اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واقعا استاد این فایل یکی از بهترین فایل تون هست که آدم حداقل هفته یک بار گوش کن و تا تصمیم اشتباه نگیره من خودم سالی 2020 در المان از کاری که داشتم پیش نمیرفت و خیلی اعصبانی بودم و خسته شده بودم و دیگه ناامید شدم میخواستم که این گشور رو رها کنم و به ی گشور دیگه برم اما با خودم که فکر میکردم که الان اگر به ی گشور دیگه برم باید از اول شروع کنم و دوباره زبان بخونم و با محیط آشنا شم و کلی مشکلاتی سری راه هم قرار میگرفت اما بعد چند روز تصمیم گرفتم که من باید تو المان بمونم و کار رو درست کنم و این تصمیم سه سال طول کشید اما به اندازه ده سال من پیشرفت کردم و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که ما رو هدایت میکنه زمانی که بهش میسپاری و رها میکنی به زمان درست مکانی درست همه چیز درست میشه واقعا تصمیم گرفت در اعصبایت یکی از مهم ترین چیزی هست که آدم تو زندگی باید خودشو کنترول کنه و زمانی که آروم شد بعد تصمیم بگیره و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به این فایل هدایت شدم و کلی درس گرفتم.
تشکر استاد و خانم شایسته عزیزم که فایل خوب رو برای ما میذارید.
انشاالله که ی روزی میام آمریکا و شما رو از نزدیک میبینم و ارزو میکنم که همه شاد و سلامت ثروتمند باشین.
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم خانم الگو و هم فرکانس
استاد یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من همین عدم کنترل احساسات در شرایط مختلفه به طوری که ضربه های به شدت کاری از این موضوع به من وارد شده مثلا شوخی های بیجا در مواقع بی جا مثلا عصبانیت و یا حتی تصمیم های مهم در درس ولی تکنیکی که همیشه به من خیلی خوب کمک کرده البته بعد از اینکه متوجه شدم چقدر در این موضوع ایراد دارم این بوده که نفس عمیق بکشم فکر می کنم یکی از دلایل خوب بودن این تکنیک اینه که کمی زمان رو جلوتر می بره و این بسیار خوبه که ما کمی از اون تایم دور بشیم ولی خب من مواردی داشتم که حتی با نفس کشیدن هم کامل از اون شرایط در نیومدم و دور کردن خود از محل خیلی بیشتر بهم کمک کرده البته موارد بسیار زیادی هم داشتم که بسیار خوب تونستم خودم رو کنترل کنم و از اون شرایط احساسی در بیام و دقیقا این تاثیر فایل «توانایی کنترل ذهن» که دو سه سال پیش برای اولین بار اون رو گوش کردم و الان تو پلی لیست تکرار شونده من هست این پلی لیستم از ارشیا عزیز الگو برداری کردم که باهاشون مصاحبه کردید. پیشنهاد میکنم اگر کسی اون فایل رو ندیده حتما در دسته توانایی کنترل ذهن دنبال اون فایل بگرده و ببینه بسیار کمک کننده است
خداروشکر میکنم برای بودنم در این مسیر و این سایت،برای آگاهی ها و هدایت هایی ک از استاد عزیزم از مریم عزیز و تمامی کامنتهای دوستان پر مهرم دریافت میکنم خدارو شاکر و سپاسگزارم.
بحث کنترل ذهن و هیجانات و احساسات ،بحثی ک بنظر من شاکله اصلی ی شخص موحد و موفق هست بقول استاد جدا از هر دین و مذهب و جنسیتی
بذارید برگردم به قبل آشناییم با استاد و سایت،من قبلا شخصیتی داشتم بشدت واکنش گرا سریع عصبی میشدم وسریع هم اروم میشدم ولی چه فایده ک اکثر مواقع خراب میکردم و بعدش من میموندم ذهنی پر از دعوا و عذاب وجدان و انتقام گیر …خلاصه نا منظم و پرهیاهو…گذشت و گذشت بدون اگاهی خاصی من سکوت میکردم طوریکه خیلی ها متوجه میشدن ک من خیلی اروم شدم و بیخیال خیلی اتفاقات مخصوصا در ارتباط با همسرم و خونوادش خیلی ب نسبت گذشته اروم تر شدم یجورایی حقیقتش رو بخواید کم اوردم از بحث و جدل بیفایده ،دقیقا بی فایده بود چون هرچی من میخواستم و براش میجنگیدم طی 9 سال بدتر شد ب وحدانیت خدا بهتر نشد ک نشدو خداروشکر میکنم برای قوانین درستش که من رو آگاه کرد با همین تضادها و اتفاقات ناگوار ولی الان میگم خیلی عالی شد چون اگه نمیشد من ب این شهود و آگاهی نمیرسیدم،البته مشکل اینجا بود که من ب ظاهر سکوت میکردم ولی در ذهنم هیاهویی بپا بود که دونه های مو ی سرم سفید شده بود از بس با درون خودم در کلنجار و دعوا بودم یکی میگفت یکی جواب میدادم خلاصه دو نفر در ذهن من مدام وقت خواب و ییداری در تلاش برای اثبات حق و حرف خودشون بودن دیگه بریدم! ….من به جایی رسیدم ک از هرچی رمال دعا نویس و فالگیر و خلاصه هرچیزی ک وابسته به غیر خدا بود خسته شدم و هرچی بود و نبود رو دور ریختم و گفتم خدایا خودم رو میسپارم به خودت ،اینایی که اهل دعا و طلسم هستن میدونن باطل کزدن طلسم بدون آدابی که خوشون میگن ب ظاهر خیلی خطرناک و مساله ساز هست ولی من دب رو زدم ب دریا و با توکل بر خدایی که اینجوری ک الان میشناسمش شناختی نداشتم ولی بازم گفتم خودت حفاظت و مراقبت و هدایتم رو بعهده بگیر و جالب اینکه فک میکردم باید گریه کنم و زجه بزنم تا دل خدا بسوزه و و همیشهدبرام سوال بود چرا جواب نمیگیرم!ای بنازم خدا چه زیبا هدایتم کردی، سرتون بدرد نیارم تا همینجوری در اوج همین پناه بردن ب خدا و سردرگمی با ی گروهی آشنا شدم ک از شکر گزاری و دل دادن به خدا و غیبت نکردن و ازین قبیل صحبتا میگفت منم رفتم سمتش برام خیلی جالب بود لاقل اروم بودم ولی بازم کامل نبود یجورایی برام بعد مدتی یکسری دستورالعمل هاش ک مربوط ب پاکسازی و ازین حرفا بود سخت بود ب قول استاد بدون آگاهی دنبال ی ارتباط و خدای آسون گیری بودم خدایا چقدر قشنگ دارم پی میبرم هدایتم رو ،آغا در اوج نا امیدی و فشار بسیار بسیار سنگینی ک برام پیش اومد با فایل چگونگی صحبت با خدا یا همیچین چیزی از استاددعرشیانفر آشنا شدم و همون شب با استاد عزیزم هم آشنا شدم ولی اصلا اون میلی ک باید نبود واسم نزدیک دوسه هفته گذشت و با خدا خیلی خوب شده بودم و کنترل میکردم ذهنم رو با صحبت کردن مثبت بادخداوند و بلاخره وارد سایت شدم و با دنیایی از بهشت و اطلاعات روبرو شوم این عالی ترین لحظه از زندگیم هست حتی میتونم بگم وقتی اون گفتگو با خدارو شنیدم و فهمیدم خدا چقدر خوبه از تولد فرزندم برام عزیزتر هست چون با اصل خودم آشنا شدم…خدایا شکرت و سپساگزرام برای این هدایت و همراهیت نذاشتی کم بیارم و وقتی پناه آوردم پناهم دادی ای خدا شکرت
چیزی که من بدون شناخت و بعدش با آگاهی برای کنترل خودم استفاده کردم سکوت بود و همچنان سکوت خوب برام جواب میده هرچند الان آگاهانه ب لطف خداوند در ذهنم هم سکوت میکنم با افکار مثبت و اهرم رنج و لذت ،که وقتی حالم خراب باشه اتفاق بد رو خلق میکنم …خدایا شکرت خیلی خوشحالم الان خیلی بهتر شدم من الان در شرایطی هستم ک اگ با خدا آشنا نبودم بدترین شرایط برام بود ولی ب حدی آرومم که میگم قطعا خدا بهترین هارو برام رقم میزنه نمیترسم از هیچ چیزی،تنها چیزی ک آرومم میکنه کلام خداونده که میگه برام کافیه و باید بهش توکل کنم و وعده ای که داده حق هس و خلف وعده نمیکنه،و مهمتر اینکه اینم خیلی بهم کمک میکنه وقتی نجواها بهم حمله ور میشن میگم خداوند خودش گفته بسیاری از گناهان مارو میبخشه و در عوض برای هر خوبی و فکر مثبتی بینهایت بهمون هدایت میده پس وقتایی ک افکار منفی واس میاد یا واکنش بدی نشون مقدم نترسم و وا ندم چون اساس خلقت ما برای کسی آرامش لذت و حال خوبه اینجوری ذهنم مقاومتش برای ادامه دادن ب نجوا خیلی کمتر میشه چون با کلام خدا باهاش صحبت میکنم و دروغی در کار نیست.
کار دیگه ای هم ک بهم کمک میکنه اومدن به سایت هست انصافا خوب حالم رو خوب میکنه هم کامنت خوندن هم سفر به دور آمریکا، زندگی در بهشت خلاصه این فایل های سفر و زندگی بدون مقاومت و ناخواسته حالم رو خوب میکنه پیشنهاد میکنم حتما انجام بدید.
خدایا شکرت وسپاسگزارم برای این آگاهی و هدایت نابت
وقتایی ک سکوت میکنم و اروم میکنم خودم رو بدون قطع شرایط برام عالی پیش میره
و این ترفند که الخیر فی ما وقع ….این ی میانبر عالی هست درواقع چوب دو سر طلا هست واسه من چون هم از ناخواسته و تضاد دور میشم هم ب واسته همین ایمان به خداوند قطعا وجه پر از عشق و برکت خداوند رو برانگیخته میکنم خدایا عاشقتم با این قوانین عالی که داری
جدیدا هم ب این درک رسیدم باید از لحظه جال لذت ببرم و نمونم برای رسیدنم به مقصد،خدایا شکرت لحظه لحظه دارم بیشتر وبیشتر پیشرفت میکنم
و اینم بگم ای تقسیم وظایف خیلی خوبه خیلی آرامش میده،من وظیفه م حس خوب داشتن و خواستن هست و وظیفه و مسئولیت خداهم برآورده کردن هست و برای این صحبتم کلی نمونه دار و هربار مرور میکنم که میشه و نیاز به هیچ منطقی نداره ..،عالیه خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت برای همسر عزیز و همهچیز تمامم
خدایا شکرت برای فرزند عزیزم
خدایا شکرت هدایتم میکنی به افراد ،ایدهها، اتفاقات و کارهایی که لحظه به لحظه زندگیم رو لذت میبرم
خدایا شکرت وکیلم هستی و برایم کافی هستی و خلف وعده نمیکنی
خدایا شکرت و سپاسگزاریم برای زنده بودنم و به این درک از توحید و یکتا پرستی رسیدم
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
استاد چقدر اندامتون زیبا شده پوستتون چقدر شفاف و زیبا شده واقعا تحسینتون میگم و شما بهترین الگویی برای من
سلام بر خانم شایسته عزیز و کوشا ایول بازم خلاقیتت جدید یه تیر وچند نشون
هم پیاده روی و هم فیلم برداری فوق العاده س
خیلی جای تحسین داره
من خودم قبلا خیلی آدم عصبی و واکنشی بودم
البته هنوزم هستم ولی نسبت به قبلم خیلی عالی هستم
مثالهای زیادی دارم در زمینه روابط با اطرافیانم که عصبی شدم و حرفهایی زدم که بعدا خیلی پشیمان شدم و بخودم گفتم دفعه بعدی دیگه اینکارو نمیکنم ولی بازم موقع خشم نتونستم ذهنم رو کنترلکنم و نتایج بدی گرفتم
ولی از یجایی به بعد تصمیم گرفتم کنترل بیشتری بر احساساتم داشته باشم وتا حد زیادی هم موفق بودم
یکی از کارهایی که موقع غلیان احساسی خیلی آرومم میکنه رانندگی کردن هست با رانندگی و در تنهایی بهتر میتونم ذهنم رو اروم کنم
یکی دیگه از کارایی که آرومم میکنه خوابیدن هست
تماشای فیلم طنز هم آرومم میکنه
مورد دوم
برعکس من یه داداش دارم خیلی خونسرد هر اتفاقی که میوفته هر چقدر هم به ظاهر بد باشه اون فقط میخنده و احساسش خوبه
جاهایی بود که من تو یه موردی عصبانی شدم و واکنش نشون دادم و داداشم فقط به اون مسئله خندیده نتیجه اش اون احساسش خوب بوده من بعدش پشیمون شدم و خودم رو سرزنش کردم
من با دیدن این فایل کلی درس جدید گرفتم و ترمزهایی در خودم شناسایی کردم که خیلی بهم کمک میکنه تا بهتر بتونم احساساتم رو کنترل کنم
اما دلایلی که من در خودم کشف کردم برای عدم کنترل خشم واحساساتم
1-فکر میکنم حق با منه
2-میخام ثابت کنم حرف من درسته و طرف مقابل باید قبول کنه حرف من درسته
در پایان از استاد عباس منش عزیزم سپاسگزارم برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی های ناب و با ارزش با ما و برایشان آرزوی سلامتی و طول عمر و ثروت بی نهایت میکنم
به رسم ادب سپاس بیکران از استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی من و هر عزیزی که وقت میذاره و این متن رو مطالعه میکنه …
خُب من یک دوست صمیمی داشتم دقت کنید لطفا داشتم دیگه ندارم !
جریان از این قرار بود ایشون حرف مردم خیلی براش مهم بود و با یه دنیا ترس زندگی میکرد نمیگم من کامل بودم اما من رو خودم داشتم کار میکردم ومیکنم تازه بامباحث استاد آشنا شده بودم واسش توضیح میدادم تومدار نبود و این ازجهل من بود(احساسی عمل کردن) یه اشتباهه من …
به حرف مردم سنت بالا رفته شرایط ازدواج نداری همه ی دختر خاله ها دختر عمه هات ازدواج کردن باید ازدواج کنی خودتو باید راضی کنی و و و …باور کرد
دوست من تمام وجودش ترس بود و باور نداشت میتونه باکسی ازدواج کنه که لایقشه و اینکه روی خودش کار نمیکرد اضاف وزن کم کم پیدا کرد مادرش به دیدار حق رفت زودتر از موعد و نازیبا به قول قرآن تعقل کنیم و عبرت بگیریم از اتفاقات اطرافمون.
من با ایشون 10سال دوست بودم و انتخاب روز اول من اینی که میدیدم نبود یه شیب ملایم بسمت منفی میرفت و منم داشتم میرفتم باهاش جهل من و دلسوزی (یعنی عدل خدا جاری نیست من میخوام خدا بشم عدل رو اجرا کنم) با ایشون ادامه میدادم …. و آناهیتا هم همراش داشت اُفت میکرد ولی میگفت از خودگذشتگی باید کرد رفیقته(از درون پُر خشم بودم مثل آتشفشانی که منتظر بود فوران کنه میدونستم دارم به خودم ظلم میکنم!!!!)
باید کمک کرد و باورهای بسیار اشتباه…مقصر 100درصد من بودم باز موندم احساسی عمل کردم
من ترس داشتم میدونستم راه اشتباهه یه صدایی آروم میگفت جدا شو با احترام…
میگفتم این دوست نباشه من چه کنم 10سال عمر و پول وقت گذاشتم و و و بهونه ها شِرک عیان.
10سال فرکانس اشتباه من و فرکانس اشتباه دوست عزیز منجر شد یه خواستگار برای ایشون بیاد که قبلا ازدواج کرده بودن …. حدس بزنید چی شد….
قبول کرد ! من احساسی عمل کردم باز باز باز آتشفشان طغیان کرد و باهاش بحثم شد به شدت به من گفت تو دشمن من هستی! (منی که همیشه و درهمه حال کنارش بودم ) و بماند حرفهای دیگه … که حقم بود
ما دو نوع درد داریم …
درد رُشد که مقدسه ولذت بخش مثل عضله سازی و دمبل زدن
درد دوم پوچ و واهی و از اقدام نکردن و ترسهامونه
به خودم تامیتونم یادآوری میکنم
دانی که چرا سِر جهان باتو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
سُکوت کردم باخودم تقریبا 4ماه نوشتم و نوشتم بارها و بارها
و فرمون رو پیچوندم 180 درجه درآرامش تصمیم گرفتم 4ماه طول کشید نمیتونستم بپذیرم 10سال اشتباه رفتم (اگر احساسی عمل نکرده بودم ازجهل خودم باید خیلی زودتر از اینا تموم شده بود)
البته که الان میگم الخیر فی ماوقع…و خیلی تجربه فوقالعاده ای برام بود یاد گرفتم برای روابطم شاخص بذارم.(خداشناس باشه … خودساز باشه و و و از همه مهمتر باورکنم اینجور انسانهایی هستن وتعدادشون بی نهایت وبه لطف و فضل بیکران پروردگار به سمت من هدایت میشوند )
درمقابلش یکی از دوستان هستن
خانمی که قبلا ازدواج کرده با 3 فرزند
با پسر مجردی (که موقعیت کاری و اجتماعی عالی ورزشکار ) ازدواج میکنن درحالی که این خانم 8سال بزرگتر بودن و باز تاکید میکنم به همراه 3فرزند تواین جریان هم خیلی ها قطعا خانواده پسر درگیر شدن اما ازدواج سر گرفت….
فقط میدونم
خشم و عصبانیت به هرعنوان چه حق چه ناحق
یعنی احساس درماندگی
یعنی من میدونم و شما نمیدونین و این بزرگترین اشتباه این جهل محض به خودم میگم برو کنار اتفاقات رُخ میده و هرکسی تومسیر تکامل خودشه به خودم سُکوت کردن رو یاد دادم…
تا نپرسیدن نظر ندهم هرگز!
تا نپرسیدن نظر ندهم ندهم ندهم هرگز وهرگز..
و بنویسم احساساتمو
تمام روابط ما مثل ریاست جمهوری هست اون چهارساله …..مال من سالیانه هست
اول ببینم به خودم رای میدی واسه کاندید شدن یه زندگی ایده آل بعد انسانهای اطرافتو گُل چین کنم یه تیم قدرتمند میچینم یه کابینه بابهترینهای حال حاضرم…
ما یه گُل توباغچه عشق الهی هستیم….
این بذر گُل در وجود همه هست اول خودمون باید شکوفا بشیم..
خودبه خود طبق قانون بدون تغییر خداوند بقیه گُل ها هویدا میشن کم کم …
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
چند روزی بود که تصمیم گرفته بودم که برای اصلاح یکی از نقطه ضعف هام قدم بردارم و اون هم چیزی نیست جز قضاوت نکردن و واکنش احساسی نشان ندادن توی روابطم بود چون بارها از این موضوع لطمه خورده بودم و امروز که این فایل اومد دیدم دقیقا خداوند داره من رو در تصمیمی که گرفتم سوق میده به جلو چون کار خداوند همینه که انتخاب های ما که همون تصمیم گیری های ما هست رو حکایت میکنه چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی
این فایل امروز دقیقا گذشته ی من رو قبل از آشنایی با استاد برام مرور کرد که به خاطر جهالتی که داشتم هم خودم رو تخریب میکردم و هم رابطم با دیگران رو خراب میکردم
امروز من به یادآوردم که قبل از اومدن توی این مسیر چقدر به خاطر واکنش های احساسی که نشون میدادم توی مراسم های خانوادگی کنترل خودم رو از دست میدادم و از کوره در میرفتم و صحبت هایی رو میکردم و رفتارهایی رو نشون میدادم که بعد از چند روز خودم با به یادآوردنشون احساس خجالت میکردم
امروز من به یادآوردم که چقدر بخاطر تصمیمات احساسی که در هنگام خوشحالی زیاد میگرفتم و قول هایی که به اطرافیانم میدادم مخصوصا خواهر زادم و برادر زاده هام خودم رو به دردسر مینداختم برای اینکه به قولی که بهشون میدادم عمل کنم
به یاد آوردم که توی رابطه ی عاطیفم به خاطر سریع واکنش نشون دادن و قضاوت کردن رگباری از پیام های خشم آلود رو برای طرفم ارسال میکردم که بعدا متوجه میشدم که قضاوت بیجا کردم و باعث رنجش خاطر طرف مقابلم شدم اونم نه ی بار بارها و بارها این کار رو کردم
به یادآوردم که به خاطر واکنش سریع و احساسی نشون دادن توی کار با همکارم کارم رو ترک کردم بدون اینکه حق و حقوق خودم رو بگیرم و مجبور شدم از صفر کارم رو شروع کنم که خیلی از لحاظ کاری عقب افتادم
و هزاران اتفاق مشابه که ریه ی همه ی اونها بر میگشت به سریع واکنش نشون دادن و احساسی عمل کردن چه در مواقع ناراحتی و چه در واقع خوشحالی
و البته که ترحم و دلسوزی بیجا هم باعث میشد باز تصمیمات احساسی بگیرم که متعاقب اون مجبور میشدم از خودم بکنم و اون قول و تعهد هایی که داده بودم رو بهشون عمل کنم که باعث ندامت و پشیمانی من میشد
از وقتی که با استاد آشنا شدم بواسطه کار کردن روی فایل های استاد مخصوصا دوره دوازده قدم و از وقتی که دلیل رفتارهام رو بررسی کردم و متوجه شدم که احساس ترحم و دلسوزی بیجا فقط به خودم ضربه میزنه چون باعث میشه تصمیمات احاسی بگیرم سعی کردم این موضوع رو بزرام کنار و به همون نسبت هم تمیمات آنی و احساسی من هم کمتر شد و عواقب اونها هم کاهش یافت و توی این زمینه خیلی بهتر شدم هرچند بظاهر از دید دیگران من سخت دل شدم اما میدونم که دارم مسیر درست رو میرم
اما موضوعی که من هنوز درگیرش هستم مساله قضاوت کردنه توی روابطم با دیگران توی این زمنیه هم بهتر شدم با دیگران اما توی رابطه های عاطفیم هنوز هم این مساله رو دارم که باید روش خیلی کار کنم .
موضوع از این قراره که من وقتی توی رتبطه ی عاطفی قرار میگرفتم و طرف جواب پیام های من رو نمیداد من سریع واکنش نوشن میدادم و رگباری از پیام ها رو روانه طرف میکردم چیزهایی که بعدا می فهمیدم فقط برداشت شخصی خودم بوده و اصلا اینطور نبوده و همین باعث میشد شیرنی اون رابطه از بین بره و باید اعتارف کنم که تا پارسال همین مساله رو داشتم به شدت
اما از ی زمانی به بعد که باز هم با گوش دادن به فایل های استاد تصمیم گرفتم توی رابطه رها باشم از میزان این قضاوت کردن ها کمتر شد و کمتر سریع واکنش نشوم میدادم توی رابطم یعنی بهتر شده بودم توی این موضوع اما باز چند وقت پیش متوجه شدم که این هنوز هم هست درسته که بهتر شدم اما هنوز هم بعضی وقتها خودش رو نشون میده .بنابراین تصمیم گرفتم که این مساله رو حلش کنم با جدیت بیشتر و راه حل هم این بود که وقتی پیامی میدم و طرف جواب نمیده خودم رو کنترل کنم و گوشی رو از خودم دور کنم تا پیام ندم و قضاوتی هم نکنم بقول استاد بگم با خودم که یا کار داره یا گوشیش رو جا گذاشته یا شارژ نداره و با یادآوری این جملات به خودم اون رفتارم رو کنترل کنم
الان که دارم دقت میکنم موثرترین روشی که میتونه به من کمک کنه تا ذهنم رو آرام کنم همین گوش دادن و کار کردن روی فایل های استاد و بودن توی سایته تکنیکی که بارها به من کمک کرده تا کنترل ذهنم رو در دست بگیرم مخصوصا اون فایل هایی که توی اون شرایط میتونه به من کمک کنه مثلا :
در مورد روابط جلسات دوم و سوم دوره به صلح رسیدن و جلسه 9 عزت نفس
در برخورد با اتفاقات ناخواسته و تضادها جلسه 5 قدم هشتم و جلسه 5 دوره به صلح رسیدن
در بحث مسایل مالی فایل های اجرای توحید در عمل
یکی از مواردی که من تونستم ذهنم رو کنترل کنم و واکنش احساسی نشون ندم که اونهم بواسطه ی آگاهی های استاد بوده زمانی بود که طرف عاطفیم به مدت 3 ماه ازش خبری نبود و در تمام اون مدت من با یادآوری صحبت های استاد در مورد رابطه تونستم حال و احساسم رو خوب نگه دارم و نتیجه این شد که بعد از 3 ماه ایشون دوباره ارتباطشون رو برقرار کردن اونم با عشق و علاقه ی بیشتر و متفاوت از قبل و جریان اون 3 ماه رو هم توضیح دادن و رابطه خیلی قشنگ تر و زیباتر هم شد
به نظرم یکی از ویژگیهای مثبتی که با فایل های استاد در ما ایجاد میشه همین به صلح رسیدن با خودمون و دیگرانه که همین باعث میشه صبر و حوصله ما زیاد بشه و از میزان واکنش نشون دادنمون به اتفاقات کمتر بشه و آرام تر و عاقلانه تر رفتار کنیم
یکی دیگه از روش هایی که من خودم سعی میکنم بکار ببرم مشغول کردن خودم به انجام دادن تمیز کاریهای خونه اس چون وقتی این کار رو انجام میدم به جزییاتش خیلی دقت میکنم با عث میشه توجهم از روی اون موضوعی که میخاستم واکنش بدم بهش برداشته میشه و خودبخود آروم میشم و دیگه اون احساس شدید فروکش میکنه
یه تغییر جدیدی که در خودم ایجاد کردم نوشتن کامنت هست کاری که قبلا انجام نمیدادم اما تصمیم گرفتم از این به بعد بیشتر بنویسم بلکه کسی از خوندن کامنت من نکته ای دریافت کنه.
استاد عزیزم من خیلی زیاد از داشتن آموزش های بی نظیر شما خوشحالم و طی چند سالی که با شما هستم این مهارت کنترل ذهن و احساسات رو به خوبی درک کردم
میخوام یه نکته ایی رو بگم و چیزی که زندگیم و تصمیم گیری رو بی نهایت آسون، منطقی و سالم نگه میداره عنوان کنم
من اوایل که با مفهوم قانون جذب آشنا شدم و همینطور قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد ، تمام سعی رو میکردم از هر حس منفی مثل خشم، غم، نا امیدی و… دوری کنم و کلا نادیده بگیرم و با توجه به نکات مثبت زندگیم سعی کنم حالم رو خوب کنم و این کار هم تا مدت طولانی انجام دادم اما بعد از یه تایمی احساس کردم باید احساساتم رو در لحظه ببینم و باهاشون روبه رو بشم صرف قانونی که بالاتر قید کردم نباید اون احساسات بد مثل نا امیدی، غم و… کلا نبینیم چون بعد از مدتی تبدیل میشه به آتیش زیر خاکستر و بعد از مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هر موقع احساس بد سراغم میاد اول از همه با خودم صادق باشم که بتونم ریشه یابیشکنم و تو این قضیه نوشتن بیشتر از هر کاری کمکم میکنه و بعد از پیدا کردن مشکل دنبال دلایل منطقی و نکات مثبتی میگردم که حالم رو خوب میکنه،
نمیتونم بهتون بگم چقدرررر این دیدگاه منو قدرتمند کرده چقدر زندگیم زیباتر شده حتی وقتی تو بدترین شرایط از لحاظ فیزیکی و از لحاظ احساسی میتونم کاملا منطقی به شرایطم نگاه کنم و تصمیمات درست بگیرم و کنترل زندگیم رو دارم به جای اینکه افکار و احساساتم منو کنترل کنن
البته یه نکته دیگه هم اضافه کنم که وقتی عنوان کردم نظاره گر احساسات منفیتون باشید اصلا منظورم این نیست که تو اون احساس بد غرق بشید صرفا به این دلیل که تبدیل به آتش زیر خاکستر نشه و همینطور یاد بگیریم از قانون ارزش تضاد تو زندگی به درستی استفاده کنیم
همیشه یادمون باشه که اگر شب نباشه ما ارزش زیبایی روز رو نمیفهمیم، پس مشکلات و احساسات بد نمیان که مارو از پا در بیارن بلکه میان که واضح تر کنن مسیر رسیدن به خواسته هامون و چقدر زندگی زیباست وقتی تو مسیر خواسته ها قدم برمیداری
خدارو شکر برای وجود استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و همه دوستان هم فرکانسی🩵
با یاد ونام رب الارباب وخالق تمام جهان که قدرت از آن اوست فقط
یا رب تو را سپاس که مرا در مسیر بهبودی قرار دادی تا خود را بهبود دهم و بهتر و بهتر شوم و خودم را تجربه کنم و بهتر بشناسم
مرا هدایت و حمایت و حفاظت فرما به سمت بهترین ها و راه مستقیم
با هدایت پروردگارم مینویسم که هدایتگر همه انسانهاست به سمت آنچه که میخواهند
درود و سلام به استاد جان ومریم جانم
اول از همه به خاطر پرودایس زیبا خدارا سپاس میگم وپیراهن زیبای استاد که چقدر با طبیعت پشت سرتون بی نظیر و هم سو شده
خداراشاکرم که این فایل روی سایت برتر گرفت چقدر به موقع بود برام چقدر نیاز داشتم که یادآوری بشه قوانین برام
سوال اول
درباره تجربیاتی بنویس که در شرایط احساسی شدید مثل خشم، عصبانیت، ترس، ترحم و … تصمیماتی گرفتی که عواقب ناخوشایند و سنگینی برای شما داشت؟
زمانی که از روی جهل وزمان خشم وسایلم را میشکستم به خودم ضربه میزدم معده درد وبیماری وعمل نتیجه خشم وکنترل نکردن احساساتم شد زمانی که برای آرام کردن ذهنم پرخوری میکردم ونتیچه اش چاقی وبیماری بود
حرف های میزدم که بعداً پشیمان میشدم
دعواهایی که با اطرافیان راه میانداختم
دخالت های بیجا بین اطرافیان از سر خشم وعصبانیت
فروش وسایلم به خاطر ترس از کمبود واحساسی عمل کردن که نتیجه خوبی نداشت
وام های که به خاطر احساساتی عمل کردن گرفتم ونتیجه اش استرس وترس ونگرانی بود
دلسوزی های بیجا که باعث شد خودم را فراموش کنم و بقیه را در ذهنم بزرگ کنم
حتی توی شرایط احساسی و هیجانی هم میخواستم فقط به بقیه خوش بگذره وفقط به دنبال راضی کردن بقیه بودم
دعواهاو کتک کاری هایی که به خاطر احساسی عمل کردن شد وفقط خسارت به خودم زدم
سوال دو
تجربیاتی بنویسید که در چنین شرایطی توانستید ذهن خود را کنترل کنید. یعنی تحت تأثیر آن احساسات لحظه ای، هیچ تصمیمی نگرفتید یا حرفی نزدید و بعدا چقدر شرایط به نفع شما پیش رفت. اما با چشم خود دیدید فرد دیگری در همان شرایط یکسان، نتوانست ذهن خود را کنترل کند و بر اساس آن احساسات تصمیماتی گرفت که بسیار از آنها ضربه خورد.
بنویسید در آن شرایط، چه راهکاری را برای کنترل ذهن در آن لحظه به کاربردید؟
زمانی که خواهرم به خاطر موضوعی ناراحت وعصبانیت بود وسو تفاهم براش شده بود و خشم خود را با من درمیان گذاشت من سعی کردم آرام باشم و جوابی بهش ندادم ولی خواهرم عصبانی بود وبعد پشیمان شد ومن خداراشکر احساس رضایت داشتم که عصبانی نشدم ونتیجه به نفعم شد که بعدها هم ارتباطمون خوب شد
زمانی که بحثی در خانواده داشتیم سعی می کردم به پیاده روی وکوه نوردی بروم ومرقبه کنم و فقط به ستایش خدا میپرداختم واو را مثل دوست کنارم میدیدم وچقدر حالم تغییر میکرد و آرام میشدم
زمانی که فردی میخواست مرا عصبانی کند فایل ها در میشنیدم با ایرپاد وسعی میکنم نشنوم وصدا را بلند میکنم وفقط فایل گوش میکنم وچقدر جواب میده به من که هم باعث آرامشم میشه هم نمیشنوم که باعث کینه نشه وگوشم را کنترل میکنم که هرچیزی نشنوم
نوشتن دوره ها وصحبت های استاد ومرور حرف های ایشون خیلی بهم کمک میکنه
مخصوصا دوره قانون آفرینش که چقدر در مورد احساس وجهل صحبت کردند
استاد نمیدونید چقدر ضربه زدم به خودم به خاطر همین احساساتی عمل کردن وپشیمان شدنم واحساس بدی که داره بعدش
ولی وقتی خودم را کنترل کردم چقدر احساس قوی ترس داشتم که تونستم در لحظه تصمیم نگیرم که به ضررم بشه
انگار خودت خودت را به نابودی میبری با عصبانیت وخشم هات هم جسمی هم روحی تو جهنم هستی ولی وقتی خودت را آرام میکنی با خودت حرف میزنی بعدش جهان هم کمکت میکنه هدایت میکنه بعدش آرامش میاد واین تو هستی که پیروز شدی
سوال سوم
توجه به راهکارهای فوق، وقتی احساسات بر شما غلبه می کند، چه روشی می تواند ذهن شما را آرام کند؟
کوه رفتن وبا خودم وخدا خلوت کردن
مراقبه کردن ومدیتیشن
حمام کردن
مسافرت
فایل های توحیدی استاد را شنیدن
دوربودن از انسانهای منفی
سکوت کردن
در اتاق خلوت کردن ودوره ها را شنیدن
با گربه و سگ و درختان صحبت کردن
درکنار گل وباغچه نشستن وصدای پرنده ها را شنیدن
برای خودم هدیه خریدن
مکان را ترک کردن
بی توجهی به صحبت های اطرافیان
به عواقب عصبانیت وخشم فکر کردن واهرم رنج ولذت ایجاد کردن برای خودم
تمیز کردن خانه
آب دادن به باغچه وگل ها
استاد. جان دوره شیوه حل مسائل داره برام معجزه میکنه هم برای خودم هم برای خانواده ام
یه حرکت کوچیک داره نتایج عالی رقم میزند برام
خداراشاکرم که در مدار این دوره بودم وچه نتایج عالی بیاد که حتما در دوره خواهم نوشت
چرا باید قلب ما که جایگاه خداوند است را با خشم ،نفرت ، کینه ،حسد ………… و هر آنچه را که احساس بد لقب می دهیم مکدر کنیم قلبی که خداوند به ما به رسم امانت عطا کرده است و آنقدر بزرگوار و عادل است که عنان زندگیت را به دست خودت سپرده و تو را به هر راهی که انتخاب می کنی سوق می دهد راههایی که امکان دارد هر لحظه به بیراهه برود. احساسات ما که چراغ راهنمای ماست و یکی دیگر از معجزات خداوند برای بنده اش بوده ،بنده ای که هر آنچه را از او بخواهد به او عطا می کند اگر او هم او را بخواند اما خواندن خدای ما با چه احساسی می تواند باشد با خشم و یا با آرامش کدام یک ما انسانها نمی توانیم از قلب مان انتظار داشته باشیم که در تمام مدت با آرامش بتپد گاهی عرصه را آنچنان برایش تنگ می کنیم که حاضر است ان را از درونش بکند و به گوشه ای بیندازد زمانی که ترسیده ایم عصبانی شده ایم و کینه و نفرت تمامی وجودمان را احاطه کرده است ان زمان دیگر قلبی وجود نخواهد داشت عشق به فنا می رود عشقی که می توانست با تمرکز بر روی خوبی ها و زیباییها و هر انچه که خداوند بزرگ افریده است در طبیعت در اسمانها در هر موجود زنده و در هر انچه که در این جهان برای لذت بردن انسان وجود دارد.
تمامی زندانهای دنیا از انسانهایی انباشته شده است که نتوانستند احساسات خود را در زمان مناسب کنترل کنند تمام اسایشگاه ها از انسانهایی پر شده است که نتوانستند درکی از جهان هستی داشته باشند و انچنان احساساتشان را به دلایل مختلف به زنجیر کشیدند که دیگر نظاره گر خورشید نمی توانند باشند. هر یک از ما اگر به گذشته خود نگاه کنیم حتما نوعی از این احساسات بد را تجربه کرده ایم و جالب این که حتما ان را به خاطر خواهیم آورد چون ذهن ما منتظر چنین مروری بر دست آورد خودش است تا حال قلب ما را بگیرد. بهتر است به یاد آوریم چرا به این جهان آمده ایم و خداوند چه چیزی را در کتابی که به واسطه استاد خیلی خوب از آن بهره گرفته ایم را به ما اموخته است کتابی که چراغ راهنمای ما است همان فانوس دریایی استاد که راه را نه تنها در اقیانوسها که در زمین هم روشن ساخته است. خدایا شکرت. عاشقتونیم.
سلام به استاد عزیز و مریم جان سپاسگزارم از شما به خاطر این فایل بسیار آموزنده و زیبا
چون پر از تجربیات ناب بودم نسبت به این موضوع فورا شروع کردم به نوشتن تجربه خودم تا به امید خدا درسی بشه برای کسانی که تجربه منو میخونن
زیر بنای تصمیمات ما احساس هستش که اگه شناسایی نشه و تفکر قبل از به اجرا گذاشتن تصمیم نکنیم امکان داره خسارت های بی شمار هم مالی و هم ارتباطی بشه
من و همسرم دوتا تصمیم بزرگ و اشتباه گرفتیم که محرز و الان هنوز عواقبش میکشیم
اولین تجربه خرید زمینی بود که الان داریم ما در 15 سال پیش مبلغی پول داشتیم که تصمیم گرفتیم تبدیل به ملک کنیم تو اون سال یه اتفاق خیلی قشنگ برای همسر من از لحاظ جسمی افتاده بود که تمام احساسات خوب ما غلیان کرده بود و خیلی نسبت به همه چیز مثبت و لطیف شده بودیم در همین روزها از سمت یه آشنا زمینی به ما معرفی شد که در یکی از بهترین نقاط شهر بود ولی مشکل فراوانی داشت از جمله اینکه طرح باغات و اینکه هیچ راه دسترسی براش تعریف نشده بود و طرف مقابل به همه این مسایل آگاه بود اما من و همسرم از جایی که سرشار از حس مثبت بودیم بدون هیچ تفکر و تحقیق فقط بر این مبنا که این طرف آشنا درجه یک ما هست و دروغ بهمون نمیگه و اینکه این زمین تو بهترین جا هستش پس لقمه بزرگ و عالیه رفتیم پای معامله و پولی رو که میشد یه ساختمون دو طبقه بخریم دادیم برای پرداخت این زمین بدون رفتن به شهرداری و حتی یه بنگاه معتبر فقط قولنامه تو خونه نوشته شد در حضور طرفین و دوتا شاهد که از اقوام بودن
بعد یکی دوسال که ما پیگیر شدیم برای ساختن خونه متوجه شدیم که این زمین مشکلات فراوانی از جمله مسیله راه که با یه همسایه طرفیم که به هیچ وجه راضی نمیشه راه بهمون بده مگر به یه مبلغ هنگفت الان ما 15 سال درگیر هستیم و به هیچ نتیجه فعلا نرسیدیم
تو این تصمیم بزرگترین عامل احساس ما بود که ناشی از کمبود نسبت به اینکه دیگه همچین موقعیتی نیست و ما داریم یه پول میدیم برای زمینی که ارزشش چند برابر خواهد شد و اعتماد بیش از حد به طرف مقابل بود که عواقبش اینه که ما همچنان پیگیر و درگیر با شهرداری و بقیه افراد هستیم
دومین اشتباه ما در رابطه با فروش خونه ای بود که برای اولین بار ساخته بودیم قبل از خرید اون یکی زمین مشکل دارمون
زیر بنای فروش خونه ترس بود چون همسر من برای ساخت خونه پروانه نگرفته بود و شهرداری حکم تخریب زده بود من و همسرم از ترس اینکه شهرداری تخریب نکنه خونه رو به فروش گذاشتیم و به قیمت خیلی ناچیز فروختیم و بلافاصله بعد مدت دوماه تو تورمی که برای اولین بار در ایران ترکید اون خونه شد 7 برابر پولی که ما فروختیم و طرف که از ما خریده بود با یه اصلاح کوچیک خونه رو دوباره ساخت من و همسرم الان مستاجر هستیم و این عواقب این تصمیم ما بر مبنای ترس بود
سپاسگزارم از خدای مهربان که این تصمیمات اشتباه هر چند سنگین ولی ارزشمند بود چون ما دوباره شروع کردیم به حرکت و هم اکنون در بهترین شرایط مالی هستیم به لطف خدا و برنامه استاد مخصوصا دوازده قدم و فایلهای رایگان هم اکنون درآمد 60میلیون به بالا در ماه داریم و فرزندان ما تو بهترین رشته های تحصیلی درس خوندن و هدفمند ازدواج کردن و زندگی سالم و موفق دارن
از احساس خشم هم بخوام بگم بارها باعث شده برفتاری کنم مخصوصا با بچه ها حتی کتک کاری بشه ولی خدارو شکر الان که تو برنامه با استاد رو خودم کار میکنم تقریبا به 10 رسیده و کمتر تکرار میشه
من برای اینکه تصمیم اشتباه بر مبنای احساساتم نگیرم پیاده روی میکنم
دوش میگیرم ،سکوت میکنم و با نوشتن سعی میکنم به آرامش برسم
بنانم خداوند مهربان و بخشنده
سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
و دوستانی هم فرکانسی خوبم
واقعا استاد این فایل یکی از بهترین فایل تون هست که آدم حداقل هفته یک بار گوش کن و تا تصمیم اشتباه نگیره من خودم سالی 2020 در المان از کاری که داشتم پیش نمیرفت و خیلی اعصبانی بودم و خسته شده بودم و دیگه ناامید شدم میخواستم که این گشور رو رها کنم و به ی گشور دیگه برم اما با خودم که فکر میکردم که الان اگر به ی گشور دیگه برم باید از اول شروع کنم و دوباره زبان بخونم و با محیط آشنا شم و کلی مشکلاتی سری راه هم قرار میگرفت اما بعد چند روز تصمیم گرفتم که من باید تو المان بمونم و کار رو درست کنم و این تصمیم سه سال طول کشید اما به اندازه ده سال من پیشرفت کردم و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که ما رو هدایت میکنه زمانی که بهش میسپاری و رها میکنی به زمان درست مکانی درست همه چیز درست میشه واقعا تصمیم گرفت در اعصبایت یکی از مهم ترین چیزی هست که آدم تو زندگی باید خودشو کنترول کنه و زمانی که آروم شد بعد تصمیم بگیره و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به این فایل هدایت شدم و کلی درس گرفتم.
تشکر استاد و خانم شایسته عزیزم که فایل خوب رو برای ما میذارید.
انشاالله که ی روزی میام آمریکا و شما رو از نزدیک میبینم و ارزو میکنم که همه شاد و سلامت ثروتمند باشین.
سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم خانم الگو و هم فرکانس
استاد یکی از بزرگترین پاشنه های آشیل من همین عدم کنترل احساسات در شرایط مختلفه به طوری که ضربه های به شدت کاری از این موضوع به من وارد شده مثلا شوخی های بیجا در مواقع بی جا مثلا عصبانیت و یا حتی تصمیم های مهم در درس ولی تکنیکی که همیشه به من خیلی خوب کمک کرده البته بعد از اینکه متوجه شدم چقدر در این موضوع ایراد دارم این بوده که نفس عمیق بکشم فکر می کنم یکی از دلایل خوب بودن این تکنیک اینه که کمی زمان رو جلوتر می بره و این بسیار خوبه که ما کمی از اون تایم دور بشیم ولی خب من مواردی داشتم که حتی با نفس کشیدن هم کامل از اون شرایط در نیومدم و دور کردن خود از محل خیلی بیشتر بهم کمک کرده البته موارد بسیار زیادی هم داشتم که بسیار خوب تونستم خودم رو کنترل کنم و از اون شرایط احساسی در بیام و دقیقا این تاثیر فایل «توانایی کنترل ذهن» که دو سه سال پیش برای اولین بار اون رو گوش کردم و الان تو پلی لیست تکرار شونده من هست این پلی لیستم از ارشیا عزیز الگو برداری کردم که باهاشون مصاحبه کردید. پیشنهاد میکنم اگر کسی اون فایل رو ندیده حتما در دسته توانایی کنترل ذهن دنبال اون فایل بگرده و ببینه بسیار کمک کننده است
شاد و ثروتمند باشید
فتبارک الله احسن الخالقین
سلام استاد عزیزم مریم عزیزم و تمامی همراهان عزیز
خداروشکر میکنم برای بودنم در این مسیر و این سایت،برای آگاهی ها و هدایت هایی ک از استاد عزیزم از مریم عزیز و تمامی کامنتهای دوستان پر مهرم دریافت میکنم خدارو شاکر و سپاسگزارم.
بحث کنترل ذهن و هیجانات و احساسات ،بحثی ک بنظر من شاکله اصلی ی شخص موحد و موفق هست بقول استاد جدا از هر دین و مذهب و جنسیتی
بذارید برگردم به قبل آشناییم با استاد و سایت،من قبلا شخصیتی داشتم بشدت واکنش گرا سریع عصبی میشدم وسریع هم اروم میشدم ولی چه فایده ک اکثر مواقع خراب میکردم و بعدش من میموندم ذهنی پر از دعوا و عذاب وجدان و انتقام گیر …خلاصه نا منظم و پرهیاهو…گذشت و گذشت بدون اگاهی خاصی من سکوت میکردم طوریکه خیلی ها متوجه میشدن ک من خیلی اروم شدم و بیخیال خیلی اتفاقات مخصوصا در ارتباط با همسرم و خونوادش خیلی ب نسبت گذشته اروم تر شدم یجورایی حقیقتش رو بخواید کم اوردم از بحث و جدل بیفایده ،دقیقا بی فایده بود چون هرچی من میخواستم و براش میجنگیدم طی 9 سال بدتر شد ب وحدانیت خدا بهتر نشد ک نشدو خداروشکر میکنم برای قوانین درستش که من رو آگاه کرد با همین تضادها و اتفاقات ناگوار ولی الان میگم خیلی عالی شد چون اگه نمیشد من ب این شهود و آگاهی نمیرسیدم،البته مشکل اینجا بود که من ب ظاهر سکوت میکردم ولی در ذهنم هیاهویی بپا بود که دونه های مو ی سرم سفید شده بود از بس با درون خودم در کلنجار و دعوا بودم یکی میگفت یکی جواب میدادم خلاصه دو نفر در ذهن من مدام وقت خواب و ییداری در تلاش برای اثبات حق و حرف خودشون بودن دیگه بریدم! ….من به جایی رسیدم ک از هرچی رمال دعا نویس و فالگیر و خلاصه هرچیزی ک وابسته به غیر خدا بود خسته شدم و هرچی بود و نبود رو دور ریختم و گفتم خدایا خودم رو میسپارم به خودت ،اینایی که اهل دعا و طلسم هستن میدونن باطل کزدن طلسم بدون آدابی که خوشون میگن ب ظاهر خیلی خطرناک و مساله ساز هست ولی من دب رو زدم ب دریا و با توکل بر خدایی که اینجوری ک الان میشناسمش شناختی نداشتم ولی بازم گفتم خودت حفاظت و مراقبت و هدایتم رو بعهده بگیر و جالب اینکه فک میکردم باید گریه کنم و زجه بزنم تا دل خدا بسوزه و و همیشهدبرام سوال بود چرا جواب نمیگیرم!ای بنازم خدا چه زیبا هدایتم کردی، سرتون بدرد نیارم تا همینجوری در اوج همین پناه بردن ب خدا و سردرگمی با ی گروهی آشنا شدم ک از شکر گزاری و دل دادن به خدا و غیبت نکردن و ازین قبیل صحبتا میگفت منم رفتم سمتش برام خیلی جالب بود لاقل اروم بودم ولی بازم کامل نبود یجورایی برام بعد مدتی یکسری دستورالعمل هاش ک مربوط ب پاکسازی و ازین حرفا بود سخت بود ب قول استاد بدون آگاهی دنبال ی ارتباط و خدای آسون گیری بودم خدایا چقدر قشنگ دارم پی میبرم هدایتم رو ،آغا در اوج نا امیدی و فشار بسیار بسیار سنگینی ک برام پیش اومد با فایل چگونگی صحبت با خدا یا همیچین چیزی از استاددعرشیانفر آشنا شدم و همون شب با استاد عزیزم هم آشنا شدم ولی اصلا اون میلی ک باید نبود واسم نزدیک دوسه هفته گذشت و با خدا خیلی خوب شده بودم و کنترل میکردم ذهنم رو با صحبت کردن مثبت بادخداوند و بلاخره وارد سایت شدم و با دنیایی از بهشت و اطلاعات روبرو شوم این عالی ترین لحظه از زندگیم هست حتی میتونم بگم وقتی اون گفتگو با خدارو شنیدم و فهمیدم خدا چقدر خوبه از تولد فرزندم برام عزیزتر هست چون با اصل خودم آشنا شدم…خدایا شکرت و سپساگزرام برای این هدایت و همراهیت نذاشتی کم بیارم و وقتی پناه آوردم پناهم دادی ای خدا شکرت
چیزی که من بدون شناخت و بعدش با آگاهی برای کنترل خودم استفاده کردم سکوت بود و همچنان سکوت خوب برام جواب میده هرچند الان آگاهانه ب لطف خداوند در ذهنم هم سکوت میکنم با افکار مثبت و اهرم رنج و لذت ،که وقتی حالم خراب باشه اتفاق بد رو خلق میکنم …خدایا شکرت خیلی خوشحالم الان خیلی بهتر شدم من الان در شرایطی هستم ک اگ با خدا آشنا نبودم بدترین شرایط برام بود ولی ب حدی آرومم که میگم قطعا خدا بهترین هارو برام رقم میزنه نمیترسم از هیچ چیزی،تنها چیزی ک آرومم میکنه کلام خداونده که میگه برام کافیه و باید بهش توکل کنم و وعده ای که داده حق هس و خلف وعده نمیکنه،و مهمتر اینکه اینم خیلی بهم کمک میکنه وقتی نجواها بهم حمله ور میشن میگم خداوند خودش گفته بسیاری از گناهان مارو میبخشه و در عوض برای هر خوبی و فکر مثبتی بینهایت بهمون هدایت میده پس وقتایی ک افکار منفی واس میاد یا واکنش بدی نشون مقدم نترسم و وا ندم چون اساس خلقت ما برای کسی آرامش لذت و حال خوبه اینجوری ذهنم مقاومتش برای ادامه دادن ب نجوا خیلی کمتر میشه چون با کلام خدا باهاش صحبت میکنم و دروغی در کار نیست.
کار دیگه ای هم ک بهم کمک میکنه اومدن به سایت هست انصافا خوب حالم رو خوب میکنه هم کامنت خوندن هم سفر به دور آمریکا، زندگی در بهشت خلاصه این فایل های سفر و زندگی بدون مقاومت و ناخواسته حالم رو خوب میکنه پیشنهاد میکنم حتما انجام بدید.
خدایا شکرت وسپاسگزارم برای این آگاهی و هدایت نابت
وقتایی ک سکوت میکنم و اروم میکنم خودم رو بدون قطع شرایط برام عالی پیش میره
و این ترفند که الخیر فی ما وقع ….این ی میانبر عالی هست درواقع چوب دو سر طلا هست واسه من چون هم از ناخواسته و تضاد دور میشم هم ب واسته همین ایمان به خداوند قطعا وجه پر از عشق و برکت خداوند رو برانگیخته میکنم خدایا عاشقتم با این قوانین عالی که داری
جدیدا هم ب این درک رسیدم باید از لحظه جال لذت ببرم و نمونم برای رسیدنم به مقصد،خدایا شکرت لحظه لحظه دارم بیشتر وبیشتر پیشرفت میکنم
و اینم بگم ای تقسیم وظایف خیلی خوبه خیلی آرامش میده،من وظیفه م حس خوب داشتن و خواستن هست و وظیفه و مسئولیت خداهم برآورده کردن هست و برای این صحبتم کلی نمونه دار و هربار مرور میکنم که میشه و نیاز به هیچ منطقی نداره ..،عالیه خدایا شکرت شکرت شکرت
خدایا شکرت برای همسر عزیز و همهچیز تمامم
خدایا شکرت برای فرزند عزیزم
خدایا شکرت هدایتم میکنی به افراد ،ایدهها، اتفاقات و کارهایی که لحظه به لحظه زندگیم رو لذت میبرم
خدایا شکرت وکیلم هستی و برایم کافی هستی و خلف وعده نمیکنی
خدایا شکرت و سپاسگزاریم برای زنده بودنم و به این درک از توحید و یکتا پرستی رسیدم
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
سلام بر استاد عزیز و خوش تیپم
استاد چقدر اندامتون زیبا شده پوستتون چقدر شفاف و زیبا شده واقعا تحسینتون میگم و شما بهترین الگویی برای من
سلام بر خانم شایسته عزیز و کوشا ایول بازم خلاقیتت جدید یه تیر وچند نشون
هم پیاده روی و هم فیلم برداری فوق العاده س
خیلی جای تحسین داره
من خودم قبلا خیلی آدم عصبی و واکنشی بودم
البته هنوزم هستم ولی نسبت به قبلم خیلی عالی هستم
مثالهای زیادی دارم در زمینه روابط با اطرافیانم که عصبی شدم و حرفهایی زدم که بعدا خیلی پشیمان شدم و بخودم گفتم دفعه بعدی دیگه اینکارو نمیکنم ولی بازم موقع خشم نتونستم ذهنم رو کنترلکنم و نتایج بدی گرفتم
ولی از یجایی به بعد تصمیم گرفتم کنترل بیشتری بر احساساتم داشته باشم وتا حد زیادی هم موفق بودم
یکی از کارهایی که موقع غلیان احساسی خیلی آرومم میکنه رانندگی کردن هست با رانندگی و در تنهایی بهتر میتونم ذهنم رو اروم کنم
یکی دیگه از کارایی که آرومم میکنه خوابیدن هست
تماشای فیلم طنز هم آرومم میکنه
مورد دوم
برعکس من یه داداش دارم خیلی خونسرد هر اتفاقی که میوفته هر چقدر هم به ظاهر بد باشه اون فقط میخنده و احساسش خوبه
جاهایی بود که من تو یه موردی عصبانی شدم و واکنش نشون دادم و داداشم فقط به اون مسئله خندیده نتیجه اش اون احساسش خوب بوده من بعدش پشیمون شدم و خودم رو سرزنش کردم
من با دیدن این فایل کلی درس جدید گرفتم و ترمزهایی در خودم شناسایی کردم که خیلی بهم کمک میکنه تا بهتر بتونم احساساتم رو کنترل کنم
اما دلایلی که من در خودم کشف کردم برای عدم کنترل خشم واحساساتم
1-فکر میکنم حق با منه
2-میخام ثابت کنم حرف من درسته و طرف مقابل باید قبول کنه حرف من درسته
3-ترس از دست دادن حالا چه از نظر رابطه و چه مالی
4- باور کمبود که خیلی قوی هست خودشم طوری استتار میکنه نبینیش
5-عدم انتقاد پذیری
در پایان از استاد عباس منش عزیزم سپاسگزارم برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی های ناب و با ارزش با ما و برایشان آرزوی سلامتی و طول عمر و ثروت بی نهایت میکنم
شاد وپیروز باشید در پناه الله مهربان
بنام خداوند حلیم
سلام به خانواده حقیقی،عزیز و صمیمی من
به رسم ادب سپاس بیکران از استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی من و هر عزیزی که وقت میذاره و این متن رو مطالعه میکنه …
خُب من یک دوست صمیمی داشتم دقت کنید لطفا داشتم دیگه ندارم !
جریان از این قرار بود ایشون حرف مردم خیلی براش مهم بود و با یه دنیا ترس زندگی میکرد نمیگم من کامل بودم اما من رو خودم داشتم کار میکردم ومیکنم تازه بامباحث استاد آشنا شده بودم واسش توضیح میدادم تومدار نبود و این ازجهل من بود(احساسی عمل کردن) یه اشتباهه من …
به حرف مردم سنت بالا رفته شرایط ازدواج نداری همه ی دختر خاله ها دختر عمه هات ازدواج کردن باید ازدواج کنی خودتو باید راضی کنی و و و …باور کرد
دوست من تمام وجودش ترس بود و باور نداشت میتونه باکسی ازدواج کنه که لایقشه و اینکه روی خودش کار نمیکرد اضاف وزن کم کم پیدا کرد مادرش به دیدار حق رفت زودتر از موعد و نازیبا به قول قرآن تعقل کنیم و عبرت بگیریم از اتفاقات اطرافمون.
من با ایشون 10سال دوست بودم و انتخاب روز اول من اینی که میدیدم نبود یه شیب ملایم بسمت منفی میرفت و منم داشتم میرفتم باهاش جهل من و دلسوزی (یعنی عدل خدا جاری نیست من میخوام خدا بشم عدل رو اجرا کنم) با ایشون ادامه میدادم …. و آناهیتا هم همراش داشت اُفت میکرد ولی میگفت از خودگذشتگی باید کرد رفیقته(از درون پُر خشم بودم مثل آتشفشانی که منتظر بود فوران کنه میدونستم دارم به خودم ظلم میکنم!!!!)
باید کمک کرد و باورهای بسیار اشتباه…مقصر 100درصد من بودم باز موندم احساسی عمل کردم
من ترس داشتم میدونستم راه اشتباهه یه صدایی آروم میگفت جدا شو با احترام…
میگفتم این دوست نباشه من چه کنم 10سال عمر و پول وقت گذاشتم و و و بهونه ها شِرک عیان.
10سال فرکانس اشتباه من و فرکانس اشتباه دوست عزیز منجر شد یه خواستگار برای ایشون بیاد که قبلا ازدواج کرده بودن …. حدس بزنید چی شد….
قبول کرد ! من احساسی عمل کردم باز باز باز آتشفشان طغیان کرد و باهاش بحثم شد به شدت به من گفت تو دشمن من هستی! (منی که همیشه و درهمه حال کنارش بودم ) و بماند حرفهای دیگه … که حقم بود
ما دو نوع درد داریم …
درد رُشد که مقدسه ولذت بخش مثل عضله سازی و دمبل زدن
درد دوم پوچ و واهی و از اقدام نکردن و ترسهامونه
به خودم تامیتونم یادآوری میکنم
دانی که چرا سِر جهان باتو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
سُکوت کردم باخودم تقریبا 4ماه نوشتم و نوشتم بارها و بارها
و فرمون رو پیچوندم 180 درجه درآرامش تصمیم گرفتم 4ماه طول کشید نمیتونستم بپذیرم 10سال اشتباه رفتم (اگر احساسی عمل نکرده بودم ازجهل خودم باید خیلی زودتر از اینا تموم شده بود)
میخواستم برم شمال ،به طرف جنوب فرمونم بود.
یاد کلیپ استاد افتادم آمریکا و افغانستان
لطفا مرور کنید 1000میلیارد دلار + جان هایی که رفت
https://elmeservat.com/fa/we-are-incapable-of-changing-others/
البته که الان میگم الخیر فی ماوقع…و خیلی تجربه فوقالعاده ای برام بود یاد گرفتم برای روابطم شاخص بذارم.(خداشناس باشه … خودساز باشه و و و از همه مهمتر باورکنم اینجور انسانهایی هستن وتعدادشون بی نهایت وبه لطف و فضل بیکران پروردگار به سمت من هدایت میشوند )
درمقابلش یکی از دوستان هستن
خانمی که قبلا ازدواج کرده با 3 فرزند
با پسر مجردی (که موقعیت کاری و اجتماعی عالی ورزشکار ) ازدواج میکنن درحالی که این خانم 8سال بزرگتر بودن و باز تاکید میکنم به همراه 3فرزند تواین جریان هم خیلی ها قطعا خانواده پسر درگیر شدن اما ازدواج سر گرفت….
فقط میدونم
خشم و عصبانیت به هرعنوان چه حق چه ناحق
یعنی احساس درماندگی
یعنی من میدونم و شما نمیدونین و این بزرگترین اشتباه این جهل محض به خودم میگم برو کنار اتفاقات رُخ میده و هرکسی تومسیر تکامل خودشه به خودم سُکوت کردن رو یاد دادم…
تا نپرسیدن نظر ندهم هرگز!
تا نپرسیدن نظر ندهم ندهم ندهم هرگز وهرگز..
و بنویسم احساساتمو
تمام روابط ما مثل ریاست جمهوری هست اون چهارساله …..مال من سالیانه هست
اول ببینم به خودم رای میدی واسه کاندید شدن یه زندگی ایده آل بعد انسانهای اطرافتو گُل چین کنم یه تیم قدرتمند میچینم یه کابینه بابهترینهای حال حاضرم…
ما یه گُل توباغچه عشق الهی هستیم….
این بذر گُل در وجود همه هست اول خودمون باید شکوفا بشیم..
خودبه خود طبق قانون بدون تغییر خداوند بقیه گُل ها هویدا میشن کم کم …
جز گُل گفتن و گُل شنیدن حرف نامربوطی نیست
جز سلام و صلح، امنیت کلامی نیست.
هر روزتون شادتر از دیروز
سلام اناهیتاجان
خیییلی لذت بردم از خوندن کامنتتون…چه تجربه ناابی مرررسی…
کلی برام پیام داشت چه قلم خوبی داری عزیزم
«دونوع درد داریم درد رشد که مقدسه ودرد حس پوچی وحرکت نکردن
واون شعرای زیبایی که نوشتی »..عالی بود
چقد عکستون پرانرژیه به به,, منم عاشق کوه وطبیعتم… همیشه پابه کوه وسفرباشی
آناهیتاخانم عزیز بهترینها رو براتون ارزودارم بازم برامون بنویس…
سلام مهربونم️
باعث افتخار و خوشحالیمه که اینقدر براتون لذت بخش بود ….
اینم بایه دنیا عشق تقدیم شما …
چون که اسرارت نهان در دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود
گفت پیغمبر که هرکه سِر نهفت
زود گردد بامراد خویش جفت
دانه چون اندر زمین پنهان شود
سِرآن سرسبزی بستان شود
زر و نقره گر نبودندی نهان
پرورش کی یافتندی زیرکان
وعده اهل کرم گنج روان
وعده نا اهل شد رنج روان
آنچه در دل از خداوند میخوای برات میخوام ….زیبای دوست داشتنی
تنور دلت گرم و تنت سالم
عواقب تصمیمات احساسی
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
چند روزی بود که تصمیم گرفته بودم که برای اصلاح یکی از نقطه ضعف هام قدم بردارم و اون هم چیزی نیست جز قضاوت نکردن و واکنش احساسی نشان ندادن توی روابطم بود چون بارها از این موضوع لطمه خورده بودم و امروز که این فایل اومد دیدم دقیقا خداوند داره من رو در تصمیمی که گرفتم سوق میده به جلو چون کار خداوند همینه که انتخاب های ما که همون تصمیم گیری های ما هست رو حکایت میکنه چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی
این فایل امروز دقیقا گذشته ی من رو قبل از آشنایی با استاد برام مرور کرد که به خاطر جهالتی که داشتم هم خودم رو تخریب میکردم و هم رابطم با دیگران رو خراب میکردم
امروز من به یادآوردم که قبل از اومدن توی این مسیر چقدر به خاطر واکنش های احساسی که نشون میدادم توی مراسم های خانوادگی کنترل خودم رو از دست میدادم و از کوره در میرفتم و صحبت هایی رو میکردم و رفتارهایی رو نشون میدادم که بعد از چند روز خودم با به یادآوردنشون احساس خجالت میکردم
امروز من به یادآوردم که چقدر بخاطر تصمیمات احساسی که در هنگام خوشحالی زیاد میگرفتم و قول هایی که به اطرافیانم میدادم مخصوصا خواهر زادم و برادر زاده هام خودم رو به دردسر مینداختم برای اینکه به قولی که بهشون میدادم عمل کنم
به یاد آوردم که توی رابطه ی عاطیفم به خاطر سریع واکنش نشون دادن و قضاوت کردن رگباری از پیام های خشم آلود رو برای طرفم ارسال میکردم که بعدا متوجه میشدم که قضاوت بیجا کردم و باعث رنجش خاطر طرف مقابلم شدم اونم نه ی بار بارها و بارها این کار رو کردم
به یادآوردم که به خاطر واکنش سریع و احساسی نشون دادن توی کار با همکارم کارم رو ترک کردم بدون اینکه حق و حقوق خودم رو بگیرم و مجبور شدم از صفر کارم رو شروع کنم که خیلی از لحاظ کاری عقب افتادم
و هزاران اتفاق مشابه که ریه ی همه ی اونها بر میگشت به سریع واکنش نشون دادن و احساسی عمل کردن چه در مواقع ناراحتی و چه در واقع خوشحالی
و البته که ترحم و دلسوزی بیجا هم باعث میشد باز تصمیمات احساسی بگیرم که متعاقب اون مجبور میشدم از خودم بکنم و اون قول و تعهد هایی که داده بودم رو بهشون عمل کنم که باعث ندامت و پشیمانی من میشد
از وقتی که با استاد آشنا شدم بواسطه کار کردن روی فایل های استاد مخصوصا دوره دوازده قدم و از وقتی که دلیل رفتارهام رو بررسی کردم و متوجه شدم که احساس ترحم و دلسوزی بیجا فقط به خودم ضربه میزنه چون باعث میشه تصمیمات احاسی بگیرم سعی کردم این موضوع رو بزرام کنار و به همون نسبت هم تمیمات آنی و احساسی من هم کمتر شد و عواقب اونها هم کاهش یافت و توی این زمینه خیلی بهتر شدم هرچند بظاهر از دید دیگران من سخت دل شدم اما میدونم که دارم مسیر درست رو میرم
اما موضوعی که من هنوز درگیرش هستم مساله قضاوت کردنه توی روابطم با دیگران توی این زمنیه هم بهتر شدم با دیگران اما توی رابطه های عاطفیم هنوز هم این مساله رو دارم که باید روش خیلی کار کنم .
موضوع از این قراره که من وقتی توی رتبطه ی عاطفی قرار میگرفتم و طرف جواب پیام های من رو نمیداد من سریع واکنش نوشن میدادم و رگباری از پیام ها رو روانه طرف میکردم چیزهایی که بعدا می فهمیدم فقط برداشت شخصی خودم بوده و اصلا اینطور نبوده و همین باعث میشد شیرنی اون رابطه از بین بره و باید اعتارف کنم که تا پارسال همین مساله رو داشتم به شدت
اما از ی زمانی به بعد که باز هم با گوش دادن به فایل های استاد تصمیم گرفتم توی رابطه رها باشم از میزان این قضاوت کردن ها کمتر شد و کمتر سریع واکنش نشوم میدادم توی رابطم یعنی بهتر شده بودم توی این موضوع اما باز چند وقت پیش متوجه شدم که این هنوز هم هست درسته که بهتر شدم اما هنوز هم بعضی وقتها خودش رو نشون میده .بنابراین تصمیم گرفتم که این مساله رو حلش کنم با جدیت بیشتر و راه حل هم این بود که وقتی پیامی میدم و طرف جواب نمیده خودم رو کنترل کنم و گوشی رو از خودم دور کنم تا پیام ندم و قضاوتی هم نکنم بقول استاد بگم با خودم که یا کار داره یا گوشیش رو جا گذاشته یا شارژ نداره و با یادآوری این جملات به خودم اون رفتارم رو کنترل کنم
الان که دارم دقت میکنم موثرترین روشی که میتونه به من کمک کنه تا ذهنم رو آرام کنم همین گوش دادن و کار کردن روی فایل های استاد و بودن توی سایته تکنیکی که بارها به من کمک کرده تا کنترل ذهنم رو در دست بگیرم مخصوصا اون فایل هایی که توی اون شرایط میتونه به من کمک کنه مثلا :
در مورد روابط جلسات دوم و سوم دوره به صلح رسیدن و جلسه 9 عزت نفس
در برخورد با اتفاقات ناخواسته و تضادها جلسه 5 قدم هشتم و جلسه 5 دوره به صلح رسیدن
در بحث مسایل مالی فایل های اجرای توحید در عمل
یکی از مواردی که من تونستم ذهنم رو کنترل کنم و واکنش احساسی نشون ندم که اونهم بواسطه ی آگاهی های استاد بوده زمانی بود که طرف عاطفیم به مدت 3 ماه ازش خبری نبود و در تمام اون مدت من با یادآوری صحبت های استاد در مورد رابطه تونستم حال و احساسم رو خوب نگه دارم و نتیجه این شد که بعد از 3 ماه ایشون دوباره ارتباطشون رو برقرار کردن اونم با عشق و علاقه ی بیشتر و متفاوت از قبل و جریان اون 3 ماه رو هم توضیح دادن و رابطه خیلی قشنگ تر و زیباتر هم شد
به نظرم یکی از ویژگیهای مثبتی که با فایل های استاد در ما ایجاد میشه همین به صلح رسیدن با خودمون و دیگرانه که همین باعث میشه صبر و حوصله ما زیاد بشه و از میزان واکنش نشون دادنمون به اتفاقات کمتر بشه و آرام تر و عاقلانه تر رفتار کنیم
یکی دیگه از روش هایی که من خودم سعی میکنم بکار ببرم مشغول کردن خودم به انجام دادن تمیز کاریهای خونه اس چون وقتی این کار رو انجام میدم به جزییاتش خیلی دقت میکنم با عث میشه توجهم از روی اون موضوعی که میخاستم واکنش بدم بهش برداشته میشه و خودبخود آروم میشم و دیگه اون احساس شدید فروکش میکنه
سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسی🩵
یه تغییر جدیدی که در خودم ایجاد کردم نوشتن کامنت هست کاری که قبلا انجام نمیدادم اما تصمیم گرفتم از این به بعد بیشتر بنویسم بلکه کسی از خوندن کامنت من نکته ای دریافت کنه.
استاد عزیزم من خیلی زیاد از داشتن آموزش های بی نظیر شما خوشحالم و طی چند سالی که با شما هستم این مهارت کنترل ذهن و احساسات رو به خوبی درک کردم
میخوام یه نکته ایی رو بگم و چیزی که زندگیم و تصمیم گیری رو بی نهایت آسون، منطقی و سالم نگه میداره عنوان کنم
من اوایل که با مفهوم قانون جذب آشنا شدم و همینطور قانون احساس خوب = اتفاقات خوب و احساس بد = اتفاقات بد ، تمام سعی رو میکردم از هر حس منفی مثل خشم، غم، نا امیدی و… دوری کنم و کلا نادیده بگیرم و با توجه به نکات مثبت زندگیم سعی کنم حالم رو خوب کنم و این کار هم تا مدت طولانی انجام دادم اما بعد از یه تایمی احساس کردم باید احساساتم رو در لحظه ببینم و باهاشون روبه رو بشم صرف قانونی که بالاتر قید کردم نباید اون احساسات بد مثل نا امیدی، غم و… کلا نبینیم چون بعد از مدتی تبدیل میشه به آتیش زیر خاکستر و بعد از مدت طولانی به این نتیجه رسیدم که هر موقع احساس بد سراغم میاد اول از همه با خودم صادق باشم که بتونم ریشه یابیشکنم و تو این قضیه نوشتن بیشتر از هر کاری کمکم میکنه و بعد از پیدا کردن مشکل دنبال دلایل منطقی و نکات مثبتی میگردم که حالم رو خوب میکنه،
نمیتونم بهتون بگم چقدرررر این دیدگاه منو قدرتمند کرده چقدر زندگیم زیباتر شده حتی وقتی تو بدترین شرایط از لحاظ فیزیکی و از لحاظ احساسی میتونم کاملا منطقی به شرایطم نگاه کنم و تصمیمات درست بگیرم و کنترل زندگیم رو دارم به جای اینکه افکار و احساساتم منو کنترل کنن
البته یه نکته دیگه هم اضافه کنم که وقتی عنوان کردم نظاره گر احساسات منفیتون باشید اصلا منظورم این نیست که تو اون احساس بد غرق بشید صرفا به این دلیل که تبدیل به آتش زیر خاکستر نشه و همینطور یاد بگیریم از قانون ارزش تضاد تو زندگی به درستی استفاده کنیم
همیشه یادمون باشه که اگر شب نباشه ما ارزش زیبایی روز رو نمیفهمیم، پس مشکلات و احساسات بد نمیان که مارو از پا در بیارن بلکه میان که واضح تر کنن مسیر رسیدن به خواسته هامون و چقدر زندگی زیباست وقتی تو مسیر خواسته ها قدم برمیداری
خدارو شکر برای وجود استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و همه دوستان هم فرکانسی🩵
با یاد ونام رب الارباب وخالق تمام جهان که قدرت از آن اوست فقط
یا رب تو را سپاس که مرا در مسیر بهبودی قرار دادی تا خود را بهبود دهم و بهتر و بهتر شوم و خودم را تجربه کنم و بهتر بشناسم
مرا هدایت و حمایت و حفاظت فرما به سمت بهترین ها و راه مستقیم
با هدایت پروردگارم مینویسم که هدایتگر همه انسانهاست به سمت آنچه که میخواهند
درود و سلام به استاد جان ومریم جانم
اول از همه به خاطر پرودایس زیبا خدارا سپاس میگم وپیراهن زیبای استاد که چقدر با طبیعت پشت سرتون بی نظیر و هم سو شده
خداراشاکرم که این فایل روی سایت برتر گرفت چقدر به موقع بود برام چقدر نیاز داشتم که یادآوری بشه قوانین برام
سوال اول
درباره تجربیاتی بنویس که در شرایط احساسی شدید مثل خشم، عصبانیت، ترس، ترحم و … تصمیماتی گرفتی که عواقب ناخوشایند و سنگینی برای شما داشت؟
زمانی که از روی جهل وزمان خشم وسایلم را میشکستم به خودم ضربه میزدم معده درد وبیماری وعمل نتیجه خشم وکنترل نکردن احساساتم شد زمانی که برای آرام کردن ذهنم پرخوری میکردم ونتیچه اش چاقی وبیماری بود
حرف های میزدم که بعداً پشیمان میشدم
دعواهایی که با اطرافیان راه میانداختم
دخالت های بیجا بین اطرافیان از سر خشم وعصبانیت
فروش وسایلم به خاطر ترس از کمبود واحساسی عمل کردن که نتیجه خوبی نداشت
وام های که به خاطر احساساتی عمل کردن گرفتم ونتیجه اش استرس وترس ونگرانی بود
دلسوزی های بیجا که باعث شد خودم را فراموش کنم و بقیه را در ذهنم بزرگ کنم
حتی توی شرایط احساسی و هیجانی هم میخواستم فقط به بقیه خوش بگذره وفقط به دنبال راضی کردن بقیه بودم
دعواهاو کتک کاری هایی که به خاطر احساسی عمل کردن شد وفقط خسارت به خودم زدم
سوال دو
تجربیاتی بنویسید که در چنین شرایطی توانستید ذهن خود را کنترل کنید. یعنی تحت تأثیر آن احساسات لحظه ای، هیچ تصمیمی نگرفتید یا حرفی نزدید و بعدا چقدر شرایط به نفع شما پیش رفت. اما با چشم خود دیدید فرد دیگری در همان شرایط یکسان، نتوانست ذهن خود را کنترل کند و بر اساس آن احساسات تصمیماتی گرفت که بسیار از آنها ضربه خورد.
بنویسید در آن شرایط، چه راهکاری را برای کنترل ذهن در آن لحظه به کاربردید؟
زمانی که خواهرم به خاطر موضوعی ناراحت وعصبانیت بود وسو تفاهم براش شده بود و خشم خود را با من درمیان گذاشت من سعی کردم آرام باشم و جوابی بهش ندادم ولی خواهرم عصبانی بود وبعد پشیمان شد ومن خداراشکر احساس رضایت داشتم که عصبانی نشدم ونتیجه به نفعم شد که بعدها هم ارتباطمون خوب شد
زمانی که بحثی در خانواده داشتیم سعی می کردم به پیاده روی وکوه نوردی بروم ومرقبه کنم و فقط به ستایش خدا میپرداختم واو را مثل دوست کنارم میدیدم وچقدر حالم تغییر میکرد و آرام میشدم
زمانی که فردی میخواست مرا عصبانی کند فایل ها در میشنیدم با ایرپاد وسعی میکنم نشنوم وصدا را بلند میکنم وفقط فایل گوش میکنم وچقدر جواب میده به من که هم باعث آرامشم میشه هم نمیشنوم که باعث کینه نشه وگوشم را کنترل میکنم که هرچیزی نشنوم
نوشتن دوره ها وصحبت های استاد ومرور حرف های ایشون خیلی بهم کمک میکنه
مخصوصا دوره قانون آفرینش که چقدر در مورد احساس وجهل صحبت کردند
استاد نمیدونید چقدر ضربه زدم به خودم به خاطر همین احساساتی عمل کردن وپشیمان شدنم واحساس بدی که داره بعدش
ولی وقتی خودم را کنترل کردم چقدر احساس قوی ترس داشتم که تونستم در لحظه تصمیم نگیرم که به ضررم بشه
انگار خودت خودت را به نابودی میبری با عصبانیت وخشم هات هم جسمی هم روحی تو جهنم هستی ولی وقتی خودت را آرام میکنی با خودت حرف میزنی بعدش جهان هم کمکت میکنه هدایت میکنه بعدش آرامش میاد واین تو هستی که پیروز شدی
سوال سوم
توجه به راهکارهای فوق، وقتی احساسات بر شما غلبه می کند، چه روشی می تواند ذهن شما را آرام کند؟
کوه رفتن وبا خودم وخدا خلوت کردن
مراقبه کردن ومدیتیشن
حمام کردن
مسافرت
فایل های توحیدی استاد را شنیدن
دوربودن از انسانهای منفی
سکوت کردن
در اتاق خلوت کردن ودوره ها را شنیدن
با گربه و سگ و درختان صحبت کردن
درکنار گل وباغچه نشستن وصدای پرنده ها را شنیدن
برای خودم هدیه خریدن
مکان را ترک کردن
بی توجهی به صحبت های اطرافیان
به عواقب عصبانیت وخشم فکر کردن واهرم رنج ولذت ایجاد کردن برای خودم
تمیز کردن خانه
آب دادن به باغچه وگل ها
استاد. جان دوره شیوه حل مسائل داره برام معجزه میکنه هم برای خودم هم برای خانواده ام
یه حرکت کوچیک داره نتایج عالی رقم میزند برام
خداراشاکرم که در مدار این دوره بودم وچه نتایج عالی بیاد که حتما در دوره خواهم نوشت
خدایا شکرت که هستی وهستم
به نام خداوند خالق زیبایی ها
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
چرا باید قلب ما که جایگاه خداوند است را با خشم ،نفرت ، کینه ،حسد ………… و هر آنچه را که احساس بد لقب می دهیم مکدر کنیم قلبی که خداوند به ما به رسم امانت عطا کرده است و آنقدر بزرگوار و عادل است که عنان زندگیت را به دست خودت سپرده و تو را به هر راهی که انتخاب می کنی سوق می دهد راههایی که امکان دارد هر لحظه به بیراهه برود. احساسات ما که چراغ راهنمای ماست و یکی دیگر از معجزات خداوند برای بنده اش بوده ،بنده ای که هر آنچه را از او بخواهد به او عطا می کند اگر او هم او را بخواند اما خواندن خدای ما با چه احساسی می تواند باشد با خشم و یا با آرامش کدام یک ما انسانها نمی توانیم از قلب مان انتظار داشته باشیم که در تمام مدت با آرامش بتپد گاهی عرصه را آنچنان برایش تنگ می کنیم که حاضر است ان را از درونش بکند و به گوشه ای بیندازد زمانی که ترسیده ایم عصبانی شده ایم و کینه و نفرت تمامی وجودمان را احاطه کرده است ان زمان دیگر قلبی وجود نخواهد داشت عشق به فنا می رود عشقی که می توانست با تمرکز بر روی خوبی ها و زیباییها و هر انچه که خداوند بزرگ افریده است در طبیعت در اسمانها در هر موجود زنده و در هر انچه که در این جهان برای لذت بردن انسان وجود دارد.
تمامی زندانهای دنیا از انسانهایی انباشته شده است که نتوانستند احساسات خود را در زمان مناسب کنترل کنند تمام اسایشگاه ها از انسانهایی پر شده است که نتوانستند درکی از جهان هستی داشته باشند و انچنان احساساتشان را به دلایل مختلف به زنجیر کشیدند که دیگر نظاره گر خورشید نمی توانند باشند. هر یک از ما اگر به گذشته خود نگاه کنیم حتما نوعی از این احساسات بد را تجربه کرده ایم و جالب این که حتما ان را به خاطر خواهیم آورد چون ذهن ما منتظر چنین مروری بر دست آورد خودش است تا حال قلب ما را بگیرد. بهتر است به یاد آوریم چرا به این جهان آمده ایم و خداوند چه چیزی را در کتابی که به واسطه استاد خیلی خوب از آن بهره گرفته ایم را به ما اموخته است کتابی که چراغ راهنمای ما است همان فانوس دریایی استاد که راه را نه تنها در اقیانوسها که در زمین هم روشن ساخته است. خدایا شکرت. عاشقتونیم.
سلام به استاد عزیز و مریم جان سپاسگزارم از شما به خاطر این فایل بسیار آموزنده و زیبا
چون پر از تجربیات ناب بودم نسبت به این موضوع فورا شروع کردم به نوشتن تجربه خودم تا به امید خدا درسی بشه برای کسانی که تجربه منو میخونن
زیر بنای تصمیمات ما احساس هستش که اگه شناسایی نشه و تفکر قبل از به اجرا گذاشتن تصمیم نکنیم امکان داره خسارت های بی شمار هم مالی و هم ارتباطی بشه
من و همسرم دوتا تصمیم بزرگ و اشتباه گرفتیم که محرز و الان هنوز عواقبش میکشیم
اولین تجربه خرید زمینی بود که الان داریم ما در 15 سال پیش مبلغی پول داشتیم که تصمیم گرفتیم تبدیل به ملک کنیم تو اون سال یه اتفاق خیلی قشنگ برای همسر من از لحاظ جسمی افتاده بود که تمام احساسات خوب ما غلیان کرده بود و خیلی نسبت به همه چیز مثبت و لطیف شده بودیم در همین روزها از سمت یه آشنا زمینی به ما معرفی شد که در یکی از بهترین نقاط شهر بود ولی مشکل فراوانی داشت از جمله اینکه طرح باغات و اینکه هیچ راه دسترسی براش تعریف نشده بود و طرف مقابل به همه این مسایل آگاه بود اما من و همسرم از جایی که سرشار از حس مثبت بودیم بدون هیچ تفکر و تحقیق فقط بر این مبنا که این طرف آشنا درجه یک ما هست و دروغ بهمون نمیگه و اینکه این زمین تو بهترین جا هستش پس لقمه بزرگ و عالیه رفتیم پای معامله و پولی رو که میشد یه ساختمون دو طبقه بخریم دادیم برای پرداخت این زمین بدون رفتن به شهرداری و حتی یه بنگاه معتبر فقط قولنامه تو خونه نوشته شد در حضور طرفین و دوتا شاهد که از اقوام بودن
بعد یکی دوسال که ما پیگیر شدیم برای ساختن خونه متوجه شدیم که این زمین مشکلات فراوانی از جمله مسیله راه که با یه همسایه طرفیم که به هیچ وجه راضی نمیشه راه بهمون بده مگر به یه مبلغ هنگفت الان ما 15 سال درگیر هستیم و به هیچ نتیجه فعلا نرسیدیم
تو این تصمیم بزرگترین عامل احساس ما بود که ناشی از کمبود نسبت به اینکه دیگه همچین موقعیتی نیست و ما داریم یه پول میدیم برای زمینی که ارزشش چند برابر خواهد شد و اعتماد بیش از حد به طرف مقابل بود که عواقبش اینه که ما همچنان پیگیر و درگیر با شهرداری و بقیه افراد هستیم
دومین اشتباه ما در رابطه با فروش خونه ای بود که برای اولین بار ساخته بودیم قبل از خرید اون یکی زمین مشکل دارمون
زیر بنای فروش خونه ترس بود چون همسر من برای ساخت خونه پروانه نگرفته بود و شهرداری حکم تخریب زده بود من و همسرم از ترس اینکه شهرداری تخریب نکنه خونه رو به فروش گذاشتیم و به قیمت خیلی ناچیز فروختیم و بلافاصله بعد مدت دوماه تو تورمی که برای اولین بار در ایران ترکید اون خونه شد 7 برابر پولی که ما فروختیم و طرف که از ما خریده بود با یه اصلاح کوچیک خونه رو دوباره ساخت من و همسرم الان مستاجر هستیم و این عواقب این تصمیم ما بر مبنای ترس بود
سپاسگزارم از خدای مهربان که این تصمیمات اشتباه هر چند سنگین ولی ارزشمند بود چون ما دوباره شروع کردیم به حرکت و هم اکنون در بهترین شرایط مالی هستیم به لطف خدا و برنامه استاد مخصوصا دوازده قدم و فایلهای رایگان هم اکنون درآمد 60میلیون به بالا در ماه داریم و فرزندان ما تو بهترین رشته های تحصیلی درس خوندن و هدفمند ازدواج کردن و زندگی سالم و موفق دارن
از احساس خشم هم بخوام بگم بارها باعث شده برفتاری کنم مخصوصا با بچه ها حتی کتک کاری بشه ولی خدارو شکر الان که تو برنامه با استاد رو خودم کار میکنم تقریبا به 10 رسیده و کمتر تکرار میشه
من برای اینکه تصمیم اشتباه بر مبنای احساساتم نگیرم پیاده روی میکنم
دوش میگیرم ،سکوت میکنم و با نوشتن سعی میکنم به آرامش برسم
ممنون و سپاسگزار از همگی همسفران