سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲ - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۲
    215MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

442 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1167 روز

    خدای من چقدر عالی استاد این درس هدایت الله

    و در لحظه بودن و احساس خوب داشتن رو هم خودش رعایت کرد و هم به ما یاد داد.

    استاد در واقع اون کارهایی که خودش از پسش بر میومد (خرید پله و تلاش برای نصب) رو انجام داد و بقیه کارها رو به خدای خودش سپرد و در آرامش و احساس شادی و امید بود اعصاب خودشو خورد نکرد بد خلقی در نیاورد

    وقتی متوجه شد کامل درست نشده و اون نتیجه دلخواه رو نگرفت

    ریلکس بود روحیه شو حفظ کرد

    از شرایط و محیط و وجود اطرافیانش در لحظه شاد و بهره مند بود ،شنا کرد ،غذا خورد و حتی خوابید

    چون مطمعن بود که خدا دست‌ها وهدایت هاشو به نحو احسن براش میفرسته

    ای جانم استاد وقتی اون آقا مکانیک اومد و

    کاره پله ی آر وی رو عالی انجام داد

    نمیدونی چه ذوقی داشتم چه باوری چه انقلابی در وجودم زنده کردی عزیزدلم سپاسگزارم از شما سپاسگزارم از خدای خودم. که به اجازه دریافت این درس ها رو داد…

    چه حوله‌ی زیبایی عاشقش شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگرم

    سلام به استاد نمکین و متوکلم که در همه حال مسلح به الله  اکبر است . ای جانم

    استاد دیدن این فایل حال دلم و عالی کرده ، خیلی عالی و البته به چند دلیل که براتون میگم :

    اول برای زیبایی سخنان راوی و دلم غش رفت برای مریم جون که اینقدر عالی و مسلط داستان هدایت رو بیان کردند به طوری که من هم در موقع تماشا به یاد داستان هدایت خودم در 22 شهریور 1402 افتادم که اینجا مینویسمش تا رد پایی جذاب  به یادگار بمونه :

    بعد از خورد کردن گوجه هایی که برای رب خریده بودیم ، یهویی عزیز دلم گفت : موافقید بریم ارومیه ؟؟ شب رو هم کمپ کنیم ؟؟؟

    گفتم : بریم !!!

    ساعت دو پیشنهاد داد و ساعت 4 با سه قلوها در راه بودیم ، اول سفر همگی از خدا خواستیم‌ که ما رو به دیدن زیباییها دعوت کنه و لذتی عمیق بهمون بده ،  و البته بعد از دعای دسته جمعی به یاد کامنت سید علی خوشدل افتادم که از خدا جای خوابی هدایتی با یکی شخص فرکانس بالا رو خواسته بودند ،  پس من هم  به تبعیت از حرف ایشون در قلبم از خدا جای خواب عالی و مجانی با همنشینانی فرکانس بالا رو خواستم و دیگه سپردم به خدا و توجه کردم به زیبایی های در طول مسیر ،  در این سفر بود که متوجه شدم ارومیه به شهر باغهای انگور معروفه و واقعا دیدن اینهمه زیبایی  برام باور نکردنی بود ، نزدیک ارومیه به دیدن یک کلیسای زیبا در روستای آده بزرگ رفتیم و درخت گلابی توجهم و جلب کرد که تعداد گلابیهاش از برگهاش بیشتر بود و کل درخت به خاطر میوه ی زیاد و رسیده به رنگ زرد دیده میشد ،  ماشینهای  سایپای  بسیاری در حال بار زدن انگور و گوجه بودند ، و کلا درفصل برداشت میوه این ماشینها گاهی از تعداد ماشینهای سواری بیشتر به چشم میخوره ، اون لحظه دلم انگوری میخواست که خودم از درخت بچینم و  بخورم ، ولی صبر کردم و دل سپردم به هدایت ،  واقعا خدارو در تمام صحنه ها میدیدم و با تمام وجودم حسش میکردم !

    هوا که تاریک شد رفتیم خانه معلم برای اسکان !

    گفتند جا نداریم به یکی از همکاران تبریز زنگ زدم و جریان و گفتم : ایشون گفت برید ستاد اسکان جا دارن و به من هم خبر بده که خیالم راحت بشه ، رفتیم ستاد و اونجا هم گفتند : چون به اول مهر نزدیک میشیم ،  اسکان مدارس تموم شده !!!

    راه بعدی اجاره ی سوییت بود که چهار تا تماس گرفتیم و هر چهارتا شرایطشون مناسب نبود و مورد پنجم بهمون گفت : صد هزار تومن بیعانه بزنید به کارتم و بعد بیایید به  دیدن سوییت ، اگر پسند کردید بقیه پول رو کارت کنید و اگر پسند نکردید ، صد هزار تومنتون سوخت میشه .

    وقتی این حرف و شنیدم ، اینجا بود که شاخکام تکون خورد و به عزیز دلم گفتم :  یادته استاد گفتند کاری که به سختی انجام بشه راه درست نیست ، پس برمیگردیم تبریز ، گوگل مپ رو روشن کردم 142 کیلومتر رو نشون داد ، سه قلوها ناراحت شدند ، میخواستند نق بزنن ، اما بهشون دعای اول سفر رو یادآوری کردم که ما از خدا بهترین ها رو خواستیم و حتما خیریتی هست که اینجا نمیمونیم ، بچه ها سکوت کردند و سرگرم بازی شدند .

    به عزیز دلم گفتم ولی قبل از حرکت به سمت تبریز  باید به همکارم اطلاع بدم که ستاد جا نداشته و ما دیگه برمیگردیم خونه ! ( توی دلم به خدا گفتم سید علی و من هر دو بنده ی توییم ، ازت میخوام هر جور بهتره برامون رقم بزنی )

    همکارم گفت : زهره چند دقیقه همون جایی که هستی  صبر کن و برنگرد ، من الان بهت زنگ میزنم !

    توی این فاصله برای بچه ها نون کره ای کنجدی که عاشقش بودن خریدم و کلا حال و هوا عالی بود .

    همکارم زنگ زد و گفت : زهره : زنگ زدم به داداشم که ارومیه ویلا داره ، اتفاقا خودشون الان ویلا هستند و طبقه بالای خونشون مخصوص مهمانه ، شماره داداشم و میفرستم و باهاش هماهنگ بشید  و برید اونجا .

    طبق لوکیشنی که صاحبخانه برامون فرستاد رفتیم روستا در بیست و چهار کیلومتری جاده ی ارومیه _ مهاباد ، صاحبخانه اومدند استقبال ، و چنان گرم باهامون برخورد کرد که من در تمام ثانیه ها شکوهِ هدایت رو میدیدم و با تمام جانم لمسش میکردم .

    وقتی به ویلا رسیدیم ساختمان مثل خورشید در دل تاریک شب میدرخشید ، اینقدر بزرگ و زیبا بود که بچه از شوق جیغ و داد میکردند

    تمام اهل خانه به استقبال و خوش آمد گویی آمدند داخل حیاط ، گویی چندین ساله که ما رو میشناسند ، ( در تمام این لحظات داشتم سپاسگزاری میکردم )

    شب با پذیرایی انگور و هلو  از میوه های باغ خودشون و کلی خنده و شادی گذشت ، با احترامی خاص و رختخوابهایی که دستان خدا برامون پهن کردند به صبح رسید .

    صبح که بیدار شدم به عزیز دلم گفتم : موافقی بریم پشت بام ؟

    گفت : بریم !!!

    خدای من حدس بزنید چی دیدم ، بالای پشت بام انگورها و فلفل قرمز و میوه ها ، حمام آفتاب گرفته بودند که به کشمش و پودر پایریکا و پودر فلفل قرمز و میوه خشک تبدیل بشن و اون بالا از پشت بام طبقه سوم که پایین و نگاه کردم  یک سمت حیاط  باغ انگور پرباری دیده میشد  و سمت دیگر ساختمان درختان سیب و سمت دیگر درختان پر بار هلو انجیری و شفتالو و انواع سبزی خوردن و فلفل و گوجه و بادمجان .

    و من غرق در می مست الله بودم .

    صبحانه ای بی نظیر ، نهاری که در کمتر رستورانی با این کیفیت میشه پیدا کرد و در آخر چند تا صندوق از تمام خوشمزه ها بهمون دادند و به جرات میتونم بگم از زمانی که عضو سایت شما شدم این دومین هدایت پررنگ و جذاب زندگی من بود و البته تواناییم را در چگونگی دریافت این پیغام الهی بالاتر برد و من هر لحظه از خداوند همصحبتی و دریافت هدایتش و توحید و توکلش را طلب میکنم .

    مورد دوم که در سفر استاد توجهم و جلب کرد ، تفاوت نوع موهای اون خانم که در کنار دریاچه نشسته بودند با موهای دو تا بچشون بود و خیلی قند توی دلم آب شد .

    استاد عزیزم و مریم جون سپاسگزارم که اینقدر خوبید .

    خدای قشنگم سپاسگزارم که عاشقانه هوامو داری .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2726 روز

    یه نام خداوندی که وظیفه ی هدایت ما را به عهده گرفته است.

    إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ

    درود بر عاشقان حل مسائل

    وااااایییی خدااااییی من فوق العاده بود . یعنی دمت گرم استاد که اینقدر میتونی خوب ذهنت رو کنترل کنی.. اولش استاد رفت پله رو خودش تعویض کنه و اینکارو کرد ولی پله برعکس کار میکرد و استاد تلاش کرد که درستش کنه ولی نتونست و بعد گفتش خب اوکی بذارم بسپرمش به خدا .. حالا چیکار کنیم ؟؟ اگه من بودم حتما غصه میخوزدم و میزدم توی سر خودم و به احتمال زیاد یه چند تا فحشم میدادم خخخخخخ.. ولی استاد گفتش که بچه هاااااا بریم لذت ببریم !!! بریم یه غذای خوشمزه بخوریم با تزیین دوست عزیزمون که خیلییییی غذا های خوشمزه میپزه وااااووو دهنم آب افتاد چون من خیلی سالاد اولویه دوست دارم.. و بعدش بازم استاد رفتش شنا کردن و اینا ..

    با موزیک زیبای پورتو ریکو از 25 باند..

    خیلی موزیکای 25 باند رو دوست دارم.. اون خانمه با دوست پسرش خیلی قشنگ اهنگ میخونن ..

    وقتس استاد نتونست مسئله زو حل کنه وبه جای اینکه غر بزنه اون رو سپرد به خدا و رفتش لذت بردن .. من گفتمممممم من مطمئنم خدا یه دست کار بلد بزای استاد میفرسته !!!

    چرا این حدس رو زدم ؟؟

    افرین احتمالا درست حدس زدید.. یاد مسئله ی اینترنت RV افتادم که استاد مودم اینترنت وایرلس از شزکت verizon خریداری کردن و رفتن مودم رو وصل کنن و رقتن بالای RV ولی نتونستن مسئله زو حل کنن و اونجا هم استاد به جای اینکه غر بزنن ،، رفتن لذت بزدن و خداوند یکی از دستای کار بلدش یه نام آقای جیمز زو بزای ما فرستاد و آقای جیمز با اون سن و سالش چقدز پر کار بود و با عشق کار میکرد و میخواستن برن آر وی بخرن بزن مسافرت و آقای جیمز دستی از دستان خدا شدن و مسئله اینترنت آر وی رو حل کردن ..

    اولا چقدر خوبه که استاد وقتی به یک مسئله ای برخوزد میکنن اول خودشون دست به کار میشن تا اون مسئله زو حل کنن و اگر موفق نشن ناامید نمیشن بلکه خیلی راحت به خدا میسپرنش و خپا هم خیلی سزیع جواب میده !! مثل آمازون که خیلی سزیع پکیج های پستی زو میفرسته !!

    خدا هم همیشه سزیع الجوابه !!!

    اینجا هم بزای مسئله آز وی استاد اول خودش دست به کار شد و بعد نتونست مسئله رو کامل حل کنه و بعد سپزدش به خدا واینجا من گفتم من مطمئنم خدا یه دست کار بلد زو بزای استاد میفرسته و همینم شد !!! و اینجا هم یه آقای مسن خیلی کار بلد به کمک استاد اومدن و مسئله حل شد..

    به ایمان میگن اعتماد داشتن به خدا

    اصلا الکی نیست که این امریکایی میگن

    in god we trust

    چون به نظزم همشون از این الگوی هدایت خداوند بزای حل مسائلشون استفاده میکنن !!! و اونا میدونن و باور دارن که خدا هدایتشون میکنه و دستش زو بزاشون میفرسته !!!

    این ادما واقعا با عشق کاز میکنن حتی توی سن بالا هم با عشق کار میکنن و پر کار هستن و امیداور هستن و به خاطر همینه که اینقدر شاداب و سرحال هستن …. اصلا فکز نمیکردم این مکانیکه 80 سال سنش باشه !!! چقدزرررررر پر انرژی بود!! دمشون گزم بابا..

    این کشوز زو کارافرینان ساختن .. این کشور زو کار افزینانی ساختن که با عشق کار میکنن !!

    و به نظزم دلیل سرزندگی این کشوز اینه که همشون یا اکثرشون با عشق و جون و دل کار میکنن و از مسیر علایقشون لذت میبزن !!! دمشوم گزم ..

    چه دریاچه ی زیبایی..

    چه غذاهای خوشمزه ای..

    چه غازهای باحالی.. جالبه چرا این کشوز همه ی غازاش یه شکلن !!

    چه آهنگ قشنگی.. پورتو ریکو از 25 باند

    اها اون حوله چه باحالللل بود اولش نمیدونستم حولش خخخخخ

    کلید قسمت 42

    in god we trust

    خدایا شکزت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبایی ها و نعمت ها

    سلام و درود خدمت شما خوبان روزگار

    این دریاچه چقدر زیبا و دوست داشتنی بود

    چقدر فضای قشنگ و باحال بود .

    چقدر طبیعت جذاب و دوست داشتنی

    هر چقدر نگاهش کنیم سیر نمی شویم از این همه زیبایی و نعمت های بی پایان الهی

    خدایا صد هزار بار شکرت

    مسأله ای بوجود آمده است که باید حل شود

    آن‌هم پله آروی آیت که باید تعمیر سود

    و چقدر خوب از آمازون ابن پله را پیدا کرده سفارش دادین و آوردند

    واقعا که این آمازون کارها را خلی ساده ساخته است

    فقط همین مسأله را نگاه کنیم

    اگر در این سایت پیدا نمی شد کجا ها باید می رفتیم تا این وسیله را پیدا کنیم

    وقتی شروع کردین برای تبدیل کردن این پله و کار که باید انجام می شد را انجام دادین

    اما این برعکس بسته شده بود .

    وقتی در باز می شود پله بسته می شود

    اما وقتی در بسته می شود این پله باز می شود .

    بهترین کار اینجا بود که به خود سخت نگرفتن و از طرفی هم گرسنه شده بودین

    واقعا که این دوست عزیز. مان عزیز و دوست داشتنی است

    اینجا توی استیت پارک برا تون غذا آورده است

    به گفته استاد که این همه غذا های خوشمزه تو خونه شون نوشجان کرده ایم آنا بازهم امروز برا مون غذا آورده است

    آن‌هم سالاد الویه و مخلفات دیگر شأن را

    چقدر این انسان دوست داشتنی و عزیز است

    و چقدر از این کارش لذت می برد

    آن هم برای استاد که از حرف ها فایل ها و آموزش هایش کلی نتیجه گرفتیم و نتیجه گرفته است

    و خوبی کار اینجا بود که شما دوباره برای تعمیر ابن پله اقدام نکردین

    بلکه تصمیم گرفتیم که برین دریاچه و لذت بیبریم

    چقدر این گونه نگاه شما را دوست دارم

    من خودم اگر باشم وقتی یک کاری را شروع کنم خلی تلاش می کنم که حتما انجام بدهم

    و خلی به خودم سخت می گیرم که باید این کار سریع انجام شود

    و می دانم که خلی ازیت می شوم

    چون من هدایت خداوند را درست درک کرده نمی توانم

    اما شما اینجا و با ابن حرکت تان واقعا درس خوبی به دادید

    و اینجا آموختم که باید زور نزنم بلکه باید همه چی را ساده و راحت بیگرم

    و خداوند حتما راه حلش را برایم نشان می دهد

    و شما خلی قشنگ از این فضایی رویایی و قشنگ لذت بردین

    و استاد و مایک توی آب بودند و لذت بردند

    به گفته استاد که اب اینجا مانند پارادیس است

    و من یاد دریاچه پادرایس افتادم

    من این پارادیس را خلی دوست دارم و همه جایش برای من زیبا و رویایی است

    و این هوله استاد خلی قشنگ بود

    عکسی از صد دلاری روی این هوله بود و‌خلی بزرگ و شفاف معلوم می شد

    و شما واقعا همیشه و در تمام موارد تمرکز تان به زیبای ها و قشنگی ها است

    و ابن چنین نگرش داشتن واقعا قابل تحسین است

    وقتی برای حل کاری نمی چسپیم و واگذار می کنیم به خداوند تا خودش راه حلش را برای ما بگوید خلی ایمان قوی می خواهد

    و شما شب با خیال راحت گرفتید خوابیدید

    و فردا صبح استاد رفت که کارش را شروع کند

    خداوند یکی از دستانش را فرستاد که این کار را برای شما انجام دهد

    واقعا که من لذت بردم این حد از ایمان و باور داشتن به قدرت کیهان

    این آقای دوست داشتنی خودش می آید و اقدام بکار می کند

    تازه استاد را اجازه نمی دهد که زیر ماشین بی خوابد تا پله را بسته کند

    بلکه خودش با این سن و سال شروع بکار می کند و خلی حرفه ای و قشنگ ابن کار را به نحو احسن انجام می دهد

    و ابن را هم می گوید که من چهل سال تجربه ابن کار را دارم و نمی گذارم که شما زیر ماشین رفته پله را بسته کنید

    بلکه خودم این کار را انجام می دهم

    و با چی عشقی این کار را با بهترین شکل ممکن انجام داد

    واقعا من اینجا هنگ کردم

    و گفتم خدا مگر داریم چنین چیزی که خود فرد بیابد داوطلب شود برای انجام دادن این چنین کاری سخت و دشواری

    به این می گوید ایمان داشتن به خداوند

    به این می گوید ایمان داشتن به هدایت های خداوند

    به این می گوید باور داشتن به اینکه خداوند خلی خوب بلد است که این کار ما چی جوری انجام شود

    ما فقط توکل می کنیم و خداوند خودش بلد است که طرف خودش را انجام دهد .

    ما فقط باید طرف خود مان را انجام دهیم .

    ما باید نگران نشویم و احساس مان را خوب نگهداریم

    ما فقط در این چنین شرایط ایمان و توکل مان. ادله خداوند نشان دهیم

    توکل کردن و سپردن کار به خداوند ابن چنین قشنگ جواب می دهد

    واقعا لذت بردم و حال کردم

    واقعا که باور پذیری مرا خلی قشنگ ساخت

    واقعا که این فایل ها مملو از درس های بسیار بزرگ و رویایی است

    استاد عزیزم فقط می گویم از شما ممنون و سپاسگذارم

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    هادی توکلی گفته:
    مدت عضویت: 2996 روز

    سلام.

    اینجا دیگه فوقالعاده عالی بود. داستان هدایت شدن و نچسپیدن.

    چقدر عالی احساس خوب داشتن مهم هست و اتفاقات خوب را بعد خودش میاورد.

    چقدر جالب که استاد به محض سختی کار که اگر ادامه میدین در همون روز حتما توجه روی نشدن و ناخواسته بود. و با تفریح لذت بردن از غذا و کنار ساحل زیبا کلا این مسئله به دست فراموشی سپرده شد، که این مسئله نشدن احساس آدم را بد کند. و بعدش فردا که صبح زود با احساس خوب و حالت آماده و تازه شروع به کار کرد و البته که این باور که حتما هدایت میشویم هم واقعا واضح و آشکار بود این فرد با باورهای که صدها هزار بار تکرار و تایید شده است و تقریبا بصورت عادی این معجزات و هدایت وارد زندگی استاد میشه. و البته چیزی مهم که خیلی مهم است که با این روند عادی شدن هدایت دوباره آگاهانه در ذهنش تایید میکنه و سپاسگزاری میکند.اینها مواردی بود که البته در اینجا بصورت واقعی و با تصاویر میبینیم و در دوره ها بصورت شنیداری و این ترکیب تصویر دیدن و شنیدن یک موضوع باور پزیری مارا از قانون و ثابت بودن قواتین بیشتر مستحکم تر میکند. خدایا شکرت از این همه نعمت های فراوانت. از سلامتی که من تقریبا دوسال ببشتر شده اصلا مریضی نشدم. که قبلا همیشه معده درد سر درد بودم.

    و حالا با درک این قانون عملا از جهت سلامتی خیلی خوب شده خدایا شکرت.

    خدایا ازت میخواهم که این احساس سپاسگزاری واقعی که با تمام وجودم با شوق با اشک شوق سپاسگزاری کنیم بیشتر کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    Princess Ela گفته:
    مدت عضویت: 2527 روز

    به نام خداوندی که این قدرت را به ما داده که خالق هر لحظه از زندگیمون باشیم!

    با عرض سلام خدمت استاد بی نظیرم و خانم شایسته که عاشقشم و مایک دوست داشتنی ام و همه ی دوستان خوبم

    سفر امروزمون چقدر زیبایی و هدایت های متنوعی داشت….

    یعنی دیگه اصلا نمیتونم به غیر از این سفرمون…به غیر از فایل سفرمون صبحمو با چیز دیگه ای آغار کنم..از شبش انقدر هیجان دارم…انقدر کیف میکنم که با خودم.میگم فردا صبح قراره کجاها بریم و چه اتفاقات زیبایی رو قراره تجربه کنیم خدا چی واسمون تدارک دیده…

    وای استاد عزیزم این قدرت شما که از همه چیز به بهترین شکل لذت میبرید این ارامش..این توکل یعنی واقعا زبان تصویر..همه چیزو نشون میده به قول مریم.جانم

    اری از زبان تصاویر همه چیز قابل لمسه

    واقعا بی نهایت نکته ها نهفته بود تو این قسمت سفرمون

    اینکه استاد انقدر در زمان و مکان مناسب هستن …انقدر هماهنگ با خواستشون هستن انقدر قدرت توکلشون بالاست که صبر کردن که خداوند تو زمان مناسبش هدایت کنه…عجله ای تو کارشون نبود…اجازه داد به خدای درونش که اون هدایتش کنه برای درس کردن پله ی rv

    صبر و ایمان معجزه میکنه…باید تو زمان مناسبش حتی اون اقا میومد که خیلی هم خوش تیپ بودن? و دست خداوند میشدن…استاد واقعا باور کردم که تو قرار نیست کاری کنی تو فقط حست خوب باشه تو حال خوب باشی جهان کارشو بلده خدا کارشو بلده…

    هر وقت این قدرت استادو میبینم

    واقعا فقط میگم منم میتونم

    وقتی استادم تونسته پس ماهم میتونیم به شرط فقط متعهد شدن به خودمون به قوانین

    واقعا کار سختی نیس

    تا زمانیکه ما سختش نکنیم

    استادم

    حولتون منو کشت?…نمیدونم چرا ولی خیلیییی زیبا بود اصلا خیلی بدجور جذبم کرد

    خیلی فوق العاده بود

    ما هر لحظه همسفر شماییم استاد عزیزم

    و با تمام وجودم با همه ی وجودم لمس میکنم احساس میکنم این لذتو, زندگیم دگرگون شده و بیشترم میشه

    اینقد که تو جهان فراوانی هست اینقد که زیبایی هست اینقد که ثروت هس اینقد که دوستان هم فرکانس هست پس منم میتونم

    واقعا کلمات قادر به نشون دادن خوشحالیم نشون دادن این همه زیبایی نیست

    کاش با کلمات میتونستم بگم استادعزیزم چقد عاشقتونم

    چقد عاشق خودمم

    عاشق زندگیمم زندگی که خودم میتونم خلقش کنم

    یکی از دوستان عزیزمون تو یکی از کامنت ها نوشته بودن که اینا رو مینویسم فقط برای خودم که وقتی اومدم سایت ببینم و بخونم و باز مرور کنم و تمرین…

    و بعد بچه ها هم استفاده کنن

    اره

    من مینویسم برای اینکه بگم به خودم که چقدر خوشبختم که تمرین.کنم

    یاداوری کنم که چقد خوشبختم که قوانین خداوند را درک کردم…

    برای اینکه لایق بهترین هام

    و باز تلاش میکنم

    به امید روزی که هممون کل خانوادمون از نزدیک ببینیمتون استاد فوق العاده ام…مریم خانم تو ماهی..جانیِ.بی نظیری

    عاشقتونم

    در پناه الله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    میثم شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    سلام و درود خدمت دوستان و همسفران عزیزم .

    استاد جون باعشق .مهربانوی عزیزم .

    زبان تصاویر داره با ما چکار میکنه خدایاشکرت.

    درسی که تو این قسمت خیلی بدردم خورد و یکی از پاشنه آشیلام بود .

    این بود که وقتی من یه جا گیر میکردم و تمام تلاش مو میکردم تا یه کاری رو انجام بدم یه مشکلی رو راه حلش و پیدا کنم . یا گره ایی تو کارم می افتاد . خودمو به درو دیوار میزدم تا همون لحظه حلش کنم .

    و کلی انرژی ازمن گرفته می‌شد و نا امید میشدم . و اون کارو بیشتر وقت ها نیه تموم رها میکردم و دیگه سراغش نمی رفتم .

    مثلا یه شیر خونه خراب میشد دست میزدم و میریختمش به هم دیگه نمی تونستم جمعش بکنم . و اعصاب خوردی یکی می اومد نصبش می‌کرد و و اعتماد به نفسم و می‌برد زیر سوال .

    (اگر مکانیک میشدم از اون میکانیکی میشدم که پایان کار کلی پیچ اضافه می آوردن🤣)

    اما استاد تو این قسمت کاملا به روش شما ایمان آوردم و متوجه شدم باید کوتاه بیایی بعضی جاها و رها کنی و به خود خدا بسپاری تا پارو بزنه و دستانش و ایده یا الهاماتی رو توآرامش و رها بودن بهت برسونه . تا با بهترین کیفیت اون مسئله رو حل کنی .

    خداروشکر استاد عزیزم به این مسیر و سری سریال سفر به دور آمریکا هدایت شدم و تصمیم گرفتم ادامه بدم به لطف الله 💎❤️🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    آیسو گفته:
    مدت عضویت: 1775 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو

    این فایل با اینکه 14 دقیقه بود ولی پر از درس‌های عملی و زیبا بود که برای من ساعت‌ها جای فکر گذاشت..

    از همون اولش که با یه رابطه فوق العاده شروع شد که من هر روز تحسینش می‌کنم

    این حد از هماهنگی این حد از عشق معلومه که قابل تحسینه….

    می‌رسیم به حل مسئله

    همونطور که می‌دونین بزرگ یا کوچیک بودن مسائل فقط توی ذهن ماست و راه حل همشون یکیه یعنی فرقی نمی‌کنه که تو قراره پله یک آروی رو درست کنی و یا یک مشکل بزرگتر رو حل کنی که همه میگن حل کردن این مشکل غیر ممکنه

    خودم افتادم وقتی که به یه تضاد برخوردم…

    البته این مسئله و تضاد من توی مشکلات اداری بود…

    از خودم و ذهنم پرسیدم آیا تو هم همین مراحل رو برای حل این مشکلت طی کردی که راه حلش به تو گفته بشه اگه بخوام با خودم واضح باشم و کمال صداقت را رعایت کنم باید بگم که من هنوز به این مدار نرسیدم در واقع وقتی که این سوال را از ذهنم پرسیدم ذهنم یه جوابی بهم داد که منو قانع کنه مثلاً بهم گفت خب تو حل کردن مشکل پله آروی رو با حل کردن اون مشکل یکی می‌دونی

    شاید وقتی ذهن این سوال از هر کس دیگه‌ای بپرسه..

    بهش بگه خب معلومه که نه من یکی نمی‌دونم پس حق داشتم که واکنش متفاوتی داشته باشم

    ولی در واقع حقیقت این نیست

    تفاوت مسائل فقط توی ذهن ماست و وقتی که این تفاوت توی ذهن ما برداشته بشه راه حل همشون یکیه اینجوریه که تو باید اجازه بدی تا خداوند هدایتت کنه و وقتی هم در تنش و احساس بد باشی نمی‌تونی هدایت خدا رو دریافت کنی وقتی که در این حالات باشی یعنی عصبانیت استرس نگرانی فقط الهامات شیطان و پیشنهادهای شیطان رو قراره بشنوی

    خداوند وقتی ما را هدایت می‌کنه که ما نشون بدیم بهش ایمان داریم

    من ایمان را خیلی واضح توی این قسمت دیدم توی همین قسمتی که استاد وقتی دید این مسئله براش پیش اومده این مسئله رو رها کرد استرس و نگرانی رو کامل از خودش دور کرد گفت خب حالا بریم لذت ببریم و احساسمونو خوب کنیم چون استاد خیلی خوب می‌دونه وقتی که در احساس خوب باشه خداوند بهش بیشترین الهاماتو می‌کنه و مسائلش رو حل می‌کنه…

    به یاد وقتی افتادم که برای نصب اینترنت روی سقف آروی این مسئله هم توسط یکی از دست‌های خداوند حل شد خیلی ساده و راحت دقیقاً مسئله پله برقی هم همین جوری حل شد یعنی یکی از دست‌های خداوند که 40 سال بود کارش این بود اومد و این مسئله هم خیلی راحت حل شد…

    بازم مقاومت ذهنم اومد سراغم که نه این مسئله رو که استاد حل نکرد یکی دیگه اومد و حلش کرد ولی جواب واضح من برای این سوال اینه که پس چرا این اتفاقات برای همه نمی‌افته اگر استاد خودش رو کنترل نمی‌کرد و الگوی حل مسائل رو رعایت نمی‌کرد معلومه که این اتفاق نمی‌افتاد….

    واقعا ما باید هر لحظه مچ ذهن رو بگیریم حتی وقتی که از ما انتظارات بیجا داره مثلاً ذهنم از من توقع داره که همه مسائل رو خودم حل کنم و هیچ دست خدایی نیاد و بهم کمک نکنه ولی در واقع من نمی‌تونم این کارو کنم نمی‌تونم همه مسائل رو خودم شخصاً حل کنم ولی می‌تونم احساسمو خوب نگه دارم و به الهامات درونم گوش بدم و اجازه بدم دستای خداوند توی زندگی جاری بشه

    همین دستای خداوند هستند همین زندگی اجتماعی هستند که به ما معنای بیشتری میدن

    خواستم یکم از گفتگوهای ذهنم و مقاومت‌هاشو بنویسم و بهش پاسخ بدم تا یادم بمونه که ذهنم از هر روزنه‌ای برای نگه داشتن من استفاده می‌کنه…

    می‌خواستم دوباره یه یادی کنم از آمازون که مسائل رو خیلی راحت کرده و همواره داره ثروت می‌سازه توی آمازون می‌تونی همه چیزو پیدا کنی حتی پله آروی که هر جایی پیدا نمی‌شه و دقیقاً می‌تونی یک روز بعد حتی اگه در منزلت نیستی در یک استیت پارک سفارشت رو دریافت کنی

    دقیقاً الهامات همینجوریه الهامات باعث پیشرفت ما میشه الهامات باعث میشه که ما ایده‌ای دریافت کنیم که برامون ثروت ساز باشه الهامات باعث میشه که ما آرامش داشته باشیم

    باعث میشه که ما ثروت‌های بی‌اندازه بسازیم…

    من توی این فایل اطمینان استاد عزیزم رو برای هدایت شدن دیدم وقتی که این مسئله را رها کرد و رفت که لذت ببره این کار فقط از کسی برمیاد که ایمان داره به خدای خودش و می‌دونه که هر لحظه خدا داره هدایتش می‌کنه و خدا هیچ وقت یادش نمی‌ده حتی اگه ما یادمون بره…

    استاد عزیزم شما بارها گفتید که فرکانس صداقت رو میشه از شما دریافت کنیم من توی این فایل بیشترین فرکانس صداقت ایمان و عمل را از شما دریافت کردم و خدا را شکر می‌کنم…

    همین که دست‌های خدا توی زندگی استاد جاریه واقعاً همه چی رو زیباتر کرده اینجوریه که بعد از سخت کار کردن و حل مشکل پله برقی آروی یهویی یه عالمه غذای خوشمزه روی میز قرار می‌گیره که می‌تونی بری کلی ازشون لذت ببری…

    همون زنگ تفریحی که خدا بهت میگه خب بنده من حالا که انقدر به من ایمان داری و می‌دونی من مسئلتو حل می‌کنم بینش بیا که برات ناهارو حاضر کردم

    خوب حالا که ناهار خوردی من می‌خوام ببرمت به یه دریاچه که بیشتر لذت ببری یه دریاچه‌ای که پر از گل‌های نیلوفر و انعکاس آسمون توی این آب زیبا…

    مریم جانم واقعا که شما فیلمبردار ماهری هستید اون ایده‌ای که سرعت ابرها رو توی تصویر به ما نشون دادید فوق العاده بود می‌تونم ساعت‌ها راجع بهش بنویسم و شما را تحسین کنم که انقدر ذهنتون خلاقه و انقدر بی‌نظیر فیلمبرداری می‌کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 741 روز

    چه دریاچه زیبایی، چه اب نامحدودی، خدایا شکرت

    مرغابی ها هم لذت میبرن

    ما مجهز به الله اکبریم

    من هیچ وقت نمیفهمیدم چی میگفت اون دعا

    استاد نحوه برخورد شما با مسائل خیلی درس داره، اینکه اینقدر تسلیم هستین که زور نمیزنید برای یک مسئله و باور دارین خدا هدایت میکنه و در عوض میرین لذت میبرین به من چیزهایی رو درس میده

    ایمان به خدا، باور درست، زور نزدن بیجا، لذت بردن از زندگی، تسلیم بودن، تفکر مثبت، ایمان به درست شدن امور،

    تو سفرنامه میشه خیلی از قانون ها و نحوه برخورد استاد را درک کرد و باد گرفت

    ابرها رو ببین بسیار زیبا هستن خدایاشکرت این جهان زیبا را خلق کردی. خداروشکر منو افریدی

    استاد دلار دارید اونم چه دلار بزرگی

    و دست های خداوند هادی از راه رسیدند. خدایا شکرت

    هم غذا خدا میفرسته و هم متخصص خبره وقتی در مدار توحید باشی همه کار واست میکنه

    وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ

    و هر که در آسمان ها و زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و همه برای او فروتن و خاضع اند

    درود بر این انسان نازنین

    درود بر امازون که همه چی داره و منم بهش علاقمند شدم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    فاطمه علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1434 روز

    بنام خداوند غفور و رحیم.

    بنام خداوندیکه هر لحظه هدایت را بر قلبمان جاری میکند..

    این فایل فایل نماد ثروت برای من بود..ثروتی که فقط با توحید معنا و مفهموم میگیرد..

    سلام به بهشت همیشه جاویدانم.

    به بهشتی که لذت و خوشبختی و سعادتمتدی را در این دنیای گذارا به من آموخت…

    ………

    آنان از تو عذاب را شتابانه می خواهند در حالی که خداوند از وعده اش هرگز تخلف نمیکند ،همانا یه روز نزد پروردگارت چون هزار سال از سال هایی است که شما به حساب می اورید ..

    این آیه باوری شد تا بدانم این زندگی دنیا اگر هزارسال من عمر کنم..در نزد پروردگارم یه روز می باشد…

    روز گذشته دو تا گل زیبا به رنگ بنفش روی پیچکهای خونمون داشتن طنازی میکردم..امروز دیدم دیگه گلهای دیروز دیگه وجود ندارن..دیگه پژمرده شدن…

    دقیقا منو یاد این ایه زیبای الهی انداخت..که هر روز به زندگی با احساس خوب نگاه کنیم و لذت ببریم…

    برییم سراغ نکته زیبای این فایل..

    استاد عزیزم چقدربا استقامت از این قانون بدون تغییر الهی استفاده میکنن تو زندگی روزمره شون..

    یادم از فایل توحیدی کامنت رضا عطاروشن افتاد..

    چقدر درکمون هر روز به قانون داره قوی قوی تر میشه..

    خداوند را سپاسگزارم که مرا هدابت نمود…تا درک کنم و در رفتار بتونم دقیق باشم!

    صحبت رضای عزیز.!..

    در طی این ده سال که همراه شما هستم چندبن بار به بن بست رسیدم و واقعا نمی دونستم دیگه چکار کنم!و الان زبان شما شنیدم که بخاطر این بود که من روی خودم حساب می کردم که باید یه کاری انجام بدم یا به تصمیمی بگیرم که از قافله عقب نمونم ..

    (دقیقا همون عجول بودنمون توی هر جنبه هایی از زندگیمون من حقیقتا خیلی ضربه های شدیدی از این مورد خوردم..که همیشه میخاستم در برابر تصمیمات زندگیم بدو بدو کنم.بدو بدو ،منظور یعنی تقلا برای زودتر رسیدن…یعنی احساس بد داشتن..که وقتی اونو به هر تقلایی بدست میوردم احساس خیلی لذتی نداشتم…و حالم خیلی خوب نبود!..

    باز یسری مشکلاتی رو برام بوجود میورد..جوری که دست بکشم….

    بقیه صحبت رضای عزیز…

    از این لحظه تصمیم گرفتم بیشتر از قبل خودم از مسیر رشد و پیشرفت خارج کنم و اجازه بدم خداوند مسیر رو بازسازی کنه و من در مسیری که خداوند برام طراحی و برام فراهم کرده به زندگیم ادامه می دهم.

    استادم این فایل دقیقا همین باور قوی رو شما داریید از برخورد به مسئلتان در عمل انجام میدین…

    میخام بگم حرف تا عمل خیلی خیلی خیلی زیاد متفاوته…چون رفتارمون وانمود میکنه مسیرمون درست هست یا نه…

    حرف که همه میزننن.

    همیشه من از بچگی..با این دیدگاه مشکل داشتم..

    وقتی میدیدم قول افراد فقط در حد حرفه همیشه برام سوال بود؟که چرا!..

    دیدم کل زندگیمون بر همین پایه هست که منم دقیقا داشتم همین رفتارو تو عمل انجام میدادم..

    و امروز سپاسگزار خداوندی هستم که مرا هدایت کرد و هر روز ایاتش را بیشتر بر قلب مبارکم میبارد…و بدانم و بیشتر درک کنم تا در مسیر راسخون فی العلم باشم …

    چقدر اون حوله پول دلار امریکا زیبا بود چقدر این کشور توحیدی عمل میکنن.که میان پولشون بصورت طرح روی اجناسشون میزارن..و این نشون دهنده اینه که این کشور ثروت و احساس خوب رو دوستدارن و اینو میتونم توی تمام برنامه های خارجی این نوع نگرش را درک کنم!…

    برنامه کارتونی انشرلی..برنامه خانواده دکتر ارنست ووووو همه اینها نماد آرامش و احساس خوب !را برای درونم ثبت کرد..

    و در نهایت چقدر ابتنی توی اب شیرین کیف داره منم به لطف خداوند بهش هدایت شدم..لذتی داره که نمیشه با هیچ چیزی مقایسش کرد…

    و در پایان صحبت استاد عزیزم را برای دومین بار تکرار میکنم.

    خدایا شکرت که اینقدر به ما لطف داره دستانشو برامون میاره..

    همون هدایت پروردگار و آسان شدن بسوی آسانیها!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: