این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
734نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چون دقیقاااا با تجسم سفر دلخواهمو جذب کردم و دقیقاااا بعد گوش دادن جلسه دوم و سوم قدم دوم بود و خدا بهم جایزش و داد اتفاقا همین دیشب کامنت گذاشتم برای اون جلسه و دو روز پیش از سفر برگشتم و چه لحظات فوق العاده ای رو تجربه کردم ثانیه به ثانیه ش و …..
واقعا با همین شرایط فعلی م من جذبی رو کردم که اگه قرار بود قبل آشنایی با قانون این جذب و انجام بدم علاوه بر اینکه ذهنم اصلا باور نمیکرد چه برسه به انجامش بلکه ترمزها اجازه فکر کردن نمیدادن شرایط من همون شرایط قبله تو این مثال و تجربه همون حساب بانکی علاوه بر اینکه من الان سرکار هم نمیرم اما تغییر باور هام تغییر فرکانسم از زمین تا آسمونه و همون تغییر باور و افکار این شرایط و برای من وجود اورده
واقعا موقعیت فعلی ما چیزی نیست جز افکار ما و همین که شرایط فعلی شرایطی که خودم خلقش کردم اینقدر ذهنم مقاومت داشت و نمیخواست بپذیره که همین باور خودش کلی طول کشید تا جاش تو ذهنم درست بشه
استاد دقیقااا همین موضوعاتی که دارن میگن و تو قدم دوم گفتن همییین ها به شکل و شمایل دیگه ولی د قیقااا ماهیت موضوع همینه و همین وجه تمایز ایشون با دیگر افراد که تو این حوزه هستن داره تازه فقط همین یه مورد هزاران مورد دیگه ست که خیلی ها حتی شبیه ش هم نیستن چه برسه بخوان تلاش کنن این سبکی زندگی کنن
از زندگی در بندرعباس یه اتاق خیلی کوچیک تا زندگی در فلوریدا آمریکا که حتی شاید ثروتمندترین افراد داخل کشور بخاطر ترمز ها و ترسهاشون ارزوی همچین زندگی که شما اونجا دارین و داشته باشن چون فقط ثروت نیست که ادم و میکشونه به این کشور و این زندگی انگیزه و باورها و ترمزهای هر فرد متفاوته
یا اون تی وی کوچولو که بیشتر شبیه اسباب بازی بود بعدش جوری پیشرفت که شما چندین اینچ گرفتین و اونم فقط برای بازی کردن کی باورش میشه کسی که پشت دوربین داشت حرف میزد عباسمنش ما باشه من اولین چیزی که به ذهنم رسید و حجم باورش یکم برام عجیب بود لحن صحبت شما بود نمیدونم اون خانم اقا که ریز ریز صحبت میکردن دختر عمو پسرعموی شما بودن یا کی لحن و اخلاق خوش شما که پا به پای اونا شوخی میکردین گفتم همینههه واقعا راست میگن استاد که اون زمان تو اون شرایط تو اون اتاق هم سپاسگزار خدا بودن
ما هم چنین تجربه ای داشتیم و شاید همچین شوخی و خنده ای هم کردیم برای وضع موجود اون زمان اما منو خواهرم بچه بودیم عقلمون نمیرسید که این وضع وضع مناسبی نیست یا شرایط سطح پایینه میگفتیم میخندیدیم چون بچه بودیم و دنبال خوشی و ذوق و تفریح یه مرد تو سن شما که ازدواج هم کرده بود و تو کشوری که تقریبا 90درصد بار زندگی بقولی روی دوش مردهاست و اخلاق و رفتارشون بد میکنه شما با روی خوش و لبخند رضایت و شاید این ایمان و باور که درست میشه همه چیز داشتین زندگی میکردین و این برای من از کل حرفهاتون با ارزش تر بود چون با چشم دیدم عملکرد و رفتارتون و میبینم و این میشه برام سبک زندگی
در رابطه با کنترل ذهن گفتین و مثال روابط زدین دقیقا دو هفته پیش داشت یه تضاد کوچیک از روابط ریشه میگرفت و میخواست پر بشه که سریعا جلوش پیچیدم اونم با دیدگاه مثبت و منطقی و نزاشتم رشد کنه و باورتون میشه حتی به یه روز هم نرسید و دوباره ورق برگشت و همه چیز حتی از قبلش هم بهتر شد و بهتر میشه هر روز
در رابطه با دور شدن ادمها من همیشه همه جا هم گفتم دورم پر اکیپ و دوست بود هر فصلی از زندگیم و خب صمیمیت خیلی بیشتر بود در ما گاهی هر شب همو میدیدیم و خب من هربار به یه طریقی جدا میشدم از اکیپ نه از قصد و به دلخواه من یا اونا یجوری عجیبی اتفاق میفتاد و همینطور تکرار میشد بعد من میگفتم چرا هربار 5/6 سال یا گاهی بیشتر یکی از دوستای 10 سالم باهم بودیم بعد رابطه کات میشد و اکیپ پخش میشدن و باز دوستان جدید و دیگه الان 3سالی هست متوجه شدم بخاطر فرکانس هست و بدون نگرانی و اذیت شدن اجازه میدم فرکانس ها روند خودشون و در پیش بگیرن و دیگه حتی از اخلاق یا بد بودن فردی گله ای نمیکنم چون قضیه رو متوجه شدم و میدونم چیزی بیرون من نیست و همش به خودم ربط داره و هربار دایره روابطم گسترده تر میشه و اونایی که هستن عالی تر میشن و موندگار و اونایی که میرن خاطره میشن و در ذهنم ماندگار و آهااا یه چیز عجیب یادم اومد تو همین سفر اخیرم تو فرودگاه یکی از دوستای 10 سال پیشمو دیدم با بچه ش و خواهرش و دوستاش جمع دخترونه داشتن میرفتن استانبول و اینم خیلی خیلی برام اتفاق باحالی بود شماره های هم و گرفتیم و کلی معاشرت کردیم و گپ زدیم و بعدش هرکدوم رفتیم پی کار خودمون بدون اینکه ای ذره ای دخالت اضافه تر کنیم چه اون چه من و این خیلی قشنگ بود
واقعا دوره دوازده قدم بینظیره و امیدوارم خدا کمک کنه بتونم ادامه ش بدم تا نتایج هر روز بیشتر از روز قبل بشه و بتونم هر روز روی خودم کار کنم و هر لحظه خدا رو تو زندگیم احساس کنم
راستی تیشرت سفیدتون هم خیلی کیوته و خیلی بهتون میاد
ممنونم ازتون استاد و ممنونم از مریم جان عزیزم که این فایل رو در اختیارمون گذاشتن واقعا ارزش صحبتها و مطالبی که تو فایل گفته میشه از کیفیتش صدها مرتبه بیشتره دوستتون دارم
استاد قبل این فایل روی اکانت پدرم بودم داشتم روی جلسه پنجم از قدم هفتم کار میکردم و کامنت هارو میخوندم همون جلسه ای که بعد از اینکه مایک عزیز تشریف بردن academy admiral forgot شما ظبط کردین
حتی این جلسه رو هم با اکانت پدرم دیدم ولی وقتی تصمیم به کامنت گذاشتن گرفتم اومدم رو اک خودم
اول از همه جا داره بگم 12 قدم یه شاهکاره خالصه
و خوب کلا استاد اینکه کم کامنت میذارم و فعالیتم هم کمه به دو دلیله
1-اینکه کلا رو اک خودم نیستم بیشتر وقتا رو اک پدرم در حال گوش دادن و کار کردن و مطالعه کردن کامنت ها و فایل های دوازده قدمم
2- هم اینکه بقول خودتون از اون هایی هستم که فقط گوش میدم و نتیجه میگیرم و هیچی نمیگم و به شدت یعنی به شدت وحشتناک کمال گرام تا حالا چندین بار پیش اومده که نتایج فوق العاده میگیرم بعد میام کامنت بذارم در موردش بگم بعد میگم حالا بذار بعدی که خفن تره بزرگتره باحال تره راجبش مینویسم بعد میرم کامنت های بچه ها رو میخونم میگم بابا اینا از بچهها یاد بگیر ببین دم بچه ها گرم مثلا چه میدونم اومدن راجب غذایی که صبح تو ستاره قطبی درخواستش کردن و الان ظهری مادرشون یا عشقشون درست کرده اومدن نوشتن با چه شور و شوقی و چه قلم زیبایی و از چه کلمات روونی استفاده میکنن بعد من مثلا با این همه نعمت و نتیجه خوب ،همش میگم بذار بعدی رو میگم و اتفاقا چقدر هم ایمان خودم قوی میشه وقتی بچه ها اینقدر خوب حتی کوچکترین نتایج شونو مینویسن که اقا این سیستم الهی میلی متری کار میکنه و حتی به یه خواسته ناهار تو اهمیت میده و برآورده میشه
خلاصه که استاد کلا یکم مسئله دارم تو کامنت گذاشتن
میدونی استاد صبح به صبح که پا میشم روبرو اینه که سر و وضعم مرتب میکنم حسم نسبت به خودم چیه؟
حس میکنم دارم بازی میکنم حس میکنم یه سری چیزا هست که کل زندگی فقط حول وهوش همون میچرخه اصلا نمیخوام فلش بک بزنم به گذشتم که چیا کشیدم و چیا خودم سر خودم در اوردم ولی واقعا بعضی وقتا برمیگرم به خودم میگم یعنی این بازی به این سادگی با این قوانین واضح بود که من 16_17 سال پدر صاحب خودمو در اوردم و به الله یگانه و یکتا قسم که الان تو سن 18 سالگی چیزایی رو میفهمم و جوری از زندگیم لذت میبرم که فکر میکنم حتی تو همون عالم بچگی هم این چنین احساسات پاکی و تجربه نکردم
و چی بالاتر از این و خفن تر و گنگ تر ازاینکه یه hint دارم به اسم هدایت (یعنی بخدا حتی الان که میخوام راجبش صحبت کنم از شدت خوشحالی نیشم تا بناگوش بازه) یعنی استاد نگم واست دیگه، اصلا هدایت که کلا یه ادم تنبل ازم ساخته که کلا فکرمو از دار دنیا ازاد کنم یعنی بخدا بعضی وقتا فقط دهنم وا میمونه میشینم به تماشا کردن اینکه چجوری تک به تک اجزای این ملکوت اعلا دارن کار میکنن برا من که این خودش یکی از برکت های 12 قدمه به واسطه فایل هایی که در بحث هدایت اماده کردین
کلا اصلا استاد دوازده قدم از ریشه از پایه دیدگاه ادمو تغییر میده در مورد زندگی دیگه
یعنی من خودم قدم های اول مثلا مینشستم دو سه ساعت فایلارو گوش میدادم کامنت های بچه ها رو میخوندم و اینا و حالم خیلی عاااالی میشد ها ولی خودم این حال خودمو خراب میکردم چرا چون فکر میکردم که مثلا الان نتیجه این کار کردنه همین الان باید بیاد همین الان من باید یه پولی دستم بیاد یا همین الان باید یکی از خواسته هام محقق بشه بعد از یه جایی به بعد باز هم اوس کریم منو بغل کرد برد منو هدایت کرد تا جایی که یروز اینقدر این حال بده شدید شد که سررسید و روان نویس خوشگلم که برا همین 12 قدم هست برداشتم نشستم به نوشتن اوس کریم گفت بنویس گفتم چشم
بنویس):مثلا فکر کن همین الان دقیقا همون life stile داری که میخوای
نوشتم
پایینش نوشتم خوب
گفت بنویس تهش میخوای به چی برسی ؟؟؟!!!!
یکم یه چند ثانیه مکث کردم انگار یه کاسه اب یخ ریختن روم گفتم هیچی دوست دارم حس رهایی داشته باشم حس پرواز پرنده حس اواز گنجشک های روی شاخه حس یه غرور مثبت حس قدرتمندی و…..
وقتی همه اینا رو نوشتم رسیدم به اینکه من دقیقا همین لحظه های ناب و توحیدی رو که دقیقا همین حس هارو داره دارم میکشم که بعد که رسیدم به خواسته هام دوباره همین حس ها رو تجربه کنم
بعد به خودم گفتم علیرضا عشقم با تمام احترامی که برات دارم ولی تو این مورد خییییییییلی پرتی . یعنی خدارو گواه میگیرم اینقدر اتفاقات راحت و روان و کیفیت اتفاقات خوب و عالیتر شد بعد این جریان که بیا و ببین
حالا جالبه که این در حالی بود که استاد بارهای بار گفته زندگی مقصد نیست مسیره !!!!
یا استاد بحث رهایی که شما فکر میکنم قدم ششم راجبش فرمودین یعنی بخدا بعد از اون جلسه که کار کردم روش و دیدگاهمو تغییر دادم و کارامو راحت تر و اسون تر میسپارم به اوس کریم که برام ردیف کنه بخدا صبحا اینقدر راحت و سبک بیدار میشم که برم سر کارم و خیالم راحته یجوری که انگار یه شرکت و حتی فراتر از اون تحت امر منه که کارای منو بکنه اینقدر بیخیالم
یا استاد یه مدت برای افزایش درامد و ثروت ساختنم روی این جمله کار میکردم (( ان الله غنی و حمید یرزق من یشا بغیر حساب من حیث لا یحتسب )) و انرژی بینظیری میگرفتم از این جمله و باور اما دوباره خودم حال خودمو میترکوندم چجوری ؟؟میومدم درگیر میشدم که حالا چجوری با چه ایده ای
و اما دوباره همه زندگی من اوس کریم وارد بازی هدایت شد اومدش گفت اقا تو خودت داری میگی من حیث لا یحتسب از جایی که تو کله و مغز نخودی تو نمیگنجه دیگه درگیر چی میشی اقا من گوش دادم و تا حد امکان سعی میکردم به چگونگی گیر ندم خلاصه که گذشت یه چند روزی یه مسئلهای پیش اومد که من فهمیدم باید بیشتر روی فراوانی کارکنم بالخصوص فراوانی مشتری خدارو گواه میگیرم که هیچ ایده خاصی نیومد اما همون شرایط به مراتب بهتر شد و فروش فوق العاده شد البته که هنوز هم دارم روش کار میکنم چون به استاندارد من نرسیده هنوز
اره دیگه خلاصه که استاد بخدا تا فردا صبح طول میکشه اگه بخوام فقط چهار پنج تا از این اتفاق های خیلی خوبی که توی همین 1 ماه پیش افتاده بگم
راستی الان یادم اومد من اگه بخوام راجب موفقیت های تحصیلیم بگم هم که جای خود دارد تو اون مورد که به معنای حقیقی کلمه فقط دارم بازی میکنم واسه خودم انگاری که خدا گفته عزیزم تو کلا دخالتی نکن تو هر معدل و رشته و مقامی میخوای برات میارم همینقدر بگم که استاد من همین امسال با معدل 19/79 رشته ریاضی ورداشتم که جزو ده نفر برتر استان شدم از نظر معدل (بخاطر اینکه دوسال وقفه تحصیلی داشتم امسال انتخاب رشته کردم ).
اره دیگه واقعا بعضی وقتا بی دلیل داد میزنم اوس کریم دمت گرم عاشقتم و چقدر عشقم به خودم بهتر و بیشتر شده هر روز به خودم میگم عشقم تو یه پسر فوق العاده بینظیری از هر لحاظ….
استاد بخدا من همون پسری ام که تا همین دو سه سال پیش چه میدونم کفش مورد علاقمو نمیتونستم بخرم الان استاد فقط هدیه هایی که میدم به دوستام و پدرو مادرم (که من فقط باید یه کامنت بنویسم راجع رابطه ام با این دوتا فرشته مخصوصا پدرم ) از چیزهایی که برا خودم میخرم بیشترن
و اره دیگه واقعا این مسیر و این فایل ها هم چیزی نیست که بگی چه میدونم یه بار گوش کنم حالا ،حالا هر وقت حسش بود کار کنم رو این قانون هر وقت حال کردم یه نگاهی هم به کامنت ها میکنم نه به خدای ابراهیم قسم که اینطور نیست و این یه مسیره پر از شادی و خیر و برکت و عشق و فراوانی که همیشه ادامه خواهد داشت تا ابد تا به هنگامی که مرگم پلی باشد برای وصال عاشق و معشوق
و یکی از دعاهایی که همیشه میکنم و توصیه میکنم که شما هم بخونید اینه):
ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
سلام درود خدمت استاد نازنین خانم شایسته عزیز و دوستانم در این جمع انشالله همگی تون سرشار از عشق و ثروت حال خوب باشید !
وای وای از این فایل و از آگاهی این فایل چیقدر آگاهتر شدم بزار داستان های زنده گیم را تعریف کنم
استاد تا الان به هر چی فکر کردم رسیدم از کامیاب شدن در رشته دلخواه در عالیترین دانشگاه ، کار عالی ، مهاجرت که همیشه فکر میکردم که مهاجرت کنم و اینقدر در امد داشته باشم همگی شو با لطف الله رسیدم مهمتر از همه به رابطه عواطفی دلخواه که در این روزا بهش رسیدم نمیدونید چی ذوق دارم همون چیزی را که در دفترم نوشتم همون شد ….
داستان مهاجرتم بگم که اون موقع از قانون سر در نمیاوردم ولی دوشت داشتم مهاجرت کنم تو کره جنوبی چکار میکردم در باره اش فکر میکردم و حتی استایل ام به سبک کره یی ها تغیر داده بودم موهام را مثل کره یی ها میذاشتم نشانه اش این بود که بقیه میگفت جای تو کره است چون شبیه اونا هستی و رفتار میکنی این باور کردم به طرز بسیار زیبا هدایت شدم به کشور کره و خداروشکر اینجا به آنچه که قبلا فکر کرده بودم رسیدم از درآمد عالی ، روابط عواطفی ، ماشین و، و، و ……….
اینقدر نتیجه دارم که باید ساعت ها بنویسم اما نتیجه اصلی موقع رخ داد که فکرم تغیر کرد الان خداروشکر که این لطف خدا است در ذهنم فقط فکر پیشرفت و رشد و شکیبایی است و چیقدر این فایل برام درس داشت و چیقدر به این فایل نیاز داشتم که بیشتر بیشترجدی جدیتر روی خودم کار کنم کنترول ذهن داشته باشم و ورودی های خوبی در ذهنم بدهم …..
خدایاسپاسگذارم هر چی ازت خواستم بهم دادی و تشکر میکنم از استاد عزیزم و دوستان عزیز که ازشون چیزی یاد مگیرم
حرفای استاد مهم اند ولی وقتی یه حرفی رو چندبار تکرار میکنه یعنی اون نکته سوپرمهمه و چندین بار استاد تکرار کرد بخاطر تعهده من باید خیلی حواسم رو جمع کنم به این کلمه.
دلیل اینکه افراد نتایج متفاوت میگیرن همون تعهده ، اینکه چقد داری متعهدانه زندگیت و رفتارات رو با قانون تطبیق میدی ؟ به همون میزان نتیجه داری ، هر زمان که متعهدانه کار میکنم نتایج عالی پاداش تعهدم بوده و هرجا شل گرفتم نتیجه ها هم شل شده .
مثال کلاس زبان که استاد برای نتایج میزنن خیلی به جاست ، ورودی هر ترم کلاس زبان چند نفره؟ وسط ترم یه سری ها ول میکنن ، اخر ترم یه سری میخونن فقط قبول شن ، بعضیا ترم بعد نمیان ، بعضیا یه ترم ول میکنن بعد دوباره میان بعضیا تجدید ترم میشن و هزار مدل دیگه ، میبینی از ورودی مثلا 100 نفر 2نفر خروجی داریم که مثل بلبل انگلیسی حرف میزنن ، همه یه آموزشگاه میرفتن اما چی نتیجه رو رقم زد ؟ تعهد ، چون اونا نه تنها خودشونو دوختن به کلاسا بلکه زندگیشونم تا جای ممکن دوختن به این هدف الانم ثمره شو خودشون میبینن وسلام .
مورد بعدی تنها شدن ، خیلی خوب میفهممش ، قبلا تو یه جمع هایی بودم که از چرررندیات میخندیدیم و حرف میزدیم و ادعامون هم میشد خوشیم ! من الان اون جمع ها رو که حتی ندیدمشون نمیدونم کجان با اینکه اکثر آدمای اون جمع رو باهاشون نسبت داشتم ولی حتی یه لبخند هم نمیتونم به چرندیات اون موقع بزنم چه برسه به خنده … دنیا کاری کرد که تماااام ارتباطات من به طرز جالبی قطع شد و من چقدرررر راضی ام خدا میدونه صدتا جنگ نمیتونست انقد همه چیو از ریشه بزنه .
درباره تجسم هم واقعا همینه، دورانی که هیچ آشنایی با قانون نداشتم تصور میکردم دانشگاهم تموم میشه و دربه در دنبال کار میگردم و گیرم نمیاد و دقیقا همین شده بود
همسری که الان دارم همه خصلت هاش رو از دوران نوجوونی تصور میکردم ، حتی بخاطر فیلمای عاشقانه ی زیاد که دیده بودم تصور میکردم با کسی وارد رابطه میشم که خانوادم مخالفن و اون خیلی عاشقمه و تلاش میکنه و ما با مشقت های فراوان میرسیم به هم ( خنده) و 6سال پیش دقیقا همونجور شد مو به مو و بعد از ازدواجمون شرایط دقیقا طبق تصورات من پیش رفت الان که فکرشو میکنم حتی بالاپایین هامون رو هم من از قبل بهش فکر کرده بودم ولی در کل من واقعا در زندگیم هر بار احساس خوشبختی بیشتری میکنم.
حتی من سالها پیش که دنبال خدای ناشناخته بودم تصور میکردم من آخرش یه چیزایی میفهمم که هیچکی نمیدونه ولی من میدونم و الان که 1/5ساله با مبحث توحید و قوانین الهی آشنا شدم با خودم میگفتم دیدی همون شد .
بعد از آشنایی من با این مباحث حس کسیو داشتم که بهش آتش داده بودن ، میتونست باهاش غذا بپزه خودشو گرم کنه صنعتگری کنه ولی اون در 90درصد مواقع باهاش خودش و دنیاشو میسوزوند و حالا فهمیده بود عه این آتیشه رو میشد باهاش اونکارا هم کرد ؟؟ و از اون موقع آروم آروم و تاتی تاتی ولی با «تعهد» دارم یاد میگیرم خلق کنم و از این بابت خداروشاکرم و به خودم افتخار میکنم و خدا میدونه چقدرررر از خلق سلامتیم ، خلق روابط رویایی ترم ، خلق آرامشم ، خلق پول بیشتر ، خلق نعمتای بیشتر ، خلق شادی و رضایت بیشتر لذت بردم و میبرم و این یعنی مسیر درست و الهی که منو به سطح های بعدی و هدفهای بعدی میرسونه
سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و بچه های نازنین سایت…
استفاد اگاهانه از قدرت تجسم خلاق : میشه خیلی راجع بهش مطلب نوشت تا فردا میتونم راجع بهش بنویسم
تجسم چگونه رخ میده ؟
همه ی ما این قدرت رو درونمون داریم …بصورت رایگان بما داده شده …قدرتی که تنها ب ما انسانها داده شده …هیچ موجود دیگری چنین توانایی رو در اختیار نداره
کاری که همه ی ادما هر لحظه دارن انجامش میدن اما در بیشتر مواقع نااگاهانه ….درواقع همه ی ما داریم تجسم میکنیم چه بخوایم چه نخوایم تجسم بزرگترین راه موفقیته اما نکته ای که خیلی مهمه احساس ماست که موجب جذب میشه نه صرفا تجسم و تفکر….تجسمی که توش احساس نباشه هیچ اتفاقی برات رقم نمیزنه …حالا این احساس چگونه و از چه راهی خلق و ب وجود میاد ب خودت و انتخابی که کردی بستگی داره که در نهایت بر میگرده ب ذهن …
همه چی ذهنیه و ب ذهن ما برمیگرده اما قدرتی که درون ماست دیده نمیشه برای بکارگیری این قدرت نیاز ب یادگیری سازوکارذهن داریم
خیلی ها ب چیزی که دوست ندارند توجه میکنن … ب چیزی که نمیخوان توجه میکنن چون نمیتونن ذهنشون رو بدرستی کنترل کنن و همین باعث ایجاد نگرانی و ترس میشه و در نهایت ترس باعث میشه اتفاقات بدی در زندگی تجربه کنه (مثال از هرچی بترسی سرت میاد )
درجهانی زندگی میکنیم که ارتعاشیه هرموجودی هر شیئی درحال مرتعش شدنه و از خودش ارتعاش داره و ارتعاشات ما توسط قانون قدرتمند جذب سازمان دهی میشه و ارتعاشات مشابه همدیگرو جذب میکنن
دقیقا مشابه سیستمی که در امواج و فرکانسهای رادیویی رخ میده که بدون هیچ سیمی ارتباط برقرار میشه تنها توسط قانون جذب این اتفاق رخ میده ما تنها موجوداتی هستیم که میتونیم ارتعاش مون رو هر لحظه با افکارمون تغییر بدیم و در ارتعاشی که دوست داریم قرار بگیریم
اما این موضوع خیلی هم راحت نیست و نیاز ب اموزش و تربیت ذهن داره ذهنی که ب حال خودش رها شده باشه مثل زمینی میمونه که توش علف هرز درمیاد
افکار ما فرکانس داره و فرکانس های مشابه همدیگرو جذب میکنن حتی اگه خیلی ها بخوان جلوی اینکارو بگیرند نمیتونن چون قدرت قانون جذب بسیار بیشتر از این حرفهاست ب همین خاطر هست که این نیرو دیده نمیشه چون یه نیروی درونیه
این قدرتیه که خداوند بما داده تا هرچی که میخوایم رو باهاش بدست بیاریم ما مثل یه اهنربای زنده میمونیم که با افکارو احساس مون هرچیزی رو بسمت خودمون میکشونیم اما نکته مهم قرار گرفتن در فرکانس خواسته مون هست
در جهانی زندگی میکنیم که هرچی بخواییم توش هست اگر هم نباشه با قدرتی که خداوند بما داده توانایی خلق کردنش رو داریم
اما مهم اینه که در چه فرکانسی قرار داریم ؟
چرا فردی هرچی ادم بدبخت و بیچاره ب پستش میخوره ؟
چرا فردی هر چی ادم گدا گشنه ب تورش میخوره ؟
چرا فردی در دنیایی که همه چی هست دنیایی که انباری سرپوشیده از ثروت و فراوانیه هر چی ادم درب و داغون ب پستش میخوره ؟
یابرعکس چرا فرد دیگه ای بدون زور زدن از زمین و اسمان براش پول و ثروت میباره ؟
چرا فردی بدون زور زدن ب خواسته اش میرسه ؟
این ادمو ب فکر فرو میبره …
چون اون فرد در فرکانس بدبختی و درب و داغون قرار داره جهان هرگز اشتباه نمیکنه
چون اون فرد در فرکانس ادمای بدبخت و بیچاره قرارداره و مثل اهنربا اونارو از اون سردنیا بسمت خودش جذب میکنه
اگر مثل فرد دوم در فرکانس خوشبختی و ثروت باشه ادمها …شرایط …موقعیتها و اتفاقاتی رو بسمت خودش جذب میکنه که هماهنگه با ارتعاشی که در ان هست
همه چی در این دنیا برمیگرده ب فرکانسی که در ان قرار داریم …همه چی در این دنیا بصورت فرکانسی خلق میشه …
خیلی مواقع افرادی که در شرایط بدی قرار دارند یا مشکلات دارند بدلیل فشاری که اون مشکلات ب ذهنشون میاره نمیتونن ذهنشون رو کنترل کنن درچنین مواقعی قرار گرفتن در فرکانس خواسته بسیار سخته همینطور تجسم کردن
چون تجسم زمانی جواب میده که ذهن ارام باشه و فرد احساس خوبی داشته باشه در غیر اینصورت نمیشه
هرچیزی در این جهان از خودش ارتعاش داره و در یک محدوده ارتعاشی قرار داره برای انکه ب خواسته مون برسیم باید در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم
چگونه در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم ؟
خیلی ها میگن اول شرایط و اوضاع بیرونی خوب بشه تا من بتونم در ارتعاش خواسته ام قرار بگیرم اما جهان ب این شکل عمل نمیکنه
جهان دقیقا برعکس این عمل میکنه یعنی میگه اول تو در فرکانس خواسته ات قرار بگیر
اول تو خواسته ای که داری رو واضح مشخص بکن
تو باید اول بدونی از این دنیای مادی که واردش شدی چی میخوای ( فرکانسش رو ارسال کنی تا من بهش واکنش نشون بدم وقتی تو چیزی ارسال نکردی من ب چی واکنش نشون بدم ؟ )
اون وقته که جهان شرایط و اوضاع رو جوری برات هماهنگ میکنه که ب خواسته ات برسی
این همون جاییه که 90درصد افراد مسیرو اشتباه میرند البته بهتره بگیم توانایی انجامش رو ندارند
خیلی ها خودشونم نمیدونن چی میخوان ….. حتی معنای خواستن رو هم بدرستی نمیدونن ….کل داستان از همین جا شروع میشه …
خواسته واقعی یعنی وقتی بهش فکر میکنی زور نزنی تا ب احساس خوب برسی یا الکی تکرارش کنی فقط ب خاطر اینکه تمرینت رو انجام دادی خواسته واقعی یعنی دست خودم نیست وقتی بهش فکر میکنم دیوانه میشم…
چون وقتی ندونی واقعا از صمیم قلب چی میخوای هیچ احساسی در تو شکل نمیگیره و تا زمانی که احساس شکل نگیره عملا یعنی هیچ ….
خواسته باید طوری باشه وقتی بهش فکر میکنی یا در ذهنت تجسمش میکنی ضربان قلبت تندتر بزنه
خواسته واقعی یعنی اینکه اصلا کاری ندارم بهش میرسم یا نه وقتی بهش فکر میکنم انقدر ذوق میکنم که انگار همین الان دارمش
خواسته ی واقعی یعنی اینکه شبا وقتی موقع خواب بهش فکر میکنم یا تجسمش میکنم بدون انکه خودم بخوام حالم خوب میشه
خواسته واقعی یعنی اینکه وقتی بهش فکر میکنم انگار ناخوداگاه انقدر تحت تاثیرش قرار میگیرم که انگار یکی منو هیپنوتیزم کرده و طوری از خودم بیخود میشم که درون خواسته ام حل میشم و هیچ صدای از بیرون نمیشنوم
خواسته ی واقعی یعنی اینکه اصلا دست خودم نیست وقتی که تجسمش میکنم از فرط خوشحالی دیوانه میشم …
اگه وقتی ب خواسته ات فکر میکنی یا وقتی تجسمش میکنی این حالتی میشی پس بدون خواسته ات رو درست انتخاب کردی حتی اگه بقیه مسخره ات کنن یا بگن تو خل شدی
اصلا مهم نیست…مهم اینه که تو در ارتعاش خواسته ات قرار داری و قراره از یک راهی که هیچکس نمیدونه ب خواسته ات برسی
اما خیلی ها اینو نمیپذیرند که ما بهش میگیم نداشتن ایمان و یا باور … اغلب انسانها چیزی که میبینن رو باور میکنن نه ب چیزی که نمیبینن
اما ادمای موفق ب چیزی که در بیرون میبینن و دوسش ندارند توجه ای نمیکنن حتی اگه در اوضاع و شرایطی باشند که بسیار سخت و دیوانه کننده باشه
واقعا قدرت میخواد در شرایط بسیار سختی باشی و مشکل داشته باشی اما شرایط فعلیت رو نپذیری و چیزی که در درونت میبینی ایمان داشته باشی
این همون باور و ایمانه که افراد کمی در اون موفقند ..حرف زدن راحته اما عمل کردن و مهمتر از اون نتایجه که ثابت میکنه ایا ب چیزی که میگی باور داری ؟
تجسم یکی از قدرتهای ذهنی ماست که میتونیم در رسیدن ب خواسته هامون ازش استفاده کنیم …چون ذهن ما توانایی درک تفاوت بین دنیای واقعی و خیالی رو نداره هرچیزی که ما یا ذهن مارو تحت تاثیر قرار بده یا ب اصطلاح احساس مارو دگرگون کنه مهر تاییدی از جانب ذهن میخوره و اونو میپذیره و اگر این موضوع چه اگاهانه و چه نااگاهانه زیاد تکرار بشه در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره حتی اگه یه توهم باشه در نهایت شکل مادی بخودش میگیره و ما بهش میگیم واقعیت درصورتیکه ما خلقش کردیم
تجسم خلاق درواقع یک تکنیکیه که بما کمک میکنه تا باهاش اهداف و ارزوهامونو در دنیای دیگه ای بصورت واضح مشاهده کنیم و هرجایی نیاز ب تغییر یا اصلاح داشت انجام بدیم …
قدرت تجسم خلاق باعث میشه تا انرژی ذهنی ما بسمت خواسته مون سوق پیدا کنه ما ب هرچی که توجه کنیم میتونیم انرژی رو در اون محدوده ب جریان بیندازیم همیشه همه چیز از ذهن شروع میشه تو دنیایی زندگی میکنیم که میتونه توی یه چشم برهم زدن هرچیزی اتفاق بیفته …
یادمه در گذشته وقتی هنوز هیچی از قوانین نمیدونستم توی یک مجلس عروسی وقتی نوازنده ها رو دیدم انچنان شیفته نوازندگیشون شدم که در یک لحظه ب خودم گفتم منم میخوام یه روزی یه نوازنده ماهر بشم …منم میخوام نوازندگی رو یاد بگیرم
بخوبی بیاددارم شبا موقع خواب تجسم میکردم که تو مجالس عروسی هستم و بین 500 تا 1000نفر دارم مینوازم و همه برام دست میزنن و تشویقم میکنن
زمانی بود که نه ساز داشتم نه چیزی از موسیقی میدونستم ( داستانش خیلی مفصله ) اما بعد از دوسال این اتفاق افتاد و من بشکل واقعی در دنیای مادی تو عروسی ها بین هزاران نفر مینواختم و همه تشویقم میکردند
دقیقا همون چیزی که تو ذهنم تجسم کرده بودم در دنیای مادی اتفاق افتاد حتی تو خدمت سربازی هم تو گروه موزیک بودم …
من اون موقع ب این فکر نمیکردم یا نگران این نبودم اگه نتونم پول ساز رو جور کنم یا نتونم ساز بخرم چی میشه من فقط صحنه ای که روی سن بودم و داشتم برای افراد مینواختم رو در ذهنم تجسم میکردم در نهایت هم اون اتفاق افتاد
تغییرات همیشه اول از ذهن شروع میشه همیشه اتفاقات قبل از رخ دادن در دنیای مادی توسط ما در بخش ذهنی مون اتفاق میفته و ما بارها انرا حس میکنیم
حتی تجسماتی که بعضا ترس رو در ذهن مون ایجاد میکنه اگه کنترل ذهن نداشته باشیم و روی اون متمرکز بمونیم در نهایت بشکل مادی انرا در دنیای فیزیکی تجربه خواهیم کرد
چون ب هرچی که حس بدیم در واقع ب هر تصویر و تجسمی که در ذهن مون بهش حس بدیم در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره
چون ذهن مون فرق بین واقعیت و تخیل رو تشخیص نمیده حتی اگه چیزی که ازش میترسیم یا برعکس چیزی که باهاش شادیم حتی اگه یه توهم باشه اگر بر روی ذهنمان تاثیر بذاره و روش متمرکز بمونیم در بیرون اشکار میشه
هر تصویری که در ذهن میسازیم گویای هزاران کلمه ست که از افکارمون نشات گرفته و افکارمون چیزی نیست جز انرژی که توسط ما و ابزاری بنام ذهن تغییر شکل میده
دنیایی که در ان زندگی میکنیم هم ثروت هست هم فقر بستگی بما داره چی رو باور میکنیم
میتونیم چیزی که دوست داریم یا چیزی که دوست نداریم رو تماشا کنیم ما قدرت انتخاب داریم اما گاهی ذهن شرطی یا ذهن ناخوداگاه ماست که کنترل توجه مارو در دست گرفته و انتخاب با ما نیست انتخاب در ناخوداگاه مون رقم میخوره
در واقع ناخوداگاه خوداگاه مارو در اختیار میگیره یعنی ما میخواییم ب چیزی که دوست نداریم توجه نکنیم اما انگار دست خودمون نیست و چیزی از درون داره توجه مارو میکشه ب سمت موضوعی که دوست نداریم
هرچیزی که زیاد ببینیم درنهایت ذهن ما همون رو میپذیره وقتی هم که پذیرفت حس شکل میگیره و باور میکنه وقتی هم که حس شکل بگیره ارتعاش تغییر میکنه و در نهایت این ارتعاش ماست که تعیین میکنه چه چیزی بسمت ما جذب بشه
امیدوارم بچه ها از قدرت تجسم ذهنی شون ب خوبی و درستی استفاده کنن و در ذهنشون رویاها و ارزوهاشون رو با احساس خوب ب تصویر بکشند و انقدر روش متمرکز بمونن تا شکل مادی بخودش بگیره
از استاد عزیز بابت ضبط این فایل و از خانم شایسته عزیز بابت پیدا کردن این فایل زیبا سپاسگزاری میکنم
بچه که بودم قدرت تجسم زیادی داشتم،یعنی همه تو بچگی خیلی تجسم میکنیم نا خودآگاه .
هر چه که بزرگ شدم ذهن که وارد کار شد از قدرت تجسم ام کاسته شد تا جایی که الان برام تجسم راحت نیست.
قانون اینه که در بعد غیر جسمانی همه چی وجود داره و تو و من در فضای تجسمی میتونیم اونا رو برداریم و بچینیم و اگر فرکانس پایدار باشه اون وسیله خلق میشه.
جهان ما بازتاب افکار ماست و افکار ما ورودیهای ماست و یکی از ورودیها ورودیهای تجسمی است.
هر چه که میخواهم رو تجسم میکنم و اونا پدید میاد.
در بازه کوچیک و برای یه چیز قابل درک سریعتر بدست میاد.
خداوند کریم این قدرت رو به ما داده.قدرت خلق زندگی خودمون.
خدایا شکرگزارم که قدرت خلق زندگی خودم رو بدست خودم دادی.
وقتی قدرت دست خودمه ،دیگه شرک معنی نداره .فقط یه چیز میمونه و اونم ارتباط گرفتن درست با خدای درسته و فهم و درک این مسئله!!!
دنیا دنیای فرکانس و ارتعاشه .الله انرژی مطلقه که صاحب همه چیزه.الله همونه که صاحب دنیا و 7 آسمانه،صاحب آخرته،صاحب کهکشانها و…..
قدرت الله مطلقه،ولی رحمانیت الله عامه.او رحمان و رحیمه .سبوح قدوس رب الملائکه و الروح ،سبقت رحمه غضبه.
به خودتون بنگرید و فکر کنید ،نطفه ای بی ارزش و بد بو ،با تکامل رسیده به این تن شریف و زیبا.آیا این جز قدرت الله است؟نفس میکشیم،قلب میزنه،خون جاریه،سلول به سلول در حال ساخت و سوخت و سازند،چشم میبینه،گوش میشنوه،قلب درک میکنه ،ناخن رشد میکنه،مو رشد میکنه،ماهیچه ساخته میشه،پوست عوض میشه،میلی متر به میلی متر بدنت معجزه است معجزه پشت معجزه
این همون خداییه که اول و آخره و ظاهر و باطن.
این همون خداییه که همیشه میمونه.
این همون خداییه که راه رشد و گمراهی رو معلوم کرده
ببینید ما چقدر مورد لطف الله مهربان بودیم که این همه نعمت به ما داده.
الهی شکررررت
تمام ابزارها دست ماست تا خودمون رو به بهشت برسونیم و در طرف مقابل شیطان فقط نجواست.
حواسمون جمعه کارمون باشه شیطان چیزی رو نمیتونه پدید بیاره فقط نجوا میکنه و الله پدید آورنده همه چیزه.
رب من دستم را بگیر تا از زیر یوغ شیطان بدر آیم و آزاد شوم.
استاد وقتی تجسم میکنی خداوند ایده هارو بهت میگه من خودم داشتم چندروز پیش میگفتم چرا ایده دریافت نمیکنم فهمیدم که تجسم نمیکنم چون واقعا تجسم که کنی ایده دریافت میکنی و اون ایده ها میترکونه …
سلام بر همه عزیزان
خدای من چی بگم راجع به محتویات این فایل
چون دقیقاااا با تجسم سفر دلخواهمو جذب کردم و دقیقاااا بعد گوش دادن جلسه دوم و سوم قدم دوم بود و خدا بهم جایزش و داد اتفاقا همین دیشب کامنت گذاشتم برای اون جلسه و دو روز پیش از سفر برگشتم و چه لحظات فوق العاده ای رو تجربه کردم ثانیه به ثانیه ش و …..
واقعا با همین شرایط فعلی م من جذبی رو کردم که اگه قرار بود قبل آشنایی با قانون این جذب و انجام بدم علاوه بر اینکه ذهنم اصلا باور نمیکرد چه برسه به انجامش بلکه ترمزها اجازه فکر کردن نمیدادن شرایط من همون شرایط قبله تو این مثال و تجربه همون حساب بانکی علاوه بر اینکه من الان سرکار هم نمیرم اما تغییر باور هام تغییر فرکانسم از زمین تا آسمونه و همون تغییر باور و افکار این شرایط و برای من وجود اورده
واقعا موقعیت فعلی ما چیزی نیست جز افکار ما و همین که شرایط فعلی شرایطی که خودم خلقش کردم اینقدر ذهنم مقاومت داشت و نمیخواست بپذیره که همین باور خودش کلی طول کشید تا جاش تو ذهنم درست بشه
استاد دقیقااا همین موضوعاتی که دارن میگن و تو قدم دوم گفتن همییین ها به شکل و شمایل دیگه ولی د قیقااا ماهیت موضوع همینه و همین وجه تمایز ایشون با دیگر افراد که تو این حوزه هستن داره تازه فقط همین یه مورد هزاران مورد دیگه ست که خیلی ها حتی شبیه ش هم نیستن چه برسه بخوان تلاش کنن این سبکی زندگی کنن
از زندگی در بندرعباس یه اتاق خیلی کوچیک تا زندگی در فلوریدا آمریکا که حتی شاید ثروتمندترین افراد داخل کشور بخاطر ترمز ها و ترسهاشون ارزوی همچین زندگی که شما اونجا دارین و داشته باشن چون فقط ثروت نیست که ادم و میکشونه به این کشور و این زندگی انگیزه و باورها و ترمزهای هر فرد متفاوته
یا اون تی وی کوچولو که بیشتر شبیه اسباب بازی بود بعدش جوری پیشرفت که شما چندین اینچ گرفتین و اونم فقط برای بازی کردن کی باورش میشه کسی که پشت دوربین داشت حرف میزد عباسمنش ما باشه من اولین چیزی که به ذهنم رسید و حجم باورش یکم برام عجیب بود لحن صحبت شما بود نمیدونم اون خانم اقا که ریز ریز صحبت میکردن دختر عمو پسرعموی شما بودن یا کی لحن و اخلاق خوش شما که پا به پای اونا شوخی میکردین گفتم همینههه واقعا راست میگن استاد که اون زمان تو اون شرایط تو اون اتاق هم سپاسگزار خدا بودن
ما هم چنین تجربه ای داشتیم و شاید همچین شوخی و خنده ای هم کردیم برای وضع موجود اون زمان اما منو خواهرم بچه بودیم عقلمون نمیرسید که این وضع وضع مناسبی نیست یا شرایط سطح پایینه میگفتیم میخندیدیم چون بچه بودیم و دنبال خوشی و ذوق و تفریح یه مرد تو سن شما که ازدواج هم کرده بود و تو کشوری که تقریبا 90درصد بار زندگی بقولی روی دوش مردهاست و اخلاق و رفتارشون بد میکنه شما با روی خوش و لبخند رضایت و شاید این ایمان و باور که درست میشه همه چیز داشتین زندگی میکردین و این برای من از کل حرفهاتون با ارزش تر بود چون با چشم دیدم عملکرد و رفتارتون و میبینم و این میشه برام سبک زندگی
در رابطه با کنترل ذهن گفتین و مثال روابط زدین دقیقا دو هفته پیش داشت یه تضاد کوچیک از روابط ریشه میگرفت و میخواست پر بشه که سریعا جلوش پیچیدم اونم با دیدگاه مثبت و منطقی و نزاشتم رشد کنه و باورتون میشه حتی به یه روز هم نرسید و دوباره ورق برگشت و همه چیز حتی از قبلش هم بهتر شد و بهتر میشه هر روز
در رابطه با دور شدن ادمها من همیشه همه جا هم گفتم دورم پر اکیپ و دوست بود هر فصلی از زندگیم و خب صمیمیت خیلی بیشتر بود در ما گاهی هر شب همو میدیدیم و خب من هربار به یه طریقی جدا میشدم از اکیپ نه از قصد و به دلخواه من یا اونا یجوری عجیبی اتفاق میفتاد و همینطور تکرار میشد بعد من میگفتم چرا هربار 5/6 سال یا گاهی بیشتر یکی از دوستای 10 سالم باهم بودیم بعد رابطه کات میشد و اکیپ پخش میشدن و باز دوستان جدید و دیگه الان 3سالی هست متوجه شدم بخاطر فرکانس هست و بدون نگرانی و اذیت شدن اجازه میدم فرکانس ها روند خودشون و در پیش بگیرن و دیگه حتی از اخلاق یا بد بودن فردی گله ای نمیکنم چون قضیه رو متوجه شدم و میدونم چیزی بیرون من نیست و همش به خودم ربط داره و هربار دایره روابطم گسترده تر میشه و اونایی که هستن عالی تر میشن و موندگار و اونایی که میرن خاطره میشن و در ذهنم ماندگار و آهااا یه چیز عجیب یادم اومد تو همین سفر اخیرم تو فرودگاه یکی از دوستای 10 سال پیشمو دیدم با بچه ش و خواهرش و دوستاش جمع دخترونه داشتن میرفتن استانبول و اینم خیلی خیلی برام اتفاق باحالی بود شماره های هم و گرفتیم و کلی معاشرت کردیم و گپ زدیم و بعدش هرکدوم رفتیم پی کار خودمون بدون اینکه ای ذره ای دخالت اضافه تر کنیم چه اون چه من و این خیلی قشنگ بود
واقعا دوره دوازده قدم بینظیره و امیدوارم خدا کمک کنه بتونم ادامه ش بدم تا نتایج هر روز بیشتر از روز قبل بشه و بتونم هر روز روی خودم کار کنم و هر لحظه خدا رو تو زندگیم احساس کنم
راستی تیشرت سفیدتون هم خیلی کیوته و خیلی بهتون میاد
ممنونم ازتون استاد و ممنونم از مریم جان عزیزم که این فایل رو در اختیارمون گذاشتن واقعا ارزش صحبتها و مطالبی که تو فایل گفته میشه از کیفیتش صدها مرتبه بیشتره دوستتون دارم
به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عزیز عباسمنش،#گذشته تنها چیزی است که در مورد خودت می دانی
انداختن گذشته دشوار است،
سخت ترین چیز در زندگی است.
ولی کسانی که جرات انداختنش را داشته باشند، فقط آنان زندگی می کنند.
دیگران فقط تظاهر به زندگی کردن می کنند، آنان فقط خودشان را به نوعی می کشانند، بدون هیچ سرزندگی vitality ،
نمی توانند سرزنده باشند.
آنان در حداقل زندگی می کنند.
و در حداقل زندگی کردن، یعنی:
از کف دادن تمامی زندگی
شکوفایی وجود فقط وقتی رخ می دهد که نیروهای بالقوه ات را در حد بهینه بکار ببری
خداوند فقط در بیان بهینه وجودت است که فرا می رسد
در اینجاست که شروع می کنی به احساس حضور الوهیت
هرچه بیشتر از میان برخیزی، حضور الوهیت را بیشتر احساس می کنی.
موسیقی_درون
موسیقی درون دارای کیفیت عجیبی است.
موسیقی بیرون نیاز به یک ساز موسیقی دارد.
نیاز به دو پارگی دارد:
موسیقی دان و ساز موسیقی،
موسیقی درون دوپاره نیست؛
موسیقی دان خود موسیقی است.
موسیقی دان، ساز موسیقی و همه چیز است.
موسیقی درون، سکوت و صدای سکوت است.
سکوت موسیقی خود را دارد.
این موسیقی را فقط کسانی می توانند بشنوند که تمام سر و صداها را از سرخود دور ریخته اند.
این موسیقی رافقط می توان باقلب شنید نه با سر
کسی تمام وجودش سر است نمی تواند بشنود.
فقط کسی که سر شار از قلب و عشق است. قادر به شنیدن آن است.
این موسیقی پلی رنگین کمانی را پیش پای تو قرار می دهد.
نمی توانی با ذهنت به چنگش آوری و در برش بگیری.
باید ذهن را کاملا دور بیندازی تا ناگهان پدید آید.
این هنر مراقبه است:
به آرامی کنار گذاشتن ذهن، در بر گرفتن موسیقی درون و هم نوا شدن با دنیای درونی و یکی بودن
آن را ‹‹خدا››، ‹‹حقیقت ››
می خوانند
و آن چیزی نیست مگر شنیدن موسیقی سکوت.
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان عزیزم در خانواده عباسمنش
اینروزها در شرایطی هستم که مدام نجواهای ذهنم میاد که منو محزون کنه به قول قرآن
و حرفهای شما در12 قدم برام تکرار میشه که اعراض کنم
با نوشتن
با حرف زدن باخدا
با شکرگزاری
با دلیل و منطق اوردن که قبلآ از پس چالشهای زندگی براومدی از اینم برمیای
با تکرار فایلهای قرآنی
با تکرار جملات قشنگی که خداوند در قرآن بهمون گفته
با حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
خداوند برای من کافیست جز او خدایی نیست توکل کردم برا او و او فرمانروای عرش بزرگ است
هیچ برگی از درخت نمی افته مگر به اذن خداوند
با تکرار ایاک النعبد و ایاک النستعین
حالمو خوب میکنم و احساسمو وصل میکنم به نیروی عظیم خداوند
اونیکه بزرگترین پناه منه
اون منو هدایت میکنه به بهترین مسیرها
به مسیر نعمتها و ثروتها
نه مسیر کسانیکه مورد غضب قرار گرفتند و گمراه شدند
خدایا شکرت که نعمتهای بی شماری بهم دادی
دل به تو سپردم
کمکم کن
ممنون از همگی
سلام
خدا قوت
استاد قبل این فایل روی اکانت پدرم بودم داشتم روی جلسه پنجم از قدم هفتم کار میکردم و کامنت هارو میخوندم همون جلسه ای که بعد از اینکه مایک عزیز تشریف بردن academy admiral forgot شما ظبط کردین
حتی این جلسه رو هم با اکانت پدرم دیدم ولی وقتی تصمیم به کامنت گذاشتن گرفتم اومدم رو اک خودم
اول از همه جا داره بگم 12 قدم یه شاهکاره خالصه
و خوب کلا استاد اینکه کم کامنت میذارم و فعالیتم هم کمه به دو دلیله
1-اینکه کلا رو اک خودم نیستم بیشتر وقتا رو اک پدرم در حال گوش دادن و کار کردن و مطالعه کردن کامنت ها و فایل های دوازده قدمم
2- هم اینکه بقول خودتون از اون هایی هستم که فقط گوش میدم و نتیجه میگیرم و هیچی نمیگم و به شدت یعنی به شدت وحشتناک کمال گرام تا حالا چندین بار پیش اومده که نتایج فوق العاده میگیرم بعد میام کامنت بذارم در موردش بگم بعد میگم حالا بذار بعدی که خفن تره بزرگتره باحال تره راجبش مینویسم بعد میرم کامنت های بچه ها رو میخونم میگم بابا اینا از بچهها یاد بگیر ببین دم بچه ها گرم مثلا چه میدونم اومدن راجب غذایی که صبح تو ستاره قطبی درخواستش کردن و الان ظهری مادرشون یا عشقشون درست کرده اومدن نوشتن با چه شور و شوقی و چه قلم زیبایی و از چه کلمات روونی استفاده میکنن بعد من مثلا با این همه نعمت و نتیجه خوب ،همش میگم بذار بعدی رو میگم و اتفاقا چقدر هم ایمان خودم قوی میشه وقتی بچه ها اینقدر خوب حتی کوچکترین نتایج شونو مینویسن که اقا این سیستم الهی میلی متری کار میکنه و حتی به یه خواسته ناهار تو اهمیت میده و برآورده میشه
خلاصه که استاد کلا یکم مسئله دارم تو کامنت گذاشتن
میدونی استاد صبح به صبح که پا میشم روبرو اینه که سر و وضعم مرتب میکنم حسم نسبت به خودم چیه؟
حس میکنم دارم بازی میکنم حس میکنم یه سری چیزا هست که کل زندگی فقط حول وهوش همون میچرخه اصلا نمیخوام فلش بک بزنم به گذشتم که چیا کشیدم و چیا خودم سر خودم در اوردم ولی واقعا بعضی وقتا برمیگرم به خودم میگم یعنی این بازی به این سادگی با این قوانین واضح بود که من 16_17 سال پدر صاحب خودمو در اوردم و به الله یگانه و یکتا قسم که الان تو سن 18 سالگی چیزایی رو میفهمم و جوری از زندگیم لذت میبرم که فکر میکنم حتی تو همون عالم بچگی هم این چنین احساسات پاکی و تجربه نکردم
و چی بالاتر از این و خفن تر و گنگ تر ازاینکه یه hint دارم به اسم هدایت (یعنی بخدا حتی الان که میخوام راجبش صحبت کنم از شدت خوشحالی نیشم تا بناگوش بازه) یعنی استاد نگم واست دیگه، اصلا هدایت که کلا یه ادم تنبل ازم ساخته که کلا فکرمو از دار دنیا ازاد کنم یعنی بخدا بعضی وقتا فقط دهنم وا میمونه میشینم به تماشا کردن اینکه چجوری تک به تک اجزای این ملکوت اعلا دارن کار میکنن برا من که این خودش یکی از برکت های 12 قدمه به واسطه فایل هایی که در بحث هدایت اماده کردین
کلا اصلا استاد دوازده قدم از ریشه از پایه دیدگاه ادمو تغییر میده در مورد زندگی دیگه
یعنی من خودم قدم های اول مثلا مینشستم دو سه ساعت فایلارو گوش میدادم کامنت های بچه ها رو میخوندم و اینا و حالم خیلی عاااالی میشد ها ولی خودم این حال خودمو خراب میکردم چرا چون فکر میکردم که مثلا الان نتیجه این کار کردنه همین الان باید بیاد همین الان من باید یه پولی دستم بیاد یا همین الان باید یکی از خواسته هام محقق بشه بعد از یه جایی به بعد باز هم اوس کریم منو بغل کرد برد منو هدایت کرد تا جایی که یروز اینقدر این حال بده شدید شد که سررسید و روان نویس خوشگلم که برا همین 12 قدم هست برداشتم نشستم به نوشتن اوس کریم گفت بنویس گفتم چشم
بنویس):مثلا فکر کن همین الان دقیقا همون life stile داری که میخوای
نوشتم
پایینش نوشتم خوب
گفت بنویس تهش میخوای به چی برسی ؟؟؟!!!!
یکم یه چند ثانیه مکث کردم انگار یه کاسه اب یخ ریختن روم گفتم هیچی دوست دارم حس رهایی داشته باشم حس پرواز پرنده حس اواز گنجشک های روی شاخه حس یه غرور مثبت حس قدرتمندی و…..
وقتی همه اینا رو نوشتم رسیدم به اینکه من دقیقا همین لحظه های ناب و توحیدی رو که دقیقا همین حس هارو داره دارم میکشم که بعد که رسیدم به خواسته هام دوباره همین حس ها رو تجربه کنم
بعد به خودم گفتم علیرضا عشقم با تمام احترامی که برات دارم ولی تو این مورد خییییییییلی پرتی . یعنی خدارو گواه میگیرم اینقدر اتفاقات راحت و روان و کیفیت اتفاقات خوب و عالیتر شد بعد این جریان که بیا و ببین
حالا جالبه که این در حالی بود که استاد بارهای بار گفته زندگی مقصد نیست مسیره !!!!
یا استاد بحث رهایی که شما فکر میکنم قدم ششم راجبش فرمودین یعنی بخدا بعد از اون جلسه که کار کردم روش و دیدگاهمو تغییر دادم و کارامو راحت تر و اسون تر میسپارم به اوس کریم که برام ردیف کنه بخدا صبحا اینقدر راحت و سبک بیدار میشم که برم سر کارم و خیالم راحته یجوری که انگار یه شرکت و حتی فراتر از اون تحت امر منه که کارای منو بکنه اینقدر بیخیالم
یا استاد یه مدت برای افزایش درامد و ثروت ساختنم روی این جمله کار میکردم (( ان الله غنی و حمید یرزق من یشا بغیر حساب من حیث لا یحتسب )) و انرژی بینظیری میگرفتم از این جمله و باور اما دوباره خودم حال خودمو میترکوندم چجوری ؟؟میومدم درگیر میشدم که حالا چجوری با چه ایده ای
و اما دوباره همه زندگی من اوس کریم وارد بازی هدایت شد اومدش گفت اقا تو خودت داری میگی من حیث لا یحتسب از جایی که تو کله و مغز نخودی تو نمیگنجه دیگه درگیر چی میشی اقا من گوش دادم و تا حد امکان سعی میکردم به چگونگی گیر ندم خلاصه که گذشت یه چند روزی یه مسئلهای پیش اومد که من فهمیدم باید بیشتر روی فراوانی کارکنم بالخصوص فراوانی مشتری خدارو گواه میگیرم که هیچ ایده خاصی نیومد اما همون شرایط به مراتب بهتر شد و فروش فوق العاده شد البته که هنوز هم دارم روش کار میکنم چون به استاندارد من نرسیده هنوز
اره دیگه خلاصه که استاد بخدا تا فردا صبح طول میکشه اگه بخوام فقط چهار پنج تا از این اتفاق های خیلی خوبی که توی همین 1 ماه پیش افتاده بگم
راستی الان یادم اومد من اگه بخوام راجب موفقیت های تحصیلیم بگم هم که جای خود دارد تو اون مورد که به معنای حقیقی کلمه فقط دارم بازی میکنم واسه خودم انگاری که خدا گفته عزیزم تو کلا دخالتی نکن تو هر معدل و رشته و مقامی میخوای برات میارم همینقدر بگم که استاد من همین امسال با معدل 19/79 رشته ریاضی ورداشتم که جزو ده نفر برتر استان شدم از نظر معدل (بخاطر اینکه دوسال وقفه تحصیلی داشتم امسال انتخاب رشته کردم ).
اره دیگه واقعا بعضی وقتا بی دلیل داد میزنم اوس کریم دمت گرم عاشقتم و چقدر عشقم به خودم بهتر و بیشتر شده هر روز به خودم میگم عشقم تو یه پسر فوق العاده بینظیری از هر لحاظ….
بخدا هی میخوام کامنت تموم کنم یه چیزی یادم میشه میگم حیف اینو نگم
استاد بخدا من همون پسری ام که تا همین دو سه سال پیش چه میدونم کفش مورد علاقمو نمیتونستم بخرم الان استاد فقط هدیه هایی که میدم به دوستام و پدرو مادرم (که من فقط باید یه کامنت بنویسم راجع رابطه ام با این دوتا فرشته مخصوصا پدرم ) از چیزهایی که برا خودم میخرم بیشترن
و اره دیگه واقعا این مسیر و این فایل ها هم چیزی نیست که بگی چه میدونم یه بار گوش کنم حالا ،حالا هر وقت حسش بود کار کنم رو این قانون هر وقت حال کردم یه نگاهی هم به کامنت ها میکنم نه به خدای ابراهیم قسم که اینطور نیست و این یه مسیره پر از شادی و خیر و برکت و عشق و فراوانی که همیشه ادامه خواهد داشت تا ابد تا به هنگامی که مرگم پلی باشد برای وصال عاشق و معشوق
و یکی از دعاهایی که همیشه میکنم و توصیه میکنم که شما هم بخونید اینه):
ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
خدایا شکرت
تو خدای غیر ممکن هایی
تو خدای باورهای قشنگی
تو خدای عشق و رابطه های قشنگی
تو الهام کننده خیر و شری
تو تمام اون درکی هستی که از جهان دارم
عاشق خدا و خودم و همتون هستم…
سلام درود خدمت استاد نازنین خانم شایسته عزیز و دوستانم در این جمع انشالله همگی تون سرشار از عشق و ثروت حال خوب باشید !
وای وای از این فایل و از آگاهی این فایل چیقدر آگاهتر شدم بزار داستان های زنده گیم را تعریف کنم
استاد تا الان به هر چی فکر کردم رسیدم از کامیاب شدن در رشته دلخواه در عالیترین دانشگاه ، کار عالی ، مهاجرت که همیشه فکر میکردم که مهاجرت کنم و اینقدر در امد داشته باشم همگی شو با لطف الله رسیدم مهمتر از همه به رابطه عواطفی دلخواه که در این روزا بهش رسیدم نمیدونید چی ذوق دارم همون چیزی را که در دفترم نوشتم همون شد ….
داستان مهاجرتم بگم که اون موقع از قانون سر در نمیاوردم ولی دوشت داشتم مهاجرت کنم تو کره جنوبی چکار میکردم در باره اش فکر میکردم و حتی استایل ام به سبک کره یی ها تغیر داده بودم موهام را مثل کره یی ها میذاشتم نشانه اش این بود که بقیه میگفت جای تو کره است چون شبیه اونا هستی و رفتار میکنی این باور کردم به طرز بسیار زیبا هدایت شدم به کشور کره و خداروشکر اینجا به آنچه که قبلا فکر کرده بودم رسیدم از درآمد عالی ، روابط عواطفی ، ماشین و، و، و ……….
اینقدر نتیجه دارم که باید ساعت ها بنویسم اما نتیجه اصلی موقع رخ داد که فکرم تغیر کرد الان خداروشکر که این لطف خدا است در ذهنم فقط فکر پیشرفت و رشد و شکیبایی است و چیقدر این فایل برام درس داشت و چیقدر به این فایل نیاز داشتم که بیشتر بیشترجدی جدیتر روی خودم کار کنم کنترول ذهن داشته باشم و ورودی های خوبی در ذهنم بدهم …..
خدایاسپاسگذارم هر چی ازت خواستم بهم دادی و تشکر میکنم از استاد عزیزم و دوستان عزیز که ازشون چیزی یاد مگیرم
بهترین ها را برای تان آرزومندم ️
به نام الله یکتا
«تعهد»
حرفای استاد مهم اند ولی وقتی یه حرفی رو چندبار تکرار میکنه یعنی اون نکته سوپرمهمه و چندین بار استاد تکرار کرد بخاطر تعهده من باید خیلی حواسم رو جمع کنم به این کلمه.
دلیل اینکه افراد نتایج متفاوت میگیرن همون تعهده ، اینکه چقد داری متعهدانه زندگیت و رفتارات رو با قانون تطبیق میدی ؟ به همون میزان نتیجه داری ، هر زمان که متعهدانه کار میکنم نتایج عالی پاداش تعهدم بوده و هرجا شل گرفتم نتیجه ها هم شل شده .
مثال کلاس زبان که استاد برای نتایج میزنن خیلی به جاست ، ورودی هر ترم کلاس زبان چند نفره؟ وسط ترم یه سری ها ول میکنن ، اخر ترم یه سری میخونن فقط قبول شن ، بعضیا ترم بعد نمیان ، بعضیا یه ترم ول میکنن بعد دوباره میان بعضیا تجدید ترم میشن و هزار مدل دیگه ، میبینی از ورودی مثلا 100 نفر 2نفر خروجی داریم که مثل بلبل انگلیسی حرف میزنن ، همه یه آموزشگاه میرفتن اما چی نتیجه رو رقم زد ؟ تعهد ، چون اونا نه تنها خودشونو دوختن به کلاسا بلکه زندگیشونم تا جای ممکن دوختن به این هدف الانم ثمره شو خودشون میبینن وسلام .
مورد بعدی تنها شدن ، خیلی خوب میفهممش ، قبلا تو یه جمع هایی بودم که از چرررندیات میخندیدیم و حرف میزدیم و ادعامون هم میشد خوشیم ! من الان اون جمع ها رو که حتی ندیدمشون نمیدونم کجان با اینکه اکثر آدمای اون جمع رو باهاشون نسبت داشتم ولی حتی یه لبخند هم نمیتونم به چرندیات اون موقع بزنم چه برسه به خنده … دنیا کاری کرد که تماااام ارتباطات من به طرز جالبی قطع شد و من چقدرررر راضی ام خدا میدونه صدتا جنگ نمیتونست انقد همه چیو از ریشه بزنه .
درباره تجسم هم واقعا همینه، دورانی که هیچ آشنایی با قانون نداشتم تصور میکردم دانشگاهم تموم میشه و دربه در دنبال کار میگردم و گیرم نمیاد و دقیقا همین شده بود
همسری که الان دارم همه خصلت هاش رو از دوران نوجوونی تصور میکردم ، حتی بخاطر فیلمای عاشقانه ی زیاد که دیده بودم تصور میکردم با کسی وارد رابطه میشم که خانوادم مخالفن و اون خیلی عاشقمه و تلاش میکنه و ما با مشقت های فراوان میرسیم به هم ( خنده) و 6سال پیش دقیقا همونجور شد مو به مو و بعد از ازدواجمون شرایط دقیقا طبق تصورات من پیش رفت الان که فکرشو میکنم حتی بالاپایین هامون رو هم من از قبل بهش فکر کرده بودم ولی در کل من واقعا در زندگیم هر بار احساس خوشبختی بیشتری میکنم.
حتی من سالها پیش که دنبال خدای ناشناخته بودم تصور میکردم من آخرش یه چیزایی میفهمم که هیچکی نمیدونه ولی من میدونم و الان که 1/5ساله با مبحث توحید و قوانین الهی آشنا شدم با خودم میگفتم دیدی همون شد .
بعد از آشنایی من با این مباحث حس کسیو داشتم که بهش آتش داده بودن ، میتونست باهاش غذا بپزه خودشو گرم کنه صنعتگری کنه ولی اون در 90درصد مواقع باهاش خودش و دنیاشو میسوزوند و حالا فهمیده بود عه این آتیشه رو میشد باهاش اونکارا هم کرد ؟؟ و از اون موقع آروم آروم و تاتی تاتی ولی با «تعهد» دارم یاد میگیرم خلق کنم و از این بابت خداروشاکرم و به خودم افتخار میکنم و خدا میدونه چقدرررر از خلق سلامتیم ، خلق روابط رویایی ترم ، خلق آرامشم ، خلق پول بیشتر ، خلق نعمتای بیشتر ، خلق شادی و رضایت بیشتر لذت بردم و میبرم و این یعنی مسیر درست و الهی که منو به سطح های بعدی و هدفهای بعدی میرسونه
خدایا شکرت
بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست …
سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و بچه های نازنین سایت…
استفاد اگاهانه از قدرت تجسم خلاق : میشه خیلی راجع بهش مطلب نوشت تا فردا میتونم راجع بهش بنویسم
تجسم چگونه رخ میده ؟
همه ی ما این قدرت رو درونمون داریم …بصورت رایگان بما داده شده …قدرتی که تنها ب ما انسانها داده شده …هیچ موجود دیگری چنین توانایی رو در اختیار نداره
کاری که همه ی ادما هر لحظه دارن انجامش میدن اما در بیشتر مواقع نااگاهانه ….درواقع همه ی ما داریم تجسم میکنیم چه بخوایم چه نخوایم تجسم بزرگترین راه موفقیته اما نکته ای که خیلی مهمه احساس ماست که موجب جذب میشه نه صرفا تجسم و تفکر….تجسمی که توش احساس نباشه هیچ اتفاقی برات رقم نمیزنه …حالا این احساس چگونه و از چه راهی خلق و ب وجود میاد ب خودت و انتخابی که کردی بستگی داره که در نهایت بر میگرده ب ذهن …
همه چی ذهنیه و ب ذهن ما برمیگرده اما قدرتی که درون ماست دیده نمیشه برای بکارگیری این قدرت نیاز ب یادگیری سازوکارذهن داریم
خیلی ها ب چیزی که دوست ندارند توجه میکنن … ب چیزی که نمیخوان توجه میکنن چون نمیتونن ذهنشون رو بدرستی کنترل کنن و همین باعث ایجاد نگرانی و ترس میشه و در نهایت ترس باعث میشه اتفاقات بدی در زندگی تجربه کنه (مثال از هرچی بترسی سرت میاد )
درجهانی زندگی میکنیم که ارتعاشیه هرموجودی هر شیئی درحال مرتعش شدنه و از خودش ارتعاش داره و ارتعاشات ما توسط قانون قدرتمند جذب سازمان دهی میشه و ارتعاشات مشابه همدیگرو جذب میکنن
دقیقا مشابه سیستمی که در امواج و فرکانسهای رادیویی رخ میده که بدون هیچ سیمی ارتباط برقرار میشه تنها توسط قانون جذب این اتفاق رخ میده ما تنها موجوداتی هستیم که میتونیم ارتعاش مون رو هر لحظه با افکارمون تغییر بدیم و در ارتعاشی که دوست داریم قرار بگیریم
اما این موضوع خیلی هم راحت نیست و نیاز ب اموزش و تربیت ذهن داره ذهنی که ب حال خودش رها شده باشه مثل زمینی میمونه که توش علف هرز درمیاد
افکار ما فرکانس داره و فرکانس های مشابه همدیگرو جذب میکنن حتی اگه خیلی ها بخوان جلوی اینکارو بگیرند نمیتونن چون قدرت قانون جذب بسیار بیشتر از این حرفهاست ب همین خاطر هست که این نیرو دیده نمیشه چون یه نیروی درونیه
این قدرتیه که خداوند بما داده تا هرچی که میخوایم رو باهاش بدست بیاریم ما مثل یه اهنربای زنده میمونیم که با افکارو احساس مون هرچیزی رو بسمت خودمون میکشونیم اما نکته مهم قرار گرفتن در فرکانس خواسته مون هست
در جهانی زندگی میکنیم که هرچی بخواییم توش هست اگر هم نباشه با قدرتی که خداوند بما داده توانایی خلق کردنش رو داریم
اما مهم اینه که در چه فرکانسی قرار داریم ؟
چرا فردی هرچی ادم بدبخت و بیچاره ب پستش میخوره ؟
چرا فردی هر چی ادم گدا گشنه ب تورش میخوره ؟
چرا فردی در دنیایی که همه چی هست دنیایی که انباری سرپوشیده از ثروت و فراوانیه هر چی ادم درب و داغون ب پستش میخوره ؟
یابرعکس چرا فرد دیگه ای بدون زور زدن از زمین و اسمان براش پول و ثروت میباره ؟
چرا فردی بدون زور زدن ب خواسته اش میرسه ؟
این ادمو ب فکر فرو میبره …
چون اون فرد در فرکانس بدبختی و درب و داغون قرار داره جهان هرگز اشتباه نمیکنه
چون اون فرد در فرکانس ادمای بدبخت و بیچاره قرارداره و مثل اهنربا اونارو از اون سردنیا بسمت خودش جذب میکنه
اگر مثل فرد دوم در فرکانس خوشبختی و ثروت باشه ادمها …شرایط …موقعیتها و اتفاقاتی رو بسمت خودش جذب میکنه که هماهنگه با ارتعاشی که در ان هست
همه چی در این دنیا برمیگرده ب فرکانسی که در ان قرار داریم …همه چی در این دنیا بصورت فرکانسی خلق میشه …
خیلی مواقع افرادی که در شرایط بدی قرار دارند یا مشکلات دارند بدلیل فشاری که اون مشکلات ب ذهنشون میاره نمیتونن ذهنشون رو کنترل کنن درچنین مواقعی قرار گرفتن در فرکانس خواسته بسیار سخته همینطور تجسم کردن
چون تجسم زمانی جواب میده که ذهن ارام باشه و فرد احساس خوبی داشته باشه در غیر اینصورت نمیشه
هرچیزی در این جهان از خودش ارتعاش داره و در یک محدوده ارتعاشی قرار داره برای انکه ب خواسته مون برسیم باید در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم
چگونه در ارتعاش خواسته مون قرار بگیریم ؟
خیلی ها میگن اول شرایط و اوضاع بیرونی خوب بشه تا من بتونم در ارتعاش خواسته ام قرار بگیرم اما جهان ب این شکل عمل نمیکنه
جهان دقیقا برعکس این عمل میکنه یعنی میگه اول تو در فرکانس خواسته ات قرار بگیر
اول تو خواسته ای که داری رو واضح مشخص بکن
تو باید اول بدونی از این دنیای مادی که واردش شدی چی میخوای ( فرکانسش رو ارسال کنی تا من بهش واکنش نشون بدم وقتی تو چیزی ارسال نکردی من ب چی واکنش نشون بدم ؟ )
اون وقته که جهان شرایط و اوضاع رو جوری برات هماهنگ میکنه که ب خواسته ات برسی
این همون جاییه که 90درصد افراد مسیرو اشتباه میرند البته بهتره بگیم توانایی انجامش رو ندارند
خیلی ها خودشونم نمیدونن چی میخوان ….. حتی معنای خواستن رو هم بدرستی نمیدونن ….کل داستان از همین جا شروع میشه …
خواسته واقعی یعنی وقتی بهش فکر میکنی زور نزنی تا ب احساس خوب برسی یا الکی تکرارش کنی فقط ب خاطر اینکه تمرینت رو انجام دادی خواسته واقعی یعنی دست خودم نیست وقتی بهش فکر میکنم دیوانه میشم…
چون وقتی ندونی واقعا از صمیم قلب چی میخوای هیچ احساسی در تو شکل نمیگیره و تا زمانی که احساس شکل نگیره عملا یعنی هیچ ….
خواسته باید طوری باشه وقتی بهش فکر میکنی یا در ذهنت تجسمش میکنی ضربان قلبت تندتر بزنه
خواسته واقعی یعنی اینکه اصلا کاری ندارم بهش میرسم یا نه وقتی بهش فکر میکنم انقدر ذوق میکنم که انگار همین الان دارمش
خواسته ی واقعی یعنی اینکه شبا وقتی موقع خواب بهش فکر میکنم یا تجسمش میکنم بدون انکه خودم بخوام حالم خوب میشه
خواسته واقعی یعنی اینکه وقتی بهش فکر میکنم انگار ناخوداگاه انقدر تحت تاثیرش قرار میگیرم که انگار یکی منو هیپنوتیزم کرده و طوری از خودم بیخود میشم که درون خواسته ام حل میشم و هیچ صدای از بیرون نمیشنوم
خواسته ی واقعی یعنی اینکه اصلا دست خودم نیست وقتی که تجسمش میکنم از فرط خوشحالی دیوانه میشم …
اگه وقتی ب خواسته ات فکر میکنی یا وقتی تجسمش میکنی این حالتی میشی پس بدون خواسته ات رو درست انتخاب کردی حتی اگه بقیه مسخره ات کنن یا بگن تو خل شدی
اصلا مهم نیست…مهم اینه که تو در ارتعاش خواسته ات قرار داری و قراره از یک راهی که هیچکس نمیدونه ب خواسته ات برسی
اما خیلی ها اینو نمیپذیرند که ما بهش میگیم نداشتن ایمان و یا باور … اغلب انسانها چیزی که میبینن رو باور میکنن نه ب چیزی که نمیبینن
اما ادمای موفق ب چیزی که در بیرون میبینن و دوسش ندارند توجه ای نمیکنن حتی اگه در اوضاع و شرایطی باشند که بسیار سخت و دیوانه کننده باشه
واقعا قدرت میخواد در شرایط بسیار سختی باشی و مشکل داشته باشی اما شرایط فعلیت رو نپذیری و چیزی که در درونت میبینی ایمان داشته باشی
این همون باور و ایمانه که افراد کمی در اون موفقند ..حرف زدن راحته اما عمل کردن و مهمتر از اون نتایجه که ثابت میکنه ایا ب چیزی که میگی باور داری ؟
تجسم یکی از قدرتهای ذهنی ماست که میتونیم در رسیدن ب خواسته هامون ازش استفاده کنیم …چون ذهن ما توانایی درک تفاوت بین دنیای واقعی و خیالی رو نداره هرچیزی که ما یا ذهن مارو تحت تاثیر قرار بده یا ب اصطلاح احساس مارو دگرگون کنه مهر تاییدی از جانب ذهن میخوره و اونو میپذیره و اگر این موضوع چه اگاهانه و چه نااگاهانه زیاد تکرار بشه در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره حتی اگه یه توهم باشه در نهایت شکل مادی بخودش میگیره و ما بهش میگیم واقعیت درصورتیکه ما خلقش کردیم
تجسم خلاق درواقع یک تکنیکیه که بما کمک میکنه تا باهاش اهداف و ارزوهامونو در دنیای دیگه ای بصورت واضح مشاهده کنیم و هرجایی نیاز ب تغییر یا اصلاح داشت انجام بدیم …
قدرت تجسم خلاق باعث میشه تا انرژی ذهنی ما بسمت خواسته مون سوق پیدا کنه ما ب هرچی که توجه کنیم میتونیم انرژی رو در اون محدوده ب جریان بیندازیم همیشه همه چیز از ذهن شروع میشه تو دنیایی زندگی میکنیم که میتونه توی یه چشم برهم زدن هرچیزی اتفاق بیفته …
یادمه در گذشته وقتی هنوز هیچی از قوانین نمیدونستم توی یک مجلس عروسی وقتی نوازنده ها رو دیدم انچنان شیفته نوازندگیشون شدم که در یک لحظه ب خودم گفتم منم میخوام یه روزی یه نوازنده ماهر بشم …منم میخوام نوازندگی رو یاد بگیرم
بخوبی بیاددارم شبا موقع خواب تجسم میکردم که تو مجالس عروسی هستم و بین 500 تا 1000نفر دارم مینوازم و همه برام دست میزنن و تشویقم میکنن
زمانی بود که نه ساز داشتم نه چیزی از موسیقی میدونستم ( داستانش خیلی مفصله ) اما بعد از دوسال این اتفاق افتاد و من بشکل واقعی در دنیای مادی تو عروسی ها بین هزاران نفر مینواختم و همه تشویقم میکردند
دقیقا همون چیزی که تو ذهنم تجسم کرده بودم در دنیای مادی اتفاق افتاد حتی تو خدمت سربازی هم تو گروه موزیک بودم …
من اون موقع ب این فکر نمیکردم یا نگران این نبودم اگه نتونم پول ساز رو جور کنم یا نتونم ساز بخرم چی میشه من فقط صحنه ای که روی سن بودم و داشتم برای افراد مینواختم رو در ذهنم تجسم میکردم در نهایت هم اون اتفاق افتاد
تغییرات همیشه اول از ذهن شروع میشه همیشه اتفاقات قبل از رخ دادن در دنیای مادی توسط ما در بخش ذهنی مون اتفاق میفته و ما بارها انرا حس میکنیم
حتی تجسماتی که بعضا ترس رو در ذهن مون ایجاد میکنه اگه کنترل ذهن نداشته باشیم و روی اون متمرکز بمونیم در نهایت بشکل مادی انرا در دنیای فیزیکی تجربه خواهیم کرد
چون ب هرچی که حس بدیم در واقع ب هر تصویر و تجسمی که در ذهن مون بهش حس بدیم در نهایت شکل مادی ب خودش میگیره
چون ذهن مون فرق بین واقعیت و تخیل رو تشخیص نمیده حتی اگه چیزی که ازش میترسیم یا برعکس چیزی که باهاش شادیم حتی اگه یه توهم باشه اگر بر روی ذهنمان تاثیر بذاره و روش متمرکز بمونیم در بیرون اشکار میشه
هر تصویری که در ذهن میسازیم گویای هزاران کلمه ست که از افکارمون نشات گرفته و افکارمون چیزی نیست جز انرژی که توسط ما و ابزاری بنام ذهن تغییر شکل میده
دنیایی که در ان زندگی میکنیم هم ثروت هست هم فقر بستگی بما داره چی رو باور میکنیم
میتونیم چیزی که دوست داریم یا چیزی که دوست نداریم رو تماشا کنیم ما قدرت انتخاب داریم اما گاهی ذهن شرطی یا ذهن ناخوداگاه ماست که کنترل توجه مارو در دست گرفته و انتخاب با ما نیست انتخاب در ناخوداگاه مون رقم میخوره
در واقع ناخوداگاه خوداگاه مارو در اختیار میگیره یعنی ما میخواییم ب چیزی که دوست نداریم توجه نکنیم اما انگار دست خودمون نیست و چیزی از درون داره توجه مارو میکشه ب سمت موضوعی که دوست نداریم
هرچیزی که زیاد ببینیم درنهایت ذهن ما همون رو میپذیره وقتی هم که پذیرفت حس شکل میگیره و باور میکنه وقتی هم که حس شکل بگیره ارتعاش تغییر میکنه و در نهایت این ارتعاش ماست که تعیین میکنه چه چیزی بسمت ما جذب بشه
امیدوارم بچه ها از قدرت تجسم ذهنی شون ب خوبی و درستی استفاده کنن و در ذهنشون رویاها و ارزوهاشون رو با احساس خوب ب تصویر بکشند و انقدر روش متمرکز بمونن تا شکل مادی بخودش بگیره
از استاد عزیز بابت ضبط این فایل و از خانم شایسته عزیز بابت پیدا کردن این فایل زیبا سپاسگزاری میکنم
تشکر ….
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت اساتید عزیزم و همراهان بهشتی
بچه که بودم قدرت تجسم زیادی داشتم،یعنی همه تو بچگی خیلی تجسم میکنیم نا خودآگاه .
هر چه که بزرگ شدم ذهن که وارد کار شد از قدرت تجسم ام کاسته شد تا جایی که الان برام تجسم راحت نیست.
قانون اینه که در بعد غیر جسمانی همه چی وجود داره و تو و من در فضای تجسمی میتونیم اونا رو برداریم و بچینیم و اگر فرکانس پایدار باشه اون وسیله خلق میشه.
جهان ما بازتاب افکار ماست و افکار ما ورودیهای ماست و یکی از ورودیها ورودیهای تجسمی است.
هر چه که میخواهم رو تجسم میکنم و اونا پدید میاد.
در بازه کوچیک و برای یه چیز قابل درک سریعتر بدست میاد.
خداوند کریم این قدرت رو به ما داده.قدرت خلق زندگی خودمون.
خدایا شکرگزارم که قدرت خلق زندگی خودم رو بدست خودم دادی.
وقتی قدرت دست خودمه ،دیگه شرک معنی نداره .فقط یه چیز میمونه و اونم ارتباط گرفتن درست با خدای درسته و فهم و درک این مسئله!!!
دنیا دنیای فرکانس و ارتعاشه .الله انرژی مطلقه که صاحب همه چیزه.الله همونه که صاحب دنیا و 7 آسمانه،صاحب آخرته،صاحب کهکشانها و…..
قدرت الله مطلقه،ولی رحمانیت الله عامه.او رحمان و رحیمه .سبوح قدوس رب الملائکه و الروح ،سبقت رحمه غضبه.
به خودتون بنگرید و فکر کنید ،نطفه ای بی ارزش و بد بو ،با تکامل رسیده به این تن شریف و زیبا.آیا این جز قدرت الله است؟نفس میکشیم،قلب میزنه،خون جاریه،سلول به سلول در حال ساخت و سوخت و سازند،چشم میبینه،گوش میشنوه،قلب درک میکنه ،ناخن رشد میکنه،مو رشد میکنه،ماهیچه ساخته میشه،پوست عوض میشه،میلی متر به میلی متر بدنت معجزه است معجزه پشت معجزه
این همون خداییه که اول و آخره و ظاهر و باطن.
این همون خداییه که همیشه میمونه.
این همون خداییه که راه رشد و گمراهی رو معلوم کرده
ببینید ما چقدر مورد لطف الله مهربان بودیم که این همه نعمت به ما داده.
الهی شکررررت
تمام ابزارها دست ماست تا خودمون رو به بهشت برسونیم و در طرف مقابل شیطان فقط نجواست.
حواسمون جمعه کارمون باشه شیطان چیزی رو نمیتونه پدید بیاره فقط نجوا میکنه و الله پدید آورنده همه چیزه.
رب من دستم را بگیر تا از زیر یوغ شیطان بدر آیم و آزاد شوم.
سپاسگزار استاد عزیزم هستم.
به نام خدا
سلام استاد عزیزم
استاد وقتی تجسم میکنی خداوند ایده هارو بهت میگه من خودم داشتم چندروز پیش میگفتم چرا ایده دریافت نمیکنم فهمیدم که تجسم نمیکنم چون واقعا تجسم که کنی ایده دریافت میکنی و اون ایده ها میترکونه …
عاشقتم استاد عزیزم
به نام خداوندی که هرچه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی دوستداشتنی
من دوره 12قدم رو خریدم و هر روز شاهد بزرگتر شدنم هستم
هرچی بیشتر میگذره بیشتر قوانین رو درک میکنم
تلاش میکنم بهشون عمل کنم
با قدرت تجسم خیلی خلق داشتم
وقتی با احساس خوب تجسم کردم صد در صد اتفاق افتاده
این قدرت خداست در دستان ما،قدرت تجسم که با ما داده شده یکی از نعمت های بزرگ الله ست
اینکه نزاریم افکار هرز و ناراحت کننده بیان و سریع ذهنمون رو ببریم به سمتی که احساس بهتری بهمون میده مارو نجات میده
خدایا شکرت چه مسیری و چه آگاهی های نابی،چه حال خوبی
زیبایی ببینیم ،به زیبایی فکر کنیم،زیبایی رو تجسم کنیم تا آینده زیبا برای خودمون بسازیم
من ماشینم رو با تجسم خریدم،شغلم رو با تجسم جذب کردم،همکارام رو با تجسم جذب کردم که هم فرکانسم باشن
دیگه انقدر قدرت تجسم رو باور دارم که میدونم به لطف خدا چه چیزی قرار در اینده داشته باشم به لطف خدای مهربان