live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 66

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1562 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    پروژه خانه تکانی ذهن | گام اول

    من به تازگی از دوره ارزشمند دوازده قدم فارغ التحصیل شدم و خدا می‌دونه چه نعمت هایی در تمام جنبه های زندگی اعم از مالی و روابط و سلامتی و معنویت وارد زندگیم شد و تصمیم داشتم از اول مهرماه دوباره دوره دوازده قدم رو از قدم اول شروع کنم و تا عید اهدافی رو برای خودم در نظر گرفتم و طبق دستورالعمل ستاره قطبی از خداوند هدایت خواستم که کمکم کنه و بهم بگه چطور راحت و آسان به اهدافم برسم وقتی وارد سایت شدم و بنر جدید سایت رو دیدم و توضیحات خانم شایسته رو شنیدم گفتم این همون هدایت الله است و همون‌طور که در قدم هفتم یاد گرفتم که برای رسیدن به اهدافم برای خدا راه تعیین نکنم و هدایت خداوند رو بپذیرم تصمیم گرفتم به جای شروع قدم اول ابتدا این‌ پروژه رو کار کنم من تصمیم داشتم قدم اول رو شروع کنم اما هدایت خداوند این بود که ابتدا این پروژه رو کار کنم من هم به نشانه تسلیم دست هام رو بردم بالا و گفتم خدایا هرچی تو بگی و با نام و یاد خدا این پروژه رو شروع کردم.

    مثل دوره ارزشمند دوازده قدم قبل از شروع پروژه گام به گام یک چکاپ فرکانسی در تمام زمینه ها از خودم گرفتم و پایان پروژه هم دوباره این کار رو تکرار میکنم چون مقایسه هردو چکاپ در ادامه مسیر خیلی خیلی بهم کمک خواهد کرد.

    اما درباره این فایل زیبا من می‌خوام یک تجربه از خودم تعریف کنم…

    چند سال پیش قبل از اینکه من با این مسائل آشنا بشم از لحاظ شخصیتی خیلی خیلی ضعیف بودم خیلی احساس ناتوانی داشتم و خیلی روی دیگران حساب میکردم اوایل ازدواجم بود و من بیکار بودم به واسطه ی باورهایی که از خانواده و مدرسه و … هم در ذهنم ایجاد شده بود هم از لحاظ باور به توانایی های خود خیلی مشکل داشتم هم این باور رو هم داشتم که برای استخدام شدن در هرجا باید حتما پارتی داشته باشم این دو باور به قدری دست‌ و پای من رو بسته بود که نمیتونستم برای خودم کاری دست و پا کنم و همش هم توی فامیل دنبال این می‌گشتم که ببینم کی کجا کار می‌کنه که برم التماسش کنم برای اینکه برام پارتی بازی کنه و دست من رو یه جایی بند کنه روزها از پی روز ها می‌گذشت و من هرروز بی پول تر میشدم و زندگی هم خیلی داشت سخت و سخت تر میشد یادمه یه بار همسرم که تازه عروس بود از برنجی که مادرش بهمون داده بود مقداری دم کرد و بهم گفت توی خونه نمک نداریم برو نمک بخر و من پول نداشتم که نمک بخرم الان که چندساله از اون ماجرا میگذره هنوزم طعم زجرآور اون برنج بی نمک زیر زبونمه و یادمه که اون برنج رو خالی خوردیم چون پولی نداشتم که چیزی بخرم کنارش بخوریم.

    بعد از اینکه خیلی سعی کردم کسی از این اوضاع و احوال ما خبردار نشه یه روز دیگه طاقت نیاوردم و به برادرم زنگ زدم و التماسش کردم که به همسرش که در یک بیمارستان منشی بود بگه یه کاری برام انجام بده و پارتی بازی کنه که من استخدام اون بیمارستان بشم نمی‌خوام خیلی کامنتم رو‌ طولانی کنم و از نوشتن جزئیات میپرهیزم اما همین قدر بدونید که دوسال طول کشید تا زنداداشم برام‌ یه کاری انجام بده و من توی این دوسال اونقدر شرک ورزیدم اونقدر پاچه خواری برادرم و زنش رو کردم که الان از نوشتنش شرم‌ دارم و بعد از اینکه من در اون بیمارستان با هزار بدبختی استخدام شدم حالا دوباره داستان های دیگه ای شروع شد و من کاملا زیر بار منت زنداداشم بودم اون نگاه های از بالا به پایین برادرم و همسرش اون ترحم های فامیل و اطرافیان که بهم میگفتن این بیچاره هیچی بلد نبود داداشش دستش رو گرفت اونقدر من رو آزار میداد که زندگی رو برام زهرمار کرده بود و روزی هزار بار به خودم میگفتم کاش هیچوقت از برادرم درخواست کار نمی‌کردم و همش دنبال یه روزنه بودم برای فرار از این افکار و فشار های روحی…

    تا اینکه خداوند من رو هدایت کرد به سمت سایت عباسمنش دات کام و اولین بار از زبان استاد شنیدم که ما باید خودمون مسئولیت زندگی خودمون رو بر عهده بگیریم هرروز فایل ها رو گوش میدادم و مثل یک کویری که آب بهش رسیده تمام این آگاهی ها رو میبلعیدم خیلی خیلی از لحاظ ذهنی و از لحاظ مهارت های شغلی تغییر کردم و خداوند یکی از دستانش رو وارد زندگیم کرد بهم گفت فلانی تو که اینقدر مهارت داری تو که اینقدر شخصیت خوبی داری چرا توی این بیمارستان با این‌ حقوق کم‌کارمیکنی چرا نمیای فلان بیمارستان خصوصی که یکی از بهترین بیمارستان های خصوصی کشور هست هم دیسیپلین کاری داری هم با نصف کار اینجا پول بیشتری هم میگیری .

    به قول استاد پاشنه آشیل آدم هیچوقت از بین نمیره فقط کمرنگ تر میشه.

    وقتی اون آدم این حرف ها رو زد اولش مقاومت کردم و گفتم نه استخدام شدن توی بیمارستان خصوصی پارتی میخواد من کسی رو ندارم و …ولی اونقدر روی خودم کار کرده بودم که یه حسی درونم گفت الان وقتشه که ایمانت رو نشون بدی مگه نمیگی استخدام شدن پارتی نمیخواد مگه نمیگی از لحاظ شخصیتی و مهارت شغلی قوی شدی مگه نمیگی تو با این شخصیت تغییر یافته لایق کارکردن در جای بهتری هستی پس‌ نترس و حرکت کن و برو درخواست استخدامی بده.

    یه‌روز پاشدم و به خدا گفتم اون دفعه من روی آدم ها حساب کردم و اون بلا سرم اومد اینبار می‌خوام روی تو حساب کنم ببینم جواب میده یا نه و رفتم و توی اون بیمارستان خصوصی فرم استخدام پر کردم اونقدر آروم بودم اونقدر احساس لیاقت داشتم که مطمئن بودم استخدام میشم تازه یه حسی هم‌بهم می‌گفت استخدام شدی که هیچی نشدی هم اون ها لیاقت تو رو ندارن و برو یه جای دیگه خلاصه یه روز رو تعیین کردن و من رفتم امتحان دادم خیلی هم امتحانش سخت بود از هر ده نفر دونفر قبول میشد که یکی اش من بودم و کلا پروسه درخواست استخدامی تا شروع به کار من یک ماه طول کشید اون یک ماه هم دنبال کارهای اداری استخدام مثل باز کردن حساب بانکی و چکاپ پزشکی و … بودم وگرنه کل پروسه یک‌روز طول کشید و من اونجا فرق حساب کردن روی آدم ها و توقع داشتن از اون ها و حساب کردن روی خدا و توقع داشتن از خدا رو با گوشت و پوست و استخوانم درک‌ کردم

    روی آدم ها حساب کردم و دوسال کارم طول کشید و بعدش هم منت و آزار و اذیت بود

    روی خدا حساب کردم و یک‌روزه کارم درست شد بی منت و با کلی راحتی و‌پول بیشتر ساختن.

    و از اون روز تا الان که چهار سال میگذره زندگی من هر روز داره بهتر و راحت تر و لذت بخش تر میشه.

    خدایا شکرت.

    ممنونم از استاد شایسته عزیز بابت این دوره زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 3670 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم شایسته مهربان

    چقدر کار عالی انجام دادی مریم جان

    ————————————————————-

    درک خودم گام اول با موضوع : توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی را به ترتیب مینویسم

    1) خداوند واکنش میده به چی ؟ به فرکانس ما

    یادم میاد تو قایل نتایج دوستان از عمل به آموزه های استاد ( گفتگویی که استاد با آقای رضا عطارمنش داشتن ) استاد گفتن : حرفی درستیه که خداوند برای ما عوض میشه

    تصمیم گرفتم : که به خودم مرتبا یادآوری کنم که امید هیچ چیزی در زندگیت قرار نیست همینجوری بمونه بلکه کاملا داینامیک هستش جهان و عوض میشه به چه شرطی ؟ به شرط اینکه تو فرکانس هاتو تغییر بدی / حتی اگر برای جهان جور دیگه ای باشه ولی خدای تو برای تو عوض میشه و بعد از فکر کردن به این موضوع چقدر دلم گرم شد که پس حرف خیلی درستیه که 100 درصد زندگیم دست خودمه

    2) مسئولیت 100درصد زندگیم با خودمه :

    مسئولیت 100درصد زندگیم با خودم نه همسرم ، نه بابام و مادرم و …. نه حتی خداوند چون خداوند فقط واکنش نشون میده ، به چی ؟ به فرکانس های من ، پس امید با این درک دیگه منتظر چیزی بیرون از خودت نباش

    پس اصلا فکر نکن و منتظر تغییر ، چه در تفکرات نزدیکترین نفرات بهت تا جامعه ات و مسئولان جامعه نباش و یادت باشه به اندازه درصدی که مسئولیت زندگیتو بدی دست کسی دیگه غیر خودت ، به همون اندازه پیشرفت نمیکنی / ولی در عوض وقتی منتظر نبودی و چشمت به دست کسی نبود اون موقع است که تواناییهات بروز پیدا میکنه و میترکونی

    3) امید همین جائیکه که الان هستی ، همین جا ، جای عالیه ای !

    اگر در کشوری که الان هستی مسئله داری مطمئن باش اشکال در نوع نگاهت ، باورهات و افکارته دلیل منطقی هم براش دارم ! چرا توهمین کشور نسبت به یک موضوع واحد بعنوان مثال وضع مالی که بیشتر مردم دارند میگن نامساعده ، اما یه سری آدم خیلی عالی و راحت و زیاد دارند ثروت میسازند ؟ و در مقابل عده ای هم هستند که بسیار فقیرن و گیر مسائل مالی ان

    چون جهان تو ، به شرط تغییر تو ، برای تو تغییر میکننننننننه !!!!! چون جهان داینامیکه امید

    4) مسئولیت 100 درصد زندگیتو قبول نکردن سَــمِ برات چرا ؟

    چون براحتی باعث میشه تمام توانایی هایی که در وجودت هست و میتونه میلیاردها دلار برات ثروت بسازه رو نادیده بگیری و نگاهت به بقیه باشه که اونا باید کاری برات انجام بدن و تو هیچ استفاده ای از توانایی هایی که خداونده در وجودت قرار داده نکنی

    5) توقع داشتن از بیرون خودت همون شرکِ

    نگاه به بیرون از خودت دقیقا همون شرکِ و اینو میدونی که شرک در کل مانع ورود هر موهبتی به زندگیته

    6) امید اینو همه چیز از فکر شروع میشه :

    حالا که اینجوریه اول بیا کم کم روی ذهنت کار کن و جلوی نجواهای ذهن تو بگیر و به همون اندازه کم کم به مسیرهای درست هم جهت با فکرت به راحتی هدایت میشی …………. حالا چطور از فکر شروع کنم ؟ اولین قدم عمل به دانسته هاته

    7) امید اصلا دنبال توجیه نباش و تقصیر و گردن بقیه یا هر شرایطی بیرون از خودت ننداز :

    یادت باشه اگر این نگاه و داشتی بدون تو بدبخت این عالمی

    8) همیشه درخواستت از خداوند باشه :

    اول از اینکه همیشه درخواست داشته باش و کی بهتر از خداوند که همیشه در حال اجابت درخواست هاس،

    حالا با این نگاه چرا بری دنبال بیرون از خودت ؟؟؟؟ بعنوان مثال وقتی میتونی میلیاردها دلار و براحتی دریافت کنی چرا با توقع داشتن یا منتظر بودن از غیر خداوند مانع دریافت الهامات الهی میشی ؟ نه فقط در مورد مسائل مالی بلکه در تمام جنبه های زندگیت

    مثال زیبایی زد استاد : که بیام فکر کنم من یه برنامه نویسم ! و هیچ محدودیتی در انتخاب محل کارم در هیچ شرکتی اعم از داخلی مثل دیجی کالا و .. و حارج از کشور مثل ماکروسافت و گوگل و اپل نداشته باشم ، حالا چرا من دوست دارم تو این شرکت ها کار کنم ؟

    چون شرکت های معتبری هستند ! به کارمنداشون احترام و احساس ارزشمندی القا میکنند ! از اینکه خودم اونجا کارمیکنم چقدر احساس ارزشمندی و اعتماد به نفس دارم ! کلاس کاری و Level متفاوت و مزایای مالی و امکانات مدرن و به روزی که دراختیارم میزارن و ….

    حالا چرا روی خداوندی که جهان رو ساخته و مدیریت میکنه ( الحمدالله رب العالمین ) و بسیار بخشنده و مهربان ( بسم الله الرحمن و الرحیم ) حساب نکنم که هیچ محدودیتی در رشد کردنم هم نداشته باشم و همینجوری میتونه بالا و بالا تر برم !!!!

    امید اگر اینجوری که نوشتی درک کنی عمیقا و از اون مهمتر همیشه یادت باشه و از اون هم مهمتر عمل کنی با این نگاه : یعنی در کل با این نگاه روی خدا حساب کنی در مداری قرار میگیری که با نامحدودیت جهان مواجهه میشی و به قول حضرت علی » که تو بندگی خدا رو بکن ! خدا دنیا رو بنده تو میکنه و میشی الرزق و الرزقان و نشانه عمل کردن به این نوع تفکر توقع نداشتن از بقیه و فقط از خداونده که در نتیجه احساس عالیه >>>>

    حالا چطور بندگی کنم ؟

    نگاهت و فکرت و نوع دیدتو فقط توحیدی کن ! و فقط نگاهت این باشه که ایاک نعبدوا و ایاک نستعین که تنها تو را عبادت میکنم و تنها هم از تو توقع دارم کارم منو انجام بدی / یاد جمله از استاد افتادم : که میگفتن “” کار من بندگی کردن و کار خدا ارباب بودنه و وقتی من سمت خودمو درست انجام بدم خدا وظیفه اش که کارمنو انجام بده و در قران وظیفه خودش کرده که استجابت کنه

    با این نگاه ببین امید چطور درها برات باز میشه

    9) امید روی موج انواع جریان هایی که هر چند وقت یکبار در محیط پیرامونت راه میوفته سوار نشو :

    از تو بوق و کرنا کردن اخبار و…. که همش ریشه اش اینه که یه جای کار میلنگه و یه جایی اشکالی هست توجه نکن و بهشون اصطلاحاً گاز نده چون اونا خودشون بدبختن و اگر مثل اونا باشی دقیقا مثل اونا نتیجه میگیریاااااا

    تصمیم بگیر : هر مسئله ای در کشور بوجود اومد همون اول بگو این مال اوناس و به من ربطی نداره و من مسیرم یه چیز دیگه اس و من نتیجه مورد علاقم رو میگیرم و کاری با هیچ کسی ندارم چون اغلب مواقع ( به نظرم بالای 98درصد ) نقطه مقابل تفکرات بقیه مسیر درستیه چرا ؟؟؟ چون نتیجه عموم مردم مشخصه و داره اینو نشون میگه

    10) امید همیشه دنبال این باش رفتارت طوری باشه که مورد پسند قلبت و خداوندت باشه و نـــــه بقیه ، اینجوری خداوند مثل پیامبر آدمها رو دورت جمع میکنه

    11) چیکار کنم که فکرم عمیقاً عوض بشه ؟

    توحـــیـد و ببر تو قلبت

    و از زاویه چشم خداوند به همه چیز سعی کن نگاه کنی و تو مسیر خداوند حرکت کن اون موقع میبینی همه چیز خیلی طبیعی برات درست میشه

    تمرکزت روی خودت باشه و با بیرون از خودت کاری نداشته باش و در مسیر خداوند باش

    این مسیر چه مسیریه ؟ مگه توحید چیه ؟ روانشناسی ثروت دقبقا داره همینو میگه که چطور از نگاه شیطانی بری به سمت نگاه خداوند و توحیدی

    هر لحظه دلمون سرشار از آرامش الهی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    علی ش گفته:
    مدت عضویت: 2753 روز

    سلام به همگی

    اولین چیزی که دراین فایل نظر من رو به خودش جلب کرد، تلاش برای رسیدن به اهداف با همون امکاناتی است که الان داریم. این فایل رو قبلا هم گوش داده بودم اما الان این بخشش بیشتر متناسب با چیزی است که می خوام. شاید بتونم بگم مهمترین چیزیه که این روزها در حرفه ام در حال دنبال کردنشم.

    سالهای سال تلاش کردم که سرمایه گذاری برای پروژه هام پیدا کنم. اگه بهتون بگم نزدیک به 24 سال شاید باورش براتون سخت باشه. اما حقیقت داره. واقعا تلاش کردم. بعدش از یک جایی به بعد، شاید سال قبل، این آگاهی آمد یا به این نتیجه رسیدم که خودم پروژه خودم رو تهیه کنم. الان ظرف چهار پنج ماه گذشته خیل خیلی پیشرفت کردیم اما هنوز برای آغاز پروژه نیاز به مقدار قابل توجهی پول است. اما اصلا نمی خوام منصرف شم. چون خداوند دستان بی نظیری برام فرستاده. دوستان خوب، دستیاران خوب و آدمهایی که قبلا اصلا نمی شناختمشون اما به تدریج و در طول مسیر وارد شدند. همینطور برخی آدمهایی که از از ابتدا با من بودند اما از یک جایی به بعد حذف شدند و غربال شدند. به قول استاد آب و روغن از هم جدا شدند.

    الیته وقتی می بینیم که امکنات در کشور هست اما به برخی داده می شه غمگین می شم. اما جمله اقای عباسمنش عزیز که دوست داشتم این بود که نمی دونید وقتی به دنبال این یک قرون دو زاری که کسی به ما بده هستیم راه ورود چه میلیاردهایی رو به زندگیمون سد می کنیم.

    الیته این یک قرون دو زار الان رقم قابل توجهی است برای من. اما هر روز می گم همون خدایی که تااینجا منو آوره باقیشم می بره.

    همچنین یکبار تو زندگیم تسلیم شدم و بعدا فهمیدم چقدر به پیروزی نزدیک بودم. و رنجش و دردش همیشه با منه. دیگه نمی خوام تسلیم شم. می خوام ادامه بدم. بعضی روزا خیلی غمگین می شم. بعضی روزا خسته می شم. اما روز بعدش دوباره با انرژی شرروع می کنم. آخه راه دیگه ای وجود نداره. بازم به قول اقای عباسمنش عزیز یا به هدفمون می رسیم یا می میریم.

    البته تو این مسیر بالا و پایین داره. بعضی روزها خیلی سر حالیم. بعضر روزها کمتر. بعضی روزها هم خسته ایم. اما کمی استراحت وسط راه می تونه تجدید قوا کنه برای بعدش. برای ادامه دادن. برای جلسه اول این مطالب رو نوشتم. برم برای جلسه بعدی به امید خدا ببینم چی می شه. به قول مرحوم مادرم خدایا به امید تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1384 روز

    سلام به استاد جانم

    هم خانواده ای های عزیزم

    بسیار سپاسگزارم بابت پروژه ی جدید خانه تکانی ذهن

    تمام آدمهایی که هدایت شدند به این سایت و تو مسیر موندن

    همه از ریشه یه باورها و اعتقادات و سوالات هایی داشتند که باعث شده هدایت بشن

    من به شخصه همیشه از چنگ زدن به مال دنیا بیزار بودم

    همیشه دنبال شناخت خدا بودم،خدایی که فرق داره با خدای بقیه

    همیشه رها بودم از اتفاقات و حوادث

    همیشه اینکه قدرت زندگیم دست دیگران باشه متنفر بودم

    بعد از اینکه فهمیدم صفر تا صد زندگیم دست خودمه

    موفقیتم دست خودمه

    و همه چی از درون من شروع میشه

    امیدم به زندگی زیاد شده و در تلاشم به رسالتم برسم

    اینکه من مسیول هیچ چیز و هیچکس نیستم

    دیگه قدرت رو دست هیچکس نمیبینم

    تمام جهان تحت تاثیر فرکانس ماست

    موفق باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    کامران گفته:
    مدت عضویت: 1373 روز

    به نام خداوند مهربان

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    یک تشکر ویژه دارم از خانوم شایسته که انقدر مسئولیت پذیر و عالی هستین و آنقدر به فرکانس های عالی توجه دارید و وقت میزارید که بهترین ها رو اجرا کنید

    این فایل چقدر عالی و زیبا بود و چقدر استاد اصرار داشتن که ما خالق شرایط زندگی خودمون هستیم و این رو باور کنیم میتونم به ما چقدر کمک کنه

    ی فایلی از استاد بود که می‌گفتند که ی باور محدود کننده رو وقتی توی ذهنت کمرنگ و بی اثر میکنی با ی باور عالی نا خود آگاه چندین‌ تا باور دیگه حذف میشن

    وقتی بتونیم باور کنیم و عمل کنیم که ما خودمون خالق صددرصد زندگی خودمون هستیم اون موقع دیگه شرک خودش از این باور جدا میشه

    انتظارها از دیگران یواش یواش پاک میشه

    اون موقع به خودت و خدا تکیه میکنی دیگه منتظر عوامل بیرونی نیستی

    چقدر عالی و لذت بخشه این

    ما ی خونه تکونی برامون گذاشته باید اطاعت کنیم و باور کنم که میتونم این یک ماه توی خانواده عباس منش ذهنمو ارام کنم با خودم به صلح برسم ک لذت ببرم از این حال خوبم و حس عالی که دارم

    خدایا ازت بی نهایت سپاسگزارم که انقدر عالی و عالی جواب در خواست هامو میدی

    خدایا تو از طریق خانوم شایسته بهم فهموندی که تقصیر ها و هر اتفاقی که داره میفته مسئولیت تمامش گردن خودمه

    پس خودمم میتونم زندگی خودمو خلق کنم وای خدا چقدر قلبم آروم شد چقدر حسم آروم شد چقدر من آروم هستم

    خدایا فقط به تو ایمان دارم

    خانوم شایسته گفتن روزی 2 ساعت به خدا روزی 24 ساعت هم بشینی پای آگاهی این فایل بازم آگاهی هایی داره که فرکانستو بالا و بالا تر میبره

    سپاسگزارم خداوندم که رب العالمین هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 2041 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    پروژه خانه تکانی ذهن

    گام اول

    با کسب اجازه از خدای مهربانم برای نوشتن ردپای این گام

    تضادهای زندگی عامل پیشرفت و خوشبختی ما هستند

    این جمله هم درسته هم خیر

    درسته اگه من آدمی باشم که مسئولیت 100% زندگی ام رو بعهده بگیرم

    غلطه اگه من آدمی باشم که همیشه منتظر عاملی غیر از خودم برای بهبود زندگی ام باشم

    برای من درست بوده

    من در زمانی که سخت ترین تضادهای زندگی ام تا اون روز رو تجربه میکردم و معادل شده بودم با اون آیه ای قرآن که گمراهانی رو توصیف میکنه که تاریکی اونقدر زندگی شون رو گرفته که انگار در اعماقی از اقیانوس هستند که نوری بهشون نمیرسه و تازه یک ابر سیاه هم روی اون بخش از آب رو گرفته که دیگه هیچ راهی برای دریافت نور نداشته باشند

    البته خدا رو شکر که من اون ابر سایه رو نداشتم و هنوز اونقدر توی تاریکی نرفته بودم

    اون تضاد اما برای من زمینه ساز عضویت ام در بهترین دانشگاه جهان شد و زندگی من از اون روز در همه ابعاد داره روز به روز بهتر و بهتر میشه

    یادمه که در حین اون تضاد وقتی خبرش بهم رسید بی اختیار اشک میریختم اما همون موقع به خدا میگفتم که شرمنده ام که گریه میکنم…گریه من از ضعف نیست…خدایا قول میدم دیگه اشک منو نخواهی دید…من برای بهبود زندگی ام کوتاه نمیام…دست از تلاش برنداشتم و به هر شیوه ای که به عقل خودم میرسید شرایط رو درست میکردم اما نتیجه ای نمیداد…به احساس ناتوانی و عجز در پیشگاه خداوند رسیدم…و گفتم خدایا چرا از هر سمت میرم درها بسته است؟؟؟ اگه ایرادی در من هست منو آگاه کن…من حتما خودم رو اصلاح میکنم….یعنی من باور داشتم که من مسئول زندگی ام هستم و من میتونم با هدایت خداوند شرایط ام رو اصلاح کنم

    از هر سمت میرفتم به شرک هدایت میشدم…قرآن برام سراسر خبر از شرکم میداد…اما من خودم رو موحد میدونستم…مدام از خدا میپرسیدم و سوگند یاد میکردم که من به خدای دیگه ای باور ندارم جز تو….پرسیدم اگه مشرک هستم منو هدایت کن…اولین بار در زندگی ام کلید واژه توحید برام پر رنگ شده بود و کنجکاو شدم این چه معنی داره

    یه روزی در تلگرام تبلیغ کانالی دیدم به نام باورهای توحیدی

    قسم میخورم هرگز در زندگی ام چنین مفهومی به گوشم نخورده بود…اون کانال حاوی گزیده ای از صحبتهای مردی بود ناشناس که از توحید میگفت و خدا…میگفت توحید حساب نکردن روی هر عاملی غیر از قدرت خداوند هست…احساس کردم نوری به زندگی ام تابیده…حال عجیبی داشتم و تمام مدت اون فایلها توی گوشم بودن…انقدر اون کلام برام جدید و ساختار شکن بود که حتی فکر میکردم بقیه مسخره ام میکنن هرگز با کسی حرفی از اونها نمیزدم…فقط خودم گوش میدادم…و دریچه هایی از نور امید به زندگی ام باز شد…کم کم دلایل نتایج زندگی ام و مشکلاتم رو درک کردم

    هنوزم بخشی از اون فایلها توی گوشم زنگ میزنه ” اون آقای بازیگری که افتخارش یک میلیون و دویست هزار نفر فالورش هست خوب تو میشی فالور اونها که…تو میشی عروسک خیمه شب بازی اونا” و ادامه دادنم باعث شد که من بعد ها سایت رو پیدا کردم و عضو سایت شدم و تا امروز افتخار عضویت و شاگردی رو دارم

    یه جمله از استاد توی این فایل و خیلی از فایلها مثل قدم اول 12 قدم همیشه توی گوشم زنگ میزنه

    همه چیز توحیده

    همه زندگی شما با توحید ساخته میشه

    این ها فقط کلمات نیستن…سعیده خوب گوش کن و دنبال ردپای این قانون در تمامی روزهای زندگیت باش

    این تمام زندگیت رو میسازه…تماااااام

    از کوچکترین رخدادها تا بزرگترین اونها

    توضیحات استاد در مورد توحید کاربردی ترین دستورالعملی هستند که خوشبختی در همه ابعاد زندگی من رو میسازه

    این باور که خداوند رب منه و همه کارهای منو میتونه جوری انجام بده که تمام مردم جهان با هم جمع بشن نمیتونن انجام بدن اگه توی وجودم ریشه بگیره نتیجه اش میشه اینکه من همیشه در زمان درست در مکان درست قرار میگیرم که کارهام راحت و آسون بشه…اگه تضادی هم پیش بیاد باز به راحتی رفع میشه

    مثال میزنم از کوچکترین چیزها تا مسائل بزرگتر:

    توی سلامتی…من در گذشته تا کوچکترین نشانه ای از بیماری در من ایجاد میشد…غمی سنگین و تصوری از بدترین امکان ها در ذهنم شکل میگرفت…من خیلی زیاد دچار بیماری میشدم…و همیشه مورد ترحم اعضای خانواده بودم که بشدت باعث احساس بد در من میشد…گوش دادن به همون فایلهای توحیدی استاد و تقویت باور به قدرت خداوند باعث شدند بدون اینکه من کار خاصی برای خود سلامتی انجام بدم باعث شدند یهو به خودم اومدم دیدم سلامتم…من به واسطه شغلم با بیماران زیادی در تماس هستم…اما طبق باورهای توحیدی بیماری در بدن شخصی که در مدار مناسبه دوام نمیاره

    ترس از تاریکی و شیطان…شیطان برام قدرت بود…خودم هم نمیدونستم…اما خوابهای ترسناک زیاد میدیدم…شاید ریشه در فیلمهای ترسناکی داشتند که در کودکی میدیدم…اما بعد از مدتی کوتاه شنیدن توضیحات استاد در مورد توحید دیدم منی که بدون روشن گذاشتن لامپ وقتی تنها هستم اصلا خوابم نمیگرفت و حتی گاهی تلویزیون رو هم روشن میکردم تا این حد داغون بودم…دیگه اصلا ترسی توی وجودم نیست و دیگه اصلا لامپی روشن نمیگذارم…

    بعد از مدتی متوجه شدم حتی در رو قفل نمیکنم…حتی همسایه ام گفت یه بار دیده شب در حیاط ما بازه…و تا صبح باز مونده که احتمالا نشون میداد کسی شب اومده داخل حیاط که احتمالا دزد بوده و درو نبسته…بازم باعث نشد بترسم…و بخوام وقتی تنها هستم درو قفل کنم…چون خدا رو حافظ خودم میدونم…نمیگم هیچ ترسی ندارم چون خودم رو انسانی موحد کامل نمیدونم…اما بهم بر میخوره ترسو بمونم و میرم توی دل ترس هام

    شاید دوستانی که تازه به این سایت اومدن این پیام منو بخونن و بگن که مثل اغلب بچه ها ما برای بهبود شرایط مالی وارد سایت شدیم اما من میتونم بگم من نمیدونم ترسهای شما یا غمهای شما چی هستن…چون برای هر کسی متفاوته اما اون ترس و غم ها احساس خوشی و شادی پایدار رو میگیره…و نتیجه اش همه اتفاقات بد هستند از جمله مشکلات مالی…فقط یک ذهن آروم هست که میتونه دریافت کننده نعمت ثروت باشه…من در سال اول ورودم به سایت از سمت خداوند هدایت شدم که روی “احساس صلح با درون” کار کنم…من فکر میکردم خدا شوخی اش گرفته…من میخواستم توی کارم رشد کنم…اما به پیام خداوند لبیک گفتم…سریالهای سایت رو شروع کردم و بعد یهو خانم شایسته لطف کردند دوره صلح با درون رو روی سایت بذارن…و بعد من متوجه شدم که پروژه های کاری که آرزو داشتم…آدمهای شاخصی که آرزو داشتم باهاشون کار کنم اومدن توی مسیرم بدون اینکه من درخواست بدم…جهان کارها رو برام انجام میداد…

    همه چیز خوب در زندگی مون محصول آرامش درونی هست که از اتصال با خدا میاد

    إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی

    این ذکر یا یادکردن چیکار میکنه؟ کارکردش چیه؟

    أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    مثال دیگه این بود که میخواستم در کارم مسئولیت های بزرگتر بپذیرم و رشد کنم…با توکل به خدا اینکارو انجام میدم…البته همیشه از خدا میخوام که اول ظرفم رو بزرگتر کن بعد بهم مسئولیت بزرگتر بده که نخوام به خودم یا کسی صدمه بزنم…و باور دارم که خداوند هدایتم میکنه…واقعا هدایتهاش رو میبینم…مثلا برای یک پروژه تحقیقاتی که با تیمی بین المللی کار میکردم….من اون دیتاهای نهایی رو فرستادم براشون…و خوابیدم…ساعت 4 صبح یهو بیدار شدم و بدون اینکه این عادت رو داشته باشم تلگرام چک کنم دیدم همکارم توی تلگرام پیامی گذاشته که دیتاها ایرادی دارن…چون قراره برن برای پراسس نهایی اگه الان تونستی اصلاحشون کنم و بفرست و اگه نه که دیگه معذوریم بپذیریم…و من بلافاصله اصلاح کردم و فرستادم….یعنی اگه هدایت خدا اون ساعت صبح بیدارم نمیکرد و منو نمیبرد به تلگرام اون همکاری من که باعث کلی خیر و همکاری های بعدی موفق شد کنسل میشد چون تا صبح ما دیگه دیر میشد که بخوام دیتای اصلاح شده رو بفرستم…و واقعا بارها به چشمم دیدم که خداوند کارها رو به شکلی انجام داده که اگه همه با هم جمع میشدند نمیتونستند اینکارو کنن…کی میتونه شما رو نصفه شب بیدار کنه یراست ببره سمت جایی که باید پیامی رو ببینید؟؟؟؟

    جز قدرت خدا هیچ کس

    مثال ساده ترش این هست که دیروز میخواستم برم دندونپزشکی و اون خیابون خیلی شلوغه…توی ذهنم گفتم هرجایی بشه پارک میکنم یکم پیاده میرم…گفتم خدایا یه جای پارک آسون بهم بده…چون اصلا دوبله نمیشه گرفت انقدر خیابون شلوغ و تنگه…یهو دیدم سر یه کوچه خالیه و بلافاصله پارک کردم…فکر کردم که خیلی فاصله دارم بعد دیدم مطب توی همون کوچه است…اصلا انقدر ذوق کردم گفتم خدایا چقدر باحالی آخه من ای کاش میتونستم بغلت کنم یا دورت بگردم انقدر شما منو آسون میکنی منو برای آسونی ها

    یا مثلا دیروز یه مشکلی برای کیسه های برنج مامانم پیش اومده بود که خودش مسافرت بود…منم توی این شلوغی کارهام و تازه از شبکاری هم رسیده بودم نمیدونستم چیکار کنم…از زور خواب داشتم خفه میشدم…گفتم اشکالی نداره بخوابم بعدش خدا هدایتم میکنه…الان فقط عصبانی میشم….رفتم خوابیدم…تازه خواب رفتم دیدم کسی زنگ میزنه…از روز خواب نفهمیدم کیه…بعد دیدم خاله ام هست…مامانم بهش پیام داده بود…در زمان مناسب خاله هم اون روز سرکار نبوده و داشته ازونجا رد میشده گفته بیاد مشکل رو بررسی کنه…باورم نمیشه اصلا انگار خدا خاله رو فرستاده بود که نه تنها اون مسئله رو حل کرد بلکه چند تا مشکل دیگه ام رو حل کرد تازه میگفت بذار برات نهار هم بپزم و ظرف 2 ساعت مسئله ای که باید من حالا کلی فکر میکردم چجوری حلش کنم خدا با دستی که برام فرستاد حلش کرد و تازه مسائل دیگه من هم حل شد…من چجوری با چه عقلی میتونستم این همزمانی ها رو ایجاد کنم؟ جز هدایت های خداوند و قدرتش میتونه اینجوری کارها رو آسون کنه؟ تازه نکته بعدی این بود که روز قبلش خدا بهم گفته بود تراس رو مرتب و خالی کن و من چشم گفته بودم و امروز از تراس استفاده کردیم تا برنج ها رو اونجا مرتب کنیم و مسئله رو حل کنیم…خدایی که ما رو از قبل برای راه حل مسائل آینده مون مهیا میکنه…این رو هم از استادم در سریالها دیدم که چطور بارها به چیزی هدایت شدند که راه حل مسائل آینده اونها میشه

    مثال ها رو زدم برای ذهن خودم شفاف کنم که

    وقتی من روی درون خودم روی باورهام به خدا کار میکنم و دائم اون باورها مرور میکنم و براشون مثال میارم تا برای ذهن من برای اندازه درک من منطقی بشن….خدا مسائل بیرونی رو حل میکنه برام…وقتی من تمرکزم رو از بیرون برمیدارم و روی درون روی اصل روی توحید میذارم…لازم نیست نگران بیرون باشم…چون همه جهان من با توحید ساخته میشه

    *اگه من هر روز تلاش کنم برای اینکه بنده بهتری باشم…بنده موحدتر، شادتر، با تقوا و کنترل نفس و ذهن بهتر، مومن تر، صبورتر، متوکل تر

    خدای من که خدایی کردن رو عااااالی بلده برای من بهتر خدایی میکنه و سرپرستی و وکالت کارهای منو شخصا به عهده میگیره*

    و به قول استاد اینا شعار نیستند اینا زندگی هر روزه ما هستند

    سپاسگزارم از الله یکتا که با قوانین اش انقدر زندگی رو به ما ساده کرده اگه ما از قوانین درست استفاده کنیم

    سپاسگزارم از استادم برای درک قوانین و برای ثابت قدم بودن در اجرای اون قوانین و نشر و گسترش اونها

    سپاسگزارم از استاد شایسته عزیزم برای دعوت ما به این خانه تکانی ارزشمند و این کلاس فوق برنامه رایگان

    امروز هم در کلاس ردپا گذاشتم و حاضر خوردم :))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1917 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها

    سپاسگزار مهربان پروردگارم هستم که جهان رو پراز فراوانی آفرید

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    «مسئولیت صد درصد اتفاقات زندگیم به عهده خودمه»

    خدایا کمکم کن تا این اصل رو همیشه و هر لحظه سر لوحه زندگیم قرار بدم که اگر عمیقأ باورش کنم ،تمام رفتارهاو تصمیم گیری هام تغییر می‌کنه و درامتداد اون زندگیم تغییر می‌کنه ،

    نکته:تایید کردن قانون تجسم می‌تونه به رشدم در مسیر خلق خواسته ها کمک بسیار کنه….

    _شرایط فعلی رو ابدی ندونم و بدانم وباور داشته باشم که خداوند به وسیله ی افکارم قدرت خلق رو به من داده پس نقش خودمو در تغییرات زندگیم پررنگ ببینم

    _فارغ از اینکه چی هستم وکجا هستم میتونم با تغییر باورهام شرایطمو متحول کنم

    _ می‌تونم به وسیله قدرت تجسمی که همیشه هم داشتمش و همیشه در حال انجام دادنش بودم ، ،منتها اون موقع کنترلی روی افکارم نداشتم حالا با آگاهی‌های این سایت می‌تونم کانون توجهمو کنترل کنم و تجربیات جدید خلق کنم.

    _قانون جهان تغییر نمی‌کنه هرکسی رو خودش کار کنه جواب می‌گیره شرایط بیرونی رو تا به الانم خودم با افکارم و قدرت تجسمم ساختم و می‌تونیم دوباره تغییرش بدیم.

    شاید بشه از این تمثیل استفاده کرد که تجسم کردن مثل ریشه میمونه که میوه هاش اتفاقات و تجربیات زندگیم هستند

    _«وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛»استاد این جملتون کلا خیالمو جمع می‌کنه، قند تو دلم آب میشه ،باعث میشه قوی تر و متمرکز تر پیش برم و بهتر رو خودم کار کنم ،و کمتر دخالت کنم توی ،چگونگی تغییر دادنِ دنیای بیرون و درواقع یه جورایی کمک می‌کنه به تسلیم بودنم

    خدایا تنها ترا میپرسم و تنها از تو یاری می‌جویم ، کمکم کن تا یکتا پرست باشم تا موحد باشم ، خدایا من به هر خیری از جانب تو فقیرم ،منو هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه کسانی که به آنها غضب کردی و من گمراهان

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم و مریم جون درصلح که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.

    عاشقتونم و عشق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2573 روز

    به نام خداوند جان آفرین

    سلام استاد و مریم جان

    مریم جان تشکر ویژه که به احساس و قلبت توجه میکنی و آنچه میاید را میگویید

    و در سایت با ما به اشتراک می گذارید سپاس فراوان

    استاد سپاس بابت آگاهی های که به ما میدهی

    سپاس فراوان از شما

    بلایای طبیعی

    خیلی وقتها خیری است که در لباس دیگری خودش را نشان داده است

    چند سال پیش در روستای در استان یزد سیل آمد

    و تعداد بسیاری خانه خراب شد یعنی با خاک یکسان شد

    مردم و اهالی روستا که در شهرهای بزرگ بودند کمک کردند و خانه ها ساخته شد

    و شهرک زیبا به وجود امد

    پس این بلا نبود خیری بود

    استاد من میخوام این جمله را بیشتر تکرار کنم

    خدایا خیر این کار و رفتار را به من نشان بده

    یکی از دوستان به نام آرمان مشایخی

    کامنت بسیار عالی داشت

    با ذوق صفات خدا را بگوئیم و ایمان بیاوریم

    دقیقا استاد هر مسله در زندگی من فقط دلیلش باور نداشتن خداوند است

    خدایا شکرت

    مرا در راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن مرا به سمت آسانی ها و راحتی و عزتمندانه انجام دادن کارها هدایت کن

    خدایا شکرت بابت آگاهی های این فایل

    درک بیشتر را نصیب من کن

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    الهام و وحيد گفته:
    مدت عضویت: 1650 روز

    سلام ودرود بر شما عزیز دل خدا

    استاد این حرف های عادی نیستند این نوع تفکر خیلی الهیه معنویه. خیلی خالصه

    از خودم میپرسم که شما جطور اجازه دادید جطور تونستید قلبتون رو باز کنید

    که از زبان خداوند صحبت کنید

    این صحبتها جقدر فرکانسیه

    هر زمان هر زمان هر فایلی رو که باز کردم انکار

    خداداره با من صحبت میکنه

    از نیازم میکه از حس و حالم میگید

    اشکم در میاد

    خدایا خیلی سپاس گذارتم

    برای این مسیر برای سایت برای استاد معنوی ام استاد عباس منش و بانو شایسته

    خدای من. تو مدبر اموری

    تو قدرتمند ترینی

    دست بالای دست همه ایی

    فقط و فقط تو یی

    ایاک نعبد و ایاک نعستین

    خدایا بهم کمک کن میخوام انسان توحیدی باشم

    خدایا مرا به راه راست به راه هموار به راه انانکه نعمت داده ای هدایت بفرما

    خدایا منم میخوام بیای تو وجودم بیای قلبم

    خدایا هرلحظه میخوام که کنارم احساست کنم

    منم میخوام که با اصل خودم یکی باشم سعادتمند در دنیا و در اخرت

    الهی امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فاطمه پارسا گفته:
    مدت عضویت: 2328 روز

    به نام الله هدایت گر

    سلام براستادان گرانقدرم

    و سلام بر همکلاسی های ارزشمند کلاس خودشناسی و خداشناسی

    خداروهزاران مرتبه سپاسگزارم برای هدایتی دیگر و آگاهی های بیشتر

    خداروشکر میکنم که در بهترین زمان و مکان قرارم

    داد این روزها با تضادی روبرو هستم از خداوند هدایت خواستم تا آگاهی و درس های تضاد رو دریافت کنم و باز هم هدایت الله منو به سمت این درسهای عالی روبرو کرد خدایا شکرت

    به عنوان رد پا مینویسم و مطمئنم در این راستا به آگاهی های نابی میرسم

    توحید عملی…. یعنی پذیرفتن 100 درصد مسائل زندگیم

    ایاک نعبد و ایاک نستعین را سر لوحه زندگیم قرار بدم

    منجی زندگیم خودمم و تنها خودمم نه هیچکس دیگر کافیه هدایت بخوام و در سمتش حرکت و عمل کنم

    کافیه به دنیای درونم بپردازم روی افکار و باورهام کار کنم دنیای بیرونم خودبخود به طرز دلخواهم درست چیده می‌شود

    و توحید و توحید و توحید که تجربه خوشبختی در تمام جنبه های زندگیست

    خدایا هزاران مرتبه شکرت برای هدایتمون به این آگاهی های ناب

    همینطور که هدایتمون کردی کمکمون کن بتونیم عمل کنیم و بندیگیمون رو بهت نشون بدیم

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: