شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت - صفحه 283 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    0MB
    9 دقیقه
  • فایل صوتی شناسایی «ترمزهای مخفی ذهن» درباره ثروت
    0MB
    9 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

5025 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید احمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 3937 روز

    با سلام به دوستان عزیزم و استاد عزیز آقای عباسمنش دوست داشتنی

    بنظرم این سوال خیلی خیلی مهم بود، یعنی پرسیده شدن این سوال درهای خیلی زیادی رو به روی همه باز کرد و آگاهی هایی به ما داد که تا بحال به نوع اون هم فکر نکرده بودیم.

    من میام میگم که خدایا منو پولدار کن و من قول میدم یا اینکه من هدفم اینه که فلان کار خیر انجام بدم، هیچوقت فکر نمیکردم که این موضوع میتونه باورهای مخربی در پی داشته باشه ولی ظاهرا یکی از ترمزهای بزرگ زندگی که بهش نمیرسیم همین باوره.

    من میخوام پولدار بشم که به دیگری کمک کنم چون ناخودآگاه اعتقاد دارم خدا به همه نمیده، بلکه انتظار داره کسایی که دارند به کسایی که ندارند ببخشند، ممکنه من یکی از اونایی باشم که خدا بهم نمیده.

    من میخوام ثروتمند بشم و کار خیر در کنارش انجام بدم، ولی حالایی که پول ندارم انتظار دارم دیگران به من بدهند و ببخشند چون به خیال خودم این راهشه دیگه، یه روز یکی دیگه ببخشه به من، منم یه روز دیگه میبخشم به دیگران.

    بر این اساس من اعتقاد دارم ته ذهنم، در ناخودآگاهم که پول و ثروت در جهان محدود و کمه و این پول ناچار باید از این دست به اون دست بشه تا به همه پول برسه اونم تو یه برهه هایی، یعنی یه روز من پولدارم یه روز کیی دیگه بنابراین همیشه استرس اینم دارم که اگه پولدار بشم یه روز هم نوبت من میشه که دیگه نداشته باشم. دائما یکسان نباشد حال دوران رو دقیقا به وضعیت مالی خودم ربط میدم.

    بر این اساس من اعتقاد دارم که خدا اساسا معامله گره، حتی اگه اعتقاد نداشته باشم که نیازمنده اعتقاد دارم که معامله گره و منتظره ببینه که من آیا کمک میکنم یا نه.

    برا این اساس معتقدم که بخشش کار سختیه و یک باید توی زندگی نیست، منتظر میمونم که داشته باشم تا ببخشم در صورتیکه قانون میگه تا نبخشی نخواهی داشت، من نمیبخشم چون منتظرم و بنابراین هرگز نخواهم داشت و این زنجیره ادامه پیدا میکنه.

    بر این مبنا من ته ذهنم بر این باوره که لیاقت ثروتمند شدن ندارم، به خودی خود مقدس و خوب و پاک نیستم و باید پاک بشم تا خدا به من ببخشه، و تازه شرط میذارم.

    و بنظرم مهمترین باور مخرب در این زمینه باور پولشوییه، پولشویی یعنی چی؟ یعنی پاک کردن پول، من میخوام با این کار پولی که به دست میارم بعدا رو بشورم، پاک و تمیزش کنم، خدا رو از خودم راضی نگه دارم چون ته ذهنم باور دارم که پولدار شدن مساویه با بد بودن و بد شدن، حالا من میخوام خودمو تطهیر کنم بنابراین کاری که میکنم اینه که میام و به خدا قول میدم میگم خدا اون بد شدنه رو با بخشش حلش میکنم، خواهش میکنم بهم پول بده، منو پولدارم کن منم قول میدم که این کثیفی رو با کار خیر پاکش کنم…

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    دنیا فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2884 روز

    سلام,استاد جونم چکارکردی با ما???

    دوروزه زن وشوهر خونه وزندگی رو ول کردیم فقققققط داریم کامنت میخونیم, یهو از دیدن خودم وشوهرم خندم گرفت??? , خداروشکر ,خدارو هزار هزار مرتبه شکر بابت اییییییینهمه آگاهی, خداروشکر که شما هستین, خداروشکر که این سایت هست, چه ترمزهایی که پیدا نکردیم تواین کامنتا, خدای من سپاسگزارم ,هزارهزار مرتبه شکرت خداجونم

    دوس داشتم بنویسم همین?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    حسین آقابزرگ گفته:
    مدت عضویت: 2568 روز

    با یاد رب،

    سلام به دوستان عزیز و استاد گرامی،به قول استاد خیلی ها به خاطره باورهایی که توسط محیط خانواده،جامعه و پیرامون زندگیمان در ما نفوذ کرده عادت دارند وقتی از خداوند درخواستی میکنندو یا دعا میکنند به خدا میگن خدایا اگر این مشکل رو برای من حل کنی این سرمایه رو به من برسونی من نصفش به افراد نیازمند میدم فلان کارو برای یه فرد نیازمند و گرفتار انجام میدم مثلا برای خود من خیلی پیش امده که وقتی امتحان سختی داشتم مامانم میگفت،تو نیت کن به خدا بگو که من در این امتحان موفق بشم در عوض مبلغ۱۰۰هزار تومن به فقرا و نیازمندان میدم تعدادی باور غلط بزرگ در این وضعیت در خواست نهفته و پنهان هست که به چند موردش در پایین اشاره کردم:

    ۱-اولین باور غلط اینه که ما خدارو با دید یک سیستم قدرتمند بی نیاز نگاه نمیکنیم و خداوند رو با سیستم نیازمند انسانی که هیچ کارو رو انجام نمیده مگر این که سود و فایده ای در اون کار باشه میبینیم در واقع وقتی از خداوند درخواست میکنیم ،فکر میکنیم من الان در پشت میز معامله هستم و برای رسیدن به خواسته ام باید خدارو راغب کنم تا توجه خدا رو به خودم جلب کنم و دید معامله گرانه در هنگام درخواست از خداوند داریم

    ۲:این باوردارند که خداوند تنها به بعضی از بندگان محدود و خاص میبخشد و در واقع افرادیکه به نوعی نیازمندهستند،نیاز و فقرشان باید توسط افرادیکه خداوند به انها بخشیده و عطاکرده برطرف گردد و درنهایت افرادیکه ثروتمندهستند یک مامور انتقال نعمات خداوند هستند و این نعمات و ثروت ها برای خود انها نیست

    ۳-شرک پنهانی در این وضعیت درخواست وجود دارد چرا که ما فکر میکنیم روزی و ثروت دیگران یا موفقیتشان به انسان های موفق و ثروتمند

    افراد پیرامون وابسته است درصورتیکه تنها قدرت و فرمانروای جهان انقدر ثروت و قدرت داره که هرکسی که بخواد که به موفقیت و ثروت برسه بدون وابستگی به دیگران با ایمان و باور به الله میتونه به هدفش برسه

    ۳:این باور دارند افرایکه به ثروت یا موفقیتی میرسند موظف اند که قسمتی از موفقیت،ثروت و زندگیشان را حتما وقف دیگران کنند و در غیر این صورت خداوند از انها راضی نخواهد بود انان افراد خسیسی هستند و در دنیا و اخرت به بدبختی دچار خواهند شد و اه و ناله دیگران پاسوز انها خواهد شد

    ۴-این باور دارند که دلیل فقر و نیازمندی اکثر مردم جهان اینه که افرادی که به ثروت و موفقیتی رسیده اند ان را فقط برای خودشان خواسته اند و از اینکه به دیگران کمک و یاری برسانند اجتناب کرده اند و دلیل اصلی این اختلاف طبقاتی در جهان به خاطره این مساله است

    ۵:باور این دارند که هرکسی در این دنیا سرنوشتی دارد بعضی ها مستقیما خودشان به ثروت و موفقیت میرسند و به دلیل شانس و یا خانواده و اطرافیان روشنفکر و محیط سودمند به این نتایج رسیده اند و در طرف دیگر افرادی که در محیط های فقر با طرز فکر های پوچ و بیهوده زندگی کردند به موفقیتی هیچ گاه نمیرسند و درصورتی میتوانند به سعادت و خوشبختی برسند که حتما توسط افرادیکه وضع و شرایط خوبی داشتند پیدا شوند،به انها کمک و یاری شود

    ۶-این باور دارند که هر وقت اگر بخواهند از خداوند درخواست کنند باید حتما نفع و سود و خیر چند نفر حتما در میان باشد تا دعا استجابت شود و این معامله به اصطلاح دعاو درخواست اجابت شود به همین دلیل لذت در خواست از خداوند در انها بعد از مدتی کم میشود و اگر هم به خواسته ای برسند تا زمانیکه قسمتی از ان را با دیگران شریک نشوند احساس گناه میکنند ودر اخر کلا بی خیال خواسته ها و موفقیت هاشون درزندگی میشن

    در نتیجه زمانی که از خداوند طلب و درخواستی دارند کلا باید معامله ی خیرخواهانه ای در این بین با خدا بکنند و درتمام این معاملات انها صرفا یک مامور پخش کردن یا انتقال یک نعمت یا ثروت یا امداد نجات دیگران و کمک به انها هستند و گرنه نه انها به خواسته شان میرسند و دیگران.

    موفق و سعادمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سمیرا قربان پور گفته:
    مدت عضویت: 3163 روز

    سلام استاد عزیزم و سلاااام به همه ی دوستان آگاه و عاشق پیشرفت

    من اول ازهمه یه توضیحی درمورد خودم بگم که چقدر این سوالتون منو به فکر فرو برد.

    من حدود 6 سال مسئولیت سخت زندگی رو به خودم تحمیل کردم فقط بخاطر آسایش بقیه و اینکه از نظر دیگران مورد تایید باشم.بااینکه سنم کم بود قبول کردم با همه سختی هایی که پیش میاد بتونم از پس خرج و مخارج خودم و مادرم بربیام. شده بودم منجی همه الا خودم. در کمال ناباوری دیدم که برعکس چیزی که انتظار داشتم هرچقدر بیشتر به خودم سختی میدادم و با زندگی سالم داشتم مسئولیتمو به دوش میکشیدم ، ادمها از اطرافم پراکنده میشدن و برعکس که من میخواستم بااینکار رضایت بقیه رو داشته باشم (بیشتر از همه خواهرها و برادرم) اما هرروز و هرسال فاصله ها بیشتر میشد.

    من اینو نفهمیدم که زیر سایه ی تایید دیگران زندگی کردن بخاطر اعتماد بنفس پایینمه و بااینکه اینهمه دستاورد داشتم و تونسته بودم مثلا کار یه مرد رو تو زندگی انجام بدم از ماهیت اصلی خودم و از خود خودم دور شده بودم.

    دقیقا درخواست من از خدا همین بود که خدایا تو به من کار بده تو پول بده من برای خانواده و کسانیکه دوسشون دارم هزینه میکنم و قول میدم تو هیچ کار اشتباهی صرف نکنم و مسیر درستی برم.

    – اول اینکه من اعتماد بنفس پایینی داشتم و خودمو بصورت طبیعی لایق ثروت و خوشبختی نمیدیدم.

    – اگر از خدا میخواستم تا خواسته هامو براورده کنه توجهم رو این بود که خدا خیلی میتونه ظالم باشه تا وقتی یه توجیه درست (کمک به دیگران) برای پول زیاد نیارم اونو بمن نمیده.

    – دلسوزی بیجایی که من برای دیگران داشتم گهگاه باعث سواستفاده از من میشد و بیشتر مواقع که من منتظر تشکر دیگران بودم این اتفاق نمیفتاد و همین باعث احساس بد سرشکستگی میشد.

    – با ادامه ی این راه کم کم دورم خلوت شد و دوستانمو از دست دادم و حس جوونی ازم گرفته شد چون وقت واسه تفریح و لذت نبود و باید کار میکردم پس یه نوع نفرت از خودم هم شروع به رشد کرد.

    – تصمیم خودم بود و راهی که خودم انتخاب کرده بودم اما چون نه باورهام درست بود و نه هدف درستی داشتم میرفت که منو تدریجی نابود کنه و باور کمبود که همیشه باهام بود و منو مستاصل میکرد.

    – اینو نمیدونستم که با تحت فشار گذاشتن خودم و همیشه عصبی و تلخ بودن نمیتونم به دیگران کمک کنم.حتی در مواردی بخاطر کارهایی که کردم منت هم میذاشتم و این باعث تنهاتر شدنم شد.(حس بد=اتفاق بد)

    – نسبت به همه هم سن و سالام متفاوت شده بودم و کسانی دورم بودن که اونها هم مثل من خودشونو قربانی زندگی تحمیل شده از طرف دیگران میدیدن اما اشتباه ما اینجا بود که ما خودمون میخواستیم قربانی باشیم تا توجه بقیه رو به خودمون جلب کنیم و با این ضعف حس قدرت کنیم که الان میگم نمیشه.هیچکس به آدم ضعیف که منتظر توجه و محبت بقیه است و از درون خالیه توجه نمیکنه.

    – اونقدر این کمک به بقیه رو زبونم بود که همه جا میگفتم من اگر فلان کارو میکنم بخاطر مثلا مادرمه نه اینکه خودم بخوام و چقدر خودمو محدود کردم و کوچیک دیدم و ارزش خودمو پایین آوردم.

    وقتی با سایت شما بطور اتفاقی از طریق یکی از همکاران آشنا شدم و فایلهاتونو دیدم تازه فهمیدم من اصلا باید کی باشم و چطور زندگی کنم و تمام این سلها که بهم سخت گذشت و تو عذاب بودم و فقط ظاهرمو خوب نگه میداشتم ، میتونسته خیلی بهتر ازین باشه و من چه سالهایی رو بدون لذت و در جهل خودم زندگیو به کام خودم و بقیه تلخ کردم.

    من فقط در صورتی میتونم به بقیه کمک کنم که اول از همه به خودم کمک کنم و خودم سالم ، شاد، باانگیزه، با اعتماد بنفس، ثروتمند، سعادتمند، زیبا، موفق ، خودشناس و خدا شناس باشم بعد میتونم الگوی دیگران بشم. دقیقا کاریکه شما کردید استاد.

    تو زندگی همه ی ماها تا قبل ازینکه آگاهانه تصمیماتمونو بگیریم پره از کدهای مخرب که بیشتر به خودمون آسیب میزنه.اما یکبار برای همیشه باید تصمیم بگیریم ریشه ای درستش کنیم.

    این غزل صائب تبریزی گواه هم تجربیات شخصی من و دوستانی هست که مثل من فکر می کردند :

    چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج

    گر رساند بر فلک، باشد همان دیوار کج

    می کند یک جانب از خوان تهی سرپوش را

    هر سبک مغزی که بر سر می نهد دستار کج

    زلف کج بر چهره خوبان قیامت می کند

    در مقام خود بود از راست به، بسیار کج

    راستی در سرو و خم در شاخ گل زیبنده است

    قد خوبان راست باید، زلف عنبر بار کج

    نیست جز بیرون در جای اقامت حلقه را

    راه در دلها نیابد چون بود گفتار کج

    فقر سازد نفس را عاجز، که چون شد تنگ راه

    راست سازد خویش را هر چند باشد مار کج

    قامت خم بر نیاورد از خسیسی نفس را

    بیش آویزد به دامن ها چو گردد خار کج

    هست چون بر نقطه فرمان مدار کاینات

    عیب نتوان کرد اگر باشد خط پرگار کج

    در نیام کج نسازد تیغ قد خویش راست

    زیر گردون هر که باشد، می شود ناچار کج

    می تراود از سراپای دل آزاران کجی

    باشد از مرغ شکاری ناخن و منقار کج

    از تواضع کم نگردد رتبه گردنکشان

    نیست عیبی گر بود شمشیر جوهردار کج

    وسعت مشرب، عنان عقل می پیچد ز راه

    موج را بر صفحه دریا بود رفتار کج

    گریه مستانه خواهد سرخ رویش ساختن

    از درختان تاک را باشد اگر رفتار کج

    راست شو صائب نخواهی کج اگر آثار خویش

    سایه افتد بر زمین کج، چون بود دیوار کج

    سپاسگذرام بخاطر بودنتون که روشنترین نقطه شروع و تولد واقعی من تو زندگیم بود.

    دوستتون دارم استاد حقیقت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ساناز معین گفته:
    مدت عضویت: 2574 روز

    سلام خدمت آقای عباسمنش عزیز

    ازتون خواهشمندم جواب مسابقه را خودتون کامل اعلام کنید یا کامنتی که جواب دقیق و صحیح تر را به این مسابقه داده معرفی کنید چون من تعدادی از کامنتها را خوندم به نظر درست میان و یا شاید کامل نباشن و من فکر کنم اینا کلیه ترمزها را در بر گرفته برای اینکه جواب این مسابقه چراغ راهنمایی باشه برای طی کردن مسیر اصلاح باورها و کشف ترمزهای ذهنی لطف کنید خودتون جواب صحیح و دقیق و کامل را بدهید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمیده کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2528 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و همچنین دوستان.

    به نظرمن مشکل اینحاست که مردم فروانی جهان هستی با جیب الان خود مقایسه می کنند

    چون خودشون در کمبود ثروت پول می بیندند فکر می کنند در جهان ثروت زیادی نیست

    ذهنشان کوچک هست فراوانی جهان هستی را نمی دانند درک بنابرین این شده واسه انسان یک باور

    باید روی باورها کار شود تا بتوان فراتر جیب خودرا دید

    و باید به این باور برسند که جهانی افرادی مانند بیلگتس

    و دیگر افرد موفق جهان در ان رندگی می کنند همان جهانی است که خود بی پول وثروت درش زندگی می کنند اگر به این باور برسند که جهان ما و جهان پول دارا یکیست مدارشون عوض

    میشه و می توانند به فراوانی برسند

    گروه دیگری هست هم فکر می کنند اگر پول دار شن از معنویت دور میشن غافل ازین که

    همین طور که سلامتی کامل بهتراز ناسلامتی است ثروت هم بهتر از فقر هست

    اینا فکر می کنند معنویت را درک کرده در صورتی درکش نکرده اند ما در فنوت اول حسنیه دنیارا

    می خواهیم بعد اخرت همان طوری که پول را میشه از راه همان طوری که میشه پول را از نامشروع بدست اورد یا خرج کرد میشه از راه مشروع بدست اورد واز رامشروع

    خرج کرد شاید هم این را درک کرده اند ولی تن پرو و راحت طلب شده اند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سامان اِقراری گفته:
    مدت عضویت: 4084 روز

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    سلام دارم بر استاد عزیز و دوستان فوق العاده ام در این میزگرد هم اندیشی برای پیدا کردن ترمزهای زندگی.

    واقعا در زندگی یک سری افکار و باورهای محدودکننده وجود دارد که به صورت پنهان در لایه های ذهنمان قرار گرفته اند که اصلا نمیدانیم که آن موضوع، هرچند به ظاهر ساده هم که باشد می تواند مانع رسیدن به اهدافمان شود. افکاری که حتی به خیال خودمان نه تنها ترمز نیست، بلکه خیلی هم خوب هستند و به ما آرامش میدهند ولی باید دید که این فکرمان با اهدافمان هم جهت و هم سو هست یا نه. یاد مثالی افتادم که استاد در قانون آفرینش در مورد یکی از دوستانش گفتند که یه فردی بود که بسیار باهوش و نابغه در زمینه کاری و رشته خود و ظاهرا برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری، قصد تحصیل در دانشگاه های مطرح دنیا در خارج از کشور را داشت و منتظر پذیرش گرفتن از سوی آن دانشگاه ها بود، ولی هر بار نمی شد و مشکلی پیش می آمد. به نظر شما چرا کارش پیش نمی رفت؟ ایراد کارش یک موضوع بسیار ساده و خنده دار در افکار او بود و آن هم این بود که او ذهنش از توالت فرنگی بدش می اومد و از اینکه در خارج باید از این نوع توالت استفاده کند در ذهنش عذاب میکشید. و ظاهرا پس از کنار اومدن با این موضوع که نه، توالت فرنگی چیز بدی نیست و تغییر افکاری از این قبیل در مورد این مسئله، کارش پیش رفت و مشکلش حل شد. در زندگی خیلی از ما نیز ترمزهایی از این قبیل وجود دارد که نمیگذارد حرکت کنیم و هرچقدر تلاش فیریکی انجام دهیم و تمرین کنیم باز هم میبینیم که به نتیجه مطلوبی نرسیدیم. اما در مورد مثالی که استاد برای مسابقه رفع موانع ذهنی ذکر کردند اینکه از خداوند بخواهیم به ما آن ثروت زیاد، آن جایگاه و پست مهم در ارگانی خاص، آن موقعیت اجتماعی خاص را بدهد و من قول میدهم که اگر اینهارو بهم بدی من در مقابل به بندگان نیازمندت کمک میکنم و از این قبیل مثال ها باید گفت یکی از ترمزهای ذهنی که در این فرد می توان مشاهده کرد، نداشتن احساس لیاقت آن جایگاه و موقعیت و به عبارتی نداشتن عزت نفس و اعتماد به نفس است و از خداوند می خواهد که با یه سری شروط و قولهایی که برای خدا میگذارد، خداوند لیاقت داشتن آن ثروت و جایگاه خاص را به او بدهد و به عبارتی، او دارد با خداوند معامله میکند در صورتی که سیستمی که خداوند برای این جهان طراحی کرده است به صورتی هست که باید با تغییر باورها و قرار گرفتن در مداری بالاتر به ثروت بالاتر و جایگاه بالاتر رسید. اما نکته مهمتری که به نظر من یک ترمز بسیار قوی و در عین حال به صورت نامحسوس و مخفی در درون و لابه لای باورهای ما ممکن است وجود داشته باشد را اینگونه توضیح می دهم: اینکه به خدا بگیم اگه من پولدار بشم مدرسه میسازم، اگه پولدار بشم مسجد، حسینیه، موسسه خیریه و… میسازم، اگه پولدار بشم به نیازمندان کمک میکنم، برای جوانها جهیزیه عروسی تهیه میکنم و خیلی از این قبیل اگه… اگه… اگه ها، کاری از پیش نمیبریم و هرچقدر به خدا قول بدهیم و تعهد بدهیم اوضاع تغییری نمیکند. این ترمز و کد اشتباه کجاست؟ چرا برای خدا شرط میگذاریم! آیا خیال کردیم اگه خدا میخواست، نمیتونست خودش به اون نیازمندان کمک کنه و منتظر هست که تو بیای و بهش بگی که من میخوام به بندگانت کمک کنم! این حرف شبیه همان موضوعی هست که یه دزد به خدا میگه که: خدایا کمکم کن که من یواشکی مقداری از پول، مال و یا اسباب و اثاثیه مردم پولدار شهرو بگیرم ولی یه مقدار از اونهارو به بندگان نیازمندت هم میدم. چرا خیال میکنی رابین هودی؟ این شرط هارو از کدوم نتیجه گیری ذهنی خودمان ساختیم که برای خدا راه حل تعیین میکنیم! دوست عزیز من این خواسته ها درست نیست. خدا به یک اندازه نعمت، ثروت، رزق، روزی و فرصت های عالی پیشرفت برای همه انسان ها در این زندگی قرار داده و هر فرد به اندازه ای که سطل وجودی خودش رو بزرگتر کنه از باران رحمت بی انتهای خداوند بیشتر میتونه استفاده کنه و این یعنی عدالت واقعی خداوند. به نظر من اون دسته از افرادی که برای خدا از این دسته شرط ها برای پیشرفتشون می گذارند، در وجود و لایه های ذهنی اونها این ترمز و کد اشتباه وجود دارد: ترمز کمبود فراوانی، ترمز کمبود نعمت، ترمز کمبود فرصت، ترمز باور کمبود موقعیت های خوب برای پیشرفت. همین لامصب ترمز هست که نمیگزارد پیشرفت کنیم و با دست و پا زدن های الکی پدر خودمونو درآوردیم و همون جایی که بودیم، هستیم و تا وقتی که این کد اشتباه رو دوباره بازنویسی نکنیم، شرایط تغییری نمیکند و همین جوری به این شرط و شروط ها و پیمان نامه هایی که با خدای خودمان میبندیم، ادامه میدهیم و همینجور به دور خودمان میچرخیم و دور خودمان پیله میبندیم به امید اینکه یه روزی مثل یه پروانه بال در بیاوریم و غرق شادی و نعمت پرواز کنیم ولی زهی خیال باطل. این یکی از بزرگترین ترمزهای زندگی ما هست که به همان میزان که پای خود را از روی این ترمز برمیداریم به همان اندازه به سرعت پیشرفت و ورود نعمت ها، ثروتها، آرامش، روابط عالی و حتی روند بهبودی و سلامتی جسم و روح ما اضافه میگردد و زندگی شادتری را تجربه میکنیم.

    در نهایت تشکر میکنم از همه شما دوستان گُلم که در این کاوش فکری شرکت میکنید و به پیشرفت خودتتون و دوستانتون کمک میکنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    احمد غلامی گفته:
    مدت عضویت: 3819 روز

    سلام خدمت دوستان پر انرژی و استاد خوبم.من بعد از دیدن این فایل چهار ترمز اساسی رو توی ذهنم شناسایی کردم و دارم تلاش میکنم که این ترمز ها رو آزاد کنم و فکر میکنم تصحیح این موانع توی ذهن دوستانی که این باور ها رو دارن براشون موثر باشه.اولین باور مخرب: بعد از اینکه شخص ( خودم)این درخاست رو از خدا میکنه این فکر تو سرش میاد که من فعلا در حال حاضر پولی برای بخشیدن ندارم و اگه خدا بهم ثروت بده منم به دیگران کمک میکنم.توی این باور چون تمرکز روی ناداری و کمبود هست در نتیجه کاینات از همین شرایط کمبود و ناداری بیشتر و بیشتر برامون فراهم میکنه.دومین باور مخرب:احساس بی لیاقتی.که شخص این فکر میاد تو سرش ک میگه نه بابا مگه تو کی هسی که خدا بخاد این همه پول بهت بده که ببخشی و خدا اگه بخاد خودش اون کارای خیر (بخشش)رو انجام میده و نیازی به تو نیست.سومین باور مخرب:اگه خدا به من ثروت بده و من به بقیه کمک مالی بکنم ممکنه بعد از یه مدت ثروتم تموم بشه و دیگه پولی برای خودم و برای بخشش باقی نمونه(باور کمبود)چهارمین باور مخرب:بعد از درخاست توجه شخص معطوف میشه به افراد فقیر و بیماری که منتظرن اون فرد کمک مالی بهشون بکنه و چون در حال حاضر پولی برای کمک به اونا نداره احساسش بد میشه و با این حس بد از دریافت نعمات الهی و ثروت دور و دورتر میشه.امیدوارم برای دوستانم موثر باشه.شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4086 روز

    به نام خدا

    خدایا شکرت به خاطر همین لحظه

    سلام به دوستان عزیز و استاد گرامی

    میخوام صادقانه و بدون هیچ سانسوری احساس و نظرم را در مورد این سوال بنویسم روزیکه این سوال را شنیدم گفتم استاد هم چه مطالبی داره میگه معلوم است که باید این درخواست و بکنیم مگه خودش نمیگه ثروتمند شدن تنها را معنویه

    بعد که امشب اومدم این سوال رو نوشتم روی یه کاغذ دیدم وااااااای خدای من چقدر به بیراهه داشتم میرفتم حالا چند تا از باورهای خیلی خیلی به قول خودم خوشگل موشکل رو میگم

    1- اگه خداوند منو ثروتمند کنه وظیفه ی منه که کمک کنم وگرنه خدا ثروت را از من میگیره(باور منفی به خداوند)

    2- اگه من با ثروتم برم دور دنیا رو بگردم پس دیگران که ندارن چی اونها هم گناه دارند (حس دلسوزی)

    3-اگه من کمک کنم همه میگن چه آدم خوبی مثل ثروتمند های دیگه مغرور نیست و به مالش نچسبیده( ترس از قضاوت دیگران و باور اینکه ثروتمندان انسانهای متکبر و ….. هستند)

    4- اگه من همش با ثروتم شادی کنم بعدش دچار گرفتاری میشم بعد خدا میگه حقته میخواستی کمک کنی تا اینجور نشی

    5- فقط کمک به دیگران و ساختن مساجد و بیمارستان و…… کار معنوی است

    6- اگه بجای این کارها یه سالن رقص بزرگ بزنی که همه بیان شادی گنن گناه کبیره است چون خدا درمحیطهایی مثل بیمارستان و مساجد و خیریه ها است که خوشحال میشه ما هم اونجا باشیم اخه افرادی که اونجا هستند به خدا نزدیکتر هستند ولی کسی که همش تو رقص و موزیک و شادی هست به دنیا چسبیده و اخرت نداره

    7- من با ثروتم اول باید دیگران را خوشحال کنم بعد از خوشحالی اونها منم حالی کنم ( احساس عدم لیاقت)

    8- و……….

    الان که متوجه شدم که من رشته ی دانشگاهیم( علوم سلولی) را هم به خاطر مردم و خدا انتخاب کرده بودم در صورتی که از محیط آزمایشگاه و سر و کله زدن با حیوانات خیلی بدم می اومدم شاید دلیل انصرافم همین بود دوست داشتم در رشته ی رقص تحصیل میکردم و فکر میکردم خدا به من این همه حافظه ی خوب و هوش خوب داده دوست نداره من فقط برقصم باید برم یه رشته ی سخت انتخاب کنم و پدرم در بیاد فقط مردم راضی بشن بجاش اون دنیا خدا من و میبره بهشت

    مرسی استاد که با نوشتن همین یه سوال چه باورهایی را در خودم پیدا کردم وقتی که احساس میکنم من وقتی شاد هستم خداوند هم با شادی من شاد میشود حس رهایی دارم خدایی که مرا قضاوت نمیکند همان انرژی که خودم هر طور بخوام شکلش میدم و منتظر منه که من یه خواسته داشته باشم تا به زمان و زمین فرمان بده تا بسیج شوند و به یاریم بشتابند تا من به خواسته ام برسم

    همیشه شاد و شکرگزار بمانیم در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: