روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 205


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    روز ششم سفر رویاییم

    امروز نمیدونم چی بنویسم. حس میکنم اتفاقاتی میخواد بیوفته تغییراتی پیش روست که در برابرشون مقاومت میکنم. تکامله میخواد پیش بره اما کمی جسارت میخواد. شخصیتم تو مرحله ای هست که یا قراره بشه همونی که از اول بوده و برگرده پله های اول یا پا توی راهی بذاره همیشه مقصدشو دوس داشته تجربه کنه ولی از مسیر راه ترسوندنش و اونقدر نرفته که فکر میکنه واقعا رفتنی نیست.

    بیشتر از این نمیخوام حرف بزنم میخوام یکم تجربه کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Maryam R گفته:
    مدت عضویت: 3294 روز

    دستاورد سفر سی روزه از روزشمار تحول زندگی من- فصل اول

    بعد از تموم شدن این ۳۰ روز، که فایلها رو گوش میکردم و مینوشتم و کامنت میذاشتم، یه اتفاق درونی جالب و شیرین  برام رخ افتاد؛

    محبت و دوست داشتن خاصی نسبت به خودم توی یه لحظه پیدا کردم که اینقدر حس ناب و قشنگی بود که روزهای بعدش آگاهانه باز هم دنبال این حس میگردم در درونم و بهش میرسم.

    خیلی وقته(سالهای سال بخصوص بعد از مطالعه محصول عزت نفس) که میخوام اولویت زندگیم، دوست داشتن و پذیرفتن خودم باشه و شاید کلی طبق آموزشهای استاد راهکار و برنامه برای خودم میذاشتم و سعی میکردم اجرا کنم ولی چون صد در صد اجرا نمیشد راضی نمیشدم و بخودم سخت میگرفتم و فکر میکردم باید کار شاق و عجیب غریبی انجام بدم ….

    😍هفته گذشته وقتی سرکار بودم و داشتم طبق معمول یکم سختگیرانه برنامه های کاری و شخصیم  و بررسی میکردم یه لحظه این حس که “خودم مهمتر از همه چی هستم  و دوست داشتنی هستم، خودم و دوست دارم” تمام وجودم و فراگرفت که تجربه اون لحظه بینهایت برام شیرین و فوق العاده بود.

    راستش و بخواین اولین بار بود که دوست داشتن خودم و احساس کردم و در واقع اولین بار بود که خودم و دوست داشتم.

    و از اون روز به بعد چسبیدم به این حس بینظیر.

    و تو این مدت الهاماتی که بهم میشد و خیلی بهتر از قبل درک میکردم و تصمیم گرفتم که توی دفتر بولت ژورنالم یه صفحه به اسم “الهامات” درست کنم که تا گرفتمش اونجا بنویسم تا یادم نره.

    یکی از این الهامات مفهومش این بود که:

    ” خودت و قبول داشته باش، مسیری و که داری میری و کارهایی و که داری انجام میدی قبول داشته باش و باور کن. با امید”

    خیلی خوشحالم و بینهایت از خدای خودم و از استاد عزیزم و مریم شایسته نازنین بابت طراحی این سفر ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3672 روز

    سلام بنام الله مهربان

    ردپای روز چهارم

    اول یک قانون کلی و محکم

    توجه ما به هرچیز در زندگی باعث گسترش اساس آن چیز در زندگی ما می شود(با هرچیز دیدن شنیدن فکر کردن خواندن ووو)

    وما در هر لحظه (هرلحظه) در حال ارسال فرکانس هستیم و بلافاصله (بلافاصله) ماهیت آن چیز وارد زندگی من می شود

    ضمنا به پیشنهاد استاد یکی از بهترین روش‌های کنترل کانون توجه صحبت کردن در مورد آن موضوع است است.

    از همون زمانی که من تصمیم میگیرم به زیبایی ها توجه کنم و از کوچکترین چیزها لذت ببرم و افکار خودم رو به گونه ای تغییر بدهم که احساس بهتری به من بده از همون لحظه اتفاقات خوب برای من میوفته و این بیشتر بیشتر و بیشتر میشه.

    من در هر لحظه دارم خلق میکنم زندگی خودم رو از همین لحظه تا سالهای آینده رو حالا چون میخام زیبایی ها سلامتی و قشنگی وارد زندگی من بشه باید روزه بگیرم روزه توجه به خوبی ها و بدانم حتی در بدترین شرایط زیبایی ها و نعمتهایی وجود دارد که احساس من رو تغییر دهد و در ضمن نشانه توجه به زیبایی ها فقط احساس خوب است

    توجه داشته باش اگر حالت گرفته هست حتما توجه به ناخواسته ها چند دقیقه پیش داشته ای..

    بطور کلی در این روز قشنگ پاییزی و روز چهارم سفرم

    یه تصمیم جدی میگیرم که از خداوند میخام کمکم کنه آرام آرام بتونم بهتر و بهتر انجامش بدم سعی کنم هر روز فقط برای امروز مثل یک انسان روزه دار راستین روزه توجه به خوبی ها بگیرم و بازخورد این عمل یعنی توجه به زیباییها و نکات مثبت که عقیده من از همون لحظه به میزانی که من تغییر کردم و به احساس خوب رسیدم بشکلی خودش رو بمن نشون میده به اشکال به ظاهر ساده مثلا وزیدن یک نسیم به صورتم یا بای بای کردن یک کودک با من همه اینها رو ببینم بشمارم احساس کنم و بارها و بارها تایید کنم من ایمان کامل به این موضوع دارم که روز بروز اتفاقات فوق العاده ای رو تجربه می کنم

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    روز پنجم سفر رویاییم

    امروز رو کمی ساده تر و مختصر تر مینویسم

    چرا که اگه بخوام درباره هر تیتر یکم صحبت کنم چند صفحه میشه

    میخوام درباره روابطم

    با همسر، فرزند، دوستان و خونوادم تغییر مسیر بدم

    میخوام در مسائل شغلی و مالی زندگیم متحول شه

    میخوام روابطم با خودم و خدا عاشقانه ترین شه.

    قدم اول رو برداشتم

    همین سفره

    با خودم راحت باشم

    به خودم احترام بذارم

    با احساسات بدم نجنگم و اگه توی مسیر با ایده یا راهی برخورد کردم که احساس خوبی بهش داشتم حتما شجاعانه و بدون تردید تو اون راه قدم بردارم و از شکست نترسم‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    Fariba t گفته:
    مدت عضویت: 1472 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان و دوستان هم فرکانسی

    سفرنامه روز نوزدهم

    خیلی جالب بود که چند روزی بود ذهنم درگیر ثروت و صحبتای استاد در این مورد بود که فایل روز نوزدهم با همین عنوان پیش روم قرار گرفت. یادم اومد که چند وقت پیش با شنیدن فایلهای استاد تعهدی که گفته بودن رو یکجا یادداشت کردم و متعهد شدم تا سال دیگه درآمدم سه برابر بشه. به خدا گفتم خدایا من نمیدونم چطور اما از بی نهایت راه ممکن منتظرم که این اتفاق بیفته. جاله که شب متوجه شدم که ویزیت کلینیک مقداری بیشتر شده و من درآمدم کمی بیشتر شد.

    یکی دو روزی هست که یکم احساس مثبتم افت داشته. وقتی فهمیدم که استاد گفتن این فراز و نشیب هایی که تو احساستون ایجاد میشه نیازه و نشانه پیشرفت سعی کردم به خودم سخت نگیرم و فقط تلاش کنم طولانی مدت تو این حس باقی نمونم.

    خدیا بی نهایت از هدایت هایی که میکنی سپاسگزارم.

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    هوتن فرخی گفته:
    مدت عضویت: 3017 روز

    قبلا این سفرو شروع کرده بودم ولی رهاش کردم الان با وضع بد تر ازقبل جوری ک ناچار هستم یا باید ادامه این مسیرو مسیری ک هر لحظه توشم دارم واقعا زندگی میکنم یا برم مثل بقیه بشم بگم تقدیرو فلانو بهمان مقصره ن فقط یک مقصر هست اینجا اونم منم منی ک درس نمیگیرم منی ک فکر میکنم عالی شدم منی ی نتیجه کوچیک میبینم باز رها میکنم میگم اینم شد نتیجه من ارام ارام پیشرفت میکنم قول میدم ب خودم ک اخر این سفر نامه هوتن هوتن قبلی نیست هوتنی ک نمیترسه نظر مردم براش مهم نیست خودشو واقعی دوست داره ب سلامتی کامل برگشته داره بهترین زندگی رو میکنه من از قبل بهتر عمل میکنم فقط ی چیزی هست باور نمیکنم خودمو خودمو دوست ندارم این درگیری هایه فکری منو از زندگی کردن جا گذاشته در صورتی ک باید شاکر باشم چقدر نعمت دارم حرکت کن هوتن ادامه بده این بار دیگه ن بسه این همه سال زندگی رو برا خودت زهرمار کردی ب ظاهر شاد بودی از درون داغون الان دیگه ظاهریم برات نمونده درستش کن درونو همه چی درست شه شروع کن سفری ب اعماق باور ها چه سفری بشه نترس بسم الله رفتیم ک رفتیم 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3672 روز

    بنام الله مهربان

    روز سوم سفرنامه که مصادف با تولدم هم بود حس حال قشنگی داشت صحبت‌های استاد اعتماد به رب خدای مهربان

     که اگر توکل به خداوند کنم و ایمان داشته باشم که خداوند مرا هدایت می‌کند حتما حتماحتما به نتیجه میرسم قطعا به نتیجه میرسم حضرت ابراهیم شک به این موضوع داشت که این الهام از طرف خداوند است یا نه باین حال شروع به حرکت کرد و حتی چاقو را بر گردن اسمعیل کشید ولی چاقو نبرید خداوند اینگونه وارد عمل می‌شود یعنی حتی اگر به مو هم برسه پاره نمیشه پاره نمیشه پاره نمیشه توی زندگیم بارها این رو تجربه کردم که اگر ایمان قوی باشه به نظر من اصلا به مو هم نمیرسه یعنی همه کارها با اعتماد به رب و اعتماد به پروسه جاری زندگی از همون اول درست پیش میره و من در حین لذت بردن از زندگی هم خدمت به هستی می کنم و هم از زندگی درس می آموزم اگه بخام یه نتیجه گیری کلی کنم اولا که به پیشنهاد استاد تصمیم گرفتم بیشتر در مورد شخصیت حضرت ابراهیم تحقیق کنم و از طرف دیگه توحید رو در عمل به اجرا در بیارم نه فقط کلام یعنی واقعا روی کسی حساب نکنم جز الله و از کسی هم حساب نبرم جز الله (این به معنی بی احترامی به انسانها نیست) از طرف دیگه سعی کنم به امید و کمک خداوندم همیشه هدایت و حمایت الله رو در کنارم احساس کنم که خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است.

    پایان روز سوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1775 روز

    سلام خدمت دوستای عزیزم و استاد عباسمنش عزیززز

    الان ساعت 4 و نیم صبح و تازه از سرکار برگشتم من ماما هستم، با وجود خستگی اما من تعهد داشتم ک هرروز یک رد پایی از خودم ثبت کنم

    روز چهارم من فایل های استاد یاد گرفتم حتی اگه بدترین اتفاق ها هم برام رخ داد به جنبه ی مثبت ماجرا توجه کنم و حسمو خوب نگه دارم

    به عنوان تمرین آدمایی که باهاشون در ارتباط هستم رو لیست کردم و نوشتم ک در مورد هر کدوم چه ویژگی ای از اونا توجه منو جلب کرده و جالب اینجاس ک تازه امروز متوجه شدم چقدر نسبت به آدم‌های اطرافم بدبین ومنفی نور هستم، ویژگی های خوب هرنفر رو نوشتم و در ارتباط باهاشون سعی میکنم ب اون چیزایی مثبت توجه کنم

    واقعا عالی بود،من با این کارم آرامش رو ب زندگیم دعوت کردم، دیگ استرس و آشوب قبل رو ندارم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3672 روز

    سلام و درود به امید الله روز دوم سفرنامه

    اولین برداشت من ازین فایل این قانون مهم بود اگر من برای هرکسی از صمیم قلب خیر بخواهم و دعا کنم این به خود من باز می‌گردد و دیگر اینکه من با یک سیستم طرف هستم که قوانین بلا تغییر دارد و من باید خود را هماهنگ با آن بکنم یکی ازین قوانین هماهنگی این است که من فقط برای خودم می توانم کاری کنم حتی کاری که به ظاهر برای دیگری میکنم به خودم باز می‌گردد چه نیک و چه زشت

    نکته خیلی باحال دیگه ای که ازین فایل استاد برداشت کردم کلمه حائل بود که همون معنای مدار هست یعنی انسانها با توجه به افکار و اعمال یعنی فرکانسها شون در حائل می‌شوند و از هم سوا می شوند

    نکته خیلی مهم دیگه اینکه من اگر از کسی بترسم در واقع مانند این است که درب مدارم رو بروش باز کردم البته بهتر است اینطور بگویم با دادن قدرت به عوامل دیگر و ترس فرکانس خودم رو در حالتی قرار داده ام که نتیجه اش آسیب است و اگر خداوند را تنها قدرت عالم بدانم هیچ چیزی به اندازه پشیزی نمی تواند گزندی به من وارد کند و از طرف دیگر هم من هرگز هرگز و هرگز نمی توانم بر سرنوشت کسی تاثیر بگذارم کسی را بدبخت و یا خوشبخت کنم و بلعکس حق کسی را بخورم یا کسی حق مرا بگیرد سیستم کارش را بسیار منظم انجام می‌دهد در یک کلام اگر بخواهم قانون اصلی این مبحث رو بگم اینه که هرچه کنی بخود کنی گر همه نیک و بد کنی وسسسلام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    روز چهارم سفر رویاییم

    من قبلا درباره روزه فکری زیاد تمرین داشتم ولی چون هربار تصمیم میگرفتم یه مدت تعیین کنم که توی اون مثلا چهل یا بیست یا ده روز کامل توی روزه فکری باشم ذهنم همون روزای اول مقاومت میکرد

    میدونستم تمرین فوق العاده ای هست برای رژیم روحی و فکری از هرنوع ورودی نابجا و مضر؛ اما نمیتونستم مداومت داشته باشم و همین شکستن روزه تو روزای اول حسمو بدتر میکرد.

    ولی اینکه صبح بیدار شم بگم فقط امروزو اینجوری زندگی کنم روش جالبیه. باعث میشه بیشتر در لحظه ی حال زندگی کنم.

    چون نجوای ذهنم میگه همین یه بار به این چیز منفی فکر کن چاره اندیشی کن، همین یه بار جواب فلانی رو بده. یا میگه این یکی مسئله رو دیگه نمیشه کاریش کرد و منم تسلیم میشم. ولی وقتی من تصمیم میگیرم همین امروزو اینجوری زندگی کنم تو دلم میگم من فقط قراره امروز خوب زندگی کنم پس همین امروزو جواب فلانی رو نمیدم امروزو چاره اندیشی نمیکنم به خدا میسپارم. این دفعه رو بجاش ب نکات مثبتش فکر میکنم و این یک راه عالی برای تقویت و رژیم فکریه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: