live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 41 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

734 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    KING MAMMAD گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    سلام به دوستای عزیزم و استاد عباسمنش

    نمیدونین چقدر خوشحال شدم از اینکه استاد توی فایل گفت وقتی که تنها شدین و سرتون خلوت تر شده دارین مسیر درست رو میرین

    دقیقا من توی خوابگاه که بودم وقتی که توی دانشگاه کلاس داشتیم بعدش میرفتیم با همکلاسیام بیرون و بعد از اون هر موقع تایم خالی می‌آوردم روی این آموزه ها کار می‌کردم

    چیزی که الان اتفاق افتاده اینه که نه توی دانشگاه کلاسی هست و وقت منو بگیره و نه اون دوستای من هستن، چون دانشگاه تعطیل شده و همه رفتن به شهرشون اما من موندم توی خوابگاه و گفتم میخام این 3 هفته ای که تنها هستم رو روی خودم کار کنم و دیدم استاد میگه این خودش یه نشونه هست که داری این راهو درست میری

    خدایاااآاا شکرتتتتتتتتت چقدر خوشحال شدم از این موضوع

    حتی من قبلا که خونمون توی جنوب ایران بود تصور می‌کردم چی میشه آدم یه خونه مجردی توی شمال ایران داشته باشه نزدیک به دریا باشه و توی اون حال و هوا، عشق و حال کنه

    الان هیچکس توی خوابگاه ما نیست و من تک و تنهام و خوابگاه ما توی شهر بابلسره که دقیقا چسبیده به دریا و یجورایی یه ساحل اختصاصی فقط برای دانشجو ها هست و من اینجا دارم تنها زندگی میکنم

    از امکانات این خوابگاهم اینو بگم که سالن فوتسال، سالن بدنسازی، زمین چمن طبیعی، زمین والیبال ساحلی، زمین فوتبال ساحلی، سالن تیراندازی، سالن مطاله، سالن تلویزیون که همه اینا رایگان در اختیار ما قرار گرفته

    چقدر این خوابگاه در جای قشنگی قرار داره و این سرسبزی توی پاییز و زمستون و این آب و هوا اینجا واقعا تبدیل به بهشت کرده

    با اینکه 4 ماهه اینجا زندگی میکنم ولی بازم همون شوق و ذوق روز اول توی وجودم هست

    توی مدت دانشگاه اکثر بچه ها از کیفیت غذای سلف اعتراض میکردن اما من نسبت به این موضوع خیلی بیخیال بودم (با اینکه من تحقیق کردم دانشگاه مازندران بهترین کیفیت غذارو توی دانشگاه های کشور میده) و اتفاقی که الان افتاده اینه اینقدر غذا های اینجا خوشمزه هستن که هیچ فرقی با غذای خونگی نداره

    خداجونم واقعا سپاسگزارت هستم که این نعمت های فوق العاده رو وارد زندگیه من کردی و باعث شدی که همیشه شکر گزارت باشم

    امروز روز 555ام هست که توی سایت عضو هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 586 روز

    به نام خدای مهربان

    هفتادو دومین تعهد

    95 درصد مواقع داریم چیزهایی رو که نمیخوایم تو ذهنمون میسازیم به همین دلیل هم اون چیزهایی که نمیخوایم توی زندگی مون اتفاق میفته

    موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته شما یعنی چیزی که الان داریم توش زندگی میکنیم خودمون خلق کردیم پذیرش این نکته اولین قدمه

    افکار ی فاصله زمانی میخواد تا اثرشون مشخص شه یه فاصله زمانیه بین زمانی که شما فرکانس میفرستین و فرکانس تقویت میشه یعنی با یه بار فکر کردن منفی یا مثبت اتفاقی نمیفته با تکرار اون افکار در جهت منفی یا مثبت اون اتفاق میفته که بهش میگیم باور

    وقتی ی فکری بارها و بارها تکرار میشه باور ایجاد میکنه وقتی که باور ایجاد شد اتفاقات رقم میخوره حالا چه فکرهای خواسته باشه چه فکر های ناخواسته

    خدایا منو به مسیر درست هدایتم کن و ایمانمو به خودت قوی کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2225 روز

    به نام خدا

    .

    جهت دهی آگاهانه. ورودی های مناسب . کنترل کانون توجه و تمرکز و نتیجه خلق کردن خواسته ها.

    .

    من خیلی فکر کردم و برای این جلسه وقت گذاشتم چون قبلاً خیلی زیاد از قدرت تجسم برای خلق خواسته هام دریافتی داشتم اما از یه جایی به بعد

    نمیکنم کلا ولی کم و کمتر شد و این همیشه برام سوال بود که چی شد ؟؟؟؟؟ کجای کارم ایراد دارد ؟؟؟

    تا اینکه این فایل را آروم آروم گوش کردم و موندم

    و از خداوند هدایت خواستم تا خداوند بهم گفت

    بنده ی من تو تجسم خواسته های بد را برای خودت داری رقم می زنی وگرنه قانون سر جای خودش هست

    این همه دارند می گویند ما نتیجه گرفتیم پس چرا برای تو نمیشه ……

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    رفتم به درون خودم و دیدم بله به ساعات زیادی

    دارم مواردی را تجسم می کنم که نمی خواهم که دوست شون ندارم که بدم میاد …‌.‌

    بعد هم میگم چرا برای من جواب نمی‌دهد …..

    اومدم گفتم باز هم میام از تجسم های کوچکی که برای رخ دادندشروع می کنم . از خلق کردن هام

    برای خودم میگم

    و پشت سر هم گفتم و گفتم و دیدم نه باز هم ذهنم

    دارد منفی نگری می کند

    حالا اومدم گفتم درست آقای ذهن حق با توئه…

    یه خواسته ی کوچک رو تجسم کردم همون موقع

    و خواسته ام این بود که یه خودش رفتاری از همسرم ببینم به چند دقیقه نکشید همسرم اومد

    و گفت : سلام خانم … به به خانم … حال شما ؟؟؟

    و به خودم گفتم : ببین قانون دارد کار می کنه از ساعت هم بهتر کار می کنه . اگر برای من نمیشه

    خودم دارم رقم می زند که نمیشود .

    بعد همین را به خودم بارها و بارها و بارها گفتم و

    گفتم و گفتم . تکرار کردم ‌ خوشحالی کردم که قانون دارد جواب می دهد . به خودم جایزه دادم .

    و الان هم همین نتیجه را اینجا نوشتم و مکتوب کردم خدا را بی نهایت سپاسگزارم.

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم برای قدرت قانون تجسم خواسته ها الهی شکر الهی شکر الهی شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زری گفته:
    مدت عضویت: 822 روز

    به نام خداوند اجابتگر خداوند هدایتگر رزاق روزی دهنده

    سلام

    تجسم به نظرم اون چیزیه که من بیشترین نتایج رو ازش گرفتم آگاهانه و ناآگاهانه

    استاد شما چقدر درک بالایی از قانون دارین و چقدر خوب توضیحش میدین تنها کسی هستین که من این جمله رو ازتون شنیدم:تجسم چیزی نیست غیر از اینکه دارید به یه موضوعی فکر میکنید

    و چقدر این جمله تشخیص اصل از فرع رو راحت میکنه

    اینکه نری تو حاشیه و فقط تمرکزتو بزاری روی اصل که توجه به خواسته هاست

    اصل اینه که در هرلحظه نوع نگاهت رو به همه چیز به شکلی تغییر بدی که احساس بهتری بهت بده تو این ایام عید یه چیزی که با شرایط و اتفاقات برام خیلی بولد شد و خوب برام جا افتاد اینه که همیشه میشه جور دیگه ای نگاه کرد اوضاع هرچقدر سخت و بد باشه بازهم کلی نکته مثبت و کلی چیز هست برای سپاسگزاری

    اون اول که من تازه اسم قانون جذبو شنیدم و کتابهاشو خوندم چند وقت بعدش یه روز داداشم در اتاقمو باز کرد و یه کامپیوتر گزاشت روی میزمو رفت گفت این مال تو نو بود مال من بود من هاج و واج مونده بودم آرزوم بود ولی باورم نمیشد که بشه و از جایی که فکرشو هم نمیکردم خواسته من اجابت شد فقط با قدرت تجسم خلاق

    بعد از اون من این کارو ادامه دادم گاهی وقتا آگاهانه گاهی هم نا آگاهانه ولی به خیلی از خواسته هام رسیدم

    حتی در جهت منفی به بی نهایت ناخواسته رسیدم که با قدرت تجسم خودم خلقش کردم و هرچی بهش فکر میکنم بهتر درکش میکنم

    از مشتری هایی که پول نمی دادن چون من از قبل فقط به این فکر میکردم که الان میاد و پول نمیده یا از مشتری های که گیر میدادن سخت گیر بودن که چرا کار من اینجوریه اونجوریه و..‌.

    دوست دارم بیشتر در جهت مثبتشو بگم که به خودم این باورو بدم که امکان پذیره رسیدن به هر آنچه بخواهی من آرزوی یه گوشی موبایل داشتم و با تجسم دارمش من یه آدمی بودم که زندگیم به بطالت میگذشت ارزو داشتم یه کاری یادبگیرم یه کاری انجام بدم یه منبع درآمدی داشته باشم و بهش رسیدم بعدش آرزوم بزرگتر شد که برای بقیه کار نکنم برای خودم کار کنم و بهش رسیدم وسایل کارمو همش تصور میکردم گوشه اتاقم ولی گرون بود نمیدونستم چجوری از کجا اما شد خدا بهم داد اجابت شدم الان تو زندگیمه مدتهاست که دارمشون بعد از اون آرزوی مشتری های خاص با ویژگی های خاصی رو داشتم که اونارو هم تجربه کردم درآمدهای خاص میخواستم اونو هم تجربه کردم

    یادمه از بچگی آرزوی یه اتاقو داشتم که پنجره داشته باشه چون من تا زمان نوجوانیم اصلا اتاقی نداشتم کمدی نداشتم محیط شخصی نداشتم ولی الان اتاق من مثله بهشته در اتاقم رو به حیاطه و در کاملا شیشه ای از بالا تا پایین شیشه است این یعنی یه ویوی کامل از محیط روبروم حالا محیط روبروم چیه؟یه باغچه پر از گل و گیاه و درختای خوشکل و سرسبز و آسمان آبی پهناور هر روز یه ارکست سمفونی جانانه از صدای هماهنگ پرنده ها دارم که انگار وسط جنگلم خیلی لذت بخشه ،من درمورد این خواسته به بیش از اونچه که در بچگیم تصور میکردم رسیدم من فقط عاشق پنجره بودم ولی خدا منو لعلک ترضی کرد بهترین اتاق خونه بهترین ویو مال منه

    یه سفرهایی ارزوم بود که تجربش کردم دقیقا یادمه روی ارتفاعات ماسال اون بالا بالاها بودم صفحه گوشیمو باز کردم که از ویو عکس بگیرم دیدم ویوی روبروی من دقیقا دقیقا دقیقا بک گراند گوشی منه متحیر شدم باورم نمیشد اما خداوند پاسخ میدهد

    اگه بخوام مثال بزنم هزار صفحه هم که بنویسم تمام نمیشه باید تک تک وسایلمو بنویسم تک تک لباسهام حتی ایرپدم باورتون نمیشه چقدر تصورش میکردم ، حتی ماشینم وای وای ماشینم که یه معجزه بود تمام جاده هایی که رفتم حتی دوره هایی که از سایت خریدم باشگاهی که رفتم کلاسها و دوره های مختلفی که شرکت کردم ،رشدی که از لحاظ مالی کردم پول های بزرگی که وارد زندگیم شد پس اندازم …‌…‌

    من تازه میفهمم هر آنچه که به دست آوردم با قدرت تجسم خلاق بود و زمانی به دستشون آوردم که باور کردم که امکان پذیره که میشود زمانی محقق شد که من لذت بردم از همون چیزی که داشتم اونوقت خدا بهترشو بهم داد من به احساس رضایت رسیدم از لحظه حال و خدا اجرشو به شکل نعمت و ثروت و سلامتی و به شکل خواسته هام وارد زندگیم کرد

    این فایل باعث شد جور دیگه ای به داشته هام نگاه کنم به نعمتهایی که وارد زندگیم شده به دلیلی که این نعمتها وارد زندگیم شده متفاوت نگاه کنم

    اینکه میگین تضادها نعمته ،واقعاااا نعمته الان بهتر میفهممش که چقدر به سپاسگزارتر شدنمون کمک میکنه و اینکه قدر داشته هامون رو بدونیم منی که تا سالها حتی یه اتاق یا یه کمد شخصی نداشتم الان خیلی قدر اتاقم و وسایلمو میدونم منی که مدتها و شاید سالها پیاده بودم مسافتهای طولانی رو پیاده میرفتم الان خیلی بیشتر قدر ماشینمو میدونم منی که تو بچگیم در فقر بود آرزوی یه لباس و اسباب بازی و حتی آرزوی یه تیکه گوشتو داشتم الان خیلی بیشتر قدر شغلمو پولمو داشته هامو میدونم

    تقریبا ده روز پیش یه مشکلی برام پیش اومد که من دوست ندارم توضیح بدم تمرکز کنم رو نکات منفی ولی اوضاع جوری بود که من نفس نمیتونستم بکشم اصلا نفسم بالا نمیومد مثله یه ماهی که از آب میکشی بیرون بالا پایین میپره و داره میمیره منم نفس نفس میزدم و نمیتونستم نفس بکشم خلاصه که اون اتفاق خیلی سخت بود ولی خیلی سپاسگزارم که اون موضوع برام پیش اومد چون اصلا دیدگاه منو خیلی تغییر داد و منو خیلی سپاسگزارتر کرد خیلی باعث شد که قدر داشته هامو بدونم حتی قدر یه نفس کشیدنمو قدر یک نفس راحت یه نفس عمیق

    واقعا که قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری

    چقدر ما باید درسها بگیریم از این زندگی تا بزرگتر بشیم

    اگر میتونی نفس بکشی خوشبخت ترین انسان روی زمینی اگه میتونی راه بری ببینی بشنوی تو خوشبختی اینا سرمایه های زندگیمونن که باید قدرشونو بدونیم خانوادمون سلامتیمون شغلمون شخصیتمون اینا نعمتن اینا ثروتن اینا سرمایه ان مطمئن باش همین لحظه کلی نعمت تو زندگیت داری که نمیبینیش

    خدایا چشم مارو به روی نعمتهای زندگیمون باز کن

    من مطمئنم همینطور که به تمام این آرزوها و داشته ها رسیدم به هرآنچه که بخوام میتونم برسم هدف امسال من ساختن کسب و کار مورد علاقمه وارد شدن بهش و پیشرفت کردن توی اون کار و اولین هدایت من در مورد این هدف این بود که از قدرت تجسم خلاق استفاده کن همونطور که تورو به خیلی از خواسته هات رسوند به هرآنچه که بخوای هم میتونی برسی چون این قانون بدون تغییر خداونده

    خدایا شکرت

    درپناه رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلامی گرم وصمیمی خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان

    و همه ی دوستان عزیز

    گام بیست و ششم از خانه تکانی ذهن/استفاده ی آگاهانه از قدرت تجسم خلاق

    خدایا شکرت به خاطر این همزمانی هایی که برام اتفاق میفته من در حال حاضر توی قدم دوم دوره ی 12 قدم هستم و خیلی خوشحالم که تواین قدم قراره درباره ی تجسم خلاق استاد توضیح بدن و چقدر لایو امروز هماهنگ بود با آگاهی های این دوره ی بی نظیر

    تجسم چیزیه که همه ی ماها در طول روز داریم انجامش میدیم البته 99 درصد ما بصورت ناآگاهانه و در جهت منفی (خلق ناخواسته ها)ازش استفاده می‌کنیم

    چون از این قدرت ذهنی که خداوند به ما داده غافلیم و اصلا باور نداریم که میتونیم با افکار و توجه مون شرایط زندگی مون و هر جور که بخوایم رقم بزنیم این واقعیت 99 درصد آدم ها هستش من هم قبل از آشنایی با قوانین و این مفاهیم همچین طرز تفکری داشتم دیگه دقیقا مثل بدنه ی جامعه فکر میکردم و عمل میکردم

    ولی خداروشکر از وقتی که هدایت شدم به این مسیر دارم تمام سعی مو میکنم اولا قدرتی که خداوند توی خلق زندگیم بهم داده رو باور کنم و بتونم آگاهانه افکارمو جهت دهی بدم و طبق این آگاهی ها عمل کنم البته میخوام بگم هنوز در نقطه ی شروع هستم خیلی وقتها میشه کمالگرایانه با خودم رفتار میکنم و انتظارات بیجایی از خودم دارم چون که نمیخوام تکامل و طی کنم اما هرچقدر که با این آگاهی ها پیش میرم درکم از قوانین و عملکرد جهان بیشتر میشه

    میخوام اینو برای خودم بنویسم که هربار این قوانین برام مرور بشه که شرایط در حال حاضرم،موقعیت الانم دائمی نیست شرایطی که الان دارم بخاطر افکاری که در گذشته داشتم اگه ناراضی هستم از شرایط فعلی میتونم با تغییر افکارم زندگی مو اونجوری که بخوام رقم بزنم این توانایی خلق کنندگی که خدا بهم داده و باید در مسیر درست و در جهت خلق خواسته هام ازش استفاده کنم

    که هرچقدر بتونم روی باور به خداوند روی باور به قدرت خلق کنندگی خودم روی ایمان به نعمت های خداوند کار کنم و این افکار و تقویت کنم در وجود خودم راحت تر میتونم از این قدرت تجسمی که خدا به من داده در راستای خلق خواسته هام استفاده کنم

    دیگه فارغ از شرایط کنونی که توش هستم فارغ از هر چیز دیگه ای میتونم زندگی مو متحول کنم

    و یادم باشه که کوچکترین تغییر مثبت نتایج بزرگی ایجاد می‌کنه، کوچکترین حرکت درست در مسیر خواسته هام نتایج بزرگی برام رقم میزنه و نباید نسبت به خودم کمال‌گرا باشم باید به خودم فرصت بدم و بدونم این مسیری که توش هستم مثل هر چیز دیگه ای برای اینکه هر بار توش بهتر و بهتر بشم نیاز داره به تمرین و تکرار

    استاد در مورد تجسم گفتید که زمانی که تو اون شرایط سخت توی بندرعباس بودید به رویاهایی که داشتید(اتوبوس مسافرتی،طبیعت و یه زمین بزرگ و……)فکر می‌کردید و تجسم می‌کردید و احساس تون عالی بود و مطمئن بودید که به این رویاها می‌رسید به خودم گفتم پس چرا تو فکر میکنی رویاهات دور از دسترسه چرا فکر میکنی خواسته هایی که داری دست یافتنی نیستن تو هم میتونی به رویاهات فکر کنی تجسم کنی اصلا هم با این کارت توهم نزدی چون این ذهنه توئه که داره اتفاقات و رقم میزنه تو اگه باور کنی می‌شود خدا راهو بهت نشون میده اگه باور نکنی دیگه چه انتظاری داری قدم اول باید باور کنی تویی که داری با ذهنت با افکارت زندگی تو خلق میکنی بعدش خداوند هدایتت میکنه قدم به قدم درها رو به روت باز میکنه

    همه چیز میتونه تغییر کنه فارغ از اینکه الان شرایطتت چجوریه به شرطی که تعهد، ایمان، استمرار داشته باشی.

    بازهم مثل همیشه بی نهایت سپاسگزار و قدردان زحمات شما عزیزان هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علیرضا قلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2537 روز

    الهی به امید تو…

    گام 26، استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلاق.

    سلام استاد مهربون و نازنینم، سلام به همه دوستان عزیزم در سایت عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوندم بابت این فرصت دوباره،

    نکته‌ها:

    ️تاثیری کارها و اعمال خودم رو در جهان اطرافم ببینم و خودم رو تحسین کنم،

    ️هر بار که روی خودم کار کنم بازم جا داره که از اینی که هستم بهتر بشم یه صورت تکاملی،

    ️خلق خواسته هام با قدرت تجسم،

    ️افکار و باورهای من زندگیم رو خلق میکنه،

    ️فارغ از همه محدودیت ها از نوع جنسیت و سن و کشور و وضعیت مالی و ارتباطی و سلامتی میشه اوضاع رو اونجوری که دلمون میخواد تغییر بدیم،

    ️تجسم یعنی فکر کردن در هر شرایطی با جزئیات و تصور یک موضع،

    ️تجسم جهتی دهی افکار به موضوعی در آینده هست،

    ️آگاهانه مراقب افکار و ورودی هام باشم،

    ️شرایط فعلی من نتیجه افکار خودم هست،

    ️مسئولیت تمام جنبه های زندگیم رو بپذیرم،

    ️از عوامل بیرونی تاثیر نپذیرم،

    ️یه فاصله زمانی بین فرکانسها و اتفاقات هست،

    ️آگاهانه بیام افکارم رو کنترل کنم و با تکرار افکار مناسب باورهای هم جهت با خواسته توی ذهنم بسازم،

    ️ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست،

    ️تنها راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدن هست،

    ️خدارو میشه با دیدن به نعمت هایی که دارم توی زندگیم ببینم،

    ️بهترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی باورهام و افکارم هست،

    ️شرایط سخت برای کمک به ما میان تا ما متوجه بشیم که باید تغییر کنیم،

    ️شرایط سخت مارو در برابر نعمت هایی که داریم سپاس گذار تر میکنه،

    ️این من هستم که همچی رو میتونم تغییر بدم با تغییر کانون توجه خودم،

    ️من نباید به عوامل بیرونی واکنش نشون بدم، باید آگاهانه در مقابل شرایط نامناسب افکارم کنترل کنم تا نتیجه دلخواهم رو بگیرم،

    ️واکنش گرا به شرایط نادلخواهم نباشم،

    ️کامل گرا نباشم و به خودم سخت نگیرم و قانون تکامل رعایت کنم،

    ️من به راحتی میتونم به هر آنچه که می‌خوام برسم، وقتی که قدرت ذهنم رو درک کنم، و از قدرت تجسمم در مسیر رسیدن به اون ها استفاده کنم،

    ️نگران چجوری اتفاق افتادن رویاهام نباشم، و بسپرم به خدا و سمت خودم رو درست انجام بدم،

    ️نگران نظر و نگاه بقیه نسبت به خودم و کارهام نباشم و به مسیر توحیدیم شک نکنم،

    ️نتایج کوچیک رو ببینم و به خودم بگم تا ایمانم قوی تر بشه،

    ️در مورد رویاهام و خواسته هام با کسی حرف نزنم،

    ️دنبال تایید قانون توی زندگیم و جهان اطرافم باشم،

    ️وقتی روی خودم کارم میکنم جهان مارو با شرایط و اتفاقات و افراد مناسب با باورهام و افکارم رو وارد زندگیم می‌کنه،

    ️از اوقات تنهاییم لذت ببرم و از این فرصت برای بهبود خودم استفاده کنم و به چشم نعمت بهش نگاه کنم،

    ️از صحبت کردن در مورد خواسته هام برای تقویت قدرت تجسمم استفاده کنم،

    ️به شرایط فعلیم کاری نگیرم و به چیزایی که در آینده می‌خوام فکر کنم مثل بچه ها،

    ️وقتی جهان تعهد من رو ببینه نتایج هم تغییر میکنه،

    در مورد تصدیق این موضع من یادم دوران سربازی خیلی دوست داشتم برم منطقه خدمت کنم حالا منطقه کجا بود اصلا؟

    بعد دوره آموزشی من توی تقسیمات افتادم یگان تکاور لشکر 58 ذوالفقار شاهرود، یک پادگان بسیار بزرگ و سخت گیر همون‌جوری که از اسمش میشه فهمید،

    از اونجایی که من تک پسر بودم میشد که خودم رو انتقال بدم به شهر خودم مشهد ولی چون با خونواده یکمی اون دوران مشکل داشتم اینکارو نکردم و دوست داشتم ازشون دور باشم و فکر میکردم اینجوری بهتر باشه که اینجوری هم شد…

    چه دوران خوب و لذت بخشی بود واقعا خیلی به من کمک کرد خدمت سربازی، هم شخصیتی و هم تجربی،

    روز تقسیم من توی جای گزینی بودم دو روزی بود که به پادگان خودم رو معرفی میکردم، صبح و ظهر و شب بعد وعده غذایی ما نظافت میکردیم، روی زمین بدون تشک با یک پتو می‌خوابیدم و نگهبانی آسایشگاه هم بود، روز سوم فرمانده لشکر به همراه فرماندهان گردانها اومد، و تقسیم شروع شد…

    من یه آرامش خواستی درونم بود، انگار میدونستم که هرجایی که برم همونجا بهترین جاست، یکی از فرمانده ها با این سوال که چه کسی کار فنی یاد داره شروع به صحبت کرد بعد من دستم رو بردم بالا و برای یگان مهندسی انتخاب شدم،

    بعد اتمام تقسیم من خودمو به یگان مهندسی معرفی کردم بعد گذشت چند روزی و وظایفی که به ما محول شده بود چند سرباز که از گروهان پاکسازی واقع در منطقه دهلران که از توابع ایلام برای ترخیص و اتمام خدمت سربازی به لشکر اومدن و از زبون اونها من با منطقه آشنا شدم‌…

    منطقه یعنی منطقه جنگی، گروهان ما مسئول پاکسازی مینهایی بود که در گذشت به واسطه جنگ عراق و ایران به جای مونده بود، و ارتش با قبول پروژه از شرکت نفت و خنثی سازی اونها و انهدامشون توسط نیرو هاش کسب درآمد میکرد،

    بچه ها میگفتن اونجا خیلی راحتی فقط بدیش اینکه راه دور هست و هواش گرمه ولی بقیه موارد خیلی خوب هست و مثل بهشت،

    من و چند تا از دوستانم خیلی دوست داشتیم که بریم منطقه و خیلی بهش فکر میکردیم و در موردش صحبت میکردیم ولی هرچی زور می‌زدیم به در بسته می‌خوردیم، ولی ناامید نمیشدیم تا اینکه بعد گذشت 3 ماه یک روز بعد صبح گاه دیدیم جانشین فرمانده داره میاد به سمتمون، وقتی نزدیکمون شد گفت کی دوست داره بره منطقه و ما پریدیم روی هوا و با دو رفتیم به سمتش، برگه مرخصی و اعزاممون رو همونجا توی فضای باز سرپا نوشت و امضاء کرد و گفت همین الان برین و لوازمتون رو جمع کنین و خودتون رو به منطقه معرفی کنین،

    بعد کاشف به عمل اومد که فرمانده لشکر با فرمانده گردان ما به مشکل خوردن و گردان ما رو به کل تبعید کرده بود به منطقه که جلوی چشمش نباشیم، سود برای ما و سختی برای کادری ها،

    از بس این خواسته در ما قوی بود که این اتفاق افتاد و خداوند مارو از این طریق به خواستمون رسوند، یادش بخیر بسیار دوران لذت بخش و پر از تجربه های زیبا برای من بود،

    یادمه بعد خدمت هم من بخاطر علاقه ای که به همسر عزیزم داشتم و عاشقش شده بودم با خونوادم مشکل داشتم و مخالفت میکردن با ازدواج ما، سر همین موضوع هم من خدمتم رو نیومدم شهر خودم،

    دیگه خسته شده بودم از این همه جنگیدن و به خدا گفتم اگه قرار ما به هم برسیم این دفعه خیلی متفاوت به خونواده میگم اگه قبول کردن که شکرت اگه هم قبول نکردن هم شکرت دیگه حرفش رو نمیزنم…

    خیلی دوست داشتم به این خواستم برسم و خیلی هم بهش فکر میکردم ولی چون خیلی بهش چسبیده بودم و میگفتم نه فقط من همین می‌خوام اتفاق نمیوفتاد، وقتی که رهاش کردم و سپردم به خدا اوضاع تغییر کرد و این خواسته من محقق شد، الان بعد گذشت 12 سال زندگی من یک زندگی رویایی دارم، البته ناگفته نباشه از بعد عمل به آموزش های استاد عزیزم رویایی شد… دو فرزند سالم خداوند به من هدیه داده و یک رابطه رویایی که هر روز داره قشنگ تر هم میشه با همسرم و فرزندام و اطرافیانم،

    یک خونواده عالی دارم و همه اعضای خونوادم عاشق منن،

    دوستای خوب، شرایط خوب از لحاظ مالی، آزادی در تمام جوانب و سلامتی که بزرگترین نعمت من هست، الهی شکر من راضیم و هر روز داره بهتر هم میشه و این هارو وقتی به دست آوردم که پذیرفتم خودم مسئول زندگی خودم هستم،

    خودم با دست خودم این شرایط به ظاهر نامناسب رو ایجاد کردم و خودمم میتونم تغییرش بدم،

    ماشین صفر کیلومترم رو همینجوری و با پیروی از هدایت الهی به دست آوردم،

    موتور تریل رویاهام رو هم باز خداوند از طریق دستان بی نهایتش وارد زندگیم کرد جوری که حتی فکرشم نمی کردم،

    مغازه کوچیکی که دارم رو هم به همین شکل به دست آوردم…

    اینها وقتی وارد زندگیم شد که من همیشه این موضع برام مهم بود که به راحتی به خواسته هام برسم و نخواد زجر بکشم، همیشه بهشون فکر میکردم و با همون موتور طرح هندا 125 سی سی میرفتم عشق و حال و مطمئن که یه روزی به اون موتور تریل میرسم…

    البته که این آخر کار نیست هنوز من کلی خواسته دارم، چون ماشین و موتورهای بهتری هست، مغازه های بزرگتری هست، ثروت بیشتری هست، روابط زیباتری هست، سلامتی و انرژی جسمانی بیشتری هست، دوستای خوب بیشتری هست، مشتری های متفاوت تری هست، عزت نفس بالاتری هست، شخصیتم میشه قویتر بشه، آگاهی عمیق‌تری هست و جایگاه والاتری نسبت به قبلاً نزد پروردگارم…

    امیدوارم که بتونم این قدرت بی انتهایی که خداوند به من عطا کرده رو از یاد نبرم و ازش در مسیر خدمت به خودم استفاده کنم، امیدوارم تا به عهدی که بستم وفا کنم و بتونم در مقابلش تسلیم تر باشم، امیدوارم تا بتونم عاشقانه زندگی کنم از این فرصت به خوبی استفاده کنم،

    خدایا منو به را راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کنم، الهی آمین‌… عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سارا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1523 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خدایی که خالقه، مالکه، مدیر و عوامل بیرونی رو می چینه و دانای نهان و آشکار… این خداییِ که میشه گفت الحمدلله رب العالمین… این خداییِ که میشه بهش توکل کرد… این خداییِ که عاقبت امور فقط دست خودشه… این خداییِ که میشه با یقین بگم: ایاک نعبد و ایاک نستعین… خدای نازنینم، من به تو محتاجم… من در کیهان و کهکشان اندازه سرسوزنی هم نیستم… حتی اختیار نفس هام رو هم ندارم… رفیق شیرین من، قلبم رو منور به نورت کن و ذهنم رو با قلبم هماهنگ کن تا به صلح برسم…‌ عاشقانه دوستدارم رفیق دلبرم

    سلام به استاد نازنینم

    سلام به مریم جانم

    سلام به دوستان مدار بهشت

    و سلام به سارا، بنده ی خوب خدا … که آروم آروم داره براش جا میفته که جهان داره چطوری کار می کنه

    استاد عزیزم من بعد این مدت شاگردی و بالا و پایین شدن و تو در و دیوار بودن، تازه دارم کمی درک می کنم چی به چیه….

    خدایا من فهمیدم که عوامل بیرون از من قابل کنترل نیستن…. من نمی تونم اونا رو کنترل کنم…‌ من فقط می تونم فرکانس های خودمو کنترل کنم… فقط همین… فقط همین…‌ و بعد رب العالمین با توجه به فرکانس های من، عوامل بیرونی رو برام می چینه… این یعنی نیاز نیست من دنبال عوامل بیرونی باشم… دنبال رفیق هم مدار باشم… دنبال ثروت باشم… دنبال شاگرد خوب باشم… دنبال مشتری خوب باشم… من فقط کافیه روی خودم کار کنم و فرکانس های خوبی به جهان بفرستم… این فقط تحت کنترل منه…

    خدایا شکرت بابت این آگاهی و درک

    خدایا بر درک من بیفزای

    ای خدای مبااااارک، به فرکانس های هماهنگ من خیر و برکت عنایت کن و فرکانس های ناهماهنگم رو پاک کن و تبدیلشون کن به حسنات…. انک انت الوهاب… انک انت الغفور الرحیم…. انک انت الفضل العظیم… انک انت الرزاق الکریم

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    امروز نامبرده به خاطر محیط ناآشنای جدید شغلی، نجواهای ذهنم داشت اذیتم می کرد… داشتم مغلوب نجواهای شیطان میشدم… خدا ساعت 5 صبح بیدارم کرد و باهام حرف زد و منو برد تو فایل نتایج دوستان از آموزه های استاد عباسمنش 4… که آقا هادی صحبت می کنه… و این جملات گوهربار: « چونکه خداوند منو وارد این شغل کرده و مجموعه اتفاقاتی معجزه وار رخ داده تا من وارد این شغل بشم، چون خداوند آگاه به ضعف های من، به توانایی های من، به مأموریت الهیم ، و من باید تسلیم باشم…. من باید تسلیم باشم… نباید جا بزنم… من اینجا باید ظرفم بزرگتر بشه… دقیقاً مثل الهامی که به استاد کرد که تو 30 تا کلاس حرف بزنه… به اندازه ای که من بهتر میشم، شرایطم بهتر میشه… ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفته، قلبت میگه اینجا باش ، پلن خدا میگه اینجا باش، اوکی تسلیم باش، تو هیچی نمی دونی،

    باید ادامه بدی و اگر ادامه بدی نتایج خیلی بزرگه… کِی می تونی ادامه بدی؟؟ وقتی ایمان داشته باشی این چیدمان خداست و تسلیم باشی و درگیر نجواهای شیطان نشی و بفهمی که این برات خوبه و بفهمی که این سختی کار برات خوبه و ادامه بدی و انگیزه بگیری ازش»

    سارای عزیزم به پلن خدا ایمان داشته باش

    این بهترین مسیر برای رشد توعه… باورش کن… صبر کن… ایمانت رو الان باید نشون بدی… درها باز میشه… کمک های خدا از راه میرسه… اینجا باید رشد کنی… عوامل بیرونی رو تو نمی تونی کنترل کنی، پس بسپارش به خدا… و فقط تلاش کن فرکانس های خواسته و نور ارسال کنی… این فقط تحت کنترل توعه… اینو عالی انجام بده و ایمان داشته باش خدا سهمش رو عالی انجام میده…

    سارای عزیزم یادت بیار چطور معجزه وار وارد این شغل شدی…

    اول جریان هدایت بهت گفت: وسایل هات رو جمع کن و ببر خونه

    بعد مدیر یکی از مدارس زنگ زد و درخواست کرد امسال باهاشون همکاری کنم و منم تسلیم جریان هدایت شدم و قبول کردم و از مدرسه قبلی اومدم بیرون

    و اواسط شهریور همکارم تماس گرفت و پیشنهاد داد تا در مرکز مشاوره باهاشون همکاری کنم و منم تسلیم جریان هدایت شدم

    و بعد با حال خوب در مدرسه ها برای مشاوره می رفتم و کلی لذت می بردم

    تا اینکه قرار شد من بشم ارزیاب تخصصی مرکز… و وقتی برای مصاحبه رفتم… مسئولش کلی منو ترسوند که چقدر مسئولیتم سخت و حساسه… تا جاییکه داشتم منصرف میشدم و با قرآن تونستم حالمو خوب کنم…. ولی انگار هنوز ته دلم می ترسم… گاهی این نجواها پررنگ میشن …

    خدایا این چیدمان توعه… قطعاً این بهترین پلنِ… شیطان ذهنم داره میگه: تو نمی تونی و لیستی از ناخواسته ها برام میاره بالا…. و یادم میاد قانون کلّٰا رو در سوره شعرا که به موسی گفت… هرگز اینطور نیست، تو می تونی شرایط رو و انرژی رو به شرایط دلخواهت تغییر بدی….

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نازیلا محجوب گفته:
    مدت عضویت: 535 روز

    سلام استاد جان

    این فایل مثل همیشه پر از آگاهی‌های ناب بود

    اونجا ک گفتین دوستانی ک در مدار شما نیستن حذف میشن، تنها میشی که رو خودت کار کنی

    بخدا قصه‌ی من همینه

    من یک تعدادُ آگاهانه حذف کردم و دایره روابطم کمتر کردم و یک تعداد خودش کمتر شده حضورشون در زندگیم

    البته من فک میکردم مشکل در منه ، من خیلی اندک گیر شدم چی شده که با هرکی حال نمیکنم، دنبال خدا در افراد هم نیستم فقط رفتارهایی میبینم که با من در تفاوته ، مثلا یک سری بی تفاوتی‌های محض

    اولش گمانم براین شد شاید توجه کردم رو این، ولی هرچه میگذره من رهاترم، من دیگه نیاز به هیچ توجه‌ایی ندارم، من حتی ماهی دو یا سه بار بهم زنگ میاد،دیگه اصن دوست ندارم زیاد صحبت کنم ، زیاد دلیل بیارم، توضیح بدم ،قانع کنم دوستانو

    فقط یک آرامش دور خودم کشیدم، از شبکات اجتماعی به دورم، گه گاهی میرم یک شعر جدید پست میکنم چون گاهی مینویسم

    دیگه یوتیوب هست که مصاحبه افراد ببینم

    وتسپ زیاد نیستم

    به قول شما این شرایط باعث شده بیشتر رو خودم کار کنم، بیشتر تکیه کنم به خدا، بیشتر فرصت برا مطالعه داشته باشم

    خیلی ممنون استاد عزیزم که با شنیدن این فایل من به جواب رسیدم

    بس که خودمو ملامت میکردم که نازی اصلاح شو

    روابط خودتو درست کن

    حال من نه حرف بدی، نه کار بدی انجام میدم ولی آنچه راهم میبینم در خور خودم شایسته خودم نمیبینم

    همینه ک من تنهایی را انتخاب کردم با تعداد محدودی از کسانی ک واقعن دوستم هستند .

    هدایت خدا باعث شد دیگه در خودم دنبال عیب نباشم بدانم مدار من در حال تغییره و طبیعیه که یک سری آدمها حذف بشن از زندگیم و کمک الله، براینکه من رو خودم بیشتر کار کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 525 روز

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و مریم جان

    سپاسگزارم بابت بر پایی دوره خانه تکانی ذهن

    من در مرحله از زندگیم در مسیر درست بودم و لذت می‌بردم اما از یه جایی به بعد به علت آگاهی نداشتن به این موضوعات از مسیرم خارج شدم مشکلات و مسائل حل نشدنی و کلی دغدغه برام پیش اومد اما خیلی خیلی برام سخت بود که قبول کنم این خودم بودم که خلقش کردم با اینکه وقتی مرورش میکردم میدیدم از هر چی ترسیدم و توجه زیادی بهش کردم تو زندگیم داشتم و نمی‌خواستم بپذیرم نتیجه افکار منه من خالقشون بودم و ماه ها درگیر بودم با خودم

    یه روز به خودم گفتم این که نپذیری قرار نیست چیزی حل بشه اومدم کل اتفاقات خوب زندگیم رو بررسی کردم که خواسته های من بودن و من بهشون رسیدم ینی با افکارم خلقش کردم پس در مورد منفی هام همین قانونه و آروم آروم پذیرفتم

    بعدش سعی کردم یاد بگیرم که چطور میتونم تجسم درست و به نفع خودم خلق کنم

    بعد اومدم نصبت به فکت های گذشته که داشتم تجسم سازی رو دوبار شروع کردم اما ایندفعه آگاهانه

    زندگی فعلیت هر جوری که هست اوکی

    اما همه چیز می‌تونه تغییر کنه

    اینم با افکار خودم

    من شروع کردم به کار کردن روی خودم و واقعا تغییرات شروع شد و در طی چند ماه مشکلات و دغدغه های من تموم شده بودن و واقعا که این کنترل ذهن چقدر عالیه و آرامش رو به زندگیت میاره

    بعدش هدایت شدم دوره 12قدم که تا این لحظه قدم چهارم هستم که تازه این قدم رو شروع کردم

    و خیلی با جدیت دارم روی خودم کار میکنم

    و خیلی تجسمم برام راحت تر و لذت بخش تر شده

    و خیلی خیلی خوشحالم که خودم خالق زندگی خودم هستم و اونطور که دوست دارم میتونم زندگیم رو بچینم و ازش لذت ببرم

    در مورد بحث روابط و تنهایی که گفتید خیلی برام جالب بود

    چون من هم مدتی هست که کلا از فامیل و خانوادم دور هستم و با این موضوع کاملا راحتم

    و اکثر اوقات وقتم برای خودم است روی خودم کار میکنم تجسم میکنم با خودم صحبت میکنم و کلی لذت میبرم چند روزی بود به فکر این بودم که چرا من با هیچکس وارد رابطه دوستی نمیشم چرا اصلا تو اون شرایط قرار نمیگیرم که امروز از زبان شما جوابم رو گرفتم

    از دیشبم که همسرم رفته سفر و من نرفتم و کلا تنها شدم و برام جالب بود که دقیقا امروز این فایل رو شنیدم که شما در مورد تنهایی صحبت کردید

    وقتی هم گفتین خبر خوبیه و این کار جهانه چقدر باعث خوشحالی و اطمینان از مسیرم شدم و سعی میکنم از این فرصتی که جهان برام مهیا کرده بهترین استفاده رو بکنم برای کار کردن روی خودم

    کلی از صحبت هاتون انرژی میگیرم استاد

    آرزو میکنم زندگیتون پر انرژی تر از همیشه باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2916 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز

    گام بیستو ششم – استفاده اگاهانه از قدرت تجسم خلاق

    نکته اول اینکه اگر مثل بقیه باور و فکر میکنم مثل بقیه نتیجه میگیرم

    اگر میخوام نتایج متفاوت بگیرم باید به کار کردن روی ذهنم ادامه بدم و خودم از بقیه جدا کنم

    استاد من نااگاهانه خودم از دوستایی که داشتم جدا کردم حتی چندبار از همین دوستای عباسمنشی که قبلا باهم کلی روزهای خوب داشتم و خواسته هامون تجسم میکردیم و.. حرف میزدیم یا اونا جدا شدن از من یا من دیگه به اونایی که پیام نمیدادن جواب نمیدادم

    بعضی ها هم که مدتها ازم خبر نداشتن بهم پیام میدادن اونها جواب ندادم

    یادم با یکی از دوستانم بود یه خواسته مشترک داشتیم و درموردش صحبت میکردیم ولی به دلایلی اون جدا شد و من خیلی ناراحت شدم قلبم ناراحت بود همش احساس میکردم که چقدر بی معرفت بود و..

    الان انگیزه گرفتم که بدون توجه به اون به خواسته ای که داشتم اون موقع برسم

    تاحدودی متوجه باورهای محدودم شدم فقط باید ادامه بدم انشالله در اینده انجام دادم میام مینویسم

    استاد دقیقا منم از این تجسم توی علاقم استفاده کردم اگاهانه، مثلا مدتی یه تیکه صحفه بازی یه دختر فوتسالیست میدیدم و مدام تجسم میکردم که دقیقا همون اتفاق افتاد با دقت 98 درصد

    که وقتی اومدم بیرون به خواهرم گفتم دیدی این همون صحنه ای بود که اون بازیکنه با هم تیمیش انجام دادن..

    یا خیلی الان نگاه میکنم اون موقع بشدت به این حرف شما که خوشبین باشید و همیشه تصویر خوب اتفاق قبل از اینکه اتفاق بیوفته رو ببینید بهش توجه میکردم

    مثلا ذخیره نشسته بودم با خودم میگفتم الان پرستو بگه مریم برو توی زمین و طولی نمیگذشت که پرستو میگفت مریم بلند برو داخل

    یا مثلا دوست داشتم برم دربازه میگفتم دلم میخواد برم دربازه بهش فکر میکردم بعد به پرستو میگفتم میشه برم دربازه میگفت برو

    تمام دنیای من این بود که توی فوتسال رشد کنم و لذت ببرم و کوچیک کوچیک پیش برم

    میخوام یه بار دیگه فرمولش یادآوری کنم

    وقتی هدایت میشی و میفهمی مثلا چجور با توپ کار کنی که تسلطت بیشتر بشه شروع میکنی تمرین کردن میبینی داری کوچولو کوچولو بهتر میشی دیگه کل کار بعدش اینکه اینو هی تمرین کنی تا توش خوب بشی همین میفهمی اولش جواب میده حالا فقط باید بیشتر تمرین کنی هی به مهارت برسی

    خدایاشکرت امروز تمام تلاشم میکنم که به سمت هدفم نزدیک تر بشم به فوتسال و با تمرکز و تعهد و ایمان بیشترم ادامه بدم

    به ذهنم رسید که این تمرین از چیزهای کوچک تر توی خونه شروع کنم اگر من خالقم پس 100 درصد باید قانون خودش نشون بده توی زندگیم

    دوست دارم روانشناسی ثروت 1 و 2 و 3 داشته باشم

    به امید خدا پاسپورتم میگیرم در اینده

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: