اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
یحزنون « فعل مضارعی که به معنای همیشگی و در همه حال هست»
خیلی جالبه، خیلی از جملات ساده بنظر میرسن ولی وقتی اماده شنیدنشون باشم معنی اصلی شون رو میتونم درک کنم ، بعضی چیزا رو توی قران خدا به شکلی بیان کرده که هیچ اما و اگری بعدش نیاورده، توی این جمله، یعنی در هر صورت تحت هر شرایطی مومن غمگین نیست نمیگه که مومن غمگین نیست ولی توی فلان و فلان مورد اکر غمگین بشه اشکال نداره و حق رو بهش میدیم… میگه یک مومن غمگین نیست
یعنی من باید یادم باشه که وقتی نعمت دارم، همیشه شاد هستم و غمگین نیستم، این یک مورد طبیعیه، تقریبا میشه گفت همه وقتی پول دارن خوشحالن
ولی اگر یه روزی پول نداشتم، مشتری م کنسل کرد، پروژه م متوقف شد، اتفاق ناخواسته ای به هر دلیل برام افتاد، یا خیلی ساده و پیش پا افتاده تر مثلا میخواستم جایی برم و هوا بارونی شد و نتونستم برم نباید در هرصورت غمگین باشم
وقتی کدنویسی میکنم و اخر شب میبینم هنوز نتونستم خلق ش کنم نباید غمگین بشم
وقتی دم امضا قرارداد کنسل میشه نباید غمگین بشم باید بگم خداروشکر که میتونم با استفاده از امیدم به اینده ترمز ذهنی م رو پیدا کنم و اونو به سوخت موشکم برای رسیدنم به خواسته هام استفاده کنم
فقط کافیه یادم باشه که نباید غمگین باشم اگر میخوام مومن باشم
من خودم به شخصه بعنوان ادمی که بیخیاله و هر اتفاق ناخواسته ای که بیفته راحت میگم فدای سرم ناراحتی نداره که درست میشه ، ولی توی موارد شخصی تر و درونی م خیلی به خودم سخت میگرفتم خیلی زیاد، خودمو سرزنش میکردم و همیشه درگیر نشخوارهای ذهنی بودم چون همیشه از خودم انتظار دارم که بی‌نقص عمل کنم، بی‌نقص عکس العمل نشون بدم، از وقتی توی مسیر تغییر و دریافت آگاهی ها قرار گرفتم کمی بهتر شدم ولی درصد غمگین شدنم و ناراضی بودنم هنوز زیاده به نسبت چیزی که طبق قانون الهی باید باشم، یه تفاوتی که در من ایجاد شده و بخاطر فهمیدنش سپاسگزار هستم اینه که من الان دیگه کسی رو مقصر نمیدونم، بلکه مسئولیت همه چیز رو دارم خودم قبول میکنم، ولی همین هم باعث شده سرزنش کردن خودم و بازخواست کردن خودم بیشتر بشه، برای مثال دیروز پارچه خیلی زیبا و گران قیمتی رو که خریده بودم خیاطم اشتباه محاسباتی داشت و اشتباه برش زد، و من مسئولیتشو قبول کردم چون بخاطر فرکانس خودم که احساس میکردم لیاقت همچین پارچه ای ندارم و نباید اینهمه پول بابتش میدادم ( باور به کمبود و اینکه پول وقتی خرجش میکنم تمام میشه و معلوم نیست کی دوباره بیاد، باور به عدم لیاقت م به داشتن چیزهایی که دوست دارم) این اتفاق افتاد… ولی من با تمام وجودم باور دارم که وقتی ترمز رو پیدا میکنم نشونه اینه که قراره حلش کنم پس خوشحال و سپاسگزارم
اصلا غمگین و سست نشو که شکست میخوری
خدا خیلی خوب همیشه هوای منو داشته و داره، هروقت احساس خستگی میکنم، هروقت عجز و ناتوانی م رو در مرحله ای ازدرک و فهم قانون بهش مستقیم میگم، به زیبایی هدایتم میکنه و این آیه ها دقیقا برای خودمه، خود خودم
که خدا با مهربونی منو بغل کرده و میگه نکنه سست بشی و خسته بشی، ادامه بده که من تضمینش میکنم
من چندین روز بود که از خدا میخواستم به من کمک کنه تا جزو بندگانی باشم که لاخوف علیهم و لاهم یحزنون خصوصیتشون هست، چند روز بود که از خدا میخواستم برای توحیدی تر شدنم هدایت و حمایت م کنه و امروز به این آگاهی ها منو هدایت کرد، ازش پرسیدم چکار کنم موفق تر باشم، توحیدی تر باشم، امروز صبح قبل از کدنویسی خواسته های روزانه م ازش خواستم یک حس واقعی عشق و علاقه و سپاسگزاری نسبت بهش داشته باشم و هر چیزی درخواست میکنم با عشق باشه، و خدا الان داره بهم میگه کافیه ناراحت و غمگین و مضطرب و نگران نباشم، اونوقت که من یک بنده توحیدی خواهم بود
منطقی هم هستااا، وقتی که باور داشته باشیم خدا حواسش به همه چیز زندگی من هست اگر همه چیز زندگی م رو بهش بسپارم دیگه نگرانی معنایی نداره… وقتی هم قدرتمنده هم ثروتنمده هم هوشیاره هم داناست هم توانمند و غفور و هزاران خصوصیت مثبت دیگه، خوب؛ دیگه نگران چی باشم؟! اینکه ممکنه منو یا کار منو یادش بره؟! یادش بره روزی منو واریز کنه برام؟ یادش بره منو هدایت و حمایت کنه؟!
نه دیگه!!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَى ﴿1﴾
سوگند به روشنایى روز (1)
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾
پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾
مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾
و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (7)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾
و تو را تنگدست یافت و بى نیاز گردانید (8)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾
و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (9)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾
و گدا را مران (10)
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾
و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (11)
چقدر خداوندم زیبا داره فراوانی رو بهم نشون میده، اینکه هرچیزی لازم داشته باشم و بخوام هست، برام آماده کرده از قبل، فراوانیه آگاهی، فراوانیه هدایت فراوانی توجه و تمرکز خدا به من، فراوانیه نعمت، فراوانیه دستان خدا… میگه ببین من سالها پیش بنده م رو هدایت کردم که این فایل و آگاهی ها رو اماده کنه تا امروز که تو از یکسری تضادها احساس بدی داری، و داری با عقلت میجنگی که حرف من رو که در قلبت هستم قبول کنه و اینقدر نجوای منفی نبافه، به این آگاهی ها هدایتت میکنم و بهت میگم که تو انسان هستی طبیعیه که ناراحت مضطرب یا نگران بشی ولی وقتی توی این احساسات بد نمونی و به من اعتماد کنی و ایمان داشته باشی پاداشی بهت میدم که راضی‌ت میکنه، اون هم از جاهایی که گمان نمیبری اصلا
این فراوانیه عدل خدای منه که میگه اگر یک لحظه توی احساس بد بودی ولی خودت رو از اون احساس بد رها کردی من قانون رو طوری تنظیم کردم که هیچ اتفاقی برات نیفته، ولی اگر توی احساس بد بودی و شروع کردی به اینکه احساستو خوب کنی من دقیقا از همون لحظه اتفاقات خوب رو برات فراهم میکنم.
اگر ما در تمام طول روز جوری به اتفاقات نگاه کنیم که احساس خوبی به ما بده امکان نداره ما اتفاقات بدی رو تجربه کنیم و اگر خوشحال و امیدوار باشیم و احساس خوب داشته باشیم همواره در همه شرایط فقط و فقط اتفاقات خوب رو تجربه میکنیم
اگر ما شاد باشیم داریم به جهان هستی اعلام میکنیم که شادی بیشتری میخوایم و اون دریافت میکنه و شادی بیشتری برای ما به وجود میاره اتفاقات شرایط و موقعیت و ادمهایی رو وارد زندگیمون میکنه که شادی بیشتری رو تجربه کنیم
جهان فرکانس مارو دریافت میکنه و تبدیل به ماده میکنه یعنی انرژی رو دریافت میکنه و تبدیل میکنه به اتفاقات و وراد زندگی ما میکنه
اگر ما احساس بدی داریم در زندگیمون یعنی ما از خداوند تبعیت نمیکنیم و به پیغام های خداوند توجه نمیکنیم و به همین دلیل ما اتصالمون به خداوند دورتر و دورتر میشه و رابطمون دورترودورتر میشه و این به این معناست که ما داریم احساس بدی رو تجربه میکنیم وقتی ما رابطه خوبی داریم با خداوند نتیجش احساس خوبه و اگر نگران و مضطرب و غمگین هستیم و احساس بدی داریم این به این معناست که ما به خداوند ایمان نداریم چون کسی که به خداوند ایمان داره نه غمگین میشه و نه ترسی داره
اگر پشت سر ما غیبت میکنن و ما ناراحت نشیم به خودشون برمیگرده و وقتی به خداوند ایمان داشته باشیم همه چی به نفع ما اتفاق میفته
از هرچی بترسیم سرمون میاد این یه قانونه اگر بترسیم که چیزی رو از دست بدیم از دستش میدیم ولی اگه ایمان داشته باشیم و رها کنیم همه چیز به نفع ما خواهد بود و این ایمان واقعی میخواد
وقتی که ایمان هست غمی وجود نداره چون دوتاش باهم نمیتونه وجود داشته باشه یه جا و همزمان
اگر ما از موضوعی بترسیم اون موضوع برامون اتفاق میفته
اگه احساس بدی داریم راجبش حرف نزنیم باکسی و ننویسیم راجبش و بهش فکر نکنیم و حتی با خدا هم راجبش صحبت نکنیم و توجه نکنیم به احساس بدمون و بزاریم بگذره و برگردیم به نعمت هامون نگاه کنیم و بخاطر داشتنشون سپاسگزاری کنیم ما باید بتونیم حتی در شرایط خیلی سخت هم احساسمونو خوب نه داریم و احساس خوب فقط زمانی به وجود میاد که ما بتونیم توکل کنیم به خداوند و قدرت خدارو باورکنیم و بعد اتفاقات خوب برامون اتفاق میفته
قلب جایگاهه خداونده و ذهن جایگاه شیطان باید بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم
خدایا ایمانمو به خودت قوی کن و نشانه های بیشتری بهم بده امین
هزاران بار ازتون ممنونم استاد. نمیدونید چقدرنیاز داشتم به شنیدن صحبتهاتون. به اینکه یادبگیرم چطور فکر کنم. سالها به من گفته شده بود که غمگین باش وتمرکز من بر غم و اندوه بود و زندگی منو تا مرز نابودی برد.
چقدر قشنگه زندگی از نگاه شما
چقدر خدای شما قشنگ تره
من عاشق خدای شما شدم. خدای ابراهیم
میخوام یاد بگیرم توکل کردن و شاد بودنو. به نا خواسته ها فک نکردنو و این نیاز به تمرین و تلاش زیادی داره ک امیدوارم موفق بشم تا درست فکر کردن رو یاد بگیرم.
غم و اندوه شالوده زندگی ما ایرانیان است در گفتگوهای روزانه اگر راجبه غم و غصه هامون صحبت نکنیم مثل این می ماند که در یک مسابقه بزرگ از همدیگر عقب مانده ایم
همیشه از کودکی در مدرسه و بعد جامعه بهمون یاد دادن که وقتی از خدا درخواست دارید با اشک و زاری باید همراه باشه حتی یادمه یکی از معلم های دبستان بهمون میگفت اگر میخواهید توبه شما پذیرفته بشه باید بعد از نماز سجده کنید و به درگاه خدا زاری و التماس کنید اگر اشکی نریزید توبه شما پذیرفته نیست
همیشه در مراسمات مذهبی مدرسه از اینکه همه گریه میکنند ولی من اشکم نمیاد احساس گناه میکردم چون بهمون گفته بودند که اگر اشک نمیریزید به دلیل اینه که قلبتون از گناه سیاه شده
اما من همیشه تو ذهنم این بود که خدا بندگانش رو شاد آفریده و از اونها میخواد خوشحال و شاد باشن و با شادی از نعمتهایی که بهشون داده شده شکرگزاری کنن
این فایل و تفسیرهای استاد در مورد کلمه حزن در قرآن حجت رو بر من تمام کرد
همین که خداوند مهربان به من نعمت زندگی در این دنیای زیبا رو داده و اجازه بندگی کردن داده خوشحال و خشنودم
-یادآوری خداوند به حضرت محمد(ص) که احساس غم بهت دست خواهد داد ولی در این حس نمان.
– این جمله که نیروی حاکم بر جهان خیر است چون خداوند خیر است.
– و لحظه ای که فرزند خودتون از دنیا رفت…استاد خودمو جای شما میگذارم.نمیدانم چطور توانستید با سپاسگزاری در عرض سه ساعت به احساس خوب برسید…شما جزء دسته سابقون هستید. همانان که در ایمان از بقیه پیشی میگیرند.خوش به حالتان. امیدوارم با اجرای تمرینات به طور صحیح ایمانم مثل شما بشود.
سلام به استاد عزیزم،خانم شایسته مهربان و همه دوستان خانواده عباسمنش
روز یازدهم سفرنامه:
یه دوره بود که عوامل بیرونی خیلی روم تاثیر میذاشت و کوچکترین چیزها درونم ایجاد ترس و نگرانی میکرد. چند مدت قبل تقریبا یکسال قبل این فایل رو از کانال یوتیوب دیدم و خیلی به دلم نشست و از اون موقع تصمیم گرفتم که نسبت به مسایل رها باشم و ناراحت و غمگین نباشم تا غم بیشتری رو جذب نکنم.
جالبیش اینجاست که الان که این فایل رو مجدد دیدم انگار که تا الان چیزی ازش نفهمیده بودم قبلا و الان چیزهای جدیدی دارم میشنوم و بابت این موضوع خوشحالم چون متوجه شدم فرکانسم تغییر کرده. خدایا شکرت بابت قوانینه بدون تغییرت و بابت این عدلت که به این معناست که کنترل زندگی من دست خودمه و خودم هستم که میتونم تمام اتفاقات زندگیم رو گلچین کنم.
ممنونم ازت استاد و سپاس از تمامی همکاران فعال توی سایت.
امروز از اول صبح برنامه دندون پزشکی داشتم و از همون اول‌روز یازدهم روز شمار تحول زندگی من فصل یک را اماده کردم تا توی مسیر که یه ذره طولانی هم بود گوش کنم
به لطف خدا بیشترشو تونستم گوش کنم
توی مطب که منتظر بودم اسمم رو بگن به خودم گفتم بذار یه کامنت بذارم تا نوبتم بشه
همون لحظه اومد‌توی ذهنم که تو هروقت خواستی کامنت بذاری ی طوری شده مشغول شدی وکامنت نذاشتی
الانم تا شروع کنی صدات میزنن
امان از دست این ذهن
تا شروع کردم به نوشتن صدام زدن😂
رفتم و فکر کردم که الان کارمو انجام میده که‌دکتر بعد از معاینه گفت برو و یک ساعت ونیم دیگه بیا
اولش جا خوردم چون خیلی کار‌داشتم میخواستم برم خونه‌ودوست نداشتم منتظر بمونم
بعدش بلافاصله گفتم مگه صب فایل گوش ندادی؟
پس چرا عمل نمیکنی؟؟
حتما یه خیری توشه وحست را خوب کن
گفتم‌اره حتما یه خیری توشه
رفتم سوپری ی خوراکی خریدم و گفتم بذار برم تو ماشین فایل گوش کنم کامنت بنویسم
من هرجوری هست امروز این کامنتو مینویسم
وقتی رسیدم پای ماشین دیدم اینجا یه پارکه که من اصلا ندیدمش حتی وقتی ماشینو پارک میکردم هم ندیدمش
گفتم ایول برم‌تو پارک هم چیزی بخورم هم کامنتمو‌بذارم
همه اینا نشونه بود و لذت بردم از هدایت الهی
وزمانیکه انسان تسلیم‌میشه چشماش باز میشه و میبینه چیزایی که دم دستش بودن و نمیدیده
بالاخره از تو پارک‌کامنتوگذاشتم وپرازاحساس خوبم
بدون نگرانی برای دندونم
چون صب ازخداخواستم بهترین دندون‌پزشک خوش اخلاق را برام قرار بده ومطمئنم که میده واسه همین خیالم راحته ودارم لذت میبرم
یه اتفاق دیگه که‌امروز افتاد این بود که صبح که ی صفحه قران مطالعه کردم
نوشته بود از انچه به شماداده شده انفاق کنید قبل از اینکه روزی فرا برسه که در اون‌نه داد وستدی هست و نه شفاعتی
وقتی رفتم سوپری خوراکی بخرم ی پیر زنی اومد که لیف دست باف خودش رو میفروخت
چند بار گفت وگفتم نمیخوام وقتی داشتم نیرفتم همینطور پشت سرم گفت
یهو این ایه تو ذهن من خونده شد وگفتم ای وای من چقدر بی تفاوت دارم میرم و همون لحظه برگشتم و یه دونه لیف ازش خریدم هم‌خودم خیلی خوشحال شدم هم اون
خدایا شکرت هر لحظه تحت هدایت و حمایت تو هستم واین لذت بخش ترین حس دنیای
بنام تنها فرمانروای قدرتمندجهانیان سلام خدمت استاد عزیز و مهربانم و تمام بچه های هم فرکانسیم الله اکبر ،الله اکبر،الله اکبر این آگاهی چقدر تاثیرگزار است من همیشه وقتی زیاد می خندیدم سردرد می گرفتم وفکر میکردم خنده زیاد دلیل سردردمه ولی به لطف خدا و استاد عباسمنش من با این فایل به یک باور محدود کننده که اطرافیان همیشه موقع خنده هام بهم می گفتن پی بردم اون هم اینکه پشت هر خنده گریست حالا فهمیدم دلیل سر دردم خنده زیاد نبود بلکه ترس ونگرانی از اون باور واینکه الان اتفاق بدی برام می افته باعث سر دردم بو د .خداوندا شکرت. من مدت کوتاهی هست با سایت آشنا شدم وخداوندبزرگ را بینهایت سپاسگزارم که منو به این راه هدایت کرد واز استاد عزیز و تمام کسانی که برای تشکیل این سایت بی نظر زحمت می کشن ممنون وسپاسگزارم از وقتی وارد سایت شدم هرروز به سایت سر میزنم و ساعتها داخل سایتم فایلهای استاد و کامنت بچه هارو می خونم همگی فوق العاده وبی نظیرن و من در کنار دوستان خیلی حالم خوبه آگاهی های که دوستان میدن تو زندگی و حال خوب من خیلی تاثیر گذاشته با توکل بر خداوند بزرگم به زودی با موفقیتهای عالی براتون کامنت میزارم برای خودم و همه دوستان آرزوی موفقیت ،سلامتی ،ثروت ،آرامش و سعادت در این دنیا و آخرت را دارم
6 آگوست2023
یک مومن غمگین نیست
یحزنون « فعل مضارعی که به معنای همیشگی و در همه حال هست»
خیلی جالبه، خیلی از جملات ساده بنظر میرسن ولی وقتی اماده شنیدنشون باشم معنی اصلی شون رو میتونم درک کنم ، بعضی چیزا رو توی قران خدا به شکلی بیان کرده که هیچ اما و اگری بعدش نیاورده، توی این جمله، یعنی در هر صورت تحت هر شرایطی مومن غمگین نیست نمیگه که مومن غمگین نیست ولی توی فلان و فلان مورد اکر غمگین بشه اشکال نداره و حق رو بهش میدیم… میگه یک مومن غمگین نیست
یعنی من باید یادم باشه که وقتی نعمت دارم، همیشه شاد هستم و غمگین نیستم، این یک مورد طبیعیه، تقریبا میشه گفت همه وقتی پول دارن خوشحالن
ولی اگر یه روزی پول نداشتم، مشتری م کنسل کرد، پروژه م متوقف شد، اتفاق ناخواسته ای به هر دلیل برام افتاد، یا خیلی ساده و پیش پا افتاده تر مثلا میخواستم جایی برم و هوا بارونی شد و نتونستم برم نباید در هرصورت غمگین باشم
وقتی کدنویسی میکنم و اخر شب میبینم هنوز نتونستم خلق ش کنم نباید غمگین بشم
وقتی دم امضا قرارداد کنسل میشه نباید غمگین بشم باید بگم خداروشکر که میتونم با استفاده از امیدم به اینده ترمز ذهنی م رو پیدا کنم و اونو به سوخت موشکم برای رسیدنم به خواسته هام استفاده کنم
فقط کافیه یادم باشه که نباید غمگین باشم اگر میخوام مومن باشم
من خودم به شخصه بعنوان ادمی که بیخیاله و هر اتفاق ناخواسته ای که بیفته راحت میگم فدای سرم ناراحتی نداره که درست میشه ، ولی توی موارد شخصی تر و درونی م خیلی به خودم سخت میگرفتم خیلی زیاد، خودمو سرزنش میکردم و همیشه درگیر نشخوارهای ذهنی بودم چون همیشه از خودم انتظار دارم که بی‌نقص عمل کنم، بی‌نقص عکس العمل نشون بدم، از وقتی توی مسیر تغییر و دریافت آگاهی ها قرار گرفتم کمی بهتر شدم ولی درصد غمگین شدنم و ناراضی بودنم هنوز زیاده به نسبت چیزی که طبق قانون الهی باید باشم، یه تفاوتی که در من ایجاد شده و بخاطر فهمیدنش سپاسگزار هستم اینه که من الان دیگه کسی رو مقصر نمیدونم، بلکه مسئولیت همه چیز رو دارم خودم قبول میکنم، ولی همین هم باعث شده سرزنش کردن خودم و بازخواست کردن خودم بیشتر بشه، برای مثال دیروز پارچه خیلی زیبا و گران قیمتی رو که خریده بودم خیاطم اشتباه محاسباتی داشت و اشتباه برش زد، و من مسئولیتشو قبول کردم چون بخاطر فرکانس خودم که احساس میکردم لیاقت همچین پارچه ای ندارم و نباید اینهمه پول بابتش میدادم ( باور به کمبود و اینکه پول وقتی خرجش میکنم تمام میشه و معلوم نیست کی دوباره بیاد، باور به عدم لیاقت م به داشتن چیزهایی که دوست دارم) این اتفاق افتاد… ولی من با تمام وجودم باور دارم که وقتی ترمز رو پیدا میکنم نشونه اینه که قراره حلش کنم پس خوشحال و سپاسگزارم
اصلا غمگین و سست نشو که شکست میخوری
خدا خیلی خوب همیشه هوای منو داشته و داره، هروقت احساس خستگی میکنم، هروقت عجز و ناتوانی م رو در مرحله ای ازدرک و فهم قانون بهش مستقیم میگم، به زیبایی هدایتم میکنه و این آیه ها دقیقا برای خودمه، خود خودم
که خدا با مهربونی منو بغل کرده و میگه نکنه سست بشی و خسته بشی، ادامه بده که من تضمینش میکنم
من چندین روز بود که از خدا میخواستم به من کمک کنه تا جزو بندگانی باشم که لاخوف علیهم و لاهم یحزنون خصوصیتشون هست، چند روز بود که از خدا میخواستم برای توحیدی تر شدنم هدایت و حمایت م کنه و امروز به این آگاهی ها منو هدایت کرد، ازش پرسیدم چکار کنم موفق تر باشم، توحیدی تر باشم، امروز صبح قبل از کدنویسی خواسته های روزانه م ازش خواستم یک حس واقعی عشق و علاقه و سپاسگزاری نسبت بهش داشته باشم و هر چیزی درخواست میکنم با عشق باشه، و خدا الان داره بهم میگه کافیه ناراحت و غمگین و مضطرب و نگران نباشم، اونوقت که من یک بنده توحیدی خواهم بود
منطقی هم هستااا، وقتی که باور داشته باشیم خدا حواسش به همه چیز زندگی من هست اگر همه چیز زندگی م رو بهش بسپارم دیگه نگرانی معنایی نداره… وقتی هم قدرتمنده هم ثروتنمده هم هوشیاره هم داناست هم توانمند و غفور و هزاران خصوصیت مثبت دیگه، خوب؛ دیگه نگران چی باشم؟! اینکه ممکنه منو یا کار منو یادش بره؟! یادش بره روزی منو واریز کنه برام؟ یادش بره منو هدایت و حمایت کنه؟!
نه دیگه!!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَى ﴿1﴾
سوگند به روشنایى روز (1)
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾
پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾
مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾
و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (7)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾
و تو را تنگدست یافت و بى نیاز گردانید (8)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾
و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (9)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾
و گدا را مران (10)
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾
و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى (11)
چقدر خداوندم زیبا داره فراوانی رو بهم نشون میده، اینکه هرچیزی لازم داشته باشم و بخوام هست، برام آماده کرده از قبل، فراوانیه آگاهی، فراوانیه هدایت فراوانی توجه و تمرکز خدا به من، فراوانیه نعمت، فراوانیه دستان خدا… میگه ببین من سالها پیش بنده م رو هدایت کردم که این فایل و آگاهی ها رو اماده کنه تا امروز که تو از یکسری تضادها احساس بدی داری، و داری با عقلت میجنگی که حرف من رو که در قلبت هستم قبول کنه و اینقدر نجوای منفی نبافه، به این آگاهی ها هدایتت میکنم و بهت میگم که تو انسان هستی طبیعیه که ناراحت مضطرب یا نگران بشی ولی وقتی توی این احساسات بد نمونی و به من اعتماد کنی و ایمان داشته باشی پاداشی بهت میدم که راضی‌ت میکنه، اون هم از جاهایی که گمان نمیبری اصلا
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿3﴾
الله اکبر
این فراوانیه عدل خدای منه که میگه اگر یک لحظه توی احساس بد بودی ولی خودت رو از اون احساس بد رها کردی من قانون رو طوری تنظیم کردم که هیچ اتفاقی برات نیفته، ولی اگر توی احساس بد بودی و شروع کردی به اینکه احساستو خوب کنی من دقیقا از همون لحظه اتفاقات خوب رو برات فراهم میکنم.
الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا
به نام خدا
روز یازدهم روزشمار تحول زندگی من
خداروشکر امروزم متعهد بودم و یک برگ از سفرنامه رو نگاه کردم
اتفاقات قشنگ مالی امروزم :
از طرف مامانم یعالمه خرید خونه انجام شد مرغ، میوه، خوراکی
مشتری ازم آدرس سایت گرفت
همسرم یعالمه خرید خونه انجام داد
از خدا سپاسگزارم که دستای خدا وسیله های مورد نیازمو فراهم میکنند
فایل امروز قانون جذب در قرآنِ
من چند روزی هست که قرآن خوندن رو شروع کردم چون میخوام باورامو با آیات خدا قویتر کنم.
نمیدونم چه چیزی تو وجودم هست که وقتی میام قرآن رو می خونم مصمم تر میشم قویتر میشم برای حرکت به جلو
وقتی می بینم خداوند چندین قرن قبل این آیاتو برای هدایت ما فرستاده چقدر سپاسگزار میشم از اینکه قوانین چقدر زیبا طراحی شده
بچه که بودم قرآن و صوتش یه ترسی تو دلم مینداخت و همیشه منو یاد مجلس ختم مینداخت
یک غم عمیقی در من رخنه میکرد جوری که میگفتم خب اصلا چرا به دنیا اومدیم
یادم میاد شنیده بودم اگر آهنگی گوش بدم و یک احساس قلبی در من به وجود بیاره
قلبمو هیجانی کنه پس گناه بزرگی مرتکب شدم
و اون باورها و افکار با ما بود تا وقتی که یکم بزرگتر شدیم و از اون مسیرا فاصله گرفتیم
البته که کامل از بین نرفته
و باید خیلی بیشتر روی خودمون کار کنیم
سپاسگزارم
به نام خدایی که به شدت کافیست
سلام خدمت استادای عزیزم و همه دوستان
روز شمار تحول زندگی من
روز یازدهم
استاد این فایل عالیه
محشره
مخصوصا داستان زندگی پیامبران
من حس میکنم اتفاقا و داستان های پیامبران که تو قران گفته شده
مثل مثال هایی هست که معلم براشاگردش میزنه تا درسو بهتر بفهمه
اگه معلم بیاد فقط یه فرمول بنویسه و تموم ما هیچوقت یاد نمیگیریم که اصن ینی چی به چه دردمون میخوره اخه این فرمول
ولی وقتی چارتا مثال با این فرمول برات حل میکنه تازه متوجه میشی
و اونجایی که یعقوبو مثال زده
این دوری هم بین یوسف بوده هم یعقوب
اما چون یوسف ناراحت نبود و خودشو به خدا سپرده بود چقدر پیشرفت کرد و چقدر بزرگ شد
اما یعقوب با ناراحتی خودشو پیر و کور کرد
و دقیقا همون وقتی که تازه فهمید جریان چیه و چه اشتباهی کرده و گفت من دنبال یوسف نبودم
من دنبال خدای یوسف بودم
به پیش یوسف رفت
استاد زندگی ما همینه
من ماشین میخام
واسه چی؟واسه اینکه راحت باشم برم بیام هرجا دلم میخاد و کلی چیزای دیگه که همش برای رسیدن به احساس خوبه
و جالب اینجاس مطمنم بعد یه هفته واسم عادی میشه و دیگ از احساس خوب خبری نیست مثل تمام نعمت هایی که الان دارم و عادی شده
نه فقط ماشین
خونه پول ویلا رابطه سلامتی هرچیزی
من باید احساس خوب اولویت زندگیم باشه
احساس شکرگذاری در هر لحظه
توجه به خواسته ها در هر ثانیه
صحبت کردن در موردشون
اعراض از زشتی ها
بخدا که نقشه گنج دنیا همین حس خوبه
همین و بس
ممنون از اگاهی های نابتون
از ته قلبم دوستون دارم
به نام خدای مهربان
صدوهشتمین تعهد
اگر ما در تمام طول روز جوری به اتفاقات نگاه کنیم که احساس خوبی به ما بده امکان نداره ما اتفاقات بدی رو تجربه کنیم و اگر خوشحال و امیدوار باشیم و احساس خوب داشته باشیم همواره در همه شرایط فقط و فقط اتفاقات خوب رو تجربه میکنیم
اگر ما شاد باشیم داریم به جهان هستی اعلام میکنیم که شادی بیشتری میخوایم و اون دریافت میکنه و شادی بیشتری برای ما به وجود میاره اتفاقات شرایط و موقعیت و ادمهایی رو وارد زندگیمون میکنه که شادی بیشتری رو تجربه کنیم
جهان فرکانس مارو دریافت میکنه و تبدیل به ماده میکنه یعنی انرژی رو دریافت میکنه و تبدیل میکنه به اتفاقات و وراد زندگی ما میکنه
اگر ما احساس بدی داریم در زندگیمون یعنی ما از خداوند تبعیت نمیکنیم و به پیغام های خداوند توجه نمیکنیم و به همین دلیل ما اتصالمون به خداوند دورتر و دورتر میشه و رابطمون دورترودورتر میشه و این به این معناست که ما داریم احساس بدی رو تجربه میکنیم وقتی ما رابطه خوبی داریم با خداوند نتیجش احساس خوبه و اگر نگران و مضطرب و غمگین هستیم و احساس بدی داریم این به این معناست که ما به خداوند ایمان نداریم چون کسی که به خداوند ایمان داره نه غمگین میشه و نه ترسی داره
اگر پشت سر ما غیبت میکنن و ما ناراحت نشیم به خودشون برمیگرده و وقتی به خداوند ایمان داشته باشیم همه چی به نفع ما اتفاق میفته
از هرچی بترسیم سرمون میاد این یه قانونه اگر بترسیم که چیزی رو از دست بدیم از دستش میدیم ولی اگه ایمان داشته باشیم و رها کنیم همه چیز به نفع ما خواهد بود و این ایمان واقعی میخواد
وقتی که ایمان هست غمی وجود نداره چون دوتاش باهم نمیتونه وجود داشته باشه یه جا و همزمان
اگر ما از موضوعی بترسیم اون موضوع برامون اتفاق میفته
اگه احساس بدی داریم راجبش حرف نزنیم باکسی و ننویسیم راجبش و بهش فکر نکنیم و حتی با خدا هم راجبش صحبت نکنیم و توجه نکنیم به احساس بدمون و بزاریم بگذره و برگردیم به نعمت هامون نگاه کنیم و بخاطر داشتنشون سپاسگزاری کنیم ما باید بتونیم حتی در شرایط خیلی سخت هم احساسمونو خوب نه داریم و احساس خوب فقط زمانی به وجود میاد که ما بتونیم توکل کنیم به خداوند و قدرت خدارو باورکنیم و بعد اتفاقات خوب برامون اتفاق میفته
قلب جایگاهه خداونده و ذهن جایگاه شیطان باید بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم
خدایا ایمانمو به خودت قوی کن و نشانه های بیشتری بهم بده امین
هزاران بار ازتون ممنونم استاد. نمیدونید چقدرنیاز داشتم به شنیدن صحبتهاتون. به اینکه یادبگیرم چطور فکر کنم. سالها به من گفته شده بود که غمگین باش وتمرکز من بر غم و اندوه بود و زندگی منو تا مرز نابودی برد.
چقدر قشنگه زندگی از نگاه شما
چقدر خدای شما قشنگ تره
من عاشق خدای شما شدم. خدای ابراهیم
میخوام یاد بگیرم توکل کردن و شاد بودنو. به نا خواسته ها فک نکردنو و این نیاز به تمرین و تلاش زیادی داره ک امیدوارم موفق بشم تا درست فکر کردن رو یاد بگیرم.
به نام خداوند یکتا
با سلام خدمت همسفران عزیز و استاد عباس منش گرامی
غم و اندوه شالوده زندگی ما ایرانیان است در گفتگوهای روزانه اگر راجبه غم و غصه هامون صحبت نکنیم مثل این می ماند که در یک مسابقه بزرگ از همدیگر عقب مانده ایم
همیشه از کودکی در مدرسه و بعد جامعه بهمون یاد دادن که وقتی از خدا درخواست دارید با اشک و زاری باید همراه باشه حتی یادمه یکی از معلم های دبستان بهمون میگفت اگر میخواهید توبه شما پذیرفته بشه باید بعد از نماز سجده کنید و به درگاه خدا زاری و التماس کنید اگر اشکی نریزید توبه شما پذیرفته نیست
همیشه در مراسمات مذهبی مدرسه از اینکه همه گریه میکنند ولی من اشکم نمیاد احساس گناه میکردم چون بهمون گفته بودند که اگر اشک نمیریزید به دلیل اینه که قلبتون از گناه سیاه شده
اما من همیشه تو ذهنم این بود که خدا بندگانش رو شاد آفریده و از اونها میخواد خوشحال و شاد باشن و با شادی از نعمتهایی که بهشون داده شده شکرگزاری کنن
این فایل و تفسیرهای استاد در مورد کلمه حزن در قرآن حجت رو بر من تمام کرد
همین که خداوند مهربان به من نعمت زندگی در این دنیای زیبا رو داده و اجازه بندگی کردن داده خوشحال و خشنودم
رسیدن به کمال همراه با شادی چقدر زیباست
شاد باشید
سلام به دو هدایت گر بی نظیر ، دو دست از دستان خدا ، که مردانگی و زنانگی مرده ی وجودم را حیات بخشیدند.
خدایا سپاسگزارم این نعمت نامحدودت هستم و میدونم که در پناه توایم.
از اینکه این وجه تشابه را با خانم شایسته دارم خوشحالم.شادی.من هم مثل شما قلبم دنبال شادی بود با وجودیکه از قانون خبری نداشتم.
چقدر قشنگ چقدر قشنگ تحقیق کرده اید استاد عزیز ،آموزنده ی توحید.
– مدیریت احساسات حضرت ابراهیم (ع)
-بی ایمانی حضرت یعقوب(ع)
-ایمان مادر موسی(ع)
– ایمان حضرت مریم(ع)
-یادآوری خداوند به حضرت محمد(ص) که احساس غم بهت دست خواهد داد ولی در این حس نمان.
– این جمله که نیروی حاکم بر جهان خیر است چون خداوند خیر است.
– و لحظه ای که فرزند خودتون از دنیا رفت…استاد خودمو جای شما میگذارم.نمیدانم چطور توانستید با سپاسگزاری در عرض سه ساعت به احساس خوب برسید…شما جزء دسته سابقون هستید. همانان که در ایمان از بقیه پیشی میگیرند.خوش به حالتان. امیدوارم با اجرای تمرینات به طور صحیح ایمانم مثل شما بشود.
دوستتان دارم.
به نام خداوند وهاب هدایتگر
سلام به استاد عزیزم،خانم شایسته مهربان و همه دوستان خانواده عباسمنش
روز یازدهم سفرنامه:
یه دوره بود که عوامل بیرونی خیلی روم تاثیر میذاشت و کوچکترین چیزها درونم ایجاد ترس و نگرانی میکرد. چند مدت قبل تقریبا یکسال قبل این فایل رو از کانال یوتیوب دیدم و خیلی به دلم نشست و از اون موقع تصمیم گرفتم که نسبت به مسایل رها باشم و ناراحت و غمگین نباشم تا غم بیشتری رو جذب نکنم.
جالبیش اینجاست که الان که این فایل رو مجدد دیدم انگار که تا الان چیزی ازش نفهمیده بودم قبلا و الان چیزهای جدیدی دارم میشنوم و بابت این موضوع خوشحالم چون متوجه شدم فرکانسم تغییر کرده. خدایا شکرت بابت قوانینه بدون تغییرت و بابت این عدلت که به این معناست که کنترل زندگی من دست خودمه و خودم هستم که میتونم تمام اتفاقات زندگیم رو گلچین کنم.
ممنونم ازت استاد و سپاس از تمامی همکاران فعال توی سایت.
شاد و ثروتمند و سلامت باشید
سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته گرامی
دوستای عزیزم وقتتون‌بخیر
امروز از اول صبح برنامه دندون پزشکی داشتم و از همون اول‌روز یازدهم روز شمار تحول زندگی من فصل یک را اماده کردم تا توی مسیر که یه ذره طولانی هم بود گوش کنم
به لطف خدا بیشترشو تونستم گوش کنم
توی مطب که منتظر بودم اسمم رو بگن به خودم گفتم بذار یه کامنت بذارم تا نوبتم بشه
همون لحظه اومد‌توی ذهنم که تو هروقت خواستی کامنت بذاری ی طوری شده مشغول شدی وکامنت نذاشتی
الانم تا شروع کنی صدات میزنن
امان از دست این ذهن
تا شروع کردم به نوشتن صدام زدن😂
رفتم و فکر کردم که الان کارمو انجام میده که‌دکتر بعد از معاینه گفت برو و یک ساعت ونیم دیگه بیا
اولش جا خوردم چون خیلی کار‌داشتم میخواستم برم خونه‌ودوست نداشتم منتظر بمونم
بعدش بلافاصله گفتم مگه صب فایل گوش ندادی؟
پس چرا عمل نمیکنی؟؟
حتما یه خیری توشه وحست را خوب کن
گفتم‌اره حتما یه خیری توشه
رفتم سوپری ی خوراکی خریدم و گفتم بذار برم تو ماشین فایل گوش کنم کامنت بنویسم
من هرجوری هست امروز این کامنتو مینویسم
وقتی رسیدم پای ماشین دیدم اینجا یه پارکه که من اصلا ندیدمش حتی وقتی ماشینو پارک میکردم هم ندیدمش
گفتم ایول برم‌تو پارک هم چیزی بخورم هم کامنتمو‌بذارم
همه اینا نشونه بود و لذت بردم از هدایت الهی
وزمانیکه انسان تسلیم‌میشه چشماش باز میشه و میبینه چیزایی که دم دستش بودن و نمیدیده
بالاخره از تو پارک‌کامنتوگذاشتم وپرازاحساس خوبم
بدون نگرانی برای دندونم
چون صب ازخداخواستم بهترین دندون‌پزشک خوش اخلاق را برام قرار بده ومطمئنم که میده واسه همین خیالم راحته ودارم لذت میبرم
یه اتفاق دیگه که‌امروز افتاد این بود که صبح که ی صفحه قران مطالعه کردم
نوشته بود از انچه به شماداده شده انفاق کنید قبل از اینکه روزی فرا برسه که در اون‌نه داد وستدی هست و نه شفاعتی
وقتی رفتم سوپری خوراکی بخرم ی پیر زنی اومد که لیف دست باف خودش رو میفروخت
چند بار گفت وگفتم نمیخوام وقتی داشتم نیرفتم همینطور پشت سرم گفت
یهو این ایه تو ذهن من خونده شد وگفتم ای وای من چقدر بی تفاوت دارم میرم و همون لحظه برگشتم و یه دونه لیف ازش خریدم هم‌خودم خیلی خوشحال شدم هم اون
خدایا شکرت هر لحظه تحت هدایت و حمایت تو هستم واین لذت بخش ترین حس دنیای
بنام تنها فرمانروای قدرتمندجهانیان سلام خدمت استاد عزیز و مهربانم و تمام بچه های هم فرکانسیم الله اکبر ،الله اکبر،الله اکبر این آگاهی چقدر تاثیرگزار است من همیشه وقتی زیاد می خندیدم سردرد می گرفتم وفکر میکردم خنده زیاد دلیل سردردمه ولی به لطف خدا و استاد عباسمنش من با این فایل به یک باور محدود کننده که اطرافیان همیشه موقع خنده هام بهم می گفتن پی بردم اون هم اینکه پشت هر خنده گریست حالا فهمیدم دلیل سر دردم خنده زیاد نبود بلکه ترس ونگرانی از اون باور واینکه الان اتفاق بدی برام می افته باعث سر دردم بو د .خداوندا شکرت. من مدت کوتاهی هست با سایت آشنا شدم وخداوندبزرگ را بینهایت سپاسگزارم که منو به این راه هدایت کرد واز استاد عزیز و تمام کسانی که برای تشکیل این سایت بی نظر زحمت می کشن ممنون وسپاسگزارم از وقتی وارد سایت شدم هرروز به سایت سر میزنم و ساعتها داخل سایتم فایلهای استاد و کامنت بچه هارو می خونم همگی فوق العاده وبی نظیرن و من در کنار دوستان خیلی حالم خوبه آگاهی های که دوستان میدن تو زندگی و حال خوب من خیلی تاثیر گذاشته با توکل بر خداوند بزرگم به زودی با موفقیتهای عالی براتون کامنت میزارم برای خودم و همه دوستان آرزوی موفقیت ،سلامتی ،ثروت ،آرامش و سعادت در این دنیا و آخرت را دارم