live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 28 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

734 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3184 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به تمامی اهل بهشت

    خداقوت به بانو شایسته ی عزیزم ازتون سپاسگذارم که این فایل های ارزشمند رو برای ما به اشتراک می‌گذارید منی که تازه در این مسیر و همراه همسرم شدم این فایل ها بسیار به من تازه متولد شده کمک می‌کنه اصل رو از فرع تشخیص بدم واقعا ازتون سپاسگذارم

    تجسم کردن یا توهم زدن

    دوتا موضوعی که فقط وفقط با متوجه شدن قانون تکامل میشه فهمید در کدوم حالت داری خودت رو رشد میدی

    خب تجسم کردن از یک فکر میاد که اونقدر تکرار شده که شده برای ما باور حالا باورهای گذشته ما که زندگی محدود الان مارو رقم زده شدن همون ترمز های ما و ما برای برداشتن این ترمز ها نیاز داریم به افکار جدید که جایگزین افکار قدیمی مابشن و اونقدر این ها تکرار بشن اونم با منطق تا بشن همون باورهای جدید ما

    حالا باید بریم ببینیم توهم چیه که فکر میکنی با همون یکبار تجسم کردن دیگه از فردا تمام شرایطت به کل عوض میشه حالا این توهمه برای بعضی ها مثل من اینطور بود که همون بازه ی شش ماهه ی استاد که در دوره ها میگن من همون توهم میزدم که دیگه تمومه شش ماه کار کنم دیگه میلیاردر میشم اونم منی که زن خانه دارم و تا ماهی یک میلیون هم برای خودم درامد نداشتم همون اصطلاح استاد که منتظر بودم پولی از اسمون خدا بندازه تو خونمون یا ارثی دوباره برسه یه گنجی پیدا کنم اینا با من بودند ولی هرچقدر سایت استاد رو بالا پایین کردم هرچقدر بیشتردارم با تکامل اشنا میشم و هنوزم تکامل پیدا نکردم تا تکامل رو متوجه بشم و با همین به قول بچه ها شخم زدن سایت انگاردارم درک میکنم استاد دارن چی میگن یعنی من خدارو هزاران بار شکر میکنم که اولین دوره ی شروع زندگی من دوره احساس لیاقت بود چون واقعا مبحث مقایسه باعث میشه قانون تکامل رو بهتر متوجه بشیم و من تواین روز ها واقعا دارم حس میکنم که چقدر عوض شدم و هرچقدر تمرکزی دارم روی فقط خودم کار میکنم و دست از تغییر دیگران برداشتم چقدر دارم از دیگرانی که خیلی به من نزدیکن دور و دور و دورتر میشم نه از لحاظ موقعیت جغرافیایی بلکه از لحاظ فرکانسی من تو همون شهرم تو همون محلم ولی دور و اطراف من داره روز به روز خلوت تر میشه بدون اینکه من کاری بکنم ادمای اطراف من خودشون دارن تغییر میکنن بدون اینکه من بگم و کی داره این کارها و می‌کنه جز خداوندی که همه چیه زندگیم رو سپرده به خودم و منم زرنگم ازش می‌خوام هدایتم کنه به سمت اسون ترین راه ها

    خداوندا سپاسگذارتم که استاد و عزیز دلش رو افریدی هردوی این عزیزان درپناه خودت حفظ کن و عمری طولانی بهشون عطا کن دوستتون دارم بوس به روی ماه هردوتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    اعظم گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به روی ماه استاد جانم

    سلام دوستای قشنگم خانواده ی عزیزم

    سلام به آگاهی های جدید و پر برکت

    خداروشکر بابت این فایل بسیار ناب استاد جانم سپاسگزارم ازت و دوسدارم بگم که دقیقا دقیقا دقیقا درسته همه ما اگه بخوایم بهش فکر کنیم میفهمیم که آره خیلی از چیزهایی که داریم و اتفاقاتی که افتاده رو تجسم کردیم ولی چرا باز با این حال هم اینقد سخته ساختن این باور؟؟؟

    من دقیقا یادم میاد زمانی که تازه ازدواج کرده بودم و چقدر دوسداشتم که بچم پسر باشه و عشق پسر موفرفری بودم. یه روز که رفته بودم بازار خرید کنم یه پسربچه دیدم با موهای فرفری خیلی ناز بود که دستش توی دست باباش بود به حدی دوسش داشتم که زل زده بودم بهش با لبخند و میگفتم خدایا من دوسدارم یه پسر موفرفری داشته باشم و این شد که الان یه پسر موفرفری ده ساله دارم

    چند روز پیش که دختر داییم رو دیدم که وقتی کوچیک بودیم دوستهای صمیمی بودیم چند روز پیش بهم گفت اعظم یادته تو همیشه میگفتی که دوسدارم یه خونه کوچیک و جمع و جور داشته باشم همین چند سال پیش بود وقتی مستاجر بودم و داشتم از محله ای که دوسش داشتم اسباب کشی میکردم با صدای بلند گفتم من دلم مونده توی این محله و خودم دارم میرم و به خدا به یک سال نکشید که این خونه کوچیک و جمع و جور رو خریدیم و الانکه بهشون فکر میکنم چقدر برام جالبه و حتی بارها هم میگیم که آره من اینو دوسداشتم و شد ولی هیچوقت به این فکر نکردیم که پس اینا یعنی چی؟ بقول قرآن هیچوقت نیومدیم تفکر کنیم که آقا من این چندتا خاسته رو داشتم و بیان کردم و بهش فکر کردم و حالا بهشون رسیدم ولی نمی‌ریم دلیلشو پیدا کنیم که پس یعنی بازم میتونم ؟ یعنی بازم میشه یعنی میشه بیام خاسته هامو بازم تجسم کنم .بهشون فکر کنم در موردشون صحبت کنم تا بهشون برسم .

    میدونید استاد من مشکلم اینه که با اینکه بارها داریم میبینیم و میگیم که آره این اتفاق افتاد ولی بازم اینقدر باورش برامون سخت میشه که پس میتونیم بازم بیشتربهایم و تجسم کنیم و بعدش برسیم

    خدای بزرگم کمکم کن که این باور رخنه کنه توی وجودم که میتونم همینطور که این خاسته هارو داشتم و حالا دارمشون پس بقیه خاسته هام هم میتونم به همین شکل خلق کنم

    وای که استاد جانم چقدرررر فایل‌هایی که روی سایت میزارین بقول چاوشی باب دلمه

    چقدر نیازن چقدر تلنگرهای قشنگیه برامون خدارو صد هزار مرتبه شکر

    تمام تلاشمو میکنم روی این باور قشنگ بیشتر کار کنم و به یاد بیارم موارد بیشتری که خاستم و تجسم کردم و بهشون رسیدم تا این باور پذیر بشه واسم و بقول استاد جانم بوم بوم بوم خاسته هامو خلق کنم

    خدایا شکرت بابت این آگاهی ها که صبح یکی از خاسته های ستاره قطبی من بوده

    چه هدیه قشنگی .

    خدایا شکرت بخاطر وجودت خدایا شکرت به خاطر وجود استادم و این سایت الهی و خانواده صمیمی که من دارم و مسیری که درش قرار گرفتم

    در پناه خدای وهاب باشید

    عاشقتانممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    محمد چکرائی گفته:
    مدت عضویت: 1627 روز

    بنام الله یکتا

    درود استاد جان

    به ،به این فایل که من هزار بار گوش دادم و امروز با دیدن دوباره ی تصویریش،کلی چیز جدید توش پیدا کردم

    اول از اخریش بگم ..

    چه مثال جالبی از بچه ها زدین و منو به فکر فرو برد

    اره بچه ها به سرعت به خواسته هاشون میرسن و براشون مهیا میشه به دلایل مختلف

    بچه ها روی چیزی که میخوان تمرکز دارن ،یعنی وقتی یه چیزی رو میخوان،دیگه انگار به هیچی دیگه فکر نمیکنن و روی اون خواسته هستند،،،تا بهش برسن

    این قدرت تمرکزه و اینکه برای خواسته هاشون ترمزی ندارند و این هم یعنی فقط گاز میدن و ترمزی در کار نیست برای رسیدن به خواستشون.

    و یک دلیل خیلی مهم دیگه اینکه بچه ها برای رسیدن به خواستشون اصلا به چگونگیش فکر نمیکنن.

    اصلا براشون مهم نیست قراره چجوری انجام بشه .

    اینا دقیقا چیزهای مهمی هستند که ما برای رسیدن به خواسته اامون نیاز داریم و اگه بهشون نمیرسیم ،میتونیم به وضوح ببینیم که کدوم یکی از اینها باعثش شده.

    یعنی بیایم فکر کنیم و مثال بچه هارو برای خودمون بیاریم تا بفهمیم کدوم یکی از این ترمزها جلومونو داره میگیره .

    نمونه بسیار جالبی بود که مدتها بهش فکر کردم و کلی آگاهی توی امین مثال به ذهن آدم میرسه.

    توجه و تمرکز و قدرت تجسم درواقع ،چیزیه که ما هروز باهاش سر و کار داشتیم حتی قبل از آشنایی با قوانین.

    مثلا اینکه ما موقع رانندگی بارها برامون اتفاق افتاده که مسیر رو اشتباه بریم و حواسمون پرت بشه…

    موقع آشپزی حواسمون پرت بشه و غذامون خراب بشه…

    موقع کار کردن حواسمون جای دیگه باشه و کلی ازین مثالها که الان میفهمیم اون حواسی که پرت بوده،،،

    درواقع مشغول تجسم در جای دیگه ای بوده که بدون اینکه بفهمیم،،داشته برامون چیزهایی رو میساخته.

    خیلی از اون چیزهام شرایطیه که الان توش هستیم .حالا چه خوب یا بد،،ذهنمون اونارو تجسم کرده و ساخته .

    به همین سادگی.

    و نکته مثبت قضیه اینه که ما با قوانین آشنا شدیم و میتونیم حالا آگاهانه از اون تجسمها،بهره بگیریم به نفع خودمون .

    حالا بیایم و اون چیزهایی رو که واقعا دلمون میخواد رو بسازیم .

    زندگی شما استاد جلوی چشممونه و راه و مسیر هم به لطف الله و استاد عزیزم بهمون نشون داده شدا و چه هدایتی ازین واضح تر؟؟؟

    عیب و ایراد کار فقط توی مسیرهای منحرفیه که ذهن دوس داره بره و بهش عادت کردیم،من تودم موقع تجسم کردن بارها فکرم میره جاهای دیگه و دوباره برمیگردونمش و دوباره و دوباره و این طبیعیه و احتیاج به تمرین داره.

    همونطور که خدای مهربون میگه منو بیاد بیارید همیشه و منو تسبیح بگین هر شب به هنگام خواب،،

    و هر موقع که برمیخیزید و به هنگام افول ستارگان.

    این به من نشون میده که این کاره هرروز ماست نه ماهی یکبار و سالی یکبار .

    این منم که نیاز بهش دارم .

    خدای خوبم، هر لحظه با من باش.

    سپاسگذارم استاد عزیزم

    شکرت خداجون واسه این آگاهیهای بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1343 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    بسیاری از ما:

    از انرژی ذهنی و قدرت افکار خود غافل هستیم درگیر اتفاقات روزمره می شویم شرایط و موقعیت فعلی و نامناسب خود را دائمی و ابدی می دانیم و نمی توانیم به اتفاقات مثبت آینده فکر کنیم

    افرادی که:

    به خداوند و هدایت های او ایمان داشته و باور دارند تنها با افکار و باورهایشان اتفاقات زندگی خود را رقم می زنند و فارغ از عوامل بیرونی می توانند شرایط را به نفع خود تغییر دهند:

    از قدرت تجسم خود استفاده می کنند

    ما همواره:

    در حال تجسم هستیم

    تجسم:

    فکر کردن به موضوع شرایط و اتفاقات خاص است

    باید بتوانیم انرژی فکری خود را:

    به مسیر درست هدایت کنیم

    اغلب ما:

    همواره ناخواسته ها را در ذهن خود تجسم می کنیم

    تجسم کردن همان:

    جهت دهی افکار به موضوعی در آینده است

    تجسم: تنها وجه مثبت ندارد ما همواره در حال تصویر سازی از وقایع پیش رو در ذهن خود هستیم

    به همین دلیل: ناخواسته ها همواره در زندگی ما اتفاق می افتد

    بنابراین:

    مراقب ورودی ها و افکاری که در ذهنمان داریم باشیم

    یاد بگیریم به صورت تکاملی:

    افکار و ذهن خود را کنترل کنیم

    کنترل افکار به هیچ وجه کار راحتی نیست:

    به مرور با تمرین و تکرار مداوم و مکرر می توانیم به این مهارت دست یابیم

    آگاهانه:

    تمرکز خود را از موقعیت فعلی خود برداشته بر خواسته های خود قرار دهیم

    موقعیت فعلی ما:

    چیزی به جز افکار گذشته ما نیست

    اولین قدم برای تغییر شرایط کنونی این است که بپذیریم:

    شرایط و موقعیت کنونی را خودمان با باورها و فرکانس هایمان خلق کرده ایم

    اگر نمی توانیم :

    مسئولیت اتفاقات و وقایع رخ داده در زندگی خود را بپذیریم به هیچ وجه نمی توانیم شرایط و موقعیت را به نفع خود تغییر دهیم

    بسیاری از مواقع:

    ناآگاهانه اتفاقات زندگی خود را رقم زده ایم

    افکار نامناسب:

    همان لحظه نتایج نامناسب برای ما به همراه ندارد بلکه:

    فاصله ی زمانی طول می کشد تا فرکانس های ما نتایج را برایمان رقم بزند

    با داشتن تنها یکبار افکار مثبت و منفی:

    اتفاق خاصی برای ما رخ نمی دهد با تکرار این روند و گذشت زمان:

    اتفاقات خواسته و ناخواسته برایمان رخ خواهد داد بنابراین:

    آگاهانه افکار خود را:

    مدیریت کرده به خواسته های خود توجه و باورهای مناسب در ذهن خود ایجاد کنیم

    با تغییر ورودی های ذهنی:

    نتایج زندگی ما متحول می شود

    اتفاقات زندگی ما:

    هیچ گاه پایدار و دائمی نیست با تغییر باورهایمان تمام شرایط به نفع ما تغییر می کند

    شرایط سخت و تضادها:

    باعث شکل گیری خواسته و انگیزه ها در ذهن ما شده و در آینده از آنها به عنوان:

    نعمت یاد می کنیم

    زمانی که آگاهانه بر خواسته های خود تمرکز می کنیم:

    اجازه نمی دهیم افکار نامناسب در ذهن ما شکل بگیرد آنها را تجسم نکرده و در ذهن خود ادامه نمی دهیم و می دانیم:

    شرایط در هر لحظه می تواند به نفع ما تغییر کند به راحتی می توانیم شرایط و موقعیت های نامناسب را به نفع خود تغییر دهیم

    به راحتی به اتفاقات خنثی اجازه ندهیم:

    قدرتی که خداوند برای خلق زندگی دلخواه به ما عطا کرده نابود شود

    ذهن ما عادت دارد:

    به تمام اتفاقات واکنش نشان دهد

    یاد بگیریم:

    به جای واکنش نشان دادن به اتفاقات نامناسب اتفاق مورد انتظار را در ذهن خود خلق کنیم شرایط دلخواه خود را تجسم کرده اتفاقات ناخواسته را نادیده بگیریم

    قدرت : تنها در دستان ماست

    کوچکترین تغییر در افکار : باعث ایجاد نتایج می شود بنابراین کمالگرایانه عمل نکنیم بدانیم:

    در دنیای مادی حد کمال سفید و سیاه صفر و یک وجود ندارد به خود سخت نگیریم و اگر زمانی نتوانستیم ذهن خود را کنترل کنیم احساس بدی نداشته باشیم و قانون تکامل را به خوبی و درستی درک کنیم با تمرین کردن و کسب مهارت:

    می توانیم در کنترل ذهن بهتر عمل کنیم

    خداوند:

    جهانی را خلق و قوانینی را وضع کرده تا به راحتی بتوانیم حتی اگر شرایط خوبی نداریم:

    زندگی دلخواه خود را با تغییر باورهایمان خلق کنیم

    همه ی شرایط می تواند به نفع ما تغییر کند به شرطی که:

    در کنترل افکار و کنترل ورودی های ذهن و ساختن باورهای درست متعهدانه عمل کنیم تا تمام رویاها به حقیقت بپیوندند

    زمانی که بر روی باورهای خود کار می کنیم افراد و اطرافیان ما تغییر می کنند و بسیاری از افراد نامناسب از زندگی ما حذف می شوند

    اگر با چنین شرایطی مواجه شدیم:

    خبر خوبی است

    با تنها بودن: می توانیم بسیار بیشتر رشد و پیشرفت داشته باشیم

    لازم نیست به دنبال:

    افراد مناسب باشیم با تغییر افکار و باورهایمان افراد مناسب لاجرم به سمت ما هدایت می شوند و ما با آنها برخورد می کنیم

    از تنهایی خود : لذت ببریم شاد باشیم و بر روی افکار و باورهای خود به خوبی کار کنیم

    قانون جهان:

    هیچ گاه تغییر نمی کند

    قانون جهان را:

    به درستی درک کرده و شرایط دلخواه زندگی خود را خلق کنیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 1046 روز

    سلام ودرود برشما استاد گرامی خانم شایسته ی مهربان وتمام همفرکانسیهای عزیزم

    خدارا سپاسگزارم چیزی که باور بنیادین در ذهن من ایجاد شده این هستش که خدا عاشقمه ودوست داره بهم خوش بگذره

    استاد نمیدونید این فایل زیباتون چقدر به موقع بود وانگار میخواست به من کلی درس بده

    استاد وقتی توی این مسیر عالی قرار گرفتم وروی خودم شروع کردم کار کردن ونتایج آرام آرام وارد زندگیم شد همون سیر تدریجی که شما فرمودید ووقتی من از بسیاری جهات تغییر در باورهام ایجاد شدآدمهایی از مدارم خارج شدندکه هیچ تقلایی برای رفتنشان نکردم وجهان برای من انجامشون داد

    موضوعی که این روزها فکر مرا درگیر کرده بود رفتن گروهی از افراد که به ما خیلی نزدیک بودن ومن نگران از اینکه چی میشه وشاید درست نیست

    در صورتی که من هیچگونه نقشی نداشتم

    یک ترسی توی وجودم بود وفکرم را مشغول کرده وزندگیم را تحت شعاع خودش قرار داده بود

    امروز صبح سوار اتوبوس بودم وطبق معمول هندزفری در گوشم وداشتم فایلهاتون را گوش میکردم یه جایی ذهنم پرید ورفت به سمت همون نگرانی وترس وناگهان چیزی در وجودم گفت استاد یه جایی گفت وقتی شما در مسیر هدایتید هر اتفاقی هر اتفاقی در مسیرتون پیش بیاددر راستای رسیدن به اهدافتونه وشک نکنید که به نفع شماست انگار یه چیزی یا کسی مرا حل داد توی یک فضایی که فقط رهایی بود ورهایی

    دلم آرام گرفت ولبخند برلبانم نقش بست

    وساعتی پیش وقتی توی سایت رفتم دیدم فایل جدید اومده خوشحال شدم ووقتی تماشا کردم دیدم بابا این درس من بوده چقدر عالی

    استاد نمیدونم با چه زبانی ازتون تشکر کنم خدا خیرتون بده در این دنیا واون دنیا

    عاااااااااااااااشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سهراب سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    به نام خدا، سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    نمیدونم چی میخوام بنویسم فقط دستامو بردم رو کیبرد گوشیم و تایپ دارم میکنم، استاد این سایت و این مکان مقدسی که من و خیلی از دوستان هروز داریم ازش استفاده می‌کنیم شده همه چیز ما با اینک من زیاد اهل کامنت نوشتن نیستم ولی هروز صدای استاد تو گوشم هست ، و بعضی موقع ها جواب سوالات بعضی بچه هارو میدم به اندازه درک و باور خودم ، واما درمورد این فایل من تازه دارم‌ قانون رو درک میکنم حرف های استاد رو دارم درک میکنم میفهممش که چجوری باید انجامش داد ، واین یه چیز مشخصی بود برام که من درحال تغییرِم ، من دوسه روزه کتاب از خدا بخواه او میدهد(من عاشق کتاب خوندن هستم یکی از تفریحاتمه تشنه ی خوندنم) میخونم در کنار فایل های استاد، در مورد تجسم ،باور ،فرکانس و ارتعاش حرف میزنه به این صفحات که رسیدم و وقتی به خودم آرزوها و رویاهام فکر میکردم تجزیه تحلیل میکردم ، فایل شما اومد و فایل شما درمورد همین بود و برام یه مهر تاییدی بود که مسیر درسته هدامه بده ،دیگه عادی شده برام اصلا بعضی موقع ها پیش بینی می‌کنم ، یا اینکه به یه چیزی فکر میکنم سوالی چیزی پس ذهنم هست بعد چند ساعت یا روز بعد جوابش خودبه خود ظاهر میشه ،دیگه سورپرایز نمیشم تو هیچی من دیگه با این دنیا کاری ندارم فقط به خودم یادآوری میکنم فقط باید رو خودت کار کنی و ببینی چه مقاومت هایی تو خودت هست و تغییرشون بدی و باور جدید بسازی همین، تو خالق شرایطت هستی ببین چجوری میتونی به اونچیزهایی که حستو بهتر میکنه فکر کنی چه باورهایی بهتری بسازی دوره عزت نفس و عشق مودت هم دارم کار می‌کنم ، که منو بیخیال تراز کل دنیا کرده،

    اصلا نمیدونید چه حال خوبی و عالی دارم ،و فقط رو مورد مالی مشگل دارم که اینم هم احساس میکنم درحال حل شدنه چون دارم نشونه هاشو میبینم و دارم مبالغ و رقم های زیادی رو با دست خودم جابجا میکنم که مال شرکتمونه و دسته منه و مطمئن هستم اگه رو باورهای ثروتم کار کنم صدرصد این هم حل میشه البته من هنوز دوره ثروت رو ندارم، انشالله که با هدایت و به وقتش خداوند منو هدایت میکنه که دوره ثروت رو بگیرم،

    راستی درمورد این فایل هیچی ننوشتم، من هم مثل خیلی از دوستان از بقیه دوستان جدا شدم با خودم و تنهاییم خیلی حال میکنم اغلب تنهام و فایل استاد تو گوشم دارم پیادروی میکنم یا دارم با خودم حرف میزنم ، وقتی رو خودم کار کردم این اتفاق افتاد ، و کامنت دوستان رو خیلی میخونم و یه گنجینه ست .

    استاد بی نهایت سپاسگزارم در پناه الله یکتا شادو تندرست باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1991 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    راستش من مدتی بود که همش در مورد تاثیر تجسم بر خلق خواسته‌هام فکر می‌کردم ولی پیگیری نمی‌کردم تا این‌که بر خلاف بیشتر وقتا که تو تلگرام به پیام‌های سایت الهی عباس‌منش توجه نمی‌کردم، این بار بود که پیام بانو شایسته‌ی عزیز توجه مرا به خود جلب کرد. گفتم ببینم چیه و دیدن و شنیدن فایل صوتی همانا و جلب شدن بهش همان. همون شب تصمیم گرفتم که شروع کنم به شنیدن و دیدن فایل‌های لایو استاد که بانو شایسته اونا را ادیت کردن. دیگه شروع کردم. خبر خوش این‌که روز پنجشنبه گذشته در یک سفر کوتاه تفریحی شرکت کرده بودم که اصلا کسی را هم از مسافران نمی‌شناختم. ولی، به خودم گفتم که برم و با چند نفر هم آشنا میشم و توی کسب و کارم هم که اصلش با ارتباطاته به دردم می‌خوره. شب قبل از رفتن همش داشتم پیش خودم تجسم می‌کردم که چند نفر میان و به محصولات شرکتی که نمایندش هستم جلب میشن‌ و چهار نفرشون هم عضو گروهم میشن و کارشون را آغاز می‌کنند.

    من نیم ساعت زودتر از موعد سر قراری که داشتیم برای رفتن به محل و سایت تفریحی بودم. با این حال مشخص شد که دوستان نیم ساعت دیگه هم دیرتر میان. تو همین اثنا بود که دیدم یک اتومبیل سمند جلوس من ایستاد و یکی از سرنشینان ازم پرسید که به اون سفر میرم؟ منم گفتم بله! بهم گفتن که بیا با هم میریم و تو راه هم با هم آشنا میشیم. من هم پذیرفتم و رفتیم. توی راه همون آقایی که روی صندلی شاگرد نشسته بود ازم پرسید که چه کاره‌ای و من هم کارم را معرفی کردم و ایشان هم یک کشاورز هستند، به کار من شدیداً علاقه‌مند شدند و قرار شد که به گروه من بپیوندند. همین هم شد و پس از رسیدن به اونجا، مشخصات را برای ثبت‌نام بهم دادند و الان عضو گروه من هستند و قراره که از فردا آموزش کار را آغاز کنیم.

    ولی، تو این کار یعنی معرفی کارم به هم‌سفرام کمی عجله کردم و کار را با فشار به یکی دیگر از همسفران معرفی کردم و ایشان هم با بی‌میلی پذیرفتند که نتیجه‌ی خوبی نداشت و این به من آموخت که نباید به خدا تردید کنی! وقتی خودش کسی را فرستاده تا به شکل کاملا طبیعی سر راهت قرار بگیره و خودش اصرار کنه که کار را زودتر شروع کنه، دیگه من نباید فکر کنم که باید هرجور که شده اون تعدادی را که خواستم بشه. مگه کمیت مهمه؟ نه، این کیفیته که کمیت را می‌سازه و نتایج عالی هم مال کارهای کیفیه!

    اتفاقا این مسئله‌ی تجسم را یک روز دیگه تجربه کردم و اونم زمانی بود که رقتن بودن به یک پارک که همیشه میرم. پیش از رفتن، داشتم تجسم می‌کردم که مشتریان خوبی خواهم داشت و الان هم دارم همین کار را می‌کنم. همین هم شد و همون روز دو تا مشتری خوب داشتم. فرداش هم در محل کارم دو تا مشتری خوب دیگه محصولات را از من خریداری کردن.

    دیگه دلم می‌خواد که همش تجسم کنم و می‌دونم نتایج خوبی به‌دست میارم.

    امروز هم همسرم تماس گرفت که پسر کوچکم حالش تو مدرسه بد شده و با آمبولانس آوردنش بیمارستان. من در تمام مدت درمان داشتم به مثبت‌ها و زیبایی‌ها تمرکز می‌کردم و امید داشتم که حال بچم خوب میشه و بهش فکر نمی‌کردم. همین هم شد و با تجسم‌های خوبی که داشتم، همون نتیجه‌ی دلخواه به‌دست اومد.

    خدایا تو ما را مثل خودت آفریننده آفریدی و بهمون قدرت خلق خواسته‌هامون را دادی. درواقع این من هستم که خودم را قبول ندارم و از بس که در کار کردن روی خودم کم گذاشتم، نتایج هم آن‌چنان مطلوب نیست. ولی باید بگم که من همیشه امیدوارم و گرچه گاهی از مسیر بیرون میرم ولی، دوباره به مسیر بازمی‌گردم و نتایج خوبی به‌دست میارم.

    حالا دیگه تصمیم گرفتم که براساس یک دیسیپلین خاص حرکت کنم و کاره و به‌ویژه تجسم را برای محقق شدن خواسته‌های و اهدافم را جدی بگیرم.

    روی کمد لباسم تابلوی رویاهام را نصب کردم تا همیشه و روزی چند بار اونا ببینم و عکس چهره‌ای خودم را به‌جای صورت کسی که نفر اول کسب و کار من در خاورمیانه است را زدم و براش تاریخ مشخص کردم و روی تابلوی رویاهام نوشتم:

    خدایا پروردگارا من به هر آن‌چه از شما بهم برسه فقیرم

    خدایا من نمی‌دانم، خدایا من نمی‌دانم، من نمی‌دانم که چگونه به اهدافش برسم! پس خواهش می‌کنم مرا هدایت کن.

    خدایا پروردگارا سپاس بیکران که مرا و ما را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و خورشیدهای هدایت را بر سر راهم گذاشته‌ای که مسیر را گم نکنیم.

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    حمید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2410 روز

    بنام رب رزاق و هدایت گر من

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی ️

    سلام و درود به خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش

    تجسم خلاق:

    به نظر من در تجسم خلاق احساس خیلی مهمه و هر چقدر زمان تجسم کردن بیشتر بشه قدرت فرکانسی که ارسال میشه بیشتر میشه و هر چقدر تصویر سازی واضح تری بتونیم انجام بدیم باز هم قدرت تجسم بیشتر میشه.

    دریم برد خیلی کمک می‌کنه در تجسم.

    در مواردی که تجسم یه مورد برامون سخته میتونیم از کلام استفاده کنیم برای تصویر سازی.

    ما خواسته هایی و میتونم تجسم کنیم که فاصله فرکانسی زیادی باهاش نداریم ، اگر فاصله فرکانسی زیاد باشه اصلا نمی‌تونیم تجسمش کنیم و اگرم تجسم کنیم احساس مون بد میشه چون برامون قابل باور نیست و احساس توهم بهمون دست میده.

    من خواسته هایی که برام واضحه رو خیلی راحت میتونم تجسم کنم و دقیقا خیلی بهتر از اون تجسم برام ایجاد میشه و وقتی ایجاد میشه انگار از قبل داشتمش و سورپرایز نمیشم.

    من از قدرت آب برای تجسم استفاده میکنم ، تجسم در استخر یا زیر دوش آب.

    گوش دادن به موزیکی که خیلی بهت انرژی میده ، باعث میشه ناخودآگاه همون موقع تو رو میبره به لحظه رسیدن به خواسته با احساس عالی و مثبت و این لحظه چه فرکانس قوی داره از طرف ما ارسال میشه که بدون شک اون لحظه رو تجربه خواهیم کرد.

    به نظر من تجسم خلاق و تصویر سازی یکی از لذت بخش ترین کارهای ذهنی که میشه انجام داد و قابل اعتماد ترین نتیجه رو هم برامون ایجاد می‌کنه. یعنی من مطمئنم وقتی میتونم چیزی با وضوح شبیه به واقعیت تجسم کنم یعنی اینکه خلقش کردم و این عین قانونه.

    در پناه رب رزاق و هدایت گر من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    مستانه گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    گام 26

    سلام استاد عزیزم و مریم جانم

    سلام دوستان متعهدم

    تجسم جواب میده. به خدا جواب میده. چقدر هم دقیق و واضح جواب میده

    الله اکبر. من چند روز پیش قرار بود یه مهمونی دوستانه برگزار کنم و مدیریتش کنم. یه کم نگران بودم . اما تونستم خودمو کنترل کنم و لحظه نهایی رو تصور کنم . اون لحظه ای که همه دارن با حال خوش ازم خداحافظی میکنن و بابت این مهمونی فوق العاده ازم تشکر کنن. و هی تکرار میکنن عالی بود مستان جون. خدا شاهده همین شد. نه تنها اینا رو شنیدم. بهترشو هم دیدم. که هی بابت همه چیز ازم تعریف میشد. و من تو دلم تکرار میکردم خدایا من هرچه دارم از آن توست.

    امروز هم که یکی از خواسته های کاریمو به وضوح نوشتم به نیم ساعت نکشید یه ایده ای به سرم زد. جالب اینه داداشم یه تبلت بهم داده بود بدون اینکه پولی بابتش ازم بگیره و گفت ازش استفاده کن.ولی نمیدونستم به چه کارم میاد.امروز دیدم اون ایده ای که به سرم زده با تبلت و قلمش به راحتی قابل انجامه. انقدر ذوق زده بودم که رفتم اون فایل کاری رو ضبط کردم و الان که دارم این کامنت مینویسم از نزدیک بودن خدا به خودم اشک میریزم. از اینکه مسائل چقدر ساده حل میشن. خدایا شکرت.

    راه حلهایی که از قبل وجود داشت اما من تو مداری نبودم که ببینمشون. خداجونم عاشقتم

    استاد عزیزم بی نهاااایت سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    الهام لطیف گفته:
    مدت عضویت: 1656 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    گام 26 قدرت تجسم خلاق

    سلام به استاد سخاوتمندم و دوستان عزیز

    اول از همه از دوستان عزیزم که کامنتهای عالی میزارن و از مثالهای زندگیشون نقل میکنند، بسیار سپاسگزارم.

    منهم مثل خیلی از دوستان دیگه، خیلی از واقعیت های زندگی الانم رو از تجسم سالها قبلم ساختم.

    مثلا 17_18 ساله که بودم کاملا ناآگاهانه همیشه دوست داشتم و تحسم میکردم که با مردی ازدواج میکنم که خیلی از لحاظ سنی ازم بزرگتره، مردی کاملا با تجربه و پخته که از لحاظ مالی اوضاعش خیلی بهتر از خانواده خودمه،موهای بدنش کم پشته، و خیلی هم کاریه

    دقیقا یکسال بعدش با یه همجین مردی با همین خصوصیات ازدواج کردم.

    که از همون سالهای ابتدایی متوجه شدم انتخابم درست نبوده یا اون خواسته هام جیزی نبوده که من با رسیدن بهش احساسم عالی بشه، دقیقا برعکس شد.

    همیشه تو زندگیم اضطراب و دلشوره و نگرانی و خس گناه داشتم.و همیشه تو بحث ها خودمو مقصر میدونستم.

    میترسیدم به خانواده ام حرفی بزنم.

    اصلا حس خوبی نداشتم.حتی فکرم رفت سمت خودکشی ….

    بچه دار شدم و اتفاقات نادلخواه رو بیشتر و بیشتر جذب میکردم.

    زندگیم با بچه دار شدن نه تنها بهتر نشد بلکه رفت به سمت تاریک

    اما چون راجع به اتفاقات نادلخواه زندگیم با کسی حرف نمیزدم، هدایت شدم به جایی که کمتر ارتباط داشته باشم با دیگران

    از تهران دور شدم و ساکن ورامین

    دورم خلوت شد.

    هر وقت کسی حرفی میزد که بویی از توحید داشت، چنان جذب و مبهوت میشدم که خودم هم شگفت زده میشدم.

    دقیقا مثل یک انسان تشنه در کویری برهوت

    که هر کجا سرابی میبینه، شتابان و با انگیزه با پاهای ناتوان دوان دوان میدوه بلکه سیراب بشه.

    من میدویدم هر کجایی که اثری از اب بود، هر چند ناکافی

    اول با حرف های زیبای استاد یوگا

    بعد هدایت شدم به گروه اترژی درمانی و مستری گرفتن این دوره.حرف های قشنگ زیادی ردو بدل میشد که مقداری تشنگیم را برطرف میکرد، اما کافی نبود.

    تو این گروه حرف های زیادی میزدن در مورد افرادی محدود و یهودی که اختیار جهان رو بدست دارند و گفتگوها رو شنود میکنن و انسانها هیچ اختیاری از خودشون ندارن.

    وقتی این کلان ها رو میشنیدم ترس کل روح و روانم رو فرا میگرفت.

    روزی فایل صوتی در این گروه شنیدم مربوط بود به اقای عرشیانفر

    تو تلگرام کانالی از ایشون دیدم وبا درخواست از همسرم برای پول دادن که یکی از دوره های ایشونو بخرم.

    خریدم، کار کردم چند ماه.اما اثری نداشت

    بعد متوجه شدم کانال فیک بوده

    سایت شون رو پیدا کردم، عضو شدم

    دوره خریدن و کار کردم،

    یادمه قبل اقای عرشیان، توسط استاد یوگا، فایل صوتی رو شنیدم در مورد قوانین

    اقا انگار یک دیوار از باورهام خراب شد، انقدر گریه کردم که اصلا چقدر من تو درو دیوار بودم تا قبل از اون

    از اون شکستن باورهای قبلم بود که تغییرات خوب یواش یواش اتفاق افتاد.

    بعد با استاد عزیز دلم، استاد عباسمنش اشنا شدم

    و دیگه این سایت و فایل ها رو ول نکردم

    سعی میکنم هر روز کار کنم رو خودم

    هنوز هم از شریک زندگیم رضایت ندارم

    اما خداوند حوری پلن میچینه با اینکه همسرم بازنشسته شده و دائما در خونه هست، اما از لحاظ فیزیکی دور میشیم از هم.

    مثلا اون میره تو حیاط، من داخلم

    اون ساعتهای زبادی میخوابه و اون تایم من بیدارم و رو خودم کار میکنم.

    من میرم بیرون برای انجام کارها و امور منزل، ایشون خونه اس، مکان خواب مون از هم جداست

    خلاصه که شرایطم نسبت به قبل خیلی بهتره.

    میخوام باورسازی کنم در مسیر خواسته ام که کلا جدا شدن از ایشونه، در بهترین شرایط و اوضاع ممکن که به نفع و سود منو بچه هام و حتی خود ایشون باشه.

    با خواندن کامنت دوستان بیشتر متوجه شدم چطور باید باور بسازم

    ● اول باید مسئولیت اتفاقات و شرایطی که تا الان افتاده رو 100٪قبول کنم که خودم خلق شون کردم، هر چند نادلخواه و ناآگاهانه

    ● بعد خواسته ام رو به وضوح و شفاف اعلام کنم و بگم و بنویسم در موردش

    ● باورسازی کنم که در این سن، با وجود دو تا بچه لایق دریافت عشق و زندگی با کسی هستم که تمام خصوصیاتی که میخوام رو از قبل داره خودش

    فکرکنم راجع به رابطه ی عالی که میخوام داشته باشم.با نوشتن و صحبت کردن راجع بهش با خودم بهش قدرت بدم

    ● تجسمش کنم با احساس عالی در حالی که به خواسته ام رسیدم و از این احساس لذت ببرم و سپاسگزارش باشم.

    ● روابط عالی رو تایید و تحسین کنم و امیدوار باشم ،توکل به خداوند کنم و صبر برای طی شدن قانون

    ●کلام آخر متعهد باشم و استمرار در باورها و کار کردن در شخصیتم داشته باشم

    انشاالله روزی میاد و براتون مینویسم از رابطه ای که ماورای تصورات و رویاهام هست و چقدر بابتش سپاسگزارتر شدم.

    امروز تولدم هست، هفتم دی ماه 1403

    تولدم رو به خودم تبریک میگم و آرزوی رابطه ای رویایی با شخصی که خصوصیاتش رو در دفترم خواهم نوشت رو از خداوند دارم.

    تولدم هزاران بار مبارک :)

    با عشق الهام لطیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: