اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت آقای عباس منش مهربان و دوست داشتنی و دوستان عزیز
خداروشکر میکنم از اینکه در حال هدایت پروردگار هستیم
ترمزها
فکر میکنیم خدا بر اساس احساسات عمل میکنه و حالا اگه من با خدا در این موارد درست معامله کنم ثروت بهم داده میشه
باور نداریم که خدا به ما ثروت میدهد و فکر میکنیم اول باید با خدا معامله کنیم که من صد در صد میخام در مسیر درست استفاده کنم عدم درک قوانین جهان هستی که جهان بر اساس قوانین عمل میکنه و ثروت در مدار خاصی وجود داره که اگر من وارد اون مدار بشم بهم داده میشه فقط من باید باورهام رو تغییر بدم
باور نداریم که شرایط و اتفاقات ما با تغییر باورها تغییر میکنه
بنام رب العالمین، خدایی که در همین نزدیکی است،خدایی که مارا آفرید و بعد مارا خالق زندگی خودمان قرار داد بنام این خدا خدایی که فرمانروای کل عالم امکان است ،سپاسگزار خدایم هستم اول که من را در این مدار قرار داد و بعد سپاسگزار استاد عزیزم سید حسین عباسمنش هستم،بعد سپاسگزار همه شما همفرکانسی هایم هستم که چقدر زیبا بر قانون هستی و کائنات مسلط هستید و قانون را بسیار عالی درک کردید خداراشکر،بسیار همه ما باورهای نادرستی داشتیم که به کمک خدا و بنده مهربانش استاد عزیزم روز به روز بر این باورها چیره میشویم و آنهارا پیدا میکنیم و از آنها عبور میکنیم و با ساختن باورهای درست درهایی از رحمت بی پایان و بغیر الحساب خدای رحمان به زندگی ما باز میشود خدارا شکر که روز به روز ظرف وجود ما بزرگتر و بزرگتر میشود و رحمت بینظیر خدا در این ظرفمان جای میگیرد و شکر که روز به روز با کار کردن روی باورهای درست این ظرف وجودمون را بزرگتر میکنیم خدایا شکرت سپاسگذارم از تو خدایا شکرت،در پایان از همه شما عزیزان ممنونم بخاطر گفتن باورهای درست و عالی که در اختیار هم قرار میدهید همتون عالی هستید،شاد وسلامت و ثروتمند و خوش باشید عاشق تون هستم و دوستتون دارم ،خدایا شکرت دوستت دارم عاشقت هستم یا الله
مثل همیشه سپاسگزار خدای مهربانم که با شما آشنا شدم و در مسیر هدایت الهی هستم .
در مورد جواب سوالی که مطرح کردید باید بگم وقتی اینگونه هدفگذاری میکنیم در واقع خودمون هم باور نداریم به خواستمون میرسیم . از چیزی که هنوز به دست نیاوردیم بذل و بخشش میکنیم . باور داریم تو دنیای پر از مشکل و بیماری و کمبود هستیم و اگه خداوند به ما ثروت دهد ما بخشی از این مشکلات رو بر طرف میکنیم. باید با این باور از خداوند درخواست کنم که لیاقت ثروتمند شدن رو دارم و همین الان هم بخشی از اموالم رو میبخشم که به احساس خوبی برسم و بیشتر به دست بیارم . باید این باور رو داشته باشم که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست و خداوند وهاب من هر لحظه بر من می افزاید .
موضوع خیلی جالبی را استاد برای تفکر ماپرسیدند که خیلی جای تامل دارد
ظاهرآ در نگاه اول این جمله خیلی معنوی به نظر میرسد
من خودم قبلآ خیلی ازین موارد پیش اومده برام که اینجوری با خدا معامله میکردم میگفتم خدایا اینکارو برام بکن من بهت قول میدم فلان کارو بکنم
یادمه اول دبیرستان بودم امتحانات برام سخت بود به خداگفتم خدایا به من کمک کن قبول بشم من هم قول بهت میدم 200 تا ایه سوره بقره رو حفظ کنم
واین طور از خداخواستن رو در مواقعی که رویدادهای ناگوار پیش میاید بیشتر در ماها مشاهده میشه
دوستان من خیلی روی این موضوع فکر کردم وبه نظر من مهمترین مانع وترمزوسدی که در این جملات مسابقه دیده میشود
عدم درک قانون جهان هستی یعنی فرکانس هست که یه جورایی این جملات بوی “شرک”میدهد
الان براتون توضیح میدهم:
دوستان قانون فرکانس میگه :تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا حاصل فرکانس های ما(افکارغالب،باورها)
است
یعنی اینکه ماوقتی باورهایمان را درمورد ثروت درست کنیم بدون هیچ قید وشرطی ثروت وارد زندگی ما میشود
به قول استاد لاجرم ثروت وارد زندگی ما میشود
وما نمیتونیم سر این قانون با خداوند معامله کنیم،مانمیتونیم سر این قانون رو کلاه بذاریم ومانمیتونیم این قانون رو دور بزنیم
خداوند هیچ وقت قوانینش را زیر پا نمیگذارد
ما نمیتونیم قانون فرکانس را زیر پا بذاریم ورعایت نکینیم بعد بیام از خدا بخوایم ثروت به ما بدهد تا ما ببخشیم
این با قانون خداوند در تضاد است
خداوند هم قانونش رازیر پا نمیگذارد
و ما اگر ثروت میخواهیم باید باورها وفرکانس های هم جهت با خواسته مون که ثروتمندشدن هست را به جهان هستی ارسال کنیم وهیچ راه دیگری وجود ندارد هیچ راهی.
واین نوع نگاه به خداوند(نگاهی که در متن مورد مسابقه) ناشی از این است که ما خداوند را مثل انسان فرض کردیم
فک میکنم اگر قوانین جهان رارعایت نکنیم میتونیم اینطوری خدارو گول بزنیم وازش ثروت دریافت کنیم.هیهات
خداوند ازقوانینش عدول نمیکند
واین نوع نگاه شرک الود به خاطر جهل ماست به خاطر باور های محدود کننده
وموانعی است که در ذهن ما شکل گرفته که عوامل بیرونی باعث ثروتمند شدن مامیشه که در جملات مسابقه هم امده است
1..اینکه پارتی مهمه روابط مهمه
2..اینکه مامیتونیم به دیگران کمک کنیم
وزندگی انهاروتغیربدیم
3..اینکه ماوقتی پول داشته باشیم میتونیم
ببخشیم.
درصورتی که این برعکسه قانون جهان هستیه :
موقعی مابه ثروت میرسیم که فرکانس بخشش که همان فرکانس دارابودن هست همان فرکانس عدم وابستگی هست را ارسال کنیم
که موقعی مامیبخشیم که باور به فراوانی داشته باشیم چه در موقع دارایی وچه در موقی نداری
مابرای اینکه ثروتمند بشیم باید ببخشیم
باید ببخشیم تارهابشیم از ثروت وبا این نگاه که ما داریم به خودمون کمک میکنیم با اینکار، نه با این نگاه که من دارم به دیگران کمک میکنیم تا زندگی انهارا تغییر بدم .
وقتی که ما بپذیریم قانون فرکانس رو دیگه میفهمیم که ما فقط با فرکانس هامون میتونیم زندگیمون رو تغیر بدیم
ودیگران هم همینطور
وتنها خواسته ما از خداوند اینه که مارا در فرکانس ثروت قرار دهد
از اومیخواهیم که مارا به راه راست(فرکانس ثروت ونعمت) هدایت فرماید
4…مانع دیگری که من پیدا کردم اینه که
ما فک میکنیم خداوند با قد وشرط به انسان ها ثروت میدهد
وبرای این با او قرارداد میکنیم تا نعمتی رو به ما بدهد در صورتی که طبق قانون هر فرکانسی ارسال کنی همان نتیجه رو میگری وخداوند بی قید وشرط میبخشد طبق قانون وطبق ایه قران
وخداوند بدون اینکه مارو قضاوت کنه میبخشه واین نهایت عدل خداوند است
وهمه در پیشگاه خداوند به یک اندازه نزدیک هستند
5…مانع دیگری که خیلی هم مه است اینه که مافکر میکنیم اگر مابه خداوند بگوییم که اگر به من ثروت بدهی من میبخشم به دیگران ،به این طریق ما لیاقت ثروتمند شدن رو پیدا میکنیم و لایق میشیم در صورتی که خداوند مارا لایق آفریده ومانباید کاری کنیم تا لایق بشیم
مافقط باید قانون خدارو رعایت کنیم
این باور عدم لیاقت خیلی مهم است ودلایل خیلی زیادی داره که شاید خیلی از افراد به خاطر گناهانی که انجام دادن احساس میکنن که دیگه خداوند انهارادوست نداره
وبه خاطر این احساس گناه فکر میکنند که خدابه سادگی جواب درخواست های آنهارا نمیده وحتما باید کاری کنند تا خداوند به درخواست آنها پاسخ بدهد در این مثال وعده بخشیدن بخشی از ثروتشان هست
بنظر من اولین ایراد اساسی در این رابطه شک کردن به عدالت سیستم هست درحالیکه من پس از آشنایی با مطالب استاد به این باور رسیدم که من با تمام نقص هام که داشتم کامل بودم چون همون نقص ها و کمبودها رو تو زندگیم یه قطعه از پازل زندگیم میدونم که من توسط پذیرفتن و کامل کردن اونها سرعت بگیرم و جلو برم برای اشخاصی که اطرافمون میبینیم که کمبود دارن اون کمبود یه نقطه شروع برای حرکت اون فرد گذاشته شده که خودش با شناختنش و کامل کردنش شروع به حرکت خواهد کرد و من نمیتونم با تکمیل کردن کمبود اون فرد براش کمک کنم و در واقع کمک کردن من به دیگران خودخواهانه هست و در واقع با جریان دادن به ثروت میخوام ثروت بیشتری رو با ایجاد خلا قسمت خودم جذب کنم پس عدالت خدا و سیستم بی عیب هست و با این نوع گفتگوها در واقع بصورت مخفی به عدالت شک داریم.
از طرفی با این نوع تفکر در مورد خدا که مثل یک انسان اهل معامله هست و دنبال راضی کردن خدا باشیم که تو بده من هم بدم در حالیکه خدا از من بهتر و بیشتر میتونه به خود اون فرد ثروت بده و این نوع معامله با خدا یه نوعی باور اشتباه در مورد سیستم هست و در واقع باور نداشتن اینکه سیستم چطور عمل میکنه
از طرفی دیدگاه اینکه فقرا رو من میتونم از فقر به ثروت برسونم و تاثیرگذار باشم تو زندگیش طوریکه من زندگی چندین نفر رو میتونم از اینرو به اونرو کنم در واقع باور اینکه من نوعی ثروتمند اگه کمک نکنم اون فقرا نمیتونن به ثروت برسن عین شرک هست که خدایی که همه زندگی همون فقرا رو حتی با فقر و کمبودشان که همون نقص ها هم از طرف خدا برای اون فقیر یه نوع نعمت مخفی و بالقوه هست در واقع اون فقر یه نقطه شروع و نیروی محرکه هست برای اون فقیر که خود خدا هم تمام لحظات بعنوان تنها فرمانروای جهان داره روند رشد رو براش مرحله به مرحله میبره جلو و منتظر واقعی در زندگی همه ما خدا هست که منتظره بهش اعتماد کنیم و به راههایی که پیش رومون میذاره باور کنیم و پایه پای خدا بریم تا به خودش برسیم
خیلی خیلی دوستون دارم از اینکه نظرمو خوندین سپاسگزارم
با سلام ، از بچگی با باورهای اشتباه بزرگ شدیم ،در کل هر لحظه و هر ثانیه حواسمون باید روی افکار و احساسمون باشه که الان این فکر باور درسته یا اشتباهه و نا امید نشیم و به راهمون ادامه بدیم.??
به نظر بنده بسیاری از انسانها این باور رو دارند که فراوانی و ثروت در جهان محدود بوده و برای به دست آوردن آن باید تلاشی نامتعارف داشت، و اینکه خداوند را در صورتی بخشنده می بینند که پای معامله بنشینند و دل خدا رو بدست بیاورند، البته این باور از کودکی همراه انسان بوده و هست و مثال آن هم فراوان وجود دارد از قبیل رفتار خانواده و مدرسه و …..
این رفتار انسان در مسائل دینی و اعتقادی چهره وحشتناک تری به خود میگیرد آنجا که در مراسم دینی شرط میکنند و نذر می کنند که اگر فلان خواسته آنها اجابت شود فلان قدر هزینه می کنند یا گوسفندی قربانی می کنند یا صلواتهایی می فرستند و….
مسئله دیگر این است که انسانها خود را لایق آنچه خداوند به آنها اعطا می کند نمیدانند پس با این ذهنیت که اگر مقداری از آن را ببخشند آنچه در اختیارشان قرار گرفته حلال شده و موجه می شود اقدام به بخشش آن می کنند.
متاسفانه یکی از معضلات این است که بخشش حتی با کمترین داشته انجام نمی شود و انسان همواره منتظر است تا فلان مبلغ و دارایی را داشته باشد تا اقدام به بخشش کند
معضل بعدی که در جامعه ما بسیار رواج دارد این است که انسانها آن طور که دوست دارند می بخشند یعنی حاضرند شکم 1000 نفر انسان سیر رو یک شب سیر کنند و در بوق و کرنا کنند ولی آن غذا یا خوراک را در اختیار مستمندان قرار ندهند
مورد بعدی هم این است که این بخشش را برای نشان دادن به دیگران و یا دور زدن قانون انجام می دهند
با سلام خدمت همه دوستان و استاد و گروه تحقیقاتی عباسمنش
من فکر کردم و به نظرم این دو باور می تونن ترمز هایی برای این خواسته باشن البته ممکنه باور های دیگه هم باشه ولی به نظرم این دوتا اصل تر و ریشه دار تر هستن
یک. اینکه شخصی که چنین درخواستی دارد احساس لیاقت نمی کند و فکر می کند نمی تواند ثروت فراوان داشته باشد به همین دلیل با اینکه خواسته ش ثروت هست اما نمی خواهد همه ی آن ثروت را داشته باشد و حتما برای اینکار باید به کسی بدهد یا جایی آن را خرج کند که فکر می کند بهتر است مانند همین مثال هایی که مطرح شد.در غیر این صورت تمام این ثروت را برای خودش می خواست و بدون هیچ شرطی از خدا درخواست ثروت می کرد.
دوم. باور کمبود – شخص فکر می کند که ثروت ها در جهان کم است و او دوست ندارد ببیند یک عده ای تمام ثروت جهان را در دست دارند و عده ای بدون ثروت مانده اند پس می خواهد خداوند به او ثروت دهد تا این نابرابری را پوشش دهد . او می خواهد ثروتمند باشد اما چون فکر می کند که ثروت کم است به آن نمی رسد با اینکه درخواستش ثروت است .
این باور یعنی اینکه من که پیش خدا ارزشی ندارم (عدم لایق دونستن خود ) و اگر خدا به من ثروت بده بخاطر مردم به من میده (یعنی عدالت در جهان وجود نداره و داره به مردم ظلم میشه و من باید مردم رو کمک کنم ) یعنی اینکه ما مردم رو واسطه قرار میدیم تا خدا به ما نعمت بده این یعنی شرک خفی , این یعنی عدم ارزشمند نبودن خودمون.
و اینکه ما از تمریناتی که داریم انجام میدیم نتیجه نمیگیریم دلایل زیادی وجود داره : لایق ندونستن , باور نداشتن به نتیجه , ارسال فرکانس نامناسب , تجسم نادرست , باور نداشتن به اینکه خودمون شرایط رو رقم میزنیم با افکار و توجهمون و احساسمون…….. من این دلایل رو عدم پیشرفت افراد میدونم.
من در موردش فکر کردم، اولش یاد اون توالت فرنگیه افتادم و اون تو ذهنم بولد شد که حتما اینم باید یه اینطور چیزی تو خودش داشته باشه یعنی جاش اون ته مهای ذهنمون که آدم خیلی نسبت بهش هوشیار نیست باید باشه
مطمئنا ترمزا اکثرا خیلی مخفین، واقعا رو نیستن و نمیشه به همین راحتی ازشون مطلع شد
خصوصا تو این یه مورد، میدونین چرا؟
هر جا یه ترمزی در کاره متوجه شدم که معمولا توام با ترس، اضطراب، خشم، خجالت، عدم اعتماد به نفس و …. هست و چون اینا هم اصولا چیزای منفی ای هستن راحت میشه به عنوان ترمز بپذیرمشون و اگرم درستش نکنم حداقل ازش آگاهم و شاید خیلی وقتا هم به خاطر اینکه حلش نکردم خودمو سرزنش کنم و ….
اما وقتی یه چیزی ذاتا خوبه چطوری می خوای به این برسی که این بده!!! یا اینکه یه باور نادرسته و همینه که ترمزه توئه
یعنی کمک به دیگران و این تیپ مسائلی که ذاتا مثبتن، و احیانا فکر کردن بهشون حال منو خوب میکنه نمیتونه تو رده ی ترمزا قرار بگیره، آخه چیز خوبیه…
میدونین فکر کنم همه ماها تقریبا اینجور فکرارو همراه با اینکه پولدار یا ثروتمند بشیم تو ذهنمون داریم که حتما به خانواده و دیگران کمک کنیم، خوب این از نظر هممون یه تفکر پسندیدست ، اینکه ما چه آدمای خوبی هستیم، به فکر دیگرانم هستیم، حتی قبل از اینکه به فکر خودمون باشیم احتمالا احساس خیلی خوبی به ما میده (*)
*
به نظرم ترمزه اینطوره که من این تو ذهنم میاد که نمیشه که من ثروتمند باشم و اونایی که دوسشون دارم نباشن، یا اصولا نباید اینطور باشه.
اگر بخوام یکم تقویتش کنم تا بهتر دیده بشه باید اینطور بگم:
زمانی که حتی می خوام به این فکر کنم که آدم ثروتمندی باشم، یا درخواست پول فراوونی داشته باشم، یا اینکه تو یه زندگی مرفه و خوب باشم اینکه شرایط الان دوروبریامو میبینم و ناخودآگاهم همش اینو تکرار میکنه که ببین اینا چقدر شرایط سختی دارن، ببین که بابام هنوزم داره میره سرکار، ببین که یه مسافرت نمیتونیم بریم، ببین که نمیتونن فلان غذای خوب رو تو ماه چند بار بخورن، و احتمالا اینطور میشه که همه اینارو کنار هم میچینم تا به این برسم که پس خودم نباید پول داشته باشم، اونا حقشونه که ثروتمند باشن تا از این اوضاع خارج بشن و شرایطشون بهتر بشه، یه جورایی از خودگذشتگی ای که برامون ارزش شده تو طول زمان و در واقع هممون هم این کار و این تفکر رو یه تفکر خیلی خوب و مردونه و سخاوتمندانه میدونیم، واسه همین شاید اصلا به ذهنمون هم نیاد که این میتونه اون اشتباهه یا اون ترمزه باشه
پس خود ترمزه اینه که اونا ندارن منم نباید داشته باشم
عواملی که باعث این ترمز میشن:
باور کمبود، اینکه احتمالا مثلا هر بار برای رزق و روزی نوبت چند نفره، و محدودیت داره، من فعلا صفمو بدم به کسایی که دوسشون دارم
کنار نیومدن با اینکه هر کسی مسئول زندگی خودشه و احتمالا من باید به بقیه کمک کنم تا اونا به چیزایی که نمی خوان و از نظر من واسشون خوبه برسن
درک نکردن درست بخشش و جایی که باید اتفاق بیفته و روشش
و خیلی باورای اشتباه دیگه که هر چی بیشتر در موردش فکر کنم بیشتر متوجهشون خواهم شد
با سلام خدمت آقای عباس منش مهربان و دوست داشتنی و دوستان عزیز
خداروشکر میکنم از اینکه در حال هدایت پروردگار هستیم
ترمزها
فکر میکنیم خدا بر اساس احساسات عمل میکنه و حالا اگه من با خدا در این موارد درست معامله کنم ثروت بهم داده میشه
باور نداریم که خدا به ما ثروت میدهد و فکر میکنیم اول باید با خدا معامله کنیم که من صد در صد میخام در مسیر درست استفاده کنم عدم درک قوانین جهان هستی که جهان بر اساس قوانین عمل میکنه و ثروت در مدار خاصی وجود داره که اگر من وارد اون مدار بشم بهم داده میشه فقط من باید باورهام رو تغییر بدم
باور نداریم که شرایط و اتفاقات ما با تغییر باورها تغییر میکنه
فکر میکنیم با ثروتمند شدن از راه خدا دور میشیم
احساس لیاقت داشتن اون مقدار ثروت را نداریم
بنام رب العالمین، خدایی که در همین نزدیکی است،خدایی که مارا آفرید و بعد مارا خالق زندگی خودمان قرار داد بنام این خدا خدایی که فرمانروای کل عالم امکان است ،سپاسگزار خدایم هستم اول که من را در این مدار قرار داد و بعد سپاسگزار استاد عزیزم سید حسین عباسمنش هستم،بعد سپاسگزار همه شما همفرکانسی هایم هستم که چقدر زیبا بر قانون هستی و کائنات مسلط هستید و قانون را بسیار عالی درک کردید خداراشکر،بسیار همه ما باورهای نادرستی داشتیم که به کمک خدا و بنده مهربانش استاد عزیزم روز به روز بر این باورها چیره میشویم و آنهارا پیدا میکنیم و از آنها عبور میکنیم و با ساختن باورهای درست درهایی از رحمت بی پایان و بغیر الحساب خدای رحمان به زندگی ما باز میشود خدارا شکر که روز به روز ظرف وجود ما بزرگتر و بزرگتر میشود و رحمت بینظیر خدا در این ظرفمان جای میگیرد و شکر که روز به روز با کار کردن روی باورهای درست این ظرف وجودمون را بزرگتر میکنیم خدایا شکرت سپاسگذارم از تو خدایا شکرت،در پایان از همه شما عزیزان ممنونم بخاطر گفتن باورهای درست و عالی که در اختیار هم قرار میدهید همتون عالی هستید،شاد وسلامت و ثروتمند و خوش باشید عاشق تون هستم و دوستتون دارم ،خدایا شکرت دوستت دارم عاشقت هستم یا الله
سلام استاد عزیزم
مثل همیشه سپاسگزار خدای مهربانم که با شما آشنا شدم و در مسیر هدایت الهی هستم .
در مورد جواب سوالی که مطرح کردید باید بگم وقتی اینگونه هدفگذاری میکنیم در واقع خودمون هم باور نداریم به خواستمون میرسیم . از چیزی که هنوز به دست نیاوردیم بذل و بخشش میکنیم . باور داریم تو دنیای پر از مشکل و بیماری و کمبود هستیم و اگه خداوند به ما ثروت دهد ما بخشی از این مشکلات رو بر طرف میکنیم. باید با این باور از خداوند درخواست کنم که لیاقت ثروتمند شدن رو دارم و همین الان هم بخشی از اموالم رو میبخشم که به احساس خوبی برسم و بیشتر به دست بیارم . باید این باور رو داشته باشم که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست و خداوند وهاب من هر لحظه بر من می افزاید .
دعا گوی شما از الان تا همیشه ????
به نام خدا
باسلام به استاد عزیز وتمام دوستان عزیزم
موضوع خیلی جالبی را استاد برای تفکر ماپرسیدند که خیلی جای تامل دارد
ظاهرآ در نگاه اول این جمله خیلی معنوی به نظر میرسد
من خودم قبلآ خیلی ازین موارد پیش اومده برام که اینجوری با خدا معامله میکردم میگفتم خدایا اینکارو برام بکن من بهت قول میدم فلان کارو بکنم
یادمه اول دبیرستان بودم امتحانات برام سخت بود به خداگفتم خدایا به من کمک کن قبول بشم من هم قول بهت میدم 200 تا ایه سوره بقره رو حفظ کنم
واین طور از خداخواستن رو در مواقعی که رویدادهای ناگوار پیش میاید بیشتر در ماها مشاهده میشه
دوستان من خیلی روی این موضوع فکر کردم وبه نظر من مهمترین مانع وترمزوسدی که در این جملات مسابقه دیده میشود
عدم درک قانون جهان هستی یعنی فرکانس هست که یه جورایی این جملات بوی “شرک”میدهد
الان براتون توضیح میدهم:
دوستان قانون فرکانس میگه :تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا حاصل فرکانس های ما(افکارغالب،باورها)
است
یعنی اینکه ماوقتی باورهایمان را درمورد ثروت درست کنیم بدون هیچ قید وشرطی ثروت وارد زندگی ما میشود
به قول استاد لاجرم ثروت وارد زندگی ما میشود
وما نمیتونیم سر این قانون با خداوند معامله کنیم،مانمیتونیم سر این قانون رو کلاه بذاریم ومانمیتونیم این قانون رو دور بزنیم
خداوند هیچ وقت قوانینش را زیر پا نمیگذارد
ما نمیتونیم قانون فرکانس را زیر پا بذاریم ورعایت نکینیم بعد بیام از خدا بخوایم ثروت به ما بدهد تا ما ببخشیم
این با قانون خداوند در تضاد است
خداوند هم قانونش رازیر پا نمیگذارد
و ما اگر ثروت میخواهیم باید باورها وفرکانس های هم جهت با خواسته مون که ثروتمندشدن هست را به جهان هستی ارسال کنیم وهیچ راه دیگری وجود ندارد هیچ راهی.
واین نوع نگاه به خداوند(نگاهی که در متن مورد مسابقه) ناشی از این است که ما خداوند را مثل انسان فرض کردیم
فک میکنم اگر قوانین جهان رارعایت نکنیم میتونیم اینطوری خدارو گول بزنیم وازش ثروت دریافت کنیم.هیهات
خداوند ازقوانینش عدول نمیکند
واین نوع نگاه شرک الود به خاطر جهل ماست به خاطر باور های محدود کننده
وموانعی است که در ذهن ما شکل گرفته که عوامل بیرونی باعث ثروتمند شدن مامیشه که در جملات مسابقه هم امده است
1..اینکه پارتی مهمه روابط مهمه
2..اینکه مامیتونیم به دیگران کمک کنیم
وزندگی انهاروتغیربدیم
3..اینکه ماوقتی پول داشته باشیم میتونیم
ببخشیم.
درصورتی که این برعکسه قانون جهان هستیه :
موقعی مابه ثروت میرسیم که فرکانس بخشش که همان فرکانس دارابودن هست همان فرکانس عدم وابستگی هست را ارسال کنیم
که موقعی مامیبخشیم که باور به فراوانی داشته باشیم چه در موقع دارایی وچه در موقی نداری
مابرای اینکه ثروتمند بشیم باید ببخشیم
باید ببخشیم تارهابشیم از ثروت وبا این نگاه که ما داریم به خودمون کمک میکنیم با اینکار، نه با این نگاه که من دارم به دیگران کمک میکنیم تا زندگی انهارا تغییر بدم .
وقتی که ما بپذیریم قانون فرکانس رو دیگه میفهمیم که ما فقط با فرکانس هامون میتونیم زندگیمون رو تغیر بدیم
ودیگران هم همینطور
وتنها خواسته ما از خداوند اینه که مارا در فرکانس ثروت قرار دهد
از اومیخواهیم که مارا به راه راست(فرکانس ثروت ونعمت) هدایت فرماید
4…مانع دیگری که من پیدا کردم اینه که
ما فک میکنیم خداوند با قد وشرط به انسان ها ثروت میدهد
وبرای این با او قرارداد میکنیم تا نعمتی رو به ما بدهد در صورتی که طبق قانون هر فرکانسی ارسال کنی همان نتیجه رو میگری وخداوند بی قید وشرط میبخشد طبق قانون وطبق ایه قران
وخداوند بدون اینکه مارو قضاوت کنه میبخشه واین نهایت عدل خداوند است
وهمه در پیشگاه خداوند به یک اندازه نزدیک هستند
5…مانع دیگری که خیلی هم مه است اینه که مافکر میکنیم اگر مابه خداوند بگوییم که اگر به من ثروت بدهی من میبخشم به دیگران ،به این طریق ما لیاقت ثروتمند شدن رو پیدا میکنیم و لایق میشیم در صورتی که خداوند مارا لایق آفریده ومانباید کاری کنیم تا لایق بشیم
مافقط باید قانون خدارو رعایت کنیم
این باور عدم لیاقت خیلی مهم است ودلایل خیلی زیادی داره که شاید خیلی از افراد به خاطر گناهانی که انجام دادن احساس میکنن که دیگه خداوند انهارادوست نداره
وبه خاطر این احساس گناه فکر میکنند که خدابه سادگی جواب درخواست های آنهارا نمیده وحتما باید کاری کنند تا خداوند به درخواست آنها پاسخ بدهد در این مثال وعده بخشیدن بخشی از ثروتشان هست
باتشکر از همه
سلام دوستان موحدم
بنظر من اولین ایراد اساسی در این رابطه شک کردن به عدالت سیستم هست درحالیکه من پس از آشنایی با مطالب استاد به این باور رسیدم که من با تمام نقص هام که داشتم کامل بودم چون همون نقص ها و کمبودها رو تو زندگیم یه قطعه از پازل زندگیم میدونم که من توسط پذیرفتن و کامل کردن اونها سرعت بگیرم و جلو برم برای اشخاصی که اطرافمون میبینیم که کمبود دارن اون کمبود یه نقطه شروع برای حرکت اون فرد گذاشته شده که خودش با شناختنش و کامل کردنش شروع به حرکت خواهد کرد و من نمیتونم با تکمیل کردن کمبود اون فرد براش کمک کنم و در واقع کمک کردن من به دیگران خودخواهانه هست و در واقع با جریان دادن به ثروت میخوام ثروت بیشتری رو با ایجاد خلا قسمت خودم جذب کنم پس عدالت خدا و سیستم بی عیب هست و با این نوع گفتگوها در واقع بصورت مخفی به عدالت شک داریم.
از طرفی با این نوع تفکر در مورد خدا که مثل یک انسان اهل معامله هست و دنبال راضی کردن خدا باشیم که تو بده من هم بدم در حالیکه خدا از من بهتر و بیشتر میتونه به خود اون فرد ثروت بده و این نوع معامله با خدا یه نوعی باور اشتباه در مورد سیستم هست و در واقع باور نداشتن اینکه سیستم چطور عمل میکنه
از طرفی دیدگاه اینکه فقرا رو من میتونم از فقر به ثروت برسونم و تاثیرگذار باشم تو زندگیش طوریکه من زندگی چندین نفر رو میتونم از اینرو به اونرو کنم در واقع باور اینکه من نوعی ثروتمند اگه کمک نکنم اون فقرا نمیتونن به ثروت برسن عین شرک هست که خدایی که همه زندگی همون فقرا رو حتی با فقر و کمبودشان که همون نقص ها هم از طرف خدا برای اون فقیر یه نوع نعمت مخفی و بالقوه هست در واقع اون فقر یه نقطه شروع و نیروی محرکه هست برای اون فقیر که خود خدا هم تمام لحظات بعنوان تنها فرمانروای جهان داره روند رشد رو براش مرحله به مرحله میبره جلو و منتظر واقعی در زندگی همه ما خدا هست که منتظره بهش اعتماد کنیم و به راههایی که پیش رومون میذاره باور کنیم و پایه پای خدا بریم تا به خودش برسیم
خیلی خیلی دوستون دارم از اینکه نظرمو خوندین سپاسگزارم
با سلام ، از بچگی با باورهای اشتباه بزرگ شدیم ،در کل هر لحظه و هر ثانیه حواسمون باید روی افکار و احساسمون باشه که الان این فکر باور درسته یا اشتباهه و نا امید نشیم و به راهمون ادامه بدیم.??
سلام
به نظر بنده بسیاری از انسانها این باور رو دارند که فراوانی و ثروت در جهان محدود بوده و برای به دست آوردن آن باید تلاشی نامتعارف داشت، و اینکه خداوند را در صورتی بخشنده می بینند که پای معامله بنشینند و دل خدا رو بدست بیاورند، البته این باور از کودکی همراه انسان بوده و هست و مثال آن هم فراوان وجود دارد از قبیل رفتار خانواده و مدرسه و …..
این رفتار انسان در مسائل دینی و اعتقادی چهره وحشتناک تری به خود میگیرد آنجا که در مراسم دینی شرط میکنند و نذر می کنند که اگر فلان خواسته آنها اجابت شود فلان قدر هزینه می کنند یا گوسفندی قربانی می کنند یا صلواتهایی می فرستند و….
مسئله دیگر این است که انسانها خود را لایق آنچه خداوند به آنها اعطا می کند نمیدانند پس با این ذهنیت که اگر مقداری از آن را ببخشند آنچه در اختیارشان قرار گرفته حلال شده و موجه می شود اقدام به بخشش آن می کنند.
متاسفانه یکی از معضلات این است که بخشش حتی با کمترین داشته انجام نمی شود و انسان همواره منتظر است تا فلان مبلغ و دارایی را داشته باشد تا اقدام به بخشش کند
معضل بعدی که در جامعه ما بسیار رواج دارد این است که انسانها آن طور که دوست دارند می بخشند یعنی حاضرند شکم 1000 نفر انسان سیر رو یک شب سیر کنند و در بوق و کرنا کنند ولی آن غذا یا خوراک را در اختیار مستمندان قرار ندهند
مورد بعدی هم این است که این بخشش را برای نشان دادن به دیگران و یا دور زدن قانون انجام می دهند
با سلام خدمت همه دوستان و استاد و گروه تحقیقاتی عباسمنش
من فکر کردم و به نظرم این دو باور می تونن ترمز هایی برای این خواسته باشن البته ممکنه باور های دیگه هم باشه ولی به نظرم این دوتا اصل تر و ریشه دار تر هستن
یک. اینکه شخصی که چنین درخواستی دارد احساس لیاقت نمی کند و فکر می کند نمی تواند ثروت فراوان داشته باشد به همین دلیل با اینکه خواسته ش ثروت هست اما نمی خواهد همه ی آن ثروت را داشته باشد و حتما برای اینکار باید به کسی بدهد یا جایی آن را خرج کند که فکر می کند بهتر است مانند همین مثال هایی که مطرح شد.در غیر این صورت تمام این ثروت را برای خودش می خواست و بدون هیچ شرطی از خدا درخواست ثروت می کرد.
دوم. باور کمبود – شخص فکر می کند که ثروت ها در جهان کم است و او دوست ندارد ببیند یک عده ای تمام ثروت جهان را در دست دارند و عده ای بدون ثروت مانده اند پس می خواهد خداوند به او ثروت دهد تا این نابرابری را پوشش دهد . او می خواهد ثروتمند باشد اما چون فکر می کند که ثروت کم است به آن نمی رسد با اینکه درخواستش ثروت است .
شاد باشید و سالم و ثروتمند :)
سلام استاد عزیز و دوستان
امیدوارم توضیحاتم مفید باشه.
جواب سوال:
این باور یعنی اینکه من که پیش خدا ارزشی ندارم (عدم لایق دونستن خود ) و اگر خدا به من ثروت بده بخاطر مردم به من میده (یعنی عدالت در جهان وجود نداره و داره به مردم ظلم میشه و من باید مردم رو کمک کنم ) یعنی اینکه ما مردم رو واسطه قرار میدیم تا خدا به ما نعمت بده این یعنی شرک خفی , این یعنی عدم ارزشمند نبودن خودمون.
و اینکه ما از تمریناتی که داریم انجام میدیم نتیجه نمیگیریم دلایل زیادی وجود داره : لایق ندونستن , باور نداشتن به نتیجه , ارسال فرکانس نامناسب , تجسم نادرست , باور نداشتن به اینکه خودمون شرایط رو رقم میزنیم با افکار و توجهمون و احساسمون…….. من این دلایل رو عدم پیشرفت افراد میدونم.
ممنونم از استاد عزیز, موفق باشید.
سلام
من در موردش فکر کردم، اولش یاد اون توالت فرنگیه افتادم و اون تو ذهنم بولد شد که حتما اینم باید یه اینطور چیزی تو خودش داشته باشه یعنی جاش اون ته مهای ذهنمون که آدم خیلی نسبت بهش هوشیار نیست باید باشه
مطمئنا ترمزا اکثرا خیلی مخفین، واقعا رو نیستن و نمیشه به همین راحتی ازشون مطلع شد
خصوصا تو این یه مورد، میدونین چرا؟
هر جا یه ترمزی در کاره متوجه شدم که معمولا توام با ترس، اضطراب، خشم، خجالت، عدم اعتماد به نفس و …. هست و چون اینا هم اصولا چیزای منفی ای هستن راحت میشه به عنوان ترمز بپذیرمشون و اگرم درستش نکنم حداقل ازش آگاهم و شاید خیلی وقتا هم به خاطر اینکه حلش نکردم خودمو سرزنش کنم و ….
اما وقتی یه چیزی ذاتا خوبه چطوری می خوای به این برسی که این بده!!! یا اینکه یه باور نادرسته و همینه که ترمزه توئه
یعنی کمک به دیگران و این تیپ مسائلی که ذاتا مثبتن، و احیانا فکر کردن بهشون حال منو خوب میکنه نمیتونه تو رده ی ترمزا قرار بگیره، آخه چیز خوبیه…
میدونین فکر کنم همه ماها تقریبا اینجور فکرارو همراه با اینکه پولدار یا ثروتمند بشیم تو ذهنمون داریم که حتما به خانواده و دیگران کمک کنیم، خوب این از نظر هممون یه تفکر پسندیدست ، اینکه ما چه آدمای خوبی هستیم، به فکر دیگرانم هستیم، حتی قبل از اینکه به فکر خودمون باشیم احتمالا احساس خیلی خوبی به ما میده (*)
*
به نظرم ترمزه اینطوره که من این تو ذهنم میاد که نمیشه که من ثروتمند باشم و اونایی که دوسشون دارم نباشن، یا اصولا نباید اینطور باشه.
اگر بخوام یکم تقویتش کنم تا بهتر دیده بشه باید اینطور بگم:
زمانی که حتی می خوام به این فکر کنم که آدم ثروتمندی باشم، یا درخواست پول فراوونی داشته باشم، یا اینکه تو یه زندگی مرفه و خوب باشم اینکه شرایط الان دوروبریامو میبینم و ناخودآگاهم همش اینو تکرار میکنه که ببین اینا چقدر شرایط سختی دارن، ببین که بابام هنوزم داره میره سرکار، ببین که یه مسافرت نمیتونیم بریم، ببین که نمیتونن فلان غذای خوب رو تو ماه چند بار بخورن، و احتمالا اینطور میشه که همه اینارو کنار هم میچینم تا به این برسم که پس خودم نباید پول داشته باشم، اونا حقشونه که ثروتمند باشن تا از این اوضاع خارج بشن و شرایطشون بهتر بشه، یه جورایی از خودگذشتگی ای که برامون ارزش شده تو طول زمان و در واقع هممون هم این کار و این تفکر رو یه تفکر خیلی خوب و مردونه و سخاوتمندانه میدونیم، واسه همین شاید اصلا به ذهنمون هم نیاد که این میتونه اون اشتباهه یا اون ترمزه باشه
پس خود ترمزه اینه که اونا ندارن منم نباید داشته باشم
عواملی که باعث این ترمز میشن:
باور کمبود، اینکه احتمالا مثلا هر بار برای رزق و روزی نوبت چند نفره، و محدودیت داره، من فعلا صفمو بدم به کسایی که دوسشون دارم
کنار نیومدن با اینکه هر کسی مسئول زندگی خودشه و احتمالا من باید به بقیه کمک کنم تا اونا به چیزایی که نمی خوان و از نظر من واسشون خوبه برسن
درک نکردن درست بخشش و جایی که باید اتفاق بیفته و روشش
و خیلی باورای اشتباه دیگه که هر چی بیشتر در موردش فکر کنم بیشتر متوجهشون خواهم شد