سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 206 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 206
    317MB
    16 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

444 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیروس گفته:
    مدت عضویت: 2397 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم،خانم شایسته مهربان وتمامی دوستان خوبم؛

    یک قسمت دلنشین از سریال سفر به دور آمریکا که مثل همیشه بینده رو محصور خودش میکنه؛

    _ بازهم یک نقطه زیبا واستاد عزیز وخانم شایسته که هدایت شدند به اونجا جویباری زیبا در ارتفاع پایین با منظره ایی شگفت انگیز که یک سنجاب بازی گوش هم توی صحنه هست.

    _ یک پیاده روی صبحگاهی ودلچسپ ازکنار رودخانه ایی باصدای شرشر زیبای آب چقدر میتونه بی نظیرباشه.

    _ وبازهم به مدد قانون شفابخش سلامتی که موجب آمادگی جسمانی استاد وخانم شایسته شده که براحتی میتونن همچین مسیرایی رو به راحتی برن.خدایاشکرت.

    _ همه تصاویر زیبا وصدای دلنشین آب رو که خانم شایسته به تصویر کشیدند،روح انسان رو جلا میده،خدایاشکرت..

    _ چه شنای سوئدی دلچسپی میشه وقتی تو همچین محیطی شنا بری و ورزش کنی.

    _ موزیک انتخابی که میکس شده باتصاویر، نشون دهنده تبحر خاص استاد وعزیز دلشون درتدوین فایل هاست و خود این موزیک یک انرژی خاصی رو به بیننده منتقل میکنه..

    _ جسارت خانم شایسته دربالا رفتن از اون صخره واقعا قابل تحسین هست.

    _ من هم مثل شما عزیزای دل سپاسگزار خداوند وهمچنین سپاسگزار خود شما هستم که قانون سلامتی رو به ما معرفی کردید،من ازوقتی که به این قانون عمل میکنم زندگیم به معنای کلمه تغییر کرده..سپاسگزارتونم استاد عزیزم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2673 روز

    به نام خدا

    سریال سفر به دور آمریکا

    قسمت 206

    هیچ وقت تو تصوراتم هم کوهستان رو به این قشنگی نمیتونستم خیال کنم..اینقدر رویایی

    خدایا اینجاهاس که قدرت و بزرگی تو رو در مقابل کوچیک بودن خودم میبینم..

    اینجا خود بهشتِ..وای که اصلا فکر کردم به هوای اول صبح اینکه شب رو اونجا گذرونده باشی و روزت رو با دیدن این حجم از زیبایی آغاز کنی..قند تو دل آدم آب میکنه..اصلا دیوانه کننده اس

    چه قدر آمریکا کشور فراوانی هاست..ببین اصلا تعداد تریل های پیاده‌روی بی شماره ..اصلا انتهایی نداره..این حد از امکانات و تمهیداتی که که انجام شده برای شهروندها بینظیره..

    آب..آب..آب چه معجزه‌ایِ..معجزه‌ی استمرار معجزه ادامه دادن و انعطاف‌پذیریِ..

    سنگها رو ببین انگار یه سنگ تراش سالیان سال وقت گذاشته اونها رو تراشیده و مدت ها با سمباده اونها رو صاف و صیقلی کرده و کنار هم قرار داده..که البته هیچ وقت به این زیبایی نمیتونست این ها رو خلق کنه..

    رنگ آب رو می‌بینی چه قدر شفافِ وقتی جاریه ولی وقتی جمع میشه آبی رنگ میشه..

    استادجون شما این حد از تعهد شما به قانون سلامتی و ورزش کردن تحسین برانگیزه شما از همه بهونه ها رد شدید..دمتون گرم

    اخه حلزون داریم با طرح پلنگی…این خدا چه میکنه..همه‌ی مخلوقاتش قشنگن..انگار با عشق تک تک اونها رو ساعتها آفریده

    چه سنگ بزرگی…چه مهارت و آمادگی بدنی‌ای قانون سلامتی برای شما به ارمغان آورده که قدرتمند و به راحتی میرید بالا..مریم جون تحسین میکنم شما رو که اول رفتید..چه منظره ای رو از اون بالا خداوند به شما نشون داده باشه..

    انعطاف پذیر بودن یک قدرتی داره که هیچ مثلا سرسختی‌ای نمیتونه بهش برسه

    خداروشکر

    خدایا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان هدایت کن

    26/خردادماه/1403

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1594 روز

    به نام خداوند زیبایی آفرین

    نکات مثبت قسمت 206 سریال سفر به دور آمریکا

    نکته مثبت اول تحسین میکنم تمیزی ای که در همه جای آمریکا دیده میشه در دل جاده در دل کوهستان در دل سرسبزی حتی یک دونه آشغال هم نمیبینی و چقدر فرهنگ عالی ای دارند و چقدر از محیط زندگیشون خوب استفاده میکنن و این بسیار تحسین برانگیز هست

    نکته مثبت دوم تحسین میکنم پوشش طبیعی متفاوتی که در آمریکا وجود داره از کویر گرفته تا کوه و جنگل تا جاهای تختی مثل فلوریدا که تپه هم نداره از شن های روان تا ماسه‌های سفید ساحل همشون بسیار زیبا و فوق‌العاده هستن

    نکته مثبت سوم تحسین میکنم زوم فوق‌العاده گوشی آیفون 14 پرومکس اپل رو که هر چی زوم میکنی بازم تصاویر با کیفیت داره گرفته میشه و تحسینشون میکنم بابت ایجاد این کیفیت بالا در گوشی و حل مسائل با عشق و تولید ثروت فراوان

    نکته مثبت چهارم تحسین میکنم پیاده روی صبحگاهی اونم با عشق زندگیت در دل این طبیعت زیبا و در این تریل بسیار زیبا

    نکته مثبت پنجم تحسین میکنم تداوم آب رو که وقتی تو هر کاری ادامه میدی ذره ذره جلو میری حتی سنگی با این سختی رو هم تسلیم میکنی و شکل بهش میدی.

    نکته مثبت ششم تحسین میکنم مریم عزیز رو که در حال لذت بردن از زیبایی‌های طبیعت هست و روح زیبابینی داره که به راحتی از دیدن این زیبایی‌ها به احساس خوبی بیشتر میرسه

    نکته مثبت هفتم تحسین میکنم استاد رو که انقدر توان بدنی عالی ای برای خودش ایجاد کرده و به راحتی به تعداد بالا شنا انجام میده حتی در دل طبیعت هم ورزش میکنه آفرین به این اراده بالایی که استاد داره

    نکته مثبت هشتم تحسین میکنم این حلزون بسیار زیبارو که در حال حرکت هست و من تا به حال حلزون بدون خونه ندیده بودم!

    نکته مثبت نهم تحسین میکنم تصاویر زیبای دقیقه 12:56 رو که دقیقاً مثل یک پوستر هست کلی سخره و سرسبزی کنار هم دیگه که ترکیب شده با آسمون آبی بسیار زیبا

    نکته مثبت دهم تحسین میکنم آگاهی‌های دوره قانون سلامتی رو که با استفاده از اونها هم جسم زیبا ساخته شده هم جسم توانا و قدرتمند ساخته شده هم انرژی بالا هم خواب سبک و هم بی نهایت نعمت دیگه

    عاشقتونم در پناه خداوند یکتا شاد و سالم باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علیرضا فول‌انرژی گفته:
    مدت عضویت: 756 روز

    به نام‌کامل ترین پرانرژی ترین انرژی دنیا خدای خوبم

    سلام به استاد عزیز و‌خانوم‌شایسته مهربون

    سلام به بچه های با عشق سایت

    منم فول انرژی اووووووووووف ماشاله به این انرژی

    خداروشکر زندم و نفس میکشم و میتونم این همه زیباییو ببینم و لذت ببرم

    خداروشکر سواد دارم میتونم بنویسم

    خدایا بگو بنویسم

    به به به این فایل زیبا به به به این استاد زیبا به به به این خانوم شایسته مهربون الله اکبر از این همه زیبایی

    واقعا دارم درس یاد میگیرم و اقعا خداروشکر کن عضو این سایتم و‌میتونم اگاهیی کسب کنم و عمل کنم تو زندگیم

    فایل عالی منظره عالی فراوانی خدا واقعا دیدنیه

    واقعا خدا کارش درسته قانون مو لا درزش نمیره

    احسنت به استاد که در هر لحظه از داشته هاش استفاده میکنه احسنت که سره صبح پیاده روی میکنین احسنت که تو زیباترین جا شنا میرین

    احسنت به شما که ارامش دارین احسنت به خانوم شایسته مهربون که انقد با عشق فیلم میگیره

    من خیلی خوشحالم خداروشکر امروز صبح بازم یه تظاد اومد تو زندگیم که بازم ربط داشت به رابطه ما دیشب مهمون داشتیم و عمو‌مینا اومده بودن خونمون و طبق معمول هیچ حرفی نیست جز زن گرفتن من منم که سی و‌چهارسالمه و‌هرکس منو میبینه میگه چرا زن نمیگیری دیگه دیر شده از این جورحرفا و کلا هر وقت فامیلامون هر وقت میان فقط میگن چرا زن نمیگیری ما پیر شدیم دوس داریم بیایم عروسیت از این جور حرفا خلاصه منم همش سکوت میکنم تا اینکه امروز صبح مامانم گفت چرا به زن عموت گفتی برات پیدا کنه (زن عموم معلمه )انقد دیشب گفت منم گفتم خب اگه همکار داری بهم معرفی کن .مامانم گفت چرا قدرتو‌دادی به غیره خدا نباید مشرک باشیو قدرتو بدی به خدا یه ذره صحبتمون جرو‌بحث شد منم سریع اومدم بیرون از خونه و همیشه استاد میگه تو شرایط باید سکوت کرد یا ترک کرد و انرژی منفی نداد به جهان‌ تازه به شیطانم بدو بیرا گفتم و با خودم حرف میزدم تا مغازه فایل گوش دادم مشتری اومد برام گذشت

    ظهر بود داشتم میومدم خونه از خودم سوال کردم

    و این تظاد باعث شد که من اول بفهمم که حتی به شیطان هم نباید در وری گفت چون بازم انرژی منفی به جهان میشه دوما من باید صبور باشم و نظره دیگران احترام بذارم

    بهترین حرکت ممکن که برای من اتفاق افتاد و از این تظاد اومد این بود که تونستم مادرمو بغل کنم و بوس کنم وابراز احساسات کنم و لذت ببرم از بودن کناره پدر مادرم واقعا خداروشکر که این تظاد ها باعث پیشرفت من میشن و من تمرکزم به نکات مثبت و فراوانیه و دیگه دنباه مقصر نیستم

    خداروشکر من فقط دنباله رشده خودم هستم

    و لذت بردن از زندگی خداروشکر که تو مسیره خدایی هستم و کنکاشه خودم

    من فقط اینو فهمیدم که زندگی همین لحظست باید لذت برد وارامش داشت و صبور مثله استادو خانوم شایسته

    راستی اینم بگم‌که امروز اربعین بود و مهمون داشتیم و مهمونا به من گفتن از امام حسین بخا گره ار کارت وا کنه منم نمیتونم توضیح بدم که ما خالقیم و از قانون بگم چون بفوله استاد ما باید فقط روی خودمو ن‌کار کنیم‌و نباید توضیح بدیم

    و انرژیو بذاریم برا ثابت کردنه حرفمون عر کی هر بااوری داره درسته و نتیجه افکاره خودشو میگیره

    امروز دیگه من فهمیدم من خالق زندگیمم و باید با برداشتن ترمزهام هدایت شم به خاسته هام خداروشکر امروز بازم یه ترمز ریز پیدا کردم و وقتی فهمیدم خدا سریع بهم نشونه داد و شاگردم با دوس دخترش اومد مغازم و یه ساعتی مغازم بودن

    تو خیابون ساعت ده شب بود مغازه رو بستم دوتا زنو شوهر جون دبدم که دست به دیت میرقتن خداروشکر تحسین کردم وتو راه خونه بارم به زنو شوهر دیدم که نشستن روی پله های جلوی خونشون و صحبت میکردن باهم تحسین کردم خداروشکر کردم واقعا خداروشکر که بهم نشونه مبده خداروشکر میتونم تحسین کنم و با شکرگزاری و‌کانون توجهم رابط عاشقانه خداپرست رو وارد زندگیم کنم

    خدایا شکرت

    استاد خانوم شایسته دوستتون دارم هر وقت سما رو میبینم مطمعن میشم منم هدایت میشم به رابطه عاشقانه

    بچه های با عشق سایت دمتون گرم که هستین واقعا باوره فراوانی برای دختر پسر تو همین سایت بهشتی هست

    منم دارم لذت میبرم میرقصم تو مغازه و شادم

    فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مصطفی افشار گفته:
    مدت عضویت: 1135 روز

    سلام ب دوستای عزیز‌

    داشتم‌کامنتای سایت رو میخوندم یک عزیزی نوشته بود خدارو شکر ک تو بهترین سایت دارم فعالیت میکنم

    گفتم اره واقعا این سایت بی نظیره بزار یک مطلب بنوسم ک‌ب ذهنم رسید

    همین بودن و هدایت شدن ب این سایت یکی از موهبت ها و نعمتهای خداوند در حق من بودن تو این سایت خودش ی نعمته بزرگه چرا این رو میگم

    من خودم ی مدت تو اینستا گرام با این پیجای خودشناسی اشنا شدم ک کلا ادمو راهنمابی میکردن ب در و دیوار و هاشیه

    فضل خداوند شامل حالم شد و هدایت شدم به سمت استاد عزیزم بطور کاملا هدایتی

    یکی از همون اشخاص ک تو اینستاگرام پیج داشت ی عکس از استاد گزشته بود تو پیجش ک ایشون ادم قابل اعتماده منه

    ولی خودش کلا داشت چیزی رو آموزش میداد ک

    من با اومدن و آشنا شدن با استاد دیدم

    استاد اصلا مسیرش گفته هاش کلن با کار اون فرد و بقیه فرق داره

    و وارد پیج اینستاگرام استاد شدم و بعد ب سابت استاد عزیز اومدم و خوشحالم ک اینجام کنار شما دوستان توی این جمع دوس داشتنی

    خدارو شکر ک دیدن اون اشخاص باعث شد تا بفهمم ک استاد همون فردیه ک مسیرش رو درست رفته و نتیجش مشخصه و اصل رو داره توضیح میده

    زمانی‌ ک ی اتفاقاتی تو کشور رخ داد و من ی سر ب اون پیج ها زدم دیدم بله اون جا اشتباه ترین جاییه ک میشه توش بود

    این رو قشنگ میفهمم ک این سایت از همه نظر عالیه برای تا هر فردی ک دنبال تغییره

    سپاسگزارم استاد

    ک اصل رو توحید رو خدای واقعی رو قوانینش رو دارین ب شکل درست ترویج میدین

    شکر برای این ک فهمیدم خدایی هست و این جهان رو داره اداره میکنه و من ب اذن اون آفریده شدم

    تا با بودنش در زندگیم حس حضورش در قلبم‌

    و قدرتش در هدایتم

    نعمت هاش رو ک مادی و معنویه رو تجربه کنم

    شاد سالم خوشبخت سعادتمند ثروتمند باشیم همگی در پناه خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم خدایا شکرت سپاسگزارم

    سلام به استاد عزیز تر از جانم سلام به مریم عزیزم ان شالله روزی برسه

    بیام از نزدیک شما دو عزیز رو ببینم باید تکاملمو طی کنم من تمام سعی و تلاشمو میکنم و با ایمان قدم بر میدارم برای رسیدن به خواسته و اهدافم

    این سربال سفر دور آمریکا محشره من و خانواده ام دوبار از اول تا آخر دیدیم خیلی حسه خوبی داره

    دیدن استاد و مریم جان دیدن طبیعت دیدن فراوانی دیدن ثروتها دیدن سرسبزی تریل پیاده روی و صحبتهای دو عزیز شوخی‌های استاد و خنده هاشون واقعا به هر کسی که ببینه مسلما انرژی خاصی میده

    از این فایل زیبا و مهم و کلیدی و کامنتهای دوستان متوجه میشیم که در هر کاری اگر میخواهی نتیجه خوبی بگیری باید استمرار و مداومت و احساس خوب داشته باشی در اون کار

    همونطور که دوستان گفتن آب روان به اون نرمی و لطافت سنگ سخت رو گود میکنه و میشکنه چون استمرار داره همیشگیه و آرامه

    ماهم اگه برای هدف و خواسته مون مداوم و استمرار گوش کنیم و عمل کنیم و بعد هم اجرا کنیم صد در صد نتیجه خوبی میگیریم مثل استاد عزیزم

    من همیشه با خودم میگم اگر استاد تونستن من هم میتوانم فقط باید پا جای پای استاد گذاشت و با تعهد و استمرار و مداومت و تمرکز و تجسم وکنترل ذهن و احساس خوب قدم برداشت و پله ها رو یکی یکی جلو رفت بدون عجله و نگرانی

    استاد بهای اهداف رو پرداخت کرد

    جسارت به خرج داد و ترسها رو کنار گذاشت به جای ترس و نگرانی ایمان و توکل رو جایگزین کرد اول اومد خودشو شناخت ضعفهاشو جدا کرد و روشون کار کرد

    ماهم می‌توانیم با کمی تلاش و ایمان و توکل و کنترل ذهن و احساس خوب میرسیم به اون چیزی که می‌خواهیم

    خدایا هر لحظه کمکم کن هدایتم کن به مسیرهای زیبا

    اگر ما آرام باشیم در مسیر درست با احساس خوب باشیم خداوند هم کار خودشو انجام میده من ایمان دارم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه فخاری گفته:
    مدت عضویت: 1168 روز

    وقتی ک مریم جون گفتن ببین این آب به این نازکی با سنگ به این سختی چیکار کرده، چیزی که برای من تداعی شد و تفسیرش کردم، یکم متفاوت با کامنت حامد عزیز بود

    آب روان با اون نازکی رو افکاری دیدم که تداومشون باعث از بین بردن مانع‌های سخت شده. آب روان با اون نازکی رو افکاری دیدم که تداومشون، اونهارو قوی و تاثیرگذار کرده که اگر تداوم نمیداشتند، که اگر ادامه نمیدادند، که اگر ناامید میشدن، هرگز و هرگز نمیتونستن چنین شاهکاری رو خلق کنن. چنین چیز سختی رو سیقلی کنن و اون سختی رو به ساز خودشون برقصونن

    پس افکار ما میتونه. ما با افکارمون میتونیم تمام قوانین کشور و قوانین ساخته به دست آدمهارو ب نفع خودمون تغییر بدیم. جهان رو میتونیم ب ساز خودمون برقصونیم چون همونطوری ک خدا وعده داده، اون مسخر ماست

    شکرت خدای من. شکرت ک افکار تا ایییین حد قدرتمندن. ازت سپاسگزارم ک خلق زندگیمو به دست خودم سپردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      کوروش گفته:
      مدت عضویت: 1928 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر دیدت به این رودخونه رو دوست داشتم

      دقیقا

      دقیقا وقتی ادامه میدی و در مقابل تضاد ها با ثبات ادامه میدی و کم نمیاری

      در مقابل تضاد ها بازهم توجه به نکات مثبت الویت زندگیته

      در مقابل تضاد ها بازم روی باور ها کار میکنی

      هرروز میبینی که این تضاد ها کم و کم تر میشن

      سختی مسیر هی کمتر و کمتر میشه و حالا زیبایی هان که بیشتر و بیشتر میشن

      خداوند هزار مرتبه شکر بابت این قانون که و سیستم عادلانه ای که گذاشته تا ما بسازیم و راضی باشیم از زندگیمون

      انشالله که همیشه موفق باشی فاطمه عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه فخاری گفته:
        مدت عضویت: 1168 روز

        سلام کوروش عزیز

        خیلیییییییی ازت سپاسگزارم که به کامنتم پاسخ دادی و باعث شدی خودم دوباره بخونمش و برام یاداوری بشه که افکارم چقدر قدرتمند هست

        ازت ممنونم که بهم یاداوری کردی من با تداومم میتونم چیزهای سخت رو هم اسون کنم

        فقط نباید ناامید شم. باید ادامه بدم

        و دقیقا حرفت درسته. اگر ادامه بدم، تضاد ها کم وکم و کمتر میشن و زیبایی ها بیشتر و بیشتر و بیشتر

        ازت ممنونم جزو خانواده عباسمنشی من هستی

        در پناه لبخند خدای خوبم باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          کوروش گفته:
          مدت عضویت: 1928 روز

          فاطمه ی عزیزم سلام

          امیدوارم که حالت عالیه عالی باشه

          منم ممنونم از کامنتت که بازم قانون رو یادآوری کردی بهم

          اما

          اما

          اون جمله ای که نوشتی ” ازت ممنونم جز خانواده ی عباسمنشی من هستی ”

          منم از تو ممنونم بابت همین موضوع

          من این چند وقت خیلی شدید داشتم رو خودم کار می‌کردم

          و این روز هاست که بصورت دیوونه وار دارم فرق خودمو با بقیه میبینم

          من تو شهر ساری هستم

          و دیروز بعد مدتی تو خونه بودن و درگیر کار و قانون و لذت بردن از زندگی بودم رفتم بیرون

          باورت نمیشه فاطمه

          قشنگ حس کردم قلبم داره خفه میشه

          آدمایی با قیافه های ناراحت و قلب هایی که به قول قرآن بسته شده

          آدمایی که غرق روزمرگی و تکذیب زیبایی ها شدن

          و کاملا صدای خدا رو می‌شنیدم که بهم میگه ببین کوروش

          تموم این مردم با رفتار هاشون و افکارشون و فرکانس هاشون دارن آسون میشن برای سختی ها

          دارن با سرعت هرچه بیشتر میرن به سمت دشواری های زندگی و توی مدار سختی ها غرق میشن

          و مثل یه تلنگر بود برام

          که کارم رو به همین صورته آنلاین ادامه بدم و اصلا سمت حضوری کردنش نرم

          و دوم هم اینکه بچسبم به سایت و این سفرنامه ی الهی و بچه های سایت و خانم شایسته و استاد که واقعا یه خانواده ی بزرگی شدین همه برای من

          کامنت هارو که میخونم حس میکنم این آدم رفیق منه

          در این حد حس نزدیکی میکنم

          تموم دوستام رو سعی کردم بزارم کنار

          دیشب بعد چند وقت گفتم خب من دارم رو قانون کار میکنم پس اون دوستم هم الان خیلی طبق قانون پیش من ظاهر میشه

          رفتم دیدم نه

          فکر اشتباهی بود

          اصلا نباید همچین فکر میکردم

          درسته روی خوبشو بهم نشون داد اما ربطی به قانون نداشت

          دیدگاهش راجع به تمام مسائل 180 درجه با منه الان فرق داشت و مثل منه قدیم بود

          و من گفتم بیخیال کوروش

          بچسب به سایت الهی عباسمنش و اینهمه رفیق فوق العاده اینجا داری

          که مثل یه خانواده هستن برات

          آدمایی که هم فکرین باهم

          هم فرکانسین باهم

          ادنایی که باهاشون حالت خوبه و ساعت ها که خوبه سال ها میتونی باهاشون حرف بزنی و توجه رو نکات مثبت داشته باشی

          منم ازت ممنونم فاطمه که جز خانواده ی عباسمنشی من هستی

          و ازت ممنونم که باعث شدی که یادم بیاد و قانون دوباره برام مرور شه که هیچوقت نباید سمت آدمایی برگردی که طبق قانون از زندگیت رفتن بیرون

          امیدوارم که حال دلت عالی باشه و خدا آسونت کنه برای آسونی ها و زیبایی ها وثروت عزیز

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    الهام ابراهیمی اصل گفته:
    مدت عضویت: 3956 روز

    سلام

    من محمدمهدی هستم

    یک پیشنهاد خیلی خوب برایتان دارم مخصوصا شما که عاشق پیاده روی هستید

    به نظرم شما میتوانید حتی برای تنوع هم که شده یکبار به پیاده روی اربعین بروید

    یک تریل خیلی جذاب و خاص که از مهمان نوازی عراقی ها هم میتوانید بهره مند شوید

    خیلی حال و هوای خاصی دارد

    همه جور امکانات آب و خوراک و غذایی هم پیدا میشود

    مطمئن باشید که پشیمان نمی شوید

    حتی اگر یکم دست بجنبانید می توانید به اربعین هم برسید

    درضمن هر جا هم که خسته شدید میتوانید از اتوبوس های کنار جاده نیز استفاده کنید

    همچنین شما که خودتان استاد هستید میتوانید با یک دیدگاه متفاوت وارد این پیاده روی شوید

    مثل ما

    امیدوارم هرجا که هستید شاد و پیروز و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    به نام قادر مطلق جهان

    سلام..

    سلامی گرم به همه عزیزان دل و استاد و خانم شایسته

    کامنت گذاشتن برروی سایت برای من خیلی لذتبخش هست چون همیشه در حین کامنت گذاشتن نکته هایی به من گفته میشه که اول از همه برای خودم باید درس داشته باشه و یا به راه حل هایی هدایت میشم که مسائل رو با آنها حل کنم.

    اومدم امروز درمورد یک مسئله توی این کامنت صحبت کنم تا هم خودم اینطوری بهتر بررسیش کنم و به دنبال راه حل باشم هم اگر دوستان عزیزم دیدگاهب برام نوشتن و توصیه ایی داشتند با من درمیون بزارم حسابی خوشحال میشم اگر با دیدگاه های ارزشمندتون از علم وتجربیات خودتون با من به اشتراک بگذارید:)

    جریان از این قراره که:

    من چند وقتی میشه با یک دخترخانمی آشنا شدم و چندباری همو توی یک جمع دوستانه دیده بودیم و خلاصه بعدش توی تلگرام باهم صحبت میکردیم و خلاصه دوتا رفیق خیلی خوب بودیم باهم گذشت و گذشت حدود 4،5 ماه همینطوری کاملا دوستانه بدون هیچگونه حسی از هریک از ما گذشت اون خیلی به من درمورد کارایی که میکرد و اتفاقاتی که براش رخ داده و اینا صحبت میکرد و خلاصه خیلی با من راحت بود حتی اون تایم رفته بود توی یک رابطه عاطفی و خب به من اومد خبر داد و منم مثل یک دوست براش خوشحال بودم و خب میخواستم که حالش خوب باشه اما اون رابطشون به هر دلیلی مثیکه خراب شده بود این دختر اصلا و اصلا دختر ضعیفی نیست و اصلا شاید همین باعث شده بود که من باهاش هم صحبت بشم چون من طبق آموزه های سایت با ادمایی که واقعا چیزی بهمون اضافه نمیکنن سعی میکنم ارتباط انچنانی نداشته باشم. آره..

    خیلی دختر فهمیده و قوی بود خیلی نوع اعتقاداتش به خداوند رو دوست دارم باور های مناسبی داره درمورد دوست داشتن خودش و خداوند نمیگم که دقیق مطابق هست با اموزه های استاد اما تطابقی داره که قابل قبول باشه

    رابطه دوستانه ما خوب بود اما یک مشکلی بود اونم از طرف من نمیدونم وابستگی بود یا جی اما تایم زیادی رو صرف چت کردن باهاش میکردم حتی بحث های بی مورد و پوچ تایم زیادی بهش فکر میکردم تایم زیادی کاراشو آنلاینیشو چک میکردم و از این حالت متننفرررر بودم چون میدونستم با قانون در تضاده و این به معنی واقعی کلمه معنای وابستگی رو میده چیزی که بارها و بارها از استاد شنیدیم سم هست برای روابط از طرفی من دلم نمیخواست این دختر بره با کسی تو رابطه تا نکنه مثلا ما رابطمون باز بدتر بشه و همین باعث شده بود نجوا ها بیاد سراغم و حتی از بس بهش فکر میکردم که اغلب هرشب خوابشو میدیدم بازم میگم از این حالت متنفر بودم ولی اتفاقی بود که میفتاد ذهنم قدرت رو به دست گرفته بود کانون توجهی که باید صرف اهداف و کار کردن روی سایت بشه صرف یک رابطه که هیچ نتیجه ایی هم نداره شده بود من قبل از این دختر هیچ گونه وابستگی فکری به هیچکس نداشتم و اینقدر متمرکز و خوب روی خودم و سایت و اهدافم کار میکردم که خودم لذت میبردم اما ذهن باز منو بازی میداد و میگفت برو ببین بیرون چخبره یا میگفت: این لذتی که داری توهمه مگه اصلا چیزای دیگه ایی هم تجربه کردی و….

    خلاصه مارو کشوند به این فضا و باعث شد که یک همچین چیزایی هم جذب کنم تو زندگیم دیگه…

    داشتم میگفت تایم و کانون توجه و تمرکز ارزشمندم رو گذاشته بودم پای چیز بیهوده و حالم از این بابت بد بود چون من میخواستم برگردم به همون حس و حال قبلی که خودم با خودم حالم خوب بود و وابستگی رو هم تجربه نمیکردم بخش زیادی از این کانون توجه من روی بحث نگران اینکه رابطه خوبمون بد شه بود و حدسمم این بود اگر روزی بخواد بد شه حتما به این خاطر بد میشه که اون بره با یکی تو رابطه عاطفی اینم دوباره یاداوری کنم ما هیچ حسی بهم نداشتیم و اصلا درمورد این موضوع که طرف مقابلمون بره تو رابطه یا نره مقاومتی نداشتیم و به هیچکدوممونم مربوط نبود چون تعهدی هم درکار نبود اما من وابسته شده بودم وابستگی بدون احساس دوست داشتن نبود هیچی نبود فقط وابستگی بود یک شب بهش زنگ زدم خلاصه و صحبت کردیم و فلان اینا و تماس به یک جایی کشیده شد که گفتیم بهتره چت کنیم خلاصه چت کردیم و اینا و من بهش گفتم که میخوام رابطمون تغییر شکل پیدا کنه و بره به سمتِ رابطه عاطفی شدن این درخواست رو دادم و البته اینم بگم چون میدونستم این دختر ادم فوق العاده اییه و درک و شعورش و مدارش و خود ارزشمندی بالایی داره من حاضر شده بودم باهاش برم تو رابطه و میدونستم که رابطه خوبی هم میشه اما بیشتر بحث همون وابستگی و نگران بودنِ بود خلاصه من بهش گفتم و توضیح دادم که یا بهتره رابطه ما این شکلی شه یا کلا هیچ رابطه ایی نباشه و خب اون ذوق و شوق نشون داد نسبت به این تغییر و گفت اتفاقا منم خوشحال میشم اگر رابطه ما اینجوری شه و فلان و این حرفا و من یک تصویر فوق العاده ایی ساخته بودم تو ذهنم از رابطمون(حتی الان که به یادش افتادم واقعا دلم شور و شوق همچین رابطه ایی رو داره) صحبت کردیم اونم خوشحال بود اونم ذوق داشت طبق حرفایی که به من زده بود رفتیم همو دیدیم درواقع این اولین باری بود که تنهایی قرار شد همو ببینیم یعنی قبلش میگم با همون گروه و فلان اینا بود و این اولین بار تنهایی به عنوان پارتنر برای رابطه عاطفی خلاصه قرار شد صحبت کنیم درمورد خودمون خیلی خوب پیش نرفت بیشتر صحبت ها پخش و پلا شد و روی نقطه ایی که میخواستم متمرکز نشد ک بخاطر حواس پرتی خودمم بود اما در کل شب خوبی بود. خلاصه بعدش اومدیم تلگرام و صحبت و فلان بعد انگار قرار شده بود که این رابطه دیگه جدی بشه و ما به هم به عنوان پارتنر متعهد باشیم. اما اتفاقی که افتاد چی بود اومد به من گفت که: سینا ببین من خیلی دوست دارم که همچین رابطه ایی باهات داشته باشم اما فکرم. هنوز درگیر پارتنر قبلیمِ یعنی گفت نمیخوام برگردم باهاش اما کامل ارتباطم رو باهاش قطع نکردم و چت میکنیم باهم و فلان و نمیخوام تو اذیت بشی و دلم نیومد بهت نگم

    نگم براتون…

    اون لحظه کنترل ذهن به شدتتت سخت بود به شدت یهو کلِ انرژی که گذاشته بودم تایمی که گذاشته بودم و همه و همه از جلوی چشمم رد شد اون تصویر قشنگ پودر شد و به شدت حالم بد شده بود همه این ها از دستاورد وابستگی هست من با اینکه خیلی به خودم میگفتم که نه بابا من اموزش های استاد رو دیدم و من بلدم و اصلا به این دخترم وابسته نیستم اما به وضوح داشت معلوم میشد که من وابسته ام خلاصه اینو گفت و شب شد و چت ما طولانی شد و اون اتفاقی که قرار بود رابطه ما تعهدش جدی تر بشه انجام نگرفت توسط اون دختر البته اون به من میگفت که واقعا میخواد اون رابطه تموم بشه و این رو عنوان کرد من چون دوست ندارم ازدستت بدم اینو گفتم و من زمان میخوام تا دلم و کامل بهت بگم

    اره اره اولین چیزی که گفت و دلم یهو ریخت این بود که من بهش گفتم فلان کارو بکن تا ما رابطمون دیگه واقعی باشه و اونم یهو گفت که مم زمان میخوام و بعدش گفت دلم چون پیش اونه و من تا نتونم دلمو کامل بهت بدم فکرمیکنم خیانته خلاصه شد فردا و صحبت شد و اینا و خب برام اسکرین هم فرستاده بود که به اون دوستمون که با این دختر تو رابطه بود پیام داده بود که دیگه هیچوقت بهم پیام نده(البته من چون میشناسمش احتمال میدم بعدس یا پاک کرده یا ماسمالی کرده) ولی فردا رابطه ما خیلی سرد شده بود بهش گفتم چیکار کنیم گفت هیچی دیگه همون مسیر رابطه عاطفی رو باهم ادامه میدیم و فلان ولی. بعد چن ساعت من بهش پیام دادم گفتم: بنظرم اینکه من میتونم دلمو بهت بدم و تو فکرت جای دیگست جهان داره مارو جدا میکنه و اینم گفتم تا وقتی که دلت کامل پاک نشده برام دیگه نه پیام بده و نه هیچی و اخرم گفتم مراقب خودت باش و خداحافظ اونم همینطور و گفت منم این رابطه رو میخوام و اگر دلم پاک شد صد در صد میگم بهت که آمادم…

    من انتظار داشتم که خیلی سریع تر از این حرفا زنجیر هارو پاره کنه چون کاری نداشت واقعاو فقط درحد یک پیام و یا اگر از اون زنجیر هااصرار بود درحد یک بلاک کار راه میافتاد اما اینکارو نکرد،،، 4،5 روز گذشت هیچچ خبری ازش نبود اما من فکرم درگیر بود نجواها داشت منو میخورد اینقدر فرکانس و مدارم دور شده بود از این سایت که دوره ایی که تهیه کرده بودم رو دیگه کار نکردم توی سایت بزور میومدم اونم برای اینکه احساس عذاب وجدان نداشته باشم دوست داشتم زودتر بهم پیام بده (اینارو همه رو تحلیل میکنم بعد از اینکه داستان تموم شد که “چقدر من توی این موارد احساس لیاقت وارزشمندیم پایین بوده که همچین رفتارایی داشتم و رها نکردم و فلان..)

    گذشت و تا 4،5 روز پیام نداد ذهن وابسته من میگفت برو بهش پیام بده فداسرت فوقش دوست معمولی میمونین و حداقل کامل ازدستش نمیدی اینم بگم ما باهم دعوا نکردیم خیلیم دوستانه خوب خدافظی کردیم برای همین من میتونستم بهش پیام بدم این نجواها میومد که: تو بهش گفتی که دلت هروقت پیش من بود بهم پیام بده اما اون حتی یک ذره هم حتما بهت فکر نمیکنه که میخواد بهت پیام بده و فلان و…. نکنه بره با یکی دیگه تو رابطه و فلان و بهمان خلاصه من بهش پیام دادم که سلام چطوری و.. و اونم خب خوشحال شد و جواب داد و صحبت کردیم این پیام رو همین 3،4 روز پیش دادم بهش و خب صحبت کردیم و اصلا حتی بحث اون رابطه عاطفی رو نیاوردیم وسط چون هم من مقاومت داشتم هم اون و انگار یجورایی معذب بودیم دیگه نسبت به اون قضیه من اگه اون بحث رو به میدان میاوردم خودمو کوچیک میکردم و اگه اون میاورد خب معذب بود..

    خلاصه 2،3 روزی هست که باهم باز یکم چت میکنیم و صحبت و فلان و اینا اما یک رابطه ایی که اصلا تعریف نشده برای جفتمون معلوم نیست دوستیم یا چی… و باز این قضیه داره منو ازار میده باز ذهن من نجوا میده باز اومده میگه ازدستش دادی رفت و اون دیگه محبت نمیکنه بهت و فلان این حرفا و همین هعی باعث میشه خودمو کوچیک کنم. واقعا کانون توجهم و تمرکزم رو از من گرفته طوری که من به خودم گفتم امشب هرجور شده باید تکلیفم روشن بشه با این رابطه و اگر قراره تموم شه باید تموم شه و اومدم این کامنت رو نوشتم

    خیلی مختصر و مفید توضیح دادم درمورد اونچه که گذشت حالا بریم این داستان رو بررسی کنیم:

    خب به طور کاملا محسوس واضحه که من دارم وابستگی رو تجربه میکنن دارم اعتراف میکنم من وابسته شدم این پذیرفتن و این اعتراف کمک میکنه که این مسئله رو حل کنم چون اقا اول از همه من پذیرفتم و خب حتی باعث میشه عزت نفسم بره بالاتر و البته از این به بعد هم توی سایت راحت باشم و افراد رو مثل اعضای خانوادم بدونم اره این اعتراف رو میکنم چون تا همین قبل این کامنت فکر میکردم وابسته نیستم یجورایی نمیخواستم بپذیرم اما الان پذیرفتم الان من مسئله رو شناسایی کردم و وقت حل کردنشه به خوشمزگی

    نکته مورد بحث دیگه ایی که هست اینه که من به شدت توی این موضوع با احساس لیاقت پایین با خورد کردن خودمو و اوردن سطح خودم برخورد کردم که بابا طرف اومده گفته من فکرم پیش یکی دیگست باز زور زدم طرف قبلش به تو گفته بود من توی یک رابطه بودم اما باز من میخواستم این طرف مال خودم باشه باز کویر رو نگه داشتم میخواستم توش برنج بکارم

    خیلیییی ضعیف عمل کردم اعتراف میکنم

    احتمالا دوستان عباسمنشی عزیزم اگر این داستان رو بخونن میگن تو عضو سایت عباسمنش هستی و یک همچین رفتاری داشتی و با تعجب به صفحه گوشیشون خیره میشن

    اره!! اصلا طبق قانون نبوده اصلا با خودم در صلح نبودم قبول دارم خیلی

    البته خدارو صد هزار مرتبه شکر خیلی درس داشته برای بعدا و روابط ایندم من هنوز 17 سالمه بابا قراره زندگی خفنی رو تجربه کنم و روابطی که اصلا اینارو بعدا بخونم خندم بگیره:))))

    حالا قضیه از این قراره من امشب میخوام صحبت هامو باهاش بکنم و یک جوری این قضیه رو درست کنم

    چقدر من به خودم ظلم کردم توی این رابطه توی این کویری که نگه داشتم چقدر از کار کردن روی خودم افتادم چقدر از مسیر هموار اهدافم دور شدم چقدر زمان ارزشمندم رو هدر دادم اما

    فدای سرم حداقل درس یاد گرفتم حتما خدا میخواسته من یاد بگیرم

    ااین کامنت رو گذاشتم تا ردپا برای خودم بمونه

    و توی کامنت بعدی در فایل بعدی حتما ادامه داستان و اینکه قضیه چی شد رو میگم اگرم نکته ایی رو باید اضافه میکردم اضافه میکنم توی کامنت بعدی

    یکم کامنتم پخش و پلا شد دقیق نمیدونم تونستم به هدفی که از این کامنت میخواستم برسم رسیدم یا نه اما دوست داشتم این داستان رو توی سایت ثبت کنم رفتار هایی که بر خلاف قانون داشتم اعتراف کنم و بگم منن میخوام این مسئله رو حل کنم بااا قدرت تمامم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    مرسی که بهم شهامت ثبت این ردپا رو دادی و بهم اجازه دادی بنویسم

    این داستان ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2558 روز

      سلام دوست گرامی و عباس منشی

      چقدر خوب نوشتی

      و اینکه من به عنوان یه عباس منش که خوندم دوست داشتم باهات حرف بزنم و مطلبی رو بگم

      اینکه تو ابن سن بخوای به رابطه عاطفی فکر کنی که طبیعی است

      و اینکه وابسته شدی چون اولین رابطه است خب شدت بیشتری داره

      یه پیشنهاد طبق گفته های استاد

      بیا در مورد رابطه و چگونگی شخص مقابلت بنویس

      و اینکه دلت میخواد چگونه باشه

      وقتی نوشتی جمله تاکیدی

      مثل من لیاقت دارم

      و اون که بهترین هست وارد زندگی من میشود

      و در مورد اون دختر راجع بهش حرف نزن

      فقط پیامها رو کمتر کن

      فوری دیدی جواب نده

      این کارو ذهن و نجواها میاد پایین

      اینم بگم این نجواها تو خیلی از مسائل ممکنه پیش بیاد

      اینطوری راحت تر کنترل میکنی خودت و ذهن رو

      تو لایق بهترینها هستی

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سینا سبزواری گفته:
        مدت عضویت: 1308 روز

        سلام زیبا…

        بابت کامنتی که برام گذاشتی بینهایت سپاسگزارم و این رو صد در صد نشونه ایی از سمت خداوند در نظر میگیرم تا اون کاری رو انجام بدم که مطمئنم درسته

        خیلی پیشنهادات و نکته های ارزشمندی که گفتی به من کمک کرد

        وقتی که شما گفتی به رابطه ایی که میخوای و اینکه دوست داری فرد مورد نظرت چگونه باشه فکر کن و بنویس من متوجه این موضوع شدم که تاحالا دقیق به این موضوع فکر نکرده بودم یک سری چیزای کُلی که میخواستم رو میدونستم، اما هیچوقت به اون شفافیت نرسیده بودم.

        بعد که راجع به این موضوع فکر کردم دیدم اصلا و ابدا نه این رابطه ایی که گفتم اون چیزی بوده که میخواستم نه اون شخص شخصی بوده که مدنظر من بوده بزار یک نکته ایی رو بگم

        خب همونطوری که توضیح دادم ما اول دوست معمولی و خوب و صمیمی بودیم، و کم کم وابستگی از سمت من شروع شد، اون ترس از دست دادن داشت میومد، بیخودی روی حرکاتش حساس میشدم و… نمیخواستم از دستش بدم، خب وقتی ما دوست باشیم اون آزاده که بره توی رابطه با یک شخص دیگه و خب من میترسیدم این اتفاق بیفته و نسبت بهم سرد بشه و کم کم ازدستش بدم، و به همین دلیل من گفتم خب حالا که نمیخوام از دستش بدم بزار باهاش برم تو رابطه عاطفی تا دیگه از این که اون با یک پسر دیگه ایی بره تو رابطه خیالم راحت باشه و وقتی هم این رابطه شکل گرفت تعجب میکردم که چرا واقعا هیچ حس دوست داشتن عمیق و اون ذوق و شوقی که باید رو ندارم، گیج بودم نمیدونستم دقیقا هدف این کار چیه و الان میفهمم که من چون وابسته شده بودم میخواستم این رابطه شکل بگیره و واقعا دنبال یک همچین رابطه ایی هیچوقت نبودم.

        از هر طرف نگاه میکردم این رابطه برام مفید نبود، نه تنها مفید بلکه کلی منو به عقب برگردوند، تمرکزم رو از بین برد، کانون توجهی که باید وقف خواسته هام میشد رو ازم گرفت و کلی نشتی انرژی داشت و منم کویر رو نگه داشته بودم و میخواستم توش برنج بکارم زیر بارَم نمیرفتم که آقا همچین چیزی امکان نداره اصلا.. اما الان دیگه کاملا درک کردم. و البته که کامنت شما دوست عزیزم خیلی کمکم کرد در رابطه با این موضوع،،

        من دیگه از امروز به خودم تعهد دادم که هرطوری شده این رابطه رو کمرنگ و تموم کنم، هییچ انرژی و تلاش بیهوده ایی برای نگه داشتن و یا بهبود این رابطه انجام ندم، از الان به بعد هیچ چیزی دیگه از اون شخص به من مربوط نیست، خب ما یک دورانی باهم بودیم خیلیم خوب و باحال بود کلی تجربه شد و شاید اصلا نیاز بوده یک همچین چیزی برای من و الان هم از همینجا برای اون شخص آرزوی خوشبختی و موفقیت میکنم و اون کاملا آزادِ هرجور میخواد فکر کنه با هرکی میخواد بره تو رابطه و من دیگه یک درصدم حساسیت قبل رو نشون نمیدم و براش خوشحال هم میشم، تلگرامم رو پاک کردم(البته برای کارم و افزایش مهارت لازمش دارم اما یکی دو روز فعلا نصب نمیکنم تا قشنگ این رابطه کمرنگ شه و بعدم که نصب کردم دیگه کاری با اون شخص ندارم)

        توی اینستاگرام دنبالش نمیکنم تا دوباره پیگیر کاراش نشم

        و هرچی بوده تموم میشه

        داستان استاد عباسمنش عزیز رو به یاد میارم وقتی که میخواستن روی باور های مالی و بحث ثروت کار کنند از طرفی یک تلاش بیهوده ایی هم برای نگه داری رابطشون با همسر سابقشون انجام میدادن ولی استاد متوجه این موضوع میشه و به طور کامل حق طلاق رو میده به اون خانم و میگه من دیگه نمیخوام فکرمو درگیر این موضوع کنم و بعد از اون به طرز جادویی استاد از لحاظ مالی رشد میکنه، چون کویر رو رها کرد، چون تمرکز لیزری رو گذاشت روی یک موضوع روی موضوعی که نیاز بود..

        +++++

        اما درمورد رابطه عاطفی

        شما گفتی که خب توی این سن عادیه که یک همچین رابطه ایی بخوام،، اما الان واقعا این خواسته من نیست. من دوست دارم تمرکزم روی کار کردن روی خودم و کسب مهارتم باشه، وقتایی که هدفمند بیدار میشم و از طرفی هیچگونه وابستگی هم ندارم خوشبخت ترین دوران خودم رو تجربه میکنم(دقیقا دوران قبل از این رابطه) از طرفی هم طبق قانون میدونم اگر من روی خودم کار کنم با آدم ها و افراد مناسب احاطه میشم به همین علت هم من برای اون طرف قضیه تلاشی نمیکنم من سمت خودمو درست میکنم بقیشو خدا انجام میده من باید تمرکزم روی خودم باشه ولی بازم میگم الان تمرکزم روی بحث روابط نیست و بیشتر تمرکز روی مهارت و کشف ترمز های درمورد کارم و خب باور های مناسب در اون موضوع وبحث مالی هستش… و حالم با این قضیه عالیه

        الان انگار یک بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد، حالم کلی بهتره، و البته زمان میخوام تا به طورکامل این موضوع از ذهنم حذف شه اما با جهت دهی به کانون توجهم، با کار کردن روی سایت و باور هام و مهارتم به سرعت این تکامل رو طی میکنم و توی مدت زمان کوتاهی همه چی توی ذهنم تنظیم میشه.

        بازم ازت تشکر میکنم که وقت گذاشتی و برام کامنت گذاشتی که حسابی برام مفید بود

        اگر فکر میکنی همچنان نکته ایی هست که بتونه کمکم کنه و برام بنویسی با عشق میخونم

        متشکرم

        در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          زیبا گفته:
          مدت عضویت: 2558 روز

          سلام آقا سینا

          بهت تبریک میگم که اول مسیر زندگیت وارد این مسبد سراسر راحتی و آسانی شدی

          و مطمعن هستم بهترین ها رو بدست میاری

          مثل عزیزان دیگه هم سن سال خودت

          علی خوشدل و بچه های دیگه

          بهترین کار رو انجام دادی

          مقاومت رو از رابطه بردار

          باور اینکه لایق بهترین رابطه عاطفی هستی رو تکرار کن

          و به ثروت و موفقیت فکر کن

          همواره بهترینها تقدیم لحظات ت باد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهره برزه کار گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    سلام به استادان عزیزم و مریم بانوی قشنگم

    خدایا شکرت بابت این همه زیبایی این همه کنار هم بودن و شاد بودن این همه حال خوب داشتن چقدر لذت بخشه در کنار هم بودن باهم بودن لذت بردن خدایا سپاسگزارم باهم خندیدن باهم تو سفر بودن درختان زیبا سنگهای مر مری زیبا صدای آب جملات زیبا به هم گفتن و خدایا خیلی عالیه چقدر شما دوتا استا عزیزم خوشگل شدین زیبا شدین لبخند همیشه روی لبهاتون چقدر آسمان آبی زیبایی چقدر درخت رنگی زیبایی آب زلال وای خدایا شکرت انشالله همیشه در کنارهم شاد خرم باشید با حال خوب بابدن زیبا صبح ساعت 7 و خورده و من سر کارم اول کلیپ دیدم بعد به کارام میرسم و خوشحالم که شما دودوتا استاد عزیز و بزرگوار شدین عضوی از خانواده من عاشقتونم خدایا سپاسگزارم بابت بودنتون در پناه الله شاد و خرم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: