اگر متوکل هستم پس باید احساسم و خوب نگه دارم باعث شد هیچکدوم از احساسات و رفتارها و بهم ریختن های قبلی و نداشته باشم.
و با خودم میگفتم اینجور موقع ها باید ایمانت و نشون بدی.
خدا به کسانیکه احساسشون و تو هرشرایطی بتونن خوب نگه دارن پاداش میده…
و همین باورها باعث شد من توجهم و از این موضوع بردارم و دنبال دستاویزی هرچند کوچک باشم که بهم حس خوب میده و اینجور مواقع میفهمم که این دستاویز همیشه در قالب نعمتهای فراوان بوفور هست فقط باید چشم دلمون و باز کنیم.
خلاصه امروز با برخورد با این تضاد پیش خودم و خدای خودم سربلند و پیروز شدم هرچند ترسهام توی همون لحظات هم گاهی میومدن و من آگاهانه با تکرار باورهام کمرنگ ترشون میکردم و محو نشدن اما میدونم که این قانون تکامله و من باید در برابرش تسلیم باشم.
از خدا میخوام ما و در این مسیر زیبای توکل و تسلیم که تنها راه سعادته ثابت قدم نگه داره و روز به روز ظرف وجودی ما رو برای دریافت آگاهی ها و قوانین الهی بزرگ تر کنه.
خدا رو شکر که این همه اگاهی در این چند روز کسب کردم و هروز به سایت سر می زنم و روز به روز سفرنامه و کامنت دوستان و فایل استاد رو مرور می کنم و نتیجه اش ارامش و توجه به نکات مثبت و سپاسگزاری و تقویت باورهای توحیدی ام شده است. و خیلی خیلی عالیست.
من هدفم از دنبال کردن این مسیر رسیدن به ازادی مکانی زمانی و فراوانی و ثروت و سلامتی و روابط عاطفی عالی که خدا می دونم داره بهترین ها رو بهم می ده و تمام کائناتش در حال خدمت رسانی به من هستن.
و در این مدت کوتاه ادم های بسیار عالی تو مسیر زندگی ام وارد شدن که فقط در خدمت من هستن که به من برای رسیدن به لذت و ارامش کمک کنند.
توی این مدت کوتاه به این باور رسیدم که خدا خیلییی دوست داره من به همه ی خواسته هایم به بهترین حالت ممکن و در کوتاهترین زمان برسم.وقتی باهاش حرف می زنم لذت می برم.خدا از هرچیز داره بی نهایت ها رو به من می ده.
هر روز صبح توی حیاط محل کارم با گل های رنگارنگ حرف می زنم باور کنید هروز حس می کنم شاداب تر و زیباتر می شن.
به لطف خدا تو این روز ها بیام و از نعمت ها و مسافرت ها و ثروت و روابط عالی عاطفی بیام براتون بنویسم.
خدارو بابت این همه الطافش و دستان زیادش بسیار بسیار سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
از خدا می خوام هر چی می خواین بهترین ها رو بهتون بده.
سلام
من بالاخره قانع شدم ک از خودم رد پایی ب جا بزارم و هنوز کامنت های دوستان رو نخوندم و دوست داشتم فی البداهه بنویسم
امید دارم ک بعد از ب پایان رسوندن این سفر برگردم و ب اوضاع این روزهام بخندم و خدارو شکر کنم
تضادهایی ک باهاشون برخورد دارم
همه و همه برمیگرده ب شرک
و عدم اعتماد ب نفس
امروز ۶ آبان ۱۴۰۰
از روزی ک کرونا شروع شد من خونه نشین شدم
نه درس درست حسابی خوندم
نه کار پیدا کردم
احساس خیلی بدی نسبت ب این قضیه دارم بخصوص ک ۳ روز پیش تولدم بود و چه روز پر تضادی!
۳ روز هست ک وارد ۲۲ سالگی شدم
و میخوام ازین ب بعد بهتر زندگی کنم
اعتراف میکنم ک ۹۹درصد مشکلات ب علت تنبلی و نداشتن انضباط شخصی در اجرای تمرینات هست
ب طوری ک دیر بیدار میشم و دیر میخوابم و فقط اینستا گردی میکنم
البته از اول سال ک دارم سعی میکنم بیشتر روی خودم کار کنم(دست و پا شکسته)
جذب های ریزی هم داشتم
مثل خرید چیزهایی ک درحالت عادی اصلا نمیتونستم داشته باشم و با آسودگی و خیلی راحت بهشون رسیدم
توی دفترم هر موقه ک چیزی رو برای مدتی تجسم میکنم و میخرمش مینویسم ک دقیقا چیکار کردم ک جذبش کردم
و اکثرا با تجسم و رها بودن از هدف بهش میرسیدم
اما گاهی وقتا اهدافی دارم ک تجسم میکنم اما ب علت شرکی ک دارم مدام توی تجسم واکنش خانواده علی الخصوص پدرم منو ازیت میکنه
برای همین ب اینجور اهداف سخت میرسم
از این ب بعد برنامه اینه ک :
-هر روز ی صلوات شمار دستم باشه و توی هر شرایطی ب نکات مثبت توجه کنم تا ب احساس خوب برسم
-هر روز بازی فراوانی رو انجام بدم
-گوش دادن ب سفرنامه و خوندن کامنت هاش
– درست کردن فایلی از باور هایی ک خیلی بهشون نیاز دارم مثل این ک خدا از من بیشتر میخواد ک ثروتمند و موفق باشم ، هرچه ثروتمند تر باشی نزد خدا محبوب تری ، و باورهایی مرتبط با اعتماد ب نفس و مدام اونهارو گوش بدم همراه با سفرنامه
این بار با حد اکثر تعهد ، اینجا نوشتم ک دیگه از زیر کار در نرم
ممنون از استاد عباس منش و خانم شایسته ی عزیز بابت فراهم کردن چنین بستری برای رشد و پیشرفت ما ❤
روز پنجم –
تغییر شخصیت جسارت میخواهد”
سلام
راستش امروز که بیدار شدم اونقدر حسم خوب نبود و همون اول صبح و دقیقا آخر شب به تضاد یکسانی برخورد کردم، که این تضاد دقیقا از دل یک تغییر اساسی که تو زندگیم ایجاد کردم ناشی شده که مربوط به رابطه میشه. من از تغییری که ایجاد کردم راضی هستم فقط تضادهایی که بعد از این تغییر دچارش میشم و هنوز خیلی درکش نکردم…
البته یکی از دلایلش فرکانس قربانی بودنه که اوایل این اتفاق توی دامش افتادم و بعد به خودم اومدم… الآن هم احتمالا بخاطر همون حس و حال و باورهای قربانی بودنمه که اینطوری ادامه دار شده…
با وجود اینا تا جاییکه ازم برمیومد باز هم سعی کردم طبق تعهدی که دیروز، روز چهارم سفر بخودم دادم که روزه تمرکز بر نکات مثبت بگیرم، اینکار و انجام بدم.
از اینکه عالی نبودم خودم و سرزنش نکردم و از اینکه با وجود شروع این سفر باز چنین تضادی برام اتفاق افتاد سعی کردم نا امید نشم و قانون تکامل و بخودم یادآور شدم و گفتم نباید از خودم و خدای خودم توقع بیجا داشته باشم، به خودم گفتم این نتیجه باورهای خودمه و میپذیرمش و واقعا میخوام هدایت بشم و راه و پیدا کنم و بخدا گفتم من نمیدونم تو بهم بگو چی بگم… چیکار کنم…
در مورد شغلم هم با توجه به اینکه کار مورد علاقم نیست و جای پیشرفت نداره بعد از اینکه تصمیمم و در مورد رابطه اجرایی کردم و تقریبا به ثبات روحی نسبتا خوبی رسیدم قدم اول برای تغییر در این زمینه رو برداشتم و در یک دوره آموزشی ثبت نام کردم که از ۴ روز دیگه شروع میشه و قصدم یاگیری یک مهارت جدید و کارکردن توی اون زمینه و پیشرفتن و متخصص شدن هست و از خدا میخوام مثل همیشه هدایتم کنه و راه ها رو برام باز کنه.
آمین
به نام یگانه ❤پروردگار❤ هستی🌍
سلام به استاد مهربان👨 و مریم جان گل🧑
امروز ۵آبان ماه صبح که از خواب بیدارشدم برای اولین بار چشممو ک بازکردم نیت کردمو زدم رو نشانه ی من.
و اومد به این صفحه از سایت که در مورد شروع یک سفرنامه.
من اطلاعی از این عنوان نداشتم چند وقت پیش دیدم اما چون تو مدارش نبودم دقیق متوجه نشدم و همه ی این مراحل واقعا اگه تکاملتو طی کنی آگاهی و درک بیشتری هم دریافت میکنی،من هم تااین حد میدونم که روزی از این سفر رو برم و متعهد بشم که رد پایی از خودم بخاطر خودم و بعد انتقال انرژی به دوستان خوب و هم فرکانسیم در خانواده صمیمی عباسمنش به جا بگذارم.
واقعا لذت می برم از کامنت‌هایی که نوشته شده و میخونم و چقدر بچه ها مثل استاد با خلوص و صداقت درک و آگاهیشون رو بیان میکنن از خدا بخاطر حضورم در اینجا سپاسگزارم 🙏❤🌹
از خدا بخاطر وجود استادجان سپاسگزارم 🙏❤🌹
یه صدایی به تو فرمود بخوان
یه کسی دست توازدورگرفت
وقتی با عشق پای کامنت نوشتن میشینی گفته می شود من هم از خدا میخوام ک آگاهی خالص در نگارش بده ❤خدایا❤شکرت
اگه باور کنیم و ایمان داشته باشیم مسیر درست به ما نشون داده میشه،آدم‌های درست سر راهمون قرارداده میشه،من ایمان پیدا کردم و باور دارم ک خودم هستم که تمام لحظه های زندگیمو خلق میکنم با باورهام با فرکانسهایی که به جهان هستی ارسال میکنم،اگر من خودم رو لایق بهترین ها بدونم قطعا ❤خداوند❤ هم برای من بهترین ها رو رقم خواهد زد.
وقتی خواسته ای رو مینویسی ایمانت قوی تر میشه و باور میکنی که قطعا و یقینا بهش خواهم رسید، من هم این رو در زندگی احساسش کردم❤ خدا❤روهزاران مرتبه شکرگزارم که با استاد و آموزه هاشون آشنا شدم ،اصلا دوست ندارم ملیحه قبل باشم ،خیلی متفاوت از دوسال پیشم هستم اول راهم من بخوام و تنبلی نکنم ❤خدا ❤ من رو به بهترین مکان بهترین زمان و بهترین موقعیت‌ها و آدم‌ها هدایتم میکنه،نباید جا بزنم بخودم میگم‌ملیحه جان تو همون آدمی بودی که برای کوچکترین موضوع اشک میریختی و خودتو سرزنش میکردی بابت خوبی هایی ک کرده بودی و با تضادهایی ک می دیدی ناامید میشدی،
ملیحه جانم تو الان خیلی قوی تر از گذشته هستی
تو برای خودت ،وقتت،کارت نسبت به گذشته ارزش قائلی ، الان یاد گرفتی درسشو بگیری و دیگه بریزیش دور.
الان فقط از خدا می‌ترسی و ایمانت به خدا قوی تر شده.
وای وای من همیشه این حرف رو از زبان استاد در خصوص شرک و
حدیث پیامبر (ص) که فرمودند: راه یافتن شرک و نفاق به قلب انسان مانند راه رفتن مورچه ای در روی سنگی در تاریکی می باشد
رو آویزه ی گوشم کردم که اگه بترسی یعنی مشرکی و به خدای خودت به پروردگار هستی به خالقت ایمان نداری
میتونم بگم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم راه درازی دارم اما‌میتونم بهتر تر م بشم
چقدر بد به من آموزش داده شده بود و من چه باورهای محدود کننده ای داشتم و چقدر قشنگ استاد در مورد همه ی موضوعات به ما آگاهی میدن ❤خدای مهربونم❤ ازت بی نهایت سپاسگزارم بخاطر استادجان، بخاطر اینکه من اینجا تو این لحظه در جایی قرار دارم که میتونم خودم رو بهتر بشناسم از اشتباهاتم درس بگیرم احساس گناه نکنم بخاطر عبور از پیاده رو ودیدن یه پیرزن جوراب فروش، می دونم که ❤خدا❤ عادل و عدالت رو برقرار میکنه به عدالتش شک نمیکنم
❤خدایا❤شکرت شکرت شکرت که امروزم رو با این فایل شروع کردم
چقدر وقتی میپذیری که خودت خالق زندگی خودت هستی
واین احساسات خوبه که اتفاقات خوب رو رقم میزنه
و تو هستی که باید ورودی های ذهن چموش ت رو کنترل کنی
که جهادی اکبر میخواد
که‌تعهد میخواد
اونوقت هدفت مسیرت،مشخص میشه
وقتی هدفت مشخص شد براش قدم بر میداری
وقتی قدم برداری بهت قدم های بعدی گفته میشه
و به این ترتیب نتایج رو خلق میکنی
و بعد به دنبال هدفهای بعدی و نتایج بزرگتر میری
خیلی خوشحال و شکرگزارم بخاطر حضورم در خانواده صمیمی عباسمنش ، دیدن استاد جان مریم جان که با عشق از آموزه های استاد فیلم تهیه میکنن و با عشق اینجا در اختیار ما قرار میدن
عاشقتونم و آرزوی سلامتی براتون از صمیم قلبم دارم🥰🤗😘❤🌹
با سلام خدمت دوستان خوبم
ی سلام ویژه به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
هر روز که ی برگ از سفرنامه رو ورق می زنم و فایل رو گوش می دم و کامنت و یادداشت دوستان خوبم و خانم شایسته رو می خونم حس می کنم ارامش ام و توکلم به خدا و هماهنگیم با طبیعت بیشتر و بیشتر می شه .حس می کنم باور هام داره قوی تر می شه.حس می کنم خدا با نشونه هاش منو خیلی دوست داره و می خواد به بالاترین مقام و منزلت و بیشتریت ثروت و فراوانی و طول عمر و بالاترین درجه سلامتی و صبورترین فرد در دنیا و جذابترین و زیباترین فرد و داشتن بالاترین رابطه عاطفی و عاشقانه رو داره به من می ده طوری که بعد از من به هیچ کس نخواهد داد.
هر روز خدا رو توی گلی که در گلدونه یا درختی که تو خیابونه یا صدای پرنده ای که چه چه می زنه یا رابطه عاشقانه ای که افراد با هم دارن یا فراوانی که از همه چیز بی نهایت دارم می بینم حس می کنم و لمسش می کنم.
هر روز صبح به گل های توی حیاط سلام می دم حرف می زنم ،شاید باورتون نشه انگار اونا هم به من عادت کردن و هر روز منتظر من هستن و با با من حرف می زنن ،اگه بدونید چه حس خوبی و چه ارامشی بهم دست می ده.
خدا رو به خطر وجود این همه نعمت و فراوانی که مثل سیل توی زندگیم جاریه و من همه اونها رو جذب و دریافت شون می کنم بسیار بسیار سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
از خدا می خوام هر چی رو که می خواید بهترین ها رو بهتون بده.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربانم
استاد من بعد از یک اتفاقی که به قول شما دنیا با مشت و لگد خواست باهام برخورد کنه به سمت شما هدایت شدم. البته چندین ساله شما رو میشناسم اما هر بار مقطعی بوده و این بار فکر میکنم طولانی تر از همیشه در حال همراهی با شما هستم. تصمیم گرفتم که این بار بنویسم تا روی باورهام متمرکز بشم. من همیشه برای نوشتن مقاومت داشتم اما الان میخوام این تغییر رو در خودم ایجاد کنم.
استاد وقتی وویس روز دوم را گوش دادم با خودم گفتم ای کاش بجای آموزه های غلط دینی از همون بچگی خدا رو به این شیوه بهمون می شناسوندن. کاش زودتر با قوانین این دنیا آشنا میشدیم و من چقدر خوشحالم که فهمیدم هیچ کس نمیتونه به من ضرری برسونه و هر کس هر کاری بکنه در اصل به خودش کرده.
من هنوز اول راهم و نتایجم اندک بوده اما خیلی خرسند کننده داشتم مخصوصا روابطم با خانواده خیلی بهتر شده و سعی کردم با خودم به صلح برسم.
من حتی نمیدونستم برای سفرنامه باید چی بنویسم، اما فقط خواستم که بنویسم که بگم من میتونم و رد پامو بذارم برای همه کساییکه مخصوصا مثل خودم اول راهند. بگم شما تنها نیستید.
و در آخر میگم خوشا بحال ما که با شما آشنا شدیم و اینم بگم که ما خانوادگی با شما همراه شدیم و حس خوبی که به ما میدید رو به اشتراک میگذاریم.
خیلی دوستتون دارم و سپاسگزارم از خدا
روز چهارم
سلامی سرشار از عشق
بحث این فایل دقیقا هدفی بود که بخاطرش این سفر و شروع کردم و بعد از چند ماه دوری از آموزشها و در عین حال وجود یکسری چالش و تضاد روحیه خودم و از دست داده بودم و همونطور که در کامنت روز سوم نوشتم چون ته ذهنم میدونستم چرا اوضاع بر وفق مرادم نیست و با آموزشها یاد گرفته بودم چکاری باید بکنم کم کم با توجه به نکات مثبت تونستم بلند شم و خداروشکر وارد این سفر شدم و خدا میدونه چقدر روحیم داره بهتر و بهتر میشه. خواب و خوراکم درست شده و آرامش و دارم تجربه میکنم.
این حرفا با حال و هوای این روزهای من کاملا منطبقه و با تمام وجودم درک کردم چون در حال تجربش هستم و خدا رو شکر میکنم بابت قوانین ثابتش که باعث میشن اینچنین
تاثیرگذار و خالق زندگیم باشم.
و باز هم اجرای ایده نوشتن اهرم رنج و لذت برای “ماندن در احساس خوب” که از فایل روز اول سفر از استاد گرفتم با شنیدن فایل امروز در من تقویت شد.
چرا که قدم اول برای وارد شدن به این مسیر رسیدن به احساس خوبه که از طریق توجه به نکات مثبت زندگی میاد.
حتما بعداز نوشتن توی کامنتها هم مینویسم تا دوستان هم بتونن ازش ایده بگیرن و نظراتشون و بهم بگن.
و تعهدی که در پایان روزچهارم سفر به خودم میدم، اینه که بیشتر از قبل مراقب ورودیهای ذهنم باشم، حواسم باشه در طول روز چه خاطراتی و مرور میکنم، راجع به چی صحبت میکنم، چه تصاویر و کلیپهایی و میبینم و چه صداهایی و آگاهانه میشنوم، وقتی اتفاقی میفته چقدر روی نکات منفیش تمرکز میکنم یا غر میزنم و شکایت میکنم و چقدر سعی میکنم همون لحظه آگاهانه حواسم و به نکته مثبتی متمرکز کنم، چقدر حواسم هست که غیبت نکنم و دروغ نگم… چقدر به خوبیها و نقاط قوت همکارام و خانوادم و دوستام و آدمایی که میبینمشون توجه میکنم، چقدر توی مسیری که میرم حواسم به زیبایی درختها و آسمون و پرنده ها هست تا به شلوغی و نکات منفی… چقدر نعمتها و داشته ها و سلامتیم و به خودم یادآور میشم و حسم و عالی نگه میدارم بخاطرشون….
آمین
نکات مثبت امروز زندگی من؛
۱. صبح که از خواب بیدار شدم سلامت و زنده بودم 😊
۲. پیاده رفتم سر کار یعنی پاهای سالم و قوی دارم،
۳. صبحانه خوردم یعنی غذایی برای خوردن دارم و بخاطر اشتهای و توانایی خوردن غذا یعنی سالمم،
۴. باهمکارانم رابطه خوبی داشتم،
۵. با مادرم و دوستم چت کردم،
۶. بعد از کار اومدم به خونم جایی امن و راحت که بتونم استراحت کنم،
۷. از تره بار خرید کردم،
۸. امروز لبخند زدم و خندیدم،
۹. غذا درست کردم،
۱۰. ذهنم و با شنیدن و نوشتن باورها و آگاهی های فایل امروز بمباران کردم!
۱۱. توی مسیرم کلی درخت دیدم،
۱۲. هوای دلپذیری امروز تجربه کردم،
۱۳. تونستم برای حل مساله ریاضی به یه دانش آموز کمک کنم و تونستم باهاش مهربون باشم،
۱۴. تونستم حسم و امروز خوب نگه دارم.
خدایا بابت همه اینا شکرت.
روز سوم
سلام و درود به استاد و مریم عزیز و همسفران هدایت شده
یکی از زیباترین باورهایی که از این فایل و برخی از صحبتهای دیگه استاد در من زنده میشه طبیعی بودن یکسری رفتارها و افکار هست که ما برای خودمون دور از دسترس میدونیم.
همینکه استاد اینقدر زیبا ابتدا بزرگی و خاص بودن ابراهیم و با تصمیماتی که تو زندگیش گرفته و کاملا تسلیم و مومن به خدای خودش بوده رو بیان میکنه و برجسته بودن و محبوب بودنش از نظر خدا رو میگه، در نهایت ما رو به توجه به این نکته سوق میده که ابراهیم هم انسان بوده و چون تونسته به این مقام برسه پس ما هم میتونیم به این جایگاه وبه این حد از تسلیم برسیم.
و چه خبر شعف برانگیزی برای من و چقدر این دیدگاه که عین واقعیته بهم آرامش و اطمینان قلبی میده و از همه مهمتر باعث اعتمادبنفسم میشه و حتی برای چند دقیقه هم که شده من و از ترسام رها میکنه.
و میدونم تنها راه ساختن این باور که باعث میشه این احساس اطمینان در من بیشتر و بیشتر نهادینه بشه و بتونم لحظه ها و ساعتها و روزهای بیشتری و با این اعتمادبنفس زندگی کنم تا به همون مقدار راهها برام باز میشه و در مسیر هدایت الهی قرارم میده، تمرین و تمرکز روی این موضوع هست.
و بقول استاد یکی از راهکارهای تثبیت این باور مطالعه داستان حضرت ابراهیم در قرآن و عمیق شدن در این آیه هاست و من همینجا متعهد میشم هر روز به سراغ قرآن برم و آیه های قرآن و در مورد ابراهیم بخونم تا نگاه خدا و کلام خدا رو درموردش بیشتر و بیشتر بفهمم تا باور کنم که من به چه جایگاهی میتونم برسم و خودم و خدای خودم و اینقدر دست کم نگیرم و اینقدر در مورد هر مساله پیش پاافتاده ای احساس ضعف نکنم و اینقدر مشرک نباشم.
و میدونم که تو این مسیر نباید خیلی از خودم توقع زیادی داشته باشم و قانون تکامل و فراموش نکنم وگرنه همین انتظار بیجا باعث میشه احساسم بد بشه و من و وارد چرخه نادرستی بکنه.
مثلا امروز با تضادی تو زندگیم روبرو شدم که طی ماههای گذشته هم برام اتفاق افتاده بود و من بخاطر اینکه خودم و از مسیر آموزشها دور کرده بودم این تضاد باعث شده بود ترس های زیادی و تجربه کنم و گاهی در دام احساس قربانی بودن بیفتم و که باعث شده بود این تضاد هی بزرگ و بزرگتر بشه و من اینجور مواقع میفهمم که دور شدن از آموزشها و کارنکردن روی باورهام من و تو این چرخه احساس بد و اتفاقات بد میندازه و کم کم شروع کردم با خدا صحبت کردن و تمرکزم و روی زیبایی ها گذاشتم تا جاییکه ازم برمیومد و سپاسگزاری کردم و بخودم سخت نگرفتم و خودم و از سرزنش کردن دور نگه داشتم و سعی کردم با خودم مهربون رفتار کنم…
و همین روند آروم آروم انگار من و دوباره وارد مسیر کرد و خدارو هزار مرتبه شکر که به سمت این سفر زیبا هدایت شدم و از این طریق دوباره تونستم با این آگاهی ها ارتباط برقرار کنم و چقدر حالم خوبه و این حال خوب باعث شد که عکس العمل من به همون تضاد قبلی که امروز هم برام پیش اومد بسیار بسیار متفاوت تر از قبل باشه.
کامل نبودم ولی بهتر بودم.
خیلی کمتر از قبل بحث کردم و آرامشم و حفظ کردم.
باور اینکه “اگر من در مدار درستی باشم هیچکسی نمیتونه بمن صدمه ای بزنه” از قبل برام پررنگ تر شده بود.
باور اینکه اگر متوکل هستم پس باید احساسم و خوب نگه دارم باعث شد هیچکدوم از احساسات و رفتارها و بهم ریختن های قبلی و نداشته باشم.
و با خودم میگفتم اینجور موقع ها باید ایمانت و نشون بدی.
خدا به کسانیکه احساسشون و تو هرشرایطی بتونن خوب نگه دارن پاداش میده…
و همین باورها باعث شد من توجهم و از این موضوع بردارم و دنبال دستاویزی هرچند کوچک باشم که بهم حس خوب میده و اینجور مواقع میفهمم که این دستاویز همیشه در قالب نعمتهای فراوان بوفور هست فقط باید چشم دلمون و باز کنیم.
خلاصه امروز با برخورد با این تضاد پیش خودم و خدای خودم سربلند و پیروز شدم هرچند ترسهام توی همون لحظات هم گاهی میومدن و من آگاهانه با تکرار باورهام کمرنگ ترشون میکردم و محو نشدن اما میدونم که این قانون تکامله و من باید در برابرش تسلیم باشم.
از خدا میخوام ما و در این مسیر زیبای توکل و تسلیم که تنها راه سعادته ثابت قدم نگه داره و روز به روز ظرف وجودی ما رو برای دریافت آگاهی ها و قوانین الهی بزرگ تر کنه.
آمین.
به نام خدای مهربانم که همیشه من راهدایت وراهنمایی میکندو امروزمن روبه سایت واستادراهنمایی کرد
امروز۳آبان ۱۴۰۰واردسایت شدم وقدم به قدم برای زندگی زیباترتلاش میکنم
اقدام امروزم
توجه به نکات مثبت زندگیم ولذت بردن ازلحظه های زندگی ودربرنامه روزانه ورزش روهم شروع میکنم
خدایاممنونم که هستی وهواموداری
به نام خداوند هدایتگر مهربان
سلام
خدا رو شکر امروز هدایت شدم به این فایل و انشاالله آغازی برای یه سفر عالی خدایت بی نهایت سپاسگزارم.
امروز ۳ آبان ۱۴۰۰ و من متعهد میشم این سفر آغاز کنم و متعهدانه روی خودم کار کنم.
اقدامات امروزم.
چون بیشتر وقتم تو اینستا میگذره پس به طور کامل امروز حذفش میکنم توکل به الله
خدایا شکرت
با سلام به همه ی دوستان خوبم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدا رو شکر که این همه اگاهی در این چند روز کسب کردم و هروز به سایت سر می زنم و روز به روز سفرنامه و کامنت دوستان و فایل استاد رو مرور می کنم و نتیجه اش ارامش و توجه به نکات مثبت و سپاسگزاری و تقویت باورهای توحیدی ام شده است. و خیلی خیلی عالیست.
من هدفم از دنبال کردن این مسیر رسیدن به ازادی مکانی زمانی و فراوانی و ثروت و سلامتی و روابط عاطفی عالی که خدا می دونم داره بهترین ها رو بهم می ده و تمام کائناتش در حال خدمت رسانی به من هستن.
و در این مدت کوتاه ادم های بسیار عالی تو مسیر زندگی ام وارد شدن که فقط در خدمت من هستن که به من برای رسیدن به لذت و ارامش کمک کنند.
توی این مدت کوتاه به این باور رسیدم که خدا خیلییی دوست داره من به همه ی خواسته هایم به بهترین حالت ممکن و در کوتاهترین زمان برسم.وقتی باهاش حرف می زنم لذت می برم.خدا از هرچیز داره بی نهایت ها رو به من می ده.
هر روز صبح توی حیاط محل کارم با گل های رنگارنگ حرف می زنم باور کنید هروز حس می کنم شاداب تر و زیباتر می شن.
به لطف خدا تو این روز ها بیام و از نعمت ها و مسافرت ها و ثروت و روابط عالی عاطفی بیام براتون بنویسم.
خدارو بابت این همه الطافش و دستان زیادش بسیار بسیار سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
از خدا می خوام هر چی می خواین بهترین ها رو بهتون بده.