عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 47 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری عواقب تصمیمات احساسی
    419MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی عواقب تصمیمات احساسی
    24MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

724 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1302 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    بسیاری از ما گاهی در تمام زمینه ها : تصمیماتی با داشتن احساس لحظه ای بد مانند ترس و خشم یا احساسات مثبت شدید می گیریم و ضربات جبران ناپذیری به خود و دیگران وارد می کنیم که در نهایت باعث پشیمانی ما خواهد شد

    برای خود خط قرمز قرار داده :

    *زمانی که در غلیان احساسی هستیم هیچ تصمیمی اتخاذ نکنیم:

    اجازه دهیم: زمان به مرور احساسات بد یا خوب ما را کاهش دهد

    *خود را بشناسیم و بدانیم با گرفتن تصمیمات در زمان احساسات منفی یا مثبت شدید نتایج نادرستی می گیریم

    سعی کنیم در این لحظات همواره به خود با روش های زیر احساس آرامش دهیم:

    -10 تا 20 نفس عمیق بکشیم و هر بار 5 ثانیه نفس خود را نگه داریم اینگونه اکسیژن کافی به مغز ما رسیده و احساسات بد ما فروکش می کند

    -در طبیعت پیاده روی کرده با خود صحبت و ذهن خود را آرام کنیم به دنبال الگوهای مناسب باشیم از نعمت های خود سپاسگزاری و به اتفاقات خوب آینده فکر کنیم

    -دوش آب سرد بگیریم این روش بسیار قدرتمند است و باعث می شود احساسات منفی ما کاهش یابد

    -همواره به یاد داشته باشیم اگر در شرایط منفی احساسی تصمیم بگیریم با هر منطقی دست خود را در آتش فرو می بریم

    -همراه بودن با حیوانات خانگی یکی دیگر از روش هایی است که باعث آرامش بیشتر می شود

    زمانی که ذهن خود را با روش های بالا آرام کنیم:

    تصمیمات بسیار بهتری می گیریم باید خود را به درستی بشناسیم و بدانیم کدام روش به ما کمک بیشتری می کند:

    آنها را یادداشت کرده تا زمانی که با شرایط احساسی منفی مواجه شدیم از آنها به نفع خود بهره برداری کنیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    محمد احمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 336 روز

    با سلام و احترام

    خیلی اوقات ما به خاطر وجود پیامبران از خداوند سپاسگزاری نمی‌کنیم. در این برهه زمانی شما بعنوان نماینده و فرستاده ویژه خداوند هستید.

    بی نهایت از خداوند بخاطر حضور شما سپاسگزارم و تشکر بسیار ویژه دارم که چه مسئله مهمی بهم یاد دادی. ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    زهراهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 521 روز

    به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند…

    سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم ..

    استادواقعا صمیمانه ازتون تشکرمیکنم که انقدرخوب بودین وهستین که بهترین ورژن خودتون وساختید وباعث شدید ماهم اصل وازفرع تشخیص بدیم وشمارو الگوی خودمون قراربدیم …

    براتون بگم که دیروز که این فایل شماروگوش دادم کاملا هدایتی بود میدونستم بایدورودی خوب بدم به ذهنم نباید بمونم توحس بدوتمرکزنکنم روی ناخواسته هام ..

    من چندروزی بود که درآتش وخشم بودم وواقعا عصبانیت من وآزارمیداد،چون یه تضادی پیش اومدومن چون جدیداکمترروی خودم کارمیکردم یکم ضعیف تربودم واقعا خیلی بدرفتارکردم وبه خاطرتصمیمات احساسی که گرفتم یه دعوای بزرگ بین من وهمسرم رخ داد اینم بگم که من متاسفانه حال طبیعی نداشتم و تودوران عادت ماهیانه م بودم وذهنم خیلی منفی شده بود وعصبانی بودم قبلا دراین مدت اینجوری نبودم اما بسکه ازاین و اون شنیدم وتوی گروه هاوفضای مجازی دوستام گفتن که ما درمدت عادت های ماهیانه مون عصبانی میشیم من این وباورکردم وجوری به خودم تلقین کردم که مدت یک هفته به خودم میگم چون من پریودم باید عصبانی بشم ازخداوند هدایت میخام که کمکم کنه که ازاین مدارمنفی بیام بیرون ،وتنبلی میکنم برای باورساختن دراین مورد اماباید راهی براش پیداکنم واقعا ..

