عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

744 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2653 روز

    سلام بشما استاد عزیزم و مریم جان شایسته و تمامی دوستان عزیزم.

    استاد چقدر این فایل پراز آگاهی بود برای من. جمله به جملش همه آگاهی بود که به سرزمین وجود من می‌نشست. بینهایت ممنونم ازشما.

    استاد ازیکسال پیش خدا هدایتم کرد بسمت یکسری باورهای بی‌نظیر و قدرتمند و درین یکسال هربار که درباره هرکدام از اون باورهای عالی شک و تردید سراغم میومد و از خدا سوال میکردم و هدایت میخواستم هربار به طریقی خداوند هدایتم می‌کرد و جواب سوالات منو میداد تا شکهام نسبت به اون باورهای عالی کمتر بشه و ایمانم بیشتر. و درواقع تکامل خودمو داشتم طی میکردم درباره ایمان قلبی به اون باورهای عالی ای که خود خداوند بهم یاد داده بود.

    و امروز باشنیدن این فایل یکسری از اون باورها دیگه نشست جای درست خودش توی وجودم و دقیقا من کامل شدن و افزایش ایمانم نسبت به اون باورها را حس کردم و چقدر تمام وجودم غرق سپاسگزاری شد و چه حس رهایی خوبی را تجربه کردم و آنچنان کیفیتی را حس کردم با تک تک سلول‌های بدنم که به هیچ عنوان نمیشه با کلمات مطرح کرد.

    بینهایت سپاسگزار خداوندم که هربار بطریقی منو سورپرایزم میکنه.

    و بینهایت ازشما سپاسگزارم بخاطر جاری کردن درک و آگاهی ای که بشما میرسه و سخاوتمندانه در اختیار ما میزارین.

    و ممنون از دوست عزیزمون لیلا خانم که کامنت ایشون جریان عظیمی از جاری شدن خیرواگاهی را براه انداخت.

    در پناه خداوند باشین و باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    علی بهره ور گفته:
    مدت عضویت: 3319 روز

    سلام به همه دوستان استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    امروز صبح در حین پیاده روی داشتم جلسه 2 از دوره عشق و مودت در روابط رو گوش می‌کردم و در مورد خودم و نحوه کم کاری هام و اینکه چرا ذهنم اینقد مقاومت داره ولی قلبم به هیچ عنوان نه فکر میکردم

    که این نکته به ذهنم رسید و یکی از بزرگترین باگ هام برداشته شد که من فک میکردم من اگه بخام از این دوره ها استفاده کنم یک جورایی کلک هست یعنی ذهنم این باور داشت که بابا تویی که داری از این فایل ها استفاده میکنی یک جورایی میخواهی با این مطالب کلک بزنی البته در مورد مطالب توحیدی استاد که ربط داشت یک‌جورایی در ذهنم به مذهب این‌مقاومت نداشتم

    که این الهام و این فکر در جواب اومد که بابا این ها قانون هست یعنی ثابت هست(که صدها بار استاد عنوان کرده بودند)یعنی تو حقه بازی نمیکنی تو کلک نمیزنی یعنی تو در راستای قانون کار انجام میدی نه چیز دیگر و لاجرم باید نتیجه این بشود که خداروشکر متوجه این ایراد شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    هاله گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    سلام میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم

    سلام میکنم به همه دوستان هم فرکانسی خودم

    مباحثی که در این فایل مطرح شد دقیقا موضوعی بود که سالها باهاش مشکل داشتم

    مخصوصا در قدرت دادن به دیگران و اهمیت دادن به اینکه دیگران درباره من چه فکری میکنن

    در خصوص قدرت دادن به دیگران راجب خودم براتون بگم:

    در دوران کودکی چه در مدرسه و چه در خانواده همش دنبال این بودم که تایید همه رو بدست بیارم

    در روابط دوستی با هم سن و سالانم محبت زیادی میکردم و وقتیکه دیگه توجهی به من نمیکردن اونهارو در ذهن خودم مهم جلوه میدادم.چسبیدن و قدرت دادن به رابطه های دوستی تمام شده باعث بی توجهی بیشتر اونها به من میشد.

    هر موقع خانواده سر هر رفتار اشتباه من شروع به انتقادات رگباری به من میکردن نظر اونها راجب من در ذهنم مهم میشد و شروع میکردم به سرزنش خودم(البته مادر و پدرم منو خیلی دوس دارن و برام زحمت کشیدن)

    5سال پیش پدرم تصمیم گرفت بدون من یک زندگی جدیدی داشته باشه از اون موقع ترس داشتم که نکنه ارتباطم با او قطع بشه مدام در حال چسبیدن و قدرت دادن به او بودم تا جایی که احساس کردم ارتباط با او جز احساس ناراحتی وحشتناک و ناامیدی چیزی برام نداره و پدر را به حال خود گذاشتم.

    من مشکل سلامتی داشتم و دارم اولیش ریفلاکس معده بود که جراحی شد و خوب شد اما متاسفانه اینقدر توجه به این موضوع نادلخواه زیاد بود باعث شد سالها درگیر مشکلات دندانی بشم این تضاد هنوز با منه اما شدتش داره کم میشه خداروصد هزار مرتبه شکر.استاد،خانم شایسته و دوستان عزیزم این تضاد سلامتی رو گفتم که بگم جدیدا من یک نکته ای در این تضاد کشف کردم نکته اینجاست که من مدام به نظر نا امید کننده دکترها اهمیت میدادم مدام به دکترها قدرت میدادم و میترسیدم.انها مرا محدود میکردن که حتما حتما این روش درمانی رو انجام بده و هیچ راه دیگری نیست.به من حس ناتوانی میدادن حس اینو میدادن که هیچ وقت دندان ها و لثه من سلامت نمیشن.انگار باور کمبود اجرا بشه.کمبود راه حل.کمبود دکتر خوب.اون لحظه خدای مهربون رو فراموش میکردم و فراموش میکردم که خداوند منو بینهایت روش درمانی و دکتر خوب هدایت میکنه.

    از وقتی که خداوند منو به این سایت هدایت کرد رفتار و نگرشم به همه چیز بهبود پیدا کرد و هنوز هم معتقدم که خیلی جای کار دارم و باید خیلی رو خودم و باورهام کار کنم.

    خداروشکر میکنم کار کردن رو خودم باعث شده مسایلی که در این کامنت نوشتم کمتر بشه.

    چه در لحظات سخت چه در لحظات خوب و شاد زندگیم نور درخشان توحیدی رو می بینم که در درون منه و روز به روز درخشانو درخشان تر میشه و به من میگه غمگین نباش(لا تحزن) من پیشتم از هیچ چیز نگران نباش و نترس .تو حرکت کن و این مسایلی را که داری باور نکن ،منو باور کن که خدای تو هستم،عظمت منو باور کن

    نکاتی که از آموزش امروز شنیدم و درک کردم براتون مینوسم:

    *به هرچه توجه کنی از جنس همون بیشتر و بیشتر میشه،به زیبایی توجه کنی زیبایی وارد زندگیت میشه،به چیز نادلخواه توجه کنی چیزهای نادلخواه چیزهایی که دوس نداری وارد زندگیت میکنی.

    *هر فکری و آگاهی که به تو احساس آرامش،امید،شادی واقعی میده صدای خداست و هر فکری که به تو احساس ترس،ناتوانی،ناامیدی بده صدای شیطانه.

    *هم خودم و هم شما دوستان عزیزم کامنت های سایت رو بخونیم.من علاوه بر اینکه کامنت های دوستان رو در فایل های رایگان میخونم نظرات دوستان در بخش عقل کل رو هم میخونم.بخش عقل کل سایت واقعا فوق العاده است.

    یه موقع هایی سوالاتی برام پیش میاد که در بخش عقل کل سرچ میکنم و با خواندن کامنت ها جواب سوالمو می گیرم.

    طوریکه بیشتر اوقات فراقت و استراحتم رو اختصاص میدم به کامنت دوستان.واقعا با خوندن این کامنت ها انرژی میگیرم

    و حالم خوب میشه و تحسین میکنم.تحسین میکنم که در ایران و دیگر نقاط جهان انسان های آگاه و خردمند روز به روز در حال زیاد شدن هستن در صورتیکه در گذشته مدام قضاوت میکردم که همه بد شدن دوره زمونه بدی شده من تا به الان به انسان های با باور های خوب و فرکانس بالا دسترسی نداشتم.وقتی کامنت هارو میخونم به خودم میگم چقدر دوست عزیزمون رو خودش و باورهاش کار کرده واقعا آفرین.دوستتون دارم دوستان عزیزم.

    *در شرایط سخت و مایوس کننده هم این امکان وجود داره که روی باورهامون کار کنیم حتی در شرایط سخت هم میشه روی این موضوع کار کرد که خدارو مقصر ندونیم به خودمون نگاه کنیم ببینیم دیدگاه ما و باور ما چیه که این شرایط رو رقم زده و بتونیم زندگی خود را از همه جنبه ارتقا بدیم.درست همون کاری که لیلای عزیز انجام داد.

    *در همه لحظات خوب و بد زندگی سپاسگزار خداوند باشیم به جای توجه به چیزی که نداریم به چیزی که داریم توجه کنیم و سپاسگزار باشیم.سپاسگزاری به ادا دراوردن نیست سپاسگزاری واقعی همون توجه به چیزهایی است که حال ما را خوب میکند و حال خوب ما ایمانی است که به خداوند داریم.سلامتی یه ثروته.تا الان من همه توجه ام به دندونام بود در صورتیکه من دستانی دارم که داره برای شما تایپ میکنه و کامنت میزاره.پاهایی که در حال حرکت به سوی اهداف و زندگی دلخواهشه

    چشم هایی که خدارا میبینه،عظمت خدارا می بینه زیباهارا می بینه

    مغزی دارم که مهارت هارا یاد می گیره،درس می گیره از اشتباهاتش،درستو غلطو میتونه تشخیص بده

    قلب سالم دارم قلب من صندوقیه که خداوند حرف هایش را درون این صندوق میگذاره تا من بخوانم،کبد سالم دارم کلیه سالم دارم تمام اعضای بدنم سالم هستن خداروصد هزار مرتبه شکر.سپاسگزار باشم که عزیزانم و هرکسی که میشناسم زندگی خوبی داره و خوشحال هستن.

    *از حس گله و شکایت و رسیدن به حس شکرگزاری همین کافی است که همه چیز برای من تغییر کنه یقین داشته باشیم که این مسیر درست است این مسیر توحیدی است.

    *فقط عمل کردن میتواند نتایج را رقم بزند گوش دادن به فایل ها میتواند سیمان باورهای محدود کننده را شل کند.

    *الهاماتی که از طرف خداوند دریافت می کنیم به آن حتما حتما عمل کنیم.

    *اگر توجه مان را از شرایط نادلخواه برداریم خداوند شرایطی فراهم میکند که حتی بتوانی بدهی ات را پرداخت کنی.

    *جهان به شکل ریاضی افکار و احساسات من را نشان میدهد.

    *به جای گوش دادن به اخبار و مطالبی که جز ترس و نا امیدی چیز دیگری ندارد مطالبی نگاه کنیم و بخونیم که به ما حال خوب هدیه میکند.

    *رابطه ما با خودمان و دیگران بخش خیلی مهم از زندگی ماست که با تمرین کردن و کار کردن روی خود و باورهامون بیشتر نگرانی های ما برطرف خواهد شد.

    *وقتی در مسیر درست هستیم خداوند آسان میکند دریافت نعمت هارا و زیبایی های بیشتری را خیلی آسان به ما هدیه میکند

    اما وقتی در مسیر نادرست هستیم آسان می شویم برای وقوع اتفاقات بد بیشتر.

    *اگر میخواهیم نتایج رقم بخوره قدم های کوچک برداریم و عجله نکنیم.قانون تکامل را طی کنیم.

    *در سایت مشارکت کنیم و کامنت بزاریم تا باورهامون تقویت بشه.

    *خداوند همواره با ما حرف میزنه و ایده میده فقط کافیه بهش گوش کنیم و حرکت کنیم.

    *هر تضادی توش خیری هست که ما نمی بینیم،ثروت و نعمت درون این تضادهاست.خودم تا به الان فکر میکردم خدا منو دوست نداره که من این تضادهارو در زندگیم دارم.استاد،من به این یقین رسیدم که چقدر خدا منو دوس داره که خودش منو هدایت کرد به یکی از شاگردان شما که خود او هم این مباحث رو آموزش میده او شمارا به من معرفی کرد و بی نهایت ازش سپاسگزارم.

    *همه ما دستان خداوند هستیم برای پیشرفت و گسترش جهان و این پیشرفت هرگز متوقف نمیشه و خداوند این امکان رو به ما داده که در پیشرفت جهان مشارکت داشته باشیم

    *باور داشته باشیم که هر تضاد راه حل داره و راه حل آن را کسی جز خدا به نمیگه.

    سپاسگزارم از توجه شما به این کامنت

    استاد،خانم شایسته،دوستان خوبم خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    به‌نام خدای مهربانم

    سلام به استاد نازنینم وهمه ی دوستان

    خداروشکر که بازم قراره صحبتهای شماروبشنوم استاد راجبه خداوند اگه بدونین وقتی فایل رودیدم چقد خوشحال شدم

    انگار روح وجسمم هرروز تشنه تر میشه که از خداوند بشنوه

    قدرت خداست

    هیچکس دیگه ی قدرت نداره

    دلم میخواداینو همیشه بگم وبنویسم

    احساس میکنم بعضی وقتا این جمله روفراموش میکنم

    خداجانم دلم میخواد با تمام وجودم توروبپرستم خداجانم هرآنچه دارم از توست

    تویی که هوامو داری

    قلبم ازیاد توسرشار از آرامشه

    دلم به قرصه

    خدایی که همه کار برام انجام میده

    خدایی که همیشه هست

    بقیه میان ومیرن

    حتی اونایی که نشون میدن خیلی دوست دارن هم یه روزی میرن

    فقط تومیمونی برام خدا

    کمکم کن وابسته نباشم

    مهتاج بقیه نباشم

    بی نیازم کن از بقیه وکمک کن فقط نیاز مند تو باشم

    وابستگی خیلی به ضربه میزنه ومنو از تو دور میکنه

    زندگی زیباست

    فرصت های خوب وعالی بی انتهاست

    سلامتی وثروت بینهایت وجود داره

    شادی همیشه هست

    روابط عالی هرروز درزندگی من بیشتر میشه

    من لایق نعمتهای خداوندم

    وخداوند به راحترین شکل منو به همه ی خواسته هام میرسونه

    اینو باور دارم

    من فقط خودم خالق زندگیم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1107 روز

    چقدر جالبه این نکته ک استاد حسش بهش نمیگه فایل بذار و اتفاقاً منی ک دارم با دوره های استاد کار میکنم به عنوان مشتری وفادار و شاگرد استاد ، این خواسته رو داشتم ک ای کاش استاد فعلا دوره ای نذاره یا فایلی نذاره تا با تمرکز بیشتری روی آگاهی ها و این حجم از فایل ها و دوره ها کار کنم اتفاقاً این فایل نذاشتن ها کمک کرد بهم

    منظورم اینه کسانی ک به منبع وصل هستن و تو مسیر درستن خداوند هدایت شون می‌کنه ، به استاد میگ نیازی نیست فعلا فایل بذاری چون خدا آگاهه ک من به عنوان شاگرد دارم رو دوره ها کار میکنم و فعلاً نیازی به دوره جدید نیست ، من باید همونارو هی تمرین کنم تا بهتر و بهتر بشم مثل همون فن زیر دوخم کشتی

    من باید عمل کردن به قانونی ک از زاویه های مختلف تو دوره های استاد گفته شده رو یاد بگیرم و این سایت مثل باشگاه شده برای من ک نیازی نیست مربی دستگاه جدید بیاره ، اینجا تمام وسایل تمرین هست و کار من اینه ک هرروز بیام اینجا و تمرین کنم و همون برنامه ای ک استاد گفته تو این سالهارو کارکنم تا هرروز حرفه ای تر بشم تو اجرای قانون

    من به عنوان مشتری یا مصرف کننده واقعاً استاد حتی یه لحظه هم وسوسه نشدم ک برم مثلاً یه جای دیگ با یه استاد دیگ ک مثلاً فعال تره کار کنم

    حتی این کم کارکردن شما این مدت بیشتر منو جذب سایت میکرد ، چون احساس عقب موندن از فایل ها و دوره ها رو نداشتم و با آرامش بیشتر کار میکردم رو خودم

    ببین خدا چجوری همه مارو داره هدایت میکنه

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    شکر گزار اعظم گفته:
    مدت عضویت: 2346 روز

    سلام استاد

    بالاخره برام از اون اتفاق عجیبا افتاد که منتظرش بودم

    میخوام داستانشو براتون تعریف کنم که هم خوشحال بشید هم کمک کنه به باور بقیه ی دوستان

    پارسال من یه ایده ای به ذهنم رسید که برای افرادی که طبیعت گردی میکنن یا دست فروشا که شبا کار میکنن و نیاز به نور دارن یه موتور برق خیلی سبک بسازم یه مقدار تحقیق کردم و دیدم که شدنیه ولی برای اینکه مطمئن بشم رفتم مغازه های خیابون سعدی که مرکز فروش موتور برقه

    پرسیدم که اگه چنین چیزی بسازم فروش داره؟

    همه گفتن نه تا الان کسی چنین چیزی از ما نخواسته

    اما من باور نکردم. گفتم یه آگهی الکی تو دیوار میذارم ببینم کسی زنگ میزنه یا نه

    اما بعد از یه هفته کسی زنگ نزد

    بعد گفتم اینم فکر خوبی بودا

    چند تا آگهی الکی از ایده های مختلف میذارم ببینم کدوم مشتری داره همونو بسازم

    چند تا آگهی گذاشتم که همه بی نتیجه بودن به جز یکی

    و اون موتور برق 24 ساعته بود

    (موتور برق معمولی بیشتر از 4 ساعت نمیتونه کار کنه چون آسیب میبینه و ژاپنی ها 6 ساعت میتونن کار کنن اما برای حالت شبانه روزی باید از دیزل ژنراتور استفاده کرد یا اینکه دو تا موتور برق بنزینی رو به نوبت روشن و خاموش کنن)

    من میخواستم موتور برقی بسازم که باتری داشته باشه و برق رو تو خودش ذخیره کنه که موقع استراحت برق از طریق باتری تأمین بشه و هر وقت باتری خالی شد موتور روشن بشه و باتری رو شارژ کنه

    چون عملکردش مثل ماشین های هیبریدی بود اسمشو گذاشتم موتور برق هیبریدی (که هرگز ساخته نشد)

    این آگهی توی دو ساعت 4 تا سفارش گرفت!

    چیزی که هنوز وجود نداشت

    گفتم عالیه همینو میساز«ی»م

    به «شریک»م گفتم این آگهی خیلی مورد استقبال قرار گرفت

    اونم گفت باشه بسازیم

    رفتم موتور برق و موتور استارت خریدم و سایر ملزومات

    چون پولم به موتور برق استارتی نمیرسید هندلی خریدم که خودمون استارتی کنیمش

    اما نمیدونستم چجوری موتور استارت رو به دسته ی هندل ربط بدم و این باعث شد که یه کم طول بکشه

    به خاطر همین طول کشیدن شریکم گفت من دیگه برات هیچ کاری نمیکنم

    این شد که من موندم و پوست گردو

    تقریبا تموم پولم هم تموم شده بود

    تخصصی هم تو الکترونیک نداشتم

    چون همیشه بخش مکانیک ماجرا با من بود و الکترونیک با دوستم

    من گفتم اشکال نداره وارد الکترونیک میشم و کل موتور برق رو خودم میسازم در عوض کل سودش مال خودم میشه

    و شروع کردم به تحقیق

    اما پول نداشتم که لوازم مورد نیاز برای موتور برق هیبریدی رو بخرم به خاطر همین گفتم باتری و اینورتر رو حذف میکنم و موتور برق اضطراری میسازم

    یعنی موتور برقی که زمان قطع برق خودش روشن بشه

    البته این مدل تو بازار موجود بود و من فقط برای شروع میخواستم این کارو انجام بدم و اینکه ارزون ترش رو تولید کنم.

    بالاخره بعد از 40 روز تونستم بخش الکترونیک قضیه رو انجام بدم. از اونی که فکر میکردم آسون تر بود! چون خدا داشت کمک میکرد. که در ادامه چند تا مثالشو میگم:

    مثال 1: محافظ یخچالمون سوخت. رفتم بازش کردم دیدم یه مدار داره گفتم شاید مدارش به صورت آماده باشه

    گشتم دیدم مدارش حدودا یک سوم قیمته سفارش دادم دو تا بیارن که یکی هم زاپاس باشه

    یکیشو لحیم کردم تو محافظ یخچال و رفت

    ولی اون یکیشو یه کم بررسی کردم ببینم چجوری کار میکنه. متوجه شدم مدار محافظ وقتی خاموشه هم یه طرفش وصله

    یعنی رله دو تا پایه داره یکیش وقتی وصله که برق هست یکیش وقتی وصله که برق نیست.

    این دقیقا همون چیزی بود که برای روشن کردن موتور برق زمانی که برق نیست لازم داشتم! یعنی برق قطع میشه استارت موتور برق وصل بشه (البته به باتری)

    لازم به یاد آوریه که محافظ یخچال شاید هر ده سال بسوزه!

    مثال 2: بابام زمین کشاورزی داره تو روستا. گفت نمیتونی یه لامپی درست کنی که وصل بشه به باتری ماشین؟ چون اگه نور باشه شبا آبیاری میکنم که هوا خنک تره. گفتم چرا نمیشه لامپ شاخه ای 12 ولت میخواد دیگه. هر روز دارم از کنار مغازش رد میشم

    به خاطر همین رفتم یه شاخه ال ای دی هم خریدم

    بعد رفتم سراغ ادامه کار خودم یعنی موتور برق

    دیدم زمان قطع برق تا موتور برق روشن بشه و وصل بشه به مدار خونه حدود یک دقیقه زمان لازمه و تو این زمان خونه تاریک میمونه

    از طرفی باتری موتور برق هم ولتاژش همون ولتاژ باتری ماشینه و منم که ال ای دی شاخه ای رو خریده بودم

    به همین دلیل اومدم گفتم از همین سیستم محافظ یخچال استفاده کنم و علاوه بر استارت موتور برق یه لامپ کوچیک هم روشن کنم که خونه تا وصل شدن موتور برق تاریک نمونه

    یعنی بلافاصله یه چراغ 12 ولت روشن بشه بعد استارت بخوره و بقیه ی مراحل

    داشتم شدیدا رو این پروژه کار میکردم. یه روز خوابیده بودم که یه دفه از خواب پریدم گفتم اگه نصف شب برق بره چی؟

    چراغ موتور برق روشن میشه همه رو بیدار میکنه که

    این موضوع حدود دو سه روز فکر منو مشغول کرده بود که ایا واقعا راه حلی نداره؟

    یعنی مطمئن بودم که تا اینجاشو خیلی ها انجام دادن

    روشن شدن چراغ وقتی که برق قطعه برای من سخت بود

    برای من مهندس مکانیک نیاز به امداد غیبی داشت :)

    برای مهندسای الکترونیک که چیز مهمی نبود

    گفتم احتمالا گیر اصلی کار همین بخش مزاحمت خواب بوده که چنین چیزی برای خونه ها نداریم

    بالاخره راه حلش به ذهنم رسید:

    سنسور نور

    باید چراغی میساختم که یه سنسور نور داشته باشه که اگه چراغای خونه روشنه اونم با قطع برق روشن بشه و اگر چراغای خونه خاموشه یعنی اهل منزل خوابن و دیگه با قطع برق روشن نشه

    اما من که الکترونیک بلد نبودم

    و معمولا اینجور مواقع از کار کناره گیری میکردم و اسمشو میذاستم عقب نشینی استراتژیک :)

    این عبارت از کجا اومده بود تو ذهنم؟

    بماند

    این دفه با خودم گفتم گر جهنم میروی مردانه رو باید الکترونیک یاد بگیری

    کار رو تعطیل کردم و خودم رو آماده کردم که الکترونیک یاد بگیرم

    اما نذاشتن :)

    رفتم به صورت اینترنتی سنسور نور سفارش بدم دیدم سنسور نور 1000 تومنه و کنارش ماژول سنسور نور 15000 تومن

    رفتم تحقیق کردم که ماژول چیه

    دیدم هر کاری لازمه برای استفاده از سنسور رو انجام میدن و به صورت آماده میفروشن و بهش میگن ماژول

    مثلا ماژول سنسور نور یا ماژول سنسور حرکتی

    (حالا باز اگه کسی راحت ترشو خواست بهش میگن ماژول رله دار)

    یعنی اصلا آمادش تو بازار با قیمت کم بود و نزدیک بود به خاطر ترس هام کارو تعطیل کنم!

    ماژول رو خریدم و نصب کردم

    حالا چراغ تشخیص میداد که خوابیم یا بیدار. اما یه قدم تا تولید فاصله بود

    و اونم چاپ مدار الکترونیکی به صورت صنعتی بود

    مثال 3: همینجوری که داشتم دنبال قطعات میگشتم یهو چشمم خورد به یه ویدیوی بی ربط!

    ویدیو 5 دقیقه ای آموزش شروع کار با نرم افزار آلتیوم دیزاینر

    آلتیوم دیزاینر همون نرم افزار طراحی بردهای الکترونیکه

    فایل رو باز کردم اما دوباره بستم

    با خودم گفتم تو رو چه به آلتیوم؟

    از یه نرم افزار سبک تر شروع کن

    رفتم نرم افزار پروتئوس رو دانلود کردم و نصب کردم و شروع کردم به یادگیری

    تا طراحی اولین مدارم حدود یک ماه زمان برد

    مدار رو به «روش اتو کردن» توی خونه چاپ کردم و تست کردم

    همه چی درست بود

    بعد فایل مدار رو فرستادم برای شرکت های چاپ مدار که به صورت رنگ شده چاپ کنن

    فکر مکنید چه جوابی دادن؟

    گفتن ما نمیتونیم فایل پروتئوس چاپ کنیم باید تو آلتیوم دیزاینر طراحی کنی!

    یه ماه زمان سوخت شده بود برای یاد گیری یه نرم افزار بی مصرف

    دوباره رفتم سراغ همون هدایت الهی که نادیده گرفته بودم و ویدیوی 5 دقیقه ای رو دیدم

    آلتیوم رو دانلود کردم و نصب کردم

    راحت تر از اونی بود که فکر میکردم

    از همه مهم تر نسخه ی قدیمیشو اصلا تو کامپیوترم داشتم چون اون شریکم چند سال قبل داده بود که نصب کنم

    حدودا یه هفته ای مدارو از نو توی آلتیوم رسم کردم و دادم برای چاپ

    تا مدار حاضر بشه قطعات رو خریدم

    مثال 4: یه روز خوابیده بودم که با یه صدایی بیدار شدم دیدم صدای خودمه که تو حالت نیمه بیدار میشنوم

    با تکرار میگفتم اوپتوکوپلر اوپتوکوپلر اوپتوکوپلر …

    از قبل اسم این قطعه رو دیده بودم ولی نمیدونستم چیه

    رفتم تحقیق کردم دیدم باهاش میشه مدار رو از نوسان برق شهر ایزوله کرد

    مثال 5: وقتی که بهار شد هی ابر میومد تو آسمون و هوا تاریک میشد بعد ابرا میرفتن هوا روشن میشد

    با تاریک و روشن شدن هوا سنسور نور عمل میکرد و رله خاموش روشن میشد و تیک تیک صدا میداد

    (صدای تیک تیک راهنما و فلاشر ماشین همون صدای رله هست)

    و این صدا تو یه چراغ دیواری آزار دهنده بود

    خیلی فکر کردم که چطور این صدا رو حذف کنم شاید یک ماه از بهار فکرم درگیر بود

    آخرش اوردم مدارو باز کردم ریختم روی میز و بعد از چند روز راهشو پیدا کردم

    که موازی کردن دوتا ترانزیستور بود اما چون خیلی تخصصی میشه وقت شما رو نمیگیرم

    ولی نتیجش این شد که یک رله حذف شد منم چون صدای تیک تیک رله نبود برای اینکه بدونم کِی سنسور فعال میشه برای آزمایش یه ال ای دی لحیم کردم جاش

    اما موقع کندن ال ای دی گفتم چرا حذفش کنم؟

    وقتی چراغای خونه خاموش میشه این ال ای دی روشن میشه دیگه

    یعنی میتونه کار شب خواب رو انجام بده. اونم یه شب خواب اتوماتیک

    به این صورت صدای رله هم حذف شد و شبخواب هم اضافه شد

    اگه از اول به من میگفتن یه چنین چیزی بساز؟

    میگفتم اصلا در تخصص من نیست برید سراغ یکی دیگه «فارسل الی هارون»

    اما قدم به قدم تا کامل شدن دستگاه پیش رفتم

    چیزای کلیدی ای یاد دادید به ما

    مساله بعدی که دیگه تخصص خودم بود یعنی بدنه

    از اونجایی که پول برای ساخت قالب تزریق پلاستیک نداشتم چند تا طرح رو با نرم افزار سالیدورک کشیدم و دادم با لیزر روی ام دی اف بریدن و به هم چسبوندم و بدنه درست کردم و از بین اونا اونی که قشنگ تر و محکم تر بود انتخاب کردم و به تولید رسوندم

    الان خداروشکر پول دارم برای تزریق پلاستیک اما بعضی مشتری ها نظرشون اینه که این چراغ الان چون حالت دست ساز داره قشنگه

    پلاستیکی بشه خوب نیست! حالا موندم چکار کنم چون تولید این حالت زمان بره (که ان شاء الله الله هدایت میکنه)

    نمیدونن به علت کمبود بودجه بوده که

    اما اول این متن گفتم اتفاق عجیب

    شاید خیلیا براشون سوال باشه که کجای این داستان عجیب بود؟

    عجیب این بود که من پارسال زمانی که داشتم این مراحل رو طی میکردم تا برسم به چراغ اضطراری اصلا روحمم خبر نداشت که قراره امسال مشکل سراسری قطع برق پیش بیاد

    از اونجایی که اخبار هم دنبال نمیکنم در جریان نبودم

    فقط یه دفه دیدم دارن مردم سفارش میدن

    4 تایی 5 تایی 12 تایی

    یه مدت جوری شد که چراغ آماده نداشتم و از مشتری میخواستم بهم مهلت بده تا بسازم

    اما خدا همچنان داشت کمک میکرد

    مثال 6: چون از باتری بزرگ ترازویی تو چراغ استفاده کرده بودم باید شارژر باتری رو از بیرون میخریدم که یهو دیدم ناموجود شد!

    بدون شارژر هم این دستگاه به درد نمیخورد

    رفتم تو بازارا حضوری گشتم دیدم پیدا نمیشه

    حدود یک هفته فروش متوقف بود چون شارژر نداشتیم

    یاد اون آیه افتادم که حضرت ابراهیم گفت: «من افول کنندگان را دوست ندارم»

    به خودم گفتم چرا با قطعه ای کار کردی که فقط یه فروشگاه داره؟

    اما دیگه دیر شده بود

    چون سرگرم تولید شده بودم کار کردن رو خودم رو فراموش کرده بودم و داشت نتایج از دست میرفت

    دوباره شروع کردم به انجام تمرینات و کار کردن روی خودم

    دو روز بعد یهو چشمم افتاد به یه منبع تغذیه و یه ماژول کاهنده کنارش

    این دو تا رو برای موتور برق خریده بودم که آزمایش کنم و چون جواب نداده بود انداخته بودم یه گوشه و حدود یک سال هر روز جلوی چشمم بودن!

    در واقع ربطی به چراغ اضطراری نداشتن

    گفتم یعنی ممکنه اینا بتونن باتری رو شارژ کنن؟

    چون میدیدم روی باتری یه سری عدد نوشته اما نمیدونستم چی هستن

    رفتم با دقت خوندم دیدم میگه ولتاژ از 6.9 ولت بالاتر نره جریان از 1.35 آمپر

    اون دو تا قطعه یکیشون ولتاژو کنترل میکرد یکیشون جریان!

    جالبه که بعد از اون هم سه تا منبع تغذیه دیگه خریدم اما هیچ کدوم محدود کننده جریان نداشت

    و با اجبار جبّار من شارژر مورد نیازم هم با قطعات پایدار بازار ساختم. خدایا شکرت

    حالا فقط یک نکته مونده اونم اینه که محصول رو توی دیجی کالا میفروختم

    اونم خیلی دیر به دیر پول رو به فروشنده ها میده و بیشتر از یک ماه طول میکشه تا تسویه کنه

    احساس کردم دارم قسطی یا مدت دار میفروشم. هرچند فروش بالایی داشت اما گفتم با مرام استاد سازگار نیست و به همین دلیل فروش توی دیجی کالا رو متوقف کردم و به زودی فروش توی باسلام هم با اینکه زود پول میده متوقف میکنم چون دارم سایت فروشگاهی خودم رو راه اندازی میکنم

    جالبه وقتی فروش دیجی کالا رو متوقف کردم یه نفر پیام داد که 5 تا دستگاه پر نور میخوام

    گفتم کجای تهران هستید

    گفت کربلا هستیم!

    ایرانی مقیم کربلا بود

    به این ترتیب دستگاه من خارج از کشور هم رفت و نصب شد

    بدون اینکه اصلا به صادرات فکر کرده باشم

    البته هنوزم فکر نمیکنم بخواد بشه میشه

    یه اتفاق خیلی مهم هم تازگی افتاده

    چون چراغ اضطراری که ساختم نصف شب روشن نمیشه اسمشو گذاشتم هوشمند

    چند وقت پیش رفتم تو گوگل سرچ کردم دیدم یه شرکت بزرگ که یه کارخونه تو خراسان و یه کارخونه تو یزد داره تو سایتاش زده چراغ اضطراری هوشمند!

    درحالی که چراغاشون هوشمند نیست و نصف شب اگه برق بره روشن میشه

    و به همین سادگی منو از تو گوگل حذف کرده :)

    تا چند وقت پیش فقط من تو گوگل بودم

    با خودم گفتم یعنی من انقدر رقیب جدی ای شدم؟ خداروشکر

    حالا هم دیجی کالا رو از دست دادم هم گوگل :)

    اما چرا خوشحالم؟

    چون مهم نیست برام

    خدایی که تا اینجا منو اورده بقیشم میبره

    به قول سعدی « عجب ماندی ای پیر فرخنده رای / تو را کشتی آورد و ما را خدای»

    در عوض فرصتی شد که بیام یه تشکر کنم از شما که تقریبا کل زندگیتون رو گذاشتید و یک آزادراه درست کردید بدون محدودیت سرعت

    فقط مونده به کیفیت ماشین و مهارت رانندگی ما

    الان هم اومدم روی نشانه ی امروز من کلیک کردم گفتم هر فایلی اومد داستانم رو همونجا مینویسم و به خاطر اینکه به شک نیوفتم فایل رو گوش نکردم هنوز

    اول متنو میذارم بعد گوش میدم

    و هنوز نمیدونم چه ارتباطی به موضوع داره

    به هر حال امیدوارم همه ی اعضای این گروه بزرگ همیشه موفق باشن و عذر خواهی میکنم که بعضی قسمت ها تخصصی شد.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      معصومه گفته:
      مدت عضویت: 2348 روز

      بنام خدایی ک اسمونو بدونه هیچ ستونی افرید این خدا قدرت اینو داره منو ب تموم خواسته هام برسونه

      سلام ب روی ماهتون

      امیدوارم حین این همه شجاعت ایمان و عشق ب خودتون و توانایی هاتون غرق در نعمت های خداوند باشید

      این فایل نشونه من بود

      ک باتموم وجودم ب ناتوانی خودم در مقابل خداوند اعتراف کردم

      ک بهم بگووو بگو چیکار کنم ک اسون بشم برای اسونی ها

      گفتم خدایا تو که میدونی من جزتو کسی رو ندارم بگو بگو باید چیکار کنم

      چشمامو بستمو با احساس نیاز ب هدایت خدای محبوبم نشانه امروزمو زدم

      اومدم رسیدم ب کامنت پراز ایمان پراز شجاعت پراز عشق شما هرجا نمیفهمیدم بیشتر تحسینتون میکردم بیشتر قلبم باز میشد میگفتم ببین معصومه،ببین این پسر چقدر خودشو، خداشو باور کرده ک رفت تو دل ایده هاش ببین خدا چطوری هدایتش کرده

      اون جمله

      (این آگهی توی دو ساعت 4 تا سفارش گرفت!

      چیزی که هنوز وجود نداشت

      گفتم عالیه همینو میساز«ی»م )

      این جمله قلب منو باز کرد ک تموم هدایت های این یک ماه داره میگه شروع کن کسب و کارتو شروع کن دختر من برات دوره راهنمای عملی رو خریدم چرا داری حواستو پرت ی قرون دوزار کار کردن برای بقیه میکنی

      اونجا ک سفارش از خارج از ایران گرفته بودید هم قلب منو باز کرد چون این خواسته منه ک کارای منم مشتری خارج از کشور داشته باشه و ب دلار بفروشم کارامو

      خیلی ازت ممنونم ک اومدی نوشتی تا هدایت خداوند رو بیشتر بیشتر باور کنم ک باید برم تو دل کار خودم باید انجام بدم ایده هامو باید رشد کنم باید موفق بشم، چونکه چاره ای ندارم جز موفق شدن

      از خداوند براتون بهترین های خودشو میخوام نعمت نامحدود میخوام و تبدیل شدن ب ادمی ک کسی نتونه ب گرد پاش برسه :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    عادل امامی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    سلام

    روز همگی بخیر

    ادامه فایل از دقیقه 17

    یکی از مسائلی که تو همین دو دقیقه اول متوجهش شدم اینه که روی قدرتی که آدمها ادعا می کردن دارن حساب کردم ولی وقتی که سر بزنگاه شد دیگه خبری از هیچ کس نشد و این یعنی من به شدت از توحید دور شدم و همون قدر هم اتفاقات نادلخواه رخ داد.

    وقتی می‌دونم که در مسیر درست هستم چرا باید به حرف دیگران اهمیت بدم ؟ چرا باید مهم باشه؟ اصلأ همین باعث شد که وضعیت من ناپایدار بشه چون من اصلاً وام نمی گرفتم و طبق برنامه های که با فایل های سایت پیش میرفتم معتقد بودم وقتی باورهامو درست کنم وضعیت زندگیم هم درست میشه

    اما بخاطر اینکه اطرافیان به قدری رو مخ بودن و چون حرفشون برام مهم شده بود ، وام گرفتم و اونم نه یکی بلکه چند تا

    همین پول وام ها که جمع شد من از سر ندونم کاری زدم به کاری که اصلاً اندازه ش نبودم و همه ش یه جا بلوکه شده و یه جورایی به منزله از دست دانه

    من وقتی دیگران بهم چیزی میگفتن برام مهم نبود حتی جوابشون رو هم نمیدادم وقتی میگفتن این همه وقته داری کار می‌کنی هنوز مستأجری و … اما از جایی که حرفاشون مهم شد و من تأثیر پذیرفتم ،آسیب دیدم

    وقتی می دیدم نزدیک ترین آدم به من تا یک متر بالای سرش زیر قسط و قرضه تا صابخونه شده خب این در منم اثر گذاشت از طرفی هم حضورم در سایت خیلی کم شده بود و باورهام ضعیف

    یکی از چیزایی که یکم اذیتم میکرد این بود که چرا منی که خیلی از جواب ها رو داشتم مردود شدم ؟ استاد که تقریباً همه چیو گفته بود

    نمی‌دونم

    هر چی که بود به هر ترتیب گذشته و کاریش نمیشه کرد

    الآن دارم هر روز بیشتر ادامه میدم بیشتر می نویسم و شکر گزاری میکنم بیشتر می خونم بیشتر گوش میدم بیشتر امید میگیرم انرژی میگیرم وقتی می بینم کسانی که حتی شرایطشون بدتر از من بوده اما دارن ادامه میدن و کم کم نتایج میاد منم روحیه می گیرم باورهام تقویت میشن و پاهام تو این مسیر محکم تر و ثابت تر میشه

    خدارو شکر الآن روابطمون خوبه سلامتی مون تقریباً خوبه ارتباط با خداوند هم داره بهتر میشه فقط این بحث مالیه که مطمئنم خدا کمکم می کنه و از پسش بر میام الخیر فی ما وقع و کمترین خیرش تا الآن این بوده که بیشتر بیام تو سایت و بیشتر شکرگزار باشم

    این نکات مثبتیه که روشون تمرکز کردم و همیشه بابتشون شکرگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    نسرین سیفی گفته:
    مدت عضویت: 1142 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جان مهربون

    بنده های خوب و قشنگ و توحیدی خدای مهربونم

    ممنون و سپاسگذار خدای قشنگمم‌ که منو هدایت کرد به این سایت و توفیق داد کنار شما عزیزان و بچه‌های از خواهر و برادر نزدیک‌تر این سایت باشم

    استاد خدا به من و همسرم توفیق داده که‌ قدم اول رو بخریم و تمرکزمون روی اون قسمته و با خانه‌تکانی ذهن همراه نشدیم چون حس خوب و فوق‌العاده‌ای داریم از گوش دادن به جلسات قدم اول میگیریم

    دیشب حدود دم‌دمای صبح بود فک کنم که اومدم تو سایت و تو این چند روز همش یه حسی بهم میگفت اگه استاد فایل جدید بزاره من نگاه میکنم و دیشب گفتم بزار نگاه کنم و تو بنر سایت نبود هنوز این فایل

    اما اومدم پایین صفحه و تو اون بخش که نوشته فایلای دانلودی دیدم انگار من این فایل و ندیدم باز کردم اومدم پایین که ببینم کامنتاش‌ مال چه تاریخیه که دیدم کامنتی نداره و شما شاید کمتر از دو‌سه ساعت بود که گذاشته بودین

    و چقدر من حس خوبی گرفتم از این فایل از دیدن شما از اینکه حسم بهم گفته بود استاد فایل جدید گذاشته از مطالب‌ فایل از اینکه من لیلا بشارتی جزء اعضای مورد علاقمه و کامنتاشو میخونم خصوصا تو قدم اول دیدم چقدر همه چی انگار واسه من گفته شده انگار مخاطب شما منم انگار خدا داره از زبون شما با من حرف میزنه

    و از اتفاق امشب مطمئن شدم که تضادی برای رشدم

    استاد من الان که دارم این کامنتو‌ مینویسم‌ دارم گریه میکنم

    دلم شکسته از دست آدمایی که پشت سرم حرف میزنن‌ حرف نا به جا

    آره خیلی سخته خیلی سخته ریگی به کفشت نباشه و واکنش نشون ندی

    خیلی سخته و من امشب فهمیدم انگار که تغییری نکردم

    ناراحت میشم

    حالم خراب میشه

    قصد دارم به بقیه توضیح بدم که نه من آدم بدی نیستم

    من واکنش نشون میدم استاد

    پاشنه آشیل من اینه

    شاید یکی از پاشنه‌های آشیل

    استاد من دقیق میدونم مشکلم از عدم احساس لیاقت

    میدونم

    چند وقت پیش شنیدم چندنفر پشت سرم حرف زدن و تهمت زدن در صورتی که من تقصیری نداشتم، واکنش نشون دادم و اونا رفتارشون بدتر شد خیلی بدتر

    بعد حدود سه ماه از اون قضیه گذشته الان، هفته قبل مهمونی بود که من اون خانواده رو میدیدم و تصمیم‌ گرفتم برم و چون سنم‌ از اونا کمتر سلام و علیک بکنم و قهر نمونم با وجود اینکه اونا با من جلو همه بد رفتاری کرده بودن

    (داخل پرانتز بگم که یه اخلاقی دارم که نمیدونم خوبه یا بد ولی نمیتونم با هیچکس قهر بمونم و میگم باید فراموش کرد و تموم کرد کینه رو )

    در راستای همین رفتارم خواستم اون شب هم برای احوالپرسی پیشقدم بشم که اونا‌ باز هم بهم بی‌محلی کردن و من و ندید گرفتن من راستش با شناختی که ازشون داشتم حدود بیست سی درصد خودمو برای این رفتار آماده کرده بودم دیگه تا آخر مهمونی اصلا به سمت اونا نگاه نکردم و خداروشکر بهم مهمونی علی‌رغم تصورم خوش‌گذشت

    ولی امشب شنیدم اون آدما بازم پشت سرم حرف زدن حرف نابجا حرفی که به شدت دلم رو شکوند با خودم گفتم دیگه تحت هیچ‌شرایطی منم باهاشون حرف نمیزنم و حتی سلام هم نمیدم و نمیبخشمشون

    هر چی سعی کردم بخوابم نتونستم سردرد گرفتم

    نوشتم‌ تو دفتر از خدا هدایت خواستم

    من عمیقا دلم میخواد این ضعف‌های شخصیتیم‌ درست بشه

    برام‌ دردآوره که تغییری نکردم و اعتراف کنم هنوزم این حرفای خاله‌زنکی اذیتم میکنه

    برام دردآوره که انقدر ضعیفم‌ که آدما بهم بدی میکنن‌ اما من دلم نمیخواد باهاشون قهر کنم انگاری که میترسم از اینکه راجع‌بهم‌ چی فکر میکنن

    نکنه بگن بدم

    استاد من با تهمت‌ و وصله‌ای که بهم زدن چه کنم آره انقدر این موضوع برام دردآوره انگار

    استاد میدونم این احساس عدم لیاقت پایین از گذشته‌ دردآور و کودکی پر رنجم‌ میاد

    میدونم این یه تضاده که خدا لطف کرده بهم نشون داده تا درستش کنم

    میدونم یا باید تغییر کنم‌ یا له میشم

    از خود خدا هدایت میخوام

    میدونم ارزشم از این خیلی بیشتره که درگیر این حواشی بشم

    با خودم مرور میکنم رفتارمو و میبینم‌ چقدر من برای این آدما طلب خیر کردم چقدر من کلا صادقانه با همه رفتار میکنم و میگم نسرین تو که از خودت مطمئنی تو که به قوانین خدا شک نداری میدونی نمیتونی سر جهان رو کلاه بزاری

    تو این چند وقته استاد برام هر تضادی پیش اومده تو دلش یه خیری بوده مثل مروارید

    این‌ یکی هم میدونم یه مروارید‌ گنده تو دلشه‌ و دوست منه

    استاد و مریم جان دوستون دارم زیاد

    انشالا برسه روزی که من هم یکی از شاگردای موفقتون بشم و شما بهم افتخار کنین و تغییر بنیادی بکنم و بدون مقاومت واکنش نشون ندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1659 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به همه عزیزانم

    اول از همه از لیلا جان و استاد قدرانم سپاسگزارم

    استاد در تمام فایل احساس زیبای درونتون رو درک و احساس کردم و پر شدم از حس خوب و عالی

    ممنون که هر بار با توجه به احساس زیبای درونتان فایل آماده میکنید و میگزارند تا ما هم همون احساس زیبا رو دریافت کنیم سپاسگزارم استاد

    سپاسگزارم از استاد شایسته که با گذاشتن این دوره زیبا زمینه ساز تهیه این فایل ارزشمند و زیبا شدن.

    دریافتیهای من با یکبار دیدن این فایل که ارزش بارها و بارها دیدن رو داره

    _آنچه رو که هیچ کنترلی براش ندارم که هیچ کاری براش انجام ندم اصلا بهش فکر هم نکنم

    آنچه رو که براش کنترل دارم روش تمرکز کنم مثل کنترل داشتن روی کانون توجه ام، مثل کنترل روی ذهنم

    _اگر من در مسیر درستی باشم اگر نترسم اگر غصه نخورم که شروعش از توجه نکردنه همه چی درست و عالی و دلخواه پیش میره

    _من خودم خالق زندگی خودم هستم:

    دوست دارم وقتی این جمله را میگم این رو یاد آوری کنم به خودم که من [خودم و خداوند خالق زندگی خودم هستم] من به تنهایی توانایی هیچ کاری ندارم و هیچی نیستم من به همراه تنها قدرت جهان هستی که خداوند فرمانروای جهان هستی میتونم زندگیم رو زیبا و عالی و پر از نعمت و برکت و راحتی بسازیم خداییی که همه چیز در دستان اوست و من همراه خداوند که باشم دیگه هیچ چیزی و هیچ کسی هیچ قدرتی در زندگی من نداره و همه صفرن و هیچ وهیچ وهیچن

    (چقدر دوست دارم که ابراهیمی باشم که هیچ وقت از هیچ کس هیچ چیزی نخواست حتی وقتی فرشته ای برای کمک بهش اومد و گفت من فرستاده خدام حضرت ابراهیم به او گفت من کمکت رو نمیخوام خود خدا میدونه. و این باورش به خدا باعث شد چه معجزات و رحمتی در زندگیش باشه و دوست خداوند بشه که من حسرت این نوع رفتارش رو بخورم و خیلی سعی میکنم مثل حضرت ابراهیم رفتار کنم اما گاهی میبینم که دارم روی دیگران و کس دیگه ای غیر خدا حساب میکنم و حالیم نیست و راه‌ها دارم تا برسم به ابراهیم،.خدایا من رو به باور ابراهیم و رفتار ابراهیمی برسان.آمین)

    استاد من هم شما رو تحسین کردم بابت این نوع باور و افکار و این تغیر در رفتار تون :

    1_ احساس ارزشمندیتون که همه و همه باور قلبی شما به خداست که همه چیز خداست و همه کار کار خداست و هیچ چیز دیگه ای و این فایل نزاشتنها تاثیری در کاربرها نخواهد داشت

    2_باور به فراوانی که باعث میشه یک کار شما به اندازه بینهایت کار کردن‌های دیگران نتیجه بده

    3_ در صلح بودن با خودتون که خودتون رو همونطوری که هستید پذیرفتین و خودتون رو دوست دارید

    اینها همه نقاط قوت و پیشرفت شماست که باید من هم از همین راه برم و یاد بگیرم که وقتی احساسم خوبه و لذت میبرم همه چی خوب جلو میره و مهم اون احساس رضایت درونی که دارم که باعث میشه همه چی خوب پیش بره و یک کار انجام دادن به اندازه بینهایت کار و تلاش بقیه جواب میده و مهم اندازه و مقدار کار و تلاش نیست مهم میزان توحید و احساس رضایت درونی تو از خودته و خدای خودت

    تشخیص سخن خداوند(الهام) با نجوا:

    وقتی آگاهی باعث آرامش میشه یعنی اون آگاهی از طرف خداونده وقتی فکری میاد که نگرانمون میکنه یعنی اون از طرف خداوند نیست و از ذهنه نه از قلب

    این راه تشخیص گفتگوهای درونی من هست که گفتگو با خداونده یا با ذهن

    ساده ترین راه رسیدن به خواسته ها:

    وقتی شرایط سخته راحترین کار مقصر دونستن بقیه اس به خصوص غر زدن به خدا که چرا من ندارم ؟چرا نیست؟ اگه بود من اینجور ،بچه ام اینجور، وضع زندگیم اینجور، خدایا چرا باید من نداشته باشم اون داشته باشه؟ و تمام اینها وقتی هست که نمیدونی چکار کنی؟ تنهای تنها فقط خودتی و خدای خودت و دنیایی که پر شده از ناخواسته و تو خواسته هایی داری که راهی براش نمیبینی و نمیدونی چکار کنی؟ غافل از اینکه((((((( شکر گزاری))))) همین راه ساده ،اما پر از نعمت و برکت است راه باز شدن دروازه خواسته هاست(( دیدن داشته ها ))راه وفور نعمت و برکت هست

    چرا تضاد در زندگیم هست؟

    اگر تضادی هم هست برای پیشرفت منه برای درس یاد گرفتن برای رشد و بهتر و زیباتر شدن زندگی من .خداوند ما را آفریده تا رشد کنیم و لذت ببریم و راهها نشانمون میده برای بزرگ شدن و رسیدن به اصل خودمون هر اتفاقی و ناخواسته ای هر تضادی راهی هست برای بهبود شخصیت و زندگی من

    حرف آخر

    خدایا کمکم کن تا بتونم به اصلم برسم به اونی که هستم و باید باشم

    خدایا اسانم کن برای اسانیها

    خدایا اگاه و بیدارم کن تا راهی که هموار و زیباست رو برای رسیدن به خواسته هام ببینم و در اون مسیر قرار بگیرم

    خدایا ما را به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای هدایت کن آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1812 روز

    سلام استاد عزیزم.

    من اومدم یه چیز دیگه بگم.

    من چند روزی بود دنبال اسم بیماری صرع میگشتم توی فایلهای دوره سلامتی.

    یکی از دوستان همسرم دچار هستند و خیلی دلم میخواست این دوره را معرفی کنم به ایشان. هرچند مادر خودم بهش گفتم دیباتت خوب میشه و نیاورد این سمت.

    خلاصه ولی برای خودم مهم بود که ببینم درست شنیدم که صرع درمان میشه یا خیر؟!

    وقتی داشتم برای بار سوم این فایل را گوش میدادم متوجه شدم که شما در مورد درمان بیماری صرع صحبت کردید و کلی خوشحال شدم.

    چقدر خداروشکر کردم و سپاسگزار شدم.

    یه موضوع دیگه اینکه استاد عزیزم قسمت آخر کامنت لیلا خانم عزیز، تقریبا کل قوانینی که باعث میشه ما به سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت برسیم اومده بود.

    چقدر لذت بردم.

    و چقدر ایده گرفتم. من دوباره متعهدانه سپاسگزاری را آغاز کردم.

    سپاسگزاری ای که نوشتاری باشه. چون باعث میشه تمرکز بیشتری داشته باشم و در نهایت احساس خوب بیشتری؛ چه از حالت روحی و چه از لحاظ زمانی؛ داشته باشم.

    خیلی ممنونم استاد. چقدر خنده ی شما زیباست.

    چقدر واقعا ماشالله هر روز جوانتر می شوید به لطف قانون سلامتی.

    چقدر این احساس خوب مهم هست و چقدر زیبا باعث‌رشد ما و جهان می شود.

    عاشقتونم. و سپاسگزارم. بینهایت. خداروشکر که با شما آشنا شدم و لیلا خانم را نیز از طریق شما شناختم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: