اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من فروشنده هستم و مدتهاست که میخوام درآمدم رو ۳ برابر کنم
واسه اینکار من باید فروش روزی ۱۰ تا ۱۵ میلیون داشته باشم
بعد از این فایل استاد به چند تا ترمز اساسی رسیدم که ذکر میکنم و جوابهایی که خودم تونستم به خودم بدم را می نویسم که ان شا الله برا دوستان مفید باشه
۱-فکر میکردم که شهر من گنجایش این مبلغ فروش رو نداره و من رقبای بسیاری دارم
جواب-این مساله برمیگرده به ضعف ایمان من به خداوند که به جای اینکه روزی خودم رو از خدا بخوام به ظرفیت شهر فکر میکردم
درصورتی که خداوند از جایی که من گمان نبرم روزی برای من میفرسته و اگر شهر من گنجایش نداشته باشه منو به مکان بهتر هدایت میکنه در صورتی که من خودم رو تسلیم خداوند کنم
۲-فکر میکردم که من توانایی فروش این مبلغ رو ندارم
جواب- من قرار نیست بفروشم
وقتی من تسلیم خداوند باشم و خدا رو تنها منبع رزق و روزی خودم بدونم خودش واسه من میفروشه
تبلیغ میکنه .حتی جای من صحبت میکنه .جواب مشتری رو میده و اونو قانع میکنه و بهترین و خوش حساب ترین و نقد ترین مشتری ها رو به سمت من هدایت میکنه
۳-فکر میکردم که اگر قرار باشه من زیاد بفروشم اونوقت دیگه وقتی برام نمیمونه که من روی خودم و باورهام کار کنم
جواب-روزی ۱۵ میلیون میشه ۵ قلم از ارزون ترین کالای من
و بر فرض که این ۵ قلم کالا رو من یه دونه یه دونه به ۵ تا مشتری بفروشم (۹۰ درصد اوقات مشتری ها تعداد دو یا بالاتر میخواهند )
من واسه هر مشتری ۱ ساعت وقت بگذارم بازم من ۴ ساعت وقت اضافه دارم
۴-مدام پیش مشتری ها سعی میکردم اوضاع شغل خودم رو وخیم اعلام کنم که طرف عجله کنه و بخره
جواب-این باور هم باز برمیگرده به باور کمبود
من فکر میکردم که اگر مشتری از مغازه من رفت بیرون سریع مغازه دارهای دیگه قیمت پایین تر میگن و مشتری رو میگیرند و دیگه سمت من نمیاد که البته با این باور اکثر اوقات همینطور میشد
این باور رو جایگزین کردم که رزق و روزی من دست خداست پس نگران نباشم اونی که روزی من باشه از تو مغازه تمام رقبای من بیرون میاد و یه نیرویی اونو سمت من میکشونه و جنس منو تو دلش جا میکنه
۵-فکر میکردم که مردم پول ندارند و چون اجناس من لوکس هست و قیمت ها رفته بالا مردم از من نمیخرند
جواب -این باورم برمیگرده به کمبود
کمبود در جهان
خداوند هزار برابر بیشتر از نیاز همه مردم دنیا رزق و روزی قرار داده و ما فقط با تغییر باور و فرکانسمون اونها رو میبینیم و میتونیم دریافتش کنیم
درسته که خیلی ها پول ندارند ولی وقتی من در فرکانس درست باشم جهان مشتری هایی رو که پول دارند رو سمت من میفرسته
۶-فکر میکردم رییس من حقوقم رو سه برابر نمیکنه
جواب -من درصدی کار میکنم
مسلمه که هرچی بیشتر بفروشم به درامد بالاتری دست پیدا میکنم
-یا جواب دیگه اینکه مگه روزی من دست رییسمه
رییس من یه وسیله و دستی از دستان خداست
اگر توکل من به خدا باشه از این رییس نشد از یکی دیگه
اصلا چه بسا اینکه من خودم به زودی شرایطی برام جور بشه که رییس بشم
تا الان تونستم این باگ ها رو از ذهن خودم دربیارم و روش کار کنم که تو دفترم یادداشت کردم واسه شما هم نوشتمش
امیدوارم اول به خودم و بعد به دوستان عزیزم کمکی کرده باشم
اگر من جایی اشتباهی دارم خوشحال میشم بهم جواب بدید
درود بر استاد عزیزم من کدهای مخرب زیر را شناسایی کردم
1-خود را در در میدات مسابقه دیدن و حس رقابت با سایر بندگان خدا در زمینه کسب ثروت این خود احساس مقاومت در ذهن ایجاد می کند
2-ایجاد احساس بد از وضعیت کنونی به علت نداشتن ثروت در زمان حال حاضر
3-خود را در جایگاه خدا دیدن و تردید در اجرای عدالت توسط خداوند
4-عدم باور به خود و توانایی خود و وضع ثروت موجود و فعلی
5-گفتن این درخواست یعنی خدایا من نیازمندم تو من نیازمند را سیر کن تا من سایر نیازمندان را سیر کنم و این به مفهموم برچسب نیازمند بودن و ناتوان بودن به خود است و خود این دعا نمایش عجز کامل است و فرکانس را به شدت کاهش می دهد
6-نگاه تک بعدی به زندگی و اینکه تنها راه کمک به دیگران ثروت است
7-فریب و نیرنگ به خودواقعی و خالق هستی و نگاه انسانی داشتن به خداوند
موانع ذهنی که من داشتم دارم به کمک دستان همیشه پایدار خدا در زندگیم برطرفش میکنم بی اعتمادی نسبت به خودم و توانایام،ترس از همه چی(،فکرکردن به جای بقیه درمورد خودم)و…اما جواب پیدا کردم اونم چیزی نبود جز دوست داشتن واعتماد کردن به خودم بودوباور کردم که می توانم وهیچ غیر ممکنی در این جهان وجود نداره!وخدا را سپاس بخاطرهمه دوستان هم فرکانسیم واستاد عزیزم
سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز گروه تحقیقاتی استاد عباس منش و همه همراهان و بروبچه های گل این خانواده صمیمی
یادمه سال پیش بود که با یک واسطه از یک پیرمرد ثروتمندی شنیدم که گفته بود :”شما نمیخواد بجای خدا خدایی کنید و برا بقیه طلب ثروت کنید.بقیه خودشون باید از خدا بخوان.شما برا خودتون طلب کنید و برا بقیه هم از خدا بخواین که به خودشون بده”
در مورد سوال هم نکاتی که من فهمیدم اینه که:
1-اول این که ناخودآگاه احساس بی لیاقتیه.چرا,چون داریم این فرکانس رو ارسال می کنیم که من خودم ذاتا لیاقت ثروتمند شدن را ندارم که خدا بهم بده و باید بخاطر اون کار خیر یا اون شخص خاص به من ثروت داده بشه
2-دارم خودمو جای خدا میگزارم.می خوام برا بقیه خدایی کنم و همینطور بجاشون تصمیم بگیرم و فرکانس بفرستم
3-با این ذهنیت درواقع داریم میگیم بقیه مهمتر از من هستن
4-ضد باور فراوانیه.چون داریم این فرکانس رو ارسال می کنیم که همه نمیتونن به مقدار کافی و زیاد ثروت داشته باشند و هر کسی خودش بتونه بینهایت ثروت و نعمت را داشته باشه , بلکه من باید داشته باشم تا مقداریش را هم به بقیه بدم
5-یک باور دیگه اینکه من میتونم رو زندگی بقیه تاثیر بگزارم که این باور گریبانگیر خودمون هم میشه و درواقع اعتقاد داریم که بقیه هم میتونند رو زندگی من تاثیر بگزارند
6-اینکه من از اون افراد به خدا نزدیک ترم.که این اعتقاد با اساس قوانین مغایرت داره.با این باور پس ما داریم میگیم که هستند افرادی دیگه هم که از من به خدا نزدیک ترند که ناخودآگاه این احساس,ما را از خدا دورتر نگه میداره
7-در واقع هنگام این دعابیس فرکانسمون رو کمبوده ودر واقع داریم این فرکانس را ارسال می کنیم که درحال حاضر نه من ثروت دارم نه اون طرف
8-نکته دیگه اینکه ما با این باور درواقع به عدل خداوند شک کردیم که مثلا حق فلانی اینه که ثروتمندتر باشه ولی خدا بهش نداده و من میخوام بهش ثروت برسونم که نتیجه این نگرش گریبانگیر خودمون هم میشه
9- اینکه الان ندارم که ببخشم و باید داراتر بشم تا ببخشم که این باور , بیس فرکانسش بر اساس کمبود ثروت هستش
سپاسگزار خدای مهربون-استاد عزیز و گروه ایشون و همه شما دوستان خوبم هستم
سلام.میدونی انگارکه اینطوری ماداریم باخداشرط بندی میکنیم.درصورتیکه قانون جهان اینطوری نیست.چون اگرما کلااهل کمک کردن وخیرباشیم حتی اگروقتی خیل هم ثروتمندنباشیم به افراداعم ازبیماروفقیروحیوانات کمک میکنیم.بنابراین وقتی هم که به ثروت بیشتری برسیم اون مقدارخیرخواهی ما نسبت به افزایش داراییمان افزایش پیداخواهدکرد.پس کلا میبینیم که این معامله باخداوند ازابتدااشتباه است.
بعد از گذشت روز ها و ماه ها که عضو سایت شدم این اولین باری که دارم دیدگاه یا نظرم را در این سایت می نویسم احساس خیلی خوبی دارم احساس میکنم که هدایت شدم تا این متنو بنویسم و خدا را از این بابت سپاسگزارم.
در رابطه با خودم که چه نتایجی از اموزه های استاد کسب کردم حرف ها دارم و خوشحال میشم در اینده نزدیک درباره اینکه چطور با استاد اشنا شدم و چطور قوانین حاکم رو در زندگیم به کار بردم صحبت کنم …
ولی پاسخ من به این چالش بزرگ که خودم هم ترمزهای زیادی در این مورد دارم میتونم بگم که مشخص اکثر افرادی که چنین درخواست هایی از خداوند دارند قوانین را درک نکرده اند و این نوع درخواست بیشتر شبیه یک معامله است که خدایا تو به من بده ثروتی رو که میخوام منم این کارهای خیر و قشنگ و پسندیده رو انجام میدم و در عوضش چند درصدی پورسانت برای خودم بر میدارم . اولین ترمزی که میشه شناسایی کرد احساس بی لیاقتی احساس کم ارزش بودن احساس اینکه ثروتمندان ادم های خاصی هستند که به ثروت رسیده اند و منم اگر بخوام به ثروت برسم باید یا ادم خاصی میبودم که نیستم و یا به این صورت دلالی بکنم تا به ثروت برسم …
ترمزهای بعدی که میشه بهشون اشاره کرد اینه که در این قضیه توجه بیشتر روی فقر تا ثروت توجه روی کمبود بجای فراوانی و نعمت های بی نهایت این افراد میخواهند بدون دم بازدمی داشته باشند بدون ایجاد خلا بدون بخشیدن فقط دریافت کنند …
و این باور ها حسی که به ادم میده حسی نیست که مارو در مرحله خواستمون قرار بده تو اول برای خودت بخواه خودتو ارزشمند ببین بعدا به این موضوع میرسیم که چه ارزشهایی را برای جامعمون ایجاد کنیم.
این باور ها همان باورهایی بود که من در اولین درخواست ثروت از خدا داشتم و وقتی این ترمزها را ول کردم 6 7 برابر میانگین درامد دوسالم افزایش پیدا کرد و خدارا هزاران مرتبه شکرگزارم
به نظر من هر فردی باید در زمان فقر و داشتن درآمد کم بتونه قسمتی از پولش رو ببخشه، اونوقته که می تونه به کاینات ثابت کنه در هر شرایطی این قدرت بخشش اموال رو داره، ما نباید بگیم اگه من اینقدر پول داشتم فلان کارو میکردم، کلمه (اگر) در جمله قبل ،یعنی من به خدا و کایناتش شک دارم و الان پول ندارم ، این یعنی شک و شرک، یعنی بی اعتمادی.
یاد این ضرب المثل افتادم : تو نیکی میکن و در دجله انداز، که ایزد دربیابانت دهد باز….
ترمزها و باورهایی که من از این دیدگاه پیدا کردم شامل موارد زیر است
1- عدم لیاقت ودوست داشتن خود
2-عدم احساس رضایت درونی و شادی( خیلی از ما ها از خودمون و کارهامون راضی نیستیم و رضایت و شادی خودمون رو در شادی و رضایت دیگران میبینیم واز خدا میخوایم که به ما ثروت بده تا به دیگران بدیم وتایید و رضایت دیگران رو جلب کنیم)
3-عدم لیاقت و دوست داشتن خود
4- بخشیدن به شرط( خدایا تو به من ثروت بده اونوقت من میبخشم )
5-خودمون رو خالق دیگران فرض کردن ( خدایا تو به من بده تا من به دیگران بدم)
سلام .
فکر میکنم بدترین ترمزی که هست در این جمله اینه که داریم به خدا رشوه میدیم! تو به من ببخش تا من هم ببخشم!اونم در نتیجه چندتا باور غلطه:
۱_خودمون رو لایق ثروتمند شدننمیدونیم.
۲_فکر میکنیم خدا ناتوانه از رفع فقر مخلوقاتش
۳_از ثروتمند شدنمیترسیم و با بخشش میخواهیم خودمون رو توجیه کنیم در برابر بقیه.
۴_فکر میکنیم فقط ثروتمندانی خوبن که میبخشند و اگر ثروتمندی اهل بخشش نباشه ادم خوبی نیست.
۵_ فکر میکنیم با ثروتمند تر شدن ممکنه تو چشم بقیه بریم و با بخشش و کار نیک جلوی خطرات احتمالی ثروتمند تر شدن رو میگیریم:))
سلام دوستان عزیز و استاد دوست داشتنی
امیدوارم حال همه خوب باشه
من فروشنده هستم و مدتهاست که میخوام درآمدم رو ۳ برابر کنم
واسه اینکار من باید فروش روزی ۱۰ تا ۱۵ میلیون داشته باشم
بعد از این فایل استاد به چند تا ترمز اساسی رسیدم که ذکر میکنم و جوابهایی که خودم تونستم به خودم بدم را می نویسم که ان شا الله برا دوستان مفید باشه
۱-فکر میکردم که شهر من گنجایش این مبلغ فروش رو نداره و من رقبای بسیاری دارم
جواب-این مساله برمیگرده به ضعف ایمان من به خداوند که به جای اینکه روزی خودم رو از خدا بخوام به ظرفیت شهر فکر میکردم
درصورتی که خداوند از جایی که من گمان نبرم روزی برای من میفرسته و اگر شهر من گنجایش نداشته باشه منو به مکان بهتر هدایت میکنه در صورتی که من خودم رو تسلیم خداوند کنم
۲-فکر میکردم که من توانایی فروش این مبلغ رو ندارم
جواب- من قرار نیست بفروشم
وقتی من تسلیم خداوند باشم و خدا رو تنها منبع رزق و روزی خودم بدونم خودش واسه من میفروشه
تبلیغ میکنه .حتی جای من صحبت میکنه .جواب مشتری رو میده و اونو قانع میکنه و بهترین و خوش حساب ترین و نقد ترین مشتری ها رو به سمت من هدایت میکنه
۳-فکر میکردم که اگر قرار باشه من زیاد بفروشم اونوقت دیگه وقتی برام نمیمونه که من روی خودم و باورهام کار کنم
جواب-روزی ۱۵ میلیون میشه ۵ قلم از ارزون ترین کالای من
و بر فرض که این ۵ قلم کالا رو من یه دونه یه دونه به ۵ تا مشتری بفروشم (۹۰ درصد اوقات مشتری ها تعداد دو یا بالاتر میخواهند )
من واسه هر مشتری ۱ ساعت وقت بگذارم بازم من ۴ ساعت وقت اضافه دارم
۴-مدام پیش مشتری ها سعی میکردم اوضاع شغل خودم رو وخیم اعلام کنم که طرف عجله کنه و بخره
جواب-این باور هم باز برمیگرده به باور کمبود
من فکر میکردم که اگر مشتری از مغازه من رفت بیرون سریع مغازه دارهای دیگه قیمت پایین تر میگن و مشتری رو میگیرند و دیگه سمت من نمیاد که البته با این باور اکثر اوقات همینطور میشد
این باور رو جایگزین کردم که رزق و روزی من دست خداست پس نگران نباشم اونی که روزی من باشه از تو مغازه تمام رقبای من بیرون میاد و یه نیرویی اونو سمت من میکشونه و جنس منو تو دلش جا میکنه
۵-فکر میکردم که مردم پول ندارند و چون اجناس من لوکس هست و قیمت ها رفته بالا مردم از من نمیخرند
جواب -این باورم برمیگرده به کمبود
کمبود در جهان
خداوند هزار برابر بیشتر از نیاز همه مردم دنیا رزق و روزی قرار داده و ما فقط با تغییر باور و فرکانسمون اونها رو میبینیم و میتونیم دریافتش کنیم
درسته که خیلی ها پول ندارند ولی وقتی من در فرکانس درست باشم جهان مشتری هایی رو که پول دارند رو سمت من میفرسته
۶-فکر میکردم رییس من حقوقم رو سه برابر نمیکنه
جواب -من درصدی کار میکنم
مسلمه که هرچی بیشتر بفروشم به درامد بالاتری دست پیدا میکنم
-یا جواب دیگه اینکه مگه روزی من دست رییسمه
رییس من یه وسیله و دستی از دستان خداست
اگر توکل من به خدا باشه از این رییس نشد از یکی دیگه
اصلا چه بسا اینکه من خودم به زودی شرایطی برام جور بشه که رییس بشم
تا الان تونستم این باگ ها رو از ذهن خودم دربیارم و روش کار کنم که تو دفترم یادداشت کردم واسه شما هم نوشتمش
امیدوارم اول به خودم و بعد به دوستان عزیزم کمکی کرده باشم
اگر من جایی اشتباهی دارم خوشحال میشم بهم جواب بدید
برا همه دوستان آرزوی سربلندی دارم
درود بر استاد عزیزم من کدهای مخرب زیر را شناسایی کردم
1-خود را در در میدات مسابقه دیدن و حس رقابت با سایر بندگان خدا در زمینه کسب ثروت این خود احساس مقاومت در ذهن ایجاد می کند
2-ایجاد احساس بد از وضعیت کنونی به علت نداشتن ثروت در زمان حال حاضر
3-خود را در جایگاه خدا دیدن و تردید در اجرای عدالت توسط خداوند
4-عدم باور به خود و توانایی خود و وضع ثروت موجود و فعلی
5-گفتن این درخواست یعنی خدایا من نیازمندم تو من نیازمند را سیر کن تا من سایر نیازمندان را سیر کنم و این به مفهموم برچسب نیازمند بودن و ناتوان بودن به خود است و خود این دعا نمایش عجز کامل است و فرکانس را به شدت کاهش می دهد
6-نگاه تک بعدی به زندگی و اینکه تنها راه کمک به دیگران ثروت است
7-فریب و نیرنگ به خودواقعی و خالق هستی و نگاه انسانی داشتن به خداوند
سلام به همه
سلام به استاد عباسمنش که هدیه خدا بود برای من !
موانع ذهنی که من داشتم دارم به کمک دستان همیشه پایدار خدا در زندگیم برطرفش میکنم بی اعتمادی نسبت به خودم و توانایام،ترس از همه چی(،فکرکردن به جای بقیه درمورد خودم)و…اما جواب پیدا کردم اونم چیزی نبود جز دوست داشتن واعتماد کردن به خودم بودوباور کردم که می توانم وهیچ غیر ممکنی در این جهان وجود نداره!وخدا را سپاس بخاطرهمه دوستان هم فرکانسیم واستاد عزیزم
سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز گروه تحقیقاتی استاد عباس منش و همه همراهان و بروبچه های گل این خانواده صمیمی
یادمه سال پیش بود که با یک واسطه از یک پیرمرد ثروتمندی شنیدم که گفته بود :”شما نمیخواد بجای خدا خدایی کنید و برا بقیه طلب ثروت کنید.بقیه خودشون باید از خدا بخوان.شما برا خودتون طلب کنید و برا بقیه هم از خدا بخواین که به خودشون بده”
در مورد سوال هم نکاتی که من فهمیدم اینه که:
1-اول این که ناخودآگاه احساس بی لیاقتیه.چرا,چون داریم این فرکانس رو ارسال می کنیم که من خودم ذاتا لیاقت ثروتمند شدن را ندارم که خدا بهم بده و باید بخاطر اون کار خیر یا اون شخص خاص به من ثروت داده بشه
2-دارم خودمو جای خدا میگزارم.می خوام برا بقیه خدایی کنم و همینطور بجاشون تصمیم بگیرم و فرکانس بفرستم
3-با این ذهنیت درواقع داریم میگیم بقیه مهمتر از من هستن
4-ضد باور فراوانیه.چون داریم این فرکانس رو ارسال می کنیم که همه نمیتونن به مقدار کافی و زیاد ثروت داشته باشند و هر کسی خودش بتونه بینهایت ثروت و نعمت را داشته باشه , بلکه من باید داشته باشم تا مقداریش را هم به بقیه بدم
5-یک باور دیگه اینکه من میتونم رو زندگی بقیه تاثیر بگزارم که این باور گریبانگیر خودمون هم میشه و درواقع اعتقاد داریم که بقیه هم میتونند رو زندگی من تاثیر بگزارند
6-اینکه من از اون افراد به خدا نزدیک ترم.که این اعتقاد با اساس قوانین مغایرت داره.با این باور پس ما داریم میگیم که هستند افرادی دیگه هم که از من به خدا نزدیک ترند که ناخودآگاه این احساس,ما را از خدا دورتر نگه میداره
7-در واقع هنگام این دعابیس فرکانسمون رو کمبوده ودر واقع داریم این فرکانس را ارسال می کنیم که درحال حاضر نه من ثروت دارم نه اون طرف
8-نکته دیگه اینکه ما با این باور درواقع به عدل خداوند شک کردیم که مثلا حق فلانی اینه که ثروتمندتر باشه ولی خدا بهش نداده و من میخوام بهش ثروت برسونم که نتیجه این نگرش گریبانگیر خودمون هم میشه
9- اینکه الان ندارم که ببخشم و باید داراتر بشم تا ببخشم که این باور , بیس فرکانسش بر اساس کمبود ثروت هستش
سپاسگزار خدای مهربون-استاد عزیز و گروه ایشون و همه شما دوستان خوبم هستم
روزگار بر شما خوش
سلام.میدونی انگارکه اینطوری ماداریم باخداشرط بندی میکنیم.درصورتیکه قانون جهان اینطوری نیست.چون اگرما کلااهل کمک کردن وخیرباشیم حتی اگروقتی خیل هم ثروتمندنباشیم به افراداعم ازبیماروفقیروحیوانات کمک میکنیم.بنابراین وقتی هم که به ثروت بیشتری برسیم اون مقدارخیرخواهی ما نسبت به افزایش داراییمان افزایش پیداخواهدکرد.پس کلا میبینیم که این معامله باخداوند ازابتدااشتباه است.
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم
بعد از گذشت روز ها و ماه ها که عضو سایت شدم این اولین باری که دارم دیدگاه یا نظرم را در این سایت می نویسم احساس خیلی خوبی دارم احساس میکنم که هدایت شدم تا این متنو بنویسم و خدا را از این بابت سپاسگزارم.
در رابطه با خودم که چه نتایجی از اموزه های استاد کسب کردم حرف ها دارم و خوشحال میشم در اینده نزدیک درباره اینکه چطور با استاد اشنا شدم و چطور قوانین حاکم رو در زندگیم به کار بردم صحبت کنم …
ولی پاسخ من به این چالش بزرگ که خودم هم ترمزهای زیادی در این مورد دارم میتونم بگم که مشخص اکثر افرادی که چنین درخواست هایی از خداوند دارند قوانین را درک نکرده اند و این نوع درخواست بیشتر شبیه یک معامله است که خدایا تو به من بده ثروتی رو که میخوام منم این کارهای خیر و قشنگ و پسندیده رو انجام میدم و در عوضش چند درصدی پورسانت برای خودم بر میدارم . اولین ترمزی که میشه شناسایی کرد احساس بی لیاقتی احساس کم ارزش بودن احساس اینکه ثروتمندان ادم های خاصی هستند که به ثروت رسیده اند و منم اگر بخوام به ثروت برسم باید یا ادم خاصی میبودم که نیستم و یا به این صورت دلالی بکنم تا به ثروت برسم …
ترمزهای بعدی که میشه بهشون اشاره کرد اینه که در این قضیه توجه بیشتر روی فقر تا ثروت توجه روی کمبود بجای فراوانی و نعمت های بی نهایت این افراد میخواهند بدون دم بازدمی داشته باشند بدون ایجاد خلا بدون بخشیدن فقط دریافت کنند …
و این باور ها حسی که به ادم میده حسی نیست که مارو در مرحله خواستمون قرار بده تو اول برای خودت بخواه خودتو ارزشمند ببین بعدا به این موضوع میرسیم که چه ارزشهایی را برای جامعمون ایجاد کنیم.
این باور ها همان باورهایی بود که من در اولین درخواست ثروت از خدا داشتم و وقتی این ترمزها را ول کردم 6 7 برابر میانگین درامد دوسالم افزایش پیدا کرد و خدارا هزاران مرتبه شکرگزارم
تشکر از دوستان و استاد عزیز
به نام خدای مهربان
به نظر من هر فردی باید در زمان فقر و داشتن درآمد کم بتونه قسمتی از پولش رو ببخشه، اونوقته که می تونه به کاینات ثابت کنه در هر شرایطی این قدرت بخشش اموال رو داره، ما نباید بگیم اگه من اینقدر پول داشتم فلان کارو میکردم، کلمه (اگر) در جمله قبل ،یعنی من به خدا و کایناتش شک دارم و الان پول ندارم ، این یعنی شک و شرک، یعنی بی اعتمادی.
یاد این ضرب المثل افتادم : تو نیکی میکن و در دجله انداز، که ایزد دربیابانت دهد باز….
لیلا امینی
سلام خدمت همه دوستان و استاد عزیز
ترمزها و باورهایی که من از این دیدگاه پیدا کردم شامل موارد زیر است
1- عدم لیاقت ودوست داشتن خود
2-عدم احساس رضایت درونی و شادی( خیلی از ما ها از خودمون و کارهامون راضی نیستیم و رضایت و شادی خودمون رو در شادی و رضایت دیگران میبینیم واز خدا میخوایم که به ما ثروت بده تا به دیگران بدیم وتایید و رضایت دیگران رو جلب کنیم)
3-عدم لیاقت و دوست داشتن خود
4- بخشیدن به شرط( خدایا تو به من ثروت بده اونوقت من میبخشم )
5-خودمون رو خالق دیگران فرض کردن ( خدایا تو به من بده تا من به دیگران بدم)
سلام دوستان عزیز وخوبم خدا رو شکر که در جمع شما هستم من تازه متوجه ترمز های خودم شدم
انچه را برای خود میخواهی برای دیگران بخواه یعنی از خدا پول میخواهیم برای دیگران هم بخواهیم نه اینکه بگوییم به من بده تا به دیگران بدهم
نوع درخواست هم مهم باید اول بخاطر داشتن مقدار پولی که داریم شکر گزار باشیم و بعد درخواست بیشتر کنیم