کلیپ انگیزشی شماره ۲ | "درمان سگ سیاه افسردگی" - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلیپ انگیزشی شماره ۲ | "درمان سگ سیاه افسردگی"
    49MB
    6 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

263 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد درخشان گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    به نام خدا

    سلام و درود

    هر کسی در درون خودش یه سگ سیاهی داره و باید سعی کنه اونا تحت کنترل خودش در بیاره

    یادمه همین چند ساله پیش هم من سگ سیاه بزرگی داشتم که منا برده بود تو تنهایی و منزوی کرده بود،همش خونه نشین و گوشه گیر شده بود،همش به نکات منفی زندگیم و به بی پولی فکر میکردم،همش به روابط خرابم با خانواده و دوستانم فکر میکردم و اصلا با کسی ارتباط برقرار نمیکردم و تبدیل شده بودم به یک آدم افسرده و پریشان

    نه انرژی کار داشتم و نه انرژی درس خوندن

    نه انرژی ورزش را داشتم و نه انرژی صحبت

    نه انرژی خوشگذرانی و لبخند داشتم و نه انرژی خوردن غذا

    همش سر سفره یا هر جا که می‌نشستم تو لاک خودم بودم و به بدبختی ها و بی پولیام فکر میکردم و داشتم با این کارها خودکشی میکردم از درون

    ولی از زمانی که با این قانون و استاد آشنا شدم سعی کردم شادتر بشم،روابطم بهتر شد و ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مرتضی توحیدی راد گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    استاد عزیز؛ سلام و عرض ادب.

    نشانه امروز من سگ افسردگی بود.

    بنده در حال حاضر در چنین شرایطی هستم و شاید مکالمه با دوستی چون شما حال من رو خوب کنه. این وضعیت تا جایی پیش رفته که من این روزها همواره در حال جر و بحث با همسرم هستم. همسری که خیلی خوبه ولی من حال خوبی ندارم و با او بد رفتاری میکنم. دو روز پیش به دلیل شدت عصبانیت من و دعوای شدید مجبور شد با پدر و مادرش مسئله رو در میان بگذاره و اونها هم آمدند و به اتفاق بچه هام که دو تا دختر هستند رفتند خونه ی پدرش در شهرستان.

    استاد عزیز برای من از خداوند هدایت بطلبید و انرژی‌های مثبت.

    ممنونم از آگاهی های عمیقی که به وسیله سایت تون به اشتراک می‌گذارید.

    خداوند متعال بر عزت شما بیفزاید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    جعفر ابوطالبی گفته:
    مدت عضویت: 3788 روز

    با سلام خدمت استاد و همه همکارانش من حدود 3 هفته ای است که با سایت شما اشنا شدم و در حال استفاده ازفایلهای رایگان شما هستم و احساس می کنم تغییراتی درون من در حال انجام هست با تشکر از سایت خوبتان موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مجید... گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    سلام به همه عزیزانم

    اومدم داخل سایت تا نشانه امروزم را ببینم که یهو بااین فایل مواجه شدم و این فایل به عنوان نشانه امروز واسم باز شد.

    راستش اولش خواستم ببندمش و برم سراغ یه کلیپ دیگه از استاد چون داشت حالمو بدمیکردبه خودم گفتم چرا باید حالم بد بشه؟مگه چیه؟خلاصه ادامه دادم وخودگذشته ام را دیدم .دقیقا انگار خود من بودم.تازه علت بدشدن احساسمو پیدا کردم :خندم گرفت ویه احساس سپاس گذاری واسم اومد.

    خدای من سپاسگذارتم

    بخاطراینکه کمکم میکنه و راه های جدید و درست را واسم بازمیکنه ازش سپاسگذارم

    ازاینکه با استاد عباسمنش آشنام کرده هم سپاسگذارشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    سلام به استادای عزیزم

    این فایل نشانه امروزم بود و مثل همیشه بموقع، چون دیشب داشتم از شب تا صبح بخاطر اتفاق ناخوشایندی ک تجربه کرده بودم گریه میکردم و الان هم با چشم های ورم کرده دارم تایپ میکنم. دارم مینویسم که یادم بمونه از کجا شروع کردم

    اره میخوام دوباره شروع کنم، اتفاق دیشب و حس بد و بی ارزش بودنی ک دیشب تجربه کردم عاملش:

    باورهای خودم و اصرار دادشتن به ثابت بودن مولفه ها و باور به اینکه عوامل بیرونی باید تغییر کنند ن من!