    بله دراین مدت من هرچی که ازدهنم دراومده بود به همسرم گفتم ودعواکردم باهاش که این تضادتقصیره توعه وواقعا این مسئله من وآزارمیداد وچه قدر دراحساس بدموندن اتفاقات بدی برام آورد ازبه جایی به بعد گفتم بسه دیگه زهرابه فایل های شماگوش دادم گفتید باهرمنطقی دستتو کنی توآتیش میسوزی ،،اگه توممنتوم منفی بمونه اولش مثل یه گلوله برفیه ولی ممکنه هی بزرگ وبزرگ ترشه وحتی شهر وبه زیزبکشه ونابودکنه ،، من تواوج عصبانیت به همسرم گفتم که اصلا تایکسال خونه پدرومادرت نمیرم ونخواهم رفت منم دیگه بهشون احترام نمیزارم و…..ولی بعدکه آروم شدم گفتم چه حرف مذخرفی زدم مگه میشه ؟کاش اصلا به زبون نمیاوردمش ..

    به خودم گفتم مگه تونمیگی همه جی دست خودته بروباوربسازفرکانس خوب بفرست که این تضاد وازبین ببری اصلا شایداین تضاده خیره الخیرفی ماوقع ،مگه تونمیگی که تومیخای ازاین مکان مهاجرت کنی ؟؟حالاخانواده همسرت مزاحمت ایجادکنن ،این یه پیامه که شاید خودتو درگیرروزمرگی نکنی توروبه خودت بباره که زهرا چرا استپ کردی برو فرکانس عالی بفرس روخودت کارکن توجه وتمرکز کن روخواستت ازخداوند هدایت بخواه ایناهمش حرفای الهامی بودکه بهم گفته میشد امانجواها امانم وبریده بودن ،،چرا این جوری شد توباید روندی بهشون باید بفهمن باکی طرفن ،بایدیه جوری باهاشون رفتارکنی که دیگه تکرارنشه ،اونادارن سواستفاده میکنن ازت ،همسرت اهمیت نمیده بهت ،تودوست نداشتی اینجازندگی کنی اما مجبورشدی به خاطرهمسرت ،دیدی خانواده ی همسرت بدن و دخالت میکنن واین کارو ازلج توانجام دادن و….

    انقد روخودم حساب میکردم که دیگه آرامش نداشتم دیگه خسته شدم وگفتم خدایا چرخ زندگی من روان شده بود ومن آرامش داشتم بازم به خودت میسپرم خودت درستش کن ،تاحالاازدست من کاری برنیومده وازاین به بعدم برنمیادخدایا خودت درستش کن ،میدونم هرکاری کنم بعدا پشیمان میشم ودرست کردنش سخته خیلی سخت وساختن رابطه ای که خراب شده واقعاسخته درست کردنش ،،

    یه کم تندرفتم وجلوی خودمم گرفتم تاباهاشون برخوردبدی نکنم تابعداپشیمان بشم به خودم گفتم اگر من توحیدی باشم وزرنگ باشم به جای منفی بافی ازاتفاقاتی که هنوز نیوفتادن ذهنم و اذیت کنم میشینم برعکسش وانجام میدم چون ایناواقعی نیستن چرابه اتفاقای خوب که هنوزنیوفتادن فک نکنم ذهنم که تشخیص نمیدن کدوم واقعیه کدوم الکی ..

    هرگاه که تسلیمم درکارگه تقدیر ،آرام ترازآهو بی باک ترازشیرم …

    هرگاه که میکوشم درکارکنم تدبیر ،رنج ازپی رنج آید زنجیرپی زنجیر ..

    ساختن رابطه ای که بین من وهمسرم خراب شده بود سخت بود اما اومدم توسایت وفایل گوش دادم وکامنت خوندم ،بچهایادم انداختن همه چی دست خودمونه به خاطرباورهای ماست که اتفاقات میوفتن .

    به همسرم اصرارمیکردم که عیدشده وخونه پدربزرگم بریم که خیلی احترام میگذارن وقابل احترامن بایداحترام بگذاریم برای من عیدی آوردن و…

    اماهمسرم لج کرده بودودوسه بارگفتم دعواکردو نیومد اما من گفتم که باید خودم زندگیم وبسازم همه چی فرکانسه رفتم توی دفترم نوشتم خدایا مرسی که همسرم قبول کردکه بیاد وباهم خوب شدیم ورفتیم ..

    تمرین ستاره قطبی هم انجام دادم وبا خداوندهمش حرف نیزدم خدایامن هرچی گفتم وازتوخالصانه درخواست کردم توبرام انجام دادی خدایامن ازپسش برنمیام خودت انجامش بدی تودروجودهمه انسانها هستی خدایا دل همسرم ونرم کن تاباهم موافقت کنه و یه کامنت دوستان ازقرآن وخوندم که :بدی رابه بهترین شیوه دفع کن (بااین برخوردمتین نیک )ناگاه کسی که بین تو و اودشمنی ست (چنان شودکه )انگاردوست نزدیک وصمیمی ست …

    باخودم گفتم این هم یه آیه ازقرآن ویه نشانه اگه خیلی ادعات میشه عمل کن بهش اگه حافظ کل قرآن هم باشی وعمل نکنی فایده نداره ..

    به خودش توکل کردم ورفتم همینجوری چندکلمه باهمسرم حرف زدم مشغول کاربود ووقتی اومد خونه دستم وانداختم گردنش وبوسیدمش وازش خواهش کردم که بیادوبریم وباهام موافقت کنه وکمی نرم شد ولبخندزدو باهم کمی خوب شدیم ..

    شب که شدتابیادخونه من وبچهاشام خوردیم ومن آماده شدم که بریم ولی ذهنم همش میگفت توخودت وکوچیک کن ،اون امکان نداره بیاد ،ساعت یه رب به 9بود وامکان نداشت این وقت شب ماجایی بریم اما دلم میگفت که اگرخداوندبخادمیشه ..

    وهمسرم اومددیدمن آمادم گفتم بریم وگفت حالاچراانفدراصرارمیکنی گفتم چیزای دیگه اصرارنمیکنم ولی این اصرارکردنیه فکرمیکنم بیادبریم ونریم بی احترامیه ..

    وخداروشکرخیلی راحت قبول کردومن دوباره قدرت خداوندرادیدم که کارم وبهش سپردم وهمسرم دلش نرم شد وخواستم وقبول کرد ،خیلی خوشحال شدم ..

    ودوباره باورم قوی ترشدهرچی بسپرم به خودش خودش درست میکنه …

    یکی ازکارایی که من وخیلی آروم میکنه ،،

    توحیاطمون وایمیسم ودم غروب آسمون وابرهارو تماشامیکنم و صدای اذان ومیشنوم که الله اکبرش برام بسه که یعنی خداست بزرگترازهمه چیز وقدرتمنده وازپس همه کارها برمیاد و فوق العاده قادره که حتی نمیتونی تصورش کنی ..

    به قدری آروم میشم وباخداوند توحیاط قدم میزنم حرف میزنم درد ودل میکنم گریه میکنم وبه خدامیسپارم وخیلی آروم میشم ..

    وبعدی هم نوشتن مشکلات به صورت حل شده روکاغذه ..

    وگزینه ی بعدی استفاده ازمحتوای سایت هست ،فایل هاش ،توحیدعملی هاش ،فایل تسلیم دربرابرخداوند ..

    وخوندن کامنت هاش و ….

    واقعا تک تک فایل های استادبی نظیرن وقسمت نشانه امروزمن که دیگه فوق العاده هدایتگره خداروشکر که دراین مسیرهستم …

    وبیرون زدن ازخونه حالاخونه ی دوست فامیل یاپدرومادر برم که واقعا دلتنگ همسروخانه وخانوادم میشم وقدرزندگی خودم ومیدونم که چه قدرارزشمنده ودرچه جایگاهی قرارداره …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2457 روز

    به نام خدا سلام

    من در زمان غلیان احساساتم به شدت بر کنترل ذهن و نفسم ضعیفم و اصلا نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم

    وقتی که عصبانی میشم خیلی زود از کوره در میرم و پرخاشگری های وحشتناکی می کنم.

    من بر احساساتم مسلط نیستم. و خیلی به دیگران هم انتقال میدم چون نمی تونم کنترل کنم احساسم رو چه مثبت و چه منفی

    من خیلی توی تصمیم گیری ضعیفم و اغلب موارد احساسی تصمیم میگیرم و به شدت از این موضوع ناراحتم

    یادمه وقتی بچه بودم یک بار به شدت عصبانی شدم و یک سیلی محکم به خواهر زاده ام زدم و مدت ها احساس گناه داشتم و پشیمون بودم و یا این که عصبانی شدم و نتونستم خودم رو کنترل کنم و با همسرم دعوا کردم و باعث شده که روابطمون خراب بشه و تاثیر منفی روی فرزندم گذاشته و اون هم پرخاشگر شده. و تاثیر بسیار بدی که دعوا کردنم با همسرم روی من گذاشته این بوده که بعدا تحقیر شدم که تو که داری روی خودت کار می کنی نباید این رفتار رو می کردی و این باعث شده که عزت نفسم به شدت آسیب ببینه و زمان هایی پیش اومده که به خاطر این اشتباهم مدت ها به سایت سر نزدم و یا فایل های استاد رو گوش ندادم و همسرم هم نسبت به آموزش های استاد بی تفاوت شده و دیگه مثل قبل که با هم کار می کردیم و لذت می بردیم دیگه روی خودمون کار نکنیم و این باعث شده که ی مدت بالا برم و بعد با کله بخورم زمین و این رفتار من و کنترل نکردن خشم و احساسم باعث شده که نتونم اون نتیجه ایی که می خوام رو از آموزه های استاد بگیرم.

    درس هایی که من می گیرم اینه که بخاطر استاد و سایت و بچه ها هم که شده باید آهسته ولی پیوسته پیش برم و باید در مواقع احساسی خودم رو کنترل کنم و این رفتار و این عصبانی شدن ها باعث میشه که انسان خار و زبونی بشم و چقدر از انسانیت دور بشم و چقدر زشته و چقدر از خدا دور میشم.

    خاطرات بسیار زیادی از تصمیم های احساسی غلطم دارم ولی همشون منفی هستند و به شدت منو آزار میدن بخاطر همین دوست ندارم اینجا بازگو کنم.

    یک موردی که همین دیروز واسم پیش اومد اینه که من تو دوره قانون سلامتی هستم و یک سال و خورده ای هست که توی این دوره ام ولی دو هفته ای است که باز هم جدی شروع کردم، دیروز که روز 14 شروع دوباره دوره بود نتونستم جلوی هوسم رو بگیرم ، جلوی احساس و میل شدید به شیرینی جات رو بگیرم و مثل دیوانه ها شروع کردم به خوردن غذاهای ممنوعه، قبلا هم این تجربه رو داشتم و با این کار نه تنها نتونم دوره رو خوب کار کنم بلکه احساس بسیار بدی که بعدا اینجاد میشد که تو انسان ضعیفی هستی و نمی تونی متعهد باشی و … باعث میشد که احساس ضعف کنم و خودمو سرزنش کنم و دیگه روی دوره ها کار نکنم و روز به روز روحیه ام خراب میشد .این احساس و میل شدید باعث شد نتونم تصمیم درست بگیرم و این 14 روز تعهد رو خراب کردم ولی فایل امروز استاد که هدایت خدا بود و دیدم بهم یاد داد وقتی این احساس بهم دست داد به خودم بگم یکم صبر کن همین

    چند ساعت پیش هم باز همین احساس اومد سراغم و امتحان کردم و دیدم شد و الان احساس خیلی خوبی دارم که تونستم جلوی احساس شدید و میل شدید به غذاهای ممنوعه رو بگیرم.

    به نظرم با شناختی که از خودم دارم که در زمان هایی که عصبانی میشم باید عصبانیتم رو بزیرم بیرون به نظرم این کار خیلی بهم کمک می کنه که تو اون زمان بزنم بیرون و فقط راه برم و بعد بشینم عصبانیتم رو روی کاغذ بیارم و خودمو تخلیه کنم و این حرف استاد خیلی بهم کمک کرد که باید سکوت کنم و چیزی نگم و به این فکر کنم که توی این لحظه هر کاری بکنم غلطه فقط باید خودم رو آروم کنم و یک فایل از استاد رو گوش بدم ، فقط بذارم یک فایل پخش بشه.

    استاد دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جان

    راستش تا حالا اصلا فکر نکرده بودم که تو عصبانیت چه تصمیم هایی میگیرم ممنونم از فایل عالی تون که گذاشتی

    بیشتر تو روابط وقتی عصبانی میشم حرفهایی میزنم که بعد خودم به شدت پشیمان میشم یا در رفتار با بچه هام وقتی عصبانی میشم با وجود اینکه میدونم کارم اشتباه هست اما یا میزنمشون یا حرفایی میزنم که خورد بشن البته نسبت به قبل تغییر کردم خدا رو شکر اما تا حدودی بازم تکرار میشن

    وقتی تو عصبانیت کار اشتباهی کردم یا یه موضوعی خیلی من و ناراحت میکنه انجام دادم و یه سری کارها منو آروم میکنه مثل شستن ظرف ها درست کردن غذا یا اینکه وضو میگیرم و سر سجاده میشینم با اینکه حموم رفتن یا شستن پاهام بهم کمک میکنه آروم باشم

    اگه شرایطش داشته باشم رفتن به قبرستان نیز خیلی تو برگشت روحیه و اعصابم آرومم میکنه

    بازم ازتون سپاس گذارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  6. -
    سمیرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1191 روز

    سلام و عرض ادب خدمت دوستان و استاد عزیز

    خب ، من امسال هدف خودم رو کار کردن روی نقاط ظعف شخصیتم انتخاب کردم ،

    در راستای همین جریان، من به واسطه ی مشاوره ها و کلاس های خودشناسی فهمیدم بسیار آدم هیجانی هستم، که قلیان احساساتم خیلی وقت ها منو از جریان زندگیم عقب انداخته ،

    در خیلی از موقعیت های ارتباطی جلوه ی بدی از خودم جا گزاشتم،

    یا مثلاً تصمیماتی گرفتم که بعدش واقعااااا مثل چی پشیمون شدم

    و اینقدر هزینه ی جبران اشتباهاتم برام گرون تموم میشد چه از لحاظ زمانی که برای جبران باید میزاشتم، چه از لحاظ روحیه ام که بهم می‌ریخت و اصن اشتباهاتم اینقدر زیاد بود ک اعتماد به نفسم و می‌گرفت ،

    تا اینک با کمک مشاوره فهمیدم قبل از اقدام جریان احساسات رو توی بدنم بهش دقت کنم.

    یعنی اینک مثلا عصبانیت رو از آلارم های جسمم بفهم ، مثلا ضربان قلبم به شدت بالا می‌ره وقتی عصبی میشم ، واین دقیقااااا اون الارمیه ک من نباید کاری بکنم یا حرفی بزنم

    یا مثلاً خوشحالی بیش از حدم، تنفسم سریع میشه ، پس الان نباید حرفی بزنم یا کاری بکنم ،

    هنوز دارم روی اینکه این مهارت در من شکل بگیره کار میکنم ،

    ولی واااقعااا خیلی مبحث مهمی هست این موضوع برای من

    دوست داشتم این تجربه ی خودمو باشما به اشتراک بزارم

    ممنون از فایل های خوبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    علی ربیعی گفته:
    مدت عضویت: 377 روز

    سلام استاد گرامی

    در این مورد من تریدر هستم و‌هروز با این مدیریت احساسات سروکار دارم

    اوایل کارم که اگاهی کمتری داشتم با اولین ضرری که میکردم نمیتونستم خودمو کنترل کنم و بعد از اون باعث میشد تمام قوانین و چارچوبهایی که نیاز بوده و میدونستم باید اجرا کنم و بیخیال شدم و بصورت انتقامی معاملاتی انجام دادم که همین گاها باعث شده نتایج ماها تلاشم که منظم بودم به یکباره همش از بین بره و حتی سرمایه ام صفر شده و ابن مدیریت احساسات منی که درگیر این کارم و هروز باهاش برخورد داشتم برام همیشه تمرین بوده و الان خدارشکر به نسبت تو این موارد تونستم کنترل کنم و از وقتی که متوجه شدم موفقیت من اصلا به این مورد وابسته بود بعد اصلاح و تمارین زیاد در خوداگاهی هم موفقیت حاصل شد هم اینکه در تمام جنبهای زندگیمم ام ناخوداگاه بهتر عمل میکنمم میتونم براحتی با همون الگو و فقط جوهره اتفاق فرق داره احساسات و کنترل کنم و روابطمم بهبود پیدا کرده

    اما کاری که باید انجام داد در این مواقع اولا باید نگرشمونو مسبت به اتفاقات به ظاهر بد و حتی گاهت اتفاقات خوبم به ثول ایه قرانی نه با نعکتی که میرسع بهتون زیاد خوشحال شوید نه با از دست دادن اون غمگین شوید این دیدگاه میتونه کمک کنه دیدگاه بعدی دیدگاه بازم نگرشیه به مسائل زندگی که به عنوان همون تضاد نگاه کنیم دیدگاه بعدی باز خیر دیدن تمام اتفاقات زندگی این دیدگاها باعث میشه کمتر اولا احساساتمون با شدت زیادی فوران کنه اگرم حالا احساساتی میشیم میتونیم سریع تر کنترلش کنیم بحث بعدیم اهرم رنج و لذتبه که میتونیم ازش استفاده کنیم که اکر کن احساساتی بشم و واکنشی نشون بدم چه عواقبی داره و اگر بتونم کنترل کنم و مدیریت کنم خودمو چه مزایایی داره اینا تمارینی که به خود من کمک کرد برای بهتر عمل کردن در مواقع فوران احساسات چه هیجان چه حالا احساسات منفی موفق باشید و پیروز و ممنون بابت اگاهیایی که از خودتون دریافت کردم و نتایجی که گرفتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    سلامم استاد عزیز

    شما دست خدا تو این دنیا هستین تا مارو ب مسیر درست هدایت کنید

    استاد دو روز پیش با همسرم ب شدت بحث کردم و حرفایی زدم ک اگر جامون برعکس میشد هیچوقت نمیبخشیدمش

    تو اوج احساسات و حال بد بهش گفتم دیگ هرچی بینمون بوده تمام و از این لحظه ب بعد طلاق عاطفی

    ایشون فقط سکوت کرد و هیچی نگف حتی سکوتش منو بیشتر عصبی میکرد فردای اون شب من با فایلی از دانلود ها اشنا شدم ک خیلی بهم کمک کرد و اشتباهم رو فهمیدم همون لحظه تماس گرفتم و عذر خواهی کردم

    استاد اگر من هدایت نمیشدم ب شنیدن فایل تمرکز بر نکات مثبت شاید زندگی من ب تلخ ترین حالت ممکن میرسید

    متاسفانه من تو احساساتم تصمیم زیاد میگیرم حتی تو محل کارمم با همین تصمیم های سریغ و اشتباه باعث شد از محل کارم بیرون بیام

    خداروشکر میکنم ک باشما و این سایت اشنا شدم شما مسیر زندگی من رو تغییر دادین

    ومطمعنا خبرهایی خیلی خوبی از من در کامنت ها خواهید دید

    همین الان ک ب لطف خدای مهربانم دارم این متن رو مینوسیم در پیاده روی تو یک روز زیبای برفی هستم و خداروشکر ک شهر قم هم برفی شد

    و استاد ازتون تشکر میکنم بابت قانون سلامتی ک درکنار وضعیت جسمی حال روحی خوبی رو ب من داد

    وخداروهزاران بار شکرمیکنم از اینکه مسیر زندگیم تغییر کرد از اینکه بیشتر از هرلحظه در کنارم حسش میکنم

    از اینکه ب خانواده بزرگ شما پیوستم بسیار خوشحالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سید علیرضا محمودی گفته:
    مدت عضویت: 946 روز

    به نام خدا

    سلام بر استاد عزیز و دوستان همراه

    احساسات دو دسته هستن

    احساسات روحانی که از جانب روح هستش

    احساسات شیطانی که از دستورات فکر نگهبان منفی ( اهریمن ) هستش

    نظر من اینه اگر احساس روحانی دستوری به من داد اجرا کنم و اگر دستور از جانب احساس شیطانی بود انجامش ندم

    البته بدونیم دوستان تشخیص احساس روحانی یا شیطانی راحت نیست

    احساس روحانی سه گزینه شادی . حقیقت . عشق رو در بر داره و احساس شیطانی اینطور نیست

    یا الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    امین شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    استاد عزیز من معامله گر بازار های مالی هستم یکی از بزرگترین عامل عدم موفقیت تریدرها در بازار کنترل حالات و احساسات بعد ضرر کردن هست این فایل و توضیحات شما به شدت کمک میکنه وقتی که معامله ای ضرر شد ادامه ندیم و توصیه های شمارو انجام بدیم . از ته قلبم ازتون سپاسگذارم که چیزی جز منفعت و پیشرفت در سخنان شما ندیده ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: