این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-18 00:09:172023-08-20 03:28:46سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 197
477نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
این نشانه ی امروز منه
باورهایی که از بچگی به ما آموختن چه در مدرسه چه در خانواده تماما محدود کننده بوده کدوم از باورایی که بهمون قبولوندن میتونیم بگیم محدود کننده نبوده از لحاظ مذهبی از لحاظ ثروت از لحاظ عاطفی تماما تو درو دیوار بودیم اگه نبودیم که وضعیت مون خیلی بهتر از اینا میتونست باشه فقط یدونه رو میگم،به ما خداوند و چطور شناسونده بودن به نظر من بزرگترین پاشنه آشیل تمام ما انسانها اینکه خدامونو اونطور که الان میشناسیم یعنی ماهایی که تو سایت هستیم و از قانون آگاهی داریم نمیشناختیم و فقط ترس بودو نگرانی و کاری پیش نبریم که خدا قهرش میاد دست از پا دراز کنی کارت ساختس من از خودم میگم روزی نبود که من ترس از خداوند و از یادم ببرم حالا منی که اصلا کار ناشایسته ای انجام نمیدادم مثلا نمازم خواب میموندم قضا میشد نمیدونید که چه استرسی بهم وارد میشد از درخواست بخشش با ناله و زاری از کاری که نکردم یا حالا نادونی کردیم یه متلکی به دختری انداختیم بعد این عذاب وجدان دمار از روزگار من درمیآورد یا اینکه جرعت نداشتم در رابطه با ائمه حتی نظر خودمو بگم یا یه نقدی ازشون کنم هیچ وقت رو به آسمون نگاه نمیکردم و خواستم و با گربه و سر به زیر از خداوند میخواستم تازه ائمه رو واسطه قرار میدادم به خاطر این به سر بریده امام حسین به دستان بریده ابالفضل متوصل میشدم چیزی که الان من بهش شرک به خداوند میگم و خودمو حقیر میکردم و بی ارزش چون باور نداشتم که من اشرف مخلوق خداوند من پاره ای از خداوندم من نوری از خداوندم چقدر خودمو به در و دیوار زدم البته ناآگاهانه و چون ته دلم متوکل به خداوند میدونستم و یه نوری تو وجودم بود آرام آرام من هدایت شدم به مسیر درست و در مسیر درست هم آرام آرام تکاملمو طی کردم تا رسیدم به استاد عباس منش و چقدر بابت این هدایتم هر روز سپاسگزار خداوندم هستم چقدر احساس خوبی دارم چقدر من خوشبختم و چقدر خداوند دوسم داشته خودمم نمیدونستم و الان هاشم ی که یه عمر با اون باورهای غلط زندگی کرده داره آروم آروم باوراشو با طی کردن تکامل و آموزش دیدن و عمل کردن و عمل کردن تغییر میده داره یه شخصیت جدید برای خودش میسازه و سمت خودمو دارم انجام میدم با تضادهایی که بهش برخورد میکنم و ما بقی رو سپردم به خدا اون خودش میدونه چکار کنه خیلی خوشحالم که امروز نشانه ام این بود که رو باورام کار کنم این هدایت خداوند و من باید سر سپرده باشم و میدونم که باورام ایراد داره و باید بیشتر روشون کار کنم و از خداوند میخوام که دستمو بگیره تا در مسیر درست قدم بردارم
استاد از صمیم قلب سپاسگزار تون هستم بابت آموزشهایی که میدین و چقدر با عشق و لذت کلاس و شروع میکنین چقدر حالم خوب میشه و احساس فوقالعاده ای دارم از اینکه در کنار شما و در مکتب شما دارم پیش میرم و خوشبخترین آدم روی زمین هستم چون چیزی رو که میخواستم پیدا کردم و اونم مسیر یکتا پرستیه که توسط شما برام گفته میشه واقعا من خوشبختم و این جایگاهم و با هیچ چیز عوض نمیکنم هیچ وقت من اینطور حالم خوب نبوده و در آرامش هستم حرفی دیگه ندارم چون زبان قاصر از وصف شما من فقط سپاسگزار خداوندم بابت جایی که هستم
دوستان عزیزم بهترینها رو براتون از درگاه خداوند متعال خواهانم چون لایق بهترینها هستید هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم
از خداوند درخواست میکنم جاری بشه بر وجودم و خودش به جای من در این کامنت صحبت کنه.
اول از همه اینو بگم که زمانی که سریال زندگی در بهشت رو تماشا کردم و به قسمت آخر رسیدم یجورایی تو دلم میگفتم : “آخی حیفش شد زندگی در بهشت خیلی باحال بود فکر نکنم سفر به دور امریکا باحال باشه عاخه یه مسافرت با اتوبوس چه چیز جالبی میتونه داشته باشه برای فیلم گرفتن گمون نکنم ازش لذت ببرم”
ولی با این حال من سریال رو شروع کردم و الان من واقعااااا عاشقشم. عاشق سفر به دور امریکا. عاشق خود امریکا، عاشق سفر کردن، عاشق طبیعت، عاشق ایالت هایی که یادشون گرفتم عاشق هر آنچیزی که تو فایل ها میبینم
هرررروز با یه عشق خاصی من میام سراغ سریال و خدا خودش بهتر میدونه که پیک لذت من دیدن این سریال هست که کلی نکات داخلش یاد میگیرم و یادداشت میکنم.
یه دفتر درست کردم اسمش گذاشتم عباسمنش و نکات سریال داخلش مینویسم. هررر بار یک آموزش و مرور قوانین از جهات مختلف. خدایااا شکرت. خداوند هست که مِهر این سریال ها تو قلب من قرار داد تا هدایتم کنه که چطور خودمو خودش و قوانین اش رو بشناسم.
درباره خرافات بهتون بگم که نامحدود من مثال دارم از زندگی خودم اصلا نمیدونم جا بشه تو این کامنت براتون بنویسم. سعی میکنم خلاصه براتون بگم.
من آدمی بودم که معتقد به انواع اقسام نذرها، چله ها، روزه ها، نماز به سبک قدیمی، ذکر ها، اسامی ابجد، چشم زخم، دعا، طلسم، جادو، حرزهای مختلف احزاب، امام جواد، زیارات جاهای مختلف، امام زاده ها، انواع شمع های رنگی، انواع اقسام جعبه ها و تصاویر فنگشویی، جعبه عشق، جعبه ثروت،
خنده ام گرفته وسط تایپ کردن دیگه براتون بگم کوزه آب خورشیدی، مداد آبی پاکسازی، تسبیح مخصوص رودراکشا (هندی) سنگ های مخصوص پاکسازی معدنی، آبی که تو کوزه روش سوره های مختلف بخونم. انواع غسل ها و نمازهای مستحبی، چقدر سوره های مختلف و اذکار همینجوری ردیف میکردم هررر شب قبل خواب میخوندم و چقدر برای مسائل مختلف به این امام و فلان حضرت متوسل میشدم واسپند و گلپر و…
خیلی زیادند کلی اش یادم نمیاد. اما یچیزی میخوام درباره اش اینجا بنویسم. من به تمام این آزمون خطاها نیاز داشتم. مسیر من از انجام این خرافات میگذشت. اگر انجام شون نمیدادم باور نمیکردم که دروغ هستند و اصل چیز دیگه ست.
آیه های کتاب منطق فرکانسیک هستند و دارند از اصل صحبت میکنند اما من بجای اینکه پیام اون آیه رو بفهمم، خود اون آیه رو بت میکردم و بارها بصورت چله ای از روش میخوندم.
هنوزم با اینکه تمام موارد بالا کنار گذاشتم به خودم میگم کمه بازم پیدا کن ببین به چی شرک داری پرت کن بیرون.
یادمه گردنبند وان یکاد میترسیدم تو اتاق عمل در بیارم پرستار جمله قشنگی گفت. گفت اون خدایی که تو رو خلق کرده در درون توعه نیازی به این پلاک نداری و من آروم درش آوردم.
سالها بعدش که وارد خودشناسی شدم از گردنم برای همیشه درش آوردم.
از زمانی که خرافات زمین گذاشتم زندگیم آسون تر لذت بخش تر و راحتر شد.
الان که دارم مینویسم یادم میاد که 5 صبح بیدار میشدم با چه سختی و خواب آلودگی. در صورتی که خدایی که الان میشناسم انقدر خودخواه نیست که منو بیدار کنه بزور بگه به من سجده کن. چقدر درباره حجاب باور های عجیبی داشتم و بابت اینکه همیشه از حجاب بدم میومد یک حس عذاب وجدان با خودم حمل میکردم. بابت روزه های قضا شده و نماز قضا هام ترس جهنم داشتم.
وقتی یادم میاد چه طرز فکری از خدا داشتم و الان چقدر عوض شدم میگم خدایاااا سپاسگزارم ازت. تو منو آزاد کردی.
هنوزم اطرافیان بهم میگن تو عوض شدی و ایمان نداری و من اصلا باهاشون بحث نمیکنم و در خلوت خودم به خدای خودم چشمک میزنم و میگم : خبر ندارند که من از همیشه بتو نزدیک تر شدم آرام جانم
خیلی دوستتون دارم استاد و مریم عزیزم و هم فرکانسی های ارزشمندم.
باسلام خدمت استاد عزیر مریم جان گل و همه دوستان گرامی
چون صحبت از خرافه ها شد و فضایی ها و ……خیلی دوس داشتم خرافه های زیادی که در مورد جانوران مختلف وجود داره رو چندتاشو بنویسم. باور به چنین چیزهای غلط و خرافه ای اولین ضربه شو به خودمون میزنه…فرصت شناخت جهان و خودمونو از دس میدیم. دنبال حقیق نمیریم و همینطور در تاریکی بسر میبریم….و صدالبته عامل اصلی بسیاری از اتفاقات خوب و بد رو به عوامل بیرونی نسبت میدیم. و معمولا هم اتفاقات بد رو اینجوری تفسیر میکنیم و از پذیرفتن نقش خودمون بعنوان مهمترین و تنها عامل، باز میمونیم. در تاریخ علم جانورشناسی حدود 2500سال پیش ارسطو و برخی افراد دیگه مطالعات علمی انجام دادند و نظریاتی داشتند…..بعد بمدت 2000سال کلا خبری از علم نبود..بنابراین در طی این سالیان دراز در جوامع مختلف شروع کردند هر جانوری رو هرجور دلشون خواست توصیفش کردند….از هرجانوری خوشمون اومد اونو سمبل خوشبختی نامیدیم مثه همای سعادت….و از هرچی بدمون اومد…که تعدادشونم زیاد بود…سمبل بدبختی و شوربختی نامیدیم….مثه جغد و فاخته و مار و …..در این حین باورهای مذهبی ام بش اضافه شد… مثلا فلان امام معصوم در مورد مار اینو گفته یا در مورد کلاغ اونو گفته و ……..یعالمه از این مسایل. خواستم بگم شاید بهترین و مستدل ترین پاسخ در رد تمام این خرافات که هنووووووز هم در تمام جوامع زیاده، اینه که تمام جانوران قبل از انسان بوجود آمدند و تا قبل از پیدایش انسان هیچکدومشون سمبل هیییییچ چیزی نبودند نه زیانی داشتند نه مفید بودند…نه زیبا بودند نه زشت بودندو….تا اینکه با ظهور انسان بازیهای ذهن شروع شد و هرکدوم رو بطریقی توصیف کرد که تقریبا همه اشم غلطه. و ابزار قدرتمند علم تونست از رازهای طبیعت پرده برداره. سلامت و پیروز باشید.
دیشب داشتم به سوالات جلسه دوم کشف قوانین جواب میدادم، یه جمله خیلی مهم بود، (البته بی نهایت همه جمله ها و تک تک عبارت ها مهم هستند ولی در موقعیت درک و فهم دیشب من و میزان آمادگی من برای دریافت آگاهی ها این عبارت خودشو بیشتر به من نشون داد) که به نوع فکری که درباره این خواسته داری، و نوع موضع گیری ت شک کن و واقعا هم منطقیه ها، خوب وقتی که توی موضوع خاصی مدتها به نتیجه نرسیدم یا اگر هم رسیدم به سختی رسیدم چرا من به جای اینکه به باورهام شک کنم، به نوع دیدگاهی که نسبت به اون هدف دارم شک کنم، بجاش من اومدم قبلا چکار کردم، اومدم گفتم خوب اون باور ( باور اشتباهی که نمیخواستم قبول کنم اشتباه) که وحی تغییر ناپذیره، پس بیام راه های دیگه رو امتحان کنم، برای همینه که میشینم بررسی میکنم میبینم عاغااااا من همه کار انجام دادم برای رسیدن به اون خواسته، مثلا فروش و درامد ساختن، از اینترنتی و حضوری و تبلیغات خاموش و تبلیغات لایو و هزار تا مدل فروش و تبلیغات دیگه رو امتحان کردم و دیدم نتیجه نگرفتم دوباره رفتم راه حل بعدی، یه ترمز نگرفتم بگم یه دیقه صبر کن! نفس عمیق بکش، خوب حالا به اصل و اصول فکریت شک کن
نمیخوام خودمو سرزنش کنما، چون تمام این شیوه فکری تا دیشب بود، تا قبل از روشن شدن این نکته ها توی ذهنم، و صبح که از خواب بیدار شدم حس کردم که سبکبال تر دارم قدم برمیدارم انگار یه بار سنگین از روی دوشم کم شده
و خدا همیشه کمک میکنه بسادگی و راحتی و زیبا
و میگه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3
که پشت تورا شکست
_
و قطعا همراه هر سختی آسانیست
ان مع العسر یسرا
من با تکیه و توکل به همین وعده ها و همین حضور همیشگی خدا که خودش تضمینش کرده، هر تضادی رو که تا حالا داشتم فراموش میکنم و الخیر فی ما وقع رو بی چون و چرا قبول میکنم، نه اینکه بگم من آماده تضاد هستم، بلکه میگم اوکی بجای سرزنش کردن خودم برای تضادهایی که خودم بوجودشون اوردم الان از این قانون الهی استفاده میکنم و میگم هر خیری که در جهان جاریه میخواهم برای من باشه مهم نیست تضاد چی بوده
و البته که از این به بعد میخوام بهتر راحت تر کاملتر و موفقتر زندگی کنم
_
داشتیم با دوستم صحبت میکردیم گفت فلان قسمت سریال سفر به دور آمریکا رو دیدی؟ گفتم نه من دارم آرام پیش میرم هنوز عقبم از سایت
گفت ببین اینبار خیلی فرق میکنه همه چیز، اصلا فقط سفر نیست یهو میبینی دوربین داره یک منظره رو نشون میده و استاد چه صحبت های خفنی میکنن،،، استاد من واقعا واقعا شما رو تحسین میکنم، از هر خصوصیت مثبتی که بخوام یه مثال بزنم برای ذهنم و بگم اگر یکبار شده پس باز هم میشود ، اون رو شما دارید، ماشالا به شما و رشد و موفقیت تون
ماشالا
اتفاقا من این سبک جدید رو خیلی دوست دارم، اینکه تصویربرداری زیبای مریم جون ترکیب میشه با باران آگاهی هایی که شما سخاوتمندانه با من به اشتراک میگذارید، مثل این میمونه که یک آهنگ زیبا و ملایم بذاری پخش بشه و تو غرق بشی در افکار زیبا و تحسین و تجسم و بری توی به دنیای دیگه سیر کنی
به به
خدایا شکرت
من خیلی این خلوت و سکوت و آرامش و استقلال فردی و ازادی عمل رو دوست دارم
واقعا سکوت و خلوت کردن با خودم و خدا بهترین نعمت دنیاس خدایا شکرت، هرچی بیشتر بهتر
_
اینهمه منظره زیبا، این دشت های طلایی و کوههای بلند، این سرزمین پهناور و این صلح و آرامشی که از اونسر زمین از پشت تریبون دوربین دارم حسش میکنم، ماشین زیبا و با کیفیت و اینهمه فضای داخل کابین که براحتی میشه باهاش تمام این مسیر طولانی رو سفر کرد، همسفر و همراه یکرنگ و همراه و عاشق و فراوانی که هر جا پا میگذاری از قبل برات آماده شده
این خان نعمت الهی که همه جا گسترده س و وقتی ببینیش دیگه سیراب و لعلک ترضی میشی
اینهمه فروشگاه های بزرگ و با کیفیت که مملو از اجناس عالی و تازه و خوش ابو رنگه، که نشونه ی فراوانی موقعیت و ثروت و مشتریه، هر روز مشتری داره برای هر کسب و کاری بیشتر و بیشتر میشه، هر روز ادم ها دارن راحتتر و بیشتر و مشتاقانه تر پول پرداخت میکنند، هر روز زندگی داره ساده تر و راحت تر میشه و زمان برای لذت بردن و زندگی کردن بیشتر میشه دیگه صف طولانی پای صندوق معنایی نداره، میتونی وقتتو برای انجام کارهایی که دوست داری صرف کنی، میتونی با خیال راحت توی این سرزمین ثروتمند و پهناور حرکت کنی و به فاصله های کوتاه فروشگاهی به این بزرگی و کمال ببینی و حتی همین ها هم داره روز به روز بیشتر میشه سرعت و کیفیت کارها داره هر روز رشد میکنه
بسته بندی های زیبا و کاربردی، تبلیغات زیبا و خوش آب و رنگ که به ارایه و فروش بهتر محصول و ثروتمندتر شدن تولید کننده کمک میکنه، و زیبایی هایی که روح و جسم ادم رو نوازش میده، خدایا شکرت همه این نعمت ها وجود داره و من میییخوام که همه رو براحتی بسادگی و عزتمندانه استفاده کنم
خدایا شکرت برای اینهمه قانون که براحتی ادم ها تونستن ازش استفاده کنن و امکانات و اختراعاتی رو بسازند که زندگی شون رو با کیفیت تر و راحت تر و زیباتر و راه پولسازی رو هموارتر بکنه
خدایا شکرت برای اینکه خواستم هدایت بشم و به این مسیر زیبا هدایت شدم
خدایا شکرت که میخوام و لحظه به لحظه دارم بیشتر تو رو میشناسم و هر بار که تو رو بیشتر میشناسم بار بیشتری از روی دوشم برداشته میشه
خدایا شکرت که دارم میبینم و تکرار میکنم با خودم که من تنها و رها شده نیستم و خدا همیشه همراه منه، منو نذاشته تو این جهان تا دست و پا بزنم و یه راهی پیدا کنم خداوندم منو براحتی داره به خواسته هام هدایت میکنه تا در بهترین زمان و مکان دریافتشون کنم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم این همه فراوانی روچقد تنوع داره چقد امکانات زیاد شده خدایاشکرت چقد کارا راحت تر شده خدایاشکرت استاد خودش حساب میکنه تحسین میکنم این همه رشد وپیشرفت این کشور رو تحسین میکنم این همه فراوانی و نعمت رو واقعا چقد عالی فقط گوشت استاد من سیب بیشتر میخورم چه جاده زیبایی چقد دلبازه خدایاشکرت واقعا استاد منم از این دیونه گی ها کردم البته از ته دل قبول نداشتم همیشه ها فقط تحت تاثیر دیگران قرار میگرفتم از این دعا و جادو جمبل خداروشکر فهمیدم همه الکی بود چقد هزینه کردیم واقعا هر چی که قلبت میگه درسته واقعا ته قلبم قبول نداشت همش تو ذهنم درگیر بودم خخخ الان کسی میگه اصلا فقط میخندم استاد عزیز وخانم شایسته نازنین ودوستان گرامی سپاسگزارم از شما خداروشکر درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
من امروز به طور خیلی اتفاقی متوجه یه باور وعقیده غلط تو خودم شدم که برمی گرده به دوران خیلی دور زمان کودکیم ما یه همسایه داشتیم که وضع مالیشون نسبت به بقیه همسایه خوب بود اگه همه یه خونه ویلایی یه طبقه داشتند اونا سه طبقه داشتند اغلب همسایه ها قشر گارگر بودن اونا مغازه داشتند ویه همسایه دیگمون نجاری داشت اونم خونش پایینش مغازه نجاریش بود وبالا خونه بزرگی داشتند ویه چندتایی هم که خونشون ویلایی بود وضع مالی ونحوه گشتن اونا با بقیه خیلی خیلی فرق داشت ما یه خانواده شلوغ 9نفره بودیم که تازه یه خونه گرفته بودیم کهنه ویه کم قدیمی
یادمه وقتی پسر اون همسایه مون که باباش مغازه داشت یه موتوری داشت که با موتورش تصادف می کنه به رحمت خدا میره وخانمش دوتا بچه کوچک داشت همسایه مون وقتی عروسش می رفت بیرون چیزی بخره در و برای عروسش باز نمی کرد چون عروسش جون بود میگفت برو ازدواج کن ما بچه هاتو بزرگ می کنیم عروسه نمی رفت به خاطر بچه هاش منم با عقل کوچیکم وحرف هایی که از همسایه ها شنیدم فکر کردم چقدر آدمهای پولدار آدمهای ظالمی هستند چقدر پول آدمو ظالم می کنه واون همسایه که نجاری داشت پسرش سر قاچاق مواد مخدر زندانی شد بازم طبق همون الگو فکر کردم پول آدم رو طمع کار وگناهکار می کنه پول باعث میشه کارایی کنیم بقیه مردم ازمون بدشون بیاد پشت سرمون حرف بزنند یا مثل بقیه همسایه هایی که وضعشون به مراتب از ما بهتر بود من فکر می کردم پول باعث میشه ازهمه کناره بگیری وقیافه بگیری بقیه رو حساب نیاری یا پول باعث فساد وگناه کاری میشه فکر می کردم اونا خیلی گناهکارند که مثل مادرم چادر سر نمی کنند یا پا لخت میان کوچه و…..
تا اینکه خدارو هزاران مرتبه شکر متوجه دوتا باور شدم در خودم وهمسرم که منو برد به یاد همین خاطراتی که براتون تعریف کردم
ما طبقه سوم خونمون وقت مستجرمون تموم شده وچون پارسال همسرم با قیمت خیلی پایین خونه رو داده بود امسال خواستیم یه کم به قیمت بهتر بدیم بازم نه به قیمت عرف بازار
اولا فهمیدم همسرم ومن احساس عدم لیاقت در مورد پول داریم که همسرم همیشه از قیمت عرف دو سه میلیون کمتر وبا پول پیش بسیار ناچیز خونه رو میده اونم یه احساسی گنا هی داره که اگه به قیمت خودش بده آدم بد وظالمی میشه ویا آدم طمع کاری میشه وباور دوم که پول آدم رو ظالم وبی احساس میکنه وقتی با خانم مستجرمون در مورد افزایش پول پیش وکرایه صحبت می کردم حسم بد بود احساس می کردم اگه چیزی که حق طبیعی ماست بخواهیم ظالم وبی احساس وحریص شدیم بعد اتمام نماس تلفنی از خودم پرسیدم چرا موقع صحبت کردن نفسم بالا نمی اومد چرا یه دفعه به این باور رسیدم که نسبت به پول احساس گناه وبدی دارم ومن احساس گناه کردم که بهشون گفتم وبعد خدارو شکر کردم باور غلط وترمز ذهنی مو پیدا کردم سریع تو دفترم نوشتم ودارم به خودم این تلقین رو می کنم که گرفتن حق باعث بالا رفتن عزت نفس حس لیاقت درمن می کنه حالا فهمیدم چرا پول سواره بود ما پیاده حقوق همسرم وکرایه دو واحد وکار کردن با ماشین همیشه شصتمون گره نهمون بود وهمیشه بی پول هیچی پول نداشتیم نه می تونستیم تفریح کنیم فقط از گشنگی نمیمردیم اصلا نمیفهمیدیم پول کجا میره چی میشه نزدیک 30 میلیون پول تو خونمون می اومد اما محو میشد نمی تونستیم هیچ وسیله ای اضافه کنیم این برای ما معما میشد تو روابط خدارو شکر روی خودم کار کرده بودم با همسرم وفرزندانم رابط خیلی عالی دارم اما از نظر مالی خیلی اوضاع فرق داشت یا اگه پس اندازی جمع می کردم هرجوری بود خرجش می کردم باید روی این باورهای جدید که پول الهی هست پول باعث شده خونه بسازم ودراختیار کسانی بزارم که هم نیاز دارند خونه ای داشته باشند وهم با پول می تونم واحد های اجاره ایم رو نو نوار کنم بهش برسم ودر اختیار آدمهای لایق وقدردان بزارم چون قبل از این به خاطر باور اشتباه من وهمسرم همیشه آدمهای قدر نشناس می اومدن که به جای اینکه قدردان باشند وبفهمند هیج جا خونه ی 120 متری به این قیمت پیدا نمیشه رفتنی کلی خسارت می زدند تا لامپ وچراغ ها رو می کندن ومی رفتن ما هم هاج وواج که جواب خوبی مارو چرا اینطور میدن هیچ وقت نه اعتراض نه حرفی به مستجر ها می زدیم وخودشون می گفتن صاحب خونه مثل شما خوب ندیدیم اما به جاش اونا چقدر به خسارت می زدن ومی ر فتن البته همشون اینجور نبودن یه چندتایی این جور بود همش چون عزت نفس نداشتیم هر وضعیتی رو تحمل می کردیم اما یه چند وقتیه مرتب میام سایت فایل ها وکامنت ها رو می بینم ودارم روی خودم کار می کنم خیلی از قبل بهتر شدم از زمانی که برای خودم تمرینی ساختم ودارم روش کار می کنم هر روز یه باور غلط رو دارم پیدا می کنم وروش کار می کنم
خدایا شکرت بابت این سایت وافرادی که کامنت می زارندوکسانیکه سایت رو مدیریت می کنن از استاد وخانم شایسته هم سپاسگزارم وبرای هر چیزی که موجب ایجاد این سایت شده ممنونم من دو سالی بود عضو سایت بودم اما خیلی کم سر می زدم شاید تو دوسال به 20 بار نرسیده بود که سایت رو درست دیده باشم اما الان یه مدت مرتب میام هرروز یه فایل می بینم سیو می کنم گوش می کنم کامنت ها رو که مثل یه کتاب می مونه مطالعه میکنم وکتاب می خونم ودارم روی خودم کار می کنم هنوز نتونستم دوره ای رو بخرم خیلی دوست دارم دوره کشف قوانین زندگی دوره سلامت رو بخرم ودوره ثروت رو بگیرم امید وارم برام مهیا بشه واز نظر مالی با تغییر باورم تغییر کنم وبه آزادی مالی وزمانی ومکانی برسم
این قسمت از سفر به دور امریکا هم حاوی نکات بسیار ارزشمند بود که من به شدت لذت بردم و آموختم و دوستدارم چند نکته ای رو با دوستان عزیزم به اشتراک بگذارم
اول مزرعه آفتابگردان…آفتابگردان به من احساس خوشبختی و توحیدی میده..چرا؟ چون آفتابگردانها بدون وابستگی به هر عاملی فقط سرشون رو به سمت نور میگردانند تا بهتر رشد کنند و جهان اطرافشان را زیباتر کنند.
استاد عزیزم ممنون که این تصاویر رو با ما به اشتراک میگذارید از خصوصی ترین مسائل زندگیتون..واقعا از شما و مریم جان بابت این وقت و توجه سپاسگزارم
من این کشور رو به شدت تحسین میکنم برای اینهمه ثروت و فراوانی نعمت،فروشگاه به این هیولایی چقدر منظم و تمیز هست..قفسه ها کاملا مرتب چیده شده و میتونیم به راحتی به محصولات دسترسی داشته باشیم..محصولات مربوطه هم در کنار هم چیده شده انواع و اقسام..
من از پشت دوربین تازگی گوشتها رو کاملا حس میکردم و عطر میوه هایی به این باکیفیتی و مرغوبیت،،
واقعا مردم این سرزمین حتما اونقدر خودشون رو لایق میدونند که این فراوانی و امکانات عالی واسشون فراهم هست..
من به شخصه عاشق اینم که وقتی میرم خرید فروشگاه خلوت باشه و استاد جان شما در بهترین زمان رفتید خرید چون حتی برای حساب کردن ی ثانیه هم تو صف نبودید..و این سیستم که خود مشتری چک میکنه و حساب میکنه و کسی به عنوان صندوقدار اونحا نیست واقعا باور ارزشمندی به مشتری میده و نشان از اعتماد مدیریت فروشگاه داره حتی اگر دوربینهایی نصب باشند..
من تحسین میکنم شمارو برای این خرید با کیفیت بالا و کمیت پایبن..و چقدر خوبه که هم ورودیهای جسم و هم روحمون رو سالم و ارزشمند انتخاب کنیم..چقدر دلم خواست که من هم روزی یک وعده غذا بخورم چون پخت و پز و شستشو وقت زیادی از من میگیره در روز..حتما این دوره ارزشمند رو خرید میکنم جزو هدفهام نوشتم
استاد نکته جالبی که در رابطه با مزرعه و فرا زمینی ها بود اون کشاورزی بود که نوشته هایی توی مزرعه اش ایجاد کرد و از جهل ادمها پول درآورد..کاری که من فکر میکنم در کشور ما بیشتر از طریق دین رخ داده..پول ریختن تو فلان امامزاده..و من حتی امام زاده ای دیدم که سیار بود با یک دستگاه کارت خوان که توی روستاها میگشت و مردم به عنوان نذر و….کارت میکشیدند و..این مسائل همیشه واسه من غم انگیز بود..سواستفاده از جهل ادمها به هر نامی..
نمونه دیگه ما بچه که بودیم بزرگترها به ما میگفتن تو ظهر بیرون نرید چون یک غولی هست به نام یک سر و دو گوش که شما رو با خودش می بره..و ما بچه بودیم و نا اگاه..بعدا که بزرگتر شدم به خودم گفتم یک سرو دو گوش همون آدمیزاد هست و من اونوقتها اینقدر ازش میترسیدم..باورهای محدود کننده ای که در هر موضوعی به ما خورانده شد توسط جامعه،خانواده و ….که خیلیها شون تا الان همراه ماست و به گفته شما همون ترمزهای ذهنی ما هستند..
گرد باد که میشد بازم میگفتن این غول سمتش نباید برید..حالا کلی فاصله داشت تا منزل ما ولی کلا نمیدونم مگه ما چطور بچه هایی بودیم که با این سلاحهای ذهنی میخواستن ما رو کنترل کنند؟؟؟
این جلسه خیلی درس داشت اینکه ما هر چیزی رو بدون تحقیق و مطالعه نپذیریم که دچار این ترسها و و این محدودیتها در حرکت نشیم..چون خیلی از این مثالها که کم هم نیستند برای ما تبدیل به باورهایی شدند که مسیر زندگی رو هر رو سختتر و سنگلاخی تر میکردند.
اما در مورد ساده کردن دلایل موفقیت ادمها و ربط دادنشان به رنگ لباس و ساعت بیداری و…ی موردی که بود و من زیاد میشنیدم شاید خیلی از دوستان هم شنیده باشند ،، این بود که اگر شخصی در زمینه روابط خیلی موفق بود میگفتن فلانی مهره مار داره..مهره مار رو زیر پوست بازوش جاسازی کردند و این باعث شده که اطرافیانش دوستش داشته باشند و واسش احترام قائل باشند..
و مثالهای بسیار زیاد مذهبی و غیر مذهبی دیگه که باعث شدند ما با راحت پذیرفتنمون و اینکه دنبال دلیل نبودیم کلی در جهالت و تاریکی عمر گذروندیم..اما خوشحالم،،خییییلی خوشحالم که با شما آشنا شدم و در این مسیر آگاهی قرار گرفتم و بالاخره پاسخ اونهمه پالسهای خودم را گرفتم چون من دنبال پاسخ بودم و چرایی؟؟؟!!! و خدا رو صدهزار مرتبه شاکرم که الان در کنار شما استاد ارجمندم و دوستان عزیزم که در جستجوی حقیقت هستیم، در اقیانوسی از آگاهی غرق هستم و هر روز سعی میکنم آگاهانه یک پله شایستگی ام را برای دریافت آگاهیهای نابتر و خالص تر شما استاد بینظیرم پیدا کنم…
و از روزی که این تصمیم را گرفتم و با شما هراه شدم زندگی روی خوشش را بیشتر نشانم میدهد،و سیاهی ها دارند از جلوی نور زندگی من کنار می روند و خدارو شکر هر روز می بینم که زندگی ام شیرین تر و آسانتر و راحتتر میشود.
استاد جانم بمانید برای ما و برای زیباتر کردن این جهان بی نهایت
واقعا من به شخصه با دیدن سریالهای مستند استاد جان عاشق امریکا شدم..آمریکایی که ما در این سریالها دیدیم با زاویه دید مریم جان و استاد عزیزم بود که نظر مارو نسبت به اون سرزمین و مردمش تغییر داد..
اثر هر موضوعی رو و همینطور احساسمون به اون موضوع رو با تغییر زاویه دیدمون میتونبم کاملا تغییر بدیم در جهت دریافت نتایج بهتر..
من هم این آرزوی زیبا رو برای خودم و همه بچه های سایت دارم
امروز من داشتم ازصبح تانیم ساعت پیش کتاب درسهای نبوغ آلبرت انیشتین رودردفترم یادداشت میکردم و”وقتی که کارم تمام شدگفتم بزنم نشانه امروزمن روببینم “واقعاخداروشکرمیکنم همه چیش درزمان مناسب هست”واگراستادجان من بخوام ازداستانهای پندآموززندگی خودم بگم شایدخیلی هاموهای تنشون سیخ بشه “بخاطراینکه واقعا این چیزهایی که من میخوام بگم رودرایران خیلی ها پذیرفتن وباورشان هست ومیدونیدکه استادباورهاهمه چی رومیسازند…
من ازبچگی ازهیچ چیزی نمیترسیدم بعضی موقع ها ازخودم میترسیدم که چراازهیچی نمیترسم/خخخخ/اما واقعیت همین بوده من ازهیچی نمیترسیدم وهمیشه اون موقعی که فیلمهای آدمخوارو…مثلا:کلبه وحشت”که فکرکنم اکثرادیدن رومیدیم لذت میبردم درحدی که برادرم ازترس به خودش میپیچیدومن میخندیدم “چون حقیقتا باورنداشتم این چیزهارو”وهمیشه یک چیزی بهم میگفت اینهاساخته بشرهست وخیالی “واین نترس بودنم رودرگیلان “شهرستان سیاهکل هم بودش “واون زمانی که میامدم خانه پدربزرگم اینهاچون چراغ نبودوهمه چی تاریک بودوفانوس واین حرفهابود وچون همه شمالیها شایدبگم اکثرشون به اجنه اعتقادداشتن والبته هنوزهم خیلی هااعتقاددارن “اما من بدون هیچی خدا”فقط شاهدهست بدون هیچی حتی یک چراغ ازشهرسیاهکل تاروستامون پیاده رفتم باپسرعمه ام دردل جنگلهای انبوه واین موضوع مال 27سال پیش هست ومن ازهیچی نمیترسیدم اما پسرعموهام که توهمان روستا زندگی میکردن همش میگفتنداجنه هست وال وبل ومن همیشه به پدربزرگم میگفتم اینهابخاطراینکه کسی نره خونشون همه رومیترسونند/خخخ/خلاصه اینکه نترس بودم ودل شجاعی داشتم وهمیشه وهمه جا ازتاریکی نمیترسیدم وازسکوت وتاریکی تازه خوشم هم میامدوهمش میگفتم صدای خدام واضح ترمیشه شنید”البته اون موقعهانمیدونستم دلیلش چیه تااینکه درزندگی باهمسرسابقم که الی ماشاالله ایشون وخانواده ایشون هم به جادوجنبل واجنه واینهااعتقادداشتند”درحدی که آخرهم گریبان خودش روگرفت وپسرم بیماری سرع گرفت وچون بازمتاسفانه درقم همه تائیدمیکردن حرف همسرم رو”ومن هرچی میگفتم “بابا به خدا این ساخته فکرماست وچیزی وجودنداره”متاسفانه کسی گوش نمیکردواینهابه همسرسابقم قدرت میدادکه باورش قویتربشه که آره:اجنه وجادوجنبل وجودداره واما من باقرآن وتوکل به خدام چنان خوبش کردیم که دکتری که ازآمریکا میامدهردوماه درتهران من برای اولین باررفتم پیششان وفکرکنم داستانش رودرسایتتون درفایلی تعریف کردم ایشان نزدیک بودازخوشحالی سکته کنند”ومیگفتندمعجزه شده”معجزه شده تاالان سابقه نداشته تومریضی سرع کسی اینجوری خوب بشه ومن میخندیدم وخدام روشکرگذاری میکردم”آره استادمتاسفانه وبازمیگم متاسفانه اعتقادات کور”کورانه یکسری افراددشمن “اصلی زندگیشون شده وزندگیشون رونابودکرده و”واقعامن اینجا به عنوان کسی که درحال حاضردرگیلان هم 3سالی هست سکونت دارم شهادت میدهم حرف استادحقیقت است وخواهشا دراین موردمهم حتما خودتون با”دیدبازتحقیق کنیدوبهش برسیدنه اینکه هرکس هرحرفی زدروچشم بسته وبدون اینکه تفکرکنیدبپذیرید/خواستم استاداینجابازبرای یادآوری خودم این موضوع رومطرح کنم…
وبگم که همه چی ازما میترسندوبازبگم برای اینکه واقعاازچیزی مثل من نترسیدبریدقرآن روبه هرزبانی که راحت هستیدمطالعه کنید”قصم میخورم ترستون خواهدافتاد///
دوستون دارم وآرزومیکنم درپناه الله یکتا:شاد/سالم/خوشبخت/ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید
سپاسگزار خدای مهربانم که فرصت دیدن و لذت بردن از اینهمه زیبایی و امکانات رفاهی را برای ما ایجاد کرده است . ( برای سلامتی استاد و مریم خانم که این فیلم ها را تهیه میکنند و ما که امکان دیدن آن را داریم )
خداوند بخشاینده را برای هوای تمیز و آسمان آبی سپاسگزارم .
خداوندا برای ماشین فورد لاکچری استاد که باهاش به سفرهای جالب میرن و از داشتنش لذت میبرن سپاسگزارم .
استاد عزیزم در مورد سیستم آبیاری که شما نشان دادن و توی حرفتون اشاره کردین به سیستم آبیاری قطره ای با اجازتون من تصحیح کنم که این سیستم آبیاری بارانی سنترپیوت هست برای مزارع گندم ، ذرت و …. استفاده میشه سیستم قطره ای بیشتر برای درختان استفاده میکنن .
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
این نشانه ی امروز منه
باورهایی که از بچگی به ما آموختن چه در مدرسه چه در خانواده تماما محدود کننده بوده کدوم از باورایی که بهمون قبولوندن میتونیم بگیم محدود کننده نبوده از لحاظ مذهبی از لحاظ ثروت از لحاظ عاطفی تماما تو درو دیوار بودیم اگه نبودیم که وضعیت مون خیلی بهتر از اینا میتونست باشه فقط یدونه رو میگم،به ما خداوند و چطور شناسونده بودن به نظر من بزرگترین پاشنه آشیل تمام ما انسانها اینکه خدامونو اونطور که الان میشناسیم یعنی ماهایی که تو سایت هستیم و از قانون آگاهی داریم نمیشناختیم و فقط ترس بودو نگرانی و کاری پیش نبریم که خدا قهرش میاد دست از پا دراز کنی کارت ساختس من از خودم میگم روزی نبود که من ترس از خداوند و از یادم ببرم حالا منی که اصلا کار ناشایسته ای انجام نمیدادم مثلا نمازم خواب میموندم قضا میشد نمیدونید که چه استرسی بهم وارد میشد از درخواست بخشش با ناله و زاری از کاری که نکردم یا حالا نادونی کردیم یه متلکی به دختری انداختیم بعد این عذاب وجدان دمار از روزگار من درمیآورد یا اینکه جرعت نداشتم در رابطه با ائمه حتی نظر خودمو بگم یا یه نقدی ازشون کنم هیچ وقت رو به آسمون نگاه نمیکردم و خواستم و با گربه و سر به زیر از خداوند میخواستم تازه ائمه رو واسطه قرار میدادم به خاطر این به سر بریده امام حسین به دستان بریده ابالفضل متوصل میشدم چیزی که الان من بهش شرک به خداوند میگم و خودمو حقیر میکردم و بی ارزش چون باور نداشتم که من اشرف مخلوق خداوند من پاره ای از خداوندم من نوری از خداوندم چقدر خودمو به در و دیوار زدم البته ناآگاهانه و چون ته دلم متوکل به خداوند میدونستم و یه نوری تو وجودم بود آرام آرام من هدایت شدم به مسیر درست و در مسیر درست هم آرام آرام تکاملمو طی کردم تا رسیدم به استاد عباس منش و چقدر بابت این هدایتم هر روز سپاسگزار خداوندم هستم چقدر احساس خوبی دارم چقدر من خوشبختم و چقدر خداوند دوسم داشته خودمم نمیدونستم و الان هاشم ی که یه عمر با اون باورهای غلط زندگی کرده داره آروم آروم باوراشو با طی کردن تکامل و آموزش دیدن و عمل کردن و عمل کردن تغییر میده داره یه شخصیت جدید برای خودش میسازه و سمت خودمو دارم انجام میدم با تضادهایی که بهش برخورد میکنم و ما بقی رو سپردم به خدا اون خودش میدونه چکار کنه خیلی خوشحالم که امروز نشانه ام این بود که رو باورام کار کنم این هدایت خداوند و من باید سر سپرده باشم و میدونم که باورام ایراد داره و باید بیشتر روشون کار کنم و از خداوند میخوام که دستمو بگیره تا در مسیر درست قدم بردارم
استاد از صمیم قلب سپاسگزار تون هستم بابت آموزشهایی که میدین و چقدر با عشق و لذت کلاس و شروع میکنین چقدر حالم خوب میشه و احساس فوقالعاده ای دارم از اینکه در کنار شما و در مکتب شما دارم پیش میرم و خوشبخترین آدم روی زمین هستم چون چیزی رو که میخواستم پیدا کردم و اونم مسیر یکتا پرستیه که توسط شما برام گفته میشه واقعا من خوشبختم و این جایگاهم و با هیچ چیز عوض نمیکنم هیچ وقت من اینطور حالم خوب نبوده و در آرامش هستم حرفی دیگه ندارم چون زبان قاصر از وصف شما من فقط سپاسگزار خداوندم بابت جایی که هستم
دوستان عزیزم بهترینها رو براتون از درگاه خداوند متعال خواهانم چون لایق بهترینها هستید هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
یا حق
سلام به استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم
از خداوند درخواست میکنم جاری بشه بر وجودم و خودش به جای من در این کامنت صحبت کنه.
اول از همه اینو بگم که زمانی که سریال زندگی در بهشت رو تماشا کردم و به قسمت آخر رسیدم یجورایی تو دلم میگفتم : “آخی حیفش شد زندگی در بهشت خیلی باحال بود فکر نکنم سفر به دور امریکا باحال باشه عاخه یه مسافرت با اتوبوس چه چیز جالبی میتونه داشته باشه برای فیلم گرفتن گمون نکنم ازش لذت ببرم”
ولی با این حال من سریال رو شروع کردم و الان من واقعااااا عاشقشم. عاشق سفر به دور امریکا. عاشق خود امریکا، عاشق سفر کردن، عاشق طبیعت، عاشق ایالت هایی که یادشون گرفتم عاشق هر آنچیزی که تو فایل ها میبینم
هرررروز با یه عشق خاصی من میام سراغ سریال و خدا خودش بهتر میدونه که پیک لذت من دیدن این سریال هست که کلی نکات داخلش یاد میگیرم و یادداشت میکنم.
یه دفتر درست کردم اسمش گذاشتم عباسمنش و نکات سریال داخلش مینویسم. هررر بار یک آموزش و مرور قوانین از جهات مختلف. خدایااا شکرت. خداوند هست که مِهر این سریال ها تو قلب من قرار داد تا هدایتم کنه که چطور خودمو خودش و قوانین اش رو بشناسم.
درباره خرافات بهتون بگم که نامحدود من مثال دارم از زندگی خودم اصلا نمیدونم جا بشه تو این کامنت براتون بنویسم. سعی میکنم خلاصه براتون بگم.
من آدمی بودم که معتقد به انواع اقسام نذرها، چله ها، روزه ها، نماز به سبک قدیمی، ذکر ها، اسامی ابجد، چشم زخم، دعا، طلسم، جادو، حرزهای مختلف احزاب، امام جواد، زیارات جاهای مختلف، امام زاده ها، انواع شمع های رنگی، انواع اقسام جعبه ها و تصاویر فنگشویی، جعبه عشق، جعبه ثروت،
خنده ام گرفته وسط تایپ کردن دیگه براتون بگم کوزه آب خورشیدی، مداد آبی پاکسازی، تسبیح مخصوص رودراکشا (هندی) سنگ های مخصوص پاکسازی معدنی، آبی که تو کوزه روش سوره های مختلف بخونم. انواع غسل ها و نمازهای مستحبی، چقدر سوره های مختلف و اذکار همینجوری ردیف میکردم هررر شب قبل خواب میخوندم و چقدر برای مسائل مختلف به این امام و فلان حضرت متوسل میشدم واسپند و گلپر و…
خیلی زیادند کلی اش یادم نمیاد. اما یچیزی میخوام درباره اش اینجا بنویسم. من به تمام این آزمون خطاها نیاز داشتم. مسیر من از انجام این خرافات میگذشت. اگر انجام شون نمیدادم باور نمیکردم که دروغ هستند و اصل چیز دیگه ست.
آیه های کتاب منطق فرکانسیک هستند و دارند از اصل صحبت میکنند اما من بجای اینکه پیام اون آیه رو بفهمم، خود اون آیه رو بت میکردم و بارها بصورت چله ای از روش میخوندم.
هنوزم با اینکه تمام موارد بالا کنار گذاشتم به خودم میگم کمه بازم پیدا کن ببین به چی شرک داری پرت کن بیرون.
یادمه گردنبند وان یکاد میترسیدم تو اتاق عمل در بیارم پرستار جمله قشنگی گفت. گفت اون خدایی که تو رو خلق کرده در درون توعه نیازی به این پلاک نداری و من آروم درش آوردم.
سالها بعدش که وارد خودشناسی شدم از گردنم برای همیشه درش آوردم.
از زمانی که خرافات زمین گذاشتم زندگیم آسون تر لذت بخش تر و راحتر شد.
الان که دارم مینویسم یادم میاد که 5 صبح بیدار میشدم با چه سختی و خواب آلودگی. در صورتی که خدایی که الان میشناسم انقدر خودخواه نیست که منو بیدار کنه بزور بگه به من سجده کن. چقدر درباره حجاب باور های عجیبی داشتم و بابت اینکه همیشه از حجاب بدم میومد یک حس عذاب وجدان با خودم حمل میکردم. بابت روزه های قضا شده و نماز قضا هام ترس جهنم داشتم.
وقتی یادم میاد چه طرز فکری از خدا داشتم و الان چقدر عوض شدم میگم خدایاااا سپاسگزارم ازت. تو منو آزاد کردی.
هنوزم اطرافیان بهم میگن تو عوض شدی و ایمان نداری و من اصلا باهاشون بحث نمیکنم و در خلوت خودم به خدای خودم چشمک میزنم و میگم : خبر ندارند که من از همیشه بتو نزدیک تر شدم آرام جانم
خیلی دوستتون دارم استاد و مریم عزیزم و هم فرکانسی های ارزشمندم.
آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم
همگی در پناه الله یکتا باشیم.
باسلام خدمت استاد عزیر مریم جان گل و همه دوستان گرامی
چون صحبت از خرافه ها شد و فضایی ها و ……خیلی دوس داشتم خرافه های زیادی که در مورد جانوران مختلف وجود داره رو چندتاشو بنویسم. باور به چنین چیزهای غلط و خرافه ای اولین ضربه شو به خودمون میزنه…فرصت شناخت جهان و خودمونو از دس میدیم. دنبال حقیق نمیریم و همینطور در تاریکی بسر میبریم….و صدالبته عامل اصلی بسیاری از اتفاقات خوب و بد رو به عوامل بیرونی نسبت میدیم. و معمولا هم اتفاقات بد رو اینجوری تفسیر میکنیم و از پذیرفتن نقش خودمون بعنوان مهمترین و تنها عامل، باز میمونیم. در تاریخ علم جانورشناسی حدود 2500سال پیش ارسطو و برخی افراد دیگه مطالعات علمی انجام دادند و نظریاتی داشتند…..بعد بمدت 2000سال کلا خبری از علم نبود..بنابراین در طی این سالیان دراز در جوامع مختلف شروع کردند هر جانوری رو هرجور دلشون خواست توصیفش کردند….از هرجانوری خوشمون اومد اونو سمبل خوشبختی نامیدیم مثه همای سعادت….و از هرچی بدمون اومد…که تعدادشونم زیاد بود…سمبل بدبختی و شوربختی نامیدیم….مثه جغد و فاخته و مار و …..در این حین باورهای مذهبی ام بش اضافه شد… مثلا فلان امام معصوم در مورد مار اینو گفته یا در مورد کلاغ اونو گفته و ……..یعالمه از این مسایل. خواستم بگم شاید بهترین و مستدل ترین پاسخ در رد تمام این خرافات که هنووووووز هم در تمام جوامع زیاده، اینه که تمام جانوران قبل از انسان بوجود آمدند و تا قبل از پیدایش انسان هیچکدومشون سمبل هیییییچ چیزی نبودند نه زیانی داشتند نه مفید بودند…نه زیبا بودند نه زشت بودندو….تا اینکه با ظهور انسان بازیهای ذهن شروع شد و هرکدوم رو بطریقی توصیف کرد که تقریبا همه اشم غلطه. و ابزار قدرتمند علم تونست از رازهای طبیعت پرده برداره. سلامت و پیروز باشید.
اینقدر مطمین نباش که داری درست فکر میکنی!
دیشب داشتم به سوالات جلسه دوم کشف قوانین جواب میدادم، یه جمله خیلی مهم بود، (البته بی نهایت همه جمله ها و تک تک عبارت ها مهم هستند ولی در موقعیت درک و فهم دیشب من و میزان آمادگی من برای دریافت آگاهی ها این عبارت خودشو بیشتر به من نشون داد) که به نوع فکری که درباره این خواسته داری، و نوع موضع گیری ت شک کن و واقعا هم منطقیه ها، خوب وقتی که توی موضوع خاصی مدتها به نتیجه نرسیدم یا اگر هم رسیدم به سختی رسیدم چرا من به جای اینکه به باورهام شک کنم، به نوع دیدگاهی که نسبت به اون هدف دارم شک کنم، بجاش من اومدم قبلا چکار کردم، اومدم گفتم خوب اون باور ( باور اشتباهی که نمیخواستم قبول کنم اشتباه) که وحی تغییر ناپذیره، پس بیام راه های دیگه رو امتحان کنم، برای همینه که میشینم بررسی میکنم میبینم عاغااااا من همه کار انجام دادم برای رسیدن به اون خواسته، مثلا فروش و درامد ساختن، از اینترنتی و حضوری و تبلیغات خاموش و تبلیغات لایو و هزار تا مدل فروش و تبلیغات دیگه رو امتحان کردم و دیدم نتیجه نگرفتم دوباره رفتم راه حل بعدی، یه ترمز نگرفتم بگم یه دیقه صبر کن! نفس عمیق بکش، خوب حالا به اصل و اصول فکریت شک کن
نمیخوام خودمو سرزنش کنما، چون تمام این شیوه فکری تا دیشب بود، تا قبل از روشن شدن این نکته ها توی ذهنم، و صبح که از خواب بیدار شدم حس کردم که سبکبال تر دارم قدم برمیدارم انگار یه بار سنگین از روی دوشم کم شده
و خدا همیشه کمک میکنه بسادگی و راحتی و زیبا
و میگه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3
که پشت تورا شکست
_
و قطعا همراه هر سختی آسانیست
ان مع العسر یسرا
من با تکیه و توکل به همین وعده ها و همین حضور همیشگی خدا که خودش تضمینش کرده، هر تضادی رو که تا حالا داشتم فراموش میکنم و الخیر فی ما وقع رو بی چون و چرا قبول میکنم، نه اینکه بگم من آماده تضاد هستم، بلکه میگم اوکی بجای سرزنش کردن خودم برای تضادهایی که خودم بوجودشون اوردم الان از این قانون الهی استفاده میکنم و میگم هر خیری که در جهان جاریه میخواهم برای من باشه مهم نیست تضاد چی بوده
و البته که از این به بعد میخوام بهتر راحت تر کاملتر و موفقتر زندگی کنم
_
داشتیم با دوستم صحبت میکردیم گفت فلان قسمت سریال سفر به دور آمریکا رو دیدی؟ گفتم نه من دارم آرام پیش میرم هنوز عقبم از سایت
گفت ببین اینبار خیلی فرق میکنه همه چیز، اصلا فقط سفر نیست یهو میبینی دوربین داره یک منظره رو نشون میده و استاد چه صحبت های خفنی میکنن،،، استاد من واقعا واقعا شما رو تحسین میکنم، از هر خصوصیت مثبتی که بخوام یه مثال بزنم برای ذهنم و بگم اگر یکبار شده پس باز هم میشود ، اون رو شما دارید، ماشالا به شما و رشد و موفقیت تون
ماشالا
اتفاقا من این سبک جدید رو خیلی دوست دارم، اینکه تصویربرداری زیبای مریم جون ترکیب میشه با باران آگاهی هایی که شما سخاوتمندانه با من به اشتراک میگذارید، مثل این میمونه که یک آهنگ زیبا و ملایم بذاری پخش بشه و تو غرق بشی در افکار زیبا و تحسین و تجسم و بری توی به دنیای دیگه سیر کنی
به به
خدایا شکرت
من خیلی این خلوت و سکوت و آرامش و استقلال فردی و ازادی عمل رو دوست دارم
واقعا سکوت و خلوت کردن با خودم و خدا بهترین نعمت دنیاس خدایا شکرت، هرچی بیشتر بهتر
_
اینهمه منظره زیبا، این دشت های طلایی و کوههای بلند، این سرزمین پهناور و این صلح و آرامشی که از اونسر زمین از پشت تریبون دوربین دارم حسش میکنم، ماشین زیبا و با کیفیت و اینهمه فضای داخل کابین که براحتی میشه باهاش تمام این مسیر طولانی رو سفر کرد، همسفر و همراه یکرنگ و همراه و عاشق و فراوانی که هر جا پا میگذاری از قبل برات آماده شده
این خان نعمت الهی که همه جا گسترده س و وقتی ببینیش دیگه سیراب و لعلک ترضی میشی
اینهمه فروشگاه های بزرگ و با کیفیت که مملو از اجناس عالی و تازه و خوش ابو رنگه، که نشونه ی فراوانی موقعیت و ثروت و مشتریه، هر روز مشتری داره برای هر کسب و کاری بیشتر و بیشتر میشه، هر روز ادم ها دارن راحتتر و بیشتر و مشتاقانه تر پول پرداخت میکنند، هر روز زندگی داره ساده تر و راحت تر میشه و زمان برای لذت بردن و زندگی کردن بیشتر میشه دیگه صف طولانی پای صندوق معنایی نداره، میتونی وقتتو برای انجام کارهایی که دوست داری صرف کنی، میتونی با خیال راحت توی این سرزمین ثروتمند و پهناور حرکت کنی و به فاصله های کوتاه فروشگاهی به این بزرگی و کمال ببینی و حتی همین ها هم داره روز به روز بیشتر میشه سرعت و کیفیت کارها داره هر روز رشد میکنه
بسته بندی های زیبا و کاربردی، تبلیغات زیبا و خوش آب و رنگ که به ارایه و فروش بهتر محصول و ثروتمندتر شدن تولید کننده کمک میکنه، و زیبایی هایی که روح و جسم ادم رو نوازش میده، خدایا شکرت همه این نعمت ها وجود داره و من میییخوام که همه رو براحتی بسادگی و عزتمندانه استفاده کنم
خدایا شکرت برای اینهمه قانون که براحتی ادم ها تونستن ازش استفاده کنن و امکانات و اختراعاتی رو بسازند که زندگی شون رو با کیفیت تر و راحت تر و زیباتر و راه پولسازی رو هموارتر بکنه
خدایا شکرت برای اینکه خواستم هدایت بشم و به این مسیر زیبا هدایت شدم
خدایا شکرت که میخوام و لحظه به لحظه دارم بیشتر تو رو میشناسم و هر بار که تو رو بیشتر میشناسم بار بیشتری از روی دوشم برداشته میشه
خدایا شکرت که دارم میبینم و تکرار میکنم با خودم که من تنها و رها شده نیستم و خدا همیشه همراه منه، منو نذاشته تو این جهان تا دست و پا بزنم و یه راهی پیدا کنم خداوندم منو براحتی داره به خواسته هام هدایت میکنه تا در بهترین زمان و مکان دریافتشون کنم
خدایا ازت سپاسگزارم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم این همه فراوانی روچقد تنوع داره چقد امکانات زیاد شده خدایاشکرت چقد کارا راحت تر شده خدایاشکرت استاد خودش حساب میکنه تحسین میکنم این همه رشد وپیشرفت این کشور رو تحسین میکنم این همه فراوانی و نعمت رو واقعا چقد عالی فقط گوشت استاد من سیب بیشتر میخورم چه جاده زیبایی چقد دلبازه خدایاشکرت واقعا استاد منم از این دیونه گی ها کردم البته از ته دل قبول نداشتم همیشه ها فقط تحت تاثیر دیگران قرار میگرفتم از این دعا و جادو جمبل خداروشکر فهمیدم همه الکی بود چقد هزینه کردیم واقعا هر چی که قلبت میگه درسته واقعا ته قلبم قبول نداشت همش تو ذهنم درگیر بودم خخخ الان کسی میگه اصلا فقط میخندم استاد عزیز وخانم شایسته نازنین ودوستان گرامی سپاسگزارم از شما خداروشکر درپناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
سلام ودرود بی پایان به همه دوستان
من امروز به طور خیلی اتفاقی متوجه یه باور وعقیده غلط تو خودم شدم که برمی گرده به دوران خیلی دور زمان کودکیم ما یه همسایه داشتیم که وضع مالیشون نسبت به بقیه همسایه خوب بود اگه همه یه خونه ویلایی یه طبقه داشتند اونا سه طبقه داشتند اغلب همسایه ها قشر گارگر بودن اونا مغازه داشتند ویه همسایه دیگمون نجاری داشت اونم خونش پایینش مغازه نجاریش بود وبالا خونه بزرگی داشتند ویه چندتایی هم که خونشون ویلایی بود وضع مالی ونحوه گشتن اونا با بقیه خیلی خیلی فرق داشت ما یه خانواده شلوغ 9نفره بودیم که تازه یه خونه گرفته بودیم کهنه ویه کم قدیمی
یادمه وقتی پسر اون همسایه مون که باباش مغازه داشت یه موتوری داشت که با موتورش تصادف می کنه به رحمت خدا میره وخانمش دوتا بچه کوچک داشت همسایه مون وقتی عروسش می رفت بیرون چیزی بخره در و برای عروسش باز نمی کرد چون عروسش جون بود میگفت برو ازدواج کن ما بچه هاتو بزرگ می کنیم عروسه نمی رفت به خاطر بچه هاش منم با عقل کوچیکم وحرف هایی که از همسایه ها شنیدم فکر کردم چقدر آدمهای پولدار آدمهای ظالمی هستند چقدر پول آدمو ظالم می کنه واون همسایه که نجاری داشت پسرش سر قاچاق مواد مخدر زندانی شد بازم طبق همون الگو فکر کردم پول آدم رو طمع کار وگناهکار می کنه پول باعث میشه کارایی کنیم بقیه مردم ازمون بدشون بیاد پشت سرمون حرف بزنند یا مثل بقیه همسایه هایی که وضعشون به مراتب از ما بهتر بود من فکر می کردم پول باعث میشه ازهمه کناره بگیری وقیافه بگیری بقیه رو حساب نیاری یا پول باعث فساد وگناه کاری میشه فکر می کردم اونا خیلی گناهکارند که مثل مادرم چادر سر نمی کنند یا پا لخت میان کوچه و…..
تا اینکه خدارو هزاران مرتبه شکر متوجه دوتا باور شدم در خودم وهمسرم که منو برد به یاد همین خاطراتی که براتون تعریف کردم
ما طبقه سوم خونمون وقت مستجرمون تموم شده وچون پارسال همسرم با قیمت خیلی پایین خونه رو داده بود امسال خواستیم یه کم به قیمت بهتر بدیم بازم نه به قیمت عرف بازار
اولا فهمیدم همسرم ومن احساس عدم لیاقت در مورد پول داریم که همسرم همیشه از قیمت عرف دو سه میلیون کمتر وبا پول پیش بسیار ناچیز خونه رو میده اونم یه احساسی گنا هی داره که اگه به قیمت خودش بده آدم بد وظالمی میشه ویا آدم طمع کاری میشه وباور دوم که پول آدم رو ظالم وبی احساس میکنه وقتی با خانم مستجرمون در مورد افزایش پول پیش وکرایه صحبت می کردم حسم بد بود احساس می کردم اگه چیزی که حق طبیعی ماست بخواهیم ظالم وبی احساس وحریص شدیم بعد اتمام نماس تلفنی از خودم پرسیدم چرا موقع صحبت کردن نفسم بالا نمی اومد چرا یه دفعه به این باور رسیدم که نسبت به پول احساس گناه وبدی دارم ومن احساس گناه کردم که بهشون گفتم وبعد خدارو شکر کردم باور غلط وترمز ذهنی مو پیدا کردم سریع تو دفترم نوشتم ودارم به خودم این تلقین رو می کنم که گرفتن حق باعث بالا رفتن عزت نفس حس لیاقت درمن می کنه حالا فهمیدم چرا پول سواره بود ما پیاده حقوق همسرم وکرایه دو واحد وکار کردن با ماشین همیشه شصتمون گره نهمون بود وهمیشه بی پول هیچی پول نداشتیم نه می تونستیم تفریح کنیم فقط از گشنگی نمیمردیم اصلا نمیفهمیدیم پول کجا میره چی میشه نزدیک 30 میلیون پول تو خونمون می اومد اما محو میشد نمی تونستیم هیچ وسیله ای اضافه کنیم این برای ما معما میشد تو روابط خدارو شکر روی خودم کار کرده بودم با همسرم وفرزندانم رابط خیلی عالی دارم اما از نظر مالی خیلی اوضاع فرق داشت یا اگه پس اندازی جمع می کردم هرجوری بود خرجش می کردم باید روی این باورهای جدید که پول الهی هست پول باعث شده خونه بسازم ودراختیار کسانی بزارم که هم نیاز دارند خونه ای داشته باشند وهم با پول می تونم واحد های اجاره ایم رو نو نوار کنم بهش برسم ودر اختیار آدمهای لایق وقدردان بزارم چون قبل از این به خاطر باور اشتباه من وهمسرم همیشه آدمهای قدر نشناس می اومدن که به جای اینکه قدردان باشند وبفهمند هیج جا خونه ی 120 متری به این قیمت پیدا نمیشه رفتنی کلی خسارت می زدند تا لامپ وچراغ ها رو می کندن ومی رفتن ما هم هاج وواج که جواب خوبی مارو چرا اینطور میدن هیچ وقت نه اعتراض نه حرفی به مستجر ها می زدیم وخودشون می گفتن صاحب خونه مثل شما خوب ندیدیم اما به جاش اونا چقدر به خسارت می زدن ومی ر فتن البته همشون اینجور نبودن یه چندتایی این جور بود همش چون عزت نفس نداشتیم هر وضعیتی رو تحمل می کردیم اما یه چند وقتیه مرتب میام سایت فایل ها وکامنت ها رو می بینم ودارم روی خودم کار می کنم خیلی از قبل بهتر شدم از زمانی که برای خودم تمرینی ساختم ودارم روش کار می کنم هر روز یه باور غلط رو دارم پیدا می کنم وروش کار می کنم
خدایا شکرت بابت این سایت وافرادی که کامنت می زارندوکسانیکه سایت رو مدیریت می کنن از استاد وخانم شایسته هم سپاسگزارم وبرای هر چیزی که موجب ایجاد این سایت شده ممنونم من دو سالی بود عضو سایت بودم اما خیلی کم سر می زدم شاید تو دوسال به 20 بار نرسیده بود که سایت رو درست دیده باشم اما الان یه مدت مرتب میام هرروز یه فایل می بینم سیو می کنم گوش می کنم کامنت ها رو که مثل یه کتاب می مونه مطالعه میکنم وکتاب می خونم ودارم روی خودم کار می کنم هنوز نتونستم دوره ای رو بخرم خیلی دوست دارم دوره کشف قوانین زندگی دوره سلامت رو بخرم ودوره ثروت رو بگیرم امید وارم برام مهیا بشه واز نظر مالی با تغییر باورم تغییر کنم وبه آزادی مالی وزمانی ومکانی برسم
هوالمحبوب
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان شایسته
و یک سلام گررم خدمت تک تک دوستان عزیزم
این قسمت از سفر به دور امریکا هم حاوی نکات بسیار ارزشمند بود که من به شدت لذت بردم و آموختم و دوستدارم چند نکته ای رو با دوستان عزیزم به اشتراک بگذارم
اول مزرعه آفتابگردان…آفتابگردان به من احساس خوشبختی و توحیدی میده..چرا؟ چون آفتابگردانها بدون وابستگی به هر عاملی فقط سرشون رو به سمت نور میگردانند تا بهتر رشد کنند و جهان اطرافشان را زیباتر کنند.
استاد عزیزم ممنون که این تصاویر رو با ما به اشتراک میگذارید از خصوصی ترین مسائل زندگیتون..واقعا از شما و مریم جان بابت این وقت و توجه سپاسگزارم
من این کشور رو به شدت تحسین میکنم برای اینهمه ثروت و فراوانی نعمت،فروشگاه به این هیولایی چقدر منظم و تمیز هست..قفسه ها کاملا مرتب چیده شده و میتونیم به راحتی به محصولات دسترسی داشته باشیم..محصولات مربوطه هم در کنار هم چیده شده انواع و اقسام..
من از پشت دوربین تازگی گوشتها رو کاملا حس میکردم و عطر میوه هایی به این باکیفیتی و مرغوبیت،،
واقعا مردم این سرزمین حتما اونقدر خودشون رو لایق میدونند که این فراوانی و امکانات عالی واسشون فراهم هست..
من به شخصه عاشق اینم که وقتی میرم خرید فروشگاه خلوت باشه و استاد جان شما در بهترین زمان رفتید خرید چون حتی برای حساب کردن ی ثانیه هم تو صف نبودید..و این سیستم که خود مشتری چک میکنه و حساب میکنه و کسی به عنوان صندوقدار اونحا نیست واقعا باور ارزشمندی به مشتری میده و نشان از اعتماد مدیریت فروشگاه داره حتی اگر دوربینهایی نصب باشند..
من تحسین میکنم شمارو برای این خرید با کیفیت بالا و کمیت پایبن..و چقدر خوبه که هم ورودیهای جسم و هم روحمون رو سالم و ارزشمند انتخاب کنیم..چقدر دلم خواست که من هم روزی یک وعده غذا بخورم چون پخت و پز و شستشو وقت زیادی از من میگیره در روز..حتما این دوره ارزشمند رو خرید میکنم جزو هدفهام نوشتم
استاد نکته جالبی که در رابطه با مزرعه و فرا زمینی ها بود اون کشاورزی بود که نوشته هایی توی مزرعه اش ایجاد کرد و از جهل ادمها پول درآورد..کاری که من فکر میکنم در کشور ما بیشتر از طریق دین رخ داده..پول ریختن تو فلان امامزاده..و من حتی امام زاده ای دیدم که سیار بود با یک دستگاه کارت خوان که توی روستاها میگشت و مردم به عنوان نذر و….کارت میکشیدند و..این مسائل همیشه واسه من غم انگیز بود..سواستفاده از جهل ادمها به هر نامی..
نمونه دیگه ما بچه که بودیم بزرگترها به ما میگفتن تو ظهر بیرون نرید چون یک غولی هست به نام یک سر و دو گوش که شما رو با خودش می بره..و ما بچه بودیم و نا اگاه..بعدا که بزرگتر شدم به خودم گفتم یک سرو دو گوش همون آدمیزاد هست و من اونوقتها اینقدر ازش میترسیدم..باورهای محدود کننده ای که در هر موضوعی به ما خورانده شد توسط جامعه،خانواده و ….که خیلیها شون تا الان همراه ماست و به گفته شما همون ترمزهای ذهنی ما هستند..
گرد باد که میشد بازم میگفتن این غول سمتش نباید برید..حالا کلی فاصله داشت تا منزل ما ولی کلا نمیدونم مگه ما چطور بچه هایی بودیم که با این سلاحهای ذهنی میخواستن ما رو کنترل کنند؟؟؟
این جلسه خیلی درس داشت اینکه ما هر چیزی رو بدون تحقیق و مطالعه نپذیریم که دچار این ترسها و و این محدودیتها در حرکت نشیم..چون خیلی از این مثالها که کم هم نیستند برای ما تبدیل به باورهایی شدند که مسیر زندگی رو هر رو سختتر و سنگلاخی تر میکردند.
اما در مورد ساده کردن دلایل موفقیت ادمها و ربط دادنشان به رنگ لباس و ساعت بیداری و…ی موردی که بود و من زیاد میشنیدم شاید خیلی از دوستان هم شنیده باشند ،، این بود که اگر شخصی در زمینه روابط خیلی موفق بود میگفتن فلانی مهره مار داره..مهره مار رو زیر پوست بازوش جاسازی کردند و این باعث شده که اطرافیانش دوستش داشته باشند و واسش احترام قائل باشند..
و مثالهای بسیار زیاد مذهبی و غیر مذهبی دیگه که باعث شدند ما با راحت پذیرفتنمون و اینکه دنبال دلیل نبودیم کلی در جهالت و تاریکی عمر گذروندیم..اما خوشحالم،،خییییلی خوشحالم که با شما آشنا شدم و در این مسیر آگاهی قرار گرفتم و بالاخره پاسخ اونهمه پالسهای خودم را گرفتم چون من دنبال پاسخ بودم و چرایی؟؟؟!!! و خدا رو صدهزار مرتبه شاکرم که الان در کنار شما استاد ارجمندم و دوستان عزیزم که در جستجوی حقیقت هستیم، در اقیانوسی از آگاهی غرق هستم و هر روز سعی میکنم آگاهانه یک پله شایستگی ام را برای دریافت آگاهیهای نابتر و خالص تر شما استاد بینظیرم پیدا کنم…
و از روزی که این تصمیم را گرفتم و با شما هراه شدم زندگی روی خوشش را بیشتر نشانم میدهد،و سیاهی ها دارند از جلوی نور زندگی من کنار می روند و خدارو شکر هر روز می بینم که زندگی ام شیرین تر و آسانتر و راحتتر میشود.
استاد جانم بمانید برای ما و برای زیباتر کردن این جهان بی نهایت
واقعا زیبا نوشتید.
در مورد فروشگاه و پرداخت که چقدر به انسانها احترام و ارزش قائل هستن.
به امید الله مهربان روزی نصیب دوستان و بنده بشه که به این سبک زندگی برسیم️️️
نقشی که استاد عزیز در بالا بردن آگاهی های ما در مورد کشور بزرگ ایالات متحده داشته، بسیار حائز اهمیت هست.
سلام جناب نوروزیان
نظر لطف شماست
واقعا من به شخصه با دیدن سریالهای مستند استاد جان عاشق امریکا شدم..آمریکایی که ما در این سریالها دیدیم با زاویه دید مریم جان و استاد عزیزم بود که نظر مارو نسبت به اون سرزمین و مردمش تغییر داد..
اثر هر موضوعی رو و همینطور احساسمون به اون موضوع رو با تغییر زاویه دیدمون میتونبم کاملا تغییر بدیم در جهت دریافت نتایج بهتر..
من هم این آرزوی زیبا رو برای خودم و همه بچه های سایت دارم
موفق باشید
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست
با درود و سپاس خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم
برای این فایل می شه خیلی نکته ها نوشت که البته همه دوستان به زیبایی به اونها اشاره کردند
من در قسمت باورهای اشتباه القا شده در کودکیم می نویسم:
در کودکیم مادرم همیشه با تاکید به ما می گفت (که البته اینها رو مادرش بهش یاد داده )
مهم نیست یه چیز نو داشته باشی مهم اینکه از وسیله هایی که داری (هرچقدر هم کهنه باشه) خوب مراقبت کنی و همیشه تمیز نگهشون داری و همیشه برق بزنن
یا خرید کردن زیاد مهم نیست، مراقبت کردن از وسیله هات و خوب استفاده کردن اونها مهمه
یا قدر پولتون رو بدونید اگر پولتون رو الکی خرج کنید جایی حتی به یه بلیط وسایل عمومی محتاج میشید
یا زن ها هستند که باعث پیشرفت مالی شوهرانشان میشن
یا یه زن باید شمه اقتصادی داشته باشه
یا زن باید یه پس اندازی به دور از چشم شوهر داشته باشه برای روز تنگ
یا پولت رو الکی خرج چیزهای بیخود نکن اون رو طلا بخر
واقعا این باورها من رو نابود کردن
من از همه این باورها متنفرم و خدا رو شکر می کنم با ایجاد باور فراوانی دارم تک تک اون کارهای اشتباه رو جبران می کنم
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
خدایابابت یک روزبی نظیردیگه سپاسگزارم
امروز من داشتم ازصبح تانیم ساعت پیش کتاب درسهای نبوغ آلبرت انیشتین رودردفترم یادداشت میکردم و”وقتی که کارم تمام شدگفتم بزنم نشانه امروزمن روببینم “واقعاخداروشکرمیکنم همه چیش درزمان مناسب هست”واگراستادجان من بخوام ازداستانهای پندآموززندگی خودم بگم شایدخیلی هاموهای تنشون سیخ بشه “بخاطراینکه واقعا این چیزهایی که من میخوام بگم رودرایران خیلی ها پذیرفتن وباورشان هست ومیدونیدکه استادباورهاهمه چی رومیسازند…
من ازبچگی ازهیچ چیزی نمیترسیدم بعضی موقع ها ازخودم میترسیدم که چراازهیچی نمیترسم/خخخخ/اما واقعیت همین بوده من ازهیچی نمیترسیدم وهمیشه اون موقعی که فیلمهای آدمخوارو…مثلا:کلبه وحشت”که فکرکنم اکثرادیدن رومیدیم لذت میبردم درحدی که برادرم ازترس به خودش میپیچیدومن میخندیدم “چون حقیقتا باورنداشتم این چیزهارو”وهمیشه یک چیزی بهم میگفت اینهاساخته بشرهست وخیالی “واین نترس بودنم رودرگیلان “شهرستان سیاهکل هم بودش “واون زمانی که میامدم خانه پدربزرگم اینهاچون چراغ نبودوهمه چی تاریک بودوفانوس واین حرفهابود وچون همه شمالیها شایدبگم اکثرشون به اجنه اعتقادداشتن والبته هنوزهم خیلی هااعتقاددارن “اما من بدون هیچی خدا”فقط شاهدهست بدون هیچی حتی یک چراغ ازشهرسیاهکل تاروستامون پیاده رفتم باپسرعمه ام دردل جنگلهای انبوه واین موضوع مال 27سال پیش هست ومن ازهیچی نمیترسیدم اما پسرعموهام که توهمان روستا زندگی میکردن همش میگفتنداجنه هست وال وبل ومن همیشه به پدربزرگم میگفتم اینهابخاطراینکه کسی نره خونشون همه رومیترسونند/خخخ/خلاصه اینکه نترس بودم ودل شجاعی داشتم وهمیشه وهمه جا ازتاریکی نمیترسیدم وازسکوت وتاریکی تازه خوشم هم میامدوهمش میگفتم صدای خدام واضح ترمیشه شنید”البته اون موقعهانمیدونستم دلیلش چیه تااینکه درزندگی باهمسرسابقم که الی ماشاالله ایشون وخانواده ایشون هم به جادوجنبل واجنه واینهااعتقادداشتند”درحدی که آخرهم گریبان خودش روگرفت وپسرم بیماری سرع گرفت وچون بازمتاسفانه درقم همه تائیدمیکردن حرف همسرم رو”ومن هرچی میگفتم “بابا به خدا این ساخته فکرماست وچیزی وجودنداره”متاسفانه کسی گوش نمیکردواینهابه همسرسابقم قدرت میدادکه باورش قویتربشه که آره:اجنه وجادوجنبل وجودداره واما من باقرآن وتوکل به خدام چنان خوبش کردیم که دکتری که ازآمریکا میامدهردوماه درتهران من برای اولین باررفتم پیششان وفکرکنم داستانش رودرسایتتون درفایلی تعریف کردم ایشان نزدیک بودازخوشحالی سکته کنند”ومیگفتندمعجزه شده”معجزه شده تاالان سابقه نداشته تومریضی سرع کسی اینجوری خوب بشه ومن میخندیدم وخدام روشکرگذاری میکردم”آره استادمتاسفانه وبازمیگم متاسفانه اعتقادات کور”کورانه یکسری افراددشمن “اصلی زندگیشون شده وزندگیشون رونابودکرده و”واقعامن اینجا به عنوان کسی که درحال حاضردرگیلان هم 3سالی هست سکونت دارم شهادت میدهم حرف استادحقیقت است وخواهشا دراین موردمهم حتما خودتون با”دیدبازتحقیق کنیدوبهش برسیدنه اینکه هرکس هرحرفی زدروچشم بسته وبدون اینکه تفکرکنیدبپذیرید/خواستم استاداینجابازبرای یادآوری خودم این موضوع رومطرح کنم…
وبگم که همه چی ازما میترسندوبازبگم برای اینکه واقعاازچیزی مثل من نترسیدبریدقرآن روبه هرزبانی که راحت هستیدمطالعه کنید”قصم میخورم ترستون خواهدافتاد///
دوستون دارم وآرزومیکنم درپناه الله یکتا:شاد/سالم/خوشبخت/ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید
یاحق///
لاحول ولا قوت الا بالله العلی العظیم
سلام به استاد عزیزم ، مریم خانم و تمامی دوستان
سپاسگزار خدای مهربانم که فرصت دیدن و لذت بردن از اینهمه زیبایی و امکانات رفاهی را برای ما ایجاد کرده است . ( برای سلامتی استاد و مریم خانم که این فیلم ها را تهیه میکنند و ما که امکان دیدن آن را داریم )
خداوند بخشاینده را برای هوای تمیز و آسمان آبی سپاسگزارم .
خداوندا برای ماشین فورد لاکچری استاد که باهاش به سفرهای جالب میرن و از داشتنش لذت میبرن سپاسگزارم .
استاد عزیزم در مورد سیستم آبیاری که شما نشان دادن و توی حرفتون اشاره کردین به سیستم آبیاری قطره ای با اجازتون من تصحیح کنم که این سیستم آبیاری بارانی سنترپیوت هست برای مزارع گندم ، ذرت و …. استفاده میشه سیستم قطره ای بیشتر برای درختان استفاده میکنن .
شااااااد و عاااالی باشید در پناه خدای مهربان .