این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/abasmanesh57.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-13 08:09:592024-04-30 04:17:00گفتگو با دوستان 57 | به هیچ چیز باج نده
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
حدود سالهای 1371 بود من دبیرستانی بودم پسرهای کوچه مان شروع کرده بودند یک حرفهایی پشت دخترهای کوچه بزنند
من آمدم پیش مامان خدا بیامرزم ، گفتم اینجوری شده و من هر چیزی که بوده به شما گفتم و اگر حرفی بزنند بیخود هست چون با مامانم خیلی صمیمی بودم
مامانم گفتند اینو همیشه یادت باشه که در دروازه را میشود بست دهان مردم را نه پس دخترم همیشه کاری که می دانی درسته و جلوی خدا می تونی انجام بدی را انجام بده و برات مهم نباشه کی چی می گه
و از آن روز برای من مهم نبود که دیگران در مورد من چی می گویند چون آدمایی که پشت دیگران حرف می زنند اغلب آدمهای پوچ و بیکار و سطحی هستند که دهانشان مستقیم با مغز کوچکشان در ارتباط هست
لیلای عزیز بهتون تبریک میگم بخاطر عمل گرا بودنتون در رابطه با آموزه
های بینظیر استاد
چقدر تو صداتون اعتماد بنفس بود، چقدر محکم صحبت کردین، واقعا لذت بردم
در رابطه با قدرت نه گفتن و خودخواه بودن (به این معنی که اول خودم رو دوست داشته باشم و حال خودم برام مهم باشه) تا همین دوماه قبل حرفای مردم خیلی برام مهم بود، طوری که احساس خودم به شدت بد میشد بخاطر بعضی کارهایی که برای دیگران انجام میدادم ولی میگفتم عیب نداره حالا زشته پیش خودشون چی فکر میکنن
بارها شده بود بخاطر اینکه به درخواست های نامعقول دیگران جواب مثبت میدادم و احساس خودم به شدت بد میشد با همسرم دعوا میکردم و کلا رابطمون رو تحت تاثیر قرار داده بود و چقدر برای خودم زحمت درست میشد .
درحالی که من دانشجو بودم و به اندازه کافی سرم شلوغ بود ولی به لطف خدا الان دارم تمرین میکنم سعی میکنم اول برای خودم ارزش قائل بشم و احساس خودم در اولویت باشه و اگر کمکی هم به کسی میکنم در جهت بهتر شدن احساس خودم باشه بعد از این که شروع کردم به انجام اینکار با اینکه مدت زمان زیادی ازش نگذشته به وضوح میبینم انگار اولویت همه ی دنیا هم شده احساس خوب من
احساس میکنم چقدر همه بیشتر بهم احترام میذارن حتی غریبه ها، درخواست های نامعقول تعدادشون کمتر شده
استاد این اولین کامنت منه و من با همسرم فایل هاتون رو گوش میدم و تو این چند ماه که با دوره بینظیر دوازده قدم شروع کردیم، علاوه بر عزت نفس و احساس آرامش، رابطمون هم عالی شده
من واقعا لذت بردم یعنی تحسین میکنم لیلا خانوم رو که اینقدر شجاعت به خرج دادن رفتن مهاجرت کردن و اینقدر حالشون خوب بود و داشتن باعشق صحبت میکردن منم یادمه قبلا عزت نفس پایینی داشتم هیچ وقت یادم نمیره استاد گفت اگه یه نفر روی فالور حساب میکنه و فکر میکنه مثلا ۱mفالور داره و به اونا مینازه در واقع این فرد هست که فالور مردمه عروسک خیمه شب بازی مردم مثل چه لباسی بپوشم چه کار کنم نکنم خلاصه من از خودم من یه زمانی همیشه لباس برای خودم میخریدم اولش برای خودم بعدش مهم ترین چیز این بود که به بقیه نشون بدم الان خداروشکر خیلی راحت شدم حالم خوبه اصلا نظر بقیه برام مهم نیست قبلا میخواستم یه عکس بزارم اینستا گرام باید کلی فتوشاپ ولی الان خیلی راحت شدم با خودم خانواده ام و عکس میزارم همون جوری که هستم وقتی جایی میرم فقط اقدام میکنم مادرم میگه برو خدا پشت و پناهت اصلا تنها کسی هستم که تو خانوادهام ترسی از نظر دیگران ندارم الان به جرعت میگم با هر کسی که از نظر دیگران خیلی بزرگه من میتونم باهاش صحبت کنم بدون استرس خیلی راحت نمیدونم واقعا چه قدر خوشحالم از خدا میخوام هدایتم کنه به دوره عزت نفس
و اینو میخواستم بگم برای عزت نفس هم تکامل میخواد به قول استاد تا له نشه طرف آدم نمیشه من الان به جایی رسیدم میگم اقا علی تو باید بر ترسهات غلبه کنی یه روز یادمه رفتم برای گرفتن مدرک تو مدرسه گفتن اسمت رو بنویس من نوشتم آقای علی گفت عه چرا نوشتی گفتم اره دیگه درستش همینه اون بنده خدا موند این نشون دهنده اینکه من به خودم احترام میزارم به شدت عزت نفسم بالا رفته توانایی انجام هرکاری رو دارم اما باید کار کنم هنوز اونقدر بالا نشده
سلام به استاد عزیزم و تک تک اعضای این خانواده ی صمیمی
سپاس فراوان از دوست عزیزم به خاطر حرف های زیبا و ارزشمندی که زدن و سپاس فراوان از استاد گرانقدرم بابت توضیحاتشون
وقتی که دوست عزیزمون راجب به احساس عدم لیاقت برای کار کردن و ساخت ثروت با توجه به این که خانم هستن توضیح دادن یادم اومد که چقدر این موضوع ترمز بزرگی توی زندگی من بود و شروع نتایجم اصلا از وقتی بود که تونستم این ترمز رو برطرف کنم
کار من املاک هست و من کارشناس و مشاور فروش هستم
وقتی که شروع به این کار کردم یعنی اول سال 1400 توی اصفهان مشاور خانم تک و توک بود اکثرا هم توی بخش اجاره بودن و توی منطقه ای که من کار میکردم که حتی یه نفر هم نبود و هرکس منو میدید تعجب میکرد
این شده بود واسه من یه ترمز بزرگ برای احساس عدم لیاقت و ارزشمندی برای این کار و جلوی معامله بستن و رشد منو گرفته بود
وقتی متوجه شدم که این باور محدود کننده منو از حرکت نگه داشته شروع کردم کار کردن روش
اول نوشتم چرا فکر میکنم خانم بودن من باعث کمتر بودن من از مرد های توی این شغل میشه
چند تا دلیلی که ذهنم تراشیده بود رو نوشتم و وقتی بهشون فکرکردم متوجه شدم هیچ کدوم منطقی نیستن ! و همین یه ذره این باور رو کمرنگ کرد
مثلا این که چون خانم هستم و 21 سالمه کسی به من اعتماد نمیکنه که ازم خونه بخره و پولشو دست من بده که واسش خرید کنم بعد گفتم مگه اعتماد به سن و سال یا جنسیته؟!
یا مثلا وقتی انقدر رقیب اقا دارم کار من که خانمم به چشم نمیاد
یا اینکه مثل بقیه ی همکارهام نمیتونم با اقایونی که تصمیم گیرندن و پول. و پرداخت میکنن دوست و صمیمی بشم و بیارمشون پای قرار داد
یا مثلا چون من زیبا هستم حساسیت ایجاد میکنم برای زوجین که دوست ندارن با من بازدید برن
توی مرحله ی بعدی شروع کردم منطق های قوی ای ساختن که ن تنها من کمتر از اقایون نیستم بلکه این جنسیت خانم بودن من باعث برتری من میشه
منطق هامو مینویسم چون میدونم خیلی ها مثل گذشته ی من با این موضوع مشکل دارن که باعث میشه اصلا خودشونو لایق خلق ثروت و کار کردن ندونن همونجوری که من این افکار رو داشتم و مینویسم که یادم باشه اگه من الان اینجا ایستادم نه شانس بوده نه اتفاق نه قسمت خداوند بلکه به خاطر تغییراتی بوده که من درون خودم ایجاد کردم و مسیری که سعی کردم قدم به قدم توش جلو برم
اینم بگم که این باورها هیچکدوم نه درست هستن نه اشتباه ! اینا باورهاییه که به من به عنوان یه خانم کمک کرد که رشد کنم و هرچی که باور کردم رو تجربه کردم و نتایج من گویای این موضوع هست که این مسائل رو با تموم وجود نه فقط به حرف باور کردم
1. من گفتم که اتفاقا من چون خانم هستم خیلی ادم ها بیشتر بهم اعتماد میکنن نسبت به اقایون چون خانم ها اصولا قابل اعتماد تر بی شیله پیله تر و دلنشین تر هستن
2. هم خانم ها نسبت به هم جنس خودشون گارد کمتری دارن و راحت تر هستن هم اقایون نسبت به خانم ها با ملاحضه تر و نرم تر هستن
3. درسته اقایون پول رو پرداخت میکنن اما تصمیم گیرنده برای بحث خونه خانم ها هستن چون اکثرا زمان بیشتری توی خونه سر میکنن و اگر یه مرد داره خونه میخره بیشتر به خاطر زنش داره این کارو میکنه و دوست داره اون راضی و خوشحال باشه ( خریدارهای املاک قابل سکونت 99 درصد زوج هستند )
4. اینکه خانم دیگه ای توی شغل من فعالیت نداره یا اینکه خیلی کم هستن نه تنها مانع رشد من نمیشه بلکه باعث میشه که من خیلی راحت توی ذهن همه ثبت بشم و باعث خاص بودن من میشه و اسم من خیلی راحت توی زبون ها میپیچه باعث اعتبار بیشتر من میشه
5. خانم ها اتفاقا خیلی راحت تر میتونن کسی رو برای کاری اقنا کنن چون به چشم همه صادق تر و قابل اعتماد ترن
6 . همه همانند من بخشی از وجود خداوند هستن و من برخورد اون ها با خودم رو برانگیخته میکنم همونجوری که من دوست داشتنی و قابل اعتمادم همه دوست داشتنی و قابل اعتمادن و من با همه ارتباط خیلی خوبی میتونم بگیرم و همه حسن نیت من و صداقت من حرفه ای بودن و کاسب بودن من رو متوجه میشن
و من به جای اینکه با این باور پیش برم که باید مثل بقیه باشم و همرنگ جماعت شم تا موفق شم به این فکر کردم چیکار کنم تا خاص باشم و سبک خودمو ایجاد کنم
یکی از مواردش این بود که من به جای دوست شدن با اقایون و با فوحش و … که میدیدم بقیه انجام میدادن اون هارو پای جلسه بیارم یه سبک حرف زدن کاملا مودبانه رسمی و قدرتمند برای خودم ایجاد کردم که به جرئت میگم همه رو محو خودش میکنه و به شدت تاثیر گذاره جوری که هرکی با من حرف میزنه از کلام شیوا و تاثیر گذارم تعریف میکنه و شیفته ی من میشه و من توی ذهنش ثبت میشم انقدری که من خطمو عوض کردم و به هرکی زنگ میزدم 99 درصد حتی اگر یکبار با من حرف زده بودن حتی اگر فامیل من رو به خاطر نمیوردن منو میشناختن فقط با دو سه تا جمله سلام و احوال پرسی!
یا مثلا یه سبک خیلی زیبا از لباس رسمی و با توجه به شرایط شهرم و کارم برای خودم طراحی کردم که هم حساسیتی ایجاد نکنه هم حرفه ای بودن منو نشون بده هم باعث خاص تر شدن من شد بدون اینکه به این بخشش فکر کرده باشم و هدایت خداوند بود
نتیجه این شد که الان هم با اینکه منطقه رو عوض کردم خانم تک و توک هست توی منطقه ی من 99 درصد هم توی اجاره هستن اما من یکی از بهترین مشاورهای منطقم
همه منو میشناسن و دوست دارن با من کار کنن
نه تنها برای زوجین حساسیت ایجاد نمیکنم بلکه همه دوست دارن با من کار کنن
نه تنها به من اعتماد میکنن بلکه تمام مشاوره هاشون رو از من میگیرن و من بدون درنظر گرفتن منافع خودم به همه مشاوره ی صادقانه و درست میدم جوری که از پیش من دیگه جایی نمیرن
نه تنها خانم بودن من مانع کار کردنم نشده بلکه من رو خاص کرده و توی ذهن همه ماندگار و ثبت میشم
نه تنها مانع حرفه ای بودن و اعتبار من نشده بلکه همه منو به عنوان یه خانمکاملا حرفه ای کاسب و کار بلد میشناسن و اتفاقا میدونن خدمات من گرونه اما با عشق به من پرداخت میکنن و من رو انتخاب میکنن
این نتایج اتفاقی نبوده شانس نبوده خود به خود به وجود نیومده
اتفاقا اون اوایل کارم کاملا برعکس بود و من رو کسی ادم حساب نمیکرد!
شرایط که تغییری نکرده! چند تا خانمی که توی منطقه ی ما هستن توی بخش اجاره دارن این بی ارزشی رو تجربه میکنن که من کاملا شاهدش بودم که چقدر بهشون بی احترامی میشه و هیچکس اون هارو حساب نمیکنه اما شرایط من متفاوته
این حرفا رو نمیزنم که مقایسه کنم و به خودم یا اون ها برچسب بزنم و میزان ارزشمندی مشخص کنم
نه! میخوام بگم من هم اینجوری بودم!
اما شرایط من تغییر کرد وقتی من تغییر کردم
وقتی متعهد روی باورهام کار کردم و خودمو شناختم و شخصیت خودمو جوری که دوست داشتم ساختم و الان فقط دارم عشق و احترام دریافت میکنم
من عاشق خودم هستمچون عاشق شخصیتمم شخصیتی که هرجوری که خواستم ساختمش با تعهد و استمرار و همچنان هم توی این مسیر زیبا هستم و هروز دارم خودمو بهتر و بهتر میکنم
اینو مینویسم تا هر وقت از مسیر دور شدم و به خودم و قانون بی اعتماد شدم یادم بیاد که از کجا به کجا رسیدم و دلیل نتایجم چی بوده…
هرچی که باور کردم جهان مثل یه ایینه بازتابش رو توی زندگیم نشونم داد و تجربش کردم
و مینویسم که یادم باشه زمان برد تغییر این باورها و ایجاد باورهای جدید ولی هربار به اندازه ای که تغییر کردم نتیجه گرفتم
این مسیر مسیره یه روزه و یه هفته ای و یه ماه نیست
این مسیر سبک زندگیه ، این مسیر، سیره استمرار و تعهده
و این که خداوند سریع الاجابت هست به محض اینکه من یه درجه تغییر کردم خداوند به من بیش از انتظارم پاسخ داده اما به شرطی که واقعا تغییر کرده باشم نه فقط حرف های قشنگ بزنم به شرطی که به حرف هایی که میزنم عمل کرده باشم.
فوق العاده بودحرفهای لیلاجان عزیز دوست عزیزم استادگلم خوب توضیع دادین واقعا چقدرزیباست تودل ترسهارفت آدم ایمانش بیشتروبیشترمیشه توکل بیشتر میشه خدایا شکرت بابت این فایل عالی است ست خدمت اولین خریدی که داشتم کتاب چگونه فکرخدارو بخوانید بود ودومین قدم ۱۲بود الان قانون سلامتی خیلی عالی ای فرشته زمینی که بهترین دست رب العالمین شدی و دارید منو به بهترینها راهنمایی میکنی خدایا شکرت
فایل امروز راجع به وارد ترسها شدن هست که لیلای عزیز چند مورد از آن را بیان کردندومن بسیار لذت بردم،سپاسگزارم ازشون🙏🙏🥰🥰🥰
من چهار سال پیش با استاد آشنا شدم و در همون زمان ها پارو بزرگترین ترس زندگیم که سخنرانی کردن بود گذاشتم چون لکنت زبان داشتم
من این کار رو کردم و بر ترس دومم که با دست خالی رفتن و با شهرداری قرارداد بستن بود رو هم انجام دادم اون موقع هیچ مدرکی نداشتم اما طی تکامل کمکم به دانشگاه تهران هدایت شدم و دو گواهینامه بین المللی هم گرفتم که همه اینها پا گذاشتن روی ترس هام بود حتی به تنهایی تا تهران رفتن و سر کلاس ها نشستن هم ترس بزرگ زندگیم بود
ترس بزرگ بعدیم رانندگی بود که واردش شدم ، خیلی برام سخت بود اما هر روز متعهدانه این کار را انجام دادم تا بالاخره راننده حاذقی شدم و همه این هارو مدیون آگاهی های این سایت و آموزشهای استاد عباسمنش عزیزم هستم
حالا چیزی که من رو میترسونه تعطیل کردن دفترم هست
میدونم که باید این کار رو بکنم چون با شریکم به مسائلی برخوردم که مطمئنم در این شراکت موندن یعنی شرک،یعنی اعتماد نداشتن به فراوانی یعنی ترس از تنها موندن و به تنهایی از پیش برنیومدن
یعنی ترسیدن از اینکه هدایت نمیشم واگه بیکاربمونم چی….
پس با این آگاهی ،وارد ترسم شدم و دیروز با صاحب مغازه تماس گرفتم و ایشونو درجریان خالی کردن دفتر گذاشتم و گفتم که می خوام دفتر رو تخلیه کنم همین تماس هم پارو ترس هام گذاشتن بود
ومن اینکارو کردم و منتظر هدایت هستم تا قدمهای بعدی رو بهم بگه وبه بهترین مسیر هدایتم کنه
سپاسگزارم که دراین سایت توحیدی هستم و هرروز ازاین آگاهی های ناب نوش جان میکنم
وبه واسطه ی این آگاهی ها زندگی سرشاراز آرامشی دارم
سپاسگزارم از استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدن تاخوب زندگی کنیم و کاری کنیم که جهان جای بهتری برای زیستن باشه
لیلای عزیزم چقدر عالی حرف زدی چقدر عالی مثال اوردی چقدر عالی روی خودت کار کردی
چقدر لحنت حرفهات صدات ب دلم نشست و جالبه از صداتون و تعریفی ک از شخصیتت کردی یه چهره دیگه اصور کرده بودمت اما وقتی تو کامنتها چهره دلنشین و زیباتو دیدم چقدر بیشتر دوستت داشتم و انگار فرکانس و ارتعاشت بهم نزدیکتر شد ممنونم ازت کلی درها برام باز کردی کلی چیزهایی گفتی که در من بود و بخاطرش سپاسگزار نبودم
الان راجع به تک تک ش میگم
منم کل فایل های دانلودی رو قورت دادم یادم نیست کدوم فایل شروع تحولم بود شاید به کبوترها غذا ندهیم این فایل و ک گوش دادم اینقدر تعجب کرده بودم ک انگار یه نفر از یه سیاره دیگه اومده بود حرف میزد چیزهایی رو گفت استاد ک اصلا تو چند سال عمرم از مفزمم عبور نکرده بود فایل های توحید در عمل و تنظیم فرکانس و چشم زخم اینا فایل هایی بود ک خوردمشون اینقدر گوش دادم اینقدر حرفهایی توش بود ک اصلا با عقل من جور در نیومد چیزی ک تو درس و دانشگاه و جامعه هم از کنارش رد نشده بودم چون همیشه از مذهب فراری بودم و فکر میکردم هرکس ازین در حرف بزنه خیلی ببخشید میخواد چرت و پرت بگه اما منطق قوی صحبتهای شما فرکانستون حرفهایی ک از دل میومد و لاجرم ب دل میشست من و طبیعتا خیلی های دیگه رو با عشق برای این مسیر ادامه دار کرد
با اون بخشی ک لیلا جون گفتن من معلمم اما میخوام خودم یچیز و یاد بگیرم و عمل کنم تا از عمل من بقیه یاد بگیرن کلییی حال کردم من ک معلم نیستم اما اون اوایل هرچی از استاد میفهمیدم میخواستم با ادا دراوردن و بلدم بلدم ب همه بگم تا اینکه بعد مدت کوتاهی فهمیدم کار اشتباهیه و انصافا تا الانم تکرار نکردم و حتی ب نزدیکترین فرد زندگیمم نگفتم من دارم رو خودم کار میکنم و سایت عباسمنش هست برو ببین عضو شو فلان با اینکه میدونم وقت ازاد بیشتری داره و اکثرا هم حوصلش سر میره تو خونه و بشدت منو قبول داره و نتایج منو دیده اما با خودم گفتم اگه قراره هدایت بشه ب این مسیر یجوری خدا هدایتش میکنه حالا یا از طریق من یا ب هر طریق دیگه ای بالاخره اگه تا الان باهمیم قطعا تو یسری موارد مثل هم فکر میکنیم و عمل میکنیم حالا خیلی ادامه نمیدم ک شعار نشه حرفهام
مورد بعدی مستقل بودن لیلا جون و حرفهایی ک زد راجع ب اینکه اگه بخوام مهاجرت کنم این یک امتحانه برای خودم دقیقاا ما چند سال بود ک ساکن شرق تهران بودیم و کلی ادم اونجا میشناسیم اکثر فامیل هامون اونجان کارو همه چیز اما تو یه اقدام جسورانه جابجا شدیم ب غرب ترین نقطه تهران و بگم اولش سخت بود برامون این اولش منظورم روز اول بود خخخ اما بعلت یسری مسایل و تمرین مهاجرت لازم دونستیم این اقدام و اینجوری خودمون و دلداری دادیم ک اولا ما بهترین نقطه غرب تهران اومدیم تو محله عالی و مزیت مهم ش اینه تو ایرانیم همه هم زبونیم باید خیلی زود طبیعی بشه برامون ک وقتی یه کشور دیگه رفتیم با زبون متفاوت مردم خیلی برامون سخت و اذیت کننده نباشه و خیلی زود اون انرژی منفی رو از خودمون دور کردیم
و حتی راجع ب تاریکی تقریبا اکثر خانمهای ایرانی ترس از تاریکی و تنهایی و دارن بعلت طرز فکر و جامعه ای ک توش بزرگ شدیم و خود منم با این ترس مقابله کردم البته هنوز کامل کامل نیست اما مثل قبل نیست ک حتی قرار گرفتن در تاریکی هم افت فشار میورد برام و چقدررررر صحبتهای استاد جسارتم و برای از بین بردن همیشگی ش بیشتر کرد ک گفت باج ندین ب ترسهاتون واای وای اصلا عالی بیان کردین باج ندیم ب ترسهامون
لیلا جون شما درباره مهاجرت گفتین ازش فقط زبان و دارین خیلی ها همینم ندارن و مهاجرت کردن مثل استاد ک زبان بلد نبودن و حتی تو اوایل فایل سفر ب دور امریکا و اواخرش تکامل بشدت معلومه تو لهجه و حرف زدنشون من خودم یکی از دوستام نه سرمایه نه پول پس انداز شده و نه زبان و حتی اشنایی داشت اما مهاجرت کرد ب المان و الان نزدیک هشت ماهه اونجاست و کاملا راضیه از طریق شرکتی ک توش کار میکرد پیشنهاد کاری بهش شد و تو سه ماه اقدام کرد و رفت یه عالمه الگوهای اینچنینی برای ذهنم دارم و ازونورشم کسایی از نزدیکانم هستن ک دانشجوی دانشگاه شریف با رشته عالی پول زبان و همه شرایط عالی دارا هستن صدبار هم اقدام کردن تحصیلی برن اما هنوز نتونستن برن واقعااا از هیچ لحاظی مشکل ک ندارن هیچ برترم هستن تو حوزه خودشون باهاشون ک حرف زدم گفتن مهاجرت کاملا شانسیه من فقط لبخند زدم
راجع ب ویل اسمیت و اون اتفاق هم ک گفتین خوشحالم ک از فضای مجازی و اخبار مربوط ب فیلم و سریال و سلبریتی هم فاصله گرفتم اصلا همچین چیزی و نفهمیدم مخصوصا منی ک قبلا خیلی ب اصطلاح فیلم باز بودم و تک تک اخبار راجع ب سلبریتی ها و بیوگرافی هاشون و دنبال میکردم اینم از حسن اشنایی با سایت شماست ️
در اخر استاد عزیزم بسیار بسیار تحسینتون میکنم الگوی کامل من راجع ب وارد شدن تو هر زمینه ای ک ترسهاتون مانعش بشه حتی چیزی ک شاید ذهن بگه حالا نیازی نیست همچین کاری و تجربه کنی ترمز مخفی ک میخواد ترسها رو بپوشونه و من پیداش کردم
و همچنین مریم عزیزم و بسیار بسیار تحسین میکنم بابت پرشی ک انجام دادن تعریفش و فکر بهش کلی هیجان و ترس در من بوجود اورد چ برسه انجامش و اینکه میبینم استادای من انجامش دادم باعث میشه بقیه ترسها پوچ و خیلی خیلی جزیی بنظر بیاد برام و اقدام خیلی جدی برای از بین بردنش داشته باشم ممنونم ازتون ️
سلام خدمت استاد عزیز و خوشتیپ و مریم جان زیبا رو و کدبانو و خوش استایل
منم مثل دوستان مستقیم میرم سر اصل مطلب
من دوره قدم تا 3و عزت نفس و کسب و کار شخصی و دوره سلامتی رو دارم
و العان هم دارم برنامه میزارم دوره تضادها رو تهیه کنم
بیشترین نتیجه من از دوره عزت نفس بوده استاد
منی که همیشه همه جا مورد تحسین دیگران بودم و همیشه ب نوعی رفتار میکردم که اون عزت نفسه دیده بشه
موفق هم بودم واقعیتش اون عزت نفس تا زمان ازدواج همراه من بوده
و با مسئله نداشتن خود باوری خودم و اعتماد نداشتن ب روند هدایت خداوند بعد ازدواج وارد سیکل منفی احساسات بد شدید شدم
که اصلا دوست ندارم یادآوری بکنمش
من روزانه بالای 16ساعت ب فایل های رایگان چ عرض کنم خدایی شما گوش میدادم
لیلا خانم راست میگن شما تنها دوست من هستین تو این چند سال .
عزت نفس در های عجیبی رو برام باز کرد
منی که آنقدر خودم و دوست داشتم تو دوران مجردی و رفتار کسی برام مهم نبود اصلا تبدیل شده بودم ب ی آدم غیر باور برای خودم
اما استاد کسایی ک با شما کار میکنن
دقیقا رفتارهایی مثل شما دارن
شما راجب خودتون مثال میزنید منم میگم ک ا منم همینطوری هستم .و این باعث رضایت قلبی منع که من واقعا در مسیر درست هستم
من از شما یاد گرفتم که مثل دیگران رفتار نکنم و کسایی که نتایجی تو زندگی خودشون ندارن مثل روابط سلامتی آرامش فکری ثروت
وقتی ی نصیحتی چیزی میکنن سریع از خودم میپرسم پریسا این چ نتیجه ای تو این زمینه داره و میبینم هیچی
پس میگم برعکس حرفاش و انجام بده و مسیری ک خدا جلوی پات گذاشته رو انجام بده
تو کامنت قبلی گفتم کار کردن رو تقوا انرژی میبره اما این انرژی برای شخصه خودته آرامشه خودته .آرامش جسمی خودته ،روابط بهتر با خدای خودته،
من یاد گرفتم خودم و دوست داشته باشم ،خودم و بپذیرم ،اخلاق ام و بپذیرم و راهی پیدا کنم که هر سری بهتر و بهتر رفتار کنم .من خاستم از تمام وجود و شد
تو خود دوره سلامتی هم من واقعا خاستم .خاستم .خاستم و هدایت شده
وقتی چیزی دلم میخواد مثلا إسنکی چیزی با اینکه استایل و اندام ایده آل دارم
سریع از خودم میپرسم که پریسا این چ انرژی بهت میده و من سریع میگم هیچی چون نتایج آدمهایی که دارن نوش جان میکنن و میبینن
و دارم تلاش میکنم که ذهن خودم و کنترل کنم و تقوا پیشه کنم و با تضادی برخوردم و سعی میکنم که ب خدای خودم بسپرم
استاد من کلا اهل باج دادن نیستم و از قبل تر ها هم این مسئله بین همه باب بوده ،آدمی رک هستم ،حال نکنم با کسی یا بهش میگم ک از این اخلاقت بدم میاد .یا میگم ب خودم مربوطه،یا میگم اگه نتیجه داری باهام صحبت کن ،و این رفتار و دوست دارم چون اگه چیزی نگی طرف اجازه میده ب خودش ک بیشتر دخالت کنه تو مسائل شخصیت و این خط محکم قرمزه واسه من
من خسیس هستم تو صرف انرژی برای دیگران و این از بچگی با من بوده
منم از تاریکی ب شدت میترسیدم و گفتم براتون که رفتم تو تاریکی پشت خونه خانواده عزیز دلم و اونجا راه رفتم و تصور میکردم که خداوند احاطه داره ب من
و احساس غرور داشتم بعد از حل کردن این مسئله
و البته ک این نوع رفتار و هر سری تکرار میکردم
قدمها بهم جسارت زدن کسب و کار شخصی رو داد و البته جا داره ک کاملتر باشه
پول دوره ها رو از ثروت عزیز دلم تهیه کردم که لایق بودن تو چنین رابطه ای عالی دارم و خداوند این رابطه رو روز ب روز بزرگتر میکنه برام و ظرفم و بیشتر میکنه .
خدایا من رو هدایت کن ب راه کسانی که بهشون نعمت دادی
سلام استاد عزیزم خیلی دوستون دارم من واقعا خداروشکر میکنم که خداوند من رو در این مسیر هدایت کرد ، شاید پیشرفت های من برای خیلی از انسانها اصلا تغییر نباشه یعنی یک روند عادی و طبیعی باشه ولی برای من واقعا یک تغییر اساسی و بنیادی هست و من تغییر رو از درون خودم میبینم
ترس من حتی از مشارکت کردن هم بود و هست ولی آرزوی قلبی من دیدن شماست و خانم شایسته عزیز
من بشدت تایید طلب بودم در گذشته یعنی اول اون آگاهی که بهم رسید قلب منو باز قلبم رو واقعا آرامش داد چون من در گذشته فکر میکردم آگاهی مورد تایید دیگران درسته اون هم طبق اون جامعه و باورهای من بود ولی من همیشه احساس ناخوشایندی و نارضاریتی درون رو داشتم تا اینکه خداوند من رو هدایت کرد به این مسیر سبز و آگاهی که به من آرامش رو میداد دیگه شروع کردم به عملکرد و خداروشکر خیلی بهتر شدم ولی این نقص من هست بقول شما باید علف های اون باورهای مثبت رو پرورش بدم مثل مثالی که زدین محیط رو درست کنم تا علف های هرز رشد نکن و تاوقتی هنوز ضعیف هستند اونها رو در بیارم و این ترس از مورد تایید قرار گرفتن دیگران در من کمرنگ شده ولی نیاز به خیلی بهتر شدن رو داره و به امید الله پا میزارم در قدم تا خداوند هدایتم کنه و قلب منو به نور خودش منور کنه
استاد دوست دارم باهتون خیلی صحبت کنم از بهبودی عالیم بگم و من عاااشقتونم واقعا از خداوند سپاسگزارم بابت وجود نازنین تون و خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم خدایا شکررررت
من به یک تضادی برخورد کرده بودم وحالم خوب نبود واحساس قربانی بودن داشتم وخودم راسرزنش میکردم وبرای داشتن حال خوب وکمک گرفتن از سایت زدم روی نشانه امروز من واین فایل زیبا اومد وهدایت شدم به شنیدن این آگاهیهای ناب که باتضاد من هماهنگ بود وجواب من بود
داستان ازاین قراربود که من دلم میخواست بروم به مادرم که درشهر دیگری دور ازمن زندگی میکند سربزنم وماشین شخصی هم خودم دارم ولی میترسم تنها بروم وهمسرم بدلیل شرایط کاری اش نمیتونه همراهم بیادوباید سرکارباشد ودخترم هم گفت من حال سفرندارم ونمیام ومن دیدم نمیتونم تنهایی ماشین سوارشوم وتنها بروم وهرچه به دخترم اصرار کردم بیا باهم برویم قبول نکرد ومن احساس ناجالبی پیداکردم وخودم راسرزنش کردم که چراترس از رانندگی تنها درجاده دارم وهدایت شدم به این فایل وخیلی برایم جالب بود که دقیقا موضوع فایل ترسها وچگونگی مقابله با آنها است ولیلا جان اشاره کرد به فایل ابوموسی نباشیم و رفتم اون فایل راهم شنیدم عالی بود وحالم خیلی خوب شد واحساس شادی وقدرت کردم ویکساعت بعد بلند شدم رفتم دربند وازدیدن کوه ودرختان وبچه های کوچولو که درآغوش مادر یاپدرشان اومده بودند طبیعت گردی لذت بردم وخیلی به موضوعات مطرح شده دراین دو فایل فکرکردم وتصمیم گرفتم دست به عمل بزنم وبروم دردل ترس از رانندگی وتنها سفررفتن انشالا خداکمکم کند
واقعأ این سایت الهی وتوحیدی است هروقت به سراغش میام مرا هدایت میکنه به موضوعی که باهاش برخورد کردم ونیاز دارم درموردش راهنمایی بشوم استاد عزیز بسیار سپاسگزارم برای صحبتهای عالی وتاثیر گذار شما
ممنونم ازلیلا جان که قدرتمند صحبت کرد وتونسته برترسهای خودش غلبه کنه وبه امید خدا بتونه به همه خواسته هایش برسد
سپاسگزارم ازخداوند مهربان برای هدایت هایش واینکه مرا باسایت عباسمنش آشنا کرد
خداراهزاران بار سپاسگزارم که مرا به دل ترسهایم میبرد تا لذت عبور ازآنها راتجربه کنم وبه خواسته هایم برسم وشادیهای بیشتر وبیشتری راتجربه کنم
درپناه خداوند متعال روزگار همه عزیزان بخیروخوشی باد
سلام به مریم عزیز و استاد وهمه دوستان
در مورد حرف زدن مردم می خواستم یک چیزی بنویسم
حدود سالهای 1371 بود من دبیرستانی بودم پسرهای کوچه مان شروع کرده بودند یک حرفهایی پشت دخترهای کوچه بزنند
من آمدم پیش مامان خدا بیامرزم ، گفتم اینجوری شده و من هر چیزی که بوده به شما گفتم و اگر حرفی بزنند بیخود هست چون با مامانم خیلی صمیمی بودم
مامانم گفتند اینو همیشه یادت باشه که در دروازه را میشود بست دهان مردم را نه پس دخترم همیشه کاری که می دانی درسته و جلوی خدا می تونی انجام بدی را انجام بده و برات مهم نباشه کی چی می گه
و از آن روز برای من مهم نبود که دیگران در مورد من چی می گویند چون آدمایی که پشت دیگران حرف می زنند اغلب آدمهای پوچ و بیکار و سطحی هستند که دهانشان مستقیم با مغز کوچکشان در ارتباط هست
ولی آدمهای اهل تفکر و تعقل اهل قضاوت نیستند
مرسی از شما
سلام خدمت استاد بزرگوار وهمه دوستان هم فرکانسی
لیلای عزیز بهتون تبریک میگم بخاطر عمل گرا بودنتون در رابطه با آموزه
های بینظیر استاد
چقدر تو صداتون اعتماد بنفس بود، چقدر محکم صحبت کردین، واقعا لذت بردم
در رابطه با قدرت نه گفتن و خودخواه بودن (به این معنی که اول خودم رو دوست داشته باشم و حال خودم برام مهم باشه) تا همین دوماه قبل حرفای مردم خیلی برام مهم بود، طوری که احساس خودم به شدت بد میشد بخاطر بعضی کارهایی که برای دیگران انجام میدادم ولی میگفتم عیب نداره حالا زشته پیش خودشون چی فکر میکنن
بارها شده بود بخاطر اینکه به درخواست های نامعقول دیگران جواب مثبت میدادم و احساس خودم به شدت بد میشد با همسرم دعوا میکردم و کلا رابطمون رو تحت تاثیر قرار داده بود و چقدر برای خودم زحمت درست میشد .
درحالی که من دانشجو بودم و به اندازه کافی سرم شلوغ بود ولی به لطف خدا الان دارم تمرین میکنم سعی میکنم اول برای خودم ارزش قائل بشم و احساس خودم در اولویت باشه و اگر کمکی هم به کسی میکنم در جهت بهتر شدن احساس خودم باشه بعد از این که شروع کردم به انجام اینکار با اینکه مدت زمان زیادی ازش نگذشته به وضوح میبینم انگار اولویت همه ی دنیا هم شده احساس خوب من
احساس میکنم چقدر همه بیشتر بهم احترام میذارن حتی غریبه ها، درخواست های نامعقول تعدادشون کمتر شده
استاد این اولین کامنت منه و من با همسرم فایل هاتون رو گوش میدم و تو این چند ماه که با دوره بینظیر دوازده قدم شروع کردیم، علاوه بر عزت نفس و احساس آرامش، رابطمون هم عالی شده
و به لطف خدا از لحاظ مالی هم پیشرفت داشتیمم
واقعا ازتون سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
من واقعا لذت بردم یعنی تحسین میکنم لیلا خانوم رو که اینقدر شجاعت به خرج دادن رفتن مهاجرت کردن و اینقدر حالشون خوب بود و داشتن باعشق صحبت میکردن منم یادمه قبلا عزت نفس پایینی داشتم هیچ وقت یادم نمیره استاد گفت اگه یه نفر روی فالور حساب میکنه و فکر میکنه مثلا ۱mفالور داره و به اونا مینازه در واقع این فرد هست که فالور مردمه عروسک خیمه شب بازی مردم مثل چه لباسی بپوشم چه کار کنم نکنم خلاصه من از خودم من یه زمانی همیشه لباس برای خودم میخریدم اولش برای خودم بعدش مهم ترین چیز این بود که به بقیه نشون بدم الان خداروشکر خیلی راحت شدم حالم خوبه اصلا نظر بقیه برام مهم نیست قبلا میخواستم یه عکس بزارم اینستا گرام باید کلی فتوشاپ ولی الان خیلی راحت شدم با خودم خانواده ام و عکس میزارم همون جوری که هستم وقتی جایی میرم فقط اقدام میکنم مادرم میگه برو خدا پشت و پناهت اصلا تنها کسی هستم که تو خانوادهام ترسی از نظر دیگران ندارم الان به جرعت میگم با هر کسی که از نظر دیگران خیلی بزرگه من میتونم باهاش صحبت کنم بدون استرس خیلی راحت نمیدونم واقعا چه قدر خوشحالم از خدا میخوام هدایتم کنه به دوره عزت نفس
و اینو میخواستم بگم برای عزت نفس هم تکامل میخواد به قول استاد تا له نشه طرف آدم نمیشه من الان به جایی رسیدم میگم اقا علی تو باید بر ترسهات غلبه کنی یه روز یادمه رفتم برای گرفتن مدرک تو مدرسه گفتن اسمت رو بنویس من نوشتم آقای علی گفت عه چرا نوشتی گفتم اره دیگه درستش همینه اون بنده خدا موند این نشون دهنده اینکه من به خودم احترام میزارم به شدت عزت نفسم بالا رفته توانایی انجام هرکاری رو دارم اما باید کار کنم هنوز اونقدر بالا نشده
آتنا :
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و تک تک اعضای این خانواده ی صمیمی
سپاس فراوان از دوست عزیزم به خاطر حرف های زیبا و ارزشمندی که زدن و سپاس فراوان از استاد گرانقدرم بابت توضیحاتشون
وقتی که دوست عزیزمون راجب به احساس عدم لیاقت برای کار کردن و ساخت ثروت با توجه به این که خانم هستن توضیح دادن یادم اومد که چقدر این موضوع ترمز بزرگی توی زندگی من بود و شروع نتایجم اصلا از وقتی بود که تونستم این ترمز رو برطرف کنم
کار من املاک هست و من کارشناس و مشاور فروش هستم
وقتی که شروع به این کار کردم یعنی اول سال 1400 توی اصفهان مشاور خانم تک و توک بود اکثرا هم توی بخش اجاره بودن و توی منطقه ای که من کار میکردم که حتی یه نفر هم نبود و هرکس منو میدید تعجب میکرد
این شده بود واسه من یه ترمز بزرگ برای احساس عدم لیاقت و ارزشمندی برای این کار و جلوی معامله بستن و رشد منو گرفته بود
وقتی متوجه شدم که این باور محدود کننده منو از حرکت نگه داشته شروع کردم کار کردن روش
اول نوشتم چرا فکر میکنم خانم بودن من باعث کمتر بودن من از مرد های توی این شغل میشه
چند تا دلیلی که ذهنم تراشیده بود رو نوشتم و وقتی بهشون فکرکردم متوجه شدم هیچ کدوم منطقی نیستن ! و همین یه ذره این باور رو کمرنگ کرد
مثلا این که چون خانم هستم و 21 سالمه کسی به من اعتماد نمیکنه که ازم خونه بخره و پولشو دست من بده که واسش خرید کنم بعد گفتم مگه اعتماد به سن و سال یا جنسیته؟!
یا مثلا وقتی انقدر رقیب اقا دارم کار من که خانمم به چشم نمیاد
یا اینکه مثل بقیه ی همکارهام نمیتونم با اقایونی که تصمیم گیرندن و پول. و پرداخت میکنن دوست و صمیمی بشم و بیارمشون پای قرار داد
یا مثلا چون من زیبا هستم حساسیت ایجاد میکنم برای زوجین که دوست ندارن با من بازدید برن
توی مرحله ی بعدی شروع کردم منطق های قوی ای ساختن که ن تنها من کمتر از اقایون نیستم بلکه این جنسیت خانم بودن من باعث برتری من میشه
منطق هامو مینویسم چون میدونم خیلی ها مثل گذشته ی من با این موضوع مشکل دارن که باعث میشه اصلا خودشونو لایق خلق ثروت و کار کردن ندونن همونجوری که من این افکار رو داشتم و مینویسم که یادم باشه اگه من الان اینجا ایستادم نه شانس بوده نه اتفاق نه قسمت خداوند بلکه به خاطر تغییراتی بوده که من درون خودم ایجاد کردم و مسیری که سعی کردم قدم به قدم توش جلو برم
اینم بگم که این باورها هیچکدوم نه درست هستن نه اشتباه ! اینا باورهاییه که به من به عنوان یه خانم کمک کرد که رشد کنم و هرچی که باور کردم رو تجربه کردم و نتایج من گویای این موضوع هست که این مسائل رو با تموم وجود نه فقط به حرف باور کردم
1. من گفتم که اتفاقا من چون خانم هستم خیلی ادم ها بیشتر بهم اعتماد میکنن نسبت به اقایون چون خانم ها اصولا قابل اعتماد تر بی شیله پیله تر و دلنشین تر هستن
2. هم خانم ها نسبت به هم جنس خودشون گارد کمتری دارن و راحت تر هستن هم اقایون نسبت به خانم ها با ملاحضه تر و نرم تر هستن
3. درسته اقایون پول رو پرداخت میکنن اما تصمیم گیرنده برای بحث خونه خانم ها هستن چون اکثرا زمان بیشتری توی خونه سر میکنن و اگر یه مرد داره خونه میخره بیشتر به خاطر زنش داره این کارو میکنه و دوست داره اون راضی و خوشحال باشه ( خریدارهای املاک قابل سکونت 99 درصد زوج هستند )
4. اینکه خانم دیگه ای توی شغل من فعالیت نداره یا اینکه خیلی کم هستن نه تنها مانع رشد من نمیشه بلکه باعث میشه که من خیلی راحت توی ذهن همه ثبت بشم و باعث خاص بودن من میشه و اسم من خیلی راحت توی زبون ها میپیچه باعث اعتبار بیشتر من میشه
5. خانم ها اتفاقا خیلی راحت تر میتونن کسی رو برای کاری اقنا کنن چون به چشم همه صادق تر و قابل اعتماد ترن
6 . همه همانند من بخشی از وجود خداوند هستن و من برخورد اون ها با خودم رو برانگیخته میکنم همونجوری که من دوست داشتنی و قابل اعتمادم همه دوست داشتنی و قابل اعتمادن و من با همه ارتباط خیلی خوبی میتونم بگیرم و همه حسن نیت من و صداقت من حرفه ای بودن و کاسب بودن من رو متوجه میشن
و من به جای اینکه با این باور پیش برم که باید مثل بقیه باشم و همرنگ جماعت شم تا موفق شم به این فکر کردم چیکار کنم تا خاص باشم و سبک خودمو ایجاد کنم
یکی از مواردش این بود که من به جای دوست شدن با اقایون و با فوحش و … که میدیدم بقیه انجام میدادن اون هارو پای جلسه بیارم یه سبک حرف زدن کاملا مودبانه رسمی و قدرتمند برای خودم ایجاد کردم که به جرئت میگم همه رو محو خودش میکنه و به شدت تاثیر گذاره جوری که هرکی با من حرف میزنه از کلام شیوا و تاثیر گذارم تعریف میکنه و شیفته ی من میشه و من توی ذهنش ثبت میشم انقدری که من خطمو عوض کردم و به هرکی زنگ میزدم 99 درصد حتی اگر یکبار با من حرف زده بودن حتی اگر فامیل من رو به خاطر نمیوردن منو میشناختن فقط با دو سه تا جمله سلام و احوال پرسی!
یا مثلا یه سبک خیلی زیبا از لباس رسمی و با توجه به شرایط شهرم و کارم برای خودم طراحی کردم که هم حساسیتی ایجاد نکنه هم حرفه ای بودن منو نشون بده هم باعث خاص تر شدن من شد بدون اینکه به این بخشش فکر کرده باشم و هدایت خداوند بود
نتیجه این شد که الان هم با اینکه منطقه رو عوض کردم خانم تک و توک هست توی منطقه ی من 99 درصد هم توی اجاره هستن اما من یکی از بهترین مشاورهای منطقم
همه منو میشناسن و دوست دارن با من کار کنن
نه تنها برای زوجین حساسیت ایجاد نمیکنم بلکه همه دوست دارن با من کار کنن
نه تنها به من اعتماد میکنن بلکه تمام مشاوره هاشون رو از من میگیرن و من بدون درنظر گرفتن منافع خودم به همه مشاوره ی صادقانه و درست میدم جوری که از پیش من دیگه جایی نمیرن
نه تنها خانم بودن من مانع کار کردنم نشده بلکه من رو خاص کرده و توی ذهن همه ماندگار و ثبت میشم
نه تنها مانع حرفه ای بودن و اعتبار من نشده بلکه همه منو به عنوان یه خانمکاملا حرفه ای کاسب و کار بلد میشناسن و اتفاقا میدونن خدمات من گرونه اما با عشق به من پرداخت میکنن و من رو انتخاب میکنن
این نتایج اتفاقی نبوده شانس نبوده خود به خود به وجود نیومده
اتفاقا اون اوایل کارم کاملا برعکس بود و من رو کسی ادم حساب نمیکرد!
شرایط که تغییری نکرده! چند تا خانمی که توی منطقه ی ما هستن توی بخش اجاره دارن این بی ارزشی رو تجربه میکنن که من کاملا شاهدش بودم که چقدر بهشون بی احترامی میشه و هیچکس اون هارو حساب نمیکنه اما شرایط من متفاوته
این حرفا رو نمیزنم که مقایسه کنم و به خودم یا اون ها برچسب بزنم و میزان ارزشمندی مشخص کنم
نه! میخوام بگم من هم اینجوری بودم!
اما شرایط من تغییر کرد وقتی من تغییر کردم
وقتی متعهد روی باورهام کار کردم و خودمو شناختم و شخصیت خودمو جوری که دوست داشتم ساختم و الان فقط دارم عشق و احترام دریافت میکنم
من عاشق خودم هستمچون عاشق شخصیتمم شخصیتی که هرجوری که خواستم ساختمش با تعهد و استمرار و همچنان هم توی این مسیر زیبا هستم و هروز دارم خودمو بهتر و بهتر میکنم
اینو مینویسم تا هر وقت از مسیر دور شدم و به خودم و قانون بی اعتماد شدم یادم بیاد که از کجا به کجا رسیدم و دلیل نتایجم چی بوده…
هرچی که باور کردم جهان مثل یه ایینه بازتابش رو توی زندگیم نشونم داد و تجربش کردم
و مینویسم که یادم باشه زمان برد تغییر این باورها و ایجاد باورهای جدید ولی هربار به اندازه ای که تغییر کردم نتیجه گرفتم
این مسیر مسیره یه روزه و یه هفته ای و یه ماه نیست
این مسیر سبک زندگیه ، این مسیر، سیره استمرار و تعهده
و این که خداوند سریع الاجابت هست به محض اینکه من یه درجه تغییر کردم خداوند به من بیش از انتظارم پاسخ داده اما به شرطی که واقعا تغییر کرده باشم نه فقط حرف های قشنگ بزنم به شرطی که به حرف هایی که میزنم عمل کرده باشم.
سلام به اسناد عزیزم و خانم شایسته گلم
فوق العاده بودحرفهای لیلاجان عزیز دوست عزیزم استادگلم خوب توضیع دادین واقعا چقدرزیباست تودل ترسهارفت آدم ایمانش بیشتروبیشترمیشه توکل بیشتر میشه خدایا شکرت بابت این فایل عالی است ست خدمت اولین خریدی که داشتم کتاب چگونه فکرخدارو بخوانید بود ودومین قدم ۱۲بود الان قانون سلامتی خیلی عالی ای فرشته زمینی که بهترین دست رب العالمین شدی و دارید منو به بهترینها راهنمایی میکنی خدایا شکرت
نام مهربان پروردگار باسخاوت هدایت گرم
فایل امروز راجع به وارد ترسها شدن هست که لیلای عزیز چند مورد از آن را بیان کردندومن بسیار لذت بردم،سپاسگزارم ازشون🙏🙏🥰🥰🥰
من چهار سال پیش با استاد آشنا شدم و در همون زمان ها پارو بزرگترین ترس زندگیم که سخنرانی کردن بود گذاشتم چون لکنت زبان داشتم
من این کار رو کردم و بر ترس دومم که با دست خالی رفتن و با شهرداری قرارداد بستن بود رو هم انجام دادم اون موقع هیچ مدرکی نداشتم اما طی تکامل کمکم به دانشگاه تهران هدایت شدم و دو گواهینامه بین المللی هم گرفتم که همه اینها پا گذاشتن روی ترس هام بود حتی به تنهایی تا تهران رفتن و سر کلاس ها نشستن هم ترس بزرگ زندگیم بود
ترس بزرگ بعدیم رانندگی بود که واردش شدم ، خیلی برام سخت بود اما هر روز متعهدانه این کار را انجام دادم تا بالاخره راننده حاذقی شدم و همه این هارو مدیون آگاهی های این سایت و آموزشهای استاد عباسمنش عزیزم هستم
حالا چیزی که من رو میترسونه تعطیل کردن دفترم هست
میدونم که باید این کار رو بکنم چون با شریکم به مسائلی برخوردم که مطمئنم در این شراکت موندن یعنی شرک،یعنی اعتماد نداشتن به فراوانی یعنی ترس از تنها موندن و به تنهایی از پیش برنیومدن
یعنی ترسیدن از اینکه هدایت نمیشم واگه بیکاربمونم چی….
پس با این آگاهی ،وارد ترسم شدم و دیروز با صاحب مغازه تماس گرفتم و ایشونو درجریان خالی کردن دفتر گذاشتم و گفتم که می خوام دفتر رو تخلیه کنم همین تماس هم پارو ترس هام گذاشتن بود
ومن اینکارو کردم و منتظر هدایت هستم تا قدمهای بعدی رو بهم بگه وبه بهترین مسیر هدایتم کنه
سپاسگزارم که دراین سایت توحیدی هستم و هرروز ازاین آگاهی های ناب نوش جان میکنم
وبه واسطه ی این آگاهی ها زندگی سرشاراز آرامشی دارم
سپاسگزارم از استاد عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدن تاخوب زندگی کنیم و کاری کنیم که جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دوستتون دارم
عشق برای همه بچههای سرزمین عباسمنش 💚💚💚💚❤️❤️💚💚💚💚
سلام بر همه عزیزان
لیلای عزیزم چقدر عالی حرف زدی چقدر عالی مثال اوردی چقدر عالی روی خودت کار کردی
چقدر لحنت حرفهات صدات ب دلم نشست و جالبه از صداتون و تعریفی ک از شخصیتت کردی یه چهره دیگه اصور کرده بودمت اما وقتی تو کامنتها چهره دلنشین و زیباتو دیدم چقدر بیشتر دوستت داشتم و انگار فرکانس و ارتعاشت بهم نزدیکتر شد ممنونم ازت کلی درها برام باز کردی کلی چیزهایی گفتی که در من بود و بخاطرش سپاسگزار نبودم
الان راجع به تک تک ش میگم
منم کل فایل های دانلودی رو قورت دادم یادم نیست کدوم فایل شروع تحولم بود شاید به کبوترها غذا ندهیم این فایل و ک گوش دادم اینقدر تعجب کرده بودم ک انگار یه نفر از یه سیاره دیگه اومده بود حرف میزد چیزهایی رو گفت استاد ک اصلا تو چند سال عمرم از مفزمم عبور نکرده بود فایل های توحید در عمل و تنظیم فرکانس و چشم زخم اینا فایل هایی بود ک خوردمشون اینقدر گوش دادم اینقدر حرفهایی توش بود ک اصلا با عقل من جور در نیومد چیزی ک تو درس و دانشگاه و جامعه هم از کنارش رد نشده بودم چون همیشه از مذهب فراری بودم و فکر میکردم هرکس ازین در حرف بزنه خیلی ببخشید میخواد چرت و پرت بگه اما منطق قوی صحبتهای شما فرکانستون حرفهایی ک از دل میومد و لاجرم ب دل میشست من و طبیعتا خیلی های دیگه رو با عشق برای این مسیر ادامه دار کرد
با اون بخشی ک لیلا جون گفتن من معلمم اما میخوام خودم یچیز و یاد بگیرم و عمل کنم تا از عمل من بقیه یاد بگیرن کلییی حال کردم من ک معلم نیستم اما اون اوایل هرچی از استاد میفهمیدم میخواستم با ادا دراوردن و بلدم بلدم ب همه بگم تا اینکه بعد مدت کوتاهی فهمیدم کار اشتباهیه و انصافا تا الانم تکرار نکردم و حتی ب نزدیکترین فرد زندگیمم نگفتم من دارم رو خودم کار میکنم و سایت عباسمنش هست برو ببین عضو شو فلان با اینکه میدونم وقت ازاد بیشتری داره و اکثرا هم حوصلش سر میره تو خونه و بشدت منو قبول داره و نتایج منو دیده اما با خودم گفتم اگه قراره هدایت بشه ب این مسیر یجوری خدا هدایتش میکنه حالا یا از طریق من یا ب هر طریق دیگه ای بالاخره اگه تا الان باهمیم قطعا تو یسری موارد مثل هم فکر میکنیم و عمل میکنیم حالا خیلی ادامه نمیدم ک شعار نشه حرفهام
مورد بعدی مستقل بودن لیلا جون و حرفهایی ک زد راجع ب اینکه اگه بخوام مهاجرت کنم این یک امتحانه برای خودم دقیقاا ما چند سال بود ک ساکن شرق تهران بودیم و کلی ادم اونجا میشناسیم اکثر فامیل هامون اونجان کارو همه چیز اما تو یه اقدام جسورانه جابجا شدیم ب غرب ترین نقطه تهران و بگم اولش سخت بود برامون این اولش منظورم روز اول بود خخخ اما بعلت یسری مسایل و تمرین مهاجرت لازم دونستیم این اقدام و اینجوری خودمون و دلداری دادیم ک اولا ما بهترین نقطه غرب تهران اومدیم تو محله عالی و مزیت مهم ش اینه تو ایرانیم همه هم زبونیم باید خیلی زود طبیعی بشه برامون ک وقتی یه کشور دیگه رفتیم با زبون متفاوت مردم خیلی برامون سخت و اذیت کننده نباشه و خیلی زود اون انرژی منفی رو از خودمون دور کردیم
و حتی راجع ب تاریکی تقریبا اکثر خانمهای ایرانی ترس از تاریکی و تنهایی و دارن بعلت طرز فکر و جامعه ای ک توش بزرگ شدیم و خود منم با این ترس مقابله کردم البته هنوز کامل کامل نیست اما مثل قبل نیست ک حتی قرار گرفتن در تاریکی هم افت فشار میورد برام و چقدررررر صحبتهای استاد جسارتم و برای از بین بردن همیشگی ش بیشتر کرد ک گفت باج ندین ب ترسهاتون واای وای اصلا عالی بیان کردین باج ندیم ب ترسهامون
لیلا جون شما درباره مهاجرت گفتین ازش فقط زبان و دارین خیلی ها همینم ندارن و مهاجرت کردن مثل استاد ک زبان بلد نبودن و حتی تو اوایل فایل سفر ب دور امریکا و اواخرش تکامل بشدت معلومه تو لهجه و حرف زدنشون من خودم یکی از دوستام نه سرمایه نه پول پس انداز شده و نه زبان و حتی اشنایی داشت اما مهاجرت کرد ب المان و الان نزدیک هشت ماهه اونجاست و کاملا راضیه از طریق شرکتی ک توش کار میکرد پیشنهاد کاری بهش شد و تو سه ماه اقدام کرد و رفت یه عالمه الگوهای اینچنینی برای ذهنم دارم و ازونورشم کسایی از نزدیکانم هستن ک دانشجوی دانشگاه شریف با رشته عالی پول زبان و همه شرایط عالی دارا هستن صدبار هم اقدام کردن تحصیلی برن اما هنوز نتونستن برن واقعااا از هیچ لحاظی مشکل ک ندارن هیچ برترم هستن تو حوزه خودشون باهاشون ک حرف زدم گفتن مهاجرت کاملا شانسیه من فقط لبخند زدم
راجع ب ویل اسمیت و اون اتفاق هم ک گفتین خوشحالم ک از فضای مجازی و اخبار مربوط ب فیلم و سریال و سلبریتی هم فاصله گرفتم اصلا همچین چیزی و نفهمیدم مخصوصا منی ک قبلا خیلی ب اصطلاح فیلم باز بودم و تک تک اخبار راجع ب سلبریتی ها و بیوگرافی هاشون و دنبال میکردم اینم از حسن اشنایی با سایت شماست ️
در اخر استاد عزیزم بسیار بسیار تحسینتون میکنم الگوی کامل من راجع ب وارد شدن تو هر زمینه ای ک ترسهاتون مانعش بشه حتی چیزی ک شاید ذهن بگه حالا نیازی نیست همچین کاری و تجربه کنی ترمز مخفی ک میخواد ترسها رو بپوشونه و من پیداش کردم
و همچنین مریم عزیزم و بسیار بسیار تحسین میکنم بابت پرشی ک انجام دادن تعریفش و فکر بهش کلی هیجان و ترس در من بوجود اورد چ برسه انجامش و اینکه میبینم استادای من انجامش دادم باعث میشه بقیه ترسها پوچ و خیلی خیلی جزیی بنظر بیاد برام و اقدام خیلی جدی برای از بین بردنش داشته باشم ممنونم ازتون ️
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و خوشتیپ و مریم جان زیبا رو و کدبانو و خوش استایل
منم مثل دوستان مستقیم میرم سر اصل مطلب
من دوره قدم تا 3و عزت نفس و کسب و کار شخصی و دوره سلامتی رو دارم
و العان هم دارم برنامه میزارم دوره تضادها رو تهیه کنم
بیشترین نتیجه من از دوره عزت نفس بوده استاد
منی که همیشه همه جا مورد تحسین دیگران بودم و همیشه ب نوعی رفتار میکردم که اون عزت نفسه دیده بشه
موفق هم بودم واقعیتش اون عزت نفس تا زمان ازدواج همراه من بوده
و با مسئله نداشتن خود باوری خودم و اعتماد نداشتن ب روند هدایت خداوند بعد ازدواج وارد سیکل منفی احساسات بد شدید شدم
که اصلا دوست ندارم یادآوری بکنمش
من روزانه بالای 16ساعت ب فایل های رایگان چ عرض کنم خدایی شما گوش میدادم
لیلا خانم راست میگن شما تنها دوست من هستین تو این چند سال .
عزت نفس در های عجیبی رو برام باز کرد
منی که آنقدر خودم و دوست داشتم تو دوران مجردی و رفتار کسی برام مهم نبود اصلا تبدیل شده بودم ب ی آدم غیر باور برای خودم
اما استاد کسایی ک با شما کار میکنن
دقیقا رفتارهایی مثل شما دارن
شما راجب خودتون مثال میزنید منم میگم ک ا منم همینطوری هستم .و این باعث رضایت قلبی منع که من واقعا در مسیر درست هستم
من از شما یاد گرفتم که مثل دیگران رفتار نکنم و کسایی که نتایجی تو زندگی خودشون ندارن مثل روابط سلامتی آرامش فکری ثروت
وقتی ی نصیحتی چیزی میکنن سریع از خودم میپرسم پریسا این چ نتیجه ای تو این زمینه داره و میبینم هیچی
پس میگم برعکس حرفاش و انجام بده و مسیری ک خدا جلوی پات گذاشته رو انجام بده
تو کامنت قبلی گفتم کار کردن رو تقوا انرژی میبره اما این انرژی برای شخصه خودته آرامشه خودته .آرامش جسمی خودته ،روابط بهتر با خدای خودته،
من یاد گرفتم خودم و دوست داشته باشم ،خودم و بپذیرم ،اخلاق ام و بپذیرم و راهی پیدا کنم که هر سری بهتر و بهتر رفتار کنم .من خاستم از تمام وجود و شد
تو خود دوره سلامتی هم من واقعا خاستم .خاستم .خاستم و هدایت شده
وقتی چیزی دلم میخواد مثلا إسنکی چیزی با اینکه استایل و اندام ایده آل دارم
سریع از خودم میپرسم که پریسا این چ انرژی بهت میده و من سریع میگم هیچی چون نتایج آدمهایی که دارن نوش جان میکنن و میبینن
و دارم تلاش میکنم که ذهن خودم و کنترل کنم و تقوا پیشه کنم و با تضادی برخوردم و سعی میکنم که ب خدای خودم بسپرم
استاد من کلا اهل باج دادن نیستم و از قبل تر ها هم این مسئله بین همه باب بوده ،آدمی رک هستم ،حال نکنم با کسی یا بهش میگم ک از این اخلاقت بدم میاد .یا میگم ب خودم مربوطه،یا میگم اگه نتیجه داری باهام صحبت کن ،و این رفتار و دوست دارم چون اگه چیزی نگی طرف اجازه میده ب خودش ک بیشتر دخالت کنه تو مسائل شخصیت و این خط محکم قرمزه واسه من
من خسیس هستم تو صرف انرژی برای دیگران و این از بچگی با من بوده
منم از تاریکی ب شدت میترسیدم و گفتم براتون که رفتم تو تاریکی پشت خونه خانواده عزیز دلم و اونجا راه رفتم و تصور میکردم که خداوند احاطه داره ب من
و احساس غرور داشتم بعد از حل کردن این مسئله
و البته ک این نوع رفتار و هر سری تکرار میکردم
قدمها بهم جسارت زدن کسب و کار شخصی رو داد و البته جا داره ک کاملتر باشه
پول دوره ها رو از ثروت عزیز دلم تهیه کردم که لایق بودن تو چنین رابطه ای عالی دارم و خداوند این رابطه رو روز ب روز بزرگتر میکنه برام و ظرفم و بیشتر میکنه .
خدایا من رو هدایت کن ب راه کسانی که بهشون نعمت دادی
پریسا شعبانی
سلام استاد عزیزم خیلی دوستون دارم من واقعا خداروشکر میکنم که خداوند من رو در این مسیر هدایت کرد ، شاید پیشرفت های من برای خیلی از انسانها اصلا تغییر نباشه یعنی یک روند عادی و طبیعی باشه ولی برای من واقعا یک تغییر اساسی و بنیادی هست و من تغییر رو از درون خودم میبینم
ترس من حتی از مشارکت کردن هم بود و هست ولی آرزوی قلبی من دیدن شماست و خانم شایسته عزیز
من بشدت تایید طلب بودم در گذشته یعنی اول اون آگاهی که بهم رسید قلب منو باز قلبم رو واقعا آرامش داد چون من در گذشته فکر میکردم آگاهی مورد تایید دیگران درسته اون هم طبق اون جامعه و باورهای من بود ولی من همیشه احساس ناخوشایندی و نارضاریتی درون رو داشتم تا اینکه خداوند من رو هدایت کرد به این مسیر سبز و آگاهی که به من آرامش رو میداد دیگه شروع کردم به عملکرد و خداروشکر خیلی بهتر شدم ولی این نقص من هست بقول شما باید علف های اون باورهای مثبت رو پرورش بدم مثل مثالی که زدین محیط رو درست کنم تا علف های هرز رشد نکن و تاوقتی هنوز ضعیف هستند اونها رو در بیارم و این ترس از مورد تایید قرار گرفتن دیگران در من کمرنگ شده ولی نیاز به خیلی بهتر شدن رو داره و به امید الله پا میزارم در قدم تا خداوند هدایتم کنه و قلب منو به نور خودش منور کنه
استاد دوست دارم باهتون خیلی صحبت کنم از بهبودی عالیم بگم و من عاااشقتونم واقعا از خداوند سپاسگزارم بابت وجود نازنین تون و خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم خدایا شکررررت
سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان
سلام بردوستان الهی سایت عباس منش
من به یک تضادی برخورد کرده بودم وحالم خوب نبود واحساس قربانی بودن داشتم وخودم راسرزنش میکردم وبرای داشتن حال خوب وکمک گرفتن از سایت زدم روی نشانه امروز من واین فایل زیبا اومد وهدایت شدم به شنیدن این آگاهیهای ناب که باتضاد من هماهنگ بود وجواب من بود
داستان ازاین قراربود که من دلم میخواست بروم به مادرم که درشهر دیگری دور ازمن زندگی میکند سربزنم وماشین شخصی هم خودم دارم ولی میترسم تنها بروم وهمسرم بدلیل شرایط کاری اش نمیتونه همراهم بیادوباید سرکارباشد ودخترم هم گفت من حال سفرندارم ونمیام ومن دیدم نمیتونم تنهایی ماشین سوارشوم وتنها بروم وهرچه به دخترم اصرار کردم بیا باهم برویم قبول نکرد ومن احساس ناجالبی پیداکردم وخودم راسرزنش کردم که چراترس از رانندگی تنها درجاده دارم وهدایت شدم به این فایل وخیلی برایم جالب بود که دقیقا موضوع فایل ترسها وچگونگی مقابله با آنها است ولیلا جان اشاره کرد به فایل ابوموسی نباشیم و رفتم اون فایل راهم شنیدم عالی بود وحالم خیلی خوب شد واحساس شادی وقدرت کردم ویکساعت بعد بلند شدم رفتم دربند وازدیدن کوه ودرختان وبچه های کوچولو که درآغوش مادر یاپدرشان اومده بودند طبیعت گردی لذت بردم وخیلی به موضوعات مطرح شده دراین دو فایل فکرکردم وتصمیم گرفتم دست به عمل بزنم وبروم دردل ترس از رانندگی وتنها سفررفتن انشالا خداکمکم کند
واقعأ این سایت الهی وتوحیدی است هروقت به سراغش میام مرا هدایت میکنه به موضوعی که باهاش برخورد کردم ونیاز دارم درموردش راهنمایی بشوم استاد عزیز بسیار سپاسگزارم برای صحبتهای عالی وتاثیر گذار شما
ممنونم ازلیلا جان که قدرتمند صحبت کرد وتونسته برترسهای خودش غلبه کنه وبه امید خدا بتونه به همه خواسته هایش برسد
سپاسگزارم ازخداوند مهربان برای هدایت هایش واینکه مرا باسایت عباسمنش آشنا کرد
خداراهزاران بار سپاسگزارم که مرا به دل ترسهایم میبرد تا لذت عبور ازآنها راتجربه کنم وبه خواسته هایم برسم وشادیهای بیشتر وبیشتری راتجربه کنم
درپناه خداوند متعال روزگار همه عزیزان بخیروخوشی باد