آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 2 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

415 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1567 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان هم فرکانسیم .

    وای از این فایل بی نظیر که روی سایت اومده که واقعا حالمو دگرگون کرده و انرژی بیشتری دارم در جهانم و خدارو شکر حالم خیلی خوبه و پر انرژی هستم همش در کل روز و شب به قوانین فکر میکنم و یک جورایی دوست دارم قوانینی باشم با توکل به خدای مهربانم استاد خدا حفظتون کنه که فایلهای توحیدی قوانینی جهان را با ما به اشتراک میزارید و مدار ما را با این حرف‌ها بالاتر میبرید و من باید خودم را در این مدار مگه دارم حفظ کنم نزارم مدارم پایین بیاد خدا کمکم کنه که بتونم از تمام این قوانین جهانم در عمل استفاده کنم به زبان که خیلی خوبم ولی باید در عمل بهشون ناخودآگاه عمل کنم بشین جزو عاداتم بشه در کل زندگیم ازش در عمل استفاده کنم به امید الله مهربانم

    استاد دوستون دارم شما را به خدای بزرگم میسپرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهره تمیمی گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربانم که هرچه دارم از اوست

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    صدهزاربارشکر خدای بزرگم رو‌, که وقتی ازش خواستم هدایتم کنه بهترین و برترین انسانش رو سرراهم گذاشت تا با تجربیات زندگیش،من هم زندگیم را هدایت کنم،توی این دوسال ک با شماهمراهم،هرفکری ک ذهنم رو درگیر میکرد،هر مشکلی و مسئله ای ک برام پیش میومد،با باز کردن و رجوع کردن به سایت دقیقا باهر سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور امریکا،یا مصاحبه ی استاد…جواب سوالم رو پیدا میکردم،انگاری استاد روبروم نشسته و فقط داره بامن درباره مشکلم حرف میزنه،اینجاس کدمتوجه میشم چقدررر با استاد هماهنگم،چقدررر خدا داره هدایتم میکنه،بعضی وقتا از شدت این هماهنگی اشکم سرازیر میشه،فکرش رو میکنم برای جواب این سوالم یا مشکلم بایستی میرفتم نوبت مشاوره میگرفتم بماند چقدر زمان صرف میکردم چقدر هزینه میکردم تا بتونم اگررر جوابی بگیرم ولی با یه کلیک کردن تو سایت استاد اگر باهاش هم فرکانس باشی بهتراز هزارتا مشاور و دکتر راهنمایت میکنه،واقعا نمیدونم با چه الفاظی،با چه زبونی ازتون تشکر کنم استاد،بارها وقتی داشتم ویسهاتونو گوش میکنم ،بجای اینکه خودم رو مخاطب قرار بدم ذهنم میرفت روی شخصی ک مثلا این مشکل رو داره و میگفتم ای کاش فلانی الان اینجا بود و این رو‌گوش میکرد،،،ولی بااین کلیپ متوجه شدم بجای اینکه تمرکزم رو بزارم روی دیگران خودم با جون دل گوش بدم و هرکس در جای دقیق خودش هست و باید طبق صحبتهای شما خودش مسیر تکامل رو بره،،،استاد عزیزم ای کاش ده سال پیش از خدا میخواستم هدایتم کنه تا شمارو زودتر میدیدم،چقدر الان آرامش روحی دارم،چقدررر خدارو با شما شناختم ،چقدررر قدر خودمو ندونستم ….و البته بااین صحبتهای شما بازم هم به خودم دلداری میدم که حتما الان زمانی بوده ک بایستی به این تجربیات دست پیدا کنم..شمارو پیدا کنم ،بهترین مخلوق خدا،از خدا میخواهم که طول عمر با عزت و با برکت بهتون عطا کنه تا همیشه در بهترین حالت ممکن زندگی کنید خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زینب مددی گفته:
    مدت عضویت: 1263 روز

    سپاس و درود به استاد عزیزو گرامی

    همیشه نفستون حقه به دل آدم میشینه همیشه ووقتی یک فایل از فایل های شما گوش میکنم انگار یه چراغی برام روشن میشه که راه رو برام روشن میکنه البته قلبم روشن میشه به حق به درستی و ایمان به درستی قوانین ..

    امیدوارم تن تون سالم لبتون خندان و قلبتون سرشار از نور خدا باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهندس مافی گفته:
    مدت عضویت: 410 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    وای خدای من چقدر آسوده شدم که با بقیه بحث نکنم و به بقیه برای متقاعد کردن آنها تلاش نمی کنم بسیار راحت شدم فقط بسیار فوکوس کردم روی خودم و تغییر باورهای خودم . من در محیط کار اوایل که کربوهیدرات را ترک کردم برای بقیه افراد توضیح میدادم و منو تمسخر می کردن الان حدود یکساله که اندام بسیار ایده آل دارم و 13 کیلو کم کردم همین افراد اومدن می‌گویند چه کاری کردم که خوش هیکل شدم و همان آموزه های استاد که میگه خداوند با صابران هست باید صبر کنیم تا نتیجه بگیریم و دیگران نتایج ما را ببینن. از خداوند بسیار شاکرم که با استاد عزیزم آشنا شدم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 533 روز

    سلام به استاد عزیز چند هفتست دچار یه تضادی در رابطه با بچم شدم.که اون هم فک میکنم قطعا نتیجه یکسری فرکانس های من واحساس که بهش دادم هست.واین خیلی درگیرم کرده بود که چطور حلش کنم وهی از خدا هدایت میخواستم.اغلب ما مادر ها به دنبال این هستیم که همیشه مراقب بچه هامون باشیم که مبادا اشتباهی بکنن که دچار آسیب نشوند و خیلی جاها دلسوزی نا بجا میکنم .وحاضریم خودمون رو زجر بدیم که بجه هامون اذیت نشن.واین نوع رفتار باعث میشه که رفتارهای نابه جای بیشتری رو از اون ها دریافت بکنیم.تا اینکه چن روز پیش وارد سایت شدم دیدم به استاد جانم یه فایل جدید گذاشته چقدر عالی بود.از مطالب لذت بردم در ادامه فایل بعدی که گوش دادم الله واکبر دنبال جوابی که چن مدت بودم .استاد فایل گذاشته.نشستم گوش دادم خیلی متحول شدم.وقتی کامنت هارو خوندم بیشتر خیلی های دیگم مثل من دچار تعارض شدند.وجوابی که گرفتم این بود که من به هیج وجه نمیتونم تغییرش بدم مگر این که خودش بخواد واینکه براش توضیح بدم وبگم مسیر درست رو نشونش بدم وبهش بگم که اگه انتخابش بکنه به کجا میرسه واگه از مسیر اشتباهی بره چی میشه وحق انتخاب رو به خودش بدم وعواقب انتخاب هرکدوم رو هم براش توضیح بدم ودیگه آنقدر خودم رو اذیت نکنم زور نزنم که به کدوم مسیر بره ورهاش کنم وبسپرمش به خدا که خودش بهش کمک کنه که راه درست روانتخاب بکنه ممنونم استاد به خاطر این فایل زیبایی که گذاشتین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1567 روز

    به نام معمار هستی

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته فوق العاده و همه دوستان هم فرکانسیم.

    بسیار از شما سپاسگزارم استادم که چنین فایل پر مغزی را تهیه کردید و با ما به اشتراک گذاشتید

    واقعا فایلی بود که به نظرم برای کل مردم دنیاست در واقع زندگی به سبک قوانین را از ایه های قران برامون

    توضیح دادید که اقا راه سعادت این سبک این مدلی است اگر با این سبک خودتو هماهنگ کنی سعادتمند میشی

    و اگر هم که نشی میری با کفار هم کاسه میشی در دین هم هیچ اجباری نبوده و نیست نمیدونم چرا انقدر تو کشور ما

    دارن خودشون را به اب و اتش میزنن تا به همه بگن راه ما درسته ولی در واقعیت راهشون فقط صراط مستقیم

    بدون میانبر به جهنمه چقدر هم چهره دینداری و مظلومیت هم دارن واقعا مضحکه بی نهایت خنده خخخخخخخخ

    حتی ما نمیتونیم بچه همسر مادر پدرمون را نصیحت ویا تغییر بدیم چه برسه به مردم وای چه جهالتی در جامعه ها

    وجود دارد که البته خدا هم به طور واضح گفته که اگر میخاستیم میتونستیم همه را امت واحد کنیم خدا بودیم

    دست خودمون بوده ولی میگه با مشیت خدا نبوده واگرنه اگر میخاست میشد خدا نخواست جز مشیتش نبوده

    جالبه برخی از مردم به ظاهر مسلمان اسمی میخان مردم را به قول خودشون به ارشاد کنن خخخخ

    داعش هم چنین عقایدی دارن به چه جهل و منجلابی رفتن وای خدای من قانون چی بوده و هست

    ادمهادنبال نخود سیاه هستند خدایا مارا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی و نه

    راه کسانی که بر انها غضب کردی و نه راه گمراهان عالم .

    منم خیلی موقعها نقش خدا را خواستم بازی کنم و کردم یه جاهایی واقعا از حد و مرز بالاتری که رفتم چک و لگدشو

    خوردم و نمیدونستم که این قانون هست که نباید بالاتر از حد و اندازه اختیارم دخالت کنم ولی فکر میکردم ثواب دارد

    خخخ خدا پدرتو بیامرزه چه ذوقی هم میکردم میگفتم اخیش پردم ارامشش بییشتر میشه روحش شادتر میشه میره

    بهشت من خیرات کنم کار نیک کنم به پدرم میرسه خیلی در جهل و نادانی هستیم و هنوز هم تا ابد دامه دارد

    خدا کمک کنه بتونم خودم یادم باشه تو این دامهای شرک نیفتم اصلا با چه منطقی این چرت و چرندیات را واقعا

    گوسفند وار قبول کردیم اصلابهش فکر هم نکردیم چون همه کردن ما هم گفتیم درسته و انجام دادیم واقعا که اکثریت

    مردم دنیا دارن راه تقلا و زجر و جهالت شرک را میرن یادم باشه که کاری که اکثریت میکنن را اصلا ابدا انجام ندم

    گوسفند وار دیگه عمل نکنم برخلاف جریان باشم نتیجه متفاوت زمانی حاصل میشه که بر خلاف عموم جامعه انجام

    بدم ما من فقط میتونم اگر به قول استاد عزیزم زرنگ باشم خودم را نجات بدم از جهل و شرک به راه درست قوانین

    تا سعادت دنیا و اخرت را دریابم با امید خدا.

    استاد عزیزم بی نهایت سپاس برای تمام این آگاهی های دنیا و اخرت ساز خدا خیرت بده دوست دارم با عشق

    شما را به خدای بزرگم میسپرم

    خدا حفظتون کنه بوس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی کردنژاد گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خدا و با سلام خدمت همه ی عزیزان

    تشکر می کنم از استاد بزرگ بابت این فایل و این آیات ارزشمند.

    این چیزیه که دقیقا همین الان در زندگی خود منه نه اطرافیان دور ، چیزیه که خودم درگیرشم ، چیزیه که خودم در حال تمرین بودم که فاصله بگیرم و توجه خودم رو بذارم روچیزای دیگه تا بتونم از این چیز الکی فاصله بگیرم که داشتم زور میزدم برا تغییر دیگری … ،

    خودم مدتیه که گوش میدادم و حرف میزدم و … ولی خودم گرفتارش شدم ، خودم هی سعی می کردم کنار بکشم ولی باز رفتم و رفتم تا خیلی قشنگ سیلی خوردم از جهان و قانونش، کنارنکشیدم تاخیلی قشنگ نزدیک بود زندگی خودم و زن و سه تا بچم رو خراب کنم به طور کامل ، اما فقط خداروشکر می کنم که با اینکه احتمال میدادم ارتباطات خانوادگی کاملا قطع بشه و … ولی توی همین اوضاع حتی یک کلمه دروغ نگفتم و گفتم هرچی شد، شد .

    گفتم حداقل اگه خراب بشه الان روی اصول بمونم و همه چیزم شفاف باشه ، چون این اصل رو از همون زمان نوجوانی داشتم که توی هیچ شرایطی دروغ نگم …،

    من خیلی درگیر برادرم بودم ،

    البته نه فقط برادرم ،

    یکی برادرم و بدهیاش که چندین ساله و حتی ماشینمم فروختم و فکر می کردم تمام میشن و الان بعد چندسال باز دوباره فهمیدم تمام که نشدن هیچ،تازه بیشترم شدن …

    ولی این دفعه فرق داشت ،درسته خیلی دوس دارم کمکش کنم ولی الان نه ماشینه هست و نه چیز دیگه،

    الان فهمیدم اول خودم باید داشته باشم ، اول باید خودم بتونم آزادی برسم تا اگه کمکی هم کردم از سر دلسوزی نباشه و کمک فقط به خاطر خودم باشه ،

    الان دیگه به پدر گفتم ،ولی پدر هم از سر دلسوزی فقط و فقط داره خودشو به آب و آتیش میزنه که بدهیاش رو پرداخت کنه غافل از اینکه من فهمیدم که چیکار کردم این چند سال و … ولی اصلا بعد این فایل گفتم هیچی نمیگم بهش ، چون نباید بگم ، چون هر کسی در مسیر باشه خودش متوجه میشه ،

    فقط امید دارم که ان شاالله خودش بالاخره توی مسیر قرار بگیره و بعد از چندسال بالاخره تغییری اول در درونش ایجاد بشه و بعد در ظاهر زندگیش … چون خیلی خیلی خیلی دوسش دارم و به فکرشم. چون هیچ مردی رو اندازه اون دوس ندارم به خصوص الان که همین یه برادر رو دارم و اون برادرم سال 99 از دنیا رفت …

    خوب ببخشید این یکیش بود و درگیرشم و ضربه هاشم خوردم حالا دومیش که سیلی محکم تری بود اینه بازم ربط داره به زندگی خودم و زن برادر مرحومم …

    نمیدونم ولی شد.

    نمیدونم ولی لابه لای همین سعی کردن برای تغییر خودم و سعی کردن برای کنترل ذهنم و سعی کردن برای وابسته نشدن و سعی کردن و تمرین کردن روی قوانین و لابه لای همه اینا بازم گرفتار شدم و خودم کردم و خودم پذیرفتم که چقدر آگاهانه سیلی خوردم ، چقدر آگاهانه اشتباه کردم ، چقدر آگاهانه به جهان گفتم بزن منو تا بیدار بشم ،شاید بیدار بشم ، آگاهانه توجه و تمرکزم رو از خودم و همه چیز برداشتم و همشو گذاشتم سمت زن برادر و بچه هاش … ،

    کم کم و یواش یواش گفتگو و صحبت و شنیدن درددلاش و اشکاش و … کم کم و یواش یواش احساس قدیمیش در دلش زنده شد و … چون زن برادرم دختر خاله ی خودمه،

    خیلی صحبت می کردیم خیلی ،

    هر کاری داشت چه در خفا و چه نمایان تا میتونستم انحام میدادم ، اونقدری که هیچ کس انجام ندادبراش ، اونقدری که برای زندگی خودم انجام ندادم،

    از ب بسم الله تا آخر هر کاریش فقط کافی بود یه عرصت گیرم میومد و همه رو انجام میدادم … ،

    خلاصه لابه لای این کارای فیزیکی و گوش دادنا و رفت و آمدا به چیزایی که نمیخواستم داشتم توجه میکردم،مثلا لباس و مثل رفت و آمد یا هر چیز دیگه که توی ذهن شما میاد، چون دوسش داشتم، بچه که بود هم همینطور ، چون حتی فهمیدم از همون اول عاشقم بود ولی …

    خیلی گفتم چون میخوام خلاصه تر بشه دارم اصلیاش رو میگم،

    نزریک شدیم ، خیلی نزدیک،

    چقدر تلاش کردم برای شاید چیزای الکی تغییرش بدم ، خودش خیلی خوب بود ولی من آگاهانه با اینکه میدونستم و داشتم تمرین میکردم که به چیزای ظاهری و چیزایی که نمیخوام نباید توجه کنم ولی داشتم توجه می کردم به چیزایی که نمیخوام ببینم یا بشنوم …

    چیزایی که شاید خیلی عادی بود ولی من داشتم خودم کاری میکردم که جهان بهم سیلی بزنه و زد … چقدر هم محکم زد … چقدر قشنگ میگفتم به هیچ چیز نباید وابسته بشیم و خودم شدم ،

    چقدر براش حرف میزدم و چقدر گوش میدادم ،

    حرفایی که به هیچ کس نزدم ، من زیاد حرف نمیزدم با کسی ولی برای دخترخالم چقدر حرف زدم ، چقدر از قوانین گفتم که نباید میگفتم به قول استاد،

    خلاصه اینو بگم که به جایی رسید که ضربه سختی به خودم زدم ، خودم به خودم ، نه کس دیگری به من ، نه خدا به من ، فقط خودم به خودم ،

    الان فقط خداروشکر می کنم که دارم به خودم میام و دارم کم کم باز هم معنی قوانین ثابت و غیرقابل تغییر خداوند رو درک میکنم ،

    اخدایا مرا به راه صحیح هدایت کن … ،

    دوستان شاید اگر کسی به جای من بود خیلی خیلی کارای احمقانه میکرد و راحت دروغ میگفت و بدتر و بدترش میکرد …

    ولی خداروشکر میکنم که حداقل یه اصولی داشتم و بهشون عمل کردم با اینکه سیلی خوردم ،

    دوستان تغییر دیگری غیرممکنه ، تا زمانی که خودش نخواد، تغییر هیچ کس ، هیچ کس و هیچ کس توسط ما انجام نخواهد شد ،

    فقط از خدا بخوایم که خودمون قبل از سیلی خوردن به خودمون بیایم و خودمون رو تغییر بدیم و در مسیر صحیح خداوند و فرکانس خداوند قرار بگیریم ،

    من مطمئنم و امیدوارم که ان شاالله دوباره به خونه و ماشین و … میرسم ولی همین که درس گرفتم و فهمیدم این ها همه فرعیات بودن و اصل چیز دیگه ای بود همین برام ارزشمنده ،

    همه ی اینا برمیگردن ولی کنترل کنیم خودمون رو و احساسی نشیم برای دیگران و کنترل کردن دیگران و تغییر دیگران و دلسوزی کردن برای دیگران،

    کنترل کنیم ، کنترل کنیم فقط و فقط خودمون رو …

    در پناه خدایی باشید که آسمان ها و زمین را آفرید و ما رو بسیار ارزشمند و قدرتمند قرار داد تا بتونیم متفاوت فکر کنیم و متفاوت نتیجه بگیرم .

    خدایا بی نهایت ازت ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    حمید خالقی گفته:
    مدت عضویت: 3953 روز

    هیچ قدرتی نمی‌تواند جلوی ورود نعمت به زندگی من را بگیرد و من برای تجربه نعمتهای الهی نیازی به کمک و یاری هیچ فردی ندارم این یکی از بزرگترین آگاهی‌های بود که من بعد از سالها پیگیری سایت استاد عباس منش عزیز بهش رسیدم

    ولی هیچ ادعایی درمورد باور کردن یعنی عمل کردن به این آگاهی ندارم چون تا وقتی عمل به آگاهی‌ها صورت نگیرد من فقط یک بارکش اسبابی هستم که خودم اون بار رو به دوش خودم گذاشتم

    من تا عمل نکنم که نتیجه خاصی نمیگیرم صرف حرف زدن مسئله ای رو حل نخواهد کرد

    انشالله که از عاملان به آگاهی ها باشم تا بتونم نتایج بزرگ و با ارزش تو زندگیم بگیرم

    هیچ عاملی نمی‌تواند جلوی ورود نعمت به زندگی منرا بگیرد و من برای ورود نعمت به زندگیم به کمک هیچ کسی غیر از خداوند ندارم

    حتی از این هم بالاتر به قول استاد :

    هیچ کسی هیچ قدرتی در تاثیر در زندگی من را ندارد

    نه فقط هیچ عاملی و اتفاقی و فردی نمیتواند جلوی ورود نعمت به زندگی منرا بگیرد بلکه حتی هیچ عاملی یا فردی یا کسی هیچ توانی ندارد که بتواند در زندگی من تاثیر بگذارد

    فقط و فقط خودم هستم که در زندگی خودم میتوانم تاثیر بگذارم

    درست و بیشتر که فکر میکنم میبینم یه جورایی حرف استاد درسته واقعا الان این شرایط زندگی و شغلی که دارم رو خودم اجازه ورودشو به زندگیم دادم

    اگر میخواستم میتونستم بهتر از این باشم خودم نزفتم دنبالش خودم پیگیرش نشدم

    از ماست که برماست

    واقعا حمید جان تو کی چیزیو خواستی و براش تلاش کردی و بهش نرسیدی؟ درست که فکر میکنم جوابی برای این سوال نمیبینم

    واقعا تا حالا اتفاق نیفتاد ه چیزیو بخوام و براش تلاش کرده باشم ولی بهش نرسیده باشم

    اگر الان این شرایط را دارم میتونستم بهتر از این باشم خودم بابتش تلاش نکردم وگر نه امکان پذیر بود

    چرا تلاش نکردم و یا نخواستم؟

    دلیل اول عدم احساس لیاقت داشتن خواسته‌های بزرگتر از اینی که هستم

    دلیل دوم دریافت مشاوره و یا مشورتهایی که اصلا نیاز نبود همون راه خودمو میرفتم که به قطعیتش رسیده بودم بهترین و درستترین انتخاب بود

    سومین دلیل خیلی وقتها اصلا به چیزی بهتر از این فکر نکردم چون تو مدارش نبودم

    دلیل چهارم ترس ترس ترس؛ ترس از حرف مردم اطرافیان قضاوت دیگران و اطرافیان ترس از نشدن و نا امید شدن ترس از نشدن و به حدر رفتن وقت و زمان و پول و انرژی

    دلیل پنجم یکی از بزرگترین دلایل دلسوزی به اطرافیان ضعیف که خدارو خوش نمیاد من زود پیشرفت کنم و زندگی بهتری برای خودم بسازم درحالی که دوستان و همکارام ضعیف هستن و نمیتونن رشد کنن دلسوزی از اینکه من رو دوره عزت نفس دارم کار میکنم اونا حتی اسم استاد رو هم شاید نشنیده باشن در صورتی که اونا خودشون نمیخان که پیشرفت کنن بخدا خودشون از شرایطی که دارن لذت می‌برند و نمیخان اون شرایطی که من دنبالش هستم رو داشته باشن اصلا اذیت میشن که بخوان تغییر کنن خپ به من چه که نمیخان؟

    مگه من رو زندگی اونا تاثیری دارم؟ مگه اونا رو زندگی یا تصمیمات و پیشرفت من تاثیری دارن؟

    هرکی مسیر خودشون میره منم باید مسیر خودمو برم نباید به کسی دلسوزی کنم یا خدای ناکرده وابسته بشم اینم باز برمیگرده به عزت نفس و اعتماد به نفس خودم خیلی باید رو این موضوع کار کنم. به خدا خیلی باید کار کنم من اصلا تا حالا رو این دوره کار نکردم فقط گوشش کردم خیلی کم تمرین انجام دادم خیلی خیلی ناچیز

    دلیل ششم کلا آدمی هستم که پشت گوش انداز خوبی هستم کارهامو و تصمیماتمو خیلی پشت گوش میندازم بارها و بارها هم ضرر کردم ولی باز اصلاح نشدم خودمم میدونم از این قضیه دارم حتی ضربه میخورم ولی هنوز ترس در اجرای تصمیماتی دارم حتی تصمیمات نه چندان بزرگ و مهم در حد یه درخواست هر چند نسبت به قبل بهتر شدم ولی هنوزم این اخلاقی دارم که گمان می‌کنم ریشه اش برمیگرده به ترس و ریشه ترس برمیگرده به ضعف عزت و اعتماد به نفس و ریشه این ضعف هم برمیگرده به ضعف و تردید در ایمان که میشه همون شرک

    به قول استاد تو دوره عزت نفس : شرک شرک شرک امان از این شرک که پدر آدمو درمیاره

    دلیل هفتم عجله عجله عجله

    خیلی وقتها هم شده عجله در زود نتیجه گرفتن و زود نا امید شدنم از نتایج کم اولیه منو نذاشته از اینی که هستم بهتر و موفقتر باشم

    هم عجله دارم زودتر نتیجه بگیرم و هم از کمی نتایج اولیه زود نا امید شدم و این قبل آشنایی با دوره ها و انجام تمرینات خیلی مشهود بود باز الان یه مقدار بهتر شدم خدا رو شکر

    فعلا تا اینجا بسنده میکنم و آرزوی موفقیت برای همه دوستان و خودم دارم

    در پناه الله یکتا شاد موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمد منیعی گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    به نام الله یکتا

    (( چه وقتهایی که با اشک چشم هنگام غذا خوردن به یاد سفره ی دیگرلن و عزیزانم نبودم ))

    وقتی صحبتهای استاد را کامل گوش میدادم به یاد گذشته خودم افتادم که چقدر این داستان تکرار شدنی در زندگی اکثر آدمهاست و شاید هم به خاطر نوع دوستی و تداعی این بیت شعر است که بنی آدم اعضای یکدیگرند… چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار …

    وحتی در مورد پیامبر عظیم شان اسلام هم مصداق داشته و این اتفاقات بسیار پیش آمده که به خاطر رقیق القلب بودن و مهربان بودن این پیامبر رحمت و مهربانی’ بارها خواسته که از روی دلسوزی و محبت به دیگران کمک کنه تا جایی که مورد خطاب خدا قرار گرفته که ای پیغمبر وظیفه تو فقط ابلاغ رسالت است و بس.

    خواستم بگم که این مورد نه تنها در ما بلکه در بزرگان دین هم نمونه های بسیار داشته اما به قول استاد هرچقدر انسان جلو میره و با قوانین آشناتر میشه بهتر درک میکنه که واقعیت این است که آدمها باید خودشون بخوان و اون وقته که هدایت میشن …

    در مورد خودم هم به یاد میارم سالهای دور حتی زمانی که با این مباحث آشنا نبودم چه درد و دلها که نمیشنیدم و چه تلاشهای ناموفق برای تغییر اوضاع دیگران و آدمها که نمیکردم چه شب نخوابی ها و چه اشکهایی که نمیریختم چه وقتهایی که با اشک چشم هنگام غذا خوردن به یاد سفره ی دیگرلن و عزیزانم نبودم و چه سنگ زیرین آسیابها که نشدم و… ولی جالبش اینه که بعضی از اونا بعدها از یه راههای خیلی ساده تر و راحت تر وحتی خنده دار تر ، انقدر قشنگ هدایت شدن که اصلا من باورم نمیشد، چون اونا در مسیر خواسته قرار گرفتن (البته بعضیها)

    تمام این مطالب و خاطرات قبلی که اصلا مربوط به قبل از آشنایی من با قوانین بود را در تایید حرف استاد گفتم که بگم چقدر این مباحث آشناست ولی تا تجربش نکنی نمیتونی درکش کنی

    و ای کاش اون سالهای پر رنج و مشقت برای تغییر دیگران ، من با استاد آشنا شده بودم تا به جای منجی بودن ، خودم را بالا میکشیدم که هم خوب زندگی کرده باشم و هم بهتر به دیگران کمک کرده باشم

    برای استاد عزیزم و تمامی اهالی خانواده عباس منش آرزوی توفیق روز افزون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    حقیقتا امروزاستادبه صورت هدایتی این فایل رو نگاه کردم ودوست داشتم برای تجربه ویادآوری خودم بازیک داستانی اززندگی خودم که مربوط به این فایل میشه رومطرح کنم:من وهمسرسابقم همیشه سراحساساتی تصمیم گیریهامون روی فرزندامون مشکل داشتیم وایشان همیشه بهم میگفت توبی احساسی وال وبل و…هستی”اما من میگفتم هرکس هرکاری بکنه بایدمسئولیتش روخودش قبول بکنه وداستان خودم روهمش براش مثال میزدم ومیگفتم مثلا:خودم چطور”وقتی باتوازدواج کردم مگه پدرومادرمن یاپدرومادرتوکاری تونستن برامون انجام بدن توهرشرایطی خودمون برای خودمون کاری انجام میدادیم “اما بازایشان متاسفانه دوچارشک وتردیدمیشدن تااینکه زمانی که ازهمدیگه جداشدیم وبااینکه فرزندان مشترکمون روایشان برده بودن باخودشان “پیش ایشان نماندن واومدن پیش من والان حدود4سال هست که بابنده وعشق جدیدم زندگی میکنندوحتی حاضرنیستندصدای مادرشون روبشنوندوالان بپرسیداززندگیتون رازی هستیدحاضرم قصم بخورم که بگن عشق داریم میکنیم/خخخ/چرا؟چون من احساسی تصمیم نگرفتم /

    وبازاینهادرسهایی برام بوده وهست وهمیشه به عشق جدیدم یادآوری میکنم “چون خودتون میدونیداستاد”ماآدمهااکثرا”احساساتی عمل میکنیم وفراموش خطریم “ولی اگر2تا چوب بخوریم بازیکسریهامیفهمیم امایکسریهانمیفهمیم وچون طبق قانون خداوندبرای ساختن هرباوری بایدمثال زدبرای افرادمن همیشه برای هرکسی “اول خودم وبعددیگران اگربخوام چیزی روبگم بامثال براش میگم ودوست داشتم این حس خوبم روبااین مثال زندگی خودم اینجا مطرح کنم…

    دوستون دارم همتون رومیگم/یاحق///

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: