ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!! - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    197MB
    58 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    607MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    51MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1140 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مونا بیتا گفته:
    مدت عضویت: 3733 روز

    سلام مجدد

    من یه درخواستی که دارم خواهش میکنم دوستانی که کامنت میزارن و از موفقیتهاشون میگن با جزئیات و در هر زمینه ای جدا توضیح بدن.الان این دوست عزیز مسیحیمون کامنت بسیار زیبایی گذاشتن که در کانال هم گذاشته شد اما توضیحی در باره حزییات ندادن و من تقریبا در اکثر کامنتها جای این توضیحات رو خالی میبینم.اکثر دوستان از آرامش میگن که خب تقریبا در همه ما که با استاد همراهیم جز اولین دستاوردهامون آرامشه.اما من جز خود استاد که تغییراتش بسیار عظیم بوده من تقریبا کامنتی حاوی این تغییرات ندیدم البته من نمیخوام کسی ناراحت بشه از این کامنت من چون خودم تقریبا تا حد زیادی باور دارم نمیگم ۱۰۰درصد چون انسان باید با خودش رو راست باشه اما میگم خیلی باورم بیشتر شده.واسه همین خیلی علاقه مندم ببینم تغییراتی مشابه استاد رو کسی داشته اما یا دوستان بیان نمیکنن یا من در کامنتهایی که خوندم یا تو کانال میگذارن ندیدم.این حس رو به ادم میده که استاد یک فرد متفاوته.میدونم که حرفم اشتباه هستش اما به هر حال ذهن انسان تحزیه تحلیلش تمومی نداره.پس از خانم شایسته عزیز و دوستان خواهش دارم کامنتی رو که بیشتر از جزییات موفقیت ها گفته بولدش کنن تا انگیزه بشه برای همه.

    سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    فروغ گفته:
    مدت عضویت: 2641 روز

    سلام به همه دوستان

    و سلام به استاد عزیز

    من دیشب وقتی این فایل رو شنیدم هنگ کردم

    و از اونجایی که ساعت از دو بعد از نیمه شب هم رد شده درج دیدگاه رو موکول کردم به امروز…

    استاد داشتم میگفتم من هنگ کردم اونقدر هنگ بودم که اصلا متوجه صدای بلند گوشیم نبودم و احساس کردم همسایه طبقه پایین بخاطر صدای گوشی من بنده خدا بدخواب شده

    و البته خواب خودمم کلا پرید.

    چی بگم؟….

    راهی نیست جز اعتراف به تنبلی،

    اعتراف به عادت…

    و اعتراف به اینکه من وانمود میکردم

    دارم روی خودم کار میکنم

    والا بعد از ۷ الی ۸ ماه شنیدن فایل های رایگان باید قدرت خرید دوره جدید رو پیدا می کردم!

    پس اعتراف کنم کار نکردم و ایمانم عملی به همراه نداشته

    و ایمان به خدا فقط لغه لغه زبانم شده…..!

    دقایقی پیش داشتم کتاب عزت نفس ناتانیل براندن رو میخوندم که صحبت از پذیرش احساسات منفی و ترس ها و اشتباهات هست.

    و من هم باید بپذیرم کم کاری کردم

    ایمانم به عمل کمی منجر شده

    و روی ترس هام کار کمی کردم.

    و حالا چه باید کرد؟

    البته من از صبح درگیرم با خودم و زمزمه کلامم و ذهنم این حرف استاد شده:

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

    و خوب فکر کردم راه های نشتی ایمانم کجاست؟

    کجا داره نشت میکنم و من خبر ندارم

    و به نتایج خوبی رسیدم

    که میخوام براتون بگم:

    دوستان

    شرایط من جوریه که واسه آشپزی باید بیام طبقه پایین که مادرم و برادرم هستن

    و غذایی درست کنم که همه باهم بخوریم

    و این دو نفر می تونم بگم

    نماد مجسم نگرانی و کمبودن

    که هیچ تلوزیون هم مدام روشنه

    و تو این دو الی سه ساعتی که در شبانه روز من پایینم در معرض برنامه های مخرب تلوزیون هستم. هر چند که من تلاش داشتم که به بهانه های مختلف حداقل کانال رو عوض کنم

    و یا ساعت آشپزی رو جوری ردیف کنم که به روشن بودن تلوزیون برنخورم

    اما صد درصد موفق نبودم

    و هروقت کنترل ذهنم خوب نبوده به محضی که اومدم طبقه پایین خوردم به وقت اخبار یا یه فیلم و برنامه خیلی خیلی منفی

    و جز نگرانی شدن از پیامدهای این موقعیت ها

    چیز دیگه ای نصیبم نشده و یا اینکه با برادرم سر خاموش کردن تلوزیون بحثم شده و بیشتر در مدار اشتباه قرار گرفتم.

    خلاصه

    یاد کیف های گردنی افتادم که واسه مدارک مهم هست ومیدن زائرای عربستان و عراق گذرنامه شون رو بذارن توش تا گم نشه

    و تصمیم گرفتم که یه گردنی اینجوری درست کنم و موقع آشپزی

    موبایلم رو بذارم توش و با هنزفری فایل های رو که میخوام گوش کنم.

    و اینجوری جلوی ورودی های منفی رو بگیرم

    و مانع نشت باورهای مثبتم بشم و از این جوانه های تازه کاشته شده بهتر محافظت کنم.

    و امروز از برکت فایل جدید استاد

    یه تغییر رفتار عالی هم داشتم.

    ماجرا این بود که

    دیشب رفتم خرید لوازم شیرینی پزی و خورده نداشتم که به فروشنده بدم

    گفت اشکالی نداره بعدا میارید..

    امروز صبح هم رفتم خرید لوازم شیرینی پزی اما از یه مغازه دیگه ای که ارزان تر میده

    موقع برگشت یادم افتاد که برم باقی پول فروشنده دیشبی رو بدم اما یادم افتاد دستم کیسه آرد و شکر و…

    و فروشنده ببینه ناراحت میشه شاید بگه چرا از من نخریدی.. به ذهنم رسید که خب نمیرم بعدا پولشو میدم

    اما باز یادم اومد که دقیقا سر راهمه و من از جلوی مغازه اش رد میشم . نکته جالب اینجاست که

    به ذهنم رسید ر

    تغییر مسیر بدم و از یه کوچه دیگه برم خونه..

    ناگهان به خودم اومدم

    من چکار دارم میکنم؟

    چرا باید تغییر مسیر بدم؟

    چرا باید نگران ناراحتی اون مغازه دار بشم؟

    و متوجه شدم

    که یه احساس گناه خیلی ظریف در کاره

    همون احساس گناه آشنای کودکی که والد درون میگفت تو باید تایید همه رو به دست بیاری و در غیر اینصورت گناهکاری…

    از این آگاهی خیلی خوشحال شدم

    و رفتم سمت مغازه اش و تسویه حسابم رو انجام دادم.

    شاید این ماجرا برای شما خنده دار یا تعجب برانگیز باشه

    اما من از این مدل تجربه ها زیاد دارم

    و خیلی جاها نباید احساس گناه میداشتم و داشتم

    و مثل خوره عزت نفسم رو خورده…

    خب

    اینم تجربه امروز من

    دوست داشتم با شما به اشتراک بذارم

    برای همه شما آرزوی موفقیت میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حمیدرضا گفته:
      مدت عضویت: 2938 روز

      دوست من یه نکته ای که توی صحبت هات دیدم و اتفاقا خودمم همینطور بودم اینه که منم توی یه چنین شرایطی زندگی میکنم یعنی توی خانواده من هم چنین موضوعی هست که تمرکز روی چیزهای منفیه. ببینید منفی که میگم یعنی واقعا اخرت منفی بودنه. خلاصه اون اول ها تلاش میکردم از این حرفا دوری کنم اما از اونجایی که داشتم بهش توجه میکردم حتی اگه با 10 نفر هم همزمان حرف میزدم اما با اینکه خودم نمیخواستم بازم تمرکز ذهنم میرفت همون سمت حرفای منفی و این تلاش زیاد به هیچ نتیجه ای نرسید که هیچی، حتی عصبانیت هم رو در من بیشتر میکرد و در نهایت مدار پایین تر. دیگه به بعد سعی کردم مقاوتم رو کمتر کنم بعضی وقتا که میبینم داره حرفای منفی زده میشه یه طوری حواسم رو به یه موضوعی پرت میکنم مثلا گاهی وقتا هندزفری میذارم یا اگه دم دستم نباشه حرف های استاد رو دائم تو ذهنم مرور میکنم یا راجب ایده هام صحبت میکنم و یا نعمت ها و فراوانی های خدا رو میشمارم خلاصه یه موضوع پیدا میکنم ازش لذت ببرم(یعنی اصلا با ذهنم مقاومت نمیکنم چون هر سری که مقاومت کردم بدتر شده) و الان تمرکزم بیشتر دست خودمه یعنی اگه حتی اون حرف های منفی هم کنارم باشن راحت تر میتونم تمرکزم رو بذارم روی موضوعی که دوست دارم

      موفق باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حمید جاوید گفته:
      مدت عضویت: 3362 روز

      با سلام

      افرین بر شما دوست عزیز.

      هم بر ترستون غلبه کردین و هم به نوعی ی ترمز رو در خودتون شناسایی کردین.

      نکته بسیار مهمی رو گفتین. نیاز به گرفتن تایید همه که خب به هر نوعی میتونه تو زندگیمون بروز کنه.

      خیلی باید حواسمون جمع باشه.

      شاد باشید (:

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    يوسف احد گفته:
    مدت عضویت: 2711 روز

    سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی

    و سلام به همه دوستای هم فرکانس

    وای چقدر ذوق کردم این فایل رو گوش دادم استاد عزیزم تو چقدر خوبی بخدا، چقدر نازی،چقدر با صداقت با هامون صحبت میکنی دیگه چیزی نمونده که بهمون نگفته باشی ،بخدا خیلی این فایلها ارزش داره باید با طلا نوشت،تا حالا هیچ کجا تو زندگیم ندیدم که کسی حتی با پول چنین فایلهای ارزشمند رو در اختیار کسی بزاره چه برسه به رایگان بودنش،چه رابطه ای با خدا پیدا کردی،چقدر پیش خدا عزیز شدی و خدا چقدر شما رو دوست داره که اینجوری دوست داشتنی و عزیزت کرده ،واقعا خوش به سعادتت استاد،من نظرم اینه اونهایی که هنوز دست خداوند روی زمین رو ندیدند و نمی شناسند چقدر تا حالا ضرر کردن.

    استاد عزیز به لطف خدای بزرگ برای اولین بار از گروه شما محصول میخرم خیلی خیلی ذوق دارم بخدا،همین امشب یا فردا اولین فایل دوازده قدم رو تهیه میکنم داستان اینه که من تو یک کارخانه ای کار میکنم که در ماه پیش من از سی روز پانزده روز رو کار کردم و یک دلیل عمده داشت که نمیتونم اینجا بیان کنم ولی نرفتن این پانزده روز باعث شد یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیم رخ دهد،و بعد از چهار سال یک رهایی دوباره در زندگی من به وقوع پیوست که بهترین اتفاق عمرم و سال ۹۷ من بود،وبعد از این پانزده روز دوباره به کارخانه برگشتم و ادامه کار دادم ،آخر ماه شد و من انتظار داشتم نصف حقوق رو برای من واریز کنند،ولی بنا به دلایلی که هنوز خودم هم نمیدونم حقوق کامل برای من ریختن و من میتونم با ذوق فراوان دوازده قدم رو تهیه کنم.

    خدایا هزاران بار شکر که از طریق یکی از دستانت دارم به دستاوردهای بزرگی از زندگیم دست پیدا میکنم.خدایا شکرت خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سحر عامری گفته:
    مدت عضویت: 3200 روز

    ای خدا جونم چه خبره اینجا ,اینجا کجاهه تکه ای از بهشت خدایا ای مهربانم سپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کردی همیشه دعامیکردم خدایامراباثروتمندان خداپرست اشنا کن کجا میشه این همه ثروتمندخداپرست پیداکرداینهمه عاشق خداجونم نمیتونم احساسم رابیان کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مرضیه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2568 روز

    سلام استاد عزیزم

    ممنونم از شما استاد شما منو به خدا رسوندین شما منو با خدایی آشنا کردین که ….

    استاد من فکر میکنم حال شمارو پیدا کردم اون موقع که بندرعباس بودین و کفشهاتون پاره شده بود و من اون موقع دنبال پول بودم و نمی فهمیدم چی میگین و اما حالا دارم به پهنای صورتم اشک میریزم و مینویسم از صبح که فایل دانلود کردم بارها اومدم کامنت بزارم اما نتونستم چون اون بالا ها نه نه نه درون خودم با خدای خودم عاشقانه ها داشتم

    باران تو که از پیش خدا می آیی و باران من اشکهای منه استاد همه فایل یه طرف ولی برای من اون جمله بالای در خونتون یه طرف

    In God we trust

    جمله ای که یه طرف دلار هم نوشته شده

    استاد شما دارایی های خودتون رو به نمایش نذاشتین شما قدرت خدارو به نمایش گذاشتین قدرت ایمان و توکل و عمل و باورتون رو به نمایش گذاشتین

    خداجوووووووووووووونم تووووووووو

    خووووووووووووود عششششششششششششقی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مريم بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2710 روز

    سلام استادعزیزم از خدا ممنون وسپاسگذارم این برای من یه نشونه است این جواب سوالم این فایل زبان خداونده من تو شرایط بحرانی سختی هستم و اشخاص بسیار با افکار منفی دوروبرم هست ولی تقریبا حدود یک ساله با سایت وفایلهای شما آشنا شدم خیلی خیلی خوب شدم خیلی اصلا بعضی افراد متحیر موندن از تغییرات افکارم خیلیهاهم با هام تهاجمی رفتار میکنند ولی حالا حالا کار دارم ولی خودم چون از درونم خبر دارم میفهمم تغییرات رو و اینکه خیلی بالا پایین میشم و خیلی از حرفای دلم رو جواب دادین یعنی همه همه رو جواب دادین و درست گفتید بیشتر از اینکه عمل کنم حس انرژی خوب وداشتم بارها و بارها فایلهای رایگان رو میبینم گوش میکنم حتی مینویسم ولی خیلی جاها یقه خودمو میگیرم میگم تغییر باورات چی میگه این حرفها این فیلمهای بی محتوا که جز ورودی منفی چیز دیگه ای برات نداره چی میگه توجه به ناخواسته ها ،اخبار ناامیدکننده،و همینطور خودمو ذهنمو کنترل میکنم استاد افرادی مثل من خیلی باید حواسمون به افکارمون باشه شما بهتر میدونیدعجول هم هستیم دوست داریم زود به خواسته هامون برسیم خدا میدونه چقدر دلم داره پر میکشه برای دورهقدم دلم میخواست از همون لحظه که دوره آماده شد شروع کنم ولی چه کنم که هنوز موقش نرسیده انشاالله میخرم دوره ۱۲ قدم رو استادم خدا قوت استادعزیزم از منزل زیباتون خیلی لذت بردم لطفاموزیکهای متن رو جداگانه در صفحه تلگرامتون قرار بدین سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فریده حسنی گفته:
    مدت عضویت: 2506 روز

    سلام به استاد عباسمنش وخانم شایسته عزیز و اعضای محترم سایت,,ممنون بابت اینهمه آموزش عالی,,استاد انقدر حرفاتون بر دل و جان مینشند که گاهی فکر میکنم شما تمام مسائل و مشکلات مارو میدونید و چه به موقع این صحبتا به گوش میرسه و بازم یه تلنگر دیگه زده میشه که حواست باشه از مسیر خارج نشی ,,,,,ماه پیش یه سفر به بندرعباس ,قشم,کیش داشتم,,سفرم با قطار بود ,,کل مسیر که تو قطار بودم فکرم پیش استاد بود ,کلی تو قطار خسته شده بودم,یکی از فایلای رایگان استاد گذاشتم وبا دل وجان گوش دادم,و با خودم فکر میکردم وقتی استاد این مسیر هر هفته بخاطر کلاسای ان ال پی میومد که خسته نمیشد ,میدونست آخره راهش موفقیته,,با رسیدنم به بندرعباس انگار استاد میدیدم,حسم عجیب بود,,چشمم به تابلوی بندرشهید رجایی خورد,بازم یاد خاطرات ایشون افتادم,,از اسکله شهید رجایی از دور عکس گرفتم,از تابلوی بندر شهید رجایی عکس گرفتم,نمیدونم چرا اینکارو انجام میدادم,حس میکردم همراه شدم با خاطرات قدیم استاد,انگار جای قدم های استاد میدیم اونجا و حس بسیار هم خوبی بود,,میخوام بگم استاد عباسمنش جزئی از زندگی من شده ,صبح که بیدار میشم با یکی از فایلای خدا بیدار میشم و فرکانس خودمو تنظیم میکنم روی حس عالی,حس اطمینان از خداوند ,حس آرامش,زندگی من متحول شده از زمانیکه با آموزه هلی این فرد بسیار قدرتمند آشنا شدم ,,براشون بهترین هارو آرزو دارم,در پناه خداوند مهربان شاد و سلامت باشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    میلاد ثمره گفته:
    مدت عضویت: 2909 روز

    سلام استاد عزیزم

    من مدت دو سال که با فایلهای شما اشنا شدم تونستم با کار کردن روی فایل های صوتی شما خودمو از زیر صفر بیارم بالا و مدار تغییر بدم بیام بالاتر و دوره ثروت شما را توی تابستون امسال خریداری کردم و تونستم با کار کردن روی باورهای دوره خیلی تغییر کنم و بیشتر نتیجه بگیرم و بهتر نتیجه بگیرم زمانی که رو باورهام کار می کردم حالم خیلی خوب بود خیلی فعال بودم خیلی شاد بودم و از زمین و آسمون برام برکت روابط خوب ثروت میبارید اما نمیدونم شاید باید بیشتر روی باور تکامل کار کنم خیلی زود از کاری که داشتم بیرون اومدم به نیت اینکه کسب و کار برای خودم بسازم و برای خودم کار کنم الان از اون موقعی که از کارم بیرون آمدم ۲ ماه میگذره تازه به این نتیجه رسیدم که روی باور دوره تکاملم بیشتر کار کنم تا اینکه شما دوره دوازده قدم معرفی کردید و شروع کردیم به توضیح دادن نمیدونم نمیدونستم چیکار کنم نمی دونستم که آیا این دوره را بخرم یا نه. دیشب خیلی توفکر بودم میگفتم من که دوره ثروت یک و دارم پس باید روی باورام کار کنم تا بتونم به وضعیت خیلی خوبی برسم اگر الان وضعیتم خوب نیست شاید به این دلیل که خیلی خوب روی باورام کار نکردم ولی الان توی کانال یکی از نظرات دوستان عزیز خوندم قبلش از خدا خواستم که یه نشونه بهم نشون بده از خدا خواستم که یه نشونه برام بیاره تا بفهمم که من باید این دوره دوازده قدم با شما همراه بشم یا نه. اما وقتی که نظر این دوست عزیزمون رو توی کانال خوندم احساس کردم یه نشونه است و توی دلم اون ندای درونم بهم گفت این هم از نشانه.پس شروع کن و دوره دوازده قدم و با استاد همراهشو. امیدوارم که با همراه بودن با شما تو این دوره بتونم دوره تکامل طی کنم و با باورهای که از دوره ثروت ۱ و فایلهای رایگان به دست آورم بتونم زندگی خیلی خوبی را برای خودم رقم بزنم و کمک کنم به دنیا که جای بهتری برای زندگی کردن باشد موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    م امیری گفته:
    مدت عضویت: 2530 روز

    سلام استاد

    هزاران مرتبه از خدا راضی و خوشحالم و عاشقشم که به بن بست که میرسم یه نشونه یا جواب رو بهم میده،

    چن روز بود گیج و پکر بود، فکر و عملم با هم نمیخواند، خودم نگه داشته بودم حرف بد نزدم ولی غافل از اینکه آب نبوده و گرنه من شناگر ماهری بودم، من به ظن خودم غیبت و انرژی منفی و… یاد گرفته بودم نمیفرستم، به اولین نفر که رسیدم یه کم خودم رو کنترل کردم بعد گفتم همین یه بار ایراد نداره خلاصه شروع کردم به غیبت و…. بعد چند روز که این دور باطل تکرار شد الان که بخودم میام میبینم حالم خیلی بد چرا؟ چون انرژی بد، غذای بد دادم به روحم، چرا اینکار رو کردم؟ چون برام نهادینه نشده بود که نباید انرژی بد بدم به روحم که برم بالا و بالاتر و من انگار اینکار رو برای تیک زدن برگه عدم غیبت و عدم قضاوت میکردم انگار نه برای حال خوب خودم،

    استاد اونجا که گفتی یه عمر با ترس و استرس زندگی کردی حالا یه شب انتظار به صفر رسوندن نداشته باش دقیقا من رو نشون گرفته بودی و دقیقا من یه شب انتظار ندارم چون اگه یه شبه اوکی شه یه شبه هم برمیگرده، من جسته گریخته و نامنظم کار کردم رو فایلها ولی با این وجود به اندازه ای که کار کردم حتی میتونن بگم بیشتر هم، جواب گرفتم و از خدا میخوام که به من کمک کنه خیلی منظم و متعهدانه روی خودم کار کنم و تغیر شگرف ببینم و به یگانگی خدا ایمان بیاورم و همیشه احساس کنم که یکی به پهنای ابدیت پشتم.

    استاد از اینکه بین حرفاتون یه گریزی هم به چیزای دیگه هم میزنی عالیه، من اصلا نمیدونستم ملکی باشه که متری 55 میلیون ارزش داشته باشه ممنون از گریزهای عالیییی.

    خدا رو شاکرم که نشونه ها رو تو جنبه هایی که تا حدودی کار کردم بهمون اندازه دیدم، الان که آگاهیم کمی بالاتر رفته و شاید مدارم کمی بالاتر رفته میبینم این که کمه و باید بهتر و بیشتر رو باورهام کار کنم، تا چن وقت پیش خوشحال بودم که خودم رو با دیگران مقایسه نمیکنم چن روز پیش وقتی دقت کردم متوجه شدم تو یه جنبه فقط کار کردم و اگر دقت کنم جنبه های دیگه ای از مقایسه سر در میارن…

    خدا رو شاکرم که با کمک و هدایت خودش روز به روز چشم نسبت به باورهای غلط ام بیشتر میشه و از خدا میخوام بمن کمک کنه منظم تر و متعهدانه تر کار کنم و از خدا میخوام که من رو هدایت کنه در مسیر آگاهی و آگاهی بمن عطا کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمد ابولیان گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    با سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز دست خدا تو زندگیم و همه عزیزان و هم فرکانسی های گل خودم

    من اولین نظریه که میزارم راجب خودم و که اصلا چجوری شد الان اینجام و با این مجموعه ناب آشنا شدم یه توضیحی میدم :

    استارت من یا همون جرقه نور الهی در من در 5 سال پیش زده شد خب من از طریق یکی از دوستان با کتاب راز خانوم راندا برن آشنا شدم و بعد اون موقع من سرباز شدم در مرز استان اردبیل به باکو کتاب راز رو میبردم و تو تایم بیکاری میخوندم خب خیلی روم تاثیر گذاشت و همون موقع بقول استاد اقرشو میزاره و اولین اثر حاله خوبه احساسه خوبیه که ادم داره بعد من یه مدتی موضوع رو فراموش کردم و شدم و همون ادم غرغروی قبلی و گفتگوهای ذهنی من منفی بود اکثرش بعد دوباره پارسال یه اتفاقی افتاد تو زندگیم که بابتش خواهر جوانم رو از دست دادم امسال و جرقه زده شد دوباره. من یکم پیش زمینه داشتم ولی قانون و نمیدونستم بقول استاد کم کم هدایت میشوی خب من تو تلگرام بود تابستان 96 با استاد اشنا شدم اما نه طور جدی یعنی جدی نگرفتم تا اینکه کم کم دیدم نه این ادم حرفی داره واسه گفتن واسه من خب من با کار کردن با فایلهای رایگان استاد برام کار پیدا شد کلی تجربه کسب کردم تو بهترین جای شهرم بد فضایی ایجاد شد برام هدایت میشدم به همین ترتیبی که استاد میگن هدایت شدم کم کم و اصلا انگار خداوند حرفاشو رو از طریق استاد بهم میگفت الهاماتی بهم میشد من از لحاظ روحی و مالی و سلامتی اروم اروم رشد کردم و خدارو شکر میکنم که حالم الان خوبه و دیدگاهم کلا نسبت به زندگی و مرگ و خداوند تغییر کرد تمام اون اتفاقاتی که استاد میگفتن کم کم با تکامل و اروم اروم رخ میده داره برام رخ میده و من میدونم اوضاع بهتر و بهتر میشه با صبر و ایمان و اعتماد به فرمانروای کل هستی من میسازم زندگیمو اونجوری که میخوام خواستم بگم با فایلهای رایگان استاد زندگیم تغییر کرد و هدایت شدم به بهترین جا و این ادامه داره…

    من یه تشکر ویژه میکنم از استاد که بشکل دستان خداوند وارد زندگیم شد و من خیلی کمک خدارو تو زندگیم دیدم از وقتی که جدی گرفتم تمرین ها رو

    ممنونم از همه دوستان

    شاد و سلامت و موفق باشید

    یاحق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: