اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
برکات خداوند و فراوانی نعمت لحظه به لحظه گوارای وجودتان باد
خداوند در ایه ۲۴۵ سوره بقره میفرماید چه کسی ست که به خدا قرض نیکو دهد و خداوند به او چند برابر میدهد
این یعنی هر آنچه از دارایی خود بخاطر خشنودی خدا ببخشیم خدا برکت را به مال ما میدهد. یعنی با بخشش چیزی از ثروت و دارایی ما کم نمیشه و این راهی ست برای سرازیر شدن برکت اگر فقط برای خدا باشد
پس بخشش معامله ای نیست که بگوییم خدا تو به ما بده من از اون میبخشم
منتی بر خداوند نیست
و این یعنی محدود کردن و نادیده گرفتن فضل خدا
و باور اشتباهی ست که شرط میکنم اگر بدهی میبخشم
نه این نیست تو از مالت ببخش مطمئن باش خدا برکت میدهد
دستهای خدا فراوان است و قدرت وفضلش نامحدود
فضل و نعمت خدا آبی نیست که داخل کاسه بریزی تا جایی که لبریز شد بگی دیگه نریز، انتها ندارد
آنچه خدا میدهد گویی قاشقی آب، تو از دریا بردار
اتفاقی برای حجم آب دریا می افتد ؟؟؟؟
اینکه تو از آنچه هم اکنون داری بخاطر رضای خدا ببخشی هم به معنی باور فراوانی ست هم شکر نعمت
که هم بخشش دارایی بر مال می افزاید
هم شکر نعمت ( لئن شکرتم لازیدنکم… اگر شکر گذار باشید بر شما می افزایم)
باعرض سلام و خداقوت..حدود نیم ساعت پیش همینطور ک داشتم حیاط خونه رو میشستم فایل جلسه سوم قانون افرینش رو داشتم گوش میکردم.اون قسمتی ک سوال شرکت کننده هارو استاد میخونند.یجا درمورد مبحث فایل قبلی ک درمورد درخواست بودسوال شده بود.و استاد گفتند ک یجاهایی غرور ما اجازه نمیداده درخواست کنیم.و من متوجه شدم ک منم همین باور رو داشتم.اینکه غرورم اجازه نمیده.خودم ب تنهایی حلش میکنم ولی حتی از نزدیکترین کسانم هم کمک نمیخام چون باورم نسبت ب خانوادم این بوده ک اینا هنوز کاری براکسی انجام نداده منت سر ادم میذارند و گاهی ک حتی ی درخواست کوچیک داشتم یا نه میشنیدم یا با همون منت ها روبرو میشدم ک بعدش پشیمون میشدم و کلی ناراحتی داشتم توی خودم ک ایکاش نگفته بودم.کم کم دارم متوجه میشم ک همین باورهای محدودکننده و مخرب آیا چقد درهای برکت رو بروی من بسته و من ازش غافلم.و حالا در مورد سوال مسابقه..منم توی این مدت ک دارم از محصولات استاد عزیز مثل قانون افرینش راهنمای عملی…و عزت نفس استفاده میکنم ک البته با کمک خواهرم دارم از اونا استفاده میکنم یادم افتاد ک منم از همون اوایل ک بااین مبحث ها اشنا شدم همش توی خونوادم و فامیل نزدیک یا خونواده همسرم دنبال این میگشتم ک اگه یروزی وضع مالیم خوب شد ب فلانی انقد تومن کمک میکنم تا مثلا بتونه فلان کارو واسه بچش بکنه و حتی احساس غرور هم میکردم ک خیلی از خانما فقط واسه خونواده ی خودشون چیزای خوبی میخان ولی من چ ادم خوبیم ک واسه خونواده شوهرم هم میخام.چقد من خوبم.و نه تنها اینو ی باور محدودکننده نمیدونستم بلکه اینو خیلی هم عالی میدونستم.امروز باخوندن مطالب دوستان تاحدی پی باین موضوع بردم ک من فکر میکردم خدا فقط خدای منه و بمن نگاه خاص داره و به بقیه بنده هاش نه.و شاید توسط منکه ادم خوبی هستم به خونواده مثلا شوهرم هم کمک کنه.ونه تنهاخودم که خدا روهم محدود کرده بودم.برای خداوند فرق نمیکنه چ کسی درخواست میکنه.ما فقط باید درخواست کنیم و باورامونو روش کار کنیم و باایمان باینکه خداوند هم میخواهد انچه را ک من بخواهم پیش برویم
امیدوارم همیشه حال دلتون عالی باشه و نعمت و برکات الهی مثل بارون بر سرتون بباره
دوستان من باور دارم وقتی که برای خدا شرط بزاریم که اگه پولدار بشم این کارهای خیر رو انجام میدم دوتا اشکال و کد مخرب توی این شرط وجود داره
یکی اینکه یعنی خداوند بی قید و شرط به بنده هاش نعمت نمیده و منم از ترس اینکه اگه شرطی برای کار خیر کردن نزارم خدا بهم ثروت نمیده سریع انجام کارهای خیر و کمک به دیگران رو واسطه می کنم تا خدا دلش به رحم بیاد و به من که بنده خوبی هستم (به واسطه شرطی که گذاشتم که به دیگران کمک خواهم کرد و خیر خواهم بود) نعمت و ثروت بده
غافل از اینکه خداوند صفت رحمن و رحیم رو همزمان داره و حتی اگر کسی خوب هم نباشه شامل این نعمت و برکات میشه و اصلا خداوند با احساس من و چگونه خرج کردن اون پولها کاری نداره فقط باید توی قانون درک فراوانی جهان و رزاق بودن بی قید و شرط خداوند قرار بگیرم و کمبودها و محدودیتها رو نبینم و نعمتها رو ببینم تا نعمتهای بیشتری بهم عطا بشه
دومین ایراد این نوع خواستن این هست که وقتی من میگم خدایا تو به من پول بده تا به بنده هات کمک کنم و دستشون رو بگیرم خیلی خنده داره به نظر من چون انگار خدا خودش نمیتونه به بنده هاش کمک کنه و دستشون رو بگیره و یه شخص سومی لازمه (من) تا دست اونها رو بگیرم و این باور دقیقا آینه وار به خودم هم برمیگرده انگار یه شخص سومی لازمه که دست منو بگیره این یعنی خود شرک و شریک گذاشتن به خدایی که هر لحظه در حال هدایت و نعمت دادن همه بنده هاش هست بدون هیچ قید و شرطی و این باور چشم منو از دستان خدا میگره و میبره به دستای بنده هاش و روزیمو از اونها طلب میکنم
در مورد این باور باید بگم وقتی خدا رو روزی رسان و کمک رسان بدونم درسته که خدا با بینهایت دستهاش منو کمک میکنه و اون دستها هم میتونن همون بنده هاش هستن ولی قضیه با قبل خیلی فرق داره این باور کجا که از روی توکل خدا بنده هاشو سر راهت بزاره و اون کجا که از سر شرک چشممون به دست دیگران باشه تا روزی ما رو بدن
سوم اینکه خدا برای ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان و …. و کلا گسترش جهانش نیازی به من نداره و از هر راهی که بخواد میتونه این کار رو انجام بده من اگه کارمو خوب انجام بدم خدا خودش توفیق میده که منم یکی از دستانش روی زمین باشم و کارهای خیر خواهانه انجام بدم و الا دستان خداوند برای همه کارها بسیار بسیار زیاد هستند
به نظرمن کسی که این خواسته اش باشه نشون میده که درک درستی از قوانین هستی نداره و خدارو مثل انسان میدونه و میخاد با احساساتی کردن خدا ثروت دریافت کنه به واسطه فقرا وبیماران و امورخیریه….غافل از اینکه خدا انرژی هست که فقط به فرکانس وتوجه ما پاسخ میده.
ودر حقیقت توجه ما به فقر وبیماری و…هست که با این فرکانس نمیشه به ثروت رسید.
ضمنا وقتی کمک به فقرا رو اگر در حال حاضرانجام دادی با باور درست وبی منت … کم کم تکاملت رو طی میکنی و مدارت میره بالاتر وبه اندازه لیاقتت وباورهات وعملت بهت داده میشه …
وقتی شرط میزاری بعنی خودت لیاقت ثروت رو نداری … ومیخای کمک خدا کنی در صورتیکه خدا میدونه چیکار کنه ..که باور درست اینه که خودت رو لایق ثروت ببینی باورهای درستی داشته باشی
بدون قید وشرط…. وهمین الان عمل هم بکنی وکمک کنی بدون قید وشرط وتوقع نه اینکه بخای معامله کنی با خدا و یا بخاطر دیگران ثروتمند بشی…
خدایا شکرت که منو به این درک رسوندی ودر این مسیر قراردادی وکمکم کن به اگاهی ودرک بیشتری برسم.
دوستان من تصمیم گرفتم که جواب کامل به این سوال بدم اما همین اولش بگم که بعد از فکر کردن به اون به صورت متمرکز ، متوجه شدم که بینهایت ترمز تو یه همچین خواسته ای میتونه باشه.استاد من تو ذهنم همچین تصوری از تعداد ترمزهای ذهنی مان نسبت به یک خواسته رو تصور هم نمیتونستم بکنم و از خداوند سپاسگزارم که دارم متوجه دلیل برآورده نشدن خواسته هام میشم
چون با تمام وجود پذیرفتم که من خالق خواسته هام و حتی خالق ترمزهای ذهنی در جهت نرسیدن به خواسته هام هستم
به خاطر همین میخوام به خاطر خودم به صورت کامل (با توجه به چیزهایی که تابه حال فهمیدم) پاسخ بدم، موانع ذهنی موجود در این نوع خواسته عبارت است از:
1. عدم شناخت درست قوانین جهان مادی
زبان دریافت خواسته های ما زبان فرکانسی است بنابراین دریافت خواسته نمیتونه با مشروط کردن خواسته برای خداوند صورت بگیره. در واقع معامله ای در کار نیست که ما بخواهیم با خالق جهان ک قوانینش مشخص و تغییر ناپذیره انجام بدیم و فقط کافیه در فرکانس دریافت خواسته قرار بگیریم
2. عدم احساس لیاقت و ارزشمندی
در واقع ما خودمون رو به تنهایی لایق دریافت خواسته نمیبینیم و خواسته خودمون رو مشروط میکنیم… چقدر خنده داره واقعا که تا به حال به این موضوع فکر نمیکردم و برعکس فکر میکردم که چه نیت درستی پشت این خواسته است.
در صورتی که وقتی من لایق دریافت خواسته هستم که خودم رو لایق دریافتش ببینم.وقتی جهان پاسخ به خواسته من میده که من خودم رو ارزشمند و لایق ببینم. خداوند لحظه خلقت انسان تمام جهان رو به سجده وامیداره اما من انسان بعدها احساس لیاقت رو در خودم با رفتارهایی که با ما میشه و افکار نادرست اجتماع و رسانه و …. میکشم و این ریشه در گذشته ما داره و یک باور مخرب در ذهن ماست.
3. شک داشتن به عدل خداوند و عدم درک ضرورت وجود تضاد در زندگی
بعضا این تصور تو ذهن ایجاد میشه که چون تعدادی از بندگان تو در جایگاه اصلی خودشان نیستند بنابراین من باید کمک کنم تا اونها هم سعادتمند بشوند و با رسیدن به خواسته ام حتما این کار را انجام میدم
این ترمز هم واقعا خنده داره … استاد میدونی من دارم به این فکر میکنم که ما اصلا ریشه ای هیچ وقت به هیچی نگاه نکردیم تو زندگیمون
من دیگه مطمئنم که هر کس در هر جایگاهی که هست درسته و هر انسانی میتونه زندگی خودش رو تغییر بده چون این قدرت رو بدون استثنا خداوند در وجود ما قرار داده تا با نهایت عدل خداوند هر کسی با اراده و اختیار خودش بدون توجه و نیاز به جایی که الان قرار داره و هست (خانواده ، کشور، سن، جنسیت و …) خالق زندگی خودش باشه. با وجود تضاد ما میتونیم خوبی و بدی رو درک کنیم.
4. باور مخرب کمبود و عدم درک فراوانی در جهان
استاد این باور فوق العاده زندگی من رو با وجود تمام پیشرفت هام عقب انداخت
متاسفانه ما فکر میکنیم که یک مقدار محدودی نعمت و ثروت وجود داره که باید بدویم تا بدستش بیاریم … چ تفکر محدودی داریم ما آخه
خداوند صمد و بی نیازه خواسته مشروط یعنی باور کمبود، باران الهی همواره در حال باریدنه این ما هستیم که سطل کم قطری داریم و بارانی دریافت نمیکنیم
5. عدم تمرکز روی خواسته و توجه به ناخواسته ها
ما زمانی به خواسته خودمون میرسیم که هر روز اون رو گوشه ذهنمون داشته باشیم و برای رسیدن به اون برنامه ریزی کنیم، اما با مشروط کردن خواسته تمرکز و توجهمون رو از خواسته برداشته و به مسائل دیگه مئطوف میکنیم که این خودش یک ترمز اساسی در مسیر رسیدن به خواسته مونه
6. مانع ذهنی بخشش مشروط
اساس و اصل بخشش این هست که ما به احساس خوب برسیم و با داشتن احساس خوب اتفاقات خوب رو تجربه کنیم، جهانی که همواره در حال گسترش هست و خداوند هیچ نیازی به بخشش ما ندارند این ما هستیم که با بخشش بدست می آوریم
بنابراین ممکنه تو این نوع خواسته ترمزهای ذهنی فراوانی در خصوص بخشش برامون ایجاد کنه مثلا اگر قلبا این بخشش به ما حس خوبی نده و ترس از دست دادنه بخشی از دارایی رو به ما بده که باز به باور کمبود مربوط هست، مانعی میشه در جهت نرسیدن به خواسته مون
7.دور از دسترس بودن خواسته و نشناختن قانون تکامل
این ترمز خیلی جالبه چون با تمام وجود نپذیرفتیم که خداوند ما رو خالق زندگی خودمون قرار داده پس فکر میکنیم که رسیدن به خواسته احتمالیه بنابراین چون دور از دسترس هست رسیدنه به خواستمون، اون رو مشروط میکنیم تا خداوند با این شرط قبول کنه که ما رو به خواستمون برسونه…این ما هستیم که خودمون رو از خواسته مون دور میکنیم چون ذهنمون محدود و پر از موانع و ترمز هست…این موانع باعث میشه که ما هدف و خواسته مون رو اونقدر بزرگ و دست نیافتنی ببینیم که هرگز قدم اول رو برای رسیدن به اون برنداریم و به الهامات خدای درون خودمون بیتوجهی کنیم بنابراین اصل و اساسه خواسته رو خودمون از بین میبریم
بزرگ بودن خواسته باید در ذهن ما برنامه ریزی بشه و به اهداف کوتاه مدت تقسیم بشه تا رسیدن به اهداف کوچیک ما رو مشتاق پیش رفتن بکنه اما وقتی تو این شرط رو برای خودت قائل میشی یعنی رسیدن به اون رو تو ذهنت محال یا شدیدا دور از دسترس میکنی و از طرفی میگی خب من تو کدوم مرحله باید ببخشم … تا به قول و قرارم عمل کرده باشم؟
ما که طبق قانون تکامل به یکباره به خواسته خودمون نمیرسیم
این موضوعیه که فکر میکنم اغلب ما بهش فکر نکرده بودیم در صورتی که وقتی میخوایم ببخشیم هم به قول قرآن تعادل رو رعایت کنیم دلیل اون میتونه این مساله باشه
اصلا دلیل بخشش نکردن ما ها خیلی وقتا اینه که میخوایم بزرگ ببخشیم؟ واقعا چرا مگه بخشش کوچیک چ ایرادی تو ذهن ما داره؟
دلیلش نفهمیدن علت بخشش هست و در واقع رسیدن به حس خوب نه اینکه میزان بخشش بتونه ما رو مقربتر کنه…مگه نه؟
استاد عزیز و دوستان خوبم من از خداوند و بعد از استاد ماهم ممنونم که این شرایط رو فراهم کرد که بتونیم ذهنمون رو به چالش بکشیم تا بفهمیم که ذهنمون سرشار از مانع برای نرسیدن به خواسته هامونه
آخه کجا میشه به این آگاهی ها رسید؟
اگر بخوام بنویسم بازم میشه اما واقعا انگشتام سر شدن … به همین کفایت میکنم و از خداوند خواستار هدایت تمام مردم دنیا و به خصوص دوستان و استاد بی نظیرم هستم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشیم.
سلام مجدد به دوستان این کامنت رو می زارم برای دوستانی که الان براشون سوال پیش اومده که خوب حالا که ما دوست داریم ببخشیم پس باید طرز فکرمون چه شکلی باشه ؟؟؟
دوستان مشکل در نیت عمل هست نه خود عمل به قولی نیت مومن از عملش بهتر هست.
پس ما اگر بخشش رو با نیتی خالص و بدون ترمز دوس داریم باید با خودمان بگوییم من در همه حال و زمان ومکان دوس دارم ببخشم بدون هیچ پیش شرطی و من از بخشیدن بدون هیچ ترمز مذهبی و اعتقادی و اجتماعی لذت میبرم .
سلام و درود فراوان به استاد و همه دوستان ،،،، به نظر من باور مخرب در باره این درخواست از خداوند اینه که ما وقتی از خدا میخوایم که به ما ثروت بده که ما به دیگران بدیم اینه که یادمون رفته مسول زندگی هر کسی خودشه ، مسول ثروتمند شدن و موفق شدن هر کسی خودشه …. ما هر چه هم به افراد کمک کنیم اگه اون ها تو فرکانس نباشن اون ثروت رو از دست میدن ،،، مثل همون داستان مردی که دوستش رو آورد تو مغازه خودش که بهش کمک کنه و اون فرد تمام اموال ایشون رو دزدید و رفت … پس من مسول زندگی خودمم ، هر کس مسول زندگی خودشه …
وقتی ما داریم برای خدا شرط تعیین میکنیم یعنی اینکه کلا این قوانین رو قبول نداریم و اگه هم قبول داریم باور قلبی نداریم
وقتی من میگم مثلا خدایا به من یک میلیارد پول بده در عوض من هم مثلا 10 ملیون به جایی یا کسی کمک میکنم یعنی اینکه خدایا اول تو به من این درخواستم رو بده و اگه من دیدم که دادی و قبول کردم که این قوانین درست هست و میشود از این طریق به خواسته هامون برسیم اون وقت من هم به بقیه کمک میکنم و اگر تو به من درخواستهام رو ندی من هم قبول ندارم و کمک نمیکنم
در صورتی که چه به درخواستهامون برسیم و چه نرسیم باید این باورها رو داشته باشیم و شرطی در رسیدنش تعیین نکنیم
سلام.میدونی انگارکه اینطوری ماداریم باخداشرط بندی میکنیم.درصورتیکه قانون جهان اینطوری نیست.چون اگرما کلااهل کمک کردن وخیرباشیم حتی اگروقتی خیل هم ثروتمندنباشیم به افراداعم ازبیماروفقیروحیوانات کمک میکنیم.بنابراین وقتی هم که به ثروت بیشتری برسیم اون مقدارخیرخواهی ما نسبت به افزایش داراییمان افزایش پیداخواهدکرد.پس کلا میبینیم که این معامله باخداوند ازابتدااشتباه است.
به نظر من اولین اشکال در چنین رویکردی ، شناخت نامناسب ما از خداوندست، چراکه در این شکل درخواست، ما ، او را به عنوان نیرویی می بینیم که برای برآورده کردن خواسته هایمان ،نیاز به توجیه دارد، در حالیکه او در قران به صراحت میگوید که تو هر خواسته ای داشته باشی بی درنگ اجابت میکنم…حال ما می خواهیم خداوند را تحت تاثیر قرار دهیم و فکر میکنیم که او موجودی احساساتی است،
اشکال بعدی این است، ما اگر مطمئن باشیم که خداوند عاشق این است که ما ثروت مند شویم و این کار از نظر او همانند دیگر کار های نیکو ، بسیار پسندیده باشد ، دیگر برای راضی کردنش ، شرط نمی گذاریم، مثل اینکه به خدا بگوییم اگر بگذاری به پدرم و مادرم نیکی کنم یک گوسفند ، قربانی میکنم، مسلما خداوند همسو با ثروتمند شدن ماست و اگر ما تصور کنیم برای اینکه او پولدار شدن ما را تایید کند نیازمند دلایل محکم و توجیه کننده است به این معناست که او با ماهیت ثروت و پول مخالف است و این خود یک ترمز بزرگ بر سر راه پول دار شدن ماست،
اشکال بعدی در ترمز عدم باور به فراوانی نعمات خداوند است، ما از او می خواهیم که به ما بدهد تا به دیگران بدهیم این یعنی اینکه ما فکر میکنیم که همه به یک اندازه به نعمات خداوند دسترسی ندارند که این خود می تواند در مورد خود ما هم صدق کند مثلا ممکن است در مواقعی حساس در کار خود که باید به خدا توکل کنیم و با شجاعت پیش برویم با این ترمز که دیگری امکان بیشتری از من دارد و یا موقعیت مناسبتری به هر لحاظ دارد، از من جلو تر است و این باور به شدت مخرب می باشد، ولی اگر ما باور درست داشتیم این گونه فکر میکردیم که هر کسی در هر جایگاهی هست دقیقا خواسته خود اوست و همه به تمامی نعمات خداوند به یک اندازه دسترسی دارند، پس خداوند برای اینکه به کسی روزی برساند نیازی به ما ندارد و کسی اگر نعمتی بخواهد باز هم از ما بی نیاز است. او خود می تواند از خدای قدرتمند خویش ، مستقیما و بی واسطه درخواست کند و بی درنگ دریافت کند. حال ترمز فروانی در این نوع درخواست به این شکل عمل می کند: ما فکر می کنیم که اگر خداوند از خزانه خود به ما ثروت فراوان بدهد این خزانه ، محدودیت دارد و با بخشش به ما دچار کمبود میشود و در نتیجه به باقی بندگان به اندازه کافی نمی رسد ، لذا ما سعی داریم که خداوند را در این نوع درخواست راضی کنیم که نگران نباش، اگر به من بدهی من به بقیه خواهم داد، و این ترمز عدم باور به فراوانی نعمت ها بسیار بسیار راه رسیدن ما به ثروت را سخت میکند،چون این کد مخرب پیامد هایی این چنین دارد: مردم به اندازه کافی برای خرید محصولات تو پول ندارند، بازار دیگر ظرفیت ندارد و هر کس از محصول تو خواسته تا حالا خریده، بازار کشش مشخصی دارد،
کد مخرب بعدی این است من لیاقت ندارم…من به خودی خود، لیاقت ثروتمند شدن و یک زندگی خوب را ندارم و حتما باید کاری کنم تا خدا از من راضی بشه تا به من روزی فراوان بده ، بنابراین تلاش میکنم تا خود را به کمک این توجیهات ، در نظر او و خودم لایق کنم، درحالیکه ما باید بدانیم که از لحظه تولد لایق بهترین ها بودیم لایق ثروت ، ما حتی اگر گناهان بزرگ در زندگی مرتکب شده ایم باز هم لایق بهترین هدیه ها از سوی ملکوت او هستیم،این کد مخرب عدم لیاقت،اثرش را وقتی می بینیم که میرسیم اما کم میرسیم ، میتوانیم در کسب و کار خود تا حد زیادی موفق شویم اما از یه جایی به بعد خودمان خودمان را متوقف میکنیم چون از لحاظ ذهنی ، خود را بیش از این لایق موفقیت نمی دانیم …
کد مخرب دیگر در این نوع درخواست، این است، ما فکر می کنیم مسئول زندگی دیگران هستیم، ما هیچ گونه مسئولیتی در قبال دیگران نداریم، ما تنها مسئول زندگی خود می باشیم تنها مسئول خوشحال کردن و حفظ آرامش خود هستیم اگر این کد مخرب در باور های ما باشد در لحظات حساس ، تصمیمات اشتباه زیادی مرتکب می شویم که ما را بار ها و بارها از هدف اصلیمان دور می کند
سلام و درود بر همه دوستان عزیز
برکات خداوند و فراوانی نعمت لحظه به لحظه گوارای وجودتان باد
خداوند در ایه ۲۴۵ سوره بقره میفرماید چه کسی ست که به خدا قرض نیکو دهد و خداوند به او چند برابر میدهد
این یعنی هر آنچه از دارایی خود بخاطر خشنودی خدا ببخشیم خدا برکت را به مال ما میدهد. یعنی با بخشش چیزی از ثروت و دارایی ما کم نمیشه و این راهی ست برای سرازیر شدن برکت اگر فقط برای خدا باشد
پس بخشش معامله ای نیست که بگوییم خدا تو به ما بده من از اون میبخشم
منتی بر خداوند نیست
و این یعنی محدود کردن و نادیده گرفتن فضل خدا
و باور اشتباهی ست که شرط میکنم اگر بدهی میبخشم
نه این نیست تو از مالت ببخش مطمئن باش خدا برکت میدهد
دستهای خدا فراوان است و قدرت وفضلش نامحدود
فضل و نعمت خدا آبی نیست که داخل کاسه بریزی تا جایی که لبریز شد بگی دیگه نریز، انتها ندارد
آنچه خدا میدهد گویی قاشقی آب، تو از دریا بردار
اتفاقی برای حجم آب دریا می افتد ؟؟؟؟
اینکه تو از آنچه هم اکنون داری بخاطر رضای خدا ببخشی هم به معنی باور فراوانی ست هم شکر نعمت
که هم بخشش دارایی بر مال می افزاید
هم شکر نعمت ( لئن شکرتم لازیدنکم… اگر شکر گذار باشید بر شما می افزایم)
باعرض سلام و خداقوت..حدود نیم ساعت پیش همینطور ک داشتم حیاط خونه رو میشستم فایل جلسه سوم قانون افرینش رو داشتم گوش میکردم.اون قسمتی ک سوال شرکت کننده هارو استاد میخونند.یجا درمورد مبحث فایل قبلی ک درمورد درخواست بودسوال شده بود.و استاد گفتند ک یجاهایی غرور ما اجازه نمیداده درخواست کنیم.و من متوجه شدم ک منم همین باور رو داشتم.اینکه غرورم اجازه نمیده.خودم ب تنهایی حلش میکنم ولی حتی از نزدیکترین کسانم هم کمک نمیخام چون باورم نسبت ب خانوادم این بوده ک اینا هنوز کاری براکسی انجام نداده منت سر ادم میذارند و گاهی ک حتی ی درخواست کوچیک داشتم یا نه میشنیدم یا با همون منت ها روبرو میشدم ک بعدش پشیمون میشدم و کلی ناراحتی داشتم توی خودم ک ایکاش نگفته بودم.کم کم دارم متوجه میشم ک همین باورهای محدودکننده و مخرب آیا چقد درهای برکت رو بروی من بسته و من ازش غافلم.و حالا در مورد سوال مسابقه..منم توی این مدت ک دارم از محصولات استاد عزیز مثل قانون افرینش راهنمای عملی…و عزت نفس استفاده میکنم ک البته با کمک خواهرم دارم از اونا استفاده میکنم یادم افتاد ک منم از همون اوایل ک بااین مبحث ها اشنا شدم همش توی خونوادم و فامیل نزدیک یا خونواده همسرم دنبال این میگشتم ک اگه یروزی وضع مالیم خوب شد ب فلانی انقد تومن کمک میکنم تا مثلا بتونه فلان کارو واسه بچش بکنه و حتی احساس غرور هم میکردم ک خیلی از خانما فقط واسه خونواده ی خودشون چیزای خوبی میخان ولی من چ ادم خوبیم ک واسه خونواده شوهرم هم میخام.چقد من خوبم.و نه تنها اینو ی باور محدودکننده نمیدونستم بلکه اینو خیلی هم عالی میدونستم.امروز باخوندن مطالب دوستان تاحدی پی باین موضوع بردم ک من فکر میکردم خدا فقط خدای منه و بمن نگاه خاص داره و به بقیه بنده هاش نه.و شاید توسط منکه ادم خوبی هستم به خونواده مثلا شوهرم هم کمک کنه.ونه تنهاخودم که خدا روهم محدود کرده بودم.برای خداوند فرق نمیکنه چ کسی درخواست میکنه.ما فقط باید درخواست کنیم و باورامونو روش کار کنیم و باایمان باینکه خداوند هم میخواهد انچه را ک من بخواهم پیش برویم
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
امیدوارم همیشه حال دلتون عالی باشه و نعمت و برکات الهی مثل بارون بر سرتون بباره
دوستان من باور دارم وقتی که برای خدا شرط بزاریم که اگه پولدار بشم این کارهای خیر رو انجام میدم دوتا اشکال و کد مخرب توی این شرط وجود داره
یکی اینکه یعنی خداوند بی قید و شرط به بنده هاش نعمت نمیده و منم از ترس اینکه اگه شرطی برای کار خیر کردن نزارم خدا بهم ثروت نمیده سریع انجام کارهای خیر و کمک به دیگران رو واسطه می کنم تا خدا دلش به رحم بیاد و به من که بنده خوبی هستم (به واسطه شرطی که گذاشتم که به دیگران کمک خواهم کرد و خیر خواهم بود) نعمت و ثروت بده
غافل از اینکه خداوند صفت رحمن و رحیم رو همزمان داره و حتی اگر کسی خوب هم نباشه شامل این نعمت و برکات میشه و اصلا خداوند با احساس من و چگونه خرج کردن اون پولها کاری نداره فقط باید توی قانون درک فراوانی جهان و رزاق بودن بی قید و شرط خداوند قرار بگیرم و کمبودها و محدودیتها رو نبینم و نعمتها رو ببینم تا نعمتهای بیشتری بهم عطا بشه
دومین ایراد این نوع خواستن این هست که وقتی من میگم خدایا تو به من پول بده تا به بنده هات کمک کنم و دستشون رو بگیرم خیلی خنده داره به نظر من چون انگار خدا خودش نمیتونه به بنده هاش کمک کنه و دستشون رو بگیره و یه شخص سومی لازمه (من) تا دست اونها رو بگیرم و این باور دقیقا آینه وار به خودم هم برمیگرده انگار یه شخص سومی لازمه که دست منو بگیره این یعنی خود شرک و شریک گذاشتن به خدایی که هر لحظه در حال هدایت و نعمت دادن همه بنده هاش هست بدون هیچ قید و شرطی و این باور چشم منو از دستان خدا میگره و میبره به دستای بنده هاش و روزیمو از اونها طلب میکنم
در مورد این باور باید بگم وقتی خدا رو روزی رسان و کمک رسان بدونم درسته که خدا با بینهایت دستهاش منو کمک میکنه و اون دستها هم میتونن همون بنده هاش هستن ولی قضیه با قبل خیلی فرق داره این باور کجا که از روی توکل خدا بنده هاشو سر راهت بزاره و اون کجا که از سر شرک چشممون به دست دیگران باشه تا روزی ما رو بدن
سوم اینکه خدا برای ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان و …. و کلا گسترش جهانش نیازی به من نداره و از هر راهی که بخواد میتونه این کار رو انجام بده من اگه کارمو خوب انجام بدم خدا خودش توفیق میده که منم یکی از دستانش روی زمین باشم و کارهای خیر خواهانه انجام بدم و الا دستان خداوند برای همه کارها بسیار بسیار زیاد هستند
در پناه خداوند رحمن و رحیم
پر روزی و راضی باشید
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان
به نظرمن کسی که این خواسته اش باشه نشون میده که درک درستی از قوانین هستی نداره و خدارو مثل انسان میدونه و میخاد با احساساتی کردن خدا ثروت دریافت کنه به واسطه فقرا وبیماران و امورخیریه….غافل از اینکه خدا انرژی هست که فقط به فرکانس وتوجه ما پاسخ میده.
ودر حقیقت توجه ما به فقر وبیماری و…هست که با این فرکانس نمیشه به ثروت رسید.
ضمنا وقتی کمک به فقرا رو اگر در حال حاضرانجام دادی با باور درست وبی منت … کم کم تکاملت رو طی میکنی و مدارت میره بالاتر وبه اندازه لیاقتت وباورهات وعملت بهت داده میشه …
وقتی شرط میزاری بعنی خودت لیاقت ثروت رو نداری … ومیخای کمک خدا کنی در صورتیکه خدا میدونه چیکار کنه ..که باور درست اینه که خودت رو لایق ثروت ببینی باورهای درستی داشته باشی
بدون قید وشرط…. وهمین الان عمل هم بکنی وکمک کنی بدون قید وشرط وتوقع نه اینکه بخای معامله کنی با خدا و یا بخاطر دیگران ثروتمند بشی…
خدایا شکرت که منو به این درک رسوندی ودر این مسیر قراردادی وکمکم کن به اگاهی ودرک بیشتری برسم.
با سلام خدمت دوستان خودم و استاد فوق العاده ام
دوستان من تصمیم گرفتم که جواب کامل به این سوال بدم اما همین اولش بگم که بعد از فکر کردن به اون به صورت متمرکز ، متوجه شدم که بینهایت ترمز تو یه همچین خواسته ای میتونه باشه.استاد من تو ذهنم همچین تصوری از تعداد ترمزهای ذهنی مان نسبت به یک خواسته رو تصور هم نمیتونستم بکنم و از خداوند سپاسگزارم که دارم متوجه دلیل برآورده نشدن خواسته هام میشم
چون با تمام وجود پذیرفتم که من خالق خواسته هام و حتی خالق ترمزهای ذهنی در جهت نرسیدن به خواسته هام هستم
به خاطر همین میخوام به خاطر خودم به صورت کامل (با توجه به چیزهایی که تابه حال فهمیدم) پاسخ بدم، موانع ذهنی موجود در این نوع خواسته عبارت است از:
1. عدم شناخت درست قوانین جهان مادی
زبان دریافت خواسته های ما زبان فرکانسی است بنابراین دریافت خواسته نمیتونه با مشروط کردن خواسته برای خداوند صورت بگیره. در واقع معامله ای در کار نیست که ما بخواهیم با خالق جهان ک قوانینش مشخص و تغییر ناپذیره انجام بدیم و فقط کافیه در فرکانس دریافت خواسته قرار بگیریم
2. عدم احساس لیاقت و ارزشمندی
در واقع ما خودمون رو به تنهایی لایق دریافت خواسته نمیبینیم و خواسته خودمون رو مشروط میکنیم… چقدر خنده داره واقعا که تا به حال به این موضوع فکر نمیکردم و برعکس فکر میکردم که چه نیت درستی پشت این خواسته است.
در صورتی که وقتی من لایق دریافت خواسته هستم که خودم رو لایق دریافتش ببینم.وقتی جهان پاسخ به خواسته من میده که من خودم رو ارزشمند و لایق ببینم. خداوند لحظه خلقت انسان تمام جهان رو به سجده وامیداره اما من انسان بعدها احساس لیاقت رو در خودم با رفتارهایی که با ما میشه و افکار نادرست اجتماع و رسانه و …. میکشم و این ریشه در گذشته ما داره و یک باور مخرب در ذهن ماست.
3. شک داشتن به عدل خداوند و عدم درک ضرورت وجود تضاد در زندگی
بعضا این تصور تو ذهن ایجاد میشه که چون تعدادی از بندگان تو در جایگاه اصلی خودشان نیستند بنابراین من باید کمک کنم تا اونها هم سعادتمند بشوند و با رسیدن به خواسته ام حتما این کار را انجام میدم
این ترمز هم واقعا خنده داره … استاد میدونی من دارم به این فکر میکنم که ما اصلا ریشه ای هیچ وقت به هیچی نگاه نکردیم تو زندگیمون
من دیگه مطمئنم که هر کس در هر جایگاهی که هست درسته و هر انسانی میتونه زندگی خودش رو تغییر بده چون این قدرت رو بدون استثنا خداوند در وجود ما قرار داده تا با نهایت عدل خداوند هر کسی با اراده و اختیار خودش بدون توجه و نیاز به جایی که الان قرار داره و هست (خانواده ، کشور، سن، جنسیت و …) خالق زندگی خودش باشه. با وجود تضاد ما میتونیم خوبی و بدی رو درک کنیم.
4. باور مخرب کمبود و عدم درک فراوانی در جهان
استاد این باور فوق العاده زندگی من رو با وجود تمام پیشرفت هام عقب انداخت
متاسفانه ما فکر میکنیم که یک مقدار محدودی نعمت و ثروت وجود داره که باید بدویم تا بدستش بیاریم … چ تفکر محدودی داریم ما آخه
خداوند صمد و بی نیازه خواسته مشروط یعنی باور کمبود، باران الهی همواره در حال باریدنه این ما هستیم که سطل کم قطری داریم و بارانی دریافت نمیکنیم
5. عدم تمرکز روی خواسته و توجه به ناخواسته ها
ما زمانی به خواسته خودمون میرسیم که هر روز اون رو گوشه ذهنمون داشته باشیم و برای رسیدن به اون برنامه ریزی کنیم، اما با مشروط کردن خواسته تمرکز و توجهمون رو از خواسته برداشته و به مسائل دیگه مئطوف میکنیم که این خودش یک ترمز اساسی در مسیر رسیدن به خواسته مونه
6. مانع ذهنی بخشش مشروط
اساس و اصل بخشش این هست که ما به احساس خوب برسیم و با داشتن احساس خوب اتفاقات خوب رو تجربه کنیم، جهانی که همواره در حال گسترش هست و خداوند هیچ نیازی به بخشش ما ندارند این ما هستیم که با بخشش بدست می آوریم
بنابراین ممکنه تو این نوع خواسته ترمزهای ذهنی فراوانی در خصوص بخشش برامون ایجاد کنه مثلا اگر قلبا این بخشش به ما حس خوبی نده و ترس از دست دادنه بخشی از دارایی رو به ما بده که باز به باور کمبود مربوط هست، مانعی میشه در جهت نرسیدن به خواسته مون
7.دور از دسترس بودن خواسته و نشناختن قانون تکامل
این ترمز خیلی جالبه چون با تمام وجود نپذیرفتیم که خداوند ما رو خالق زندگی خودمون قرار داده پس فکر میکنیم که رسیدن به خواسته احتمالیه بنابراین چون دور از دسترس هست رسیدنه به خواستمون، اون رو مشروط میکنیم تا خداوند با این شرط قبول کنه که ما رو به خواستمون برسونه…این ما هستیم که خودمون رو از خواسته مون دور میکنیم چون ذهنمون محدود و پر از موانع و ترمز هست…این موانع باعث میشه که ما هدف و خواسته مون رو اونقدر بزرگ و دست نیافتنی ببینیم که هرگز قدم اول رو برای رسیدن به اون برنداریم و به الهامات خدای درون خودمون بیتوجهی کنیم بنابراین اصل و اساسه خواسته رو خودمون از بین میبریم
بزرگ بودن خواسته باید در ذهن ما برنامه ریزی بشه و به اهداف کوتاه مدت تقسیم بشه تا رسیدن به اهداف کوچیک ما رو مشتاق پیش رفتن بکنه اما وقتی تو این شرط رو برای خودت قائل میشی یعنی رسیدن به اون رو تو ذهنت محال یا شدیدا دور از دسترس میکنی و از طرفی میگی خب من تو کدوم مرحله باید ببخشم … تا به قول و قرارم عمل کرده باشم؟
ما که طبق قانون تکامل به یکباره به خواسته خودمون نمیرسیم
این موضوعیه که فکر میکنم اغلب ما بهش فکر نکرده بودیم در صورتی که وقتی میخوایم ببخشیم هم به قول قرآن تعادل رو رعایت کنیم دلیل اون میتونه این مساله باشه
اصلا دلیل بخشش نکردن ما ها خیلی وقتا اینه که میخوایم بزرگ ببخشیم؟ واقعا چرا مگه بخشش کوچیک چ ایرادی تو ذهن ما داره؟
دلیلش نفهمیدن علت بخشش هست و در واقع رسیدن به حس خوب نه اینکه میزان بخشش بتونه ما رو مقربتر کنه…مگه نه؟
استاد عزیز و دوستان خوبم من از خداوند و بعد از استاد ماهم ممنونم که این شرایط رو فراهم کرد که بتونیم ذهنمون رو به چالش بکشیم تا بفهمیم که ذهنمون سرشار از مانع برای نرسیدن به خواسته هامونه
آخه کجا میشه به این آگاهی ها رسید؟
اگر بخوام بنویسم بازم میشه اما واقعا انگشتام سر شدن … به همین کفایت میکنم و از خداوند خواستار هدایت تمام مردم دنیا و به خصوص دوستان و استاد بی نظیرم هستم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشیم.
سلام مجدد به دوستان این کامنت رو می زارم برای دوستانی که الان براشون سوال پیش اومده که خوب حالا که ما دوست داریم ببخشیم پس باید طرز فکرمون چه شکلی باشه ؟؟؟
دوستان مشکل در نیت عمل هست نه خود عمل به قولی نیت مومن از عملش بهتر هست.
پس ما اگر بخشش رو با نیتی خالص و بدون ترمز دوس داریم باید با خودمان بگوییم من در همه حال و زمان ومکان دوس دارم ببخشم بدون هیچ پیش شرطی و من از بخشیدن بدون هیچ ترمز مذهبی و اعتقادی و اجتماعی لذت میبرم .
سلام و درود فراوان به استاد و همه دوستان ،،،، به نظر من باور مخرب در باره این درخواست از خداوند اینه که ما وقتی از خدا میخوایم که به ما ثروت بده که ما به دیگران بدیم اینه که یادمون رفته مسول زندگی هر کسی خودشه ، مسول ثروتمند شدن و موفق شدن هر کسی خودشه …. ما هر چه هم به افراد کمک کنیم اگه اون ها تو فرکانس نباشن اون ثروت رو از دست میدن ،،، مثل همون داستان مردی که دوستش رو آورد تو مغازه خودش که بهش کمک کنه و اون فرد تمام اموال ایشون رو دزدید و رفت … پس من مسول زندگی خودمم ، هر کس مسول زندگی خودشه …
سلام به استاد و دوستان عزیز
من ترمز اینگونه درخواستها را در این میبینم که:
وقتی ما داریم برای خدا شرط تعیین میکنیم یعنی اینکه کلا این قوانین رو قبول نداریم و اگه هم قبول داریم باور قلبی نداریم
وقتی من میگم مثلا خدایا به من یک میلیارد پول بده در عوض من هم مثلا 10 ملیون به جایی یا کسی کمک میکنم یعنی اینکه خدایا اول تو به من این درخواستم رو بده و اگه من دیدم که دادی و قبول کردم که این قوانین درست هست و میشود از این طریق به خواسته هامون برسیم اون وقت من هم به بقیه کمک میکنم و اگر تو به من درخواستهام رو ندی من هم قبول ندارم و کمک نمیکنم
در صورتی که چه به درخواستهامون برسیم و چه نرسیم باید این باورها رو داشته باشیم و شرطی در رسیدنش تعیین نکنیم
سلام.میدونی انگارکه اینطوری ماداریم باخداشرط بندی میکنیم.درصورتیکه قانون جهان اینطوری نیست.چون اگرما کلااهل کمک کردن وخیرباشیم حتی اگروقتی خیل هم ثروتمندنباشیم به افراداعم ازبیماروفقیروحیوانات کمک میکنیم.بنابراین وقتی هم که به ثروت بیشتری برسیم اون مقدارخیرخواهی ما نسبت به افزایش داراییمان افزایش پیداخواهدکرد.پس کلا میبینیم که این معامله باخداوند ازابتدااشتباه است.
سلام خدمت استاد عباس منش و دوستان گرامی
به نظر من اولین اشکال در چنین رویکردی ، شناخت نامناسب ما از خداوندست، چراکه در این شکل درخواست، ما ، او را به عنوان نیرویی می بینیم که برای برآورده کردن خواسته هایمان ،نیاز به توجیه دارد، در حالیکه او در قران به صراحت میگوید که تو هر خواسته ای داشته باشی بی درنگ اجابت میکنم…حال ما می خواهیم خداوند را تحت تاثیر قرار دهیم و فکر میکنیم که او موجودی احساساتی است،
اشکال بعدی این است، ما اگر مطمئن باشیم که خداوند عاشق این است که ما ثروت مند شویم و این کار از نظر او همانند دیگر کار های نیکو ، بسیار پسندیده باشد ، دیگر برای راضی کردنش ، شرط نمی گذاریم، مثل اینکه به خدا بگوییم اگر بگذاری به پدرم و مادرم نیکی کنم یک گوسفند ، قربانی میکنم، مسلما خداوند همسو با ثروتمند شدن ماست و اگر ما تصور کنیم برای اینکه او پولدار شدن ما را تایید کند نیازمند دلایل محکم و توجیه کننده است به این معناست که او با ماهیت ثروت و پول مخالف است و این خود یک ترمز بزرگ بر سر راه پول دار شدن ماست،
اشکال بعدی در ترمز عدم باور به فراوانی نعمات خداوند است، ما از او می خواهیم که به ما بدهد تا به دیگران بدهیم این یعنی اینکه ما فکر میکنیم که همه به یک اندازه به نعمات خداوند دسترسی ندارند که این خود می تواند در مورد خود ما هم صدق کند مثلا ممکن است در مواقعی حساس در کار خود که باید به خدا توکل کنیم و با شجاعت پیش برویم با این ترمز که دیگری امکان بیشتری از من دارد و یا موقعیت مناسبتری به هر لحاظ دارد، از من جلو تر است و این باور به شدت مخرب می باشد، ولی اگر ما باور درست داشتیم این گونه فکر میکردیم که هر کسی در هر جایگاهی هست دقیقا خواسته خود اوست و همه به تمامی نعمات خداوند به یک اندازه دسترسی دارند، پس خداوند برای اینکه به کسی روزی برساند نیازی به ما ندارد و کسی اگر نعمتی بخواهد باز هم از ما بی نیاز است. او خود می تواند از خدای قدرتمند خویش ، مستقیما و بی واسطه درخواست کند و بی درنگ دریافت کند. حال ترمز فروانی در این نوع درخواست به این شکل عمل می کند: ما فکر می کنیم که اگر خداوند از خزانه خود به ما ثروت فراوان بدهد این خزانه ، محدودیت دارد و با بخشش به ما دچار کمبود میشود و در نتیجه به باقی بندگان به اندازه کافی نمی رسد ، لذا ما سعی داریم که خداوند را در این نوع درخواست راضی کنیم که نگران نباش، اگر به من بدهی من به بقیه خواهم داد، و این ترمز عدم باور به فراوانی نعمت ها بسیار بسیار راه رسیدن ما به ثروت را سخت میکند،چون این کد مخرب پیامد هایی این چنین دارد: مردم به اندازه کافی برای خرید محصولات تو پول ندارند، بازار دیگر ظرفیت ندارد و هر کس از محصول تو خواسته تا حالا خریده، بازار کشش مشخصی دارد،
کد مخرب بعدی این است من لیاقت ندارم…من به خودی خود، لیاقت ثروتمند شدن و یک زندگی خوب را ندارم و حتما باید کاری کنم تا خدا از من راضی بشه تا به من روزی فراوان بده ، بنابراین تلاش میکنم تا خود را به کمک این توجیهات ، در نظر او و خودم لایق کنم، درحالیکه ما باید بدانیم که از لحظه تولد لایق بهترین ها بودیم لایق ثروت ، ما حتی اگر گناهان بزرگ در زندگی مرتکب شده ایم باز هم لایق بهترین هدیه ها از سوی ملکوت او هستیم،این کد مخرب عدم لیاقت،اثرش را وقتی می بینیم که میرسیم اما کم میرسیم ، میتوانیم در کسب و کار خود تا حد زیادی موفق شویم اما از یه جایی به بعد خودمان خودمان را متوقف میکنیم چون از لحاظ ذهنی ، خود را بیش از این لایق موفقیت نمی دانیم …
کد مخرب دیگر در این نوع درخواست، این است، ما فکر می کنیم مسئول زندگی دیگران هستیم، ما هیچ گونه مسئولیتی در قبال دیگران نداریم، ما تنها مسئول زندگی خود می باشیم تنها مسئول خوشحال کردن و حفظ آرامش خود هستیم اگر این کد مخرب در باور های ما باشد در لحظات حساس ، تصمیمات اشتباه زیادی مرتکب می شویم که ما را بار ها و بارها از هدف اصلیمان دور می کند