سفر به دور آمریکا | قسمت ۴۸ - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

بدون هیچ نگرانی کارهایی که تاحالا انجامش ندادی را استاد انجام میده و همیشه هم خوب میشه چقدر جالب بود که قسمت جلو اتوبوس جدا میشد بعد هم راحت تعمیراتش انجام میشه و استاد هم که بدون هیچ نگرانی باز میکنه میگه بزار ببینم چیه

مریم جان که عاشق زاویه دیدشم حتی از دید اتوبوس هم دنیا را میبینه چقدر برام جالب بود این خلاقیتش که از اون پشت چراغ هم فیلم گرفت

عشق و علاقه به کار یعنی همین

استاد مشغول تعمیرات میشه جیزیکه بهش علاقه داره و مریم جان از این فرصت استفاده میکنه برای فیلم گرفتن که مورد علاقشه، و من منتظر بودم مایک صدا کنن اما اینجا متفاوته و قرار نیست همه بیان یاری کنن تا من چراغ عوض کنم برعکس ماها تا یک کاری خانواده یا خودمون مبخوایم انجام بدیمدصد تا کار از بقیه میخوایم مثلا یک تعمیراته بچه برو اچار بیار بچه فلان دکمه را بزن بیا اینجا را نگهدار، پایه چارپایه را نگه دار ده دقیقهذبچسبی به پایه چهارپایه که مطمینم اگه حتی قرار بود بیفته اون موقع کاری از دست نگهدارنده هم برنمیاد خخخ یعنی همین الانم من موقعی که همسرم میخواد کاری انجام بده یا مامانم خونه را مرتب کنه خودمو هزار جا مخفی میکنم جلو چشمشون نباشم چون هر دو دقیقه یکبار یک کار به ادم میگن و دیگه فهمیدم مامانم که هدفش تمیزی خونس تا من نباشم انقدر عالی همه را انجام میده بعد منو میبینه اینو بیار اینو بگیر اینو ببر، الان موقعی که میبینم مشغول شدهسریع خودمو میزنم به خواب خخخ

استاد متفاوته حتی نگفت مایک پاشو بیا تو ریزتری میتونی بری انجامش بدی حتی نگفت یک کار انجام بده مریم جان هم خودش از سر علاقه کمک میده و من عاشق همین رفتارهاتونم که هر کسی مسول کار خودشه و بقیه مجبور نیستن بزور همکاری کنن

من تاحالا ندیدم استاد حتی به مایک بگه بیا دو دقیقه جلو دوربین، بیا بریم بیرون، بیا فلان کار بکن،

مایک برای خودش لذت میبره

تحسین میکنم این حد از خودساختگی و مستقل بودن استاد

بعد چی میشه استاد کمک میخواد دستان خدا هستن چرا بخواد بزور بقیه را مجبور کنه مثل همون اقایی که اومد پله را وصل کرد دستان خدا تند سریع میرسن با حس خوب،

دیروز برای اولین بار به معنای واقعی تونستم قانون عمل کنم همسرم ناکهانی تصمیم گرفت دوستانموم دعوت کنه با یکم نه کفتن من هم جواب نداد و تصمیم گرفتم مخالفت نکنم و گفتم باشه و قرار شد زود بیاد وسیله بخره چون چیزی برای پذیرایی نداشتیم پاشدم برم تمیزکاری کنم طی نبود و کلی گشتم و بیشتر هم عصبی شدم چون کارها مونده بود زنگ زذم عمسرم طی بخر پیداش نمیکنم و وسایل بخر و قرار شد زود بیاد دیدم حالم خوب نیست شروع کردم کامنت خوندن و قانون یادم اومد گفتم چرا مقاومت میکنی بزار بهت خوش بگذره حال بد اتفاقات بد میاره و یک اهنگ گذاشتم و یکم کارها را انجامدادم و حسابی حالم عالی شد همسرم زنگ زد گفت من دیر میرسم فکر کنم مهمونها بیان اگه خودمو اروم تکرده بودم دعوامون میشد اما من خیلی ارام شده بودم گفتم اشکال نداره خودم انجامش میدم

زنگ زدم مامانم بهم گفت برو فلانجا را ببین طی اونجاست و رفتم و بود و بعد زنگ زدم خواهرم گفتم زودتر اگه میاین بریم باهم خرید گفت باشه بعد دوباره زنگزدم گفتم میشه بخرید بیاین راحتتره و لیست خرید بهشون دادم و خونه را مرتب کردم و همه وسایل اوردن و مهمونی عالی شد خوش کذشت

من سابق اگه بودم دعوا حسابی میکردم همه کارها خرابتر میشد و کل مهمونی عصبی و ناراحت بودم اما من الان یادگرفته در هر شرایطی بازی به نفع خودش برگردونه و شاد باشه و خدا همراهشه

دیروز بیشترین چیزی که باعث حال خوبم بود این بود من دارم به جهان این حس میدم که من لایق خونه بزرگم ببین میتونم چقدر خوب همه خونه را مدیریت کنم چقدر خوب مهمونداری میکنم کلا من علاقه دارم به مهمون داری و خونه بزرگ برام باعث میشه تعداد بیشتری دعوت کنم و کلی انرژی گرفتم که خونه دلخواهم نزدیکه

خدایا شکرت

استاد بعد انجامش جایزه یک ساحل زیبا و یک ابتنی فوق العاده دلچسب به خودشون دادن

منماین روش انجام میدم و وقتی کاری خوب انجام میدم به خودم جایزه میدم یا وقتی هدف میزارم جلوش جایزه هم مبنویسم و ذهنم عاشق انجام کارها شده چون براش جایزه درنظر گرفتم تشویقش کردم

حوله زیبای استاد که نشان از ثروته

تاحالا بهش فکر نکرده بودم میتونم اد ثروت اینجوری هم در خونم داشته باشم

لذت بردم از دیدن این فایل و خوشحالم در این مسیرم