اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام به همکاران گرامی گروه تحقیقاتی عباس منش و استاد بزرگم و همچنین شما دوستان گرامی
بنده به چند کد مخرب رسیدم که خدمتتون عرض میکنم
1. این طرز فکر که من باید حتما ثروت را زمانی بدست آورم که نیت خیر و بخشش و کمک داشته باشم این جرقه را در ذهن من زد که چرا تا بحال از خداوند ثروت وروزی بی حساب نداشته ام که الان بتونم بدون بهانه بخشش و کمک کنم پس من اگر در این وضعیت هستم که باید به این بهانه ثروت بخواهم این پیام را داره که اصلاً تا به حال اقدامی جهت ثروتمند شدن خودم نداشته ام و شاید اصلا بفکر ثروت مند شدن نبودم .
2. به دلیل وجود سیستم قدرتمند خداوند که عدالت کامل را در جهان حاکم کرده چنانچه من بدلیل اینکه تا بحال ثروت بدست نیاورده ام و می خواهم خداوند به من ثروت دهد تا به دیگران کمک کنم نتیجه می گیریم که دیگران نیز مثل من طوری در جایگاه الان من هستند و آنها نیز اقدامی و درخواستی جهت دریافت ثروت نداشته اند پس بهتر است ما بجای اینکه با کمک به دیگران از خداوند طلب ثروت کنیم برای ثروتمند شدن خودمان طلب کنیم و اگر این روش برای همه چه خانواده و چه دوست و غیره صورت گیرد همه می توانند از این موهبت الهی استفاده ککند .
3. کد مخرب دیگه این که ما درسته که به عدالت خداوند دانا و معتقدیم ولی درک کامل و اشرافیت از عدالت مطلق او نداریم تصور میکنیم مثلاً چرا فلان اتفاق و رویداد برای کسی طبق قوانین ثابت این جهان صورت گرفته که از نظر ما نباید این چنین باشد و به نوعی در کمک کردن به دیگران بصورت پنهان بخدا شرک داریم و پیش خودمان قضاوت میکنیم که حتما نقصی در سیستم خداوند رخ داده که من اگر بتونم با کسب ثروت و بخشش کمی آنرا جبران کنم .
4. کد مخرب دیگه اینکه خداوند قادر مطلق می باشد و می تواند هر فعلی را در لحظه تحقق ببخشد و بزرگی و کوچکی آن مهم نیست چنانچه در آیه شریفه قرآن فرموده که ما در یک لحظه قیامت را بر پا می کنیم که برای بعضی ها وشاید خیلی ها بر پا کردن قیامت امکان پذیر نیست و اگر نیازی به کمک دیگران به هر شکلی متصوره به یقین هر چیزی در جای خودش قرارداره و نکته مهم این است که بخشش و کمک به دیگران زمانی خوب و طبیعی است که ما به ثروت برسیم و هر چه قدر خودمان ثروتمند تر باشیم بهتر می توانیم به دیگران کمک کنیم به قول استاد نابینا کی می تونه عصا کش نابینای دیگری باشه .
من نمیخواستم برای این پست کامنت بذارم چون اصلا هیچوقت چنین معامله ای با خدا نکرده بودم و چنین معامله هایی رو هم قبول نداشتم
هیچ وقت نگفتم خدایا بهم بده تا منم به بقیه کمک کنم
برای همین فکر میکردم ترمز و کد اشتباهی حداقل برای این مورد در من وجود نداره با وجود یک عالمه باور محدود کنندهء دیگه ای که دارم
اما ذهنم خیلی مشغول شد که چطور من با وجودیکه باور عدم لیاقت در من بوده و هنوز هم درصدیش مونده این معامله رو انجام ندادم هرگز
چطور شده که من با این همه ترمزهای قدرتمند در این یک مورد قصر در رفتم و معامله نکردم؟
نکنه خودخواه باشم؟
نکنه من کلا آدم بی رحمی هستم نسبت به مردم فقیر
یعنی اولش از اینکه به خودم گیر داده بودم داشت با خودم دعوام میشد و میگفتم بابا حالا یه بار هم تو یه باور غلط نداشتی ها چرا ول نمیکنی خودت رو ؟
اما گاهی وسواس به خرج دادن برای خودکاوی بد هم نیست و من به این نتیجه رسیدم که اونقدر باور کمبود در من شدید و قوی و ریشه داره که اصلا من همیشه از کمک کردن به دیگران هراس داشتم که مبادا مال خودم تموم بشه
من واقعا قدرتمندترین ترمزم که هنوز هم باهاش درگیرم و مدتهاست دارم روش کار میکنم ولی ریشه اش به شدت محکم هست همینه که می ترسم تموم شه . نکنه اگر من کمک کنم خودم دیگه نداشته باشم
من میدونم این باور من اگر ریشه کن بشه مثل اون باوری که استاد داشت به دور شدن از خدا موقع ثروتمند شدن جریان فراوانی و نعمت به سمت من گشوده میشه ولی این کار از جهاد اکبر هم برای من دشوارتر شده
طوری که حتی وقتی میخوام سپاسگزاری کنم هم می ترسم نکنه الان دارم برای این نعمت شکر میکنم ازم بگیردش نکنه خودم خودم رو چشم بزنم برای سلامتیم شکر کنم مریض بشم؟
و حتی نمی تونم درست شکرگزاری کنم
و این به خاطر اینه که از وقتی یادم میاد به ما میگفتن نیست… نداریم . نمیشه . با همین سر کنین دیگه نیست و اونقدر هم برای این حرفها شواهد و مدارک وجود داشت که این باور مثل وحی منزل به روح و روان ما نشسته که نیست … تموم میشه. نگه دار برای بعدت.
اما وقتی تو فایل جدید استاد گفت حتما کامنت بذارین گفتم بیام و کامنتم رو ثبت کنم ضمن اینکه یه دفترچه هم گذاشتم کنار دستم دارم از اول کامنتها رو میخونم و باورهای محدود کننده ای که خودم دچارش هستم رو در میارم تا بتونم بهتر روشون کار کنم.
هرچند میدونم تا این باور تموم شدن و کمبود از من کنده نشه سدی که جلوی جریان پول به من رو گرفته شکسته نمیشه
درود و سپاس خدای مهربانم را؛درود و سپاس یگانه یکتا عظیم وهاب را؛درود وسپاس پدیدآورنده نور و روشنایی وروز را؛درود و سپاس پدید آورنده و بخشنده احساس را؛درود و سپاس خداوندی را که به آفریده اش درود و سلام میفرستد؛ درود و سپاس بر مهربانی که هر آنچه خود دارد را دراختیار بنده اش قرار داده است از عدل و قوانین و توانایی آفرینش و پیدایش و تفکر نشاط و کرم و مهرومهربانیت و هر آنچه اسماءالهی نام دارد.
سوال و نکته ظریف و جالبی را جناب عباس منش در سایت مطرح کرده اند و آنهم این سوال که اکثر ما ها در درخواست ثروت از پروردگارشرطو پایه این خواسته رابه این گونه قرار میدهیم که خداوند مهربان تو به ما بده؛تو برایمان مقدر فرما؛هر آنچه که تو میبخشی را در مسیر و راه کمک به دیگر بندگانت صرف میکنیم. من نگاه و نیتم کمک به دیگران و هم نوعان است و چقدر این خواسته مشکل دارد و چقدر این نگاه از ریشه و پایه شرک دارد و بقول جناب عباسمنش ترمزهای مخفی این نگاه که بررسی کنیم به نکات مانند:
1-من خودم لایق نعمت و ثروت که نیستم اگر بودم پس تا به حال خود خدا میداد و ثروت و خواسته هایم انجام میشد پس باید از طریق و روش دیگری به من ثروت بدهد. ۲ -ثروت در جهان کم است و فقر و مشکلات زیاد و کسی باید بیاید برای دیگران کاری انجام بدهد. 3-خداوند برای بخشیدن و برای گسترش جهان و موهبتها و نعمتهایش نیازمند من است و من میخواهم به این طریق کار خداوند را انجام دهم.
۴-خواسته را بیان میکنیم راه و شکلش را هم ترسیم میکنیم که خداوندا از این طریق به ما نعمت بدهد تا من برایش فلان کار را انجام بدهم.
۵- شرط و و شرایط بخشش خداوند را به علت باور ناقص در قبول اینکه خداوند هر آنچه که ما بخواهیم داده است؛ تمام خواسته های ما فراهم است و ما با باورهایمان با ایمان مان در مدار ارجح که آن خواسته قرار دارد هدایت می شویم.
6-خود مان لایق این نعمت نیستم شاید خداوند بخاطر کمک به دیگران به من هم نظر کند.
7-عدل و بخشش و عنایت خداوند نیاز به حضور من دارد و کسی و کسانی خارج از قوانین دچار مشکلات هستند و من باید کاری بکنم؛در صورتیکه هر آنچه در دور و بر ما در حال وقوع است ماحصل همان تفکر و توجه و تمرکز و فرکانس و خواسته است که در ما وجود دارد؛به هر آنچه میندیشیم؛ به هر آنچه توجه میکنیم؛به هر آنچه تمرکز میکنیم در همان مدار و همان دایره انرژی و همان حیطه خواست وبرد انرژیمان دسترسی داریم و هر آنچه در حال وقوع است؛ اصل است؛عدل است؛و درست.
چقدر باور و اعتقاد به عدل آفریدگاربه عنوان اصل اول قوانین مهربان پروردگارمان؛خاص ؛تاثیر گذار و پیش برنده است.چقدر باور عدل ما را به سوی هدفمان در همان لحظه درخواست سوق می دهد ما هرآنچه که میندیشیم هستیم و نگاه آفریدگار نگاهی برابر به همه آفریده هایش به اشرف مخلوقاتش است.
ما یک روح هستیم که برای گسترش ؛برای تجربه و برای زندگی؛جسمی به ما بخشیده شده است همه آنچه توانایی روح است در ما وجود دارد .پذیرش محدودیت جسم تنها باور فکری ماست و هیچ ریطی به ناتوانی روح ما ندارد. روح ما اتصال به خداوند وهاب دارد و این اتصال بدون هیچ واسطی انجام می گیرد بدون نیاز به هیچگونه رابط و یا اتصالی ؛کاملا مستقیم و اختصاصی. برای همه اینگونه است.همه ماها با هم مرتبط هستیم همه ما به وسیله روح هایمان به منبع عظیم هستی متصلیم و این باور اینکه دستان نیازمند کسی را گرفتن؛باوری محدود در حیطه جسمهای ماست؛ که وقتی کنار میرود؛ وقتی تصحیح میشودو به باور گستردگی و توانایی بی نهایتمان میرسیم دریای کرم و بخشش و عدل و نعمت؛مهربان پدیدآورنده هستی منتظر ماست؛آغوش گسترده قریب ترین قریب را گشوده خواهیم یافت.
خداوند مهربان ؛پروردگاروهاب؛یگانه بی همتا؛سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس.
اگر باور اینکه بر شانه های پروردگار یگانه پدر هستی؛ به جای فکر کردن به افتادن و ترسیدن؛ دستانمان را بگشاییم و فریاد و شادی و سرور سردهیم ؛تا لبخندمان هدیه ای برای هستی و دیگران باشد تنها مهر و مهربانی و لذت و عشق و فراوانی را خواهیم دید و چقدر لذتبخش است؛ چقدر عظیم است؛ چقدر گسترده است؛چقدر خاص است و چقدر ما ارزشمند هستیم. چقدر اشرف مخلوقاتش را ارج نهاده است در جایگاه عظیم خودش قرار داده است یگانه جایگاه مطلق سجده و تعظیم و تکریم؛وهر آنچه هست را به کرنش و تعظیم و سجده خوانده است؛چقدر جایگاهمان بلند و رفیع است چقدر ارزشمان بی نظیر است و چقدر همه و همه و همه چیز فراهم و فراوان. سپاس سپاس سپاس مهربانا.
استاد مهربان و راه نما و راه گشا سپاس از این ایده و راه و نگاهی که ایجاد نموده اید و لذتی که از این مهم برایتان فراهم است گوارای وجودتان. به یاد آن خواب شما افتادم که سالهای پیش دیده اید که درمسابقه ای شرکت کرده بودید که همه در آن هستند و مسابقه شروع میشود و شما با تمام انرژی و سرعت سبک و رها در حال دویدن متوجه میشوید که هیچ کس دور و بر شما نیست وقتی نگاه میکنید و خوب که دقت میکنید میبینید همه همان ابتدای نقطه حرکت در حال تلاش برای قدمی برداشتن هستند و انگار که چسبیده اند و… ندایی به شما میگوید نیازی به مسابقه نیست تو برنده ای تو به خواسته هایت رسیده ای تو ….
چرا زمانی که از خداوند طلب ثروت می کنیم، با او شرط می گذاریم ؟ ( که اگر به ما ثروت دهد، فلان کار و فلان کار و … می کنیم )
1- میخواهیم با تاثیرگذاری بر روی دیگران و خدمت به دیگران، اسمی از خود به جا بگذاریم و برای دیگران مشهور و مهم باشیم. این باور وجود دارد که ما قهرمان مردم هستیم، مردم را از مشکلات و بدبختی هایشان نجات می دهیم! اهمیت افکار دیگران نسبت به ما و حرف مردم، حتی بعد از مرگ…
2- داریم به خداوند می گوییم تو که نتوانستی بندگانت را از مشکلات و بدبختی هایشان نجات دهی. پس به من ثروت برسان تا من این کار را انجام دهم. عدم اعتقاد به عدل و سیستم جهان…
3- سیستم و قوانین جهان را فراموش کرده ایم. این که هرکس با فرکانس ها و باورهای خودش می تواند رشد کند و به ثروت برسد. و به اجبار و خارج از قوانین و مشیت الهی نمی توانیم دست کسی را بگیریم و مدار او را تغییر دهیم. عدم باور به قوانین کیهانی و فرکانس و باورها…
4- داریم به خداوند می گوییم، شاید من به اندازه کافی لایق نباشم، تلاش نکرده باشم و ایمان نیاورده باشم. اما به جای آن، میخواهم با کمک به دیگران همه اینها را جبران کنم و در این جهان تاثیر بگذارم. پس به من ثروت بده. عدم اعتماد به نفس و احساس لیاقت و عدم باور به دریافت ثروت…
5- با خداوند شرط می گذاریم و به او می گوییم در این جهان چیز اشتباهی وجود دارد. اینکه افراد فقیر در حقشان ظلم شده. و افرادی هستند که لایق ثروت هستند اما بدست نیاورده اند. پس من میخواهم این چیز اشتباه در جهان را حل کنم. تمرکز بر روی ناخواسته ها و فقر و عدم اعتماد به مشیت خداوند…
6- با شرط گذاشتن با خداوند، می خواهیم راهی که میدانیم باید برویم را کنسل کنیم و از میانبر برویم. تکامل خودمان را طی نکنیم و خارج از قوانین الهی ( که شامل تلاش، ایمان، باور و تقوا ) میشه به خواسته هامون برسیم. عدم انگیزه و تنبلی و فرار از مسئولیت ها و کارها…
7- با شرط گذاشتن با خداوند، در حال گول زدن خودمان و آرام کردن خودمان با روشی که میدانیم جواب نمیدهد هستیم. اما منتظر معجزه ای عجیب و غریب در زندگیمان هستیم. عدم صداقت و روراستی با خودمان…
8- با شرط گذاشتن با خداوند، در حال بدست آوردن دل خداوند ( و معصوم و خوب نشان دادن خودمان ) هستیم. شناخت غلط خداوند و عدم درک وجود خدا…
9- وقتی می گوییم خداوند این را به من بده تا فلان کار را انجام دهم، یعنی در حال حاضر توانایی انجام آن کار را نداریم. در حالیکه اینطور نیست. همین الان هم به اندازه درامدمان می توانیم ببخشیم و دل بکنیم از آنچه که داریم. اما حاضر به انجامش نیستیم، چون فکر می کنیم خداوند دیگر به ما آن را بر نمیگرداند. عدم باور به رزاق و بخشنده بودن خداوند و عدم باور به اینکه خداوند همه اعمال ما را می بیند…
10- وقتی حاضر نیستیم الان ببخشیم و می گوییم به من چیزی اضافه بده تا از آن ببخشم یعنی محتاج و درگیر و وابسته داشته های الانمان هستیم. عدم درک “قانون رهایی” و استفاده از آن.
11- وقتی با خداوند معامله می کنیم، یعنی در تحقق و رسیدن به خواسته هایمان شک داریم. باور نداریم که می توانیم آن را بدست بیاوریم. پس سعی می کنیم با کلک و مظلوم بازی راهی برای رسیدن به آن از روش آسان و بدون تلاش پیدا کنیم. باور نداشتن به تحقق خواسته ها…
12- وقتی به خدا می گوییم به ما چیزی بده تا از آن ببخشیم، در واقع داریم می گوییم اگر به ما چیزی که میخوایم رو دادی اون انسان شریف و خوبی که تو میخوای میشیم. در غیر این صورت نمیتونیم که باشیم. لو دادیم که در شرایط نابسامان و دشوار، نمی توانیم انسان خوبی باشیم…
13- وقتی با خدا معامله می کنیم، یعنی هنوز درک نکرده ایم که ما خالق زندگی و تمام شرایط زندگی مان هستیم. و هنوز مشیت الهی را درک نکرده ایم و فکر می کنیم باید خدا بخواهد تا ما به ثروت برسیم. انگار حالا که به خدا گفتیم ثروت را برای کمک به دیگران می خواهیم ناگهان خدا نظرش را عوض می کند و به ما ثروت می دهد. عدم درک مشیت الهی…
14- وقتی با خدا معامله می کنیم، باور کوچکی در مورد اینکه افراد ثروتمند افراد خاص و متفاوتی نسبت به من هستند و من مانند آنها نیستم. اما سعی میکنم با این روش حداقل کمی شبیه به آنها باشم. باور به خاص و متفاوت بودن افراد ثروتمند ( تفاوت نوع نگاه خدا به انان نسبت به ما )…
15- وقتی با خدا معامله می کنیم. در واقع می گوییم، خدایا من مهم نیستم. به ما که ندادی لااقل بزار دیگران رو باهاش خوشحال کنم. لااقل بزار دل مادر و پدرم یا فرزندم رو شاد کنم من که دیگه ازم گذشت یه عمر جون کندیم و نشد! طلبکار بودن از خداوند و عدم شناخت خودمان…
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه دوستان و همراهان عزیزم و استاد بی بدیل گل
راستش من تا امروز نمیخواستم در این فایل مطلب بزارم تا اینکه فایل جدید استاد رو دیدم
سعی میکنم که خیلی خلاصه کامنت بزارم
درک من از سوال استاد در پنج قسمت
1 – باورهای توحیدی من را کمرنگ میکند و به قدرت خداوند از زاویه نادرست نگاه میکنم.چراکه اگر کسی در مدار درست باشد حتما خداوند مهربانتر از من است
2 – تمرکز من از روی باور فراوانی به باور کمبود هدایت میشود.استاد بارها و بارها تاکید کرده اند که به ناخواسته ها و کمبودها (چه در خودتان و چه در دیگران توجه نکنید)
3 – باور دارم که اگر به کسی که در مدار درست نیست خدمت بدون مسئولیت برسانم،نه تنها کمک درستی به او نکرده ام بلکه او را از برخورد واقعی با تضادهایش و راه های رفع آن دورتر میکنم.توضیح کاملتر این مطلب در فایل چهارم کشف قوانین زندگی و همچنین در فایل رایگان به کبوترها غذا ندهید وجود دارد
4 – احتمالا این خواسته من در جهت جلب تایید دیگران برای خودم میباشد و به قول استاد،یک ترمز مهم را در رسیدن به خواسته هایم بنام حرف مردم در باورهای خودم نگه میدارم
5 – این طرز تفکر،مختص کسانی است که گمان میکنند میتوانند احساسات خداوند را هدف قرار دهند و با قول و قرارهای احساسی،خداوند مسیر را برای آنها هموار میکند.خدا یک انرژی است که فقط به فرکانسهای ما پاسخ میدهد،نه به چاشنی های های عاطفی و احساسی ما
امیدوارم که درک درستی از جلسات استاد ارایه کرده باشم
باعرض سلام ب همه اعضای خانواده بزرگ وصمیمی عباس منش وهمچنین استادعزیزوگرانقدرجناب سیدحسین عباس منش.قبل ازهرچیزسپاس فراوان بابت این سوال وبخشش شمه ای ازآگاهی های ناب تان استادعزیز.سپاس گذارم.اماترمزهای این درخواست بنظرمن چون خودم همچین خواسته ای داشته ودارم ترمزهای بیشماردرترمزهای بیشماردیگرزنجیرواروجودداردکه درهم تنیده ان ومیشودباترمزهای این یه خط جمله یک کتاب جامع وکامل نوشت.ترمزاول عدم شناخت خداوندوقوانین حاکم براین سیستم است ک خداوندرامثل یک انسان وبااحساسات وعواطف انسانی دیدن است ک شمادرفایل خدارابهتربشناسیم واضح وروشن توضیح داده ایدترمزبعدی دراین ترمزکه باترمزاول سروکله اش پیدامیشودشرک خفی وجلی وکفراست ک شمادرفایل فقط روی خداحساب کن کامل وجامع توضیح داده ایدباورمخرب بعدی دلسوزی بیجاوترمزعدم قانون تکامل هست ک شمادرفایل ب کبوترهاغذاندهیم مفصل بیان کرده ایدوباورهای مخرب دیگرک شمادرفایل چطوررراحت ثروت راازخوددورمیکنیم ودرفایل تغیرباورهابه شیوه استادسیدحسین کاملاتوضیح داده ایددرکنارهمه این باورهای مخرب باورعدم لیاقت باورعدم عزت نفس باورمعنوی نبودن ثروت وباورکمبودوباوروجودظلم وباوربی عدالتی درجهان وباورعدم بخشش هم دخیل هستن درکل بنظرمن باهمه این باورهای مخرب باورمخربی هست ک بعدازباوراول وعدم شناخت خداوندمیاد#ک باورجلب توجه وحرف مردم است#وشمادرفایل جلب توجه کامل توضیح داده اید که دراین باوردرخواست کننده ثروت رابرای خودش نمیخواهدبلکه برای مردم وحرف مردم وبقول شمابرای فالوورمیخواهدوپاشنه آشیل خودم هم یکی اینست..درکل وباهمین یک جمله تمام باورهای ماراشخم زدیدکه حساب کاردست مابیادحالابقیه ش بمابستگی داردک چکارکنیم ممنونم استادکه استادی واقعابرازنده شخص شماست.درپایان درپناه الله یکتاشادسلامت ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید.سپاس گذارم.
من فکر میکنم یکی از علتهایی که باعث میشه ما از خداوند اینطور درخواست میکنیم که اگه به من اینقدر بدی منم اینقدرشو میبخشم باور کمبود باشه که خیلی ریز در وجودمون وجود داره وهنوز با تمام وجودمون باور نداریم که نعمت وثروت و فراوانی رو خدا برای ما به حد بینهایت ومانند اکسیژن در اطرافمون جاری کرده ولی چون ما در فرکانسش نیستیم فکر میکنیم که باید معجزه ای بشه تا ما بتونیم به اون نعمتها وثروتها برسیم .یعنی فکر میکنیم که در حال حاضر اون نعمت وثروت وجود نداره وکو وکجاست ،اگه باشه منم اینقدرشو میبخشم .در حالی که اون نعمتها وثروتها وجود دارن وکافیه که ما برشون داریم وازشون لذت ببریم .ولی به دلیل وجود باورهای غلط وتکرار افکار نادرست در ذهنمون فکر میکنیم که باید تقی به توقی بخوره یا خدا باید یه نظر ویژه ای کنه تا ما بتونیم اون ثروتها رو بدست بیاریم .در حالیکه قانون میگه که همه چیز به حد بینهایت وجود داره وتو فقط احساست رو خوب کن و سپاسگزار باش وبدون که چی میخوای وسپس رهاش کن و از زندگیت لذت ببر تا به موقعش که در فرکانسش قرار گرفتی وارد زندگیت بشه ولذت بیشتری از زندگیت ببری.
خدا رو شکر که بعد یک هفته اینترنتم وصل شد.خیلی دلم برای نظرات شما دوستان تنگ شده بود.
استاد من یک دید گاهی داشتم و هنوزم دارم که به خدا میگفتم تو به من بده من پادویی کنم برات.مثل کسی که تو مراسمها غذا پخش میکنه.میگفتم خدایا من میخوام اینجوری باشم.و واقعا هم با بخشش مشکلی ندارم ،همین الانم میبخشم با اینکه خودم خیلی جاها نیاز دارم.
استاد به نظرم این احساس عدم لیاقت خیلی تو باورای من موج میزنه.و با این سوال بیشتر بهش پی بردم.
یه روزی یه جایی بودم و قرار بود یه کار خیلی بزرگی با همکاری دوتا از دوستام انجام بدیم.یکی از بچه ها دعای جالبی کرد که من همون موقع با خودم گفتم بابا این که خودش خودش رو قبول نداره اونوقت خدا چطور به این ثروت بده،البته اون موقع قانون رو نمیدونستم،ناخودآگاه بود.
دوستم گفت خداااایاااااا من که به درگاه تو ابرویی ندارم لااقل به خاطر زن و بچم بهم ثروت بده.
تو این دعای دوستم خیلی واضح میشه پیدا کرد باور عدم لیاقت رو.
استاد من فقط به این درک رسیدم.هنوز عملیش نکردم.
که خدا قدرت خدا گونه به ما داده تا زندگی خودمون رو خلق کنیم نه اینکه تو کارش دخالت کنیم و بخواهیم کسی که فرکانسش فقر هست رو به ثروت برسونیم(ما نمیتونیم)
ولی لذت داره وقتی میبخشی.
خدایا تو خود ثروتی .تو خود نعمتی.خدایامیخوام تو رو داشته باشم ،مابقی خودش میاد.چون همه چیز خودتی خدا.
خدایا اول تویی.اخر تویی.بالا تویی پایین تویی .ظاهر تویی باطن تویی.اصلا همه چی تویی و منم که وقتی با تو یکی میشم قدرت پیدا میکنم .خداوندا ممنونم برای این قوانین بدون تغییرت.
سلام به همه دوستان و خانواده محترم سایت استاد عباس منش و استاد بی نظیرمان اقای عباس منش من فکر میکنم که اینگونه تفکر که از آنجا نشات میگیرد که در جامعه و کشور ما دادن نذر ونذورت جهت رسیدن به خواسته و برآورده شدن بسیار شایع است و ترمزهایی از اینگونه درخواست کردن نمایان میشود
اول باور به کمبود نعمت به اندازه همه انسانها است
دوم احساس عدم لیاقت ثروتمند بودن بصورتی که فقط در مرحله اولیه آن شخص طلب کننده از آن برخوردار گردد
سوم عدم باور به عدل خداوند را نشان میدهد درحالی که خداوند بسیار بسیار عادل است و هرکس دقیقا در جایگاهی قرار دارد که حاصل افکار و باورهای آن شخص است و ما به هیچ وجه با کمکهای نقدی و امثالهم قادر به تغییر جایگاه هیچ کس نخواهیم بود
چهارم اینکه آن ثروتی هم که قرار است به شخص برسد از طرف خداوند است و اگر قرار بود ما انرا به فقرا بدهیم خود خدا با مشیت خودش به آن شخص میداد
پنجم اینکه جهان بصورت سیستمی عمل میکند و عجزو لابه ما تاثیری در عملکرد این سیستم ندارد و جهان فقط به ارتعاش و فرکانس ما جوابگوست و با یک شخصیت انسانی طرف نیستیم
ششم اینکه ما اصلا قادر به نغییر مدار کسی نیستیم که موجب برخورداری کسی از نعمتی گردیم و این تنها از خود ان شخص برمی اید
هفتم اینکه ما اگر در مسیر دسترسی به ثروت هم قرار بگیریم همواره این نگرانی در نحوه کمک به دیگران و یا به چه کسی کمک کنیم و ایا ما درست تشخیص داده ایم که ایا فلانی مستحق کمک بوده یا نه خود ترمزی و محدودیتی در رشدمان ایجاد میکند
سلام به استادعزیزوهمه دوستانی که سهمی درکمک به دیگران دارند.بنظرمن این سوال دقیقامثل این جمله است که وقتی حسمون خوبه اتفاقات خوب میفته ووقتی حسمون بده ,اتفاقات بدپیش میاد,حالا وقتی میگیم خدایابه من پول بده تامنم به بقیه کمک کنم این به اون معنیه که خدایا من الان چون پول ندارم حس بدی دارم اون پول تپل بدستم برسه من ازخوشحالی بدست اوردن اون پول به بقیه کمک میکنم ,درحالیکه این خواسته مابرخلاف قوانین جهان هستش,وقتی کسی ۱۰ تومن داره وهزارتومنش رومیبخشه اینکارباعث ایجادحس خوب تووجوداین شخص میشه واین حس خوب چه بسا اتفاقات خوبی روازلحاظ مالی براش رقم میزنه ,ولی اگه باحس بد(بخاطر کمبودپول)بخواییم خداپول برسونه وبعداقدام کنیم درست مثل اینه که بعنوان مثال بگیم خدایا من بافلانی ازدواج کنم حالم خوب میشه وسرحالترمیشم ولی الان فقط حس بددارم.واین دقیقا مثل این سوال مسابقه میشه,اول پول بعدحس خوب درحالیکه برعکسش روبایدعمل کنیم
با سلام به همکاران گرامی گروه تحقیقاتی عباس منش و استاد بزرگم و همچنین شما دوستان گرامی
بنده به چند کد مخرب رسیدم که خدمتتون عرض میکنم
1. این طرز فکر که من باید حتما ثروت را زمانی بدست آورم که نیت خیر و بخشش و کمک داشته باشم این جرقه را در ذهن من زد که چرا تا بحال از خداوند ثروت وروزی بی حساب نداشته ام که الان بتونم بدون بهانه بخشش و کمک کنم پس من اگر در این وضعیت هستم که باید به این بهانه ثروت بخواهم این پیام را داره که اصلاً تا به حال اقدامی جهت ثروتمند شدن خودم نداشته ام و شاید اصلا بفکر ثروت مند شدن نبودم .
2. به دلیل وجود سیستم قدرتمند خداوند که عدالت کامل را در جهان حاکم کرده چنانچه من بدلیل اینکه تا بحال ثروت بدست نیاورده ام و می خواهم خداوند به من ثروت دهد تا به دیگران کمک کنم نتیجه می گیریم که دیگران نیز مثل من طوری در جایگاه الان من هستند و آنها نیز اقدامی و درخواستی جهت دریافت ثروت نداشته اند پس بهتر است ما بجای اینکه با کمک به دیگران از خداوند طلب ثروت کنیم برای ثروتمند شدن خودمان طلب کنیم و اگر این روش برای همه چه خانواده و چه دوست و غیره صورت گیرد همه می توانند از این موهبت الهی استفاده ککند .
3. کد مخرب دیگه این که ما درسته که به عدالت خداوند دانا و معتقدیم ولی درک کامل و اشرافیت از عدالت مطلق او نداریم تصور میکنیم مثلاً چرا فلان اتفاق و رویداد برای کسی طبق قوانین ثابت این جهان صورت گرفته که از نظر ما نباید این چنین باشد و به نوعی در کمک کردن به دیگران بصورت پنهان بخدا شرک داریم و پیش خودمان قضاوت میکنیم که حتما نقصی در سیستم خداوند رخ داده که من اگر بتونم با کسب ثروت و بخشش کمی آنرا جبران کنم .
4. کد مخرب دیگه اینکه خداوند قادر مطلق می باشد و می تواند هر فعلی را در لحظه تحقق ببخشد و بزرگی و کوچکی آن مهم نیست چنانچه در آیه شریفه قرآن فرموده که ما در یک لحظه قیامت را بر پا می کنیم که برای بعضی ها وشاید خیلی ها بر پا کردن قیامت امکان پذیر نیست و اگر نیازی به کمک دیگران به هر شکلی متصوره به یقین هر چیزی در جای خودش قرارداره و نکته مهم این است که بخشش و کمک به دیگران زمانی خوب و طبیعی است که ما به ثروت برسیم و هر چه قدر خودمان ثروتمند تر باشیم بهتر می توانیم به دیگران کمک کنیم به قول استاد نابینا کی می تونه عصا کش نابینای دیگری باشه .
با تشکر از دوستان
درود بر شما استاد عزیز و دوستان بخشنده
من نمیخواستم برای این پست کامنت بذارم چون اصلا هیچوقت چنین معامله ای با خدا نکرده بودم و چنین معامله هایی رو هم قبول نداشتم
هیچ وقت نگفتم خدایا بهم بده تا منم به بقیه کمک کنم
برای همین فکر میکردم ترمز و کد اشتباهی حداقل برای این مورد در من وجود نداره با وجود یک عالمه باور محدود کنندهء دیگه ای که دارم
اما ذهنم خیلی مشغول شد که چطور من با وجودیکه باور عدم لیاقت در من بوده و هنوز هم درصدیش مونده این معامله رو انجام ندادم هرگز
چطور شده که من با این همه ترمزهای قدرتمند در این یک مورد قصر در رفتم و معامله نکردم؟
نکنه خودخواه باشم؟
نکنه من کلا آدم بی رحمی هستم نسبت به مردم فقیر
یعنی اولش از اینکه به خودم گیر داده بودم داشت با خودم دعوام میشد و میگفتم بابا حالا یه بار هم تو یه باور غلط نداشتی ها چرا ول نمیکنی خودت رو ؟
اما گاهی وسواس به خرج دادن برای خودکاوی بد هم نیست و من به این نتیجه رسیدم که اونقدر باور کمبود در من شدید و قوی و ریشه داره که اصلا من همیشه از کمک کردن به دیگران هراس داشتم که مبادا مال خودم تموم بشه
من واقعا قدرتمندترین ترمزم که هنوز هم باهاش درگیرم و مدتهاست دارم روش کار میکنم ولی ریشه اش به شدت محکم هست همینه که می ترسم تموم شه . نکنه اگر من کمک کنم خودم دیگه نداشته باشم
من میدونم این باور من اگر ریشه کن بشه مثل اون باوری که استاد داشت به دور شدن از خدا موقع ثروتمند شدن جریان فراوانی و نعمت به سمت من گشوده میشه ولی این کار از جهاد اکبر هم برای من دشوارتر شده
طوری که حتی وقتی میخوام سپاسگزاری کنم هم می ترسم نکنه الان دارم برای این نعمت شکر میکنم ازم بگیردش نکنه خودم خودم رو چشم بزنم برای سلامتیم شکر کنم مریض بشم؟
و حتی نمی تونم درست شکرگزاری کنم
و این به خاطر اینه که از وقتی یادم میاد به ما میگفتن نیست… نداریم . نمیشه . با همین سر کنین دیگه نیست و اونقدر هم برای این حرفها شواهد و مدارک وجود داشت که این باور مثل وحی منزل به روح و روان ما نشسته که نیست … تموم میشه. نگه دار برای بعدت.
اما وقتی تو فایل جدید استاد گفت حتما کامنت بذارین گفتم بیام و کامنتم رو ثبت کنم ضمن اینکه یه دفترچه هم گذاشتم کنار دستم دارم از اول کامنتها رو میخونم و باورهای محدود کننده ای که خودم دچارش هستم رو در میارم تا بتونم بهتر روشون کار کنم.
هرچند میدونم تا این باور تموم شدن و کمبود از من کنده نشه سدی که جلوی جریان پول به من رو گرفته شکسته نمیشه
درود و سپاس خدای مهربانم را؛درود و سپاس یگانه یکتا عظیم وهاب را؛درود وسپاس پدیدآورنده نور و روشنایی وروز را؛درود و سپاس پدید آورنده و بخشنده احساس را؛درود و سپاس خداوندی را که به آفریده اش درود و سلام میفرستد؛ درود و سپاس بر مهربانی که هر آنچه خود دارد را دراختیار بنده اش قرار داده است از عدل و قوانین و توانایی آفرینش و پیدایش و تفکر نشاط و کرم و مهرومهربانیت و هر آنچه اسماءالهی نام دارد.
سوال و نکته ظریف و جالبی را جناب عباس منش در سایت مطرح کرده اند و آنهم این سوال که اکثر ما ها در درخواست ثروت از پروردگارشرطو پایه این خواسته رابه این گونه قرار میدهیم که خداوند مهربان تو به ما بده؛تو برایمان مقدر فرما؛هر آنچه که تو میبخشی را در مسیر و راه کمک به دیگر بندگانت صرف میکنیم. من نگاه و نیتم کمک به دیگران و هم نوعان است و چقدر این خواسته مشکل دارد و چقدر این نگاه از ریشه و پایه شرک دارد و بقول جناب عباسمنش ترمزهای مخفی این نگاه که بررسی کنیم به نکات مانند:
1-من خودم لایق نعمت و ثروت که نیستم اگر بودم پس تا به حال خود خدا میداد و ثروت و خواسته هایم انجام میشد پس باید از طریق و روش دیگری به من ثروت بدهد. ۲ -ثروت در جهان کم است و فقر و مشکلات زیاد و کسی باید بیاید برای دیگران کاری انجام بدهد. 3-خداوند برای بخشیدن و برای گسترش جهان و موهبتها و نعمتهایش نیازمند من است و من میخواهم به این طریق کار خداوند را انجام دهم.
۴-خواسته را بیان میکنیم راه و شکلش را هم ترسیم میکنیم که خداوندا از این طریق به ما نعمت بدهد تا من برایش فلان کار را انجام بدهم.
۵- شرط و و شرایط بخشش خداوند را به علت باور ناقص در قبول اینکه خداوند هر آنچه که ما بخواهیم داده است؛ تمام خواسته های ما فراهم است و ما با باورهایمان با ایمان مان در مدار ارجح که آن خواسته قرار دارد هدایت می شویم.
6-خود مان لایق این نعمت نیستم شاید خداوند بخاطر کمک به دیگران به من هم نظر کند.
7-عدل و بخشش و عنایت خداوند نیاز به حضور من دارد و کسی و کسانی خارج از قوانین دچار مشکلات هستند و من باید کاری بکنم؛در صورتیکه هر آنچه در دور و بر ما در حال وقوع است ماحصل همان تفکر و توجه و تمرکز و فرکانس و خواسته است که در ما وجود دارد؛به هر آنچه میندیشیم؛ به هر آنچه توجه میکنیم؛به هر آنچه تمرکز میکنیم در همان مدار و همان دایره انرژی و همان حیطه خواست وبرد انرژیمان دسترسی داریم و هر آنچه در حال وقوع است؛ اصل است؛عدل است؛و درست.
چقدر باور و اعتقاد به عدل آفریدگاربه عنوان اصل اول قوانین مهربان پروردگارمان؛خاص ؛تاثیر گذار و پیش برنده است.چقدر باور عدل ما را به سوی هدفمان در همان لحظه درخواست سوق می دهد ما هرآنچه که میندیشیم هستیم و نگاه آفریدگار نگاهی برابر به همه آفریده هایش به اشرف مخلوقاتش است.
ما یک روح هستیم که برای گسترش ؛برای تجربه و برای زندگی؛جسمی به ما بخشیده شده است همه آنچه توانایی روح است در ما وجود دارد .پذیرش محدودیت جسم تنها باور فکری ماست و هیچ ریطی به ناتوانی روح ما ندارد. روح ما اتصال به خداوند وهاب دارد و این اتصال بدون هیچ واسطی انجام می گیرد بدون نیاز به هیچگونه رابط و یا اتصالی ؛کاملا مستقیم و اختصاصی. برای همه اینگونه است.همه ماها با هم مرتبط هستیم همه ما به وسیله روح هایمان به منبع عظیم هستی متصلیم و این باور اینکه دستان نیازمند کسی را گرفتن؛باوری محدود در حیطه جسمهای ماست؛ که وقتی کنار میرود؛ وقتی تصحیح میشودو به باور گستردگی و توانایی بی نهایتمان میرسیم دریای کرم و بخشش و عدل و نعمت؛مهربان پدیدآورنده هستی منتظر ماست؛آغوش گسترده قریب ترین قریب را گشوده خواهیم یافت.
خداوند مهربان ؛پروردگاروهاب؛یگانه بی همتا؛سپاس سپاس سپاس سپاس سپاس.
اگر باور اینکه بر شانه های پروردگار یگانه پدر هستی؛ به جای فکر کردن به افتادن و ترسیدن؛ دستانمان را بگشاییم و فریاد و شادی و سرور سردهیم ؛تا لبخندمان هدیه ای برای هستی و دیگران باشد تنها مهر و مهربانی و لذت و عشق و فراوانی را خواهیم دید و چقدر لذتبخش است؛ چقدر عظیم است؛ چقدر گسترده است؛چقدر خاص است و چقدر ما ارزشمند هستیم. چقدر اشرف مخلوقاتش را ارج نهاده است در جایگاه عظیم خودش قرار داده است یگانه جایگاه مطلق سجده و تعظیم و تکریم؛وهر آنچه هست را به کرنش و تعظیم و سجده خوانده است؛چقدر جایگاهمان بلند و رفیع است چقدر ارزشمان بی نظیر است و چقدر همه و همه و همه چیز فراهم و فراوان. سپاس سپاس سپاس مهربانا.
استاد مهربان و راه نما و راه گشا سپاس از این ایده و راه و نگاهی که ایجاد نموده اید و لذتی که از این مهم برایتان فراهم است گوارای وجودتان. به یاد آن خواب شما افتادم که سالهای پیش دیده اید که درمسابقه ای شرکت کرده بودید که همه در آن هستند و مسابقه شروع میشود و شما با تمام انرژی و سرعت سبک و رها در حال دویدن متوجه میشوید که هیچ کس دور و بر شما نیست وقتی نگاه میکنید و خوب که دقت میکنید میبینید همه همان ابتدای نقطه حرکت در حال تلاش برای قدمی برداشتن هستند و انگار که چسبیده اند و… ندایی به شما میگوید نیازی به مسابقه نیست تو برنده ای تو به خواسته هایت رسیده ای تو ….
لذت نگاه و احساس برنده گوارای وجودتان حضرت استاد.
چرا زمانی که از خداوند طلب ثروت می کنیم، با او شرط می گذاریم ؟ ( که اگر به ما ثروت دهد، فلان کار و فلان کار و … می کنیم )
1- میخواهیم با تاثیرگذاری بر روی دیگران و خدمت به دیگران، اسمی از خود به جا بگذاریم و برای دیگران مشهور و مهم باشیم. این باور وجود دارد که ما قهرمان مردم هستیم، مردم را از مشکلات و بدبختی هایشان نجات می دهیم! اهمیت افکار دیگران نسبت به ما و حرف مردم، حتی بعد از مرگ…
2- داریم به خداوند می گوییم تو که نتوانستی بندگانت را از مشکلات و بدبختی هایشان نجات دهی. پس به من ثروت برسان تا من این کار را انجام دهم. عدم اعتقاد به عدل و سیستم جهان…
3- سیستم و قوانین جهان را فراموش کرده ایم. این که هرکس با فرکانس ها و باورهای خودش می تواند رشد کند و به ثروت برسد. و به اجبار و خارج از قوانین و مشیت الهی نمی توانیم دست کسی را بگیریم و مدار او را تغییر دهیم. عدم باور به قوانین کیهانی و فرکانس و باورها…
4- داریم به خداوند می گوییم، شاید من به اندازه کافی لایق نباشم، تلاش نکرده باشم و ایمان نیاورده باشم. اما به جای آن، میخواهم با کمک به دیگران همه اینها را جبران کنم و در این جهان تاثیر بگذارم. پس به من ثروت بده. عدم اعتماد به نفس و احساس لیاقت و عدم باور به دریافت ثروت…
5- با خداوند شرط می گذاریم و به او می گوییم در این جهان چیز اشتباهی وجود دارد. اینکه افراد فقیر در حقشان ظلم شده. و افرادی هستند که لایق ثروت هستند اما بدست نیاورده اند. پس من میخواهم این چیز اشتباه در جهان را حل کنم. تمرکز بر روی ناخواسته ها و فقر و عدم اعتماد به مشیت خداوند…
6- با شرط گذاشتن با خداوند، می خواهیم راهی که میدانیم باید برویم را کنسل کنیم و از میانبر برویم. تکامل خودمان را طی نکنیم و خارج از قوانین الهی ( که شامل تلاش، ایمان، باور و تقوا ) میشه به خواسته هامون برسیم. عدم انگیزه و تنبلی و فرار از مسئولیت ها و کارها…
7- با شرط گذاشتن با خداوند، در حال گول زدن خودمان و آرام کردن خودمان با روشی که میدانیم جواب نمیدهد هستیم. اما منتظر معجزه ای عجیب و غریب در زندگیمان هستیم. عدم صداقت و روراستی با خودمان…
8- با شرط گذاشتن با خداوند، در حال بدست آوردن دل خداوند ( و معصوم و خوب نشان دادن خودمان ) هستیم. شناخت غلط خداوند و عدم درک وجود خدا…
9- وقتی می گوییم خداوند این را به من بده تا فلان کار را انجام دهم، یعنی در حال حاضر توانایی انجام آن کار را نداریم. در حالیکه اینطور نیست. همین الان هم به اندازه درامدمان می توانیم ببخشیم و دل بکنیم از آنچه که داریم. اما حاضر به انجامش نیستیم، چون فکر می کنیم خداوند دیگر به ما آن را بر نمیگرداند. عدم باور به رزاق و بخشنده بودن خداوند و عدم باور به اینکه خداوند همه اعمال ما را می بیند…
10- وقتی حاضر نیستیم الان ببخشیم و می گوییم به من چیزی اضافه بده تا از آن ببخشم یعنی محتاج و درگیر و وابسته داشته های الانمان هستیم. عدم درک “قانون رهایی” و استفاده از آن.
11- وقتی با خداوند معامله می کنیم، یعنی در تحقق و رسیدن به خواسته هایمان شک داریم. باور نداریم که می توانیم آن را بدست بیاوریم. پس سعی می کنیم با کلک و مظلوم بازی راهی برای رسیدن به آن از روش آسان و بدون تلاش پیدا کنیم. باور نداشتن به تحقق خواسته ها…
12- وقتی به خدا می گوییم به ما چیزی بده تا از آن ببخشیم، در واقع داریم می گوییم اگر به ما چیزی که میخوایم رو دادی اون انسان شریف و خوبی که تو میخوای میشیم. در غیر این صورت نمیتونیم که باشیم. لو دادیم که در شرایط نابسامان و دشوار، نمی توانیم انسان خوبی باشیم…
13- وقتی با خدا معامله می کنیم، یعنی هنوز درک نکرده ایم که ما خالق زندگی و تمام شرایط زندگی مان هستیم. و هنوز مشیت الهی را درک نکرده ایم و فکر می کنیم باید خدا بخواهد تا ما به ثروت برسیم. انگار حالا که به خدا گفتیم ثروت را برای کمک به دیگران می خواهیم ناگهان خدا نظرش را عوض می کند و به ما ثروت می دهد. عدم درک مشیت الهی…
14- وقتی با خدا معامله می کنیم، باور کوچکی در مورد اینکه افراد ثروتمند افراد خاص و متفاوتی نسبت به من هستند و من مانند آنها نیستم. اما سعی میکنم با این روش حداقل کمی شبیه به آنها باشم. باور به خاص و متفاوت بودن افراد ثروتمند ( تفاوت نوع نگاه خدا به انان نسبت به ما )…
15- وقتی با خدا معامله می کنیم. در واقع می گوییم، خدایا من مهم نیستم. به ما که ندادی لااقل بزار دیگران رو باهاش خوشحال کنم. لااقل بزار دل مادر و پدرم یا فرزندم رو شاد کنم من که دیگه ازم گذشت یه عمر جون کندیم و نشد! طلبکار بودن از خداوند و عدم شناخت خودمان…
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه دوستان و همراهان عزیزم و استاد بی بدیل گل
راستش من تا امروز نمیخواستم در این فایل مطلب بزارم تا اینکه فایل جدید استاد رو دیدم
سعی میکنم که خیلی خلاصه کامنت بزارم
درک من از سوال استاد در پنج قسمت
1 – باورهای توحیدی من را کمرنگ میکند و به قدرت خداوند از زاویه نادرست نگاه میکنم.چراکه اگر کسی در مدار درست باشد حتما خداوند مهربانتر از من است
2 – تمرکز من از روی باور فراوانی به باور کمبود هدایت میشود.استاد بارها و بارها تاکید کرده اند که به ناخواسته ها و کمبودها (چه در خودتان و چه در دیگران توجه نکنید)
3 – باور دارم که اگر به کسی که در مدار درست نیست خدمت بدون مسئولیت برسانم،نه تنها کمک درستی به او نکرده ام بلکه او را از برخورد واقعی با تضادهایش و راه های رفع آن دورتر میکنم.توضیح کاملتر این مطلب در فایل چهارم کشف قوانین زندگی و همچنین در فایل رایگان به کبوترها غذا ندهید وجود دارد
4 – احتمالا این خواسته من در جهت جلب تایید دیگران برای خودم میباشد و به قول استاد،یک ترمز مهم را در رسیدن به خواسته هایم بنام حرف مردم در باورهای خودم نگه میدارم
5 – این طرز تفکر،مختص کسانی است که گمان میکنند میتوانند احساسات خداوند را هدف قرار دهند و با قول و قرارهای احساسی،خداوند مسیر را برای آنها هموار میکند.خدا یک انرژی است که فقط به فرکانسهای ما پاسخ میدهد،نه به چاشنی های های عاطفی و احساسی ما
امیدوارم که درک درستی از جلسات استاد ارایه کرده باشم
شاد باشید و موفق در دنیا و آخرت
باعرض سلام ب همه اعضای خانواده بزرگ وصمیمی عباس منش وهمچنین استادعزیزوگرانقدرجناب سیدحسین عباس منش.قبل ازهرچیزسپاس فراوان بابت این سوال وبخشش شمه ای ازآگاهی های ناب تان استادعزیز.سپاس گذارم.اماترمزهای این درخواست بنظرمن چون خودم همچین خواسته ای داشته ودارم ترمزهای بیشماردرترمزهای بیشماردیگرزنجیرواروجودداردکه درهم تنیده ان ومیشودباترمزهای این یه خط جمله یک کتاب جامع وکامل نوشت.ترمزاول عدم شناخت خداوندوقوانین حاکم براین سیستم است ک خداوندرامثل یک انسان وبااحساسات وعواطف انسانی دیدن است ک شمادرفایل خدارابهتربشناسیم واضح وروشن توضیح داده ایدترمزبعدی دراین ترمزکه باترمزاول سروکله اش پیدامیشودشرک خفی وجلی وکفراست ک شمادرفایل فقط روی خداحساب کن کامل وجامع توضیح داده ایدباورمخرب بعدی دلسوزی بیجاوترمزعدم قانون تکامل هست ک شمادرفایل ب کبوترهاغذاندهیم مفصل بیان کرده ایدوباورهای مخرب دیگرک شمادرفایل چطوررراحت ثروت راازخوددورمیکنیم ودرفایل تغیرباورهابه شیوه استادسیدحسین کاملاتوضیح داده ایددرکنارهمه این باورهای مخرب باورعدم لیاقت باورعدم عزت نفس باورمعنوی نبودن ثروت وباورکمبودوباوروجودظلم وباوربی عدالتی درجهان وباورعدم بخشش هم دخیل هستن درکل بنظرمن باهمه این باورهای مخرب باورمخربی هست ک بعدازباوراول وعدم شناخت خداوندمیاد#ک باورجلب توجه وحرف مردم است#وشمادرفایل جلب توجه کامل توضیح داده اید که دراین باوردرخواست کننده ثروت رابرای خودش نمیخواهدبلکه برای مردم وحرف مردم وبقول شمابرای فالوورمیخواهدوپاشنه آشیل خودم هم یکی اینست..درکل وباهمین یک جمله تمام باورهای ماراشخم زدیدکه حساب کاردست مابیادحالابقیه ش بمابستگی داردک چکارکنیم ممنونم استادکه استادی واقعابرازنده شخص شماست.درپایان درپناه الله یکتاشادسلامت ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید.سپاس گذارم.
با سلام خدمت استاد وهمه دوستان
من فکر میکنم یکی از علتهایی که باعث میشه ما از خداوند اینطور درخواست میکنیم که اگه به من اینقدر بدی منم اینقدرشو میبخشم باور کمبود باشه که خیلی ریز در وجودمون وجود داره وهنوز با تمام وجودمون باور نداریم که نعمت وثروت و فراوانی رو خدا برای ما به حد بینهایت ومانند اکسیژن در اطرافمون جاری کرده ولی چون ما در فرکانسش نیستیم فکر میکنیم که باید معجزه ای بشه تا ما بتونیم به اون نعمتها وثروتها برسیم .یعنی فکر میکنیم که در حال حاضر اون نعمت وثروت وجود نداره وکو وکجاست ،اگه باشه منم اینقدرشو میبخشم .در حالی که اون نعمتها وثروتها وجود دارن وکافیه که ما برشون داریم وازشون لذت ببریم .ولی به دلیل وجود باورهای غلط وتکرار افکار نادرست در ذهنمون فکر میکنیم که باید تقی به توقی بخوره یا خدا باید یه نظر ویژه ای کنه تا ما بتونیم اون ثروتها رو بدست بیاریم .در حالیکه قانون میگه که همه چیز به حد بینهایت وجود داره وتو فقط احساست رو خوب کن و سپاسگزار باش وبدون که چی میخوای وسپس رهاش کن و از زندگیت لذت ببر تا به موقعش که در فرکانسش قرار گرفتی وارد زندگیت بشه ولذت بیشتری از زندگیت ببری.
به نام خداوند یکتا.
سلام استاد و سلام دوستان عزیز.
خدا رو شکر که بعد یک هفته اینترنتم وصل شد.خیلی دلم برای نظرات شما دوستان تنگ شده بود.
استاد من یک دید گاهی داشتم و هنوزم دارم که به خدا میگفتم تو به من بده من پادویی کنم برات.مثل کسی که تو مراسمها غذا پخش میکنه.میگفتم خدایا من میخوام اینجوری باشم.و واقعا هم با بخشش مشکلی ندارم ،همین الانم میبخشم با اینکه خودم خیلی جاها نیاز دارم.
استاد به نظرم این احساس عدم لیاقت خیلی تو باورای من موج میزنه.و با این سوال بیشتر بهش پی بردم.
یه روزی یه جایی بودم و قرار بود یه کار خیلی بزرگی با همکاری دوتا از دوستام انجام بدیم.یکی از بچه ها دعای جالبی کرد که من همون موقع با خودم گفتم بابا این که خودش خودش رو قبول نداره اونوقت خدا چطور به این ثروت بده،البته اون موقع قانون رو نمیدونستم،ناخودآگاه بود.
دوستم گفت خداااایاااااا من که به درگاه تو ابرویی ندارم لااقل به خاطر زن و بچم بهم ثروت بده.
تو این دعای دوستم خیلی واضح میشه پیدا کرد باور عدم لیاقت رو.
استاد من فقط به این درک رسیدم.هنوز عملیش نکردم.
که خدا قدرت خدا گونه به ما داده تا زندگی خودمون رو خلق کنیم نه اینکه تو کارش دخالت کنیم و بخواهیم کسی که فرکانسش فقر هست رو به ثروت برسونیم(ما نمیتونیم)
ولی لذت داره وقتی میبخشی.
خدایا تو خود ثروتی .تو خود نعمتی.خدایامیخوام تو رو داشته باشم ،مابقی خودش میاد.چون همه چیز خودتی خدا.
خدایا اول تویی.اخر تویی.بالا تویی پایین تویی .ظاهر تویی باطن تویی.اصلا همه چی تویی و منم که وقتی با تو یکی میشم قدرت پیدا میکنم .خداوندا ممنونم برای این قوانین بدون تغییرت.
سپاس?
سلام به همه دوستان و خانواده محترم سایت استاد عباس منش و استاد بی نظیرمان اقای عباس منش من فکر میکنم که اینگونه تفکر که از آنجا نشات میگیرد که در جامعه و کشور ما دادن نذر ونذورت جهت رسیدن به خواسته و برآورده شدن بسیار شایع است و ترمزهایی از اینگونه درخواست کردن نمایان میشود
اول باور به کمبود نعمت به اندازه همه انسانها است
دوم احساس عدم لیاقت ثروتمند بودن بصورتی که فقط در مرحله اولیه آن شخص طلب کننده از آن برخوردار گردد
سوم عدم باور به عدل خداوند را نشان میدهد درحالی که خداوند بسیار بسیار عادل است و هرکس دقیقا در جایگاهی قرار دارد که حاصل افکار و باورهای آن شخص است و ما به هیچ وجه با کمکهای نقدی و امثالهم قادر به تغییر جایگاه هیچ کس نخواهیم بود
چهارم اینکه آن ثروتی هم که قرار است به شخص برسد از طرف خداوند است و اگر قرار بود ما انرا به فقرا بدهیم خود خدا با مشیت خودش به آن شخص میداد
پنجم اینکه جهان بصورت سیستمی عمل میکند و عجزو لابه ما تاثیری در عملکرد این سیستم ندارد و جهان فقط به ارتعاش و فرکانس ما جوابگوست و با یک شخصیت انسانی طرف نیستیم
ششم اینکه ما اصلا قادر به نغییر مدار کسی نیستیم که موجب برخورداری کسی از نعمتی گردیم و این تنها از خود ان شخص برمی اید
هفتم اینکه ما اگر در مسیر دسترسی به ثروت هم قرار بگیریم همواره این نگرانی در نحوه کمک به دیگران و یا به چه کسی کمک کنیم و ایا ما درست تشخیص داده ایم که ایا فلانی مستحق کمک بوده یا نه خود ترمزی و محدودیتی در رشدمان ایجاد میکند
سلام به استادعزیزوهمه دوستانی که سهمی درکمک به دیگران دارند.بنظرمن این سوال دقیقامثل این جمله است که وقتی حسمون خوبه اتفاقات خوب میفته ووقتی حسمون بده ,اتفاقات بدپیش میاد,حالا وقتی میگیم خدایابه من پول بده تامنم به بقیه کمک کنم این به اون معنیه که خدایا من الان چون پول ندارم حس بدی دارم اون پول تپل بدستم برسه من ازخوشحالی بدست اوردن اون پول به بقیه کمک میکنم ,درحالیکه این خواسته مابرخلاف قوانین جهان هستش,وقتی کسی ۱۰ تومن داره وهزارتومنش رومیبخشه اینکارباعث ایجادحس خوب تووجوداین شخص میشه واین حس خوب چه بسا اتفاقات خوبی روازلحاظ مالی براش رقم میزنه ,ولی اگه باحس بد(بخاطر کمبودپول)بخواییم خداپول برسونه وبعداقدام کنیم درست مثل اینه که بعنوان مثال بگیم خدایا من بافلانی ازدواج کنم حالم خوب میشه وسرحالترمیشم ولی الان فقط حس بددارم.واین دقیقا مثل این سوال مسابقه میشه,اول پول بعدحس خوب درحالیکه برعکسش روبایدعمل کنیم