اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با این نوع درخواست کردن یعنی ما به خدا و نیتی که اون ازش اگاه هست اطمینان نداریم.وقتی اینطوری درخواست میکنیم یعنی باور نداریم که روزی به چنین ثروتی برسیم . ترمز اینه که نگرانیمو باور نداریم که به چنین ثروتی برسیم به همین دلیل از نداشته هامون میبخشیم . مثلا تو هوا سرد منتظر ماشین هستیم کسی سوارمون نمیکنه بعد میگیم اگه ماشین بخرم همه رو سوار میکنم چون ته ذهنمون یقین داریم که بهش نمیرسیم.
ماشالله به این همه نظرات عالی . دهها ترمز ریز و درشت و اشکار و مخفی نوشته شده که من هم در وجودم دارم و باید بشدت بر روی انها کار کنم .مطالبی هم به ذهن من میرسه که با شما درمیون میذارم .من هنوز 15 صفحه بیشتر از کامنت ها را نخوندم و یقین دارم دوستان دیگری خیلی از من بهتر در مورد مطالب زیر نظر داده اند.
مطلب نخست اینکه ، بنظر من خود عمل “درخواست کردن ” یعنی توجه به نداشته ها یعنی حس منفی و طبق قوانین الهی از همون حس بیشتر داده میشه و درخواستهای آدم بیشتر و بیشتر میشه و تمومی نداره . شاید خیلی از دوستان با این مطلب مخالف باشند و یاداوری کنند که (ما این همه در مورد درخواست از خدا از کائنات از جهان صحبت میکنیم و در مراحل رسیدن به هدف اول درخواست و بعد پاسخ و دریافت را پذیرفتیم پس درخواست نمیتواند یک حس منفی باشد.) البته این یک بحث چالشی است ولی من سر حرف خودم هستم .
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر انچه خواهی که تویی
استاد عزیز بارها توضیح داده که برای رسیدن به هر هدفی ، روی خودش ،باورهاش و ترمزهاش کار میکنه . بقول خودش میشینه تجسم میکنه فرکانس اون هدف رو میفرسته و حس خوب داشتن اون رو در خودش ایجاد میکنه اون حس رو نگه میداره تا وقتی که به هدف میرسه به همین راحتی. در ضمن خدا همه چی به ما داده تصور کنید که خدای مهربان ما را در باغ بزرگ و بی انتهایی از درختان سیب قرارداده تا هرچقدر که دلمون میخواد از اون بخوریم .البته قوانینی هم برای اینکه درست بخوریم و حروم نکنیم و به باغ آسیب نزنیم وبرای نگهداریش لوازمی در اختیار ما گذاشته ولی ما ایستادیم و میگیم ای خدا به من سیب زیادی بده تا هم خودم بخورم و هم به فلان و بهمان هم بدم. ما که وسط باغ سیب هستیم و هیچ محدودیتی در چیدن سیب نداریم محدودیت ها در ذهن ماست .درون ماست .محدودیت خود ماییم. پس هر درخواستی بیرون از خودمان ، اگر از خدا باشه یعنی “نداشتن شناخت و معرفت الهی “و اگر از دیگران و هرچیز دیگه باشه یعنی “شرک” . ما باید اول روی خودمون کار کنیم روی باورهامون تا به ثروت و نعمت و فراوانی برسیم و این وظیفه ما در قبال خداست در قبال جهان است . وقتی هر کدام از ما به ثروت ( معنویت، سلامت، پول، روابط) میرسیم یک نفر از انسانهای فقیر دنیا کم میشه واین یعنی ما به گسترش جهان کمک میکنیم و جهان را جای بهتری برای زندگی میکنیم.
نکته دیگه در مورد بخشیدن است .کلمه بخشیدن را ما هرروز بارها و بارها در جمله “خداوند بخشنده مهربان ” بکار میبریم . ما از خداییم و خداگونه هستیم و توانایی های خدا را داریم ولی در بخشیدن هایمان معمولا تمنایی داریم ، مطالبه ای داریم ، توقعی داریم و این فرق میکنه با ان بخششی که خداوند میگوید اگر از سر ایمان و اخلاص و توکل باشه هزاران برابرش را در کوتاهترین زمان به ما برمیگردونه. بخشیدن عملی توحیدی و ناشی از ایمانه که باید بی دغدغه و بی توقع و با قدرت باشه مثل امام علی “ع”.
سوالی به ذهنم رسید . ایمان بخدا یعنی چه؟ آیا ما به خدا ایمان داریم؟ در چه درجه ای از ایمان قراردادیم؟ اصلا معنی کلمه ایمان چیه؟ در کتابی از بزرگی خواندم که
“”ایمان ، باور کردن چیزیست که ندیده ای و نتیجه این ایمان ، دیدن چیزیست که باور کرده ای””
وای که این مفهوم چقدر زیباست. یعنی من به خدایی که ندیدمش ، قلباً و روحاً باورش کردم قبولش کردم فرامینش را بی قید و شرط اطاعت کردم ایاک نعبد و ایاک نستعین کردم ، انوقت به درجه ای از آگاهی میرسم یا به مداری از شناخت میرسم که خدا را میبینم. کجا؟ در عظمت کوهستانها ، در بی کرانی دریاها ، در طبیعت ، در راز بقای موجودات ،در باران در سیمای انسانها ، در شادیهای کودکان و در سخنان پر مغز عباسمنش و ملموس تر اینکه در گرهی که یکباره از کارم گشوده میشه ، در دری از ثروت که برویم باز میشه ،در الهام هایم ، در هدایتهایم ، در آرامش درونیم ، در موفقیت هایم ،حتی بر سر سفره ام. خدا رو با چشم دل میبینم . آره این خدا رو میگم. این همون خداییه که از رگ گردن به من نزدیکتره. جالبتر اینکه هر چه ایمان بیشتر ، وضوح رویت بیشتر .
الان در شرایطی هستم که میتونم ساعتها بنویسم . بخدا قلم روی کاغذ داره پرواز میکنه. ولی دیگه خیلی طولانی شد . بگذار یکبار هم که شده . خودآگاه بر ناخودآگاه پیروز بشه. خداحافظ
در ابتدای امر که ما در مدار فقر هستیم تصوراتمان از ثروتمند شدن متفاوت است و خود را در قالب شخصیتی تجسم میکنیم که در دنیای واقعی با من فعلی فرق دارد اینکه با خداوند عهد ببندیم که اگر به من ثروت بدهی من کارهای خیر و ……. انجام میدهم یعنی هنوز باور نداریم که خود خالق زندگی خود هستیم و این قول دادن به خداوند در اثر این باور است که شاید اگر پولدار بشوم انسان بدی میشوم و از خدا دور میشوم برای همین چون خداوند از این مطلب اگاه است و خیر وصلاح من را میخواهد ممکن است به من ثروت ندهد پس خدایا من قول میدهم انسان خوبی بشوم یعنی اول پول و ثروت بعد تغییر در صورتیکه اول باید تغییر کنیم به اندازه ای که درجات انسانیت را طی میکنیم وارد مدارات بالاتر شده و دنیای خاص ان مدار را تجربه میکنیم . خیر و نیکوکار بودن یک انسان در واقع یک اخلاق است و هر حسن خلقی در انسان تجلی یکی از صفات و اسما خداوند است و فرکانس ان اسم را به جهان هستی میفرستد فلسفه ذکر گفتن با تکرار متناسب با ان ذکر خود گواه این موضوع است . با ارزوی موفقیت برای همه
اول از همه استاد ممنونم از شما که ریزترین و کوچکترین نکته ها رو شناسایی میکنید و باعشق و رایگان به همه میبخشید بعدم باید اعتراف کنم که من همیشه دوست داشتم پول زیاد داشته باشم و به پدر مادر و خانوادم ببخشم حتی میگفتم اگر تو قرعه کشی پولی ببرم ۵% میبخشم و هرگزم تاحالا این اتفاق نیافتاده و دیشب که فایل شما رو گوش دادم تازه دوزایم افتاد که جریان چیه…
امروز خیلی فکر کردم و کامنتها رو خوندم و همه ی دوستان هم به زیبایی و خیلی درست جواب دادن ولی همچنان من ترمزم قوی بود و باز دلیل رو پیدا نمیکردم تا اینکه دقیق تر که نگاه کردم فهمیدم همش از تفکرات مذهبی من سرچشمه میگیره(حتی الان قلبم داره تند میزنه فک میکنم خداسنگم میکنه?)
من باورم این بوده و هست که زکات مال رو “باید”داد زکات به معنی برکت و طهارت و پاکیزگی، چیزیست که سالها به ما گفتن و ما قبول کردیم و گفتن شرط قبولی نماز زکاته و با “صلی” در قرآن کنار هم آمده اند .مثل همیشه کد مخرب من کد مذهب و دینه که با برداشت اشتباه تو مغز من رفته که باید از مالم ببخشم تا تطهیر بشم هم مالم هم خودم …باید پولدارا زکات بدن تا دفع بلا بشه… کفاره گناهانمون بشه… پلی برای رسیدن به بهشت ابدی بشه از داشتن و خواستن مال زیاد احساس گناه میکنم و باید بخشی از اون رو بدم تا خدا منو ببخشه و دوستم داشته باشه … اره چون احساس شرمساری و خجالت میکنم از پول داشتن باید بدم بره تا راحت شم تا نفس بکشم حتی شاید دادن مال حس خوبی به من نده یا اصلا از اون بدتر بی تفاوت باشم نسبت به بخششم. از طرفی از خداوند مال و برکت میخوام از طرف دیگه فک میکنم همش مال من نیست من امانتداری هستم و باید بدم بعدی
واقعا چقد بچگانه فک میکردم استاد دیشب که فایلتونو گوش میدادم انگار برق ۳فاز گرفته بودم خدایی هزارتا کتاب میخوندم نمیفهمیدم عیب کارم کجاست خدا بهتون خیر بده و ممنون از هوش برتر شما?
باورهای اشتباهی که تا قبل از این سؤال زیبایی که استاد عباس منش عزیزم فرمودند شخصاً تو خیلی از خواسته هام داشتم وباورهای مخربی که من پیدا کردم عبارتند از:
خدا عدالت نداره ومن باید به دیگران کمک کنم
خدا نمی تواند رزق و روزی بنده هاش رو بدهد و من باید تا آنجایی که میتوانم به بنده هاش کمک کنم
خدا قدرت اداره جهان رو نداره برای همین بعضی در جایگاه و زمان خودشون نیستند و اشتباهی شده است
خدا قابل اعتماد نیست پس اول باید پول بده تا من کمک کنم
من لایق ثروت زیاد نیستم و خدا در قبال کمک به دیگران به من ثروت میدهد
خدا رو احساساتی دانستن و گول زدن او
فقط من می توانم به دیگران کمک کنم و آنها رو ثروتمند کنم
ثروت زیاد خوب نیست فقط در قبال کمک کردن به فقرا
کمک باید حتماً پولی باشه
ثروت در جهان کمه و فقط باید پول مفت به دستم بیاد تا کمک کنم.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه افراد سایت خوبمون که اینقدر خوب زندگی کردن براشون مهمه…
همین الان یهویی تصمیم گرفتم که بیام ببینم که ایا بانوشتن میتونم ترمز هام رو پیدا کنم چون واقعا بعضی هاشون خیلی پنهان هستند چون تو فایل جدید استاد شنیدم که میگفت اکثر افراد به هنگام نوشتن این ترمز ها که نمیزارن اونجوری که میخوان باشن رو پیدا میکنند..منم اومدم که ببینم که اغا اشکال کار کجاست که واقعا نمی تونم خود واقعیم رو نشون بدم ….
دوستان من در زمینه درس و دانشگاه مشغول به فعالیت هستم و امسال پشت کنکوری هستم و دوباره میخوام که تلاش کنم ولی دقیقا نمیدونم که چی واقعا نذاشت پارسال موفق بشم منظورم باور های مخرب هستش .به امید خدا شروع میکنم به این امید کهمن هم پیداشون کنم…………..
ترمز1-احساس گناه……………هر چقدر که درموردش بگم کم گفتم حداقل در مورد من این طوری صدق میکنه…من این احساس گناه رو به خاطر گناهان شرعی البته با توجه به حرف بقیه وگرنه خودم حقیقت رو نمیدونم…بزارید رک حرف بزنم و دیگه شرم و حیا کافیه چون واقعا تو این زمینه مشکل دارم این گناهی که گفتم خودارضایی هستش که دامن میتونم بگم همه ی جوانان و نوجوانان ما رو گرفته هر بار که مرتکبش میشم نمیدونید که چه عذابی با عنوان احساس گناه میکشم شاید براتون جالب باشه که من وقتی مرتکبش میشم واقعا دیگه نمیتونم روال عادی زندگی کردن رو ادامه بدم مثلا وقتی انجامش میدم نمیتونم درس بخونم با اینکه واقعا خیلی بهش علاقه دارم وقتی انجامش میدم و میرم سر درس یه ندایی بهم میگه که تو از درگاه خداوند رانده شده ای ….دیگه خداوند تورو دوست نداره پس کمکت هم نمیکنه پس اگه کمک خداوند که خالق این جهانه نباشه تویه نوعی چه جوری میخوای موفق بشی و….خدا شاهده که همیشه ای زمزمه هارو میشنوم وهربار بر خودم لعنت میفرستم که چرا دارم با این کار خودم رو نابود میکنم دوستان من حداقل هفته ای 4ی5 بار مرتکبش میشم وهربار احساس گناه شدیدتری میگیرموچون این احساس که بدترین فرکانس ها رو به جهان هستس میفرسته بیشتر و بیشتر مرتکبش میشم و واقعا قانون جاذبه عمل میکنه …بارها شده که تصمیم به ترکش گرفتم ولی نشده شاید اراده ام قوی نیست شاید ورودی های مناسبی ندارم که با کوچکترین وسوسه از طرف شیطان میرم انجامش میدم و بعدش احساس گناه که نیزاره درس بخونم که خداشاهده همین بود که پارسال من به هدفم که همون پزشکی دانشگاه تهرانه برسم من میدونم که میتونم بهش برسم ولی این ترمز تیتانیومی واقعا نمیزاره که به سمت جلو حرکت کنم..اصلا درس چیه زندگیم رو مختل کرده وخیلی هم بدخلق شدم کلا تقی به توقی نمیخوره که من عصبی ..ناراحت..غمگین میشم این احساس گناه این بلا رو سرم اورده…….بعد انجام دادنش عین نصوح میمونم که یهویی اراده ام قوی میشه که دیگه انجامش ندم ولی فکرکنم تاوقتی مثل اون یه بلایی سرم نیاد یه مروارید دختر پادشاهی گم نشه منم نتونم تغییر کنم ای کاش که من هم اراده نصوح رو پیدا میکردم که تصمیم گرفت در مسیر خداوند و طبق دستوراتش عمل کنه و روند رو به رشدش رو ادامه بده و فرد موفقی بشه….تاوقتی غسل نگیرم و نرم سراغ نمازهام نمیتونم درس بخونم مسخره است نه ولی اینه زندگی من شاید باتوجه به محیطی که توش بزرگ شدم این باور هارو دارم ..الان یه حرفی که همیشه مادربزرگ من که خیلی به قول خودش ادم مذهبی هستش رو به یاد میارم :همیشه بهم میگه که اگه میخوای چشمات خوب ببینه و ذهنت خوب یاد بگیره باید نماز بخونی …….الان خودم که دارم میگم خنده ام میگیره همیشه من هم بهش میگم پس انشتین که نماز نمیخوند چه جوری چشماش میدید و ذهنش کاری کرد که مشهورترن فرد جهان بشه با این که واقعا نمیدونیم که چیکار کرده برا بشریت..درسته که خودمم این حرف رو قبول ندارم ولی چون از گذشته همیشه بهم اینجوری گفته برام تبدیل شده به یه ورودی همیشگی و درنتیجه یه باور ریشه ای و با وجود خودارضایی نماز چی ؟؟این ترمز همون طور که گفتم هرچقدر که بگم درموردش بازم کمه چون واقعا خداشاهده همین بود که پارسال نذاشت که من موفق بشم و همه ی وقتم به جای درس خوندن با احساس گناه سپری شد با این که خیلی درس خوندن رو دوست دارم…………این میتونم بگم که98%شاید هم بیشر ترمز های من رو شامل میشه ..چندین بار درموردش تو فایل های مصاحبه بااستاد درموردش نوشتم ولی استا جواب نداد شاید به دلیل زیادی سوالات بود که نوبت به من نرسید ولی خواهشا استاد اگه داری کامنتم رو میخونی یه فایل اختصاصی درمورد خودارضایی بذار چون مطمئنم که خیلی ها به خاطرش دارن عذاب میکشن واینکه خیلی قبولت دارم به عنوان دستی از دستان خداوند که دارید ما رو هدایت میکنید………راستی دوستان اگه شما هم یه همچین تجربه ای داشتید لطفا بهم پاسخ بدید که ایا تونستید ترکش یا کنترلش کنید اگه تونستید چه جوری واقعا//؟؟؟؟؟؟؟؟
ترمز2-مقصر دونستن دیگران رد عدم موفقیتم…………من همون طورکه گفتم اهل روستا هستم و تابستون ها به همراه پدرم تو مزرعه کار میکنم و همیشه پدرم رو تو عدم موفقیتم مقصر میدونم که وقتم رو میگیره و نمیزاره درس بخونم ..ولی باور کنید منی که اهل روستا هستم اگه کل کار هایی که به همراه پدرم انجام میدم رو رو هم جمع کنم شاید حتی 1ماه هم نشه و همین1 ماه 11ماه دیگه سال رو با مقصر دونستن پدرم از من میگیره…شاید جالب باشه چون این باور رو دارم که اون مقصره واقعا این باوره کار خودش رو میکنه و جوری شرایط رو میچینه که پدرم مقصر واقع بشه مثلا همین امروز که یه سری رفتیم مزرعه یه مشکل پیش اومد ماشینمون خراب شد و یه دیدن10 دقیقه ای مزرعه تبدیل شد به 5ساعت و کل تایم عصرم رفت درحالی که خودم خواستن که باهاش برم واین بلا هم سرمون اومد پس واقعا باورها هستن که زندگی مارو میسازن حالا کم کم دارم بهتر درکش میکنم ..خدایا شکرت
ترمز3-باور اب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب رو دارم ………….مثلا همی امروز که شب اومدم خونه وعصرم تلف شد شب هم هیچ کاری نکردم و درحالی که اون همه درس دارم ….شاید واقعا رنج درس نخوندن برام زیاد اشکار نیست و لذت رو الان تو این میبینم که هرکاردیگه ای به جز درس خوندن انجام بدم..قبلا که از اهرم رنج و لذت استفاده میکردم واقعا جوری ذهنم رو برنامه ریزی کرده بودم که همیشه خوب درس میخوندم ولی الان که ازش استفاده نمیکنم شاید به همین دلیل باشه که تنبلی میکنم پس دوباره باید از نو شروع کنم ب نوشتین اهرم با بدترین اتفاقات وبهترین اتفاقات در5سال اینده……..
ترمز4-باوربه اینکه خداوند در مسیر هدفی که دارم بهم کمک نمیکنه……………….این هم برمیگرده به همون احساس گناه لعنتی که باعث شده اون خدای مهربون رو مثل جلادی ببینم که تا یه گناهی میکنم من رو عذابم میده ولی خداشاهده که همین عذاب هارو هم خودم دارم ایجاد میکنم ..درحالی که میگم باورم اینه که خداوند به خاطر گناهانم من رو هدایت و کمک نمیکنه ولی خودش شاهده که همیشه تو یه جاهایی یه کمک هایی کرده که ازپس هیچ کسی برنمیومد………همین اشنایی با گروه که خیلی اتفاقی بود و ازبهترین کمک های خداوند بوده واسم………..
ودرپایان ببخشید که کامنتم طولانی شد ولی واقعا خیلی خوب متوجه شدم که اشکال کارم کجاست و ازخداوندبه خاطرش ممنونم….برای همتون ارزوی سلامتی ..ثروت..پیدا کردن کد هاوترمز های مخرب رو از خداوند طلب میکنم…راستی استاد خواهشا به مطلب 1 توجه کن و یه فایلی در موردش بذار خیلی ممنون……
چقدر شبیه من هستی دوست عزیز. منو یاد دوران کنکور خودم میندازی که فکر میکردم تنها راه موفقیت برای من که نه مهارتی دارم و نه در خانواده ثروتمندی هستم کنکور هست. اما الان اگه برگردم عقب با نگاه دیگه ای کنکور میدم. تمام تلاشمو براش میکنم اما بعنوان یه چالش باحال که سر راهم توی بخشی از زندگی قرار گرفته. اصلا بعنوان تنها راه نجات و خوشبختیم بهش نگاه نمیکنم. تلاشتو بکن و با هر رتبه ای به اندازه تلاشت انتخاب رشته کن و بگذر. در مورد کمال گرایی مطالعه کن. در مورد خودارضایی هم فکر نکن چون بقیه در موردش نمیگن تو تنهایی تو کاملا نرمال هستی. این نیاز طبیعیه توئه. لازم نیست انقدر مذهبی بهش نگاه کنی. شاید چون سنت هنوز کمه تحت تاثیر باورهای مذهبی و دوستانت فکر میکنی این بدترین و مذمومترین کار دنیاس. اما توصیه میکنم به خودت حق بده و اصلا گاهی بعنوان جایزه خودارضایی کن و بعدش هم بدون احساس گناه و شرم با انگیزه پاشو برو دنبال درس و کارهات. هیچ خدایی برای عذاب تو وجود نداره. همش فیزیکه. انرژیه. انقدر به خودت فشار نیار مخصوصا توی تنهایی پشت کنکور. من در مورد زیاد خوابیدن یه مدت اینجوری بودم. سالها نمیتونستم زود بیدار شم و کل روزمو بهم میریختم. بعد یه مدت گفتم اصلا میخوام تا لنگ ظهر بخوابم و در کمال تعجب دیدم وقتی نگران زود بیدار شدن نباشم خیلی راحت تر بیدار میشم. کامنتت نشون میده دنبال هدایتی و مطمئنم اینده درخشانی داری. منم هیجده سالگیم مسائل تورو داشتم. اما الان ۳۶ سال سن دارم مهاجرت کردم با روزی دوسه ساعت کار درامد عالی دارم. یه دختر و یه پسر دارم و هر روز دارم از زندگی بیشتر لذت میبرم و بیشتر میفهمم. تا میتونی فایلهای استاد رو ببین و خودتو توو این فضا نگه دار
ایا ان اشخا صی که ما میخواهیم بعد از ثروتمند شدن به انها کمک کنیم ممکن است انها هم همین انگیزه را داشته باشند که خدایا اگر به ما ثروت بدهی ؟ اغلب ما میخواهیم ان ثروتمند ما باشیم و دیگران کمک گیرنده در صورتیکه باید کمک کنیم دیگران هم در مدار ثروت قرار گیرند
یعنی من در درونم فکرمیکنم خدا این قدرت رونداره که به دیگران کمک کنه و درواقع ما میخواهیم این خلا را برای یگران پرکرده و این مشکل خدا را حل نماییم.
۲-احساس عدم لیاقت
من خودم رالایق درخواست ثروت ازخداوند بطورمستقیم نمیدانم، و درواقع ذهن من شرطی میشود که زمانی که خدا به من ثروت داد اونوقت به دیگران کمک میکنم و به صورت ناخود آگاه باور غلط و شرطی شدن ذهن در من پدید آمده و رشدمیکند.
۳- فداکاری کردن
درواقع با این کار ما در گوشه های ذهن خود این باور را میپرورانیم که درنهایت این عمل کسی پیدا میشودکه از ما تشکر کرده و آفرین و به به و چه چه بکند که این خود از عدم داشتن عزت نفس است و به بال وپر دادن وقوی کردن آن کمک میکند.
5- نسبت دادن ویژگی انسانی به الله
در واقع ما در درون خود خدارا موجودی میدانیم که اهل داد و ستد است و یک چیز را میدهد وچیز دگر را میگیرد که نوعی شرک ریز در آن نهغته است.
6-معنوی ندانستن و بد دانستن ثروت
یکی دیگر از باورهایی که پشت این عمل مخفی شده آن است که ما ثروت را به خودی خود خوب نمیدانیم بلکه غایت داشتن ثروت را درکمک به دیگران و انجام چنین اعمالی می دانیم و بازهم باورمحدو کننده “بد دانستن ثروت” راتقویت میکنیم.
7-خلف وعده های خدا
خداوند بارها در قرآن به فزونی مال با فرستادن افکار درست اشاره نموده است و با این کار ما به وعده خدا اعتماد نداشته و میخواهیم از راههای میانبر و دور زدن این وعده به مقصد برسیم که نوعی شرک به حساب می آید
8. تمرکز بر نکات منفی
این گونه رفتار در واقع تمرکز بر کمبودها و نیازهای دیگران است. و با تمرکز بر نکات منفی اتفاقات منفی را جذب میکنیم.
9-باورنداشتن عدل خداوند
وقتی ما کسی را لایق کمک می دانیم در واقع عدالت خدا را به چالش میکشیم و میخواهیم با این کمک اندکی از درد و رنج وی بکاهیم…ولی باید بداننیم که درجهان هرچیزی سر جای خود است و به گفته قرآن به هیچ کسی ستم نمیشود.
10- باورکمبود
این باور نیز شاید سرچشمه همه باورهای غلط باشد چون اگر ما به تئوری سطل و بینهایت ثروت جهان اعتقاد داشته باشیم نیازی به کمک به دیگران نداریم و ازنظر ما باید آن فرد فقط شرایط سطل خود را بهبود ببخشد
باتشکرازدوستان که وقت گذاشتین و مطالب منرو خوندید!
با سلام و درود رب العالمین بر همه ی دوستان عباس منشی و استاد خودم ماشاء الله به این همه فراوانی و این همه کامنت که دوستان فرستادن خدا رو صدهزار مرتبه شکر برای این فضای روحانی ، بنده از همان ابتدا که این فایل اطلاع رسانی از همان دقایق اول فایل رو دیدم و بسیار خوشحال شدم که قرار ترمزهام رو بشناسم الان دقایق اخر است تازه میخوام کامنتم رو بزارم و گفتم که ان شاء الله بتونم از این فرصت استفاده کنم بدلیل کثرت کامنت ها هنوز موفق نشدم اما ان شاء الله که موفق بشم چون بسیار مشتاق هستم»
در مورد ترمز ها بنده هر چه فکر کردم دیدم باید به ریشه دلایلم برگردم ریشه هر موردی که فکر میکنم برمیگرده به بحث توحید و شرک و چقدر ما این موضوع رو درک کردیم.
باورهای توحیدی ما همان باور های هستند که باعث می شوند ما پدال گاز رو فشار بدهیم و باور های شرک آلود هم همان پدال ترمز ما هستند. هر جه به ظاهرا باور های توحیدی مون رو تقویت کنیم به ظاهر رب العالمین رو فرمانده کل جهان بدانیم اما هنوز در لایه لایه ها اعمال وجود ما باور هایی هستند که علاوه بر پدال ترمز به قول استاد و دوستان ترمز دستی رو هم کشیدن .
هر چه توحیدی تر فکر کنیم یعنی بدونیم تنها کسی که میتونیم به ما نعمت ثروت و هر چه انچه که بخواهیم به ما بده فقط ، فقط فقط ، فقط و فقط ، فقط و فقط ، فقط الله است هر چه خدا رو بهتر بشناسیم – اشاره عالیه به این شناخت در دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا ها شده است که بنده قبلا در هیچ جای دیگه ای ندیده بودم . چشمه هایی بیشتری از نعمت و ثروت وارد زندکی مان میشوند و باورهایی شرک الود که بسیار مخفی و پنهان هستند باعث میشوند ابی هایی که روان شدند و میخواهند به سمت ما بیاییند در پشت سدی جمع میشوند .
و ما باید با حذف انها و تبر زدن به این سد در اون ترک ایجاد کنیم و این مانع رو بشکنیم تا این سیل عظیم نعمت به سمت ما روانه بشه
من خودم چند ساله با سایت استاد اشنا شدم و تحوالات فراوان و حتی برخی معجزه اسا در زندگی ام رخ داد که باهاش می تونم چند صد کامنت بنویسیم براتون .
در یک کلام مهترین ترمز ما باور های شرک الود ما است که فنوداسیون بقیه ترمز های زندگی است این پاشنه اشیل است این بیس همه ترمز ها است این رو از بین ببری بقیه با تلاش اندگی نابود میشوند ما باید هر روز ، بابا هر روز چیه هر لحظه فرکانس توحیدی ارسال کنیم و همان لحظه هم پاسخش رو دریافت میکنی
با سلام خدمت استاد و دوستان هم فرکانسی
با این نوع درخواست کردن یعنی ما به خدا و نیتی که اون ازش اگاه هست اطمینان نداریم.وقتی اینطوری درخواست میکنیم یعنی باور نداریم که روزی به چنین ثروتی برسیم . ترمز اینه که نگرانیمو باور نداریم که به چنین ثروتی برسیم به همین دلیل از نداشته هامون میبخشیم . مثلا تو هوا سرد منتظر ماشین هستیم کسی سوارمون نمیکنه بعد میگیم اگه ماشین بخرم همه رو سوار میکنم چون ته ذهنمون یقین داریم که بهش نمیرسیم.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی .
ماشالله به این همه نظرات عالی . دهها ترمز ریز و درشت و اشکار و مخفی نوشته شده که من هم در وجودم دارم و باید بشدت بر روی انها کار کنم .مطالبی هم به ذهن من میرسه که با شما درمیون میذارم .من هنوز 15 صفحه بیشتر از کامنت ها را نخوندم و یقین دارم دوستان دیگری خیلی از من بهتر در مورد مطالب زیر نظر داده اند.
مطلب نخست اینکه ، بنظر من خود عمل “درخواست کردن ” یعنی توجه به نداشته ها یعنی حس منفی و طبق قوانین الهی از همون حس بیشتر داده میشه و درخواستهای آدم بیشتر و بیشتر میشه و تمومی نداره . شاید خیلی از دوستان با این مطلب مخالف باشند و یاداوری کنند که (ما این همه در مورد درخواست از خدا از کائنات از جهان صحبت میکنیم و در مراحل رسیدن به هدف اول درخواست و بعد پاسخ و دریافت را پذیرفتیم پس درخواست نمیتواند یک حس منفی باشد.) البته این یک بحث چالشی است ولی من سر حرف خودم هستم .
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر انچه خواهی که تویی
استاد عزیز بارها توضیح داده که برای رسیدن به هر هدفی ، روی خودش ،باورهاش و ترمزهاش کار میکنه . بقول خودش میشینه تجسم میکنه فرکانس اون هدف رو میفرسته و حس خوب داشتن اون رو در خودش ایجاد میکنه اون حس رو نگه میداره تا وقتی که به هدف میرسه به همین راحتی. در ضمن خدا همه چی به ما داده تصور کنید که خدای مهربان ما را در باغ بزرگ و بی انتهایی از درختان سیب قرارداده تا هرچقدر که دلمون میخواد از اون بخوریم .البته قوانینی هم برای اینکه درست بخوریم و حروم نکنیم و به باغ آسیب نزنیم وبرای نگهداریش لوازمی در اختیار ما گذاشته ولی ما ایستادیم و میگیم ای خدا به من سیب زیادی بده تا هم خودم بخورم و هم به فلان و بهمان هم بدم. ما که وسط باغ سیب هستیم و هیچ محدودیتی در چیدن سیب نداریم محدودیت ها در ذهن ماست .درون ماست .محدودیت خود ماییم. پس هر درخواستی بیرون از خودمان ، اگر از خدا باشه یعنی “نداشتن شناخت و معرفت الهی “و اگر از دیگران و هرچیز دیگه باشه یعنی “شرک” . ما باید اول روی خودمون کار کنیم روی باورهامون تا به ثروت و نعمت و فراوانی برسیم و این وظیفه ما در قبال خداست در قبال جهان است . وقتی هر کدام از ما به ثروت ( معنویت، سلامت، پول، روابط) میرسیم یک نفر از انسانهای فقیر دنیا کم میشه واین یعنی ما به گسترش جهان کمک میکنیم و جهان را جای بهتری برای زندگی میکنیم.
نکته دیگه در مورد بخشیدن است .کلمه بخشیدن را ما هرروز بارها و بارها در جمله “خداوند بخشنده مهربان ” بکار میبریم . ما از خداییم و خداگونه هستیم و توانایی های خدا را داریم ولی در بخشیدن هایمان معمولا تمنایی داریم ، مطالبه ای داریم ، توقعی داریم و این فرق میکنه با ان بخششی که خداوند میگوید اگر از سر ایمان و اخلاص و توکل باشه هزاران برابرش را در کوتاهترین زمان به ما برمیگردونه. بخشیدن عملی توحیدی و ناشی از ایمانه که باید بی دغدغه و بی توقع و با قدرت باشه مثل امام علی “ع”.
سوالی به ذهنم رسید . ایمان بخدا یعنی چه؟ آیا ما به خدا ایمان داریم؟ در چه درجه ای از ایمان قراردادیم؟ اصلا معنی کلمه ایمان چیه؟ در کتابی از بزرگی خواندم که
“”ایمان ، باور کردن چیزیست که ندیده ای و نتیجه این ایمان ، دیدن چیزیست که باور کرده ای””
وای که این مفهوم چقدر زیباست. یعنی من به خدایی که ندیدمش ، قلباً و روحاً باورش کردم قبولش کردم فرامینش را بی قید و شرط اطاعت کردم ایاک نعبد و ایاک نستعین کردم ، انوقت به درجه ای از آگاهی میرسم یا به مداری از شناخت میرسم که خدا را میبینم. کجا؟ در عظمت کوهستانها ، در بی کرانی دریاها ، در طبیعت ، در راز بقای موجودات ،در باران در سیمای انسانها ، در شادیهای کودکان و در سخنان پر مغز عباسمنش و ملموس تر اینکه در گرهی که یکباره از کارم گشوده میشه ، در دری از ثروت که برویم باز میشه ،در الهام هایم ، در هدایتهایم ، در آرامش درونیم ، در موفقیت هایم ،حتی بر سر سفره ام. خدا رو با چشم دل میبینم . آره این خدا رو میگم. این همون خداییه که از رگ گردن به من نزدیکتره. جالبتر اینکه هر چه ایمان بیشتر ، وضوح رویت بیشتر .
الان در شرایطی هستم که میتونم ساعتها بنویسم . بخدا قلم روی کاغذ داره پرواز میکنه. ولی دیگه خیلی طولانی شد . بگذار یکبار هم که شده . خودآگاه بر ناخودآگاه پیروز بشه. خداحافظ
سلام به همه شاگردان مکتب استاد عباس منش
در ابتدای امر که ما در مدار فقر هستیم تصوراتمان از ثروتمند شدن متفاوت است و خود را در قالب شخصیتی تجسم میکنیم که در دنیای واقعی با من فعلی فرق دارد اینکه با خداوند عهد ببندیم که اگر به من ثروت بدهی من کارهای خیر و ……. انجام میدهم یعنی هنوز باور نداریم که خود خالق زندگی خود هستیم و این قول دادن به خداوند در اثر این باور است که شاید اگر پولدار بشوم انسان بدی میشوم و از خدا دور میشوم برای همین چون خداوند از این مطلب اگاه است و خیر وصلاح من را میخواهد ممکن است به من ثروت ندهد پس خدایا من قول میدهم انسان خوبی بشوم یعنی اول پول و ثروت بعد تغییر در صورتیکه اول باید تغییر کنیم به اندازه ای که درجات انسانیت را طی میکنیم وارد مدارات بالاتر شده و دنیای خاص ان مدار را تجربه میکنیم . خیر و نیکوکار بودن یک انسان در واقع یک اخلاق است و هر حسن خلقی در انسان تجلی یکی از صفات و اسما خداوند است و فرکانس ان اسم را به جهان هستی میفرستد فلسفه ذکر گفتن با تکرار متناسب با ان ذکر خود گواه این موضوع است . با ارزوی موفقیت برای همه
باسلام
اول از همه استاد ممنونم از شما که ریزترین و کوچکترین نکته ها رو شناسایی میکنید و باعشق و رایگان به همه میبخشید بعدم باید اعتراف کنم که من همیشه دوست داشتم پول زیاد داشته باشم و به پدر مادر و خانوادم ببخشم حتی میگفتم اگر تو قرعه کشی پولی ببرم ۵% میبخشم و هرگزم تاحالا این اتفاق نیافتاده و دیشب که فایل شما رو گوش دادم تازه دوزایم افتاد که جریان چیه…
امروز خیلی فکر کردم و کامنتها رو خوندم و همه ی دوستان هم به زیبایی و خیلی درست جواب دادن ولی همچنان من ترمزم قوی بود و باز دلیل رو پیدا نمیکردم تا اینکه دقیق تر که نگاه کردم فهمیدم همش از تفکرات مذهبی من سرچشمه میگیره(حتی الان قلبم داره تند میزنه فک میکنم خداسنگم میکنه?)
من باورم این بوده و هست که زکات مال رو “باید”داد زکات به معنی برکت و طهارت و پاکیزگی، چیزیست که سالها به ما گفتن و ما قبول کردیم و گفتن شرط قبولی نماز زکاته و با “صلی” در قرآن کنار هم آمده اند .مثل همیشه کد مخرب من کد مذهب و دینه که با برداشت اشتباه تو مغز من رفته که باید از مالم ببخشم تا تطهیر بشم هم مالم هم خودم …باید پولدارا زکات بدن تا دفع بلا بشه… کفاره گناهانمون بشه… پلی برای رسیدن به بهشت ابدی بشه از داشتن و خواستن مال زیاد احساس گناه میکنم و باید بخشی از اون رو بدم تا خدا منو ببخشه و دوستم داشته باشه … اره چون احساس شرمساری و خجالت میکنم از پول داشتن باید بدم بره تا راحت شم تا نفس بکشم حتی شاید دادن مال حس خوبی به من نده یا اصلا از اون بدتر بی تفاوت باشم نسبت به بخششم. از طرفی از خداوند مال و برکت میخوام از طرف دیگه فک میکنم همش مال من نیست من امانتداری هستم و باید بدم بعدی
واقعا چقد بچگانه فک میکردم استاد دیشب که فایلتونو گوش میدادم انگار برق ۳فاز گرفته بودم خدایی هزارتا کتاب میخوندم نمیفهمیدم عیب کارم کجاست خدا بهتون خیر بده و ممنون از هوش برتر شما?
امیدوادم این مسئله رو بازم بهتر درک کنم
به نام خدا
سلام همفرکانسی های عزیز
چیزی که من بعد از ساعتها فکر کردن و نوشتن به ذهنم رسید این بود که
۱. هرانسان فقط میتونه زندگی خودش را تغییر بده ..یعنی به فرض اینکه من پولدار شدم نمیتوانم با بخشش به دیگران فرکانس آنها را تغییر بدهم
۲.عدم باور فراوانی که ثروت به خودی خود نیست فقط من ثروتمند شوم و ببخشم و دیگران دسترسی ندارند به ثروت بینهایت کیهان
بینهایت سپاس همین تفکر برای من کافی بود
به نام خدایی که همین نزدیکیست
سلام و درود به استاد عزیزم و دوستان ثروتمندم
باورهای اشتباهی که تا قبل از این سؤال زیبایی که استاد عباس منش عزیزم فرمودند شخصاً تو خیلی از خواسته هام داشتم وباورهای مخربی که من پیدا کردم عبارتند از:
خدا عدالت نداره ومن باید به دیگران کمک کنم
خدا نمی تواند رزق و روزی بنده هاش رو بدهد و من باید تا آنجایی که میتوانم به بنده هاش کمک کنم
خدا قدرت اداره جهان رو نداره برای همین بعضی در جایگاه و زمان خودشون نیستند و اشتباهی شده است
خدا قابل اعتماد نیست پس اول باید پول بده تا من کمک کنم
من لایق ثروت زیاد نیستم و خدا در قبال کمک به دیگران به من ثروت میدهد
خدا رو احساساتی دانستن و گول زدن او
فقط من می توانم به دیگران کمک کنم و آنها رو ثروتمند کنم
ثروت زیاد خوب نیست فقط در قبال کمک کردن به فقرا
کمک باید حتماً پولی باشه
ثروت در جهان کمه و فقط باید پول مفت به دستم بیاد تا کمک کنم.
همیشه شاد و پیروز باشیم
یا حق
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه افراد سایت خوبمون که اینقدر خوب زندگی کردن براشون مهمه…
همین الان یهویی تصمیم گرفتم که بیام ببینم که ایا بانوشتن میتونم ترمز هام رو پیدا کنم چون واقعا بعضی هاشون خیلی پنهان هستند چون تو فایل جدید استاد شنیدم که میگفت اکثر افراد به هنگام نوشتن این ترمز ها که نمیزارن اونجوری که میخوان باشن رو پیدا میکنند..منم اومدم که ببینم که اغا اشکال کار کجاست که واقعا نمی تونم خود واقعیم رو نشون بدم ….
دوستان من در زمینه درس و دانشگاه مشغول به فعالیت هستم و امسال پشت کنکوری هستم و دوباره میخوام که تلاش کنم ولی دقیقا نمیدونم که چی واقعا نذاشت پارسال موفق بشم منظورم باور های مخرب هستش .به امید خدا شروع میکنم به این امید کهمن هم پیداشون کنم…………..
ترمز1-احساس گناه……………هر چقدر که درموردش بگم کم گفتم حداقل در مورد من این طوری صدق میکنه…من این احساس گناه رو به خاطر گناهان شرعی البته با توجه به حرف بقیه وگرنه خودم حقیقت رو نمیدونم…بزارید رک حرف بزنم و دیگه شرم و حیا کافیه چون واقعا تو این زمینه مشکل دارم این گناهی که گفتم خودارضایی هستش که دامن میتونم بگم همه ی جوانان و نوجوانان ما رو گرفته هر بار که مرتکبش میشم نمیدونید که چه عذابی با عنوان احساس گناه میکشم شاید براتون جالب باشه که من وقتی مرتکبش میشم واقعا دیگه نمیتونم روال عادی زندگی کردن رو ادامه بدم مثلا وقتی انجامش میدم نمیتونم درس بخونم با اینکه واقعا خیلی بهش علاقه دارم وقتی انجامش میدم و میرم سر درس یه ندایی بهم میگه که تو از درگاه خداوند رانده شده ای ….دیگه خداوند تورو دوست نداره پس کمکت هم نمیکنه پس اگه کمک خداوند که خالق این جهانه نباشه تویه نوعی چه جوری میخوای موفق بشی و….خدا شاهده که همیشه ای زمزمه هارو میشنوم وهربار بر خودم لعنت میفرستم که چرا دارم با این کار خودم رو نابود میکنم دوستان من حداقل هفته ای 4ی5 بار مرتکبش میشم وهربار احساس گناه شدیدتری میگیرموچون این احساس که بدترین فرکانس ها رو به جهان هستس میفرسته بیشتر و بیشتر مرتکبش میشم و واقعا قانون جاذبه عمل میکنه …بارها شده که تصمیم به ترکش گرفتم ولی نشده شاید اراده ام قوی نیست شاید ورودی های مناسبی ندارم که با کوچکترین وسوسه از طرف شیطان میرم انجامش میدم و بعدش احساس گناه که نیزاره درس بخونم که خداشاهده همین بود که پارسال من به هدفم که همون پزشکی دانشگاه تهرانه برسم من میدونم که میتونم بهش برسم ولی این ترمز تیتانیومی واقعا نمیزاره که به سمت جلو حرکت کنم..اصلا درس چیه زندگیم رو مختل کرده وخیلی هم بدخلق شدم کلا تقی به توقی نمیخوره که من عصبی ..ناراحت..غمگین میشم این احساس گناه این بلا رو سرم اورده…….بعد انجام دادنش عین نصوح میمونم که یهویی اراده ام قوی میشه که دیگه انجامش ندم ولی فکرکنم تاوقتی مثل اون یه بلایی سرم نیاد یه مروارید دختر پادشاهی گم نشه منم نتونم تغییر کنم ای کاش که من هم اراده نصوح رو پیدا میکردم که تصمیم گرفت در مسیر خداوند و طبق دستوراتش عمل کنه و روند رو به رشدش رو ادامه بده و فرد موفقی بشه….تاوقتی غسل نگیرم و نرم سراغ نمازهام نمیتونم درس بخونم مسخره است نه ولی اینه زندگی من شاید باتوجه به محیطی که توش بزرگ شدم این باور هارو دارم ..الان یه حرفی که همیشه مادربزرگ من که خیلی به قول خودش ادم مذهبی هستش رو به یاد میارم :همیشه بهم میگه که اگه میخوای چشمات خوب ببینه و ذهنت خوب یاد بگیره باید نماز بخونی …….الان خودم که دارم میگم خنده ام میگیره همیشه من هم بهش میگم پس انشتین که نماز نمیخوند چه جوری چشماش میدید و ذهنش کاری کرد که مشهورترن فرد جهان بشه با این که واقعا نمیدونیم که چیکار کرده برا بشریت..درسته که خودمم این حرف رو قبول ندارم ولی چون از گذشته همیشه بهم اینجوری گفته برام تبدیل شده به یه ورودی همیشگی و درنتیجه یه باور ریشه ای و با وجود خودارضایی نماز چی ؟؟این ترمز همون طور که گفتم هرچقدر که بگم درموردش بازم کمه چون واقعا خداشاهده همین بود که پارسال نذاشت که من موفق بشم و همه ی وقتم به جای درس خوندن با احساس گناه سپری شد با این که خیلی درس خوندن رو دوست دارم…………این میتونم بگم که98%شاید هم بیشر ترمز های من رو شامل میشه ..چندین بار درموردش تو فایل های مصاحبه بااستاد درموردش نوشتم ولی استا جواب نداد شاید به دلیل زیادی سوالات بود که نوبت به من نرسید ولی خواهشا استاد اگه داری کامنتم رو میخونی یه فایل اختصاصی درمورد خودارضایی بذار چون مطمئنم که خیلی ها به خاطرش دارن عذاب میکشن واینکه خیلی قبولت دارم به عنوان دستی از دستان خداوند که دارید ما رو هدایت میکنید………راستی دوستان اگه شما هم یه همچین تجربه ای داشتید لطفا بهم پاسخ بدید که ایا تونستید ترکش یا کنترلش کنید اگه تونستید چه جوری واقعا//؟؟؟؟؟؟؟؟
ترمز2-مقصر دونستن دیگران رد عدم موفقیتم…………من همون طورکه گفتم اهل روستا هستم و تابستون ها به همراه پدرم تو مزرعه کار میکنم و همیشه پدرم رو تو عدم موفقیتم مقصر میدونم که وقتم رو میگیره و نمیزاره درس بخونم ..ولی باور کنید منی که اهل روستا هستم اگه کل کار هایی که به همراه پدرم انجام میدم رو رو هم جمع کنم شاید حتی 1ماه هم نشه و همین1 ماه 11ماه دیگه سال رو با مقصر دونستن پدرم از من میگیره…شاید جالب باشه چون این باور رو دارم که اون مقصره واقعا این باوره کار خودش رو میکنه و جوری شرایط رو میچینه که پدرم مقصر واقع بشه مثلا همین امروز که یه سری رفتیم مزرعه یه مشکل پیش اومد ماشینمون خراب شد و یه دیدن10 دقیقه ای مزرعه تبدیل شد به 5ساعت و کل تایم عصرم رفت درحالی که خودم خواستن که باهاش برم واین بلا هم سرمون اومد پس واقعا باورها هستن که زندگی مارو میسازن حالا کم کم دارم بهتر درکش میکنم ..خدایا شکرت
ترمز3-باور اب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب رو دارم ………….مثلا همی امروز که شب اومدم خونه وعصرم تلف شد شب هم هیچ کاری نکردم و درحالی که اون همه درس دارم ….شاید واقعا رنج درس نخوندن برام زیاد اشکار نیست و لذت رو الان تو این میبینم که هرکاردیگه ای به جز درس خوندن انجام بدم..قبلا که از اهرم رنج و لذت استفاده میکردم واقعا جوری ذهنم رو برنامه ریزی کرده بودم که همیشه خوب درس میخوندم ولی الان که ازش استفاده نمیکنم شاید به همین دلیل باشه که تنبلی میکنم پس دوباره باید از نو شروع کنم ب نوشتین اهرم با بدترین اتفاقات وبهترین اتفاقات در5سال اینده……..
ترمز4-باوربه اینکه خداوند در مسیر هدفی که دارم بهم کمک نمیکنه……………….این هم برمیگرده به همون احساس گناه لعنتی که باعث شده اون خدای مهربون رو مثل جلادی ببینم که تا یه گناهی میکنم من رو عذابم میده ولی خداشاهده که همین عذاب هارو هم خودم دارم ایجاد میکنم ..درحالی که میگم باورم اینه که خداوند به خاطر گناهانم من رو هدایت و کمک نمیکنه ولی خودش شاهده که همیشه تو یه جاهایی یه کمک هایی کرده که ازپس هیچ کسی برنمیومد………همین اشنایی با گروه که خیلی اتفاقی بود و ازبهترین کمک های خداوند بوده واسم………..
ودرپایان ببخشید که کامنتم طولانی شد ولی واقعا خیلی خوب متوجه شدم که اشکال کارم کجاست و ازخداوندبه خاطرش ممنونم….برای همتون ارزوی سلامتی ..ثروت..پیدا کردن کد هاوترمز های مخرب رو از خداوند طلب میکنم…راستی استاد خواهشا به مطلب 1 توجه کن و یه فایلی در موردش بذار خیلی ممنون……
چقدر شبیه من هستی دوست عزیز. منو یاد دوران کنکور خودم میندازی که فکر میکردم تنها راه موفقیت برای من که نه مهارتی دارم و نه در خانواده ثروتمندی هستم کنکور هست. اما الان اگه برگردم عقب با نگاه دیگه ای کنکور میدم. تمام تلاشمو براش میکنم اما بعنوان یه چالش باحال که سر راهم توی بخشی از زندگی قرار گرفته. اصلا بعنوان تنها راه نجات و خوشبختیم بهش نگاه نمیکنم. تلاشتو بکن و با هر رتبه ای به اندازه تلاشت انتخاب رشته کن و بگذر. در مورد کمال گرایی مطالعه کن. در مورد خودارضایی هم فکر نکن چون بقیه در موردش نمیگن تو تنهایی تو کاملا نرمال هستی. این نیاز طبیعیه توئه. لازم نیست انقدر مذهبی بهش نگاه کنی. شاید چون سنت هنوز کمه تحت تاثیر باورهای مذهبی و دوستانت فکر میکنی این بدترین و مذمومترین کار دنیاس. اما توصیه میکنم به خودت حق بده و اصلا گاهی بعنوان جایزه خودارضایی کن و بعدش هم بدون احساس گناه و شرم با انگیزه پاشو برو دنبال درس و کارهات. هیچ خدایی برای عذاب تو وجود نداره. همش فیزیکه. انرژیه. انقدر به خودت فشار نیار مخصوصا توی تنهایی پشت کنکور. من در مورد زیاد خوابیدن یه مدت اینجوری بودم. سالها نمیتونستم زود بیدار شم و کل روزمو بهم میریختم. بعد یه مدت گفتم اصلا میخوام تا لنگ ظهر بخوابم و در کمال تعجب دیدم وقتی نگران زود بیدار شدن نباشم خیلی راحت تر بیدار میشم. کامنتت نشون میده دنبال هدایتی و مطمئنم اینده درخشانی داری. منم هیجده سالگیم مسائل تورو داشتم. اما الان ۳۶ سال سن دارم مهاجرت کردم با روزی دوسه ساعت کار درامد عالی دارم. یه دختر و یه پسر دارم و هر روز دارم از زندگی بیشتر لذت میبرم و بیشتر میفهمم. تا میتونی فایلهای استاد رو ببین و خودتو توو این فضا نگه دار
با سلام
ایا ان اشخا صی که ما میخواهیم بعد از ثروتمند شدن به انها کمک کنیم ممکن است انها هم همین انگیزه را داشته باشند که خدایا اگر به ما ثروت بدهی ؟ اغلب ما میخواهیم ان ثروتمند ما باشیم و دیگران کمک گیرنده در صورتیکه باید کمک کنیم دیگران هم در مدار ثروت قرار گیرند
با سلام خدمت دوستان عزیز هم فرکانسی
هرچی باور مخرب به نظرم رسید درزیر لیست کردم!
1- شرک به الله
یعنی من در درونم فکرمیکنم خدا این قدرت رونداره که به دیگران کمک کنه و درواقع ما میخواهیم این خلا را برای یگران پرکرده و این مشکل خدا را حل نماییم.
۲-احساس عدم لیاقت
من خودم رالایق درخواست ثروت ازخداوند بطورمستقیم نمیدانم، و درواقع ذهن من شرطی میشود که زمانی که خدا به من ثروت داد اونوقت به دیگران کمک میکنم و به صورت ناخود آگاه باور غلط و شرطی شدن ذهن در من پدید آمده و رشدمیکند.
۳- فداکاری کردن
درواقع با این کار ما در گوشه های ذهن خود این باور را میپرورانیم که درنهایت این عمل کسی پیدا میشودکه از ما تشکر کرده و آفرین و به به و چه چه بکند که این خود از عدم داشتن عزت نفس است و به بال وپر دادن وقوی کردن آن کمک میکند.
5- نسبت دادن ویژگی انسانی به الله
در واقع ما در درون خود خدارا موجودی میدانیم که اهل داد و ستد است و یک چیز را میدهد وچیز دگر را میگیرد که نوعی شرک ریز در آن نهغته است.
6-معنوی ندانستن و بد دانستن ثروت
یکی دیگر از باورهایی که پشت این عمل مخفی شده آن است که ما ثروت را به خودی خود خوب نمیدانیم بلکه غایت داشتن ثروت را درکمک به دیگران و انجام چنین اعمالی می دانیم و بازهم باورمحدو کننده “بد دانستن ثروت” راتقویت میکنیم.
7-خلف وعده های خدا
خداوند بارها در قرآن به فزونی مال با فرستادن افکار درست اشاره نموده است و با این کار ما به وعده خدا اعتماد نداشته و میخواهیم از راههای میانبر و دور زدن این وعده به مقصد برسیم که نوعی شرک به حساب می آید
8. تمرکز بر نکات منفی
این گونه رفتار در واقع تمرکز بر کمبودها و نیازهای دیگران است. و با تمرکز بر نکات منفی اتفاقات منفی را جذب میکنیم.
9-باورنداشتن عدل خداوند
وقتی ما کسی را لایق کمک می دانیم در واقع عدالت خدا را به چالش میکشیم و میخواهیم با این کمک اندکی از درد و رنج وی بکاهیم…ولی باید بداننیم که درجهان هرچیزی سر جای خود است و به گفته قرآن به هیچ کسی ستم نمیشود.
10- باورکمبود
این باور نیز شاید سرچشمه همه باورهای غلط باشد چون اگر ما به تئوری سطل و بینهایت ثروت جهان اعتقاد داشته باشیم نیازی به کمک به دیگران نداریم و ازنظر ما باید آن فرد فقط شرایط سطل خود را بهبود ببخشد
باتشکرازدوستان که وقت گذاشتین و مطالب منرو خوندید!
با سلام و درود رب العالمین بر همه ی دوستان عباس منشی و استاد خودم ماشاء الله به این همه فراوانی و این همه کامنت که دوستان فرستادن خدا رو صدهزار مرتبه شکر برای این فضای روحانی ، بنده از همان ابتدا که این فایل اطلاع رسانی از همان دقایق اول فایل رو دیدم و بسیار خوشحال شدم که قرار ترمزهام رو بشناسم الان دقایق اخر است تازه میخوام کامنتم رو بزارم و گفتم که ان شاء الله بتونم از این فرصت استفاده کنم بدلیل کثرت کامنت ها هنوز موفق نشدم اما ان شاء الله که موفق بشم چون بسیار مشتاق هستم»
در مورد ترمز ها بنده هر چه فکر کردم دیدم باید به ریشه دلایلم برگردم ریشه هر موردی که فکر میکنم برمیگرده به بحث توحید و شرک و چقدر ما این موضوع رو درک کردیم.
باورهای توحیدی ما همان باور های هستند که باعث می شوند ما پدال گاز رو فشار بدهیم و باور های شرک آلود هم همان پدال ترمز ما هستند. هر جه به ظاهرا باور های توحیدی مون رو تقویت کنیم به ظاهر رب العالمین رو فرمانده کل جهان بدانیم اما هنوز در لایه لایه ها اعمال وجود ما باور هایی هستند که علاوه بر پدال ترمز به قول استاد و دوستان ترمز دستی رو هم کشیدن .
هر چه توحیدی تر فکر کنیم یعنی بدونیم تنها کسی که میتونیم به ما نعمت ثروت و هر چه انچه که بخواهیم به ما بده فقط ، فقط فقط ، فقط و فقط ، فقط و فقط ، فقط الله است هر چه خدا رو بهتر بشناسیم – اشاره عالیه به این شناخت در دوره راهنمای عملی دستیابی به رویا ها شده است که بنده قبلا در هیچ جای دیگه ای ندیده بودم . چشمه هایی بیشتری از نعمت و ثروت وارد زندکی مان میشوند و باورهایی شرک الود که بسیار مخفی و پنهان هستند باعث میشوند ابی هایی که روان شدند و میخواهند به سمت ما بیاییند در پشت سدی جمع میشوند .
و ما باید با حذف انها و تبر زدن به این سد در اون ترک ایجاد کنیم و این مانع رو بشکنیم تا این سیل عظیم نعمت به سمت ما روانه بشه
من خودم چند ساله با سایت استاد اشنا شدم و تحوالات فراوان و حتی برخی معجزه اسا در زندگی ام رخ داد که باهاش می تونم چند صد کامنت بنویسیم براتون .
در یک کلام مهترین ترمز ما باور های شرک الود ما است که فنوداسیون بقیه ترمز های زندگی است این پاشنه اشیل است این بیس همه ترمز ها است این رو از بین ببری بقیه با تلاش اندگی نابود میشوند ما باید هر روز ، بابا هر روز چیه هر لحظه فرکانس توحیدی ارسال کنیم و همان لحظه هم پاسخش رو دریافت میکنی
با تشکر از استاد عباس منش برای این مسابقه زیبا
شاد ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.