live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

314 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمید رضا گرامی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    سلام امیدوارم خدا وند همه ما رو به راه راست و مسیری هدایت کند که از ما رضایت داشته باشد. واقعیت من هنوز از سایت خرید نداشتم فقط فایل های رایگان رو استفاده میکنم. مطمئن هستم این هدایت خداوند است در پاسخ به سئوالی که سه سال پیش از خدا داشتم و خداوند ابتدا من را به سمت قرآن هدایت کرد و بعد به سمت سایت عباسمنش یا برعکس بود دقیقا نمیدونم اول کدام بود. و واقعا شک ندارم که آقای عباسمنش اصل را یافته ومنم به لطف خدا اصل را یافته ام و دارم کار میکنم. اما عزیزی که این متن را میخوانید. من زیاد از سایت و پیج واین چیزا سر در نمیارم. ضمن دعای خیر برای همه ی عزیزان که زحمت میکشن. از استاد خواهش دارم چگونه این باور که خدا بیشتر از من میخواد که من ثروتمند شوم در خودمان تقویت کنیم. توضیحاتی بفرمایند. ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مبین نادری گفته:
      مدت عضویت: 948 روز

      دوست عزیز من هم پول کافی برای خرید محصولات رو نداشتم و فقط از کتاب های استاد شروع کردم و واقعا خیلی تاثیر گذاشت روی من از همه لحاظ و الان با همون کتاب استاد به مسیری هدایت شدم که سر کاری که دوست دارم رفتم و به امید خدا آخر همین ماه میخوام 12قدم رو شروع کنم به خریداری.به نظر من از کتاب اگر دویت داشته باشی میتونی شروع کنی و واقعا هم عالیه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    حسام حاج خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته بهترین ودوستان فوق العاده سایت

    گام هیجدهم

    من باید دنبال اصل باشم نه حاشیه هایی که من را گمراه می‌کنند

    وقتی در مسیر درست باشم خود به خود به رفتار درست ایده های مناسب آدمهای مناسب فکر مناسب هدایت میشم

    مهم تشخیص اصل از فرع است یعنی اصل اینکه در مسیر درست باشم یعنی روی خودم کار کنم عادت‌های خوب ودرست در خودم ایجاد کنم با تغییر من بقیه کارها درست میشه

    استاد چقدر حرفهای شما در مورد چیدمان خانه درست است اینکه هر وسیله در خانه باید کاربردی باشه وبه ما خدمت کنه از پشت لنز دوربین هم انرژی عالی خانه شما حس میشه همه وسایل کاربردی با بهترین کیفیت وتمیز وآراسته

    خدایا شکرت بابت این مسیر پر از درس که گام به گام ساخته می‌شویم برای زندگی بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1817 روز

    به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی

    گام هجدهم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”

    سلام سلام به استاد تحسین برانگیزم، خانم شایسته نازنین و تمام دوستان عزیزم در این پروژه و دوره پر برکت

    من چند گام عقب تر از این جلسه هستم و یکی از تعهداتم وقتی دارم روی یک دوره کار می‌کنم اینه که تا یک جلسه رو نشنیدم، دیدگاه ها رو نخوندم و تمرین انجام ندادم به جلسه بعد نرم حتی فایلش رو هم گوش ندم تا آماده بشم و تکامل لازم طی بشه اما به محض آپلود شدن این گام خیلی بهم چشمک میزد و قلبم می‌گفت باید بشنوم بعدش اصلا بدون هیییچ مقاومتی همینطور فقط تجربه های خودم از عمل به قانون کبوتر با کبوتر باز با باز یادآوری و جاری شد که دوست دارم اینجا به اشتراک بگذارم..

    سال 1400 زمانی بود که به صورت جدی شروع کردم به کار کردن روی دوره “روزشمار تحول زندگی من”، اون زمان تازه با این مسیر آشنا شده بودم و بخاطر یکسری قدم هایی که در جهت بهبود روابطم برداشتم، من هم این دیدگاه رو داشتم که کاش بتونم به بچه های سایت دسترسی داشته باشم و دوستان جدید با دیدگاه های جدید داشته باشم و یجورایی همدیگه رو پوش کنیم رو به جلو و..

    ولی هر بار صحبت های استاد رو می شنیدم که تاکید داشتند فقط باید روی خودمون کار و تمرکز کنیم و بقیه کار ها رو جهان انجام میده این پارت رو من اصلاا درک نمی کردم که یعنی چی‌؟ چطور میشه من به کسی نگم از زندگیم بره بیرون و اون بدون حتی یک کلام و بدون ناراحتی خودش خارج شه؟

    اما من انقدر شوق و ذوق تغییر و گرفتن نتایج جدید داشتم که بدون مقاومت بیخیال موضوع شدم مخصوصا وقتی استاد می گفتند

    ‘جهان انسان های هم فرکانس با شما رو وارد زندگی تون میکنه، اگر انسان ناجالبی توی زندگیتون هست احتمالا خودتون هنوز ناجالب هستید’

    یا این جمله که ‘من حاضرم تنها باشم تا اینکه انسان های دری وری توی زندگیم باشند’

    من انقدرر این باورها برای ذهنم بزرگ شده بودند و بهشون باور داشتم که گفتم اصلا بیخیال پایه و دوست و همراه! اولویت الانم فقط ساختن یک شخصیت بهتر از قبلم هست ولاغیر

    فقط روی دوره روزشمار کار می‌کردم اون هم تمرکزی، و دوباره عاشق تنهایی هام شدم؛ و با پوست و گوشت و استخوان درک کردم اینکه چطور جهان کار ها رو انجام میده!؛ چطور دوستان قبلیم به رااااحتی بدون حتی یک کلام از هم فاصله گرفتیم که در اصل من از مدار اونها خارج شدم (با اینکه  اون دوستانم واقعا انسان های عالی و دوست‌داشتنی بودند اما مطابق با شخصیت قبلم) ولی شخصیت جدیدی که داشتم می ساختم خواسته های جدیدی داشت و دوست داشتم دوستان مطابق با استانداردهای من وارد زندگیم بشن که با انجام دادن قسمت خودم، جهان هم دست به کار شد.. به بدیهی ترین و طبیعی ترین حالت ممکن، انقدرر راحت و روان انسان های نامناسب رو در زندگیم حذف کرد که فقط می‌تونم به قول لیلای عزیز این حد از دقت ریاضی وار قوانین رو تحسین کنم

    یکی از قسمت های سریال زندگی در بهشت رو یادم میاد که استاد می خواستید مهمانی بگیرید و انگار بچه ها سؤال پرسیده بودند که چطور خانواده و انسان هایی که نمی شناسید و نمی دونید هم مدار هستند باهاتون یا نه رو هم دعوت می کنید؟ و شما همچین جمله ای رو گفتید که ‘ما خانواده ها رو دعوت می کنیم، اینکه کدوم از اونها با ما هم فرکانس هستند رو جهان مشخص میکنه و اگر اینطور باشه با هم لذت می بریم و با هم آشنا میشیم’

    اونجا یه لامپ توی ذهنم روشن شد که، اوکی من کار ورودی هام رو خیلی خوب دارم انجام میدم و استانداردهای ارتباطی از لحاظ افرادی که در دایره ارتباطات نزدیکم هستند خیلی بالا رفته اما دیگه انتخاب نکنم که فلانی با این اسم خاص رو می خوام باهاش دوست باشم، اگر رفتم بیرون می‌خوام با اون یکی دوستم با این اسم برم و… یعنی تا همین چندوقت پیش هم برام خیلی مهم بود که اگر می خوام طولانی مدت با یکی بیرون باشم با اونی که با من هم فرکانس تره، یا با هرکسی ارتباط برقرار نمی کردم و فرصت نمی دادم و می گفتم نه افراد جدید رو نمی شناسم و نمی دونم از لحاظ فرکانسی به هم نزدیک هستیم یا نه؛ ولی واقعا به طرز هدایتی جواب استاد در اون قسمت برای ذهنم بولد شد و گفتم ایییول دم استاد گرم! همون حکم باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد داشت برام،، که دخترر خوووب تو که داری انقدر عالی روی خودت کار میکنی و وقت میزاری معلومه که جهان هواتو داره معلومه که فرکانس هات کار خودشون رو می‌کنند و امکان نداره تو و یه نفر دیگه که از لحاظ فرکانسی به هم نزدیک نیستید بتونید حتی بیشتر از چند ساعت کنار هم بشینید و از وجود هم و گفتگو لذت ببرید و جهان همه کارها رو انجام میده

    شاید یکسری افراد در زمان های خاصی باهات هم فرکانس بشن که توی اون لحظه بهترین افرادی هستند که می تونی لذت ببری از هم صحبتی باهاشون و بعد خیلی راحت و ساده از زندگیت خارج بشن

    استاد وقتی خودم رو با سه سال پیش مقایسه می کنم می بینم دیگه اون تقلاهای گذشته رو ندارم به قولی محتاااج نیستم به اینکه افراد خاصی رو پیدا کنم چون قانون رو خیلی بهتر درک کردم چون در عمل ازش نتیجه گرفتم چون میدونم باید قسمت خودم رو انجام بدم و بقیه کار رو به جهان و این قوانین بدون تغییر خداوند بسپارم؛ خیلی رها تر از گذشته هستم در ارتباطاتم خیلی خیلی رها و بدون وابستگی،، هرچند من این شخصیت بدون وابستگی عاطفی رو با تضادهایی که دوران بچگی داشتم برای خودم ساختم اما با درد بود همیشه از اعماق وجودم دوستان خوبی رو می خواستم، روابط عمیق تر می خواستم اما الان نه تنها اون انسان های عالی رو دارم در زندگیم و سپاسگزار وجودشون در زندگیم هستم بهترییین قسمتش اینه که چقدر من و صمیمی ترین دوستام نسبت به هم رها و بدون وابستگی هستیم یعنی مثلا الان که بچه ها دانشگاه هستند اصلا اینطور نیستیم که هر روز پیام بدیم یا حتی اگر چند هفته هم گذشته و بهم پیام ندادیم و بعد زنگ زدیم یا پیام دادیم به هم از این جمله ها که بی معرفت آدم به دوستش هم زنگ نمیزنه و احوالش رو نمی پرسه و.. این چرت و پرتا اصلا نیست اتفاقا بعد از چند هفته اگر زنگ بزنیم کلییی ذوق می کنیم و میایم از تجربیات اخیری که داشتیم برای هم با هیجان صحبت می کنیم

    درصورتی که من حتی تا دوسال قبل هم حتی از فامیل این جمله رو می شنیدم که بی معرفت… و نان سنس بود برام!! هنوز هم هست، اصلا درک نمی کنم که یعنی منظور طرف چی بوده؟ چه انتظاری داشته؟ ولی وقتی نتایج فعلی خودم رو دارم مقایسه می کنم با قبل می بینم تغییر و رشدی که داشتم رو.. یه جمله خیلی قشنگ دیگه که از سریال سفر به دور آمریکا خانم شایسته عزیزم گفتند این بود که “ما حتی نسبت به زیبایی ها هم رها هستیم و بعد از تجربه کردن ازشون می گذریم تا به خودمون اجازه بدیم خداوند ما رو به زیبایی های بیشتر هدایت کنه” چقدر چه اون زمان این دیدگاه بی نظیر خانم شایسته رو تحسین کردم، این شخصیت فوق‌العاده و بدون وابستگی شون رو تحسین کردم و سعی کردم با اینکه برام آسون نبود منم از زیبایی ها با تجربه کردن شون بگذرم! و به خداوند اجازه بدم برای هدایت کردنم به سمت زیبایی های دیگه… حالا که فکرش رو می کنم، این دیدگاه یا بهتره بگم باور انگار در وجودم رخنه و رسوخ کرده مخصوصا در حیطه روابط، که انقدر راحت از وجود انسان ها لذت می‌برم و در حین لذت بردن کاملا رها و آزاد تر هستم نسبت به قبل اصلا مقاومتی ندارم وقتی دوستام دانشگاه هستند بعضی موقع ها من زنگ میزنم گاهی اوقات اونها هروقتم زنگ می‌زنیم چندین ساعت فقط صحبت می کنیم از زیبایی ها و تجربیات قشنگی که تا اون مدت داشتیم، وقتی بیان شیراز هم به قول استاد من حتی به دوستانی که مدت زیادی بوده باهاشون در ارتباط نبودم هم میگم به جمع ما بیان ولی همون موقع به خودم میگم  کسی که هم فرکانس باشه با من میاد و کلی با هم لذت می بریم و اگر هم فرکانس نباشیم هم نیاز نیست من توی کار جهان دخالت کنم، بدون حتی یک کلام از من،، بدون حتی کوچکترین کار جهان اون فرد رو با من یا جمعی که درش هستم در یک مکان قرار نمیده… به فرض اینکه حتی 1 درصد هم ما با هم در یک مکان قرار بگیریم یا روبرو بشیم اما برای مدت خیلی کوتاهی ِ، اتفاقا اون وجهی ازشون رو هم می بینم که می تونیم با هم لذت ببریم مثل تجربه‌ سفر زیبایی که یک ماه پیش بهش هدایت شدیم که بدون برنامه ریزی قبلی خداوند هم‌سفر های نازنینی رو در مسیر ما قرار داد تا با هم و بیشتر لذت ببریم و در اون زمان که خانواده هامون کنار هم بودند واقعا لذت بردیم، کلی خندیدیم، بازی کردیم و تجربه های قشنگی رو داشتیم

    وقتی این نتیجه ها رو می بینم این تغییرات رو در وجودم می بینم واقعا احساسم عالی میشه و در مسیری که درش حرکت می کنم مطمئن تر قدم هام رو بر می‌دارم، به همون اندازه با خودم به صلح میرسم خودم اولویت میشم و چون میدونم در مسیر درستی هستم و تمرکزم روی اصلِ بقیه جزئیات خودشون شکل می گیرند؛ دوست داشتم از تجربه‌ای که از عمل به این قانون در جنبه روابط داشتم بنویسم و احساس عالی که دارم رو به اشتراک بگذارم

    خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهدی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 920 روز

    سلام

    تشکر میکنم ازخانم‌شایسته‌مهربان‌واستا‌عباس‌منش‌

    که این دوره خونه تکونی ذهن‌واقعا‌زندگی‌منو عوض‌

    کرده

    من امروز مشغول کار بودم یک‌دفه یه‌چیزی‌یادم آمد

    من‌سال1400بااستاد‌اشنا‌شدم‌بهار‌بود‌چند‌مدتی‌ازاشنای‌من‌گذشت‌خانمم‌8ماه‌پیش‌طلا‌شو‌گم‌کرده‌بو‌د‌خیلی

    هم‌دنالش گشتیم ولی‌پیداش‌نکردیم بیخیال شده‌بود

    یم‌وقتی‌بااستا‌اشنا‌شدم‌تازه‌این قانون‌احساس‌خوب

    اینارو می‌شنیدم ومن فقط‌فایل‌استادو گوش میدادم

    یک روز اتفاقی رفتیم تو کوچه دیدم طلا‌خانمم تو کوچه افتاده‌‌خیلی‌خوشحال شدیم ازتعجب شاخ

    دراوردیم‌اون موقع‌نمیدونستیم به خاطر حال‌خبمون

    هست و داریم تعغیر‌میکنیم‌‌وامروز‌یاد‌اون‌روز‌افتادم‌

    که چطور این اتفاق‌ها داره راحت‌می‌افته

    امروز داشتم به این دوره فکر میکردم من هرشب‌

    ساعت‌8میرم‌توسایت‌فایل‌همون‌روزو دانلود میکنم

    و ومیشینم گوش میدم وبعد‌میرم توسایت‌نظر‌ونتایج‌وتعغیر‌توزنگیم‌ودرباره‌اون‌فایل‌

    مینویسم‌وبعدش میخوابم‌روزبعدش تا غروب همون

    فایل دانلودکردم‌تاغروب‌گوش‌میکنم‌وامروز‌داشتم‌به

    نتایج این چند سال رو مرور میکردم واز‌اول تا امروز

    واین دوررو مرور کردم که از جلسه 14به‌بعد‌من دیدم

    چه نتایج داره‌من‌یه معامله پرسودی کردم واقعا‌توای

    حرفه من خیلی سود زیادی هست‌ویه‌مقدار بار فروش‌داشتم‌مشتری‌به‌قیمت‌خوب‌امد‌خرید‌وکارهام

    خیلی روانتر انجام میشن ومشتریم‌توکارم‌بیشتر

    شده ‌ومن‌این‌نتایجو‌به‌خاطر‌این‌دوره‌گرفتم‌واقعا‌پیشرفت‌کردم‌امروز‌مورور‌کردم‌دیدم‌هروقت‌روخودم‌جدی‌کار‌کردم

    نتایج عالی گرفتم ‌وتواین دوره‌خیلی‌جدی‌بودم واقعا

    نتایج بزرگی گرفتم که قابل درک و باور برای خودم

    نیست ‌واقعا عالی‌هست‌این‌دوره‌.

    انشاالله حال‌دلتون خوب‌باشه‌

    وبه‌ارزوهای‌قشنگتون‌برسین‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 743 روز

    بنام آنکه هر آنچه دارم از ان اوست

    درود خدمت شما استاد عزیز

    و‌سلام خدمت خانم شایسته عزیز و سلام بر همفرکانسی های عزیزم

    این جلسه چقدر آگاهی دارد خدا را شکرررر مثل همیشه استاد بهترین موقع همه چیز را در وقت مشخص آن برای ما آماده کرده بودن و‌امروز خانم شایسته عزیز برای باز میکنه خدا را شکررر بی نهایت

    وقتی ما در مسیر درستی قرار میگیریم همه چیز خود به خود انجام میشود

    اصلا نباید نگران باشیم که دیگران چه میکنه و هرگز دنبال موقع مناسب نباشیم و یا کبوتر با کبوتر میشود ووو

    وقتی ما روی خود کار کنیم همه افراد کنار ما تغییر میکند و روی آشیه نریم

    وقتی یک جیزی را بخایم حتما در حال برای ما داده میشود و ما به بهترین شرایط هدایت میشویم

    این موضوع واکسین کردن ویا همین ذهن خود را کنترول کردن

    آرامش بهترین نعمت الهی است خدا را شکررر

    خدا را شکررررر برای این همه آگاهی های که نصیبم شده خدایا شکرت

    خدا نگهدار عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 457 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین وهمه دوستان عزیزم

    ردپای من درگام هجدهم:

    راستش من امروز دوبار خواستم که فایل رو گوش بدم وهردوبار که فایل رو گذاشتم یه کاری برام پیش اومد وجسته گریخته فایل روشنیدم واین روهم گذاشتم به پای اینکه اگرخدابخواد با دقت بیشتر گوش بدم بهرحال خداروشکر می کنم که امروزم هم عالی بود و خداروشکر دراین سایت زیبا وپروژه زیبا هستم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 835 روز

    گام18به نام عشق بی همتاباباخدام،سلام به باباابراهیم وننه هاجروتمام اسماعیلهای خانواده استادعباسمنش وخانم شایسته که لایق ننه هاجروباباابی هستند.چندروزپیش پسرم تصمیم گرفت سالادآب گوجه درست کنه، هرسری چندقلم وسیله میگرفتیم وبیشترفلفل سبزلازم میشدچون هرچی فلفل میزدیم تندنمیشد. اونقدرهم این شاه زاده ماباسلیقه است!که همه چیزکلم وهویج وفلفل به اندازه مناسب ریزشودوبه اندازه کافی اضافه شود.مافلفل کم داشتیم،داشتم فکرمیکردم خدایابرام فلفل واقعاتند،تندبرسون! داشتیم میرفتیم ،باپسرم بیرون دیدم روی شمشادهای جلودرب حیاط یک پلاستیک فلفل سبز گذاشتن، برداشتم! گفتم :آقارضاببین خدافلفل رسون گفت :اگه خوب میبود اونجانمیذاشتن بذار!سرجاش من گذاشتم سوارماشین شدیم رفتیم سرقراربازن داداشم کناربزرگراه دیدم سبزی خودروبه نام خرفه که مناسب ترشی سرکه است روازپای درختهاجمع کنم .بازپسرم منوتوبزرگراه محکم بغلش کردوگفت:نه حقی نداری جمع کنی همه ی شهرمنومیشناسن ازفردامیگن: خاک توسرت آقارضاننت کناربزرگراه خرفه جمع میکرد.گفتم: مادرجان توی این شهربه این بزرگی کی مارومیشناسه!؟گفت همون هواپیماتوآسمون داره میره به ماچراغ میده مسخره میکنند!بچه‌های داداشم رسیدن همه شون میخندیدن آقارضاچرامامانتوبغل کردی !؟درماشینوبازکردگفت:فقط مامانموباخودتون ببرین آبرومنونبره میخوادخرفه جمع کنه !گفتن: چرا؟خرفه که خوبه به زنداداشم زورآوردبرین دیگه! همشون به پسرم میخندیدن چون واقعادلقک وبامزه اس توی فامیل وهمسایه هامعروفه .مارفتیم شب برگشتیم .پسرم پرسیدمامان فلفل خریدی ؟گفتم: نه یک عالمه فلفل رودرخت بوداجازه ندادی بردارم عزیزدلم وداداشهاش شنیدن ازپنجره نگاه کردن هنوزپلاستیک فلفل بود.عزیزدلم رفت پلاستیک فلفل روبرداشت آوردقشنگ شست سبز خوشرنگ ریزکردیم توسالادهاخیلی عالی یک مقداردیگه هم اضافه مونده استفاده میکنم اینهاهدیه الهی بودوهدایت وحمایت خدا،مدام توی زندگی ماهست به شرط ایمان وعملگرایی ما خدایابابت این همه هدایت توراشکرمیگویم.سالادهاهم آماده شده بفرمایید!وبابت پندمیک هم یکروزعروسم باپسرم اومدخونه ماسک زده بودن حال پسرم خراب عروس گلم سریع پسرموبردتواتاق خواب.میخواستم برم تواتاق گفت:مامان شماجلونیاضعیفی مریض میشی باروسری بینی ودهانم رابستم مسخره بازی رفتم تواتاق بچم ضعف داشت تب داشت پرسیدم: دیشب چی خوردی؟ گفت: تخم مرغ بعدشم هندوانه! خندم گرفت گفتم: به قول خودمون پوده کرده بودآروق میزدبدبوبودیعنی چربی وسردی باهم سازگارنبوده !چون من خودم معروف بودم توی محله به پزشک دهکده گفتم:دکتر(توپرانتزبلانسبت بی خودروی بچه من اسم گذاشته) که ازدیشب هرچی میخوره بالامیاره واسهال شده سریع گوشت بره به شیشه کردم بانخودوهویج….وکنسروی کردم یک دمنوش بانبات دادم خورد جون گرفت! برای خوردن فکرکنم افطاری بود به داداش بزرگترش گفتم:یک مشت مال اساسی بدش ورگهاشوبگیرآقابه محض خوردن دمنوش وماساژداداش آروق زدوازجاش بلندشد!خوب گفتم:حالاپاشوبیابیرون عروسم گفت:نه مامان ماتوهمین اتاق میمونیم پرسیدم چرا؟گفت:ماگرفتارشدیم شماسالم بمونید!باجبروت یک ابروانداختم بالاویک ابروبه حالت اخم گفتم:رسول جنازه شما4تاداداش ومنوپدرت باااااااااااااااههههههههههممممممم بایدازاین خونه بره بیرون پاشه خانمش خوب بچه س خیلی نگران بود.داداشاوپدرش سریع پتوپهن کردن گفتن:بایدبیای بیرون این مسخره بازیهاچیه!؟خداتاشب بچه مراخوب کردوازفرداهمون غذایی که بقیه خانواده میخوردن اونم میخوردروزبعدعالیه، عالیه ،عالی بود!کلاماخانوادتاقبول نداشتیم وماسک هم مصرف نکردیم یک دانه مشکی رنگ قابل شوستشوداشتم هربرنامه مثلاتشیع جنازه شوهرخواهرم بودیم استفاده توبیمارستان یاغسالخانه داشتم. بچه‌ها ی خواهرم میگفتن: خاله ماسکتودرست کن یادخترای داداشم میگفتن :عمه ماسکتودرست کن میگفتم: قلبم میگیره من سالمم به من چکاردارین ومیخندیدن. ولی این به ظاهرویروس خطرناک برای مغضوبین! عجب پاقدم پرخیروبرکتی برای ماداشت ازاین بهترنمیشد اااااالللللللللهههههههیییییییی سپاسگذارم ازاین موقعیتی که برای شاگردممتازهای کلاس هدایت شدگان هدیه دادی وبه راه کسانی که نعمت بخشیدی این پندمیک راه صراط المستقیم هست، همچنان برای ماادامه دارد! وبازمره ی شاگردان یاایهاالذین آمنویکی شدیم .اگراین ویروس نبودمنم ازمغضوبین بودم!خدایاشکرت که ماراباریزترین موجودبه ظاهرکشنده زنده کردی!وازخواب غفلت بیدارکردی !چون مالایق بهترین نعمات الهی هستیم. ومانمایندگان برترالهی برای گسترش جهان هستی آمادگی تسلیم بودن درراه حق رااعلام کرده ایم.و برای رسیدن به خداشاهراه بسیاراست! بایدچشم داشت ودید.بایدگوش داشت وشنید.بایدزبان داشت وفریادبراورد.ایاک نعبدوایاک نستعین بایدایمان وباورداشت قانون ازآدم وحواتااولادخاتمشان یکی بوده،هست،وخواهدبود.به امیدشناخت قانون خداوعملگرایی منه شاگرد.برای همه ی اهل عالم دعای عاقبت بخیری دارم.شب برهمه خوش.همه تونودوست دارم ومتشکرم ازاون چشمای زیبای شماکه به ردپاهام توجه میکنیدخیلی معجزه هممون داریم چون خداروداریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1568 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام وقتتون بخیر

    استاد عزیزم مریم جان ممنون برای این پروژه و این آگاهی ها

    واقعا چه خوب شد ک هدایت شدم به این فایل ها..احساس می‌کنم مدارم بالاتر رفته

    جسارتم بیشتر شده

    خدارو بیشتر دارم باور میکنم

    عزت نفس بیشتر شده

    کنترل ذهنم از قبل بیشتر شده

    آگاهی هام بیشتر شده

    خدای مهربانم حالا ک هدایتم کردی تو این مسیر قشنگ ازت کمک میخوام ک متعهد به این تمرینات باشم تا نتیجه دلخواه هم رو بگیرم

    خدای مهربانم سپاسگزارم

    آگاهی های فایل 18

    استاد تو این فایل در مورد اصل موفقیت صحبت میکنن که کسی ک حرکت میکنه باور داره که نتیجه میگیره برای همین تایم و هزینه میزاره چون مطمئن هست جواب میگیره

    خدایا این ایمان 100 درصدی رو ازت میخوام ک بهم بدی ..من هم جواب میگیرم تو مسیرش هستم نتیجه شروع شده..احساس قشنگه احساس سپاسگزاری حرکت ها ایمان بیشتر به خدا ک برای من هم انجامش میده

    در مورد قانون کبوتر با کبوتر

    کسی که رو خودش کار میکنه همه اتفاق ها خودش میوفته نیاز نیست زور بزنی

    اگر بهترین خودت رو ارائه بدی لاجرم نتیجه میاد

    کار با کیفیت خودش راهشو پیدا میکنه

    مشتری خوب خودش میاد

    جهان اینکار میکنه

    وقتی رو خودت کار میکنی

    منتظر باید باشی تا نتیجه ببینی..قانون اینه

    درپناه امن خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    sajjad karimi گفته:
    مدت عضویت: 376 روز

    به نام خداوند یکتا که هر آنچه دارم از آن اوست

    ردپای گام 18 خانه تکانی ذهن

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته مهربان و دوستان هم مسیر

    گاهی یک بچه هفت ساله بدون هیچ محصولی و قدرت درک کودکانه ش به سرعت یاد میگیره که اگر شبیه شما به دنیا نگاه کنه میتونه زیباترین هارو تجربه کنه و گاهی یکی تمام محصولات شمارو داره ولی همچنان شاکی از اینکه چرا زندگیش عوض نمیشه

    تا وقتی که عملکرد ما عوض نشه دنیامون هم عوض نمیشه.

    اگر دارم روی خودم کار میکنم، اگر دارم در مسیر خواستم قرار میگیرم، و مهمتراز همه اگه احساسم خوبه به این معناست که “هر اتفاقی“ هراتفاقی “ هراتفاقی “ که میفته هدایت پروردگارم به سمت خواسته هامِ…

    من باید متعهدانه تر تو این مسیر مقدس حرکت کنم…

    از خداوند متعال برای خودم و همه دوستان هم مسیر ثابت قدمی و استمرار داشتن در این مسیر الهی را خواستارم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محسن رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 247 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    و شما دوستان عزیز هم مسیر

    ضمن تبریک به خودم که هدایت شدم به این

    سایت و این همه آگاهی

    خدا رو شکر که فرصتی دوباره به من داده که

    در مسیر توحیدی باشم و همیشه یادآوری کنم

    خودم رو که برای چی خلق شدم ؟

    تجربه شخصی خودم رو می‌خوام بگم

    من هر موقعه که به حاشیه ها توجه کردم از اصل

    افتادم یک زمانی من در کسب و کارم دچار

    ورشکستگی شدم و به تهران مهاجرت کردم در یک

    کارگاهی که آنها می‌گفتند کارخونه مشغول کار شدم

    و از اونجایی که در حرفه ام مهارت داشتم و کاری

    که انجام میدادم نسبت به بعضی از همکارانم بهتر

    بودم و خود همین دلیل ارزشمندی و ایجاد رابطه

    دوستی و رفاقت بیشتری شد که هنوزم فقط

    با همین دو عزیز رفاقت و ارتباط دارم

    اینها رو گفتم که به کبوتر با کبوتر باز با باز برسم

    من چون باتجربه بودم از نظر فنی آقا مجید و علی

    آقا صاحبان کارخونه قسمت طراحی و رویه کوبی

    رو به من واگذار کردند و من هم صادقانه کارم رو

    انجام میدادم تا اینکه همسرم و حتی خودم دوست

    داشتم برگردم مشهد و دوباره شروع کنم و یادمه

    تا عنوان کردم اولش بخاطر اینکه مسعولی مثل من

    رو دیگه قرار بود از دست بدند ناراحت شدند اما از

    اونجایی که باز منو دوست داشتند یک پیشنهاد که

    کاری نو روی مبلمان انجام می‌دادند که در تهران

    انجام می‌شد و فقط دو تا کارخونه انجام می‌دادند

    که یکی از اون کارخونه ها این دو دوست من

    بودند پیشنهاد دادند که در مشهد من راه اندازی

    کنم و در واقع هدیه بزرگی بود که به من دادند

    در مشهد شروع به این کار کردم اولش سخت بود

    که همکارانم قبول کنند چون یک فروشگاه‌های

    در مشهد سفارش به تهران می‌دادند و با کلی زمان

    و قیمت بالا در نهایت با مشکلاتی که داشتند یا

    سفارش برای تعداد بالا میدادند یا اینکه مجبور

    میشدند که خودشون برند تهران و تهیه کنند و

    بیارند چون فقط تهران اون کار رو انجام می‌دادند

    فقط یا باید به دوستان من سفارش می‌دادند یا

    اینکه اون کارخونه دیگه خلاصه دوستان این کار

    رو به من آموزش دادند و در مشهد راه اندازی کردم

    و به لطف خداوند و این دو دوستم با من می‌شدیم

    سه کارخونه در ایران و من با بهترینهای مشهد

    ارتباط و یک مرتبه به خودم اومدم دیدم که اکثریت

    دورو برم بهترینها بودند و چرت و پرتی ها حذف

    شده بودند منی که ورشکسته بودم صاحب بهترین

    ماشین و خونه و باغ و حساب بانکی پر …

    و من فراموش کردم خیلی چیزها رو به حاشیه‌ها

    توجه کردم و روز به روز که الان از استاد عزیزم یاد

    گرفتم که اگر با قانون تکامل پله های پیشرفت رو

    رفتم بالا و با عدم توجه به قانونی که استاد میگن

    و درست هم میگن با دوره تکاملی تمامی ثروتی که

    خلق کرده بودم نابود شد و اکنون مدت کوتاهی

    هست که در خانه تکانی که فقط برای من ساخته

    شده است (همینجا از استاد عباس منش و خانم

    مریم شایسته و شما دوستان کمال تشکر رو دارم

    که با درمیان گذاشتن تجربه های خودتون به من

    کمک کردین که دوباره عاشق کارم باشم و عاشقانه

    زندگی کنم )

    دوستان عزیزم الان با اتوبوس میرم سر کارم و در

    رفت و آمد فقط فایلهای استاد عزیزم رو گوش

    می‌کنم یا کامنت های شما رو میخونم

    و اینجا هم کبوتر با کبوتر باز با باز

    صورت گرفته و من بهترین دوستانم شما هستید

    و تا زمانیکه توی این سایت باشید و از شما انرژی

    مثبت بگیرم و به عملکردم کمک بشه عاشقانه

    دوستتون دارم

    در پناه حق شاد سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: