این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اول کاری بگم وقتی فایل روز بیست وشش رو گوش دادم فقط زانوهام بغل کردم واشک ریختم فقط به خاطر اینکه همیشه شاکی بودم از خدا در حالی که من فکر میکردم خدا رو دارم در حالی که آنقدر مشرک بودم که حد وحساب نداشته چه تاییدهای بیخودی از دیگران چه دولا راست شدن های الکی که همگی ناشی از ترس وشرک بوده است .به همه رو انداخته ام در حالی که اگر به خدایی خدایش وصل میشدم همه برایم وسیله میشدند. برای خودم واقعا متاسف هستم
سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم و همراهان نهایت عزیز خانواده صمیمی عباس منش
امروز ۷۱۷ روز از عضویتم در سایت گذشته و درین مدت تنها کارم این بوده که فقط هر روز و هر چند روز یکبار به سایت سر میزدم و فقط و فقط میدیدم که چی به سایت اضافه شده و گهگاهی هم بعضی از ویدیو ها رو باز میکردم و نگاه و میکردم و اما در این مدت جسته و گریخته از قانون جذب خیلی چیز ها یاد گرفتم و اما مشکلم این بوده (و تا الان هم همینه ) که چیز های رو که یاد میگیرم نمیتونم عملی کنم.درین مدت که با استاد عباس منش و قانون جذب آشنا شدم با شنیدن درس های استاد و مطالعه چند کتاب(که البته مطالعه من هم کمه ) به وجود قانون جذب ایمان آوردم و در چند مورد محدود نتایج استفاده از قانون جذب رو هم دیدم(گفتم محدود چون خیلی به قوانین عمل نکردم و فقط در چند مورد که خودمو ملزم کردم نتیجه اش رو دیدم) اما بزرگترین مشکل من اینه که عملگرا نیستم.
امروز هم کما فی السابق داشته تو سایت پرسه میزدم که گذرم به این فایل استاد افتاد و با خودم گفتم تا کی میخواد این حالت ادامه داشته باشه باید از یه جایی شروع کنم و به قول استاد یه رد پایی از خودم بذارم و یه کاری حتی کوچک برای بیرون رفت ازین حالت انجام بدم و تصمیم گرفتم که حداقل عکس پروفایل خودمو تغییر بدم و این کار رو کردم و بعدش تصمیم گرفتم که یه نظر به عنوان اولین نظرم تو سایت بنویسم تا حداقل حداقل یه حرکت کوچک انجام بدم.
خیلی وقت ها میخواستم به بخش نظرات نظر بنویسم اما با خودم میگفتم(منظورم همون نجوا های درونی که خدا دربارش میگه انما النجوا من الشیطان) که تو که تا حال دست آوردی نداشتی از چی میخوای بنویسی چه چیزی برای گفتن داری و… خلاصه اینکه موفق نمیشدم و امروز وقتی دست گذاشتم رو کیبورد با دوباره همون نجوا ها اومدند سراغم باز هم مثل همیشه میخواستم که چیزی ننویسم و یکی از اون نجوا ها این بود که “تو که چیزی برای گفتن نداری مگه ندیدی که تو بخش قوانین نظرات نوشته بود که از دادن نظرات کوتاه بپرهیزید” اما با خودم گفتم که “شروع کن پسر! بلاخره که باید از یه جایی شروع کنی” و شروع کردم به نوشتن که تا الان به اینجا رسیدم.
بلاخره امروز این جمود رو شکستم و از خداوند وهاب میخوام که منو هدایت کنه همونجوری که تا الان به هدایتش به اینجا رسیدم و خیلی خیلی از جناب استاد عزیز ممنونم که درین مسیر رهنماهم شدند.
فایل روز شانزدهم حس فوق العاده ای به من که تازه راهم را پیدا کرده ام داد، من با گوش دادن به این فایل گاهی بغض گلویم را میگرفت وگاهی از ته قلبم با این فایل خندیدم، انگار انعکاس روزهای زندگی خودم را در این فایل میبینم، وقتی دقیقا سن 17سالگی تن به ازدواج دادم وبا وجود این که بار دار بودم با چه عشقی توی یکی از پارک های شیراز تمرین موتور سواری با شوهرم انجام میدادم اونم دقیقا با یه موتور یاماها 80که همیشه خراب میشد، تو سن 40سالگی تازه قوانین خداوند رو فهمیدم، واینکه از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم تا اتفاق های خوب بیفته،ازدواج مجدد کردم با مردی که واقعا همفرکانس من هست، درسته هر دو اول راهیم ولی از ثانیه ثانیه زندگیمون لذت میبریم، حتی زمانی که من به خاطر ایجاد شغل جدیدم ماشینم رو از دست دادم وهمسرم هم تو یه تصادف مجبور شد ماشین رو بفروشه، با یه موتور هندای 125با لذت وعشق میرفتیم توی جاده های خارج از شهر وچقدر عشق میکردیم، وهمین لذت ها باعث شده که روز به روز اتفاق های قشنگ تو زندگیم بیفته
امروز فایل اول را مشاهده نمودم فهمیدم که باید تکاملی این مسیر رو طی کنم قبلا میخواستم پرشی و جهشی طی کنم که نتیجه ای هم نداشت…
اما الان میخوام هرروز فقط یک فایل را نگاه کنم و بهش عمل کنم و توی زندگیم توی همه زمینه ها ازش استفاده کنم(زمینه تحصیلی/زمینه روابط/زمینه شغلی/زمینه خودشناسی/حتی در زمینه کار کردن روی خودم)*_^
خدایا سپاسگزارم بابت این هدایتت بریم که بریم یه عملکرای واقعی از خودم بسازم(با رعایت تکامل پله ب پله😍)عاشقتونم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی من چند سالی هست که با آموزه های استاد آشنا هستم و حتی دوره 12قدم را هم تهیه کردم تا قدم هفتم منتهی چیزی که هست اینه که من مشکلی که دارم همیشه تا انتها نرفتم و نصفه وست راه ولش میکردم و دوباره بر میگشتم سر خونه اولم دوباره شرایط برایم سخت تر از قبل میشد و من خیلی ناراحت میشدم که چرا ادامه نمیدم البته توی یکی از فایل های استاد شنیدم که میگفتن کسانی که عذت نفس پایینی دارند همیشه کارها و تا انتها انجام نمیدن و نصفه ول میکنند و من فکر میکنم که عزت نفس من پاینه که اینقدر اراده ندارم که یک مسیر یا کاری رو به سرانجام برسونم خلاصه این مدتی که با اسناد آشنا شدم یک مدت حالم بسیار خوب بوده و یهو آموزش هارو ول میکردم و دوباره روز از نو روزی از نو …
اما این سری تصمیم گرفتم که عملگراتر از قبل باشم و آموزشها رو ول نکنم و همین مسیر رو با عشق ادامه بدم…..میدونی چیه آدم موقعی که با این قوانین آشنا نیست و رابطه افکار و باور رو با مسایل و شرایط زندگی درک نمیکنه خیلی راحت از کنار مسایل میگذره چون فکر میکنه زندگی همینه دیگه ولی آدم موقعی ک این مسایل رو درک میکنه و یک مدت ولش میکنه انگار میفهمه که قانون سریع عمل میکنه و تا حسش بد میشه سریع اتفاقات بد براش میفته و میدونه آبشخورش از کجاست
خدایی من در عملگرا بودن خیلی عالیم به قول گفتنی فقط حرف نیستم تا یه چیزی میگم سریع انجامش میدم حتی از طرف بقیه به خاطر این ویژگیم تحسین میشم چون هر کاری بگم سریع انجام میدم ولی تنها مشکل من اینه که نصفه ولش میکنم و دلسرد میشم که این خیلی ناراحتم میکنه ولی همین ک اول صحبتام گفتم این سری واقعا تصمیم گرفتم که اونجوری نباشم و هر کاری یا مسیری که انتخاب میکنم و به نظرم درسته مثل همین دوره ها یا فایل ها تا آخرش برم و نصفه ولش نکنم الآنم قول دادم که هر روز بیام و یک ردپایی از خودم بزارم صدرصد باور دارم که خدام در این راه کمکم میکنه بازم خدا رو شکر میکنم که من را به این راه و این سایت آشنا کرد بی نهایت خدا رو شکر میکنم از استاد عزیزم تشکر میکنم که با صحبتهای قشنگ و کاربردی مارا نسبت به قوانین این جهان آگاه میکند با تشکر
ممنون بخاطر فایل های الهی که برای ما در سایت میزارید
امروز 16 اسفند سال1400هست میخوام از روز اول سفرنامه شروع کنم به امید خدا هم بتونم کامنت بخونم هم کامنت بزارم چون واقعا تاثیری که کامنت خوندن و نوشتن داره مکمل فایل های استاد عزیز هست باعث درک بیشتر ما میشه
ممنون و سپاسگذارم ان شالله همیه شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🥰🥰🥰
امروز۱۶ اسفند۱۴۰۰ سلام استادعزیز متشکرم خانم شایسته عزیز من امروز تصمیم گرفتم که هرروزیک ردپای از خودم بجا بگذارم وازاول فصل یکم شروع کنم من حدود۴ سال هست که بااموزشهای استاداشنام ولی فقط گوش کردم اماهمینم باعث کلی تغییر درزندگیم شده خداروشکرمیکنم برای مکتوب کردنم برای خانواده صمیمی ودوست داشتنیم عاشقتونم خدانگهدار
من قبل از اشناییم از خداوند خواستم که من رو در مسیر درست هدایت کنه وادم هایی با فرکانس بالا در مدارم قرار بده من شاید هر روز این دعا رو توی قنوتام میخوندم وخیلی دوست داشتم خدا استاد ویا مربی اگاه وبا ایمان رو وسیله ای برای پیمودن این مسیر سر راهم بزاره
خب خدا رو شکر همین هم شد ومن یک روز در اوج ناامیدی اینکه من چرا به این دنیا امده ام ورسالت من چیست وهزار تا سوال که سالهاست با خود میکشم اون روز دوباره بر من هجوم اوردن که یکی از دوستان عزیزم که احترام خاصی برایشان قائلم این سایت رو به من معرفی کردن وقتی واردش شدم هیجان زدهدلم میخاست زمان استپ کند ومن با ارامش وبدون هیاهو در دنیایکه پر از اطلاعات وباورهای درست ،ایمان ،ورد پایی از خدا ،عشق ،اخلاص،…غوطه ور باشم ..
جایی که سالهاست به دنبالش عستم وبویش از دور به مشامم میخورد یک ماهی هست در سایت هستم فایل ها رو گوش میدهم کامنت ها رو میخونم
ومن مطمین شدم که جایی که امدم درسته
خودش است همونی که میخواستم
امدم تا پایم را محکم بگزارم تا جای رد پایم بماند وزود از بین نرود
موقعیت والانم را بیان میکنم تا بعدا اگر برگشتم بفهمم کجا بودم وبه کجا رسیدم
من سالهاست با تمام رنج ودرد وسختی که داشتم بر وجود وبودنش در کنار ایمان راسخ داشتم
خیلیا بهم میگفتن کوو خداتتت چرا به دادت نمیرسه چرا جواب خوبی هاتو نمیده
ولی من شاید به زبان قادر به بیان وجوذش نبودم ولی در دلم وجودشو حس میکردم دلم قرص بود به بودنش وواین صبر من رو بیشتر میکرد اما از خودم شاکی بودم عزت نفسم صفر بود اعتماد به نفس در وجود من خاموش بود وسعی بر راضی نگه داشتن دیگران من رو داشت از پا در مییورد خسته از خودم بودم الان میفهمم چقدر من شرک رو در خودم پرورش داده بودم اما غافل بودم
خدا رو فقط برای همدمم پذیرفته بودم نه ازش دلخور بودم نه ازش چیزی میخواستم چون خیال میکردم خودم باید روی پای خودم وایسم چون ضعف وناتوانی خودم رو میدیدم از کسی شاکی نبودم واین باعث سو استفاده بیشتر دیگران شد اما صدایم در نمی امد دیگر خسته بودم انقلابی کردم با قانون تکامل اشنا نبودم میخواستم یک هو همه چیز تغییر کند هر بار با صورت به زمین میخوردم اما ناامید نشدم چند سال گذشت ومن بهتر فهمیدم چیکار کنم شروع کردم با ارامش قدم برداشتن اما تشنه بودم تشنه یادگیری ،به همه جهات چنگ میانداختم پذیرشم بالا بود اما حالا که به عقب نگاه میکنم چرابا اینکه به همه جهتی چنگ میزدم چرا منحرف نشدم
چه چیزی من رو هدایت میکرد؟
درسته من خدا رو همه جا با خودم میبردم او رو در درونم حس میکردم .درست است فقط همدم تنهایی هام وشب گریه زاری هام بود ونمیدونستم چقدر قدرتمنده ولی میدانم او مراقبم بود او هر جا که من به بی راه میرفتم دستمو میگرفت واز اونجا بیرون میبرد
درست است دست خدا همراه من بود اما غافل که همین دست چه ها میکند
الان دلم قرص تر شده
ارامش تمام وجودمو گرفته ترس ندارم قدم هایم رو با ایمان وشجاعت بر زمین میگزارم ومطمین هستم مثل کوه پشتمه
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم که تو رو دارم وتوقدرتمندی مهربانی
وتشکر میکنم از تمام بر بچه های سایت واستاد وهمسرشون
منم خواستم تجربه الانم رو بگم که بعدا متوجه تغییرات بشم
من مدتی تصمیم گرفتم که پیج اینستاگرام بزنم ولی نمیدونستم باید چیکار کنم که با هدایت خدای عزیزم به یک سری چیج ها و چنل های یوتیوب هدایت شدم و یک سری اطلاعات اولیه بدست اوردم
تصمیم گرفتم با امکانات الانم یک بک گراند مشکی با مقوا درست کنم و شروع به گرفتن ویدیو کنم و کلی ایده برای فیلم برداری و عکاسی با موبایل و نه امکانات حرفه ای تر که هنوز تکامل رسیدن بهشون طی نشده
ممنونم از این سفر که در کنار همدیگه کلی تجربه کسب میکنیم
این فایل استاد عزیز وصحبت های مریم شایسته عزیزم، چقدر دلنشین وزیبا بود، من این فایل را در تاریخ 1400/12/15زمانی که کاری را راه انداختم که وقتی موفقیت بقیه را میبینم چه احساس زیبایی به من دست میدهد، از اینکه میبینم من باعث گسترش جهانم، قبولی بچه ها در آزمون وشادی وخوش حالی آن ها از اینکه میبینم کاری انجام میدهم که هیچ نغز قانونی در آن نیست چقدر لذت میبرم، مگر نه این ها به صلح رسیدن من است، خدایا شکرت، پروردگارم شکرت نمیدانم با چه زبانی بگویم احساسی که اکنون دارم اصلا قابل توصیف نیست…
سلام براستاد توحیدی وعمل گرای خودم.
ردپای بیست وششم …
اول کاری بگم وقتی فایل روز بیست وشش رو گوش دادم فقط زانوهام بغل کردم واشک ریختم فقط به خاطر اینکه همیشه شاکی بودم از خدا در حالی که من فکر میکردم خدا رو دارم در حالی که آنقدر مشرک بودم که حد وحساب نداشته چه تاییدهای بیخودی از دیگران چه دولا راست شدن های الکی که همگی ناشی از ترس وشرک بوده است .به همه رو انداخته ام در حالی که اگر به خدایی خدایش وصل میشدم همه برایم وسیله میشدند. برای خودم واقعا متاسف هستم
سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم و همراهان نهایت عزیز خانواده صمیمی عباس منش
امروز ۷۱۷ روز از عضویتم در سایت گذشته و درین مدت تنها کارم این بوده که فقط هر روز و هر چند روز یکبار به سایت سر میزدم و فقط و فقط میدیدم که چی به سایت اضافه شده و گهگاهی هم بعضی از ویدیو ها رو باز میکردم و نگاه و میکردم و اما در این مدت جسته و گریخته از قانون جذب خیلی چیز ها یاد گرفتم و اما مشکلم این بوده (و تا الان هم همینه ) که چیز های رو که یاد میگیرم نمیتونم عملی کنم.درین مدت که با استاد عباس منش و قانون جذب آشنا شدم با شنیدن درس های استاد و مطالعه چند کتاب(که البته مطالعه من هم کمه ) به وجود قانون جذب ایمان آوردم و در چند مورد محدود نتایج استفاده از قانون جذب رو هم دیدم(گفتم محدود چون خیلی به قوانین عمل نکردم و فقط در چند مورد که خودمو ملزم کردم نتیجه اش رو دیدم) اما بزرگترین مشکل من اینه که عملگرا نیستم.
امروز هم کما فی السابق داشته تو سایت پرسه میزدم که گذرم به این فایل استاد افتاد و با خودم گفتم تا کی میخواد این حالت ادامه داشته باشه باید از یه جایی شروع کنم و به قول استاد یه رد پایی از خودم بذارم و یه کاری حتی کوچک برای بیرون رفت ازین حالت انجام بدم و تصمیم گرفتم که حداقل عکس پروفایل خودمو تغییر بدم و این کار رو کردم و بعدش تصمیم گرفتم که یه نظر به عنوان اولین نظرم تو سایت بنویسم تا حداقل حداقل یه حرکت کوچک انجام بدم.
خیلی وقت ها میخواستم به بخش نظرات نظر بنویسم اما با خودم میگفتم(منظورم همون نجوا های درونی که خدا دربارش میگه انما النجوا من الشیطان) که تو که تا حال دست آوردی نداشتی از چی میخوای بنویسی چه چیزی برای گفتن داری و… خلاصه اینکه موفق نمیشدم و امروز وقتی دست گذاشتم رو کیبورد با دوباره همون نجوا ها اومدند سراغم باز هم مثل همیشه میخواستم که چیزی ننویسم و یکی از اون نجوا ها این بود که “تو که چیزی برای گفتن نداری مگه ندیدی که تو بخش قوانین نظرات نوشته بود که از دادن نظرات کوتاه بپرهیزید” اما با خودم گفتم که “شروع کن پسر! بلاخره که باید از یه جایی شروع کنی” و شروع کردم به نوشتن که تا الان به اینجا رسیدم.
بلاخره امروز این جمود رو شکستم و از خداوند وهاب میخوام که منو هدایت کنه همونجوری که تا الان به هدایتش به اینجا رسیدم و خیلی خیلی از جناب استاد عزیز ممنونم که درین مسیر رهنماهم شدند.
امیدوارم در پناه الله شاد و سالم و صحتمند باشید
به نام خداوند خوبی ها
فایل روز شانزدهم حس فوق العاده ای به من که تازه راهم را پیدا کرده ام داد، من با گوش دادن به این فایل گاهی بغض گلویم را میگرفت وگاهی از ته قلبم با این فایل خندیدم، انگار انعکاس روزهای زندگی خودم را در این فایل میبینم، وقتی دقیقا سن 17سالگی تن به ازدواج دادم وبا وجود این که بار دار بودم با چه عشقی توی یکی از پارک های شیراز تمرین موتور سواری با شوهرم انجام میدادم اونم دقیقا با یه موتور یاماها 80که همیشه خراب میشد، تو سن 40سالگی تازه قوانین خداوند رو فهمیدم، واینکه از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم تا اتفاق های خوب بیفته،ازدواج مجدد کردم با مردی که واقعا همفرکانس من هست، درسته هر دو اول راهیم ولی از ثانیه ثانیه زندگیمون لذت میبریم، حتی زمانی که من به خاطر ایجاد شغل جدیدم ماشینم رو از دست دادم وهمسرم هم تو یه تصادف مجبور شد ماشین رو بفروشه، با یه موتور هندای 125با لذت وعشق میرفتیم توی جاده های خارج از شهر وچقدر عشق میکردیم، وهمین لذت ها باعث شده که روز به روز اتفاق های قشنگ تو زندگیم بیفته
به نام خدا
روز شمار تحول زندگی من
امروز فایل اول را مشاهده نمودم فهمیدم که باید تکاملی این مسیر رو طی کنم قبلا میخواستم پرشی و جهشی طی کنم که نتیجه ای هم نداشت…
اما الان میخوام هرروز فقط یک فایل را نگاه کنم و بهش عمل کنم و توی زندگیم توی همه زمینه ها ازش استفاده کنم(زمینه تحصیلی/زمینه روابط/زمینه شغلی/زمینه خودشناسی/حتی در زمینه کار کردن روی خودم)*_^
خدایا سپاسگزارم بابت این هدایتت بریم که بریم یه عملکرای واقعی از خودم بسازم(با رعایت تکامل پله ب پله😍)عاشقتونم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی من چند سالی هست که با آموزه های استاد آشنا هستم و حتی دوره 12قدم را هم تهیه کردم تا قدم هفتم منتهی چیزی که هست اینه که من مشکلی که دارم همیشه تا انتها نرفتم و نصفه وست راه ولش میکردم و دوباره بر میگشتم سر خونه اولم دوباره شرایط برایم سخت تر از قبل میشد و من خیلی ناراحت میشدم که چرا ادامه نمیدم البته توی یکی از فایل های استاد شنیدم که میگفتن کسانی که عذت نفس پایینی دارند همیشه کارها و تا انتها انجام نمیدن و نصفه ول میکنند و من فکر میکنم که عزت نفس من پاینه که اینقدر اراده ندارم که یک مسیر یا کاری رو به سرانجام برسونم خلاصه این مدتی که با اسناد آشنا شدم یک مدت حالم بسیار خوب بوده و یهو آموزش هارو ول میکردم و دوباره روز از نو روزی از نو …
اما این سری تصمیم گرفتم که عملگراتر از قبل باشم و آموزشها رو ول نکنم و همین مسیر رو با عشق ادامه بدم…..میدونی چیه آدم موقعی که با این قوانین آشنا نیست و رابطه افکار و باور رو با مسایل و شرایط زندگی درک نمیکنه خیلی راحت از کنار مسایل میگذره چون فکر میکنه زندگی همینه دیگه ولی آدم موقعی ک این مسایل رو درک میکنه و یک مدت ولش میکنه انگار میفهمه که قانون سریع عمل میکنه و تا حسش بد میشه سریع اتفاقات بد براش میفته و میدونه آبشخورش از کجاست
خدایی من در عملگرا بودن خیلی عالیم به قول گفتنی فقط حرف نیستم تا یه چیزی میگم سریع انجامش میدم حتی از طرف بقیه به خاطر این ویژگیم تحسین میشم چون هر کاری بگم سریع انجام میدم ولی تنها مشکل من اینه که نصفه ولش میکنم و دلسرد میشم که این خیلی ناراحتم میکنه ولی همین ک اول صحبتام گفتم این سری واقعا تصمیم گرفتم که اونجوری نباشم و هر کاری یا مسیری که انتخاب میکنم و به نظرم درسته مثل همین دوره ها یا فایل ها تا آخرش برم و نصفه ولش نکنم الآنم قول دادم که هر روز بیام و یک ردپایی از خودم بزارم صدرصد باور دارم که خدام در این راه کمکم میکنه بازم خدا رو شکر میکنم که من را به این راه و این سایت آشنا کرد بی نهایت خدا رو شکر میکنم از استاد عزیزم تشکر میکنم که با صحبتهای قشنگ و کاربردی مارا نسبت به قوانین این جهان آگاه میکند با تشکر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جان
ممنون بخاطر فایل های الهی که برای ما در سایت میزارید
امروز 16 اسفند سال1400هست میخوام از روز اول سفرنامه شروع کنم به امید خدا هم بتونم کامنت بخونم هم کامنت بزارم چون واقعا تاثیری که کامنت خوندن و نوشتن داره مکمل فایل های استاد عزیز هست باعث درک بیشتر ما میشه
ممنون و سپاسگذارم ان شالله همیه شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🥰🥰🥰
امروز۱۶ اسفند۱۴۰۰ سلام استادعزیز متشکرم خانم شایسته عزیز من امروز تصمیم گرفتم که هرروزیک ردپای از خودم بجا بگذارم وازاول فصل یکم شروع کنم من حدود۴ سال هست که بااموزشهای استاداشنام ولی فقط گوش کردم اماهمینم باعث کلی تغییر درزندگیم شده خداروشکرمیکنم برای مکتوب کردنم برای خانواده صمیمی ودوست داشتنیم عاشقتونم خدانگهدار
سلام به همه دوستان هم فرکانسی
من قبل از اشناییم از خداوند خواستم که من رو در مسیر درست هدایت کنه وادم هایی با فرکانس بالا در مدارم قرار بده من شاید هر روز این دعا رو توی قنوتام میخوندم وخیلی دوست داشتم خدا استاد ویا مربی اگاه وبا ایمان رو وسیله ای برای پیمودن این مسیر سر راهم بزاره
خب خدا رو شکر همین هم شد ومن یک روز در اوج ناامیدی اینکه من چرا به این دنیا امده ام ورسالت من چیست وهزار تا سوال که سالهاست با خود میکشم اون روز دوباره بر من هجوم اوردن که یکی از دوستان عزیزم که احترام خاصی برایشان قائلم این سایت رو به من معرفی کردن وقتی واردش شدم هیجان زدهدلم میخاست زمان استپ کند ومن با ارامش وبدون هیاهو در دنیایکه پر از اطلاعات وباورهای درست ،ایمان ،ورد پایی از خدا ،عشق ،اخلاص،…غوطه ور باشم ..
جایی که سالهاست به دنبالش عستم وبویش از دور به مشامم میخورد یک ماهی هست در سایت هستم فایل ها رو گوش میدهم کامنت ها رو میخونم
ومن مطمین شدم که جایی که امدم درسته
خودش است همونی که میخواستم
امدم تا پایم را محکم بگزارم تا جای رد پایم بماند وزود از بین نرود
موقعیت والانم را بیان میکنم تا بعدا اگر برگشتم بفهمم کجا بودم وبه کجا رسیدم
من سالهاست با تمام رنج ودرد وسختی که داشتم بر وجود وبودنش در کنار ایمان راسخ داشتم
خیلیا بهم میگفتن کوو خداتتت چرا به دادت نمیرسه چرا جواب خوبی هاتو نمیده
ولی من شاید به زبان قادر به بیان وجوذش نبودم ولی در دلم وجودشو حس میکردم دلم قرص بود به بودنش وواین صبر من رو بیشتر میکرد اما از خودم شاکی بودم عزت نفسم صفر بود اعتماد به نفس در وجود من خاموش بود وسعی بر راضی نگه داشتن دیگران من رو داشت از پا در مییورد خسته از خودم بودم الان میفهمم چقدر من شرک رو در خودم پرورش داده بودم اما غافل بودم
خدا رو فقط برای همدمم پذیرفته بودم نه ازش دلخور بودم نه ازش چیزی میخواستم چون خیال میکردم خودم باید روی پای خودم وایسم چون ضعف وناتوانی خودم رو میدیدم از کسی شاکی نبودم واین باعث سو استفاده بیشتر دیگران شد اما صدایم در نمی امد دیگر خسته بودم انقلابی کردم با قانون تکامل اشنا نبودم میخواستم یک هو همه چیز تغییر کند هر بار با صورت به زمین میخوردم اما ناامید نشدم چند سال گذشت ومن بهتر فهمیدم چیکار کنم شروع کردم با ارامش قدم برداشتن اما تشنه بودم تشنه یادگیری ،به همه جهات چنگ میانداختم پذیرشم بالا بود اما حالا که به عقب نگاه میکنم چرابا اینکه به همه جهتی چنگ میزدم چرا منحرف نشدم
چه چیزی من رو هدایت میکرد؟
درسته من خدا رو همه جا با خودم میبردم او رو در درونم حس میکردم .درست است فقط همدم تنهایی هام وشب گریه زاری هام بود ونمیدونستم چقدر قدرتمنده ولی میدانم او مراقبم بود او هر جا که من به بی راه میرفتم دستمو میگرفت واز اونجا بیرون میبرد
درست است دست خدا همراه من بود اما غافل که همین دست چه ها میکند
الان دلم قرص تر شده
ارامش تمام وجودمو گرفته ترس ندارم قدم هایم رو با ایمان وشجاعت بر زمین میگزارم ومطمین هستم مثل کوه پشتمه
خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم که تو رو دارم وتوقدرتمندی مهربانی
وتشکر میکنم از تمام بر بچه های سایت واستاد وهمسرشون
درود فراوان خدمت استاد عزیز و همه همراهان گرامی
منم خواستم تجربه الانم رو بگم که بعدا متوجه تغییرات بشم
من مدتی تصمیم گرفتم که پیج اینستاگرام بزنم ولی نمیدونستم باید چیکار کنم که با هدایت خدای عزیزم به یک سری چیج ها و چنل های یوتیوب هدایت شدم و یک سری اطلاعات اولیه بدست اوردم
تصمیم گرفتم با امکانات الانم یک بک گراند مشکی با مقوا درست کنم و شروع به گرفتن ویدیو کنم و کلی ایده برای فیلم برداری و عکاسی با موبایل و نه امکانات حرفه ای تر که هنوز تکامل رسیدن بهشون طی نشده
ممنونم از این سفر که در کنار همدیگه کلی تجربه کسب میکنیم
ارزوی بهترینا برای همه ی همسفر هایم دارم
این فایل استاد عزیز وصحبت های مریم شایسته عزیزم، چقدر دلنشین وزیبا بود، من این فایل را در تاریخ 1400/12/15زمانی که کاری را راه انداختم که وقتی موفقیت بقیه را میبینم چه احساس زیبایی به من دست میدهد، از اینکه میبینم من باعث گسترش جهانم، قبولی بچه ها در آزمون وشادی وخوش حالی آن ها از اینکه میبینم کاری انجام میدهم که هیچ نغز قانونی در آن نیست چقدر لذت میبرم، مگر نه این ها به صلح رسیدن من است، خدایا شکرت، پروردگارم شکرت نمیدانم با چه زبانی بگویم احساسی که اکنون دارم اصلا قابل توصیف نیست…