گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

113 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 2782 روز

    سلام استاد جان من تصمیم داشتم این کامنت تو دوره عزت نفس قرار بدم ولی هدایت شدم اینجا

    اول بگم که دوره عزت نفس عالیه واقعا عاااالیه

    یکی از ایرادات من و ترسای همیشگیم ترس از نظر دیگران بود از بچگی هم من تحت تاثیر این موضوع بودم

    ینی شده بود محور تمام کارهام و فعالیت هام

    و همینم باعث شده بود همواره دنبال تایید و تحسین دیگران باشم

    یادمه داداشم تو نعلبکی چای خورد و من چقدر دعوا کردم اون و مامانم گفتم شماها آبروم بردین

    کارهای بقیه میکردم تا تحسینم کنن

    درس میخوندم فقط واسه تشویق

    نمره هام واسه تحسین و تشویق بقیه بقیه بود

    و این یه معظل چون خیلی آدمو عقب میندازه مثلا اگه نمرم 18میشد و معلم و یا پدرم میگفتن آفرین عالیه دیگه انگار به جام دستاوردهام رسیده بودم و اون نقطه ویگه تلاشی برای بهتر شدن نمیکردم

    استاد و طبق قانون من هر چی منتظر تایید شدن و تحسین بودم کمترهم دریافتش میکردم

    یادمه برای ولیمه عموم کل میوه هاشون من و دختر عمم شستیم و فقط و فقط از اون تشکر کردن

    من هر چی تلاش میکردم تا الان که تایید بشم اصلا انگار هیچ کس کارام نمیدیده

    تو دوران عقد میومدم خونه مادر شوهرم یک هفته واسش خونه تکونی میکردم و این زن حتی یه تشکر هم ازم نمیکرد

    و من دوساله درگیر این موضعم و الان میفهمم که اینا همه ریشه در وجود من و باورهام داره

    استاد این پاشنه آشیل منه و میخوام درستش کنم

    تا الان فکر میکردم همه اینا طبیعیه و از شانس بد منه ولی الان میدونم همش ساخت باورهام و ذهنمه و قابل درست شدن

    الان اصلا نمیخوام کسی تاییدم کنه نمیخوام ازم تشکر کنن

    میخوام عشق کنم حال کنم میخوام زندگی کنم فارغ از نظر بقیه

    ممنون بابت تمام فایلهاتون استاد عباس منش

    (الانم که دارم کامنت میذارم تو ذهنم میگذره که حالا استاد خوشش میاد و لایک میکنه و ….ولی به خودم میگم نیاز به لایک نداری این کامنت دلی باید بذاری حتی اگه هیچ کس نخونه)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1575 روز

    سلام استاد الان که این پیام مینویسن ساعت ۴ صبحه و من امشب از استرس خوابم نرفت.

    من امشب به مستقل شدن و رفتن به یه شهر دیگه داشتم فکر میکردم و این خواسته من هستش،انقد استرس داشتم و نگران بودم که نتونستم خودم اروم کنم از خدا خواستم بهم یه نشونه بده.من تا کلاب هاوس ۵۵ رو گوش کرده بودم و یه حسی گفت تو که نخوابیدی برو بقیه کلاب هاوسا رو گوش کن،شروع کردم گوش کردن کلاب هاپ هاس ۵۶ وبعد این کلاب هاوس یعنی۵۷ و هردوشون دقیقا برای من نشانه بودن و راجب مشکل و نکرانی من دقیق دقیق صحبت شد.

    این پیام نوشتم اینحا یادگاری برای خودم که یادم نره نشونه هارو ،یادم نره که خدا هدایت میکنه.

    الهی شکرت

    من متوجه شدم باید مستقل شم و برم شهری که دوست دارم و به نظر دیگرانم اهمیت ندم ،باید برم تو دل ترسم و اقدام کنم.

    فعلا درامدم صفره و تازه یه کار حدید رو شروع کردم.

    میدونم خدایی که امشب هدایتم کرد برای درامدمم هدایتم میکنه.

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1100 روز

    بنام جان و جهان من

    خدای مننننننن مرسیییی که حواست بهم هستتتتت،مرسی منو در زمان و مکان مناسب قرارم میدی.

    سلام استاد عزیزم ….

    این فایل ،فایل نشانه من بود و دقیقا همون بود که باید میشنیدم.

    حرف مردم از قبل خیلی برام مهم بود ،هرچقدر بیشتر آگاه تر میشم،هرچقدر بیشتر میگذره به این باور میرسم که اگه فرشته ام باشی بازم هستن کسایی که از صدای بال زدنت ایراد بگیرن ،دیروز بخاطره یه تضاد ،دقیقا همین حرفا برام تداعی شد،و این فایل مهر تاییدی بود ،بر تصمیمم،اینکه مهسا دس دس نکن،برو تو دل ترسات ،اینکه مهساااا تو مثه بقیه زندگی نمیکنی،اونا باور ها و پیش فرض های خودشونو دارن ،اونااا تجربه هاشونو دارن زندگی میکنن،پس اگه حرفی شنیدی،قضاوتی شدی ،سکوت کن ،بزار بگن ،بزار بگنننن ،تو قرار نیست تا آخر عمرت با اونا زندگی کنی،تو قراره بری و دنیا رو تجربه کنی،خدای خوبم رحمان و رحیمم ،تویی پشتیبان مهسا،تویی پناه مهسااا،تویی که آدمای سر راهم میزاری که هم فرکانس با باور ها و خواسته های منه،تو این مسیرو بهم نشون دادی،من تورو دارم نگهبان و هدایتگرم باش.

    این روزا همه چیز داره جوری میشع که میخوام ،پول مهاجرتم به طرز معجزه سایی اوکی شد و درا تک تک باز شدن ،از جایی خدا دستاشو برام فرستاد،به محض اینکه جسارت پیدا کردم و قدم اولو برداشتم ،خدا باقی درا رو باز کرد،از نگاه بقیه ادمااا این اتفاقات باور کردنی نیست براشون ،اما این اتفاق از نگاه قلبم کاملا منطقی ،این اتفاقا وقتی شروع شدن که من ایمان و توکل واقعی بخدام نشون دادم و شروع کردم از همونجایی که بودم با همون فایل های رایگان باور های ثروت ساز ،باور هامو ساختم ،و خدا در هارو باز کرد ،و آنچه ساختم آجر به آجر ،شکل گرفت و امروز بهتریننننننن روزی بود که تا الان داشتم ،خبرای عاالی و خیر و برکت و ثروت اومدن و اعتماد منو به مسیری که توشم بیشتر کردن.

    خدایاشکرت که راهو برام باز کردی،تازه آسفالتم کردی ،گفتی مهساااا ،لیاقتشو داری ،سوت بزنو لذت ببر.

    استاد عزیزم ،شما چطوری و چه شکلی راهنمای راهم شدی و دست خدام شدی……

    ازتون بخاطره همه چیز ممنونم

    میام یه روز فلوریدا و از نزدیک نتایجمو میگم ،و از ته قلبم منتظر اون روزم که بغلتون کنمممم و بگم خدایاشکرت ،بخاطره استادی که تو استادی تکه:))))))

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      اشرف پورعینی گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      به نام خداوند دوست وآشنایم و مهربانم وبه نام خداوند صاحب همه دنیا اول سلام به استاد بزرگ ودوم سلام خدمت خانم مریم وسلام خدمت خانم مهسا سالاروند با احترام به خدمت استادم که این قدر شاگردانشان پیشرفت میکنندتبریک میگم به استادمان وبعدبه خانم مهسا تبریک میگم که این قدر خدارو شکر جلو رفتند پیشرفت کردندوماشاالله لیاقت کردند خدا قوت به بهت مهسا جونم وهی بیایی واز پیروزیات بگی انشاالله ومن هم خدا می‌خوام دستم را بگیر و خودمدر آمد داشته باشم از خداوند می خواهم اجابت کند دعایم را انشا الله ومنهم بیام این جا بگم که خواسته ام اجابت شد برای خانم مهسا آرزوی ثروت سلامتی وسعادتمندی می‌خوام از خداوند گرامی وبرای هممون انشاالله خدا حافظ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2455 روز

    به نام خدا سلام

    نکته های این فایل بی نظیر

    ممنون از استاد و لیلای عزیز

    لیلا جان آفرین به این همه تلاش و این همه نتایج لذت بردم از شنیدن حرفهات و کلی فکر کردم و برای خودم نوشتم

    استاد من از این گفتگو یاد گرفتم

    1-هر اتفاقی حتی کوچکترین و ساده ترین اتفاقات زندگیم رو با قانون بسنجم حتی پیام های اینستا

    2- پاشنه ی آشیل من هم اینه که هر کاری انجام میدم همش تو ذهنم میگم ( مردم چی می گن) استاد من باید راه درست و پیدا کنم و بعد بیام براساس اون عمل کنم و واسم مهم نباشه که دیگران در مورد من و رفتارم چی می گن اینجوری خیلی راحت زندگی می کنم

    3-با ترس هام روبرو بشم/ من باید با این ترس ها روبرو بشم ترس از رانندگی، سگ، آب و شنا توی 4 متر، ارتفاع، ترس از نه شنیدن،

    4- فایلها رو که گوش دادم باید به تمرین هایی که توی هر فایل برای خودم مشخص کردم عمل کنم

    5- عزت نفسم و ببرم بالا ، با خودم در صلح باشم و خودم و همین جوری که هستم بپذیرم و دوست داشته باشم و نقاط قوتم رو ببینم و نقاط ضعفم رو اصلاح کنم.

    توانایی هام رو ببینم و خودم و بخاطرش تحسین کنم و نقاط ضعف شخصیتیم رو اصلاح کنم. قیافه و هیکلم و ویک سری ویژگی های منحصر به فرد شخصیتیم رو بپذیرم و دوست داشته باشم. مثلا اگه رک گو هستم دوست داشته باشم. اگه معلم سخت گیر و جدی هستم دوست داشته باشم. اگه منظم هستم دوست داشته باشم.

    6- خودم و باور کنم و بپذیرم انسان بسیار توانمندی هستم و می تونم کارهای بزرگی انجام بدم

    7- اگه من یک قدم بردارم خدا بی نهایت قدم برای من بر میداره

    8- اگه از قانون استفاده کنم و باورهام رو تغییر بدم همه چیز خیلی سریع تغییر می کنه

    9- من باور دارم که همه دوستم دارن . من باور دارم که انسان بسیار توتنمندی هستم .من باور دارم سیستم ایمنی خیلی قوی دارم. من باور دارم که میشه خیلی راحت ثروتمند شد و به درامد عالی رسید.

    10- از خدا بخوام برای اینکه هدایتم بکنه که چه فایلی و ببینم و به این نگاه کنم که من الان دوست دارم چی ببینم.

    خدایا دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانوم شایسته عزیز دل و لیلا خانوم

    کلی آگاهی و خاطرات و چیز میز اومد تو ذهنم

    اول اینو بگم چقدر لذت بردم مسیر زندگی لیلا خانوم رو شنیدم و واقعا اونجایی که گفت اون دوست یا فامیلشون که کانادا بود بهشون زنگ زد و گفت می‌خوام دعوتنامه بفرستم ، چقدر لذتتتت بردم و یک لبخند گنده اومد رو لبم و واقعا اشکم در اومد گفتم ببین خواست تو ذهنش مرور کرد که دوست داره فلان تجربه رو داشته باشه به همین سادگی اجابت شد و یاد یک سری از اتفاقات زندگی خودم افتادم

    اول از همه خیلی دوست دارم در مورد تمرکز بگم که یک جایی لیلا خانوم اشاره کرد

    من واقعا تولید کردن رو دوست دارم و فارق از هرچیزی ، همین چند روز پیش هدایت شدم و دیدم که چرا لذت نمیبرم از تولید کردنم یا اون حس رضایت از دیدن نتیجه کارم کمتره ، رضایت دارما ولی اون حسی که از درونه و یک حسی که ایول انگار تمام کاری که باید انجام میدادم رو انجام دادم یه چنین حسی ندارم یا کمتره و دیدم ، تمرکزم مشکل داره یعنی چی؟

    اصلا مهم نیست با چه چیزی تمرکزت بهم میریزه با نجوا یا آهنگ یا حتی فایل های استاد که اینجا هم یک باور غلط و ترمز پیدا کردم

    که من بعد از یک مدتی تولید میکردم و فایل هم همزمان گوش میدادم و بیشتر تمرکزم روی آگاهی های فایل بود و بعد پرسیدم از خودم که مگه من از این هنر بدم میاد؟ که میخوام حواسم پرت بشه به فایل یا از تولید مگه لذت نمی‌برم ؟!!!!, چرا اینکارو میکنم پس؟!!!!

    بعد دیدم یک باور کمبود دارم ، توی عجله افتادم و می‌خوام رباتی کار هارو انجام بدم که فقط به فلان موفقیت برسم و اون هم صد در صد به خاطر نظر مردم و توجه کردن به حرفاشون و نظرشون و احساس کردن اون فشار و اون انتظار واهیه ( که سریع برسم به فلان چیز بگم دیدید شد!).

    اینو داشته باشید که تو همین حین یکی از دوستان که از من کوچیک تر بود و همه اش کار میکرد و به خوانندگی هم علاقه داشت و الان پیشرفت خیلی خوبی هم کرده توی تلویزیون دیدمش و اول خیلی حال کردم واقعا افتخار کردم و واقعا دوست داشتم بره بالاتر و بالاتر و بعد نجواها اومد که تو کار نمیکنی بی ارزشی داری فقط مصرف میکنی مثل اون مثالی که استاد زده بود توی یکی از فایل هاش، اونجور میشی و …

    و هدایت هم شدم به کار و شماره یک لوازم تحریری خیلی بزرگ رو گرفتم زنگ زدم و شرایط رو جویا شدم و یک سری اتفاقات افتاد حالا نمیدونم هدایت بود یا ترمز من نشد یعنی یه جور خاصی بود هم میشد ترمز دیدش هم هدایت (یکم پیچیده بود ،مهم نیست) بعد گفتم به خودم ، دل و روده ذهن و خواستمو ، خودمو ریختم بیرون گفتم کار رو برای چی میخوای؟ یک ماه دو ماه کار کنم پول دستم بیاد تزریق کنم به هنرم و وسایل بگیرم و تولید کنم.خب الان شرایط ات چیه؟ خداروشکر خداروشکر وضع پدرم خوبه و اگه ازش بخوام بی منت و اندکی غر اون مبلغ رو تقدیم میکنه واقعا تقدیم میکنه از روی عشق ( خدای وهاب که از بی‌نهایت میرسونه ) گفتم خب تو که این شرایط رو داری و کلیییییی زمان داری که از این شرایط و زمانت استفاده کنی با تمرکز و خیال جمع روی باورت کار کنی روی افزایش مهارتت کار کنی روی کسب و کارت کار کنی ، پس برای چی از این فرصت استفاده نمیکنی و میخوای بری سرکار و یه جورایی یک پله عقب بری که دلیل سرکارت هم اینه که یک مدت کار کنی برای تزریق به این هنرت خب بیا از همین الان حرکت کن هنرتو جدی پیش برو!!!

    بعد فهمیدم که به خاطر نظر مردمه که میخوام برم سرکار (یاد اون دوستم افتادم و…) ( اصلا نمیخوام بگم کار کردن بده یا خوبه یا کار من درسته یا غلط ) و یک چیز خیلی بیشتر از حرف و نظر مردم برام مهم بود ، نگاه یا حرفها و اگاهی هایی که استاد گفته بود که آقا حرکت کن کار کن درآمد داشته باش و ورودی داشته باش ( این از قبل بهم الهام میشد نشونه میامد و به هر دلیلی عمل نکردم و اشتباه کردم ) (الان هم باز اون دو دلی اومد ولی تصمیم ام رو ضبط کردم که هیچوقت یادم نره) بعد یک سری الهاماتی شد تا به این الهامه رسید که گفت خدا قرآن رو بنا به شرایط زمانه خودش نازل کرد، اگه پونصد سال بعد نازل میشد در مورد برده داری احتمال خیلی زیاد صحبت نمیکرد….

    بعد گفتم اره نظر مردم و مخصوصا استاد که آیا دارم درست عمل میکنم یا نه برام مهم بود.( چون خیلی میشنیدم به شوخی یا کنجکاوی چیکار میکنی ، فروختن چندتا فروختی؟ عروسک سازی اخه!!! فیگورین چیه اصلا؟! )

    بعد تصمیم گرفتم و ضبط کردم که من مثل همون مثال استاد ولی برعکس عمل میکنم اون از شرایطش استفاده نکرد؟ من استفاده میکنم و عمل میکنم و هر روز موفقیت هامو مرور میکنم آگهی بازرگانی و باورهایی که نوشتم رو فایل ها رو افزایش مهارت و اطلاعات و پیج و …

    فقط!!!

    یک نشونه گذاشتم که اگه این تصمیم من جدی بود و واقعا خواهان پیشرفت و تغییر بودم دیگه صبح ها باید زودتر بلند بشم که راحت بدون عجله وقت بکنم به همه این ها و جنگل رفتن و دور زدن برسم و این نشونه رو گذاشتم و منم واقعا بدم میاد که مثلا انجامش ندم و بعد بترسم برم سرکار یا هی تو ذهنم گفته بشه تو میترسی ، میترسی که بعدش چی میشه( چون یک عمر برای نظر بقیه زندگی کردم و همه اش تو ترس و فرار بودم و خداروشاکرم براش ) و این دودلی عه دو سه روز بود و واقعا سخت بود و تصمیم گرفته شد و اولین روز ۱۱فک کنم بعد ۱۰:۴۵ و بعد ۹:۴۵ امروز و میخوام تا هشت یا هفت برسونم و اصلا مشکل خواب و انرژی ندارم بدنم عادت کرده متاسفانه چون من دو روز پیش فک کنم ساعت چهار خوابیدم هشت بیدار شدم سرحال ولی طبق عادت باز خوابیدم تا ۱۰ فک کنم.

    تا الان خداروشکر خوب داره پیش میره همه چیز دیروز یک روز واقعا بهشتی بود همه اش بارون و کلی قدم بهم گفته شد انجام دادم و نتیجه هم اومد که با تمرکز اومدم روی باور توحیدی و ارزشمندیم کار کردم یدونه فالوور بدون اینکه پستی چیزی بزارم اومد رو پیجم و هدایت شدم به ترسم که ساخت چهره واقعی (فانتزی نه) و یا ساخت اعضای بدن که واقعا به خودم افتخار کردم که چقدر سریع یاد میگیرم و توی دو ساعت با دوبار امتحان واقعا نتیجه خوبی بود. خیلی چیزا بود و هست ولی خب اینو سعی کردم برای خودم بنویسم تا دوباره مرور بشه برام و خدا باز هدایتم کنه و امیدوارم برای شما هم مفید باشه

    راستی استاد هاوایی خیلی عالی بود یعنی رسما منو یک سفر به هاوایی بردی همه چیش متفاوت بود از رنگ موج و دریا تا شن ( اگه تابلو های رزینی رو دیده باشید قشنگ مثل اون طرح ها شده دقیق اسمشو نمیدونم )و درخت و خاک

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      زهراهنرمند گفته:
      مدت عضویت: 1750 روز

      سلام دوست عزیز…چقققدر جالب.. درفرکانس حرفایی که زدی هستم .درباره سرکاررفتن ؛من هم یه دوره ای درگیر این چیزابودم اما از یه جابه بعد دودوتاچهارتاکردم دیدم اگه مهارتموببرم بالا بجای کار کردن برای بقیه بخاطر چندغاز و دنبال خورده نون دست مردم بودن ، بعد از طی تکاملم میتونم کسب وکارخودمو داشته باشم و این عالیه

      چه چیزی برای هنرمند لذت بخش تر از اینه که خلق کنه و به گسترش جهان کمک بکنه😍ولعلک ترضی بشه🙏 ..مدت زمان کوتاهی رفتم سرکار اما توهمون زمان کوتاه جهان انقدرفشارم میداد که اخرسر اومدم بیرون و تصمیم گرفتم روی خودم کارکنم من ادمه کارکردن برای بقیه نیستم ….

      الان نقاط ضعفی دارم که باید روشون کارکنم وگرنه جهان تضادبرام بوجود میاره و هولم میده که برم تو دل ترسهام …………🏃‍♀️

      ضمنا باید حواسم به تایم هاهم باشه😉

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    سلام و و وقت بخیر خدمت حسین آقا و مریم خانم و دوستان عزیز

    این فایل برای من خیلی مفید بود. من دیشب یه مراسم رفته بودم و اونجا پر از آدم جدید بود. یکی از مشکلات اصلی و اساسی من همین کمبود اعتماد به نفس و مدام به این فکر کردن که دیگران درباره من چه فکر هایی میکنند. من هم دیشب انقدر در مورد این موضوع ترس داشتم و وقتی وارد مراسم شدم مدام نگران این موضوع بودم و خیلی حال خراب داشتم. وقتی بعد مراسم اومدم خونه نشستم در مورد این موضوع فکر کردم مشکل چی هست که انقدر درگیر این موضوع هستم و سر آخر به نتایج خوبی رسیدم و امروز هم اومدم و دیدم فایل جدید اومده و دقیقا مطابق مشکل من هست. به امید خدا با راه حل های شما میرم تو دل ترسم و یه درس اساسی بهش میدم تا دیگه از من سواری نگیره💪

    شاد و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    موگه محمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 3466 روز

    سلام بر استاد عزیزززززم و خانم شایسته مهربانم

    استاد جانم چقدر دلم میخواد یه بار هم من بتونم در کلاب هاوس با شما صحبت کنم و بگم زندگی من از ۱۴ سال پیش تا الان چقدر با وجود شما قشنگ و رویایی شده، مطمئنا وقتی در مدارش قرار بگیرم این سعادت نصیب من هم خواهد شد.

    چقدر صحبت های لیلای عزیز به دلم نشست

    اگر اجازه بدید چند تا نکته را دوست دارم اینجا عرض کنم:

    اول اینکه واقعا این جمله ی لیلای عزیز، دلم را لرزاند وقتی گفت شما بهترین دوستش در سال های اخیر بودید، یه لحظه با خودم فکر کردم و دیدم این موضوع برای خیلی از ما بچه های خانواده ی عباس‌ منش اتفاق افتاده ولی خودمون ازش آگاه نیستیم، بهترین دوست آدم کی میتونه باشه؟! غیر از اینه که آدم میتونه با دل و جون پای صحبت هاش بشینه و از شنیدن صحبت های شیرینش لذت ببره و درس یاد بگیره، غیر از اینه که یه دوست خوب خیلی رک به آدم هم ایراد و اشتباهاتش را میگه هم به خاطر خصوصیات خوبش تحسینش میکنه؟!

    نه، واقعا هر چی فکر میکنم شما بهترین دوست و رفیق برای همه ی ما هستید

    و همچنین مریم جان شایسته بهترین الگو برای منی که دوست دارم یک خانم شجاع و خلاق و اهل عمل باشم، خدا انشالله هر دوی شما را برای ما بچه ها حفظ کنه❤🥰

    نکته ی دوم این که استاد خیلی خوشحالم که دارم به آموزش های ناب و ارزشمند شما در قانون سلامتی گوش میدم و عمل میکنم، من همیشه مشکل کمبود وقت داشتم برای گوش دادن به دوره ها و فایل های دانلودی، ولی از وقتی که دیگه بدون ماشین به محل کارم میرم و میام، در مسیر کلی فایل گوش میدم و از بابت بسیار خوشحال و خرسند هستم، اینطوری تقریبا ۲ ساعت هر روز وقت دارم که در حین پیاده روی فایل های فوق العاده شما را گوش بدم، و البته اینم بگم که در طول یک ماه و نیم ۱۱ کیلو وزن کم کردم و مثل یه پرنده سبک بال و پر انرژی شدم و کلی اتفاقات خوب دیگه که بهتره در دوره قانون سلامتی بنویسم!

    نکته ی بعدی این که استاد جانم امروز که این فایل را گوش دادم کلی خودم را تحسین کردم و به خودم آفرین گفتم، خب من دوره دوازده قدم و قانون سلامتی را دارم کار میکنم و هنوز دوره روانشناسی ثروت را شروع نکردم، و از این بابت خیلی به خودم غر میزدم که چرا مثل بقیه ی بچه ها نمی‌تونم به مدارهای بالای ثروت برسم ولی توی این فایل امروز خودم را کلی تحسین کردم

    استاد یکی از مواردی که من خیلی خوب روی خودم کار کردم و انصافا توی این مورد خیلی خوب شدم اینه که اندازه ی سر سوزن حرف مردم برایم اهمیتی نداره، و اتفاقا این مورد خیلی هم برای اطرافیان من عجیب و جالبه ولی برای من که از همون سال های گذشته این صحبت شما برای همیشه در ذهن و قلبم حک شد خیلی طبیعی و درسته!

    من سال هاست که هر کاری میکنم برای دل خودم میکنم، یادمه شما هم در اولین قدم های دوره دوازده قدم فرمودید که فکر کنید در یک جزیره ای زندگی میکنید که هیچ انسانی به جز شما در آن زندگی‌ نمیکند، چی کار می‌کنید؟!

    دقیقا همون کار ها را باید در زندگی هم انجام دهید البته این نکته را هم فرمودید که با رعایت تعادل و ذره ذره که روند تکاملی طی بشه

    خلاصه اینکه استاد کلی ذوق کردم با خودم! 😊❤ و حتما و حتما اتفاق های عالی و خوب مثل همیشه در راه هستند که به من برسند

    خیلییییییییییی دوستتون دارم

    شاد و پیروز و سعادتمند و ثروتمند باشید 😍😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    فاطمه رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1689 روز

    سلام استاد عزیزم

    میخوام درباره باج ندادن و باج دادن صحبت کنم

    این اواخر چندروز پیش از اموزشگاه زبانی که دانش اموز بودم مجبور به ترک شدم

    چون شرایطی رو وضع کردن که تن دادن بهش یعنی سر خم کردن به یکی از بچه های کلاس و مدیر موسسه

    قضیه این بود که طبق قول و قرار استارت کلاس ۵تا ۶و۳۰ بود اما همکلاسی و مدیر به درخواست اون ادم و به نفعش ساعت رو برد ۷ تا ۸و۳۰

    برای منم مقدور نبود اون تایم

    واگر ادامه میدادم واقعا به شخصیتم لطمه میخورد

    و خیلی بی رودروایستی گفتم باید شهریه منو کامل بدید من نمیام شهریه کامل پس گرفتم و رفتم جای دیگه.

    ولی من به خودم میبالیدم که با آدمای بدقول و خودخواه نموندم و خودم رو خوب دونستم و گفتم که صد درصد قرار به جای بهتر هدایت بشم

    البته سخت هم بود دل کندن از معلم و اموزشگاه

    خلاصه من رفتم جای دیگه نگم که

    چقددددددر سطح بچه ها از نظر زبان و هوش

    از همکلاسی های قبلم بالاتر بود

    من در زبان نسبت به اونا بهتر بودم

    اما بااین اتفاق رفتم جایی که همکلاسیام واقعا عالین و ازشون یاد میگیرم و هیچم اعتمادبه نفسم کم که نمیشه تازه حال میکنم که اونا اینقدر سطح زبانشون بالاست اگه اونا تونستن یعنی منم باید بتونم

    اما درباره باج دادن بگم😐

    من از ارتفاع وحشت ناک میترسم و هنوز دارم بهش باج میدم و دوست دارم بهش غلبه کنم اما وقتی میرم سوار پله برقی بشم از ترس پاهام لمس میشه

    و دوست دارم روزی این کامنت بزارم تو دوره عزت نفس که من رفتم و چتربازی کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2014 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد و مریم عزیزم

    لیلای عزیز که با تهیه بیشتر دوره های استاد و کارکردن با تعهد روی خودشون دستاوردهای زیادی هم در زمینه مالی هم عزت نفس و خودشناسی و هم سلامتی و معنویت داشتند

    با فایل دانلودی چگونه درآمد خود رو سه برابر کنیم تونستند خیلی سریع نتیجه مالی رو بگیرند و با تهیه دوره ها نتایج رو پایدار کردند و معلمی هستند که با عشق هر مطلبی رو برای یادگیری خودشون یاد میگیرند و بعد از درک مطلب و نتیجه گرفتن با جدیت موضوع رو آموزش میدند و موفقیت مالی پایداری دارند

    با دوره عزت نفس و خودشناسی بیشتر به خودباوری رسیدند که هم عزت نفسشون بالا رفته و هم در جریان پیشرفت کاری موفق تر بودند و با عشق کار کردند و حق واقعی خودشون رو با عزت نفس دریافت کردند

    کنترل ذهن که تو شرایط ناجالب واقعا کار ساده ای نیست لیلای عزیز با فایل دانلودی قانون جذب در قرآن تونستند ذهنشون رو کنترل کنند که این اصل مهم در همه جنبه ها تاثیر گزار هست

    در حوزه سلامتی با دوره صلح با خود و فایل اول که در مورد سلامتی هست تونستند با باورهای خوب سلامت و قوی و توانمند باشند

    کارکردن روی عزت نفس مهم نبودن حرف مردم، اولویت قرار دادن خواستشون ،با توکل کردن به خداوند و هدایت خواستن تونستند مستقل از خانواده زندگی کنند به دل ترس های کوچیک و بزرگی که تو ذهنشون بود برند و در حال حاضر مستقل و موفق دارند زندگی میکنند و هر بار ابوموسی درون رو با رفتن تو دل ترسهاشون کشتند و قویتر و با اعتماد به نفس تر شدند و با باورهای خوب و با باور لیاقت در مسیر رسیدن به هدف دیگشون مهاجرت به یک کشور دیگه هستند که انشاالله خبر این موفقیت رو هم به زودی به ما میدند موفقیتهات لیلای عزیز فوق‌العاده و تحسین برانگیز بود انشاءالله که ادامه دار باشه در همه زمینه های زندگیت

    نکته : مهمترین راه پیشرفت در عزت نفس رفتن توی دل ترسهاست ترس ها واهی هستند باید ببینم از چی میترسم برم تو دلش اصلا این ترسیدن یه نوع باج دادن اسیر شدن کولی دادن به ترس ها هست که میخواد تو رو از پیشرفت دور کنه این رفتن تو دل ترس باید بشه جزو اولویت مهم زندگیم فکر کنم ببینم ترسهام چیه ؟ برم تو دلش تمومش کنم بفهمم که چقدر واهی بود تا از درون قوی بشم اعتماد به نفسم بالا بره

    خود من ترس از حرف مردم نظر مردم رو همیشه تو وجودم داشتم که بیشتر به خاطر ورودیهای که داشتم در من ایجاد شده اما تلاش کردم قبل از اینکه نگرانیم رو در مورد حرف مردم غریبه از بین ببرم شروع کنم این نگرانی و ترس از نظر و قضاوت و حرف رو از سمت اعضای خانوادم و فامیل درجه یک از بین ببرم اصلا کوچکترین توجه و واکنشی رو در مقابل قضاوت و حرفشون نشون ندم و در جایی که لازم دیدم از ایده ام با اعتماد به نفس دفاع کردم و همین عملکردم که اولویت خودم و خواستم رو قرار دادم باعث شد حتی از نزدیکترین افراد خانوادم با تغییر فرکانسم بدون هیچ بحثی از فرکانس من خارج شدند اما در اسکیل بزرگتر هنوز حرف مردم غریبه برام ترس و نگرانی میاره که دارم روش کار میکنم با خودم به صلح برسم به چیزی که با منطق بهش رسیدم فارغ از نظر و قضاوت دیگران انجامش بدم و مسیرم رو برم

    باااااید به خودم یادآوری کنم که دهن مردم رو نمیشه بست عده زیادی هستند که دوست دارند نظر بدند قضاوت کنند هرچقدر هم عالی باشم باز یه عده‌ای هستند که مخالف من باشند اصلا مگه من چند تا دوست و همراه میتونم داشته باشم که باید دنبال راضی کردن مردم باشم من تمرکزمو رو خودم بزارم به خودشناسی برسم با منطق خواسته هامو مشخص کنم حرکت کنم جهان خودش آدمهای هم فرکانس رو برام میاره و دیگه نیاز نیست نگران حرف مردم یا دنبال راضی کردن مردم باشم باید رو این موضوع کار کنم و البته تو دل ترس های واهی دیگه که تو هر شرایطی ممکنه پیش بیاد برم تا قویتر بشم مثل شما استاد و مریم جان که با شجاعت پریدن از هواپیما و زیپ لاین رو امتحان کردید و قدرت بیشتری رو در درون خودتون و عزت نفستتون ایجاد کردید

    عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  10. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1515 روز

    به نام خداوند هدایتگر و حمایتگرم

    سلام استاد عزیزم

    سلام بانوی زیبا مریم جانم

    و سلام لیلا جانم

    واقعا تحسینتون می کنم که اینقدر عالی مسیر تکاملی رو طی کردی و رشد کردی

    همکار عزیزم بسیار تحسینت می کنم

    و برات بهترین ها رو آرزو می کنم

    چقدر خوب که در کنار معلم بودنت تونستی درامدت رو سه برابر کنی

    من هم دقیقا همین خواسته رو چند هفته ای هست که دارم هنوز ایده خاصی براش ندارم ولی ایمان دارم خدا هدایتم می کنه

    چقدر خوب بر ترس هات وارد شدی

    دقیقا مثل من

    من با پوشش چادر راحت نبودم و همیشه به خاطر اطرافیان و الگوهای جامعه چادر سر می کردم بعد از آشنایی با استاد و گوش کردن چند تا از فایل هاشون تصمیم گرفتم خودم باشم و کارهایی که خودم دوست دارم رو انجام بدم

    تصمیم گرفتم چادری نباشم ولی برایم بی نهایت سخت بود و می ترسیدم از قضاوت اطرافیان و همکارانم

    ولی به خودم گفتم که باید وارد این ترسم بشم و بدون چادر وارد جامعه شدم و اتفاقا بعضی از افراد هم توصیه هایی داشتن و تعجب کردن ولی اهمیت ندادم و بعد از این اتفاق شجاع‌تر شدم.

    و تو این زمینه چه باورهای مخربی داشتم که به لطف الله و ادامه دادن خودم تو این مسیر فایل حجاب استاد رو گوش کردم و آرامشم بیشتر شد و همه این باورهای مخرب ویران شد.

    و چند روز پیش می خواستم مانتو سفارش بدم از یه مدل مانتو خیلی خوشم اومد ولی ذهنم مقاومت می کرد وقتی دقیقتر شدم دیدم دلیلش قضاوت مردم هست و باز هم به لطف الله چون خودم دوست داشتم سفارش دادم و رنگ مورد علاقه ام رو هم سفارش دادم که تا حالا تو عمرم نپوشیدم

    و خداروشکر به لطف الله یکی پس از دیگری همین طور دارم رو این پاشنه آشیلم کار می کنم

    من فردی بودم که کل زندگیم باج داده بودم به حرف مردم کل زندگیم اسیر حرف مردم بودم

    چقدر زندگی رنج آور خواهد بود وقتی اینگونه زندگی کنی

    ولی خداروشکر در این ۹ ماه که با استاد آشنا شدم اولویت انتخاب هام خودم هستم البته باز هم جای کار داره چون باز هم درگیر نجواها میشم و باز هم گاهی اینقدر نجواها اینقدر قوی هست که نمی تونم اقدام کنم

    باز هم باید کار کنم ولی خداروشکر خیلی بهتر شدم

    و دقیقا استاد همینه وقتی من تصمیم جدی گرفتم تغییر کنم افراد نامناسب از زندگیم حذف شد بدون تلاش من

    و افراد باکیفیت تری وارد شدن

    الحمدلله

    خیلی دوست دارم خودم رو بیشتر بشناسم

    علایم رو کشف کنم

    خودم رو واکاوی کنم

    چون واقعا به قول استاد این مهمترین کاری که باید انجام بدم

    از خدا می خوام هدایتم کنه تا از کوتاهترین و راحت ترین و لذت بخش ترین مسیر این کار رو انجام بدم.

    من هم نتایج بسیار بسیار بزرگی داشتم

    آرامش

    قدرت بیان

    تیک خوردن بسیاری از خواسته هام

    تناسب اندام و سلامتی

    تغییر شرایطم طبق میلم

    و…

    خدایا شکرت که قوانین ثابتی داری و قوانین داره کار می کنه.

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: