تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم

نکته:

این فایل بیش از 20 روز پیش ضبط شده است و جالب است که مفهوم آن با اتفاقاتی ارتباط دارد که اخیرا رخ داده است.


در بخش نظرات این فایل درباره تجربیات خود در این دو شرایط بنویس:

1.آنجایی که با شرایط نادلخواه مواجه شدی و گله و شکایت از شرایط را شروع کردی و هر عاملی بیرون از خود را مقصر ماجرا دانستی و به این وسیله بر آنچه نمی خواستی، بیشتر تمرکز کردی و جهان نیز شما را با ناخواسته های بیشتری احاطه کرد و شرایط حتی بدتر از قبل شد.

2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.


منابع بیشتر:

live با استاد عباس‌منش | قسمت 7

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

720 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «دانیال» در این صفحه: 1
  1. -
    دانیال گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    سلام به همه ی عزیزانم

    استاد عالی هستی.

    سال ۹۶ از بندرعباس برای تغییر اوضاع و شرایط زندگیم آمدم تهران در آن روزگار دوستانی داشتم که باهاشون هم خانه شدم در مدت ۵ ماه به نسبت کسانیکه حتی از من خیلی جلوتر بودم و باورهای قوی تری داشتم مثلا نفر کارشناسی ارشد داشت می‌گفت کار نیست و توی خونه نشسته بود من که کاردانی داشتم میگفتم امکان نداره , پیدا میکنم …

    تا بهمن ۹۶ که سر گرونی تخم مرغ مردم شلوغ کردند خانواده چپ و راست تماس گرفت و پیشنهاد برگشت به بندرعباس رو میدادند از اونجایی که شرک داشتم برگشتم . ظهر روزی که رسیدم از شرکت بسیار بزرگ و معتبری تماس گرفتند و گفتند رزومه شما پذیرفته شده و فردا صبح برای مصاحبه تشریف بیارید . وااااای دود داشت از مغزم میزد بیرون و دیگران رو مقصر میدونستم در صورتیکه از بی ایمانی خودم بود …

    گفتم خدایا بزرگم کن بعد هجرت .

    امسال واسه ارشد آمدم تهران , دیگه هم هیچ دوستی نیست که برم خونش دقیقا دوم مهر ماه رسیدم , دانشگاه بهم خوابگاه نداد و من توی مسافر خونه اسکان گرفتم . مجددا تماس های چپ و راست برای برگشت شروع شد که اینبار دیگه نرود میخ اهنین در سنگ و استاقمت کردم و احساسم رو خوب نگه داشتم و این باعث شده که خدا خودش دربی ایجاد کند تا بازم بهم ثابت کنه که همیشه فقط اعتماد به اوست که بهترین و با کیفیت ترین پاسخ را میدهد .

    دیشب یکی از دوستام تماس گرفت که با یکی از آشنایانش صحبت کرده و ازش خواسته من رو بعنوان هم خانه بپذیرد و اون شخص هم قبول کرده

    دو نکته

    ۱. من به احدی سفارش نکرده بودم که پیگیر موردی واسم باشه جز خدا .

    ۲. این شخص خونه رو رهن کرده اونم سه روز پیش ! و من فقط یک هزینه خرجی هست که تقسیم میشه رو بایستی پرداخت کنم

    خدایا صد هزار مرتبه شکر

    در پناه نور الهی باشید

    نثار طلب خیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: