اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ما انسانها به طور معمول وقتی گناهی را مرتکب می شویم تصور می کنیم باید خودمان را عذاب بدهیم بلکه از فشار آن گناه رها شویم.فکر می کنیم اگر انتقام آن گناه را از خودمان بگیریم همه چیز روبه راه می شود.
در اصل طبق گفته ی خودتان چیزی که باید به آن توجه کرد اینست که چرا خطای را که مرتکب شده ایم اسمش را گناه می گذاریم.ریشه در کدام باور ما دارد .
اگر از آنجا نتوانستیم خودمان را آرام کنیم پس گویا گناه ما به شخص یا خیلی بارز بوده که با این حرفها ما را آرام نمی کند.
من خودم به شخصه از آن دسته افرادی هستم که وقتی موضوعی به این حد فکرم را مشغول می کند حرف زدن با شخصی قابل اعتماد به شدت آرامم می کند.شاید در آن لحظات فکر من به هیچ جایی قد ندهد اما شخص دیگری شاید بتواند بی طرفانه کمکم کند.
پس دوستانی که دچار این احساس می شوید ,بگردید راههایی که تا قبل این شما را آرام می کرد را پیدا کنید.
مثل صحبت با یک دوست یا مشاور, نوشیدن یک لیوان چای, قدم زدن,گوش دادن به موزیک, ورزش کردن و…
منظور من این نیست که این کارهای کوچک می تواند بار سنگین گناه را از دوش ما بردارد ,اما حداقل می تواند ذهنمان را تا حدی آرام کند که تصمیم اشتباهی نگیریم.تصمیمات اشتباهی که بارها و بار دیده ایم به خود کشی افراد منجر شده است.اشتباهی که در حق کسی مرتکب می شویم با در نظر گرفتن جنبه ی احساسی,معنوی و یا مالی را می توان تا حدی جبران کرد.اگر ضرر مالی زده اید در جهت پرداخت آن اقدام نمایید.اگر ضرر احساسی زده اید همدرد شوید.
ما تا زمانی که خودمان را نبخشیم نمی توانیم خودمان را آرام کنیم.به خودتان فرصت بدهید.
حقیقت این است خیلی از اشتباهات را نمی توان جبران کرد اما باور کنید اگر تا آخر عمرتان زندگی را به کام خود تلخ کنید هم چیزی عوض نمی شود فقط فرصت یک زندگی خوب را از دست می دهید.
چه ایده ای برای کسی که به خاطر خطای بسیار بزرگی دچار احساس گناه شده است دارید تا دیگر احساس گناه نداشته باشد؟
با سلام خدمت دوستان عزیز و پر انرژیم
قبل از هر چیز من میخواهم به نکته بسیار مهمی اشاره کنم و آن اینکه این احساس گناه از افکار و باورهای گذشتگان به ما رسیده است که شاید ریشه این باور این است که ما از یک آیه قرآن اشتباه برداشت کرده ایم که می گوید که شما از یک ماده اولیه پست خلق شده ایدو به نظر من آیاتی از این قبیل باعث باوربه این موضوع شده است.در حال که منظور آیه این است که انسانها نباید به خودشان مغرور شوند.
حتی در کاتولیک های مسیحی هم این باور وجود دارد که همه انسانها از موقع تولد گنهکار هستند و عیسی مسیح با فدا کردن خود می خواست که گناه آنها را پاک کند در نتیجه همیشه یک احساس گناه نادرست به همه ی انسانها القا شده است. و همه خودرا مدیون عیسی مسیح می دانند (و باعث شده که احساس بی ارزشی کنند) که به هیچ وجه صحیح نیست و راهبان از آن سود می جویند.
پس تا اینجا نتیجه می گیریم که احساس گناه یک باور نادرست و غالب در بین انسانها است.
و اما چه کارهایی برای رهایی از آن می توانین انجام دهیم:
1- آگاهی :
آگاهی در زندگی می تواند به همه ی انسانها در همه ی موارد زندگی کمک کند تا بتوانند افرادی شاد، خوشبخت ، سلامت و سعادتمند باشند.
2- کنکاش در ارزشهای درونی و تغییر ارزشها متناقض و متضاد با بخششش خود و دیگران
وقتی ما ارزشهای درونی شده خود را بهتر بشناسیم به راحتی می توانیم دلایل احساس گناه را تشخیص داده و درمان کنیم.
3- باید خوب به کاری که انجام داده ایم و موجب احساس گناه شده واقف باشیم و از زوایای مختلف آن را بررسی کنیم تا شناخت جامعی نسبت به آن و دلایل وقوع آداشته باشیم.
4- تحقیق و پژوهش در مورد اشتباهات بزرگان و عبرت گرفتن از اعمال آنها : چون با درس گرفتن از گذشتگان و بزرگان قبول اشتباه برای ما بسیار آسانتر می شود . که من در اینجا چند نمونه از اشتباهات بزرگان رو بیان می کنم :
الف) پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص):
اولین عمل ناصحیح پیامبر زمانی که بزرگان قریش رو به دین اسلام دعوت می کرد فردی اعمی (نابینا) در آن لحظه پیش پیامبر آمد و خواست که پیامبر او را راهننمایی و دعوت به دین کند ولی پیامبر از او رو برگرداند و خدا هم در (سوره عبس)به او تذکر داد که کار او صحیح نبوده است.
دومین عمل ناصحیح پیامبر این بود که کاری را انجام داده بود و سوگند خورد که دیگر آن را انجان ندهد (یعنی پیامبر با آن سوگند حلال خدا را برای خود حرام کرد) اما خداوند در (سوره تحریم )به او تذکر داد که حلال خدا را برای خود حرام نکن و کفاره سوگند خود را بپرداز .
ب) حضرت آدم و حوا : به قول قرآن از میوه ای خوردند که خداوند آنها را از خوردن آن منع کرده بود و به همین دلیل خداوند آنها را از بهشت اخراج و به روی زمین فرستاد(درستی و نادرستی این داستان بماند)
ج) حضرت موسی : حضرت موسی وقتی که عصبانی شد و یک نفر را کشت و متواری شد و زمانی که از همه جا قطع امید کرد گفت: (خدایا من به هر خیری که از تو به من رسد نیازمندم)و همین باعث شد خود را به خدا بسپارد و از احساس گناه رها شود.
د) حضرت یعقوب : چون زمانی که فرزندان می خواستند یوسف را با خود به بیایان ببرند به جای توکل برخدا و سپردنش به خدا به فرزندانش گفت ( من از آن بیم دارم که گرگ یوسف را بخورد )و همین باعث شد که خبر دریدن یوسف توسط گرگ را برای او بیاورند و در ادامه حضرت یعقوب به جای اینکه باز به خداوند توکل کند خود و فرزندانش را نبخشد و احساس گناه می کرد در نتیجه نابینا شد که تاوان سختی داد.
5- به قول انشتین فکر خداوند را باید بخوانیم : واین ممکن نیست مگر اینکه در کتب آسمانی مخصوصا قرآن تحقیق و پژوهش کنیم تا ببینیم خداوند در مورد گناهان و اشتباهات ما و چگونگی برخوردش با آنها چه می گوید:
از بسیاری از آیات قران این چنین برداشت می شود که هر گناهی قابل بخشیدن است حتی اگر هزاران بار مرتکب شویم به شرط آنکه از روی اخلاص توبه کنیم.
خداوند می فرماید: خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.
خداوند می فرماید: اگر در گناه کردن اسراف کردید باز به رحت خدا امیدوار باشید و توبه کنید.
خداوند می فرماید: از رحمت خداوند قطع امید نکنیدو همیشه امیدوار باشید.
خداوند می فرماید : رحمت خدا بر همه موجودات گسترده شده است.
خداوند می فرماید : همه موجودات شب و روز در ستایش و تسبیح خداوند هستند پس ما هرکاری بکنیم در راستای حرکت دنیا می باشد.
عیسی مسیح گفت: من خدای بزرگ را همواره سپاس می گویم که اوشنواترین به من است.
انجیل مرقس: اگر شما بتوانید باور کنید همه چیز برای خدا قابل باور است.
یک حدیثی از پیامبر داریم که می فرماید: ایشان از اصحاب پرسیدند که اگر رودی جلوی خانه یک نفر باشد و او روری 5 بار در آن خود را پاکیزه کند آیا او تمییز می شود : همه گفتند آری بعد پیامبر فرمودند پس کسی که روزی 5 بار وضو بگیرد و نماز بخواند همه گناهان او پاک می شود.
خداوند خودش گفته که از روح خود در انسان دمیده است پس ما می توانیم به قول یکی از آیات قران با صحیح زندگی کردن صبغه (رنگ) خدایی بگیریم و مثل او شویم.
6- استفاده از اهرم رنج و لذت : به این صورت که در روی یک برگه یا دفترچه T )) که به دو ستون تقسیم شده است در یک قسمت آن نتایجی را بنویسیم که در صورت نبخشیدن خودمان به آنها می رسیم لازم به ذکر است باید بدترین و وحشتناک ترین نتایج را بنویسیم که احساس رنج بسیار شدیدی در ذهن ما به وجود بیاورد.
در قسمت دیگر نتایجی را نوشته که در صورت بخشش به آنها می رسیم و باید نتایج شگفت انگیز و بسیاز خوبی را بنویسیم و هر روز دو ستون را مرور کنیم تا بتوانیم به راحتی خودمان را ببخشیم.
7- یک قانونی هست که می گوید تا دیگران را نبخشیم انرژی درونی مان آزاد نمی شود و دقیقا این قانون در مورد بخشش خودمان نیز صادق است یعنی تا خودمان را نبخشیم از درون به آرامش نمی رسیم و رها نمی شویم .
8- استفاده از جملات تاکیدی و مثبت : با استفاده از این جملات و عبارات تاکیدی در ساعت قبل از خواب و در اول صبح که ذهن آرام و آماده می باشد می توانیم باورهای خود را تغییر دهیم.
9- ارزش دادن به خود و باور به اینکه هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه است.
10- گناهان به دوسته اساسی تقسیم می شوندکه با می توانیم کاهای زیر را برای اجتناب از احساس گناه انجام دهیم :
الف) حق الله : در مورد حق الله باید ابراز ندامت و پشیمانیکنیم و با عبادت کردن و رازو نیاز کردن با پروردگار سعی کنیم که آثار گناهان را از بین ببریم و لازم نیست به کسی چیزی بگوببم .
ب) حق الناس : تا جایی که امکان دارد می توانیم نزد صاحب حق برویم در صورت توان حقش را بدهیم یا از او طلب زمان بیشتر برای دادن حق یا بخشش کنیم.
11- اگر ما خودمان بدیگران را به سادگی ببخشیم به راحتی می توانین تصور کنیم که دیگران نیز ما را به همان سادگی می بخشند.
12-خداوند القاب گوناگونی چون وهاب(بسیار بخشنده) کریم (بادلیل و بی دلیل بخشنده) رحمان(بخشنده) رحیم ( مهربان) غفور( توبه پذیر) شکور( سپاسگزار) دارد پس با نگاهی اجمالی می توانیم به این نکته مهم پی ببریم که خداوند هزار بار بیشتر از ما دوست دارد که ما بتوانیم خود و دیگران را ببخشیم.
جمله آخر: برای انسان به عنوان اشرف مخلوقات محال و غیر ممکن و جود ندارد و هر کاری را که تصور کند می تواند انجام دهد.
بنده به توصیه شما رفتم و تحقیق کردم و دو تا از تفاسیر روایی شیعه(تفسیر اثنا عشری، تفسیر نورالثقلین) رو مطالعه کردم. من عین عبارات کتاب رو در ادامه آوردم لطفا خودتتان مطالعه کنید. ولی این تفاسیر رو هم که کنار بگذاریم، اگر ما به عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعتقاد داشته باشیم هیچ جوره عبوس بودن و ترش کردن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با عصمت و یا حتی با برخی از آیات قرآن مثل «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ»، یا آیات مربوط به سوره نجم «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى (2) وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى (4)» هم خوانی ندارد. یا در سوه یس داریم «ْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ (12)»
بد نیست نگاهی هم به بخشی از خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه غدیر بندازیم
لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله (عَلَیْکُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِی الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبِّی مِنْ کِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیْهِ.
(أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعی. أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ).
هیچ حلالی نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان حلال دانند؛ و حرامی نیست مگر آن چه آنان حرام دانند. خداوند عزوجل، هم حلال و هم حرام را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام.
هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سورۀ یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…»
هان مردمان! از علی رو برنتابید. و از امامتش نگریزید. و از سرپرستی اش رو برنگردانید. او [شما را] به درستی و راستی خوانده و [خود نیز] بدان عمل نماید. او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته. و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود.
اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند.
هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.
وقتی جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله چنین جایگاهی دارند به طریق اولی خود پیامبر صلی الله علیه و آله هم این مقام رو دارا هستند.
فهم متشابهات قرآن کار هر کسی نیست باید به سراغ معلم و مبین قرآن که اهل بیت علیهم اسلام هستند رفت!
تفسیر اثنا عشرى، ج14، ص: 48
شأن نزول- على بن ابراهیم قمى: ابن ام مکتوم مؤذّن حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کور بود. روزى خدمت حضرت آمد. عثمان با جمعى بودند.
حضرت او را مقدّم بر عثمان داشت. پس روى ترش نمود عثمان و پشت کرد از پیغمبر. آیه شریفه نازل شد. «1» عَبَسَ وَ تَوَلَّى: روى ترش کرد و پشت نمود، یعنى عثمان.
[سوره عبس (80): آیه 2]أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى (2)
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى: به جهت آنکه آمد به سوى او نابینا، یعنى عبد اللّه مکتوم.
[سوره عبس (80): آیه 3]وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى (3)
وَ ما یُدْرِیکَ: و چه چیز دانا گردانید تو را به حال ابن مکتوم، لَعَلَّهُ یَزَّکَّى: شاید که او پاک شود از گناه به سبب رسیدن پرتو التفات تعلیم تو به او.
أَوْ یَذَّکَّرُ: یا پند گیرد به آنچه بداند از مواعظ، فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى: پس نفع دهد او را پند دادن تو. مراد آن است که تو میدانى چیزى را که مترقّب است از ابن مکتوم از تزکیه یا تذکر.
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى: پس تو از او اعراض و متغیر شوى.
تنبیه- این مطلب محقق است که مقام شامخ حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اعلى و اجلّ است از خطا و خطل و سهو زلل. زیرا معصوم [است] و به هیچ وجه خلاف رضاى سبحانى از او صادر نگردد. بنابراین آنچه نقل شده در نزول این آیات در باره آنحضرت، از درجه اعتبار ساقط است به وجوهى: 1- سید مرتضى علم الهدى (رحمه اللّه) در تنزیه الانبیاء فرماید: ظاهر آیه دلالت ندارد بر توجه خطاب به پیغمبر، و نیست در آیه چیزى که دلالت کند بر آنکه خطاب به آنحضرت باشد. بلکه خبر محض است و تصریح نشده به مخبر عنه (کسى که خبر داده شده از او) و به تأمّل، شخص دریابد که خطاب به غیر پیغمبر است. 2- وصف شده به عبوس و این از صفات پیغمبر نیست، نه در قرآن و [نه] در خبرى که با دشمنان چنین نموده باشد، چه برسد به مؤمنین محبین 3- وصف اقبال به اغنیا و اعراض از فقرا، این هم از چیزهائى است که حضرت از آن مبرّاست. «1» زیرا کسى را که خلّاق عالم وصف اخلاقش فرموده: «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» «2» و خود فرموده: «بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق» «3» هرگز عقل سلیم تجویز ننماید نسبت خلاف را. 4- نزول آیه در غیر حضرت وارد شده، چنانچه از حضرت صادق علیه السّلام مروى است که آیه در حق مردى از بنى امیّه نازل شده که نزد پیغمبر نشسته بود. ابن ام مکتوم وارد شد. آن مرد چون او را بدید، از او تنفر نموده، دامن خود را از او دور کرده تا جامه او به او نرسد و روى عبوس کرد و اعراض نمود. حق تعالى این آیه فرستاد و اخبار فرمود از کراهت و اعراض او از ابن امّ مکتوم. «1»
تفسیر نور الثقلین، ج5، ص: 509،508
2- فی تفسیر مجمع البیان ابى بن کعب عن النبی صلى الله علیه و آله و سلم قال: و من قرأ عبس جاء یوم القیامة و وجهه ضاحک مستبشر.
3- فی تفسیر علی بن إبراهیم عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى قال: نزلت فی عثمان و ابن أم مکتوم مؤذن لرسول الله صلى الله علیه و آله و کان أعمى، و جاء الى رسول الله صلى الله علیه و آله و عنده أصحابه و عثمان عنده فقدمه رسول الله صلى الله علیه و آله على عثمان، فعبس عثمان وجهه و تولى عنه، فأنزل الله «عبس و تولى» یعنى عثمان «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى* وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» اى یکون طاهرا ازکى أو یذکر قال: یذکره رسول الله صلى الله علیه و آله فتنفعه الذکرى
4- فی مجمع البیان قیل نزلت الایة فی عبد الله بن أم مکتوم و هو عبد الله بن شریح بن مالک بن ربیعة الفهری من بنى عامر بن لوى. و ذلک انه أتى رسول الله صلى الله علیه و آله و هو یناجی عتبة بن ربیعة و أبا جهل بن هشام و العباس بن عبد المطلب و أبیا و امیة إبنی خلف یدعوهم الى الله و یرجو إسلامهم، فقال: یا رسول الله اقربنى و علمنی مما علمک الله، فجعل ینادیه و کرر النداء و لا یدرى انه مشتغل مقبل على غیره، حتى ظهرت الکراهیة فی وجه رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم لقطعه کلامه. و قال فی نفسه: یقول هؤلاء الصنادید انما اتباعه العمیان و العبید فأعرض و أقبل على القوم یکلمهم، فنزلت الآیات و کان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم إذا رآه قال: مرحبا بمن عاتبنی فیه ربی، و یقول:
هل لک من حاجة؟ و استخلفه على المدینة مرتین فی غزوتین، قال انس بن مالک:
فرأیته یوم القادسیة و علیه درع و معه رایة سوداء. و روى عن الصادق علیه السلام قال: کان رسول الله صلى الله علیه و آله إذا راى أم مکتوم قال: مرحبا لا و الله لا یعاتبنی الله فیک أبدا و کان یصنع من اللطف حتى کان یکف عن النبی صلى الله علیه و آله و سلم مما یفعل به، قال المرتضى علم الهدى قدس سره: لیس فی ظاهر الایة دلالة على توجهها الى النبی صلى الله علیه و آله بل هی خبر محض لم یصرح به المخبر عنه، و فیها ما یدل على ان المعنى بها غیره، لان العبوس لیس من صفات النبی صلى الله علیه و آله مع الأعداء المتبائنین فضلا عن المؤمنین المسترشدین ثم الوصف بأنه یتصدى للأغنیاء و یتلهى عن الفقراء لا یشبه أخلاقه الکریمة، و یؤید هذا القول قوله سبحانه فی وصفه علیه السلام: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» و قوله: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» و الظاهر أن قوله: عبس و تولى المراد به غیره و روى عن الصادق علیه السلام انها نزلت فی رجل من بنى امیة کان عند النبی صلى الله علیه و آله، فجائه ابن أم مکتوم فلما رآه تقذر منه و عبس و جمع نفسه و أعرض بوجهه عنه، فحکى الله سبحانه ذلک و أنکره علیه.
5- فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم خاطب عثمان فقال: أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى قال: أنت إذا جاءک غنى تتصدى له و ترفعه وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّى اى لا تبالی أ زکیا کان أو غیر زکى إذا کان غنیا و أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى یعنى ابن
تفسیر نور الثقلین، ج5، ص: 510
أم مکتوم وَ هُوَ یَخْشى فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى اى تلهو و لا تلتفت الیه.
به هر حال از پیشنهاد خوبتان برای تحقیق و مطالعه ممنون.
مطالب زیادی رو نوشتین ولی خیلی از اونا رو ما اهل سنت قبول نداریم چون بر خلاف آیات صریح قرآن می باشد.
خداوند خودش در قرآن گفته که پیامبر مثل بقیه انسانهاست فقط فرقی که داره این هست که بر او وحی شده است اون هم به سبب لیاقت پیامبر است.
خداوند هیچ انسانی رو برتر از دیگری قرار نداده ( ان اکرمکم عندالله اتقاکم) وفقط به واسطه ایمان و تقوای افراد هست که برترند.
ضمنا شما هستین که انسانها رو بت می کنید و به ا.نها توسل می کنید در حالی که آیات قرآن صریحا این کار رو شرک دانسته است و گفته خدا از رگ گردن به شما نزدیکتر است و فقط باید از خداوند کمک بگیرید و نه کس دیگری .
من شخصا برای حضرت علی به عنوان یک انسان پرهیزگار احترام خاصی قائلم و برید دعای کمیل ایشان رو بخونید با توجه به نزدیکی زیاد به پیامبر یکبار هم نشده که به او توسل کنند .
آیات بسیار زیادی هست در این مورد هست می تونید برید و مطالعه کنید.
من چون وقت زیادی ندارم نتونستم برم و آیات بیشتری بیارم.
بله حق با شماست اصلا اینجا جای بحث پیرامون این موضوع نیست. ولی برای دفاع از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مجبورم این پست را هم قرار بدم. امیدوارم با وقت کمی که دارید این پست را کامل بخوانید.
بنده از همین قرآن استفاده می کنم و استدلال می کنم. اینقدر استدلال در همین قرآن هست که هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که این آیات سوره عبس درباره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باشد. من نمی دانم منبع شما برای این ادعا که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نابینا روی گرداند چیست ولی حداقل آیات قرآن نشان می دهد که انجام چنین عملی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ممکن نیست.
این که شما می فرمایید خدا فرموده است ان اکرمکم عندالله اتقاکم کاملا صحیح است اما سوال این است مگر با تقواتر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم در امت شان بوده است؟
چه طور ممکن است این عمل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سر زده باشد و حال اینکه قرآن درباره ایشان می فرماید:
«التوبة : 128 لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» ترجمه: «هر آینه پیامبری از خود شما بر شما مبعوث شد ، هر آنچه شما را رنج می دهد بر او گران می آید سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است»
خدا در آیه زیر به همین قرآن سوگند یاد می کند که این پیامبر بر صراط مستقیم هست!!!!
«یس : 2-3-4 وَ الْقُرْآنِ الْحَکیم إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلین عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ »ترجمه: «سوگند به قرآن حکمت آمیز ، که تو از پیامبران هستی ، (تو) بر راهى مستقیم هستى »
اگر کمی عربی بلد باشید می بینید که خدا با چه تاکیدی این آیه را درباره اخلاق پیامبر صلی الله علی و آله و سلم فرموده است:
«القلم : 4 وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم» ترجمه: «و یقیناً تو بر سجایاى اخلاقى عظیمى قرار دارى.»
یا در آیه زیر خدا به طور مطلق می فرماید : « و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.» «وَما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمینَ.»
چه طور ممکن است چنین عملی از پیامبر سر زده باشد حال اینکه خدا از ایشان به عنوان اسوه حسنه یاد کرده!!!! آنهم با تاکید.
«الأحزاب : 21 لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا» ترحمه: «هر آینه شما را در [خصلتها و روش] پیامبر خدا نمونه و سرمشق نیکو و پسندیدهاى است، براى کسى که به خدا و روز بازپسین امید مىدارد و خداى را بسیار یاد مىکند.»
چه طور ممکن است چنین عملی از پیامبر سر زده باشد!!! این پیامبر به قدری پیش خدا عزیز هست که خدا و ملائکه همواره بر او درود و سلام می فرستند. امیدوارم عربی بلد باشید. خدا در این آیه فعل مضارع به کار برده است یعنی همواره درود می فرستد بر پیامبر. این سلام و درود فرستادن استمرار دارد.
همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت مىفرستند. اى اهل ایمان! بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید.
عظمت این پیامبر به قدر است که خدا در آیه 33 سوره انفال می فرماید تا زمانی که پیامبر در میان امت هست عذاب را نازل نمی کند. وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِم
خدا در آیات سوره نجم با صراحت می گوید که که هرگز صاحب شما از راه راست منحرف نشده، و [در ایمان و اعتقادش از راه راست] خطا نرفته؛ (2) و از روى هوا و هوس سخن نمىگوید. (3) گفتار او چیزى جز وحى که به او نازل مىشود، نیست. (4)
«ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى (2) وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى (4)»
توصیه می کنم با تامل بیشتری آیات قرآن رو بخوانید. اینها توصیف خود خدا از پیامبر است نه شیعه و …
من اگر جای شما بودم این توهین را به شیعیان نمی کردم. به دنبال استدلال آنها برای این توسل می رفتم.
ما اگر به پیامبر عظمت می دهیم به خاطر عظمتی است که خود این پیامبر دارد(طبق آیات قرآن). ما به پیامبر عظمت می دهیم چون خدا در قرآن از این پیامبر به عظمت یاد کرده است!!
ما هیچ وقت پیامبر را بت نکردیم، ما در تشهد نمازمان می گوییم اشهد ان محمد عبده و رسوله. اصلا همه عظمت پیامبر به عبد بودنش هست.
در سوره یوسف آیات 97-98 داریم که برادران حضرت یوسف آمدند پیش حضرت یعقوب و گفتند ای پدر برای ما نزد خدا استغفار کن. حضرت یعقوب هم به آنها گفت به زودی برای شما استغفار می کنم.
حال به نظر شما این عمل برادران یوسف شرک است!!! مگر شیعه کاری غیر از این را انجام می دهد!!! (دقت کنید دارم از همین قرآن که مورد قبول بنده و شما هست مدرک می آورم) اصلا در خود قرآن آمده:
«النساء : 64 وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما» ترجمه: «و هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق خدا از او اطاعت شود. و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.»
خدا می فرماید اگر می رفتند نزد پیامبر و از خدا آمرزش می خواستند خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتتند! اگر این عمل شرک بود که خدا نمی گفت اگر نزد تو می آمدند و استغفار می کردند….
در آخر به خودم و شما و همه دوستان توصیه می کنم واقعا برای شناخت حقیقت دین وقت بگذاریم و خاضعانه از خدا بخواهیم تا به لطف خودش راه حقیقی به ما نشان دهد. به دور از هر اعتقاد و تعصبی که از خانواده هامون داریم عادلانه قضاوت کنیم.
موضوع پیچیدگی خاص خودش را دارد و از طرفی هم شاید برای توضیح مکتوب با این چند سطری که گفته می شود توضیح کامل و جامع نباشد .
گناه: خلاف رضایت خداوند عمل کردن تعریف می شود
ابتدای امر باید اولا تفکیک کرد:
احساس گناه در یک سری مسائل . یک مسئله روانی هستش و صرفا فکری هستش؟
2- یا اینکه شخص به گناه ارتکاب شده است
این دو مقوله جدا از هم هستند یا اینکه بعد از ارتکاب گناه و جبران آن و توبه(طبق باور های مذهبی)ذهن دچار خطایی شناختی و افسردگی شده است یا اینکه اصلا گناهی صورت نگرفته صرفا به خاطر افکار اشتباه و باورهای اشتباه این پدیده صورت گرفته است به این دلیل می گویم که پیچیده هستش که می تواند حالت های دیگری هم داشته باشد
و جدا از مطالب بالا گناه یک امر نسبی هستش . نسبی بودنش یعنی جه؟
یعنی اینکه یک امر و یک قضیه در یک دین و آیین گناه محسوب می باشد در حالی که در یک دین و آیین اصلا گناه محسوب نمی گردد و به عنوان مثال در و آیین بودا 108 نوع گناه داریم در حالی که در دین مسیح تعداد کمتر می باشد
خوب باید کلیت را درنظر گرفت شاید از دوستانی که در سایت عضو هستند که پیرو دین مسیح یا زرتشت و یا یهود یا اهل تسنن باشند یا اصلا بدون مذهب هم باشد(البته احتمال بسیار کم) پس برای جواب باید کلی و همه شمول باشد
توضیح “احساس گناه کردن” شاید بهترین جواب در دو حوضه باشد :
خوب افرادی که به دین اعتقاد ندارند بتوانند مسائل شان را حل شده ببینند
با توجه به اهمیت موضوع اینجانب تشخیص داده ام جواب هایی تکنیکی و کاربردی هم در آخر مطلب اضافه کنم
بعد از نظر مذهبی مشاهد خواهید کرد(به خاطر شرایط مسابقه به عنوان حرف دیگران محسوب می گردد)
روش اول:
روش مذهب و دین هستش و رعایت حدود الهی و ایمان به خداوند و توبه پذیر ی خداوند نسبت به بندگانش می باشد و اگر به خداوند متعال تسلیم و مطیع باشیم اطمینان به وعدهای خداوند خواهیم داشت(انسان پس از توبه واقعی و رعایت اصول توبه انسان ها را می بخشد)(این بخش نظر شخصی و تجربه های شخصی می باشد)
روش دوم:
روش علمی…(من در این مجال .کاری به نظریه های علوم انسانی ندارم و این هم خارج از حوصله دوستان هستش)برای توضیح این بخش فقط چند روش روانشناختی معرفی می کنم (نظر شخصی نیست)
و اما چون بیشتر بچه هایی سایت(شاید هم همه)مسلمان هستند من از منظر اسلام به مسئله نگاه می کنم
یک سری از دوستان به این موضوع ساده انگارانه جواب داده اند که صرفا با جواب اینکه کاری کنیم رضایت درون حاصل گردد می توان به آرامش رسید این گفته طبق باورهای مذهبی مان مطلقا غلط می باشد.
چون یک سری گناهان (حق الناس) اصلا با راضی کردن درون حل نمی شود مثلا دزدی باید حق طرف باز گرداننده شود
و اما “احساس گناه” و ترس از بخشیده شدن
شاید به قول عباس منش اگر خداوند را مثل انسانها متصور نشویم خیلی مسائل حل گردد و اگر قوانین و حدود خداوند عمل گردد شخص وارد یک مرحله جدید می شود(وارد یک مدار جدید) (مدار خوشبختی و آرامش .عزت نفس –سر بلندی و …)
یعنی از یک دنیای شر و ناپاکی به یک دنیا خیر و پاک (خداوند)قوانین الهی برای ایشان عفو بخشش فراهم کندو یک شرایطی که دیگرا ن ایشان را عفو کنند و احساس آرامش به ایشان بدهد
مثلا شخص “حر ” که تغییر فرکانس چه ها برای ایشان به ارمغان آورد .کسی که محل وقوع حادثه کربلا را رقم زد ولی الان چه جایگاهی در ذهن همه دارد
یکی از مباحث اصلی قرآن اشتباهات یک سری اولیای الهی هستش که خداوند پس از توبه و بخشش آنها و تلاش آنها و دادن مقام بزرگ انسانی به آنهاست
اگر تغییر فرکانس بدهیم چاره ای جز دیدن خوبی ها نداریم
کسی که “احساس گناه ” کند و در آن احساس باقی بماند در واقع در مدار ناامیدی و همان شیطان قرار می گیرد .باید به رحمت خداوند امید داشت جون طبق شرایط توبه که خداوند توبه واقعی را می بخشد و خلف وعده نمی دهد
امید عین خداباوری و روحانیت فرد هستش .حتی در فرایض دینی اگر کوتاهی شود راهکار های برای جبران گذاشته شده است
با توجه به اینگه هم شر و هم خیر وجود دارد پس انسان مختار هست که انتخاب کند و انسان آزاد نمی تواند ناامید باشد چون خداوند انسان را آزاد آفریده است
و اما یک سری افراد مذهبی دچار وسواسی فکری می شوند من دوستانی داشته ام که بسیار مومن و بچه هایی گل بودند شروع به رفتن به کلاس هایی عرفان کردند که امادگی روحی مناسبی نداشتند دچار وسواسی فکری شدند و د ر واقع بسیار دقییق و وسواسی در احساس گناه و اینکه این خوب هستش این بد این ثواب دارد این گناه شدید که کارشان به بیمارستان روزبه و امین آباد کشیده شد.(ماندن در احساس گناه به نظ من عامل بود)
نه تنها در احساس گناه ماندن به آرمش نرساند بلکه دور تر هم شدند0از خداوند متعال خواستار هستم که به انها کمک کند
در مورد آزاد ی باید توجه داشت که یک حیوان و یک گیاه (گل رز) نمی تواند ناامید و گناه کار محسوب کردد چون آزاد نیست
چون گل رز همیشه گل رز هستش و هیچ تغییری نمی کند
ما انسان ها باید ماهیت و هویت خودمان را در نظر بگیریم یک انسان می تواند از حالت بد به یک حالت خوب تغییر شرایط بدهد .چون انسان آزاد آفریده شده
پس اگر احساس گناه کرده ایم ودر این حالت ماند ه ایم به بعد روانی و به ماهیت اصلی مان که امید بخشش و آزادی فکر کنیم
یا به عبارتی گیاه یا حیوان(دور از جون) نیستیم که در یک حرکت خطی به جلو داشته باشیم و زندگی انسان ها مانند تابع سینوسی هستش نقطه های عطف و نقاط بحرانی دارد
فرق انسان نسبت به دیگر موجودات در آموزش پذیری و فکر کردن هستش
یاد بگیریم که گناه کردن و ترک کناه فقط برای انسان هستش و چگونه می تواند با ترک گناه به بالاترین مراحل انسانی برسدو چون خداوند متعال و سبحان و عادل و صادق هستش خلف وعده نمی دهد
در قرآن وقتی می فرمایید توبه کنندگان را می بخشد پس شک به بخشش در واقع شک به ایمان و یقیین به باری تعالی هستش نه یک مسئله گناه
بیشتر قصه سازی در مورد گناه زایید فکرست تا اینکه واقعییت داشته باشد
حساب گری و دادرسی و عدالت خداوند را به حساب دید گاه زمینی و انسانی نگذاریم
خداوند وابسته به زمان نیست .یعنی اینکه خداوند هم زمان می تواند زمان گذشته حال و آیند ما را یکجا ببیند
یعنی اگر من در گذشته گناهی گرده ا م …زمان حال و آیند ه من باقی مانده است و زمانی برای جبران و به عبارتی انسان به زمان واقع بینی ندارد
طبق گفته ی اولیا ی الهی رحمت و مغفرت الهی در مدار بازگشت به سمت خداوند (که عامل خیر و سعادت هستش) به غضب اش سبقت دارد
و اما مسئله آبرو ریزی:
به مسئله ی حرف دیگران در واقع همان ریشه های بیرونی هستش (مثل درخت بن سای که ریشه هایش بیرون هستش و رشد کند و کوتاه باقی می ماند) یعنی مثلا فهمید ه اند که من فلان کار زشت و بد را انجام داده ام و آبرو من رفته است و دیگر هیچ چیز برای من مهم نیست و خیلی افراد به خاطر همین که چون همه فهمیدند اون قبح قضیه شکسته می شود راحت تر شروع به گناه کردند می کندو دیگر احساس گناه برای اش عادی و یا اینکه نا امید از بخشش می شود و اقدامی نمی کند مبنی بر توبه کردند.
پس شایسته است به سوی خداوند توبه کند و باید حرف هایی مردم با عنوان آبرو رزی شد و عرف های جامعه نباید در نظر گرفت ما باید به . باید و نباید های خداوند متعال متکی و حساس باشیم نه این که من در گذشته یک عملی مرتکب شده ام دیگران فهمید ه اند و دیگر من بی آبرو شده ام (تفکر هیچ یا همه چیز)
مثلا دختری با که با اولین رابطه نا مشروع و نا امید به بخشش و توجه به حرف مردم که دیگر این دختر خراب شده است…
و نا خواسته به خودش حق می دهد عمل خود را ادامه می دهد.(یا اینکه آن دختر عذاب وجدان نابودش می کند)
پس باید گفت خدایا من بازگشت ام و چون خداوند متعال از من به خاطر بازگشت ام رضایت دارد و خداوند توبه پذیر هستش و خلف وعده نمی دهد پس احساس ارزشمندی و رضایت باید داشت
اگر در مدار درستی و حقیقت باشیم پس دیگر حرف مردم یک ریال هم ارزشی ندارد
اما یک از مسائل که می تواند به مسئله گناه کمک کند بخشش خودم مردم نسبت به هم باشد “ببخش تا بخشیده شوی” در واقع اول از اینکه وقتی انسان کسی را می بخشد به آرامش می رسد و به جای خالی در ذهن اش(ذهن را مثل ظرفی در نظر گرفته شود) جا برای افکار مثبت و الهی جا باز می کند پس اگر کسی به ما جفای کرد ببخشیم که بیشترین لطف را به خودمان کرده ایم از طرفی کسی که در حق ما کار بدی کرده و احساس گناه می کند اگر از طرف ما بخشید ه شود را ه اش خیلی راحت تر طی خواهد شد و بخشندگی از صفات خداوند مهربان هستش و انسان می تواند صفات الهی به خود بگیرد
و اما انا الله و انا الیه راجعون (همه از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم)
همیشه برای مردگان نیست برای زنده ها می تواند باشد در واقع برگشت از هر بدی به سمت هر نیکی و خوبی که جایگاه خداوند متعال هستش
و اگر به ذهن مان فیلتر خدایی بزنیم همه ی مسائل حل خواهد شد نه اینکه افکار قالبی که مردم دارند
مثلا اکر خانمی 10سال تن فروشی کرده به قول جامعه زن بد کاره ودیگر این فرد نمی تواند انسا ن ارزشمندی باشد ….(می تواند انسان بزرگ و ارزشمندی گردد)
قربون خدا برم که چقدر بزرگ هستش که ژرف اندیش ترین مردمان و دانشمندان هم نمی تواند بزرگی حق تعالی را درک کند
من” احساس گناه “را به فال نیک می گیریم البته به شرطی :
و البته وجدان آگاه یک انسان آزاد می تواند به سان یک گناه سنج عمل کند و در واقع اگر کار بد کرده ایم متوجه به این امر بشویم و مسیر اشتباهی که رفته ایم باز گرده ایم(قطب نمای روحانی) پس بودن این حس را به این دلیل فال نیک می گیریم
وجدانی که احساس گناه می کند که بیدار باشد و حال و هوایی حیوانی نگرفته است پس از یک نگاه متفاوت باید گفت که خدایا شکر که این حس را به ما داد هاست ولی نکته مهم این هستش که در ” احساس گناه ” گیر نکنیم
حرکت به سمت جبران (در صورت گناه انجام دادن ) و آرامش و بازگشت داشته باشیم نه اینکه مسئله را پیچیده تر کنیم شاید رابطه احساس گناه و اعتماد به نفس همین باشد که دنبال تایید خواهی دیگران در مسائل نباشیم (البته منظور ام تایید خواهی از باید و نبایید هایی خداوند هستش) و لازم به ذکر می باشد که حق الناس فرق می کند
مثلا آبرو رفتن : این باشد که تایید خواهی دختر یا پسری که رابطه نامشروع شان همه فهمید ه اند ور حالا در فکر بازگشت و توبه هستند .پس تایید خواهی را از خداوند متعال خواستار باشد نه از تایید خواهی و بازگشت آبرو و اعتبار توسط جامعه و مردم باشد
شاید یکی از دلایل که آقای عباس منش تاکید بر آن کرد احساس گناه حل گردد این باشد اگر یک موضوع احساس گناه توسط فرد با بهانه فراموش کردن ودیگر ……رها سرکوب گردد درضمیر ناخودآگاه انسان در حال ریشه انداختن و رشد کردن و قوی شدن می شود یا به عبارتی در احساس گناه ماندن هستش و این امر باعث مختل شدن زندگی (اصل سرکوب روانشناسی) پس مسئله حل باید گردد و به دست فراموشی گرفته نشود
ما طبق قانون جذب باور داریم که اگر حالمان بد باشد اتفاقات و رویداد های بد را برای مان اتفاق می افتد چون در مدار و فرکانس بدی قرار گرفته ایم و چون احساس گناه مانند آژیر” حس بد “را به ما اعلام می کند و اعلام می کند که در مسیر اشتباه و فرکانس بدی هستی و اتفاقات بد به تو عرضه خواهد شد پس زود خارج شو و از آن مدار خارج شو
این در صورت ناماندن و توقف نکردن با این تفسیر احساس گناه نعمت الهی هم می تواند باشد. که موقعیت فرد را به مسیر رستگاری نشان دهد(البته البته در حس گناه ماندن و فقط از اخطار لحظه ای آن استفاده کرد)
در طول تاریخ کم انسان هایی رستگاری نداشته ایم که از این احساس گناه به عنوان سکوی پرتاب استفاده کردند(مثلا میر داماد)
و الان یک فرد مومن و موجه شناخته می شوند
یا به عبارتی احساس گناه را به اصل تعادل هم نسبت داد وقتی انسان از تعادل روحی و روانی باز می ماند اصل تعادل با حالات روحی به ما اعلام می کند که شرایط را تغییر بده در واقع گناه انسان را از حالت تعادل روحی وروحانی و انسانی خارج می کند
مثلا ما اگر زمان زیادی را خانه سپری کرده باشیم به این فکر می کنیم ای کاش در مسافرت بوده ام و می رویم(البته از حس گناه لحظه ای باشد برای تغییر نه این که در آن حس ساکن باشیم)
اما ماندن در احساس گناه می تواند اثر پروانه ای دارد (تئوری آشوب) و اگر احساس گناه به صورت طولانی در ذهن انسان به یدک کشیده شود پس از مدتی باعث خود کشی مسائل شدید روحی و روانی و افسردگی و عدم اعتماد به نفس عدم عزت نفس و کلا نتایج بدی به همراه خواهد داشت
ما باید در تلاش به دنبال ریشه های سعادت و رستگاری و خوشبختی و شاد باشیم
عوامل و شرایط آن رابیابیم و ایجاد کنیم اصلا جوری بشود که جایی برای فکرکردن به گناه نمانده باشد. که احساس گناه داشته باشیم. با خداوند متعال راز و نیاز کنیم و این را بدانیم احتمال اشتباه کردن را داریم نه اینکه نا امید بشویم نه اینکه بی توجه باشیم هوشیار باشیم یاد خداوند متعال را فراموش نکنیم که بهترین تکنیک هستش و چون فرصت زندگی کردن داریم این یعنی هدیه خداوند به ما و این یعنی خداوند به ما امید دارد و با متولد شدن کودکان هم این پیغام را به ما می دهد پس با حال باش و خورشید هم امروز طلوع کرد پس زندگی جاریست
اما خبر خوب در مورد اسلام اینکه خداوند رحمان و رحیم هستش و مسئله حضرت موسی و دیگر اولیا الهی فراموش نکنیم
و اما بیاییم بعد دیگر این مسئله را نگاه کنیم آن هم اینکه اصلا و تاکیید می کنم اصلا ما گناهی نکرده ایم که احساس گناه می کنیم در این مرحله چاره کار علم هستش و البته گناه کار هم می تواند از این موضوع استفاده کند پس باید خطای شناختی خودمان را شناسی کنیم و تقریبا هم خیلی راحت و کاربردی هستش
جدا از این در اسلام یا دیگر ادیان معلوم هستش که چه چیزی گناه هستش
برای حل این مسائل از شناخت درمانی می توانیم کمک بگیریم نتایج خوبی برای من داشته است
بعضی مسائل اصلا موضوع گناه نیست مسائل روحی و روانی هستش مثال شخصی خودم برای درک موضوع
مثلا خود من در سال 1388 پس از سقوط خواهرم از ارتفاع و آسیب به نخاع شروع به مقصر دانستن خود که مثلا فلان کار را کرده ام ؟ چرا زودتر به خانه نیامده ام ….ببینید چقدر غیر منطقی داشته ام خودم را اذیت و احساس گناه می کرده ام و اون موقعه چون افسردگی گرفته بود ه ام والان برای من جواب مسئله ملموس هستش چقدر خود ام را اذیت کرده ام و از دانشگاه انصراف داده ام ……
و اما توضیح خطایی شناختی:
مشکل این جاست که گمان و احساس خود را عین واقعیت می دانید و اما افکار منفی مسبب احساس نا خوشایند و غیر واقع بینانه و مخدوش ناشی از خطایی شناختی هستش.
چه افرادی که به شکست مالی می خورند و دچار افسرگی می شوند و رفتار های بسیار خطر ناکی انجام می دهند
10 خطایی شناختی:
1- تفکر هیچ یا همه چیز: همه چیز را سفید یا در غیر اینصورت سیاه می بینند(پس من این گناه را کرده ام نمی توانم مومن باشم)
2- تعمیم مبالغه آمیز: هر حادثه منفی و از جمله یک نا کامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کند
3- فیلتر ذهنی : تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بیند (چکیدن یک قطره جوهر که بشکه را کدر می بیند)
4- بی توجهی به امر مثبت : با بی ارزش شمردن تجربه هایی مثبت اصرار به مهم نبودن آنها دارد
5- نتیجه گیری شتاب زده : بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتاب زده می کند(ذهن خوانی و پیش گویی می کند)
6- درشت نمایی: از یک سو درباره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کند و از سوی دیگر اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست بر آورد می کند
7- استدلال احساسی : فرض بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کنند واقیعت ها هستش
8- باید ها : انتظار دارید که اوضاع آنطور که شما می خواهید و انتظار دارید باشد
9- برچسب زدن : برچسب زدن شکل ها و تفکر هیچ یا همه چیز به جای اینکه اشتباه کردم و به خود بر چسب منفی می زنید که من بازند ه ام من احمق هستم
10- شخصی سازی : خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشتید
من در اثر سقوط خواهر م ضایعه نخاعی خواهرم خودم را گناه کار می دیده ام
در واقع دچار خطایی شناختی شماره 10 (شخصی سازی)
و شماره 8 باید ها و شماره 7 استدلال احساسی شده بوده ام
روش دوم:
تحلیل رفتار متقابل یا TA یک تئوری روانشناسی است (روش پر هزینه و طولانی هستش)
که بسیار مرسوم شده این روز ها والد بالغ کودک بسیار کلی درحد آشنای میگویم که درواقع روانکاوی کردن و اصلاح افکار غلط که ضمیر ناخود آگاه ما هستند که آنها اصلاح می شود افکار فرد تغییر پیدا می کند
یک مثال:
روزی مردی به همسرش گفت : “تو چرا وقتی می خواهی ماهی را در ماهی تابه قرار دهی اینقدر سر و ته ماهی را می بری وآن را کوچک می کنی؟”
زن پاسخ داد : “مادرم اینطور ماهی درست می کرد.”
وقتی زن از مادرش هم پرسد او هم همچین پاسخی داد: “مادرم اینطور ماهی درست می کرد.”
یا اینکه مرد گریه نمی کند ……دختر ها نبایید بخندند…
خوب می بینیم که این ها اصلا گناه نیستند بلکه یک سری باور های غلط شخصی و سنت ها هستند
البته نوشتن شناخت درمانی و taشاید در مسابقه به ضرر من باشد ولی همه چیز مسابقه نیست و حیف ام آمد که ننویسم چون معرفی این روش ها می تواند گره ی یک شخص را باز کند چون نظر شخصی بیشتر نظر شخصی هستش و شاید نتواند به کسی کمک کند و این که نظر من برای من جالب باشد و اصلا با توجه به عدم انتقال موضوع برای شخص دیگر اصلا ارزشی نداشته باشد ولی روش های روان شناسی کاربردی هستش و روزانه خیلی از آدم ها از این طریق از حال بد به حال خوب سوق می دهند
1.احساس گناه واهی که خیلی وقتا واسه خیلی افراد به وجود میاد و تو دوران مدرسه و تحصیل خیلی از مواردی رو بیان کردن که تا اتفاق کوچکی بیفته ما ها حس میکنیم که خطاکارترین انسان های روی کره زمین هستیم
مثلا یادم میاد که سر کلاس دینی همیشه دبیرمون میومد و مارو هر صبح سه شنبه ساعت 7 صبح از جهنم میترسوند و میگفت با مو آویزونتون میکنند. یا نماز نخونید اینطوری میشه و…….
این مورد شاید دارای گناه باشه اما احساسش بعضی اوقات بیشتر از گناه بود.
بعضی وقتا حس گناه در رابطه با روابط به وجود میاد که طرف مقابل یه حرفی میزنه یا یه حرکتی انجام میده که شبیه همون رفتار رو ما انجام میدیم و چون در چارچوب شخصیتیمون نبوده احساس گناه داریم.
در این مورد طبق اسلامم که بخوایم بگیم خدا گفته بهتره که ببخشید و اون مساله رو رها کنید ولی میتونید از حق و حقوقتون دفاع کنید بنابراین حس گناه پوچ و بی معنی هست.
2.مورد سوم این هست که بعضی اوقات ما واقعا کاری میکنیم که گناه هست و این حس دقیقا درست هست
واسه من تمامی این موارد پیش اوده اما در رابطه با مورد سوم کاری که خودم انجام دادم و احساس رهایی و آرامش دارم رو خدمتتون میگم
اول این که با خودم خلوت کردم و تو خلوت خودم نسبت به درگاه خدا توبه کردم و برای جبران خسارت راه خدمت رو پیش گرفتم.
و به خودم قول دادم و با خودم پیمان بستم که در رابطه با هرکاری حضور لحظه به لحظه خدا رو احساس کنم و واقعا این مورد رو با گوشت و پوست و استخونم حس میکنم و زمانی که همچین پیمانی ایجاد شده باعث شده گناه نکنم یا گناهانم رو به طرز چشمگیری از دیدگاه خودم کم کردم و حس رضایت شخصی دارم .
-به نظرم بهترین راه برای رهایی از حس گناه توبه هست و تکرار نکردن گناه بعدش در صورت امکان بریم به یک نحوی جبران خسارت کنیم.
بعضی اوقات طرف مقابل ممکنه ظرفیت بیان گناه رو نداشته باشه…مثلا یکی دزدی کرده باشه و اگر بیان کنه طرف مقابل آبروش رو ببره و دیگه دیدش نسبت به شخص عوض شه و حقیرش کنه و بندازتش زندان.
اگر مساله این شکلی بود به نیت طرف مقابل میتوان کارهای خیر انجام داد.
اما اگر مساله با عذر خواهی و جبران خسارت تمام شه بهتره که گفته شه و حلالیت گرفت و حس گناه از بین میرود
به طور خلاصه راه رهایی از حس گناه از دیدگاه شخصی خودم (توبه /جبران خسارت/خدمت)
_سوال;چه ایده ای برای کسی که به خاطر خطای بسیار بزرگی دچار احساس گناه شده است دارید تا دیگر احساس گناه نداشته باشد؟
اول اینکه شخص باید اشتباهشو پیدا کنه وبعد راهی برای جبرانش پیدا کنه اگه قابل جبران بود جبران کنه واگه قابل جبران نبود رفتارهای خوبی نسبت به اشتباهش نشون بده.مثلا اگه شخصی به همسرش ظلم بزرگی کرده دیگه نمیتونه به گذشته برگرده و اون ظلم رو نکنه,میتونه اشتباهشو بپذیره ورفتار های خوبی نسبت به همسرش داشته باشه و به اون خوبی کنه.
به نظرمن در هر کاری باید از افراط و تفریط دوری کنیم احساس گناه یکی از نعمت های خداوند است که وجود آن در حد تعادل برای زندگی لازم است و باعث می شود برای اصلاح خود اقدامی انجام دهیم و همچنین باعث دوری از غرور می باشد
برای پاسخ به این سوال به نظر من بهترین شیوه روش حضرت یونس (ع) است
1- اقرار به پاکی خداوند 2- پذیرش مسئولیت اشتباه
«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم (87)
چون خداوند در ادامه این مطلب در قرآن می فرماید:فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می دهیم (88)
آیه 87 -88 سوره ی انبیاء
توضیح بیشتر اینکه
به نظر من اگر انسان هیچگونه احساس گناهی نداشته باشد دچار غرور شده و از مسیر درست منحرف می شود و اگر احساس گناه بیش از حدی داشته باشد نیز از رحمت خدا ناامید می شود و نا امیدی از رحمت خدا برابر با کفر( نقض قوانین الهی ) است
با سلام به جناب آقای عباس منش و تمام دوستان عضو گروه تحقیقاتی عباسمنش
چه ایده ای برای کسی که به خاطر خطای بسیار بزرگی دچار احساس گناه شده است دارید تا دیگر احساس گناه نداشته باشد؟
احساس گناه میتونه دو حالت داشته :
1-گناه عمدی
قابل جبران: خوب تلاش کن جبرانش کنی و وقتی جبران شد دلیلی نداره دیگه بهش فکر کنی حالا دیگه یاد گرفتی اون بده و تکرارش نمیکینی پس حتی یه راه جدید هم یاد گرفتی
غیر قابل جبران: خوب دیگه تموم شده رفته توام پشیمونی و دیگه تکرارش نمکنی پس یه درس جدید گرفتی و آدم بهتری خواهی بود ازین به بعد.
2-گناه غیرعمدی
قابل جبران
غیر قابل جبران
کلا بیخیالش شو و اعتماد بنفس داشته باش ازونجا که آدم خوبی هستی واسه جبرانش اقدام کن اگرم نمیشه جبرانش کرد خوب برای پاک شدن اثرش و حلش از طریق دنیا انرژی مثبت بفرست بهرحال تو مقصر نبودی که.
در هردو حالت احساس گناه نشان دهنده پشیمانی ازون گناه هست و کنترل این احساس و هدایتش به سمت مثبت خیلی هم منفعت داره .
در ابتدای هر چیز باید بگم اولین چیزی که من در مورد زندگی یاد گرفتم اینه که قانون طبیعت بابت هر اشتباه فقط یکبار محاکمه میکنه و یا تاوان میده و ما آدما تنها موجوداتی هستیم که بارها و بارها خودمونو بخاطر یه اشتباه جریمه میکنیم حالا یا با ادامه دادن احساس گناه یا به طرق دیگه.
بهترین راه حل از نظر من اینه که روی اعتماد بنفسمون کار کنیم و خودمون رو دوست داشته باشم در نتیجه خودمون رو ببخشیم چون ما انسانیم و اشتباه کردیم و مطمینا تو اون زمان ارتکاب اون خطا غیر قابل اجتناب بوده و سعی کنیم ذهنمون رو برای جبران اثرات اون گناه اگه امکان داره تنظیم کنیم اگر قابل جبرانه که خوب سهم خودمون رو ازین موضوع ادا کردیم و باید خیلی هم خوشحال باشیم که اینقدر فکر قوی و فعالی داریم و اگر هم قابل جبران نیست یعنی گذشته و از گذشته باید گذشت ما فقط زمان حال رو میتونیم جهت بدیم یعنی در هر لحظه تلاش کنیم کار درست رو انجام بدیم آینده خودش درست میشه و گذشته هم پاک میشه.
قبل از هرچیز از تشکر ویژه ای که به خاطر نظر قبلیم کردید ممنونم
درمورد اینکه چه ایده ای وجود دارد که بتوان احساس گناه را در فرد گناهکار از بین برد این موارد به نظرم رسید:
اولین کار اینه که شخص از به یادآوری آن گناه فرار نکند، مرگ یکبار شیون هم یکبار، به هیچ عنوان اینکه آن گناه را کرده کتمان نکند و برای فرار از احساس گناه توجیه نکند و گردن این و آن نیندازد چون اینطوری نه تنها خیالش راحت نمیشود بلکه احساس گناه تا آخر عمر گریبانگیرش خواهدبود و باوجودسعی در نادیده گرفتن و کوچک شمردن،ته دلش میداند کار کار درستی نبوده و احساس گناه رهایش نخواهد کرد. پس قدم اول پیش خودش بپذیرد و قبول کند که بله من چنین گناهی کردم اما از رحمت خدا ناامید نیستم چون میدانم که خدامرا دوست داشته و باوجود اینکه میدانسته ممکن است خطاکنم مرا آفریده پس میتوانم جبران کنم.
اگر شخص فکر میکند که افرادی بوده اندکه اورادر راه انجام این گناه تشویق کرده اند و به این شکل به او بد کرده اند باید به نحوی آن افراد را ببخشد مثلا بااستفاده از روشی مثل کوبیدن بالش و تخلیه ی خشم.
استفاده از عبارات تاکیدی مثبت هم در این راه خیلی کمک کننده است و باعث میشود ذهن شخص برای بخشش خودش آماده تر شود و مقاومتش در بخشش خودش کم کم از بین برود. عباراتی مثل” من خودم را میبخشم، خدادوستم دارد حمایتم میکند و راه را نشانم میدهد، من ذهن خود را از بند گذشته ها رها میسازم، من گذشته را با مهربانی رها میکنم و فقط بر امروز تمرکز دارم.”
برای جبران آن گناه راه حل بنویسد ؛ چه اینکه گناهی که انجام داده در گذشته بوده و نتایج و تاثیرات آن تمام شده و شخص موردنظر(که درموردش گناه کرده:قتل، تهمت و ..)در دسترس نیست و چه اینکه هنوز با شخص موردنظر یا شرایط موردنظر مواجه میشود. درهردو صورت روی یک صفحه کاغذ تمام راه حل های ممکن که به فکرش رسید برای جبران بنویسد(میتواند از روش طوفان فکریbrain storming استفاده کند)
حالا که از لحاظ ذهنی آماده شده وقت اقدام است! علاوه بر راه حل هایی که خود شخص در مرحله ی قبل نوشته یک راه مهمی که من همیشه شنیده ام که کارساز است اینکه به افرادی که رتکب گناه شده اند کمک کند تا خودشان را ببخشند و در حق آنها دعا کند! چون با دعا درحق چنین افرادی نسبت به آنها مهربانتر میشود و همینطور دلش نسبت به بخشش خودش هم نرم تر میشود و راحت تر خودش را می بخشد و احساس گناه خود به خود جای خود را به احساس ارزشمندی میدهد و به خاطر کمک به آنها احساس خوبی درمورد خودش پیدا میکند که زمینه ساز ایجاد اعتماد به نفس میباشد.
نکته ی آخر اینکه من فکر میکنم همانطور که با یک گل بهار نمیشود، با یک گناه هم شخص جهنمی نمیشود!! اگر توبه کند. و به خودش بگوید که همه خطا میکنند و فقط من نبودم که خطایی ازم سر زد فقط من یک فرقی که با بسیاری از خطاکاران دارم این است که در صدد جبرانم و این مرااز گروه آنها جدا میکند! یه مثال خیلی جالبی هم هست که من قبلا یه جایی خونده بودم اینکه:چیزی که باعث مرگ تو نشود ، حتما قویترت میکند!! پس به این موضوع هم توجه داشته باشد که “در هر آنچه که اتفاق می افتد خیر و شادی من وجود دارد”
اول باید دلایل کاری که بهش می گه گناه رو مشخص کنه.
بعد روی دلایلش فکر کنه و باور خودشو از گناه عوض کنه و باور کنه به دلایلی که داشته اون کاری که انجام داده گناه نیست و فقط یه اشتباه کوچولو قابل جبرانه .
از روشهای زیر هم می تونه استفاده کنه :
1- نماز بخونه و با خدا به هر زبونی که راحته درد و دل کنه . اگه اول وقت نماز بخونه بهتره
2- کاری که بهش عشق و علاقه زیاد داره انجام بده و خودشو سرگرم کنه
3- افکار مثبت رو جایگزین افکار منفی کنه
4- تنهایی واسش مثل سم میمونه و باعث می شه سراغ افکار منفی بره
با سلام خدمت استاد عزیز
ما انسانها به طور معمول وقتی گناهی را مرتکب می شویم تصور می کنیم باید خودمان را عذاب بدهیم بلکه از فشار آن گناه رها شویم.فکر می کنیم اگر انتقام آن گناه را از خودمان بگیریم همه چیز روبه راه می شود.
در اصل طبق گفته ی خودتان چیزی که باید به آن توجه کرد اینست که چرا خطای را که مرتکب شده ایم اسمش را گناه می گذاریم.ریشه در کدام باور ما دارد .
اگر از آنجا نتوانستیم خودمان را آرام کنیم پس گویا گناه ما به شخص یا خیلی بارز بوده که با این حرفها ما را آرام نمی کند.
من خودم به شخصه از آن دسته افرادی هستم که وقتی موضوعی به این حد فکرم را مشغول می کند حرف زدن با شخصی قابل اعتماد به شدت آرامم می کند.شاید در آن لحظات فکر من به هیچ جایی قد ندهد اما شخص دیگری شاید بتواند بی طرفانه کمکم کند.
پس دوستانی که دچار این احساس می شوید ,بگردید راههایی که تا قبل این شما را آرام می کرد را پیدا کنید.
مثل صحبت با یک دوست یا مشاور, نوشیدن یک لیوان چای, قدم زدن,گوش دادن به موزیک, ورزش کردن و…
منظور من این نیست که این کارهای کوچک می تواند بار سنگین گناه را از دوش ما بردارد ,اما حداقل می تواند ذهنمان را تا حدی آرام کند که تصمیم اشتباهی نگیریم.تصمیمات اشتباهی که بارها و بار دیده ایم به خود کشی افراد منجر شده است.اشتباهی که در حق کسی مرتکب می شویم با در نظر گرفتن جنبه ی احساسی,معنوی و یا مالی را می توان تا حدی جبران کرد.اگر ضرر مالی زده اید در جهت پرداخت آن اقدام نمایید.اگر ضرر احساسی زده اید همدرد شوید.
ما تا زمانی که خودمان را نبخشیم نمی توانیم خودمان را آرام کنیم.به خودتان فرصت بدهید.
حقیقت این است خیلی از اشتباهات را نمی توان جبران کرد اما باور کنید اگر تا آخر عمرتان زندگی را به کام خود تلخ کنید هم چیزی عوض نمی شود فقط فرصت یک زندگی خوب را از دست می دهید.
چه ایده ای برای کسی که به خاطر خطای بسیار بزرگی دچار احساس گناه شده است دارید تا دیگر احساس گناه نداشته باشد؟
با سلام خدمت دوستان عزیز و پر انرژیم
قبل از هر چیز من میخواهم به نکته بسیار مهمی اشاره کنم و آن اینکه این احساس گناه از افکار و باورهای گذشتگان به ما رسیده است که شاید ریشه این باور این است که ما از یک آیه قرآن اشتباه برداشت کرده ایم که می گوید که شما از یک ماده اولیه پست خلق شده ایدو به نظر من آیاتی از این قبیل باعث باوربه این موضوع شده است.در حال که منظور آیه این است که انسانها نباید به خودشان مغرور شوند.
حتی در کاتولیک های مسیحی هم این باور وجود دارد که همه انسانها از موقع تولد گنهکار هستند و عیسی مسیح با فدا کردن خود می خواست که گناه آنها را پاک کند در نتیجه همیشه یک احساس گناه نادرست به همه ی انسانها القا شده است. و همه خودرا مدیون عیسی مسیح می دانند (و باعث شده که احساس بی ارزشی کنند) که به هیچ وجه صحیح نیست و راهبان از آن سود می جویند.
پس تا اینجا نتیجه می گیریم که احساس گناه یک باور نادرست و غالب در بین انسانها است.
و اما چه کارهایی برای رهایی از آن می توانین انجام دهیم:
1- آگاهی :
آگاهی در زندگی می تواند به همه ی انسانها در همه ی موارد زندگی کمک کند تا بتوانند افرادی شاد، خوشبخت ، سلامت و سعادتمند باشند.
2- کنکاش در ارزشهای درونی و تغییر ارزشها متناقض و متضاد با بخششش خود و دیگران
وقتی ما ارزشهای درونی شده خود را بهتر بشناسیم به راحتی می توانیم دلایل احساس گناه را تشخیص داده و درمان کنیم.
3- باید خوب به کاری که انجام داده ایم و موجب احساس گناه شده واقف باشیم و از زوایای مختلف آن را بررسی کنیم تا شناخت جامعی نسبت به آن و دلایل وقوع آداشته باشیم.
4- تحقیق و پژوهش در مورد اشتباهات بزرگان و عبرت گرفتن از اعمال آنها : چون با درس گرفتن از گذشتگان و بزرگان قبول اشتباه برای ما بسیار آسانتر می شود . که من در اینجا چند نمونه از اشتباهات بزرگان رو بیان می کنم :
الف) پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص):
اولین عمل ناصحیح پیامبر زمانی که بزرگان قریش رو به دین اسلام دعوت می کرد فردی اعمی (نابینا) در آن لحظه پیش پیامبر آمد و خواست که پیامبر او را راهننمایی و دعوت به دین کند ولی پیامبر از او رو برگرداند و خدا هم در (سوره عبس)به او تذکر داد که کار او صحیح نبوده است.
دومین عمل ناصحیح پیامبر این بود که کاری را انجام داده بود و سوگند خورد که دیگر آن را انجان ندهد (یعنی پیامبر با آن سوگند حلال خدا را برای خود حرام کرد) اما خداوند در (سوره تحریم )به او تذکر داد که حلال خدا را برای خود حرام نکن و کفاره سوگند خود را بپرداز .
ب) حضرت آدم و حوا : به قول قرآن از میوه ای خوردند که خداوند آنها را از خوردن آن منع کرده بود و به همین دلیل خداوند آنها را از بهشت اخراج و به روی زمین فرستاد(درستی و نادرستی این داستان بماند)
ج) حضرت موسی : حضرت موسی وقتی که عصبانی شد و یک نفر را کشت و متواری شد و زمانی که از همه جا قطع امید کرد گفت: (خدایا من به هر خیری که از تو به من رسد نیازمندم)و همین باعث شد خود را به خدا بسپارد و از احساس گناه رها شود.
د) حضرت یعقوب : چون زمانی که فرزندان می خواستند یوسف را با خود به بیایان ببرند به جای توکل برخدا و سپردنش به خدا به فرزندانش گفت ( من از آن بیم دارم که گرگ یوسف را بخورد )و همین باعث شد که خبر دریدن یوسف توسط گرگ را برای او بیاورند و در ادامه حضرت یعقوب به جای اینکه باز به خداوند توکل کند خود و فرزندانش را نبخشد و احساس گناه می کرد در نتیجه نابینا شد که تاوان سختی داد.
5- به قول انشتین فکر خداوند را باید بخوانیم : واین ممکن نیست مگر اینکه در کتب آسمانی مخصوصا قرآن تحقیق و پژوهش کنیم تا ببینیم خداوند در مورد گناهان و اشتباهات ما و چگونگی برخوردش با آنها چه می گوید:
از بسیاری از آیات قران این چنین برداشت می شود که هر گناهی قابل بخشیدن است حتی اگر هزاران بار مرتکب شویم به شرط آنکه از روی اخلاص توبه کنیم.
خداوند می فرماید: خداوند بسیار توبه پذیر و مهربان است.
خداوند می فرماید: اگر در گناه کردن اسراف کردید باز به رحت خدا امیدوار باشید و توبه کنید.
خداوند می فرماید: از رحمت خداوند قطع امید نکنیدو همیشه امیدوار باشید.
خداوند می فرماید : رحمت خدا بر همه موجودات گسترده شده است.
خداوند می فرماید : همه موجودات شب و روز در ستایش و تسبیح خداوند هستند پس ما هرکاری بکنیم در راستای حرکت دنیا می باشد.
عیسی مسیح گفت: من خدای بزرگ را همواره سپاس می گویم که اوشنواترین به من است.
انجیل مرقس: اگر شما بتوانید باور کنید همه چیز برای خدا قابل باور است.
یک حدیثی از پیامبر داریم که می فرماید: ایشان از اصحاب پرسیدند که اگر رودی جلوی خانه یک نفر باشد و او روری 5 بار در آن خود را پاکیزه کند آیا او تمییز می شود : همه گفتند آری بعد پیامبر فرمودند پس کسی که روزی 5 بار وضو بگیرد و نماز بخواند همه گناهان او پاک می شود.
خداوند خودش گفته که از روح خود در انسان دمیده است پس ما می توانیم به قول یکی از آیات قران با صحیح زندگی کردن صبغه (رنگ) خدایی بگیریم و مثل او شویم.
6- استفاده از اهرم رنج و لذت : به این صورت که در روی یک برگه یا دفترچه T )) که به دو ستون تقسیم شده است در یک قسمت آن نتایجی را بنویسیم که در صورت نبخشیدن خودمان به آنها می رسیم لازم به ذکر است باید بدترین و وحشتناک ترین نتایج را بنویسیم که احساس رنج بسیار شدیدی در ذهن ما به وجود بیاورد.
در قسمت دیگر نتایجی را نوشته که در صورت بخشش به آنها می رسیم و باید نتایج شگفت انگیز و بسیاز خوبی را بنویسیم و هر روز دو ستون را مرور کنیم تا بتوانیم به راحتی خودمان را ببخشیم.
7- یک قانونی هست که می گوید تا دیگران را نبخشیم انرژی درونی مان آزاد نمی شود و دقیقا این قانون در مورد بخشش خودمان نیز صادق است یعنی تا خودمان را نبخشیم از درون به آرامش نمی رسیم و رها نمی شویم .
8- استفاده از جملات تاکیدی و مثبت : با استفاده از این جملات و عبارات تاکیدی در ساعت قبل از خواب و در اول صبح که ذهن آرام و آماده می باشد می توانیم باورهای خود را تغییر دهیم.
9- ارزش دادن به خود و باور به اینکه هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه است.
10- گناهان به دوسته اساسی تقسیم می شوندکه با می توانیم کاهای زیر را برای اجتناب از احساس گناه انجام دهیم :
الف) حق الله : در مورد حق الله باید ابراز ندامت و پشیمانیکنیم و با عبادت کردن و رازو نیاز کردن با پروردگار سعی کنیم که آثار گناهان را از بین ببریم و لازم نیست به کسی چیزی بگوببم .
ب) حق الناس : تا جایی که امکان دارد می توانیم نزد صاحب حق برویم در صورت توان حقش را بدهیم یا از او طلب زمان بیشتر برای دادن حق یا بخشش کنیم.
11- اگر ما خودمان بدیگران را به سادگی ببخشیم به راحتی می توانین تصور کنیم که دیگران نیز ما را به همان سادگی می بخشند.
12-خداوند القاب گوناگونی چون وهاب(بسیار بخشنده) کریم (بادلیل و بی دلیل بخشنده) رحمان(بخشنده) رحیم ( مهربان) غفور( توبه پذیر) شکور( سپاسگزار) دارد پس با نگاهی اجمالی می توانیم به این نکته مهم پی ببریم که خداوند هزار بار بیشتر از ما دوست دارد که ما بتوانیم خود و دیگران را ببخشیم.
جمله آخر: برای انسان به عنوان اشرف مخلوقات محال و غیر ممکن و جود ندارد و هر کاری را که تصور کند می تواند انجام دهد.
سلام
مطمئن اید که این آیات راجع به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده؟!!!!
اینطوری که عصمت ایشان زیر سوال می رود؟!!
چه طور ممکنه پیامبری که بهشون سنگ میزدند و خاکستر و … میریختن سرشون ولی باز برای اون مردم دعا می کردند از یک فرد نابینا روی بگردونن؟!!!!!!!!
گاهی هم خدا عباراتی رو به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودن ولی به در گفتن که دیوار بشنون.
سلام ممنون از دقت شما دوست عزیز
بله مطمئن هستم
شماهم خودتون میتونید برید و تحقیق و مطالعه کنید.
ارزومندم شادو خوشبخت و سلامت باشید
سلام آقای قبادی.
بنده به توصیه شما رفتم و تحقیق کردم و دو تا از تفاسیر روایی شیعه(تفسیر اثنا عشری، تفسیر نورالثقلین) رو مطالعه کردم. من عین عبارات کتاب رو در ادامه آوردم لطفا خودتتان مطالعه کنید. ولی این تفاسیر رو هم که کنار بگذاریم، اگر ما به عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعتقاد داشته باشیم هیچ جوره عبوس بودن و ترش کردن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با عصمت و یا حتی با برخی از آیات قرآن مثل «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ»، یا آیات مربوط به سوره نجم «ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى (2) وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى (4)» هم خوانی ندارد. یا در سوه یس داریم «ْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ (12)»
بد نیست نگاهی هم به بخشی از خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه غدیر بندازیم
لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله (عَلَیْکُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِی الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَیْتُ بِما عَلَّمَنی رَبِّی مِنْ کِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَیْهِ.
مَعاشِرَالنّاسِ، (فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ (الَّذی ذَکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس: (وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ).
مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَالَّذی یَهدی إِلَی الْحَقِّ وَیَعْمَلُ بِهِ، وَیُزْهِقُ الْباطِلَ وَیَنْهی عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِی الله لَوْمَةُ لائِمٍ. أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ (لَمْ یَسْبِقْهُ إِلَی الْایمانِ بی أَحَدٌ)، وَالَّذی فَدی رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذی کانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ یَعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَیْرُهُ.
(أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعی. أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ یَنامَ فی مَضْجَعی، فَفَعَلَ فادِیاً لی بِنَفْسِهِ).
هیچ حلالی نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان حلال دانند؛ و حرامی نیست مگر آن چه آنان حرام دانند. خداوند عزوجل، هم حلال و هم حرام را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام.
هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سورۀ یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…»
هان مردمان! از علی رو برنتابید. و از امامتش نگریزید. و از سرپرستی اش رو برنگردانید. او [شما را] به درستی و راستی خوانده و [خود نیز] بدان عمل نماید. او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته. و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود.
اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است. از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند.
….
و یا در ادامه همین خطبه آمده است:
مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَانْظُرُوا إِلی مُحْکَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ یُبَیِّنَ لَکُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ یُوضِحَ لَکُمْ تَفْسیرَهُ إِلاَّ الَّذی أَنَا آخِذٌ بِیَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلی وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیَدَی) وَ مُعْلِمُکُمْ: أَنَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَی.
هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی ننمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.
وقتی جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله چنین جایگاهی دارند به طریق اولی خود پیامبر صلی الله علیه و آله هم این مقام رو دارا هستند.
فهم متشابهات قرآن کار هر کسی نیست باید به سراغ معلم و مبین قرآن که اهل بیت علیهم اسلام هستند رفت!
تفسیر اثنا عشرى، ج14، ص: 48
شأن نزول- على بن ابراهیم قمى: ابن ام مکتوم مؤذّن حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم کور بود. روزى خدمت حضرت آمد. عثمان با جمعى بودند.
حضرت او را مقدّم بر عثمان داشت. پس روى ترش نمود عثمان و پشت کرد از پیغمبر. آیه شریفه نازل شد. «1» عَبَسَ وَ تَوَلَّى: روى ترش کرد و پشت نمود، یعنى عثمان.
[سوره عبس (80): آیه 2]أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى (2)
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى: به جهت آنکه آمد به سوى او نابینا، یعنى عبد اللّه مکتوم.
[سوره عبس (80): آیه 3]وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى (3)
وَ ما یُدْرِیکَ: و چه چیز دانا گردانید تو را به حال ابن مکتوم، لَعَلَّهُ یَزَّکَّى: شاید که او پاک شود از گناه به سبب رسیدن پرتو التفات تعلیم تو به او.
[سوره عبس (80): آیه 4]أَوْ یَذَّکَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى (4)
أَوْ یَذَّکَّرُ: یا پند گیرد به آنچه بداند از مواعظ، فَتَنْفَعَهُ الذِّکْرى: پس نفع دهد او را پند دادن تو. مراد آن است که تو میدانى چیزى را که مترقّب است از ابن مکتوم از تزکیه یا تذکر.
تفسیر اثنا عشرى، ج14، ص: 49[سوره عبس (80): آیه 5]
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى (5)
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى: اما آن کس که توانگرى دارد یا بىنیازى کند از ایمان.
[سوره عبس (80): آیه 6]فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى (6)
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى: پس تو براى او روى مىآرى. یعنى بر او اقبال کنى از بهر حرص تو بر ایمان او.
[سوره عبس (80): آیه 7]وَ ما عَلَیْکَ أَلاَّ یَزَّکَّى (7)
وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّى: و نیست بر تو و زر و وبال از آنکه تزکیه نیابد و پاکیزه نشود او، یعنى ایمان نیاورد.
[سوره عبس (80): آیه 8]وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى (8)
وَ أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى: و اما آنکه آمد به تو در حالتى که مىشتابید در طلب تعلیم، یعنى ابن امّ مکتوم.
[سوره عبس (80): آیه 9]وَ هُوَ یَخْشى (9)
تفسیر اثنا عشرى، ج14، ص: 50
وَ هُوَ یَخْشى: و او مىترسید از خدا یا از اذیت کفار، یا ترسد به سبب نابینائى بیفتد و اعضایش ناقص گردد.
[سوره عبس (80): آیه 10]فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى (10)
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى: پس تو از او اعراض و متغیر شوى.
تنبیه- این مطلب محقق است که مقام شامخ حضرت رسالت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اعلى و اجلّ است از خطا و خطل و سهو زلل. زیرا معصوم [است] و به هیچ وجه خلاف رضاى سبحانى از او صادر نگردد. بنابراین آنچه نقل شده در نزول این آیات در باره آنحضرت، از درجه اعتبار ساقط است به وجوهى: 1- سید مرتضى علم الهدى (رحمه اللّه) در تنزیه الانبیاء فرماید: ظاهر آیه دلالت ندارد بر توجه خطاب به پیغمبر، و نیست در آیه چیزى که دلالت کند بر آنکه خطاب به آنحضرت باشد. بلکه خبر محض است و تصریح نشده به مخبر عنه (کسى که خبر داده شده از او) و به تأمّل، شخص دریابد که خطاب به غیر پیغمبر است. 2- وصف شده به عبوس و این از صفات پیغمبر نیست، نه در قرآن و [نه] در خبرى که با دشمنان چنین نموده باشد، چه برسد به مؤمنین محبین 3- وصف اقبال به اغنیا و اعراض از فقرا، این هم از چیزهائى است که حضرت از آن مبرّاست. «1» زیرا کسى را که خلّاق عالم وصف اخلاقش فرموده: «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» «2» و خود فرموده: «بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق» «3» هرگز عقل سلیم تجویز ننماید نسبت خلاف را. 4- نزول آیه در غیر حضرت وارد شده، چنانچه از حضرت صادق علیه السّلام مروى است که آیه در حق مردى از بنى امیّه نازل شده که نزد پیغمبر نشسته بود. ابن ام مکتوم وارد شد. آن مرد چون او را بدید، از او تنفر نموده، دامن خود را از او دور کرده تا جامه او به او نرسد و روى عبوس کرد و اعراض نمود. حق تعالى این آیه فرستاد و اخبار فرمود از کراهت و اعراض او از ابن امّ مکتوم. «1»
تفسیر نور الثقلین، ج5، ص: 509،508
2- فی تفسیر مجمع البیان ابى بن کعب عن النبی صلى الله علیه و آله و سلم قال: و من قرأ عبس جاء یوم القیامة و وجهه ضاحک مستبشر.
3- فی تفسیر علی بن إبراهیم عَبَسَ وَ تَوَلَّى أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى قال: نزلت فی عثمان و ابن أم مکتوم مؤذن لرسول الله صلى الله علیه و آله و کان أعمى، و جاء الى رسول الله صلى الله علیه و آله و عنده أصحابه و عثمان عنده فقدمه رسول الله صلى الله علیه و آله على عثمان، فعبس عثمان وجهه و تولى عنه، فأنزل الله «عبس و تولى» یعنى عثمان «أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى* وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ یَزَّکَّى» اى یکون طاهرا ازکى أو یذکر قال: یذکره رسول الله صلى الله علیه و آله فتنفعه الذکرى
4- فی مجمع البیان قیل نزلت الایة فی عبد الله بن أم مکتوم و هو عبد الله بن شریح بن مالک بن ربیعة الفهری من بنى عامر بن لوى. و ذلک انه أتى رسول الله صلى الله علیه و آله و هو یناجی عتبة بن ربیعة و أبا جهل بن هشام و العباس بن عبد المطلب و أبیا و امیة إبنی خلف یدعوهم الى الله و یرجو إسلامهم، فقال: یا رسول الله اقربنى و علمنی مما علمک الله، فجعل ینادیه و کرر النداء و لا یدرى انه مشتغل مقبل على غیره، حتى ظهرت الکراهیة فی وجه رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم لقطعه کلامه. و قال فی نفسه: یقول هؤلاء الصنادید انما اتباعه العمیان و العبید فأعرض و أقبل على القوم یکلمهم، فنزلت الآیات و کان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم إذا رآه قال: مرحبا بمن عاتبنی فیه ربی، و یقول:
هل لک من حاجة؟ و استخلفه على المدینة مرتین فی غزوتین، قال انس بن مالک:
فرأیته یوم القادسیة و علیه درع و معه رایة سوداء. و روى عن الصادق علیه السلام قال: کان رسول الله صلى الله علیه و آله إذا راى أم مکتوم قال: مرحبا لا و الله لا یعاتبنی الله فیک أبدا و کان یصنع من اللطف حتى کان یکف عن النبی صلى الله علیه و آله و سلم مما یفعل به، قال المرتضى علم الهدى قدس سره: لیس فی ظاهر الایة دلالة على توجهها الى النبی صلى الله علیه و آله بل هی خبر محض لم یصرح به المخبر عنه، و فیها ما یدل على ان المعنى بها غیره، لان العبوس لیس من صفات النبی صلى الله علیه و آله مع الأعداء المتبائنین فضلا عن المؤمنین المسترشدین ثم الوصف بأنه یتصدى للأغنیاء و یتلهى عن الفقراء لا یشبه أخلاقه الکریمة، و یؤید هذا القول قوله سبحانه فی وصفه علیه السلام: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» و قوله: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» و الظاهر أن قوله: عبس و تولى المراد به غیره و روى عن الصادق علیه السلام انها نزلت فی رجل من بنى امیة کان عند النبی صلى الله علیه و آله، فجائه ابن أم مکتوم فلما رآه تقذر منه و عبس و جمع نفسه و أعرض بوجهه عنه، فحکى الله سبحانه ذلک و أنکره علیه.
5- فی تفسیر علی بن إبراهیم ثم خاطب عثمان فقال: أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى قال: أنت إذا جاءک غنى تتصدى له و ترفعه وَ ما عَلَیْکَ أَلَّا یَزَّکَّى اى لا تبالی أ زکیا کان أو غیر زکى إذا کان غنیا و أَمَّا مَنْ جاءَکَ یَسْعى یعنى ابن
تفسیر نور الثقلین، ج5، ص: 510
أم مکتوم وَ هُوَ یَخْشى فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى اى تلهو و لا تلتفت الیه.
به هر حال از پیشنهاد خوبتان برای تحقیق و مطالعه ممنون.
در پناه حق باشید
سلام دوست گرامی
من اصلا نمی خواهم بحث و جدل کنم .
مطالب زیادی رو نوشتین ولی خیلی از اونا رو ما اهل سنت قبول نداریم چون بر خلاف آیات صریح قرآن می باشد.
خداوند خودش در قرآن گفته که پیامبر مثل بقیه انسانهاست فقط فرقی که داره این هست که بر او وحی شده است اون هم به سبب لیاقت پیامبر است.
خداوند هیچ انسانی رو برتر از دیگری قرار نداده ( ان اکرمکم عندالله اتقاکم) وفقط به واسطه ایمان و تقوای افراد هست که برترند.
ضمنا شما هستین که انسانها رو بت می کنید و به ا.نها توسل می کنید در حالی که آیات قرآن صریحا این کار رو شرک دانسته است و گفته خدا از رگ گردن به شما نزدیکتر است و فقط باید از خداوند کمک بگیرید و نه کس دیگری .
من شخصا برای حضرت علی به عنوان یک انسان پرهیزگار احترام خاصی قائلم و برید دعای کمیل ایشان رو بخونید با توجه به نزدیکی زیاد به پیامبر یکبار هم نشده که به او توسل کنند .
آیات بسیار زیادی هست در این مورد هست می تونید برید و مطالعه کنید.
من چون وقت زیادی ندارم نتونستم برم و آیات بیشتری بیارم.
سلام
بله حق با شماست اصلا اینجا جای بحث پیرامون این موضوع نیست. ولی برای دفاع از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مجبورم این پست را هم قرار بدم. امیدوارم با وقت کمی که دارید این پست را کامل بخوانید.
بنده از همین قرآن استفاده می کنم و استدلال می کنم. اینقدر استدلال در همین قرآن هست که هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که این آیات سوره عبس درباره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باشد. من نمی دانم منبع شما برای این ادعا که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نابینا روی گرداند چیست ولی حداقل آیات قرآن نشان می دهد که انجام چنین عملی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ممکن نیست.
این که شما می فرمایید خدا فرموده است ان اکرمکم عندالله اتقاکم کاملا صحیح است اما سوال این است مگر با تقواتر از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم در امت شان بوده است؟
چه طور ممکن است این عمل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سر زده باشد و حال اینکه قرآن درباره ایشان می فرماید:
«التوبة : 128 لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» ترجمه: «هر آینه پیامبری از خود شما بر شما مبعوث شد ، هر آنچه شما را رنج می دهد بر او گران می آید سخت به شما دلبسته است و با مؤمنان رئوف و مهربان است»
خدا در آیه زیر به همین قرآن سوگند یاد می کند که این پیامبر بر صراط مستقیم هست!!!!
«یس : 2-3-4 وَ الْقُرْآنِ الْحَکیم إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلین عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ »ترجمه: «سوگند به قرآن حکمت آمیز ، که تو از پیامبران هستی ، (تو) بر راهى مستقیم هستى »
اگر کمی عربی بلد باشید می بینید که خدا با چه تاکیدی این آیه را درباره اخلاق پیامبر صلی الله علی و آله و سلم فرموده است:
«القلم : 4 وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم» ترجمه: «و یقیناً تو بر سجایاى اخلاقى عظیمى قرار دارى.»
یا در آیه زیر خدا به طور مطلق می فرماید : « و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.» «وَما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمینَ.»
چه طور ممکن است چنین عملی از پیامبر سر زده باشد حال اینکه خدا از ایشان به عنوان اسوه حسنه یاد کرده!!!! آنهم با تاکید.
«الأحزاب : 21 لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا» ترحمه: «هر آینه شما را در [خصلتها و روش] پیامبر خدا نمونه و سرمشق نیکو و پسندیدهاى است، براى کسى که به خدا و روز بازپسین امید مىدارد و خداى را بسیار یاد مىکند.»
چه طور ممکن است چنین عملی از پیامبر سر زده باشد!!! این پیامبر به قدری پیش خدا عزیز هست که خدا و ملائکه همواره بر او درود و سلام می فرستند. امیدوارم عربی بلد باشید. خدا در این آیه فعل مضارع به کار برده است یعنی همواره درود می فرستد بر پیامبر. این سلام و درود فرستادن استمرار دارد.
الأحزاب : 56 إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما
همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت مىفرستند. اى اهل ایمان! بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید.
عظمت این پیامبر به قدر است که خدا در آیه 33 سوره انفال می فرماید تا زمانی که پیامبر در میان امت هست عذاب را نازل نمی کند. وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِم
خدا در آیات سوره نجم با صراحت می گوید که که هرگز صاحب شما از راه راست منحرف نشده، و [در ایمان و اعتقادش از راه راست] خطا نرفته؛ (2) و از روى هوا و هوس سخن نمىگوید. (3) گفتار او چیزى جز وحى که به او نازل مىشود، نیست. (4)
«ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوى (2) وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى (4)»
توصیه می کنم با تامل بیشتری آیات قرآن رو بخوانید. اینها توصیف خود خدا از پیامبر است نه شیعه و …
والسلام
دوست عزیز
آیات 13 و 14 سوره فاطر رو بخونید کاملا واضح است.
ضمنا من تفسیر اهل تشیع رو نگاه کردم
اما راجع به اینکه شیعیان را مشرک خواندید!!!
من اگر جای شما بودم این توهین را به شیعیان نمی کردم. به دنبال استدلال آنها برای این توسل می رفتم.
ما اگر به پیامبر عظمت می دهیم به خاطر عظمتی است که خود این پیامبر دارد(طبق آیات قرآن). ما به پیامبر عظمت می دهیم چون خدا در قرآن از این پیامبر به عظمت یاد کرده است!!
ما هیچ وقت پیامبر را بت نکردیم، ما در تشهد نمازمان می گوییم اشهد ان محمد عبده و رسوله. اصلا همه عظمت پیامبر به عبد بودنش هست.
در سوره یوسف آیات 97-98 داریم که برادران حضرت یوسف آمدند پیش حضرت یعقوب و گفتند ای پدر برای ما نزد خدا استغفار کن. حضرت یعقوب هم به آنها گفت به زودی برای شما استغفار می کنم.
حال به نظر شما این عمل برادران یوسف شرک است!!! مگر شیعه کاری غیر از این را انجام می دهد!!! (دقت کنید دارم از همین قرآن که مورد قبول بنده و شما هست مدرک می آورم) اصلا در خود قرآن آمده:
«النساء : 64 وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیما» ترجمه: «و هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق خدا از او اطاعت شود. و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند.»
خدا می فرماید اگر می رفتند نزد پیامبر و از خدا آمرزش می خواستند خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتتند! اگر این عمل شرک بود که خدا نمی گفت اگر نزد تو می آمدند و استغفار می کردند….
در آخر به خودم و شما و همه دوستان توصیه می کنم واقعا برای شناخت حقیقت دین وقت بگذاریم و خاضعانه از خدا بخواهیم تا به لطف خودش راه حقیقی به ما نشان دهد. به دور از هر اعتقاد و تعصبی که از خانواده هامون داریم عادلانه قضاوت کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
موضوع پیچیدگی خاص خودش را دارد و از طرفی هم شاید برای توضیح مکتوب با این چند سطری که گفته می شود توضیح کامل و جامع نباشد .
گناه: خلاف رضایت خداوند عمل کردن تعریف می شود
ابتدای امر باید اولا تفکیک کرد:
احساس گناه در یک سری مسائل . یک مسئله روانی هستش و صرفا فکری هستش؟
2- یا اینکه شخص به گناه ارتکاب شده است
این دو مقوله جدا از هم هستند یا اینکه بعد از ارتکاب گناه و جبران آن و توبه(طبق باور های مذهبی)ذهن دچار خطایی شناختی و افسردگی شده است یا اینکه اصلا گناهی صورت نگرفته صرفا به خاطر افکار اشتباه و باورهای اشتباه این پدیده صورت گرفته است به این دلیل می گویم که پیچیده هستش که می تواند حالت های دیگری هم داشته باشد
و جدا از مطالب بالا گناه یک امر نسبی هستش . نسبی بودنش یعنی جه؟
یعنی اینکه یک امر و یک قضیه در یک دین و آیین گناه محسوب می باشد در حالی که در یک دین و آیین اصلا گناه محسوب نمی گردد و به عنوان مثال در و آیین بودا 108 نوع گناه داریم در حالی که در دین مسیح تعداد کمتر می باشد
خوب باید کلیت را درنظر گرفت شاید از دوستانی که در سایت عضو هستند که پیرو دین مسیح یا زرتشت و یا یهود یا اهل تسنن باشند یا اصلا بدون مذهب هم باشد(البته احتمال بسیار کم) پس برای جواب باید کلی و همه شمول باشد
توضیح “احساس گناه کردن” شاید بهترین جواب در دو حوضه باشد :
خوب افرادی که به دین اعتقاد ندارند بتوانند مسائل شان را حل شده ببینند
با توجه به اهمیت موضوع اینجانب تشخیص داده ام جواب هایی تکنیکی و کاربردی هم در آخر مطلب اضافه کنم
بعد از نظر مذهبی مشاهد خواهید کرد(به خاطر شرایط مسابقه به عنوان حرف دیگران محسوب می گردد)
روش اول:
روش مذهب و دین هستش و رعایت حدود الهی و ایمان به خداوند و توبه پذیر ی خداوند نسبت به بندگانش می باشد و اگر به خداوند متعال تسلیم و مطیع باشیم اطمینان به وعدهای خداوند خواهیم داشت(انسان پس از توبه واقعی و رعایت اصول توبه انسان ها را می بخشد)(این بخش نظر شخصی و تجربه های شخصی می باشد)
روش دوم:
روش علمی…(من در این مجال .کاری به نظریه های علوم انسانی ندارم و این هم خارج از حوصله دوستان هستش)برای توضیح این بخش فقط چند روش روانشناختی معرفی می کنم (نظر شخصی نیست)
و اما چون بیشتر بچه هایی سایت(شاید هم همه)مسلمان هستند من از منظر اسلام به مسئله نگاه می کنم
یک سری از دوستان به این موضوع ساده انگارانه جواب داده اند که صرفا با جواب اینکه کاری کنیم رضایت درون حاصل گردد می توان به آرامش رسید این گفته طبق باورهای مذهبی مان مطلقا غلط می باشد.
چون یک سری گناهان (حق الناس) اصلا با راضی کردن درون حل نمی شود مثلا دزدی باید حق طرف باز گرداننده شود
و اما “احساس گناه” و ترس از بخشیده شدن
شاید به قول عباس منش اگر خداوند را مثل انسانها متصور نشویم خیلی مسائل حل گردد و اگر قوانین و حدود خداوند عمل گردد شخص وارد یک مرحله جدید می شود(وارد یک مدار جدید) (مدار خوشبختی و آرامش .عزت نفس –سر بلندی و …)
یعنی از یک دنیای شر و ناپاکی به یک دنیا خیر و پاک (خداوند)قوانین الهی برای ایشان عفو بخشش فراهم کندو یک شرایطی که دیگرا ن ایشان را عفو کنند و احساس آرامش به ایشان بدهد
مثلا شخص “حر ” که تغییر فرکانس چه ها برای ایشان به ارمغان آورد .کسی که محل وقوع حادثه کربلا را رقم زد ولی الان چه جایگاهی در ذهن همه دارد
یکی از مباحث اصلی قرآن اشتباهات یک سری اولیای الهی هستش که خداوند پس از توبه و بخشش آنها و تلاش آنها و دادن مقام بزرگ انسانی به آنهاست
اگر تغییر فرکانس بدهیم چاره ای جز دیدن خوبی ها نداریم
کسی که “احساس گناه ” کند و در آن احساس باقی بماند در واقع در مدار ناامیدی و همان شیطان قرار می گیرد .باید به رحمت خداوند امید داشت جون طبق شرایط توبه که خداوند توبه واقعی را می بخشد و خلف وعده نمی دهد
امید عین خداباوری و روحانیت فرد هستش .حتی در فرایض دینی اگر کوتاهی شود راهکار های برای جبران گذاشته شده است
با توجه به اینگه هم شر و هم خیر وجود دارد پس انسان مختار هست که انتخاب کند و انسان آزاد نمی تواند ناامید باشد چون خداوند انسان را آزاد آفریده است
و اما یک سری افراد مذهبی دچار وسواسی فکری می شوند من دوستانی داشته ام که بسیار مومن و بچه هایی گل بودند شروع به رفتن به کلاس هایی عرفان کردند که امادگی روحی مناسبی نداشتند دچار وسواسی فکری شدند و د ر واقع بسیار دقییق و وسواسی در احساس گناه و اینکه این خوب هستش این بد این ثواب دارد این گناه شدید که کارشان به بیمارستان روزبه و امین آباد کشیده شد.(ماندن در احساس گناه به نظ من عامل بود)
نه تنها در احساس گناه ماندن به آرمش نرساند بلکه دور تر هم شدند0از خداوند متعال خواستار هستم که به انها کمک کند
در مورد آزاد ی باید توجه داشت که یک حیوان و یک گیاه (گل رز) نمی تواند ناامید و گناه کار محسوب کردد چون آزاد نیست
چون گل رز همیشه گل رز هستش و هیچ تغییری نمی کند
ما انسان ها باید ماهیت و هویت خودمان را در نظر بگیریم یک انسان می تواند از حالت بد به یک حالت خوب تغییر شرایط بدهد .چون انسان آزاد آفریده شده
پس اگر احساس گناه کرده ایم ودر این حالت ماند ه ایم به بعد روانی و به ماهیت اصلی مان که امید بخشش و آزادی فکر کنیم
یا به عبارتی گیاه یا حیوان(دور از جون) نیستیم که در یک حرکت خطی به جلو داشته باشیم و زندگی انسان ها مانند تابع سینوسی هستش نقطه های عطف و نقاط بحرانی دارد
فرق انسان نسبت به دیگر موجودات در آموزش پذیری و فکر کردن هستش
یاد بگیریم که گناه کردن و ترک کناه فقط برای انسان هستش و چگونه می تواند با ترک گناه به بالاترین مراحل انسانی برسدو چون خداوند متعال و سبحان و عادل و صادق هستش خلف وعده نمی دهد
در قرآن وقتی می فرمایید توبه کنندگان را می بخشد پس شک به بخشش در واقع شک به ایمان و یقیین به باری تعالی هستش نه یک مسئله گناه
بیشتر قصه سازی در مورد گناه زایید فکرست تا اینکه واقعییت داشته باشد
حساب گری و دادرسی و عدالت خداوند را به حساب دید گاه زمینی و انسانی نگذاریم
خداوند وابسته به زمان نیست .یعنی اینکه خداوند هم زمان می تواند زمان گذشته حال و آیند ما را یکجا ببیند
یعنی اگر من در گذشته گناهی گرده ا م …زمان حال و آیند ه من باقی مانده است و زمانی برای جبران و به عبارتی انسان به زمان واقع بینی ندارد
طبق گفته ی اولیا ی الهی رحمت و مغفرت الهی در مدار بازگشت به سمت خداوند (که عامل خیر و سعادت هستش) به غضب اش سبقت دارد
و اما مسئله آبرو ریزی:
به مسئله ی حرف دیگران در واقع همان ریشه های بیرونی هستش (مثل درخت بن سای که ریشه هایش بیرون هستش و رشد کند و کوتاه باقی می ماند) یعنی مثلا فهمید ه اند که من فلان کار زشت و بد را انجام داده ام و آبرو من رفته است و دیگر هیچ چیز برای من مهم نیست و خیلی افراد به خاطر همین که چون همه فهمیدند اون قبح قضیه شکسته می شود راحت تر شروع به گناه کردند می کندو دیگر احساس گناه برای اش عادی و یا اینکه نا امید از بخشش می شود و اقدامی نمی کند مبنی بر توبه کردند.
پس شایسته است به سوی خداوند توبه کند و باید حرف هایی مردم با عنوان آبرو رزی شد و عرف های جامعه نباید در نظر گرفت ما باید به . باید و نباید های خداوند متعال متکی و حساس باشیم نه این که من در گذشته یک عملی مرتکب شده ام دیگران فهمید ه اند و دیگر من بی آبرو شده ام (تفکر هیچ یا همه چیز)
مثلا دختری با که با اولین رابطه نا مشروع و نا امید به بخشش و توجه به حرف مردم که دیگر این دختر خراب شده است…
و نا خواسته به خودش حق می دهد عمل خود را ادامه می دهد.(یا اینکه آن دختر عذاب وجدان نابودش می کند)
پس باید گفت خدایا من بازگشت ام و چون خداوند متعال از من به خاطر بازگشت ام رضایت دارد و خداوند توبه پذیر هستش و خلف وعده نمی دهد پس احساس ارزشمندی و رضایت باید داشت
اگر در مدار درستی و حقیقت باشیم پس دیگر حرف مردم یک ریال هم ارزشی ندارد
اما یک از مسائل که می تواند به مسئله گناه کمک کند بخشش خودم مردم نسبت به هم باشد “ببخش تا بخشیده شوی” در واقع اول از اینکه وقتی انسان کسی را می بخشد به آرامش می رسد و به جای خالی در ذهن اش(ذهن را مثل ظرفی در نظر گرفته شود) جا برای افکار مثبت و الهی جا باز می کند پس اگر کسی به ما جفای کرد ببخشیم که بیشترین لطف را به خودمان کرده ایم از طرفی کسی که در حق ما کار بدی کرده و احساس گناه می کند اگر از طرف ما بخشید ه شود را ه اش خیلی راحت تر طی خواهد شد و بخشندگی از صفات خداوند مهربان هستش و انسان می تواند صفات الهی به خود بگیرد
و اما انا الله و انا الیه راجعون (همه از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم)
همیشه برای مردگان نیست برای زنده ها می تواند باشد در واقع برگشت از هر بدی به سمت هر نیکی و خوبی که جایگاه خداوند متعال هستش
و اگر به ذهن مان فیلتر خدایی بزنیم همه ی مسائل حل خواهد شد نه اینکه افکار قالبی که مردم دارند
مثلا اکر خانمی 10سال تن فروشی کرده به قول جامعه زن بد کاره ودیگر این فرد نمی تواند انسا ن ارزشمندی باشد ….(می تواند انسان بزرگ و ارزشمندی گردد)
قربون خدا برم که چقدر بزرگ هستش که ژرف اندیش ترین مردمان و دانشمندان هم نمی تواند بزرگی حق تعالی را درک کند
من” احساس گناه “را به فال نیک می گیریم البته به شرطی :
و البته وجدان آگاه یک انسان آزاد می تواند به سان یک گناه سنج عمل کند و در واقع اگر کار بد کرده ایم متوجه به این امر بشویم و مسیر اشتباهی که رفته ایم باز گرده ایم(قطب نمای روحانی) پس بودن این حس را به این دلیل فال نیک می گیریم
وجدانی که احساس گناه می کند که بیدار باشد و حال و هوایی حیوانی نگرفته است پس از یک نگاه متفاوت باید گفت که خدایا شکر که این حس را به ما داد هاست ولی نکته مهم این هستش که در ” احساس گناه ” گیر نکنیم
حرکت به سمت جبران (در صورت گناه انجام دادن ) و آرامش و بازگشت داشته باشیم نه اینکه مسئله را پیچیده تر کنیم شاید رابطه احساس گناه و اعتماد به نفس همین باشد که دنبال تایید خواهی دیگران در مسائل نباشیم (البته منظور ام تایید خواهی از باید و نبایید هایی خداوند هستش) و لازم به ذکر می باشد که حق الناس فرق می کند
مثلا آبرو رفتن : این باشد که تایید خواهی دختر یا پسری که رابطه نامشروع شان همه فهمید ه اند ور حالا در فکر بازگشت و توبه هستند .پس تایید خواهی را از خداوند متعال خواستار باشد نه از تایید خواهی و بازگشت آبرو و اعتبار توسط جامعه و مردم باشد
شاید یکی از دلایل که آقای عباس منش تاکید بر آن کرد احساس گناه حل گردد این باشد اگر یک موضوع احساس گناه توسط فرد با بهانه فراموش کردن ودیگر ……رها سرکوب گردد درضمیر ناخودآگاه انسان در حال ریشه انداختن و رشد کردن و قوی شدن می شود یا به عبارتی در احساس گناه ماندن هستش و این امر باعث مختل شدن زندگی (اصل سرکوب روانشناسی) پس مسئله حل باید گردد و به دست فراموشی گرفته نشود
ما طبق قانون جذب باور داریم که اگر حالمان بد باشد اتفاقات و رویداد های بد را برای مان اتفاق می افتد چون در مدار و فرکانس بدی قرار گرفته ایم و چون احساس گناه مانند آژیر” حس بد “را به ما اعلام می کند و اعلام می کند که در مسیر اشتباه و فرکانس بدی هستی و اتفاقات بد به تو عرضه خواهد شد پس زود خارج شو و از آن مدار خارج شو
این در صورت ناماندن و توقف نکردن با این تفسیر احساس گناه نعمت الهی هم می تواند باشد. که موقعیت فرد را به مسیر رستگاری نشان دهد(البته البته در حس گناه ماندن و فقط از اخطار لحظه ای آن استفاده کرد)
در طول تاریخ کم انسان هایی رستگاری نداشته ایم که از این احساس گناه به عنوان سکوی پرتاب استفاده کردند(مثلا میر داماد)
و الان یک فرد مومن و موجه شناخته می شوند
یا به عبارتی احساس گناه را به اصل تعادل هم نسبت داد وقتی انسان از تعادل روحی و روانی باز می ماند اصل تعادل با حالات روحی به ما اعلام می کند که شرایط را تغییر بده در واقع گناه انسان را از حالت تعادل روحی وروحانی و انسانی خارج می کند
مثلا ما اگر زمان زیادی را خانه سپری کرده باشیم به این فکر می کنیم ای کاش در مسافرت بوده ام و می رویم(البته از حس گناه لحظه ای باشد برای تغییر نه این که در آن حس ساکن باشیم)
اما ماندن در احساس گناه می تواند اثر پروانه ای دارد (تئوری آشوب) و اگر احساس گناه به صورت طولانی در ذهن انسان به یدک کشیده شود پس از مدتی باعث خود کشی مسائل شدید روحی و روانی و افسردگی و عدم اعتماد به نفس عدم عزت نفس و کلا نتایج بدی به همراه خواهد داشت
ما باید در تلاش به دنبال ریشه های سعادت و رستگاری و خوشبختی و شاد باشیم
عوامل و شرایط آن رابیابیم و ایجاد کنیم اصلا جوری بشود که جایی برای فکرکردن به گناه نمانده باشد. که احساس گناه داشته باشیم. با خداوند متعال راز و نیاز کنیم و این را بدانیم احتمال اشتباه کردن را داریم نه اینکه نا امید بشویم نه اینکه بی توجه باشیم هوشیار باشیم یاد خداوند متعال را فراموش نکنیم که بهترین تکنیک هستش و چون فرصت زندگی کردن داریم این یعنی هدیه خداوند به ما و این یعنی خداوند به ما امید دارد و با متولد شدن کودکان هم این پیغام را به ما می دهد پس با حال باش و خورشید هم امروز طلوع کرد پس زندگی جاریست
اما خبر خوب در مورد اسلام اینکه خداوند رحمان و رحیم هستش و مسئله حضرت موسی و دیگر اولیا الهی فراموش نکنیم
و اما بیاییم بعد دیگر این مسئله را نگاه کنیم آن هم اینکه اصلا و تاکیید می کنم اصلا ما گناهی نکرده ایم که احساس گناه می کنیم در این مرحله چاره کار علم هستش و البته گناه کار هم می تواند از این موضوع استفاده کند پس باید خطای شناختی خودمان را شناسی کنیم و تقریبا هم خیلی راحت و کاربردی هستش
جدا از این در اسلام یا دیگر ادیان معلوم هستش که چه چیزی گناه هستش
برای حل این مسائل از شناخت درمانی می توانیم کمک بگیریم نتایج خوبی برای من داشته است
بعضی مسائل اصلا موضوع گناه نیست مسائل روحی و روانی هستش مثال شخصی خودم برای درک موضوع
مثلا خود من در سال 1388 پس از سقوط خواهرم از ارتفاع و آسیب به نخاع شروع به مقصر دانستن خود که مثلا فلان کار را کرده ام ؟ چرا زودتر به خانه نیامده ام ….ببینید چقدر غیر منطقی داشته ام خودم را اذیت و احساس گناه می کرده ام و اون موقعه چون افسردگی گرفته بود ه ام والان برای من جواب مسئله ملموس هستش چقدر خود ام را اذیت کرده ام و از دانشگاه انصراف داده ام ……
و اما توضیح خطایی شناختی:
مشکل این جاست که گمان و احساس خود را عین واقعیت می دانید و اما افکار منفی مسبب احساس نا خوشایند و غیر واقع بینانه و مخدوش ناشی از خطایی شناختی هستش.
چه افرادی که به شکست مالی می خورند و دچار افسرگی می شوند و رفتار های بسیار خطر ناکی انجام می دهند
10 خطایی شناختی:
1- تفکر هیچ یا همه چیز: همه چیز را سفید یا در غیر اینصورت سیاه می بینند(پس من این گناه را کرده ام نمی توانم مومن باشم)
2- تعمیم مبالغه آمیز: هر حادثه منفی و از جمله یک نا کامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کند
3- فیلتر ذهنی : تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بیند (چکیدن یک قطره جوهر که بشکه را کدر می بیند)
4- بی توجهی به امر مثبت : با بی ارزش شمردن تجربه هایی مثبت اصرار به مهم نبودن آنها دارد
5- نتیجه گیری شتاب زده : بی آنکه زمینه محکمی وجود داشته باشد نتیجه گیری شتاب زده می کند(ذهن خوانی و پیش گویی می کند)
6- درشت نمایی: از یک سو درباره اهمیت مسائل و شدت اشتباهات خود مبالغه می کند و از سوی دیگر اهمیت جنبه های مثبت زندگی را کمتر از آنچه هست بر آورد می کند
7- استدلال احساسی : فرض بر این می گذارید که احساسات منفی شما لزوما منعکس کنند واقیعت ها هستش
8- باید ها : انتظار دارید که اوضاع آنطور که شما می خواهید و انتظار دارید باشد
9- برچسب زدن : برچسب زدن شکل ها و تفکر هیچ یا همه چیز به جای اینکه اشتباه کردم و به خود بر چسب منفی می زنید که من بازند ه ام من احمق هستم
10- شخصی سازی : خود را بی جهت مسئول حادثه ای قلمداد می کنید که به هیچ وجه امکان کنترل آن را نداشتید
من در اثر سقوط خواهر م ضایعه نخاعی خواهرم خودم را گناه کار می دیده ام
در واقع دچار خطایی شناختی شماره 10 (شخصی سازی)
و شماره 8 باید ها و شماره 7 استدلال احساسی شده بوده ام
روش دوم:
تحلیل رفتار متقابل یا TA یک تئوری روانشناسی است (روش پر هزینه و طولانی هستش)
که بسیار مرسوم شده این روز ها والد بالغ کودک بسیار کلی درحد آشنای میگویم که درواقع روانکاوی کردن و اصلاح افکار غلط که ضمیر ناخود آگاه ما هستند که آنها اصلاح می شود افکار فرد تغییر پیدا می کند
یک مثال:
روزی مردی به همسرش گفت : “تو چرا وقتی می خواهی ماهی را در ماهی تابه قرار دهی اینقدر سر و ته ماهی را می بری وآن را کوچک می کنی؟”
زن پاسخ داد : “مادرم اینطور ماهی درست می کرد.”
وقتی زن از مادرش هم پرسد او هم همچین پاسخی داد: “مادرم اینطور ماهی درست می کرد.”
یا اینکه مرد گریه نمی کند ……دختر ها نبایید بخندند…
خوب می بینیم که این ها اصلا گناه نیستند بلکه یک سری باور های غلط شخصی و سنت ها هستند
البته نوشتن شناخت درمانی و taشاید در مسابقه به ضرر من باشد ولی همه چیز مسابقه نیست و حیف ام آمد که ننویسم چون معرفی این روش ها می تواند گره ی یک شخص را باز کند چون نظر شخصی بیشتر نظر شخصی هستش و شاید نتواند به کسی کمک کند و این که نظر من برای من جالب باشد و اصلا با توجه به عدم انتقال موضوع برای شخص دیگر اصلا ارزشی نداشته باشد ولی روش های روان شناسی کاربردی هستش و روزانه خیلی از آدم ها از این طریق از حال بد به حال خوب سوق می دهند
در کل شاد و سر بلند باشد
با سلام و سپاس
به نظر من دو نوع احساس گناه وجود داره
1.احساس گناه واهی که خیلی وقتا واسه خیلی افراد به وجود میاد و تو دوران مدرسه و تحصیل خیلی از مواردی رو بیان کردن که تا اتفاق کوچکی بیفته ما ها حس میکنیم که خطاکارترین انسان های روی کره زمین هستیم
مثلا یادم میاد که سر کلاس دینی همیشه دبیرمون میومد و مارو هر صبح سه شنبه ساعت 7 صبح از جهنم میترسوند و میگفت با مو آویزونتون میکنند. یا نماز نخونید اینطوری میشه و…….
این مورد شاید دارای گناه باشه اما احساسش بعضی اوقات بیشتر از گناه بود.
بعضی وقتا حس گناه در رابطه با روابط به وجود میاد که طرف مقابل یه حرفی میزنه یا یه حرکتی انجام میده که شبیه همون رفتار رو ما انجام میدیم و چون در چارچوب شخصیتیمون نبوده احساس گناه داریم.
در این مورد طبق اسلامم که بخوایم بگیم خدا گفته بهتره که ببخشید و اون مساله رو رها کنید ولی میتونید از حق و حقوقتون دفاع کنید بنابراین حس گناه پوچ و بی معنی هست.
2.مورد سوم این هست که بعضی اوقات ما واقعا کاری میکنیم که گناه هست و این حس دقیقا درست هست
واسه من تمامی این موارد پیش اوده اما در رابطه با مورد سوم کاری که خودم انجام دادم و احساس رهایی و آرامش دارم رو خدمتتون میگم
اول این که با خودم خلوت کردم و تو خلوت خودم نسبت به درگاه خدا توبه کردم و برای جبران خسارت راه خدمت رو پیش گرفتم.
و به خودم قول دادم و با خودم پیمان بستم که در رابطه با هرکاری حضور لحظه به لحظه خدا رو احساس کنم و واقعا این مورد رو با گوشت و پوست و استخونم حس میکنم و زمانی که همچین پیمانی ایجاد شده باعث شده گناه نکنم یا گناهانم رو به طرز چشمگیری از دیدگاه خودم کم کردم و حس رضایت شخصی دارم .
-به نظرم بهترین راه برای رهایی از حس گناه توبه هست و تکرار نکردن گناه بعدش در صورت امکان بریم به یک نحوی جبران خسارت کنیم.
بعضی اوقات طرف مقابل ممکنه ظرفیت بیان گناه رو نداشته باشه…مثلا یکی دزدی کرده باشه و اگر بیان کنه طرف مقابل آبروش رو ببره و دیگه دیدش نسبت به شخص عوض شه و حقیرش کنه و بندازتش زندان.
اگر مساله این شکلی بود به نیت طرف مقابل میتوان کارهای خیر انجام داد.
اما اگر مساله با عذر خواهی و جبران خسارت تمام شه بهتره که گفته شه و حلالیت گرفت و حس گناه از بین میرود
به طور خلاصه راه رهایی از حس گناه از دیدگاه شخصی خودم (توبه /جبران خسارت/خدمت)
سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش و گروه خوبشون
_سوال;چه ایده ای برای کسی که به خاطر خطای بسیار بزرگی دچار احساس گناه شده است دارید تا دیگر احساس گناه نداشته باشد؟
اول اینکه شخص باید اشتباهشو پیدا کنه وبعد راهی برای جبرانش پیدا کنه اگه قابل جبران بود جبران کنه واگه قابل جبران نبود رفتارهای خوبی نسبت به اشتباهش نشون بده.مثلا اگه شخصی به همسرش ظلم بزرگی کرده دیگه نمیتونه به گذشته برگرده و اون ظلم رو نکنه,میتونه اشتباهشو بپذیره ورفتار های خوبی نسبت به همسرش داشته باشه و به اون خوبی کنه.
با سلام
به نظرمن در هر کاری باید از افراط و تفریط دوری کنیم احساس گناه یکی از نعمت های خداوند است که وجود آن در حد تعادل برای زندگی لازم است و باعث می شود برای اصلاح خود اقدامی انجام دهیم و همچنین باعث دوری از غرور می باشد
برای پاسخ به این سوال به نظر من بهترین شیوه روش حضرت یونس (ع) است
1- اقرار به پاکی خداوند 2- پذیرش مسئولیت اشتباه
«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»معبودى جز تو نیست منزهى تو راستى که من از ستمکاران بودم (87)
چون خداوند در ادامه این مطلب در قرآن می فرماید:فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می دهیم (88)
آیه 87 -88 سوره ی انبیاء
توضیح بیشتر اینکه
به نظر من اگر انسان هیچگونه احساس گناهی نداشته باشد دچار غرور شده و از مسیر درست منحرف می شود و اگر احساس گناه بیش از حدی داشته باشد نیز از رحمت خدا ناامید می شود و نا امیدی از رحمت خدا برابر با کفر( نقض قوانین الهی ) است
با سلام به جناب آقای عباس منش و تمام دوستان عضو گروه تحقیقاتی عباسمنش
چه ایده ای برای کسی که به خاطر خطای بسیار بزرگی دچار احساس گناه شده است دارید تا دیگر احساس گناه نداشته باشد؟
احساس گناه میتونه دو حالت داشته :
1-گناه عمدی
قابل جبران: خوب تلاش کن جبرانش کنی و وقتی جبران شد دلیلی نداره دیگه بهش فکر کنی حالا دیگه یاد گرفتی اون بده و تکرارش نمیکینی پس حتی یه راه جدید هم یاد گرفتی
غیر قابل جبران: خوب دیگه تموم شده رفته توام پشیمونی و دیگه تکرارش نمکنی پس یه درس جدید گرفتی و آدم بهتری خواهی بود ازین به بعد.
2-گناه غیرعمدی
قابل جبران
غیر قابل جبران
کلا بیخیالش شو و اعتماد بنفس داشته باش ازونجا که آدم خوبی هستی واسه جبرانش اقدام کن اگرم نمیشه جبرانش کرد خوب برای پاک شدن اثرش و حلش از طریق دنیا انرژی مثبت بفرست بهرحال تو مقصر نبودی که.
در هردو حالت احساس گناه نشان دهنده پشیمانی ازون گناه هست و کنترل این احساس و هدایتش به سمت مثبت خیلی هم منفعت داره .
در ابتدای هر چیز باید بگم اولین چیزی که من در مورد زندگی یاد گرفتم اینه که قانون طبیعت بابت هر اشتباه فقط یکبار محاکمه میکنه و یا تاوان میده و ما آدما تنها موجوداتی هستیم که بارها و بارها خودمونو بخاطر یه اشتباه جریمه میکنیم حالا یا با ادامه دادن احساس گناه یا به طرق دیگه.
بهترین راه حل از نظر من اینه که روی اعتماد بنفسمون کار کنیم و خودمون رو دوست داشته باشم در نتیجه خودمون رو ببخشیم چون ما انسانیم و اشتباه کردیم و مطمینا تو اون زمان ارتکاب اون خطا غیر قابل اجتناب بوده و سعی کنیم ذهنمون رو برای جبران اثرات اون گناه اگه امکان داره تنظیم کنیم اگر قابل جبرانه که خوب سهم خودمون رو ازین موضوع ادا کردیم و باید خیلی هم خوشحال باشیم که اینقدر فکر قوی و فعالی داریم و اگر هم قابل جبران نیست یعنی گذشته و از گذشته باید گذشت ما فقط زمان حال رو میتونیم جهت بدیم یعنی در هر لحظه تلاش کنیم کار درست رو انجام بدیم آینده خودش درست میشه و گذشته هم پاک میشه.
با سلام، جواب سوال ایده برای اینکه کسی احساس گناه نداشته باشد:
به نظر من در سوال قبلی انسان باید به خودشناسی برسه و در این سوال به خدا شناسی
1- برای خودش و دیگران ارزش قائل باشه و خودش رو انسان باارزشی بدونه.
2- خدا رو بهتر بشناسه و بدونه که خدا، خدای رحمانه و مهربانیه نه خدای عذاب(البته عذاب خدا برای کافران هست و کسانیکه منکر آیات الهی میشوند)
3- ایمان داشته باشه که خدا بخشنده هست، و با تمام وجود این رو بپذیره.
4- ایمان خودش رو حفظ کنه و از دستورات خدا پیروی کنه.
5- در صورت تخطی از دستورات خدا نا امید نشه.
6- از رحمت خدا نا امید نباشه.
7- خودش رو جزوی از این جهان در حال پیشرفت ببینه که باید به گسترش اون کمک کنه و خودش را انسان بیهوده ای نبینه.
8- سعی کنه که اشتباهات و گناهان گذشته رو تکرار نکنه
9- فهم بهتری از دین و قرآن داشته باشه و سعی کنه که بهتر قرآن رو بفهمه تا دیگران نتوانند برای اون تعیین تکلیف کنند و اون رو نا امید کنند.
10- به رحمت خدا امیدوار باشه
11- اگر حس میکنه که باید دینی رو ادا کنه یا کاری رو انجام بده همین الان و بدون فوت وقت این کار رو انجام بده
12- گناهان یا اشتاباهاتشو تکرار نکنه.
13- درکش رو از دین و خدا و قرآن عمیقتر کنه.
در یک کلام همونطوریکه در اول کامنت نوشتم، انسان باید به خدا شناسی عمیقی برسه.
با آرزوی موفقیت به همه ی دوستان و عزیزان دوست داشتنی و همراهان سایت عباسمنش.
همتونو دوست دارم، و برای تک تکتون آرزوی موفقیت و سربلندی دارم
باسلام
قبل از هرچیز از تشکر ویژه ای که به خاطر نظر قبلیم کردید ممنونم
درمورد اینکه چه ایده ای وجود دارد که بتوان احساس گناه را در فرد گناهکار از بین برد این موارد به نظرم رسید:
اولین کار اینه که شخص از به یادآوری آن گناه فرار نکند، مرگ یکبار شیون هم یکبار، به هیچ عنوان اینکه آن گناه را کرده کتمان نکند و برای فرار از احساس گناه توجیه نکند و گردن این و آن نیندازد چون اینطوری نه تنها خیالش راحت نمیشود بلکه احساس گناه تا آخر عمر گریبانگیرش خواهدبود و باوجودسعی در نادیده گرفتن و کوچک شمردن،ته دلش میداند کار کار درستی نبوده و احساس گناه رهایش نخواهد کرد. پس قدم اول پیش خودش بپذیرد و قبول کند که بله من چنین گناهی کردم اما از رحمت خدا ناامید نیستم چون میدانم که خدامرا دوست داشته و باوجود اینکه میدانسته ممکن است خطاکنم مرا آفریده پس میتوانم جبران کنم.
اگر شخص فکر میکند که افرادی بوده اندکه اورادر راه انجام این گناه تشویق کرده اند و به این شکل به او بد کرده اند باید به نحوی آن افراد را ببخشد مثلا بااستفاده از روشی مثل کوبیدن بالش و تخلیه ی خشم.
استفاده از عبارات تاکیدی مثبت هم در این راه خیلی کمک کننده است و باعث میشود ذهن شخص برای بخشش خودش آماده تر شود و مقاومتش در بخشش خودش کم کم از بین برود. عباراتی مثل” من خودم را میبخشم، خدادوستم دارد حمایتم میکند و راه را نشانم میدهد، من ذهن خود را از بند گذشته ها رها میسازم، من گذشته را با مهربانی رها میکنم و فقط بر امروز تمرکز دارم.”
برای جبران آن گناه راه حل بنویسد ؛ چه اینکه گناهی که انجام داده در گذشته بوده و نتایج و تاثیرات آن تمام شده و شخص موردنظر(که درموردش گناه کرده:قتل، تهمت و ..)در دسترس نیست و چه اینکه هنوز با شخص موردنظر یا شرایط موردنظر مواجه میشود. درهردو صورت روی یک صفحه کاغذ تمام راه حل های ممکن که به فکرش رسید برای جبران بنویسد(میتواند از روش طوفان فکریbrain storming استفاده کند)
حالا که از لحاظ ذهنی آماده شده وقت اقدام است! علاوه بر راه حل هایی که خود شخص در مرحله ی قبل نوشته یک راه مهمی که من همیشه شنیده ام که کارساز است اینکه به افرادی که رتکب گناه شده اند کمک کند تا خودشان را ببخشند و در حق آنها دعا کند! چون با دعا درحق چنین افرادی نسبت به آنها مهربانتر میشود و همینطور دلش نسبت به بخشش خودش هم نرم تر میشود و راحت تر خودش را می بخشد و احساس گناه خود به خود جای خود را به احساس ارزشمندی میدهد و به خاطر کمک به آنها احساس خوبی درمورد خودش پیدا میکند که زمینه ساز ایجاد اعتماد به نفس میباشد.
نکته ی آخر اینکه من فکر میکنم همانطور که با یک گل بهار نمیشود، با یک گناه هم شخص جهنمی نمیشود!! اگر توبه کند. و به خودش بگوید که همه خطا میکنند و فقط من نبودم که خطایی ازم سر زد فقط من یک فرقی که با بسیاری از خطاکاران دارم این است که در صدد جبرانم و این مرااز گروه آنها جدا میکند! یه مثال خیلی جالبی هم هست که من قبلا یه جایی خونده بودم اینکه:چیزی که باعث مرگ تو نشود ، حتما قویترت میکند!! پس به این موضوع هم توجه داشته باشد که “در هر آنچه که اتفاق می افتد خیر و شادی من وجود دارد”
با تشکر و آرزوی موفقیت برای همه ی دوستان
اول باید دلایل کاری که بهش می گه گناه رو مشخص کنه.
بعد روی دلایلش فکر کنه و باور خودشو از گناه عوض کنه و باور کنه به دلایلی که داشته اون کاری که انجام داده گناه نیست و فقط یه اشتباه کوچولو قابل جبرانه .
از روشهای زیر هم می تونه استفاده کنه :
1- نماز بخونه و با خدا به هر زبونی که راحته درد و دل کنه . اگه اول وقت نماز بخونه بهتره
2- کاری که بهش عشق و علاقه زیاد داره انجام بده و خودشو سرگرم کنه
3- افکار مثبت رو جایگزین افکار منفی کنه
4- تنهایی واسش مثل سم میمونه و باعث می شه سراغ افکار منفی بره
همین به ذهن من رسید
موفق باشید