این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2019/07/abasmanesh-10.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-07-15 17:02:082024-07-28 12:47:28سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۱
652نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان مهربان و دوستان عزیزم. امروز وقتی این فایل رو دیدم و توضیحات فایل رو خوندم حس کردم دقیقا این نشانه خداوند برای من بود. من هم قبلا مثل استاد عباسمنش توی زندگی رها بودم و میگذاشتم خدا برام تصمیم بگیره و قدم بعدی رو بهم نشون بده و خودمو به جریان زندگی میسپردم و اینجوری همیشه از زندگیم لذت میبردم اما الان یه مدت شده که سعی میکنم خودم اوضاع رو کنترل کنم و بر همه چیز تسلط داشته باشم و به همه چیز توی زندگی میچسبم انگار که قراره تا ابد مال من باشه هرچقدر که بیشتر به خودم و زندگیم فشار میارم که همه چیز تحت کنترل باشه زندگی برعکس روی ناخوشش رو بهم نشون میده و همیشه اتفاقی میوفته که همه چیز خراب میشه و باید دوباره از صفر شروع کنم. اما این فایل امروز به من یادآوری کرد مفهوم رها بودن و نچسبیدن رو که خیلی وقت بود از یادم رفته بود و برای همین اوضاع زندگیم داره روزبه روز بدتر میشه اما از امروز سعی میکنم مثل قبل بشم و خودمو به جریان زندگی و خداوند بسپارم و بزارم خداوند همه چیز رو برام مهیا کنه و منو هدایت کنه و یادم بمونه من مالک هیچ چیزی نیستم و مالک مطلق تنها خداوند هست. ممنونم از استاد عزیز و مریم جان بابت این فایل که باعث شد علت گرههای زندگیم بهم یادآوری بشه و بتونم دوباره یک زندگی شاد رو برای خودم بسازم.در پناه خدای فراوانی ها شاد و پیروز باشید.
با سلامی پر انرژی و گرم خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و اکتیو و دوستان همسفر مون
دیگه من خودمو باور کردم که داخل این سفر هستم
نوشتنم جوری شده که خودم رو بصورت واقعی در این سفر تصور میکنم.
واقعا چقدر این قسمت شاد و ریلکس و ساده بود
چقدر میشه درس گرفت از این فایل که ببینیم هر کسی به هر طریقی داخل کنسرت نشسته و فقط لذت میبره
نگاهشون به خودشون هست و بس و تمرکزشون بیشتر افراد رو ریلکس کردن و تخلیه انرژی منفی هاست
که ما بایستی تجربه کنیم و لذت ببریم که چگونه میشود در هر شرایطی بخندیم شاد باشیم و به زیباییهای دنیای مادی توجه کنیم تا بخودمون برگرده و زندگی شادی داشته باشیم
ممنونم از خانم شایسته مهربان که این فایل رو ضبط کردن و ما هم میتونیم از اینهمه زیبایی لذت ببریم
و این برام ی عادت شده که بیام رو نشانه من ببینم چی بهم میگه و امروز این فایل رو آورد و گفتم خدایا چ کنم کجا برم چه لذتی میتونم از زندگیم ببرم دیروز برنامه هامو نوشته بودم قرار بود امروز برم دوییدن دور دریاچه و امروز بارندگی بود به شدت زیاد و خواهر زاده هام پیشم بودن برای همین با خودم میگفتم شرایط نیست من باید با اینا بازی کنم گناه دارن با این هوا ک نمیشه رفت و ی نیروی تو درونم انقد اصرار میکرد برو اگه بری تا شب حس خوب داری میخوای تو دفترت تیک بزنی و هی مقاومت میکردم انقد نکته های مثبت رو گفت ک آماده شدم و ماشین گرفتم و رفتم
بعد مغزم همش میگفت تو این بارون اخه نمیشه دویید اخه شرایط بد مگه تو نباید هدایت شی ب فرکانس درست مگه تو تمرین نمیکنی پس کو پس چی شد باورتون نمیشه چنان به من حمله کرده بود این حرفا فقط هام و واج داشتم میشنیدم فقط با ی صدای ضعیف ی نیروی دیگه میگفت همه چی سرجاش هست و درست میشه و من رسیدم دریاچه تو ماشین بارون خیلی تند و هوا ابری بود الانم برای خودم ک دارم مینویسم تعجب آور بود من ک رسیدم بارون اروم تر شد و من ک رسیدم ب دور دریاچه بارون بند آمد و یکم خورشید معلوم شد اصن قلبم انگار شکوفت و شروع کردم ب نرم دوی با اینکه روزه بودم اما انرژی خوبی داشتم.بخاطر بارندگی فکر میکردم هواسرد و لباس گرم و هودی و کلاه بافت پوشیدم ولی هوا ب شدت گرم بودو دوباره ذهنم شروع کرد لباست فلان ضایعس چرا انقد بد پوشیدی بعد روحم میگفت بابا مگه چیه خوب ی بار بد پوشیده فدای سرش اتفاقی نمیوفته
و چون تعطیلات نوروز بود خیلی شلوغ بود و همه برای گردش بودن و ذهنم شروع کرد مسخره کردن که همه اومدن گردش همه با دوستاشونن تو بدبختی تو تنهایی بعد همون لحظه مثلا یکی رو میدیدم ک داره میدوعه میگفتم ببینم اینم داره میدوعه اینم تنها پس اشکالی نداره از طبیعت لذت میبرم از این دریاچه قشنگ از این خورشید زیبا
خلاصه دور دریاچه رو زدم
و سرم خیس عرق بود میخواستم کلاهمو دربیارم خجالت میکشیدم ک موهام خیس و نامرتب رفتم ی گوشه ک دربیارم شال سرکنم
دوباره شروع کرد مگه رو خودت کار نمیکنی پس این خجالت چیه داری وقتتو تلف میکنی این همه ام پول دادی برای این دوره ها
شاید باورتون نشه دیگه سرم درد گرفته بودم از این همه حرف
ولی باز روحم اومد با ارامش گفت تو تازه اول راهی نمیتونی ک یهو همه چی رو عوض کنی و درستش کنی الان خجالت میکشی اشکال نداره برو ی گوشه عوض کن بجاش چندتا کار خوب دیگه کردی اونم ب موقش درست میشه
و بعد یکم پیاده روی کردم کلی حالم خوب شد کلی تشکر کردم از خدا خودم از همه چی
و سوار ماشین شدم
جالب داستان اینجا بود ک دوباره بارون گرفت
گفتم پریسا خانم ببین فرکانس درست اینجاس
در مکان درست و در زمان درست قرار گرفتن
ی چالش ذهنی بزرگ داشتم
اما ی حس خوب خیلی قشنگ برام ب یادگار موند امروز
استاد اتفاقای خیلی قشنگی منتظرمه ذوقم برای اینکه دارم کوچولو کوچولو میبینم
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان مهربان و دوستان عزیزم. امروز وقتی این فایل رو دیدم و توضیحات فایل رو خوندم حس کردم دقیقا این نشانه خداوند برای من بود. من هم قبلا مثل استاد عباسمنش توی زندگی رها بودم و میگذاشتم خدا برام تصمیم بگیره و قدم بعدی رو بهم نشون بده و خودمو به جریان زندگی میسپردم و اینجوری همیشه از زندگیم لذت میبردم اما الان یه مدت شده که سعی میکنم خودم اوضاع رو کنترل کنم و بر همه چیز تسلط داشته باشم و به همه چیز توی زندگی میچسبم انگار که قراره تا ابد مال من باشه هرچقدر که بیشتر به خودم و زندگیم فشار میارم که همه چیز تحت کنترل باشه زندگی برعکس روی ناخوشش رو بهم نشون میده و همیشه اتفاقی میوفته که همه چیز خراب میشه و باید دوباره از صفر شروع کنم. اما این فایل امروز به من یادآوری کرد مفهوم رها بودن و نچسبیدن رو که خیلی وقت بود از یادم رفته بود و برای همین اوضاع زندگیم داره روزبه روز بدتر میشه اما از امروز سعی میکنم مثل قبل بشم و خودمو به جریان زندگی و خداوند بسپارم و بزارم خداوند همه چیز رو برام مهیا کنه و منو هدایت کنه و یادم بمونه من مالک هیچ چیزی نیستم و مالک مطلق تنها خداوند هست. ممنونم از استاد عزیز و مریم جان بابت این فایل که باعث شد علت گرههای زندگیم بهم یادآوری بشه و بتونم دوباره یک زندگی شاد رو برای خودم بسازم.در پناه خدای فراوانی ها شاد و پیروز باشید.
با سلامی پر انرژی و گرم خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و اکتیو و دوستان همسفر مون
دیگه من خودمو باور کردم که داخل این سفر هستم
نوشتنم جوری شده که خودم رو بصورت واقعی در این سفر تصور میکنم.
واقعا چقدر این قسمت شاد و ریلکس و ساده بود
چقدر میشه درس گرفت از این فایل که ببینیم هر کسی به هر طریقی داخل کنسرت نشسته و فقط لذت میبره
نگاهشون به خودشون هست و بس و تمرکزشون بیشتر افراد رو ریلکس کردن و تخلیه انرژی منفی هاست
که ما بایستی تجربه کنیم و لذت ببریم که چگونه میشود در هر شرایطی بخندیم شاد باشیم و به زیباییهای دنیای مادی توجه کنیم تا بخودمون برگرده و زندگی شادی داشته باشیم
ممنونم از خانم شایسته مهربان که این فایل رو ضبط کردن و ما هم میتونیم از اینهمه زیبایی لذت ببریم
بدرود
سلام استاد جان
من تو تعطیلات نوروزم
و این برام ی عادت شده که بیام رو نشانه من ببینم چی بهم میگه و امروز این فایل رو آورد و گفتم خدایا چ کنم کجا برم چه لذتی میتونم از زندگیم ببرم دیروز برنامه هامو نوشته بودم قرار بود امروز برم دوییدن دور دریاچه و امروز بارندگی بود به شدت زیاد و خواهر زاده هام پیشم بودن برای همین با خودم میگفتم شرایط نیست من باید با اینا بازی کنم گناه دارن با این هوا ک نمیشه رفت و ی نیروی تو درونم انقد اصرار میکرد برو اگه بری تا شب حس خوب داری میخوای تو دفترت تیک بزنی و هی مقاومت میکردم انقد نکته های مثبت رو گفت ک آماده شدم و ماشین گرفتم و رفتم
بعد مغزم همش میگفت تو این بارون اخه نمیشه دویید اخه شرایط بد مگه تو نباید هدایت شی ب فرکانس درست مگه تو تمرین نمیکنی پس کو پس چی شد باورتون نمیشه چنان به من حمله کرده بود این حرفا فقط هام و واج داشتم میشنیدم فقط با ی صدای ضعیف ی نیروی دیگه میگفت همه چی سرجاش هست و درست میشه و من رسیدم دریاچه تو ماشین بارون خیلی تند و هوا ابری بود الانم برای خودم ک دارم مینویسم تعجب آور بود من ک رسیدم بارون اروم تر شد و من ک رسیدم ب دور دریاچه بارون بند آمد و یکم خورشید معلوم شد اصن قلبم انگار شکوفت و شروع کردم ب نرم دوی با اینکه روزه بودم اما انرژی خوبی داشتم.بخاطر بارندگی فکر میکردم هواسرد و لباس گرم و هودی و کلاه بافت پوشیدم ولی هوا ب شدت گرم بودو دوباره ذهنم شروع کرد لباست فلان ضایعس چرا انقد بد پوشیدی بعد روحم میگفت بابا مگه چیه خوب ی بار بد پوشیده فدای سرش اتفاقی نمیوفته
و چون تعطیلات نوروز بود خیلی شلوغ بود و همه برای گردش بودن و ذهنم شروع کرد مسخره کردن که همه اومدن گردش همه با دوستاشونن تو بدبختی تو تنهایی بعد همون لحظه مثلا یکی رو میدیدم ک داره میدوعه میگفتم ببینم اینم داره میدوعه اینم تنها پس اشکالی نداره از طبیعت لذت میبرم از این دریاچه قشنگ از این خورشید زیبا
خلاصه دور دریاچه رو زدم
و سرم خیس عرق بود میخواستم کلاهمو دربیارم خجالت میکشیدم ک موهام خیس و نامرتب رفتم ی گوشه ک دربیارم شال سرکنم
دوباره شروع کرد مگه رو خودت کار نمیکنی پس این خجالت چیه داری وقتتو تلف میکنی این همه ام پول دادی برای این دوره ها
شاید باورتون نشه دیگه سرم درد گرفته بودم از این همه حرف
ولی باز روحم اومد با ارامش گفت تو تازه اول راهی نمیتونی ک یهو همه چی رو عوض کنی و درستش کنی الان خجالت میکشی اشکال نداره برو ی گوشه عوض کن بجاش چندتا کار خوب دیگه کردی اونم ب موقش درست میشه
و بعد یکم پیاده روی کردم کلی حالم خوب شد کلی تشکر کردم از خدا خودم از همه چی
و سوار ماشین شدم
جالب داستان اینجا بود ک دوباره بارون گرفت
گفتم پریسا خانم ببین فرکانس درست اینجاس
در مکان درست و در زمان درست قرار گرفتن
ی چالش ذهنی بزرگ داشتم
اما ی حس خوب خیلی قشنگ برام ب یادگار موند امروز
استاد اتفاقای خیلی قشنگی منتظرمه ذوقم برای اینکه دارم کوچولو کوچولو میبینم
من هم شما رو هم خدای شما رو خیلی دوست دارم