مصاحبه استاد عباس منش با مهندس شعبانعلی درباره قانون جذب - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

320 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    داود مستعد گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    با عرض سلام به استاد عباس منش و همه دوستان

    1 – من از این فایل متوجه شدم که مفهوم قانون جذب که بیشتر مردم باور کردند که باید به چیزهایی که می خواهیم فکر کنیم و یا با اینکه اوضاع خوب نیست ما به خودمون تلقین کنیم که خوب است این نیست و در واقع قانون جذب را اینطور می توان بیان کرد که از زاویه ای به شرایط و اتفاقات زندگیمون نگاه کنیم که به ما احساس خوبی بدهد که می توان به آن مثبت اندیشی یا توجه به نکات مثبت گفت .

    2 – جهان بر اساس قانون ثابت اداره می شود و مکانیزم عمل کردن قانون به این شکل است که : ما در هرلحظه با توجه کردن به هرچیزی فرکانسهایی به جهان ارسال می کنیم و جهان اتفاقات و شرایط هم جنس با فرکانسهایمان را وارد زندگیمان می کند .

    با تشکر از شما استاد عزیز برای اشتراک گذاشتن این فایل فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    علی محرمی گفته:
    مدت عضویت: 3067 روز

    سلام به استاد عزیزی که قلبا دوسش دارم و قلبا از خدا خواستم که راهم منشم زندگیم دیدگاهم همه جوره مشابهش باشه و واقعا کلمه استادی رو من به انسانهایی مثل شما به زبون میارم و قبولشون دارم امروز یک استاد دیگه ای رو باهاش آشنا شدم و واقعا بهم حس غرور و افتخار داد استاد شعبانعلی عزیز بود ومن واقعا به هردوی شما استادان عزیز تبریک میگم و آرزوی موفقیت های بیشتر برای هردو عزیز میکنم و تعجب میکنم که چطور منی که تو اینهمه مدتی با شما استاد عزیز آشنا شدم و واقعا خواب و خورم رو ازم به شکل مثبتی گرفته و خیلی خوشحالم از این قضیه و بینهایت خدا رو شکر میکنم و با حساسیت خاص تمام فایلهای این سایت رو دنبال میکنم چطور بعد اینهمه مدت امشب چشم به این فایل خورد و دانلود کردم و گوش کردم و واقعا لذت بردم و خیلی بهم حس خوبی داد و چقدر تمام علوم به نحوی این قانون محکم رو تایید و بهش اشاره میکنن من خیلی خوشحالم تو این مسیرم واسه شما و همه بچه های بهترینها رو آرزو میکنم و واقعا از شما استاد گرامی هم نهایت تشکر را دارم و دلم میخواد روزی از نزدیک و در کنار هم لحظات خوبی داشته باشیم و در مورد قانون صحبت کنیم شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    شقایق افشار گفته:
    مدت عضویت: 2019 روز

    سلام ودرود به همه ی دوستان واستاد عزیز اقای عباس منش🖐

    اولین دیدگاهی هست که دارم میزارم

    وتازه باسایت خوبتون آشنا شدم خیلی گفتگوی خوبی بود وخیلی ازابهامات رو توی ذهنم بر طرف کرد و دیوانه وار میخوام خودم و دنیای اطرافمو بشناسم😊

    خداروشکر میکنم که منو به این سایت هدایت کرد.

    ومن از امروز تصمیم گرفتم از تمام فایل های رایگان استفاده کنمو تحلیل شون کنم

    دوستون دارم شب و‌روزتون خوش❤️🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آرمان فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 2118 روز

    سلام به کل آفرینش خدا را شکر بخاطر تمام نعمات و فراوانیش وووو اولین باره دارم مطلب مینویسم با اینکه از نوشتن خیلی لذت میبرم ولی تا حالا نتونسته بودم ارتباط بگیرم الان تقریبا ساعت ۶ صبحه و صدای متوالی گنجشگها به گوش میرسه که دارن ذکر میگن و خوشا بحالشان و بقول استاد خوشا آنانکه الله یارشان بی به امید روزهای خوب ،حال خوب برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مجاهد رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 2053 روز

    سلام

    من با شناخت قانون جذب تمرین کردم که توجه هاتم را از افکار منفی به مثبت تغییر دهم و با سپاسگذاری دیدگاهم را به رویدادهای مثبت فزونی ببخشم و خیلی زود به آرامش درونی و سپس در مدار اساتید موفقیت و انگیزشی راه پیدا کردم که باعث شد بتوانم به عظمت وجودی خودم پی ببرم و خداوند و پیام آور خودم را بهتر بشناسم و دیدگاه توحیدی خودم را تقویت کنم و هر روز دارم تمرین هایم را بیشتر میکنم

    در حال حاضر فقط میتوانم این را بگویم که از یک زندگی تاریک به سمت روزهای زیبا قدم گذاشته ام و منتظر اتفاقهای زیبا و در آمدهای زیاد و شغل مورد علاقه ام متمرکز شده ام و نشانه هایی از مسیر درستم را هم درک کرده ام و هر لحظه شاکر تر هستم و میدانم بهترین زندگی رو برای خودم طراحی کرده ام و به زودی به واقعیت آن ملموس خواهم شد

    من در شرایط و روابط و افراد فوق‌العاده قرار گرفته ام به عنوان مثال آقای عباس منش هستند که بهترین پیامبر من شده است

    سپاسگذارم از خداوند که مرا در این مدار پذیرفته است

    مچکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    امیرحسین گفته:
    مدت عضویت: 2456 روز

    وای استاد چقدر خوبین تو مناظره و مصاحبه

    ، واقعا شگفتا، استاد چقدر با تکنیک و ظریف و حساب شده صحبت ها رو پیش میبردین واقعا باید اینو تو دانشگاه تدریس کنن

    با این قدرت و تسلطی که دارید در هر مقام و منسب جهانی که قرار داشتید، قطعا با اختلاف جز تاریخ ساز ها میشدین

    البته الان هم کمتر نیستید

    در هر صورت خیلی عالی و زیبا و بدون هیجان زده شدن و حمله و… طرف مقابل رو مجاب کردین عالی عالی عالی بود

    انشالله شاهد این مصاحبه ها با زبان انگلیسی با ایلان ماسک، جف بزوس و… باشیم

    انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    به نام حضرت دوست که هر چه دارم از اوست

    به نام او که زیباست و زیبا می آفریند

    به نام او که نقطه ی ثقل هستی است

    به نام او که حساب و کتابش هم یکتاست

    به نام او که تو، یک قدم بیایی به سمتش، او صد قدم به سمتت می آید

    به نام او که نا گفته هایم را می داند و هم اوست که آنها را بر زبانم می راند و باز هم اوست که اجابت می کند و باز هم باید وجودم با او یکی شود!

    او یکتاست و بی نیاز!

    اما من نیازمندم!نیازمند به یکی شدن با او!

    نیازمند به اینکه با پس زدن قدرت های باطلی که در وجود ساخته ام سلام کنم به قادر مطلق!

    بهتر بگویم با شکستن بت هایی که در وجودم ساخته ام آیین ابراهیم بت شکن(درود خداوند بر او باد) را به جای آورم ،و نماز بخوانم!

    نمازهایی که بی یاد تو خواندم را اگر از من بپذیری از کرامت والای خودت است !

    خجالت می کشم بگویم این سال ها نماز خواندم چرا که مرده متحرکی بودم که سجاده ام را بی آنکه بدانم قبله کجاست پهن کرده ام.در بیست و چهار ساعت شبانه روزم تو کمرنگ بودی و وقت نماز بی رنگ!

    می گفتم ” الله اکبر ” اما شیطان ذهنم می گفت:

    آنچه که بزرگتر است بدهی های همسرت است!

    آنچه که بزرگتر است اجاره بهای خانه است!

    آنچه که بزرگتر است مشکلات روحی توست!

    آنچه که بزرگتر است اختلافی است که در دلت با خانواده ی همسرت داری!

    آنچه که بزرگتر است نداشتن پول است!

    آنچه که بزرگتر است مهمانی ای است که آخر هفته باید بدهی و مهم است که چگونه پیش برود و تو هیچ پولی نداری !…

    آنچه که بزرگتر است نگرانی عظیم تو برای آینده ی فرزندانت است …..

    و من در درونم نمازم را با این بزرگتر ها که آنقدر برایم بزرگ و بلند قامت بودند که خدای درونم باید سرش را اگر وقت می کرد بلند کند تا شاید بتواند ببیند و اگر صلاح می دانست به بعضی از آنها رسیدگی کند!…

    گریه امانم نمیده خداااااااااآااااا

    استغفرالله ربّی و اتوب الیه…..

    صدای اذان صبح بلند شده و خجالت می کشم بگم من این سال ها نماز می خوندم!

    تو اگر بپذیری همه از خدایی توست نه از بندگی من!

    کمکم کن بزرگ خدای من!مهربان ترین من!

    خداوند پروانه های قشنگ!

    خداوند گل های رنگ رنگ!

    خداوند رنگین کمان و خداوند عشق!

    کمکم کن تا تمامی بت های درونم را بشکنم و هر لحظه در خواب و بیداری به نماز بایستم و بگویم

    با تمام وجود بگویم الله اکبر

    ………الله اکبر….الله اکبر……..

    خداااااایا!اومدم صفحه هشتم کامنت های این فایل رو بخونم و نت برداری کنم گفتی باید کامنت بذاری و من چون به خودم قول دادم هر چی گفتی بگم چشم!گفتم چشم و اومدم کامنت بذارم اما اون لحظه گفتم فقط یه صفحه مونده تا مرور کامنت های این فایل تموم بشه اما حتماً خدا می خواد باهام حرف بزنه ،می خواد درِ یه گنجینه ی دیگه ای رو برام باز کنه!و دیدم الان سیزده روزه که من تو روز دوم سفرم هستم و هنوز روز دوم من تموم نشده و فقط خدا می دونه که چه نعمت هایی سرازیر شدن به قلب و جان من و خانواده ی زیبای پنج نفره ی ما!

    ما فقط همین یه گوشی رو داریم و خدا رو هزاااار مرتبه شکر!

    و الان یادم اومد که صفحه موبایلم بدون این خاموش باشه سیاه می شد و من می ذاشتمش کنار و می گفتم خودش برمی گرده😀حدود نیم ساعت طول می کشید و بعد می دیدم درست میشه!البته اوایل خاموش روشنش می کردم و باتریش رو در می آوردم و بعد درست می شد.مدتی که گذشت دیگه این کار رو نمی کردم و با خودم گفتم همه ی کارهای من باید راحت پیش بره این چه دردسریه برای خودم درست می کنم و این همه مراحل طی می کنم که صفحه گوشی روشن بشه !خب نشه!و بعد هر وقت اینطوری می شد رهاش می کردم و می گفتم خودش درست میشه و واقعاً هم اصلاً نگرانش نبودم.نگران نبودم که اگه خراب بشه من چجوری بیام سایت و چجوری به مطالعه و کلاس آنلاین پسرم برسم و …شیطان ذهن هر کدوم اینارو که یادآوری می کرد جواب می دادم میگفتم هر آگاهی ای که قراره کسب کنم خدا راهش رو باز میکنه.بهش می گفتم من حداقل هفتصد تا برگه کوچیک نت برداری کردم و فقط اگه همه اونارو مرور کنم دوباره کلی چیز یاد می گیرم.بهش گفتم از پس درس بچه هام هم بر میام.خلاصه هر چی میگفت جواب داشتم براش تا اینکه دیگه خفه شد😂و دیگه هر وقت صفحه اش سیاه میشد منم فقط می ذاشتمش یه گوشه و بعد اصلاً یادم می رفت. بچه هام میرفتن سراغشو با خوشحالی می گفتن مامان گوشی خودش درست شده😊.هفتم مهر بود ،با همسرم بردیمش تعمیر.گفتن یک میلیون و ششصد فقط پول صفحه اش میشه …گفتم آقا اگه درستش نکنم همینجوری که الان هست چقدر برام کار می کنه ؟گفت شاید دو هفته!گفت تاچ گوشیتون حدود دو سانت از بالا کلاً داغونه.خیلی مواظب باشین که ضربه نخوره و فقط یه گلس برام عوض کرد …

    ما قرار بود فرداش بریم مسافرت،بریم قم پیش پدر و مادرم البته هنوز به کسی نگفته بودیم.

    من و همسرم به هم نگاه کردیم و لبخند زدیم و از مغازه اومدیم بیرون.

    آره ما باید با اون پول میرفتیم مسافرت و خوش می گذروندیم نه اینکه من پول تعمیر موبایل بدم.و ما انگار نشنیدیم که اون آقا گفت گوشی فقط دو هفته کار میکنه!😀

    و جالبه که ما اون دو هفته رو رفتیم قم و چه مسافرتی بود خییییلی خوش گذشت خیییلی.البته قرار بود سه چهار روزه برگردیم اما شد دو هفته.و اونجا موبایلم افتاد هیچی نشد!

    گوشیم ضربه خورد هیچی نشد!خخخخخ😆

    تازه اون گلس جدید هم ترک برداشت و بازم هیچی نشد😆

    و از اون روز تا الان چند بار پیش اومده بچه هام اشتباهی پاشون رفته رو گوشی و دختر ده ساله ام با استرس می گفت مامان آقاهه گفته بود ضربه نخوره و من با لبخند گوشیم رو میگرفتم می دیدم صفحه سیاه شده و باز هم با لبخند کلید پهلوی گوشی رو فشار می دادم و صفحه گوشی خودش دوباره بر می گشت و …الان حداقل چهار تا دو هفته گذشته و من هنووووز دارم با همون گوشی کار می کنم.و اتفاقاً همسرم هم میاد با همین گوشی به این خونه زیبا سر میزنه و خدا می دونه چه بهشتی در پیش رو داریم.

    و خدا رو شکر می کنم برای بودن تو این خونه…

    استاد عباسمنش عزیز! خدا خیر کثیر به شما عطا کنه

    مریم خانم عزیز!هر وقت کامنت می نویسم یاد این حرف شما میافتم که خدا می دونه که گذاشتن این ردپا از خودتون چقدر شما رو بزرگتر میکنه….

    و امروز تو این رد پا خودم با تمام وجودم دیدم!

    من فقط خواستم بنویسم به نام حضرت دوست و بعد دیدم همینطور میگه و من می نویسم اصلاً نمی دونستم قراره به من بگه تو این سال ها نمازم نماز نبوده ….اصلاً نمی دونستم که قراره برای گوشیم شکرگزاری کنم اینجا ….خدااااااا جون خییییلی دوستت دارم!

    امروز باید کامنت های این فایل رو تموم میکردم و بعد هم طبق برنامه ای که گذاشتم می رفتم سراغ خود فایل و نکته بردای از این فایل باارزششش!به ظاهر یه روز عقب افتادم اما اینطور نیست اشکی که امروز تو بسم الله این فایل ریختم جنسش با همه اشکایی که تا حالا ریختم فرق می کرد و خداروشکر می کنم که این لحظه ها رو امروز به من داد.

    الان هم باید برم و با عشق زیر کتری رو روشن کنم و با عشق چایی دم کنم و با عشق بچه هام رو بیدار کنم و با همسرم عزیز دلم که خودش بیداره الان،با عشق صبحانه بخوریم و یه روز قشنگ و رویایی دیگه رو با هم شروع کنیم.

    خدایا با نام قشنگت آغاز کردم و با نام قشنگ تو تمام میکنم

    دوستت دارم مهربان خدای من!

    (کامنت شماره ۲)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    آمیتیس گفته:
    مدت عضویت: 4079 روز

    PART 3

    مهندس شعبانعلی: من فکر می کنم از بین دوستانی که دارن حرفای من و تو رو می شنون کسانی که تحلیل رفتار متقابل خونده باشن می بینن که اونجا هم همین مفهومی که تو داری میگی یا حالا قانون جذب میگه، به شکل دیگری و به اسم دیگری به عنوان “پیش نویس زندگی” مطرح میشه. یعنی میخوام بگم شاخه های دیگر علمی هم به نوعی این مفهوم رو تایید می کنن که خیلی وقتا یک رفتاری، یک اتفاق هایی برای من به نمایش نامه ی زندگی تبدیل میشه و به نظر میرسه که بارها و بارها و بارها داره برای من تکرار میشه و معمولا این رو میگن. بسیاری از مشاوران من دیدم که میگن، بسیاری از نویسندگان و دانشمندان بزرگ هم میگن که یه اتفاقی اگر یک بار افتاد شاید بتونی ارتباطش بدی به شرایط محیطی و رویدادها و شانس و هر اسمی که میخوای بذاری. اگر دو بار افتاد شاید همینطور. ولی تو حق نداری اتفاقی که 4-5 بار افتاده دیگه به شانس و شرایط محیطی ربط بدی. اینجا باید ببینی که مدل ذهنی تو، سیستم نگرش تو (هر اسمی که میخوای بذار) چه چیزی تو داری که این سبک به یک رویداد عادی مکرر در زندگیت تبدیل میشه؟

    باز میگم. باز به همون حرف من بر میگردیم که از یه جایی به بعد اگر اسامی رو برداریم و مفاهیم رو نگاه بکنیم، حرفی که تو داری میزنی تحت عنوان قانون جذب یا من نگاه می کنم به عنوان روانشناسی رفتاری یا روانشناسی شناختی یا شخص دیگه ای به عنوان دیگه ای نگاه میکنه، عملا دارن یه حرف میزنن. حرفی که کلماتش فرق می کنه اما مفهوم پشتش یکیه قطعا.

    استاد عباسمنش: یه نکته ای که اینجا شاید برات جالب باشه بدونی، تو قانون جذب میگه اگه شما حالت بد باشه و ناراحت باشی اتفاقات بد رو برای خودت به وجود میاری و مهم ترین موضوعی که میگه اینه که تو توانایی داری که با فکرت حال خودتو خوب کنی و اگه بتونی به این توانایی برسی، اتفاقات پشت سر هم به طور زنجیره ای برای تو خوب میشه.

    ما تو یه مذهبی زندگی می کنیم یا حداقل اینجوری شنیدیم که مثلا: پشت هر خنده ای گریه هست!

    اگه زیاد بخندی اتفاق بدی برات میفته!

    اصولا آدمایی که زیاد می خندن رو خدا دوسشون نداره!

    یا مثلا اگه تو یه ذره غمگین باشی یا مثلا این مجالس عزاداری و اینا باشه اتفاقات بهتری برات رخ میده! یا چیزایی شبیه به این

    این یه تضاده که تو قانون جذب میگه نه، شما باید تا جایی که می تونید نوع نگاهتون جوری باشه که احساس خوبی داشته باشید از هر اتفاقی. ولی مثلا مذهبی که من توش هستم میگه که نه غم خیلی هم خوبه اتفاقا.

    مهندس شعبانعلی: من فکر می کنم که البته این یه ذره پیچیده تر از این حرفاس. یعنی شاید باید در فضای جداگانه ای بهش پرداخت. چون من شاید آدمی ام که در نگاه اول اعتقادات مذهبیم به چشم نیاد، بنابراین شاید به نظر نیاد که حالا من بخوام صحبتی بکنم. ولی به نظر من بحث پیچیدس. نوع همین چیزی که مثلا مذهب میگه با نوع برداشتی که مردم از غم دارن متفاوته. مردم از غم به نظر من ماتم رو می فهمن ولی به نظر میرسه که لااقل من اینطوری می فهمم که در نگاه مذهبی وقتی حرف از غم میشه یک جور نارضایتی از وضع موجود، یک جور دورافتادگی از جایی که جایگاه اصلی منه شاید از این نگاهه.

    شاید مثلا این شعر معروف زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت، این تضاده رو خوب نشون بده که اون غمی که میشه زیر شمشیرش رقص کنان رفت با غمی که مردم دارن و فکر میکنن با ضجه زدن شاید بشه مراتب رشد رو طی کرد خیلی فرق داشته باشه که متاسفانه البته همونطور که تو میگی این فضا، فضاییه که در بین مردم ما بیشتر ترویج پیدا کرده.

    استاد عباسمنش: برای اینکه من اینو به حقیقتش برسم رفتم سراغ قرآن. سال هاست که دارم در این مورد تحقیقات خیلی زیادی می کنم. کلمه ای که حالا تو این فضا میشه پیدا کرد توی قرآن کلمه ی “حزن” هست که خود کلمه هم خیلی غم انگیزه. شاید باورت نشه ولی توی قرآن این کلمه نمیدونم شاید حدود سی و خورده ای بار تکرار شده ریشه اش، و عین این موارد با “لا” اومده. یعنی شما بدون “لا” نمی بینی “حزن” رو. هرجا می بینی با “لا” هست. “لایحزنک”، “لاتحزنک”، یا به مادر موسی میگه، یا به پیامبر اسلام میگه و … در موارد مختلف این اتفاق افتاده. و میگه: نباش غمگین.

    حتی خیلی جالبه اگر مثلا این آیه رو نگاه کرده باشی (چون من دارم یه کتابی در همین زمینه می نویسم، “قرآن و قانون جذب”) وقتی که نگاه می کنی به این مفهوم متوجه میشی که هرجا پیامبر یه جورایی ناراحت میشه و غمگین میشه مثلا به خاطر اینکه اونا ایمان نمیارن سریع این آیه میاد که: نذار که کفر اونها تو رو ناراحت کنه. یا اگر تهمت میزنن بهش یا مثلا میگن دیوانه است و فلان و اینها دوباره این آیه به پیامبر گفته میشه.

    یه جورایی اگر این قانون جذب انقدر مسلط تو قرآن در موردش صحبت شده که به محض اینکه احساس پیامبر میاد بد بشه یه آیه ای میاد که مواظب باش که احساس بد نکنی. در مورد پیامبران دیگه هم این اتفاق افتاده. مثلا در مورد موسی هست و …

    و فقط یه آیه هست که حزنش با “لا” نیومده و با “ل” اومده. یعنی “برای محزون کردن” . و اون هم توی سوره ی مجادله آیه 10 هست که میگه “انماالنجوامن الشیطان” “نجوا تنها از سوی شیطان است، برای اینکه غمگین کند شما را”.

    من فکر میکنم نجوا منظورش همون گفتگوهای درونیه که “تو بدبخت میشی، اوضاع خراب شد، دیگه درست نمیشه و …” میگه اینا هرچی که گفته میشه که نتیجه ی اون گفتار باعث غم میشه، اون فقط از سوی شیطانه.

    بعد در ادامه ی آیه میگه که خداوند (خیلی جاها این موضوع رو تکرار میکنه) همیشه وعده ی مغفرت میده. همیشه وعده ی فزونی میده. ولی شیطان همیشه وعده ی کمبود میده. و یه جورایی که میگن آب که از سر گذشته دیگه فایده ای نداره.

    من فکر میکنم که اگه نگاه ما به دین یا حداقل به اسلام نگاه درستی باشه کاملا منطبقه با قانون جذب. توی زمینه ی کاری خودم بسیار بسیار تحقیق کردم تو این زمینه در مورد مفاهیم خیلی خیلی گسترده ی قرآنی. من حتی به یک مورد هم برنخوردم که نغض کنه این قانون رو. اتفاقا به طرز باورنکردنی داره این قانون رو تایید می کنه که حالا انشاالله تا کتاب آماده بشه بیشتر دوستان میتونن ازش استفاده کنن. ولی تا همین حد می تونم بگم که غم و ناراحتی یه جورایی باعث بدبختی های بیشتر هم میشه و این هشداری بوده از طرف خداوند به پیامبراش. که تا یه ذره اینا بازی رو از دست میخوان بدن بهشون میگه مواظب باشید. نذارید این اتفاق بیفته تو وجودتون، تو درونتون. نظرت در این مورد چیه؟

    مهندس شعبانعلی: من مطالعات علوم انسانی همیشه داشتم و هنوزم دارم، ولی هیچوقت با این نگاه بهش نگاه نکردم. ولی یک چیز رو قطعا میدونم اونم اینه که اساسا وجود دین قراره که، یا ادعای دین بر این است که قراره برای ما سعادت و خوشبختی بیاره. وقتی میگیم خوشبختی در کنارش قطعا معنای شادی داره، قطعا معنای رضایت داره میاره. و دین اگر نتونه در دنیا برای ما شادی بیاره بعیده که در آخرت هم برای ما چیزی به همراه داشته باشه.

    بنابراین من نمی تونم تصور بکنم هیچ دین آسمانی ای رو که ادعاش این باشه که قرار است در دنیای دیگر زندگی شادی داشته باشید و پیش نیازش این است که یک زندگی غمگینی رو تجربه کنید. طبیعتا ادعای دین، حرف دین و پیام دین زندگی شادتر در این دنیا و اون دنیا باید باشه. به جز این انتظار نمی ره. اینه که به نظرم اینکه این تحقیقات رو کردی با مدل ذهنی منم جور در میاد یعنی احساس میکنم که قطعا قابل پذیرشه یه همچین نگرشی.

    استاد عباسمنش: یه نکته ی دیگه ای که حالا شاید بازم برات جالب باشه در موردش صحبت کنیم (البته شاید اینجا تو مخالف باشی) اینه که قانون جذب میگه هیچگونه بی عدالتی در جهان نیست. به هیچ عنوان. یعنی الان هرکسی در هر فضایی که هست در جای درستشه.

    چون لابلای حرفات گفتی که مثلا نارضایتی از وضع موجود، تو نمی تونی وضع موجود رو تغییر بدی. انیشتین یه جمله ی خیلی قشنگی داره، میگه که با همون دیدگاهی که جنگ به وجود اومد نمیشه صلح رو ایجاد کرد.

    قانون جذب میگه هرکسی تو هر فضایی هست دقیقا به خاطر فرکانس هاشه و هیچگونه بی عدالتی در جهان نیست. در صورتی که این برای عوام، حداقل برای مردم عادی خیلی درکش سخته. مثلا درکش سخته که طرف بپذیره گدای کنار خیابون رو که خودش این فضا رو خواسته و ساخته. یا اینکه مثلا آدم بپذیره این آدمی که توی درس و توی دانشگاه جزو نخبه هاست، الان مثلا از لحاظ کاری یه کار خیلی ساده داره. مثلا راننده تاکسیه. بعد وقتی باهاش صحبت می کنی کاملا دم از بی عدالتی میزنه که مثلا: “بله، اگر عدالتی در کار بود منی که با فلان مدرک یا با فلان معدل فارغ التحصیل شدم الان باید توی اون فضا بودم، ولی پارتی بازیه، یا اینجوریه، بالاخره یه کسایی که فقط دستشون به اون بالایی ها میرسه فقط تو فضای خوب قرار می گیرن و…” از این حرفایی که خیلی زیاد می شنویم.

    من به هیچ عنوان اعتقاد به این قضیه ندارم و ایمانم و باورم بر اینه که جهان به هیچ عنوان بی عدالت نیست و هرکسی در جایگاه خودشه. هرچند که آدما نمی تونن خوب اینو درکش کنن که آقا این فرکانسی که تو داری میفرستی این فضا رو برای تو به وجود میاره و اگه فرکانس هاتو عوض کنی فضا حتما عوض میشه. همه چیز الان درسته، سرجای خودشه و اگر از این شرایط ناراضی هستی، شرایط بر تو تحمیل نشده، تو هستی که این شرایط رو به خودت دعوت کردی. وگرنه آدمایی هستن، اصلا ممکنه داداش همون آدم باشه، تو همون شرایط بزرگ شده باشه، ولی یه زندگی فوق العاده عالی رو برای خودش به وجود آورده باشه.

    نمی تونیم بگیم که شرایط محیطی یا پدر و مادر یکسان نتیجه ی یکسانی به وجود میارن، یا نه مثلا من توی دوره ای زندگی می کنم که فقط پارتی و پول و اینا شرایطم رو مشخص میکنه. پول و پارتی و هرچیزی شبیه به این رو آدما خودشون به وجود میارن.

    مهندس شعبانعلی: من فکر می کنم که برای اینکه دقیق تر باشیم باید دوتا لغت رو از هم تفکیک بکنیم. حالا لااقل در نگاه من ناراضی بودن از وضع موجود و شکایت از وضع موجود به نظر من دوتا دیدگاهه.

    من هم مثل تو شکایت از وضع موجود رو نمی فهمم. یعنی اصلا اینو نمی فهمم. شاید اینکه میگیم نارضایتی از وضع موجود (حالا چون لغت دیگه ای نداریم من اینو انقدر به کار می برم) منظورم قانع نبودن به وضع موجوده. به معنای اینکه من زندگیم اینه، درآمدم اینه، شرایطم اینه، شغلم اینه، موقعیت اجتماعیم اینه و شکایتی ازش ندارم. ولی بهش قانع نیستم چون میدونم که میتونم بیشتر از این داشته باشم. من اینو میگم و من تنها مدلی که از حزن می فهمم همینه که مثلا فرد تصور بکنه که بله من این شرایط رو دارم. میدونم به دلیل پیشینه ی خودم، به دلیل شرایط محیطی و به دلیل اصل قضیه که بوده یعنی به دلیل خودم و نگرش خودم الان در این نقطه ام. میدونم که اگر نگرشم رو عوض کنم می تونم جای دیگه ای باشم. پس به این وضعیت راضی نیستم.

    من فکر می کنم آدم هایی که ما داریم در اطرافمون می بینیم اینا ناراضی از وضع موجود نیستن، شاکی از وضع موجودن. چون ناراضی یه حرکتی برای رضایت می کنه. شاکی فقط شکایت می کنه به امید اینکه یه نفر دیگه ای بیاد و حق رو براش بستاند.

    من با شکایت مشکل دارم و به نظرم غلطه. ولی نارضایتی با این تحلیلی که من میگم (حالا ای کاش لغت دیگه ای داشتیم) به این معنا هست که من دنبال این نیستم که کسی حقم رو بگیره. دنبال اینم که می تونه همه چیم بهتر باشه و چون ناراضیم برای بهتر شدنش تلاش می کنم. من تلاش می کنم نه اینکه منتظر باشم کسی برام تلاش کنه.

    استاد عباسمنش: در واقع در دیدگاه درست، حق ما جایی نیست. یعنی الان هرچی که هستیم همون جائیه که باید باشیم. اگر چیز بیشتری می خوایم جهان هستی همیشه به ما این امکان رو میده که چیزای بیشتری بخوایم. ولی موقعی به ما میده که ما اینو درک کرده باشیم که الان هرچی که هست، اوضاع همون چیزیه که در واقع فرکانسشو فرستادیم. ولی من اینو به شدت می بینم که تمام آدم های شکست خورده این دیدگاه رو دارن که حقشون ضایع شده و یه جایی توی مسیر اینا میخواستن مثلا یه فوتبالیست حرفه ای بشن ولی رفتن توی اون باشگاهه و فهمیدن که باید فلان قدر پول میدادن تا به عنوان یه بازیکن استخدام بشن. بعد مثلا میگه که آره من اگر انقدر پول می داشتم منم میرفتم توی اون باشگاه مثلا استقلال یا پرسپولیس، منم اون بازیکن خوبه می شدم، بازی من اون موقع از فلانی هم بهتر بود و ….

    ولی قانون جذب میگه نه تو بدون پول هم می تونستی اون اتفاق رو به وجود بیاری و جهان بهت خدمت می کرد و در راستای تو قرار می گرفت ولی تو باورت این نبود. به خاطر همین که باورت این نبود این شرایط رو داری.

    و فکر می کنم تو زندگی تو هم این اتفاقات زیاد افتاده که مثلا تونستی یه جورایی این احساس خوبه رو، این عدله رو ببینی توی زندگیت و براش تلاش کنی و به جای اینکه شکایت کنی، به قول خودت غر بزنی، دعوا کنی، گریه کنی، داد و بیداد کنی، بگی که نه من فکر می کنم می تونم درستش کنم و اوضاع رو به نفع خودم رقم میزنم.

    مهندس شعبانعلی: حالا اگه بخوام به بیانی که از روانشناسی شناختی می شناسم براش توضیح بدم، همون مفهوم “مرکز کنترله” که شاید یکی از معروف ترین اصطلاحاتیه که تو این حوزه هست.

    این مرکز کنترل 2 دسته می کنه آدما رو. آدمای دارای مرکز کنترل درونی و بیرونی و به شدت این آدما رفتاراشون فرق داره. آدمایی که مرکز کنترل درونی دارن، حتی وقتی بیرون یک اتفاق بدی براشون میفته باز میگن من مسئولیت خودمو باید بپذیرم. به هرحال باید دقت بکنم. و آدم هایی که مرکز کنترل بیرونی دارن حتی وقتی خودشون یه اشتباهی می کنن به شدت حاضرن گردن افراد بیرون بندازن.

    ما تو حوزه روانشناسی شناختی داریم. تو حوزه علوم رفتاری هم زیاد اینو داریم که ویژگی مشترک عمده ی انسان های موفق مرکز کنترل درونیه.

    اتفاقی که همه حاضرن شهادت بدن که این یک رویدادی بوده، تقصیر این آدم نبوده. این آدم هنوز میگه من سهم خودمو در مسئولیت این رویداد قبول دارم و نمی تونم انکار بکنم. اتفاقی که شاید ماها هرچی نگاه می کنیم نمی فهمیم تقصیر این آدم کجا بوده ولی میگه نه، من مسئولیت خودمو می پذیرم.

    و این مرکز کنترل درونی که حالا به تعبیر تو بر میگردی میگی پذیرش مسئولیت خودمون، ویژگی مشترکیه که همه ی محقق هایی که در میان انسان های موفق مطالعه می کنن بهش اشاره میکنن.

    ما به ندرت کسایی رو داریم که مرکز کنترل درونی داشته باشن. به خاطر همین من سر کلاس (حتی به شوخی) به دانشجوهام میگم اگر دیر رسیدی هیچ وقت نگو ترافیک بود، هیچ وقت نگو نمیدونم تصادف شد، هیچ وقت نگو ماشینم خراب شد و اینا. بگو من برنامه ریزی غلطی کردم و دیر از خواب بلند شدم. اگر نیم ساعت پیش بلند می شدم این اتفاق نمی افتاد. شاید درست بگی که تصادف کردی یا هرچیز دیگه. ولی این نگرش که من مسئولم اگه آروم آروم به همه ی جنبه های زندگی من تسری پیدا بکنه که من هیچ کس و هیچ چیز رو غیر از نگاه خودم و اقدام خودم و ذهنیت خودم مسئول نبینم، علم و تحقیق در سراسر دنیا نشون میده که می تونه ریشه ی موفقیت باشه.

    استاد عباسمنش: آفرین. این دیدگاهتو خیلی دوست دارم. یعنی آدم هایی که میتونن اینجوری فکر کنن انصافا کمتر از نیم درصد کل بشرن که میتونن این طوری خودشونو مسئول بدونن در مورد همه ی اتفاقات زندگیشون.

    ولی انصافا کسی که بتونه اینجوری نگاه کنه به قضیه (من خودم خیلی سعی می کنم اینجوری باشم) واقعا زندگیشو خودش کنترل میکنه و معجزات تو زندگیش رخ میده.

    حالا شاید افرادی که این صحبت ها رو می شنون یکی از دغدغه هاشون با توجه به تحقیقات من بحث عاطفیه. خیلیا الان تو رابطه ی عاطفی شون خیلی مشکل دارن. قانون جذب یه توضیح خیلی ساده در مورد روابط عاطفی میده. میگه که اولا روابط عاطفی که دارید خودتون به وجود آوردید. دوما اگر روابط، روابط قشنگی نیست برای بیرون رفتن از این روابط نامناسب تو تنها کاری که باید بکنی تمرکز بر روی نکات مثبت طرفته.

    یعنی یه لیستی رو برداری و بیای بنویسی (شاید هرروز باید این کار رو بکنی) که آقا این آدمی که من باهاش ارتباط دارم چه ویژگی های مثبتی داره؟ اصلا کاری نداریم که چه ویژگی های منفی داره. (چون اگر به اون بیشتر توجه کنی اونا رو بیشتر جذب میکنی) و اگر بتونی این کار رو چند روز ادامه بدی، یا چند هفته ادامه بدی به طرز معجزه آسایی اون آدمه اونجوری که تو میخوای و اونجوری که تو بهش نگاه کردی میشه. یعنی مثلا شاید خیلی آدم تنبلی باشه ها ولی شاید یکی از ویژگی هاش اینه که صادقه. اگر رو صداقتش نگاه کنی به طرز عجیبی صداقتش بیشتر میشه و به طرز غریبی تنبلیش از بین میره، حداقل در مورد تو. و من اینو بارها و بارها تجربه کردم. خودت مثال داری رو این قضیه که بخوای بزنی تو روابط عاطفیت؟

    مهندس شعبانعلی: ببین من نمی خوام به طور خاص رو این کیس تو مثال بزنم ولی شبیه حرفی که درواقع تو میزنی رو به نوعی “مارتین سلیگمن” که در سال 2000 رئیس APA آمریکا بود در کتابی که داره به اسم “خوش بینی آموخته شده” میگه. حالا نه فقط در مصداق عاطفی که مثال میزنه، و میگه کلا هنر اینه که من وقتی دارم رویدادهای اطرافم رو می بینم سیستم فیلتراسیون ذهنیمو جوری عوض بکنم که اون وقایع مثبت رو پررنگ تر ببینم. این صرفا همون طور که تو میگی به معنای این نیست که من چشم خودم رو به روی اتفاق های منفی می بندم. بلکه من با فضا دادن به جنبه های مثبت و بزرگ شدن اون ها خود به خود سهم اون چیز های منفی رو دارم کم میکنم.

    حالا یه وقت هست که من میگم که من به صورت خوش بینانه دلم نمی خواد که ببینم اصلا یه سری چیز هایی رو. اما حرفی که در کتاب خوش بینی آموخته شده میزنن یه چیزی بیشتر از اینه. میگن که تو با نگاه کردن به جنبه های مثبت به تدریج یه کاری میکنی که اون ها اصلا کمتر، کمتر و کمتر بشه و سهم اینا بیشتر بشه. یه جورایی تو داری تغییر در دنیای اطرافت ایجاد می کنی.

    طبیعتا از برداشت تو شروع میشه. برداشتت عوض میشه. قطعا رفتار متفاوتی می کنی. قطعا طرف مقابل باز برداشت دیگه و رفتار متفاوتی و …. ولی در نهایت حرف من اینه که اینجور نگاه، خوش بینی آموخته شده، ساده لوحی آموخته شده نیست. تلاش برای تغییر دنیا به سمت دنیای خوب تر و شیرین تریه.

    استاد عباسمنش: خیلی مثال هایی که میزنی به جاست. خیلی قشنگه. یعنی خیلی احساس می کنم کم هستند افرادی که انقدر زود قضیه رو می گیرن و انقدر زود می تونن با چیزهایی که قبلا مطالعه کردن یا با مطالب قبلیشون خیلی زود اینو مچش کنن. خیلی قشنگ مثال میزنی. واقعا جلسه ی خیلی خوبی بود. من ازت ممنونم محمدرضای عزیز که این وقت رو در اختیار من قرار دادی توی منزل خودت این شرایط رو فراهم کردی. امیدوارم که حالا بتونیم توی این مسیر قرار بگیریم که خودمون زندگی خودمونو خلق کنیم به جای اینکه شکایت کنیم.

    یه فیلمی هست به نام “جنگجوی درون”. نمیدونم دیدی یا نه؟ خیلی من این فیلم رو تو کلاس هام معرفیش می کنم. داستان یه ورزشکار ژیمناستیکه که چند وقت قبل از مسابقات این پاش از 8 نقطه خورد میشه تو تصادف با موتور. بعد این آدم با یه پیرمردی آشنا میشه که حالا توی اون فیلم اسمشو میذاره “سقراط”. بعد یه جمله ی خیلی قشنگی داره. میگه: احمق واکنش نشون میده، جنگجو عمل میکنه.

    خیلی از آدما دارن واکنش نشون میدن تو زندگیشون و عمل نمی کنن. ولی اگه ما بتونیم به جای اینکه واکنش نشون بدیم، بگیم که خوب این اتفاق افتاده یا این شرایط برای من هست یا مثلا به جای اینکه مدت ها هی بگیم تقصیر بابام بود که من مثلا اینجوری شدم، تقصیر مامانم بود، یا همسرم یا بچه م یا هرکس دیگه، اینو باور کنیم که خودمون داریم زندگی خودمونو رقم میزنیم.

    حالا من چون مطالعات قرآنیم تو این زمینه بوده هی یادم میاد که یه سری آیه توی قرآن هست با این ریشه ی “قدمت”. میگه هر اتفاقی توی زندگیت بیفته “بما قدم ایدیهم” هست یا ” بما کسبت ایدیهم” هست.

    کلمه ی “قدمت” رو اگر توی قرآن سرچ کنی متوجه معنی عجیبی میشی درش. اینجوری معناش کردن که “بما قدمت ایدیهم” یعنی به واسطه ی آنچه که پیشاپیش فرستادید. من فکر می کنم که تنها فرکانسه که پیشاپیش میشه فرستادش. شاید مثلا اون زمان به زبان عربی این کلمه معادل نداشته یا مثلا مثل الان نبوده که ما موج های رادیویی داشته باشیم که از این کلمه استفاده کنیم که اومده از کلمه ی “قدمت” استفاده کرده. ولی تمام ترجمه هایی که شما نگاه می کنی میگه “بما قدمت ایدیهم” که کم هم در قرآن نیومده. بالای 10-15 بار این آیه با همین ویژگی ها تو قرآن اومده. میگه آنچه که در زندگی تو اتفاق میفته به واسطه ی آنچه که پیشاپیش فرستادیه. و جالبه که در ادامه اغلب، این آیه میاد که خداوند به بندگانش ظلم نمی کند.

    اینجوری نیست که ما فکر کنیم که داره یه اتفاق بدی برامون میفته یا بی عدالتی یا ظلمی هست. هر اتفاقی میفته خودمون داریم به وجود میاریم. امیدوارم که به جایی برسیم که بتونیم خودمون خلق کنیم زندگی خودمون رو در یک فضای زیبا.

    یه دیدگاهی هست که اگه تو نگاهت رو عوض کنی خودت حالت بهتره. اتفاقات قبلی میفته ها ولی تو حالت بهتره. ولی قانون جذب اینجوری نمیگه. میگه اگه نگاهتو عوض کنی درسته که حالت بهتره ولی مطمئنا اتفاقات عوض میشن. نه اینکه تو بخوای سرتو بکنی تو برف مثلا خیلی خوش بینانه یا مثبت اندیشی به این قضیه نگاه کنی. اتفاقات انصافا جنسش عوض میشه. من تو زندگیم تجربه ش کردم. فکر می کنم همه یه جورایی با این قضیه آشنان. حداقل تو بعد منفیش خیلی آشنان. چون من هروقت میخوام مثال بزنم میگم اگه دقت کنی هروقت که از چیزی می ترسی سرت میاد. یا غمگینی یا ناراحتی یه سلسله از اتفاقات بد برات رخ میده و امیدوارم که بتونیم این تمرکز رو داشته باشیم، این کنترل رو روی فرکانسمون داشته باشیم که بتونیم جوری به دنیای خودمون نگاه کنیم که احساسمون بهتر باشه.

    مهندس شعبانعلی: با وجود اینکه موضع هردومون از اول گفتگو تا الان عوض نشده، تو از انرژی و فرکانس حرف میزنی، من از روانشناسی شناختی و علوم رفتاری و اینها، ولی جالبش اینجاست ک با وجودی که هرکدون از کلمات خودمون استفاده می کنیم، باز هر مثالی که میزنیم و هر مصداقی که میزنیم باهم یکیه واقعا و اگرچه ادبیاتمون شاید فرق می کنه اما نتیجه از هم خیلی دور نیست.

    من تنها چیزی که واقعا باور خودمه و خیلی بهش دقت داشتم و دیدم (امیدوارم برای بقیه هم این حس باشه) اینه که ظاهرا دنیا رو میشه به دو دسته تقسیم کرد:

    یک اقلیت خیلی کوچکی که زندگی رو برای خودشون و دیگران میسازن، و یک اکثریتی که اون جور که دیگران براشون ساختن فقط دارن زندگی می کنن.

    من فکر می کنم که حالا این ادبیات با هر کلماتی که میخواد باشه، با هر اصلی که میخواد باشه، هر نوع دانشی، هرنوع قانونی که کمک می کنه به آدم ها که از اون اکثریت گله وار دربیان و به اون اقلیت معماروار تبدیل بشن که دارن زندگی خودشون و دیگران رو میسازن، قطعا داره به انسان ها خدمت می کنه.

    من فکر میکنم که حالا این نوع نگرش هم که تو داری قطعا همینه و امیدوارم که آدم ها بیشتر و بهتر ازش بتونن استفاده کنن و باعث تغییرات مثبت تو زندگی خودشون و اطرافیانشون بشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حسین دانش خواه گفته:
      مدت عضویت: 826 روز

      به نام خدا

      سلام به پرسیا عزیزم

      سپاس گذارم بابت این که به این قشنگی

      فایل رو نوشتی و خیلی درکش برام بهتر شد این نشان دهنده یه ایمان واقعیه و امیدوارم هر لحظه در احساس خوب باشی و بهترین هارو برای خودت خلق کنی

      سپاس از زحمات شما

      در پناه خدا شاد باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    سلام استاد قشنگم و دوستان خوب سایت عباسمنشی

    این فایل نشانه من بود اولین بار ک این فایلو گوش کردم کجا و الان ک گوش دادم کجا خیلی جالبه ک ادم دو دیدگاه متفاوت رو میشنوه ک مربوط ب قانونه ولی استاد شما انقدر به زبان ساده دقیقا مثل قران سخن میگین ک هم راحت میشه فهمید و درکش کرد قانون جذب حکم فرمولی رو برام پیدا کرده ک تو مسائل انقد بهش برخوردم ک خوب داره برام جا میفته چون منم اوایل فکر میکردم قانون جذب یعنی بشینم به چیزی فکر کنم و وارد زندگیم بشه ولی یادمه این قانون رو وقتی خیلی خوب درک کردم ک اولین فایل شمارو ک رو سایت دیدم قشنگ درکش کردم و هرچه میگذره بیشتر برام جا میفته من یه نکته فقط درباره همین نکات مثبت ک از دل ادما میکشی بیرون رو بگم استاد که من دقیقا چندبار اینکارو کردم و توجه کردم ب نکات مثبت طرف مقابلم چیزی ک برام خیلی جالب بود ک همون ادم جلو چشم خودم با یک فرد دیگه ک من میشناختم یه رفتاری داشت و با من یه رفتاری که من دوس داشتم اون رفتارو بامن داشته باشه داشت اون اوایل تعجب میکردم ولی الان میفهمم ک همش به خاطر قانون بوده و خداروبابت این قانون بدون نقصش بدون تغییرش شکر میکنم خدایاهزاران بار ازت سپاسگزارم مرسی استاد عزیزم💗💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: