اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من آدمی بودم که از سوم دبستان که نماز واجب شد نماز میخوندم تحت هر شرایطی بود نمازم رو میخوندم چه نمازهای طولانی که بهم میگفتن جعفر طیار
تا اینکه یه مدت خیلی دیدم داره سختم میشه مثلا میرفتیم بیرون واسه خرید وسایل خونه (جهاز) خیلی خسته میشدم و دیگه حال نماز خوندن نداشتم و نمیخوندم همینجور یواش یواش دیگه نخوندم انگار احساس راحتی میکردم دیگه هرجا میرفتم نگران نماز نبودم خیلی احساس راحتی میکردم انگار یه وظیفه بوده از دوشم برداشتن
قرآن هم کم خوندم چون قبلا بعد نماز میخوندم
ولی خب بواسطه استاد ارتباطم با خدا قوی تر شده بود فقط نماز و قرآن نمیخونم
هر دفعه استاد در مورد قرآن حرف میزنه دلم پر میکشه دوباره قرآن بخونم ولی یه جور متفاوت که برام تاثیر گذار باشه
چند روز دیگه ماه مبارک رمضان شروع میشه دیشب صدای اذان شنیدم و خیلی دلم تنگ شد امروز هم این فایل
و این رو برای خودم یه نشونه دونستم که شروع کنم هم به نماز خوندن هم قرآن ولی ایندفعه با عشق این دفعه بخاطر وظیفه نباشه
بخاطر یه حس عالی داشتن
خدایا کمکم کن که بهت هر روز نزدیک تر بشم و در این تصمیمی که گرفتم یاریم کن تا متعهد باشم و بنده خوبی
مهم اینه که من با نماز و قرآن خوندن حسم خوب بشه و ایمانم قوی تر😍
سلام سلام خدمت تمام دوست های بی نهایت عزیزم استاد فوق العاده ام و مریم جان عزیزم. خداوند را سپاسگزارم که در این مسیر درست و فوق‌العاده عالی هدایت شدم. امروز روز یازدهم سفر نامه من است. این فایل یکی از فوق العاده ترین فایل های است که دیده ام و همچنان این فایل اولین فایل از استاد عزیزم بود که گوش کردم و آهسته آهسته به این مسیر هدایت شدم و میخواهم یک نگاه کلی به گذشته ام بندازم دقیقا در 2020بود و قرنطینه همه جا بود و من هم که یک انسان خیلی بی سرگمی بودم و به حرف هر کس گوش می دادم و هیچ وخت از خودم سوال نمیکردم که واقعا چی را میخواهم و در کل عذت نفس خیییلی پایین داشتم و در یکی از روز های قرنطینۀ با اسرار دوستم به فایل استاد گوش دادم که اولین فایل که من گوش دادم همین فایل بود. من یک انسان خیییلی مذهبی بودم و فکر میکردم دین جداست و خدا جدا و با گوش دادن به این فایل خیلی باور های من تغییر کرد و آهسته آهسته تغییرات در من شروع شد و آی مسیر ادامه داشت تا الان و الان که محصولی نیخریدم و از فایل های رایگان استفاده میکنم به زودی انشالله تصمیم دارم دوره فوق‌العاده عالی دوازده قدم را بخرم و انشالله به یاری الله به زودترین فرصت این دوره رویایی رها تهیه میکنم. و همچنان خداوند. را سپاسگزارم که در این مسیر هدایتم کرد در میان این افراد فوق العاده عالی سپاسگزارم خدای من خدایا شکرت
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان ودوستان گل هم فرکانسیم… خیلیییییی خوشحالم وسپاسگزارم از اینکه من هم یکی از اعضای خانواده عباسمنشی شدم.. تازه وارد سایت شدم اما از یکسال پیش با فایلهای استاد از کانال تلگرام آشنا شدم… خیلی اتفاقی وهدایتی یک شب از خدا خاستم وخدا هم منو با استاد اشنا کرد داستانش طولانیه اما میخام بگم اون شبی که از همه چی ناامید شدم خدای عزیزم استاد مهربونمو واسم فرستاد هنوز هیچ دوره ای نخریدم ولی همین که وارد سایت شدم واز فایلهای دانلودی دارم استفاده میکنم به یک ثروت بی انتها دسترسی پیدا کردم خداروصدهزارمرتبه شکر میکنم برای اینکه خدا منو به این مسیر هدایت کرد عاشقتونممممممم وبزرگترین ارزوم اینه که استادو یک روز از نزدیک ببینم یکی از 107ارزوم تو دفتر شکرگزاریم هست واز الان بابت تیک خوردنش خدارو بینهایت شکرمیکنم… درپناه الله یکتا شادپیروز ثروتمندو سعادتمنددر دنیا واخرت دوستتون دارمممممممممم
چقدر باورای داغون قبلی از زمانی که اولین بار بود فایلارو میشنیدم کمرنگتر شدن . و این برای من نشونه عالی ای هست و خدارو بخاطرش سپاسگزارم
وقتی داشتم به فایل گوش میدادم ازونجایی که تصمیم گرفتم تمام قوانین و اتفاقات و باورهامو به لطف و یاری خداوند توحیدی کنم با خودم گفتم فاطمه حتی احساس خوب داشتن هم از توحیدمیاد
که وقتی من دارم خلق میکنم و قدرت بی نهایت خداوند درون منه احساسم خوب بشه بقول شما انسانی که باور کنه خداوند درونشه ضربه ناپذیر میشود . وقتی میگفتید باورای توحیدی تون درست بشه خود به خود بقیه ی چیزا هم درست میشند شاید معنیش همین بوده باشه
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب رو بقول خودتون مثل دست زدن به اتیش برام شرطی سازی شد . چندماه پیش بود که شب داشتم با دوچرخه برمیگشتم و تاریکی بود و نگرانی و ترس افتاد به جونم . هی به خودم میگفتم اینم احساس بده اروم باش حرفای شمارو به خودم میگفتم ولی ذهن اروم نمیگرفت . وقتی رسیدم خونه دیدم کلاهی که خوشگل بود گمش کرده بودم تو راه حتی تا سرکوچه هم دیده بودمش و دوباره هم که به پدرم گفتم یه نگاهی بنداز پیدا نشد
این اتفاق مهمی نبود ولی من به قانون اگاه بودم . دفعه بعدی که تاریکی میومدم سعی میکردم بجاش لذت ببرم با اینکه اوایل سخت بود ولی من اگاهانه از تاریکی رفتم که غلبه کنم . تنهایی رفتم رو پشت بوم بخوابم تا ترس بمیره و به لطف خدا خیلی بهتر شدم
ولی حالا میخوام بگم اون لحظات من باید خداوند رو به یاد بیارم
باز هم توحید و عمل و ایمان به اینکه همواره همه چیز نیکه
احساسم بهم خیلی گفت قران رو شروع کن . دفعه ی قبل درک خاصی نداشتم اما حالا که میخونم از خداوند فقط یک چیز خواستم که توحید رو در تمام جنبه ها کمکم کنه درک کنم و جزوی از باورام بشه
خدایا سپاسگزارم ازت که به اندازه ظرف وجودم منو از غم رها کردی
میخوام در مورد اتفاق اخیری که در زندگی ما رخ داد بگم
یه اتفاق خوب یه تغییر خوب یه شروع خوب با حرکت و اقدام ما، که سعی کردیم به دور از نجواهای شیطانی بالاخره انجامش بدهیم.
ما حدود 8 سالی است که ازدواج کردیم و تو این 8 سال خیلی کم با هم سفر رفتیم ، تا قبل امسال فقط یه سفر یه روزه به شمال و چند باری به اصفهان (اصفهانم چون پدرم در یکی از شهرهای اطراف باغ داره)
یکی از بزرگترین دلایل سفر نکردن ما ، ترسمان بود
ترس از مسیر ، ترس از بی پولی (باور داشتیم باید پول خیلی زیادی داشته باشیم یا شاید بهتره با مازاد پولمان سفر کنیم ، تا با خیال راحت سفر کنیم و هیچ نگرانی نداشته باشیم) و …..
در واقع یه ماهی است که من و همسرم تقریبا هر روز با سایت عباسمنش در ارتباط هستیم و خیلی سعی میکنیم که به گفتها و هر آنچه یاد میگیریم پایبند باشیم و عمل کنیم
یه روز که داشتیم در مورد سفر یکی از دوستانمون با هم صحبت میکردیم به همسرم گفتم چرا ما سفر نمیکنیم بیا ما هم الان که وقتت آزاده باهم بریم سفر
همسرمم بدون اینکه جمله منفی بگه گفت باشه میریم و در عرض کمتر از 5 دقیقه ما تصمیم گرفتیم فرداش به سمت یزد حرکت کنیم بدون هیچ برنامه ریزی قبلی یا هماهنگ کردن کارها ، رزرو اتاق و …
این تصمیم ما در زمانی گرفته شد که پول تو کارتمان اصلا برای این سفر منطقی نبود و مطمئنا برای ما که همیشه دنبال بهترین موقعیت چه از نظر مالی چه از نظر زمانی بودیم غیر ممکن به نطر میرسید .
تا فردا ، کلی نگرانی و نجوا برای انجامش تو ذهنمان میومد مثلا چه الان وقت سفره ، آخه نه رزرو اتاقی، نه مساعد بودن هوا اخه تو این برف و سرما چه وقت سفر کردنه و یا نکنه پول کم بیاریم و خیلی چیزهای دیگه که دلایل به نظر خیلی منطقی به حساب میومد
ولی ما دیگه تصمیم گرفته بودیم که بی توجه بمونیم و احساسات بد و افکار بد رو با افکار خوب و احساسات خوب جایگزین کنیم و فقط به سفر و اتفاقات خوبی که دوست داریم برامون رخ بدهد فکر کنیم .و به خدا ایمان داشته باشیم .
سفر ما تقریبا دو روز طول کشید و همه چیز به خوبی پیش رفت
و در مسیر برگشت ما بازم معجزه خدا رو در زندگیمون حس کردیم
در مسیر برگشت ، بارندگی و مه خیلی زیاد بود طوری که فقط با مه شکن جلوی ماشین رو میتونستیم ببینیم و میدان دید خیلی خیلی کم بود و مه شکن ما به خوبی کار نمیکرد و ما خیلی به سختی جلومون رو میتونستیم ببینیم و خیلی شرایط خوب نبود حتی در قسمتی از مسیر ما مجبور بودیم از مسیر دور برگردون وارد جاده اصلی بشیم که با توجه به شرایط ما واقعا کار سختی بود در اون لحظه دور کردن ذهن از نجواها
کار خیلی سختی بود ولی یه حسی بهم میگفت که خدا کمکمون میکنه و این رو به زبان میاوردم که ما میتونیم چون خدا مراقبمونه و سعی کردیم به جای حس نگرانی و افکار بد و تمرکز به ناخواسته ها ، فقط از مسیر لذت ببریم و تمرکزمون روی زیبایی ها بذاریم مثل هوای خوب ، بارش باران و برف و سلامتی و اتفاقات خوبی که برامون تو سفر رخ داده بود . و ما حتی خودمون رو که سلامت رسیدیم خونه تصور کردیم و پس از گذشت مدتی من دیگه هیچ حس بد و اندوهی نداشتم .
و خداروشکر ما سلامت به خانه رسیدیم .
من خواستم از اتفاقاتی که تو مسیر برگشت برامون رخ داد و یا آنچه شاهدش بودیم بگم ، ولی یاد فایلی که دیشب گوش دادیم افتادم که نباید از اتفاقات بد حرف زد که این خودش سبب جذب اتفاقات بد در زندگیمون خواهد شد .
و این تازه شروع حرکت ما بود و این داستان سفر ما همچنان ادامه خواهد داشت
من هنوز فایلو ندیدم چون باید ب موقع وباتمرکز ببینم فقط مطلب استادو خوندم و دوسه تا کامنت و چیزی ک توی ذهنم اومد این بود ک مگر ما ندیدیم ک بچه های تازه متولد شده و شیرخوار ک چ لذتی از بدنیا آمدنشان میبرن و روزی همیشه آماده دارن و هیچ نگرانی درهیچ شرایطی ندارن و با کوچک ترین اشاره ای لبخند میزنن و با کوچک ترین حالتی خنده سر میدن و همیشه ذوق و شادی در هرلحظه دارن یادم اومد چند روز پیش داخل فروشگاه بودم مادری با کودک سه ساله ای وارد شد و مادرش حق انتخاب برای خرید کیک و کلوچه بهش داد وقتی اون بچه خودش ی کیک برداشت اینقدر زوق زده بود و خوشحال ک گویی چ هدیه بزرگی دریافت کرده ومن همون لحظه گفتم ببین تو باید برای هر چیز کوچک و بزرگی مثل همون روزای کودکی همینقدر خوشحال بشی و بخندی و امروز ک دارم کار دیروزمو و قدم یازدهم رو ب پایان میرسونم بیشتر درک کردم ک عجب چ درسی گرفتم ک کار من شادی و لذت و خوشحالی از هر اتفاق کوچک و بزرگ هست و خدای من خدای مهربانی و شادیست و در شادی عشق سلامتی نعمت جوانی زیبایی وهمه چیز نهفته است خدایا شکرت ک هر روز در حال هدایت هستم و ب همین راحتی و زیبایی درک میکنم همه آنچه ک باید بدانم و تو مهربانترین و شاد ترین خدای منی..
خوشحالم ک دراین جمع هستم و از هر روز زندگیم لذت میبرم و یاد گرفتم صبح بالبخند بیدارشم و همواره خودمو تربیت میکنم ک لبخند خدا همیشه برلبم باشه و شادی اصل زندگیم باشه تا همه جهانم نیکو باشه الهی صدهزارمرتبه شکر درپناه الله یکتا شادتر سالم تر ثروتمندتر و سعادتمندتر در دنیا و آخرت باشیم
سلام به استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته دوست داشتنی
همیشه عاشق این آیه های قرآنی هستم که استاد درموردشون صحبت میکنند.
احساس خوب=اتفاقات خوب
آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند ونه غمگین میشوند.
اگر غمگین هستی نتیجه اینه که ایمان نداری
نتیجه ایمان احساس خوبه
بخاطر هرچیزی نگران باشی اون را از دست خواهی داد
درمورد ناراحتیهات حتی با خدا هم صحبت نکن
بدون شک نجوا تنها از سوی شیطان است تا مومنان را غمگین کند
بنابراین مومنان باید تنها برخدا توکل کنند وهمین کافیست
قلب جایگاه خداونده و ذهن جایگاه شیطانه
باید یاد بگیریم در مورد هیچ موصوعی نگران نباشیم تا اتفاقات بد برای ماپیش نیاد وسعی کنیم در اون شرایط حالمون واحساسمون را خوب نگه داریم تا اتفاقات خوبی برای ما بیوفته
با ایمان بخدا وباور به تنها قدرت جهان میتونیم نگرانی را از خودمون دور کنیم
خدایا چقدر این نشانه ها درست هستن. من دنبال همین فایل بودم رفتم تو گوگل نشد دانلود کنم اومدم تو سایت گفتم اول بذار نشانه امروزم رو بزنم ببینم چی میشه و منو آورد دقیقا بهدهمین فایلی که دنبالش میگشتم..
خدایا عاشقتم که با نشانه ها باهام صحبت میکنی . خدایا شکرت که منو هدایت کردی.
بنام بهترین فرمانروای جهان رب بی نظیرم
سلام به برترین استاد زندگیم
چقدر این فایل به موقع بود
من آدمی بودم که از سوم دبستان که نماز واجب شد نماز میخوندم تحت هر شرایطی بود نمازم رو میخوندم چه نمازهای طولانی که بهم میگفتن جعفر طیار
تا اینکه یه مدت خیلی دیدم داره سختم میشه مثلا میرفتیم بیرون واسه خرید وسایل خونه (جهاز) خیلی خسته میشدم و دیگه حال نماز خوندن نداشتم و نمیخوندم همینجور یواش یواش دیگه نخوندم انگار احساس راحتی میکردم دیگه هرجا میرفتم نگران نماز نبودم خیلی احساس راحتی میکردم انگار یه وظیفه بوده از دوشم برداشتن
قرآن هم کم خوندم چون قبلا بعد نماز میخوندم
ولی خب بواسطه استاد ارتباطم با خدا قوی تر شده بود فقط نماز و قرآن نمیخونم
هر دفعه استاد در مورد قرآن حرف میزنه دلم پر میکشه دوباره قرآن بخونم ولی یه جور متفاوت که برام تاثیر گذار باشه
چند روز دیگه ماه مبارک رمضان شروع میشه دیشب صدای اذان شنیدم و خیلی دلم تنگ شد امروز هم این فایل
و این رو برای خودم یه نشونه دونستم که شروع کنم هم به نماز خوندن هم قرآن ولی ایندفعه با عشق این دفعه بخاطر وظیفه نباشه
بخاطر یه حس عالی داشتن
خدایا کمکم کن که بهت هر روز نزدیک تر بشم و در این تصمیمی که گرفتم یاریم کن تا متعهد باشم و بنده خوبی
مهم اینه که من با نماز و قرآن خوندن حسم خوب بشه و ایمانم قوی تر😍
پیش به سوی یه ماه رمضان متفاوت
الهی به امید خودت ❤️💚💜
سلام سلام خدمت تمام دوست های بی نهایت عزیزم استاد فوق العاده ام و مریم جان عزیزم. خداوند را سپاسگزارم که در این مسیر درست و فوق‌العاده عالی هدایت شدم. امروز روز یازدهم سفر نامه من است. این فایل یکی از فوق العاده ترین فایل های است که دیده ام و همچنان این فایل اولین فایل از استاد عزیزم بود که گوش کردم و آهسته آهسته به این مسیر هدایت شدم و میخواهم یک نگاه کلی به گذشته ام بندازم دقیقا در 2020بود و قرنطینه همه جا بود و من هم که یک انسان خیلی بی سرگمی بودم و به حرف هر کس گوش می دادم و هیچ وخت از خودم سوال نمیکردم که واقعا چی را میخواهم و در کل عذت نفس خیییلی پایین داشتم و در یکی از روز های قرنطینۀ با اسرار دوستم به فایل استاد گوش دادم که اولین فایل که من گوش دادم همین فایل بود. من یک انسان خیییلی مذهبی بودم و فکر میکردم دین جداست و خدا جدا و با گوش دادن به این فایل خیلی باور های من تغییر کرد و آهسته آهسته تغییرات در من شروع شد و آی مسیر ادامه داشت تا الان و الان که محصولی نیخریدم و از فایل های رایگان استفاده میکنم به زودی انشالله تصمیم دارم دوره فوق‌العاده عالی دوازده قدم را بخرم و انشالله به یاری الله به زودترین فرصت این دوره رویایی رها تهیه میکنم. و همچنان خداوند. را سپاسگزارم که در این مسیر هدایتم کرد در میان این افراد فوق العاده عالی سپاسگزارم خدای من خدایا شکرت
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان ودوستان گل هم فرکانسیم… خیلیییییی خوشحالم وسپاسگزارم از اینکه من هم یکی از اعضای خانواده عباسمنشی شدم.. تازه وارد سایت شدم اما از یکسال پیش با فایلهای استاد از کانال تلگرام آشنا شدم… خیلی اتفاقی وهدایتی یک شب از خدا خاستم وخدا هم منو با استاد اشنا کرد داستانش طولانیه اما میخام بگم اون شبی که از همه چی ناامید شدم خدای عزیزم استاد مهربونمو واسم فرستاد هنوز هیچ دوره ای نخریدم ولی همین که وارد سایت شدم واز فایلهای دانلودی دارم استفاده میکنم به یک ثروت بی انتها دسترسی پیدا کردم خداروصدهزارمرتبه شکر میکنم برای اینکه خدا منو به این مسیر هدایت کرد عاشقتونممممممم وبزرگترین ارزوم اینه که استادو یک روز از نزدیک ببینم یکی از 107ارزوم تو دفتر شکرگزاریم هست واز الان بابت تیک خوردنش خدارو بینهایت شکرمیکنم… درپناه الله یکتا شادپیروز ثروتمندو سعادتمنددر دنیا واخرت دوستتون دارمممممممممم
سلام به عزیزانم
چقدر باورای داغون قبلی از زمانی که اولین بار بود فایلارو میشنیدم کمرنگتر شدن . و این برای من نشونه عالی ای هست و خدارو بخاطرش سپاسگزارم
وقتی داشتم به فایل گوش میدادم ازونجایی که تصمیم گرفتم تمام قوانین و اتفاقات و باورهامو به لطف و یاری خداوند توحیدی کنم با خودم گفتم فاطمه حتی احساس خوب داشتن هم از توحیدمیاد
که وقتی من دارم خلق میکنم و قدرت بی نهایت خداوند درون منه احساسم خوب بشه بقول شما انسانی که باور کنه خداوند درونشه ضربه ناپذیر میشود . وقتی میگفتید باورای توحیدی تون درست بشه خود به خود بقیه ی چیزا هم درست میشند شاید معنیش همین بوده باشه
احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب رو بقول خودتون مثل دست زدن به اتیش برام شرطی سازی شد . چندماه پیش بود که شب داشتم با دوچرخه برمیگشتم و تاریکی بود و نگرانی و ترس افتاد به جونم . هی به خودم میگفتم اینم احساس بده اروم باش حرفای شمارو به خودم میگفتم ولی ذهن اروم نمیگرفت . وقتی رسیدم خونه دیدم کلاهی که خوشگل بود گمش کرده بودم تو راه حتی تا سرکوچه هم دیده بودمش و دوباره هم که به پدرم گفتم یه نگاهی بنداز پیدا نشد
این اتفاق مهمی نبود ولی من به قانون اگاه بودم . دفعه بعدی که تاریکی میومدم سعی میکردم بجاش لذت ببرم با اینکه اوایل سخت بود ولی من اگاهانه از تاریکی رفتم که غلبه کنم . تنهایی رفتم رو پشت بوم بخوابم تا ترس بمیره و به لطف خدا خیلی بهتر شدم
ولی حالا میخوام بگم اون لحظات من باید خداوند رو به یاد بیارم
باز هم توحید و عمل و ایمان به اینکه همواره همه چیز نیکه
احساسم بهم خیلی گفت قران رو شروع کن . دفعه ی قبل درک خاصی نداشتم اما حالا که میخونم از خداوند فقط یک چیز خواستم که توحید رو در تمام جنبه ها کمکم کنه درک کنم و جزوی از باورام بشه
خدایا سپاسگزارم ازت که به اندازه ظرف وجودم منو از غم رها کردی
در پناه خدا باشید
اما
خدا من دلم میخواد تو با خودم حرف بزنی.
موسی قاتل بود و شد پیامبر،تو با یه قاتل حرف زدی.
پس تو با همه حرف میزنی.
من میخوام مستقیم همه چیزو خودت بهم بگی نه اینکه تو کتاب قرآن بخونم.
من میدونم که قران و شنیدن این صحبتها داره به من کمک میکنه و این تویی که داری هدایتم میکنی امااااا من دلم میخواد مستقیم با خودم صحبت کنی.
و میدونم اینکارو میکنی.
چون من چندین بار صداتُ شنیدم و تو برای من معجزه کردی.
سپاس🙏
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوب خودم
امروز یازدهمیم روز از روزشمار تحول زندگی خودم را در حالی رقم می زنم که برای بار دوم است که در حال گوش دادن به این روزشمار هستم
هر بار که آنرا گوش می دهم نکات تازه ای بر جان و دلم وارد می شود
صحبت های استاد در این فایل در مورد قرآن و قانون جذب بسیار برای من شیرین و قابل شنیدن است
یک درس تازه یاد گرفتم این بود
هرگز زود قضاوت نکنم
اول ببینم و بیندیشم و بعد در مورد آن حرف بزنم و صحبت بکنم
غم و غمگین بودن به هیچ وجه در قرآن نیامده است و نفی شده است
هر چه من بیشتر و بیشتر حالم خوب باشد و شاد باشم بیشتر و بیشتر از آن حال خوبی و شادی در زندگی من رخ می دهد
همانطور که در قرآن آمده است که این مومن هرگز غمگین نیست
اگر من همواره احساس خوب داشته باشم جهان هستی و زندگی هم همواره اتفاقات خوب را وارد زندگی من می کند
جهان فرکانس من را دریافت می کند و آنرا به بصورت یک اتفاق وارد زندگی من می کند
که آن اتفاق یک اتفاق خوب خواهد بود
حتی کلمه حزن هم که به معنی غم و اندوه است به تعداد 35 مرتبه در قرآن آمده است که هرگز نباید دچار غم و اندوه بود
نتیجه ایمان به خدای مهربان احساس خوب و شادی است و غم و اندوه هیچ جایی وجود ندارد و نخواهد داشت
غمگین نبودن
نگران حرف مردم نبودن
اینها نکاتی است که باید همیشه به خودم بگویم چرا که خدای مهربان را در کنار خودم دارم
عجب فایل عالی و بی نظیر و محشری بود
استاد عزیز دمت گرم بخاطر این فایل محشر
ترس و نگرانی نتیجه آن وارد شدن شیطان به داخل من است و در نتیجه غم و اندوه نصیب من خواهد شد
پس باید در همه حال حال خودم را خوب نگه دارم و در هر لحظه سعی کنم که شاد باشم و به نکات مثبت و زیبایی های زندگی خودم توجه کنم
با تمرین کردن
با تعهد و استمرار داشتن
باید بتوانم برای خودم این باور را بسازم که همیشه حالم را خوب نگه دارم
سپاس از خدای فراوانی ها
سپاس از خدای زیبایی ها
“ردپای من در روز یازدهم”
میخوام در مورد اتفاق اخیری که در زندگی ما رخ داد بگم
یه اتفاق خوب یه تغییر خوب یه شروع خوب با حرکت و اقدام ما، که سعی کردیم به دور از نجواهای شیطانی بالاخره انجامش بدهیم.
ما حدود 8 سالی است که ازدواج کردیم و تو این 8 سال خیلی کم با هم سفر رفتیم ، تا قبل امسال فقط یه سفر یه روزه به شمال و چند باری به اصفهان (اصفهانم چون پدرم در یکی از شهرهای اطراف باغ داره)
یکی از بزرگترین دلایل سفر نکردن ما ، ترسمان بود
ترس از مسیر ، ترس از بی پولی (باور داشتیم باید پول خیلی زیادی داشته باشیم یا شاید بهتره با مازاد پولمان سفر کنیم ، تا با خیال راحت سفر کنیم و هیچ نگرانی نداشته باشیم) و …..
در واقع یه ماهی است که من و همسرم تقریبا هر روز با سایت عباسمنش در ارتباط هستیم و خیلی سعی میکنیم که به گفتها و هر آنچه یاد میگیریم پایبند باشیم و عمل کنیم
یه روز که داشتیم در مورد سفر یکی از دوستانمون با هم صحبت میکردیم به همسرم گفتم چرا ما سفر نمیکنیم بیا ما هم الان که وقتت آزاده باهم بریم سفر
همسرمم بدون اینکه جمله منفی بگه گفت باشه میریم و در عرض کمتر از 5 دقیقه ما تصمیم گرفتیم فرداش به سمت یزد حرکت کنیم بدون هیچ برنامه ریزی قبلی یا هماهنگ کردن کارها ، رزرو اتاق و …
این تصمیم ما در زمانی گرفته شد که پول تو کارتمان اصلا برای این سفر منطقی نبود و مطمئنا برای ما که همیشه دنبال بهترین موقعیت چه از نظر مالی چه از نظر زمانی بودیم غیر ممکن به نطر میرسید .
تا فردا ، کلی نگرانی و نجوا برای انجامش تو ذهنمان میومد مثلا چه الان وقت سفره ، آخه نه رزرو اتاقی، نه مساعد بودن هوا اخه تو این برف و سرما چه وقت سفر کردنه و یا نکنه پول کم بیاریم و خیلی چیزهای دیگه که دلایل به نظر خیلی منطقی به حساب میومد
ولی ما دیگه تصمیم گرفته بودیم که بی توجه بمونیم و احساسات بد و افکار بد رو با افکار خوب و احساسات خوب جایگزین کنیم و فقط به سفر و اتفاقات خوبی که دوست داریم برامون رخ بدهد فکر کنیم .و به خدا ایمان داشته باشیم .
سفر ما تقریبا دو روز طول کشید و همه چیز به خوبی پیش رفت
و در مسیر برگشت ما بازم معجزه خدا رو در زندگیمون حس کردیم
در مسیر برگشت ، بارندگی و مه خیلی زیاد بود طوری که فقط با مه شکن جلوی ماشین رو میتونستیم ببینیم و میدان دید خیلی خیلی کم بود و مه شکن ما به خوبی کار نمیکرد و ما خیلی به سختی جلومون رو میتونستیم ببینیم و خیلی شرایط خوب نبود حتی در قسمتی از مسیر ما مجبور بودیم از مسیر دور برگردون وارد جاده اصلی بشیم که با توجه به شرایط ما واقعا کار سختی بود در اون لحظه دور کردن ذهن از نجواها
کار خیلی سختی بود ولی یه حسی بهم میگفت که خدا کمکمون میکنه و این رو به زبان میاوردم که ما میتونیم چون خدا مراقبمونه و سعی کردیم به جای حس نگرانی و افکار بد و تمرکز به ناخواسته ها ، فقط از مسیر لذت ببریم و تمرکزمون روی زیبایی ها بذاریم مثل هوای خوب ، بارش باران و برف و سلامتی و اتفاقات خوبی که برامون تو سفر رخ داده بود . و ما حتی خودمون رو که سلامت رسیدیم خونه تصور کردیم و پس از گذشت مدتی من دیگه هیچ حس بد و اندوهی نداشتم .
و خداروشکر ما سلامت به خانه رسیدیم .
من خواستم از اتفاقاتی که تو مسیر برگشت برامون رخ داد و یا آنچه شاهدش بودیم بگم ، ولی یاد فایلی که دیشب گوش دادیم افتادم که نباید از اتفاقات بد حرف زد که این خودش سبب جذب اتفاقات بد در زندگیمون خواهد شد .
و این تازه شروع حرکت ما بود و این داستان سفر ما همچنان ادامه خواهد داشت
خدایا شکرت برای همه چی
سلام ب هدایت شدگان عزیز
سلام ب استاد علم و قران
من هنوز فایلو ندیدم چون باید ب موقع وباتمرکز ببینم فقط مطلب استادو خوندم و دوسه تا کامنت و چیزی ک توی ذهنم اومد این بود ک مگر ما ندیدیم ک بچه های تازه متولد شده و شیرخوار ک چ لذتی از بدنیا آمدنشان میبرن و روزی همیشه آماده دارن و هیچ نگرانی درهیچ شرایطی ندارن و با کوچک ترین اشاره ای لبخند میزنن و با کوچک ترین حالتی خنده سر میدن و همیشه ذوق و شادی در هرلحظه دارن یادم اومد چند روز پیش داخل فروشگاه بودم مادری با کودک سه ساله ای وارد شد و مادرش حق انتخاب برای خرید کیک و کلوچه بهش داد وقتی اون بچه خودش ی کیک برداشت اینقدر زوق زده بود و خوشحال ک گویی چ هدیه بزرگی دریافت کرده ومن همون لحظه گفتم ببین تو باید برای هر چیز کوچک و بزرگی مثل همون روزای کودکی همینقدر خوشحال بشی و بخندی و امروز ک دارم کار دیروزمو و قدم یازدهم رو ب پایان میرسونم بیشتر درک کردم ک عجب چ درسی گرفتم ک کار من شادی و لذت و خوشحالی از هر اتفاق کوچک و بزرگ هست و خدای من خدای مهربانی و شادیست و در شادی عشق سلامتی نعمت جوانی زیبایی وهمه چیز نهفته است خدایا شکرت ک هر روز در حال هدایت هستم و ب همین راحتی و زیبایی درک میکنم همه آنچه ک باید بدانم و تو مهربانترین و شاد ترین خدای منی..
خوشحالم ک دراین جمع هستم و از هر روز زندگیم لذت میبرم و یاد گرفتم صبح بالبخند بیدارشم و همواره خودمو تربیت میکنم ک لبخند خدا همیشه برلبم باشه و شادی اصل زندگیم باشه تا همه جهانم نیکو باشه الهی صدهزارمرتبه شکر درپناه الله یکتا شادتر سالم تر ثروتمندتر و سعادتمندتر در دنیا و آخرت باشیم
به نام خدای مهربانیها
سلام به استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته دوست داشتنی
همیشه عاشق این آیه های قرآنی هستم که استاد درموردشون صحبت میکنند.
احساس خوب=اتفاقات خوب
آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند ونه غمگین میشوند.
اگر غمگین هستی نتیجه اینه که ایمان نداری
نتیجه ایمان احساس خوبه
بخاطر هرچیزی نگران باشی اون را از دست خواهی داد
درمورد ناراحتیهات حتی با خدا هم صحبت نکن
بدون شک نجوا تنها از سوی شیطان است تا مومنان را غمگین کند
بنابراین مومنان باید تنها برخدا توکل کنند وهمین کافیست
قلب جایگاه خداونده و ذهن جایگاه شیطانه
باید یاد بگیریم در مورد هیچ موصوعی نگران نباشیم تا اتفاقات بد برای ماپیش نیاد وسعی کنیم در اون شرایط حالمون واحساسمون را خوب نگه داریم تا اتفاقات خوبی برای ما بیوفته
با ایمان بخدا وباور به تنها قدرت جهان میتونیم نگرانی را از خودمون دور کنیم
ممنون از استاد عزیزم
خدایا چقدر این نشانه ها درست هستن. من دنبال همین فایل بودم رفتم تو گوگل نشد دانلود کنم اومدم تو سایت گفتم اول بذار نشانه امروزم رو بزنم ببینم چی میشه و منو آورد دقیقا بهدهمین فایلی که دنبالش میگشتم..
خدایا عاشقتم که با نشانه ها باهام صحبت میکنی . خدایا شکرت که منو هدایت کردی.