این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
734نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و همه دوستان آگاهم
استاد اول بگم واقعا چقدر با قانون سلامتی تغییر کردید انگار الان 20 سال جوونتر شدید
دررابطه با تجسم دوست دارم تجربه خودم رو بگم
من قبلا هر زمان که میخواستم تجسم کنم یا اصلا نمیتونستم خواسته هامو تجسم کنم انگار تصویر واضحی ازشون نداشتم یا اگه تجسم میکردم احساسم بد میشد همیشه میگفتم چرا حسم بد میشه چون میدونستم تمرین با حس بد جواب نمیده نتیجه عکس داره واسه همون تجسم نمیکردم وقتی میدیدم احساسم بد میشه مثلا اگه اون رابطه ایده ال یا خونه ای که دوست دارم رو تجسم میکردم حالم بد میشد
کم کم که مبحث عزت نفس و احساس لیاقت رو بیشتر درک کردم متوجه شدم بخاطر این که خودمو لایق نمیدونستم و عزت نفسم پایین بوده احساسم بد میشده واسه اینکه مطمعن بشم اومدم دوباره اون رابطه ای که میخوام رو تجسم کردم دیدم دقیقا همینه من حتی اگه اون رابطه رو تجسم کنم تو تجسم خودم، خودمو کم میبینم و در واقع احساس لیاقت نمیکنم توی این چندماه که شروع کردم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کردن جدا از هر نتیجه ای که گرفتم خیلی راحت تر میتونم الان تجسم کنم به اندازه ای که عزت نفسم ساخته میشه به اندازه ای که حس لیاقتم میره بالا همونقدر تجسم خواسته هام واسم راحت تر میشه و احساسم بد نمیشه مثلا الان وقتی اون خونه ای که میخوام رو تجسم میکنم دیگه احساسم بد نمیشه لذت میبرم اتفاقا وقتی تو بحث کارم تجسم میکنم راحتم ولی راستش هنوز تو بحث روابط احساسم بد میشه هر چند متوجه میشم شدتش کمتر شده ولی میدونم اینم کم کم درست میشه باید بیشتر روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم یه مثال کوچیک بزنم چند روز پیش دخترداییم خونه ما بود داشتم خیلی راحت با جزییات واسش تعریف میکردم میخوایم وسایل خونمون رو عوض کنیم حتی ترکیب رنگاشو مدل فرش ها و… رو با جزییات میگفتم و همزمان تو ذهنم تصویرش میومد و حالم خوب بود ولی قبلا نمیتونستم انگار خودمم باور نداشتم بشه ولی الان هم راحت تر میتونم تجسم کنم هم راحت تر باور میکنم میشه یعنی از وقتی روی عزت نفسم کار میکنم میفهمم تفاوت تمرین کردن قبل عزت نفس با بعد عزت نفس زمین تا اسمونه تازه من هنوز خیلی خیلی باید روی عزت نفسم کار کنم ولی همین چند درصد که تغییر کردم کلی نتایج زندگیمو زیر و کرده
سلام استاد مهربونم سلام مریم خانوم عزیز و دوست داشتنی
چقدر خوشحال شدم این فایلو دیدم روی سایت،فکر کنم این لایو رو من یک بار تو تلگرامتونو دیده بودم
و همون موقع یادمه اون فرکانس جدیت شما در مورد باور به قانون و درکی که از قانون داشتینو حس کردم و دریافت کردم ،
و اولین کاری که کردم فیل صوتیش رو دانلود کردم و گذاشتم تو پوشه ی قدم دوم،
چون خیلی مهم بود و خیلی بیشتر الان میفهممش و درکش میکنم و تایید میکنم استاد حرفاتون رو،
استاد من این فرکانس رو از شما دریافت میکنم همیشه که اصلا شما نمیییتونید دروغ بگید نمیییتونید ادا در بیارید و خودتون نباشید،
و چقدر استاد کیف میکنم و سپاسگذارم که خداوند منو هدایت کرد به این مسیر و با یک استادی که خیلی راااحت خیلی صافو پوست کنده به یاد من بیاره قوانین جهان رو،
استاد جانم من قبل از آشنایی با شما هم بارها و بارها منقلب میشدم از کارهایی که برام میکرد از درخواست های که ازش سر نماز میکردم و بعد اجابت میکرد،
ولی خب خیلی عوامل بیرونی رو هم من دخیل میدونستم توی اجابت درخواست هام
مثلا اینکه روضه بری خیلی شاد نباشی تو محرم اصلا نخندی ناراحت باشی حتما بعد از نماز زیارت عاشورا بخونی حتما تو سر خودت بزنی برای اتفاقاتی که برای اماما افتاده، درسته خیلی احساس خوبی هم بعضی موقع ها میگرفتم از این موضوعات
اما شرمنده ی خدای خودم هستم که مشرک بودم،
یعنی من باور داشتم که کاراهام راحت انجام میشه همه دوستم دارن همه بهم محبت میکنن یا مثلا روزیم میرسه،اما به قول قرآن شریک هم برای خدا قائل بودم چون هزاراااان بار شنیده بودم که اگر میخوای خدا درخواست هات رو بپذیره باید نماز بخونی باید نذر کنی باید بری تو امام زاده تو حرم اماما اون جاست که خدا جوابتو میده اگر این کار زشتو انجام ندی خدا شاید دلش رحم بیاد یه ذره بهت کمک کنه و و و هزاران باور مذهبیه دیگه
که چقدر به قول شما چنگ زدیم به صورت خودمون و بعد نشستیم گریه کردیم،
اما خدارو و صددددد هزار مرتبه شکر که خداوند بزرگ و بلند مرتبه
من و شما و همه ی بچه های سایت رو هدایت کرده
به خدا که ما هدایت شده هستیم،
استاد جونم چرا نامید بشیم؟!
مگه کم قانون جواب داده برامون؟!
مگه کم خداوند وهاب دل هارو برامون نرم کرده ؟!
مگه کم به افکارمون پاسخ داده و چیزهایی که با تمرین ستاره قطبی ازش خواستیم برامون به وجود آورده؟!
خدارو شکر میکنم که الان تو این لحظه به این درک رسیدم که کل اتفاقات زندگیم داره توسط خودم رقم میخوره و نه به خاطر عوامل بیرونی نه به خاطر پدرم نه به خاطر مادرم نه به خاطر دوستانم نه به خاطر جامعه نه به خاطر رییس جمهور نه به خاطر کمبود نعمت ها نه به خاطر هیییچ عامل بیرونی دیگه ،
فقط و فقط من هستم من بودم که شرایط رو برای خودم رقم زدم،
دقیییقا خود من تو شرایطی که الان هستم رو خودم خلقش کردم،هرچی که هست،چه اون چیز هایی که دوستشون دارم چه دوستشون ندارم،
خودم با افکارم بهشون دامن زدم ،خودم با افکارم تجسمشون کردم و خلقشون کردم چه خوب چه بد،
اگر پدر من با من رفتار نامناسبی داره یا داشته خودم خلقش کردم خودم هزار بار تو ذهنم فکر کردم که الان بابام میاد و این برخورد رو باهام میکنه یا هزار بار کلامی در موردش صحبت کردم خودم خودم خودم،
آره ناآگاهنه بوده،
اما انصافا الان هم ما این قانون رو میدونیمش خیلی جاها برامون سخته که بهش عمل کنیم اما با تمرین شدنییه به خدا
به اندازه ای که بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و جهتش بدیم به سمتی که میخوایم،
اون چیزی که میخوایم خلق میشه،
درسته من خودم قبلا وقتی یه اتفاقی برام میفتاد و همین الآنشم هست نمیگم دیگه نیست،
واکنش نشون میدادیم به اون اتفاق،
اگه خوب بود خوشحال میشدیم اگر بد بود غمگین میشدیم و تو سر خودمون میزدیم و کلی حال خودمون رو خراب میکردیم و برامون هم عجیب بوده که چرا اون اتفاقها تکرار میشده برامون تو زندگیمون هر چند وقت یکبار
چون به آنچه که توجه میکنی از همون بیشترو بیشتر وارد زندگیت میکنی
ما یه ورودی رو دریافت کردیم بعد طبق قانون جهان در دنیای مادی خلق شده و ما بهش برخورد کردیم و دیدیمش بعد تاییدش کردیم حالا اگر مثبت بوده تایید مثبت و خوشحالی ( که حتی خیلی از لطف های خداوند رو هم خیلی از دلیل اتفاقات خوب رو هم که به خاطر احساس خوبمون و افکار قدرتمند کنندمون رخ داده، فکر کردیم شانسی بوده یا لیاقتشو نداریم یا حول کردیم فکر کردیم تموم میشه یا حرص زدیم و اون نعمت هم از زندگیمون رفته)
و اگر اتفاقی بوده که دوستش نداشتیم بابتش عصبانی شدیم حرص خوردیم احساسمون بد شده،
و این روند به صورت یک سیکل تکراری ادامه پیدا کرده و تبدیل شده به شاکله ی اصلی باورهای ما ،
و باورهای ما هستن که نتایج تکراری و پایدار رو برای ما رقم میزنن،
اما به لطف خدای مهربانم به لطف خدای قدرتمندم ،پیامبری رو برای زمانه ی ما آماده کرد که افرادی که آماده هستن و ازش درخواست کردن که خدارو بشناسند و بیشتر باورش کنن مستقیم هدایت کنه به سمتش تا به خواستمون برسن تا آگاهانه زندگشونو در دست بگیرند و خلق کنن،
و من هزاران بار هم از خود خدا هم از دستش سید حسین عباس منش سپاسگذاری کردم و میکنم و خواهم کرد،
استاد جونم میخواستم اینو بگم ما امیدی چرا؟!
با کار کردن روی دوره ها و نتایج گرفتن،
اینقدر ایمانم قوی شده که من به هر خواسته ای داشته باشم میتونم برسم و خداوند در هر مسیری که قدم بگذارم هدایتم میکنه که دارم تمووووم برنامه هامو میچینم که فقط و فقط به صورت تمرکزی در مسیر علایقم حرکت کنم و هر روز روی بهبود خودم توانایی هام سرمایه گذاری کنم،
چون دیدم که توی سه سال گذشته هرچی خواستم شد،
یه جاهایی هم که تضادها اومده بودن که به من کمک کنند برای قدم بعدی ،من درگیر تضاد شدم و نتونستم بیام به جای اینکه روی تضاد تمرکز کنم،خواسته ای که در دلم شکل گرفته بود رو تو ذهنم تجسم کنم و اجازه بدم خداوند برام خلقش کنه،
ولی خدارو شکر،
الان تو موقعیتی هستم که کمتر از حرف آدم ها تاثیر میگیرم،چون میتونم بگم یک مقدار باورهام قوی تر شده،اعتمادم به خداوند بیشتر شده،
یعنی واقعا یه جاهایی یه حرفهای از دیگران میشنونم یا یه رفتارهایی از دیگران و البته خودم میبینم که واقعا افسوس میخورم که چرا ما به همه قدرت میدیم الا اون کسی که مارو خلق کرده این جهان رو خلق کرده؟!
و برای همین سعی میکنم ضد اون حرفها و صحبت ها و رفتارها حالا چه خودم چه دیگران فکر کنم حرکت کنم و عمل کنم،
واقعا برای انجام هرکاری کافیه که از خودمون سوال بپرسیم که چرا من دارم این کارو انجام میدم چرا میخوام فلان کارو انجام بدم و خدای مهربون درونمون به سوالات پاسخ میده و متوجه میشیم که ریشش از کجا آب میخوره و بعد میتونیم با پیدا کردن الگو ها و دلیل ها و منطق ها برای ذهنمون از زندگی خودمون و دیگران بیایم کد جدید رو جایگزین کنیم و به سمتش حرکت کنیم و بعد میبینیم که داریم تحربش میکنیم،
استاد جان دقیقا حرف شما درسته،
تا وقتی نعمتی تو زندگیت نباشه ثروتی نباشه واقعا کدوم خدا؟! خدا کجا بود؟! اگر خدا بود که وضع این نبود،
و از وقتی شروع میکنی خدارو باور کردن از وقتی سعی میکنی با ترسهات مقابله کنی و غمگین نباشی به خاطر شرایط و اتفاقات گذشتت که نتیجش احساس خوبه اونوقته که در مسیر درست قرار گرفتی و خداوند داره هدایتت میکنه به مسیر های بهتر و شرایط بهتر ،
و هر بار نعمتی وارد زندگیمون میشه عاشقانه سپاسگذارش باشیم و هر بار به خودمون بگیم که اینو با قدرتی که خدا بهم داده خلقش کردم پس چیزهای دیگه رو هم که میخوام خلقش میکنم،
و وقتی نعمت های بیشتری دریافت میکنی و البته در کنترل ذهن هم مهارت بیشتری پیدا میکنی،سپاسگذار تر میشی عاشق تر میشی مهربان تر میشی بخشنده تر میشی و غرق میشی در رابطهی خودت با خدای خودت باهاش عشق بازی میکنی بدون اینکه نگران مخارجت باشی بدون اینکه نگران قسطو بدهکاری باشی ،باهاش صحبت میکنی و اشششک میریزی لذت میبری از این دنیایی که در اختیارمون گذاشته،
وای خدای من
حتی بودن در چنین فضایی که من بتونم این صحبت هارو توش بنویسم حتی تو رویاهامم نمیگنجید
چه ساعت هایی که با خدا عشق بازی کردم اما نتونستم حسو حالم رو با دیگران به اشتراک بگذارم چون بقیه نمیفهمیدم مسخرم میکردن،و فقط در درون خودم باهاش عشق بازی میکردم و میدیدم که چطور در بیرون از خودم همه بهم عشق میورزن چطور دوستم دارن چطور کارهام راحت انجام میشه و اینا همه خودش بودن خود خود خدا بودن که تو زندگیم میومدن و بهم عشق میورزیدن و بهم کمک میکردم و خوشحالم میکردن،
و خوشحالم خوشحالم که برای سالها سر تایم دقیق به عبادت خدا برمیخیزدم و باهاش عشق بازی میکردم،درسته شرک هم توش بود،اما اون هدایتم کرد
دید تلاش های منو که برای نزدیکی به خودش انجام میدادم
دید تلاش های منو برای اینکه رفتار بهتری با انسان ها داشته باشم با مادرم به پدرم با خواهرم با برادرم با دوستان با اساتیدم
دید تلاش های منو وقتی که شرایط و فرصت های به وجود میومد که به راحتی میتونستم مسیر غلط و اشتباه رو برم اما انجام نمیدادم چون ریشش از ترس میومد و کسی که خداوند رو قبول داره مگه درسته که از آدم ها و شرایط بترسه؟؟
و میدیم که وقتی نمیترسم و کار درست رو انجام میدم خداوند به شکلی به من کمک کرده که از مهلکه بیرون بیام،
دید تلاش های منو وقتی که عاشقانه سعی میکردم کلامش توی قرآن رو بفهمم و اعراض کنم از چرتو پرتای بقیه که تو مسجدو مکان های مذهبی میگفتن،
و اون هدایتم کرد ،
آره خدا تلاشهای تک تک منو شمارو دیده و وقتی آماده شدیم وقتی سربلند از آزمون های گذشته بیرون اومدیم اونوقت مارو هدایت کرد به این مکان و فضا،
آره کار خدای ما هدایت کردنه عاشقانست به سمت خواسته هامون چه بخوایم بریم ته جهنم کمکمون میکنه چه بخوایم بریم تو بهشت کمکمون میکنه،
ما هستیم که انتخاب میکنیم،
در مورد تغییر مدار و فرکانس هم کاااملا برام قابل لمس و درکه حرف های استاد،که اصلا کجان اون آدم های قبلی؟! واقعا منم از یه جای به بعد که همین چند سال پیش بود واقعا درک نمیکردم دوستامو بچه هایی که صبح تا شب باهم بودیم حتی استادم ،اصلا درکشون نمیکردم، و من فقط سعی کردم رو خودم کار کنم و هرچقدر شجاعت و اعتماد به نفسم هم بیشتر شد خیلی هارو آگاهانه حذف کردم و سمتشون نرفتم خیلی هارو جهان جداشون کرد ازم و دیگه نه زنگی نه خبری،
منم مدت هاست که در یک تنهایی لذت بخش هستم درسته خداوند دوستان بینظیر رو سر راهم قرار داده که بی نهایت بهم عشقو محبت دارن،
اما واقعا میبینم که همون هایی هم که میان به محض اینکه یه اختلاف فرکانسی بین ما ایجاد میشه که قلب من نمیخواد بپذیرتشون میبینم بعد از چند وقت خودشون حذف شدن از زندگیم
و چقدر خوبه که اجازه بدی جهان کارشو انجام بده و افراد قبلی رو ببره و افراد جدید رو که با فرکانس حال حاضر ما هم خونی داره وارد زندگیمون کنه،و چنگ نزنیم به روابط قبلی،
حتی من تو این مدت متوجه شدم که با خواهرم که توی این دوساله بیشتر بیرون رفتنامون باهم بود اختلاف فرکانسی پیدا کردیم و حتی بدون اینکه من بخوام بهش بگم یا حرفی بزنم که البته یکمی هم تلاش کردم که نگم،
دیدم با دوست های جدیدی آشنا شده که خود به خود کمتر میتونه با من باشه و اصلا به من زنگ بزنه که بگه بیا بریم بیرون،و حتی خود من هم اولش مثلا یکم میخواستم ناراحت بشم سر این موضوع اما به محض اینکه یادم افتاد به کبوتر با کبوتر باز با باز،کلی هم خوشحال شدم و به خودم گفتم حتما این راه درسته و قرار فرد فوق العاده و هم فرکانس طبق درخواست های خودم وارد زندگیم بشه و من باید اجازه بدم جهان کارشو انجام بده،
اما در مورد یکسری مسائل ومثل رسیدن به اهدافت مثل دستیابی به رؤیاهات واقعا باید یک سری تصمیمات جدی بگیری ممکنه باید یک سری آدم های زندگیتو قربانی کنی باید یک سری علایقتو قربانی کنی برای رسیدن به اون هدفت،و این شجاعت میخواد این اعتماد به نفس میخواد این ایمان میخواد که بعضی جاها هم خودمون آگاهانه جامونو عوض کنیم یه سری آدم هارو رابطمونو باهاشون قطع کنیم و حتی بهشون فکر هم نکنیم چون دوباره میان،
چون ما هستیم که داریم همه چیز رو به سمت خودمون جذب میکنیم مثل یک آهنربا،
که کارکرد این آهنربا بر اساس افکار و باور هاست که چه چیز رو به سمت خودش جذب کنه در هر لحظه،
خلاصه که استاد جانم،
با اینکه خیلی کم به این قانون عمل کردم اما نتایج عالی بوده و دارم سعی میکنم هر روز همون نتایج کوچولو رو به یاد خودم بیارم و تایید کنم و تحسین کنم تا ایمان بیشتر بشه برای حرکت های بعدی
اگر کسی این قانون رو باور کنه باااااور کنه نه اینکه بگه
یه دریم بورد درست میکنه و وقت میگذارد وقت میگذاره به عنوان یک کار و توجه میکنه به مواردی که میخواد خلق کنه و سعی میکنه که احساسشون کنه که تو همون لحظه دارتشون و ایمان داره که اینا به زودی وارد زندگیش میشن،چطور؟! ما چمدونیم چطور
مگه ما برای نفس کشیدن کاری میکنیم؟! مگه ما بارونو به وجود میاریم؟؟ مگه ما درختهارو رشد میدیم یه کاریشون میکنیم میوه بدن ؟!
مگه ما بچه رو تو شکم مادرش یه کاری میکنیم که دستو پا در بیاره و رشد کنه؟!
مگه ما برای تپیدن قلبمون کاری میکنیم؟!سیم برقی مگه به ما وصله؟!
مگه وقتی دستمون زخممیشه میگیم چطوری این دست میخواد خوب بشه؟!
مگه وقتی یه چیزی رو از بالا ول میکنیم ممکنه که نیفته پایین؟!
مگه ما به زور اجسام رو روی زمین نگه میداریم؟!
ما چیکاره ایم واقعا؟!
قربون خدا بشم،
همه ی اینکارارو کرده که بیاد و خودشو در قالب جسمهای ما تجربه کنه،و لذت ببره،
عاشق تک تک جسمهای روی این کره ی خاکی هستم و به همشون احترام میگذارم چون همشون خدا هستن،هر کدوم خداهای متفاوت که اونجور که دوست داشتن دارن زندگی میکنن فکر میکنن و خلق میکنن،
و برای خودم هم خیلی احترام و ارزش قائل هستم چون من خدا هستم،و باید به قلبم به خواسته هام به رؤیاهام احترام بگذارم چون خداست که میخواد این خواسته هارو از طریق جسم مادی من تجربه کنه و خلق کنه،
و باید توجه کنم به ندای قلبم که چی میخواد و تجسمش کنم و به سمتش حرکت کنم و خودشم مثل تمام موارد بالا که گفتم خودش کاراشو انجام میده وخلق میشه و تجربه میشه،
خدارو صد هزار مرتبه شکر،
ما با خدایی طرف هستیم که وهابه یعنی چی؟؟
یعنی بی دلیل میبخشه بی دلیل عشق میورزد بی دلیل دوست داره عاشق اینه که رزق رو فراوانی روابط عاشقانه رو وارد زندگیمون کنه
اما این خود ما هستیم که داریم به خودمون ظلم میکنیم با باورهای محدود کنندمون یه سد درست کردیم جلوی ورود نعمت های خداوند و بعدهم میگیم چرا پس نمیده،
بابا اون عاشقه اینه که به ما نعمت بده،این ماییم که سرسختانه نمیزاریم به ما نعمت بده،
اما به محض اینکه شروع میکنی این سد رو شکوندن میبینی که جریانی از نعمت حتی قطره قطره شروع میکنه اومدن تو زندگیت و هرچی بیشتر این سد رو تخریب کنی جریان بیشتری میاد تو زندگیت،
فقط خواهشن هر روز وقت بگذار برای خراب کردن این سدها،
با خوندن کامنت های بچه ها،با خوندن قرآن،با پیدا کردن الگوهای مناسب،با کمتر کردن ترسهات و بیشتر کردن ایمانت،
انشاالله خدا به هممون تو این مسیر کمک کنه هدایتمون کنه،تا بیشتر تو این فضا بمونیم و هر روز برای بالاتر بردن مدار خودمون تلاش کنیم و لذت ببریم از زندگیمون،
الهی آمین،
خدارو شکر که این فایلو گذاشتین روی سایت،
از خدا میخوام که هر روز این سایت رو پر بار تر کنه هر روز این سایت رو پر کنه از نکات مثبت تصاویر مثبت در جهان هستی از صحبت ها و کلام های خدای گونه از عشق الهی تا کنترل ذهن برای ما آسون تر بشه راحت تر بشه توجهمون به نکات مثبت بیشترو بیشتر بشه،
و این محفل رو تبدیل کنه به بزرگترین مسجد آنلاین ،که در هر موقع هرکس خواست مراقبه کنه و وارد بهشت خداوند بشه برای لحظاتی بیاد و از این فضا استفاده کنه، و خودم که عاشقانه دارم از این مسجد استفاده میکنم که فقط نام خدا در اون برده میشه،و فکر میکنم بهترین مسجد جهان همین جاست ،انشاالله که انسانهای بیشتری سعادت حضور در این مسجد آنلاین رو داشته باشن،
خدارو شکر،
استاد جان مریم خانوم مهربونم تمام بچه های این خانواده از همتون سپاسگذارم و ممنونم،
براتون آرزوی سعادت الهی در این دنیا و در آخرت رو میکنم
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و تک تک دوستان این سایت الهی
از خداوند سپاسگزارم بابت فایل جدیدی که روی سایت آمد اگرچه برای قبل بود اما آگاهیها و صحبتهای استاد همیشه برای من تازگی و من رو به مسیر درست زندگی هدایت میکند از خدا سپاسگزارم که دوره 12 قدم از وقتی که کار میکنم مسیر را برای من کوتاه کرد یعنی که اتفاقات زندگی من بهتر و نتایجها عالیتر رقم میخورد
همانطور که استاد گفتن در تمرین ستاره قطبی با گذشت 9 قدم اگرچه باید تا جایی که ما را به احساس خوب میرساند انجام داد اما این را به جرات بگم که به هر آنچه که دوست داشتم در این مدت 9 قدم به لطف خداوند 80 درصد چیزهایی که دوست داشتم اتفاق بیفتد برای من رخ داد اما ایمان باور و تعهد در این دوره قدمها را محکمتر به نتایج عالی و زندگی بهتری میتوانیم داشته باشیم وقتی قدم برمیداریم قطعاً از طرف خداوند هم هدایت و الهامات گفته میشود و به شرایط دلخواه زندگی که چرخه زندگی ما بهتر و روانتر میشود میرسیم
البته قانون تجسم که برای خودم هر روز با تمرین و آن را میسازم در ذهنم که چه چیزی دوست دارم به همین خاطر همیشه سعی کردم مراقب ذهنم و افکارم باشم تا آرام آرام به خواستههایم برسم پس آگاهانه من باید آن چیزی که در راستای موفقیت است آن را خلق کنم چون من خالق زندگی خودم و باورهایم هستم با هر افکاری که در ذهن دارم
خدایا شکرت با دوره 12 قدم ذهنم را آگاهانه دارم کنترل میکنم و رابطم با خداوند بسیار خوب نعمتهایش را هر روز میبینم و وجود خدا را در زندگیم بهتر احساس میکنم و درکم نسبت به قدمها واسطهای است که خودم را بهتر بشناسم و خدا را بهتر درک کنم تا قوانین را بهتر فوق العادهتر در انجام آن عمل کنم الان از خودم خیلی راضی هستم زندگیم آرام و آرامش در زندگی من بسیار زیاد و هر روز احساس خوبی دارم انشالله به لطف خدا تا پایان قدمها نتایج من هم مثل دوستان عالی و نعمتها و ثروتهای زیادی انشاالله وارد زندگی من هم میشود به شرطی که تمرینات را انجام داده و عملکرد را به خود ثابت و حرکت و اقدام کنم الان که در قدم 9 جلسه اول دوره 12 قدم هستم این حرفا که الان گوش کردم استاد بسیار عالی و باز تکرار شد تمام تمریناتی که از اولین قدم تا الان داشتم چقدر ذهنم نسبت به صحبتهای شما بهتر و بیشتر باز شد وجود نازنین استاد دوستان خوبم در این سایت الهی با کامنتهای بینظیرشون من را یک قدم به جلو و چراغ روشنی هستند برای زندگی عالی و بهتر همتون رو به خدای بزرگ ومهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
اگر چه این سایت قدیمی هست اما چقدرررر آگاهی های تازه است هر چقدر گوشش میدی باز میخوای بشنوی چقدرررر احساس خوبی داشتم و دارم با این فایل.
استاد عزیزم یک نکته و شاید بگم یک ویژگی که من بسیار بسیار غز بین دها ویژگی خوبتون همیشه تحسینش میکنم و باعث شد خیلی زود حرفهاتون به فواد من بنشینه همین خودمانی بودنتون و اینکه خودتونید و ادا در نمیارید همون چیزی که هستید، هستید.
چقدررر من هر روز سعی میکنم خودم باشم و از خود قبلیم بارها و بارها بهتر شدم.البته این رو از شما یاد گرفتم.
اما در مورد تجسم هم آگاهانه و هم غیر آگاهانه خیلی از چیز ها رو تونستم کوچک و بزرگ خلق کنم در واقع اون زمانی که جووون بودم یا نوجوان بودم وقتی به آنچه مثبت فکر میکردم همون میشد و بالعکس.
اگر بخوام صورت خلاصه مهم هاشون رو بگم البته
آگاهانه هاشونو
1.خرید موتورهای مورد علاقه در دوران دبیرستان
2.بهترین بازیکن زمین شدن بارها در مسابقات بسکتبال
3.قبول شدن در دانشگاه در رشته مورد علاقه
4.دعوت به همکاری از طرف اساتید دانشگاه در زمان دانشجویی
5.مهاجرت کردن 2 مرتبه به کشورهایی که دوست داشتم
6.تماس های تلفنی رو که دوست داشتم افرادی به من برقرار کنند.
7.خرید خانه
8.پیدا کردن یک گمشده ای در درونم که سالها به دنبالش بودم (که به لطف الله همفرکانس شدم با شما) و یه چیزی فراتر از همه چیزهای مادی میخواستم اما نمیدونستم چیه و اون پیدا کردن و شناخت اون خدایی بود که شما تعریفش کردی و به من و ده ها انسان شناسوندید( این برداشت من از هزاران کامنتی که بچه های ا در سایت نوشتن و من خومدم )
و…
آگاهانه ها
1.پیدا کردن کارفرماهای که باب دل من باشند
2.دریافت دستمزدهایی که بهم بدون کوچکترین چک و چونه ای پرداخت میکنند
3.پیدا کردن اشیا قیمتی گمشده
4.پیدا کردن کلی پول در خیابون
5.واریز پول انتقال قبلاً به کسی غرض داده بودم و یادم رفته بود
6.پیدا شدن میلیون ها تومان گمشده در بانک
7.فروش اپارتمان هایی با قیمتی که نوشته بودم (ملک های خرید و فروشی)
8.اومدن افرادی که باعث رونق کسب و کار من شدن
خلق
9.اوردن هدایا و وسایلی که دوستشون داشتم داشته باشم
10 خرید دوره ها
11.درست شدن کارهای اداری به صورتی بسیار آسان
و…
استاد از ستاره قطبی هیچ چیزی ننوشتم اما بسیار بسیار بسیااار نتیجه گرفتم که امکان نوشتنش ب دلیل تعدد وجود نداره.
سپاسگزارم از بچه ها به خاطر کامنت خاشون یعنی بعضی از کامنت ها واقعا باید براش پول پرداخت کرد. چقدررر من ازشون چیزی یاد میگیرم و قلبم باز میشه و تحسینشون میکنم به خاطر درک بینظیرشون
سپاسگزارم از شما و بانو شایسته که این فایل گرانقیمت و گران بها رو به من همه دوستان عزیزم هدیه دادید مثل هزارها فایل رایگان دیگه.
خدایاشکرت سعادت بودنِ امروزم و دیدن روز زیبای دیگربا تمام متعلقاتش و مزین به صحبتهای انسانی که تمام تابو ذهنم را شکست و ذهن وقلبم را به سمتی هدایت نمود که باید و من هر روز با بودنم در این مسیر زیبا شاهد معجزه داشتن حال واحساسی عالی وبی نظیری هستم و آرامشی که در پی آن تمام وجودم را به لذّت تبدیل کرده ،لذّتی از جنس ایمان به خداوند ،ایمان به خدایی که هر ناممکنی را ممکن نمود و من آنچه را در ذهنم خواسته بودم در طبق اخلاص به من عطا کرد….
زمانی مستاجر بودم و درطبقه اول ساکن و بالکن کوچکی داشت که تمام عشقم بود و رازونیازم با خدا آنجا صورت می گرفت وچون اوایل آشنایی ام با استاد بودچقدر ذوق داشتم وبا اشتیاق خاصی هرروز صبح می رفتم وبا دیدن آسمان، طلوع ،درختان وگلها که تا محدوده ای از کوچه دیده می شد من لبریز از لذت می شدم وشکرگزاری و با خداوند صحبت می کردم که دلم می خواهد آسمانت را واضح تر ببینم، پهنای بیشترش را شاهد باشم،طلوع وغروب،ستاره ها ،ماه و…واضح تر دیده وشکرگزارتر باشم ،عبادت هایم در حیاط باشد وزیر آسمان زیبایت ،گل و درخت کاشته وعشق شان را بخورم و بیشتر عاشقت شوم ،بخدا که یادم می آید اشک در چشمانم حلقه می زند ،خدااااایا چه کردی؟؟!!! شاهکار خلقت با وجود وزندگیم چه کردی که امروز لحظه به لحظه اش ورد زبانم شکرگزاری شده و حیاطی به من عطا کردی که تمام آن زیبایی ها دَرش پدیدار است و عجب خدای وهابی و چه زیبا
گردون را بگردانی
و گردون را چه زیبادبرایم گرداندی آن هم در کنار استادم ،انسان که چه عرض کنم فرشته ای که هر لحظه با او بودن و به صحبتهای گهربارش گوش جان سپردن با تو بودن بیشتر وایمان بیشتر وعاشقانه زندگی کردن وشکرگزاری های بیشتر است و دیدن معجزاتت وبس و من دیگر به دنبال چه باشم و هر چه خوبان همه دارند خدایا به استادم تو یک جا داده ای ،بی نهایت شاکروسپاسگزارم.
آخ دوستانِ عزیزم تصویر و روند بی نهایت تاثیر گذار استاد هر روز در پرده سینمایی ذهن مان به نمایش درآمده و نقش بسته است و در این برهه که همه به لطف خداوند می توانند با گوشی یا لپتاپ ببینند و گوش کنند یعنی دیگر هر گونه عذروبهانه ای برای رشدوپیشرفت در هر زمینه ای شرک است چون اینجا همان وعدگاهی هست که به واسطه مسیر صراط المستقیم اش پاداش پشت پاداش چه از لحاظ معنوی وچه مادی دریافت خواهیم کرد
و چقدر عالی در قدم دوازدهم معنی واضح سوره تاثیر گذار حمد را با زبان شیوایتان استاد جانم بیان کردید و همین است که وقتی در این مسیر قرار بگیریم هر آنچه تجسم کنیم به صورت تکاملی وبعضا با ایمانِ قویتر نتایج تصاعدی که همه جوره برایمان خیر است عطا می گرداند….
فقط کافیست باشیم وقدم به قدم هرروز ودراین وادی و اینمسیر جادویی وتوحیدی کنار استاد و جا پای استاد گذاشته دنبالِ رو ایشان باشیم و از تمام قیدوبندها رها شویم و این تجربه خودم است که من از تمام آنهایی که باید جدا شدم و این نتیجه تعهد وتمرکز صددرصد روی این مسیر وتنها اینمسیر بود آن هم با هرروز بودنم و آموختن و عمل کردن به فرامین ارزشمند وحیاتی استادم بخدا که هر خبری هم بشود از طرف خانواده ام که مستقیم به من گفته نشده و به مصطفی جان خبر داده اند، کوچکنترین تکانی نخورده ام که بخواهد حال واحساس عالی ام که جزء ناموس برایم هستند و من تمام وقت وانرژی خود را برای بدست آوردنشان هزینه کرده ام ، خدشه ای وارد شود هرچند که به مصطفی می گویم نمی خواهم اصلا چیزی بشنوم بخدا که من به اندازه کافی کشیده ام ،من فقط برایشان خیر طلب می کنم و به دستان قدرتمند خداوند سپردمشان ….
وخداوند مرا به انسانی هدایت کرد که امروز احساس می کنم با او بودن یعنی داشتن همه چیز… چون با استاد بود که من به خودشناسی واقعی رسیدم
به ایمان واقعی ،توکل وصبر
به احساس وآرامش عالی
به الگویی چون مریم جانم و تجارب بی نظیر و رشدوپیشرفت دوستانم
رابطه عالی با عزیزدلم مصطفی
به کسب وکاری عالی
به تک تک خواسته هایم بدون تقلا و عجله ای و فقط با خواست خداوند و درک زمان مناسب رسیدن به هر خواسته
به سلامتی
و هزاران نعمت دیگر وبی نهایت نعمات دیگر که فقط کافیست من با خدا باشم و پادشاهی کنم و فقط نیازمند او باشم تا هرچه می خواهم در زمان مناسب به من عطا کند و فقط باید امانت دارخوبی باشم وقدردان وشکرگزارش …..
شک نکن. درست در لحظه ی آخر،
در اوج توکل و در نهایت تاریکی، نوری نمایان می شود،
معجزه ای رخ می دهد،
خدا از راه می رسد
خدایاشکرت
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشیدعزیزانم ،، خیلی دوستتون دارم و امیدوارم فقط خود را به این مسیر زیبا وسراسر معجزه کنار استادگره کور بزنیم تا وسعت زندگی هر لحظه بودن در سعادت و خوشبختی و زیر سایه ایمانِ واقعی به خداوند را شاهد باشیم و از سر شوق فقط فریاد بزنیم خدایاشکرت…..
استاد فکر کنم دوربین کار گزاشتین خونه ما :))) بابا مگه دااریییم؟؟ دقیقاااا دیشب موضوع صحبت منو خواهرم تجسم خلاق بود و ایشون داره روی دوره احساس لیاقت کار میکنه و جلسه ای مربوط به تجسم خلاق بود که باهم صحبت کردیم منم داشتم درباره صحبتهاتون تو قدم دوم براش صحبت میکردیم اینم بگم دقیققااا این فایل کپی جلسه دوم قدم دوم هست و این بازم خلوص شما و اطمینان قلبی به گفته هاتون هست که همون چیزی رو میگین که تو دوره ها میگین و واقعا رایگان و پولی براتون فرقی نداره اصل صحبتهاتون و میخواین که ما بهش برسیم و زندگیش کنیم بینظیرید شما مرد
و در ادامه همزمانی اینم بگم دقیقا هممون وقتی که داشتم تمرکزی بعد 3سال روی دوره قدم دوم و همین جلسه دوم سوم کار میکردم این فایل و مریم جان هدایت شدن که بزارنش روی سایت و چقدر اون موقع من سپاسگزار و ذوق زده بودم براش کامنت گذاشتم و گفتم چون دقیقا با گوش دادن اون فایل و تجسم و تمرین ش من یه سفر بینظیر برای خودم ساختم به ترکیه و تو جلسه دوم مفصل توضیحش دادم این در حالی بود که موجودی حساب من اون لحظه 200 هزار تومن بود و من داشتم از سفر لاکچری که قرار بود برم صحبت میکردم و دقیقااا همون کشور همون شهرش شاید اگه با همین اطمینان و باور راجع به کشور دیگه ای صحبت میکردم شاید که نه قطعا اونجا بودم 1هفته یه سفر بینظیر به استانبول جای همگی خالی
با 1بار فکر کردن در جهت مثبت و منفی اتفاقی نمیفته تکرار اون فکر که اسمش باور هست اتفاقات و رقم میزنه
وقتی صحبت میکردین من با خودم گفتم ببین ندا چرا قبلا اینو درک نکرده بودی که بله انتظار نداشته باش با یک بار دو بار فکر در مورد خواسته ت که هنوز تو ذهنت هم باور نداری که انجام بشه برسی بهش ولی الان درکش کردی و با هر بار درکش و عمل کردن بهش میبینی که داره اتفاق میفته و بعدش گفتم قبلا تو مدارش نبودم و نیاز داشتم هی برام تکرار و تکرار بشه تا اصلا بفهمش و بعدم نگرانی م در مورد وقتایی که گذری از ذهنم افکار منفی عبور میکنه راحت شد و این تو حال و احساسم خیلی تاثیرگزار بود و هست چون وقتی افکار منفی میاد سریع از ذهنم عبورش میدم و میگم احساسم هست که بهش بال و پر میده پس نگران نباشم و ازش عبور کنم با این منطق که من خالق شرایطمم و نمیزارم همچین موردی پیش بیاد چون قرار نیست بهش فکر کنی اگه خیلی افکار منفی ش پر قدرت باشه همون بار اول دوم نمیشه خیلی کنترلش کرد ولی سعی میکنم هر راهی که شده برای اعراض پیدا کنم چون بخوام نخوام همینه قانون قانونه خیلی اوضاع سخت تر میشه اینو کاملا قبول دارم ولی سخت تر ازینا رو من رد کردم همیشه اینو با خودم میگم
وقتی فیلم قدیمی خونه بندر عباس و نشون دادین واقعا ذهن جرات نداره جیکش در بیاد اصلا میفهمم و حس میکنم که ساکته ساکته و فقط میگم خدای من انگار اصلا استاد نیست اینقدر باور نکردنی و خدا رو شکر این فیلم موجود بود و برامون پخشش کردین اولین بار اگه اشتباه نکنم تو فایل رسیدن به خواسته ها 1 یا 2 بود دقیق یادم نیست اونجا که اصلا دهنم باز بود و همیشه منطقش و میکوبیدم تو ذهنم
بعد یاد شرایط خیلی قبل خودم افتادم تقریبا به همون فاصله زمانی شما از بندرعباس تا فلوریدا و بعد قبلنا خیلی احساسم و بد میکرد و سعی میکردم خیلی وارد اون دوران نشم تو ذهنم ولی بعدها که شما یاد دادین تضادها دوست ما هستن و اومدن که مارو بزرگ کنن و گذشته و تجربیاتش یه نعمت بوده که اون موقع بهش به این دید نگاه نمیکردی ولی وقتی اون شرایط و زمین تا آسمون تغییر دادی میفهمی چه نعمتی بوده و واقعا هم همینه خدایا شکرت که تضادها به اون اندازه بزرگ و سخت و طاقت فرسا نیستن که بخوای برای لحظه ای کم بیاری
ازینجا به بعد هرجا شما صحبت کردی من فقط مثال های در باره خودم یادم میومد که به خودم یادآوری بشه که دقیقا استاد راست میگن مثل فلان جا یا بگم آرهههه منم اینطوری بودم و ازین موارد در تایید قانون
مثلا مثال های در باره روابط عاطفی که زدین من همش دارم سعی میکنم خیلی خیلی از قبلم هربار بهتر بشم و رشد کنم هیچ وقت نمیزارم تو دام این بیفتم که الان دیگه خیلی عالی شدم چون باعث میشه غرور بیاد سراغم و بلدم بلدم بعد یهو با سر بخورم زمین چیزی که تو روند بعد از نتایج سراغم داشت میومد و اگه جلوی پامو ندیده بودم با مخ میخوردم زمین خدا رو شکر خدا بهم یادآوری کرد برای همین همیشه سعی میکنم کوچیییکترین تضاد در این باره رو سریع بفهمم نه تنها در این مورد بلکه در زمینه سلامتی و حال خوب و هنوز نمیتونم تو ثروت بگمش چون هنوز نوپام و در حال رشد …
استاد گفتین که زندگی در پرادایس و همراهی عزیز دل شما و عزیز دل ما (ایموجی قلبی) رو با تجسم بدست آوردین من همون بار اولی که تو فایل های قدیمی و قبلی راجع بهش گفتین همون موقع رفتم که تمرین ش و انجام بدم و در رابطه با رابطه عاطفی م وقتی چند روز پیش برای خواهرم میخوندم خصوصیاتی که نوشته بودم رو هم خودم هم ایشون تاکیید کردیم که دقیقا همراه من 98 درصدش و داره بدونن اغراق یه جاهایی اگه تاریخ و نمیخوندم فکر میکردم از روی ایشون این خصوصیات و نوشتم مخصوصا خصوصیات باطنی و شخصیتی چون ظاهر خیلی سلیقه ای هست و بمرور خیلی برات اولویتی نداره حداقل اندازه خصوصیات رفتاری و شخصیتی ش نه نه که کلن نباشه :)))
و خب این باعث شد خواهرمم ببینه که میشه و الگوی واقعی رو ببینه و بره تو قابلمه بپزه عشقش و :)))
و در نهایت در باره اینکه وقتی فرکانس ما تغییر میکنه ادمهای اطرافمون هم تغییر میکنه که بارها تو کامنتهای مختلفم گفتم و یکم خلاصه وار اینجا هم میگم یه بخش هایی ش و
من تا همین پارسال پیارسال هم قفلی بودم روی دوام رابطه هام ناآگاهانه ادمهای اطرافمم و نگه میداشتم مخصوصا اکیپ هایی که داشتم بعد بمرور میدیدم الگوی تکرار شونده ازش زیاد داره میشه یعنی هربار یه برنامه ای میچینیم یه دیدار ساده حتی و تا پای انجامش میره و به هر دلیلی نمیشه یبار که به یکی از دوستهای دخترم که خیلی روابط خوبی با هم داشتیم و خب متاهل هم بود و همش میگفت قبل اینکه من با پارتنرم وارد رابطه بشم به شوهرش میگفته کاش اینا باهم اکی بشن که خیلی رفت و امد کنیم :))) ولی به طرز عجیبی که میدونم عجیب نیست و فرکانس ما رابطه مون کات شد اصلا انگار نه خانی اومده نه خانی رفته البته خیلی سال نبود که همو و میشناختیم تقریبا دو سال ولی اینجوری شد من با چند بار اول متوجه نشدم بعد گفتم بابباااا فرکانس دیگه به هر دلیلی دیگه نمیشه که ادامه داد قفلی چیه این وسط؟؟ برای همین ازون به بعد سریع گوشی دستم میاد و تمام روند اطرافیانم و جاهایی که میریم همه و همش خود به خود شکل میگیره و انجام میشه در صورتی که قبلن رییس من بودم خخخ یعنی همه برنامه ریزی ها جمع شدن ادمها و پیگیری ها از طرف من بود با وجود اینکه حتی سرکارم میرفتم همه رو هندل میکردم ولی از یه جا به بعد هدایت شدم به اینکه همه چیز و همه کارها رو خدا باید انجام بده من همه رو میسپارم به خودش که عالی تر از هربار پیش میره عالی ترین افراد با عالی ترین حس و حال و عالی ترین موقعیت ها و شرایط یعنی شده مثلا اگه یروز خواهرمم که از همه بهم نزدیکتره حال روحی ش اکی نباشه خیلی دور و بر هم پیدامون نمیشه یا دوستامم اگه حتی یک ساعت قبلش خیلی حالشون گرفته باشه یا به هر دلیلی شرایط مساعد نداشتن وقتی بهم رسیدیم فول انرژی و سرحال و عالی همه چیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند پیش میره
خدایا شکرت
استاد من بهترینی شما ممنونم ازت ممنون از مریم قشنگم که این فایل رو روی سایت گزاشتن و کاراشو انجام دادن دوستتون دارم زیاد زیاد
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته عزیز
استاد من امروز داخل سایت بودم و داشتم کامنتهای دوستان در جلسه اول قدم ششم دوره دوازده قدم(بحث هدایت) را مطالعه میکردم که وسط مطالعه یهو حسم بهم گفت که از خدا بخواه که هدایتت کنه به فایلی که برای شرایط فعلی تو مناسب باشه و منم هدایت خواستم و این فایلو دیدم. یعنی استاد دارم دیوووونه میشم… واقعا حس و حال عجیبی دارم از اینکه قانون چقدر دقیق و درست عمل میکنه و وقتی ما از خدا کمک میخواییم به صورت دقیق و در لحظه ما رو هدایت میکنه. استاد دقیقه های آخر فایل انگار روی صحبت شما با من بود….
یعنی باید صحبتهای شما رو با طلا نوشت . شما گفتین که قانون درست کار میکنه و وقتی روی خودتون کار می کنید تنها میشید و این نشونه خیلی خوبیه … من مدتیه که تنهام و دارم از تنهاییم لذت میبرم. به لطف آگاهی های دوره دوازده قدم، شرایط برای من طوری رقم خورد که نیازی نیست من در محل کارم باشم و کارمندای خیلی خوبی دارم که خودشون کارها رو به درستی انجام میدن. وقتی تصمیم گرفتم بهتر و بیشتر روی خودم کار کنم آگاهانه تمام دوستامو حذف کردم و بعد تونستم افراد خانواده خودم که اصلا در مدار این آگاهی ها نیستن رو حذف کنم و این در حالتیه که من خیلی آدم احساسی هستم و به شدت به دوستان و خانوادم وابسته بودم اما من به خودم تعهد دادم که باید تغییر کنم تا شرایط زندگیم تغییر کنه و الان دارم از تنهاییم لذت میبرم و فایلهای شما رو میبینم و کامنت دوستان رو میخونم و بیشتر اوقات با خدا حرف میزنم و این حرف زدن با خدا به شدت منو آروم میکنه و میدونم بهترین دوستم، بهترین یارم،بهترین حامی من خداست و تنها کسی که میتونه به من کمک کنه خداست و سعی میکنم بیشتر و بیشتر از خدا کمک و هدایت بخوام .
استاد شما راجع به تجسم صحبت کردین و اینکه چقدر تجسم قدرت داره و به خلق خواسته ها کمک میکنه، من قدرت تجسم رو درک کردم زمانیکه تجسم کردم و تمام اون چیزهایی که تجسم کردم دقیقا و با همون جزئیات بعد از مدتی وارد زندگیم شد. قبلا در کامنتام نوشتم که خانواده من از لحاظ مالی به شدت ضعیف بودن و این تضاد باعث شد که من با سن کمی که داشتم به فکر فرار از اون شرایط باشم و چون سن کمی داشتم و هیچ ایده ای برای تغییر شرایط نداشتم تصمیم گرفتم ازدواج کنم و با سن کم (14سال) زندگی مشترک و همسر ایده آلم رو تجسم میکردم . هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم چندین دقیقه با حس و حال خوب به این فکر میکردم که ی خانواده که پسرشون کارمند و ظاهر زیبایی داره به خواستگاری من میان و من به زودی ازدواج میکنم و دقیقا همینطور هم شد یعنی به یکسال نرسید که به شکل کاملا هدایتی خانواده همسرم با مادرم دیداری داشتند ( خانواده همسرم از اقوام خیلی دور ما بودند اما من اصلا نمیشناختمشون) و در گفتگوهاشون راجع به من صحبت کرده بودند و چند روز بعد اومدن خواستگاری و جالب اینجا بود که همسر مرحومم دقیقا همونی بود که من تجسم کرده بودم هم از لحاظ ظاهری که خیلی زیبا بودند هم از لحاظ شغلی و حتی پدر و مادر و افراد خانوادش دقیقا شبیه به تجسمات من بودن .حتی من در دوران مجردی سفر با اتوبوس با خانواده همسرم را تجسم کردم که بعد از چند سال دقیقا همونی که تجسم کرده بودم اتفاق افتاد. استاد در اون زمان اصلا من منطقی فکر نمیکردم و فقط روی خواستم تمرکز کرده بودم .من اصلا به این فکر نکردم که خانواده من از لحاظ مالی ضعیف هستند یا اینکه من از کجا جهیزیه بیارم یا اینکه من سنم خیلی کمه چطوری میخوام زندگی کنم و یا اینکه اگه اخلاقمون بهم نخوره یا تفاهم نداشته باشیم و….. برای خیلی از اطرافیان جای تعجب داشت که پسری با این ظاهر زیبا و شرایط خوب وارد زندگی من شده ولی غافل از این بودند که من خودم این شرایط رو خلق کرده بودم و برای من خیلی عادی بود چون من قبلا با این شرایط در ذهنم زندگی کرده بودم .
بعد از ازدواج هم به شدت به داشتن بچه فکر میکردم و مدام از خدای خوبم میخواستم که دختری زیبا به من هدیه بده و مدام در خیال خودم با دخترم حرف میزدم و باهاش بازی میکردم و خداروشکر چهار سال بعد از زندگی مشترکمون خدا دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به من هدیه داد و الان این دختر به شدت زیبا بعد از خدا رفیق و همراه منه و با دیدنش به وجد میام و با تمام وجود از خدا سپاسگزارم ( الان که دارم روی خودم کار میکنم دخترم به شدت سرگرم دانشگاه و کارای خودشه و من بیشتر اوقات تنهام )
ی مورد دیگه از تجسماتم این بود که زمانی که برادرم مجرد بود، من خیلی علاقه داشتم که ازدواج کنه ولی مدام به خاطر شرایط مالی منصرف میشد و روزهایی بود که همسرم بیشتر ماموریت بود و دخترم هنوز یکسالش نشده بود و من زمانهایی که دخترم میخوابید، روز عروسی داداشمو تجسم میکردم. من مدام تجسم میکردم که عروسی داداشمه و ما از لحاظ مالی شرایط خوبی داریم و من کلی طلا و لباس خریدم و عروسی داداشم داخل ی باغ بزرگه و همه خوشحال شاد داریم کردی میرقصیم و استاد تک به تک لحظاتی که من تجسم کرده بودم برام اتفاق افتاد این در حالی بود که وقتی برادرم با همسرش نامزد کرد هیچ خبری از شرایط خوب نبود اما در عرض چند ماه شرایط طوری رقم خورد که هم برادرم و خانوادم از لحاظ مالی شرایطشون بهتر شد و هم همسر من یعنی به طور معجزه وار از در و دیوار برای من پول میرسید و اصلا وقت نمیشد که من خرج کنم . هر روز میرفتم بازار برای خودم و دخترم کلی لباس و طلا میخریدم و برای اطرافیان هدیه میخریدم و حتی روز عروسی و اون فضا و اون درختای میوه ای که اونجا بودن رو من بارها تجسم کرده بودم ….خانه ای که خانواده من در اون سال اجاره کرده بودن حیاط بزرگی داشت که پر از درختای میوه بود و عروسی هم داخل حیاط برگزار شد و حتی سیبهای روی درختو من بارها تجسم کرده بودم ..
در پایان میخوام به دوستان بگم که حواسشون به تجسم های منفی و گفتگوهای منفی ذهنشون باشه چون تجسم خیلی قدرت داره چه منفی و چه مثبت و من شرایط منفی زیادی رو هم در گذشته تجسم کردم و اتفاق افتاده که اصلا نباید راجع بهشون فکر کنم یا حرف بزنم
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و افکار درست
سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته همیشه فعال خسته نباشی عزیزم
ممنونم که اینقدر آگاهانه اومدی نشستی و دیدی این لایو چقدر برای ما مهمه و بدرد ما میخوره و به باور و افکار و فرکانسهای ما در روز کمک میکنه و روی سایت قرار دادی متشکرم
واقعا همینطوریه این چیزی که در زندگی ما هست خودمون خلق کردیم چه دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم و باید بپذیریم و قبول کنیم چه آگاهانه بوده یا نا آگاهانه بوده و باید بیایم آگاهانه روی افکار و باورهایمون کار کنیم و افکار درست رو تکرار کنیم و باور درست ایجاد کنیم در ذهنمون
همون دیدنها و شنیدنهامون میشه باور
آگاهانه باید ذهن رو مدیریت کنیم
چه چیزی رو تجسم کنیم چیزی رو که میخواهیم تجسم کنیم و اگر این کار تکرار شود در روز نتیجه میدهد این تجسمها
خدایا شکرت سپاسگزارتم برای آگاهیهای امروزم که به من هدیه دادی
دید مثبت خیلی مهمه در زندگی و با این دیدگاه رشد میکنیم
این چیزی که در زندگی ما هست چه بد یا خوب اگر دوست ندارم میتونم با افکارم تغییر دهم با کار کردن زیاد
ارزش برای خودم قائل میشم خودم میتونم زندگی و اتفاقات مو تغییر دهم
با افکار درست و قرار گرفتن در این مسیر
خدایا شکرت سپاسگزارتم ای خدای خوبم
خدایا کمکم کن هدایتم کن
خدایا به من رزق زیاد بده
خدایا به من قدرت بده تا تجسم زیباییهای زیاد رو داشته باشم و تا همونها رو بدست بیارم
همه چیز خودمون هستیم
من قبلا یعنی چند سال پیش 10 سال پیش فکر نمیکردم همه کارها رو خدا انجام میدهد از قوانین و سیستم چیزی نمیدونستم و افکار و باور مخرب هم داشتم و هیچ موقع نخواستم و نمیدونستم که میشه تغییر داد اما الان خدا رو شکر در کنار استاد عزیزم به آگاهی رسیدم که همه کارها رو از کوچیک تا بزرگ همه و همه رو خدا انجام میده ما توانایی هیچ کاری رو نداریم و اومدم تسلیم شدم و اینم اعتبارشو میدم به خدا که به موقع دستاشو فرستاد و با استاد آشنا شدم خدایا شکرت
و اومدم فکر کردم اگه من خودم بوجود آوردم این اتفاقاته زندگیمو پس خودمم میتونم تغییر بدم و رفتم دنبالش و خیلی فایل گوش دادم و دارم هنوز که هنوزه تلاش میکنم و بهتر شدم و جا داره اگه زیاد کار کنم روی خودم بهتر از این هم جواب میگیرم
یاد گرفتم تا میتونم از ناخواسته ها اعراض میکنم حتی صحبت هم نمیکنم و ذهنمو آگاهانه میبرم سمت خوبیها ولی خیلی سخته اما با کار کردن جواب میده من امتحان کردم خدایا شکرت
استاد عزیزم و مریم مهربونم ممنونتون هستم خدایا نگهدارشون باش
تجسم چیزی غیر از جهت دهی افکار به موضوعی در آینده نیست.
تجسم فقط وجهه مثبت نیست ما در روز 95 درصد به چیزی که نمیخواهیم داریم در ذهنمان میسازیم.
پس در روز باید ما مراقب ورودی وافکاری که در ذهنمان میآید باشیم و این احتیاج به یک روند تکاملی دارد و ما آگاهانه به این دیدگاهها فکر میکنیم.
موقعیت فعلی ما چیزی به جز افکار گذشته ما نیست که این اولین قدم است و ما هستیم که این تاثیرات را پذیر فتهایم و در ذهنمان خلقش کردهایم.
افکار یک فاصله زمانی است که اثراتش مشخص شود که شما فرکانس میفرستی و فرکانس تقویت میشود نه با یک یا دو بار با تکرار آن افکار که همان (باور) اتفاقات را رقم میزند چه خواسته یا چه ناخواسته باشد.
کوچکترین حرکت در مسیر خواستهها در مسیر درست نتیجه ایجاد میکند.
دنیای مادی صفر و یک ندارد یک چیزی بین این دو است پس ما نباید پرفکت باشیم و کمالگرا باشیم.
اگر از قانون درست استفاده کنی و از آنها انگیزه بگیری اگر افکارتان را در خواستههایتان درست تجسم کنید آن مسائلهایی را که درگیرشان بودهاید میشود برای شما نعمت…
بله استاد این موضوع تجسم کردن را در دوره کشف قوانین یاد گرفتم و با کامنت دوستان هم بیشتر متوجه این موضوع شدم و آنچه را که درخواست کنیم و آن را تجسم کنیم (البته اگر مقاومت نداشته باشیم همان گاز و ترمز که در دوره بحث آن میشود را طبق قوانین رعایت کنیم خیلی راحت و ساده به خواستههایمان میرسیم)
همه چیز نشئات میگیرد از باورهای ما که این باورها باید منطقی شود و بعد از آن میبینیم که چه راحت و ساده به خواسته خود رسیدیم من چند خواسته داشتم و طبق اصول همین قوانین معجزاتش را دیدم.
نکات ارزشمند استاد:
وقتی که ما روی خودمان کار میکنیم آدمهای اطرافمان تغییر میکنند و یک عالمه آدم از زندگیتان بیرون میرود و خیلی سرتان خلوت میشود. با آدمهای افکار نامناسب شاید یک مدتی تنها باشی و این خبر خوبی هست (تنهایی )و این قانونش هست .«و این کبوتر با کبوتر باز با باز است »
آنهایی که تو فرکانس شما نیستند از زندگیتان میروند بیرون و این تنهایی فرصت خوبی هست که برای اینکه روی خودتان بهتر کار کنید.
وقتی شما فرکانستان عوض میشود خود به خود در مدارش قرار میگیرید و آدمهای مناسب تو فرکانس قرار میگیرد و بنابراین قانون را درک کنید و اگر الان تنها هستید خوشحال باشید ، نشانهاش این هست قانون دارد کار میکند.
بله استاد اوایل که به فایلهایی ارزشمند شما گوش میدادم و متوجه این موضوع شدم من خیلی تنها بودم و متوجه این قضیه نبودم که چرا چنین میشود.
با یکی از دوستان که در این سایت هست صحبت کردم و او گفت تو با خودت در صلح هستی و این خیلی خوب هست کم کم جهان خودش آدمهای مناسب به زندگیت راه میدهد و اما الان مانند قبل خیلی حس تنها بودن را نمیکنم و من در کل روزم پر است از کارها و هدفهایی که هرروز برای خودم تعیین میکنم،و وقتی برای بیخود و بیجهت تلف کردن را ندارم آنقدر احساس ارزشمندی من نسبت به قبل بالا رفته است که هرگاه احساس خستگی کنم راحت و بدون دغدغه استراحت میکنم این را مدیون استاد عزیزم هستم و خداوند را شکر میکنم که مرا با این استاد عزیز و دوستان نازنین در این سایت آشنا کرد.
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و همه دوستان آگاهم
استاد اول بگم واقعا چقدر با قانون سلامتی تغییر کردید انگار الان 20 سال جوونتر شدید
دررابطه با تجسم دوست دارم تجربه خودم رو بگم
من قبلا هر زمان که میخواستم تجسم کنم یا اصلا نمیتونستم خواسته هامو تجسم کنم انگار تصویر واضحی ازشون نداشتم یا اگه تجسم میکردم احساسم بد میشد همیشه میگفتم چرا حسم بد میشه چون میدونستم تمرین با حس بد جواب نمیده نتیجه عکس داره واسه همون تجسم نمیکردم وقتی میدیدم احساسم بد میشه مثلا اگه اون رابطه ایده ال یا خونه ای که دوست دارم رو تجسم میکردم حالم بد میشد
کم کم که مبحث عزت نفس و احساس لیاقت رو بیشتر درک کردم متوجه شدم بخاطر این که خودمو لایق نمیدونستم و عزت نفسم پایین بوده احساسم بد میشده واسه اینکه مطمعن بشم اومدم دوباره اون رابطه ای که میخوام رو تجسم کردم دیدم دقیقا همینه من حتی اگه اون رابطه رو تجسم کنم تو تجسم خودم، خودمو کم میبینم و در واقع احساس لیاقت نمیکنم توی این چندماه که شروع کردم روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کردن جدا از هر نتیجه ای که گرفتم خیلی راحت تر میتونم الان تجسم کنم به اندازه ای که عزت نفسم ساخته میشه به اندازه ای که حس لیاقتم میره بالا همونقدر تجسم خواسته هام واسم راحت تر میشه و احساسم بد نمیشه مثلا الان وقتی اون خونه ای که میخوام رو تجسم میکنم دیگه احساسم بد نمیشه لذت میبرم اتفاقا وقتی تو بحث کارم تجسم میکنم راحتم ولی راستش هنوز تو بحث روابط احساسم بد میشه هر چند متوجه میشم شدتش کمتر شده ولی میدونم اینم کم کم درست میشه باید بیشتر روی عزت نفس و احساس لیاقتم کار کنم یه مثال کوچیک بزنم چند روز پیش دخترداییم خونه ما بود داشتم خیلی راحت با جزییات واسش تعریف میکردم میخوایم وسایل خونمون رو عوض کنیم حتی ترکیب رنگاشو مدل فرش ها و… رو با جزییات میگفتم و همزمان تو ذهنم تصویرش میومد و حالم خوب بود ولی قبلا نمیتونستم انگار خودمم باور نداشتم بشه ولی الان هم راحت تر میتونم تجسم کنم هم راحت تر باور میکنم میشه یعنی از وقتی روی عزت نفسم کار میکنم میفهمم تفاوت تمرین کردن قبل عزت نفس با بعد عزت نفس زمین تا اسمونه تازه من هنوز خیلی خیلی باید روی عزت نفسم کار کنم ولی همین چند درصد که تغییر کردم کلی نتایج زندگیمو زیر و کرده
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر
سلام استاد مهربونم سلام مریم خانوم عزیز و دوست داشتنی
چقدر خوشحال شدم این فایلو دیدم روی سایت،فکر کنم این لایو رو من یک بار تو تلگرامتونو دیده بودم
و همون موقع یادمه اون فرکانس جدیت شما در مورد باور به قانون و درکی که از قانون داشتینو حس کردم و دریافت کردم ،
و اولین کاری که کردم فیل صوتیش رو دانلود کردم و گذاشتم تو پوشه ی قدم دوم،
چون خیلی مهم بود و خیلی بیشتر الان میفهممش و درکش میکنم و تایید میکنم استاد حرفاتون رو،
استاد من این فرکانس رو از شما دریافت میکنم همیشه که اصلا شما نمیییتونید دروغ بگید نمیییتونید ادا در بیارید و خودتون نباشید،
و چقدر استاد کیف میکنم و سپاسگذارم که خداوند منو هدایت کرد به این مسیر و با یک استادی که خیلی راااحت خیلی صافو پوست کنده به یاد من بیاره قوانین جهان رو،
استاد جانم من قبل از آشنایی با شما هم بارها و بارها منقلب میشدم از کارهایی که برام میکرد از درخواست های که ازش سر نماز میکردم و بعد اجابت میکرد،
ولی خب خیلی عوامل بیرونی رو هم من دخیل میدونستم توی اجابت درخواست هام
مثلا اینکه روضه بری خیلی شاد نباشی تو محرم اصلا نخندی ناراحت باشی حتما بعد از نماز زیارت عاشورا بخونی حتما تو سر خودت بزنی برای اتفاقاتی که برای اماما افتاده، درسته خیلی احساس خوبی هم بعضی موقع ها میگرفتم از این موضوعات
اما شرمنده ی خدای خودم هستم که مشرک بودم،
یعنی من باور داشتم که کاراهام راحت انجام میشه همه دوستم دارن همه بهم محبت میکنن یا مثلا روزیم میرسه،اما به قول قرآن شریک هم برای خدا قائل بودم چون هزاراااان بار شنیده بودم که اگر میخوای خدا درخواست هات رو بپذیره باید نماز بخونی باید نذر کنی باید بری تو امام زاده تو حرم اماما اون جاست که خدا جوابتو میده اگر این کار زشتو انجام ندی خدا شاید دلش رحم بیاد یه ذره بهت کمک کنه و و و هزاران باور مذهبیه دیگه
که چقدر به قول شما چنگ زدیم به صورت خودمون و بعد نشستیم گریه کردیم،
اما خدارو و صددددد هزار مرتبه شکر که خداوند بزرگ و بلند مرتبه
من و شما و همه ی بچه های سایت رو هدایت کرده
به خدا که ما هدایت شده هستیم،
استاد جونم چرا نامید بشیم؟!
مگه کم قانون جواب داده برامون؟!
مگه کم خداوند وهاب دل هارو برامون نرم کرده ؟!
مگه کم به افکارمون پاسخ داده و چیزهایی که با تمرین ستاره قطبی ازش خواستیم برامون به وجود آورده؟!
خدارو شکر میکنم که الان تو این لحظه به این درک رسیدم که کل اتفاقات زندگیم داره توسط خودم رقم میخوره و نه به خاطر عوامل بیرونی نه به خاطر پدرم نه به خاطر مادرم نه به خاطر دوستانم نه به خاطر جامعه نه به خاطر رییس جمهور نه به خاطر کمبود نعمت ها نه به خاطر هیییچ عامل بیرونی دیگه ،
فقط و فقط من هستم من بودم که شرایط رو برای خودم رقم زدم،
دقیییقا خود من تو شرایطی که الان هستم رو خودم خلقش کردم،هرچی که هست،چه اون چیز هایی که دوستشون دارم چه دوستشون ندارم،
خودم با افکارم بهشون دامن زدم ،خودم با افکارم تجسمشون کردم و خلقشون کردم چه خوب چه بد،
اگر پدر من با من رفتار نامناسبی داره یا داشته خودم خلقش کردم خودم هزار بار تو ذهنم فکر کردم که الان بابام میاد و این برخورد رو باهام میکنه یا هزار بار کلامی در موردش صحبت کردم خودم خودم خودم،
آره ناآگاهنه بوده،
اما انصافا الان هم ما این قانون رو میدونیمش خیلی جاها برامون سخته که بهش عمل کنیم اما با تمرین شدنییه به خدا
به اندازه ای که بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و جهتش بدیم به سمتی که میخوایم،
اون چیزی که میخوایم خلق میشه،
درسته من خودم قبلا وقتی یه اتفاقی برام میفتاد و همین الآنشم هست نمیگم دیگه نیست،
واکنش نشون میدادیم به اون اتفاق،
اگه خوب بود خوشحال میشدیم اگر بد بود غمگین میشدیم و تو سر خودمون میزدیم و کلی حال خودمون رو خراب میکردیم و برامون هم عجیب بوده که چرا اون اتفاقها تکرار میشده برامون تو زندگیمون هر چند وقت یکبار
چون به آنچه که توجه میکنی از همون بیشترو بیشتر وارد زندگیت میکنی
ما یه ورودی رو دریافت کردیم بعد طبق قانون جهان در دنیای مادی خلق شده و ما بهش برخورد کردیم و دیدیمش بعد تاییدش کردیم حالا اگر مثبت بوده تایید مثبت و خوشحالی ( که حتی خیلی از لطف های خداوند رو هم خیلی از دلیل اتفاقات خوب رو هم که به خاطر احساس خوبمون و افکار قدرتمند کنندمون رخ داده، فکر کردیم شانسی بوده یا لیاقتشو نداریم یا حول کردیم فکر کردیم تموم میشه یا حرص زدیم و اون نعمت هم از زندگیمون رفته)
و اگر اتفاقی بوده که دوستش نداشتیم بابتش عصبانی شدیم حرص خوردیم احساسمون بد شده،
و این روند به صورت یک سیکل تکراری ادامه پیدا کرده و تبدیل شده به شاکله ی اصلی باورهای ما ،
و باورهای ما هستن که نتایج تکراری و پایدار رو برای ما رقم میزنن،
اما به لطف خدای مهربانم به لطف خدای قدرتمندم ،پیامبری رو برای زمانه ی ما آماده کرد که افرادی که آماده هستن و ازش درخواست کردن که خدارو بشناسند و بیشتر باورش کنن مستقیم هدایت کنه به سمتش تا به خواستمون برسن تا آگاهانه زندگشونو در دست بگیرند و خلق کنن،
و من هزاران بار هم از خود خدا هم از دستش سید حسین عباس منش سپاسگذاری کردم و میکنم و خواهم کرد،
استاد جونم میخواستم اینو بگم ما امیدی چرا؟!
با کار کردن روی دوره ها و نتایج گرفتن،
اینقدر ایمانم قوی شده که من به هر خواسته ای داشته باشم میتونم برسم و خداوند در هر مسیری که قدم بگذارم هدایتم میکنه که دارم تمووووم برنامه هامو میچینم که فقط و فقط به صورت تمرکزی در مسیر علایقم حرکت کنم و هر روز روی بهبود خودم توانایی هام سرمایه گذاری کنم،
چون دیدم که توی سه سال گذشته هرچی خواستم شد،
یه جاهایی هم که تضادها اومده بودن که به من کمک کنند برای قدم بعدی ،من درگیر تضاد شدم و نتونستم بیام به جای اینکه روی تضاد تمرکز کنم،خواسته ای که در دلم شکل گرفته بود رو تو ذهنم تجسم کنم و اجازه بدم خداوند برام خلقش کنه،
ولی خدارو شکر،
الان تو موقعیتی هستم که کمتر از حرف آدم ها تاثیر میگیرم،چون میتونم بگم یک مقدار باورهام قوی تر شده،اعتمادم به خداوند بیشتر شده،
یعنی واقعا یه جاهایی یه حرفهای از دیگران میشنونم یا یه رفتارهایی از دیگران و البته خودم میبینم که واقعا افسوس میخورم که چرا ما به همه قدرت میدیم الا اون کسی که مارو خلق کرده این جهان رو خلق کرده؟!
و برای همین سعی میکنم ضد اون حرفها و صحبت ها و رفتارها حالا چه خودم چه دیگران فکر کنم حرکت کنم و عمل کنم،
واقعا برای انجام هرکاری کافیه که از خودمون سوال بپرسیم که چرا من دارم این کارو انجام میدم چرا میخوام فلان کارو انجام بدم و خدای مهربون درونمون به سوالات پاسخ میده و متوجه میشیم که ریشش از کجا آب میخوره و بعد میتونیم با پیدا کردن الگو ها و دلیل ها و منطق ها برای ذهنمون از زندگی خودمون و دیگران بیایم کد جدید رو جایگزین کنیم و به سمتش حرکت کنیم و بعد میبینیم که داریم تحربش میکنیم،
استاد جان دقیقا حرف شما درسته،
تا وقتی نعمتی تو زندگیت نباشه ثروتی نباشه واقعا کدوم خدا؟! خدا کجا بود؟! اگر خدا بود که وضع این نبود،
و از وقتی شروع میکنی خدارو باور کردن از وقتی سعی میکنی با ترسهات مقابله کنی و غمگین نباشی به خاطر شرایط و اتفاقات گذشتت که نتیجش احساس خوبه اونوقته که در مسیر درست قرار گرفتی و خداوند داره هدایتت میکنه به مسیر های بهتر و شرایط بهتر ،
و هر بار نعمتی وارد زندگیمون میشه عاشقانه سپاسگذارش باشیم و هر بار به خودمون بگیم که اینو با قدرتی که خدا بهم داده خلقش کردم پس چیزهای دیگه رو هم که میخوام خلقش میکنم،
و وقتی نعمت های بیشتری دریافت میکنی و البته در کنترل ذهن هم مهارت بیشتری پیدا میکنی،سپاسگذار تر میشی عاشق تر میشی مهربان تر میشی بخشنده تر میشی و غرق میشی در رابطهی خودت با خدای خودت باهاش عشق بازی میکنی بدون اینکه نگران مخارجت باشی بدون اینکه نگران قسطو بدهکاری باشی ،باهاش صحبت میکنی و اشششک میریزی لذت میبری از این دنیایی که در اختیارمون گذاشته،
وای خدای من
حتی بودن در چنین فضایی که من بتونم این صحبت هارو توش بنویسم حتی تو رویاهامم نمیگنجید
چه ساعت هایی که با خدا عشق بازی کردم اما نتونستم حسو حالم رو با دیگران به اشتراک بگذارم چون بقیه نمیفهمیدم مسخرم میکردن،و فقط در درون خودم باهاش عشق بازی میکردم و میدیدم که چطور در بیرون از خودم همه بهم عشق میورزن چطور دوستم دارن چطور کارهام راحت انجام میشه و اینا همه خودش بودن خود خود خدا بودن که تو زندگیم میومدن و بهم عشق میورزیدن و بهم کمک میکردم و خوشحالم میکردن،
و خوشحالم خوشحالم که برای سالها سر تایم دقیق به عبادت خدا برمیخیزدم و باهاش عشق بازی میکردم،درسته شرک هم توش بود،اما اون هدایتم کرد
دید تلاش های منو که برای نزدیکی به خودش انجام میدادم
دید تلاش های منو برای اینکه رفتار بهتری با انسان ها داشته باشم با مادرم به پدرم با خواهرم با برادرم با دوستان با اساتیدم
دید تلاش های منو وقتی که شرایط و فرصت های به وجود میومد که به راحتی میتونستم مسیر غلط و اشتباه رو برم اما انجام نمیدادم چون ریشش از ترس میومد و کسی که خداوند رو قبول داره مگه درسته که از آدم ها و شرایط بترسه؟؟
و میدیم که وقتی نمیترسم و کار درست رو انجام میدم خداوند به شکلی به من کمک کرده که از مهلکه بیرون بیام،
دید تلاش های منو وقتی که عاشقانه سعی میکردم کلامش توی قرآن رو بفهمم و اعراض کنم از چرتو پرتای بقیه که تو مسجدو مکان های مذهبی میگفتن،
و اون هدایتم کرد ،
آره خدا تلاشهای تک تک منو شمارو دیده و وقتی آماده شدیم وقتی سربلند از آزمون های گذشته بیرون اومدیم اونوقت مارو هدایت کرد به این مکان و فضا،
آره کار خدای ما هدایت کردنه عاشقانست به سمت خواسته هامون چه بخوایم بریم ته جهنم کمکمون میکنه چه بخوایم بریم تو بهشت کمکمون میکنه،
ما هستیم که انتخاب میکنیم،
در مورد تغییر مدار و فرکانس هم کاااملا برام قابل لمس و درکه حرف های استاد،که اصلا کجان اون آدم های قبلی؟! واقعا منم از یه جای به بعد که همین چند سال پیش بود واقعا درک نمیکردم دوستامو بچه هایی که صبح تا شب باهم بودیم حتی استادم ،اصلا درکشون نمیکردم، و من فقط سعی کردم رو خودم کار کنم و هرچقدر شجاعت و اعتماد به نفسم هم بیشتر شد خیلی هارو آگاهانه حذف کردم و سمتشون نرفتم خیلی هارو جهان جداشون کرد ازم و دیگه نه زنگی نه خبری،
منم مدت هاست که در یک تنهایی لذت بخش هستم درسته خداوند دوستان بینظیر رو سر راهم قرار داده که بی نهایت بهم عشقو محبت دارن،
اما واقعا میبینم که همون هایی هم که میان به محض اینکه یه اختلاف فرکانسی بین ما ایجاد میشه که قلب من نمیخواد بپذیرتشون میبینم بعد از چند وقت خودشون حذف شدن از زندگیم
و چقدر خوبه که اجازه بدی جهان کارشو انجام بده و افراد قبلی رو ببره و افراد جدید رو که با فرکانس حال حاضر ما هم خونی داره وارد زندگیمون کنه،و چنگ نزنیم به روابط قبلی،
حتی من تو این مدت متوجه شدم که با خواهرم که توی این دوساله بیشتر بیرون رفتنامون باهم بود اختلاف فرکانسی پیدا کردیم و حتی بدون اینکه من بخوام بهش بگم یا حرفی بزنم که البته یکمی هم تلاش کردم که نگم،
دیدم با دوست های جدیدی آشنا شده که خود به خود کمتر میتونه با من باشه و اصلا به من زنگ بزنه که بگه بیا بریم بیرون،و حتی خود من هم اولش مثلا یکم میخواستم ناراحت بشم سر این موضوع اما به محض اینکه یادم افتاد به کبوتر با کبوتر باز با باز،کلی هم خوشحال شدم و به خودم گفتم حتما این راه درسته و قرار فرد فوق العاده و هم فرکانس طبق درخواست های خودم وارد زندگیم بشه و من باید اجازه بدم جهان کارشو انجام بده،
اما در مورد یکسری مسائل ومثل رسیدن به اهدافت مثل دستیابی به رؤیاهات واقعا باید یک سری تصمیمات جدی بگیری ممکنه باید یک سری آدم های زندگیتو قربانی کنی باید یک سری علایقتو قربانی کنی برای رسیدن به اون هدفت،و این شجاعت میخواد این اعتماد به نفس میخواد این ایمان میخواد که بعضی جاها هم خودمون آگاهانه جامونو عوض کنیم یه سری آدم هارو رابطمونو باهاشون قطع کنیم و حتی بهشون فکر هم نکنیم چون دوباره میان،
چون ما هستیم که داریم همه چیز رو به سمت خودمون جذب میکنیم مثل یک آهنربا،
که کارکرد این آهنربا بر اساس افکار و باور هاست که چه چیز رو به سمت خودش جذب کنه در هر لحظه،
خلاصه که استاد جانم،
با اینکه خیلی کم به این قانون عمل کردم اما نتایج عالی بوده و دارم سعی میکنم هر روز همون نتایج کوچولو رو به یاد خودم بیارم و تایید کنم و تحسین کنم تا ایمان بیشتر بشه برای حرکت های بعدی
اگر کسی این قانون رو باور کنه باااااور کنه نه اینکه بگه
یه دریم بورد درست میکنه و وقت میگذارد وقت میگذاره به عنوان یک کار و توجه میکنه به مواردی که میخواد خلق کنه و سعی میکنه که احساسشون کنه که تو همون لحظه دارتشون و ایمان داره که اینا به زودی وارد زندگیش میشن،چطور؟! ما چمدونیم چطور
مگه ما برای نفس کشیدن کاری میکنیم؟! مگه ما بارونو به وجود میاریم؟؟ مگه ما درختهارو رشد میدیم یه کاریشون میکنیم میوه بدن ؟!
مگه ما بچه رو تو شکم مادرش یه کاری میکنیم که دستو پا در بیاره و رشد کنه؟!
مگه ما برای تپیدن قلبمون کاری میکنیم؟!سیم برقی مگه به ما وصله؟!
مگه وقتی دستمون زخممیشه میگیم چطوری این دست میخواد خوب بشه؟!
مگه وقتی یه چیزی رو از بالا ول میکنیم ممکنه که نیفته پایین؟!
مگه ما به زور اجسام رو روی زمین نگه میداریم؟!
ما چیکاره ایم واقعا؟!
قربون خدا بشم،
همه ی اینکارارو کرده که بیاد و خودشو در قالب جسمهای ما تجربه کنه،و لذت ببره،
عاشق تک تک جسمهای روی این کره ی خاکی هستم و به همشون احترام میگذارم چون همشون خدا هستن،هر کدوم خداهای متفاوت که اونجور که دوست داشتن دارن زندگی میکنن فکر میکنن و خلق میکنن،
و برای خودم هم خیلی احترام و ارزش قائل هستم چون من خدا هستم،و باید به قلبم به خواسته هام به رؤیاهام احترام بگذارم چون خداست که میخواد این خواسته هارو از طریق جسم مادی من تجربه کنه و خلق کنه،
و باید توجه کنم به ندای قلبم که چی میخواد و تجسمش کنم و به سمتش حرکت کنم و خودشم مثل تمام موارد بالا که گفتم خودش کاراشو انجام میده وخلق میشه و تجربه میشه،
خدارو صد هزار مرتبه شکر،
ما با خدایی طرف هستیم که وهابه یعنی چی؟؟
یعنی بی دلیل میبخشه بی دلیل عشق میورزد بی دلیل دوست داره عاشق اینه که رزق رو فراوانی روابط عاشقانه رو وارد زندگیمون کنه
اما این خود ما هستیم که داریم به خودمون ظلم میکنیم با باورهای محدود کنندمون یه سد درست کردیم جلوی ورود نعمت های خداوند و بعدهم میگیم چرا پس نمیده،
بابا اون عاشقه اینه که به ما نعمت بده،این ماییم که سرسختانه نمیزاریم به ما نعمت بده،
اما به محض اینکه شروع میکنی این سد رو شکوندن میبینی که جریانی از نعمت حتی قطره قطره شروع میکنه اومدن تو زندگیت و هرچی بیشتر این سد رو تخریب کنی جریان بیشتری میاد تو زندگیت،
فقط خواهشن هر روز وقت بگذار برای خراب کردن این سدها،
با خوندن کامنت های بچه ها،با خوندن قرآن،با پیدا کردن الگوهای مناسب،با کمتر کردن ترسهات و بیشتر کردن ایمانت،
انشاالله خدا به هممون تو این مسیر کمک کنه هدایتمون کنه،تا بیشتر تو این فضا بمونیم و هر روز برای بالاتر بردن مدار خودمون تلاش کنیم و لذت ببریم از زندگیمون،
الهی آمین،
خدارو شکر که این فایلو گذاشتین روی سایت،
از خدا میخوام که هر روز این سایت رو پر بار تر کنه هر روز این سایت رو پر کنه از نکات مثبت تصاویر مثبت در جهان هستی از صحبت ها و کلام های خدای گونه از عشق الهی تا کنترل ذهن برای ما آسون تر بشه راحت تر بشه توجهمون به نکات مثبت بیشترو بیشتر بشه،
و این محفل رو تبدیل کنه به بزرگترین مسجد آنلاین ،که در هر موقع هرکس خواست مراقبه کنه و وارد بهشت خداوند بشه برای لحظاتی بیاد و از این فضا استفاده کنه، و خودم که عاشقانه دارم از این مسجد استفاده میکنم که فقط نام خدا در اون برده میشه،و فکر میکنم بهترین مسجد جهان همین جاست ،انشاالله که انسانهای بیشتری سعادت حضور در این مسجد آنلاین رو داشته باشن،
خدارو شکر،
استاد جان مریم خانوم مهربونم تمام بچه های این خانواده از همتون سپاسگذارم و ممنونم،
براتون آرزوی سعادت الهی در این دنیا و در آخرت رو میکنم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و تک تک دوستان این سایت الهی
از خداوند سپاسگزارم بابت فایل جدیدی که روی سایت آمد اگرچه برای قبل بود اما آگاهیها و صحبتهای استاد همیشه برای من تازگی و من رو به مسیر درست زندگی هدایت میکند از خدا سپاسگزارم که دوره 12 قدم از وقتی که کار میکنم مسیر را برای من کوتاه کرد یعنی که اتفاقات زندگی من بهتر و نتایجها عالیتر رقم میخورد
همانطور که استاد گفتن در تمرین ستاره قطبی با گذشت 9 قدم اگرچه باید تا جایی که ما را به احساس خوب میرساند انجام داد اما این را به جرات بگم که به هر آنچه که دوست داشتم در این مدت 9 قدم به لطف خداوند 80 درصد چیزهایی که دوست داشتم اتفاق بیفتد برای من رخ داد اما ایمان باور و تعهد در این دوره قدمها را محکمتر به نتایج عالی و زندگی بهتری میتوانیم داشته باشیم وقتی قدم برمیداریم قطعاً از طرف خداوند هم هدایت و الهامات گفته میشود و به شرایط دلخواه زندگی که چرخه زندگی ما بهتر و روانتر میشود میرسیم
البته قانون تجسم که برای خودم هر روز با تمرین و آن را میسازم در ذهنم که چه چیزی دوست دارم به همین خاطر همیشه سعی کردم مراقب ذهنم و افکارم باشم تا آرام آرام به خواستههایم برسم پس آگاهانه من باید آن چیزی که در راستای موفقیت است آن را خلق کنم چون من خالق زندگی خودم و باورهایم هستم با هر افکاری که در ذهن دارم
خدایا شکرت با دوره 12 قدم ذهنم را آگاهانه دارم کنترل میکنم و رابطم با خداوند بسیار خوب نعمتهایش را هر روز میبینم و وجود خدا را در زندگیم بهتر احساس میکنم و درکم نسبت به قدمها واسطهای است که خودم را بهتر بشناسم و خدا را بهتر درک کنم تا قوانین را بهتر فوق العادهتر در انجام آن عمل کنم الان از خودم خیلی راضی هستم زندگیم آرام و آرامش در زندگی من بسیار زیاد و هر روز احساس خوبی دارم انشالله به لطف خدا تا پایان قدمها نتایج من هم مثل دوستان عالی و نعمتها و ثروتهای زیادی انشاالله وارد زندگی من هم میشود به شرطی که تمرینات را انجام داده و عملکرد را به خود ثابت و حرکت و اقدام کنم الان که در قدم 9 جلسه اول دوره 12 قدم هستم این حرفا که الان گوش کردم استاد بسیار عالی و باز تکرار شد تمام تمریناتی که از اولین قدم تا الان داشتم چقدر ذهنم نسبت به صحبتهای شما بهتر و بیشتر باز شد وجود نازنین استاد دوستان خوبم در این سایت الهی با کامنتهای بینظیرشون من را یک قدم به جلو و چراغ روشنی هستند برای زندگی عالی و بهتر همتون رو به خدای بزرگ ومهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام رب العالمین
سلام به همه دوستای عزیزم در این سایت بینظیر
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته
اگر چه این سایت قدیمی هست اما چقدرررر آگاهی های تازه است هر چقدر گوشش میدی باز میخوای بشنوی چقدرررر احساس خوبی داشتم و دارم با این فایل.
استاد عزیزم یک نکته و شاید بگم یک ویژگی که من بسیار بسیار غز بین دها ویژگی خوبتون همیشه تحسینش میکنم و باعث شد خیلی زود حرفهاتون به فواد من بنشینه همین خودمانی بودنتون و اینکه خودتونید و ادا در نمیارید همون چیزی که هستید، هستید.
چقدررر من هر روز سعی میکنم خودم باشم و از خود قبلیم بارها و بارها بهتر شدم.البته این رو از شما یاد گرفتم.
اما در مورد تجسم هم آگاهانه و هم غیر آگاهانه خیلی از چیز ها رو تونستم کوچک و بزرگ خلق کنم در واقع اون زمانی که جووون بودم یا نوجوان بودم وقتی به آنچه مثبت فکر میکردم همون میشد و بالعکس.
اگر بخوام صورت خلاصه مهم هاشون رو بگم البته
آگاهانه هاشونو
1.خرید موتورهای مورد علاقه در دوران دبیرستان
2.بهترین بازیکن زمین شدن بارها در مسابقات بسکتبال
3.قبول شدن در دانشگاه در رشته مورد علاقه
4.دعوت به همکاری از طرف اساتید دانشگاه در زمان دانشجویی
5.مهاجرت کردن 2 مرتبه به کشورهایی که دوست داشتم
6.تماس های تلفنی رو که دوست داشتم افرادی به من برقرار کنند.
7.خرید خانه
8.پیدا کردن یک گمشده ای در درونم که سالها به دنبالش بودم (که به لطف الله همفرکانس شدم با شما) و یه چیزی فراتر از همه چیزهای مادی میخواستم اما نمیدونستم چیه و اون پیدا کردن و شناخت اون خدایی بود که شما تعریفش کردی و به من و ده ها انسان شناسوندید( این برداشت من از هزاران کامنتی که بچه های ا در سایت نوشتن و من خومدم )
و…
آگاهانه ها
1.پیدا کردن کارفرماهای که باب دل من باشند
2.دریافت دستمزدهایی که بهم بدون کوچکترین چک و چونه ای پرداخت میکنند
3.پیدا کردن اشیا قیمتی گمشده
4.پیدا کردن کلی پول در خیابون
5.واریز پول انتقال قبلاً به کسی غرض داده بودم و یادم رفته بود
6.پیدا شدن میلیون ها تومان گمشده در بانک
7.فروش اپارتمان هایی با قیمتی که نوشته بودم (ملک های خرید و فروشی)
8.اومدن افرادی که باعث رونق کسب و کار من شدن
خلق
9.اوردن هدایا و وسایلی که دوستشون داشتم داشته باشم
10 خرید دوره ها
11.درست شدن کارهای اداری به صورتی بسیار آسان
و…
استاد از ستاره قطبی هیچ چیزی ننوشتم اما بسیار بسیار بسیااار نتیجه گرفتم که امکان نوشتنش ب دلیل تعدد وجود نداره.
سپاسگزارم از بچه ها به خاطر کامنت خاشون یعنی بعضی از کامنت ها واقعا باید براش پول پرداخت کرد. چقدررر من ازشون چیزی یاد میگیرم و قلبم باز میشه و تحسینشون میکنم به خاطر درک بینظیرشون
سپاسگزارم از شما و بانو شایسته که این فایل گرانقیمت و گران بها رو به من همه دوستان عزیزم هدیه دادید مثل هزارها فایل رایگان دیگه.
الهی شکرت
گاه گاهی که دلم می گیرد…
به خودم می گویم:
در دیاری که پراز دیوار است
به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
حس تنهای درونم می گفت:
بشکن دیواری…. که درونت داری!
چه سوالی داری؟
تو خدا را داری .….
وخدا……
اول وآخر باتوست.
وخداوند عشق است…… (سهراب سپهری)
سلام به استاد گرانقدرم ومریم جانم
وهمه دوستانم در گامی بی نظیر دیگر
خدایاشکرت سعادت بودنِ امروزم و دیدن روز زیبای دیگربا تمام متعلقاتش و مزین به صحبتهای انسانی که تمام تابو ذهنم را شکست و ذهن وقلبم را به سمتی هدایت نمود که باید و من هر روز با بودنم در این مسیر زیبا شاهد معجزه داشتن حال واحساسی عالی وبی نظیری هستم و آرامشی که در پی آن تمام وجودم را به لذّت تبدیل کرده ،لذّتی از جنس ایمان به خداوند ،ایمان به خدایی که هر ناممکنی را ممکن نمود و من آنچه را در ذهنم خواسته بودم در طبق اخلاص به من عطا کرد….
زمانی مستاجر بودم و درطبقه اول ساکن و بالکن کوچکی داشت که تمام عشقم بود و رازونیازم با خدا آنجا صورت می گرفت وچون اوایل آشنایی ام با استاد بودچقدر ذوق داشتم وبا اشتیاق خاصی هرروز صبح می رفتم وبا دیدن آسمان، طلوع ،درختان وگلها که تا محدوده ای از کوچه دیده می شد من لبریز از لذت می شدم وشکرگزاری و با خداوند صحبت می کردم که دلم می خواهد آسمانت را واضح تر ببینم، پهنای بیشترش را شاهد باشم،طلوع وغروب،ستاره ها ،ماه و…واضح تر دیده وشکرگزارتر باشم ،عبادت هایم در حیاط باشد وزیر آسمان زیبایت ،گل و درخت کاشته وعشق شان را بخورم و بیشتر عاشقت شوم ،بخدا که یادم می آید اشک در چشمانم حلقه می زند ،خدااااایا چه کردی؟؟!!! شاهکار خلقت با وجود وزندگیم چه کردی که امروز لحظه به لحظه اش ورد زبانم شکرگزاری شده و حیاطی به من عطا کردی که تمام آن زیبایی ها دَرش پدیدار است و عجب خدای وهابی و چه زیبا
گردون را بگردانی
و گردون را چه زیبادبرایم گرداندی آن هم در کنار استادم ،انسان که چه عرض کنم فرشته ای که هر لحظه با او بودن و به صحبتهای گهربارش گوش جان سپردن با تو بودن بیشتر وایمان بیشتر وعاشقانه زندگی کردن وشکرگزاری های بیشتر است و دیدن معجزاتت وبس و من دیگر به دنبال چه باشم و هر چه خوبان همه دارند خدایا به استادم تو یک جا داده ای ،بی نهایت شاکروسپاسگزارم.
آخ دوستانِ عزیزم تصویر و روند بی نهایت تاثیر گذار استاد هر روز در پرده سینمایی ذهن مان به نمایش درآمده و نقش بسته است و در این برهه که همه به لطف خداوند می توانند با گوشی یا لپتاپ ببینند و گوش کنند یعنی دیگر هر گونه عذروبهانه ای برای رشدوپیشرفت در هر زمینه ای شرک است چون اینجا همان وعدگاهی هست که به واسطه مسیر صراط المستقیم اش پاداش پشت پاداش چه از لحاظ معنوی وچه مادی دریافت خواهیم کرد
و چقدر عالی در قدم دوازدهم معنی واضح سوره تاثیر گذار حمد را با زبان شیوایتان استاد جانم بیان کردید و همین است که وقتی در این مسیر قرار بگیریم هر آنچه تجسم کنیم به صورت تکاملی وبعضا با ایمانِ قویتر نتایج تصاعدی که همه جوره برایمان خیر است عطا می گرداند….
فقط کافیست باشیم وقدم به قدم هرروز ودراین وادی و اینمسیر جادویی وتوحیدی کنار استاد و جا پای استاد گذاشته دنبالِ رو ایشان باشیم و از تمام قیدوبندها رها شویم و این تجربه خودم است که من از تمام آنهایی که باید جدا شدم و این نتیجه تعهد وتمرکز صددرصد روی این مسیر وتنها اینمسیر بود آن هم با هرروز بودنم و آموختن و عمل کردن به فرامین ارزشمند وحیاتی استادم بخدا که هر خبری هم بشود از طرف خانواده ام که مستقیم به من گفته نشده و به مصطفی جان خبر داده اند، کوچکنترین تکانی نخورده ام که بخواهد حال واحساس عالی ام که جزء ناموس برایم هستند و من تمام وقت وانرژی خود را برای بدست آوردنشان هزینه کرده ام ، خدشه ای وارد شود هرچند که به مصطفی می گویم نمی خواهم اصلا چیزی بشنوم بخدا که من به اندازه کافی کشیده ام ،من فقط برایشان خیر طلب می کنم و به دستان قدرتمند خداوند سپردمشان ….
وخداوند مرا به انسانی هدایت کرد که امروز احساس می کنم با او بودن یعنی داشتن همه چیز… چون با استاد بود که من به خودشناسی واقعی رسیدم
به ایمان واقعی ،توکل وصبر
به احساس وآرامش عالی
به الگویی چون مریم جانم و تجارب بی نظیر و رشدوپیشرفت دوستانم
رابطه عالی با عزیزدلم مصطفی
به کسب وکاری عالی
به تک تک خواسته هایم بدون تقلا و عجله ای و فقط با خواست خداوند و درک زمان مناسب رسیدن به هر خواسته
به سلامتی
و هزاران نعمت دیگر وبی نهایت نعمات دیگر که فقط کافیست من با خدا باشم و پادشاهی کنم و فقط نیازمند او باشم تا هرچه می خواهم در زمان مناسب به من عطا کند و فقط باید امانت دارخوبی باشم وقدردان وشکرگزارش …..
شک نکن. درست در لحظه ی آخر،
در اوج توکل و در نهایت تاریکی، نوری نمایان می شود،
معجزه ای رخ می دهد،
خدا از راه می رسد
خدایاشکرت
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشیدعزیزانم ،، خیلی دوستتون دارم و امیدوارم فقط خود را به این مسیر زیبا وسراسر معجزه کنار استادگره کور بزنیم تا وسعت زندگی هر لحظه بودن در سعادت و خوشبختی و زیر سایه ایمانِ واقعی به خداوند را شاهد باشیم و از سر شوق فقط فریاد بزنیم خدایاشکرت…..
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام بر همه عزیزان
گام 26 خانه تکانی ذهن
استاد فکر کنم دوربین کار گزاشتین خونه ما :))) بابا مگه دااریییم؟؟ دقیقاااا دیشب موضوع صحبت منو خواهرم تجسم خلاق بود و ایشون داره روی دوره احساس لیاقت کار میکنه و جلسه ای مربوط به تجسم خلاق بود که باهم صحبت کردیم منم داشتم درباره صحبتهاتون تو قدم دوم براش صحبت میکردیم اینم بگم دقیققااا این فایل کپی جلسه دوم قدم دوم هست و این بازم خلوص شما و اطمینان قلبی به گفته هاتون هست که همون چیزی رو میگین که تو دوره ها میگین و واقعا رایگان و پولی براتون فرقی نداره اصل صحبتهاتون و میخواین که ما بهش برسیم و زندگیش کنیم بینظیرید شما مرد
و در ادامه همزمانی اینم بگم دقیقا هممون وقتی که داشتم تمرکزی بعد 3سال روی دوره قدم دوم و همین جلسه دوم سوم کار میکردم این فایل و مریم جان هدایت شدن که بزارنش روی سایت و چقدر اون موقع من سپاسگزار و ذوق زده بودم براش کامنت گذاشتم و گفتم چون دقیقا با گوش دادن اون فایل و تجسم و تمرین ش من یه سفر بینظیر برای خودم ساختم به ترکیه و تو جلسه دوم مفصل توضیحش دادم این در حالی بود که موجودی حساب من اون لحظه 200 هزار تومن بود و من داشتم از سفر لاکچری که قرار بود برم صحبت میکردم و دقیقااا همون کشور همون شهرش شاید اگه با همین اطمینان و باور راجع به کشور دیگه ای صحبت میکردم شاید که نه قطعا اونجا بودم 1هفته یه سفر بینظیر به استانبول جای همگی خالی
با 1بار فکر کردن در جهت مثبت و منفی اتفاقی نمیفته تکرار اون فکر که اسمش باور هست اتفاقات و رقم میزنه
وقتی صحبت میکردین من با خودم گفتم ببین ندا چرا قبلا اینو درک نکرده بودی که بله انتظار نداشته باش با یک بار دو بار فکر در مورد خواسته ت که هنوز تو ذهنت هم باور نداری که انجام بشه برسی بهش ولی الان درکش کردی و با هر بار درکش و عمل کردن بهش میبینی که داره اتفاق میفته و بعدش گفتم قبلا تو مدارش نبودم و نیاز داشتم هی برام تکرار و تکرار بشه تا اصلا بفهمش و بعدم نگرانی م در مورد وقتایی که گذری از ذهنم افکار منفی عبور میکنه راحت شد و این تو حال و احساسم خیلی تاثیرگزار بود و هست چون وقتی افکار منفی میاد سریع از ذهنم عبورش میدم و میگم احساسم هست که بهش بال و پر میده پس نگران نباشم و ازش عبور کنم با این منطق که من خالق شرایطمم و نمیزارم همچین موردی پیش بیاد چون قرار نیست بهش فکر کنی اگه خیلی افکار منفی ش پر قدرت باشه همون بار اول دوم نمیشه خیلی کنترلش کرد ولی سعی میکنم هر راهی که شده برای اعراض پیدا کنم چون بخوام نخوام همینه قانون قانونه خیلی اوضاع سخت تر میشه اینو کاملا قبول دارم ولی سخت تر ازینا رو من رد کردم همیشه اینو با خودم میگم
وقتی فیلم قدیمی خونه بندر عباس و نشون دادین واقعا ذهن جرات نداره جیکش در بیاد اصلا میفهمم و حس میکنم که ساکته ساکته و فقط میگم خدای من انگار اصلا استاد نیست اینقدر باور نکردنی و خدا رو شکر این فیلم موجود بود و برامون پخشش کردین اولین بار اگه اشتباه نکنم تو فایل رسیدن به خواسته ها 1 یا 2 بود دقیق یادم نیست اونجا که اصلا دهنم باز بود و همیشه منطقش و میکوبیدم تو ذهنم
بعد یاد شرایط خیلی قبل خودم افتادم تقریبا به همون فاصله زمانی شما از بندرعباس تا فلوریدا و بعد قبلنا خیلی احساسم و بد میکرد و سعی میکردم خیلی وارد اون دوران نشم تو ذهنم ولی بعدها که شما یاد دادین تضادها دوست ما هستن و اومدن که مارو بزرگ کنن و گذشته و تجربیاتش یه نعمت بوده که اون موقع بهش به این دید نگاه نمیکردی ولی وقتی اون شرایط و زمین تا آسمون تغییر دادی میفهمی چه نعمتی بوده و واقعا هم همینه خدایا شکرت که تضادها به اون اندازه بزرگ و سخت و طاقت فرسا نیستن که بخوای برای لحظه ای کم بیاری
ازینجا به بعد هرجا شما صحبت کردی من فقط مثال های در باره خودم یادم میومد که به خودم یادآوری بشه که دقیقا استاد راست میگن مثل فلان جا یا بگم آرهههه منم اینطوری بودم و ازین موارد در تایید قانون
مثلا مثال های در باره روابط عاطفی که زدین من همش دارم سعی میکنم خیلی خیلی از قبلم هربار بهتر بشم و رشد کنم هیچ وقت نمیزارم تو دام این بیفتم که الان دیگه خیلی عالی شدم چون باعث میشه غرور بیاد سراغم و بلدم بلدم بعد یهو با سر بخورم زمین چیزی که تو روند بعد از نتایج سراغم داشت میومد و اگه جلوی پامو ندیده بودم با مخ میخوردم زمین خدا رو شکر خدا بهم یادآوری کرد برای همین همیشه سعی میکنم کوچیییکترین تضاد در این باره رو سریع بفهمم نه تنها در این مورد بلکه در زمینه سلامتی و حال خوب و هنوز نمیتونم تو ثروت بگمش چون هنوز نوپام و در حال رشد …
استاد گفتین که زندگی در پرادایس و همراهی عزیز دل شما و عزیز دل ما (ایموجی قلبی) رو با تجسم بدست آوردین من همون بار اولی که تو فایل های قدیمی و قبلی راجع بهش گفتین همون موقع رفتم که تمرین ش و انجام بدم و در رابطه با رابطه عاطفی م وقتی چند روز پیش برای خواهرم میخوندم خصوصیاتی که نوشته بودم رو هم خودم هم ایشون تاکیید کردیم که دقیقا همراه من 98 درصدش و داره بدونن اغراق یه جاهایی اگه تاریخ و نمیخوندم فکر میکردم از روی ایشون این خصوصیات و نوشتم مخصوصا خصوصیات باطنی و شخصیتی چون ظاهر خیلی سلیقه ای هست و بمرور خیلی برات اولویتی نداره حداقل اندازه خصوصیات رفتاری و شخصیتی ش نه نه که کلن نباشه :)))
و خب این باعث شد خواهرمم ببینه که میشه و الگوی واقعی رو ببینه و بره تو قابلمه بپزه عشقش و :)))
و در نهایت در باره اینکه وقتی فرکانس ما تغییر میکنه ادمهای اطرافمون هم تغییر میکنه که بارها تو کامنتهای مختلفم گفتم و یکم خلاصه وار اینجا هم میگم یه بخش هایی ش و
من تا همین پارسال پیارسال هم قفلی بودم روی دوام رابطه هام ناآگاهانه ادمهای اطرافمم و نگه میداشتم مخصوصا اکیپ هایی که داشتم بعد بمرور میدیدم الگوی تکرار شونده ازش زیاد داره میشه یعنی هربار یه برنامه ای میچینیم یه دیدار ساده حتی و تا پای انجامش میره و به هر دلیلی نمیشه یبار که به یکی از دوستهای دخترم که خیلی روابط خوبی با هم داشتیم و خب متاهل هم بود و همش میگفت قبل اینکه من با پارتنرم وارد رابطه بشم به شوهرش میگفته کاش اینا باهم اکی بشن که خیلی رفت و امد کنیم :))) ولی به طرز عجیبی که میدونم عجیب نیست و فرکانس ما رابطه مون کات شد اصلا انگار نه خانی اومده نه خانی رفته البته خیلی سال نبود که همو و میشناختیم تقریبا دو سال ولی اینجوری شد من با چند بار اول متوجه نشدم بعد گفتم بابباااا فرکانس دیگه به هر دلیلی دیگه نمیشه که ادامه داد قفلی چیه این وسط؟؟ برای همین ازون به بعد سریع گوشی دستم میاد و تمام روند اطرافیانم و جاهایی که میریم همه و همش خود به خود شکل میگیره و انجام میشه در صورتی که قبلن رییس من بودم خخخ یعنی همه برنامه ریزی ها جمع شدن ادمها و پیگیری ها از طرف من بود با وجود اینکه حتی سرکارم میرفتم همه رو هندل میکردم ولی از یه جا به بعد هدایت شدم به اینکه همه چیز و همه کارها رو خدا باید انجام بده من همه رو میسپارم به خودش که عالی تر از هربار پیش میره عالی ترین افراد با عالی ترین حس و حال و عالی ترین موقعیت ها و شرایط یعنی شده مثلا اگه یروز خواهرمم که از همه بهم نزدیکتره حال روحی ش اکی نباشه خیلی دور و بر هم پیدامون نمیشه یا دوستامم اگه حتی یک ساعت قبلش خیلی حالشون گرفته باشه یا به هر دلیلی شرایط مساعد نداشتن وقتی بهم رسیدیم فول انرژی و سرحال و عالی همه چیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند پیش میره
خدایا شکرت
استاد من بهترینی شما ممنونم ازت ممنون از مریم قشنگم که این فایل رو روی سایت گزاشتن و کاراشو انجام دادن دوستتون دارم زیاد زیاد
به نام خدای مهربان
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته عزیز
استاد من امروز داخل سایت بودم و داشتم کامنتهای دوستان در جلسه اول قدم ششم دوره دوازده قدم(بحث هدایت) را مطالعه میکردم که وسط مطالعه یهو حسم بهم گفت که از خدا بخواه که هدایتت کنه به فایلی که برای شرایط فعلی تو مناسب باشه و منم هدایت خواستم و این فایلو دیدم. یعنی استاد دارم دیوووونه میشم… واقعا حس و حال عجیبی دارم از اینکه قانون چقدر دقیق و درست عمل میکنه و وقتی ما از خدا کمک میخواییم به صورت دقیق و در لحظه ما رو هدایت میکنه. استاد دقیقه های آخر فایل انگار روی صحبت شما با من بود….
یعنی باید صحبتهای شما رو با طلا نوشت . شما گفتین که قانون درست کار میکنه و وقتی روی خودتون کار می کنید تنها میشید و این نشونه خیلی خوبیه … من مدتیه که تنهام و دارم از تنهاییم لذت میبرم. به لطف آگاهی های دوره دوازده قدم، شرایط برای من طوری رقم خورد که نیازی نیست من در محل کارم باشم و کارمندای خیلی خوبی دارم که خودشون کارها رو به درستی انجام میدن. وقتی تصمیم گرفتم بهتر و بیشتر روی خودم کار کنم آگاهانه تمام دوستامو حذف کردم و بعد تونستم افراد خانواده خودم که اصلا در مدار این آگاهی ها نیستن رو حذف کنم و این در حالتیه که من خیلی آدم احساسی هستم و به شدت به دوستان و خانوادم وابسته بودم اما من به خودم تعهد دادم که باید تغییر کنم تا شرایط زندگیم تغییر کنه و الان دارم از تنهاییم لذت میبرم و فایلهای شما رو میبینم و کامنت دوستان رو میخونم و بیشتر اوقات با خدا حرف میزنم و این حرف زدن با خدا به شدت منو آروم میکنه و میدونم بهترین دوستم، بهترین یارم،بهترین حامی من خداست و تنها کسی که میتونه به من کمک کنه خداست و سعی میکنم بیشتر و بیشتر از خدا کمک و هدایت بخوام .
استاد شما راجع به تجسم صحبت کردین و اینکه چقدر تجسم قدرت داره و به خلق خواسته ها کمک میکنه، من قدرت تجسم رو درک کردم زمانیکه تجسم کردم و تمام اون چیزهایی که تجسم کردم دقیقا و با همون جزئیات بعد از مدتی وارد زندگیم شد. قبلا در کامنتام نوشتم که خانواده من از لحاظ مالی به شدت ضعیف بودن و این تضاد باعث شد که من با سن کمی که داشتم به فکر فرار از اون شرایط باشم و چون سن کمی داشتم و هیچ ایده ای برای تغییر شرایط نداشتم تصمیم گرفتم ازدواج کنم و با سن کم (14سال) زندگی مشترک و همسر ایده آلم رو تجسم میکردم . هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم چندین دقیقه با حس و حال خوب به این فکر میکردم که ی خانواده که پسرشون کارمند و ظاهر زیبایی داره به خواستگاری من میان و من به زودی ازدواج میکنم و دقیقا همینطور هم شد یعنی به یکسال نرسید که به شکل کاملا هدایتی خانواده همسرم با مادرم دیداری داشتند ( خانواده همسرم از اقوام خیلی دور ما بودند اما من اصلا نمیشناختمشون) و در گفتگوهاشون راجع به من صحبت کرده بودند و چند روز بعد اومدن خواستگاری و جالب اینجا بود که همسر مرحومم دقیقا همونی بود که من تجسم کرده بودم هم از لحاظ ظاهری که خیلی زیبا بودند هم از لحاظ شغلی و حتی پدر و مادر و افراد خانوادش دقیقا شبیه به تجسمات من بودن .حتی من در دوران مجردی سفر با اتوبوس با خانواده همسرم را تجسم کردم که بعد از چند سال دقیقا همونی که تجسم کرده بودم اتفاق افتاد. استاد در اون زمان اصلا من منطقی فکر نمیکردم و فقط روی خواستم تمرکز کرده بودم .من اصلا به این فکر نکردم که خانواده من از لحاظ مالی ضعیف هستند یا اینکه من از کجا جهیزیه بیارم یا اینکه من سنم خیلی کمه چطوری میخوام زندگی کنم و یا اینکه اگه اخلاقمون بهم نخوره یا تفاهم نداشته باشیم و….. برای خیلی از اطرافیان جای تعجب داشت که پسری با این ظاهر زیبا و شرایط خوب وارد زندگی من شده ولی غافل از این بودند که من خودم این شرایط رو خلق کرده بودم و برای من خیلی عادی بود چون من قبلا با این شرایط در ذهنم زندگی کرده بودم .
بعد از ازدواج هم به شدت به داشتن بچه فکر میکردم و مدام از خدای خوبم میخواستم که دختری زیبا به من هدیه بده و مدام در خیال خودم با دخترم حرف میزدم و باهاش بازی میکردم و خداروشکر چهار سال بعد از زندگی مشترکمون خدا دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به من هدیه داد و الان این دختر به شدت زیبا بعد از خدا رفیق و همراه منه و با دیدنش به وجد میام و با تمام وجود از خدا سپاسگزارم ( الان که دارم روی خودم کار میکنم دخترم به شدت سرگرم دانشگاه و کارای خودشه و من بیشتر اوقات تنهام )
ی مورد دیگه از تجسماتم این بود که زمانی که برادرم مجرد بود، من خیلی علاقه داشتم که ازدواج کنه ولی مدام به خاطر شرایط مالی منصرف میشد و روزهایی بود که همسرم بیشتر ماموریت بود و دخترم هنوز یکسالش نشده بود و من زمانهایی که دخترم میخوابید، روز عروسی داداشمو تجسم میکردم. من مدام تجسم میکردم که عروسی داداشمه و ما از لحاظ مالی شرایط خوبی داریم و من کلی طلا و لباس خریدم و عروسی داداشم داخل ی باغ بزرگه و همه خوشحال شاد داریم کردی میرقصیم و استاد تک به تک لحظاتی که من تجسم کرده بودم برام اتفاق افتاد این در حالی بود که وقتی برادرم با همسرش نامزد کرد هیچ خبری از شرایط خوب نبود اما در عرض چند ماه شرایط طوری رقم خورد که هم برادرم و خانوادم از لحاظ مالی شرایطشون بهتر شد و هم همسر من یعنی به طور معجزه وار از در و دیوار برای من پول میرسید و اصلا وقت نمیشد که من خرج کنم . هر روز میرفتم بازار برای خودم و دخترم کلی لباس و طلا میخریدم و برای اطرافیان هدیه میخریدم و حتی روز عروسی و اون فضا و اون درختای میوه ای که اونجا بودن رو من بارها تجسم کرده بودم ….خانه ای که خانواده من در اون سال اجاره کرده بودن حیاط بزرگی داشت که پر از درختای میوه بود و عروسی هم داخل حیاط برگزار شد و حتی سیبهای روی درختو من بارها تجسم کرده بودم ..
در پایان میخوام به دوستان بگم که حواسشون به تجسم های منفی و گفتگوهای منفی ذهنشون باشه چون تجسم خیلی قدرت داره چه منفی و چه مثبت و من شرایط منفی زیادی رو هم در گذشته تجسم کردم و اتفاق افتاده که اصلا نباید راجع بهشون فکر کنم یا حرف بزنم
با آرزوی خوشبختی و سعادت برای تمام دوستان
با تشکر از شما استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
سلام ب استاد عزیز و خانم شایسته و دوستانم
دوره 12 قدم قدم دوم بود حسابی دوجلسه در
موردش توضیح دادین و هر آنچه را ک بتونیم
تجسم کنیم ب راحتی خلق میکنم
منم تو این دوره دنبال رسیدن ب هدفم بودم
و میرفتم تو حموم زیر دوش تجسم میکردم با
جزئیات زیاد و گاهی اوقات میومد چطور میگفتم
نمیدونم هدایت میشم خدا در زمانومکانمناسب
قرارم میده و ادامه میدادم و حتی موقعی ک میا
در خونه خودم تحویل بگیرم هم تجسم میکردم
گفتم این ک دیگه نمیشه من صبح زود میرم شب
میام خونه گفتم ن بزار تجسم کنم خودش درست
میکنه
چندین ماه از این داستان گذشت و نمیدونم چی
شد اونروز من نزدیکای ظهر بود اومدم خونه و
تقریبن بعداز نیم ساعت یکی زنگ خونه را زد دیدم
پسته و یه بسته آورده گفتم من ک چیزی نخریدم
اینترنتی یهو روی پاکتا خوندم یه لحظه شوک شدم
دیدم وای این همونه ک یکسال دنبالش بودم و
براش تجسم و کنترل ذهن میکردم بهش برسم
الان تو دستمه و اینقدر خوشحال بودم و ذوق زده
سریع رفتم تو اتاق سپاسگزاری کردم از خدا و اشک
هام بند نمیومد چه لحظه رویایی بود خدایا شکرت
اونجا بود فهمیدم ودرک کردم قدرت تجسم
این پروسه تقریبن دوسال زمان برد ک بهش برسم
و من روزهایی ک احساسم خوب بود تجسم
میکردم و خبرهای میشنیدیم ک میگن نمیشه ولی
من کار خودما میکردم و ادامه دادم تا بهش رسیدم
خدایاشکرت برای عدالت و قوانینی ک وضع کردی
و کاری ک بخواه خدا انجام بده هیچکس و هیچ
چیز نمیتونه جلوش رابگیرد
زندگیتون پر روزی و پر برکت
به نام خدای هدایتگرم به مسیر زیباییها و افکار درست
سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته همیشه فعال خسته نباشی عزیزم
ممنونم که اینقدر آگاهانه اومدی نشستی و دیدی این لایو چقدر برای ما مهمه و بدرد ما میخوره و به باور و افکار و فرکانسهای ما در روز کمک میکنه و روی سایت قرار دادی متشکرم
واقعا همینطوریه این چیزی که در زندگی ما هست خودمون خلق کردیم چه دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم و باید بپذیریم و قبول کنیم چه آگاهانه بوده یا نا آگاهانه بوده و باید بیایم آگاهانه روی افکار و باورهایمون کار کنیم و افکار درست رو تکرار کنیم و باور درست ایجاد کنیم در ذهنمون
همون دیدنها و شنیدنهامون میشه باور
آگاهانه باید ذهن رو مدیریت کنیم
چه چیزی رو تجسم کنیم چیزی رو که میخواهیم تجسم کنیم و اگر این کار تکرار شود در روز نتیجه میدهد این تجسمها
خدایا شکرت سپاسگزارتم برای آگاهیهای امروزم که به من هدیه دادی
دید مثبت خیلی مهمه در زندگی و با این دیدگاه رشد میکنیم
این چیزی که در زندگی ما هست چه بد یا خوب اگر دوست ندارم میتونم با افکارم تغییر دهم با کار کردن زیاد
ارزش برای خودم قائل میشم خودم میتونم زندگی و اتفاقات مو تغییر دهم
با افکار درست و قرار گرفتن در این مسیر
خدایا شکرت سپاسگزارتم ای خدای خوبم
خدایا کمکم کن هدایتم کن
خدایا به من رزق زیاد بده
خدایا به من قدرت بده تا تجسم زیباییهای زیاد رو داشته باشم و تا همونها رو بدست بیارم
همه چیز خودمون هستیم
من قبلا یعنی چند سال پیش 10 سال پیش فکر نمیکردم همه کارها رو خدا انجام میدهد از قوانین و سیستم چیزی نمیدونستم و افکار و باور مخرب هم داشتم و هیچ موقع نخواستم و نمیدونستم که میشه تغییر داد اما الان خدا رو شکر در کنار استاد عزیزم به آگاهی رسیدم که همه کارها رو از کوچیک تا بزرگ همه و همه رو خدا انجام میده ما توانایی هیچ کاری رو نداریم و اومدم تسلیم شدم و اینم اعتبارشو میدم به خدا که به موقع دستاشو فرستاد و با استاد آشنا شدم خدایا شکرت
و اومدم فکر کردم اگه من خودم بوجود آوردم این اتفاقاته زندگیمو پس خودمم میتونم تغییر بدم و رفتم دنبالش و خیلی فایل گوش دادم و دارم هنوز که هنوزه تلاش میکنم و بهتر شدم و جا داره اگه زیاد کار کنم روی خودم بهتر از این هم جواب میگیرم
یاد گرفتم تا میتونم از ناخواسته ها اعراض میکنم حتی صحبت هم نمیکنم و ذهنمو آگاهانه میبرم سمت خوبیها ولی خیلی سخته اما با کار کردن جواب میده من امتحان کردم خدایا شکرت
استاد عزیزم و مریم مهربونم ممنونتون هستم خدایا نگهدارشون باش
به نام آنکه مرا خالق زندگیم آفرید
سلام گرم من به استاد عزیزم و مریم جان
نکات ارزشمند استاد:
تجسم چیزی غیر از جهت دهی افکار به موضوعی در آینده نیست.
تجسم فقط وجهه مثبت نیست ما در روز 95 درصد به چیزی که نمیخواهیم داریم در ذهنمان میسازیم.
پس در روز باید ما مراقب ورودی وافکاری که در ذهنمان میآید باشیم و این احتیاج به یک روند تکاملی دارد و ما آگاهانه به این دیدگاهها فکر میکنیم.
موقعیت فعلی ما چیزی به جز افکار گذشته ما نیست که این اولین قدم است و ما هستیم که این تاثیرات را پذیر فتهایم و در ذهنمان خلقش کردهایم.
افکار یک فاصله زمانی است که اثراتش مشخص شود که شما فرکانس میفرستی و فرکانس تقویت میشود نه با یک یا دو بار با تکرار آن افکار که همان (باور) اتفاقات را رقم میزند چه خواسته یا چه ناخواسته باشد.
کوچکترین حرکت در مسیر خواستهها در مسیر درست نتیجه ایجاد میکند.
دنیای مادی صفر و یک ندارد یک چیزی بین این دو است پس ما نباید پرفکت باشیم و کمالگرا باشیم.
اگر از قانون درست استفاده کنی و از آنها انگیزه بگیری اگر افکارتان را در خواستههایتان درست تجسم کنید آن مسائلهایی را که درگیرشان بودهاید میشود برای شما نعمت…
بله استاد این موضوع تجسم کردن را در دوره کشف قوانین یاد گرفتم و با کامنت دوستان هم بیشتر متوجه این موضوع شدم و آنچه را که درخواست کنیم و آن را تجسم کنیم (البته اگر مقاومت نداشته باشیم همان گاز و ترمز که در دوره بحث آن میشود را طبق قوانین رعایت کنیم خیلی راحت و ساده به خواستههایمان میرسیم)
همه چیز نشئات میگیرد از باورهای ما که این باورها باید منطقی شود و بعد از آن میبینیم که چه راحت و ساده به خواسته خود رسیدیم من چند خواسته داشتم و طبق اصول همین قوانین معجزاتش را دیدم.
نکات ارزشمند استاد:
وقتی که ما روی خودمان کار میکنیم آدمهای اطرافمان تغییر میکنند و یک عالمه آدم از زندگیتان بیرون میرود و خیلی سرتان خلوت میشود. با آدمهای افکار نامناسب شاید یک مدتی تنها باشی و این خبر خوبی هست (تنهایی )و این قانونش هست .«و این کبوتر با کبوتر باز با باز است »
آنهایی که تو فرکانس شما نیستند از زندگیتان میروند بیرون و این تنهایی فرصت خوبی هست که برای اینکه روی خودتان بهتر کار کنید.
وقتی شما فرکانستان عوض میشود خود به خود در مدارش قرار میگیرید و آدمهای مناسب تو فرکانس قرار میگیرد و بنابراین قانون را درک کنید و اگر الان تنها هستید خوشحال باشید ، نشانهاش این هست قانون دارد کار میکند.
بله استاد اوایل که به فایلهایی ارزشمند شما گوش میدادم و متوجه این موضوع شدم من خیلی تنها بودم و متوجه این قضیه نبودم که چرا چنین میشود.
با یکی از دوستان که در این سایت هست صحبت کردم و او گفت تو با خودت در صلح هستی و این خیلی خوب هست کم کم جهان خودش آدمهای مناسب به زندگیت راه میدهد و اما الان مانند قبل خیلی حس تنها بودن را نمیکنم و من در کل روزم پر است از کارها و هدفهایی که هرروز برای خودم تعیین میکنم،و وقتی برای بیخود و بیجهت تلف کردن را ندارم آنقدر احساس ارزشمندی من نسبت به قبل بالا رفته است که هرگاه احساس خستگی کنم راحت و بدون دغدغه استراحت میکنم این را مدیون استاد عزیزم هستم و خداوند را شکر میکنم که مرا با این استاد عزیز و دوستان نازنین در این سایت آشنا کرد.
با سپاس