    من سالهاست ک با استاد و سایت همراهم اما خب پاشنه های آشیل خیلییی قوی دارم مثل حس قربانی شدن و کمبود اعتماد بنفس و حس بی ارزش بودن

    با اینکه دوره ها رو دارم اما هربار تا میام شروع کنم میبینم وسطاش رهاش کردم درحالیکه سال اول اشنایی با استاد من تموم دوره هایی ک میگرفتم تا اخر پیش میرفتم و کامنت میذاشتم

    اما الان مدتی هست ک فقط گوش میدم مثل اینکه فقط عادت شده باشه بدون درک بهتر بدون عملکرد بهتری

    همین الان هم حتی حس ناامیدی رو تو متنی ک دارم مینویسم رو حس میکنم

    من پسرفت داشتم چون باز برگشتم ب ندای سابق چون ورودی هامو کنترل نکردم

    چون زبونم رو کنترل نکردم

    چون ذهنم رو و تصوراتمم‌کنترل نکردم و دوباره همه اونها رو به سمت اتفاقات منفی و حرف های منفی و دیدن نازیبایی ها سوق دادم

    اره من خالق این شرایطم هستم

    و بقول استاد ک تو ی فایلی گفتن ک ببین زندگیت چطوره؟ رو ب پیشرفته یا پسرفت یا یویو واره!

    من تو این مرحله یویو وار گیر کردم ی روز میرم بالا ی روز میرم پایین

    چون استمراری در تعهداتی ک میدم نیست

    چون ی روز کنترل میکنم

    روز دیگه فراموش

    و بهمین دلیل هم نتیجه ای ثابت یا رو ب رشدی ندارم

    امیدوارم بعد از این فایل بتونم تغییری ایجاد کنم

    ک همین الان‌الهامی دریافت کردم

    ک باید هرروز در سایت کامتت بذارم

    مهم نیست در نشانه روز باشه یا در فایل های محصولات

    اما این ی قدم برای بهبودی من و برای مقابله با سگ سیاهه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 1422 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جون و همه دوستان که تو این سایت ناب و الهی هستن.

    افکار منفی و ناامید کننده ممکنه برای همه ما ایجاد بشه.ولی این ما هستیم که باید باورهامون رو قوی کنیم و افکارمون رو کنترل کنیم و به نکات مثبت زندگیمون دقت کنیم.

    و نزاریم نجوای ذهن و افکار منفی در ما پررنگ بشه.

    من از وقتی وارد این سایت شدم خیلی بیشتر از قبل کنترل ذهن پیدا کردم.البته خیلی جا داره که رو خودم کار کنم.

    ولی از استاد بینهایت سپاسگزارم.من با وجود این سایت تلوزیون و ماهواره نگاه نمیکنم تو فضای مجازی و اینستا نیستم.و خدا رو بیشتر وبهتر از قبل شناختم و در روز زمان قابل توجهی رو تو سایت و کار کردن رو خودم میگذرونم.

    آرزو دارم روز به روز توحیدی تر و به خدای مهربون نزدیکتر بشم.

    سلامتی و سعادت و خوشبختی رو برای همه آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 945 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده و مهربان و غفار و روزی دهنده عزیزم

    سلام به همه دوستان عزیزم،استاد گرانقدر و‌خانم شایسته عزیز

    بعد از مدتها دارم کامنت میذارم و‌چون خیلی تمرکز بر ذهنم برام مهم بود توانایی کنترل ذهن رو‌انتخاب کردم

    راستش این چندوقت بیشتر ارتباطم با یکی از دوستان عباسمنشی ماه بود که باعث میشد بیشترویس بدم،و‌فوق العاده بود ،دیگه خیلی حال نوشتن نداشتم ولی دیدم ردپا وقتی نوشتاری باشه چقد راحتتر میشه ازش استفاده کرد…بنابراین گفتم به امید پروردگار دوباره سعی کنم بنویسم

    من چندوقت یکبار سعی میکنم متعهدانه کارایی رو انجام بدم مثلامیگم تعهد میدم که مثلا چهل روز چنان کنم و‌چنین کنم،خیلی موقعها تونستم و خیلی موقعها نه

    راستش چیزی که خیلی خیلی خیلی خیلی دوست دارم بمدت سی الی چهل روز داشته باشمش،کنترل ذهنمه،چقد دلم میخاد ذهنم اروم بمونه،چقد دلم میخاد باخدا دوستتر باشم،من لحظاتی رو در زندگیم تجربه کردم که بنظرم اخلاص و عرفان توی اون لحظات موج میزد،دیدی یه وقتایی تو یه چیزی رو نچشیدی هرچقدر ازش بگن چقد خوشمزس و مزه چی میده،تا تست نکنی نمیتونی متوجه بشی چی میگن، حرفای مولانا دیدی چقد زیبان من یه موقعهایی حسشون کردم و‌اشک ریختم من مزشو چشیدم…یکی‌از رویاهام اینه که باخدادوست بشم که اون لحظاتو دوباره بچشم….چقد دلم میخاد دوباره بهم اجازه بده…..اون اشکی از سر عشق از سر شادی از سراعتماد ریخته میشه اون احساس تکرارنشدنیه….زمانهایی که حسم‌خوبه ،اضطرابم کم میشه ارامشم زیاد میشه

    میدونید من همیشه دوست دارم تمرین کنم که زیاد صحبت نکنم…خیلی تست کردم ولی نمیشه….چون این موضوع کاملا روحیه…زمانی که من حس و حالم عمیقا و وااااااقعا خوبه ناخوداگاه کل وجودم ارومترمیشه،نمیخاد تلاش کنم ،جون بکنم حواسمو جمع کنم که حرف کمتربزنم،نه نه،لازم نیست،ناخوداگاه حرف زدنم کمتر میشه هدایتها بیشتر میشه،دیدگاهم قشنگتر میشه…..

    واسه ی رسیدن به اون حس و‌حال بال بال میزنم….ولی باید ذهنم خاموش شه…مهم بودن حرف بقیه…اینکه الان کجام چرا اینحوریه کاش شغلم اینجور‌میشد،همسری باتمام‌ویژگی های درستی که میخام باید بیاد،خانوادم و،و،و….

    عمیقا و از ته قلبم از خدامیخام کمکم کنه بتونم سی الی چهل روزرهاتر باایمان تر درستتر رفتارکنم…..

    نمیخام انقد واسه همه چی خودم فکر‌کنم تا وقتی خداوجود داره

    نمیخوام حرص اتفاقی که گذشت یا اینده ای که معلوم نیس چی جلومه رو بخورم….

    نمیخام بترسم از حرف بقیه….

    خدایا کمکم کن….

    الان تو شزایطیم که اصلا نتونستم بفهمم راه درست شغلی برام چیه….برای همین تصمیم گرفتم به موردایی که تو ذهنم پیش میان توجه کنم،سعی کنم همزمان بهشون رسیدگی کنم بجای اینکه به هیچکدوم رسیدگی‌نکنم و فقط حزص بخورم که باید چیکارکنم….

    از خدامیخام قویترم کنه ازش میخام بهم قدرت بده به حرف کسی اهمیت ندم،من عزت و ابرو و سربلندی از جنس خودش میخام ارامشی ازجنس خودش

    دلم میخاد تو این مدت همش بیام کامنت بذارم دوست دارم بیشتر شکرگزارباشم

    خیلی از فایلای موفقیتی که دیدم تو زمان خیلی کوتاه نتیجه های عالی گرفتن،گفتم عع تو یه ماه تونستن؟بذارمنم تست کنم…دیدم عع یه ماه کارکردن رو‌ذهن شوخیه فکر کردی فاطمه؟شکرگزاری کردن شوخیه؟

    از خداوند عمیقا درخواست میکنم کمکم کنه زندگیم باکیفیت تر باخداتر باایمان ترشادتر پر از ارامش بیشتر پر ازعشق امنیت سلامتی حس خوب و خدا باشه

    امشب ساعت از 12گذشته پس

    25دی ماه 1403 روز ولادت امام علی ع بوده امید دارم به امید خداوند

    بتونم این مدت رو درستتر رفتارکنم شکرگزارتر باشم

    خدایاکمکم کن

    به امید خدا و درامان خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: