آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 60 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

799 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1676 روز

    به نام الله یکتا

    سلام جانانم سلام استادم

    متن این فایل بینظیر بود و بعد از خواندن متن بی اختیار اشک از چشمانم جاری شد و بعد از آن صدای جانانم چقد دلنشین بود برای درک این فایل خدایا من چقدر گمت کرده بودم و تو انقد مهربونی که بهم نزدیک شدی و منو به حال خودم نزاشتی البته که در میان دل مشغولی هایم دلم فقط تو را میخاست اما نفس سرکشم دورم میکرد ازت شیطان با نجواهایش نا امیدم میکرد از رحمت بی انتهایت و اما تو باز هم ماندی کنارم با همه ی بی معرفتی های من و چه خدایی دارم که ازش خواستم و دعایم را اجابت کرد و این چنین استاد عباسمنش را سر راهم گذاشت تا با او به خدا نزدیک شوم به آرامش برسم عشق واقعی را تجربه کنم احساس خوب داشته باشم ثروت را بسازم و او دست خداست در زندگیم خدایا چقد بزرگی چقد رحمتت بی انتهاست و کمک کن بمانم در مسیرت و بمانم با استادم که با او نجواهای شیطان اثری بر من خواهد داشت دلم قرص میشود خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Asal Banoo گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    سلام استاد

    سفر روز سی و پنجم

    چه حس خوبی داره این آگاهی ها رو میشنوی

    خدایا شکرت که تو مدار شنیدن این آگاهیها قرار

    گرفتم خدایا سپاسگزارم 💕💕 واقعا نمیدونم چی

    بگم فقط با شنیدن این فایل حالم خیلی بهتره

    خدایا سپاسگزارم برای وجود استاد 💞💞💞💞💞💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    خدا یاور من است گفته:
    مدت عضویت: 2345 روز

    ردپای سی و پنجم:

    برخلاف فایل های فصل اول که هر روز پشت سر هم نگاه می کردم و رد پام رو ثبت می کردم الان توی فصل دوم، فایل رو دانلود می کنم و هی گوشش میدم و دو یا سه روز بعد از اینکه کاملا آگاهی های اون فایل در من جافتاد میام و رد پام رو اینجا ثبت می کنم.

    خدا رو شکر استاد. به فاصله شنیدن تا نوشتن به یه آگاهی و آرامشی دست پیدا کردم که میتونم بگم بخش زیادی از اون آرامش و خوشحالی و امیدواری کودکیم بهم برگشت. الان دقیقا بیست و چهار ساعته که به لطف خداوند یه نگرش بسیار زیبا بهم الهام شده.

    دیروز مابین صحبت هام متوجه یه موضوعی شدم. من خیلی وقته که به اهمیت ذهن و نحوه تفکر در سعادت زندگیم پی بردم اما هر بار که می اومدم و اون باور مخرب رو شناسایی می کردم اوضاع تا زمانی خوب بود که دوباره در اون شرایط آزار دهنده قرار نگیرم. (امیدوارم گفته هام واضح باشه و بتونم مفهوم رو خوب برسونم.)

    وقتی دوباره توی یه شرایطی که ناراحتم می کرد قرار می گرفتم، تپش قلبم، دلهره و حال بسیار بدی رو تجربه می کردم. انگار که یه دکمه ای با به راه افتادن این حال و اوضاع بد تعرف شده بود و هر وقت که یه عامل بیرونی، این دکمه رو فشار می داد، دوباره این مسیر تکراری شروع می شد و چیزی که بدترش می کرد این بود که شروع می کردم به سرزنش خودم که نه تو داری اشتباه می کنی نباید الان اینجوری فکر کنی و باید بهش توجه نکنی و یه اوضاعی رو میساختم که ناگفتنیه.

    تا اینکه دیروز انگار یکی دیگه با صدای من و با حرف های من به خودم گفت که ببین! بر اساس باورهای مخرب و اشتباه قبلیت یه مسیر فیزیولوژیک توی جسمت و روانت شکل گرفته و این علائم نتیجه اون باور مخربه. الان که این حس بد در تو دوباره ایجاد میشه باهاش مقابله نکن و فقط نگاهش بکن و بدون که این حالت واقعی نیست. نتیجه اون باور مخربیه که مدت ها با اون ابزار فکر کرده بودی الان فقط نتیجه اش رو می بینی. پس ناراحت نباش، بهم نریز بشین و تماشاش بکن و ببین که رفته رفته کم و کمتر میشه.

    مطمئن باش از همون مسیری که اومده میره. چرا؟ چون تو یه روزی ناخواسته و بخاطر ناآگاهیت دعوتش کردی، الانم تو تصمیم گرفتی که بره. پس قطعا میره.

    ممنونم استاد بخاطر همه چیز. از صبح هر وقت که احساسم میخواست بد بشه، فقط به اون حالت و ناراحتی از بالا نگاه می کنم و باهاش ادغام نمیشم. فکر می کنم الان داارم با روحم به همه چیز نگاه می کنم و فاصلم کم شده.

    خب اینم از ردپای سی و پنجم از این فصل پر برکت. بریم ببینیم فایل سی و ششم قراره چطوری من رو کن فیکون بکنه.:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1665 روز

    بنام خدای مهربان

    سفرنامه روز سی وپنجم

    خدایا شکرت برای این همه آگاهی

    روز به روز عالی تر میشوم

    روز به روز قوانین و بهتر درک میکنم ،زندگی برآیم خیلی زیبا شده هر روز با کلی احساس خوب شروع میکنم و وقتی هم احساس بدی دارم خیلی زود میتونم خودمو با احساس عالی برسونم

    برای این همه اتفاقات خوب سپاسگزارم برای هدایت شدنم به این سایت بهشتی سپاسگزارم، واقعا بدون اغراق از هر لحظه زندگیم لذت میبرم حتی تضادهایم برام حس خوب دار ه چون میدونم منو به مدار بالاتر میبره فقط باید سکوت کنم و نظاره گر باشم.

    حس و حال عجیبی دارم حس و حالی که تو دوران کودکی داشتم که چجور به آسمون نگاه میکردم وبرایم تازگی داشت و نهایت لذت و می‌بردم بدون اینکه خسته بشم همیشه نگاه کردن به آسمون برام نهایت لذت و داشت و الان هم باز بعد سالها اون حسو پیدا کردم .استاد عزیزم ممنونم که این حسو بهم یادآوری کردی

    حس ارزشمند بودن پیدا کردم این فایل منو منقلب کرد چقدر بهم نیرو داد ،چقدر بهم حس قدرتمند بودن داد

    باید احساس خوب داشت ،باید شاد بود چون ما خدایی هستیم .این زندگی تنها یک تجربه کوچک در ابدیت توست و به نظر من شعر زیبای نسیمی که مقام و منزلت ما انسان هارو خیلی خیلی با قدرت بیان کردن

    من در این جهان نمیگنجم

    تیر منم کمان منم

    پیر منم جوان منم

    گوهر لا مکان منم

    دو جهان در من نمی گنجد

    من در این جهان ها نمی گنجم

    ذره منم خورشید منم

    چهار وپنج وشش منم (چهار عنصر،پنج حس،شش جهت)

    من آن درخت کوه طورم که در آتش میسوزم

    من ان سنگی هستم که به اوج آسمان در می آید

    گوهر لا مکان منم

    عرش و فرش و کاف و نون منم(همه چیز)

    جملگی در من جمع گشتند

    تو مرا با این باورها بشناس

    اما آگاه باش که من در این نشا نه ها نمی گنجم

    دولت جاویدان منم

    گنجی که در هیچ صندوق جواهراتی نمی گنجم

    گر چه امروز در لباس این 《شخص》با اسم های نسیمی، قریشی و …هستم

    تیر منم کمان منم

    پیر منم جوان منم

    وجود و هستی، نشانه های من هستند

    ابدیت و جاودانگی در ذات من است

    تو مرا از روی نشانه ها بشناس

    اما آگاه باش که من در نشانه ها نمی گنجم

    من گنج نهانم که اکنون عیان شده ام

    من معدن گنجم

    اما گنجی که در اقیانوس ها و کوهها نمی گنجد

    هم صدفم هم مراورید

    بر پا کننده قیامت و نگه دارنده پل صراطم

    شهد منم شکر منم

    شمس منم قمر منم

    به همه چیز روح و روان میبخشم

    اما خود در روح و روان نمی گنجم

    آیت شعرو سامی یوسف خونده به زبان ترکی و به فارسی ترجمه شده و گوش دادنش خالی از لطف نیست

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    جمال خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1341 روز

    سلام وعرض ادب

    بخدمت استاد خوبم وبانوی مهربان این خانواده همیشه سبز .

    وتک تک دوستان ویاران همیشه سلامت وسر افراز …

    آرامش در پرتو آگاهی من را با خودم آشتی داد داستان از آنجا شروع شد که با صدای لرزان خودم ارام ارام تمام متن های آرامش در پرتو آگاهی رو ظبط کردم وبارها وبارها گوش دادم اویل خجالت میکشیدم از صدای خودم ارام ارام در وجودم گلی شکوفه زد که اکنون هیچ که خجالت نمیکشم دارم لذت میبرم وبراستی از اعماق وجودم از تک تک سلول‌های وجودم احساسی بنام سپاسگذاری رشد کرده وممنون شکر گذارم واز شما استاد عباس منش عزیزم ممنون وسپاسگذارم که منو با خودم آشتی دادی تشکر الهی صد هزار مرتبه شکرت خدایا شکرت .

    این روزها من احساس پرواز کردن دارم .

    این روزها نشاط وشوق د وجودم موج می‌زند

    الهی صد هزار مرتبه شکرت

    این حال واحساسات لطیف رو صادقانه ومودبانه تقدیم حضور تک تک دوستانم مینمایم واین احساسات رو من از اینجا در میان کامنت های شما یافتم الهی شکرت

    خیلی دوستتتان دارم به امید روزهای خوب وخوش آینده…..

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    آتلانا اخوان گفته:
    مدت عضویت: 1518 روز

    بنام خالق هستی.سلام به استاد گرامی و دوست داشتنی و خانم شایسته مهربان و تمامی دوستان هم فرکانسی خودم.خودشناسی و شناخت اصل خودمان یکی از مهمترین و زیبا ترین موضوع زندگی ماست .خلقت ما و اصل ما .با رها و بارها فایل های اگاهی شما استاد عزیزم رو گوش میکنم و با خودم زمزمه میکنم و ارامشی عجیب و تازه میگیرم.من خودم رو در تک تک این فایلها دیدم و شناختم و سپاسگذار خداوندی هستم که هدایتش لحظه به لحظه با من است.ممنونم استاد عزیزم.برای بودنتان و تمامی زحمات شما💐💐💐🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    روسینول گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    سلام

    روز سی و پنجم

    این ارامش رو گرامی میدارم

    و این حس خوب رو

    و این حس خدا گرونه رو

    سکوت زبان تمام دنیاست

    زبان مشترک ما

    همه ما…

    اما انقدر سوال ذهن ما رو درگیر کرد

    انقدر درگیر چیز های مختلف و چه بسا الکی شدیم

    که یادمون رفت که جواب تمام سوالات

    و تمام راه حل ها

    درون ماست

    «همین است که، تو هر چند هم موفق، هنوز در درون، به دنبال چیزی می‌گردی، هنوز به آرامش نمی‌رسی، هنوز یک چیزی کم داری و آن قداست تو ابدیت تو و اصل توست»

    فایل های ارامش در پرتو اگاهی جزو اولین فایل هایی بود که از این سایت گوش کردم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    به نام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    تواین مهمونی قشنگ که هممون دعوت شدیم

    اومدیم تا میتونیم برقصیم و خوش باشیم

    من میخوام تا میتونم شاد باشم

    من میخوام تا میتونم ثروتمند بشم

    من میخوام تا میتونم عاشق باشم

    من مقدسم من جذابم

    من عالی ترینم

    درپناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    به نام خداوند هدایتگرم به سمت زیباییها و خواسته هایم بصورت کاملا طبیعی و بدیهی🌱

    روز ۳۵ ام🌱

    و ما زمینی شدیم …. و ذهن ما و ورودیهای ذهن ما و محدودیت هایی که برایمان گذاشته شد ما را از روح متعالی و لایتناهی مان دور و دورتر کرد و ما غم را پذیرفتیم ناراحتی باور به کمبود فراوانی شانس و…‌..را باور کردیم و فراموش کردیم روح ما سرشار از آگاهی آرامش شادی ثروت سلامتی خوشبختی و تمام ویژگیهای خداگونست فراموش کردیم که ما تیکه ای از خداوندیم در واقع خود خداییم با یه عااالمه ویژگی های فطری خداگونه….و این اتفاق وقتی میفته که ما فاصله ی فرکانسی روح و ذهنمون رو کم کنیم و در واقع روح و ذهنمون رو بر هم منطبق کنیم و به احساس خوب برسیم زیرا احساس خوب=اتفاقات خوب🌱

    دیدی که هر اتفاق خوب تنها نتیجه ی قلبی پاک بوده است…؟ و خواهد بود… و قلبت را پاک کردی و ساده تر شدی و سادگی یعنی رهایی…

    و همین است که هنوز اینجایی و هنوز مشتاقی و هنوز میشنوی صدای خودِ ابدیت را که از درونی ترین لایه های وجودت با تو حرف میزند…من جانم و آگاهی تو جسمی و ذهن…و من اصلِ تو ام خودِ متعالیِ تو…خودِ لایتناهیِ تو…توِ بی نهایت..توِ مقدس…وقتی فراموشم میکنی و فراموش میکنی که این زندگی تنها یک تجربه ی کوچک در ابدیتِ توست سقوط میکنی..و همین است که جامعه ی بشری همه ی بشرِ امروز در سراشیبیِ سقوط است و همین است که ارزش های امروز همه بی ارزشیست…

    و تو تنها وقتی نجات می یابی که مرا دوباره پیدا کنی … خودِ لایتناهی ات را… اصلت را… و همین است که تو هرچند موفق هنوز در درون به دنبال چیزی میگردی…هنوز به آرامش نمیرسی…هنوز یک چیزی کم داری… و آن “قداستِ تو” “ابدیتِ تو” “اصلِ توست”

    بیا این دیدگاه را گرامی بداریم…این دم را که برای همه پیش نمی آید و چه میشد اگر پیش می آمد…بیا بیشتر آشنا شویم..حکایت من و تو که حکایت جان است و جسم … و من که از ازل بوده ام اینبار در تو تجلی یافته ام … خیلی پیش از تولد… پیش از جنین…پیش از تصمیم…

    و تو از من زاده شدی…از سکوت…از ابدیت…از قداست…

    من آگاهیم تو جسم بودی و ذهن…تا اینکه آمدی جنین..نوزاد….و آگاه بودی و ساده…

    جز شادی و رهایی نمیشناختی و لحظه ها را یکی یکی زندگی میکردی…سکوت بودی و در گفتگویی آرام با من…

    تا نفس پیدا شد تا مشغولت کند..تا در شلوغیه اندیشه ات صدایی از من نشنوی..

    نفس خشم را به تو آموخت..کینه را..حسد را…اندوه را…قالب را تا گفتگوهای درونیِ تورا ذهنِ تورا…آشفته کرد…

    و ناپاکی ها که از طبیعت نبودند از خدا نبودند…و جسم تو آنهارا نمیشناخت به این آشفتگی دامن زدند

    تصاویر آلوده…افکار آلوده…صداهای آلوده…گفتار آلوده و غذاهای آلوده جسم و ذهنِ تورا پریشان کردند و قیل و قالِ نفس را بیشتر و بیشتر…تا سکوت را از تو گرفتند و سکوت زبانِ گفتگوی من بود با تو…

    و من آرام آرام فراموش شدم و تو حتی فراموش کردی که لایتناهی هستی…مقدسی..ابدی هستی..

    و “زمینی شدی….”!!

    و سقوط کردی…

    دست و پا زدن های بی نتیجه…روابط آزرده..تحقیرها..خشم ها…کینه ها‌..حسادت ها…پریشانی ها…بیشترخواهی ها…فرافکنی ها…و مشکلاتی که به آنها عادت کرده بودی و فکر میکردی زندگی همین است..برای همه تلخ است..برای همه همین است…

    زمین..و زندگیِ زمینی و غافل بودی که آرامش و سعادت چنان به تو نزدیک است که در توست…در ذره ذره ی تو..

    من..و من آنقدررر فراموش شدم که حتی نمیپذیری که زمانی بوده ام…

    چنان که آمدند و گفتی و گوش نکردی..اما چه باک…حالا سکوت کرده ای که بشنوی..و مرا تجربه کنی…و سعادت را…و این بی شک بزرگترین اتفاقِ زندگیِ توست..

    همان که همیشه در انتظارش بوده ای…همه ی آنچه تو را به سمتِ سعادت میرساند بازگشتِ تو به اصل خویش است…

    بازگشت به من…

    توِ لایتناهی‌..

    خودِ مقدسِ تو…

    و تو تنها در سکوت و آرامش است که میتوانی به من بازگردی…

    وقتی نفس را و گفتگوهای درونیت را آرام میکنی…

    هرگاه با مشکلی مواجه میشوی به من بازگرد…

    به درون…

    و بخاطر بیاور که تو موجودی الهی هستی…

    و همه ی این زندگی تنها یه تجربه ی کوچک فیزیکیست

    زندگی ابدی و مقدس تو تجربه ای که بارها و بارها تکرار میشود…

    و بخاطر داشته باش که تو لایتناهی هستی و تو لایتناهی هستی…

    تو ماندگاری و پایدار….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2698 روز

    روز سی و پنجم

    به نام خالق هستی

    سلام استاد ارزشمندم ، سلام خانم شایسته‌ی گل و سلام دوستان عزیز

    به راستی که چه قدر زندگی کردن شیرین است..زندگی کردن…!

    زندگی کردن یعنی لذت بردن از لحظه لحظه های زنده بودن ..

    گاهی فراموش می‌کنیم که خیلی از داشته های امروزمان جدا از اینکه حاصل افکار دیروزمان است، دقیقا همان آرزوییست که دیروز داشتیم…

    آرزو می‌کنیم و وقتی رسیدیم یادمان می‌رود ..

    آرزو را فقط در چیزهای بزرگ و محال می‌بینیم..

    آرامش یعنی زندگی کردن در امروز،در اکنون ..

    یعنی غصه‌ی دیروز را نخوردن و ترس فردا را نداشتن ..

    و چه قدر شیرین است داشتن این آرامش ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: