آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

682 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1236 روز

    سلام

    برگ 38

    غمگین بودن ناراحتی وگریه همه از باور کمبود میاد ما زمانی بابت از دست دادن چیزی ناراحت میشیم که فکر می کنیم همین یه دونه بوده وتموم شده دیگه نیست

    اگر ما باور کنیم فروانی هست ازشغل از کار حتی از پارتی مشتری ثروت موفقیت و روابط هرگز حسادت نمی کنیم وخدارا بابت عشق ونیرو خیر سپاس گذاری می کنیم

    من الان 28 سالم ومجردم خیلی می گن دیر شده باید دیگه اقدامی کنی وبه یکی جواب بدهی اما من ایمان دارم به وقتش خدا بهترین رابطه برای من به وجود میاره حتی دیروز شنیدم یکی از آشنایان ازدواج کرده اونم تو یه شهر با فاصله زیاد از شهرما گفتم ببین وقتی خدا بخواد هرگز دیر نمیشه وبرای همه چی یه پلن مخصوص داره

    خدایی که می توانه این تعداد برگ درختان نقاشی کنه از زندگی منم می توانه مراقبت کنه

    خدا همیشه محافظ منه و خودش بهترین را برام ایجاد می کنه

    من امروز برای شغل جدید دارم آماده میشم یه شرکت با فعالیت متفاوت از کار قبلی ام وهمکاران که نمی شناسم با این که همه کارم کردم ولی یک ماه هست منتطر تماس آخر ونامه آخر هستم که کارم شروع کنم باوجود تمام موانع من نگران نیستم وتمام تلاشم دارم می کنم که باور توحیدی ام تقویت کنم ورابطه نزدیک تر از قبل با خدا ایجاد کنم

    این ردپا گذاشتم که به لطف خدا وقتی خدا خودش از طریق دستان زیبایش به من نشان داد بیام وبگه آره شده برای من بازم میشه

    بماند به یادگار 1403/04/15 ساعت 23:55

    خدایا شکرت بابت حضورت درتک تک لحظه زندگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 970 روز

    به نام خداوندی که قدرتش بی نهایت ست

    خداوند رزاق و روزی رسانم

    سلام به استاد عزیزم و سلام به بانوی شایسته مهربان

    استاد عزیزم این فایلهای در پرتوی آگاهی و توحید عملی خیلی روی انسان و ایمانش به خداوند تاثیر میذاره و تاثیر گذاشته‌ که الان اینجا هستیم

    متشکرم از شما عزیزان

    من قبلا فکر میکردم باید بین ما و خداوند واسطه ای باشد چون ما گناه کاریم و خداوند مستقیم حرفه ما رو نمیپذیره اما کاملا در اشتباه بودم

    و خداوند هدایتم کرد به سمته استاد عزیزم که راهنمای ما در زندگی شدن

    اگر ما باورهامون رو درست کنیم کارکرد ذهن و روح رو بفهمیم و بیایم روی خودمون بیشتر کار کنیم و ذهن و روح رو با هم هماهنگ کنیم بعد میتونیم با خدا صحبت کنیم خواسته هامون رو بگیم و بدون زور و تقلا اجابت بشه

    برای موفقیت یه سری کارها رو باید انجام بدیم و یه سری کارها رو نباید انجام بدیم

    چیزهایی که ذهن می‌گویدرو نباید انجام بدیم اگر خداوند و قدرتش را باور داربم و بیایم به ندای قلبمون گوش بدیم

    کار ذهن : ترس ، نگرانی ، ناامیدی،استرس، بی ایمانی، احساسه بد و فرکانس بد و مریضی و فقر ست

    کار روح: شور و شوق ، امید ، انگیزه ، خوشحالی ، شادی ، احساسه خوب و فرکانس خوب، ایمان داشتن به غیب و سلامتی و آرامش و نعمت و ثروت است

    ما که الان قانون رو متوجه شدیم بیایم با روحمون یکی بشیم و همه چیز رو به خداوند قادر بسپاریم با ایمان وافر و جهان هم به این توجه و فرکانس ما جواب می‌دهد و از جنس همون توجه و فرکانس شرایط و اتفاقات رو وارد زندگی و کسب وکارمون می‌کند این قانونه خداوند ست

    خدایا من بجز تو کسی رو ندارم

    الهی و ربی من‌ لی غیرک

    امروز از صبح با همسرم شروع کردیم به نظافت خونه اونم با عشق و انرژی و احساسه خوب

    طبقه بالا رو تمیز کرد همسرم منظورم روی پله هاست و بعد اومدیم یخچال و ماشین لباسشویی رو برداشتیم و همه جا رو برق انداختیم و همش شکرگزاری می‌کردیم برای وسایل خوشگل و شیک آشپزخونه

    و احساسه خوبی داشت و وسایل اضافی رو بیرون گذاشتیم امروز خونه رو مثل ذهن و قلبمون پاک سازی کردیم

    الهی شکرت برای تمام داشته هایم

    خدایا حضورت در خونه ام هر روز مایه دلگرمی و امید من است

    در پناه خداوند مهربان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2565 روز

    سلام به استاد عزیزم و همسفرانم

    امروز همزمان با خواندن سفرنامه و.گوش دادن به فایل آرامش در پرتو اگاهی به سمت کتاب گفتگو با خدا و یه بند از ان هدایت شدم .و گفتم اینجا در میان بزارم:« زمانی که تو از پیش از خداوند برای چیزی که مورد ارزوی تو است تشکر میکنی در واقع بدین معنا است که آن ارزو تحقق یافته است ..اعتراف به این واقعیت است که خداوند قبل از اینکه چیزی بخواهی آن را به تو عطا کرده.»

    و چقدر این جمله خانم شایسته در متن سفرنامه خوب و ارامش بخش بود «باید بیشتر بر خودمان ساده بگیریم، باید بیش از پیش «احساس خوب داشتن» را مهمتر از همه چیز بدانیم. باید بیشتر باور کنیم که طبیعیه خوشبخت باشیم طبیعیه عشق تو زندگیمون جاری باشه». و بقول استاد تمام نگرانی های من وقتی اغاز میشود که فراموش میکنم لایتناهی هستم. آنچه تورا به سعادت میرساند بازگشت تو به خویش است .» خدیاا شکررررت

    شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1446 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا

    روز 38 ام و تعهد من!

    «««خدای من در همه ی انچه که، بمن حس خوب میدهد ،حاضر و موجب لذته من میشود»»»

    مثل همون قهوه صبحگاهی ،حین نوشتن ستاره قطبی

    مثل همون ، اب پاشی گلهای کنار دیوار

    مثل شستن ظرفهای سینک ک بهم لذت میده برای تمیزی

    مثل همون روغن ماشینی ک عوض کردمو در کمتر از 5 دقیقه ،عوض کرد ،چون بجای یه نفر،سه نفر اومدن برای تعویض و‌کمک بهم تا من زودتر برسم به برنامه های بعدیم

    مثل همون چیکن گریل و سبزیجات کنارش که مشرف به کوهای داراباد نشستمو خوردم

    مثل همون کافه ای که هرروز از کنارش رد میشدم اما هیچوقت ندیده بودمش خیلی هدایتی رفتم داخلش ،خدارو در برخورد اون گارسون دیدم

    خدارو در قهوه و وافلو توت فرنگیا دیدم

    خدارو در رنگین کمان بالای سرم دیدم

    خدارو وقتی دیدم ک میگفتم ایکاش میشد سقف کافه باز بودو رنگین کمونو کامل ببینم و یهو دیدم صاحب کافه ،سقفو باز کرد

    در لحظه من رنگین کمونو کامل دیدمو دوباره بست

    به دلیل بارش بارون

    خدارو در اون زمینی دیدم ک با اون مساحت و زیبایی ها،فقط منو دوستم اونجا بودیم و من حس و لذتی داشتم که اون ویوی کل تهران و اون ساختمونو موزه ،خونه ی منه!مثل پارادایس

    خدارو در اون اسمون رنگین،یه طرف غروب ،یه طرف ابرهای گوله ایه سفید،یه طرف ابرهای مشکی ،اسمونه بهار دیدن داره

    خدارو در اون طاووس ها و عقاب ها و کبوترهای اون حیاط دیدم که به صورت رایگان و در نبود هیچ ادمی،دیدمو و لذت بردم

    خدارو در اون قطرات بارون دیدم که وقتی دوییدم برم زیر درخت از شدتش،سرمو بلند کردم دیدم زیر درخت توت هستمو دستمو دراز کردمو توت خوردم

    خدارو در اون چمن های سبز و درختایی با رنگ خاص،درخت گوجه سبز دیدم

    خدایااااا این ها فقط یکروز و یک هزارم احساس من و دیدهای من ازون لحظاته اون یکروزه!

    خدا تو همه جا هستی

    تو همون هستی ک من فرکانسشو‌ میفرستم

    به شکل همونی در میای ک من میخوامو بهم احساس لذت میدی

    خدایا ،،،

    اون رنگین کمان،همونی بود ک وقتی داشتم فیلم های شمارو همین چندروز پیش میدیدم بغل ابشار،با پسر و عزیز دلتون

    دلم خواست

    گفتم رنگین کمون چقدررررر جذابه و دیدمش

    تمام اون کبوترها و جوجه ها،همین پریروز داشتم فیلمیو میدیدم از زندگی در بهشت،رفتین کلی جوجه خریدین و من داشتم لذت میبردم از رفتارتون باهاشون

    خدایاا اسمونه امروز،مثل هموون اسمونی بود ک چندروز پیش.توی یکی از فایلا با مریم جان داشتین پیاده روی میکردین و شما در وان بخواب رفته بودین و مریم جان به عنوان جایزه یک گل برای شما اورده بود…

    خدای من ،من از قبل همه ی این پکیجه باور نکردنیو دیدمو از قبل فرکانسها رو با دیده هام،از فایل و سایت شما فرستاده بودم

    پس چقدر برام منطقی تر شد که ورودی ها در لحظه ،دارن ایندرو میسازن و چقدر خوشحالم این سفرنامه داره هروز ورودی های ناب، به خورده وجودم میده

    استاد یه دنیا ممنونتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    استااااااد :) چقدر نیاز داشتم ب شنیدن این حرفا ،چقد من عاشق این هماهنگی ها هستم،من دختر خدام ،عزیز دردونه اونم ،تعجبی نداره ،و این پاداش باوریه ک بهش دارم ،چند وقته رابطه ام با یکی از دوستام ک برام مهم بود مثل قبل نیس ،و میدونم باعثش خودم بودم ،هروقت از اصل دور شدم،تعادل همه چیز رو از دست دادم ،حتی همین دوستم بهم گفت باید تمرکزتو بذاری روی خودت،چون هدفات مهمه

    این رفیقم مهربونه،خوش قلبه،نیت صافه،یه رنگه،رابطه ما سراسر احترام و رشده ،سراسر اعتماد و حال خوبیه ،جفتمون میخواهیم خنده های بعد از رسیدن ب خواسته هامونو ببینیم،باهم جشن موفقیتا رو بگیریم،واقعا پرتلاشه،قویه،عاقله،مثبت اندیشه،و من از خیلی جهات تحسینش میکنم

    رفاقت واقعی زمان و مکان نمیشناسه، و من ویژگی های خوبشو نوشتم ک ب خدا بگم حواسم هست چه ادمای خوبی سر راهم گذاشتی ،استاد عباسمنش رو گذاشتی ،خانوادم،استاد های حرفه ای ک دارم داخلش مهارت کسب میکنم و دیوانه وار میدونم تو این کار بهترینم،زمان ازاد ،سلامتی ،غذاهای سالم و خوشمزه،شهری زیبا و ادمایی زیباتر ک اطرافم هستن و همیشه تحسینم میکنن،رفیقایی ک اگ بزنم جاده خاکی بهم هشدار میدن ،حواسم هس ک همه چیز رو تو بهترین حالت ممکن قرار دادی تا به هدفم برسم،حواسم هست ک قبلا ارزوم بود ب یه کار علاقه پیدا کنم و داخلش بهترین باشم و تو این فرصتو بهم دادی،حواسم هس ک با بودنت دیگه حس تنهایی ندارم،حواسم هس با وجود اشتباهام دوسم داری و اروم اروم منو داری سمت لمس رویاهام میبری

    حواسم هست ک از روز اولی ک رفتم پای کار ،استعدادمو نشونم دادی و همونجا انگیزم هزار برابر شد ،خدایا من حواسم هست … من تو رو دارم ،هر اتفاقی بیوفته تو رو دارم ،هرکی بیاد و بره تو میمونی برام ،تو ارامشم هستی ،میدونم این مدت کمتر باهات حرف زدم،و الان ب حرف تو گوش کردمو این سه دقیقه انقد حالمو قشنگ کرد :)

    میدونم تو همیشه از ساده ترین و کاراترین راه ها منو ب سمت عشق و سلامتی و ثروت میبری

    من دوست دارم …با هر اشتباهی ک داشتم دوست دارم ،و میدونم ک تو هم دوسم داری،

    من حواسم ب همه کارات هس ،ب عشق و توجه و خیر خواهی ای ک از سمت بقیه میبینم،شاید این مدت ناسپاسی کردم،شاید یادم رفت نباید نگران چیزی باشم چون تو رو دارم ،نگرانی برای چی وقتی تو رو دارم؟الان خیلی وقته من فقط خوبی میبینم ،شاید بخاطر بعضی باورهای اشتباهی ک قبلا بوده ،دوس داشتم واقعیت رو جوری جلوه بدم ک نیس ،و بگم خب تنهام ،اما تو اگاهی ک الان حتی اگ بخوامم نمیتونم اینطوری فکر کنم،الان باور من اینه ک من لایقم ،و از خودم مطمئنم،از اینکه دوست داشتنی ام،از اینکه خاصم،پس هرکس هر ادمی دوس داره کنار من باشه ،دوس داره همکار،دوست ،و … باشه ،دیدم ک ادمایی ک خیلی عصبی و مغرورن با من چقدر خوبن ،دیدم من اون عشق خالصه شدم ک هر بدی ای ،از بین میره ،و اینا لطف توعه ب من …میخوام خالص تر شه این عشق،ن برای کسی،برای تشکر از تو …

    دوس دارم رابطمون برگرده مث اون موقع ها ک کلی باهات حرف میزدم و ارامش خالص بودم ،دوس دارم جوری زندگی کنم ک لبخندتو داشته باشم ،دیدگاهم نسبت ب نعمتا اینه ک شکر ک هس،و میدونم بهترشو برام چیدی :)

    ازت ممنونم ک با این تضادها،خیلی ساده و راحت منو هدایت کردی ب سمت خودت،الان خودمو تو بغل تو حس میکنم ،هدایتم کن،باز هم و بیشتر

    میدونم ب اندازه ای ک روی خودم کار کنم ،بیشتر از این زندگی لذت میبرم

    به خاطر داشته باش که همه پریشانی‌های تو فقط و فقط وقتی آغاز می‌شوند که فراموش می‌کنی لایتناهی هستی و تو تنها وقتی سقوط می‌کنی که از ابدیت خود‌، از اصل خود‌، از توی لایتناهی‌، از من‌ دور شوی و آنچه تو را به سعادت می‌رساند بازگشت تو به اصل خویش است.

    عاشقتونم :)

    خدایا شکرت

    خدایا دوست دارم

    هرچه آگاهتر،آزادتر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزه دلم و همه دوستان سایت.

    داشتم توی بالکن زیر نور آفتاب کامنت ها رو میخوندم و لذت میبردم و بعد تصمیم گرفتم منم مثل دوستان عزیزم هر چه از دلم میاد رو بنویسم.

    شاید کامنتم خیلی مرتبط نباشه اما چون داشتم کامنتهای این قسمت رو میخوندم همینجا میذارمش.

    ………………………………………………………………………….

    امروز قرار بود فقط از نور صبحِ طلوع بهره بگیرم اما از آفتاب ظهر زمستانی که نمیشود گذشت…

    پروردگارم رنگ نور امروز مرا به دوران کودکیم برد.

    حیاط خانه پدر بزرگ،بازی های بچگانه،گِل بازی،توپ بازی،خاله بازی در خانه های قدیمی توی حیاط،پختن غذا با آب و خاک و برگ بابونه های توی حیاط،با دست غذا خوردن روی علف ها ،حنا زدن و پیچیدن بوی حنا در تمام حیاط…

    چقدر نور آفتاب زلال بود. چقدر سقف آسمان به خانمان نزدیک بود. مثل امروز…

    و چقدر رها بودیم. رهای رها…

    فقط به فکر همان لحظه اکنونی بودیم که وجود داشت.

    دراز کشیدن روی علف های حیاط و تماشای آبی آسمان بی کرانت و چرت زدن های زیر آفتاب بدون هیچ فکر و دغدغه ی آینده و گذشته.

    با ساده ترین اتفاقات می خندیدیم،با هر لباسی که دوست داشتیم بازی میکردیم،هر طور که دوست داشتیم میرقصیدیم و نگران قضاوت و نظر دیگران نبودیم.

    من به تو نزدیک بودم. خیلی نزدیک …

    چه به سرمان آمد که اکنون در این وضعیت دست و پا میزنیم؟

    مگر چه کم داشتیم که تقلا کردیم بزرگ شویم؟

    روزی ده ها بار می افتادیم و دوباره از نو قدم برمیداشتیم.

    نا امیدی؟نا امیدی چه معنی داشت؟

    چقدر ساده و رها بودیم.

    آفتاب امروز خیلی شبیه به آفتاب سال های کودکیم بود.

    یعنی دوباره به تو نزدیک شده ام؟

    یعنی دوباره تو را یافته ام؟

    باورش سخت است برای منی که سال ها تو را گم کرده بودم…

    باران دیشب قلبم را شست و آفتاب امروز سلام دوباره تو به من بود.

    سلام بر تو ای یار آشنای دیرین من…

    سلام بر تو ای خاطرات شیرین کودکی من…

    دستم را بگیر. دوباره یاریم کن تا بلند شوم و این بار دست در دست تو آهسته و با اطمینان با قلبی سرشار از عشق قدم بردارم.

    سلام بر تو ای خود اصیل من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    هوتن بشری گفته:
    مدت عضویت: 3261 روز

    سلام به دوستان گرامی واستاد عباس منش عزیز من راجب فروانی خواستم یک نظر بدم که به این فایل بی ربط نیست دوستان دنیا روز به روز رو به رشد است وخداوند جهان را به زیبایی بر پایه خیر افریده همان خدایی که خیر مطلق هست و تمام جهانیان حتی خود شیطان را او افریده واین انرژی به زیبایی در تمام جهان و کاینات جاری شده و به کار خودش که همان خیر و رشد و فراوانی است ادامه میده و هر روز نعمتها بیشتر و بیشتر میشود چه تو خواهی یا نخواهی دنیا رو به رشد است و این وسط هر کس این را درک کند میبیند و در مسیرش قرار میگیرد و دریافت میکند به همین راحتی و همه چیز اسان انجام میشود مثل زنبور عسل که در زندگی طبیعی خود غذا میخورد و هم عسل تولید میکند و هم گلها بارور میشود یا در مورد فراوانی انسانها در علم جدید از یک هکتار زمین دهها برابر بیشتر از گذشته گندم اون هم با کیفیت بیشتر برداشت میکنند به طوری که با یک ماشین کمباین به راحتی کاشت و برداشت انجام میشود حالا بماند که خود تولید این دستگاه چقدر انسان را درگیر کرده و ثروت ساخته و ان گندم برداشتی چقدر پول ساخته وو و غیره بله دوستان حالا انتخاب با شماست که این فراوانی را ببین و در یافتش کن یا نه در فقر قهطی بمان دنیا کار خودش را میکند وبه سوی خیر و فراوانیست و این انرژی خیر در تمام کاینات جاریست که نامش خداست ممنون از توجه شما این به من الهام شد که بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1293 روز

      سلام دوست عزیزم

      چه زیبا یادآوری کردی

      که دنیا رو به رشد است چه تو بخواهی چه نخواهی

      این انرژی سراسر خیر و ثروته و زیبایی و نعمت است هر لحظه بیشتر و بیشتر

      و هر کس این را درک کند در مسیرش قرار میگید و دریافت میکند به آسانی

      چند روز قبل از دوستان عزیزم در این سایت زیبا نوشته ی بسیار جالبی در مورد فراوانی خوندم که دقیقا “در ارتباط با متن شماست

      من که حس بسیار عالی ازش دریافت کردم

      می نویسم تا بخودم و دوستانم یادآور شوم:

      بر اساس تحقیقات علمی منتشر شده

      هر دقیقه هزاران هزار کیلومتر بر وسعت جهان داره اضافه میشه

      و این گسترش در تمامی ابعاد هست

      فکرشو بکنید

      هر دقیقه چقدر داره به منابع و ثروتها و نعمتها و زیبایی ها و فرصتها و… داره اضافه میشه

      حساب کنید در یک شبانه روز

      در یک هفته

      در یک ماه و همینطور….

      یعنی این انرژی سراسر خیر و نعمت و برکت و ثروت هر لحظه در حال اضافه شد نه

      و به همین دلیل باید با نگاهت را با خداوند گره بزنی وجهان رو از چشم او ببینی نه با ذهن محدودت

      آیه ای که می فرماید اگر نعمت های خداوند رو بخواهید بشماره در آورید هرگز حساب آن را نتوانید کرد

      براستی که همینطوره

      وقتی هر لحظه داره بر بینهایت ثروت

      بینهایت ثروت و نعمت دیگر اضافه میشود

      چه کسی قادر است آن را بشماره دراورد؟

      جهان بینهایت ثروت داره

      بینهایت نعمت داره

      بینهایت زیبایی داره

      بینهایت فرصتهای شغلی

      جهان پر از فراوانیه در همه ی ابعاد

      فقط اینو باید باور کنیم

      زیبایی ها رو ببینیم و تصدیق کنیم

      نعمتها رو ببینیم و تصدیق کنیم

      ثروتها رو ببینیم و شکرگزار باشیم

      از چشم خداوند جهان رو ببینیم

      انرژی که در تمام کائنات جاری ست و در حال گسترش

      سپاسگزارم از یادآوری درست و زیباتون

      الهی برکت و فراوانی و ثروت و نعمت به آسانی هر لحظه در زندگی تون جاری باشه

      انرژی که نامش خداست

      امین یا رب العالمین

      و به همین دلیله که در عبارات ت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    Rojina گفته:
    مدت عضویت: 1851 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    دلیل اینکه بعد از یه مدت، خیلی چیزا برامون عادی میشه و نتایج افول میکنه، اینه که اولش همه چیز هر آگاهی و هر جمله ای برام جدیده پس جدیش میگیرم و کلی روش انرژی میذارم و کم کم توی ذهنم شکل میگیره که اینه و جز این نیست. اما بعد از یه مدت اگه افسار رو شل بگیرم، نتایجم هم رَم میکنه و همه چیز به هم می‌ریزه.

    الان من خوب فکر کردم.

    گفتم خدایا چرا من زمان شروع تغییراتم یعنی حدود یکی دو سال پیش اینقدر با هر فایل حالم خوب می‌شد اینقدر خوب مسئولیت خودم رو قبول کرده بودم و باورهای قبلیم رو با منطق له و لورده میکردم و هر بار حالم بهتر می‌شد. از یه جایی به بعد هم دیگه نیاز به زور من نبود و انگار دریچه ی ذهنم باز شده بود و فقط می‌شنیدم و باور میکردم.

    دیدم من اون زمان حداقل روزی دو سه ساعت روی خودم کار میکردم با جدیت تمام ورودی هام رو کنترل میکردم و نمیذاشتم هیچ کس روی چینی نازک وجودم خط بندازه با حرف ها یا ورودی هایی که فقط یک درصد ممکنه حالم رو بد کنه، و نتیجه این بود که من هر روز قوی تر می‌شدم با اینکه قبلش هم مستقل و هم قوی بودم ولی این ویژگی ها داشت به شکل درستی در من تقویت می‌شد و من رو پیش می‌برد.

    اما مشکل اینجا بود که عمل نمی‌کردم. درک کرده بودم ولی عمل نمیکردم.

    به خاطر کمالگرایی ام پسرفت و پسرفت کردم و درکم هم از بین رفت.

    تا رسیدم به الان،

    یه نگاه به خودم کردم و دیدم خدای من! دختر! من دیگه اصلا تمرکز بر نکات مثبت و خودم باید حالم خودم رو خوب کنم و … تمام این مسائل به باد فراموشی سپرده شده!!

    هر چیزی رو حتی حرفای استاد، از بدترین زاویه ممکن دیدمش!

    حالا دیگه هر چیزی بوده تموم شده رفته.

    مهم الانه.

    اینا رو هم دارم می‌نویسم که برام رد پا بشه چون همین الانش هم توی این یک ماه خیلی بهتر شدم.

    کاری که الان باید بکنم اینه:

    با کنترل دوباره ورودی هام شروع کنم. هر حرف منفی و بدبینانه ای که هر کسی با هر توجیح و دلیل و منطق و سرپوشی که میزنه رو نشنوم و اگه احیانا به دلیل عدم تثبیت فرکانسم شنیدم، سریع با ورودی های خوب خنثی اش کنم.

    یادم باشه کمال گرایی رو کنار بذارم و به خودم سخت نگیرم و توی شروع از ورودی های صوتی و تصویری استفاده کنم تا راحتتر بتونم خودم توی خلوت خودم برای نجواها دلیل و منطق بیارم و سریعتر ذوبشون کنم.

    خدایا ببین،

    من دارم قدمم رو بر می‌دارم

    تعهدم رو میدم و دوباره شروع میکنم.

    بقیش با تو

    هدایتم کن و مسیر رو برام آسون و زندگی رو لذتبخش کن.

    الهی شکرت

    شاد و سلامت باشید؛)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 816 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    سلام .

    روز 28 .

    خدارو هزاران بار شکر برای حضورم در این سایت توحیدی.

    این فایل دقیقا شرح حال من قبل از ورود به سایت بود عادت کرده بودیم وقتی مشکلی پیش می یومد می گفتیم همه مشکل دارن مگه ادم بی درد هم هست .

    یا وقتی مریض می شدیم مامانم می گفت همه مریض می شن ادمیزاد هستیم چغندر که نیستیم.

    یا وقتی صحبت از مشکلات مالی می شد می گفتند این روزها همه می نالن همه درگیرند دل خوش نیست.

    اما وقتی اومدم توی این سایت استاد رو می بینم که می گن سالهاست بیمار نشدند اصلا مشکل مالی براشون معنا نداره درعین خوشی وخوشبختی زندگی می کنند.

    کامنتها رو می خونم ودوستانی رو می بینم که با استفاده از همین قانون به ارامش وخوشبختی وثروت رسیدند.

    آره باور می کنم که کسانی هم در این دنیا هستند که دارن مثل دوران کودکی فارق از هر قیل وقال ومشکلی زندگی می کنند ودرست مثل بچگی هاشون از هر چیز این جهان لذت می برن.

    به خودم می گم ببین تو نیومدی که زجر بکشی تو نیومدی ریاضت بکشی تو اومدی به دنیا وانتخاب کردی که خلیفه خدا باشی شاد وارام وخوشبخت وثروتمند باشی.

    وکسی که در این دنیا بدبخت باشه اون جهان هم در بدبختی خواهد بود چون خداوند می گه می خواستی زندگیت رو تغییر بدی ودر رنج نباشی من زندگیت رو دست خودت دادم.

    ما موجودات ابدی هستیم تموم نمی شیم ودنیای بعد ادامه این جهان هست هر کس در خوشی بوده ادامه خوشی رو می بینه.

    حدایا شکرت که جهان رواینقدر قانونمند افریدی.

    خدایا شکرت که هدایتم کردی به این مسیر زیبا و در جهل ونادانی نموندم.

    استاد متشکرم.

    مریم جان متشکرم.

    در پناه خدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سپیده رحمانی گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    روز سی و هشتم از سفرنامه من؛

    من لاینتاهی و ابدی هستم، من از جنس نورم، من مسافری برای کسب تجارب در این دنیام و من خالق زندگی خودم هستم…

    اگر اینارو با جون و دل باور داشته باشیم و در ذهن و روح و قلبمون حسش کنیم، یعنی ما خدایی شدیم و در مسیر سعادت داریم پیش میریم…

    مسیری که اگه سنگلاخ و سربالایی و طوفان هم داشته باشه، باز ما دلمون قرصه به نور درونمون، به قدرت مطلق جهانیان، به اینکه همه چیز برای ما خیرست و بس…

    من هر لحظه و هرجا ، در دل طبیعت، در قالب یک کودک که از ته دل میخنده، در رقص یک پروانه زیبا به دور گلها، در باران و برف، در شکل یک پیرمرد ناتوان که لبخند بر لب داره، یا یک کارمند بانک صبور، یه سرایدار خوش انرژی، یا فروشنده مارکت خوش برخورد، یک نگهبان خوش قلب، یک راننده تاکسی مهربون، یک متن زیبا، یک شعر و غزل ،یک فیلم و موسیقی و حتی یک موش کوچولو که از منطقه امنش بیرون میاد و جون خودشو در خطر میندازه که برای بچه هاش غذا ببره خدارو پیدا میکنم…

    من خدارو در تک‌تک لحظات زندگیم میبینمو حس میکنمو آرامش میگیرم، چون من خدایی هستم ،من از جانب قدرت مطلق ،قدرتمند شدم تا خالق زندگی خودم باشم، تا بخواهم تا به من داده بشه، تا زمین و زمان به سخره من دربیان، تا فرشتگان بر من زانو زنن، چون من اشرف مخلوقاتم و لایتناهی…

    من خدایی را میپرستم که همتا ندارد و یکتاست… اوست که آسمان و زمین را آفریده و جهان را چنین منظم خلق کرده…اوست که اگر نخواهد برگی از درخت نمیفتد…اوست که آتش را بر ابراهیم گلستان میکند…اوست که عیسی را در قنداق به سخن میاورد…اوست که رود را بر موسی میگشاید، اوست که یوسف را عزیز مصر میکند…اوست که یونس را در دل نهنگ زنده نگه میدارد…اوست که اصحاب کهف را به خوابی طولانی میبرد…اوست که محمد را در چهل سالگی پیامبر میکند…

    اوست که و اوست که و اوست…

    سپاس خدای را که خالق جهانیان است و فرمانروای عالمیان…

    نمیدونم اینارو واقعا خودم نوشتم!!!!

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشین…

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: