سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 200 - صفحه 2

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 200
    455MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

668 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آزاده کاکاوندی» در این صفحه: 25
  1. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به اقای مهندس دوست داشتنی

    در جواب اقای زرگوشی نوشتم کوردها و لرها کلا بادی میشن برای پریدن از روی صخره به طرف رودخانه وقتی که مردم از این پایین تشویقشان میکننکه خداراشکر توام استثنا نبودی از این قایدهعاشقتم که انقد قشنگ نوشتی جوگیرمیشی

    سپاسگزارم که کامنت برام نوشتی و کلی انرژی و حس خوب بهم داد

    و خداراشکرکامنتم باعث حس خوب در توام شده

    امروز میخا برم استخر یه قدم کوچک بردارم تا وقتی اموزشش میبینم برم البته همیشه میرم ولی امروز برم یه کم تمریناتی که داداشم گفته انجام بدم یاد بگیرم یه ذره تمرین نفس گیری

    الان منیش باید جو گیر بوم

    دوست دارم در پناه الله یکتا باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به سمانه عزیزم

    مرسی که برام نوشتی و احساسات خوب و عالیتو بهم منتقل کردی

    پاسختو به نفسیه عزیز خوندم و لذت بردم دقیقا همینه که میگی وقتی شروع میکنی به تحسین کردن خیلی حس و حالت خوب میشه و با خودت بییشتر در صلح میشی

    اتفاقا تو خیلی موارد جواب میگیری

    وقتی در مورد مورچه ها گفتی باور کن من دیشب توحیاط داشتم کامنتها رو میخوندم یه دفه یه مورچه نزدیکم بهش گفتم عه مورچه خوب اومدی پیشم کامنت بخونی حست خوب بشه بیا بخون عزیزم تو الان باید سر خونه زندگیت باشی ولی اومدی پیس من کامنت بخوتی(اگ قبلا بود همون لحظه چند تا حرفم بهش میزدم)

    باور کن همون لحظه قشنگ راهشو جدا کرد نزدیک منم نشد تا من اذیت نشم و رفت جایی دیکه گفتم برو افرین سر خونه زندگیت بگیر شب راحت بخواب تا منم هواسم به کامنتهام باشه

    ینی در این حد دارم تمرین میکنم به همه چیز عشق واقعی و دلی بدم

    یه چیزدیگه من باشگاه که میرم دو تایم دارم یه تایمش برای دختربچع هاست یکی برای بزرگترها ولی گاهی پیش میاد بزرگترها با بچه ها میرن زمانهایی که کار دارند یا تعداد زیاده (ورزشی که ما میکنیم گروهیه)

    یه دختر بچه چن مدته با ما بزرگترها میاد من چون پشت مربی میستم ایشون از وقتی میاد هی میاد پشت مربی بیسته و جلوی راه منو میگیره یکی دوبار بهش گفتم اما دیدم توجه نمیکنه و داره تمرکزمو میگیره گفتم فعلا ولش کن

    بعد چون همیشه دستمال سر به سرش میبست اون هفته چیزی به سرش نبود دیدم موهای خیلی خوشگل پسرونه ای داره وای باور کن سمانه جان اون لحظه ای که هی میومد جلو پام من رفتم عقب تر گفتم الان بچه اس و دوست داره اینجا بمونه بزار راحت باشه

    رفتم بهش گفتم وای عزیزم چه موهای خوشگلی داره و قشنگ دست کشیدم تو موهاش البته میگم واقعا دلی اصلا زیبایی موهاش توجهمو جلب کرد

    دیدم دختره با لبخند نگاهم کرد ورفت اون طرف تر کمی

    اصلا خیلی حسم خوب شد ناخودگاه تحسینش کردم گفتم مهم حس خوب خودمه کاری به طرفم ندارم چه کاری میکنه من کار خودمو انجام میدم هرکیم هم مدار من باشه تغیبر میکنه

    یا همون هفته پشت سر کلاس ما یه گروهی فیتنس کار میکنن

    ما مشغول تمرین کلاس خودمون بودیم که یه دفه مربی فیتنس با دیدن یکی از شاگردهاش شروع کرد کل کشیدن همه برگشتن ببینم چیزی شده بعد دیدند که همه دختره رو بغل کردند گفتن عه عروسی کرده

    منم کلاسم که تموم شد رفتم به دختره تبریک گفتم و کلی خوشحال شد اون روز دیدم دختره منو دید چقد با من احوال پرسی کردو لذت برد

    منم خوشحال شدم

    واقعا همه چیر از ما شروع میشه اگه ما تغیبر کنیم دنیای ما هم تغیبر میکنه

    بازم سپاسگزارم که برام نوشتی خیلی دوست دارم

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به مهسای عزیزو دوست داشتنی همکلاسی خودم در دوره عشق و مودت البته شما خیلی خیلی خوب کار کردید رو این دوره و الانم رو دوره عزت نفس داری کارمیکنی فک کنم کشف قوانین که خودت تو کامنتها گفتی

    اول بگم خبلی دوست دارم انقد به تعهداتت پایبندی عزیزم من کامنتهای دوره عشق و مودتو میخوندم و لذت میبردم که انقد خوب رو خودت کار کردی و نتایج خوبی هم گرفتی

    من با وجود اینکه این دوره رو دارم عملم کردم نتایج کوچک هم گرفتم اما انچنان پایبند نبودم ولی الان که از فایلهای رایگان دارم رو تغییر شخصیتم عمل میکنم تمام اون صحبتهای استاد تو دوره یادم میاد انکار من فقط باید رو عزت نفسم کار میکردم تا نتایجم بزرگ‌میشد

    الان خیلی سعی میکنم عادتهای گذشته رو ترک کنم و شخصیت جدید بسازم

    خداراشکر خدام در این راه داره کمکم میکنه راهایی باز میکنه خودم اصلا بهش فکر نمیکردم یا آدمهایی اورده تو زندگیم که هیج وقت به خوابم نمیدیدم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت واقعا

    درمورد هدفم من یه هدف کاری دارم از وقتی این چند ماهه دارم رو خودم کار میکنم و تعهد دادم کارهام ساده تر و روانتر پیش میره خداراشکر و چون من کلا پیح کاری و همه جیزمو حذف کردم اومدم از صفر رو خودم کار کنم گفتم اول حضوری کار میکنم بعد انلاین از طریق سایت خدارا صدهزار مرتبه شکر وقتی شروع کردم قدم برداشتن خدا بی نهایت راه برام باز کرد ادمهایی اورد تو زندگیم فقط دوست دارند به من خدمت کنم

    برای این هدفم چون اولین تجربه کاری من میشه( حالا بعدا هدفم تیک خورد میام میگم چه هدفی بوده و چه قدمی برداشتم براش و به چه نتایحی رسیدم به امیدالله)ترسم یکم زیاده البته گاهی نجوا میاد ابنطوره با وجود اینکه رفتم تو دل ترسم اما باز گاهی نجواهه هست

    ولی سعی مبکنم منطقی کنم برای خودم و الکو بیارم

    گاهی باخدا زیاد حرف میزنم که آرام بشم واقعا هم ارام میشم دیکه بهش فکر نمیکنم

    الانم میگم مهم اینه من تو دل ترسم رفتم و میرم تجربه کاری مهمه بقیش دست من نیست من که سمت خودمو انجام دادم نتیجه اش با خداست چه بشه چه نشه همین که در مسبر کلی تجربه بدست بیارم و لذت ببرم و با ادمهای جدید آشنا بشم بازم خدایاهزار مرتبه شکرت و مطمینم اگ از این راه نتیحه نده خیرتی توش هست و از راهایی ک فکرشو نمیکنم نتیجه میده

    کلا اینجوری کمتر فکر میکنم و نگران میشم

    مهسا جان اصلا نکران نباش خدایی که مارو تا اینجا هدایت کرده بقیه راهم میکنه به نتایجی که گرفتی قبل برای دهنت منطقیش کن

    خدایی که موسی رو که ادم کشته بود نجات داددوقتی موسی تسلیم شد گفت خدایا من به هر خیری از سوی تو محتاجم

    خدایی که اتش بر ابراهیم سرد کرد و گلستان شد

    خدایی که یوسف از چاه نجات داد از فرش به عرش رسوند

    مارو هم میرسونه

    من هی اینارو میگم و نگرانیم کمتر میشه عزیزم

    بعد تو راحت میتونی برای ذهنت الگو بیاری که تو سن کم به موفقیت رسیدند

    همین حامد و عرفان تو گفتگو با دوستان هست در سن 21 سالگی به اون همه ثروت رسیدند.

    یا خیلی از بچه های دیگه

    حرفای رزا رو یادت بیار که میگفت من 27 سالم بوده رفتم برگروهی که از سن من 3 سال بزدگتر تجربه کاری داشتند کنفرانس دادم

    مطمینم به هدفت خیلی زود میرسی چون نتیجه روابط هم داری فقط توکلت به خدا باشه

    یه تجربه کاری بهت میگم چند روز پیش من کارم هنریه داشتم یه تابلو درست میکردم که ایه های رو تابلو رو اشتباه چسبوندم حالا با چسب قطره ای

    جنس ایه ها از مولتی استایل بود (مولتی استایل یه تولدت مبارکهایی هستند رو کیک تولد به اون جنس میگم مولتی استایل)اما جنساشون برای هر کاری فرق داره

    بعد مولتی استایل کلا یه روکش تلقی داره اخر کار روکش رو در میاری که شفاف تر بشه اون مولتی ها

    من فکر کن روکشو جدا کرده بودم بعد دیدم اشتباه جسبوندم وای اون لحظه گفتم خدایا جکار کنم

    نشستم مولتی ها رو بکنم یهو دستم چسبی بود زد روی مولتی ها و چسبی شدند وقتی ام چسبی میشن دیگه نمیشه با هر ترفندی چسب جدا کرد

    خلاصه من مولتی ها رو از روی بوم جدا کردم ددست چسبونرم اما دیگه کثیف شده بودند منم اولش ناراحت شدم خدایا چکار کنم

    جنس مولتی هامم خارجی بودو گرون

    نمیتونستم دوباره ضرر کنم که

    یه چیزی به ذهنم رسبد برم از اون کی مولتی خریدم بپزسم بهش پیام دادم ماجرا رو گفتم گفت میتونی به رنگ مولتی ها که طلایی رزین طلایی درست کنی روش بزنی تنها راهه و با چیزی پاک نمیشه

    حالا فکر کن اون مولتی ها 4 قل بود آیه های ریز و کلی زمان بر بود این کارو انجام بدم تازه اصلا نمیدونستم میشه یا ن

    خلاصه ولش کردم بهش فکر نکردم روز بعد اومدم یه ساعت درست کنم گفتم یه تیکه مولتی شکسته دارم بزار یه ذره رزین بزنم روش ببینم چطور میشه

    ینی فکر کن ذهن من باز قبلش الگو رو دیده بود ها اما قبول نمیکرد تا اینکه اومدم امتحان کردم یه کوچلو وقتی رزینو زدم الله اکبر انقد خوشگل شد اصلا باورم نمیشد از خود جنس مولتی ها خوشگل تر شد چون پا رو ترسم گذاشته بودم خدام هدایتم کرد از طریق دستانش راهنمایم کنه

    همون لحظه خیلی خوشحال شدم باور کن از ذوق نشستم 7 ساعت تمام رو تموم اون آیه ها رزین ریختم که یک دست بشه و مثل هم

    ینی باور کن بدون خستکی به زور دو لقمه شام خوردم و ادامه دادم کارمو

    اگ ببیتیش باورش نمیکنی انقد خوشکله از کار اصلیشم خوشکل تر

    سریع رفتم از اون خانوم که راهنمایی ام کرده بود تشکر کردم و سپاسگزاری و خدا راشکر کردم ازرته دلم

    این رو گفتم اگ تضادیم‌پیش میاد یا مسیله تو هر هدفی یا چیزی نگران نشیم یا کمتر نگران بشیم فقط به خدا توکل کنیم خدا خیلی قشنگ تر درستش میکنه و فقط کافیه تو دل ترسهامون بریم بقیش دست خداست

    و بگیم جواب هر مسیله تو دل خودشه

    این حرفارو هم برای شما هم خودم زدم باعث میشع ترسمون کمتر بشه و بیشتر با خدا صحبت کنیم و الگو بیارم و منطقی کنیم

    و ما‌کافیه سمت خودمونو انجام بدیم باور کنیم همه چی به اذن خداست و برگی بدون اذن او به زمین نمیفته

    خدایا شکرت واقعا حس و حالم با نوشتن این کامنت عالی تر شد

    خیلی دوست دارم مهسا جان که باعث شدی این حرفا رو بنویسم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت

    مطمینا به زودی به هدفت میرسی و شیریتیشو میدی عزیز دلم

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند بشی و به تمام خواسته های دلت برسی دختر خوش قلب و مهربون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام‌به اقا نوید عزیز و توحیدی و دوست داشتنی

    سپاسگزارم که کامنت مورد توجهت قرار گرفته

    و سپاسگزارم عزیزم برای قلب مهربونت که زبانت با تحسین کردنه

    مطمینم هرآنچه که درمن دیدی در خودتم هست

    خداراشکر تونستم یکم بر ترسم غلبه کنم و به حرف مردم اهمیت ندهم

    باور کن اون لحظه گفتم من میخا برم داخل اب داداشم گفت بابا همشون پسرندگفتم باشه من چکار به اونا دارم من میرم چون من ادمیمم تصمیمی بگیرم اگ جدی باشه اون لحظه انجامش میدم

    وقتی رفتم خود داداشم وقتی دید من دارم لذت میبرم سربع اومد داخل اب گفت منم میرم برادرزاده ام میترسید 17 سالشه اونم اومد البته اون اولش ترسش زیاد بود و باید دستشو میگرفتی توی اب اما وقتی دید من خودم میرم اونم ترسش ریخت

    بقیه خانومها هم که اومدند

    البته من خیلی الان سعی میکنم برای ترسم هر ترسی که دارم قدم کوچک بردارم کلا حتی اگ ترسم زیاد بشه میگم یه قدم بر میدارم مطمینم در ادامه کمتر میشه

    یه جوری رفتارهای مریم جان الگو میگیرم میگم ببین مریم بانو میتونه پس منم بابد بتونم

    مخصوصا تو دل ناشناخته ها دارم ترسهامو کمتر میکنم

    بازم سپاسگزارم ازت انشالله به تمام خواسته های قلبیت برسی اقا نوید عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به گلی عزیزو نازارم

    خویشک عزیزم

    اول فره خوشحال بیم تعداد کوردیل دره زیاد ماو

    (سلام به گلی عزیز و نازنینم خواهر عزیزم

    خیلی خوشحال شدم که تعدادی کوردهای سایت داره زیاد و زیادتر میشه)

    سپاسگزارم برام نوشتی عزیز دلم

    من قبلا در بیشتر مواقع ناخوداگاه از بچگی شجاعت داشتم اما ترسهامم زیاد بود ولی چون با قانون اشنا نبودم قدمی براشون بر نمیداشتم

    از وقتی اومدم کار کردن رو خودم و عزت نفسم و اومدم مشخصات همسری که میخام نوشتم الان دارم خودمو شبیه همون شخصیت میکنم(یکی از این موارد شجاعت بود و همیشه دوست داشتم طرفم ادم شجاع و قوی باشه که منم بتونم درکنارش تو دل ترسهام برم )و گفتم حالا برای شجاعتم و غلبه بر ترسهام که اون شخصبت در خودم بوجود بیارم قدم بردارم هرچند کوجک

    و الان تو دل ناشناخته ها میرم با وجود ترسم میگم من میرم با ترس فراوان اما قدم بر میدارم و همین که قدم اول برمیدارم بقیه قدمها برام اسانتر میشه

    و رو این موارد کار میکنم خداراشکر البته میگم بیشترشو ناخوادگاه انجام میدم چون قبلا تو شخصیتم بوده کمی و الان با باور درست انجامش میدم و از مسیر لذت میبرم

    بازم سپاسگزارم که برام نوشتی خیلی دوست دارم عزیزم

    انشالله دلت و زندکیت با نور و عشق خدا هر لحظه زیادتر بشه عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به نسرین عزیزو دوست داشتنی

    منم خوشحالم که شمام کوردی و به جمع کوردها پیوستی

    باور کن نسرین جان یه چیری بگم من با اقای زرگوشی خیلی راحتم مثل برادر خودم دوستش دارم بخاطر این باهاش کوردی میگم بهضی کلمات و احساس صمیمیت زیادی باهاش دارم

    قبلا تعداد کوردها مشخص نبود از وقتی من شروع کردم کوردی گفتن با اقای زرگوشی تعداد کوردها داره بالا میاد و همه ام میان خودشونو معرفی میکنن

    کلا من تو همه چیز لیدرم اول استارتشو میزنم بقیه ام شروع میکنم

    اینو جدی گفتم تو فامیل و دوست و اشنام من وقتی کاریو انجام میدم بقیه نمیتونن بعد من همه شجاعتشو پیدا میکنن انجام میدن

    تونب دوت خاص و عزیزکی و مهربان نازارم

    دلت شاد خنه و لبت همیشه بو جیبتیش پر پول بو خویسک نازارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به برای عزیزم

    خداوکلیل گردت قسه کم فره خنم و حس و حالم خوب ماو

    راسی و سه زبان زنده دنیا صحبت میکنم0 همشم کوردی

    اقا مه عاشق تنگه کافرین ایلامم یه توری کرمانشاه داشت چند سال پیش چقد دوست داشتم برم این تنگه رو ببینم همیشه ام تو گوگل سرچش میکنم و خیلی زیباست

    در مورد فصل بهار ایلام گفتی اره میدونم به قول پسردایی دوسم میگفت طبیعیت وحشی ایلام

    امسال خداراشکر خیلی بارندگی بود باعث شد همه جا سرسبز و قشنگ بشه

    در مورد دربند وای بی نظیره انقد شلوغه وحشتناک ساعت 5 صبح باید بری جا بگیری در این حد

    صحنه کلا جاهای دیدنی خیلی قشنگی داره دربند وسط شهره ولی بقیه جاها روستاهای اطرافه الان که دست به سرچت خوبه بزار یه جایی دیگه بهت بگم سرچ کنی اگ اومدی با خانوم بچه ها ببرمت اینجام

    البته دربند خیلی شلوغه من با وجود اینکه دوستش دارم اما بخاطر شلوغیش زیاد نمیریم

    اما سرج کن سراب روستای دستجرده صحنه

    یه جای بکر اصلا به بهشتیه پر درخت و سایبان و اب زیاد انقد قشنگه که نگوو خلوت تره نسبت به دربند

    ورودیم 120 میگیرن از پلنگان و بقیه جاهای ایران گرانتره(یه رسم کوعه برا)

    ولی من عاشقشم باور مبکنی همه جاهای دیدنی صحنه رو خانواده از من میپرسند ازاده جای جدید چی کشف کردی بعد وقتی میبرشمون همه لذت میبرن مخصوصا این دستجرده

    باور کن رفتیم پلنگان کامیاران اگ نرفتی حتما برو ینی محشره انقد زیباست

    پیشنهاد میکنم یه سر برو طرفهای سنندج انقد زیبان بعد بیا طرفهای هجیج و پاوه و این طرفهای ما کلا کرمانشاه

    بعد برو خرم آباد ایم لیوه که

    بعد غرب که گشتی برو جاهای دیگه.خخخخفک کم پیشنهاد خوبی بود

    حالا ورودی دستجرده 120 بعد پلنگان فک کنم زیباتر از دستجرده ام هست 40 تومن

    خخخ نیزانم رسم کوعه یه

    سراب سیریجان داره

    دربند گروس داره اون طرفها همش اب گامسیابه

    خیلی جاها داره یادم رفته الان

    اما حتما بزار تو سفرت یه سر بیا این طرفها خیلی قشنگه

    انشالله بهار سال ایینده ام میام و دوست دارم بیام حالا بینم خدا چه برنامه ای برام دوخته من که دوست دارم بقیش دست خداست

    قایق تفریحی برای چته شلوار جافیله خویان قایقن و غریق نجات ولا

    شوخی میکنم انشالله هرچی که دلت میخادو تو دنیا بخای تجربه اش کنی بدست بیاری به راحتی بخرییشون

    منم حرف زدن شما رو دوست دارم

    اخه ما به ایوهه میگم هُمَهی بار هی میگفتم همه دوستمم میگفت همه چی گفتم پ شما چی میگید گفت ایوهه گفتم اها بخاطر اینه میگم ایوهه

    خخخخ

    بیلا بونمت عکس که گرد شلوار جافی خستمه طرز ژست همه گردمه نیشانت بم روده بر موین

    توجه کردی اول کسی نمیگفت کوردم الان که مه استارت کوردی حرف زدنو زدم کوردا پرچمهاشون بالا رفته همه میان معرفی خودشون فک کنم رکورد زدیم خخخخ

    دلت همیشه شاد بو لبت خندان زندگیت پر نور و عشق بازی خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به رضای عزیز

    باور کن اقا رضا وقتی این جمله رو گفتی

    “ای بنده نازنینم ، صدای مرا از ملکوت میشنوی ؛ من ربّ تو هستم ، بنشین تا برایت سخن بگویم…”

    همان صدایی که موسی لایق شنیدنش شد ، صدایی که از داخل درختی بلند شد و…

    (فَلَمَّاۤ أَتَىٰهَا نُودِیَ مِن شَـٰطِىِٕ ٱلۡوَادِ ٱلۡأَیۡمَنِ فِی ٱلۡبُقۡعَهِ ٱلۡمُبَـٰرَکَهِ مِنَ ٱلشَّجَرَهِ أَن یَـٰمُوسَىٰۤ إِنِّیۤ أَنَا ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَـٰلَمِینَ)

    [سوره القصص ٣٠

    ینی چشامو بسته بودم انقد حالت ملکوتی بهم دست داد

    چقد زیبا بود

    خدایا هزار مرتبه شکرت

    سپاسگزارم برام نوشتی و این آیه زیبای قران برام اینجا مثال زدی.

    باید این آیه رو حفظ کنم چقد حس و حالمو عالی تر کرد

    واقعا به قول استاد ادم وقتی کامنتها رو میخونه و کامنت میزاره فرکانسش بالاتر میره

    اصلا در مدار توحید قرار میگبره

    من میگم توحید باور کن مدار توحید و خدا گونه شدنه

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم اقا رضای عزیز

    قلبت پر از نور و عشق خدا در ثانیه ثانیه های زندگیت

    چرخ زندگیت روون و به شادی

    و لبت پر از خنده

    و قلبت مهربانتر از همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    بیلا اول با نام خدا یه شوخی بکم

    منمه نام کارت و کل موشین خواهر (-خو)صو ژن بسنین البته اگ ژن نرین مه که نمزانم.خخخ.موشینه بنه خو

    بنام الله یکتا

    بنام ان کس که زیبابی رو آفرید

    سلامی دوباره به سید جان عزیز ک دوست داشتنی

    اول بگم قول دادی عکس پروفایلت بزاری

    دوم اینکه مهندس واقعی گفتم بخاطر حرفت نبود

    سوم من رفتم استخر و تو خخخ نرفتی حالا یکم حسودی کن

    چهارم ای کوردله باده قل مون وقتی دت مونن خخخخ(این کوردها وقتی دختری رو میبینند بادی میشن و توام استثنا نیستی)

    حالا برم از تجربه قشنگ امروز و هدایت خدا بگم برات

    من برای استخر تصمیم گرفته بود برم و تنهام بودم ینی الان از وقتی رو خودم کار میکنم مهم نیست کسی باهام بیاد کلا متتطر نمیمونم ولی زنداداشم هی گفت با دوستات برو که تنها نباشی که بیشتر بهت خوش بگذره

    اما باور کن گفتم بابا نمیان و الانم زیاد دوستی ندارم خخخ انگار همه دور شدن از من چون مدار من عوض شده

    دیگه گفتم حالا میگم به یکی دو نفر دوست داشتند میان اما من میزم چه اونا بیان چه نیان چون تصمیم قطعی بود

    به برادرزاده ام گفتم بیا گفت عمه کنکور دارم نمیام مایووم ندارم گفتم من دارم اضافه بهت میدم ولی دیگه کنکور داری هیچی البته کنکور فنی داره

    بعد به یه دوستم گفتم همیشه گله میکنه تو عوض شدی با ما نیستی0گفتم میای گفت مریضم نمیام گفتم باشه یه دفعه یادم افتاد یکی از دوستام خیلی شنا دوست دارم بهش پیام دادم میای گفت این بار نمیتونم دفعه بعد میام وگرنه عاشق استخزم گفتم اوکی

    خلاصه من امروز رفتم با توکل الله و گفتم مهم اینه خودم لذت ببرم بقیه رو ولش

    اولش که من چون شنا بلد نیستم تو اب بودم برای خودم دوسه تا دختر بچه بودند خیلی قشنگ شنا میکردند داشتن برای یه دختر بچه دیگه توضیح میدادن چطور شنا کنی منم به حرفاشون گوش دادم گفتم خاله به منم نشون میدید هرچه میگفتنند ولی ترس داشتماخرش گفتم به پشت ترسم کمتره سعی میکنم رو اب بموتم زنداداشم گفته قسمت کم عمق خفه که نمیشی حتی زیر ابم بری اشکال نداره سریع میای بابا با این منطق با توکل بر الله به پشت وایسادم و رفتم اقا اومدم رو اب و خیلی ام خوب بود لحظه که خواستم خودمو جمع کنم نمیتونستم انقدتو اب دست و پا زدم چن تا پشتک فنی ام زدم تا تونستم بیام رو اب وای خودم مرده بودم از خنده

    هیچ کسم توجهی نمیکرد اگرم توجه میکردن مهم نبود خلاصه اصلا هرکی تو حال خودش بود من فقط با خودم میخندیدم چن بار این کارو انجام دادم که یه ذره ترسم کمتر بشه وای این تیکه رو ب داداشم زنگ زدم و تعریف کردم داداشم مرده بود از خنده

    حالا حرکت بعد نوبت پرش بود از یه متری خدایی ذهن خیلی مقاومت نشون میده و ترس هی داره و براش منطقیه یه دختر بچه بود مثل من ترسو هزار بار بهش گفتم بیا میگبرمت رو اب دست از کمترت میگیرم بیا انجام بده یاد بگیر نمیومد

    خلاصه این هی بهم گفت خاله بیا بپریم و بپریم منم اولش جو گیر شدم بپرم خدای من اصلا باور نمبکردم نتونم ترسم چقد زیاد بود شده بودم عین اون پسره تو همین فایل دقیقا هم حرفای استاد تو ذهنم بود که با وجود الگو اما باز ترس هست و من میدبم اون دختر بچه میپره جلو چشمم اما من نرس رو داشتم دوبار پریدم خلاصه ولی دستم به لبه استخر بود

    دفه سوم گفتم بزار دست نگیرم و پریدم اما درسته خیلی رو به جلو نپریدم اما همین که تونستم انجامش بدم کلی خوشحال شدم که دست از لبه استخر نگرفتم(اک خدا کلکم شکت بی)

    ولی ذوق دارم بقیشو بگم

    خلاصه ترس یکم کمتر شد بهد دختر بچه هی میپرید خیلی هم زیاد جلو میپرید اما من خیلی کم اما منم انجامش میدادم بعد دوباره گفت بیا بپریم گفتم تا اینجا کافیه بیشترنمیتونم فعلا کمرمم درد گرفت

    خلاصه چن بار حالت راه رفتن رفتیم عمق زیاد که دختره بچه اسمش سنا بود با مادر بزرگش صحبت کرد و مادربزرگش اومد پیش من کلی تشکر کرد که من با این سنا خانومم(-باور کن این دختر بچه خودش هی میومد پیش من انگار خدا ازش میخاست هی بیاد پیش من وگرنه من اصلا کاری بهش نداشتم)

    دفعه اخر که رفتیم راه رفتن عمق زیاد یه دفه این دختر بچه رفت پیش یه خانومی مثل خودم گفتم خالمه منم باهاش خوشو بش کزدم گفتم خبلی خوب شنا مبکنی من میترسم انقد هم مودب بودند به من گفت خاله ترس نداره بیا نشونت بدم گفتم نه فقط دست از زیر کمرم بگیر خودم بقیش میتونم گفت باشه دوبار این کارو انجام داد دفه سوم دیگع رو اب ولم کرد و رها شدم و خداراشکر تونستم بدون کمک بمونم رو اب

    گفت بیا شنا از روبرو و حالت سرخوردن نشونت بدم گفتم اینو خیلی ترس دارم گفتش نترس ببین دستتو این حالت کن سرتو ببر زیر اب رها کن پاتو که تایم تموم شد ولی اتفاقی که افتاد این بود این دختره به من گفت من هرجمعه یا دوجمعه یه بار استخرم بیا تا نشونت بدم هروقت بیای نشونت میدم(هدایت خدا بود که من با این خانوم اشنا بشم)کسی با من نیومد و منم برام مهم نبود اما تو استخر سریع خدا یکی رواورد من تنها نمونم و حتی شنا نشونم بده

    خلاصه بیین وقتی من قدم برداشتم خودم ی ذره با ترسم شروع کردم خدا با این خانوم منو اشنا کرد و یکم از ترسم فرو ریخت و از پشت وایسادن رو اب یاد گرفتم بقیشم گفت خودم نشونت میدم دوباره

    اون لحظه فقط شکرکزاری کردم وقتی حرکت میکنی خداوند درهایی رو باز میکنه که همه ادمها دوست دارند به تو خدمت کنن واز بی نهایت طریق این کارو انجام میده و تورو به هدفت میرسونه کافیه بهش توکل کنیم

    البته که من قراره فقط یه ذره ترسم کمتر بشه و به صورت مبتدی یاد بگیرم و بعد دوره اموزشیش یاد برم حتما ولی فعلا تا ترسم کمتر بشه باید هی کم کم استخر برم و یاد بگیرم موندن رو اب رو بعد هدایت میشم دوره اموزشیش

    خدایا هزار مرتبه شکرت

    کامنتم طولانی شد مهندس جان

    فقط خواستم این تجربه رو برای همه دوستان تعریف کنم کمی از خنده بر لبانشون میاد

    دلت غرق نور خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1549 روز

    سلام به سارای ناز و دوست داشتنی

    خداراشکر برای روابط زیبات سارا جان

    خدایا شکرت برای درامد همسرت

    بله درست گفتی نجواها همیشه هستند اما باید بهش گوش ندیم

    وقتی زندکی دربهشت یا سفر به دور امریکا رو میبینم میگم مریم جان که حقوق میگیره از استاد ولی خیلی خریدها رو استاد انجام میده هرچیزی که مریم بانو بخاد با عشقش براش فراهم میکنه البته این دوطرفه هست و مریم جانم هرچیزی که خودش دوست داشته باشه با عشق میخره

    اینم بهترین الگو هستند واقعا من که به شخصه خیلی لذت میبرم رفتارهاشون میبینم

    خدایا شکرت برای وجود همسرعزیزو همراهت

    الان که گفتم همراه یاد یه چیزی افتادم(یه دوستی دارم با همسرش چند سال دوست بودند و با هم ازدواج کردند یه روز اومد خونه ما گفت نگی همسر همراهه گفتم چرا گفت هیچ همراه نیست هیج کسو ندیدم این طور همراه باشه منم گفتم پ چرا داداش دوم من و همسرش واقعا همراه همند گفت اون استثناست گفتم عزیز من کجاست استثناست تو خودت اینو باورکردی دیکه هی ادامه داد منم چیزی نگفتم)اینو برای همون زنداداشم تعریف کردم کلی خندید گفت تو خودت خوب باشی همسرت همراهته در همه چیز بدون اینکه بهش بگی ولش کن باهاش بحث نکن و ادامه نده در مورد این جور چیزا گفتم ن بابا فقط خندم اومده

    ببین باور اکثر مردم اینه ها

    اما ما همه استاد و مریم بانو و الگو داریم

    تازه من داداش دومم وزنداداشم هم دارم به عنوان الگو و تو خیلی چیزا از زنداداشم الگو میگیرم انقد فهمیده و قابل احترام و بادرکه البته اونا باورهای غلط زیادی هم دارند ها اما خیلی چیزهای خوب هم دارند من کاری به باورهاشون ندارم چیزی که تحسین میکنم رو داره واقعا

    مرسی عزیز دلم که نوشتی

    انشالله لبت خندان دلت شا جیبت پر پول تمام ثروتهای دنیا نصیبت بشه عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: