live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1562 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه قادری گفته:
    مدت عضویت: 793 روز

    به نام خدا،یکی بود یکی نبود غیرازخدا هیچکس نبود.

    سلااام به همگی

    خدا پاسخ فرکانس های مارو به ما میده.من خودم زندگی خودم رو می سازم ،من خودم مسئول زندگی خودم هستم،مسئول زندگیمون خودمونیم،چقدر تفکر ما،داره زندگی ما رو خلق می کنه.

    این نگاه که یک‌نفر دیگه باید زندگی من رو تغییر بده،درست کنه،لطفا بریز دوررررر

    وام نگیرید، قرض نکنید

    خودمون چیکارکنیم،خودمون چطوری شرایطمون رو بهتر کنیم.

    من مسئول زندگی خودمم،همه ی اتفاقات رو خودتون می تونید برای خودتون رقم بزنید.

    این دولت اگر بره،و یا فلانی عوض بشه و هیچ منجی درکار نیست.

    یه چیزی بگم در مورد خودم، من هیچ وقت دنبال عوض کردن کشور و رئیس جمهور و دولت نبودم،اما دنبال عوض شدن یه چیزی توی خونه مون بودم و اون ازدواج خواهرم بود،وقتی من هفت،هشت ساله بودم،خواهرم توی سن بیست ودوسالگی با یه بچه جدا شد و اومد خونه مون،دعوا ها وقهرها هم ازقبل بود و یه جورایی جزو اولین طلاق های فامیل بود،خونه مون تقریبا تا وقتی من بزرگ شدم انگار هر روز میدان جنگ و بحث بود،و هرکی دیگری رو مقصر می دونست،این می گفت تقصیر توعه وهمین ادامه داشت…و من تنها آرزویی که داشتم ازدواجش بود بلکه ما یکم طعم آرامش رو بچشیم،

    والان با این آگاهی ها واقعا می فهمم درست نبود کار من،من نباید دنبال تغییر کسی باشم،فقط وفقط وفقط خودم تغییر کنم اونم از درون ،کاری به بیرون نداشته باشم

    یا این حرف استاد که گفتن،هیچ کدوم از این توجیه ها رو نمی تونم قبول کنم؟ یه لحظه استپ کردم که ببینم توجیه های من چی بودن

    اگر اون سال اون حرف رو نمیزدم،اگر دانشگاه قبول میشدم،اگر زودتر به فکر تغییر مالی می بودم…

    منم باید کم کم بزارم کنار،گرچه زبونم میگه بسه دیگه،اما این اگرها و شاید ها توی ذهنم پردازش میشن.

    چون ازدیگران کمک نمیخام،چون منتظر دیگران نیستم،چون از دیگران توقع ندارم،چون مسئولیت زندگیم رو گردن دیگری ننداخته واومدم توی دل خودمم،توی قلب خودم و با خدای خودم فقط دارم صحبت می کنم.

    کسی که بنده ی خوبی باشه،خداوند همه کار براش می کنه.

    اغلب مواقع، نقطه‌ مقابل تفکر اکثریت جامعه، تفکر درستیه

    همه چی خداست،همه چی توحیده

    من دنبال این نبودم که مردم رو راضی کنم،که مردم خوششون بیاد،مردم به به وچه چه کنن

    هر حرفی زدم خودم بهش اعتقاد داشتم نه اینکه مردم خوشش بیاد..

    وای وای خدای من ،چی بگم از حرف مردم،که اینقدر این رو از خونوادم شنیدم،که وقتی به خودم اومدم فهمیدم من همش در تلاشم که از یه سری چیزا محافظت کنم و سر وشکل یه سری چیزا رو خوب نگه دارم که مردم یه موقع بدشون نیاد.

    حتی این مردم اول از خونوادم شروع میشه.

    کسی که به خداوند ایمان داشته باشه،برای مردم کاری نمیکنه. راه درست رو میره،کار درست رو میکنه

    اگر توحید توی قلبتون بیشتر وبیشتر بشه،اصلا نحوه ی فکر کردنتون،نحوه ی عمل کردنتون تغییر میکنه،همه چیمون تغییر میکنه

    تمرکزت رو بزار روی خودت،اصلا نمیخاد کسی رو بشناسی،تو خدای خودت رو بشناس،بقیه اش خودش درست میشه

    توحید عملی یعنی مسئولیت زندگی خودتون رو برعهده بگیرید

    یک اتفاق یکسان،نتایج متفاوتی برای آدم ها داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 566 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسیم

    یک هفته است که فقط فایلها این دوره ارزشمند را گوش میدم و حالم چقدررر عالی است واقعا احساس خوب دارم واقعاً

    امروز شروع کردم به کامنت نوشتن و تکرار گام اول و حالا خواستم کامنت بنویسم .

    نکته اول ؛ گپایکه استاد میگه به همگی نیست به یک تعداد محدود است که می‌خواهند زنده گی شان را بسازند و واقعا خدارو شکر که استاد راداریم

    نکته دوم ؛ خداوند هرگز بلا نمی آورد این اتفاقات که میفتد همش باعث پیشرفت جهان می‌شود باعث میشه که خانه های مستحکم ساخته شود . اگر در مدار درست باشیم باعث پیشرفت می‌شود اصلا زیان نمی بینیم و برعکس باعث پیشرفت ما می‌شود

    نکته سوم ؛ ما مسؤل زنده گی خود ما استیم نه دولت و خانواده . یکی از بیهوده ترین حالات اینست که کسی دیگری مصارف و مخارج ما را بدهد باید خود ما دست بکار شویم و انتظار نداشته باشیم و این نگاه که دیگران زنده گی مارا تغییر بدهد را کنار بگذاریم .من خودم استم که زنده گی ام را تغییر بدهم . نباید منتظر یک اتفاق عجیب و غریب یا ارثیه باشیم .

    “من صد در صد قدرت این را دارم که زنده گیم را تغییر بدهم من مسؤل زنده گی خودم استم من استم که شرایط زنده گی ام را تغییر میدهم ” اولین ویژه گی افراد ثروتمند اینست که به صورت کامل مسوولیت زنده گی خودشان را به عهده میگیرند

    توقع اینکه یکی که پول دارد باید کمکم کند این تفکرات سم است

    نکته چهارم ؛اگر روی کسی دیگری حساب باز میکنی شرک است ،اگر از دیگران توقع بیجا داری شرک آوردی مثل دولت، فامیل … که منظور همان توحید عملی است .

    مسائل و مشکلات خود را باید خود ما حل کنیم نه اینکه منتظر یک نجات دهنده باشیم اما اگر صبر کنیم و حرکت کنیم و به دانسته های خود عمل کنیم حتما خداوند یاری مان می‌کند چون علم بی عمل حرف مفت است

    نکته پنجم؛ بهانه ها را کنار بگذاریم مثل کشور ، فامیل ، و جبر جغرافیایی …

    نکته ششم ؛ افکار شرک آلود افراد باعث می‌شود که از کاری خارج نشوند با واردی کاری نشوند . کسیکه بنده گی خوبی کند خدا همه چیز می‌شود. قدرتمند ترین خالق و مالک جهان رب العالمین است . اگر از او بخواهیم بدون شک که می‌دهد. و خداوند چنان دروازه نعمت ها را برایت باز می‌کند که اگر تمام مردم جهان بخواهند نمی‌توانند. درست مثل اینکه اگر از کارمندی بپرسی با کدام کمپنی کار میکنی طبعا میگه که با موفقترین کمپنی میخواهم کار میکنم پس این نگاه را باید نسبت به خدا هم داشته باشیم او را منحیث قدرتمند ترین خالق بپذیریم.

    نکته هفتم‌ ؛ اگر مثل بقیه فکر میکنی مثل بقیه نتیجه میگیری اگر میخواهی نتیجه متفاوت بگیری باید متفاوت عمل کنی . اکثرا نقطه مقابل اکثریت جامعه درست است .

    نکته هشتم ‌؛ هر کاری که میکنیم باید کار درست باشد نه اینکه بخاطر مردم . کسیکه بخدا ایمان داشته باشد برای حرف مردم کار نمی کند . مردم و دیدگاه مردم مهم نیست و پایدار نیست اگر بالا آوردند پایین هم می‌آورند خداست که همه کار می‌کند.

    روی خود ما کار کنیم دیگر هم چیز خوب می‌شود

    خدایا شکرت برای اینهمه آگاهی

    در پناه خدایی رحیم و رحمان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3271 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگرم

    سلام عزیزان

    گام اولِ خانه تکانی ذهن، گام اول مسئولیت پذیریه، اگر من هر مسئله ای که باهاش مواجه میشم رو به خودم ربط بدم راه حلش رو پیدا میکنم، شاید راه حلش انجامِ کاری باشه که برام سخته به دلیل عادتها و باورهای اشتباه گذشته و باید تغییر کنم و با تغییر کردن من، با تغییرِ عملکردم میبینم که چقدر تجربه ی من بهتر و روونتر میشه به لطف خدا.

    خداوند در وجود منه و به من راه حل هارو میگه و منتظر کمک هیچ کسی نیستم. و تو قلبِ خودم با خدای خودم، فقط اون درخواستهارو دارم.

    تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار.

    استاد عزیز چه جمله ی طلایی گفتید تو بنده خوبی باش خداوند همه کار برات انجام میده.

    بنده ی خوبی بودن یعنی متواضعانه و از سرِ تسلیم هدایتهای خداوند رو انجام دادن در حالیکه از ادامه ی راه چیزی نمیدونی فقط قدمِ حال حاضرت رو میدونی،

    بنده ی خوبی بودن یعنی

    تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    بنده ی خوبی بودن یعنی خشوع و تسلیمِ امرِ خداوند بودن رو در عملت نشون بدی و اونچیزی رو که بهش هدایت شدی به بهترین شکلی که میتونی انجام بدی با عشق، درحالیکه از قدمِ بعدی بیخبری.

    خدایا شکرت برای این همه تغییراتِ عالی در مسیرم، برای شادیِ بیشترم، برای تغییر مدارم، خدایا شکرت برای لذت بردنم حین انجام هدایتهات، برای اینکه هر بار آسانم میکنی برای آسانی و شادیِ بیشتر، همراهم میکنی با شادی با سپاسگزاری با تصدیق زیباییها و دیدن نعمتهات، خدایا شکرت برای این همه تغییرات عالی.

    ایمان دارم هر چه در مسیر خدا جلوتر میرم، شادی و لذت بیشتری رو تجربه میکنم، همواری و آسونیِ بیشتری رو تجربه میکنم، عشقِ بیشتری رو تجربه میکنم، روابطم با کیفیت تر و زیباتر از قبل میشه، به شرطی که من بندگی خودمو بکنم، من بنده خوبی باشم خداوند بلده خداییشو بکنه.

    خدایا خودت کمکمون کن و ایمانمون رو بیشتر و قویتر کن، کمکمون کن تسلیم بودن در برابرت رو در عمل اجرا کنیم، کمکمون کن بنده ی خوبی باشیم.

    خانم شایسته ی نازنین ممنونم برای طراحی این پروژه پاکسازی دوباره ذهن.

    استاد عزیز ممنون و سپاسگزارم برای اینکه دست خداوندید و هربار با صحبتهاتون مسیردرست رو به ما یادآور میشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آرتان آرتانی گفته:
    مدت عضویت: 888 روز

    فایل پروژه خانه تکانی ذهن شماره اولش رو گوش کردم پر از حرف مسئولیت پذیری بود و اینکه هر تضاد و اتفاق نامناسبی که پیش میاد اولین کاری که ما آدم ها انجام میدیم، اینکه مسئوایت نپذیریم و مقصرش رو دیگران بدونیم.

    وارد چاله ای بشیم به نام حکومت مسئولین خانواده و…. و همش بگوییم مجبوریم بدبخت باشیم مجبوریم مسیر بدبختی رو طی کنیم چون تو این مملکت به دنیا آمدیم مسئولیت نپذیریم و ازش فرار کنیم …. اینا همش یک بخش از ذهن منه…

    بخش دیگه ذهن به من میگه آقا پسر پس چرا موقع موفقیت باید خاشع باشی و بگی کار خدا بوده و بگی همش کار خدا بوده و مغرور نشیم اما موقع سختی باید بگیم من مسئول زندگی خودمم و با خودمون نگیم مقصر خداست … و ازش شاکی نباشیم؟؟

    اما من در جوابش بهش میگم عزیزم؛

    درسته وقتی بچه ای رفتار خانواده روی تو گل پسر تاثیر داره، مدرسه ای که داری توش درس میخونی رفیقات و جامعه روی تو تاثیر داره،

    ولی زمانی این تاثیر وجود داره، که تو بپذیری این تاثیر روی تو شکل بگیره یعنی قدرت این عوامل رو بیشتر از قدرت خدا بدونی وقتی این رو بپذیری همینجوری هدایت می شوی.

    حالا عزیزم چه اتفاق خوب و چه اتفاق به ظاهر بد و ناجالب کار خداست چون اون تو رو هدایت کرده و اون چرا هدایت کرده چون تو اون فرکانس رو فرستادی و این اوضاع رو خلق کردی خداوند تو رو به سمت باورت، احساست،ترمزهات و توجه هات هدایت می‌کنه خدا بارها و بارها در قرآن مثال آورده که من کلی پیغمبر فرستادم تو فلان قوم که کل شهر ربا خوار بودن کل شهر کافر بودن کل شهر لواط کار بودن نتیجه افکار و رفتارشون شد بلا و بدبختی ولی در همون زمان ها همه پیامبرها نجات پیدا کردن چرا چون بر خلاف جامعه فرکانس و باور دیگه ای داشتن و خدا اون ها رو به سمت مسیر درست بر خلاف همه جامعه هدایت کرد.

    این نشون میده که اگه دل به دل خدا بدی اون تو رو از زندان مثل یوسف، تو رو از سیل مثل نوح، تو رو از اقیانوس مثل یونس.

    نجات میده.

    ولی به شرط اینکه قدرت خدا رو بپذیری و بفهمی اگه اعتماد داشته باشی که قدرتمند ترین انرژی، خداست اون بر اساس سیستم و نظم تو رو هدایت می‌کنه.

    چون رفتارت، افکارت و اعمالت بر اساس ایمان به او بوده است و اون هم طبق سیستمش گفته کار و فکر خوب تو ضرب در ده میشه بنابراین عزیزم تو بر اساس افکار و رفتارت و ایمانت و عملت به خدا اعلام میکنی و اون هم هدایت می‌کنه پس پسرم تو مسئولی و اون انجام دهنده…

    حالا می‌خوام برم سراغ مثال ها چون هر چقدر هم خوب توضیح بدم تا مثال براش پیدا نکنم ذهن و مغز درست نمی‌فهمه… نکته جالب اینه زمانی که پذیرفتم مسئولیت کامل رو در اون موضوع موفق بودم وقتی نپذیرفتم همه چیز برام بهم ریخت…

    1ـ یادمه تو بچگی وقتی پذیرفتم برای موفقیت در کنکور باید خانوادت تحصیل کرده باشن و یا داداش بزرگتر داشته باشم.

    و یا وقتی دیدم همکلاسی هام همه کلاس کنکور میرن و فلان کتاب رو دارن در واقع از مسئولیت پذیریم کم شد و به شرک اضافه شد و درونم پذیرفت فقط اینجور آدم ها موفق می شوند و دقیقا همین طور شد و من به همین بهانه های واهی اصلا شروع نکردم به درس خواندن و کنکور جالبی ندادم ولی اگر حتی سه ماه می‌خوندم با اون هوش و استعدادی که داشتم اوضاع خیلی بهتر میشد و اگر هدایت خدا رو دسته کم نمی گرفتم نتایج فرق میکرد.

    2ـ حالا دقیقا با شروع دانشگاه رفتنم باورهام تغییر کرد کم کم توسط بعضی از بچه ها به خاطر شهرستانی بودن مسخره شدم و انگیزه گرفتم و پذیرفتم با شرایط کم هم میشه موفق شد با اینکه هیچ کتاب مرجعی نخریدم با اینکه خونه یا مکان مطالعه نداشتم با اینکه رشتم مربوط بود به کامپیوتر ولی اون رو هم نداشتم … اما چون باور لیاقت داشتم و بهانه ها رو کنار گذاشتم … هر لحظه هدایت میشدم تو پیدا کردن جزوه … مثلا یه مثال سادش اینه امتحان ریاضی مهندسی داشتیم من این درس رو دوست داشتم و خونده بودم فقط یک سوال تو یه کتاب پیدا کردم که راه حلش رو بلد نبودم خیلی جالب یک روز قبل امتحان استاد گفت میاد تو تریا دانشگاه به بعضی سوال ها جواب میده من هم اتفاقی اونجا بودم و وقتی ازش سوال پرسیدم لبخندی زد و جواب داد بهم و فردای همون روز کاملا عجیب همون سوال اومد و همه بچه ها گیر کردن و من راحت جواب دادم و همون ترم شاگرد اول کل دانشگاه شدم چون بهانه ها برام مهم نبود و مطمئن بودم در هر شرایطی میتونم …

    3- در کار کردنم هر جا به توانایی هام اعتماد نداشتم و احساس کردم فلان آدم اومده برا نجات من تا من رو از گرداب نجات بده باختم دقیقا سه بار این اتفاق افتاد.

    الان یادمه یک بار که کاملا مشرک شدم اینقدر به یک آدم و یک شغل وابسته شدم که فکر میکردم که اگه من این شغل رو از دست بدم دیگه دنیا به آخر میرسه و همه هویتم رو این شغل بهم میداد … چون تو اون شغل خیلی از آدم ها من رو تایید میکردن و همین باعث شده بود به خاطر آدم ها کار کنم و یک تو گوشی محکم از خدا خوردم که هنوز جاش رو صورتمه و حدود دو سال افسرده بودم… یادمه اعتماد به نفسم خیلی اومد پایین و حتی بعدشم چند تا اشتباه کوچیک داشتم مثلا چند تا ایده خوب اومد به ذهنم به نظر خودم این ایده ها خوب بودن هر وقت ایده میومد چند آدم جلو من سبز میشدن بیا باهم شریک بشیم و به محض اینکه قبول میکردم و از درون وابسته کار اونا میشدم اونا کار رو جدی نمی گرفن و رهاش میکردن و من دوباره احساس ضعف میکردم می‌دونم علتش چی بود چون من از درون به خودم اعتماد نداشتم و احساس این رو نداشتم که میتونم یه تجارت خودم راه بندازم و دیگران برام کار کنن همین شد که از همون جنس آدم ها در مسیرم قرار گرفت و همش بهانه بود در ذهنم که تنها نمیتونم….

    4- وزن کم کردن….

    من یک زمانی از زندگیم به 30 کیلو وزن اضافه رسیدم و مشکلاتی برام پیش اومد و یک دکتر بهم گفت تو چند سال دیگه می‌میری و من بهم بر خورد تو دلم گفتم مگه تو خدایی ….

    از خدا خواستم هدایتم کنه و از هیچ چیز نترسیدم بهانه ها رو کنار زدم و گفتم شروع میکنم من وقتی 50 متر میدویدم نفسم بالا نمیومد نه کفش داشتم و نه لباس و نه مربی و نه هیچ چیز دیگه….

    از صفر کلوین شروع کردم با لباس پلو خوری و کفش مجلسی شروع کردم همه مسخرم کردن همه گفتن تو دو روز دیگه رها میکنی به حدی رسید که می‌توانستم 9 کیلومتر بدوم اینقدر تغییر کردم که همه آدم های اطرافم تغییر کردن… ولی یادمه هیچ وقت برای ورزش کردن یا رژیم گرفتن وابسته هیچ کس و یا هیچ بهونه ای نبودم نه خانواده و نه دوستان و نه آب و هوا و نه مهمونی از خودش خواستم و خودش اوکی کرد بعضی روزا همراه داشتم ولی وابسته اونا نبودم میومدن باهاشون ورزش میکردم نبودن هم مهم نبود خودم جلو میرفتم …..

    داستان زیاده که بهم اثبات کرده شروع بهانه ها یعنی شرک … یعنی اجازه دادن به شیطان برا اینکه ما رو ببره به سمت هدایت به سمت خدای زمینی ….

    خدای عزیز تو یاور من باش که بتونم تسلیم تو باشم نه تسلیم شرایط و بهانه ها …

    خدایا کمکم کن بتونم در مجادله ذهنم که میخواد بگه دنیا ناعادلانه است و شانس و محیط در موفقیت خیلی تاثیر داره و حضور خدا بی تاثیره جلوش وایستم و با این مثال ها آروم بگیرم..‌

    خدا جان عزیزم هدایتم کن به سمت آرامش …. هدایتم کن به سمت نعمت ….

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم (مسئولیت پذیری)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    sajjad karimi گفته:
    مدت عضویت: 405 روز

    به نام الله یکتا که هر آنچه دارم از آن اوست

    ردپای من در پروژه خانه تکانی ذهنی قدم اول

    سلام خدمت استاد عباس منش و استاد شایسته بزرگوار و دوستان هم فرکانسی ام

    خداوند را سپاسگزارم که من را در مسیر دریافت این آگاهی ها قرار داد و از استاد عباس منش و استاد شایسته گرامی نیز سپاسگزارم بابت این فایل های بی نظیر

    نکته کلیدی و اساسی در این فایل که تا حدی هم پاشنه آشیل من هست و مانع رشد چشمگیر من میشه، انداختن کارها به گردن دیگران و عدم تقبل مسئولیت پذیری 100 درصدی است.

    از پروردگار مهربان ام درخواست میکنم تا بتوانم مسیر تکاملی بهبود در این زمینه را طی کنم.

    خدایا من به هر خیری از درگاه تو محتاج و فقیرم، رب من کمکم کن تا بتوانم این موضوع رو عمیقا درک کنم که همه چیز و همه کس تویی و من فقط باید به تو توکل داشته باشم و ایمان ام را قویتر کنم.

    الهی آمین

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    فاطمه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    سلام

    آگاهی های فایل اول خانه تکانی ذهن:

    .من مسئول زندگی خودم هستم. من این توانایی رو دارم که زندگیم رو درست کنم، فقط باید بهانه ها رو کنار بذارم. از بهانه هام قوی تر باشم.

    .هیچ عامل بیرونی قدرتی در درست کردن یا خراب کردن زندگی من ندارن. فقط باید درون رو درست کنم باورها و افکارم رو درست کنم.

    .من باید مسئولیت صددرصدی زندگیم رو به عهده بگیرم و هر اتفاقی چه خوبه بد برام می‌افته همه‌اش به باورهام ربط داره.

    .اگه یک اتفاق یکسان در جامعه، نتیجه متفاوت برای افراد جامعه داره، باید ذهنم درگیر بشه که دلیلش چیه؟

    .اگه من به خودم و توانایی هام و قدرت درونی م اعتماد کنم، همه چیز از بیرون درست میشه.

    .اگه گله از پدر مادر جامعه کشور رییس جمهور و… دارم و می‌نالم، یعنی شرک دارم و قدرت رو به دست دیگران دادم‌.

    .منجی وجود نداره، هیچ کسی از بیرون نمیتونه من و کمک کنه.

    .اگه از کسی غیر از خودم و خدا توقع دارم، یعنی در مسیر غلط هستم.

    .چرا بندگی خدا با این عظمت رو نپذیرم و چشمم به بنده خدا باشه؟! من باید توقعم از خدا باشه.

    .من باید موحد باشم تا خدا همه چیز رو برام درست کنه.

    .اگه دارم مثل بقیه حرف میزنم، فکر میکنم، عمل میکنم، رفتار میکنم پس نباید انتظار نتیجه متفاوت از بقیه داشته باشم. باید از این موج لعنتی نالیدن و ناشکری بیام بیرون.

    .باید نسبت به هر موج منفی که در جامعه و فضای مجازی هست، بی تفاوت باشم و توجه م رو روی خواسته م بذارم.

    .هر کاری که فکر میکنم درسته و قلبم باهاش آرومه رو انجام میدم و فقط رضایت خدا رو درنظر میگیرم نه رضایت مردم و نظر مردم!!!

    .کسی که به خداوند ایمان داشته باشه، راه درست رو می‌ره نه راهی که مردم دوست دارن…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    رضا اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 3642 روز

    سلام به استاد موحد

    خدایا سپاس که مرا در مسیر هدایت قرار دادی ؛ خدایا یاریم کن تا در این راه ثابت قدم باشم .

    استاد ازتون ممنونم که کمک کردین که به این درک برسم که تنها خالق زندگی به لطف الله خودم هستم و بس .

    فقط میدونم همانطور که در دوره ۱۲ قدم دارین تاکید میکنین ؛باید به دانسته هامون عمل کنیم ؛ چرا که ایمان بدون عمل حرف مفت است.

    استاد اینقدر از فایل هاتون آگاهی کسب کردم که با تمام وجود الله رو سپاسگزارم.

    خدا ازتون راضی باشه

    تمامی نعمت ها گوارای وجودتون.

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2121 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباس منش عزیز

    خدا رو شکر می کنم که امروز به دیدن این فایل هدایت شدم . خدا رو شکر می کنم که در مدار شنیدن این فایل قرار گرفتم و ان شاءالله در مدار عمل به آگاهی های این فایل هم قرار بگیرم.

    موضوع بلایای طبیعی که تا حدود چهارده پانزده سال پیش من هم فکر می کردم که این ها در اثر گناهان زیاد ما انسان هاست.تا اینکه یه فایلی از پدر یکی از دوستام دیدم که چند ماه بعد از زلزله بم سخرانی کرده بود و مسائلی رو مطرح کرده بود که کلاً ذهنیت من نسبت به این مسئله عوض شد.

    این که فکر کنیم خدا نشسته و یه سری اتفاقات رو برای ما رقم میزنه حالا چه بد چه خوب ! منم تا همین چند سال پیش اینطوری فکر می کردم با اینکه یه حسی درونم آلارم میداد که اینطور نیست اما من قبول نمی کردم . خوب یادم نیست اما به نظرم لابد این طرز تفکر راه حل خوبیه برای عدم پذیرش مسئولیت و لابد به این دلیل که نمیخواستم مسئولیت با خودم باشه به اون آلارم درونی خودم محل نمیدادم.

    نگاه استاد به این مسئله:

    بلایای طبیعی همه جای دنیا هست ، حتی شدیدتر هم ممکنه باشه. بلایا ی طبیعی باعث شده انسان هر بار به فکر ساختن بناهای بهتری باشه . پیشرفت هایی بعد از این بلاها رخ داده. در کل هر مسئله ای که در جهان رخ دهد باعث پیشرفت جهان می شود. اکتشافات و اختراع ها در واقع پاسخ به مسائلی هستند که برای انسان ها پیش آمده.

    این تفکر که کسی دیگر مسئول دیگر زندگی ماست کاملاً اشتباه است .فقط ما مسئول زندگی خودمان هستیم. اینکه ما بنشینیم و منتظر باشیم که مسئولی بیاید و زندگی ما را درست کند بی مصرف ترین و راحت طلبانه نرین شکل زندگی است. این تفکر که شخص خودش بچه دارد و هنوز به فکر اینست و توقع دارد که پدرش باید حامی او باشد همیشه مشکل خواهد داشت! این نگاه ها که کسی باید به من کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشیم را باید بریزیم دور. وام گرفتن و قرض کردن و حتی قرض دادن هم ریشه های قدرتمندی در افکار منفی دارند. بعضی ها منتظرن ارث بهشان برسد و یا اتفاق شگفت انگیزی باعث تغییر زندگی شان شود. فقط ما می توانیم زندگی خودمان را تغییر دهیم.بهانه ها را بذاریم کنار.به جای اینکه بخواهیم کاری کنیم که مردم را جذب کنیم تا کارمان راه بیافتد باید به فکر این باشیم که چطور افکارمان را تغییر دهیم تا شرایطمان بهتر شود و باید بدانیم که این خود ما هستیم که زندگی خودمان را رقم می زنیم. اگر ایرادی هست در خود ماست ، در نگاه ماست ، ایراد در باورهای ماست بدون اینکه هیچ ربطی به محل زندگی ما داشته باشد. ما باید مسئولیت صد در صد زندگیمان را خودمان بپذیریم. هر اتفاقی که در زندگی شما میافتد به خاطر افکار خودمان است. در همین شرایط بد خیلی ها اوضاع برایشان بهتر می شود. زمانی که یک اتفاق یکسان برای دو گروه نتایج متفاوتی رقم میزند باید به این فکر کنیم! فکر کنیم که نکنه داستان چیز دیگه ایه. این ما هستیم که داریم شرایط رو میسازیم.وقتی ما افکارمان را عوض می کنیم نتایج عوض می شود حتی اگر همان بیزینس و شغل باشد. همه چیز عوض می شود. سلامتی ، روابط ، ثروت و چیزهای دیگه همه تغییر می کنند . فکر سمی دیگری که خیلی رواج دارد این که کسی که از دستش بر میاید باید کمک کند حالا یا پول و ثروتی دارد یا اعتبار دارد و یا قدرت دارد. اینکه ما کمک کردن این افراد را وظیفه بدانیم سم است! این دو قرون دوزار و یا استفاده از اعتبار و نام و قدرت کسی جلوی میلیون ها ثروت و اعتباری که می توانست وجود داشته باشد را می گیرد. وقتی شما اعتبار را به خداوند بدهی و خودت را مسئول بدانی همه چیز سهل و آسان می شود. البته اگر تفکر به صورت بنیادین تغییر کند. وقتی نگاه ایراد داشته باشد حتی سرمایه ای مثل نفت باعث بدبختی می شود.استاد اینکه در یک سری کشور ها نصف درآمد مردم برای مالیات می رود و دوباره به شکل گسترش امکانات رفاهی همان مردم به خودشان برمی گردد به خاطر نگاه مسئولانه ی خود آن مردم است. مردمی که خودشان را مسئول ندانند حتی اگر به آنها تضمین بدهی که این مالیات به شکل امکانات به خودت برمی گردد باز هم نمی توانند بپذیرند و باز هم می گویند مگه ما باید پول این چیزا رو بدیم؟!

    تا دقیقه ی 23 این فایل رو گوش کردم و چقدر برام خوب بود. نکات مهمی باز برام مرور شد. استاد من یادم میاد روزایی رو که تو دلم دیگران رو سرزنش می کردم که باعث شدن من به فلان موفقیت نرسم ، باعث شدن خرید فلان خونه برام اتفاق نیافتاد ، فلان مسئله باعث شد از کسب درآمد بیافتم و و و . اما خوب یادمه که همون موقع یه ندایی درونم می گفت که نقش خودت چی بود؟ اما من نه جوابی داشتم و نه میخواستم که جوابی بدم و نقشی برای خودم پیدا کنم! اینا رو الان می فهمم که سال ها گذشته و من وقتی از بالای گود اون روزای خودم رو می بینم می فهمم که من نمی خواستم که مسئول باشم. اینکه از کِی خواستم بپذیرم واقعاً یادم نیست اما مهم اینه یه روزی و یه جایی تصمیم گرفتم به ندای درونم جواب بدم. وای خدای من ! اگر به صُمّ و بُکم بودن عامدانه ی خودم ادامه میدادم ……..! خدایا هزاران هزار مرتبه تو را شکرگزارم که هدایتم کردی و نه تنها هدایت که یاری ام کردی و برنامه ریزم بودی ! این مدت سه سال کار تدریس آنلاینم تضادهایی داشتم البته زیاد نبوده و چند وقت یه بار برام مسئله ای پیش اومده . اما بدون استثنا در همه ی موارد بعد از اون تضاد یا کار من ساده تر و راحت تر شده و یا حرفه ای تر و پر بازده تر. و حتی مواردی داشتم که قبل از اینکه من به تضاد بخورم خدا هدایتم کرده و من کاری رو انجام دادم و بعد از مدتی به مسئله ای برخوردم که دقیقاً عمل به اون هدایت ها باعث حل سریع و راحت مسئله ی من شد.

    ان شاءالله بقیه ی فایل رو هم گوش می کنم و براش کامنت می نویسم. خود این هم هدایت الله بود که بخشی رو بنویسم و در کامنت یا کامنت های دیگه بخش های بعدی رو بنویسم . چون وقتم کم بود و همیشه می گفتم که من فرصت نوشتن کامنت ندارم. وقتی شما در اولین فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده به انگیزه بخشی کامنت های ما اشاره کردین من به خودم اومدم و گفتم من باید این مسئله رو حل کنم و پاش می ایستم. تا هم برای استاد عززززیزم از راه دور انگیزه بخش باشم و هم خودم پیشرفت کنم. دوستتون دارم استاد عزیزم و براتون بهترین ها رو آرزو دارم.

    اللّهم ثبّت اقدامنا…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    چند سال قبل یه کلیپ بود فک کنم توی سریال زندگی در بهشت از مردم زلزله زده که دیدگاهشون خیلی برام جالب بود .. هم روحیه به ظاهر خوبی داشتن و هم اینکه حتی یه نفرشون غر نزد، شکایت نکرد یا حرفی از دولت و حکومت و.. نزد، اصلا کسی حرفی از اینکه بقیه باید بهشون کمک کنن و یا ارگانی مسئوله و باید هزینه کنه و … نزد

    اونجا بود که بهتر برام جا افتاد که چه معنی ای میده وقتی میگین تمرکز روی خودت باشه تا اوضاع رو خودت بهتر کنی چون هیچ کس مسئول اتفاقات زندگی ما نیس .. بصورت عملی نشون دادین تفاوت دیدگاه مردم دو کشور متفاوت رو ، که البته نتیجه های این دو ملت هم برای همین فرق داره

    سپاسگزار استاد عزیزم و خانوم شایسته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    روح اله گفته:
    مدت عضویت: 2292 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته محترم و دوستان خوبم.

    متاسفانه توی جامعه‌ای که زندگی می کنیم شنیده شده یا دیده شده که فلانی به خاطر پدرش یا معرف دیگری یا توسط دولت جای مشغول کار هست که این به نوعی ما رو از علایق ما دور می کنه و نهایتا دچار بی هدفی می کنه و سوء استفاده دیگران برای رسیدن به اهداف خودشان.

    توی خانواده ما خواهرام بر این نظر اند که پدر و مادر باید تا آخر عمرشان همراه بچه هایشان باشند آن هم در تمام ابعاد اما من از همان بدو ت

    که متوجه این امر شده ام یعنی اگر اشتباه نکنم 15_16سالگی مخالف این قضیه بودم و به خودم و آنها می گفتم اگر اگر عرضه داره خودش پیش بره و اصلا ببین از زندگی و دنیا چی خواد آدم بیخودی به دنیا نیامده که بی خودی هم از دنیا بره که مورد تمسخر اون ها و اطرافیان قرار می گرفتم.

    درسته شاید در وهله اول من از نظر سنی پیشرفت خوبی نکرده باشم اونم به خاطر این بوده و هست که من آدم احساسی ام و دوست دارم هر جا که پیشرفت خوبی دارم دست خواهرام بگیرم و بیارم بالا اما بعد یه مدت متوجه شده ام تا موقعی که خوبی و کمک میکنی و حواست هست خوبی از دید اونها اما وقتی به دلایل مشکلات یا بیماری اتفاقی برات رخ میده هیچ کسی در کنارت نیست من مدام می خواستم از این کار ها و دلسوزی های نامناسب دست بردارم اما دوباره میرفتم دنبال این کارها و مدام با چک و لگد دوباره بر میگشتم به خونه اول خودم یعنی روح الله صفر یا زیر صفر و وقتی درون کاوی می کردم انگار یکی در درونم میگفت بست نیست دیگه از رو نمیری برو دنبال زندگی خودت.

    اینکه از دیگران توقع داشته باشی اصلا مناسب نیست چون ما رو دچار وسواس فکری می کنه که چرا این این کارو کرد چرا این حرفو زد طرف نمک نشناسه و….

    اولا از دید من نباید کارها رو از روی توقع داشتن انجام داد حالا خوبه طرف وضعیت خوبی نیستی حالتو بپرسه یا بهت زنگ بزنه اما اینکه دستت رو بگیره و بلندت کنه کاملا اشتباهه چون خواه نا خواه باید از خواسته هات و هدف هات دور بشی به خاطر اونها، که اگر این طوری بود خداوند همه رو جمعی می آفرید و جمعی هم از این دنیا می‌برد.

    ما همه تنها به دنیا آمدیم، هدف های مشخص و خاص خودمون داریم با توجه به استعداد هامون و تنها هم از این دنیا میریم درسته هدف ما در گرو هدف جامعه است اما هدفی که مال خودمونه که همه با هم در کنار هم مثل چرخ دنده های یه ساعت جامعه رو به سوی هدف متعالی سوق میدیم.

    آدم اگر توی هر جایی باشه اگر به خودش فکر کنه متوجه میشه کجا از خدا و جامعه کتک خورده کجا نخورده.

    امیدوارم همه سالم و سرحال باشید و زندگی رو اون جوری دنبال کنید که دوست دارید و خدا از طریق استعداد نهفته درون شما قرار داده پیش ببرید.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: