اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
از دید من مشکل و ترمز اصلی این نوع قراردادها برای رسیدن به خواسته ها برمیگرده به نوع تفکر اشتباه شخص نسبت به خداوند. در این نوع دیدگاه خداوند به صورت یک شخص دیده شده که باهاش قراری گذاشته میشه.
در حالیکه باور اصلی ما برای استفاده از قوانین این دنیا باید این باشه که خداوند یک منبع عظیمی از انرژیست که وقتی ما از این منبع درخواستی میکنیم درواقع داریم بخشی از این انرژی رو به وجود خودمون دعوت میکنیم. این انرژی بر مولکولهای ذهن ما اثر میگذاره (چون مولکولها همواره درحال واکنش و پاسخ به انرژی های دریافتیشون هستند) و سطح توان و فعالیت اونها رو تغییر میده و به دنبال اون توان سلولهای بدن ما و توان کلی ما تغییر میکنه. همین اتفاق برای محیط اطراف ما هم رخ میده به دنبال اون دنیای اطراف ما هم تغییر میکنه.
در واقع بخشندگی خداوند به این معنا نیست که قراردادهایی که ما براش میزاریم رو اجرا میکنه. بخشندگی خداوند به این معناست که دست ما رو در استفاده از این منبع عظیم انرژی باز گذاشته تا زندگی خودمون رو هر طور میخواییم خلق کنیم و این یعنی نهایت بخشندگی. و وقتی ما باور داشته باشیم که یک منبع عظیم انرژی در اختیار ما گذاشته شده هیچ چیزی نمیتونه جلوی ثروتمند شدن ما رو بگیره.
استاد من زیاد حرف می زنم و تو زیاد حرف زدن نکاتی که برای موفقیت لازمه و بنده باید اجرا کنم رو به زبون میارم و ذهنم (ناخودآگاهم) اینطور میفهمه که کار شده و دیگه پیگیرش نمی شه و منم پیگیرش نمی شم (شاید هم چون شنیدم که وختی هدفی رو به زبون میاری، ذهن ناخوداگاه فکر میکنه که بهش رسیدی و دیگه پیگیرش نمیشه و من اینو باور کردم! و البته همیشه پس ذهنم هم هست)
یکی دیگه از موانع موفقیت برای من این باشه که من «ول کننده حرفه ای هستم»!
از پول می ترسم، از ثروتمند شدن می ترسم، لایق نمیدونم خودم رو؛ ولی چیزی که بیشتر از همه آزارم میده، زیاد حرف زدن هستش!
راستی … خیلیآ وختی ویدیو یا عکسی از شما می بینن، فکر می کنن منم! :-)
داشتم از پاسخ نوشتن منصرف می شدم چون دوبار مطلب نوشتم بکبار در آخرین لحظه همه مطلب پرید!!!
دفعه دوم روز ۲۸ مهر دوباره مطلبم را فرستادم و پاسخ سایت ” پاسخ شما منتظر تایید است” را هم دیدم امااااا
روز بعد و روزهای بعد هر چه دنبال پاسخم گشتم گمشده بود.به سرکار خانم فرهادی عزیز پیام دادم پاسخی نیامد مطمئن شدم که( خیریتی) در این نفرستادن هست .یعنی پاسخ ندهم .رها کردم پاسخ و مسابقه را. چند روزی خیلی هم کمتر به سایت سر زدم .امروز هنگام صبحانه پیام سایت آمد . آخرین مهلت امشب است. ناگهان به ذهنم رسید که
اصلن خیریت یعنی چه؟ این که نفرستادن پاسخ کجایش خیر است؟
با خودم گفتم مگر طبق قوانین آفرینش قرار نیست من خودم رندگیم را خلق کنم ؟ چه فرکانسی فرستادم که دفعه اول پریده و دفعه دوم گمشده؟؟؟؟؟؟
استاد عزیزم یافتم . عدم احساس لیاقت در من!!!
ترمز – من که برنده نمی شوم! هر چه هم بنویسم چه فایده؟ حالا آمدم و وقت هم گذاشتم توی این همه پاسخ
از کجا معلوم من برنده شوم؟
آنقدر خودم به خودم خندیدم و گفتم بابا دست مریزاد این طوری می خواهی شاگردی کنی؟ اینطوری می خواهی قوانین آفرینش را در زندگیت جاری کنی؟ تو که خودتو لایق جایزه الهی نمی دونی که از خدای خودت درخ است کنی کاینات چطوری به تو جواب بده و برنده بشی؟
این جا بود که گفتم من نه تنها لیاقت این جایزه را دارم بلکه بهترین و بررگترین ها منتظرمه .دست به نوشتن شدم و به سوال پاسخ دادم . من با سپاسگزاری برای این همه فراوانی توی این سایت و سپاسگزاری برای فراوانی که استادم رحمت کشیده و از دینونا بیچ برامون گذاشته و با صبوری کامنتای ماها رو مطالعه می کنه .می نویسم.
دوستان من خودم مانع ذهنی رو داشتم که هرچی از خدایم می خواستم یه پایش دادن بخشی از آن به دیگران بود
اگر فلان خواسته انجام بشه اینقدش برای فلانی ؟!!!! می گفتم خب آن ها هم نیازمند هستند آخر!!!!!
باور های ترمزی و موانع ذهنی موجود در مسابقه:
۱- توجه به کمبود و فقر ( در نتیجه تمرکز می رود به روی فقر و تنگدستی)
۲- عدم احساس لیاقت در خودمان( من که لیاقت این همه پول و نعمت را ندارم بهتره دیگران هم با من همراه شوند)
۳- عدم احساس لیاقت در دیگران ( افراد دیگر که خودشان لیاقت ثروت و فراوانی و نعمت را ندارند پس من به آن ها بدهم)
۴- شرک به خدای یکتا( من می توانم به آن ها ببخشم .جای خداوند نشستن و به دیگران کمک کردن)
۵- خود را همتراز خدای یکتا دانستن( منی که همه چیزم از خداوند است در مقام معامله کردن با او هستم)
۶- عادل ندانستن خدای یکتا( اگر به من بدهد من به دیگران می دهم در حالی که عدل خداوندی بر این است که هر که از خدایش بخواهدبه او داده خواهد شد .زیر پا گذاشتن قانون در خواست)
۷- خود را در جای خدا دانستن؟؟؟؟!!!( این دیگر خیلی باور نادرست و ناصوابی است چون به خدا می گوید ببین خدا جان تو به آنها ندادی اما من می دهم !!! بدنم از این فکر خطا به لرزه در آمد که منی که هر لحظه می گویم خدایا تو را شکر که این لحظه ام زنده ام .منی که پیوسته در نعمت خدایم غوطه ورم ، اما در پستوهای مخفی ذهنم بدون این که بدانم می گویم خب خداجون تو بهشون ندادی من می دهم ؟؟؟؟؟؟).
۸- اگر من دستی از دستان خداوند هستم می بایستی اجازه ندهم نگاه دیگران به دست من باشد .شرایطی فراهم کنم که فرکانس آن ها با تلاش خودشان به مدارهای بالاتر برود تا آهنربای ثروت شوند نه این که هر بار و هر لحظه نگاهشان به دست من باشد. حتی به نظرم جوری بخشش داشته باشیم که آن ها نفهمند ای هدیه با پول با فراوانی از چه کسی رسیده است . و فقط حس کنند که دستی نا معلوم از دستان خواوند برایشان هدیه ای آورده است).
استاد عزیزم تشکر می کنم بابت تلاش گرانبهای شما در همه ی فایل ها و بخصوص نشان دادن فراوانی در بخشی از کره زمین به نام دیتونا بیچ که بی شک در جای جای این هستی آن قدر فراوانی جاری است که آن چه شما به ما نشان می دهید سر سوزنی از آن هم نیست.
نگاه کلان شما را به فراوانی و ثروت می ستایم و مهمتر این که تلاش مداوم دارید بر هر چه آپدیت نمودن شخصیت ، نگرش ، تفکر و فلسفه تان در زندگی
دوست دارم تو مسابقه شرکت کنم، تا به قول استاد با مرور قوانین، تغیرات ی تو زندگیم ایجاد کنم.
در جواب سوال استاد :
یکی از ترمزهای که من پیداش کردم اینه؛
وقتی ما میگیم، خدایا به من ثروت بده که من مدرسه و مسجد و اینا میسازم و… ، احتمالا این باور مخفی رو دارم که ثروتمندان، آدمهای درستی نیستن و از ثروتشون در راه درست استفاده نمیکنن. و من میخوام اینکارها رو بکنم و نمیخوام مثل اونا بشم،
که میشه ترمز ?
یا در همین زمینه احتمالا فکر میکنیم که اگه من ثروتمند بشم، از خدا دور میشم،
(برای همین میگم خدایا با این کارا سعی میکنم بهت نزدیک بشم، ثروت بهم بده ).
ولی از اون طرف تو نجواهای درونیم ن میگیم، نه، من نمیخوام از خدا دور بشم،
که میشه ترمز ?
یه باور دیگه هست، درباره ی فراوانی، وقتی میگم :من داشته باشم که کمک کنم، باور فراوانی رو زیر سوال بردم.
باور فراوانی یعنی اینکه در جهان همه ی انسانها به یک اندازه به نعمتها دسترسی دارن، یه زمین کاملا مسطح رو فرض کنیم که در همه جای اون باران یکسان داره میباره. احتمالا این باور رو دارم که اونا دسترسی ندارن، نمیتونن به ثروت برسن، پس من باید اینکارو براشون انجام بدم.
سلام دوستان عزیز . من چند صفحه از نظرات روخوندم و این سوال برام پیش اومد که نذر کردن هم اشتباهه پس ؟ مثلا میگیم خدابا فلان کار بشه من آش میپزم و نذری میدم ؟ ممنون میشم جواب بدین
دوست من خانم زیبا جودی یه پیشنهاد خیلی کارا و عالی بهتون میکنم سعی کنید در موارد اعتقادی و باور های قبلی خودتون، تحقیق و برسی کنیدو به نتیجه برسید به هر حال سالیان سال این موضوعات بوده وجز باورهای اشتباه یا غلط باید هرچیزی رو به راحتی قبول نکنیم پس شما با یه سرچ ساده درون قران یا همین سایت
که خودش دریایی از اطلاعات ناب و گنجینه ای از باورهای خوب است میتوانیدبه نتیجه خیلی واضح و عالی برسید و با حل هر کدام از این موضوعات مسیر زندگیتون رو زیباتر وراحتر نمایید .
سلام استاد خسته نباشی واقعا سوال بجایی برای من بود
یه چند وقتی هست برام همین سوال پیش اومده از خودم میپرسم
من چه چیزی دارم کم میزارم چه کد مخربی تو ذهنم دارم که پیشرفتی که فکر میکنم باید داشته باشم رو ندارم
نمیدونم این کد مخرب من هست یا نه
من شغلم عالی درامد خوبی هم دارم رو فابل هاهم دارم کار میکنم حالا یه کد مخربی که من فکر میکنم برای خودم باشه اینه که من یه شغل دیگه ای رو دوس دارم و عاشقشم و فکر و حس میکنم اگه برم تو اون شغل هم درامدم بیشتر میشه هم به اون چیز هایی که ارزو شو دارم میرسم البته بگم دارم هم درسشو میخونم هم کلاساشو دارم میرم هم وقت دارم براش میزارم ولی هیچ پیشرفتی نداشتم توش و حس میکنم یه چیزی کم داره که نتونستم پیداش کنم با اینکه همه چی داره خوب پیش میره ارامش روال کلاسا و کاری که مشغولم همه چی اونجور که میخوام هست ولی نمیفهمم چرا هیچ پیشرفتی تو شغل مورد علاقم نمیبینم .
یه حسم میگه تو داری ریشه هاتو محکم میکنی یه درخت تنومند بشی.
یه حسم میگه تو دلخوش به این کلاس های که داری میری هستی و خودت هیچ کاری نمیکنی
یه حسم میگه مسیر درسته همین روال رو ادامه باید بدی چون هدف مشخصه حالت خوب همه چیز رو داری مثبت میبینی پس راه درسته
باسلام.خوشحالم که میخواهم به سوال مسابقه پاسخ دهم.از همه اعضای گروه و استاد سپاسگزارم.و اما پاسخ سوال موانع ذهنی ثروتمند شدن:
الف-باورهای محدود کنندهعمومی:
1-باور کمبود یعنی عدم باور به فراوانی و نعمت بی انتهای خداوند و اینکه رحمت و نعمت خداوند هیچ وقت تمام نشده و همیشه و در هر لحظه در حال جاری شدن است و فقط کافی است انسانها آنها را دریافت کنند.
2-باور کمبود منابع ثروت جهان مثل تمام شدن منابع نفتی و خشک شدن آب دریاچه ها و چاهها و سفره های آب زیرزمینی و …
ب-باورهای محدود کننده شخصی
1-باور به عدم لیاقت ثروتمند شدن
2-باور به عدم وجود سرمایه های لازم و اولیه برای ثروتمند شدن
ج-باورهای محدود کننده ای که ریشه مذهبی دارند:
1-باور به اینکه ثروت زیاد دردسرهای زیادی هم داشته هر که بامش بیش برفش بیشتر
2-باور به اینکه هرکس مال و ثروتش زیاد باشد در آن دنیا حساب پس دادنش هم سختتر خواهد بود
3-باور به اینکه ثروتمندان آدمهای خوبی نیستند و با حقه و کلاهبرداری و خوردن مال مردمان فقیر به ثروت و مکنت رسیده اند.
4-باور به اینکه انسان باید قانع باشد و در این دنیا سختی بکشد تا در آن دنیا راحت باشد.
5-باور به اینکه خداوند آدمهای فقیر را دوست دارد و از ثروتمندان انتقام خواهد گرفت.
البته اینها نمونه هایی از باورهای محدود کننده بود و میتواند بیشتر هم باشد چون بسته به اعتقادات و باورهای هر فرد دارد.
من همیشه فکر میکردم که مستحق ثروت هستم . حتی در تصویرسازی ذهنی خودم ممانعتی از طرف ذهنم نمیشد و ذهنم خیلی راحت میتونست ثروت بی نهایت رو قبول کنه. ولی همیشه در پس ذهنم دوتا نجوا بود یکی اینکه شاید ایده پولساز خوبی نداشته باشم و یا زحمت و مسئولیت خیلی بالایی داشته باشه و نجوای دیگر همیشگی این بود که من اهداف خیلی مهمتری دارم بجز ثروت و تا به اونها نرسم نمیخوام حتا به بدست اوردن ثروت زیاد فکر کنم و احساس اینکه اگر همزمان به ثروت بدست اوردن و باورسازی برای اهداف دیگر کار کنم به هیچکدام نخواهم رسید و چون اولویت اهداف دیگر برایم مهمتر بود تلاش های ذهنی را محدود به آن اهداف نمودم..در نتیجه قانع به شغل کارمندی با حقوق کم و زحمت فراوان شدم فقط به دلیل اینکه اسقلال مالی داشته باشم و نگرانی بابت گذران زندگی نداشته باشم تا به اهداف مهمتر برسم. حتی اگر این نجوای ممانعت کننده را کنار بگذارم خیلی راحت در حرفه خودم به بالاترین درامد برسم حتا بدون هیچ ایده خاصی.
مهمترین نکته فکر می کنم این باشه که خودمون رو نسبت به بندگان نیازمند ، بخشنده تر از خدای خودمون می بینیم.
سلام و درود
اولش من به خودم بالیدم و گفتم شاید جواب رو خوب بلدم …وبا خواندن کامنت بچه ها دیدم اوه مای گاد باید خیلی فرکانس یاد گیری و سکوتم رو بالاتر ببرم…
واقعا ممنونم از تک تکتون …در آخر هم اینو بگم که مطمعنا ما از خدا مهربان تر نیستیم که بتونیم به همه کمک کنیم.
ممنونم استاد عباس منش عزیزم …. دوستتون داریم.
با سلام و تشکر از استاد گرامی
از دید من مشکل و ترمز اصلی این نوع قراردادها برای رسیدن به خواسته ها برمیگرده به نوع تفکر اشتباه شخص نسبت به خداوند. در این نوع دیدگاه خداوند به صورت یک شخص دیده شده که باهاش قراری گذاشته میشه.
در حالیکه باور اصلی ما برای استفاده از قوانین این دنیا باید این باشه که خداوند یک منبع عظیمی از انرژیست که وقتی ما از این منبع درخواستی میکنیم درواقع داریم بخشی از این انرژی رو به وجود خودمون دعوت میکنیم. این انرژی بر مولکولهای ذهن ما اثر میگذاره (چون مولکولها همواره درحال واکنش و پاسخ به انرژی های دریافتیشون هستند) و سطح توان و فعالیت اونها رو تغییر میده و به دنبال اون توان سلولهای بدن ما و توان کلی ما تغییر میکنه. همین اتفاق برای محیط اطراف ما هم رخ میده به دنبال اون دنیای اطراف ما هم تغییر میکنه.
در واقع بخشندگی خداوند به این معنا نیست که قراردادهایی که ما براش میزاریم رو اجرا میکنه. بخشندگی خداوند به این معناست که دست ما رو در استفاده از این منبع عظیم انرژی باز گذاشته تا زندگی خودمون رو هر طور میخواییم خلق کنیم و این یعنی نهایت بخشندگی. و وقتی ما باور داشته باشیم که یک منبع عظیم انرژی در اختیار ما گذاشته شده هیچ چیزی نمیتونه جلوی ثروتمند شدن ما رو بگیره.
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
استاد من زیاد حرف می زنم و تو زیاد حرف زدن نکاتی که برای موفقیت لازمه و بنده باید اجرا کنم رو به زبون میارم و ذهنم (ناخودآگاهم) اینطور میفهمه که کار شده و دیگه پیگیرش نمی شه و منم پیگیرش نمی شم (شاید هم چون شنیدم که وختی هدفی رو به زبون میاری، ذهن ناخوداگاه فکر میکنه که بهش رسیدی و دیگه پیگیرش نمیشه و من اینو باور کردم! و البته همیشه پس ذهنم هم هست)
یکی دیگه از موانع موفقیت برای من این باشه که من «ول کننده حرفه ای هستم»!
از پول می ترسم، از ثروتمند شدن می ترسم، لایق نمیدونم خودم رو؛ ولی چیزی که بیشتر از همه آزارم میده، زیاد حرف زدن هستش!
راستی … خیلیآ وختی ویدیو یا عکسی از شما می بینن، فکر می کنن منم! :-)
سلام به استاد گرانقدرم
سلام به دوستان تلاشگرم
داشتم از پاسخ نوشتن منصرف می شدم چون دوبار مطلب نوشتم بکبار در آخرین لحظه همه مطلب پرید!!!
دفعه دوم روز ۲۸ مهر دوباره مطلبم را فرستادم و پاسخ سایت ” پاسخ شما منتظر تایید است” را هم دیدم امااااا
روز بعد و روزهای بعد هر چه دنبال پاسخم گشتم گمشده بود.به سرکار خانم فرهادی عزیز پیام دادم پاسخی نیامد مطمئن شدم که( خیریتی) در این نفرستادن هست .یعنی پاسخ ندهم .رها کردم پاسخ و مسابقه را. چند روزی خیلی هم کمتر به سایت سر زدم .امروز هنگام صبحانه پیام سایت آمد . آخرین مهلت امشب است. ناگهان به ذهنم رسید که
اصلن خیریت یعنی چه؟ این که نفرستادن پاسخ کجایش خیر است؟
با خودم گفتم مگر طبق قوانین آفرینش قرار نیست من خودم رندگیم را خلق کنم ؟ چه فرکانسی فرستادم که دفعه اول پریده و دفعه دوم گمشده؟؟؟؟؟؟
استاد عزیزم یافتم . عدم احساس لیاقت در من!!!
ترمز – من که برنده نمی شوم! هر چه هم بنویسم چه فایده؟ حالا آمدم و وقت هم گذاشتم توی این همه پاسخ
از کجا معلوم من برنده شوم؟
آنقدر خودم به خودم خندیدم و گفتم بابا دست مریزاد این طوری می خواهی شاگردی کنی؟ اینطوری می خواهی قوانین آفرینش را در زندگیت جاری کنی؟ تو که خودتو لایق جایزه الهی نمی دونی که از خدای خودت درخ است کنی کاینات چطوری به تو جواب بده و برنده بشی؟
این جا بود که گفتم من نه تنها لیاقت این جایزه را دارم بلکه بهترین و بررگترین ها منتظرمه .دست به نوشتن شدم و به سوال پاسخ دادم . من با سپاسگزاری برای این همه فراوانی توی این سایت و سپاسگزاری برای فراوانی که استادم رحمت کشیده و از دینونا بیچ برامون گذاشته و با صبوری کامنتای ماها رو مطالعه می کنه .می نویسم.
دوستان من خودم مانع ذهنی رو داشتم که هرچی از خدایم می خواستم یه پایش دادن بخشی از آن به دیگران بود
اگر فلان خواسته انجام بشه اینقدش برای فلانی ؟!!!! می گفتم خب آن ها هم نیازمند هستند آخر!!!!!
باور های ترمزی و موانع ذهنی موجود در مسابقه:
۱- توجه به کمبود و فقر ( در نتیجه تمرکز می رود به روی فقر و تنگدستی)
۲- عدم احساس لیاقت در خودمان( من که لیاقت این همه پول و نعمت را ندارم بهتره دیگران هم با من همراه شوند)
۳- عدم احساس لیاقت در دیگران ( افراد دیگر که خودشان لیاقت ثروت و فراوانی و نعمت را ندارند پس من به آن ها بدهم)
۴- شرک به خدای یکتا( من می توانم به آن ها ببخشم .جای خداوند نشستن و به دیگران کمک کردن)
۵- خود را همتراز خدای یکتا دانستن( منی که همه چیزم از خداوند است در مقام معامله کردن با او هستم)
۶- عادل ندانستن خدای یکتا( اگر به من بدهد من به دیگران می دهم در حالی که عدل خداوندی بر این است که هر که از خدایش بخواهدبه او داده خواهد شد .زیر پا گذاشتن قانون در خواست)
۷- خود را در جای خدا دانستن؟؟؟؟!!!( این دیگر خیلی باور نادرست و ناصوابی است چون به خدا می گوید ببین خدا جان تو به آنها ندادی اما من می دهم !!! بدنم از این فکر خطا به لرزه در آمد که منی که هر لحظه می گویم خدایا تو را شکر که این لحظه ام زنده ام .منی که پیوسته در نعمت خدایم غوطه ورم ، اما در پستوهای مخفی ذهنم بدون این که بدانم می گویم خب خداجون تو بهشون ندادی من می دهم ؟؟؟؟؟؟).
۸- اگر من دستی از دستان خداوند هستم می بایستی اجازه ندهم نگاه دیگران به دست من باشد .شرایطی فراهم کنم که فرکانس آن ها با تلاش خودشان به مدارهای بالاتر برود تا آهنربای ثروت شوند نه این که هر بار و هر لحظه نگاهشان به دست من باشد. حتی به نظرم جوری بخشش داشته باشیم که آن ها نفهمند ای هدیه با پول با فراوانی از چه کسی رسیده است . و فقط حس کنند که دستی نا معلوم از دستان خواوند برایشان هدیه ای آورده است).
استاد عزیزم تشکر می کنم بابت تلاش گرانبهای شما در همه ی فایل ها و بخصوص نشان دادن فراوانی در بخشی از کره زمین به نام دیتونا بیچ که بی شک در جای جای این هستی آن قدر فراوانی جاری است که آن چه شما به ما نشان می دهید سر سوزنی از آن هم نیست.
نگاه کلان شما را به فراوانی و ثروت می ستایم و مهمتر این که تلاش مداوم دارید بر هر چه آپدیت نمودن شخصیت ، نگرش ، تفکر و فلسفه تان در زندگی
سپاسگزارم
سلام به همه ی همفرکانسیهای عزیز.
دوست دارم تو مسابقه شرکت کنم، تا به قول استاد با مرور قوانین، تغیرات ی تو زندگیم ایجاد کنم.
در جواب سوال استاد :
یکی از ترمزهای که من پیداش کردم اینه؛
وقتی ما میگیم، خدایا به من ثروت بده که من مدرسه و مسجد و اینا میسازم و… ، احتمالا این باور مخفی رو دارم که ثروتمندان، آدمهای درستی نیستن و از ثروتشون در راه درست استفاده نمیکنن. و من میخوام اینکارها رو بکنم و نمیخوام مثل اونا بشم،
که میشه ترمز ?
یا در همین زمینه احتمالا فکر میکنیم که اگه من ثروتمند بشم، از خدا دور میشم،
(برای همین میگم خدایا با این کارا سعی میکنم بهت نزدیک بشم، ثروت بهم بده ).
ولی از اون طرف تو نجواهای درونیم ن میگیم، نه، من نمیخوام از خدا دور بشم،
که میشه ترمز ?
یه باور دیگه هست، درباره ی فراوانی، وقتی میگم :من داشته باشم که کمک کنم، باور فراوانی رو زیر سوال بردم.
باور فراوانی یعنی اینکه در جهان همه ی انسانها به یک اندازه به نعمتها دسترسی دارن، یه زمین کاملا مسطح رو فرض کنیم که در همه جای اون باران یکسان داره میباره. احتمالا این باور رو دارم که اونا دسترسی ندارن، نمیتونن به ثروت برسن، پس من باید اینکارو براشون انجام بدم.
که اینم میشه ترمز ?
سلام دوستان عزیز . من چند صفحه از نظرات روخوندم و این سوال برام پیش اومد که نذر کردن هم اشتباهه پس ؟ مثلا میگیم خدابا فلان کار بشه من آش میپزم و نذری میدم ؟ ممنون میشم جواب بدین
سلام خدمت همه ی دوستان واستاد عزیزم
دوست من خانم زیبا جودی یه پیشنهاد خیلی کارا و عالی بهتون میکنم سعی کنید در موارد اعتقادی و باور های قبلی خودتون، تحقیق و برسی کنیدو به نتیجه برسید به هر حال سالیان سال این موضوعات بوده وجز باورهای اشتباه یا غلط باید هرچیزی رو به راحتی قبول نکنیم پس شما با یه سرچ ساده درون قران یا همین سایت
که خودش دریایی از اطلاعات ناب و گنجینه ای از باورهای خوب است میتوانیدبه نتیجه خیلی واضح و عالی برسید و با حل هر کدام از این موضوعات مسیر زندگیتون رو زیباتر وراحتر نمایید .
در پناه رب العالمین شاد و موفق و ثروتمند باشید
سلام استاد خسته نباشی واقعا سوال بجایی برای من بود
یه چند وقتی هست برام همین سوال پیش اومده از خودم میپرسم
من چه چیزی دارم کم میزارم چه کد مخربی تو ذهنم دارم که پیشرفتی که فکر میکنم باید داشته باشم رو ندارم
نمیدونم این کد مخرب من هست یا نه
من شغلم عالی درامد خوبی هم دارم رو فابل هاهم دارم کار میکنم حالا یه کد مخربی که من فکر میکنم برای خودم باشه اینه که من یه شغل دیگه ای رو دوس دارم و عاشقشم و فکر و حس میکنم اگه برم تو اون شغل هم درامدم بیشتر میشه هم به اون چیز هایی که ارزو شو دارم میرسم البته بگم دارم هم درسشو میخونم هم کلاساشو دارم میرم هم وقت دارم براش میزارم ولی هیچ پیشرفتی نداشتم توش و حس میکنم یه چیزی کم داره که نتونستم پیداش کنم با اینکه همه چی داره خوب پیش میره ارامش روال کلاسا و کاری که مشغولم همه چی اونجور که میخوام هست ولی نمیفهمم چرا هیچ پیشرفتی تو شغل مورد علاقم نمیبینم .
یه حسم میگه تو داری ریشه هاتو محکم میکنی یه درخت تنومند بشی.
یه حسم میگه تو دلخوش به این کلاس های که داری میری هستی و خودت هیچ کاری نمیکنی
یه حسم میگه مسیر درسته همین روال رو ادامه باید بدی چون هدف مشخصه حالت خوب همه چیز رو داری مثبت میبینی پس راه درسته
نمیدونم دیگه من اینجوری دارم پیش میرم
اگه کسی هست راهنمایی کنه ممنون میشم
مرسی استاد دوستت دارم….
باسلام.خوشحالم که میخواهم به سوال مسابقه پاسخ دهم.از همه اعضای گروه و استاد سپاسگزارم.و اما پاسخ سوال موانع ذهنی ثروتمند شدن:
الف-باورهای محدود کنندهعمومی:
1-باور کمبود یعنی عدم باور به فراوانی و نعمت بی انتهای خداوند و اینکه رحمت و نعمت خداوند هیچ وقت تمام نشده و همیشه و در هر لحظه در حال جاری شدن است و فقط کافی است انسانها آنها را دریافت کنند.
2-باور کمبود منابع ثروت جهان مثل تمام شدن منابع نفتی و خشک شدن آب دریاچه ها و چاهها و سفره های آب زیرزمینی و …
ب-باورهای محدود کننده شخصی
1-باور به عدم لیاقت ثروتمند شدن
2-باور به عدم وجود سرمایه های لازم و اولیه برای ثروتمند شدن
ج-باورهای محدود کننده ای که ریشه مذهبی دارند:
1-باور به اینکه ثروت زیاد دردسرهای زیادی هم داشته هر که بامش بیش برفش بیشتر
2-باور به اینکه هرکس مال و ثروتش زیاد باشد در آن دنیا حساب پس دادنش هم سختتر خواهد بود
3-باور به اینکه ثروتمندان آدمهای خوبی نیستند و با حقه و کلاهبرداری و خوردن مال مردمان فقیر به ثروت و مکنت رسیده اند.
4-باور به اینکه انسان باید قانع باشد و در این دنیا سختی بکشد تا در آن دنیا راحت باشد.
5-باور به اینکه خداوند آدمهای فقیر را دوست دارد و از ثروتمندان انتقام خواهد گرفت.
البته اینها نمونه هایی از باورهای محدود کننده بود و میتواند بیشتر هم باشد چون بسته به اعتقادات و باورهای هر فرد دارد.
با سپاس فراوان
باسلام
من همیشه فکر میکردم که مستحق ثروت هستم . حتی در تصویرسازی ذهنی خودم ممانعتی از طرف ذهنم نمیشد و ذهنم خیلی راحت میتونست ثروت بی نهایت رو قبول کنه. ولی همیشه در پس ذهنم دوتا نجوا بود یکی اینکه شاید ایده پولساز خوبی نداشته باشم و یا زحمت و مسئولیت خیلی بالایی داشته باشه و نجوای دیگر همیشگی این بود که من اهداف خیلی مهمتری دارم بجز ثروت و تا به اونها نرسم نمیخوام حتا به بدست اوردن ثروت زیاد فکر کنم و احساس اینکه اگر همزمان به ثروت بدست اوردن و باورسازی برای اهداف دیگر کار کنم به هیچکدام نخواهم رسید و چون اولویت اهداف دیگر برایم مهمتر بود تلاش های ذهنی را محدود به آن اهداف نمودم..در نتیجه قانع به شغل کارمندی با حقوق کم و زحمت فراوان شدم فقط به دلیل اینکه اسقلال مالی داشته باشم و نگرانی بابت گذران زندگی نداشته باشم تا به اهداف مهمتر برسم. حتی اگر این نجوای ممانعت کننده را کنار بگذارم خیلی راحت در حرفه خودم به بالاترین درامد برسم حتا بدون هیچ ایده خاصی.