عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

724 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فریبا گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    بنام خدای هدایتگرم

    سلام استاد عزیزم به به چه لباس خوشرنگ و استایل زیبایی واقعا کیف کردم خیلی عالی شدین خیلی خوش اندام خوش تیپ و درجه یک هستین تحسینتون میکنم واقعا ب محض اینکه میبینمتون خودبخود این کلمات ب زبانم جاری میشه

    تبریک میگم هزاران بار بابت این زیباییهایی که دارین و باهاش زندگی میکنید خدارو صدهزار مرتبه شکر که میتونم این زیباییهارو این قشنگی هارو این احساس عالی رو ببینم و داشته باشم

    استاد من قبلا خیلی سریع تحت تاثیر احساست قرار میگرفتم و تصمیم میگرفتم و همیشه یسری الگوها برام تکرار میشد چه مثبت چه منفی

    اول جنبه مثبتشو میگم یادمه قبلا اگه کسی یکاری برام انجام میداد یا یه هدیه میداد یا هرچیزی دیگه ای من احساساتی میشدم و باید همون موقع تلافی میکردم و جواب خوبیشو میدادم و حتما هم باید بیشتر از اون براش جبران میکردم جوری بود که خانوادم بهم میگفتن صبر کن حالا ی جایی جبران میکنی میگفتم نه من باید الان اینکار انجام بدم یا دعوتش میکردم به شام یا یه هدیه براش میگرفتم یا اگه مشکلی داشت خودمو به هر دری میزدم که مشکلش حل بشه خلاصه انقدر درگیر این مسائل میشدم ک هیچ وقت لذتی نمیبردم از زندگیم همش تمرکزم رو افراد بود

    حالا از جنبه منفی احساساتی شدنم بگم و تصمیماتی ک میگرفتم یادمه قبلا وقتی از دست اطرافیانم دوستان خانوادم و … اگه یه موضوع یا کاری بود که من دوست نداشتم سریع تصمیم میگرفتم و میگفتم من دیگه کاری بهش ندارم من اصلا بهش زنگ نمیزنم یا باهاشون بیرون نمیرم و…

    و بعد از ی مدتی باز خودم زنگ میزدم و میگفتم بریم بیرون و ….البته این حرفها رو بخودم میزدم ن ب اونا و تو ذهن خودم این تصمیمات رو میگرفتم

    یا توی روابطم با یکی از دوستای صمیمیم اگه ی برخورد یا رفتاری ازش میدیدم ک نمیپسندیدم بهش میگفتم من اصلا خوشم نمیاد از این رفتارت اگه اینجوری میخوای باشی دوستمون از بین میره و اگه تکرار میشد اون رفتار من دیگه کاری بهش نداشتم و اگه تماس میگرفت باهام میگفتم من باشما کاری ندارم و با من تماس نگیر یا جواب تلفنشو نمیدادم ولی دو ساعت بعد کلا نظرم عوض میشد و بخودم میگفتم چرا اینجوری رفتار کردم و کلی خودمو سرزنش میکردم

    استاد از وقتی تصمیم گرفتم ک تغییر کنم تو تمام جنبه های زندگیم و با شما آشنا شدم ب جرعت میتونم بگم خیلی خیلی بهتر از قبل شدم ولی هنوزم این مدلی هستم ک سریع تصمیم بگیرم ولی خیلی بهتر شدم خیلی

    مثلا وقتی از حرف یا کارهای اطرافیانم ناراحت میشم اصلا بهش توجه نمیکنم همینکه میبینم میخواد شروع کنه حرف زدن ک منو ناراحت میکنم آگاهانه توجهم رو ب چیزهای دیگه جلب میکنم مثلا سریع گوشیمو از کیفم در میارم و میام تو سایت شما و کامنتهارو میخونم یا فایلهاتونو نگاه میکنم

    یا اونجا رو ترک میکنم میرم تو اتاق یا خودمو سرگرم کاری میکنم اونم یکم حرف میزنه میبینه کسی نیست دیگه صحبتشو قطع میکنه

    کلا رفت و آمدمو با ادمهای این چنینی خیلی خیلی محدود کردم آگاهانه تماسهای تلفنی باهاشونو قطع کردم (چون از فامیلهای نزدیک هستن نتونستم کلا قطع رابطه کنم یعنی نمیشه ولی خیلی خیلی محدودش کردم یعنی رفت و آمدهای هفته ای که قبلا داشتیم و شاید بیشتر حالا شده سالی یکی دوبار)

    راه حلهایی ک من بکار بردم و تونستم ذهنمو کنترل کنم که با این افراد کمتر در ارتباط باشم یکیش توجه نکردن ب حرفها و کارهاشون بود

    هرموقع از رفتارشون ناراحت میشدم خودمو سرگرم کاری میکردم مثل کتاب خوندن یا فایلهای شمارو گوش دادن ک واقعا آرومم میکرد و توجهم از اونا برداشته میشد

    بجای اینکه بخوام با اونا برم بیرون خودم تنها میرفتم بیرون و تو مسیر و حتی تو پارک فایلهای شمارو گوش میدادم و میگفتم آدم تنها باشه بهتر از اینکه با کسایی باشه ک همش ناراحت و دلگیر باشه ازشون

    خیلی وقتا میخوابیدم و میگفتم از خواب که بیدار شدم تصمیم میگیرم

    خیلی وقتها موقعی ک میخواستم تصمیمی بگیرم و عصبانی بودم سریع با آب سرد وضو میگرفتم و نماز میخوندم و برای خودم برنامه گذاشته بودم که بعد از هر نماز دوصفحه قران بخونم که این خیلی بهم کمک میکرد

    خیلی وقتها وقتی از کسی مخصوصا افراد نزدیکم ناراحت میشدم بجای اینکه جوابشونو بدم یا باهاشون بحث کنم اصلا جوابشونو نمیدادم ی جورایی انگار قهر میکنم که خیلی برا من جواب داده

    استاد عزیزم بابت این زمان و وقتی که میزارید تا ما بتونیم خودمونو بیشتر بشناسیم وزندگی بهتری رو داشته باشیم بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    بهترینهارو براتون آرزومندم

    باسپاس فراوان️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ملیحه جلایری گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    سلام خدمته استاده گرامی وکلیه دوستان.من متاسفانه باید بگم جزئ گروهی هستم که 99 درصد اوقات دیگران نمیتونن درمقابله من خشمشون روکنترل کنن ومن تقریبا سیبل هستم.من صد در صد مشکل خودمم که این اجازه رو به دیگران میدم وخوب یا بد نمیدونم همیشه خشم واحساسه بدم رو کنترل میکنم.اما با همه این اوصاف دنیایی از اتفاقات هستن که باهمین کنترل خشمم ازپیش اومدنشون جلوگیری شده.اما بماند که از همشون هم راضی نیستم چون جمعه کثیری به این باور رسیدن اونی که باید سکوت کنه وناراحت نشه وعکس العمل نشون نده منم.پاینده باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    javad گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    بادرود آفرین استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته

    امروز خیلی ناراحت شدم به خاطر اینکه فعالیت متوسط سایت خیلی کم شده و اینکه عصر عصر اومدم داخل سایت یه نگاهی انداختم و هدایت شدم به این فایل و یک تجربه دست اول بهار خدمت دوستان بدم اونم اینکه 4 روز پیش به خاطر ترس از از دست رفتن ارزش پولم دلار خریدم متوجه شدم که چهار هزار تومان دلار افت کرده خواب دیگه خیلی عصبی ناراحت و بعد این فایل رو که متن خوندم گفتم که این هم یکی از مضرات حضور مداوم نداشتن در سایت چون اگر که ما مرتب روی خودمون کار کنیم مطمئناً همیشه در مدار خوبی هستیم و نتایج خوبی می گیریم اما اگر درگیر نتایج بشویم عصر را فراموش کنیم فارغ از اینکه چند مدت که که داریم روی خودمون کار میکنیم به عقب برمی گردیم باز هم خداوند سپاسگزارم اومدن داخل سایت به این فایل هدایت شدم متن رو خوندم و تو ذهنم آماده بود اومدم این کامنت رو واسه شما دوستان عزیزم نوشتم دوستان عزیزم من هر زمانی که احساساتی تصمیم گرفتم آسیب دیدم هم در روابط م هم از لحاظ اقتصادی و مالی اما مواقعی هم بوده است که �له نکرده‌ام آرام بودم صبر کرده ام و نتیجه مطلوب بوده است در روابط عاطفی با عصبانیت برخورد کردم درخواست نامه مغولان های داشتم و متاسفانه روابط عاطفی آن از بین رفت بیزینس و کسب و کارم تصمیمات عجولانه گرفتم به دلیل ترسم از کمبود نتیجه‌اش شکست بود و بدتر از اون حمله احساسات منفی اما بسیار سپاسگزارم از خداوند عضو سایت عباس منش دات کام هستم محصولات را تهیه کردم تا حدودی با خودم آشنا هستم و میدانم که پاشنه آشیل آدم کجاست و می دانم که باید چگونه روی آن کار کنم این نقطه متمایز افرادی است که خود را میشناسند و افرادی که نمیدانند به قول معروف از کجا می خورند الحمدالله الحمدالله که در این مدار هستم و از خداوند می خواهم که در این مدار بمانم متعهدانه تره مسئولیت پذیر تر روی خودم کار کنم تا نتایج بهتر عاقلانه‌تر ای بگیرم استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم به خاطر آموزش های بسیار بسیار اساسی و زندگی ساز شما شب و روزگار بر همه شما خوش باش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    خدیجه اعرابی گفته:
    مدت عضویت: 1001 روز

    سلام. استاد عزیزم واقعاااا چه حرفهایی فوقالعاده ایی واقعا استاد منم تو خیلی جاها خیلی تصمیمات گرفتم که پشیمون شدم

    چقد به نکته عالی اشاره کردین استاد

    من خیلی تمرین میکنم احساساتم رو تو عصبانیت کنترل کنم و عجولانه تصمیم نگیرم

    خیلی موقعه ها تو تصمیماتم خیلی عجله و استرس میگیرم استاد اما حالا خیلی کمتر شده البته

    من قبلن همش این نقطه ضعف داشتم که فک میکردم همیشه داره دیر میشه اگه این لباس الان نخرم یا مثلن هر چی رو میگفتم وایی الان این آخریه و بعد امروز اگه نخرم تموم میشه و پشیمون میشم و حاظر بودم با بالاترین قیمت هم بخرم

    بعد اینکه من فایل هایی شمارو گوش کردم استاد دیدم وای چقد من تو این سال ها اشتباه کردم

    چه خرج هایی الکی و احساسی کردم وحتی بعضی از لباس هایی که خریدم شاید یک بار هم تن نکردم و بعد خرید به خونه من پشیمون میشدم

    فقط چون خرید حسم خوب میکرد هی خرید میکردم

    و بعد همش خودم سرزنش میکردم

    و واقعا دلیلش نمیفهمیدم

    واقعا ممنون از توضیحات خوبتون

    استاد عاشقانه به فایل هاتون گوش میدم عاشقانه

    ازتون ممنونم استاد و تشکر ویژه از مریم عزیزم

    خانوم شایسته عزیزم تو یک زن نمونه و الگویی منی چقد این قوی بودنت رو دوست دارم مریم جان عاشقانه دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    SAEID987645 گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    آخرین نکته ای که میتونم متمم این فایل قشنگ آقای عباس منش برای خودم مجددا تکرار و برای دوستان بگم شاید به کارشون بیاد این هست:

    روان خودتون رو یه باطری فرض کنید باطری های گوشی بودن قدیم چند تا خونه داشتند به یه حدی که می‌رسید ابتدا نارنجی بعد شروع به آلارم و سپس قرمز میشد این مرحله یعنی شما در مرحله شروع یه مشاجره هستید حالا با خودتون سبب به یه حرکت اشتباه خودکشی یا… یا با دیگران

    هیچ وقت نذارید باطری روانتون به این مسیر هدایت بشه دیدید چقدر سریع شارژ گوشی میارید تا گوشی تون شارژ خالی نکنه پس شما هم ابدا نذارید این مرحله برسید و اگر رسیدید سریع خودتون رو شارژ کنید سریع به خودتون روحیه بدید و مهم تر خودتون کنترل کنید توی کامنت قبلم مفصل بهتون گفتم

    ولی همیشه روانتون در حالت متعادل رو به شارژ سبز فول شارژ نگهدارید

    ابدا محیطی نرید که ناراحتتون میکنه

    با افرادی که ابدا در شان و شخصیت شما نیستند وارد حتی سلام و علیک متقابل هم نشید چه برسه به قولی وارد بحث و جدال همون فاصله 1.5 الی 2 متر حد روان و اعصاب رو رعایت کنید

    ابدا اگر ناخوداگاه وارد بحث شدید از کلمات توهین یا تخریب بپرهیزید چرا!؟ آدما اصولا وقتی تو مشاجره هستند و بی منطق هم هستند ذاتا حدی درنده دارن دیدید میگن با سگ وحشی جدال نکن حمله کرد بشین وایسا ولی ندو

    اونا هم همینند

    موقعی بهشون حرفی میزنی که بهشون بر میخوره ولو حتی حرف حق

    درنده تر میشن

    من دیدم که میگم

    حتی گاهی اون سگ با دوتا چخته برو فرار میکنه ولی این آدمای حیوان نما نه

    پس ابدا باشون تا جایی که میشه وارد مشاجره نشید

    خونسردی خودتون حفظ کنید

    خیلی برای ما ها اتفاق افتاده یا میفته ما باید انسان های شریف باشیم که حد و حدود انسانیت خودمون رو حفظ کنیم

    شما یه سگ گله ازش انتطار یه سگ خانگی رو ندارید که دست آموز یه انسان در محیط خانگی بود دارید؟؟؟

    پس حتما نکات مهم رو در نظر داشته باشید من جدای پیاده روی و خواب و با خودم نجوا کردن و… ذکر دعا هم این مواقع میگم هر ذکری که آرومم کنه یا آیت الکرسی و… هیلی برام معجزه وار بوده گاهی آنقدر ناراحت بودم که به قولی میخواستم دست به حرکت فاجعه وار بزنم ولی اون ذکر آرومم کرده

    و اینکه من گاهی مثلا شاید از سر سوتفاهم هایی پیامکی مورد کشمکش میفتادم مقصر هم گاهی بودم دیگه آدم با خودش که رودربایستی نداره گاهی به یه لحظه میدیدم چشمم رو بستم حرفایی زدم که اگر خودم می‌شنیدم ناراحت میشدم

    گاهی واقعا حرفای شزمنده آور

    این اخلاق برام زجر بود

    با خودم الان تعهد دادم حتی موقعی که ناراحتم پشت تلفن یا پیامکی باز حرفی رو نزنم که بعدا خجالت بکشم

    و این موقع راحت تلفن قطع کنم راحت گوشی کنار بذارم و ابدا پیامکی ناراحت کننده نگم و سرمو برای ساعتی گرم کنم

    پس این نکات میتونه برای منی که خودم دارم میگم: در مرحله صلح با خودم و مدیریت خویشتن داری خودم هستم و دارم روی خودم کار میکنم شاید برای شما هم اثر گذار باشه ممنون میشم اگر شما هم راهکارهایی دارید بهم بگید

    راهکارهای اینکه تو این مواقع چطور استرس و اضطراب خودتون رو کنترل میکنید چون بالاخره تو مشاجره ها آدم ناخودآگاه استرس میگیرش

    گاهی طپش قلب

    و اینکه شما چه راهکارهایی داشتید که محترمانه یا با فرد مقابلتون صحبت کنید یا نمیدونم جلسه رو ترک کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم وبقیه دوستان.من یه تجربه توراجبه این موضوع دارم که خیلی بهم ضربه وارد کرد.چن سال پیش هنوز ازداج نکرده بودم مجرد بود م چون توروستا بودیم یه ذهنیت وباور داشتیم که وقتی خواستگار برام میومد جواب من بسته به نظر بابام بود یه نفر اود خواستگاریم ومن چون سن کمی داشتم وزیاد به بعد فک نمیکردم اصلا نمیدونستم زندگی مشترک یعنی چی قبول کردم دوهفته که گذشت نظرم عوض شد وبه بابام گفتم نمیخوام با این اقا عقد کنم اصلا داش ازش بدم میومد بابام گف امکان نداره مردم چی میگن باید قبول کنی ومن به خاطر ترسی که از پدرم داشتم قبول کردم وبااین اقاازدواج کردم تا دلتون بخواد چکو لگد خوردم وتوپنج سالی که باهم بودیم سه سالشو قهر بودو خونه ی بابام بودم.وبعد خداوند کمکم کرد طلاق گرفته بایه بچه تجربه ی که کسب کردم این بود که خودم برای زندگی خودم تصمیم بگیرم وبرام مهم نباشه که بقیه ناراحت میشن یا مردم چی میگن البته خدا روشکر خیلی تواین موضوعات بهتر شدم .در پناه الله باشیم هممون.عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1383 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد قشنگم و مریم مهربونم

    استاد جان خودت من الان چی بگم؟؟

    اصلا دقت کردین اگه شما بگین اونجا چه فصلی هست وگرنه سر سوزنی طبیعت عوض نمیشه که ما بفهمیم که چخبره

    یا ی وقتی شما لباس عوض کنین ما بفهمیم هوا سرده یا گرم

    الله اکبر

    خدا وحشتناک عظیمه

    اصلا مگه میشه جغرافیایی وجود داشته باشه که تغیی فصل هیچ تاثیری بر زیبایی طبیعت نداشته باشه؟؟؟

    خدایا چقدر علم ما محدوده در قبال قدرتت

    استاد هزارویکمین بار تبریک این بهشت و این اندام فوق العاده

    من عاجزم از این همه علم و آگاهی شما که اینقدر صادقانه به ما هدیه میدین

    استاد من قبلا هم گفتم هر جای دنیا از هرچیزی که نشانه ضعف و شکست و …. هست فقط منو مثال بزنین

    اصلا من میشم همون الگو که شما بابت هر چیزی مثال بزنین که نمونه بدش هست

    و قول میدم بابت هر کدومش گونی گونی مدرک هم بیارم

    من همون دختری که با غلیان احساسش گند زد به رابطه

    همون دختری که با غلیان احساسش گند زد به ملکی که به سختی خریده بود

    همون دختری که با غلیان احساسش گند زد به تمام پولش که به جون کندنی تو چند سال ساخته بود

    همون دختری که احساسی معامله کرد و از حرص و طمع تمام پس انداز یکسالش دود شد

    همون دختری که با احساس بیخودش قول پول به خواهرش داد نه تنها نتونست پرداخت کنه شد ادم بده روزگار

    همون دختری که از ضعف و احساس زیادی پولشو خیرات کرد

    بععععععله

    همون دختری که برای تک تک کلمات تو این فایل نمونه و الگو بود

    و استاد انصافا چقدر عوض کردن حس و حال سخته

    حتی همین دیشب

    به هر دری میزدم حسم خوب نمیشد

    با اینکه اغلب نفس عمیق هم کار میکردم بازم جواب نبود

    با اینکه هزاران فایل گوش داده بودم که باید حستو در هر شرایطی خوب نگه داری

    باید هماهنگی ذهن و روح داشته باشی

    اما قدرتم جواب نمیداد

    استاد اینقدر سطح انرژی و مدار من پایین بود که اصلا نمیتونستم به سایت سر بزنم

    با کلی حال بد خوابم برد

    و صبح هم با حال بد شروع شد

    و امروز کلا سعی کردم حالمو تغییر بدم ک خداروشکر موفق شدم

    همین کارهای کوچک همین تمرین ها گاها به سختی جابجایی کوه میمونه

    اصلا کنترل احساس و خشم؟؟؟؟

    اووووه کو این قدرت اخه

    ولی کم کم یاد گرفتم راهی جز این کار ندارم

    حداقل از ده تا دو موردش کنار بیا و کم کم راه بیفت و تکاملتو طی کن

    خوبم

    خداروشکر امروز خوبم

    و خدارو هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ضیا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    بنام خداوند آگاهی ها و هدایت گر

    سلام و صد درود خدمت استاد عزیزم عباسمنش و بانو شایسته عزیزم و خانوده نازنین ام که کلی هدایت اگر و راهنمای ماست وقتی کامنت ها را میخوانم حال میکنم

    من تا بحال کامنت نگذاشتم

    میرم سر موضوع

    تصمیم احساسی من که وقت این فایل ها را گوش میدهم دارم درک میکنم نظام چه به چه است

    من 27 سالم است از روابط عاطفی و عشقی گرفته تا بیزنس و روابط اجتماعی ام اهداف و‌ رویا هایم همه همه ضربه خوردم یعنی میگم از تمام این ها از تصمیم های عجولانه و احساسی ام یادم است شاید بالای 10 تا دختر پیشنهاد دوستی دادم حتا ازدواج بر اساس همین تصمیم احساسی

    چندین تجارت را شروع کردم قبل از اینکه روند تکاملی ام را طی کنم پول قرص کردم یک جورای کلو گذاشتم تجارت ام را زدم که همش از هر لحاظ چند برابر شان را از دست دادم عتبار اجتماعی گرفته تا پول و‌ وقت همه چیزم را

    حاله هم تو جای هستم تو بیزنیس هستم که شریک هستم که انسان های نامناسب است

    از طرف عابرو از همه جا رفته است

    پولدار دست دادم که هیچ چیز وقت از دست رفت حالا هم در شرایط ناگوار

    حالا مگذریم

    من پذیرفتم که عامل تمام اتفاقات خودم هستم مسئول صد درصد خودم هستم من پذیرفتم و قبول میکنم

    و حالا بخشیدم از هر حالت که سرم میایه از جان دل قبول میکنم و می پذریم از ارتعاش های نامناسب عدم احترام به قانون خدا است

    حالا شده روزگارم سایت استاد عباسمنش

    فایل های دانلودی را مطالعه میکنم

    عقل کل میرم

    کامنت های عزیزان را میخوانم و سریال به دور امریکاه را به شدت دنبال میکنم

    مطمئن هستم دارم هدایت میشم به سمت خدا یعنی ثروت عشق واقعی خودشناسی

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    حالا در گذشته هر چه بودم بخشیدم

    تشکر میکنم بابت تضاد هایم

    درود خداوند به شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    الیناز گفته:
    مدت عضویت: 959 روز

    سلام و درود

    چقدر جالب و چه به موقع این فایل رو دیدم دقیقا همون چیزی که احتیاج داشتم درسشو بگیرم. ممنون از محتواهای مفید شما جناب عباسمنش

    راستش من خودم همین چند روز پیش در شرایط احساسی قرار گرفتم و یک تصمیم احساسی گرفتم که نمیخوام اسمشو بزارم اشتباه میخوام بگم برام تجربه خوبی شد

    من با اینکه تو رابطه بودم ولی از یکی دیگه خوشم اومد و باهاش وارد رابطه شدم که چند روزی بود عذاب وجدان شدیدی گرفتم و بلاخره تصمیم گرفتم با فردی که جدیده اشنا بشم و اون قبلی رو رها کردم

    میتونست این اتفاق طور خوبتری اتفاق بیفته مثلا اونموقع که ذهنم میگفت بیا بریم با این فرد جدید جلوی ذهنم رو میگرفتم و میگفتم من وفادار یکی دیگه هستم ولی این کارو نکردم و نجواهاشو گوش دادم و خب نتیجشم حال بدم طی چند روز بود

    امروز باز هی وسوسه میشدم که برگردم به رابطه ی قبلیم ولی جلوشو گرفتم و گفتم حالا که وارد رابطه جدید شدم پس همینو ادامه میدم و این خودش باعث شد که من دوباره تصمیم احساسی نگیرم و هی با خودم تکرار میکردم که برده احساساتت نباش کنترلشون کن .

    راستش من خودم هروقت میخوام تصمیم احساساتی بگیرم به خودم میگم برده ی احساساتت نباش و نزار کنترلت کنن

    یا مواقعی که خیلی عصبانی میشم به خودم میگم اروم باش نزار خشمت تورو کنترل کنه و خودتو با عصبانیت بی ارزش نکن

    وقتایی که احساسی میشم خودمو با حرف زدن با خودم اروم میکنم

    ممنون از عباسمنش عزیز که این فرصت رو در اختیارم گذاشت که یک کام بک به گذشته بزنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سپیده ابوالقاسم گفته:
    مدت عضویت: 724 روز

    درود بر استاد و دوستان عزیز….

    من قبلا در مورد هوش هیجانی مطالعه داشتم ولی اخیرا یک دکتر روانشناس میگفت که باید حتما در کارگاه هوش هیجانی شرکت کنیم تا در ما نهادینه بشه…. همچنان درگیر افکار خودم بودم که این فایل زیبای استاد رو گوش دادم و دیدم بله جایی که با احساس نه منطق تصمیم گرفتم بشدت زمین خوردم…. بخصوص ازدواجم… روابط خانوادگی، روابط با دوستان ، همکاران و ….. حتی خرید های من چه کوچک ،چه بزرگ ،با همین احساساتی تصمیم گرفتن ،چقدر من رو از زندگی بهتر عقب انداخته…. واقعا از استاد ممنونم که با این فایل زیبا این مسئله هوش هیجانی رو برای ما بیان کردن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: