live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 95 (به ترتیب امتیاز)

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    195MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی
    39MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1562 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 723 روز

    به نام خدا

    عرض سلام خدمت همه عزیزان

    1-اکثر ما فکر می‌کنیم اتفاقات بد زندگیمونو خدا برامون رقم زده درصورتی که اولا اتفاقات بد یه تضاد هست برای پیشرفت بشر وپاسخ به فرکانسهایی است که خودمان فرستادیم

    2-مسئول زندگی ما فقط فقط خودمان هستیم ونباید هیچ کس مثل پدر ومادر وهمسر وفرزند رو مسئول اتفاقات زندگیمون بدونیم

    3-این تفکر ماست که داره زندگیمون رو خلق میکنه واین باورهای ماست که اتفاقات اطرافمون رو رقم میزنه

    4-اگر روی آدمها حساب کنیم صاحب دوقرون ودوزارهای اونها میشیم واز سرریز ثروتشان مقداری هم نصیب مامیشه واگر روی خدا حساب ‌کنیم ثروت جهان رو صاحب میشیم وبهترینها برای ما میشه

    5-من خودم هستم که اتفاقا زندگیمو رقم میزنم ومنتظر هیچ کس نباشم که زندگیمو عوض کنه

    6هیچ بهانه ودلیلی برای نتوانستن نیاریم ‌که شدیدا پذیرفته نیست

    7-تمام افرادی که دلیل وبهانه دارند بدون استثنا آدم بدبختی هستن

    8-من ازهیچ کس کمک نمیخوام واز هیچ کس توقعی ندارم

    9-اگر داری مثل بقیه عمل میکنی ومثل بقیه فکر میکنی مثل بقیه نتیجه میگیری واغلب مواقع نقطه مقابل نظر جامعه راه حل مشکل هست

    10-هرکاری میکنی که دیگران خوششون بیاد ازت کاراشتباهیه وهرکاری که برای رضایت خدا باشه کار درست هست

    11-توحیدعملی یعنی صددرصد مسئولیت زندگیتو به عهده بگیری

    عاشقتونم سپاس خدای مهربانم رو برای بودن دراین جمع دوستداشتنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    الیاس و فاطمه سادات گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    فاطمه سادات

    سلام و سپاس فراوان استاد عزیزم

    خیلی ممنون خانم شایسته ی عزیز که این جواهرات رو از داخل گنجینه ی آگاهی ها کشیدید بیرون واسمون.

    در این فایل، 3 جمله واسه من خیلی طلایی بود.

    1.مسئول زندگی من خودم هستم

    (این جمله بزرگ نوشتم تو آشپزخونه و در ادامه اش ایاک نعبد و ایاک نستعین.

    اهدنا الصراط المستقیم)

    2.تو بندگی خودتو درست انجام بده،خدا خودش خوب بلده خدایی کردنشو

    3.از همه توقع داریم بجز خدا

    واقعا اگر ایمان به غیب داشته باشیم،به راحتی این پول های دوقرون دو هزاریو تله میدونیم و بهشون دل نمیبندیم.

    من دارم میبینم همین الان شرایط افراد مختلف خانوادمو که چقدر قانون به درستی داره کار میکنه.

    استاد ما یه فامیل نزدیکمون لباس هاش همگی امریکاییه.اونایی که لازم نداشت رو به ما هدیه میدادن.

    الان با اینکه میدونیم بعضی افراد حاضرن واسه همون دست دوم های جنس اصلی چند میلیون پرداخت کنن ولی ما تونستیم با شجاعت و ایمان به ایشون بگیم دیگه هیچ لباسی ازشون هدیه نمیگیریم مگر اینکه نو باشه و دوتا مثل هم خریده باشه یکیش واسه خودش یکیش هدیه بده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه خجسته گفته:
    مدت عضویت: 487 روز

    ب نام خالق هستی

    سلام ب فرستاده ی خداوند استاد عباسمنش و مریم خانوم عزیز

    امروز ب طور اتفاقی من وارد سایت شدم و از اونجایی که کلافه با ذهنی داغون بودم گفتم یه فایل از استاد گوش کنم حالم بهتر بشه.

    با دیدن خانه تکانی ذهن روبرو شدم و شروع کردم ب گوش دادن صحبت های مریم خانوم عزیز .

    انگار یه شمعی درون قلبم روشن شد که آیا منم میتونم زندگی خودم رو خلق کنم؟

    تصمیم گرفتم این یک ماه رو ب همراه دوستان و مریم جان پیش برم و روی خودم و ذهنم حسابی کار کنم و یک ذهن و افکار تکانی اساسی ب خودم بدهکار بودم و هستم

    با گوش دادن اولین فایل از استاد ( با اینکه شتید من بارها این فایل های رایگان استاد رو گوش داده بودم ولی نمیدونم چرا اینبار انگار برای اولین بار دارم این آگاهی هارو میشنوم و درک میکنم )

    خدارو بارها و بارها و بارها سپاسگذارم که استادی چون شما سرراه من قرار داده . چقققققققققدر حالم خوب شد . چقدر برام باور شد که چرا همش من منتظرم یکی بیاد ب زندگی من سر سامان بده .

    حتی همیشه مسئول همه چیز زندگیم رو همسرم میدونم میگم تو باید کار کنی . تو باید نیاز های منو برآورده کنی

    تو باعث شدی من حالم بد بشه

    تو همش مشکل مالی داری

    تو که با من ازدواج کردی منو ب آرزوهام نرسوندی

    تو فکرت خرابه که همش ورشکست میشی

    تو و تو وتو وتو ……….

    این تفکر رو هم همین طوری در مورد خانوادم داشتم . ب پدرمادرم همش میگفتم شماها منو سن کوچیک عروس کردین . شما با تربیت اشتباهتون ب من اعتماد ب نفس ندادین . من یه دختر بدبخت بار آوردین و کلی گلایه دیگه ….

    الان ب این درک رسیدم که هیچ کس مقصر نیس من خودمم که مسئول زندگی خودمم . و از خدا وند در خواست میکنم خودش بهم کمک کنه و تو این مسیر آرام آرام کام بردارم و برپیشرفت ذهنی و پیشرفت مالی برسم . خدارو بابت وجودتون شما دو بزرگوار بار ها و بارها سپاسگذارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    رها هستم گفته:
    مدت عضویت: 2541 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام عرض میکنم خدمت استاد توحیدی و گرانقدرم و خانم شایسته مهربان و دلسوز و همه‌ی دوستان عزیزم در این سایت توحیدی

    با کمک و یاری خدای مهربانم ، میخوام طبق دستورالعملی ‌که خانم شایسته‌ی عزیز برای دوره‌ی خانه‌تکانی ذهن دادن ، اولین کامنت و ردِّپام رو برای گام اول ثبت کنم . ممنونم از همه‌ی دوستانی که کامنتم رو با چشمان قشنگشون میخونن. انشاالله که در این مسیر زیبا و الهی ، ثابت قدم باشم

    ما خودمون با افکار و باورهامون زندگی خودمون رو خلق میکنیم ، بنابراین صددرصد مسئولیت زندگیمون با خودمونه .

    این آگاهی و قانونی که هزاران بار در آموزش‌های استاد شنیدم، دوباره تو این فایل برام مرور شد . یادمه اولین بار که این جمله رو از زبان استاد شنیدم، رابطه‌ی من با این جمله، مثل آبی بود که جذب پارچه‌ی نایلونی و پلاستیکی نمیشه . خیلی برام سخت بود که بپذیرم که همه‌ی اتفاقات زندگیم رو خودم با افکار و باورهام خلق کردم پس مسئولیت کل زندگیم، آنچه که بودم، هستم و میخوام باشم ، با خودِ خودِ خودمه. برای منی که مثل همه ی آدمها عادت کرده بودم مسئول همه‌ی بدبختی‌ها و مشکلاتم رو خانواده، پدر و مادر ، اطرافیان و جامعه و دولت بدونم، خیلی سخت و سنگین بود پذیرفتن این جمله . من از اول نوجوانی تا تقریبا یک سال اولی که با استاد آشنا شدم، درگیر افسردگی شدید بودم و همیشه مسئول این بیماریم رو پدر و خانواده‌م و همینطور ارث و ژنتیک و این مسائل میدونستم چون مادرم هم افسردگی داشت و من فکر میکردم که از مادرم به ارث بردم این بیماری رو . ولی از وقتی سعی کردم مسئولیت این بیماریم رو به عهده‌ی خودم و پذیرفتن و تکرار افکار بیماری زای ذهنم و تفکرات اشتباه خودم بگیرم ، تونستم با کمک خدا و آموزش‌های استاد ، به صورت پله پله و تکاملی درمانش کنم و از شرّ اونهمه قرص و دکتر و بیمارستان و گریه و بی‌خوابی و….. خلاص بشم .پذیرفتن این جمله و قانون طلایی و مهم در تک تک قسمت‌ها و مسائل زندگی ، برای من واقعا سخت و سنگین بوده و هست ولی در هر قسمتی که تونستم خودم رو مسئول زندگیم و شرایطم ببینم، به همون نسبت در اون بخش و قسمت از زندگیم، شرایطم بهتر شد . وقتی که پذیرفتم دلیل رابطه‌ی پر از دلخوری و کینه‌ای که با پدرم دارم، خودم و افکارم هست ، تونستم به صورت تکاملی، رابطه‌م با پدرم رو بهبود بدم و دلخوری و کینه‌ی 37 ساله رو تبدیل به یک عشق خالص و بی‌توقع کنم و الان یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی دو‌طرفه با پدرم و خانواده‌م دارم و تونستم به راحتی آدم‌ها رو ببخشم . از اونجایی که از نظر من پذیرفتن این جمله که ما زندگیمون رو با افکار و باورهامون خلق میکنیم، پس مسئولیت صددرصد زندگیمون به عهده‌ی خودمونه و نباید انتظاری داشته باشیم که یک عامل بیرونی شرایط زندگی ما رو بهبود بده ، (که البته پذیرفتن اون، بسیار سخت هست ) تازه شروع کاره و بخش مهم و اصلی و به مراتب سخت‌تر کار به نظر من این هست که ، حالا که این جمله و آگاهی رو عمیقا پذیرفتیم و بار رو از روی دوش دیگران و عوامل بیرونی برداشتیم و گذاشتیم روی دوش خودمون ، مرد عمل هستیم که بتونیم زندگیمون رو واقعا بدون انتظار داشتن از دیگران و تنها با افکار و باورها و اعمال خودمون به اون شکلی که دوست داریم ، خلق کنیم ؟ اینجا درک مفهوم توحید عملی میاد وسط . واقعا چقدر باید روی باورها و افکارمون کار کنیم تا بتونیم این سمِّ انتظار و توقع داشتن از عوامل بیرونی و عوامل‌بیرونی رو مسئول مشکلات و مسائل و بدبختیهامون دونستن رو از ذهن و وجودمون بیرون بکشیم . من یکی برای اینکه بتونم این قانون طلایی رو بپذیرم و در عمل اجراش کنم، کلِّ زندگیم رو به هم ریختم و به گوشه‌ای از زمین پهناور خدا پناه بردم تا شاید بتونم در خلوت خودم این جمله‌ی طلایی رو بپذیرم و در عمل و در تمام قسمتهای زندگیم اجرا کنم و با وجود تمام تلاشهام، اعتراف میکنم که هنوز نتونستم به طور کامل و صددرصد در تمام بخش‌های زندگیم این قانون و جمله‌ی طلایی رو در عمل اجرا کنم و قشنگ میبینم که با وجود تمام سعی و تلاشها، هرجایی از زندگی که کمی بهم فشار میاد، دوست دارم یک عامل بیرونی رو مسئولِ شرایطم بدونم و ازش انتظار و توقع کمک داشته باشم . چون این موضوع به نظرم پاشنه‌ی آشیل خیلی‌هاست که باید تا آخر عمر روش کار بشه وگرنه وقت و بی‌وقت در پستی و بلندی زندگی، خودش رو نشون میده . برای همین واقعا نمیتونم بگم که آدم میتونه جای سیل‌زده‌ها و طوفان‌زده‌ها و زلزله‌زده‌ها و ….. باشه و توقع کمک از دولت و دیگران و…. نداشته باشه و بخواد خودش با افکار و باورهاش ، از نو زندگیش رو بسازه ؟ چقدر ایمان و توکّل و باورهای درست میخواد واقعا ؟؟؟ در اینجور شرایط سخت هست که می‌فهمیم که واقعا باورها و شخصیتمون تغییر کرده یا فقط در حرف ، این قانون طلایی رو پذیرفتیم و وقت عمل‌کردن که میرسه، جا‌میزنیم و برمیگردیم به حالت قبلیمون. فاصله‌ی حرف تا عمل، زمین تا آسمونه .

    موضوع دیگه‌ای ‌که وقتی سعی کردم بپذیرم خودم مسئول زندگی خودم هستم ، به مرور و با تلاش آگاهانه ، خواستم که کنار بذارم، این بود که از دیگران، مخصوصا پدر و مادر و خانواده‌م ، هیچ توقع و انتظاری نداشته باشم . قبل از پذیرفتن این قانون ، همیشه تقلا و مبارزه میکردم که پدرم به همون اندازه که به برادرهام اهمیت میده و دوسشون داره و بهشون از هر نظر ، چه مالی و چه محبتی و ….. کمک میکنه ، به من هم که دخترش بودم، کمک کنم ( چون پدرم به شدت پسر‌دوست بود) هیچ کمک و محبتی از پدرم، به اون صورتی که میخواستم، دریافت نمی‌کردم و برعکس، رابطه‌مون همیشه پر از تنش و دلخوری و کینه بود . در حالی که من دختری بودم که عمیقا از قلبم، پدرم رو دوست داشتم ولی چون ازش انتظار و توقع داشتم ( که اون موقع به خودم ، برای داشتن انتظار عشق و محبت از پدرم ،حق میدادم ) ‌، رابطه‌م رفته رفته بدتر و کینه‌م شدیدتر میشد . ولی وقتی با این قانون آشنا شدم و سعی کردم اون رو در عمل اجرا کنم و تکاملم رو طی کردم، جهان هم بهم کمک کرد و شرایطی رو برام فراهم کرد که بتونم روی این پاشنه‌ی آشیلم که توقع‌داشتن از دیگران، مخصوصا پدرم بود، کار کنم و به کُلّ توقع داشتن از پدرم رو بزارم کنار و فقط روی نکات مثبت پدرم که بسیار فراوان هم هست ، تمرکز کنم و مدام تحسینش کنم و الان شرایط طوری شده که پدرم عاشقانه دوسم داره و حتی ابراز علاقه میکنه و از کلمات و جملات محبت‌آمیز فراوان استفاده میکنه ، چیزی که من حتی تو خواب هم تصوّرش رو نمیکردم . حتی بدون اینکه من درخواستی داشته باشم، کمک مالی بهم میکنه و مدام میخواد به روش‌های مختلف ، هدیه برام بگیره و حتی تحسینم میکنه ، چیزی که من در کُلّ عمرم از پدرم ندیده بودم و فقط ازش انتقاد و سرزنش شنیده بودم . جالب اینجاست که بدونید این رفتارهای جدید پدرم، فقط با من و خواهرم که هم فرکانس هستیم ، اینجوریه و با بقیه‌ی اعضای خانواده فرق خاصی نکرده . یعنی قانون ثابت جهان، پدرم رو فقط برای من و خواهرم ، به این شکل جدید درآورده و برای بقیه‌ی اعضای خانواده ، مثل گذشته‌ست . این برای من یه معجزه به شمار میاد و چون این تغییرِ پدرم ، برام یه کار غیرممکن بود ولی با قانون ثابت خدا رخ داد، باعث شد که یه فَکتِ قوی بشه برام ، برای اینکه بتونم در حوزه‌ی روابط پیشرفت نسبتا خوبی داشته باشم .

    وقتی از کسی توقع و انتظاری برای کمک ، نداشته باشی و فقط توجّه‌ت به خدا باشه ، خدا به بینهایت روش ، حتی توسط آدم‌هایی که فکرش رو هم نمیکنی ، بهت کمک میکنه . ولی وقتی چشمت دنبال این‌ و اونه که یه کمکی بهت بکنن و دستت رو بگیرن و محبتی بهت بکنن ، به بدترین شکل رانده میشی و بی‌توجّهی میبینی و به شکل‌های مختلف تحقیر میشی .

    خدایا کمکم کن رو این پاشنه آشیلم بهتر کار کنم و بتونم در همه‌ی شرایط زندگیم ، فقط و فقط به تو توکّل کنم .

    خدایا کمکم کن تو این مسیر خودسازی و خداشناسی ثابت قدم باشم و هر روزم بهتر از دیروزم باشه .

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    در پناه الله یکتا ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهین معین گفته:
    مدت عضویت: 1131 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام عرض می کنم خدمت استاد بزرگوارم و مریم جان عزیز.و دوستان گرامی

    واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم.از خدای مهربان بی نهایت سپاسگزارم که عضو خانواده صمیمی استاد شدم.

    دوستان من سال های سال زندگیم رو در غم و اندوه و اضطراب گذروندم. که گفتن کل زندگیم در این حیطه نمیگنجه ……

    تقریبا یه ماه پیش در اینستاگرام فایل تسلیم بودن در برابر خدواند رو توی پیج استاد دیدم و گوش دادم و متوجه شدم در سایت قرار گرفته.همون روز وارد سایت شدم و فایل رو دانلود کردم و بارها و بارها گوش دادم و نکته به نکته یادداشت کردم.برای اولین بار بود که چیزها و مطالب جدید می شنیدم و حال دلم رو خوب می‌کرد..نکات این فایل چقدر برام جذاب و آموزنده بود.

    به لطف خداوند مهربان جرقه ای به ذهنم زد و تصمیم گرفتم که با همین فایل و نکاتش زندگیم رو تغییر بدم و بیشتر از فایل های رایگان استاد استفاده کنم.

    تقریبا دو هفته پیش شب قبل خواب و صبح به محض بیدار شدن با خودم و خدای خودم عهد کردم که همه ی باورهای غلط رو کنار بذارم و از خدا خواستم که خودش هدایتم کنه و بگه از کجا شروع کنم

    به خداوندی خودش قسم میخورم که صبح به یک ساعت نرسیده بود که به سایت استاد سر زدم و دیدم که مریم عزیز دوره ای رو به نام خانه تکانی ذهن گام به گام آماده کردند.

    با گوش دادن به فایل و نکته هایی که مریم بانو می گفتن از شادی اشک ریختم و با صدای بلند گریه کردم که خداوند چقدر زود پاسخم رو داده ……..

    گام اول رو بارها و بارها گوش دادم و متوجه شدم که واقعا مسئول تمام اتفاقاتی که تا تاکنون برام افتاده خودم هستم.

    قبلا مسئول اینکه ازدواج نکردم رو خانواده مخصوصا پدر و مادرم میدونستم یا اینکه افراد نامناسبی برای ازدواج سر راهم قرار می گیرن از بدشانسی و سرنوشت بدم میدونستم ،

    این که با وجود مدرک ارشد حقوقم ناچیز هست عالم و ادم رو مقصر میدونستم اما با گوش دادن به فایل گام اول متوجه شدم که به قول استاد مسئول همه اینها خودم هستم .

    به لطف یگانه خالقم در وهله ی اول پذیرفتم که مسئول همه ی اتفاق ها خودم هستم و وشروع کردم همه ی باورهای نادرست و اشتباهم رو یادداشت کردم و دارم روشون کار می‌کنم. واقعا حس خوبی دارم و در پوست خودم نمی گنجم

    خوشحالم که خدای مهربان هدایتم کرد و زود پاسخم رو داد‌

    خدایا هزاران هزاربار شکرت.شکرت.شکرت.

    از خدای مهربان ،استاد بزرگوار و مریم عزیزم بابت دوره ی بسیار آموزنده و مفید سپاسگزارم.

    با آرزوی بهترین ها برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2936 روز

    به نام خدا

    سلام امروز گام اول رو دوباره مرور کردم

    مسئولیت پذیری میشه توی جزئیات زندگیمون ببینیم مثلا من امروز صبح در حال صبحونه خوردن بودم که پدرم از بیرون آمد و میخواست صبحانه بخوره به من گفت تخم مرغ میخوای؟ من گفتم نه و رفتو شروع کردم برای خودش درست کردن همون لحظه ها بود که ذهنم شروع به صحبت کردن کرد

    +عه شعله رو چرا اینقدر بلند کرده بش بگو کمش کنه

    +عه چرا اینجوری جلوی گاز وایستاده شبیه اونایی که بلد نیستن بش بگو

    و..

    همونجا به خودم گفتم به من چه چرا میخوای بش بگی چیکار کنه بذار خودش یاد بگیره تخم مرغ درست کردنو این یعنی تو میخوای مسئولیت کار دیگران به عهده بگیری در حالی که اصلا و ابدا لزووومی نداره و به دردی هم نمیخوره کمکی هم بش نکردی همونجا بود که با خودم گفتم تو نمیدونستی امروز چه گامی رو نگاه کنی دوباره شاید بهتره بری سراغ گام اول

    شبیه این رفتارو مادرم همیشه باهامون داشت مثلا میخواستم یه غذایی برای خودم درست کنم از اولش که من قابلمه یا ماهی تابه رو میذاشتم روی گاز شروع میکرد اینو اینجوری بذار فلان اتفاق میفته اونو اینجوری بذار بهتره و… که بارها شده بهش گفتم ول میکنی میخوای یه غذایی برای خودم درست کنم اصلا غلط.

    ناراحتم میشد و با خودش میگفت من میخوام نکات مهم بهتون بگم و کلی حرف

    این جوریه که ما آدمها چون خودمون درک نکردیم که مسئول زندگی خودمون هستیم و مسئول زندگی هیچ نیستیم با ادمها به اسم کمک یاد میدیم از پذیرش مسئولیت زندگی خودشون فرار کنند به این شکل طرف بزرگ میشه ازدواج میکنه بچه دار میشه بچش بزرگ میشه هنوز دیگران مسئول میبینه انتظار داره توی مسائل زندگی اونا بیان حلش کنن راه بدن و…

    خیلی خوبه که بتونم مسئولیت پذیری توی زندگی و رفتارم نهادینه کنم و این رفتار این باور رو توی جزئیات زندگیم ببینم

    چطور عمل میکنم چقدر باور کردم که من مسئولم و رفتارم چطوریه وقتی ادمهایی که مسئولیت پذیر نیستند به سمتم میان آیا با بد اخلاقی ردشون میکنم که این اشتباه خودم اینو بارها انجام دادم یا به خواسته هاشون بله میگم و میترسم ناراحت بشن بد بشن باهام تحت فشار قرار بگیرم یا…

    یا سومیش که جواب هست با نه خوشگل و سکوت به کار خودم ادامه میدم توجهم برمیدارم و هدایت میخوام از خدا

    خداروشکر میکنم بخاطر این فایل ارزشمند

    خدایا ازت میخوام که شرک از وجودم پاک کنی و جز نام تو به هیچ نامی فکر نکنم و با تو به بالاترین ها برسم.

    با ایمان

    مریم درویشی

    1403/8/2

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    شکوه دوراندیش گفته:
    مدت عضویت: 1050 روز

    بنام خدای مهربان

    وسلام به استادعزیز ومریم بانوی عزیز

    من دوباره برگشتم از اول فایلهارو گوش کنم

    استاد در مورد بلایای طبیعی یادم افتاد از خیلی سال پیش که چه مسائل وحرفهای جور واجوری که تو مغز ما فروکرده بودن

    وچه باورهایی برامون درست شده بود

    یادم افراد مذهبی میگفتن اینقدر که تو ایران سیل وزلزله وبلا نازل میشه چون تو ایران خون شهید ریخته مردم بدحجاب واین وضع جامعه اس که اینجوری میشه و بلا نازل میشه میگفتن چرا تو آمریکا بلا نمیاد چون اونجا خون شهید نریخته

    غافل از اینکه اونجا هم سیل وطوفان هست همه جای دنیاهست

    ومیگفتن اگه بلا ومشکل نیاد تو زندگیها ینی که دچار استدراجی وخدا رها کرده

    ینی هرچی مذهبی تر بلا ومصیبت بیشتر ینی ارزشش پیش خدا بالاتر وخدا بیشتر دوسش داره

    با چه باورهایی از خدا دور شدیم ترسیدیم ازش و چه عذاب وجدان واحساس گناه هایی در ما شکل میگرفت وچقدر زندگی برامون سخت وناخوشایند میشد که چرا اصلا خدا مارو آورده اینجا ؟ که چی ؟ زجرمون بده چه حرفهای بی ریشه واساسی در مورد خدا و جهان بود

    خداروشکر که از این عقاید وحرفها خلاص شدیم باشما آشنا شدم که توحید تو قلب ما پررنگتر میکنید ؛ شوق و ایمان ما رو بالا میبرید نگاهم به دنیا زیباتر و شیرین تر شده و از اینکه به این دنیا اومدم خوشحالم وخدارو بابتش هزاران بار سپاسگزارم و از ذره ذره ی نعمتهاش شکرگزارش هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 926 روز

    به نام خدای هدایتگر

    ردپای من از روز هفتاد و چهارم سفرنامه

    قبل از اینکه این کامنت رو بنویسم، فهمیدم اون رشته ای که من میخوام با این رشته ای که الان دارم توش درس میخونم مطابقت نداره. و ناامیدترینم. و پر استرس ترینم. همین الانم که دارم مینویسم اضطراب دارم اما به خودم گفتم که باید ذهنتو کنترل کنی. الان دارم با پوست و استخونم میفهمم وقتی استاد میگه کنترل ذهن سخته یعنی چی. هرچقدر میام ذهنم رو آروم کنم دوباره از یه جای دیگه یه چیز دیگه میگه. داشتم به خودم میگفتم : ایمان به غیب یعنی چی!؟ یعنی چطور باید به خدا وصل شد!؟ وقتی آدم حالش خوب نیست و استرس تو کل وجودش در جریانه، چجوری باید با خدا ارتباط برقرار کنه که حالش خوب بشه؟! و به خودم گفتم حدیث فقط خودت رو با چیزهای مثبت سرگرم کن تا اون حس منفی از بین بره. این فایل رو گوش دادم. یه جاهاییش انقدر آروم میشدم که خودمم متعجب میشدم. یه جاهایی حواسم پرت میشد و یه جاهایی حالم بد میشد. اما الان که تموم شده دوباره استرس گرفتم. میخوام فایل های روزشمار رو پشت سر هم ببینم. میخوام خدا رو باور کنم. میخوام احساسمو خوب کنم تا بتونم به بهترین نحو هدایت بشم. چون میدونم که با حال بد هیچ اتفاقی نمیفته. احساس بد به هیچ دردی نمیخوره. میخوام خوب باشم. میخوام تو بغل خدا باشم. میخوام ذهنم رو به این باور برسونم که هرآنچه از جانب خداوند برسد خیر است. هر آنچه از جانب خداوند برسد خیر است. هر آنچه از جانب خداوند برسد خیر است. من میخوام حالمو خوب کنم تا آمادگی دریافت بهترین هدایت رو داشته باشم. خدا منو هدایت میکنه. خدا راه رو به من نشون میده. خدا از من بیشتر به من آگاهه. خدا از من بیشتر میدونه که من چی میخوام. همه چیز خیره حتی اگر من فکر کنم به نفعم نیست. خدای من خدای همه چیزه. خدای من خدای همه‌ی حال خوبیاست. خدای من خدای همه‌ی قشنگی هاست. خدای من خدای همه‌ی رسیدن هاست. خدای من خدای بزرگ هدایته. خدای من خدای آگاهیه. خدای من خدای اعتماده؛ خدای حال خوبه. میخوام باور کنم. همه چیز باوره. همه چیز باوره. باوره باوره باوره. خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا عاشقتم خدایا نیازمند هدایتتم خدایا من محتاجتم خدایا تو بزرگی تو کریمی تو دانایی دوست دارم خدای خوب من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محسن سلگی گفته:
    مدت عضویت: 598 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم جناب عباسمنش بزرگوار و خانوم شایسته گرامی وهمه شما دوستان وهمراهان این سایت الهی و بی‌نظیر.

    اولا سپاسگزار خداوندم بابت بودن این سایت زیبا و بی مثال و هدایت من به این مسیر زیبا و پراز لحظات عالی و ساختن روزهایی که کاملا با روزهای گذشته زندگیم قابل مقایسه نیست وبابت این همه لطف الله ممنون وسپاس گزارم .

    دوما از زحمات استاد عزیزم آقای عباسمنش وخانوم شایسته عزیز بسیار بسیار ممنون و متشکرم وشما دو عزیز را از ته دل دوست دارم و ممنون خداوندم بابت بودن شما دو عزیز در کنار ما.

    استاد عزیزم من تو یکی دو ماه گذشته در زندگی خودم و دیگران و محیط کار وفت و امدم شاهد موضوعاتی بودم که کاملا مطمئن شدم که همه اتفاقات زندگییم چه خوب یا عالی و یا در بعضی از مواقع نامناسب همگی بخاطر افکار خودم هستش البته بعد از آشنایی با این سایت زیبا وتوجه به‌ فرمایشات شما استاد عزیزم و دقت در رفتار و افکارم کاملا از این موضوع مطمئن شدم و کوچکترین شکی در این مورد ندارم .

    فقط یک سوالی ذهن مرا مشغول کرده که لطفا در صورت امکان راهنمایی کنید .

    آیا این قانون در مورد کودکان هم به همین گونه عمل می‌کند؟

    علت این سوال من به این خاطر هستش که یک کودک 12 ساله متاسفانه به دلیل سهل‌انگاری نامادریش در خانه گرفتار آتش سوزی شد و متأسفانه جان خودش را از دست داد

    الان میخوام بدونم آیا این پایان زندگی به این شکل برای‌ این کودک و مواردی که قبلا در زندگی این کودک باعث شکنجه او میشد از نوع تفکر خود این کودک بوده یا نه؟

    لطفا راهنمایی کنید قانون در این مورد به چه شکل عمل می کند؟

    درضمن بخاطر اینکه این موضوع نامناسب با قانون رو مجبور شدم عنوان کنم ببخشید

    بابت زحمات شما ممنون وسپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 645 روز

      سلام محسن جان

      هر چند که مخاطب سوال شما جناب استاد هستند اما من هم اجازه میخوام به قدر وسع و فهم خودم پاسختون رو بدم ،

      این سوال جزو سوالات چالشی هستش که خیلی دیدم که اشتباه بهش پاسخ داده شده و حتی خیلی افراد از اون طرف بام افتادند ، ببینید دوست خوبم این البته درسته که قوانین فرکانس و ارتعاش بر جهان مادی ما حکم میکنند و ما با افکار و توجهات و ارتعاشاتمون رخداد ها رو به سمت خودمون جذب یا خود در مسیر دریافتشون قرار میگیریم؛

      ولی

      ولی این همه ماجرا نیست و این یگانه تعریف ما برای توضیح همه مسائل نمیتونه باشه و در مورد سوال شما که آیا اون پسر بچه قربانی سهل انگاری و نا مراقبتی و احیانا کم لطفی نامادری شده باید خدمتون عرض کنم که جهانی که ما پذیرفتیم و برای تجربه خودمون واردش شدیم یک جهان تک بعدی نیست و مملو از تضادهاییه که بخشی از اون تضادها خاصیت جبری این عالم هستش و اگر از زاویه درست بهش نگاه کنیم خیلی هم ترسناک نمیتونه باشه و اتفاقا یک‌ نوع چالش هیجان انگیز که معنی اون این میتونه باشه که تهش به قدر دونستن لحظه به لحظه عمر ختم بشه میرسه،

      سالانه هزاران هزار بچه ( حالا در اینجا فقط بچه ها رو مثال میارم ) در حوادثی که خودشون حتی قدرت درکش رو ندارند میمیرند یا آسیب میبینند مثل زلزله طوفان غرق شدگی در دریا و جنگ و ….. مثلا تا همین امروز 14 هزار نفر ( دقت کن به عدد )

      بچه از نوزاد چند روزه تا چند ساله تو جنگ غزه فقط توی یه سال کشته شده اند و هزاران نفر ناقص و معلول شده اتد اونقدر وحشتناک‌که تصورش برای ما سخته ، دوستان عزیزی که هر موضوعی رو به فرکانس ها ارتباط میدند و گاهی از اون طرف بام می افتند هرگز توضیح کامل و قانع کننده ای ندارند که مثلا یه نوزاد چند ناهه ارتعاش و فرکانسش کجا بوده ؟؟؟ یا یه بچه به چی توجه کرده ؟؟

      حالا اگر بخواهیم این موضوع رو صرفا با فرکانس و ارتعاشات پاسخ بدیم که راه به جایی نمیبریم و اگر با تقدیر هم توضیحش بدیم‌که عدالت خدا زیر سوال میره و اگر هم به خرافات ماوراطبیعه ای متوسل بشیم که دیدم بعضی از دوستان حتی توی سایت مثلا در پاسخ سوالات مشابه توی عقل کل پاشون رو فراتر هم گذاشته و اون حوادث رو ناشی از ارتعاشات اون بچه در عوالم و زندگی های قبلیشون دونستند!!!!!! که این هم ابدا جایی در قوانین پاک خداوندی نداره . پس پاسخ اصلی چیه؟؟؟

      پاسخ به زعم‌ بنده همونیه که ابتدای کامنتم عرض کردم و اون خاصیت این جهان مادیه که ما و در واقع روح ما که بخشی از خداست پذیرفته و بهش وارد شدیم و کلام پایانی :

      اون بچه و بچه ها و هر کسی که در حوادثی که خودش هیچ تاثیری در جذبشون نداشته دچار خسران مادی و جانی بشه همونطور که خداوند در قرآن وعده داده اند خود الله جبران کننده خسران اونها خواهد بود حالا با هر کیفیتی که ذات پاک خودش اراده کنه که تجسس هم در اون برای ما زیاد جالب نیست ، افزون بر این باید اظافه کرد که چنین حوادثی پیام های زیاد دیگری رو هم به دنبال داره از آزمودن صبر والدین در برابر مصائب گرفته تا تلاش برای بهتر کردن و امن تر کردن جهان برای حفاظت از اون ها و این رو هم مد نظر داشته باشیم که

      این جهان ما پلک بر هم زدنی هم نیست در برابر عظمتی که پیش رو داریم به قول استاد الهی قمشه ای ما حای اگر 100 سال عمر کنیم در برابر ابدیتی که میش رو داریم همه شیرخوارگانی بیش نیستیم. در پناه الله دادگر مهربان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سعید سادات گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بنام خداوند بینهایت ثروتمند و ثروتبخش

    قرار شد هر روز حداقل دو ساعت وقت به هر گام اختصاص بدم اما یک هفته ای هست که فقط در همین گام اول گیر کردم از بس مهم هست و سرشار از نکات کلیدی هست

    درین یک هفته هی وقت میزارم دوباره گوش میکنم و کامنت میخونم و کامنت میخونم چون کامنت خوندن خیلی خیلی در درک مفاهیم فایل کمکم میکنه

    امشب میخوام دوباره بنویسم

    اگر مسولیت 100٪ زندگیت رو پذیرفتی پس :

    روی هیچکس حساب نکن

    از هیچکس توقع نداشته باش

    هیچ بهانه و عذری نداشته باش

    دنبال مقصر برای واقعات گذشته زندگی ات نباش

    منتظر کسی یا چیزی برای کمک یا نجات یا خوشبختی نباش

    وقتی عظمت خدای درون و ارزشمندی خودم را نمیبینم پس دیگران را بزرگ و ارزشمند میبینم و این یعنی شرک

    وقتی خودم را حقیر و خدایم را کوچک میبینم پس عوامل بیرونی را بزرگ میبینم و این یعنی شرک

    وقتی خودم و خدایم را ضعیف میبینم پس به عوامل بیرونی قدرت میدهم و این یعنی شرک

    پس توحید یعنی من مسول هستم و هیچ عامل بیرونی هیچ مسولیت ندارد و من هیچ انتظاری یا توقعی از عوامل بیرونی ندارم

    آنچه در زندگی ام واقع شده را من خلق کرده ام

    هر بلایی سرم آمده مسئولش من بوده ام

    پس از همین لحظه به بعد تلاش می‌کنم تا خوشبختی را برای خودم خلق کنم

    و این یعنی توحید عملی

    وقتی خدا را درونم دارم پس چه نیازی به غیراو؟

    غیرخدا حسادت میکنند

    غیرخدا دروغ می‌گویند

    غیرخدا فراموش می‌کنند

    غیرخدا احساساتی می‌شوند

    غیرخدا منافع شان را ترجیح می‌دهند

    غیرخدا به هر دم و بازدم شان محتاج خدا هستند

    پس مرا چه به غیرخدا؟

    بگو: خدا برایم کافی است که هیچ قدرتی بالاتر از او نیست بر او توکل میکنم که او تنها رب است.

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: