این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.
https://www.elmeservat.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1562نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز، خانم شایسته محترم و دوستان هم فرکانس بنده.
استاد چند روز گذشته در گروه یه کامنتی گذاشتم در خصوص خبر خوب، اما توی این چند روزه اتفاقاتی رخ داد که از اون اتفاقات دور شده ام، البته این هم حاصل نگرش من بود که دائم توی ذهن من این بود که اگر نشه چی میشه و همانم شد چون خودم بهش فکر می کردام.
توی این چند روز اتفاقاتی رخ داد که باعث شد آدم های اطرافم بشناسم اما خوبی به آنها نیامده دلیلش این بود من این آدم ها رو شناختم اما گفتم خوبی می کنم جواب خوبی رو میگیرم اما برعکس شد و نظر آن ها حتما به قول معروف کف گیرت ته دیگ گیر کرده که مهربان شدی آما من آدم بی تفاوتی بودم راجب مشکلات زندگی.
استاد دوبار مهاجرت کرده ام به شهری که 2 سال گذشته حال خوب داشتم و خوب پیشرفت می کرده ام اما به خاطر ارثیه ام برگشتم روستای اصفهان برای کاری که دوست دارم اما انگار توی فرکانس اون نبودم چون همه چیز برعکس اون چیزی بود که فکرشو می کردم.
توکلم به خدا و بر می گردم به راه دو سال گذشته و توکلم به خداست.
سلام خانم شایسته عزیز که دستی شدن از دستان خداوند برای رشد و آگاهی بیشتر و بهتر شدن جهان برای زندگی کردن.
خداوند یه سیستمه یه انرژیه و پاسخ فرکانس های مارو میده اگر ما در فرکانس خوبی باشیم به شرایطی هدایت میشیم که اتفاقات خوب برامون رقم میخوره.
همین اتفاقات طبیعی چقدر باعث رشد و پیشرفت شده یه اتفاق یکسان برای هرکسی نتیجه متفاوتی داره یه نفر بعد از مثلا طوفان میاد یه ایده میده که محافظ شیشه ها یا محافظ درختان هست و بسیار ثروتمند میشه یه نفر هم بدبخت میشه!
این داستان باورهای قدرتمند و محدود کننده است.
وقتی من در فرکانس خوبی باشم و احساس ام را خوب نگه دارم تحت هر شرایطی همه چیز به نفع من تمام میشه چون خداوند یه سیستمه که وظیفش اینکه به باورهای من پاسخ بده و مسیر منو در راستای آنها هموار کنه چه خوب چه بد.
من خالق زندگی خودم هستم
کی ما میتونیم زندگی مون رو تغییر بدیم؟
اولین قدم اینکه بپذیریم که خودمون داریم صد در صد خلق میکنیم اتفاقات را و حالا میام جوری که دوست دارم باور میکنم و رقم میزنم
عمل به دانسته ها خیلی مهمه اصلا گوش دادن این حرفا و تایید کردن یا نکردنشون مهم نیست مهم اینکه ما به این آگاهی ها عمل کنیم تا نتیجه متفاوت بگیریم
عمل کنیم و صبر داشته باشیم و مطمئن باشیم که مسیر درسته و جواب میده صد در صد
کی عمل میکنیم و صبر داریم وقتی پذیرفته باشیم که خالق زندگی خودمون هستیم این باور باعث عمل میشه و کنترل ذهن و جور دیگه ای نگاه کردن.
من هی اینو تکرار میکنم تا خوب برام جا بیفته و بیشتر درکش کنم.خدایا شکرت
سپاس وستایش خداوندی را که تنها قدرت جهان درون وبیرون است و شنونده بسیار عالی
من چند وقت بود در گیر ذهنی درمورد مسائلی بودم که در این فایل بود ولی درمورد دیگران ودولت وغیره ذهنم رو به ارامش رسونده بودم با فایلهایی که قبلا گوش میکردم ولی بزرگترین پاشنه اشیلم همسرم هست که هرکاری میکردم با به نقطه اول برمیگشتم که اون وظیفه داره من رو تامین کنه البته منتمام هزینه زندگیم رو با کارکردن تامین میکردم هرچند درآمدم کم بود ولی باز ته ذهنم این باور خیلی عمیق نشسته بود که اون باید به من پول بود واتفاقا همسرم هم به من پول نمی داد ودلیلش رو نمی دونستم چند مدت بود که از خدا درخواست کردم کمکم کنه دلیل اینکه من با تمام تلاشی که میکنم وکار میکنم درامدم ناچیزه وکارهای مختلف رو امتحان کردم واینکه چرا همسرم هیچ وقت برای من وبچه ها هزینه نمی کنه وتا اینکه دیروز با فایل خانه تکانی اشنا شدم وفهمیدم باید از لحاظ ذهنی واینکه همسرم وظیفه داره رو رها کنم وفقط وفقط از خدا بخوام وهرروز در درخواست هام بنویسم و رها کنم تا خدا خودش راههایی رو برام باز کنه من متوجه شدم دست حدا رو بستم ومحدود کردم وازامروز که متوجه شدم گه باید تصمیم نهایی رو به خدادبسپاری وتوتلاشت رو بکنی وباقیش با خداست که چه راههایی رو برات باز کنه برای خداوند نباید راه نشان داد خدا رو سپاسگزارم که من را به این فایل راهنمایی کرد واز خانم شایسته نیز سپاسگزارم بخاطر توضیحات عالی وجامع در مورد خانه تکانی ذهن که موضوعی بود که من رو به خودش جلب کرد وبا صدای زیباودلنشینش توضیح داد واز استاد گرامی نیز سپاسگزارم که انرژی خوبی داشت وتوضیحات عالی دادن ومن رو راهنمایی کردند خداوند در همه لحظات زندگی یارویاورتان باد
خدایا شکرت این خونه تکونی همزمان شد برای یک تصمیم اساسی در زندگیم… که میخام منبع درآمد قبلیم که خیلی زیاد هم میشد گاهی وقتا (حدود 100 میلیون)، میخام اونو قطع کنم و خدا مطمئنم منو وارد خان نعمت گستردش خواهد کرد از طریق هزاران دستی که داره،
میخام پیامبر گونه زندگی کنم . میخام بهش اعتماد کنم.
این خونه تکونی هم بنا به درخواست من بود که بهش گفتم کمکم کن ، هدایتم کن ،راه بهم نشون بده، 6 ماه دیگه من واقعا دیدنی خواهد بود، و ابوالفضلی رو ملاقات خواهم کرد که هیچ ربطی به ابوالفضل الان نداره، یه ابوالفضل توحیدی تر، شجاعتر، بخشنده تر، مهربونتر.
سلامودرود خداوند به شما عزیزان و دوستان همیشه همراه دراین سایت مقدس
سپاسگزارم از لطف شما مریم جان و بی نهایت سپاسگزارم از خداوندم که این روزها انقدر داره منو درمسیردرست تری هدایت میکنه
نمیدونم چرا وقتی صدای شمامریم جان رو شنیدم ناخوداگاه اشک ازچشمام جاری شد
هنوز که هنوزه متعجب میشم که چقدر خداوند درست وبه موقع شمارو به یک ایده ای هدایت میکنه که دقیقا لازمه ی من در مسیر رسیدن به خواستم هست،و چققدر نیازداشتم به این صحبتهای گوهربار مریم جان که باره دیگر یک جهاد اکبر در درونم به راه بیندازم و یک خونه تکونی اساسی درذهنم به راه بندازم.
مریم جان این لایو دقیقا نشانه ی دوسه روز پیش من بود و وقتی به صحبت های ناب استادعزیز گوش فرا دادم انگار که آتشفشانی در درون من ایجادشد، به شکلی که انگار اولین بارم بود دارم این اگاهی ها رو گوش میکنم،انگار خوده خدا بود که داشت از زبان استادعباسمنش بزرگوار بهم میگفت،که بندگیشو درست به جای بیارم،من کارمو خوب بلدم انجام بدم
آخ که چقدر توحید توزندگی مهمه و چقدر اجراکردنش خیلی وقتا مشکله،چرا که اونقدر غرق در باورهای شرک آلود شدیم،و اون باور شرک آلود رو اونقدر بهش قدرت میدیم،که فکر میکنیم همین است و غیرازین دیگه راهی نیست که مارو به خواستمون برسونه
چقدر نیازدارم که بیشتر درمسیررسیدن به خواستم توحیدی تر عمل کنم
چقدر نیازدارم که جوره دیگه ای روی خدا حساب بازکنم و آزادورهاتر زندگی کنم و همه چیو بیشتر به خودش بسپارم تاااون همه کار برام انجام بده
چقدر ضربه ها خوردم ازینکه عوامل بیرونی رو بهش قدرت دادم و فکر میکردم فقط اون عامله که منو به خواستم میرسونه و منو فرسنگها از مسیررسیدن به خواستم و ازهمه مهمتر از خدا دورم کرد
چقدرنیازدارم این روزا که متمرکز تر و متعهدتر به درون خودم بنگرم و بیشتر ازخودم انتظارداشته باشم تا از همسرو اطرافیان که برام کاری انجام بدن که به خواستم نزدیکتر بشم
چقدرنیازدارم برای اینکه روحم باقلبم هماهنگ تر بشه،کینه وونفرت از اطرافیان و دوستو آشنا رو ازقلبم پاک کنم و باهردیدگاهی اونهارو بپذیرم و دوستشون داشته باشم و به جای غرزدن و گله ووشکایت داشتن از دیگران روی بهبود شخصیت خودم کار کنم تا اینکه انتظارداشته باشم دیگران بامن درست رفتاررکنند
منم که قدرت خلق زندگیم در دستمه
منم که باید از درون درست بشم
منم که باید خوب بندگی کنم تا خدا برام خوب خدایی کنه
منم که باید رهاباشم،تسلیم باشم،متوکل باشم و خودمو بسپارم به اون جریانی که هیچ خطاوواشتباهی نمیکنه و طبق افکاروباورهای من نتایج زندگیم رو رقم میزنه
خدایی که کل جهان رو خلق کرده میتونه منو هدایت کنه
وقتی تنها خدارو بپرستم و تنها و تنها ازاو یاری بطلبم،چنان درهای نعمت و برکت رو برام بازمیکنه،چنان راه گشای تمامی مسائل زندگیم میشه که تو کهکشان راه شیری هیچ کسی نتونسته باشه یهمچین کاری رو برام انجام داده باشه
منم که باید جوری رفتار نکنم که مردم ازمن خوششون بیاد،جوری رفتار نکنم که مردم ازمن راضی باشن
آدم بدبخت آدمیه که درهرلحظه انتظارش ازدیگران زیاده،و هیچ وقت خودش رو مسئول صد درصد زندگیش نمیدونه
اگر میخوام طعم خوشبختی رو بچشم باید بتوانم نگاهم رو به اطرافم زیبابین کنم
اگر میخوام طعم آرامش رو بچشم باید بتوانم انتظارم رو ازدیگران پایین بیارم
اگر میخوام رشدوپیشرفت واقعی رو در زندگیم لمس کنم باید بتوانم خودم رو مسئول صد درصد زندگی خودم بدونم و هرکجایی که دیدم اتفاق ناجالبی رو تجربه میکنم به درون خودم بنگرم و ایراد رو از درون خودم پیداکنم،نه یک عامل بیرونی…
این دیدگاه بیماری زایی که اکثریت مردم دارند و منتظرند که یک منجی نجات دهنده ی اونها از بلاوو غمومصیبت و از گرفتاری باشه،کاملا دیدگاه غلطی هست و وقتی که من نتونم مسئلم رو خودم حل کنم و روی خدای خودم حساب باز نکنم،مطمئنا هیچ شخص دیگه ای نمیتونه مسئله ی من رو حل کنه و این دیدگاه کاملا غلط هست که بخوام باگریه ووزاری منتظر یک منجی بشینم و خودم بیکاروبیعار یه گوشه ای بشینم به امید اون روزی که منجی ازراه برسه
منجی اصلی خودم وخدایی هست که وقتی درست بندگیشو بکنم اون هم خوب بلده برام خدایی کنه
منجی اصلی درون خودمه و خودم هستم که به صورت صد درصد چیزی رو که در ذهنم بپرورونم میتونم خلقش کنم
منجی اصلی اون افکار درستی هست که وقتی به اونها نورمناسب خاک وکود مناسب بدم و به صورت ریشه دار در ذهنم پرورش یابند،وبه آنچه که میدانم مرا توحیدی تر میکند عمل کنم،اون وقته که خودم مثل یک منجی نجات دهنده ی خودم از غمو بلاوومصیبت خواهم شد
چقدر لذت میبرم که وقتی خودم رو مسئول زندگی خودم میدونم و هیچ انتظاری از کسی ندارم،همه ی کارهای زندگیمرو هم باارامش خاطر بهتری انجام میدم و دیگه انتظار ندارم که حتی توکوچکترین کارهای روزمره ی زندگیم کسی بهم کمک کنه
استاد وقتی که انتطارم رو حتی ازهمسرم تو انجام کارهای خونه پایین میارم اتفاقا ایشون داوطلبانه مسئولیت خیلی از کارهای خونه رو به عهده میگیره،ولی وقتی که غر میزنم و گله وو شکایت میکنم ازینکه کارهای خونه همیشه رو دوشِ من هست،نه تنها هیچ کمکی بهم نمیشه بلکه کلی انرژی جسمی و روحی خودمو نابود کردم،تازه تو رابطه ی عاطفیمون هم به مشکل برمیخوریم
و یه چیزی هم که دررابطه با فرزندم بهش پی بردم اینه که وقتی به صورت خیلی جدی بهش تذکر میدم که مثلا من مسئول بیدار کردنت سرساعتی که میخوای بری مدرسه نیستم،میبینم که خودش خیلی تلاش میکنه که ساعت موبایل رو زودتر از اون وقتی که باید بیداربشه تنظیم میکنه،و میبینم که چقدر بهتر تلاشش رو میکنهبرای اینکه سر ساعت معین بیدار بشه
یااینکه وقتی دچار سرماخوردگی یا یک کسالتی ازلحاظ جسمی برام پیش میاد،هیچوقت انتظار این رو نداشتم که دیگران جویای حالم باشن،وقتی هم که کسی برام تو اون شرایط زنگ میزنه جوری پشت تلفن صحبت میکنم که متوجه شرایط حالم نشه،اون وقت اتفاقی که میوفته اینه که دیگران هم تواین مورد خودبخود انتظارشون از من بسیار بسیار کم شده،حتی پدرمادرم هیچوقت به روی من نمیارن که چرا فلان وقت جویای حال ما نشدی
واقعا تواین مورد خیلی خوب دارم عمل میکنم چون این مورد یکی از بزرگترین پاشنه ی آشیل من بود و همیشه راضی نگه داشتن دیگران برام در اولویت بود یااینکه تعریف کردن دیگران ازمن حتی اون کسی که خودش به هیچ جایی نرسیده برام مهم بود
نمیدونید که چه انرژیی رو من صرف راضی کردن دیگران کردم و همیشه یک آدم پریشان حال،پرازاسترس و پراز نگرانیو ترس بودم،الان میگم فوق نهایتش کل دوستو آشنا من رو ترک کنند،خیلی بهتر از اینه که هربار بخوام یک رفتاری انجام بدم که اونها ازمن راضی باشن،تازه ای کاش هم راضی میشدن،هربار سطح انتظارو توقعات هم بالاتر میره
امیدوارم بتونم به این آگاهی های گوهر بار این لایو ارزشمند عمل کنم و بذر این باور قدرتمند کننده رو بتونم به خوبی در خاک ذهنم درست پرورش بدهم و با دادن آبونوروخاک مناسب این باورهای توحیدی و قدرتمند کننده رو تبدیل به یک درخت تنومند کنم و جریان نعمت و ثروت بیشتری رو لایق خودم کنم
سلااام و درود تمام کیهان و کیهانیان،زمین و زمان ،ب تنها فرمانروای یکتا جهان و جهانیان )
سلاام ب امام زمانم و یار همیشگی شان مریم عزیزززززز.
(خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مرا هدایت فرما ب سوی بهترین عمل)
من زهره ،واقعا زهره چند سال پیشم،پراز
اضطراب ،ترس،خشم،نگرانی،پر از شرک و بی ایمانی؟؟؟
کسی که چشمش ب دستان همسرش گره خورده بود ،که او باید خوشحالش کند ،او باید روزیش دهد،خواسته هایش را بر آورده کند،
درست ریشه ها هنوز جان دارند و دورش پز از علف های هرز قابل رویش فراوان است و من در قدم های اول خودشناسی هستم.
اما خدا میداند چقدر ب آرامش رسیده ام.
خدایا چگونه شکرت را بجا آورم که من قادر ب شکر تو نیستم ،خودت قدرت شکرگزاری را بر من بیفزا ..آمین
خودت مثل پازل همه را چیدی و مرا اکنون در کلاس درس استادم نشاندی)
اکنون که فقط دورم را ،الگو میبینم و خودم را با آن الگوها و قبل خودم مقایسه درست میکنم فقط شاکر خدا میشوم که چقدر رو ب بهبود هستم.
چقدر در حال شناختن خودمان و پیدا کردن ترمزهایمان هستیم.
استاد عزیزم.چقدر همه چیز رو ب عالیست و ما داریم پله ها را میپیمایم ،
چقدر همسرم تغییر کرده و با خریدن گنج احساس لیاقت و گوش دادن فقط 3 تا از فایلها اخلاق و رفتارش عالی شده ،ما که 22 سال از زندگیمان را ب جر و بحث مشغول بودیم در عرض چندماه یی ،که ب خانواده پر از عششق عباسمنش پیوسته آن هم با اکانت من.چه خوب عمل میکنم و گوش میکن ..
استاد جان،من چه خودم،الگوی خودم هستم،و
چه الگوهایی در،دورم هستند که هنوز نمیخواهند بپذیرند که مسئول زندگی خودشان هستند.
برادر 53 ساله من که در این سن دوباره ب خانه پدریم برگشته و باعث آزار و اذیت آنها شده با 2 فرزند.
من و ب فکر فرو میبره که جهان بازتاب افکارمونه،و مثل آیینه عمل میکنه ،همانطور که استاد میگه.
یکی شرکش این که پدرو مادرم وظیفه دارن..برادرم) یکی مثل پدرو مادرم نقش خدا رو بازی کنن و شرک تمام ،که چکار کنیم پدرو مادریم .در صورتی که توان ندارن ،پدرم 82 سال سن..باید جا و مکان دوباره برایش مهیا کند و مادرم 78 ساله باید هر وعده غذایی درست کند و استراحتی ندارد با 3 مهره مصنوعی در کمر)
20 سال پیش پدر و مادرم کلی زمین برایش فروختن و در کنار خانه پدری برایش با امکانات کامل خانه ساختن ،و در عرض 3 سال اون هم فروخت و خورد و تمام شد.باز بعد 20 سال برگشته که اگر زن خوب برایم گرفته بودید من روزگارم این نبود .بگذریم که داستان از حوصله خارجه.
چقدر تفاوت را میبینم در صورتی که همسرم سالها من و خودش را نادیده گرفت و از وقت و مال و لذت زندگیمان گذشت
تا ب خانواده اش برسه ،برادر و پدر و مادر ،این خواهر من ،دایی من،اون عمو من،
بعد 22 سال و خوردن شکست ها و
نادیده گرفته شدن ،حتی از طرف مادر
متوجه شرک درونش شده که میخواست
زندگی آنها را درست کنه و چقدر خوب هم آنها را زندگی دار کرد و خودش را……..
اکنون تمام را پذیرفت و دارد با یاری خداوند باورهای درست را جایگزین میکند.
و من خودم چقدر دارم روی ترسهایم کار میکنم و روی خدا حساب میکنم.
چقدر خوب پیش میرویم. اما قانون تکامل را از وجود شما استاد عزیز دارم
که حواسم باشد و در دام دیر شدن و و
نیفتم.من و همسر و تنها فرزندم داریم با شما پیش میرویم، باشد که مورد لطف و عنایت خداوند قرارگر فته هستیم ،بیشتر قرار بگیریم و هدایت ها را لمس کنیم و درک ..آمین
با سلام به همه دوستان بالاخص استاد عباس منش عزیز و استاد خانم شایسته گرامی
یک مسئلهای که به نظر من باید حتی یک دوره برای اون برگزار بشه یا خیلی بیشتر به آن پرداخته بشه
همین مسئلهای که استاد به عنوان آتشفشان عنوان کردند
ضامن اجرایی تمام این آگاهیها و تمام این مسائل همین آتشفشانه
اینکه این آتشفشان هیچگاه خاموش نشه و هر لحظه شعله ورتر بشه
به نظر من خیلی باید در مورد جزئیات این آتشفشان شرایط آتشفشان اون چیزی که این آتشفشان را خاموش میکنه سرد میکنه و شعلههاشو کم میکنه و تمام شرایط و جزئیات این موضوع یتونه مهم باشه باید پرداخته بشه
پرداختن روزانه به همین موضوع اهرم رنج و لذت و مرور کردن اون برگه یکی از کارهایی
که میتونه این آتشفشان رو روشن نگه بداره
من از دوستان میخوام که کمک بکنند در مورد این موضوع بیشتر بپردازیم
و تجربیات خودشونو در مورد فعال شدن آتشفشانشون و همچنین خاموش شدن اون آتشفشان بگن تا بتونه به دوستان کمک بکنه
یکی از موضوعات که میتونه این آتشفشان را به مرور زمان خاموش بکنه به قول استاد پایین بودن و کوتاه بودن سقف آرزوها هستش
یکی از موضوعاتی که میتونه خاموش بکنه این آتشفشان رو همین بحث ه استاد فرمودند شما خودت مسئولیت 100 زندگیت رو داری اگر تو فکر بکنی که تقدیر خداوند سیاستها و هر مسئله بیرونی که باعث شرایط کنونی شده قطعاً آتشفشان تو خاموش میشه اما زمانی که باور داری ام این مشکلات و سختیها و سختیهای آینده همه و همه صرش خودت هستی قطعاً آتشفشان شعلهور میشه برای برطرف کردن این مشکلات
اینکه دستاوردهای هرچند کوچک را در زندگی ببینی و به خودت تاکید بدی که داره جواب میده ببین نتیجه داد ببین این به خاطر این تغییرات من بود این خودش باعث شعلهور شدن این آتشفشان میشه
مسئله بعدی اینکه قدمهای کوچک شروع بکنی تکامل طی بکنی که نتیجهاش میش موفقیتها و دستاوردهای هرچند کوچک و این باعث میشه پله پله تکامل را طی بکنی و آتشفشان همچنین روشن بمونه
سلام و عرض ادب به استادعزیزم ومریم خانم شایسته ی گل…
منم میخوام مثل مریم جونم یه خونه تکونی ذهنی انجام بدم واین دیدگاه اولین جلسه ازخونه تکونی ذهنیه …
کم کم داشت یادم میرفت که خودم باید مسوولیت زندگیم روبپذیرم وقبول کنم واین چند وقته همه رومقصر اتفاقای زندگیم میدونستم به الا خودم ..
وقتی این فایل رو گوش دادم دوباره به خودم اومدم و متوجه شدم که این چرا ها وگلایه ها برای چیه ویه احساس خیلی عالیی بهم دست داد که آره خودم میتونم زندگی خودم رو بسازم وچرا از دیگران انتظار و توقع داشته باشم .
من چند وقت پیش یه مهمون تقریباً 3هفته ای داشتم ،بعدچندروز که حضورمهمونم عادی شد ومن سرکار میرفتم ازش انتظار داشتم که کارای خونه رو انجام بده ومیدیدم که اونطوری که انتظار داشتم کاراروانجام نمیداد ومن دردرون ناراحت میشدم وبعدش به خودم یادآوری میکردم که ، فرض کن که مثل همیشه تنهایی خودت باید کارای خودت رو انجام بدی واحساسم بهتر میشد و باورتون میشه ازموقعی که من توقعم رو برداشتم واحساسم روبهترکردم بدون اینکه چیزی بگم ،تاوقتی که برمیگشتم خونه مهمونم تمام کارا رو انجام میداد و بعضی مواقع غذا هم میپختند .
به قول مریم جوون هرچند وقت یکبارخونه تکونی ذهنی هم لازمه…
سلام به همه اعضای گروه مخصوصا اقای عباسمنش و خانوم شایسته عزیز.
این موضوع مسئولیت پذیری واقعا یکی از موضوعاتی هست که ما اصلا گردن نمیگیریم و همیشه توقع داریم یه نفر از بیرون که پدرم یا شوهرم من تامین کنه و نیازهام برطرف کنه،این توقع داشتن باعث میشه همیشه ناراضی و ناراحت باشی و از همه مهم تر خودت یه آدم بی مصرف و عصبی و پرخاشگر میشی .
من خودم دقیقا همین توقع داشتن در زندگیم دارم و ضررهاش دیدم که زود دارم، پیر و ناتوان و ناامید میشم.
با گوش دادن و عمل به فایل های شما حتما نتیجه ی خوبی میگیرم و اینجا به اطلاع شما میرسونم
یعنی باامدن تضادی در روابطم یا مسائل دیگر ،حسم بد میشد که چرااینجوری شد؟
من که روخودم خوب کار می کردم
یعنی انتظار دارم اصلا با هیچ تضادی روبرو نشم وتوان حل اونو ندارم.
و همین طور موقع انتخابات امسال ،من به پزشکیان رای دادم ،چون باور داشتم ،اگه مثلا جلیلی بیاد من بدبخت تر میشم ،وبآمدن پزشکیان هم زندگی من بهتر نمیشه،ولی بهتره نسبت به جلیلی.
واینا کلا شرکه
یااینکه خواهرم با پدرو مادرم مشکل داره ومن باور دارم علت بدبختی خواهرم ،پدرو مادرمه
ودرمورد خودم هم همین باور رو دارم.
یااینکه باور دارم خیلی ادم ها هستن که به من ضرر می رسانن
یا اینکه از شوهرم و پدرم ومادرم انتظار محبت و کمک دارم
و باور دارم نمی تونم موفق باشم ونگران مشکلات پیش رو هستم
مگه من خالق زندگیم نیستم؟
پس چجوری نمی تونم مسائلی که خودم خالق شون هستم را عوض کنم؟
باید بپذیرم که خودم خالق زندگیم هستم
من هنوز باور دارم باید پدرومادرم و شوهرم ودخترم وفلانی عوض بشن،تا حالم خوب بشه
الان دیدم اینا شرکه.
تالان فک می کردم دوست داشتنه و من نگران اونها هستم
اما اینا بهانه س که تلاش نکنم و قدم برندارم
مگه استاد این بهانه و توجیه هارو نداشت؟
چون برام سخته باورهامو تغییر بدم ،تقصیروگردن دیگران میندازم و بخودم ظلم می کنم.
من متوجه شدم نگاه سیستمی بخدا ندارم و وتضادها رو عذاب خدا می دونم
یعنی یه موجودی بی رحم که میخواد اذیتم کنه
در حالیکه مسائل زندگیم باز خورد افکار و فرکانس های خودم بوده و تضاد ها برای رشد من آومدن وتوان حل شون در وجود من هست.
معنی خیلی از صحبت های استاد رو الان تازه متوجه میشم وبه درک بهتر وکاملتری از اون میرسم
یعنی هربار با بهبود باورهام یه دری از علم وآگاهی جدید بروم باز میشه
الان می فهم که چرا باوجود اینکه دوره ها خریدم ودارم رو خودم کار می کنم ،چرا استرس دارم؟
چون نگرانم یه عامل بیرون از خودم بهم ضرر برسونه
همش می ترسم نکنه فلانی،بیاد فلان کارو بکنه ومن آسیب ببینم
بحث انتخابات خیلی برام درس داشت
امسال تو انتخابات ریاستجمهوری خیلی از مردم عین من، بخاطر این به پزشکیان رای دادن،که بدبخت تر نشن.
این شرک ها واقعا تو وجودم مخفی بودن
یادمه از خودم می پرسیدم ،چرا می خوام به پزشکیان رای بدم؟
وجواب واضحی نداشتم
یعنی فقط از سر ترس رای دادم واصلا هم «««متوجه نبودم»»»»
من هنوز توی وجودم از دیگر ان انتظار دارم
انتظار محبت وتوجه و احترام
توقع دارم بقیه مسائل منوحل کنن
این شرک واضحه
معنای رب رو تازه دارم درک می کنم
اگه خداوند رب منه ،پس من نگران چی هستم،؟
چرا آرامش ندارم؟
چرا یا نگران آینده م یا درگیر مسائل گذشته؟
اگر بزرگترین نیروی عالم درونمه و هدایتگر منه و کل کائنات رو مسخر من کرده ،پس چه دلیلی برای ترس وجود داره؟
خدایا شکرت که به من این آگاهی هارو الهام کردی
در واقعا این شرک ها در گوشه کنار وزوایای تاریک ذهنم قایم شدن والان دارن بالا میان ومن به نکات تاریک وجودم پی می برم .
به نام خالق زیبایی ها
سلام خدمت استاد عزیز، خانم شایسته محترم و دوستان هم فرکانس بنده.
استاد چند روز گذشته در گروه یه کامنتی گذاشتم در خصوص خبر خوب، اما توی این چند روزه اتفاقاتی رخ داد که از اون اتفاقات دور شده ام، البته این هم حاصل نگرش من بود که دائم توی ذهن من این بود که اگر نشه چی میشه و همانم شد چون خودم بهش فکر می کردام.
توی این چند روز اتفاقاتی رخ داد که باعث شد آدم های اطرافم بشناسم اما خوبی به آنها نیامده دلیلش این بود من این آدم ها رو شناختم اما گفتم خوبی می کنم جواب خوبی رو میگیرم اما برعکس شد و نظر آن ها حتما به قول معروف کف گیرت ته دیگ گیر کرده که مهربان شدی آما من آدم بی تفاوتی بودم راجب مشکلات زندگی.
استاد دوبار مهاجرت کرده ام به شهری که 2 سال گذشته حال خوب داشتم و خوب پیشرفت می کرده ام اما به خاطر ارثیه ام برگشتم روستای اصفهان برای کاری که دوست دارم اما انگار توی فرکانس اون نبودم چون همه چیز برعکس اون چیزی بود که فکرشو می کردم.
توکلم به خدا و بر می گردم به راه دو سال گذشته و توکلم به خداست.
در پناه حق
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته عزیز که دستی شدن از دستان خداوند برای رشد و آگاهی بیشتر و بهتر شدن جهان برای زندگی کردن.
خداوند یه سیستمه یه انرژیه و پاسخ فرکانس های مارو میده اگر ما در فرکانس خوبی باشیم به شرایطی هدایت میشیم که اتفاقات خوب برامون رقم میخوره.
همین اتفاقات طبیعی چقدر باعث رشد و پیشرفت شده یه اتفاق یکسان برای هرکسی نتیجه متفاوتی داره یه نفر بعد از مثلا طوفان میاد یه ایده میده که محافظ شیشه ها یا محافظ درختان هست و بسیار ثروتمند میشه یه نفر هم بدبخت میشه!
این داستان باورهای قدرتمند و محدود کننده است.
وقتی من در فرکانس خوبی باشم و احساس ام را خوب نگه دارم تحت هر شرایطی همه چیز به نفع من تمام میشه چون خداوند یه سیستمه که وظیفش اینکه به باورهای من پاسخ بده و مسیر منو در راستای آنها هموار کنه چه خوب چه بد.
من خالق زندگی خودم هستم
کی ما میتونیم زندگی مون رو تغییر بدیم؟
اولین قدم اینکه بپذیریم که خودمون داریم صد در صد خلق میکنیم اتفاقات را و حالا میام جوری که دوست دارم باور میکنم و رقم میزنم
عمل به دانسته ها خیلی مهمه اصلا گوش دادن این حرفا و تایید کردن یا نکردنشون مهم نیست مهم اینکه ما به این آگاهی ها عمل کنیم تا نتیجه متفاوت بگیریم
عمل کنیم و صبر داشته باشیم و مطمئن باشیم که مسیر درسته و جواب میده صد در صد
کی عمل میکنیم و صبر داریم وقتی پذیرفته باشیم که خالق زندگی خودمون هستیم این باور باعث عمل میشه و کنترل ذهن و جور دیگه ای نگاه کردن.
من هی اینو تکرار میکنم تا خوب برام جا بیفته و بیشتر درکش کنم.خدایا شکرت
عوامل بیرونی هیچ تاثیری در روند زندگی من ندارند
خدا همه چیزه
هرچقدر ثروتمندتر میشوم به خدا نزدیکتر میشوم
سپاس وستایش خداوندی را که تنها قدرت جهان درون وبیرون است و شنونده بسیار عالی
من چند وقت بود در گیر ذهنی درمورد مسائلی بودم که در این فایل بود ولی درمورد دیگران ودولت وغیره ذهنم رو به ارامش رسونده بودم با فایلهایی که قبلا گوش میکردم ولی بزرگترین پاشنه اشیلم همسرم هست که هرکاری میکردم با به نقطه اول برمیگشتم که اون وظیفه داره من رو تامین کنه البته منتمام هزینه زندگیم رو با کارکردن تامین میکردم هرچند درآمدم کم بود ولی باز ته ذهنم این باور خیلی عمیق نشسته بود که اون باید به من پول بود واتفاقا همسرم هم به من پول نمی داد ودلیلش رو نمی دونستم چند مدت بود که از خدا درخواست کردم کمکم کنه دلیل اینکه من با تمام تلاشی که میکنم وکار میکنم درامدم ناچیزه وکارهای مختلف رو امتحان کردم واینکه چرا همسرم هیچ وقت برای من وبچه ها هزینه نمی کنه وتا اینکه دیروز با فایل خانه تکانی اشنا شدم وفهمیدم باید از لحاظ ذهنی واینکه همسرم وظیفه داره رو رها کنم وفقط وفقط از خدا بخوام وهرروز در درخواست هام بنویسم و رها کنم تا خدا خودش راههایی رو برام باز کنه من متوجه شدم دست حدا رو بستم ومحدود کردم وازامروز که متوجه شدم گه باید تصمیم نهایی رو به خدادبسپاری وتوتلاشت رو بکنی وباقیش با خداست که چه راههایی رو برات باز کنه برای خداوند نباید راه نشان داد خدا رو سپاسگزارم که من را به این فایل راهنمایی کرد واز خانم شایسته نیز سپاسگزارم بخاطر توضیحات عالی وجامع در مورد خانه تکانی ذهن که موضوعی بود که من رو به خودش جلب کرد وبا صدای زیباودلنشینش توضیح داد واز استاد گرامی نیز سپاسگزارم که انرژی خوبی داشت وتوضیحات عالی دادن ومن رو راهنمایی کردند خداوند در همه لحظات زندگی یارویاورتان باد
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
وگر به خشم روی صدهزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای با صَفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سرِ چشمه صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد و خلّاق بیجهات منم
اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم.
خدایا شکرت این خونه تکونی همزمان شد برای یک تصمیم اساسی در زندگیم… که میخام منبع درآمد قبلیم که خیلی زیاد هم میشد گاهی وقتا (حدود 100 میلیون)، میخام اونو قطع کنم و خدا مطمئنم منو وارد خان نعمت گستردش خواهد کرد از طریق هزاران دستی که داره،
میخام پیامبر گونه زندگی کنم . میخام بهش اعتماد کنم.
این خونه تکونی هم بنا به درخواست من بود که بهش گفتم کمکم کن ، هدایتم کن ،راه بهم نشون بده، 6 ماه دیگه من واقعا دیدنی خواهد بود، و ابوالفضلی رو ملاقات خواهم کرد که هیچ ربطی به ابوالفضل الان نداره، یه ابوالفضل توحیدی تر، شجاعتر، بخشنده تر، مهربونتر.
دوستون دارم.
به نام خداوندی که هدایتگر هرلحظه ی زندگی من است
سلامودرود خداوند به شما عزیزان و دوستان همیشه همراه دراین سایت مقدس
سپاسگزارم از لطف شما مریم جان و بی نهایت سپاسگزارم از خداوندم که این روزها انقدر داره منو درمسیردرست تری هدایت میکنه
نمیدونم چرا وقتی صدای شمامریم جان رو شنیدم ناخوداگاه اشک ازچشمام جاری شد
هنوز که هنوزه متعجب میشم که چقدر خداوند درست وبه موقع شمارو به یک ایده ای هدایت میکنه که دقیقا لازمه ی من در مسیر رسیدن به خواستم هست،و چققدر نیازداشتم به این صحبتهای گوهربار مریم جان که باره دیگر یک جهاد اکبر در درونم به راه بیندازم و یک خونه تکونی اساسی درذهنم به راه بندازم.
مریم جان این لایو دقیقا نشانه ی دوسه روز پیش من بود و وقتی به صحبت های ناب استادعزیز گوش فرا دادم انگار که آتشفشانی در درون من ایجادشد، به شکلی که انگار اولین بارم بود دارم این اگاهی ها رو گوش میکنم،انگار خوده خدا بود که داشت از زبان استادعباسمنش بزرگوار بهم میگفت،که بندگیشو درست به جای بیارم،من کارمو خوب بلدم انجام بدم
آخ که چقدر توحید توزندگی مهمه و چقدر اجراکردنش خیلی وقتا مشکله،چرا که اونقدر غرق در باورهای شرک آلود شدیم،و اون باور شرک آلود رو اونقدر بهش قدرت میدیم،که فکر میکنیم همین است و غیرازین دیگه راهی نیست که مارو به خواستمون برسونه
چقدر نیازدارم که بیشتر درمسیررسیدن به خواستم توحیدی تر عمل کنم
چقدر نیازدارم که جوره دیگه ای روی خدا حساب بازکنم و آزادورهاتر زندگی کنم و همه چیو بیشتر به خودش بسپارم تاااون همه کار برام انجام بده
چقدر ضربه ها خوردم ازینکه عوامل بیرونی رو بهش قدرت دادم و فکر میکردم فقط اون عامله که منو به خواستم میرسونه و منو فرسنگها از مسیررسیدن به خواستم و ازهمه مهمتر از خدا دورم کرد
چقدرنیازدارم این روزا که متمرکز تر و متعهدتر به درون خودم بنگرم و بیشتر ازخودم انتظارداشته باشم تا از همسرو اطرافیان که برام کاری انجام بدن که به خواستم نزدیکتر بشم
چقدرنیازدارم برای اینکه روحم باقلبم هماهنگ تر بشه،کینه وونفرت از اطرافیان و دوستو آشنا رو ازقلبم پاک کنم و باهردیدگاهی اونهارو بپذیرم و دوستشون داشته باشم و به جای غرزدن و گله ووشکایت داشتن از دیگران روی بهبود شخصیت خودم کار کنم تا اینکه انتظارداشته باشم دیگران بامن درست رفتاررکنند
منم که قدرت خلق زندگیم در دستمه
منم که باید از درون درست بشم
منم که باید خوب بندگی کنم تا خدا برام خوب خدایی کنه
منم که باید رهاباشم،تسلیم باشم،متوکل باشم و خودمو بسپارم به اون جریانی که هیچ خطاوواشتباهی نمیکنه و طبق افکاروباورهای من نتایج زندگیم رو رقم میزنه
خدایی که کل جهان رو خلق کرده میتونه منو هدایت کنه
وقتی تنها خدارو بپرستم و تنها و تنها ازاو یاری بطلبم،چنان درهای نعمت و برکت رو برام بازمیکنه،چنان راه گشای تمامی مسائل زندگیم میشه که تو کهکشان راه شیری هیچ کسی نتونسته باشه یهمچین کاری رو برام انجام داده باشه
منم که باید جوری رفتار نکنم که مردم ازمن خوششون بیاد،جوری رفتار نکنم که مردم ازمن راضی باشن
آدم بدبخت آدمیه که درهرلحظه انتظارش ازدیگران زیاده،و هیچ وقت خودش رو مسئول صد درصد زندگیش نمیدونه
اگر میخوام طعم خوشبختی رو بچشم باید بتوانم نگاهم رو به اطرافم زیبابین کنم
اگر میخوام طعم آرامش رو بچشم باید بتوانم انتظارم رو ازدیگران پایین بیارم
اگر میخوام رشدوپیشرفت واقعی رو در زندگیم لمس کنم باید بتوانم خودم رو مسئول صد درصد زندگی خودم بدونم و هرکجایی که دیدم اتفاق ناجالبی رو تجربه میکنم به درون خودم بنگرم و ایراد رو از درون خودم پیداکنم،نه یک عامل بیرونی…
این دیدگاه بیماری زایی که اکثریت مردم دارند و منتظرند که یک منجی نجات دهنده ی اونها از بلاوو غمومصیبت و از گرفتاری باشه،کاملا دیدگاه غلطی هست و وقتی که من نتونم مسئلم رو خودم حل کنم و روی خدای خودم حساب باز نکنم،مطمئنا هیچ شخص دیگه ای نمیتونه مسئله ی من رو حل کنه و این دیدگاه کاملا غلط هست که بخوام باگریه ووزاری منتظر یک منجی بشینم و خودم بیکاروبیعار یه گوشه ای بشینم به امید اون روزی که منجی ازراه برسه
منجی اصلی خودم وخدایی هست که وقتی درست بندگیشو بکنم اون هم خوب بلده برام خدایی کنه
منجی اصلی درون خودمه و خودم هستم که به صورت صد درصد چیزی رو که در ذهنم بپرورونم میتونم خلقش کنم
منجی اصلی اون افکار درستی هست که وقتی به اونها نورمناسب خاک وکود مناسب بدم و به صورت ریشه دار در ذهنم پرورش یابند،وبه آنچه که میدانم مرا توحیدی تر میکند عمل کنم،اون وقته که خودم مثل یک منجی نجات دهنده ی خودم از غمو بلاوومصیبت خواهم شد
چقدر لذت میبرم که وقتی خودم رو مسئول زندگی خودم میدونم و هیچ انتظاری از کسی ندارم،همه ی کارهای زندگیمرو هم باارامش خاطر بهتری انجام میدم و دیگه انتظار ندارم که حتی توکوچکترین کارهای روزمره ی زندگیم کسی بهم کمک کنه
استاد وقتی که انتطارم رو حتی ازهمسرم تو انجام کارهای خونه پایین میارم اتفاقا ایشون داوطلبانه مسئولیت خیلی از کارهای خونه رو به عهده میگیره،ولی وقتی که غر میزنم و گله وو شکایت میکنم ازینکه کارهای خونه همیشه رو دوشِ من هست،نه تنها هیچ کمکی بهم نمیشه بلکه کلی انرژی جسمی و روحی خودمو نابود کردم،تازه تو رابطه ی عاطفیمون هم به مشکل برمیخوریم
و یه چیزی هم که دررابطه با فرزندم بهش پی بردم اینه که وقتی به صورت خیلی جدی بهش تذکر میدم که مثلا من مسئول بیدار کردنت سرساعتی که میخوای بری مدرسه نیستم،میبینم که خودش خیلی تلاش میکنه که ساعت موبایل رو زودتر از اون وقتی که باید بیداربشه تنظیم میکنه،و میبینم که چقدر بهتر تلاشش رو میکنهبرای اینکه سر ساعت معین بیدار بشه
یااینکه وقتی دچار سرماخوردگی یا یک کسالتی ازلحاظ جسمی برام پیش میاد،هیچوقت انتظار این رو نداشتم که دیگران جویای حالم باشن،وقتی هم که کسی برام تو اون شرایط زنگ میزنه جوری پشت تلفن صحبت میکنم که متوجه شرایط حالم نشه،اون وقت اتفاقی که میوفته اینه که دیگران هم تواین مورد خودبخود انتظارشون از من بسیار بسیار کم شده،حتی پدرمادرم هیچوقت به روی من نمیارن که چرا فلان وقت جویای حال ما نشدی
واقعا تواین مورد خیلی خوب دارم عمل میکنم چون این مورد یکی از بزرگترین پاشنه ی آشیل من بود و همیشه راضی نگه داشتن دیگران برام در اولویت بود یااینکه تعریف کردن دیگران ازمن حتی اون کسی که خودش به هیچ جایی نرسیده برام مهم بود
نمیدونید که چه انرژیی رو من صرف راضی کردن دیگران کردم و همیشه یک آدم پریشان حال،پرازاسترس و پراز نگرانیو ترس بودم،الان میگم فوق نهایتش کل دوستو آشنا من رو ترک کنند،خیلی بهتر از اینه که هربار بخوام یک رفتاری انجام بدم که اونها ازمن راضی باشن،تازه ای کاش هم راضی میشدن،هربار سطح انتظارو توقعات هم بالاتر میره
امیدوارم بتونم به این آگاهی های گوهر بار این لایو ارزشمند عمل کنم و بذر این باور قدرتمند کننده رو بتونم به خوبی در خاک ذهنم درست پرورش بدهم و با دادن آبونوروخاک مناسب این باورهای توحیدی و قدرتمند کننده رو تبدیل به یک درخت تنومند کنم و جریان نعمت و ثروت بیشتری رو لایق خودم کنم
دوستون دارم ودرپناه خدای یکتا میسپارمتون
سلااام و درود تمام کیهان و کیهانیان،زمین و زمان ،ب تنها فرمانروای یکتا جهان و جهانیان )
سلاام ب امام زمانم و یار همیشگی شان مریم عزیزززززز.
(خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مرا هدایت فرما ب سوی بهترین عمل)
من زهره ،واقعا زهره چند سال پیشم،پراز
اضطراب ،ترس،خشم،نگرانی،پر از شرک و بی ایمانی؟؟؟
کسی که چشمش ب دستان همسرش گره خورده بود ،که او باید خوشحالش کند ،او باید روزیش دهد،خواسته هایش را بر آورده کند،
درست ریشه ها هنوز جان دارند و دورش پز از علف های هرز قابل رویش فراوان است و من در قدم های اول خودشناسی هستم.
اما خدا میداند چقدر ب آرامش رسیده ام.
خدایا چگونه شکرت را بجا آورم که من قادر ب شکر تو نیستم ،خودت قدرت شکرگزاری را بر من بیفزا ..آمین
خودت مثل پازل همه را چیدی و مرا اکنون در کلاس درس استادم نشاندی)
اکنون که فقط دورم را ،الگو میبینم و خودم را با آن الگوها و قبل خودم مقایسه درست میکنم فقط شاکر خدا میشوم که چقدر رو ب بهبود هستم.
چقدر در حال شناختن خودمان و پیدا کردن ترمزهایمان هستیم.
استاد عزیزم.چقدر همه چیز رو ب عالیست و ما داریم پله ها را میپیمایم ،
چقدر همسرم تغییر کرده و با خریدن گنج احساس لیاقت و گوش دادن فقط 3 تا از فایلها اخلاق و رفتارش عالی شده ،ما که 22 سال از زندگیمان را ب جر و بحث مشغول بودیم در عرض چندماه یی ،که ب خانواده پر از عششق عباسمنش پیوسته آن هم با اکانت من.چه خوب عمل میکنم و گوش میکن ..
استاد جان،من چه خودم،الگوی خودم هستم،و
چه الگوهایی در،دورم هستند که هنوز نمیخواهند بپذیرند که مسئول زندگی خودشان هستند.
برادر 53 ساله من که در این سن دوباره ب خانه پدریم برگشته و باعث آزار و اذیت آنها شده با 2 فرزند.
من و ب فکر فرو میبره که جهان بازتاب افکارمونه،و مثل آیینه عمل میکنه ،همانطور که استاد میگه.
یکی شرکش این که پدرو مادرم وظیفه دارن..برادرم) یکی مثل پدرو مادرم نقش خدا رو بازی کنن و شرک تمام ،که چکار کنیم پدرو مادریم .در صورتی که توان ندارن ،پدرم 82 سال سن..باید جا و مکان دوباره برایش مهیا کند و مادرم 78 ساله باید هر وعده غذایی درست کند و استراحتی ندارد با 3 مهره مصنوعی در کمر)
20 سال پیش پدر و مادرم کلی زمین برایش فروختن و در کنار خانه پدری برایش با امکانات کامل خانه ساختن ،و در عرض 3 سال اون هم فروخت و خورد و تمام شد.باز بعد 20 سال برگشته که اگر زن خوب برایم گرفته بودید من روزگارم این نبود .بگذریم که داستان از حوصله خارجه.
چقدر تفاوت را میبینم در صورتی که همسرم سالها من و خودش را نادیده گرفت و از وقت و مال و لذت زندگیمان گذشت
تا ب خانواده اش برسه ،برادر و پدر و مادر ،این خواهر من ،دایی من،اون عمو من،
بعد 22 سال و خوردن شکست ها و
نادیده گرفته شدن ،حتی از طرف مادر
متوجه شرک درونش شده که میخواست
زندگی آنها را درست کنه و چقدر خوب هم آنها را زندگی دار کرد و خودش را……..
اکنون تمام را پذیرفت و دارد با یاری خداوند باورهای درست را جایگزین میکند.
و من خودم چقدر دارم روی ترسهایم کار میکنم و روی خدا حساب میکنم.
چقدر خوب پیش میرویم. اما قانون تکامل را از وجود شما استاد عزیز دارم
که حواسم باشد و در دام دیر شدن و و
نیفتم.من و همسر و تنها فرزندم داریم با شما پیش میرویم، باشد که مورد لطف و عنایت خداوند قرارگر فته هستیم ،بیشتر قرار بگیریم و هدایت ها را لمس کنیم و درک ..آمین
خدایا چشمانم ب دستان توست و جمله پایانی من
من ب دستان خدا خیره شدم،معجزه کرد
به نام خدا
با سلام به همه دوستان بالاخص استاد عباس منش عزیز و استاد خانم شایسته گرامی
یک مسئلهای که به نظر من باید حتی یک دوره برای اون برگزار بشه یا خیلی بیشتر به آن پرداخته بشه
همین مسئلهای که استاد به عنوان آتشفشان عنوان کردند
ضامن اجرایی تمام این آگاهیها و تمام این مسائل همین آتشفشانه
اینکه این آتشفشان هیچگاه خاموش نشه و هر لحظه شعله ورتر بشه
به نظر من خیلی باید در مورد جزئیات این آتشفشان شرایط آتشفشان اون چیزی که این آتشفشان را خاموش میکنه سرد میکنه و شعلههاشو کم میکنه و تمام شرایط و جزئیات این موضوع یتونه مهم باشه باید پرداخته بشه
پرداختن روزانه به همین موضوع اهرم رنج و لذت و مرور کردن اون برگه یکی از کارهایی
که میتونه این آتشفشان رو روشن نگه بداره
من از دوستان میخوام که کمک بکنند در مورد این موضوع بیشتر بپردازیم
و تجربیات خودشونو در مورد فعال شدن آتشفشانشون و همچنین خاموش شدن اون آتشفشان بگن تا بتونه به دوستان کمک بکنه
یکی از موضوعات که میتونه این آتشفشان را به مرور زمان خاموش بکنه به قول استاد پایین بودن و کوتاه بودن سقف آرزوها هستش
یکی از موضوعاتی که میتونه خاموش بکنه این آتشفشان رو همین بحث ه استاد فرمودند شما خودت مسئولیت 100 زندگیت رو داری اگر تو فکر بکنی که تقدیر خداوند سیاستها و هر مسئله بیرونی که باعث شرایط کنونی شده قطعاً آتشفشان تو خاموش میشه اما زمانی که باور داری ام این مشکلات و سختیها و سختیهای آینده همه و همه صرش خودت هستی قطعاً آتشفشان شعلهور میشه برای برطرف کردن این مشکلات
اینکه دستاوردهای هرچند کوچک را در زندگی ببینی و به خودت تاکید بدی که داره جواب میده ببین نتیجه داد ببین این به خاطر این تغییرات من بود این خودش باعث شعلهور شدن این آتشفشان میشه
مسئله بعدی اینکه قدمهای کوچک شروع بکنی تکامل طی بکنی که نتیجهاش میش موفقیتها و دستاوردهای هرچند کوچک و این باعث میشه پله پله تکامل را طی بکنی و آتشفشان همچنین روشن بمونه
باتشکر از همه دوستان
سلام و عرض ادب به استادعزیزم ومریم خانم شایسته ی گل…
منم میخوام مثل مریم جونم یه خونه تکونی ذهنی انجام بدم واین دیدگاه اولین جلسه ازخونه تکونی ذهنیه …
کم کم داشت یادم میرفت که خودم باید مسوولیت زندگیم روبپذیرم وقبول کنم واین چند وقته همه رومقصر اتفاقای زندگیم میدونستم به الا خودم ..
وقتی این فایل رو گوش دادم دوباره به خودم اومدم و متوجه شدم که این چرا ها وگلایه ها برای چیه ویه احساس خیلی عالیی بهم دست داد که آره خودم میتونم زندگی خودم رو بسازم وچرا از دیگران انتظار و توقع داشته باشم .
من چند وقت پیش یه مهمون تقریباً 3هفته ای داشتم ،بعدچندروز که حضورمهمونم عادی شد ومن سرکار میرفتم ازش انتظار داشتم که کارای خونه رو انجام بده ومیدیدم که اونطوری که انتظار داشتم کاراروانجام نمیداد ومن دردرون ناراحت میشدم وبعدش به خودم یادآوری میکردم که ، فرض کن که مثل همیشه تنهایی خودت باید کارای خودت رو انجام بدی واحساسم بهتر میشد و باورتون میشه ازموقعی که من توقعم رو برداشتم واحساسم روبهترکردم بدون اینکه چیزی بگم ،تاوقتی که برمیگشتم خونه مهمونم تمام کارا رو انجام میداد و بعضی مواقع غذا هم میپختند .
به قول مریم جوون هرچند وقت یکبارخونه تکونی ذهنی هم لازمه…
خدایارونگهدارهمه ی ما باشد…
سلام به همه اعضای گروه مخصوصا اقای عباسمنش و خانوم شایسته عزیز.
این موضوع مسئولیت پذیری واقعا یکی از موضوعاتی هست که ما اصلا گردن نمیگیریم و همیشه توقع داریم یه نفر از بیرون که پدرم یا شوهرم من تامین کنه و نیازهام برطرف کنه،این توقع داشتن باعث میشه همیشه ناراضی و ناراحت باشی و از همه مهم تر خودت یه آدم بی مصرف و عصبی و پرخاشگر میشی .
من خودم دقیقا همین توقع داشتن در زندگیم دارم و ضررهاش دیدم که زود دارم، پیر و ناتوان و ناامید میشم.
با گوش دادن و عمل به فایل های شما حتما نتیجه ی خوبی میگیرم و اینجا به اطلاع شما میرسونم
بنام خداوند بخشنده و کریم
سلام استاد ودوستان گلم
استاد من واقعاربی نهایت از خداوند بابت شما سپاسگزارم
این فایل چقد برام درس وآگاهی داشت
چقد به شرک های مخفی درونم پی بردم
برام یه همزمانی جالب اتفاق افتاد که بخاطر کارکردن روی باورهامه
واون خرید دوره ی عزت نفس و اومدن فایل های خانه تکانی ذهن بود
خدایا شکرت
من مدتهاست حسم بده و ناراحتم که چرا بااینکه قبلا حسم خوب بود الان اینجوری شد؟
والان با دین این فایل متوجه شدم رفتارم وباورهام هنوز شرک داره
مثلا همین مسئله ی تضادهایی مثل سیل و طوفان
من باور داشتم چون ادمای بدی هستیم خدا می خواد اذیت مون کنه.
من باور دارم خدا ازمن بدش میاد ،دوسم نداره ،یااینکه منونمی بخشه ومی خواد اذیتم کنه
یعنی باامدن تضادی در روابطم یا مسائل دیگر ،حسم بد میشد که چرااینجوری شد؟
من که روخودم خوب کار می کردم
یعنی انتظار دارم اصلا با هیچ تضادی روبرو نشم وتوان حل اونو ندارم.
و همین طور موقع انتخابات امسال ،من به پزشکیان رای دادم ،چون باور داشتم ،اگه مثلا جلیلی بیاد من بدبخت تر میشم ،وبآمدن پزشکیان هم زندگی من بهتر نمیشه،ولی بهتره نسبت به جلیلی.
واینا کلا شرکه
یااینکه خواهرم با پدرو مادرم مشکل داره ومن باور دارم علت بدبختی خواهرم ،پدرو مادرمه
ودرمورد خودم هم همین باور رو دارم.
یااینکه باور دارم خیلی ادم ها هستن که به من ضرر می رسانن
یا اینکه از شوهرم و پدرم ومادرم انتظار محبت و کمک دارم
و باور دارم نمی تونم موفق باشم ونگران مشکلات پیش رو هستم
مگه من خالق زندگیم نیستم؟
پس چجوری نمی تونم مسائلی که خودم خالق شون هستم را عوض کنم؟
باید بپذیرم که خودم خالق زندگیم هستم
من هنوز باور دارم باید پدرومادرم و شوهرم ودخترم وفلانی عوض بشن،تا حالم خوب بشه
الان دیدم اینا شرکه.
تالان فک می کردم دوست داشتنه و من نگران اونها هستم
اما اینا بهانه س که تلاش نکنم و قدم برندارم
مگه استاد این بهانه و توجیه هارو نداشت؟
چون برام سخته باورهامو تغییر بدم ،تقصیروگردن دیگران میندازم و بخودم ظلم می کنم.
من متوجه شدم نگاه سیستمی بخدا ندارم و وتضادها رو عذاب خدا می دونم
یعنی یه موجودی بی رحم که میخواد اذیتم کنه
در حالیکه مسائل زندگیم باز خورد افکار و فرکانس های خودم بوده و تضاد ها برای رشد من آومدن وتوان حل شون در وجود من هست.
معنی خیلی از صحبت های استاد رو الان تازه متوجه میشم وبه درک بهتر وکاملتری از اون میرسم
یعنی هربار با بهبود باورهام یه دری از علم وآگاهی جدید بروم باز میشه
الان می فهم که چرا باوجود اینکه دوره ها خریدم ودارم رو خودم کار می کنم ،چرا استرس دارم؟
چون نگرانم یه عامل بیرون از خودم بهم ضرر برسونه
همش می ترسم نکنه فلانی،بیاد فلان کارو بکنه ومن آسیب ببینم
بحث انتخابات خیلی برام درس داشت
امسال تو انتخابات ریاستجمهوری خیلی از مردم عین من، بخاطر این به پزشکیان رای دادن،که بدبخت تر نشن.
این شرک ها واقعا تو وجودم مخفی بودن
یادمه از خودم می پرسیدم ،چرا می خوام به پزشکیان رای بدم؟
وجواب واضحی نداشتم
یعنی فقط از سر ترس رای دادم واصلا هم «««متوجه نبودم»»»»
من هنوز توی وجودم از دیگر ان انتظار دارم
انتظار محبت وتوجه و احترام
توقع دارم بقیه مسائل منوحل کنن
این شرک واضحه
معنای رب رو تازه دارم درک می کنم
اگه خداوند رب منه ،پس من نگران چی هستم،؟
چرا آرامش ندارم؟
چرا یا نگران آینده م یا درگیر مسائل گذشته؟
اگر بزرگترین نیروی عالم درونمه و هدایتگر منه و کل کائنات رو مسخر من کرده ،پس چه دلیلی برای ترس وجود داره؟
خدایا شکرت که به من این آگاهی هارو الهام کردی
در واقعا این شرک ها در گوشه کنار وزوایای تاریک ذهنم قایم شدن والان دارن بالا میان ومن به نکات تاریک وجودم پی می برم .
بسیار سپاسگزارم
خدایا شکرت