«حذف» ترمزهای مخفی ذهن درباره ثروت - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدای مهربان و با سلام به استاد گرامی مریم خانوم و دوستان گلم

از دیروز با دوتا دیگه از دوستان عباس منشی شروع کردیم از اول فایل های دانلودی استاد که خانم شایسته زحمت به‌روز رسانی آنرا کشیدن گوش دادن

هر روز یک فایل و گروهی هم توی واتساپ تشکیل دادم و قراره روزی نیم ساعت به صورت تصویری و مابقی به صورت وویس و کامنت

روی هر فایل بحث و تبادل نظر داشته باشیم

اولین را دیشب انجام دادیم و خیلی عالی بود یعنی خیلی از چیزهایی که من با چند بار گوش کردن متوجه نشده بودم را متوجه شدم

همچنین توضیحات من برای بقیه تازگی داشت

و در کل قراره بعد از چند بار گوش دادن هر فایل خلاصه نویسی داشته و توضیحات فایل را خوانده و از همه مهم تر به نظر من خواندن کامنتها حداقل ۱۰ تا ۲۰ تا به ترتیب امتیاز است

و اینکه هرکدام یک کامنت روی سایت بگذاریم و بعد بریم فایل بعدی

به امید خدا این حرکت را شروع کردم و بقیه اش را هم به خدا میسپارم

البته من اغلب دوره های استاد را تهیه نمودم و کار کردم و الان هم قدم یازده هستم اما حتم دارم در این فایل های دانلودی نکات ریزی وجود دارد که خیلی به من کمک می کند

مثل این فایل که واقعاً یکی از پاشنه آشیل های من بود و همیشه داشتم با خدا معامله میکردم و جالب اینکه هیچ کدام از معامله ها هم انجام نمی شد

و با اینکه اینقدر روی خودم کار کردم اما باز تا یک پولی و یا یک معامله ای قراره سر بگیره توی ذهنم میاد که خدا جونم بزار این انجام بشه منم هم این کارو می کنم.

البته فکر می‌کنم این مشکل اغلب آدم هاست ولی من که دارم با استاد کار می کنم باید این را بفهمم

من معمولا خیلی آدم احساسی هستم و فکر می کنم این خیلی درست نیست گاهی خودم پول تو جیبم نیست اما اگر کسی بهم در خواست بکنه همش را میدم به او و بعد حال خودم بد میشه

البته این با باور فراوانی فرق میکنه که وقتی خرج می کنم خدا میرسونه

به نظرم این کندن گوشت بدنم هست همینطور که استاد میگه من باید از گوشت اضافی بدن به دیگران بدم نه از گوشت بدنم

در کل اینکه من هیچ وقت نمی توانم با کمک به دیگران باورهایش را عوض کنم

من تنها با کمک کردن که البته اگر از اضافه درآمدم باشد می‌توانم حال خودم را خوب کنم و فراوانی و ثروت و نعمت را به خونه خودم بیارم

یه چیزی که دیروز با دوستانم صحبت شد اینکه آیا من میتونم اون انفاقی که می خوام بکنم را که گفته شده اول نزدیکانم، به پسرم بدم که الان بزرگ شده و ۱۸ سال را رد کرده و دیگر روی پای خودش هست و وظیفه من نیست که براش کاری بکنم یا خیر

که فکر می کنم اینم از باورهای ما سرچشمه میگیره من چقدر آدم ها را دیدم که خودش و بچه هاش و خانواده در مضیقه هستند اما اون یه تیکه زمین یا خونه ای را که داره میاد وقف می کنه به خیال اینکه آخرت را برای خودش بخره

و بعد از مرگش بچه هاش همیشه نفرینش می کند که بابا به عوض اینکه برای ما کاری بکنه اومده وقف این امامزاده یا مسجد یا غیره کرده

همیشه من اگر به فقیری که از من درخواست می‌کرد کمک نمی کردم بعداً تا مدت‌ها احساس گناه داشتم و هر اتفاق بدی که می افتاد می گفتم به خاطر این که دست اون فقیر را رد کردم

و البته هنوز هم این باور توی من هست اما خوب رو بهبودم

در آخر سپاسگزارم بخاطر این همه عشقی که در وجود خانم شایسته و دیگر دست اندرکاران سایت هست که هر روز وقت می‌گذارند و بهترش میکنند

و واقعا من یکی که دارم با این سایت و صحبت ها و کامنت ها زندگی می کنم

به امید موفقیت هر چه بیشتر مون

یا حق 🌷