این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
734نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
گام بیست و ششم live | live |استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
قدرت تخیل بدون آموزش بال داره ولی پا ندارها
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این قسمت گام به گام
و خانه تکانی و ذهن تکونی اساسی حضور دارند الهی حال دلتون عالی واحوالتون متعالی و جیباتون پر پول و سلامت و تندرست باشید
امروز صبح در ستاره ی قطبیم نوشته بودم که میخوام این فایل قدرت تجسم خلاق رو در یک مسیر پیاده روی داخل یک پارک خلوت گوش بدم . اتفاقا نزدیک های ظهر بود که از خونه حرکت کردم و هندس فری گذاشتم و حرکت کردم . تا یک مسیری رو تاکسی نشستم و رسیدم به آن پارکی که مد نظرم بود . اون پارک در بهترین جای پردیس هست یعنی خانه های ویلایی بزرگ و زیبا با متریال های جدید و نوساز ی که مثل قصرهای عجایب هفتگانه . البته قدیمها عجایب بود ولی الان اکثر ثروتمندان این قصرهاشون همانند باغات عجایب بابل روف گاردن های جادویی با آلاچیق های زیبا و نورپردازی های بینظیری که شبها چشم ها رو خیره میکنه .. آره رفتم توی پارکی که چنین قصرهایی در اطرافش بود .. همینطور راه میرفتم و صدای پرندگان را می شنیدم و یک سمت گوشم هم هندس فری گذاشتم که هم صدای استاد را بشنوم و هم صدای سنفونی پرندگان را و هم آن قصرهای بابل اطرافم را ببینم تا تجسمم واقعی تر بشه .. بعدش رفتم با دستگاه های که توی این پارک نصب بود ورزش کردم و همینطور به آن خانه های زیبا خیره میشدم و به حرفهای استاد هم گوش میدادم و سعی میکردم آگاهانه و با چشم باز به این تجسمم توجه کنم .. و دقیقا همون حرف هایی که استاد میگفتن رو همزاد پنداری میکردم که استاد میگفتند زمانی که این آرزوها را داشتند هیچ فرش قرمزی براش پهن نشده بود و هیچ یک از این خواسته ها و یا آن اتوبوس RV و آن ماشین ها و موتورها و خانه ها در زندگی شون وجود نداشت..و اون روابط عاشقانه رویایی ..حتی صدای آن پرندگان را هم تصور می کردند و من خودمو به همان شکلی که استاد تصور می کردن میدیدم !!!! خیلی اون ثروتمندان را تحسین کردم خیلی دوستشون داشتم خیلی لذت میبردم که در اطراف مشرف به پارک سرسبز و زیبا چنین قصرهای زیبایی رو ساختن . واقعا چقدر لذت بخش بود و بعدش خودمو توی آن قصرها تصور میکردم و میگفتم این خانه ویلایی که بلند هست رو دوست دارم و می تونم از بالای آنجا شهر رو ببینم و طلوع و غروب خورشید را هر روز ببینم .. بعدش میگفتم نـــــه . اون یکی قشنگتره چون دیواره های روف گاردنش چوبیه قشنگتره .. بعدش اون یکی رو در نظر میگرفتم و میگفتم آره این یکی ستون های بلند و زیبا داره تازه سالن و پذیرایی روبروی پارک هستش و دیوار های بلند و طویل داره روی دیواری حیاطش چقدر چراغ های زیبایی نصب کرده فکرشو بکن شبها وقتی روشن میشه چقدر جادویی و رویایی میشه .. همینطور از این دستگاههای ورزش داشتم استفاده می کردم و میگفتم تازه آدم هر روز و هر زمان که دلش بخواد میتونه بیاد توی این پارک کلی ورزش کنه و با این دستگاهها هم ورزش کنه بعدش بپره بره توی ویلاشو و دوش بگیره یا بره استخر . بعدش رفتم اون یکی دستگاه که برای بازوها میشه کار کرد و دقیقا چشمم افتاد به آسمان زیبا با اون ابرهای پلیسه ای و پخش شده توی آسمان مثل حریر بود و یکم دورترش یک تپه ای بود که یک جاده ای داشت بسمت آن بالا انگار یک دیوار دایره ای داشت که دکل فلزی بلند آنجا نصب بود نمیدونم دکل تلفن همراه بود و یا دکل برق ولی خیلی قشنگ بود و شاید هم ساختمان بزرگی روی آن تپه ای بود که میشد از آنجا کاملا شهر رو زیر پامون داشته باشیم بعدش گفتم خدایاااا من خانه ای بزرگ و زیبا روی تپه ای میخوام که تمام این قصرهای ویلایی زیبا را بتونم روز و شب ببینم و طلوع و غروب خورشید و آسمان زیبایت را هم بدون هیچ محدودیتی ببینم و لذت ببرم و روز و شب شکر گذارت باشم میخوام باغی سرسبز در این قصرم داشته باشم که از همه ی میوه ها بنا به فصل های مختلف جفت جفت داشته باشم و همچنین تمام سبزیجات و سیفی جان مورد نیازمو خودم بکارم و برداشت کنم برای مصارف شخصیم !!! و همینطور داشتم به اون رویاهام نگاه می کردم و صدای استاد هم می شنیدم و پیش خودم گفتم منم یک روزی داستان رسیدن به خواسته هامو مثل استاد تعریف میکنم و به دیگران میگم .. من رسیدم مطمعن باشید شما هم مثل من به خواسته هاتون میرسید چون استادم هم همینا رو بهم گفت و شد آنچه که باید میشد!!!!
بقول استاد
.اگر افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه من ..گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام
مسئله اصلی اینه زبان خوداگاه ما همین زبانه یعنی همینطور که حرف میزنیم میفهمه چی میگیم ولی زبان ناخودآگاه ما تصویره و اصلا اینایی که ما میگیم نمیفهمه و اون فقط تصویرا میفهمه
خدایاااا خودت کمکمون کن بتوانیم روی این باورهامون بصورت تمرکزی کار کنیم
خدایاااا خودت من را همچون استاد عباسمنش عزیزم هدایتی کن به سمت تسلیم بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم
مرسی مرسی استاد عزیزم
خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای تدوین و تنظیم و ترتیب و توضیحات کپشن و این پروژه ی خانه تکانی گام به گام ذهن که من را بیشتر از همیشه به آگاهی های بیشتری هدایت میکند ممنون و سپاسگذارتان هستم شکر حضورتون مرسی مرسی که هستید !!!!دوستون دارم یک عالمه خدایا شکرت
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و در مسیر درست و صحیح حرکت کنم و از مسیرم برای رسیدن به خواسته ام لذت ببرم و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
جلد روی دفتر دقیقا همون تصویری بود که من تصورش رو میکردم
هرچی بیشتر دارم سعی و تلاشم رو میکنم بیشتر از قوانین خدا لذت میبرم
از اینکه چقدر خدا هوشمنده و انتخاب همه چیز رو در اختیار خودمون گذاشته و وقتی شروع به اجازه دادن به خدا میکنیم
زندگیمون رو کن فیکون میکنه
من امروز صبح ،بیدار که شدم ، و چون دیشب بعد اینکه از جمعه بازار اومدم ،عمو و مادر بزرگم اومدن خونه مون یکم دیر خوابیدم
رفتار مادر بزرگ و عموم به کل تغییر کرده چقدر همه چی تغییر کرده خدایا شکرت
صبح وقتی حاضر شدم تا اول برم بازار پانزده خرداد تا دفتر بخرم و برای دوره 12 قدم دفتر جدید با طرح خاص براش بخرم تا بعد شروع کنم به نوشتن
وقتی رفتم بازار خیلی حس خوبی داشتم انقدر زود رفته بودم که هنوز یه سری لوازم تحریریا باز نکرده بودن و باید تا 10 :30 منتظر میموندم تا صاحبش بیاد
بی صبرانه منتظر بودم تا دفترامو انتخاب کنم
خیلی حس خوبی داشتم ،وقتی صاحب مغازه ای که من بارها ازش دفترای کلاسوری خریدم که طرحای روی جلدش خواسته های من بودن که جلد روش طرحای ناب داره و کلی طرحاش شبیه خواسته های من هستن رو بگیرم
وقتی اومد یکی یکی دفترارو برداشتم ولی از دفترای بزرگ کلاسوری اون طرحی که برای من باشه رو نداشتن و چند تا دفتر کوچیکتر اندازه برگه آ5 دیدم و کلاسوری بود و خیلی طرحاش دقیقا اونی بود که من تو گوگل درایو برای خودم نوشتم و نوشتم که یه خونه ای مثل خونه استاد عباس منش میخوام و حتی زندگی سرشار از عشقم رو هم تصور کردم و وقتی دفترارو دیدم دقیقا تصویرش اونی بود که میخواستم
و یه دفتر که طرح روش ، از داخل آشپزخونه پنجره اش باز بود و محیط بیرونش عین خونه ای بود که من تصورشو داشتم و یه دختر و پسر وسط دریاچه روی یه چوب نشسته بودن
که من تو تصوراتم و تجسمی که میکردم یه همچین جایی رو همیشه به چشمم میدیدم
و روی دفترا تمام تصوراتم رو داشتم میدیدم
این خودش نشونه بود که منم دارم نزدیک و نزدیک تر میشم به تک تک این خواسته ها و برای من هم رخ میده
و یه دفتر که سفره هفت سین داشت با یه مرد و زن عاشق کنار هم که دیدم اونم خریدم
درسته دفتر بزرگ نتونستم بخرم و طرحی که میخواستم رو نداشت ولی تصمیم گرفتم فعلا در دفتری که دو سال پیش برای شکرگزاری و تمریناتم خریده بودم که تازه پا در مسیر آگاهی گذاشته بودم ،بنویسم
خیلی حس خوبی داشتم
و وقتی خرید کردم ،رفتم تجریش تا به ورکشاپ رایگان هنرمندا برسم
وقتی رسیدم دیدم استادم تازه اومده و شروع کرده و میخواد کار کنه و منم سریع صندلی گذاشتم و نشستم پشت سر استادم که منم کارشو ببینم
نشسته بودم دیدم استادم داره میخنده و صدام کرد گفت طیبه ببین منو کشیده
دیدم یه آقا اومده بود و داشت کاریکاتور میکشید و عکس استادمو نشون داد انقدر خندیدیم
خیلی جالب کشیده بود
دیدم به منم گفت که اگر میخواین عکستونو بگیرم و کاریکاتور شما رو بکشم و عکسمو گرفت
اولش نجوای ذهنم گفت عکست خوب نمیشه چرا عکس گرفتی
ولی اصلا توجهی به حرفای ذهنم نکردم و گفتم خیلی هم عالی در میاد عکسام
بعدشم من تو عکس عالی میفتم
و بعد شروع کرد به کشیدن عکس من
وقتی عکسم تموم شد انقدر دندونامو بزرگ کشیده بود کلی خندیدم و همه مون خندیدیم خیلی قشنگ شده بود
بعد پشت سر هم هنرجوهای استادمم کشید و کنار هم گذاشتیم و عکس گرفتیم
و من وقتی دیدم استادم شروع کبه کار کرد سریع گفتم میشه بیام ببینم طراحیتونو
استادم گفت آره بیا بشین و رفتم نشستم و دو ساعت کار نکردم و به دست استادم نگاه میکردم که چجوری طراحی میکنه
خداروشکر میکنم که من رو در چنین فضایی قرار داد تا بتونم پیشرفت کنم
بعد که شروع کردم به طراحی اینبار دقت کردم تا اصولی که استادم گفته بود رو انجام بدم
و خداروشکر که خوب دراومد
وقتی کاریکاتورامونو کشید رفتم از گل سرام بهش بدم بابت تشکر و گل سر قلبی برداشت
از خدا میخوام که کمکم کنه تا قلبی سرشار از عشق و بخشندگی داشته باشم
وقتی ظهر خواهرم اومد تا ازم گل سر بگیره و ببره که بفروشه ، تا غروب طراحی من طول کشید و بعدش با خواهرم برگشتیم خونه
خداوند با قدرت فکری که به ما انسانها داده است می توانیم هرطور که بخواهیم زندگیمان را خلق کنیم .
انسانها با قدرت تجسمی که دارند آینده خود را رقم می زنند اما اکثر انسانها در جهت خلق نا خواسته هایشان به صورت ناخودآگاه استفاده می کنند در صورتی اگر از این قدرت اطلاع داشته باشند می توانند خیلی راحت به سمت خواسته هایشان هدایت شوند .
ما می توانیم با جهت دهی آگاهانه افکارمان به سمت آنچه می خواهیم، فرکانس آن را به جهان ارسال کنیم و جهان نیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند، اساس آن فرکانس را در تجربه زندگی ما بازتاب می دهد.
تجسم خلاق یعنی جهت دهی آگاهانه افکار به سنت خواسته هایمان به شکلی که ما به احساس امید ، امکان پذیری و تحقق خواسته هایمان می رساند .
تجسم فکری است می تواند مارا به احساس خوب یا بد برساند احساس ما راهنمای ماست جهت مسیریابی و در جهت رشد بودن یا پس رفت و دور شدن از هدفمان .
با تجسم خلاق ذهن ما خواسته مارا برایمان امکان پذیر می سازد و این باور به امکان پذیری مارا به احساس خوب و در نتیجه به شرایط تجربه خواسته مان می رساند .
تجسم خلاق، وقتی طبق اصول قانون تجسم اجرا شود، قدرت نامحدود ذهنی ما را فعال می کند و آرام آرام با کم کردن مقاومت های ذهنی ما درباره داشتن آن خواسته، ایمانی را در وجود ما فعال می کند تا امکان پذیری آن خواسته را باور کنیم.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرامی و سرکار خانم شایسته و همه دوستان عزیز
درود خداوند به شما استاد گرامی که باز هم با یک فایل بسیار بسیار خوب و عالی و پر از نکات کلیدی و کاربردی همه ما را خوشحال و شاد کردین قطعا دیگر دوستان هم این چنین نظری دارند و همه یه جورایی با بنده موافق هستن حقیقتا استاد این فایل را نباید اینقدر دیر در سایت درج میکردین این فایل خیلی جا داره برای تفکر و خیلی نکات کاربردی خوبی در خودش داره که خیلی خیلی نیاز به دقت بیش از حد داره و میشه خیلی نکارت را ازش بیرون کشید و خیلی از نکات را فهمید باید بگوییم که من در این فایل جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم که یکی از سوالاتم همین مسئله تنهایی بود که من خیلی خیلی از بابت این تنهایی خیلی خیلی خوشحال و خرسندم و حتی شده که من یکبار مزاحم دفتر تهران شما شدم از خانم فرهادی سوال پرسیدم و این مسلئه را با ایشون در میان گذاشتم ولی استاد من خودم الان یک سوال و درخواست از شما دارم:
سوال : الان از قبل خیلی بهتر هستم ولی خب هنوز بازم افرادی را می بینم که از وجودشون لذت نمی برم چه باوری در ذهنم ایجاد کنم که افرادی را که نمی خوام ببینم اصلا نبینم و باهاشون برخورد نداشته باشم
درخواست :
استاد لطفا طی یک فایل همین موارد را برای کسب پول و ثروت از طریق کسب و کار خودم باز کنید و توضیح دهید
لازم به ذکر هست که باید بگوییم که من از دو روز پیش برای بار چهارم مجدد دوره روانشناسی ثروت1 را از اول شروع کردم به نگاه کردن ولی با اینکه در دفعات قبل هم نکته برداری میکردم و هم تمرینات را انجام میدادم ولی چرا نمی تونم از طریق کارم پولی کسب کنم حتی اگر شده کمترین مقدار ممکن لازم به ذکر میدانم که بگوییم کسب و کار من اینترنتی هست و خواهشا در این خصوص بنده را راهنمایی بفرمایید
سلام دوست عزیز .جواب سوالتون در حدی که فهمیده ام را خدمتتان عرض میکنم . چند وقت قبل منم مثل شما بودم با یکی از محصولات استاد جان زیاد گوش میکردم بعد در عقل کل بعد مقاله های مختلف که خانم شایسته عزیز نوشتند خلاصه غرق ،غرق بودم اما آن نتیجه عالی را نمی گرفتم تا موقع سرچ کردن اتفاقی به کامنت دوستی برخوردم که راه حل داده بودن چرا نتیجه نمی گیرند وقتی این همه کار میکنند؟ جوابش جالب و کاربردی بود منم استفاده کردم .اینکه قرار نیست که هنذفری اینقدر گوشتان باشد که مشکل شنوای پیدا کنید یا کلا با محصولات خودتون را منظور خفه کنید باید صحبت های استاد باعث شوند افکار و باورها و فرکانسهایت عوض شود تا نتیجه بگیری وگفته بودند ذهنت پر شده از افکار مختلف ،حرفها، شبکه اجتماعی و…چند روز یا حتی هفته کلا محصول را وحتی چند روز گوشی را کلا کنار بگذار تا ذهنت خالی شود.بعد وقتی آمادگی داشتی دوباره شروع کن.منم محصول را دو روز کنار گذاشتم توی سایت نیامدم رفتم پیاده روی ،وفرداش استخر یا کوه یا جایی مدیتیشن کنید ذهنتون خالی شه انصافا برای من جواب داد.صحبت های استاد را جور دیگری میشنیدم بعد دو روز ،شما هم امتحان کنید . نکته دیگر که چرا نتیجه نمیگیریداینه که استاد جان در یکی از سریال زندگی در بهشت با قطع کردن درخچه پیچک مانند از درخت اصلی همچنان از بالا متصل مانده بود و نیفتاد،استاد جان فرمودندباورهای محدود کننده که مشخص هستند مشکل داری راحت هست کار کردن شون اما باورهای محدود کننده ای مثل این شاخه ها هستند که دیده نمی شوند و بد قلقندو در لایه های زیرین هستند که زحمت بیشتری هم دارند وقتی آنها را کار میکنیم تغییر کرد جریانی از ثروت وارد می شود. نکته بعد افکار منفی که داری که به هم متصل اند باعث سرزنش کردن خودو خود کم بینی میشود مثل چرا دیر تر وارد این حوزه شدم یا مهارت کافی ندارم یا بازار اشباع شده… نکته بعد عدم لیاقت و عزت نفس که خودتان را لایق ثروت نمی دانید شاید در لایه های زیرین باورهایتان و… بروید در مقاله ها و عقل کل سرچ کنید دوستان دانا جوابهای فوقالعاده داده اند با توجه به شرایط خودتان راه حل ها را بنویسید وقت بگذارید تا به قول استاد جان جریانی از ثروت وارد شود به صورت معجزه وار
یکی از بهترین کامنت های که خاندیم (البته تمام کامنت ها فوق العاده است ) این یکی پنج ستاره پلس میگذارممممم تمام کامنت ها تان را قبلا خاندیم
امید وار هستم هر کجای دنیا باشین خوش و آرام باشین
کامنت شان اشک از چشمانم جاری کرد چقدر ضرورت به همچو دیدگاه داشتم و میدیدم چه کنم که پیام نتفکیشن مبایل آمد وقتی که کامنت بگذارید برایم پیام میفرسته سایت عاجل به خاندن کامنت شان کردم و نمیدانم که چه کرد این متن با من اشک از چشمانم جاری شد دقیقا همین لحظه ؛
به الله ای که میپرستم قسم میخورم احساس خوشبختی فقط توحیده،عشق فقط توحیده،لذت فقط توحیده.
ثروت داشتن بی نظیره،دوستان توحیدی داشتن عالیه،آزادی زمانی لذت بخشه!
ولی این ها همه ش ابزاریه که تو توحیدی تر بشی،فقط همین!
توحید ثروته،توحید رفیق هم مداره،توحید آزادی زمانی و مالی و مکانیه!
برای همین استاد داد میزنه بچه ها توحید!بچه ها خدا! بچه ها ایمان! بچه ها توکل!
بدون خدا هیچی بهتون حال نمیده!هیچی!
با خدا باشی،نتنها همه چیز بهتون میده،که به خاطر خدا از همونا هم میگذری…
مثل استاد که الان چندماه تک و تنها داره با خدا تو RV عشق بازی میکنه!
دقیقا همین که متن خلاص شد میگفتم کاش خلاص نشه با این قدر آگاهی و کلی انگیزه گرفتم ومن هم میخایم از درس های استاد خود را توحیدی تر کنم روز به روز هرچقدر سپاس گذار استاد عزیزم باشم کمست خدا را بی نهایت شکر برای همین سایت واین بچه های سایت که اینقدر آگاهی به همه مسایل دارن خدا را بی نهاااایت شکررررر
الهی هدایتم را سپاس، قوانین هستی را سپاس، فراوانی را سپاس
” تجسم ” یعنی جهت دهی افکار به موضوعی در آینده
ما همیشه و هر لحظه در حال تجسم کردن هستیم. یا در جهت مثبت یا منفی.
همین که شب میگیم صبح بیدار شدم فلان جا میرم، فلان کار رو انجام میدم، یعنی تجسم کردن.
بارها و بارها شده که با شنیدن بیماری یا تصادفات و هر چیز منفی، ذهنمون به سمتی رفته که نکنه فلانی هم تو سفر اتفاقی براش بیفته، و بقول استاد داستان میبافیم.
ما از انرژی ذهنی غافلیم، موقعیت های فعلی رو ابدی میدونیم و فکر میکنیم که دیگه تغییر نمیکنه.
قدم اول برای تغییر زندگی؛ اینکه بپذیریم شرایط فعلی مون چیزی جز افکار گذشته مون نیست. ولی تا حالا ناآگاهانه بوده.
” یک تجربه شخصی ”
چندین سال قبل در یک محله غیر از محل سکونت مون دنبال خونه برای خرید میگشتیم .
خونه ای که داشتیم دو خوابه و اتاق هاش بزرگ بود ولی سالنش دوبل بود و من اصلا دوسش نداشتم. اون زمان قانون رو نمیدونستم.
تو ذهنم خونه با سالنی تصور میکردم که دوبل نباشه، ویو به سمت کوه داشته باشه، پرده ها تا زمین بیاد و …. ولی در مورد اتاق ها چیزی نمیگفتم.
خونه ای که خریدیم، دقیقا ویو به سمت کوه، سالن دوبل نیست، ولی همون دو خوابه است. بعدها فکر کردم که خب من میتونستم سه یا چهار خوابه تصور کنم، چرا واقعا ؟! شاید تو ذهنم بزرگ بود، شاید چون خوب بود دیگه پذیرفتم همون رو .
در حالیکه هر چیزی هر چقدر خوب باشه، بازم میتونه بهتر باشه، و زمانی به چیزی میرسیم که تو ذهنمون دست یافتنی باشه.
الان که قانون رو شنیدم، تازه متوجه شدم که اون تجسم ناآگاهانه بوده و میشه مجدد تجسم کرد برای بهتر و بهتر شدن ها.
گام 26,خدایا ما رو آسان کن برای آسان شدن رسیدن به خواستههایمان. تجسم خلاق یعنی استفاده آگاهانه از قدرت افکارمان برای ارسال فرکانس خواستههایمان به جهان که این فرکانس باعث هدایت ما به سمت خواسته ها میشود.بزرگ ترین مانع ذهنی ما برای رسیدن به خواسته یا هدف باور ناپذیر بودن آن در ذهن ماست که به دلیل باورهای محدود کننده ای است که داریم باعث ایجاد مقاومت در برابر خواسته ها میشود باعث میشود ذهن ما موانع پیش رو رو برای ما پررنگ تر جلوه دهد تا ما حرکت نکنیم یا اگر در حرکتیم متوقف شویم حالا برای هم مدار شدن با خواسته باید از قدرت تجسم فعال کنیم،چرا?نیاز به امکانات بیرونی،یا هزینه یا جسمی ندارد فقط ایمان میخواد که با تجسم خلاق اتفاقاتی بیفته ایده های میاد دستهای از خداوند کمک میکنه تا ما به خواسته برسیم چونکه با تجسم خلاق ما خواسته رو برای ذهنمان باورپذیر کردیم که وقتی خواسته ای برای ذهن باور پذیر بشه مقاومتهای ذهنی از بین میرن و ذهن هم با تمام قدرت برای رسیدن به خواسته کمک میکنه و یه جمله کلیدی خیلی مهم ما موجودات خالقی هستیم که با توانایی خلق شرایط زندگی خود به دنیا آمده ایم
خدارو بی نهایت سپاس گذارم ک مثل همیشه ب موقع منو هدایت کرد به این فایل بی نظیر که خیلی خیلی احتیاج داشتم به این فایل .
سر شب که رفتم تو سایت کامنت های دوره عزت نفس رو بخونم (چون دوره عزت نفس رو تازه خریدم دارم روش کار میکنم قسمت چهارم هستم )
دیدم که یه فایل جدید روی صفحه اول سایت اومده دانلود کردم گفتم حالا از رو فرصت میبینمش و این فایل دانلود شد و من رفتم کامنت خوندمو قسمت چهارم عزت نفس رو دیدم حدود ساعت 11نیم شب گوشیمو گذاشتم کنار ک بخوابم چون ساعت 6 صب باید بیدار شم اما خوابم نبرد فکرم درگیر بود دقیقا نااگاهانه داشتم به چیزای ک نمیخوام تجسم و فکر میکردم البته چند روزی هس این جوریم هی نجوا های ذهن میاد و تو همون جلسه چهار عزت نفس استاد گفتن ک موقع شروع تغییر نجوا ها هست اما صدای هدایت کننده خدا هم هست تو باید سعی کنی به صدای درونت که صدای ارامش بخش خداونده گوش کنی و من داشتم تلاش میکردم که به نجواهای ذهنم توجه نکنم که دیدم دوساعته با خودم درگیرم و کلنجار دوباره گفتم بجای این فکرا میرم کامنت میخونم بازم رفتم کامنت خوندم و بازم خوابم نبرد این دفعه همون صدای ارامش بخش گفت برو اون فایلی ک دانلود کردی رو ببین و نگا کردم و مو ب تنم سیخ شد چقد نیاز داشتم ب این اگاهی چقد فراموش کرده بودم از قدرت تجسم چقد حالم خوب شد بعد دیدن این فایل. الان که دارم تایپ میکنم ساعت 3 و نیم نصف شبه و با یه حال عالی دارم تایپ میکنم و وقتی ک استاد صحبت میکردن من چقد ب یاد اوردم ک اصلا قبل این ک با این سایت و قوانین اشنا بشم هرچی رو ک خواستم و به دست اوردم قبلا تجسم خیلی قوی روش داشتم با این که اصلا نمیدونستم باید تجسم کنم ولی همش تو ذهنم بود ک من باید تنها زندگی کنم برا خودم خونه اجاره کنم و ماشین 405 داشته باشم و خیلی چیزا دیگ که وقتی فکر کردم دیدم به هر انچه واقعا بهش زیاد فکر کردم و دوست داشتم رسیدم هرچند با تلاش خیلی زیاد اما رسیدم الان چیزا های خیلی خیلی بیشتری میخوام و راضی نیستم اون موقع هم بخاطر افکار محدودم این خاسته های ناچیز رو داشتم دلیلشم اینه که قوانین رو نمیدونستم اما خداروشکر میکنم ک الان با قوانین بدون تغییر خداوند اشنا شدم و هدایت شدم ب این سایت بی نظیر از خدا میخوام که کمک کنه که کنترل ذهنمو بهتر داشته باشم .
انشالله همه بتونیم به چیز های ک دوست داریم برامون اتفاق بیفته فکر کنیم و تجسم .
بازم از خدا سپاس گذارم ک منو هدایت کرد به این سایت بی نظیر خداروشکر .
پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»
گام بیست و ششم live | live |استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
قدرت تخیل بدون آموزش بال داره ولی پا ندارها
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این قسمت گام به گام
و خانه تکانی و ذهن تکونی اساسی حضور دارند الهی حال دلتون عالی واحوالتون متعالی و جیباتون پر پول و سلامت و تندرست باشید
امروز صبح در ستاره ی قطبیم نوشته بودم که میخوام این فایل قدرت تجسم خلاق رو در یک مسیر پیاده روی داخل یک پارک خلوت گوش بدم . اتفاقا نزدیک های ظهر بود که از خونه حرکت کردم و هندس فری گذاشتم و حرکت کردم . تا یک مسیری رو تاکسی نشستم و رسیدم به آن پارکی که مد نظرم بود . اون پارک در بهترین جای پردیس هست یعنی خانه های ویلایی بزرگ و زیبا با متریال های جدید و نوساز ی که مثل قصرهای عجایب هفتگانه . البته قدیمها عجایب بود ولی الان اکثر ثروتمندان این قصرهاشون همانند باغات عجایب بابل روف گاردن های جادویی با آلاچیق های زیبا و نورپردازی های بینظیری که شبها چشم ها رو خیره میکنه .. آره رفتم توی پارکی که چنین قصرهایی در اطرافش بود .. همینطور راه میرفتم و صدای پرندگان را می شنیدم و یک سمت گوشم هم هندس فری گذاشتم که هم صدای استاد را بشنوم و هم صدای سنفونی پرندگان را و هم آن قصرهای بابل اطرافم را ببینم تا تجسمم واقعی تر بشه .. بعدش رفتم با دستگاه های که توی این پارک نصب بود ورزش کردم و همینطور به آن خانه های زیبا خیره میشدم و به حرفهای استاد هم گوش میدادم و سعی میکردم آگاهانه و با چشم باز به این تجسمم توجه کنم .. و دقیقا همون حرف هایی که استاد میگفتن رو همزاد پنداری میکردم که استاد میگفتند زمانی که این آرزوها را داشتند هیچ فرش قرمزی براش پهن نشده بود و هیچ یک از این خواسته ها و یا آن اتوبوس RV و آن ماشین ها و موتورها و خانه ها در زندگی شون وجود نداشت..و اون روابط عاشقانه رویایی ..حتی صدای آن پرندگان را هم تصور می کردند و من خودمو به همان شکلی که استاد تصور می کردن میدیدم !!!! خیلی اون ثروتمندان را تحسین کردم خیلی دوستشون داشتم خیلی لذت میبردم که در اطراف مشرف به پارک سرسبز و زیبا چنین قصرهای زیبایی رو ساختن . واقعا چقدر لذت بخش بود و بعدش خودمو توی آن قصرها تصور میکردم و میگفتم این خانه ویلایی که بلند هست رو دوست دارم و می تونم از بالای آنجا شهر رو ببینم و طلوع و غروب خورشید را هر روز ببینم .. بعدش میگفتم نـــــه . اون یکی قشنگتره چون دیواره های روف گاردنش چوبیه قشنگتره .. بعدش اون یکی رو در نظر میگرفتم و میگفتم آره این یکی ستون های بلند و زیبا داره تازه سالن و پذیرایی روبروی پارک هستش و دیوار های بلند و طویل داره روی دیواری حیاطش چقدر چراغ های زیبایی نصب کرده فکرشو بکن شبها وقتی روشن میشه چقدر جادویی و رویایی میشه .. همینطور از این دستگاههای ورزش داشتم استفاده می کردم و میگفتم تازه آدم هر روز و هر زمان که دلش بخواد میتونه بیاد توی این پارک کلی ورزش کنه و با این دستگاهها هم ورزش کنه بعدش بپره بره توی ویلاشو و دوش بگیره یا بره استخر . بعدش رفتم اون یکی دستگاه که برای بازوها میشه کار کرد و دقیقا چشمم افتاد به آسمان زیبا با اون ابرهای پلیسه ای و پخش شده توی آسمان مثل حریر بود و یکم دورترش یک تپه ای بود که یک جاده ای داشت بسمت آن بالا انگار یک دیوار دایره ای داشت که دکل فلزی بلند آنجا نصب بود نمیدونم دکل تلفن همراه بود و یا دکل برق ولی خیلی قشنگ بود و شاید هم ساختمان بزرگی روی آن تپه ای بود که میشد از آنجا کاملا شهر رو زیر پامون داشته باشیم بعدش گفتم خدایاااا من خانه ای بزرگ و زیبا روی تپه ای میخوام که تمام این قصرهای ویلایی زیبا را بتونم روز و شب ببینم و طلوع و غروب خورشید و آسمان زیبایت را هم بدون هیچ محدودیتی ببینم و لذت ببرم و روز و شب شکر گذارت باشم میخوام باغی سرسبز در این قصرم داشته باشم که از همه ی میوه ها بنا به فصل های مختلف جفت جفت داشته باشم و همچنین تمام سبزیجات و سیفی جان مورد نیازمو خودم بکارم و برداشت کنم برای مصارف شخصیم !!! و همینطور داشتم به اون رویاهام نگاه می کردم و صدای استاد هم می شنیدم و پیش خودم گفتم منم یک روزی داستان رسیدن به خواسته هامو مثل استاد تعریف میکنم و به دیگران میگم .. من رسیدم مطمعن باشید شما هم مثل من به خواسته هاتون میرسید چون استادم هم همینا رو بهم گفت و شد آنچه که باید میشد!!!!
بقول استاد
.اگر افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه من ..گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام
مسئله اصلی اینه زبان خوداگاه ما همین زبانه یعنی همینطور که حرف میزنیم میفهمه چی میگیم ولی زبان ناخودآگاه ما تصویره و اصلا اینایی که ما میگیم نمیفهمه و اون فقط تصویرا میفهمه
خدایاااا خودت کمکمون کن بتوانیم روی این باورهامون بصورت تمرکزی کار کنیم
خدایاااا خودت من را همچون استاد عباسمنش عزیزم هدایتی کن به سمت تسلیم بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم
مرسی مرسی استاد عزیزم
خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای تدوین و تنظیم و ترتیب و توضیحات کپشن و این پروژه ی خانه تکانی گام به گام ذهن که من را بیشتر از همیشه به آگاهی های بیشتری هدایت میکند ممنون و سپاسگذارتان هستم شکر حضورتون مرسی مرسی که هستید !!!!دوستون دارم یک عالمه خدایا شکرت
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و در مسیر درست و صحیح حرکت کنم و از مسیرم برای رسیدن به خواسته ام لذت ببرم و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
به نام ربّ
سلامبا بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 6 آبان رو با عشق مینویسم
جلد روی دفتر دقیقا همون تصویری بود که من تصورش رو میکردم
هرچی بیشتر دارم سعی و تلاشم رو میکنم بیشتر از قوانین خدا لذت میبرم
از اینکه چقدر خدا هوشمنده و انتخاب همه چیز رو در اختیار خودمون گذاشته و وقتی شروع به اجازه دادن به خدا میکنیم
زندگیمون رو کن فیکون میکنه
من امروز صبح ،بیدار که شدم ، و چون دیشب بعد اینکه از جمعه بازار اومدم ،عمو و مادر بزرگم اومدن خونه مون یکم دیر خوابیدم
رفتار مادر بزرگ و عموم به کل تغییر کرده چقدر همه چی تغییر کرده خدایا شکرت
صبح وقتی حاضر شدم تا اول برم بازار پانزده خرداد تا دفتر بخرم و برای دوره 12 قدم دفتر جدید با طرح خاص براش بخرم تا بعد شروع کنم به نوشتن
وقتی رفتم بازار خیلی حس خوبی داشتم انقدر زود رفته بودم که هنوز یه سری لوازم تحریریا باز نکرده بودن و باید تا 10 :30 منتظر میموندم تا صاحبش بیاد
بی صبرانه منتظر بودم تا دفترامو انتخاب کنم
خیلی حس خوبی داشتم ،وقتی صاحب مغازه ای که من بارها ازش دفترای کلاسوری خریدم که طرحای روی جلدش خواسته های من بودن که جلد روش طرحای ناب داره و کلی طرحاش شبیه خواسته های من هستن رو بگیرم
وقتی اومد یکی یکی دفترارو برداشتم ولی از دفترای بزرگ کلاسوری اون طرحی که برای من باشه رو نداشتن و چند تا دفتر کوچیکتر اندازه برگه آ5 دیدم و کلاسوری بود و خیلی طرحاش دقیقا اونی بود که من تو گوگل درایو برای خودم نوشتم و نوشتم که یه خونه ای مثل خونه استاد عباس منش میخوام و حتی زندگی سرشار از عشقم رو هم تصور کردم و وقتی دفترارو دیدم دقیقا تصویرش اونی بود که میخواستم
و یه دفتر که طرح روش ، از داخل آشپزخونه پنجره اش باز بود و محیط بیرونش عین خونه ای بود که من تصورشو داشتم و یه دختر و پسر وسط دریاچه روی یه چوب نشسته بودن
که من تو تصوراتم و تجسمی که میکردم یه همچین جایی رو همیشه به چشمم میدیدم
و روی دفترا تمام تصوراتم رو داشتم میدیدم
این خودش نشونه بود که منم دارم نزدیک و نزدیک تر میشم به تک تک این خواسته ها و برای من هم رخ میده
و یه دفتر که سفره هفت سین داشت با یه مرد و زن عاشق کنار هم که دیدم اونم خریدم
درسته دفتر بزرگ نتونستم بخرم و طرحی که میخواستم رو نداشت ولی تصمیم گرفتم فعلا در دفتری که دو سال پیش برای شکرگزاری و تمریناتم خریده بودم که تازه پا در مسیر آگاهی گذاشته بودم ،بنویسم
خیلی حس خوبی داشتم
و وقتی خرید کردم ،رفتم تجریش تا به ورکشاپ رایگان هنرمندا برسم
وقتی رسیدم دیدم استادم تازه اومده و شروع کرده و میخواد کار کنه و منم سریع صندلی گذاشتم و نشستم پشت سر استادم که منم کارشو ببینم
نشسته بودم دیدم استادم داره میخنده و صدام کرد گفت طیبه ببین منو کشیده
دیدم یه آقا اومده بود و داشت کاریکاتور میکشید و عکس استادمو نشون داد انقدر خندیدیم
خیلی جالب کشیده بود
دیدم به منم گفت که اگر میخواین عکستونو بگیرم و کاریکاتور شما رو بکشم و عکسمو گرفت
اولش نجوای ذهنم گفت عکست خوب نمیشه چرا عکس گرفتی
ولی اصلا توجهی به حرفای ذهنم نکردم و گفتم خیلی هم عالی در میاد عکسام
بعدشم من تو عکس عالی میفتم
و بعد شروع کرد به کشیدن عکس من
وقتی عکسم تموم شد انقدر دندونامو بزرگ کشیده بود کلی خندیدم و همه مون خندیدیم خیلی قشنگ شده بود
بعد پشت سر هم هنرجوهای استادمم کشید و کنار هم گذاشتیم و عکس گرفتیم
و من وقتی دیدم استادم شروع کبه کار کرد سریع گفتم میشه بیام ببینم طراحیتونو
استادم گفت آره بیا بشین و رفتم نشستم و دو ساعت کار نکردم و به دست استادم نگاه میکردم که چجوری طراحی میکنه
خداروشکر میکنم که من رو در چنین فضایی قرار داد تا بتونم پیشرفت کنم
بعد که شروع کردم به طراحی اینبار دقت کردم تا اصولی که استادم گفته بود رو انجام بدم
و خداروشکر که خوب دراومد
وقتی کاریکاتورامونو کشید رفتم از گل سرام بهش بدم بابت تشکر و گل سر قلبی برداشت
از خدا میخوام که کمکم کنه تا قلبی سرشار از عشق و بخشندگی داشته باشم
وقتی ظهر خواهرم اومد تا ازم گل سر بگیره و ببره که بفروشه ، تا غروب طراحی من طول کشید و بعدش با خواهرم برگشتیم خونه
خیلی روز خوبی بود
خدارو بینهایت سپاسگزارم
به نام خداوندی که آسان میکند من را برای آسانی ها
به نام نامی یزدان
چون آنکه برگزید من را از میان این همه خوبان
————–
———————–
خدای بزرگم شکرگزارم به درگاهت برای آگاهی هایی که در این مدار دریافت میکنم
شکرگزارم برای در این مسیر بودن
الهی شکر الهی شکر الهی شکر :)))
●گام 26 خانه تکانی ذهن●
《《《استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق》》》
قانون تجسم خلاق ….
یادمه وقتی کوچیکتر که بودم همیشه شبا روی تختم چشامو میبستم و میگفتم چند سال دیگه کجام
از همون بچگی همیشه اینکارو انجام میدادم
بزرگتر که شدم وقتی با استاد آشنا شدم دیدم
آخ جوووووون این همون تمرینی هست که من عاشقشممممم همون کاری که بهترین حس دنیارو بهم میدههههه
از اونجا به بعد همیشه میرفتیم با دختر خاله هام و خواهرم تجسم
از اونجایی که بچه اول و همینطور نوه ارشد هستم
من مرید بچه ها بودم
همه رو دور هم جمع میکردم و بهشون میگفتم چشاتونو ببندین
یه موزیک لایت پلی میکردم
و میرفتیم تجسم
گوینده داستان من بودم آروم و یواش تجسم میکردم براشون که کجا هستیم
هر کسی کجا قرار داره و در آینده چی میشه
خلاصه که این شده بود
بهترین و زیباترین و رویایی ترین تفریحمون
الان که یادم میاد
جقدر دلم برای اون روزا تنگ شده
فکر میکنم 7 الی 8 سالی هست از اون روزا میگذره.….
—————————-
—————————-
یه جاهایی آدم فکر میکنه که خب پس اگه میخوام تجسم کنم بیام بگم از چه راهی
تازه حتی یه زمانهایی هست که راهشم مشخص میکنیم ناخودآگاه ها کاملا ناخودآگاه
دست خودمون نیست
ولی در صورتی که باید نقطه پایانی تجسم بشه
نقطه ای که روی قله هستیم
تجسم میکردم یه دختر مشتقل هستم آزاد و رها
و میتونم هر جایی که دوس دارم
آزادی زمانی دارم
آزادی مکانی
آزادی مالی
دوتای اول تیک خورد به راحتی و کاملا بدیهی
و در ضمن تجسمات و خواسته ها اینقد راحت و بدیهی تیک میخورن
که واقعا از خودم میپرسم همین چند وقت پیش بودا که آرزوم بود بتونم بیرون از خونه باشم
آزاد باشم از خودم خونه داشته باشم مستقل باشم
تیکش خورد به همین راحتی
ولی بعد از گذر چند وقت همه چی یادمون میره
همه چیییییییی
اینجاس که هر لحظه باید به خودمون یادآوری کنیم
از گچا به کجا رسیدیم
اینا همش با قانون رقم خورده پس بقیه خواسته هامونم میشه
خدایا شکرت پروردگارا سپاسگزارم برای این فرصتی که در اختیارم قرار دادی بتونم
از این شرایط و فرصتی که بهم دادی
امکاناتی که بهم دادی و در اختیارم گزاشتی
بهترین استفاده رو کنم
الهی صدهزار مرتبه شکرت…..
استاد جونم مریم جونم
دوستای هم فرکانشیم عااااااااااشششقتووووونمممم
:)))))
سلام به استاد عزیزم و خانواده عزیز سایت عباسمنش
به نام خدا
خداوند با قدرت فکری که به ما انسانها داده است می توانیم هرطور که بخواهیم زندگیمان را خلق کنیم .
انسانها با قدرت تجسمی که دارند آینده خود را رقم می زنند اما اکثر انسانها در جهت خلق نا خواسته هایشان به صورت ناخودآگاه استفاده می کنند در صورتی اگر از این قدرت اطلاع داشته باشند می توانند خیلی راحت به سمت خواسته هایشان هدایت شوند .
ما می توانیم با جهت دهی آگاهانه افکارمان به سمت آنچه می خواهیم، فرکانس آن را به جهان ارسال کنیم و جهان نیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند، اساس آن فرکانس را در تجربه زندگی ما بازتاب می دهد.
تجسم خلاق یعنی جهت دهی آگاهانه افکار به سنت خواسته هایمان به شکلی که ما به احساس امید ، امکان پذیری و تحقق خواسته هایمان می رساند .
تجسم فکری است می تواند مارا به احساس خوب یا بد برساند احساس ما راهنمای ماست جهت مسیریابی و در جهت رشد بودن یا پس رفت و دور شدن از هدفمان .
با تجسم خلاق ذهن ما خواسته مارا برایمان امکان پذیر می سازد و این باور به امکان پذیری مارا به احساس خوب و در نتیجه به شرایط تجربه خواسته مان می رساند .
تجسم خلاق، وقتی طبق اصول قانون تجسم اجرا شود، قدرت نامحدود ذهنی ما را فعال می کند و آرام آرام با کم کردن مقاومت های ذهنی ما درباره داشتن آن خواسته، ایمانی را در وجود ما فعال می کند تا امکان پذیری آن خواسته را باور کنیم.
در پناه حق باشید.
با سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز و گرامی و سرکار خانم شایسته و همه دوستان عزیز
درود خداوند به شما استاد گرامی که باز هم با یک فایل بسیار بسیار خوب و عالی و پر از نکات کلیدی و کاربردی همه ما را خوشحال و شاد کردین قطعا دیگر دوستان هم این چنین نظری دارند و همه یه جورایی با بنده موافق هستن حقیقتا استاد این فایل را نباید اینقدر دیر در سایت درج میکردین این فایل خیلی جا داره برای تفکر و خیلی نکات کاربردی خوبی در خودش داره که خیلی خیلی نیاز به دقت بیش از حد داره و میشه خیلی نکارت را ازش بیرون کشید و خیلی از نکات را فهمید باید بگوییم که من در این فایل جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم که یکی از سوالاتم همین مسئله تنهایی بود که من خیلی خیلی از بابت این تنهایی خیلی خیلی خوشحال و خرسندم و حتی شده که من یکبار مزاحم دفتر تهران شما شدم از خانم فرهادی سوال پرسیدم و این مسلئه را با ایشون در میان گذاشتم ولی استاد من خودم الان یک سوال و درخواست از شما دارم:
سوال : الان از قبل خیلی بهتر هستم ولی خب هنوز بازم افرادی را می بینم که از وجودشون لذت نمی برم چه باوری در ذهنم ایجاد کنم که افرادی را که نمی خوام ببینم اصلا نبینم و باهاشون برخورد نداشته باشم
درخواست :
استاد لطفا طی یک فایل همین موارد را برای کسب پول و ثروت از طریق کسب و کار خودم باز کنید و توضیح دهید
لازم به ذکر هست که باید بگوییم که من از دو روز پیش برای بار چهارم مجدد دوره روانشناسی ثروت1 را از اول شروع کردم به نگاه کردن ولی با اینکه در دفعات قبل هم نکته برداری میکردم و هم تمرینات را انجام میدادم ولی چرا نمی تونم از طریق کارم پولی کسب کنم حتی اگر شده کمترین مقدار ممکن لازم به ذکر میدانم که بگوییم کسب و کار من اینترنتی هست و خواهشا در این خصوص بنده را راهنمایی بفرمایید
سلام دوست عزیز .جواب سوالتون در حدی که فهمیده ام را خدمتتان عرض میکنم . چند وقت قبل منم مثل شما بودم با یکی از محصولات استاد جان زیاد گوش میکردم بعد در عقل کل بعد مقاله های مختلف که خانم شایسته عزیز نوشتند خلاصه غرق ،غرق بودم اما آن نتیجه عالی را نمی گرفتم تا موقع سرچ کردن اتفاقی به کامنت دوستی برخوردم که راه حل داده بودن چرا نتیجه نمی گیرند وقتی این همه کار میکنند؟ جوابش جالب و کاربردی بود منم استفاده کردم .اینکه قرار نیست که هنذفری اینقدر گوشتان باشد که مشکل شنوای پیدا کنید یا کلا با محصولات خودتون را منظور خفه کنید باید صحبت های استاد باعث شوند افکار و باورها و فرکانسهایت عوض شود تا نتیجه بگیری وگفته بودند ذهنت پر شده از افکار مختلف ،حرفها، شبکه اجتماعی و…چند روز یا حتی هفته کلا محصول را وحتی چند روز گوشی را کلا کنار بگذار تا ذهنت خالی شود.بعد وقتی آمادگی داشتی دوباره شروع کن.منم محصول را دو روز کنار گذاشتم توی سایت نیامدم رفتم پیاده روی ،وفرداش استخر یا کوه یا جایی مدیتیشن کنید ذهنتون خالی شه انصافا برای من جواب داد.صحبت های استاد را جور دیگری میشنیدم بعد دو روز ،شما هم امتحان کنید . نکته دیگر که چرا نتیجه نمیگیریداینه که استاد جان در یکی از سریال زندگی در بهشت با قطع کردن درخچه پیچک مانند از درخت اصلی همچنان از بالا متصل مانده بود و نیفتاد،استاد جان فرمودندباورهای محدود کننده که مشخص هستند مشکل داری راحت هست کار کردن شون اما باورهای محدود کننده ای مثل این شاخه ها هستند که دیده نمی شوند و بد قلقندو در لایه های زیرین هستند که زحمت بیشتری هم دارند وقتی آنها را کار میکنیم تغییر کرد جریانی از ثروت وارد می شود. نکته بعد افکار منفی که داری که به هم متصل اند باعث سرزنش کردن خودو خود کم بینی میشود مثل چرا دیر تر وارد این حوزه شدم یا مهارت کافی ندارم یا بازار اشباع شده… نکته بعد عدم لیاقت و عزت نفس که خودتان را لایق ثروت نمی دانید شاید در لایه های زیرین باورهایتان و… بروید در مقاله ها و عقل کل سرچ کنید دوستان دانا جوابهای فوقالعاده داده اند با توجه به شرایط خودتان راه حل ها را بنویسید وقت بگذارید تا به قول استاد جان جریانی از ثروت وارد شود به صورت معجزه وار
بنام آنکه هر آنچه دارم از آن اوست
سلام بر استاد (توحیدی )
ودرود بر خانم شایسته گرامی
و سلام بر سعیده عزیز (توحیدی)
یکی از بهترین کامنت های که خاندیم (البته تمام کامنت ها فوق العاده است ) این یکی پنج ستاره پلس میگذارممممم تمام کامنت ها تان را قبلا خاندیم
امید وار هستم هر کجای دنیا باشین خوش و آرام باشین
کامنت شان اشک از چشمانم جاری کرد چقدر ضرورت به همچو دیدگاه داشتم و میدیدم چه کنم که پیام نتفکیشن مبایل آمد وقتی که کامنت بگذارید برایم پیام میفرسته سایت عاجل به خاندن کامنت شان کردم و نمیدانم که چه کرد این متن با من اشک از چشمانم جاری شد دقیقا همین لحظه ؛
“”””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””
بچه ها !
شما رو به خدا!
هیچ جا دنبال هیچی نگردین!
فقط توحید!
فقط خدا!
به الله ای که میپرستم قسم میخورم احساس خوشبختی فقط توحیده،عشق فقط توحیده،لذت فقط توحیده.
ثروت داشتن بی نظیره،دوستان توحیدی داشتن عالیه،آزادی زمانی لذت بخشه!
ولی این ها همه ش ابزاریه که تو توحیدی تر بشی،فقط همین!
توحید ثروته،توحید رفیق هم مداره،توحید آزادی زمانی و مالی و مکانیه!
برای همین استاد داد میزنه بچه ها توحید!بچه ها خدا! بچه ها ایمان! بچه ها توکل!
بدون خدا هیچی بهتون حال نمیده!هیچی!
با خدا باشی،نتنها همه چیز بهتون میده،که به خاطر خدا از همونا هم میگذری…
مثل استاد که الان چندماه تک و تنها داره با خدا تو RV عشق بازی میکنه!
دقیقا همین که متن خلاص شد میگفتم کاش خلاص نشه با این قدر آگاهی و کلی انگیزه گرفتم ومن هم میخایم از درس های استاد خود را توحیدی تر کنم روز به روز هرچقدر سپاس گذار استاد عزیزم باشم کمست خدا را بی نهایت شکر برای همین سایت واین بچه های سایت که اینقدر آگاهی به همه مسایل دارن خدا را بی نهاااایت شکررررر
در حفظ الله باشید !
بچسبید به گردن خدا ولش نکنید!
سوارش دوشش بشید و پایین نیاید!
به ادا اطوار های شیطان توجه نکنید!
چقدر آگاهی داشت این فایل نمیتانم بنویسم !
بنام خدایی هدایتگرم
سلام به همه
جهت دهی به افکار را تجسم گویند .
جهت دهی به چیزیکه میخواهیم.
نه به ناخواسته ها و به شکل آگاهانه .
تجسم یعنی کنترول ذهن
تنها راهی رسیدن به خداوند ثروتمند شدن است.
گرچه بار اول که این را تمرین میکنی که
خانه داری
موتر داری
وسایل عالی برای خانه میخری
بهترین لباسها
بهترین وسایل
روابط عاشقانه
هر چیزیکه میخواهی و میبینی قدرت خریداری اش داری
وووووو
و این وقت فقط خدا را قبل از رسیدن به خواسته هایت شکر میکشی ” خدایا شکرت ” برای این همه نعمت .
آنقدر تجسم کنیم که به ثبات فرکانسی برسد و باور داشته باشیم که میشود، میرسیم، میبینیم و لذت میبریم.
تعهد میدهم که ؛
بعد ازین توجه کردن به اخبار منفی و فکر کردن در موردشان و توجه کردن به آدم های منفی و توجه کردن برایشان را قطع میکنم .
خدایا شکرت
استاد شما واقعا که در بهشت زنده گی میکنید.
واقعا هم .
به گفته دوستان منم مدتهاست که اکثر دوستان که قبلا بودم همراهشان را از دست دادم و اصلا نگرانشان هم نیستم .
و تنها دلیلش هم تفاوت فرکانس ها است .
وقتی که تغییر میکنیم جهان خودبخود بقیه کارهارا میکند و طبق قانون جهان هستی
کبوتر با کبوتر و باز و باز
را رعایت میکند .
خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی
خدانگهدار تان
سلام استاد گرامی و دوستان همراه
الهی هدایتم را سپاس، قوانین هستی را سپاس، فراوانی را سپاس
” تجسم ” یعنی جهت دهی افکار به موضوعی در آینده
ما همیشه و هر لحظه در حال تجسم کردن هستیم. یا در جهت مثبت یا منفی.
همین که شب میگیم صبح بیدار شدم فلان جا میرم، فلان کار رو انجام میدم، یعنی تجسم کردن.
بارها و بارها شده که با شنیدن بیماری یا تصادفات و هر چیز منفی، ذهنمون به سمتی رفته که نکنه فلانی هم تو سفر اتفاقی براش بیفته، و بقول استاد داستان میبافیم.
ما از انرژی ذهنی غافلیم، موقعیت های فعلی رو ابدی میدونیم و فکر میکنیم که دیگه تغییر نمیکنه.
قدم اول برای تغییر زندگی؛ اینکه بپذیریم شرایط فعلی مون چیزی جز افکار گذشته مون نیست. ولی تا حالا ناآگاهانه بوده.
” یک تجربه شخصی ”
چندین سال قبل در یک محله غیر از محل سکونت مون دنبال خونه برای خرید میگشتیم .
خونه ای که داشتیم دو خوابه و اتاق هاش بزرگ بود ولی سالنش دوبل بود و من اصلا دوسش نداشتم. اون زمان قانون رو نمیدونستم.
تو ذهنم خونه با سالنی تصور میکردم که دوبل نباشه، ویو به سمت کوه داشته باشه، پرده ها تا زمین بیاد و …. ولی در مورد اتاق ها چیزی نمیگفتم.
خونه ای که خریدیم، دقیقا ویو به سمت کوه، سالن دوبل نیست، ولی همون دو خوابه است. بعدها فکر کردم که خب من میتونستم سه یا چهار خوابه تصور کنم، چرا واقعا ؟! شاید تو ذهنم بزرگ بود، شاید چون خوب بود دیگه پذیرفتم همون رو .
در حالیکه هر چیزی هر چقدر خوب باشه، بازم میتونه بهتر باشه، و زمانی به چیزی میرسیم که تو ذهنمون دست یافتنی باشه.
الان که قانون رو شنیدم، تازه متوجه شدم که اون تجسم ناآگاهانه بوده و میشه مجدد تجسم کرد برای بهتر و بهتر شدن ها.
سپاس بابت اگاهی های دوره
گام 26,خدایا ما رو آسان کن برای آسان شدن رسیدن به خواستههایمان. تجسم خلاق یعنی استفاده آگاهانه از قدرت افکارمان برای ارسال فرکانس خواستههایمان به جهان که این فرکانس باعث هدایت ما به سمت خواسته ها میشود.بزرگ ترین مانع ذهنی ما برای رسیدن به خواسته یا هدف باور ناپذیر بودن آن در ذهن ماست که به دلیل باورهای محدود کننده ای است که داریم باعث ایجاد مقاومت در برابر خواسته ها میشود باعث میشود ذهن ما موانع پیش رو رو برای ما پررنگ تر جلوه دهد تا ما حرکت نکنیم یا اگر در حرکتیم متوقف شویم حالا برای هم مدار شدن با خواسته باید از قدرت تجسم فعال کنیم،چرا?نیاز به امکانات بیرونی،یا هزینه یا جسمی ندارد فقط ایمان میخواد که با تجسم خلاق اتفاقاتی بیفته ایده های میاد دستهای از خداوند کمک میکنه تا ما به خواسته برسیم چونکه با تجسم خلاق ما خواسته رو برای ذهنمان باورپذیر کردیم که وقتی خواسته ای برای ذهن باور پذیر بشه مقاومتهای ذهنی از بین میرن و ذهن هم با تمام قدرت برای رسیدن به خواسته کمک میکنه و یه جمله کلیدی خیلی مهم ما موجودات خالقی هستیم که با توانایی خلق شرایط زندگی خود به دنیا آمده ایم
سلام به استاد بی نظیر و مریم خانوم و همه دوستان .
خدارو بی نهایت سپاس گذارم ک مثل همیشه ب موقع منو هدایت کرد به این فایل بی نظیر که خیلی خیلی احتیاج داشتم به این فایل .
سر شب که رفتم تو سایت کامنت های دوره عزت نفس رو بخونم (چون دوره عزت نفس رو تازه خریدم دارم روش کار میکنم قسمت چهارم هستم )
دیدم که یه فایل جدید روی صفحه اول سایت اومده دانلود کردم گفتم حالا از رو فرصت میبینمش و این فایل دانلود شد و من رفتم کامنت خوندمو قسمت چهارم عزت نفس رو دیدم حدود ساعت 11نیم شب گوشیمو گذاشتم کنار ک بخوابم چون ساعت 6 صب باید بیدار شم اما خوابم نبرد فکرم درگیر بود دقیقا نااگاهانه داشتم به چیزای ک نمیخوام تجسم و فکر میکردم البته چند روزی هس این جوریم هی نجوا های ذهن میاد و تو همون جلسه چهار عزت نفس استاد گفتن ک موقع شروع تغییر نجوا ها هست اما صدای هدایت کننده خدا هم هست تو باید سعی کنی به صدای درونت که صدای ارامش بخش خداونده گوش کنی و من داشتم تلاش میکردم که به نجواهای ذهنم توجه نکنم که دیدم دوساعته با خودم درگیرم و کلنجار دوباره گفتم بجای این فکرا میرم کامنت میخونم بازم رفتم کامنت خوندم و بازم خوابم نبرد این دفعه همون صدای ارامش بخش گفت برو اون فایلی ک دانلود کردی رو ببین و نگا کردم و مو ب تنم سیخ شد چقد نیاز داشتم ب این اگاهی چقد فراموش کرده بودم از قدرت تجسم چقد حالم خوب شد بعد دیدن این فایل. الان که دارم تایپ میکنم ساعت 3 و نیم نصف شبه و با یه حال عالی دارم تایپ میکنم و وقتی ک استاد صحبت میکردن من چقد ب یاد اوردم ک اصلا قبل این ک با این سایت و قوانین اشنا بشم هرچی رو ک خواستم و به دست اوردم قبلا تجسم خیلی قوی روش داشتم با این که اصلا نمیدونستم باید تجسم کنم ولی همش تو ذهنم بود ک من باید تنها زندگی کنم برا خودم خونه اجاره کنم و ماشین 405 داشته باشم و خیلی چیزا دیگ که وقتی فکر کردم دیدم به هر انچه واقعا بهش زیاد فکر کردم و دوست داشتم رسیدم هرچند با تلاش خیلی زیاد اما رسیدم الان چیزا های خیلی خیلی بیشتری میخوام و راضی نیستم اون موقع هم بخاطر افکار محدودم این خاسته های ناچیز رو داشتم دلیلشم اینه که قوانین رو نمیدونستم اما خداروشکر میکنم ک الان با قوانین بدون تغییر خداوند اشنا شدم و هدایت شدم ب این سایت بی نظیر از خدا میخوام که کمک کنه که کنترل ذهنمو بهتر داشته باشم .
انشالله همه بتونیم به چیز های ک دوست داریم برامون اتفاق بیفته فکر کنیم و تجسم .
بازم از خدا سپاس گذارم ک منو هدایت کرد به این سایت بی نظیر خداروشکر .
خدا نگهدار