live | اصل خارپشتی - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند مهربان

سلام به همگی عزیزانم

امروز روز 103ام از این سفر شگفت انگیزه

خدایا شکرت بابت امروزم

و زیبایی های امروزم امروز چقدر غروب آفتاب زیبا بود وای خدای من چنتا تیکه ابر پفکی که آدم از دیدنش سیر نمیشد و هر چقدر که بیشتر غروب میکرد آفتاب بیشتر و بیشتر قرمزتر میشدن و کوه و برف سفید پوشونده بود و بالای کوه و در امتداد کوه یه ابر مه مانند و نازک تا دوردست کشیده شده بود و هرچقدر بیشتر آفتاب غروب میکرد این ابر در امتداد کوه بیشتر قرمزتر میشد و الله اکبر که چه صحنه ای بود الله اکبر از عظمت و زیبایی الله مهربانم ،چه نقاشی کشیده بود ،بخدا با فتوشاپم نمیشد خلقش کنی این صحنه رو خدایا شکرت بابت اینکه در فرکانس زیبا بینی ها هستم و هرروز از هر جهت بهتر و بهتر میشوم . امروز با دیدن این فایل یاد اون قسمت از سریال سفربه دورامریکا افتادم که استاد آهنگ گذاشته بود رو فایل و با موتور داشتن میرفتن و چقدر زیبا بود و چقدر حس و حال خوبی داشتم و امروز هم که با دیدن این فایل و صحبت های گوهربار استاد کلی کیف کردم و یاد گرفتم و ای بابا صحبت از زیبایی بود ،الان مادرم صدام زد یه کبوتر زیبا نشسته رو بالکن خونه رو رو فرشی که بیرون انداخته مامانم و چقدر ناز بود سردش شده نشسته اونجا بیرون هوا سرده ،خدایا شکرت بابت سقف بالای سرم ، خدایا شکرت و سپاس گزارم بابت این همه حس و حال خوب

، بله چقدر استاد صداش خوده کلام خداونده ،چقدر آرامش داره چقدر این جمله رو باید می‌شنیدم که ما احساسمون یا به سمت خوبیه یا به سمت بدی ،و ما باید سعی کنیم که همواره به سمت احساس خوب حرکت کنیم و هرچقدر بیشتر در احساس آرامش و احساس خوب باقی بمونیم به خواسته ها و رویاهای بیشتری میرسیم ، پس احساس خوب خودش یک مهارته ،و به نظرم خودش یک تخصص به حساب میاد ،چون به قول استاد یک دکمه نیست البته از احساس خوب پایدار حرف میزنم نه احساس گذرا و یا برچسب زدن برروی مشکلات و موضوعات با مصرف مواد و….،نه احساس خوب پایدار باید توسط باورهای قدرتمند کننده که ایجادشدن و البته و البته و مهم تر از همه با خوراک مناسب رساندن به این باورهای قدرتمند کننده تغذیه بشه ، و ورودی های ذهن ما خوراک باورهای ماست ، و ورودی های ما توسط ما کنترل میشن ،و این ورودی ها یک فرکانسی به جهان ارسال می‌کنه چه خوب چه بد ما با کانون توجه مون داریم رقم می‌زنیم تک تک لحظات زندگیمونو و به هرچیزی توجه کنیم و این توجه اونقدر ادامه پیدا کنه که این فرکانس تبدیل به فرکانس قوی بشه و پایدار ما به اون خواسته میرسیم ، پس احساس خوب داشتن براساس کنترل ورودی ها شکل میگیره و هرچقدر این کار بهتر انجام بشه و خوراک مناسب به ذهنمون برسونیم و فرکانسای خالص تری راجب درخواست هامون ارسال کنیم ،مثل آب خوردن به خواستمون میرسیم ،و این همون اصلیه که باعث شده استاد چندین ساله که کتابی نخونده و وسوسه نشده برای امتحان تکنیک های موفقیت و به نظرم فرعیات ، این همون اصلیه که باعث شد استاد براش مثال خارپشتی رو بزنه و عالی برامون توضیحش بده و واقعا هم به قول استاد چه چیزی باید ثابت کنه که این مسیر درسته ؟؟؟چه استادی در این حوزه اندازه استاد ما نتیجه گرفته؟؟؟

این همون اصلیه که استاد عباس منش عزیز تمام موفقیت هاشو درک این اصل و اساس می‌دونه نه لزوما مطالعه هزاران کتاب و گذراندن دوران بی پولی و بدهکاری و همه چیزهایی که به خاطر باورهای محدود کننده بوده ، اصلی که وقتی توسط استاد درک شد استاد تصاعدی رشد کرد ، این همون اصلیه که تمام باورهای مخرب با درک خالص این اصل درکه خالص ها نمیدونم تو چه نداریم دوستان عزیزم یا خودم ولی می‌دونم فاصله دارم با درک خالص این اصل که درهرلحظه با افکارم دارم رقم میزنم زندگیمو و هیچ دست دیگری درکار نیست و خداوند برای من نه خوبی میخواهد و نه بدی ،درک خالص یعنی اینکه من و من و من خالق تک تک لحظاتم هستم و خداوند اختیارم تمام و کمال زندگیمو داده دست باورهام ،پس با این درک بسیاری از توهمات و باورهای مخرب میرن کنار اگر من آگاهانه بدونم که چه فرکانسی دارم ارسال میکنم و هر نتیجه خوب و نتیجه بد حاصل فرکانسای قبلی منه نه خواست خدا و نه امتحان خدا و نه چیزه دیگه ، نه امتحان خدا هم جزو مشیت خداونده و جزو قوانینه ، اگر من این اصل و درک کنم خالص دیگه آگاهم به اینکه من دارم شکل میدم با فرکانسام تجربیات زندگیمو و نه پول درآوردن راحته و نه پول درآوردن سخته ،بلکه منم که انتخاب میکنم کدوم فرکانسو با دیدن الگوهاش و ورودی های ذهنم بفرستم به جهان و جهان فقط پاسخ میده همین بدون تعارف ، وقتی من درک میکنم به صورت خالص این قانون و اصل و اساس جهانو دیگه نه موفقیت سخته نه موفقیت آسونه ،بلکه من انتخاب میکنم هر کدومو بخوام و این یعنی قدرت اختیار و آدم زرنگ می‌دونه کدومو انتخاب کنه ، وقتی من درک میکنم این اصل و اساس جهان هستیو دیگه من انتخاب میکنم که جاده ی بدون دست انداز به جایی میرسه یا نمی‌رسه ، وقتی من این اصل و درک میکنم دیگه انتخاب با منه که ثروت منو به خدا نزدیک می‌کنه یا منو دور می‌کنه ؟؟ اینکه ثروتمندان آدم های عوضی هستن یا ثروتمندان آدمای توحیدی و پاکی هستن ،

اینکه ثروتمندان از راه های حلال به ثروت هنگفت رسیدن یا راه حرام و دزدی و کلاهبرداری ، همه ی اینا انتخابش با منه ،و میزان تعهدم به کنترل ورودی هام ، در کل وقتی من خالص درک میکنم که این اصل و اساس جهانی ،من درگیر لذت های زودگذر ،درگیر تعریف جامعه از موفقیت و الگو گرفتن از این و اون و معیارهای جامعه ،درگیر صحبت های به ظاهر انگیزشی که توش هزاران باور مخرب هس تو شبکه های اجتماعی و هزاران حاشیه و فرع دیگه نمیشم ، چون من با درک این اصل و اساس میتونم تعریف خودمو از موفقیت ،ثروت ، سلامتی ،روابط ، خوشبختی ،سعادت و همه و همه داشته باشم و درگیر انگیزه های اشتباه و غلط برای رسیدن به اهدافش نشم ، من میتونم به واسطه این درک خالص از این اصل بدون تغییر برای خودم اولویت هامو مشخص کنم فارغ از حرف مردم و سبک و سیاق جامعه و فارغ از اینکه جامعه داره به چه سمتی می‌ره ، من میتوانم با درک این اصل و اساس در نهایت قدرت و عزت نفس برای خودم یک سبک شخصی داشته باشم ،چی؟؟؟؟سبک شخصی ،سبکی که تقلید از هیچ سوپراستار و آدمه دیگه ای نباشه یا باشه؟؟!! ولی سبکی که من راضی باشم و خدای من ، و سبکی که بر اساس کلام الله و مطالعه و تحقیق و حاصل بهتر و بهتر و تمرین و تکرار این اصل باشه با اصولی که خودم تعیین میکنم بر اساس نظر خودم و خشنودی الله مهربانم ، و من دوس دارم این صلابت رو ،دوس دارم این شخصیت جسور و شجاع رو ،دوس دارم و بهش افتخار میکنم چون همرنگ نیست ، بهش افتخار میکنم چون فقط یک آدم قوی می‌تونه برا خودش سبک شخصی فارغ از همه چیز و همه نظرها داشته باشه یه ادددددددددم قوووووووی فقط ، و خدایا هزاران بار شکرت بابت این اصل بدون تغییر و ساده ، من خالق صددرصد لحظاتم هستم ، من قدرت خلق دارم ، من خالقم مانند الله مهربانم ،خالق تمام تجربه های خودم ، و وقتی این اصله من میلیاردها بار میتونم با تمرین و تکرار توش بهتر بشم نه میلیاردها بار بلکه برای این بهترشدن و تکامل انتهایی متصور نیست ، و این به نظرم از خوندن هزاران کتاب و دونستن هزاران تکنیک و فوت و فن خیلی منطقی تر و بهتره چون نتایج ملموسش جلوی چشم منه ،مردی که از اتاقی سیمانی و مسافرکشی در شرجی وحشتناک بندرعباس به این درجه رسیده که هیچ ربطی به گذشتش در هیچ یک از ابعاد نداره من خلاصه کردم چون بخوام از موفقیت هاشو بنویسم تا صب باید بنویسم و تازه به قول خودش از صدتا یکیشو برا دادن انگیزه به ما میگه ، کاملا منطقیه تکرار این اصل و بهتر و بهتر شدن توش به جای هزاران تکنیک و مطالعه هزاران کتاب ،چرا؟؟؟چون مردی داره به من این حرفو میزنه که بیش از 500جلد کتاب در حوزه ی موفقیت خونده و تمام این راه هارو رفته و به این اصل رسیده و مثل خیلی‌ها برای جلب توجه و خوشایند مردم و اکثریت نیومد بگه موفقیت هام به خاطر اون سختی ها و اون نخوریا و اون بدبختی ها بود ،نگفت به خاطر مطالعه شبانه روزی کتابها بود ، نه نه نه ،فقط داره میگه که من موفقیت هام به خاطر درک این اصل و اساس بدون تغییر جهان بود نه اون سختی و ادعا داره که همه چیو راحت به دست آورده نه با زجر ،من تحسین میکنم این مرد بزرگ رو و افتخار میکنم که استاد صداش بزنم ،

پس همه این راه هارو رفته و راه درستی که الان می‌دونه داره بهم میگه ، صدهزار مرتبه شکرت .

تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .