اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
پاسخهای عالی رو که بچه ها همه دادند منم لذت بردم به نظر من ما وقتی ثروتمند میشیم یه جورایی این بخشش اتوماتیک انجام میدیم مثلا میریم رستوران میریم خرید میریم باشگاه میریم سینما و …. پس ما این پول به جریان میندازیم و به همه ثروت میرسونیم و باعث میشیم این چرخه ادامه پیدا کنه و نیازی نیست با خداوند معامله کنیم .یه مورد دیگه هم اینکه من همیشه با خودم میگفتم من که نمازم میخونم پس چرا وضعم بهتر نمیشه انگار داشتم برای خدا نماز میخوندم در صورتی که خداوند به نماز ما نیازی نداره و این ما هستیم که به خداوند نیاز داریم بخصوص قبلنها از ترس نماز میخوندم و میگفتم اگه نماز نخونم میرم به جهنم چون اینطوری به من گفته شده بود ولی الان میدونم که جهان بر اساس قوانین عمل میکنه و هر کسی بر اساس فرکانسی که میفرسته جوابش میگیره ممنونم از خداوند که مرا با استاد عزیز اشنا کرد و خوشحالم که با این خانواده گرم و دوست داشتنی هستم هر روز مشتاقانه کامنتهاتونو میخونم و به قول استاد از هزارتا کتاب هم بیشتر می ارزه خدا رو شکر
خدایا هزاران مرتبه شاکرم به خاطر این همه هدایت و رحمتی که مرا در آن قرار دادی و اشک شوق میریزم به خاطر قرارگرفتن در صراط مستقیم
با تفکر در این سوال قطعا به خیلی از ترمز ها و موانع ذهنی کسب ثروت و بهتر بگویم کسب رزق خواهیم رسید و وقتی من به گذشته خودم نگاهی می اندازم و تاسف میخورم به خاطر این همه گمراهی و ضلالتی که در آن به سر می برم و هر لحظه خداوند بزرگم را به خاطر گمراهی خودم سرزنش می کردم و همیشه به عدالت خداوند شک داشتم و وقتی دفتر اهداف خودم را ورق میزدم ( که حدود ده سال پیش نوشته شده است ) متوجه این همه ترمز و مانع ذهنی شدم که شاید حدود 70 درصد اهداف من جهت تامین و برآورده کرده خواسته دیگران بود و بدون توجه به خواسته های خودم که واقعا به آنها نیاز داشتم ولی با توجه به باورهای غلط و محدود کننده خودم را لایق کسب آنها نمیدیدم و با آوردن واسطه و به قول دوستان شرط گذاشتن برای خداوند خودم را از رسیدن به آنها محروم کردم . اما الان به لطف پروردگار بزرگم و تغییر باورهای محدود کننده ام به این نتیجه رسیده ام که همه چیز در دستان خدای قادر توانا می باشد و در اصل من دستی هستم از دستان خدا که در زمانی که قطعا به سیر تکاملی خودم رسیده ام می توان به توسعه و پیشرفت جهان هستی کمک نمایم .
باورهای محدود کننده ای که من را از اهدافم دور کرد عبارت بودند از : 1. عدم آشنایی به قانون و سیستم جهان هستی و فرکانس اشتباه فرستادن به آن
2. اینکه خیال میکردم خداوند هم مثل همه انسانها دارای احساس دلسوزی است و با برانگیختن حس دلسوزی خداوند می توانم به خواسته های خودم برسم
3. در اکثر خواسته هایم مثل تاسیس موسسه خیریه ، تاسیس بیمارستان و … روی کمبود نعمت تمرکز کرده بودم به نحوی که رحمت و نعمت خداوند مثل باران در حال باریدن است فقط من باید ظرفم رو بزرگ کنم تا نصیبم از این همه نعمت بیشتر و بیشتر شود
4. حس اینکه همیشه افراد ثروتمند انسانهای خوبی نیستند و از راه حلال به ثروت فراوان دست پیدا نکرده اند و من خودم را متقاعد میکردم که با این کارها من قطعا نمی خواهم ثروتمند بدی باشم و قطعا من مثل آنها نیستم
اما در حال حاضر با تمرکز بر باورهای قدرتمند کننده و با کمک استاد عزیزم ( که همه اینها موهبت پرودگار قادر و توانای من است ) در حال بازسازی نظام باورها و ساختن اهدافم به صورت عالی هستم به نحوی که از خدا می خواهم تا مرا ثروتمند نماید تا بتوانم از آن همه نعمت زیبای او لذت ببرم و جهان را ببینم ( با سفر به نقاط مختلف جهان ) و هر لحظه پروردگار مهربان را شکر گزار باشم و بتوانم آن تفریحاتی که می خواهم انجام دهم و بعد نه از روی ترس و نگرانی که اگر کمک نکنک خدا ثروتم را میگیرد بلکه از روی عشق و لذت و بدون هیچ انتظاری به دیگران می بخشم تا جریان ثروت در جهان صورت پذیرد .
زیرا من فردی لایق و جانشنین شایسته پروردگار بر روی این کره خاکی هستم ، من خیلی ارزشمندم زیرا خداوند همه آسمانها و زمین را به تسخیر فکر و جسم من در آورده است که من باید عزتمند در آن زندگی کنم .
از همه شما سپاسگزارم که وقت گذاشتین و این پیامها رو خوندیدو.
همیشه شاد ، موفق ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .
استاد عباسمنش عزیز سپاسگزارم، این سوال خیلی برام جالب بود، بسیار ظریف و موشکافانه مطرح کردین، من هم چنین دیدگاهی داشتم در درخواست ثروت از خدا.
وقتی یکم به این سوال فکر کردم دو تا نکته به ذهنم رسید که دوست دارم با دوستان عزیزم به اشتراک بذارم.
اول اینکه وقتی با این ادبیات، ثروت یا هر خواسته ای رو از خدا می خواهیم بنظرم نشانگر اینه که در اعماق ناخودآگاه، خودمون رو لایق اون نمی دونیم. از خدا میخواییم و می گیم بده تا فلان کارهای خیر رو انجام بدم و یا به پدرومادر خدمت کنم و یا به بیان دیگری درواقع از خدا می خوایم ما رو فقط وسیله ای قرار بده برای رسیدن این خیر به دیگران.
و دوم اینکه وقتی ما به خدا می گیم خدایا به من ثروت بده و اگر بدی این کارهای خیر رو انجام خواهم داد میتونه نشانگر این باشه که ما در ناخودآگاه خودمون، ثروتمندان رو انسان های ستمگر و دور از خدا می دونیم و بنوعی بصورت خیلی پنهان داریم می گیم که اگر ما ثروتمند بشیم انسان های نیکوکاری خواهیم شد و ثروت مون رو در راه رضای خدا بکار خواهیم گرفت.
همین الان نظر آقای فاروق نژاد رو مطالعه کردم واقعا دیدگاهشون بسیار فوق العاده بود مشخصه که دوستمون عالی دارن رو باورهاشون و قوانین کار میکنن با توجه به اینکه مشغله کاری شون هم زیاده، من که بسیار استفاده کردم امیدوارم که همه دوستان گروه تحقیقاتی هم بتونن عالی رو باورهاشون کار کنن تا به نتایج موفقیت آمیز برسند
ببین همه اتفاقات ما توی زندگی مون از ناخودآگاه مون ایجاد میشه به همین خاطر شما تدی ناخود اگاهت این باگ رو داری که خداوتد بهت ثروت بده تا به پدرت برای جبران زحماتش کمک کنی در صورتی که اگه واقعا بررسی کنی متوجه میشی که تو با موفق شدنت و ثروتمند شدنت انگاری به پدرت کمک کردی چون همه پدر و مادر ها میخوان خوشبختی بچه هذشونو ببینن
پس اول در خود اگاه خگودت و ناخود اگاهت که باورهات و فرکانسهات اونجا ارسال میشه برای خودت ثروت رو بخواه و همه چیزهایی که تو زندوی دوس داری رو تجربه کن به دست بیار خودت رو به احساس خوب برسون و بعد از اون در خود اگاهت به خانواده ات کمک کن اون هم بخششی از اموالت باشه که قانون بخشش رو رعایت کرده باشی تا جریان ثروت توی زندگیت ادامه داشته باشه
و با این کار باور فراوانی که مهمترین باور هست رو تقویت کردی
سلام آقای دهقانی محترم. بسیار از پاسخ عالیتون سپاسگزارم.
بعد از تامل در سخنان شما و دیگر دوستان به این نتیجه رسیدم که ما نمی تونیم به دیگران کمک کنیم و براشون آسایش فراهم کنیم، حتی اگه خانوادمون باشه، برای مثال وقتی من مبلغی به پدرم ببخشم، به دلیل اینکه ایشون در همان مدار قبلی هستند، ممکنه این مبلغ برای تعمیر ماشین یا هزینه های جانبی دیگه خرج بشه و علنا خودشون از این مبلغ به راحتی و آرامش بیشتر نرسن.
برای کمک به دیگران، در درجه اول بهتر است کمک و راهنمایی کنیم تا مدارشون تغییر کنه. برای مثال اگر خودشان مشتاق یا مایل بودند، از آگاهی هایی که خودمون دریافت کردیم به آن ها انتقال دهیم. و آن ها را به مطالعه صحیح قران و دیگر کتب هدایت کنیم. و از نتایج و کامنت های دوستان براشون بخونیم و … و به مرور در معاشرت با ما، آرام آرام مدارشون تغییر می کنه و اون وقت، چه از جانب ما و چه از جاهای دیگر، آن رزق و روزی بیشتر بهشون عطا میشه.
امروز که این نشونه برام اومد چند روزی بود که ذهنم درگیر مسائل مالی بود اینکه چی توی ذهنمه که جلوی ثروته میگیره توی ذهنم،قبل از اینکه بخوام نظرات دوستان رو بخونم خواستم خودم پاسخ بدم و ببینم تو این مدتی که کار کردم چقدر درک کردم قولنین رو
خوب من شخصا فکر میکنم باورهای مذهبی ما نسبت به ثروت و ثروتمندان و باور عدم لیاقت و کمبود باعث این ها میشه، من خودم شخصا هربار از خدا ثروت میخواستم با خدا این معامله هارو میکردم یادمه که همیشه دبیر دینی ما بهمون میگفت با خدادمعامله کنید بهش بگید که اینو برام جور کن منم اون کارو انجام میدم و این همیشه توی ذهن من پررنگ بود و هروقت از خدا چیزی میخواستم یه معامله ای میکردم و حتی نذر کردن هامونم هم ریشه در این باور عدم لیاقت داشت،و من هربار که خواسته هام بزرگتر میشد و نذرم قبول نمیشد با احساس گناه دادن خودم رو توجیح میکردم، و وقتی هم که از خدا در خواست ثروت میکردم میگفتم خدایا برای پد رم اینو میخرم برای مادرم اونکارو میکنم برای فلانی اینکارو…..چون حس عذاب وجدان داشتم که من داشته باشمو اونها نه نه تنها در بحث ثروت توی همه چیز سعی میکردم من برای کسی کاری انجام بدم،
و دیدن فیلمها و مطالبی که ثروتمندان رو بد و خسیس و پول پرست جلوه میداد این باورو در من شکل داد که پول کثیف و منفوره و با بخشیدن بخشی از اون توی امور خیریه میتونیم به دیگران ثابت کنم که انسان خوبی هستم و به خدا ثابت کنم که پول چرک کف دسته و من اگه پولی برای خودم خواستم برای بقیه هم میخوام و من بنده متواضع و فروتنی هستم و درنهایت اینکه نتونستم پول بدست بیارم یادمه آخرین معاملات من با خدا به این شکل بود که حاضرن برم جهنم ولی پول داشاه باشم اون دنیا رو کی دیده
باور عدم لیاقت باعث شده بود که درخودم احساس گناه ایجاد کنم و باور اینکه ثروتمندان از خدا دور هستن و خدا ثروتمندان رو دوست نداره و باور اینکه من میتونم روی زندگی کسی تاثیر بزارم و نقشی داشته باشم و عدم باور اینکه خودم خالق زندگیم هستم و درنهایت باور کمبود که اگر من ثروت بخوام باید از کسی گرفته بشه تا به من داده بشه باعث شد زندگی سختی رو تجربه کنم
ما باید اول از همه یاد بگیریم که هرکس هرجایی هست، توی هرموقعیتی که هست درست همونجاییه که هست و خبر خوب اینه که به محض اینکه بخواد تغییر کنه موقعیتش تغییر میکنه و این عدالت محض خداست که هدایتشو از هیچ کس دریغ نمیکنه،پس خالق زندگی من فقط من هستم
الان که حرکتم رو به اون سمت متوقف کردم و دارم برمیگردم میبینم که خارج از من نیست هرآنچه که توی زندگیم پیش میاد، و این باعث شده که آرامش بیشتری داشته باشم و خداروشکر امروز که این نشونه برام اومده مطمئن شدم که روی این باورها باید بیشتر کار کنم تا پامو از روی ترمز بردارم
چند سال پیش بنده به خودم گفتم همین قدر که پول دارم و درآمد حقوق بگیری با افزایش سالیانه، دیگر برای من کافی است و بیشتر از این درآمد و ثروت ممکن است باعث دور شدن از معنویت و خدا شود.وچندسالی است تمام تلاشهایم برای ثروت یا بی حاصل است یا جواب عکس میدهد و باعث از دست رفتن ثروتهای قبلی میشود واگر بعضا موفقیتی داشتم با حرکتهای بعدی از بین رفته و پس از سوالهای فراوان و درگیری شدید به اینجا هدایت شدم.
و با آموخته های استاد حدس میزنم یکی از دلایل روند از دست دادم شرایط مثبت قبلی و منفی شدن درآمدم ،همین ذهنیتها باشد.اگر استاد بتوانند مرا راهنمائی کنند ممنون میشم .
درضمن بنده هم تا قبل از این به همان باور عدم نیاز و عدم لیاقت، از خدا به طور شرطی هم درخواست ثروت داشتم .روزگار بر همگی خوش
با سلام ، یکی از مهمترین ترمزهای من در این زمینه این بوده که اگر ثروتمند بشم از نظر مادرم پول پرست و مال دنیا پرست هستم ، از بچگی میگفت از ادمهای پول پرست بدش میاد، و من همیشه میترسیدم که انسان پول پرستی نشم
ترمز دوم این بوده که فکر میکردم اگه پولدار شم از خانواده ام جدا میشم و اونا منو دوست ندارن
ترمز بعدیم این بود که فکر میکردم وقتی من پولدار میشم یه عده ای بخاطر من دارن فقیر میشن
البته ترمز خیلی داشتم دارم کم کم پیدا میکنم ولی مهمتریناش اینا بودن
فکر میکنم علاوه به موضوعاتی گفته شده بدترین حالت این همون احساسی عمل کردن رویه این تفکره چون نتیجه ای جز درسه اینکه مثلا من چند سال پیش شرایظ برام بود که میخاستم مهاجرت کنم و گفتم هم وایسم کمک حال خانوادم و اینکه هم میبینمشون این سال هارو که نمیشه گفت پشیمون ولی این چند سال بر خلاف قبل من که از کارم بیشتر پول درمیاوردم هم انگار دنیا روزیمو کمتر کرده بود که بفهمم و کلی داستانه دیگ مثله اذیت شدن در محیطی که شایید مناسب نبود (بیشتر کاری)ولی درس هایش رو داشت ولی منم اینکه محیط خیلی تاثیر گذار بود رو فهمیدم و اینکه بگم ترس هم داشتم برایه مهاجرت و اینکه خدام گفت بچه من روزی هر کسیی رو میدم تو کارتو کن نترس و بدون امیدت از زیبایی ها من باش همه چی دسته منه و هر چیزی گاهی برایه درک و فهمیدنتون و چقدر خدا با معرفته شعوره عشقه فهمه درکه و بزرگ این سییستم میفمه خیلی هم بهتر از ما مارو میشناسه و باز بگم چندجا هست تو قرآن اونجا که میگه درخته ممنوعه رو گفت نخورین چون زشتی هاتون رو بهتون نشون میده و من اینجا فهمیدم خدا چقدر عشقو معرفت داره که میگه بچه من نمیخام بدیتم ببینی من میخام تورو ببرم به جایی که فکرشم نمیتونین بکنین خدا اینجا بی قید و شرط به ما عشق میده چون داستان دونه چون خودش آفریده و عشق یعنی این نه جماعتی که مسجد میرن و یا هر نوع تقدیسی اصلا ادعایی تیکه میندازن مثلا به پوششه کسی یا بدی رو میخان نمایان کنن و بدیه این کار اینه که توجه همون فرد چون خوبه کسی رو ندیده مثله ی تلسم شاید تاثیر بگداره تا ادم اینو ببینه و در خودش حلش کنه تا کم کم روحشو پاکتر کنه و تفکر بنظرم صد در صد میتونه بهتر بشه اینجا امیدوارم درست کاملا درک کرده باشم و احساسی از منظره خدا نگاه نکرده باشم که فکر میکنم احتمالا صحیح باشه چون انگار تا زیبایی رو نبینیم اون دنیا به رومون باز نمیشههه وااااای این الهام در لحظه ای و اینکه مریم خانم در باره بازی پینگ پنگ گفتن که انکارم میکنی… الان نتیجه رو ازت میگیرم یکم ذهنت سر در میره تا میفمی و همون لحظه ارتعاششه تفکری تمیز میشه و دیدن خوبی و هدایت به خداااا ههه نه ؟
و اینکه من فکر میکنم چون علاقه ام از زمانایی که سال ها پیش نوشته بودم خدا کاری کرد عاشقه این دنیایی که ازش خواستم بشم و چند ساله این قدرت رو خدا بهم داده ولی چون هنوز میدونم کار دارم نتیجه برایه اراعه شده حتی ولی احساس لیااااقت بخدا اینجا فهمیدم که تا دمه درم میاردت ولی باید تو نترسی و اعتماد کنی تا بندازتت تو ی دنیایی که وعده داده ولی ما دوریم امیدوارم به زودی از داخله اون دنیاهه کامنت بزارم آمین
و در ادامه بگم خدارو کم دیدن همونطور که بارها گفتین در مورد رفتاره این تفکر و نتیجه هدایتش چند وقته خیلی بهتر میتونم دنیارو باور کنم که واقعا مغزه ما اون آهن رباییه که ترس یا ایمان هدایت میکنه این نتیجه توجه هست حالا چه خواسته و چه ناخواسته
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همیشه فعال سایت
پاسخهای عالی رو که بچه ها همه دادند منم لذت بردم به نظر من ما وقتی ثروتمند میشیم یه جورایی این بخشش اتوماتیک انجام میدیم مثلا میریم رستوران میریم خرید میریم باشگاه میریم سینما و …. پس ما این پول به جریان میندازیم و به همه ثروت میرسونیم و باعث میشیم این چرخه ادامه پیدا کنه و نیازی نیست با خداوند معامله کنیم .یه مورد دیگه هم اینکه من همیشه با خودم میگفتم من که نمازم میخونم پس چرا وضعم بهتر نمیشه انگار داشتم برای خدا نماز میخوندم در صورتی که خداوند به نماز ما نیازی نداره و این ما هستیم که به خداوند نیاز داریم بخصوص قبلنها از ترس نماز میخوندم و میگفتم اگه نماز نخونم میرم به جهنم چون اینطوری به من گفته شده بود ولی الان میدونم که جهان بر اساس قوانین عمل میکنه و هر کسی بر اساس فرکانسی که میفرسته جوابش میگیره ممنونم از خداوند که مرا با استاد عزیز اشنا کرد و خوشحالم که با این خانواده گرم و دوست داشتنی هستم هر روز مشتاقانه کامنتهاتونو میخونم و به قول استاد از هزارتا کتاب هم بیشتر می ارزه خدا رو شکر
شاد و پیروز باشید
با سلام به همه دوستان و کاشفین قوانین جهان
خدایا هزاران مرتبه شاکرم به خاطر این همه هدایت و رحمتی که مرا در آن قرار دادی و اشک شوق میریزم به خاطر قرارگرفتن در صراط مستقیم
با تفکر در این سوال قطعا به خیلی از ترمز ها و موانع ذهنی کسب ثروت و بهتر بگویم کسب رزق خواهیم رسید و وقتی من به گذشته خودم نگاهی می اندازم و تاسف میخورم به خاطر این همه گمراهی و ضلالتی که در آن به سر می برم و هر لحظه خداوند بزرگم را به خاطر گمراهی خودم سرزنش می کردم و همیشه به عدالت خداوند شک داشتم و وقتی دفتر اهداف خودم را ورق میزدم ( که حدود ده سال پیش نوشته شده است ) متوجه این همه ترمز و مانع ذهنی شدم که شاید حدود 70 درصد اهداف من جهت تامین و برآورده کرده خواسته دیگران بود و بدون توجه به خواسته های خودم که واقعا به آنها نیاز داشتم ولی با توجه به باورهای غلط و محدود کننده خودم را لایق کسب آنها نمیدیدم و با آوردن واسطه و به قول دوستان شرط گذاشتن برای خداوند خودم را از رسیدن به آنها محروم کردم . اما الان به لطف پروردگار بزرگم و تغییر باورهای محدود کننده ام به این نتیجه رسیده ام که همه چیز در دستان خدای قادر توانا می باشد و در اصل من دستی هستم از دستان خدا که در زمانی که قطعا به سیر تکاملی خودم رسیده ام می توان به توسعه و پیشرفت جهان هستی کمک نمایم .
باورهای محدود کننده ای که من را از اهدافم دور کرد عبارت بودند از : 1. عدم آشنایی به قانون و سیستم جهان هستی و فرکانس اشتباه فرستادن به آن
2. اینکه خیال میکردم خداوند هم مثل همه انسانها دارای احساس دلسوزی است و با برانگیختن حس دلسوزی خداوند می توانم به خواسته های خودم برسم
3. در اکثر خواسته هایم مثل تاسیس موسسه خیریه ، تاسیس بیمارستان و … روی کمبود نعمت تمرکز کرده بودم به نحوی که رحمت و نعمت خداوند مثل باران در حال باریدن است فقط من باید ظرفم رو بزرگ کنم تا نصیبم از این همه نعمت بیشتر و بیشتر شود
4. حس اینکه همیشه افراد ثروتمند انسانهای خوبی نیستند و از راه حلال به ثروت فراوان دست پیدا نکرده اند و من خودم را متقاعد میکردم که با این کارها من قطعا نمی خواهم ثروتمند بدی باشم و قطعا من مثل آنها نیستم
اما در حال حاضر با تمرکز بر باورهای قدرتمند کننده و با کمک استاد عزیزم ( که همه اینها موهبت پرودگار قادر و توانای من است ) در حال بازسازی نظام باورها و ساختن اهدافم به صورت عالی هستم به نحوی که از خدا می خواهم تا مرا ثروتمند نماید تا بتوانم از آن همه نعمت زیبای او لذت ببرم و جهان را ببینم ( با سفر به نقاط مختلف جهان ) و هر لحظه پروردگار مهربان را شکر گزار باشم و بتوانم آن تفریحاتی که می خواهم انجام دهم و بعد نه از روی ترس و نگرانی که اگر کمک نکنک خدا ثروتم را میگیرد بلکه از روی عشق و لذت و بدون هیچ انتظاری به دیگران می بخشم تا جریان ثروت در جهان صورت پذیرد .
زیرا من فردی لایق و جانشنین شایسته پروردگار بر روی این کره خاکی هستم ، من خیلی ارزشمندم زیرا خداوند همه آسمانها و زمین را به تسخیر فکر و جسم من در آورده است که من باید عزتمند در آن زندگی کنم .
از همه شما سپاسگزارم که وقت گذاشتین و این پیامها رو خوندیدو.
همیشه شاد ، موفق ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .
سلام به دوستان عزیزم
استاد عباسمنش عزیز سپاسگزارم، این سوال خیلی برام جالب بود، بسیار ظریف و موشکافانه مطرح کردین، من هم چنین دیدگاهی داشتم در درخواست ثروت از خدا.
وقتی یکم به این سوال فکر کردم دو تا نکته به ذهنم رسید که دوست دارم با دوستان عزیزم به اشتراک بذارم.
اول اینکه وقتی با این ادبیات، ثروت یا هر خواسته ای رو از خدا می خواهیم بنظرم نشانگر اینه که در اعماق ناخودآگاه، خودمون رو لایق اون نمی دونیم. از خدا میخواییم و می گیم بده تا فلان کارهای خیر رو انجام بدم و یا به پدرومادر خدمت کنم و یا به بیان دیگری درواقع از خدا می خوایم ما رو فقط وسیله ای قرار بده برای رسیدن این خیر به دیگران.
و دوم اینکه وقتی ما به خدا می گیم خدایا به من ثروت بده و اگر بدی این کارهای خیر رو انجام خواهم داد میتونه نشانگر این باشه که ما در ناخودآگاه خودمون، ثروتمندان رو انسان های ستمگر و دور از خدا می دونیم و بنوعی بصورت خیلی پنهان داریم می گیم که اگر ما ثروتمند بشیم انسان های نیکوکاری خواهیم شد و ثروت مون رو در راه رضای خدا بکار خواهیم گرفت.
سپاس از دوستان عزیز، لبخند روزی لبتان
سلام دوستان
من هنوز کامنت های بچه ها رو نخوندم ولی خیلی ذوق و شوق دارم ک زودتر بخونمشون چون واقعا هیچی ب ذهن خودم نمیاد!
فکر کنم باورهای مخرب من اونقدر ماهرانه خودشون رو استتار کردن ک ب عقل من ک هیچی ب عقل بابام هم نمیرسه کجا قایم شدن?
و در پایان خیلی خوشحالم ک درجمع شما هم فرکانسیهای خوبم هستم و مطمئنم بعد از خوندن کامنتها،حجم عظیمی از آگاهی های خالص و ناب ب سلولهام تزریق میشه?
سلام خدمت همه دوستان گروه تحقیقاتی
همین الان نظر آقای فاروق نژاد رو مطالعه کردم واقعا دیدگاهشون بسیار فوق العاده بود مشخصه که دوستمون عالی دارن رو باورهاشون و قوانین کار میکنن با توجه به اینکه مشغله کاری شون هم زیاده، من که بسیار استفاده کردم امیدوارم که همه دوستان گروه تحقیقاتی هم بتونن عالی رو باورهاشون کار کنن تا به نتایج موفقیت آمیز برسند
سلام دوستان عزیزم
بسیار از کامنت هاتون لذت بردم، فعلا چند صفحه اول روخوندم کلی کمکم کرد.
اینکه خودمون لایق ثروت باشیم درست، آیا اینگونه درخواست هم اشتباه است یا باور بی لیاقتی در من هست؟
اینکه بگویم، خدایا ثروت بهم بده، ماشین خوب بخرم و با همسرم بریم سفر. یا ثروت بده به پدرم کمک کنم، جبران زحماتی که برام کشیده!
البته این جمله رو بیان نمیکنم ولی در ناخودآگاهم، وقتی خودم را ثروتمند میبینم، برای خانوادم هم خرید میکنم.
در اینچنین افکار، آیا بازهم عدم لیاقت من از ثروت نشان داده میشه؟ یا عادی هستش؟
مرسی دوستای ثروتمندم.
به نام خدای مهربان
سلام دوست عزیزم زلیخا جان
ببین همه اتفاقات ما توی زندگی مون از ناخودآگاه مون ایجاد میشه به همین خاطر شما تدی ناخود اگاهت این باگ رو داری که خداوتد بهت ثروت بده تا به پدرت برای جبران زحماتش کمک کنی در صورتی که اگه واقعا بررسی کنی متوجه میشی که تو با موفق شدنت و ثروتمند شدنت انگاری به پدرت کمک کردی چون همه پدر و مادر ها میخوان خوشبختی بچه هذشونو ببینن
پس اول در خود اگاه خگودت و ناخود اگاهت که باورهات و فرکانسهات اونجا ارسال میشه برای خودت ثروت رو بخواه و همه چیزهایی که تو زندوی دوس داری رو تجربه کن به دست بیار خودت رو به احساس خوب برسون و بعد از اون در خود اگاهت به خانواده ات کمک کن اون هم بخششی از اموالت باشه که قانون بخشش رو رعایت کرده باشی تا جریان ثروت توی زندگیت ادامه داشته باشه
و با این کار باور فراوانی که مهمترین باور هست رو تقویت کردی
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم
در پناه الله یکتا موفق و پیروز باشی عزیزم
سلام آقای دهقانی محترم. بسیار از پاسخ عالیتون سپاسگزارم.
بعد از تامل در سخنان شما و دیگر دوستان به این نتیجه رسیدم که ما نمی تونیم به دیگران کمک کنیم و براشون آسایش فراهم کنیم، حتی اگه خانوادمون باشه، برای مثال وقتی من مبلغی به پدرم ببخشم، به دلیل اینکه ایشون در همان مدار قبلی هستند، ممکنه این مبلغ برای تعمیر ماشین یا هزینه های جانبی دیگه خرج بشه و علنا خودشون از این مبلغ به راحتی و آرامش بیشتر نرسن.
برای کمک به دیگران، در درجه اول بهتر است کمک و راهنمایی کنیم تا مدارشون تغییر کنه. برای مثال اگر خودشان مشتاق یا مایل بودند، از آگاهی هایی که خودمون دریافت کردیم به آن ها انتقال دهیم. و آن ها را به مطالعه صحیح قران و دیگر کتب هدایت کنیم. و از نتایج و کامنت های دوستان براشون بخونیم و … و به مرور در معاشرت با ما، آرام آرام مدارشون تغییر می کنه و اون وقت، چه از جانب ما و چه از جاهای دیگر، آن رزق و روزی بیشتر بهشون عطا میشه.
سلام استاد عزیز
امروز که این نشونه برام اومد چند روزی بود که ذهنم درگیر مسائل مالی بود اینکه چی توی ذهنمه که جلوی ثروته میگیره توی ذهنم،قبل از اینکه بخوام نظرات دوستان رو بخونم خواستم خودم پاسخ بدم و ببینم تو این مدتی که کار کردم چقدر درک کردم قولنین رو
خوب من شخصا فکر میکنم باورهای مذهبی ما نسبت به ثروت و ثروتمندان و باور عدم لیاقت و کمبود باعث این ها میشه، من خودم شخصا هربار از خدا ثروت میخواستم با خدا این معامله هارو میکردم یادمه که همیشه دبیر دینی ما بهمون میگفت با خدادمعامله کنید بهش بگید که اینو برام جور کن منم اون کارو انجام میدم و این همیشه توی ذهن من پررنگ بود و هروقت از خدا چیزی میخواستم یه معامله ای میکردم و حتی نذر کردن هامونم هم ریشه در این باور عدم لیاقت داشت،و من هربار که خواسته هام بزرگتر میشد و نذرم قبول نمیشد با احساس گناه دادن خودم رو توجیح میکردم، و وقتی هم که از خدا در خواست ثروت میکردم میگفتم خدایا برای پد رم اینو میخرم برای مادرم اونکارو میکنم برای فلانی اینکارو…..چون حس عذاب وجدان داشتم که من داشته باشمو اونها نه نه تنها در بحث ثروت توی همه چیز سعی میکردم من برای کسی کاری انجام بدم،
و دیدن فیلمها و مطالبی که ثروتمندان رو بد و خسیس و پول پرست جلوه میداد این باورو در من شکل داد که پول کثیف و منفوره و با بخشیدن بخشی از اون توی امور خیریه میتونیم به دیگران ثابت کنم که انسان خوبی هستم و به خدا ثابت کنم که پول چرک کف دسته و من اگه پولی برای خودم خواستم برای بقیه هم میخوام و من بنده متواضع و فروتنی هستم و درنهایت اینکه نتونستم پول بدست بیارم یادمه آخرین معاملات من با خدا به این شکل بود که حاضرن برم جهنم ولی پول داشاه باشم اون دنیا رو کی دیده
باور عدم لیاقت باعث شده بود که درخودم احساس گناه ایجاد کنم و باور اینکه ثروتمندان از خدا دور هستن و خدا ثروتمندان رو دوست نداره و باور اینکه من میتونم روی زندگی کسی تاثیر بزارم و نقشی داشته باشم و عدم باور اینکه خودم خالق زندگیم هستم و درنهایت باور کمبود که اگر من ثروت بخوام باید از کسی گرفته بشه تا به من داده بشه باعث شد زندگی سختی رو تجربه کنم
ما باید اول از همه یاد بگیریم که هرکس هرجایی هست، توی هرموقعیتی که هست درست همونجاییه که هست و خبر خوب اینه که به محض اینکه بخواد تغییر کنه موقعیتش تغییر میکنه و این عدالت محض خداست که هدایتشو از هیچ کس دریغ نمیکنه،پس خالق زندگی من فقط من هستم
الان که حرکتم رو به اون سمت متوقف کردم و دارم برمیگردم میبینم که خارج از من نیست هرآنچه که توی زندگیم پیش میاد، و این باعث شده که آرامش بیشتری داشته باشم و خداروشکر امروز که این نشونه برام اومده مطمئن شدم که روی این باورها باید بیشتر کار کنم تا پامو از روی ترمز بردارم
خداروشکر
سلام بر استاد بزرگوارم و باقی دوستان هدایت یافته.
چند سال پیش بنده به خودم گفتم همین قدر که پول دارم و درآمد حقوق بگیری با افزایش سالیانه، دیگر برای من کافی است و بیشتر از این درآمد و ثروت ممکن است باعث دور شدن از معنویت و خدا شود.وچندسالی است تمام تلاشهایم برای ثروت یا بی حاصل است یا جواب عکس میدهد و باعث از دست رفتن ثروتهای قبلی میشود واگر بعضا موفقیتی داشتم با حرکتهای بعدی از بین رفته و پس از سوالهای فراوان و درگیری شدید به اینجا هدایت شدم.
و با آموخته های استاد حدس میزنم یکی از دلایل روند از دست دادم شرایط مثبت قبلی و منفی شدن درآمدم ،همین ذهنیتها باشد.اگر استاد بتوانند مرا راهنمائی کنند ممنون میشم .
درضمن بنده هم تا قبل از این به همان باور عدم نیاز و عدم لیاقت، از خدا به طور شرطی هم درخواست ثروت داشتم .روزگار بر همگی خوش
با سلام ، یکی از مهمترین ترمزهای من در این زمینه این بوده که اگر ثروتمند بشم از نظر مادرم پول پرست و مال دنیا پرست هستم ، از بچگی میگفت از ادمهای پول پرست بدش میاد، و من همیشه میترسیدم که انسان پول پرستی نشم
ترمز دوم این بوده که فکر میکردم اگه پولدار شم از خانواده ام جدا میشم و اونا منو دوست ندارن
ترمز بعدیم این بود که فکر میکردم وقتی من پولدار میشم یه عده ای بخاطر من دارن فقیر میشن
البته ترمز خیلی داشتم دارم کم کم پیدا میکنم ولی مهمتریناش اینا بودن
با تشکر🙏
سید حسین سلام
فکر میکنم علاوه به موضوعاتی گفته شده بدترین حالت این همون احساسی عمل کردن رویه این تفکره چون نتیجه ای جز درسه اینکه مثلا من چند سال پیش شرایظ برام بود که میخاستم مهاجرت کنم و گفتم هم وایسم کمک حال خانوادم و اینکه هم میبینمشون این سال هارو که نمیشه گفت پشیمون ولی این چند سال بر خلاف قبل من که از کارم بیشتر پول درمیاوردم هم انگار دنیا روزیمو کمتر کرده بود که بفهمم و کلی داستانه دیگ مثله اذیت شدن در محیطی که شایید مناسب نبود (بیشتر کاری)ولی درس هایش رو داشت ولی منم اینکه محیط خیلی تاثیر گذار بود رو فهمیدم و اینکه بگم ترس هم داشتم برایه مهاجرت و اینکه خدام گفت بچه من روزی هر کسیی رو میدم تو کارتو کن نترس و بدون امیدت از زیبایی ها من باش همه چی دسته منه و هر چیزی گاهی برایه درک و فهمیدنتون و چقدر خدا با معرفته شعوره عشقه فهمه درکه و بزرگ این سییستم میفمه خیلی هم بهتر از ما مارو میشناسه و باز بگم چندجا هست تو قرآن اونجا که میگه درخته ممنوعه رو گفت نخورین چون زشتی هاتون رو بهتون نشون میده و من اینجا فهمیدم خدا چقدر عشقو معرفت داره که میگه بچه من نمیخام بدیتم ببینی من میخام تورو ببرم به جایی که فکرشم نمیتونین بکنین خدا اینجا بی قید و شرط به ما عشق میده چون داستان دونه چون خودش آفریده و عشق یعنی این نه جماعتی که مسجد میرن و یا هر نوع تقدیسی اصلا ادعایی تیکه میندازن مثلا به پوششه کسی یا بدی رو میخان نمایان کنن و بدیه این کار اینه که توجه همون فرد چون خوبه کسی رو ندیده مثله ی تلسم شاید تاثیر بگداره تا ادم اینو ببینه و در خودش حلش کنه تا کم کم روحشو پاکتر کنه و تفکر بنظرم صد در صد میتونه بهتر بشه اینجا امیدوارم درست کاملا درک کرده باشم و احساسی از منظره خدا نگاه نکرده باشم که فکر میکنم احتمالا صحیح باشه چون انگار تا زیبایی رو نبینیم اون دنیا به رومون باز نمیشههه وااااای این الهام در لحظه ای و اینکه مریم خانم در باره بازی پینگ پنگ گفتن که انکارم میکنی… الان نتیجه رو ازت میگیرم یکم ذهنت سر در میره تا میفمی و همون لحظه ارتعاششه تفکری تمیز میشه و دیدن خوبی و هدایت به خداااا ههه نه ؟
و اینکه من فکر میکنم چون علاقه ام از زمانایی که سال ها پیش نوشته بودم خدا کاری کرد عاشقه این دنیایی که ازش خواستم بشم و چند ساله این قدرت رو خدا بهم داده ولی چون هنوز میدونم کار دارم نتیجه برایه اراعه شده حتی ولی احساس لیااااقت بخدا اینجا فهمیدم که تا دمه درم میاردت ولی باید تو نترسی و اعتماد کنی تا بندازتت تو ی دنیایی که وعده داده ولی ما دوریم امیدوارم به زودی از داخله اون دنیاهه کامنت بزارم آمین
و در ادامه بگم خدارو کم دیدن همونطور که بارها گفتین در مورد رفتاره این تفکر و نتیجه هدایتش چند وقته خیلی بهتر میتونم دنیارو باور کنم که واقعا مغزه ما اون آهن رباییه که ترس یا ایمان هدایت میکنه این نتیجه توجه هست حالا چه خواسته و چه ناخواسته
دوستداره شما حسین امامی