روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 208


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

4469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3673 روز

    الهی توکل بر کرم خودت

    ردپای روز دهم

    خدایا شکرت

    اولین موضوع یک مثلث بود که توی ذهنم سعی میکنم نگهدارم یک مهم بودن دو خاص بودن و سه مورد توجه قرار گرفتن که تلاش برای اینها خطر داره حسن

    موضوع بعدی در این برگ از سفرنامه یک تعهد در کلامم هست که سنگ بذارم روی اتفاقات به ظاهر نا مناسب بقول ما ترکها داش گوی اوستونه… و برای هیچ کس تعریفش نکنم و زنجیره اش رو قطع کنم و بسیار بسیار مراقب کلامم باشم که چی دارم میگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1586 روز

    سلام دارم به استادعباسمنش وگروه تحقیقاتی وتمامی دوستان عزیز

    استادجان وقتی درفایل هاتون میگفتیددوستان پیام بزاریدردپاازخودتون به جابزاریدمن این خواسته درونم شکل گرفت باخودم میگفتم منم دوس دارم مثل بقیه دوستان بنویسم وکامنت هاشونوبخونم وقت بزارم برای تغییرباورهام اماواقعافکرمیکردم وقت تلف کردنه وخیلی سختم بودکامنت بچه هاروبادقت بخونم بابی حوصلگی میخوندم وسریع میومدم بیرون اماالان بعدازچندین ماه مقاومت ذهنم کم وکم تر شدالان دارم مینویسم میخونم امتیازمیدم وخداروشاکرم برای این قدمی که برداشتم شایدخیلی شاهکارنباشه ولی این قدم های کوچک هست که منوبه موفقیت های بزرگ میرسونه خواسته ای که روزی دردلم شکل گرفت والان دارمش وخداجونم بهم گفت زهره بیاوهرروزبنویس ازدیدگاهت ازقدم هات ازنتایجت ازپاگذاشتن روی ترس هات ومهم ترازهمه متعهدباش نمیتونم قل بدم اماازخدایی که ازش خواستم که منم دوس دارم وقت بزارم برای تغییرباورهام ازش میخوام که منومتعهدکنه دراین مسیرزیباودرجمع دوستان واستادعزیزم باشم وعمل کنم به باورهام .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1676 روز

    روز یازدهم سفر قشنگ رویاییم

    سلام به استاد عزیزم که این فایلها رو فقط برای من گذاشتین توی سایت. مخاطبش خود خود منم. انگار کلاس خصوصی ثبت نام کردم. همه مطالبش جواب سوالها و نجواهای ذهنیه منه در طول روزهای قبلی وقتی که درمونده میشم و از خدای عزیزم کمک میخوام و با اعتماد به اینکه به زودی جوابم رو میده آروم میگیرم

    لیلا توی فامیل سنتی متولد شده

    سنتی که طبق برداشت شخصی آدمها بر اساس زاویه دید و منفعت شخصی اونها وضع شده‌.

    از عذاب وجدان بگیر تا سبک زندگی کوچیکترها باید مورد تایید کسایی قرار بگیره که برای خودشون یک توجیه المسائل قطور طراحی کردن. و با ازدواجش باورهای سنتی قوی تر شدن.

    بااینکه خیلی از باورها رو ته دلم قبول نداشتم اما ذهنم کاملا در چهارچوب قوانین مدرسه و بزرگترهای اقوام طراحی شده بود و وقتی قدم از اون مرز برمیداشتم بااینکه درونم احساس آزادی و آرامش داشتم اما توی ذهنم اضطراب و نگرانی اونقدر دنباله دار میشد تا تمام وجودم رو میگرفت.

    استاد نازنین چقدر زیبا اشاره کردید این آیه قرآن رو، “همانا نجوا تنها از سوی شیطان است” که صبح تا شب تو ذهنمون تکرار میشه تا ما رو ناراحت میکنه…

    این است و جز این نیست.

    این اشاره باعث میشه وقتی از چیزی ناراحت شم و حسم بد شه زودتر متوجه شم که این ناراحتی و افکار پشتش همه از طرف شیطان هستن.

    و وظیفه ی منه که تو شرایط سخت نجواها رو باور نکنم و  نگاهم رو عوض کنم.

    ولی باز هم به لیلا میگم در بهتر کردن احساس و تغییر نگاهت هم صبور باش‌. آروم آروم، پله پله… هر پله و هر قدم کوچیک خودت رو تحسین کن… خدا رو شکر کن که توی این راه قرار گرفتی..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3673 روز

    بنام الله مهربان

    ردپای روز نهم

    خودم رو باور دارم فارق ازینکه دیگران باورم دارند یا ندارند

    خودم رو دوست دارم فارق ازینکه دیگران دوستم دارند یا ندارند.

    اونوقت خیلی چراها حذف میشه مثل

    چرا کسی تولدم را تبریک نگفت

    چرا کسی تحویلم نگرفت

    چرا بمن سلام نداد

    خدایا اگر تو رو باور کنیم اگر با تو عشق کنیم اگر محتاج توجه دیگران نباشیم اگر در وجود تو غرق باشیم آنگاه بقول علی می‌شود همان که فرمود بر سر زبان‌ها می افتی و ارزشمند می شوی.

    مهمترین رابطه رابطه انسان با خداونده و مابقی روابط وابسته به اون رابطه هست.

    نباید به چیزی چسبید هیچ چیز حتی طلب محبت..

    وقتی با خودت دوست هستی توانایی حل خواهی داشت با خدای خودت دوست باش به او فقط وفقط محتاج باش و

    انسانها را دوست داشته باش

    باید بخواهی ولی رها باشی یعنی وابسته خواسته هات نباشی.

    رابطه عاشقانه با خدا نتیجه اش لذت و آرامش است نه حسرت و نگرانی خوشحال شدن از موفقیت دیگران است.

    برای بدست آوردن هر چیز کمترین کنش با کمترین فشار باید اتفاق بیوفته که فقط با دید و نگاه درست به مسائل این ممکن است

    قانون: باید کار با لذت انجام شود اگر سخت پیش می‌رود بیا بیرون و نگاه رو درست کن باید احساس خوب باشد و کار آسان و بالذت پیش برود.

    در یک کلام راحت تر بگیر زندگی رو آرام بگیر بسپار به صاحبش درست به مسائل نگاه کن طوری که آرامت کنه

    آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش. عطا بذار خودش اتفاق بیوفته..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سحر صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1547 روز

    بنام حضرت دوست که هر چه دارم از اوست…

    سپاس خدایی را که در همه حال و در همه وقت مرا به سمت بهترین ها هدایت میکند…

    مریم بانو ، عزیز دل استاد، بسیار متشکرم که اینقدر خالصانه و بی منت تلاش میکنی که افرادی مانند من، که تازه پای در راه نموده اند ، بتوانیم از این فضای صمیمی با کلی آگاهی های ناب استفاده کنیم.

    استاد عزیزم سپاسگزارم که بهترین راهنما برای همان عده ی اندکی هستید که تصمیم گرفته اند خالق زندگی خود باشند.

    روز اول سفرنامه⏳⏳1400/9/11

    ردپای اول💥

    متعهد شده ام به بودن و ردپا گذاشتن و استمرار و یادآوری تمام روزهای هیجان انگیز این سفر طولانی و همیشگی.

    ردپا میگذارم تا چند سال دیگر که خواستم خاطرات سفرم را مرور کنم یادم آید از کجا شروع کردم و چه آگاهی هایی داشتم…

    پروردگارا در همین ابتدای مسیر یاری ام نما تا با قدرت قدم بردارم ، و با ایمانی راستین به بودنت ، یقین پیدا کنم که هیچ غیر ممکنی در مسیرم وجود ندارد.و به هر چه که بخواهم دست خواهم یافت.

    قلبم را آرام کن تا با باور به آموزه های استاد که دستی است از طرف تو برای هدایت و موفقیت من ، بپذیرم که میشود زندگیم رو از نو پی ریزی کنم و خانه ای نو بسازم.

    می دانم که کلید موفقیت ام در کنترل ورودی های ذهنم است.

    اگر بتوانم ورودی ها را آگاهانه کنترل کنم

    اگر نجواهای ذهنی ام را بی اعتنایی کنم و به ندای قلبم گوش فرا دهم

    میتوانم ایمانم را قوی کنم….باورهایم را تغییر دهم ….میتوانم با این کلید تمام درها را باز کنم.

    به قول استاد:✔👈 ما نمی توانیم تمام آگاهی های جهان را دریافت کنیم.

    همه ی ما به اندازه ی ظرفمان دریافت میکنیم.

    هر چقدر ظرف ما بزرگتر 🔛 دریافت آگاهی بیشتر

    هر چقدر ظرف بزرگتر🔙 درک ما بیشتر

    🌟🌟🌟↩ هر چقدر که در این مسیر روی خودمان بیشتر کار کنیم

    ↩و هر چقدر که بهتر شویم و بهبود یابیم

    ↩هر چقدر که قوانین را بهتر و بیشتر درک کنیم ↔به همان اندازه نتایج بزرگتر میشه و ظرف ما نیز بزرگتر.

    من به خودم قول دادم که جزو اون دسته افرادی باشم که بقول استاد تبر خود را تیز میکنند.

    میخواهم 99% فعالیتم اول روی ذهنم و کار کردن روی خودم باشد .

    اگر این 99% بخوبی تکامل خود را طی کند اون 1% دیگه به خودی خود که دنیای بیرون من است با من هماهنگ میشود.

    میدانم که هر اتفاقی 2 بار رخ میدهد، اول در ذهن من شکل میگیرد و سپس در واقعیت به وقوع میپیوندد.

    پس تمام تلاشم را میکنم که مایه خمیر ذهنم را درست ورز دهم تا بتوانم بهترین ها را به هر شکلی که میخواهم بوجود بیاورم.

    میدانم که هیچ بدی و شری در دنیا وجود ندارد مگر آنکه من در ذهنم آنرا بوجود بیاورم و پرورش دهم.

    میدانم که جهان در همه ابعاد در حال گسترش است .و بودن من و موفقیت من نیز باعث گسترش جهان هستی میشود.

    من تلاشم را میکنم تا زمین ذهنم را شخم بزنم و حاصلخیز کنم برای کاشتن هر آنچه که میخواهم…

    و در دلم چراغی روشن شده که امید روزهای خوب و اتفاقات خوب را خبر میدهد.

    الهی به امید تو…🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حمیده دربیدی گفته:
    مدت عضویت: 1626 روز

    سلام استادعزیز وخانم شایسته دوست داشتنی ودوستان.

    باز امروز داشتم همین فایل راگوش میکردم وهردفعه که همین فایل که درموردشروع سفر نامه راگوش میکنم ونکته برداری میکنم به نکات جدیدی میرسم وهردفعه ذهنم رابازتر میکنه.

    تواین مدت به یک نکته جالب درموردخودم رسیدم که یک وسواس خاصی برای انجام کارهام دارم اینکه دوست دارم خیلی دقیق وعالی کارهام راانجام بدم وبخاطر همین وسواس خیلی کند کارهام راانجام میدم وفهمیدم این یکی از کارهایی هست که باید دررفتارم تغییرش بدم تا انجام کارهام سریعتر وباکیفیت انجام بشه.

    خیلی کیفیت کارها برام مهمه جالبه تازه دارم این رفتارم رامیفهمم.

    من یک دفتر برداشتم برای نکته برداری فایلها وانجام تمرینات واولین تمرینی که ازگوش دادن این فایل فهمیدم وتودفترم نوشتم این بود که رفتارهایی که تواین ۳۷ سال زندگیم تکرارشده و هیچ وقت بهش دقت نکرده بودم یا تنبلی کردم برای تغییرش رایادداشت کردم و کاری که باید بکنم تا اون رفتار رادروجودم تغییر بدم راهم نوشتم تا آگاهانه خودم راتغییر بدم.

    برداشت من از توضیحات استاد برای شروع سفرنامه اینه که من ببینم چه رفتارهایی داشتم که باید تغییرش بدم.

    چه باورهایی دارم که از گذشته گرفتم که نتیجه اش دربعضی از مواردزندگیمه وخوشایند نیست،اون باور راعوض کنم تا نتیجه موضوع هم تغییر کنه.

    افکارم راتغییر بدم وآگاهانه درموردخواسته هام فکر کنم تافرکانسی که به جهان هستی ارسال میکنم هم جهت باخواسته هام باشه.

    مواظب ورودیهام باشم،هرحرفی رانزنم،هرحرفی راگوش نکنم،

    من خودم برای ورودیهام مدتهاست فیلم واخبار تلویزیون رانمیبینم،

    من از همین توضیحاتی که استاد دادن چند باور دیدم که اونم من احساس میکنم میشه باورشون کرد ومداوم گوش کرد تا باهمین کار یک ورودی آگاهانه به خودم بدم واینکه مداوم یادآوری بشه که میخوام آگاهانه زندگیم راتغییر بدم.

    باور…

    من باافکارم وفرکانسی که به جهان هستی میفرستم دارم شرایط واتفاقات زندگیم را بوجودمیارم.

    من باور میکنم که تمام اتفاقات زندگیم راخودم دارم ایجاد میکنم ومیتونم باتغییر باورهام وتغییر افکارم زندگیم رااونجوری که دوست دارم بسازم.

    سپاسگذارم ازتون استاد وخانم شایسته بابت شروع این سفرنامه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3673 روز

    الهی توکل بر کرم خودت

    ردپای روز هشتم

    خدایا شکرت بابت همه چیز

    تو این کلیپ استاد یک جمله خیلی بیشتر از بقیه صحبت ها توجه من رو جلب کرد اونجا که گفتن اگر هر روز یک قدم کوچک برای هدفت بر میداشتی واقعا الان چیزی حاصل شده بود ((یک قدم کوچک)) جالب هست که این موضوع در اهرم رنج و لذت من بود و هست ولی تواین روز تصمیم گرفتم متعهدانه حتما و حتما هر روز یک قدم هرچند کوچک برای شغلم بردارم و به امید خدا آجر آجر قصرم رو بسازم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    الهه نوروزی پور گفته:
    مدت عضویت: 1798 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم

    مدت کمی نیست که استاد را میشناسم و با فایل های ایشون آشنایی دارم خیلی وقته که قدم تو مسیر تغییر گذاشتم اما اونقدر از پایه و اساس نیاز به ترمیم شدن داشتم که بعد از از ماه ها تلاش تازه تونستم عضو سایت بشم و با خانواده بزرگ عباس منش هم فرکانس بشم

    چون قانون تکامل را پذیرفتم ایمان دارم که الان درست‌ترین زمانی بود که من باید موفق میشدم وارد سایت بشم و این سفر رو آغاز کنم

    وقتی این فایل استاد رو گوش میکردم احساس میکردم مخاطب کلام استاد دقیقاً من هستم

    به چیزهای درست درست فکر کردن یک هنر هست کاری که خیلی از آدم ها نمیتونن انجام بدن

    من خیلی زیاد از احساس گناه عذاب وجدان آسیب دیدم چقدر فکر میکردم اشتباهات هیچ وقت بخشیده نمیشن و بابتش دچار عذاب وجدان میشدم چقدر فکر میکردم مورد ظلم واقع شده ام و چقدر به این فکر میکردم به اینکه چه ظلمی یا چه گناه بزرگی باعث شده که من در شرایط کنونی قرار بگیرم

    فکر کردن نادرست

    و زمانیکه به لطف خدا با استاد آشنا شدم و صحبت های ایشون رو شنیدم فهمیدم که ن میتونم روی زندگی کسی تاثیر بذارم و نه کسی کسی میتونه روی زندگی من تاثیر بزاره و هر چیزی که هست خودم به وجود آوردم و تنها با تغییر فرکانس م میتونم درستش کنم

    عاشق نگاه استاد به مسائل هستم اینکه به همه چیز ز نگاه جهانی دارند و فقط چند میلی متر جلوتر رو نگاه نمیکنن برای هر مسئله ای تا شعاع چند کیلومتری رو رصد میکنن و این باعث شده که اشتباهات رو یک اصل در بزرگ شدن و رشد کردن بدونن

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Tara bsm گفته:
    مدت عضویت: 3191 روز

    روز پنجم

    سلام خدمت خانواده صمیمی عباسمنش

    چند روزی میشه که روز پنج و گوش کردم و برای گذاشتن کامنت این جلسه دست دست میکردم اول نمیخواستم کامنتی بزارم چون واقعا نمیدونستم چی بنویسم اصلا جواب تمرینی که خانم شایسته گذاشتن برامون و چی بنویسم در حقیقت داشتم فرار میکردم راستشو بخواین الانم نمیدونم که چی باید بنویسم درجواب تمرین ولی ب خودم گفتم پس قولی که به خودت دادی چی میشه ردپایی که قول دادی هر روز بزاری چی میشه؟ برای همین اومدم اینجا و شروع کردم به نوشتن،مطمئنم که خداوند کلمات و میچینه توی ذهنم و من اینجا منتقل میکنم.

    واما درباره ی این فایل…. همونجوری که از اسم این آموزشم پیداست تغییر کردن جسارت میخواد واقعا هم جسارت میخواد…من در مورد خودم واقعا مصداق داره استاد ..تازه ترین و دم دست ترین تجربه ای که متوجه شدم که چقدر ذهنم مقاومت داره برای تغییر کردن همین کامنت گذاشتن بود چند بار به خودم گفتم ول کن تارا …حالا امروز و نزار …مگه تا حالا کامنت نمیزاشتی چی میشد؟ اصلا کامنتای بقیه رو ببین تو که نمیتونی مثل اونا جوابای خوشگل بنویسی ،بیخیال شو…و این دیالوگ بین من ذهنم چندروزی بود که اتفاق میافتاد و بالاخره تونستم این ذهن چموش و شکست بدم…میخاستم بگم واقعا استاد همینطوره که چقدر سخته بیرون آمدن از منطقه ای که فکر میکنی امنه ولی در حقیقت ناامن ترین منطقه ست برای اینکه اگر همش تو اون منطقه ب ظاهر امن بمونی هیچ پیشرفتی نداری و میشی مثل یه آب راکد که هر لحظه ممکنه بگندی و حال خودت از اون بوی گند به هم بخوره و تو حتی توان برداشتن یه قدم کوچیک و نداری ….اما اما وقتی که تصمیم میگیری که بیایی بیرون و با پا گذاشتن روی ترسهات شروع کنی به تغییر کردن ..حتی ذره ذره تغییر کردن میبینی چه حس خوبیه که جاری شدی ..از خودت رضایت داری و دنیارو زیباتر میبینی و جهان هستی هم باهر روشی کمکت میکنه تا سرعت و سلامت قدمهات بیشتر بشه.

    و اما تمرینی که مریم جان عزیزم گذاشتن

    تغییراتی که من در خودم بهتره که انجام بدم تغییر تو همه ی جنبه های زندگیمه… تو باورهام تو روشهام در تمام جنبه ها…و اولین گام و همیشگی ترین گام کار کردن روی خودم و کسب آگاهیها از طریق همین سایت و آموزشهای استاد عزیزم هست 🌹

    دوستون دارم❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    لیلا داورپناه گفته:
    مدت عضویت: 1676 روز

    امروز دهمین روز از سفر رویاییمه

    تا نیمه های روز که الانه میتونم بگم یکی از سخت‌ترین و غم انگیزترین روزهای سال بود‌. به دلایلی چندروزه حال مساعدی ندارم.

    حالا چرا میگم سفر رویایی؟ و چرا توی پرانرژی ترین سایت ممکن که تمامش انرژی مثبته از غم و گذروندن روزای سخت حرف میزنم؟

    مینویسم ثبت میکنم تا بعد از مدتی برگردم و یادم بیاد از کجا به کجا و از چه حالی به مداری رسیدم. می نویسم تا تعهدم بیشتر شه. من از مقاومتی سخت برای افکار و نجواهای اذیت کننده شروع میکنم.

    من، لیلا داورپناه با این روزها و این افکار نمی جنگم چون دارم می آموزم که اینها نتیجه تکرار توجه های من بوده. نتیجه ی بها دادن و تقویت کردن مدارهای قبلی منه بوده.

    من توی مسیر رشد و نزدیکتر شدن به خود واقعی و به پروردگارم بهای بدست آوردن عزت نفس، توکل، اعتماد، لذت حقیقی و تمام احساسات زیبای عمیق رو میپردازم.

    من بارها افتادن و ترسیدن و نگرانی و احساس گناه رو می‌پذیرم.

    احساس گناه من در مواردی هست که اگه به یه آدم معمولی بگم شاید خندش بگیره. ولی همین که زمانی که در اوج خستگی هستم و برای پسر دو ساله ام کلیپ و آهنگهای مهدکودک رو توی گوشی میذارم عذاب وجدان اینکه دارم بهش ظلم میکنم و چه مادر راحت طلب و بی توجهی هستم حالمو رفته رفته بد میکنه. و این مدار عذاب وجدان چندان تکرار شد که با فریاد زدن بر سر فرزندم و هول دادنش خودم رو از مقام مادری خلع کردم و توی ذهنم میاد که اگه بمیرم بهتره تا چنین رفتاری با فرزندم داشته باشم‌. بعد رفته رفته تبدیل به دختربچه ای ترسو شدم که نتونسته به زندگی خاتمه بده و مدام نگرانه بخاطر شرایط زندگیش نصیحت و سرزنشش نکنن. مدام منتظره با تعریف و حمایت کسی دلگرم و آروم بشه انرژی بگیره و همچنان احساساتش وابسته به رفتارها و برخوردهای دیگرانه.

    و اون خود درونش دیگه نیست تا باهاش به صلح برسه نوازشش کنه حالشو خوب کنه و نوازش های بیرونی نمی تونه جای اصل کاری رو بگیره‌.

    من اینجام که تداوم و تعهدم رو امتحان کنم‌.

    و جای پای امروزم رو اینجا شجاعانه ثبت کردم تا قدم برداشتن خودم رو ببینم. تا لیلا رو بیشتر ببینم. تمرین و تکرارش رو ببینم، آگاه تر شدنش رو ببینم.

    الان وقتی همسر عزیزم از اداره اومد تمرین کردم که فقط یک مدار بی خیالتر باشم. از اینکه از راه رسیده و خستست و بهم میگه چرا داری گریه میکنی خجالت نکشم نگران خستگیش نشم.

    همین شد که وقتی غذا رو براش کشیدم خیلی ملایم و آروم از شرایط و علت ناراحتیم بهش گفتم و ازش خواستم وقتی استراحت کرد یکم وقت بذاره بیشتر باهم حرف بزنیم.

    وقتی این رفتارم رو از خودم دیدم احساسم بهتر و امیدم بیشتر شد.

    بدشانسی و هرحس و اتفاق بدی با نجواها و ورودی های منفی تکرار و تشدید میشن ولی هرشروع و تداوم آگاهانه ای میتونه ما رو به مقصد دلخواه برسونه.

    از مریم شایسته ی عزیز بخاطر طرح این سفر خیلی متشکرم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: