سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 165 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

استاد میخوام یک اعترافی کنم که همیشه تو تمام قسمت هایی که فایل درون داشتید من اونا رو با اون ذوق وشوقی که بقیه ی فایل رو میدیدم هیچ وقت نمیدیدم به جز این فایل اصلا اون قسمتی که از بالا رفتین و اون دهانه ها رو با اون ترکیب رنگی فوقالعاده نشون دادید بی نظیر بود . خداروشکر که درون هست و میشه همچین زیبایی ها یی رو دید

اصلا انتظار دیدن همچین زیبایی هایی رو نداشتم به هیچ وجه.و اصلن نمیدونم چه قدر خودتون دقت کردین که چ قدر زیبا و درآرامش طیف رنگی از آبی به سمت نارنجی رفته بود.

اون چاله ای که متفاوت تر از همه هم میجوشید خیلی زیبا و جالب بود دلم میخواد از نزدیک تمام اینا رو ببینم

با چشم خودم تمام این زیبایی ها رو ببینم نه از چشم دوربین

استاد اون عکسایی که گزاشتین واقعا نشون دهنده ی این بود که چه قدر اعتماد به نفس شما و مریم جان بالاست . خود من قشنگ این نجواها اون زمانی که داشتم عکسا رو میدیدم از ذهنم عبور کرد که با این سن از اینکارام میکنن؟ اگه یکی ببینه و بخنده چی؟مسخره بازیا اینا بابا ؟‌خوب حالا عکس گرفتی این عکسا به چه دردی میخورن تو که دیگه نمیبینیشو.

خودم میدونم تمام اینا از اعتماد به نفس پایین منه . اینکه نگران نظر بقیه م اینکه شادی های کوچیک و ساده رو شادی حساب نمیکنم فقط ثروت رو شادی حساب میکنم و نتیجه ی کارامو حس خوب نمیبینم بیشتر میبینم نتیجه مالی ای داره برام یا نه و این ترمز جلوی من رو گرفته که رها باشم و تسلیم واقعی باشم.

مثلن نگم عه این دریاچه ها که کوچیکن من فکر میکردم بزرگترشم هست . در عوض اینکه شما این رو بگید از همون قل های کوچیک هم لذت بردید و رها بودید و بزرگتر وزیباترش رو هم دیدید.

این یک ایراد بزرگ منه که نمیتونم رها باشم و چسبیدم به نتیجه و دقیقا وقتی نتایجم هی بزرگ و بزرگ تر میشه بعدمن یهو میچسبم که خوب بزرگترشم باید بیاد \س کی میاد . دیگه کلن متوقف میشه همه چیز. از خدا میخوام هدایتم کنه که این ترمزم رو حل کنم تا خودم راحت تر و درآرامش زندگی کنم اونم در لحظه چون ممکنه که فردا من زنده نباشم اصلن!!!!

خدایا شکرت به خاطر اون مسیر جنگلی و آبشار زیبایی که بین راهتون بود و من چه قدرررر دلم خواست توی اون فضا در طبیعت شنا کنم.