اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
۱.استاد تو یکی از فایلها گفتن من نمیگم دیگران را دوست نداشته باشید(پدر مادر همسر فرزندان خواهر برادر…. )بلکه میگم خودتون بیشتر از دیگران دوست داشته باشید و ارزش قایل بشید پس من اگه از خدا ثروت بخوام به خاطر اینکه به دیگران کمک کنم یعنی اینکه خودم بعد از دیگران قرار دادم در حالی که درستش اینه که ثروت اول برای راحتی وخوشی خودمون بخواهیم
۲.از وقتی با قانون آشنا شدم دیگه نمیگم خدا یا فلان چیز بهم بده به نظرم این درست نیست چون خدا همه چیز در جهان قرار داده (فراوانی )از خدا میخوام کمکم کنه باور هاشو بسازم ترمزهاشو پیدا کنم در کل منظورم اینه که ما فقط خود ثروت هم بخواهیم هست بدون اینکه شرطی براش قایل شیم میتونیم بهش برسیم یعنی ما اگه بخواهیم ثروت داشته باشیم حتی بدون بخشش هم میتونیم داشته باشیم
ترمزهایی که من پیدا کردم یکی این که دلسوزی به حال دیگران وپول خواستن برای کمک به دیگران یعنی خداوند عدالت ندارد ومن میخام عدالت رو برقرار کنم ومن بهتر میتونم به دیگران کمک کنم وشرط گذاشتن برای خدا یعنی من حس دلسوزی خداوند رو بر انگیزم تا به من پول وثروت بدهد واینکه ثروت زیاد نیست ومن با شرط وشروط از خدا پول بگیرم وبا این باور تمام قوانین جهان هستی رو زیر سوال میبریم در صورتی که ثروت بی نهایت هست خداوند بی نهایت وهابه ونیازی به شرط گذاری نیست فقط لازمه از خداوند درخواست کنیم وباور داشته باشیم که خداوند وهابه وثروت رو از هر جایی میتونه به زندگی من سرازیر کنه وثروتمند شدن آسونترین کاریه که میشه تواین دنیا انجام داد حتی از نفس کشیدن هم راحتره
ضمنا از خوندن کامنت هاتون خیلی لذت بردم امیدوارم از چیزایی که نوشتم لذت ببرین شاد سلامت وثروتمندباشین
میخواستم بگم روزی دست خدا نیست که بخواد بده یا نده .کم کنه یا زیادش کنه چون خداوند فاقد احساس و عواطف هستش و اگر دست اون بود باید براساس عواطف و احساسش نسبت به هر بنده روزی را کم یا زیاد میکرد و اونوقت ظلم اتفاق می افتاد .روزی هر انسانی بینهایت هستش و به اندازه اکسیژن برای همه انسانها بینهایت و فراوان و در همه جا گسترده است .این به باور هرسخص برمیگرده که بتواند چقدر از این جریان فراوانی هماهنگ بشود و بتواند از آنها استفاده کند.خداوند دخالتی در رزق و روزی انسانها ندارد بلکه باور هر انسان به خداوند است که خداوند را عادل یا رزاق یا وهاب و یا ظالم ببیند و همانطوری خداوند را در زندیگش متجلی میکند.
سلام و وقت به خیر به استاد عزیزم و همراهان و خانواده صمیمی عباسمنش
بیشتر برای خودم مینویسم تا برداشتها و آموخته ها را یادآوری کنم
1- اولین ترمز ABS این نوع درخواست از خداوند این هست که باور توحیدی داره لنگ میزنه چرا که خداوند منبع و منشا تمامی آنچه با نام قدرت و نیرو از آن یاد میکنیم هست و خدای قادر و جهان هستی که محضر خودشه نیازی به بخشش من نداره که من بخوام اینطوری خداوند رو تحت تاثیر قرار بدم و با ارتباط موثر احساساتیش کنم و به نوعی در این ترمز بزرگ شرک نهفته هست.
2- ترمز بعدی عدم باور به عدالت خداوند هست که انگار الان یه جای کار نقص داره و افرادی سرجای خودشون نیستن و حالا من اگر ثروت زیادی داشته باشم بخشی از این جهان هستی رو از این فلاکت نجات میدم و فرشته نجات بعضی از مخلوقات خواهم شد و این ترمز احتمالا به من میگه پس تو هم الان در جایگاهی که باید باشی نیستی و احتمالا عوامل بیرونی و … باعث نرسیدن به جایگاه واقعی تو شده.
3- ترمز بعدی این هست که ظاهرا با این خواسته پول رو معنوی نمیدونم و میخوام وقتی به ثروت هنگفتی رسیدم با بخشیدن اون تقدس و معنویت رو به پول اضافه کنم و این درحالی هست که تا وقتی که پول در ذهن من کاملا معنوی نباشه بدست آوردن زیادش هم برای منی که در جایگاه اول خواستههام به دنبال معنویت هستم خیالی بیش نیست.
4- ترمز بعدی این خواستهی به ظاهر خوشگل این هست که احتمالا همین الان احساس لیاقت ثروتمند شدن رو ندارم و میخوام بخشی از اون ثروتی که بدست میاد رو ببخشم چون من که لایق این همه ثروت نیستم که! از سرم هم زیاده !
5- ترمز بعدی هم میتونه عدم فراوانی و باور به کمبود باشه که من حالا ثروتمند میشم و بعد، از این مقدار ثروتی که در دسترس همه نیست و فقط من تونستم به اون برسم یک بخشش رو لطف میکنم و به فقرا کمک می کنم چون اونا که نمیتونن و به اونا که نمیرسه ! فقط به من ممکنه برسه! چون ثروت هست ولی کم هست !
6- ترمز دیگری که در این خواسته وجود داره این هست که با این خواسته بیشتر تمرکز روی فقر و انسانهای کم ثروت هست به جای اینکه تمرکز روی ثروت محض داشته باشم دارم باز هم تمرکز میکنم روی نداشتن و کمبود و فقر دیگران و همچنین ثروتمند نبودن خودم چون دارم میگم حالا وقتی ثروتمند شدم میبخشم الان که ثروتمند نیستم که!
7- ترمز دیگری که در این خواسته هست اینه که با بخشش حال دیگران خوب نمیشه بلکه حال من باید خوب بشه، احساس من باید بهتر بشه، به قول استاد بخششمون هم باید از خودخواهی ارزشمند ما باشه نه به خاطر دیگران، به خاطر خودمه که باید این پول و ثروت رو درجریان نگه دارم و نگذارم که راکد بمونه
ابراهیم عزیز با این باورهای ترمزگونه و محدود کننده بالا بشین تا ثروتمند بشی ! اونم بی نهایت !!
البته که فضل خداوند بیانتهاست و همونطور که تاحالا کمکم کرده که به اینجایی که هستم برسم این ترمزها رو هم به لطف خدا حذفش میکنم چون من خالق زندگیم هستم
سلام خدمت همه ی دوستان فوق العاده عالی باحال خودم،جواب این سوال استاد عزیز رو من فک میکنم به چند باور اشتباه ما برگرده،اولین باور اشتباه اینه که بعضی از ما باور داریم که خدا در ازای انجام یک کار خیر به ما روزی و ثروت میده،و باور اشتباه بعدی اینه که ما باور نداریم که خودمون مستحق و لیاقت رسیدن به ثروت رو داریم و با صرف قسمتی از ثرمتمون برای کارهای خیر،میخواهیم به خدا لیاقت رسیدن به ثروت رو اثبات کنیم،من عاشق آیه ۲و۳ سوره طلاقم،که خدا میگه تو فقط به من ایمان داشته باش،من از جایی که گمان نمیکنی بهت ثروت و روزی میدم،و خدا برای ما کافیه،با تشکر
به نام خداوند مهم ترین مانع برای این که ثروتمند نمی شویم این هست که دلایل کافی نداریم برای ثروتمند شدن من خودم با تجربه کردن از حل تمرین کتاب رویاهایی که رویا نیستند به این نتیجه رسیدم که در روز های اول دلایل متعدد خوبی داریم اما بعد از مدتی به سختی ذهنمون دلیل مثبت میاره برای ثروتمند شدن با چندین دقیقه فکر کرد تا یک دلیل به ذهنم برسه و اون دلایلی که خیلی باید روشون فکر کرد مهم ترین دلایل به ثروت رسیدن هست که به راحتی به ذهنمون خطور نمیکنه
من چندتا باور که برای بستن تمام دریچههای ورود ثروت کافیه رو در خودم میدونستم از خیلی وقت پیش از آشنایی با استاد و آموزههاشون…و اینکه استاد میگه”هرچیزی رو که من به شما میگم رو از قبل میدونین”…اما عمق فاجعه رو الان بهتر درک میکنم و گویا هربار بهتر و بهتر
این باور که من اگر ثروتمند بشم آیا با دوستانی که بسیار دوستشون دارم در پیوند خواهم بود؟و پاسخ ذهنم همواره یک چیز بوده…نه!برای اینکه ممکنه اونها احساس کمداشت کنن یا احساس حسادتشون برانگیخته بشه یا گمان نادرست ببرن که من خودمو میگیرم و دوری کنن…یا دیگه نمیتونم باهاشون اون لحظات ناب و دوستیهای زیبا رو تجربه کنم…پس من نباید ثروتمند بشم!همین اواخر تازه پس از کلی کارکردن روی خودم و احساس تغییر مدار و رفتن توی مداری که قدری ثروت بیشتر برام داره از یکی از اون دوستها پرسیدم فلانی اگر من یه روزی خیلی ثروتمند بشم و دلم بخواد برات یه هدیه بخرم،بهای اون هدیه هرچقدر هم که باشه آیا میپذیری؟!البته این دوستم با محبت گفت بله اما من از پرسش خودم شگفت زده شدم و به اصطلاح مچ خودم رو گرفتم که نگران روابطت نباش،میتونی دوستهای جانِ بهتری پیدا کنی اگر اینها نبودنیا اینکه سنگ محک دوستیها همین جاها ایجاد میشه و تو میتونی بفهمی که چقدر این دوستیها که انقدر برات ارزشمنده محکم و استواره.
باور مخرب دیگهای که پیداکردم و شبیه قبلیه این بود که من پدرم رو خیلی دوست دارم ولی از مدتها پیش هم که دانشجو بودم برام سخت بود ازش پول بگیرم تازه وضع مالیاش خوبه اما من با اون روحیه کارآفرینی و استقلالی که در وجودم دارم برام دشوار بود…تا اینجایی که این باور به من میگه اگر تو از بابا پول نگیری و دستت توی جیب خودت باشه و حتی وقتی که بتونی خرج کل خونواده رو هم بدی اگر خواستی،بابا ممکنه ناراحت بشه…پس من پول درنیارم و برای اینکه اون احساس بهتری داشته باشه برای کارها و کلاسهام ازش پول بگیرم…اما این اتفاق افتاده که من نه خودم ثروتمند شدم و نه دلم میخواد از بابام پول بگیرم برای اینکه دوست ندارم ولی اون باوره هم نمیزاره که نگیرم اصلا یه شرایط عجیب غریبیه که شاخ آدم درمیاد مگه داریم اصلا!گمونم ریشه این باور در مهم بودن نظر دیگرانه و عدم اتکا به خود و رابطه با خود…احساس ناخودپسندی یا جلب توجه دیگران به ویژه نزدیکان و عزیزان…و مهمتر از همه پایین بودن عزت نفس و اعتماد به نفس.
باور مخرب دیگه که نمیزاره ثروتمند بشم هم اینه که ثروت باعث میشه که من انسان مصرفگرایی بشم و از انسانیت دور بشم و انسان بدی باشم یا با این مصرفگرایی به طبیعت و انسانها آسیب بزنم…و در کل از خدا دور بشم…مثل نمونههایی که خیلی توی فیلمها دیدیم و شنیدیم…اینجا به خودم میگم که اتفاقا برعکسه…اگر ثروتمند باشم میتونم بیشتر از الان کالاهای با کیفیت و دوام بالا رو تهیه کنم که هم زیبا و کاربردی باشن و هم کیفیت و سالهای استفاده از اونها به مراتب بالاتر از کالاهایی باشه که اینروزها میگیرم…اینجوری هم کیفیت عالی رو تجربه میکنم هم زباله کمتری تولید میکنم…پس این انسان بی شک مفیدتر از چیزیه که الان هست…و البته نزدیکتر به خدا…فرقی نداره که تو کیفیت رو در یک کالا یا یک آدم یا رابطه تجربه کنی…اینا همه تو رو بهتر میکنه و یک انسان با کیفیت تر در روابط و لباس و خودرو و کفش به خدا هم نزدیکتره و رابطه بهتری هم با خدا داره قطعا چون کیفیت رو دوست داره و چشیده و زندگی کرده.
با سلام خدمت همه ی دوستان و استاد عزیزم که به عنوان دستی از ستان خداوند داره مارو راهنمایی میکنه….
دوستان من همین الان یهویی تصمیم گرفتم که بیام و با نوشتن ببینم که اغا چرا نمیتونم اونجوری باشم که میخوام حتی الان هم که دارم مینویسم چیز خاصی به نظرم نمیرسه حالا به امید خدا شروع میکنم و میدونم که خودش بهم کمک میکنه…
دوستان من در زمینه درس و دانشگاه مشغول فعالیت هستم و امسال پشت کنکوری هستم و مطمئن هستم که به خاطر این ترمز های تیتانیومی که نمیدونم چیه پارسال گند زدم و دوباره دارم درس میخونم ولی باز هم فکر میکنم که یه جای کار داره میلنگه و حالا ترمز های من :::
ترمز1-احساس گناه……سالهاست که من رو داره از درونم میخوره و هر بار من رو میکشه و زنده میکنه ..من این احساس گناه رو بیشتر به خاطر گناهان شرعی دارم که نمیدونم که ایا اصلا گناه هستن یا نه ولی از قبل اینجوری بهم گفتن این گناه شرعی خودارضایی هستش که هر بار مرتکبش میشم باعث میشه که خودم رو پست ترین انسان دنیا بدونم و طبق گفته استاد هر چه قدر به خاطر یه چیزی بیشتر احساس گناه داشته باشی بیشتر بهش مبتلا میشی و این در مورد من کاملا صدق میکنه .دوستان من قبلا هم تو کامنت فایل های مربوط به مصاحبه با استاد در موردش نوشتم ولی جوابی از استاد نگرفتم و اون هم شاید به خاطر زیاد بودن سوالات بود…..از قبل بهم گفتن که اگه مرتکب خودارضایی بشی از درگاه خداوند رانده خواهی شد و دیگه حتی خداوند بهت نگاه هم نمیکنه و این برام شده یه باور ریشه ای که هر چقدر روش کار میکنم انگار که نه انگار…من وقتی مرتکب اخودارضایی میشم تا وقتی غسل نگیرم حالم خوب نمیشه یعنی غسل گرفتن برام تبدیل شده به برگشتن به مسیرو تاوقتی این کار رو نکنم انگار تو یه جایی گیر کردم که نه راه برگشت دارم نه راه پیش ..تا وقتی غسل نگیرم نمیتونم درس بخونم به خدا همین بود که پارسال تموم وقت من رو گرفت و نذاشت از وقتم برای شکوفایی توانایی هام استفاده کنم و به جای اینکه به رویام که پزشکی دانشگاه تهران بود الان رتبه ام فرسنگ ها باهاش فاصله داره که به زور تونستم اصلا تو اون بازه مجاز برا انتخاب رشته قرار بگیرم ..نمیدونم چی بگم دوستان من اهل روستا هستم و زندگی نسبتا خوبی داریم که به خاطرش از خداوند ممنونم ولی من هرگز دوست ندارم که تا اخر عمرم اینجا بمونم اصلا تصورش هم برام سخته همیشه تو یه رویا هم خودم رو دارم تو زیباترین خونه<>مادرت>>>مهمون ها <… نمیزارن تو موفق بشی و خیلی وقت ها هم شده که با پدرم بد رفتار کردم به خاطر این باور مقصری اون درحالی که خداشاهده خودش به زور برا خود پول خرج نمیکنه تا هزینه های من رو تامین کنه من این بدخلقیم رو هم به همین خودارضایی لعنتی نسبت میدم که چون احساس بدی بهم میده هی اتفاقات بد رخ میده….
ترمز4-باور کمک نکردن خداوند به من به خاطر اعمال بدم……………میدونم این هم با همون موضوع اول ارتباط داره ولی خواستم به صورت جداگانه برسیش کنم…..این باور از همون جایی میاد که تو از درگاه خداوند رانده شدی ولی باینکه میگم ولی خدا شاهده که این طورنیست من بارها حتی مرتکب گناه شدم ولی بازهم خداوند یه جا هایی که گیر کردم ونیاز به کمک داشت جوری با دستان بینهایش بهم کمک کرده که خودمم باورم نمیشه یعنی یه جورایی مثل نصوح میمونم اون وقتا ولی ای کاش که من هم همون جوری که نصوح متحول شد و تصمیم گرفت خداوند رو جوره دیگه ای باور کنه و همین باوره هم باعث شد که ای همه پیشرفت کنه.تغییر کنم ولی اکثر اوقات احساس این رو دارم که رو زندگیم تسلط و اختیاری ندارم هر جایی تق به توقی میخوره تو زندگی من تاثیر میذاره طوری که خداوند چه قدر زیبا در مورد قدرت اختیار و انتخاب داره داره سخن میگه…"(("(انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا)")")")ولی همون طور که گفتم این باورهی مخرب نمیزارن که یه همچین چیز هایی که عین زندگی هستن رو قبول کنم….
دوستان اینها ترمز هایی بودن که خیلی به نظرم اشکار میومدن ولی مطمئن هستم که ترمز های دیگه ای هم هست ولی چون یه جاهایی خودشون رو مخفی کردن فعلا نمیبینمشون ولی ماه که همیشه پشت ابر نمیمونه بالاخره یه روزی میان بیرون….
میدونم متنی که نوشتم زیاده ولی باورتون نمیشه انگار یه بار خیلی سنگینی از دوشم برداشته شد واقعا خدایا ازت ممنونم مه من رو هرچنر خیلی اتفاقی بااین گروه و خانواده واستاد عباس منش عزیز اشنا کردی ببیین این هم کمک هی میگی کمک نمیکنه کمک ازاین بهتر مگه داریم مگه میشه…..
درپایان امیدوارم که این متن برای شما هم مفید باشه همون طوری که من الان سبک شدم…از خداوندبزرگ ارزوی سلامتی …ثروت …وپیداکردن ترمزهاتون رو طلب میکنم..
سلام استادعزیزم.خب ما شاگرادی خوبی هستیم و بنا ب گفتتون باید کامنت بزاریم.سوال اینه ک چی باعث میشه ما ب خواستمون نرسیم؟اصلش بنظرمن باوره.کسی ک باورداشته باشه میتونه ثروتمندبشه وثروث فراوانه ..خداکمکش میکنه (کسی که ربوبیت خداوندروباورداشته)(استادعباس منش)بهش اعتمادداره مخصوصاب قدرتش .خیلی ازباورهای ما ازبچگی تومغزمون فروکردن و رفته توناخوداگاهمون و براهمین خیلی سخته تغییرش.ولی اگ ازبچگی پدرومادراعتمادب نفس بچه رو ازبین نبرن و باورش داشته باشن .اون زیاد اذیت نمیشه وزمان نمیبره تغییرباوراش.استادفایل جدیدتون عاااالللییییییییی بوووووددددد واقعا مرسی مرسی که هستید و کنارمونید و بهمون امیدانگیزه ایمان میدید عاشقتونیم????
استاد من چند روز پیش جواب این مسابقه رو نوشتم اما الان دوباره یه سری مطلب یادم اومده که میخوام بگم چون من خودم این مشکل رو دارم که همیشه وقتی به یه شرایطی میرسم به خاطر مدارم که صفر میشم احساس گناه میاد سراغم چون من و همسرم با پدرو مادرم زندگی میکنیم این احساس گناه میاد سراغم که وای خدایا به من پول بده بتونم برای پدرو مادرم هدیه های با ارزش بخرم اونا کلی دارن محبت میکنن به ما هم احساس گناهه هم البته شرک چون پدرو مادر من دستی از دستان خدا هستند و اگر اونها نباشند خدا از بی نهایت راه به من کمک میکنه ولی الان که تو شرایط مالی سختی هستم مدام این دعا رو میکنم که خدایا منو جلوی پدرو مادرم سر بلند کن و ثروت زیادی به من بده تا بتونم هدایا ی بزرگ و ارزشمند مثل ماشین و خونه و هرچیزی که دوست دارند براشون بخرم البته من این خواسته ی کمک کردن رو فقط در مورد پدر و مادرم دارم ولی هر کدوم از ما اگر این دعا رو داشته باشیم فکر میکنم احساس گناه و جهل هم توش باید باشه (غلبه احساس بر عقل)من خودم این مشکل رو باز هم تو باورهام پیدا کردم .
سلام
۱.استاد تو یکی از فایلها گفتن من نمیگم دیگران را دوست نداشته باشید(پدر مادر همسر فرزندان خواهر برادر…. )بلکه میگم خودتون بیشتر از دیگران دوست داشته باشید و ارزش قایل بشید پس من اگه از خدا ثروت بخوام به خاطر اینکه به دیگران کمک کنم یعنی اینکه خودم بعد از دیگران قرار دادم در حالی که درستش اینه که ثروت اول برای راحتی وخوشی خودمون بخواهیم
۲.از وقتی با قانون آشنا شدم دیگه نمیگم خدا یا فلان چیز بهم بده به نظرم این درست نیست چون خدا همه چیز در جهان قرار داده (فراوانی )از خدا میخوام کمکم کنه باور هاشو بسازم ترمزهاشو پیدا کنم در کل منظورم اینه که ما فقط خود ثروت هم بخواهیم هست بدون اینکه شرطی براش قایل شیم میتونیم بهش برسیم یعنی ما اگه بخواهیم ثروت داشته باشیم حتی بدون بخشش هم میتونیم داشته باشیم
با سلام خدمت دوستان واستاد عزیز
ترمزهایی که من پیدا کردم یکی این که دلسوزی به حال دیگران وپول خواستن برای کمک به دیگران یعنی خداوند عدالت ندارد ومن میخام عدالت رو برقرار کنم ومن بهتر میتونم به دیگران کمک کنم وشرط گذاشتن برای خدا یعنی من حس دلسوزی خداوند رو بر انگیزم تا به من پول وثروت بدهد واینکه ثروت زیاد نیست ومن با شرط وشروط از خدا پول بگیرم وبا این باور تمام قوانین جهان هستی رو زیر سوال میبریم در صورتی که ثروت بی نهایت هست خداوند بی نهایت وهابه ونیازی به شرط گذاری نیست فقط لازمه از خداوند درخواست کنیم وباور داشته باشیم که خداوند وهابه وثروت رو از هر جایی میتونه به زندگی من سرازیر کنه وثروتمند شدن آسونترین کاریه که میشه تواین دنیا انجام داد حتی از نفس کشیدن هم راحتره
ضمنا از خوندن کامنت هاتون خیلی لذت بردم امیدوارم از چیزایی که نوشتم لذت ببرین شاد سلامت وثروتمندباشین
با سلام
میخواستم بگم روزی دست خدا نیست که بخواد بده یا نده .کم کنه یا زیادش کنه چون خداوند فاقد احساس و عواطف هستش و اگر دست اون بود باید براساس عواطف و احساسش نسبت به هر بنده روزی را کم یا زیاد میکرد و اونوقت ظلم اتفاق می افتاد .روزی هر انسانی بینهایت هستش و به اندازه اکسیژن برای همه انسانها بینهایت و فراوان و در همه جا گسترده است .این به باور هرسخص برمیگرده که بتواند چقدر از این جریان فراوانی هماهنگ بشود و بتواند از آنها استفاده کند.خداوند دخالتی در رزق و روزی انسانها ندارد بلکه باور هر انسان به خداوند است که خداوند را عادل یا رزاق یا وهاب و یا ظالم ببیند و همانطوری خداوند را در زندیگش متجلی میکند.
با تشکر
سلام و وقت به خیر به استاد عزیزم و همراهان و خانواده صمیمی عباسمنش
بیشتر برای خودم مینویسم تا برداشتها و آموخته ها را یادآوری کنم
1- اولین ترمز ABS این نوع درخواست از خداوند این هست که باور توحیدی داره لنگ میزنه چرا که خداوند منبع و منشا تمامی آنچه با نام قدرت و نیرو از آن یاد میکنیم هست و خدای قادر و جهان هستی که محضر خودشه نیازی به بخشش من نداره که من بخوام اینطوری خداوند رو تحت تاثیر قرار بدم و با ارتباط موثر احساساتیش کنم و به نوعی در این ترمز بزرگ شرک نهفته هست.
2- ترمز بعدی عدم باور به عدالت خداوند هست که انگار الان یه جای کار نقص داره و افرادی سرجای خودشون نیستن و حالا من اگر ثروت زیادی داشته باشم بخشی از این جهان هستی رو از این فلاکت نجات میدم و فرشته نجات بعضی از مخلوقات خواهم شد و این ترمز احتمالا به من میگه پس تو هم الان در جایگاهی که باید باشی نیستی و احتمالا عوامل بیرونی و … باعث نرسیدن به جایگاه واقعی تو شده.
3- ترمز بعدی این هست که ظاهرا با این خواسته پول رو معنوی نمیدونم و میخوام وقتی به ثروت هنگفتی رسیدم با بخشیدن اون تقدس و معنویت رو به پول اضافه کنم و این درحالی هست که تا وقتی که پول در ذهن من کاملا معنوی نباشه بدست آوردن زیادش هم برای منی که در جایگاه اول خواستههام به دنبال معنویت هستم خیالی بیش نیست.
4- ترمز بعدی این خواستهی به ظاهر خوشگل این هست که احتمالا همین الان احساس لیاقت ثروتمند شدن رو ندارم و میخوام بخشی از اون ثروتی که بدست میاد رو ببخشم چون من که لایق این همه ثروت نیستم که! از سرم هم زیاده !
5- ترمز بعدی هم میتونه عدم فراوانی و باور به کمبود باشه که من حالا ثروتمند میشم و بعد، از این مقدار ثروتی که در دسترس همه نیست و فقط من تونستم به اون برسم یک بخشش رو لطف میکنم و به فقرا کمک می کنم چون اونا که نمیتونن و به اونا که نمیرسه ! فقط به من ممکنه برسه! چون ثروت هست ولی کم هست !
6- ترمز دیگری که در این خواسته وجود داره این هست که با این خواسته بیشتر تمرکز روی فقر و انسانهای کم ثروت هست به جای اینکه تمرکز روی ثروت محض داشته باشم دارم باز هم تمرکز میکنم روی نداشتن و کمبود و فقر دیگران و همچنین ثروتمند نبودن خودم چون دارم میگم حالا وقتی ثروتمند شدم میبخشم الان که ثروتمند نیستم که!
7- ترمز دیگری که در این خواسته هست اینه که با بخشش حال دیگران خوب نمیشه بلکه حال من باید خوب بشه، احساس من باید بهتر بشه، به قول استاد بخششمون هم باید از خودخواهی ارزشمند ما باشه نه به خاطر دیگران، به خاطر خودمه که باید این پول و ثروت رو درجریان نگه دارم و نگذارم که راکد بمونه
ابراهیم عزیز با این باورهای ترمزگونه و محدود کننده بالا بشین تا ثروتمند بشی ! اونم بی نهایت !!
البته که فضل خداوند بیانتهاست و همونطور که تاحالا کمکم کرده که به اینجایی که هستم برسم این ترمزها رو هم به لطف خدا حذفش میکنم چون من خالق زندگیم هستم
خیلی باید روی این ترمزها کار کنم
خدایا شکرت …
سلام خدمت همه ی دوستان فوق العاده عالی باحال خودم،جواب این سوال استاد عزیز رو من فک میکنم به چند باور اشتباه ما برگرده،اولین باور اشتباه اینه که بعضی از ما باور داریم که خدا در ازای انجام یک کار خیر به ما روزی و ثروت میده،و باور اشتباه بعدی اینه که ما باور نداریم که خودمون مستحق و لیاقت رسیدن به ثروت رو داریم و با صرف قسمتی از ثرمتمون برای کارهای خیر،میخواهیم به خدا لیاقت رسیدن به ثروت رو اثبات کنیم،من عاشق آیه ۲و۳ سوره طلاقم،که خدا میگه تو فقط به من ایمان داشته باش،من از جایی که گمان نمیکنی بهت ثروت و روزی میدم،و خدا برای ما کافیه،با تشکر
به نام خداوند مهم ترین مانع برای این که ثروتمند نمی شویم این هست که دلایل کافی نداریم برای ثروتمند شدن من خودم با تجربه کردن از حل تمرین کتاب رویاهایی که رویا نیستند به این نتیجه رسیدم که در روز های اول دلایل متعدد خوبی داریم اما بعد از مدتی به سختی ذهنمون دلیل مثبت میاره برای ثروتمند شدن با چندین دقیقه فکر کرد تا یک دلیل به ذهنم برسه و اون دلایلی که خیلی باید روشون فکر کرد مهم ترین دلایل به ثروت رسیدن هست که به راحتی به ذهنمون خطور نمیکنه
سلام
من چندتا باور که برای بستن تمام دریچههای ورود ثروت کافیه رو در خودم میدونستم از خیلی وقت پیش از آشنایی با استاد و آموزههاشون…و اینکه استاد میگه”هرچیزی رو که من به شما میگم رو از قبل میدونین”…اما عمق فاجعه رو الان بهتر درک میکنم و گویا هربار بهتر و بهتر
این باور که من اگر ثروتمند بشم آیا با دوستانی که بسیار دوستشون دارم در پیوند خواهم بود؟و پاسخ ذهنم همواره یک چیز بوده…نه!برای اینکه ممکنه اونها احساس کمداشت کنن یا احساس حسادتشون برانگیخته بشه یا گمان نادرست ببرن که من خودمو میگیرم و دوری کنن…یا دیگه نمیتونم باهاشون اون لحظات ناب و دوستیهای زیبا رو تجربه کنم…پس من نباید ثروتمند بشم!همین اواخر تازه پس از کلی کارکردن روی خودم و احساس تغییر مدار و رفتن توی مداری که قدری ثروت بیشتر برام داره از یکی از اون دوستها پرسیدم فلانی اگر من یه روزی خیلی ثروتمند بشم و دلم بخواد برات یه هدیه بخرم،بهای اون هدیه هرچقدر هم که باشه آیا میپذیری؟!البته این دوستم با محبت گفت بله اما من از پرسش خودم شگفت زده شدم و به اصطلاح مچ خودم رو گرفتم که نگران روابطت نباش،میتونی دوستهای جانِ بهتری پیدا کنی اگر اینها نبودنیا اینکه سنگ محک دوستیها همین جاها ایجاد میشه و تو میتونی بفهمی که چقدر این دوستیها که انقدر برات ارزشمنده محکم و استواره.
باور مخرب دیگهای که پیداکردم و شبیه قبلیه این بود که من پدرم رو خیلی دوست دارم ولی از مدتها پیش هم که دانشجو بودم برام سخت بود ازش پول بگیرم تازه وضع مالیاش خوبه اما من با اون روحیه کارآفرینی و استقلالی که در وجودم دارم برام دشوار بود…تا اینجایی که این باور به من میگه اگر تو از بابا پول نگیری و دستت توی جیب خودت باشه و حتی وقتی که بتونی خرج کل خونواده رو هم بدی اگر خواستی،بابا ممکنه ناراحت بشه…پس من پول درنیارم و برای اینکه اون احساس بهتری داشته باشه برای کارها و کلاسهام ازش پول بگیرم…اما این اتفاق افتاده که من نه خودم ثروتمند شدم و نه دلم میخواد از بابام پول بگیرم برای اینکه دوست ندارم ولی اون باوره هم نمیزاره که نگیرم اصلا یه شرایط عجیب غریبیه که شاخ آدم درمیاد مگه داریم اصلا!گمونم ریشه این باور در مهم بودن نظر دیگرانه و عدم اتکا به خود و رابطه با خود…احساس ناخودپسندی یا جلب توجه دیگران به ویژه نزدیکان و عزیزان…و مهمتر از همه پایین بودن عزت نفس و اعتماد به نفس.
باور مخرب دیگه که نمیزاره ثروتمند بشم هم اینه که ثروت باعث میشه که من انسان مصرفگرایی بشم و از انسانیت دور بشم و انسان بدی باشم یا با این مصرفگرایی به طبیعت و انسانها آسیب بزنم…و در کل از خدا دور بشم…مثل نمونههایی که خیلی توی فیلمها دیدیم و شنیدیم…اینجا به خودم میگم که اتفاقا برعکسه…اگر ثروتمند باشم میتونم بیشتر از الان کالاهای با کیفیت و دوام بالا رو تهیه کنم که هم زیبا و کاربردی باشن و هم کیفیت و سالهای استفاده از اونها به مراتب بالاتر از کالاهایی باشه که اینروزها میگیرم…اینجوری هم کیفیت عالی رو تجربه میکنم هم زباله کمتری تولید میکنم…پس این انسان بی شک مفیدتر از چیزیه که الان هست…و البته نزدیکتر به خدا…فرقی نداره که تو کیفیت رو در یک کالا یا یک آدم یا رابطه تجربه کنی…اینا همه تو رو بهتر میکنه و یک انسان با کیفیت تر در روابط و لباس و خودرو و کفش به خدا هم نزدیکتره و رابطه بهتری هم با خدا داره قطعا چون کیفیت رو دوست داره و چشیده و زندگی کرده.
با سلام خدمت همه ی دوستان و استاد عزیزم که به عنوان دستی از ستان خداوند داره مارو راهنمایی میکنه….
دوستان من همین الان یهویی تصمیم گرفتم که بیام و با نوشتن ببینم که اغا چرا نمیتونم اونجوری باشم که میخوام حتی الان هم که دارم مینویسم چیز خاصی به نظرم نمیرسه حالا به امید خدا شروع میکنم و میدونم که خودش بهم کمک میکنه…
دوستان من در زمینه درس و دانشگاه مشغول فعالیت هستم و امسال پشت کنکوری هستم و مطمئن هستم که به خاطر این ترمز های تیتانیومی که نمیدونم چیه پارسال گند زدم و دوباره دارم درس میخونم ولی باز هم فکر میکنم که یه جای کار داره میلنگه و حالا ترمز های من :::
ترمز1-احساس گناه……سالهاست که من رو داره از درونم میخوره و هر بار من رو میکشه و زنده میکنه ..من این احساس گناه رو بیشتر به خاطر گناهان شرعی دارم که نمیدونم که ایا اصلا گناه هستن یا نه ولی از قبل اینجوری بهم گفتن این گناه شرعی خودارضایی هستش که هر بار مرتکبش میشم باعث میشه که خودم رو پست ترین انسان دنیا بدونم و طبق گفته استاد هر چه قدر به خاطر یه چیزی بیشتر احساس گناه داشته باشی بیشتر بهش مبتلا میشی و این در مورد من کاملا صدق میکنه .دوستان من قبلا هم تو کامنت فایل های مربوط به مصاحبه با استاد در موردش نوشتم ولی جوابی از استاد نگرفتم و اون هم شاید به خاطر زیاد بودن سوالات بود…..از قبل بهم گفتن که اگه مرتکب خودارضایی بشی از درگاه خداوند رانده خواهی شد و دیگه حتی خداوند بهت نگاه هم نمیکنه و این برام شده یه باور ریشه ای که هر چقدر روش کار میکنم انگار که نه انگار…من وقتی مرتکب اخودارضایی میشم تا وقتی غسل نگیرم حالم خوب نمیشه یعنی غسل گرفتن برام تبدیل شده به برگشتن به مسیرو تاوقتی این کار رو نکنم انگار تو یه جایی گیر کردم که نه راه برگشت دارم نه راه پیش ..تا وقتی غسل نگیرم نمیتونم درس بخونم به خدا همین بود که پارسال تموم وقت من رو گرفت و نذاشت از وقتم برای شکوفایی توانایی هام استفاده کنم و به جای اینکه به رویام که پزشکی دانشگاه تهران بود الان رتبه ام فرسنگ ها باهاش فاصله داره که به زور تونستم اصلا تو اون بازه مجاز برا انتخاب رشته قرار بگیرم ..نمیدونم چی بگم دوستان من اهل روستا هستم و زندگی نسبتا خوبی داریم که به خاطرش از خداوند ممنونم ولی من هرگز دوست ندارم که تا اخر عمرم اینجا بمونم اصلا تصورش هم برام سخته همیشه تو یه رویا هم خودم رو دارم تو زیباترین خونه<>مادرت>>>مهمون ها <… نمیزارن تو موفق بشی و خیلی وقت ها هم شده که با پدرم بد رفتار کردم به خاطر این باور مقصری اون درحالی که خداشاهده خودش به زور برا خود پول خرج نمیکنه تا هزینه های من رو تامین کنه من این بدخلقیم رو هم به همین خودارضایی لعنتی نسبت میدم که چون احساس بدی بهم میده هی اتفاقات بد رخ میده….
ترمز4-باور کمک نکردن خداوند به من به خاطر اعمال بدم……………میدونم این هم با همون موضوع اول ارتباط داره ولی خواستم به صورت جداگانه برسیش کنم…..این باور از همون جایی میاد که تو از درگاه خداوند رانده شدی ولی باینکه میگم ولی خدا شاهده که این طورنیست من بارها حتی مرتکب گناه شدم ولی بازهم خداوند یه جا هایی که گیر کردم ونیاز به کمک داشت جوری با دستان بینهایش بهم کمک کرده که خودمم باورم نمیشه یعنی یه جورایی مثل نصوح میمونم اون وقتا ولی ای کاش که من هم همون جوری که نصوح متحول شد و تصمیم گرفت خداوند رو جوره دیگه ای باور کنه و همین باوره هم باعث شد که ای همه پیشرفت کنه.تغییر کنم ولی اکثر اوقات احساس این رو دارم که رو زندگیم تسلط و اختیاری ندارم هر جایی تق به توقی میخوره تو زندگی من تاثیر میذاره طوری که خداوند چه قدر زیبا در مورد قدرت اختیار و انتخاب داره داره سخن میگه…"(("(انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا)")")")ولی همون طور که گفتم این باورهی مخرب نمیزارن که یه همچین چیز هایی که عین زندگی هستن رو قبول کنم….
دوستان اینها ترمز هایی بودن که خیلی به نظرم اشکار میومدن ولی مطمئن هستم که ترمز های دیگه ای هم هست ولی چون یه جاهایی خودشون رو مخفی کردن فعلا نمیبینمشون ولی ماه که همیشه پشت ابر نمیمونه بالاخره یه روزی میان بیرون….
میدونم متنی که نوشتم زیاده ولی باورتون نمیشه انگار یه بار خیلی سنگینی از دوشم برداشته شد واقعا خدایا ازت ممنونم مه من رو هرچنر خیلی اتفاقی بااین گروه و خانواده واستاد عباس منش عزیز اشنا کردی ببیین این هم کمک هی میگی کمک نمیکنه کمک ازاین بهتر مگه داریم مگه میشه…..
درپایان امیدوارم که این متن برای شما هم مفید باشه همون طوری که من الان سبک شدم…از خداوندبزرگ ارزوی سلامتی …ثروت …وپیداکردن ترمزهاتون رو طلب میکنم..
سلام استادعزیزم.خب ما شاگرادی خوبی هستیم و بنا ب گفتتون باید کامنت بزاریم.سوال اینه ک چی باعث میشه ما ب خواستمون نرسیم؟اصلش بنظرمن باوره.کسی ک باورداشته باشه میتونه ثروتمندبشه وثروث فراوانه ..خداکمکش میکنه (کسی که ربوبیت خداوندروباورداشته)(استادعباس منش)بهش اعتمادداره مخصوصاب قدرتش .خیلی ازباورهای ما ازبچگی تومغزمون فروکردن و رفته توناخوداگاهمون و براهمین خیلی سخته تغییرش.ولی اگ ازبچگی پدرومادراعتمادب نفس بچه رو ازبین نبرن و باورش داشته باشن .اون زیاد اذیت نمیشه وزمان نمیبره تغییرباوراش.استادفایل جدیدتون عاااالللییییییییی بوووووددددد واقعا مرسی مرسی که هستید و کنارمونید و بهمون امیدانگیزه ایمان میدید عاشقتونیم????
سلام به استاد عزیزم و همه خوبان
استاد من چند روز پیش جواب این مسابقه رو نوشتم اما الان دوباره یه سری مطلب یادم اومده که میخوام بگم چون من خودم این مشکل رو دارم که همیشه وقتی به یه شرایطی میرسم به خاطر مدارم که صفر میشم احساس گناه میاد سراغم چون من و همسرم با پدرو مادرم زندگی میکنیم این احساس گناه میاد سراغم که وای خدایا به من پول بده بتونم برای پدرو مادرم هدیه های با ارزش بخرم اونا کلی دارن محبت میکنن به ما هم احساس گناهه هم البته شرک چون پدرو مادر من دستی از دستان خدا هستند و اگر اونها نباشند خدا از بی نهایت راه به من کمک میکنه ولی الان که تو شرایط مالی سختی هستم مدام این دعا رو میکنم که خدایا منو جلوی پدرو مادرم سر بلند کن و ثروت زیادی به من بده تا بتونم هدایا ی بزرگ و ارزشمند مثل ماشین و خونه و هرچیزی که دوست دارند براشون بخرم البته من این خواسته ی کمک کردن رو فقط در مورد پدر و مادرم دارم ولی هر کدوم از ما اگر این دعا رو داشته باشیم فکر میکنم احساس گناه و جهل هم توش باید باشه (غلبه احساس بر عقل)من خودم این مشکل رو باز هم تو باورهام پیدا کردم .
دوستون دارم??