live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 57 (به ترتیب امتیاز)


توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1039 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا صارمی گفته:
    مدت عضویت: 2168 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم و دوستان ارزشمندم

    یک روز از کامنت گذاشتن عقب افتاده بودم ، به خاطر همین امروز دو تا کامنت میذارم که با این پروژه هماهنگ باشم

    خداوند رو هزاران مرتبه شکر که فرصت بودن توی مسیر ، امکان گوش کردن فایلها و کامنت گذاشتن رو برای من فراهم کرده …

    توی این فایل استاد گفتن فک نکنیم که ما به این دنیا اومدیم که با جریان زندگی هماهنگ شیم ، من همیشه فک می کردم که اتفاقا من اومدم که هماهنگ شم . یعنی فک می کردم زندگی که پدر و مادرم داشتن رو باید ادامه بدم ، همون رنجها و کمبود ها و … اصلا یه جوری رفته بود تو ذهنم که اصلا مگه میشه جوری دیگه زندگی کرد !

    اگه تو خانواده خوشبخت به دنیا اومدی لایق بودی و اگه نیومدی حتما لایق نبودی و حالا با تحمل این شرایط سخت به لیاقت میرسی و شاید در دنیای بعدی خوشبختی رو تجربه کنی !!!

    مرسی استاد که انقد واضح این مطلب رو اینجا گفتید ، برای من مثل زنگ هشدار بود …

    در ادامه برداشتهای خودم رو از فایل مطرح می کنم ، انشالله که درک بهتری برای من و دوستانم ایجاد کنه !

    – این ما هستیم که باید ذهنمون رو کنترل کنیم ، چون اگه بخوایم مثل بقیه فک کنیم ما هم نتایج اونا رو میگیریم

    پس روی ذهنمون کار کنیم که متفاوت از کلیت جامعه نتیجه بگیریم.

    معمولا انسانهای عادی منتظر موضوع هستن تا بشینن در مورد اون صحبت کنن ، یعنی می خوان تا جریان زندگی ببرشون اما ما باید آگاهانه تلاش کنیم مثل بقیه نباشیم ، ما باید جریان زندگی رو بسازیم.

    در واقع کل اشتباهات فکری بشر از این جا نشات میگیره که من کنترلی بر زندگی خودم ندارم .

    – هر کسی باید یه راهی پیدا کنه که بتونه در شرایط خاص ذهنش رو کنترل کنه ، چون وقتی این کار رو انجام بدیم قانون جذب به نفع ما وارد عمل میشه .

    افرادی هم که به خواسته هاشون رسیدن ، افرادی بودن که ذهنشون رو کنترل کردن .

    – اگر با هر منطقی داریم به ناخواسته ها توجه می کنیم ، انگار دستمون رو کردیم تو آتیش . فقط با توجه به زیباییها زندگی ما تغییر می کنه …اگه درگیر شیم ، بحث کنیم ، مقاومت کنیم توی هر شرایطی یعنی داریم توجه می کنیم به ناخواسته ها.

    – اگر بدونیم ذهن چه جور داره کار می کنه ، اگر اصلا کارکرد جهان رو بدونیم خیلی راحت خودمون رو با این قوانین تطبیق میدیم . اولش لازمه رو خودمون کار کنیم ، اما وقتی تغییر کنیم اصلا محیط اطرافمون هم ایزوله میشه و در نهایت هم به جایی هدایت میشیم که خودمون دوست داریم .

    من واقعا خودم این رو تجربه کردم ، یعنی اصلا به اتفاقاتی که در سطح جامعه میفتاد توجه نمی کردم ، حتی سعی نمی کردم کسی رو قانع کنم و اینا … و خدارو شکر الان هم توی محیط کار و هم محیط خونه این داستانها به گوشم نمیرسه . جالب هست که مادرم هم از اخبار دیدن دست برداشته و با کمال میل همش یا آشپزی نگاه می کنه یا مستندهای حیات وحش و طبیعت :)

    – زمانی که ما داریم روی خودمون کار می کنیم و متعهد هستیم ، جهان ابزارها رو مناسب تر می کنه که ما بفهمیم که داستان چیه و از این طریق به درک ما کمک می کنه و آگاهی مون رو بالا می بره .

    در پناه خدا باشید استاد عزیزم ، خانم شایسته مهربان و دوستان گلم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Sara Ardavan گفته:
    مدت عضویت: 2212 روز

    اصل:

    1.کانون توجه

    2.ذهنیت خالق

    کدها همین آگاهى هاى هر لحظه س برام…

    کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛

    ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛

    هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛

    کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛

    وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛

    خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛

    به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

    آگاهی دقیقا مث تیکه پازل که داره تصویر زیباتر و‌کاملتری میده بهم به خاطر همین هر بار میگم آره این بهترینِ برام…

    و با بهتر شدن آرامش قلبی و ایمانم

    رابطه عاشقانه و پایدار و زیبار رو هر لحظه بهتر و زیباتر با عزیزمون تجربه میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    سلام بر عزیزانم

    گام هشتم

    مهمترین نکته این گام برای من قضاوت کردن هست که در واقع خیلی تووش مشکل دارم و خیلی راحت و زود آدمهارو قضاوت میکنم اما این سوال که اگر خودم جای اون طرف بودم هم همون کارو میکردم خیلی بهم کمک میکنه تا افرادو کمتر قضاوت کنم یا پرسیدن این سوال که آیا خودم تا حالا اشتباه کردم یا نه و اگر اشتباه کردم پس حق ندارم کسیو قضاوت کنم باید خیلی بیشتر از اینا روی این ضعفم کار کنم

    خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم خیلی ازتون سپاسگذار هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سهیلا گفته:
    مدت عضویت: 3591 روز

    با سلام

    من تمام صحبت های استادو قبول دارم در همه مثال‌هایی که استاد گفتند من همین طور فکر میکردم ولی اطرافیان بحث وفحشو واین جور چیزا وخدارو شکر خیلی از این مسائل دور شدم طوری که خبر هارو اصلا نمی دونم وکسی هم بهم نمیگه اگه هم بگه خلاصه میگه ومن هم پی گیری نمیکنم خداروشکر خیلی بهتر شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    سلام وقتتون بخیر

    فایل هشتم

    خداروشکر این آگاهی ها رو می‌شنوم

    چقدر استاد درست تغییر افکار به سمت احساس بهتری رو خوب توضیح دادین

    بعضی وقتها پیش میاد از دست کسی ناراحت هستم خیلی هم زیاد اما با این باور ک من تا بحال اشتباه نکردم.؟… دل کسی رو نشکوندم حتی ناخواسته

    قطعا جواب بله هست پس من میبخشم تا بخشیده شوم

    این قضیه ک استاد توضیح میدن درست در زمان حساس کنونی :)

    باید مسیر خودمون بریم..ما از خیلی میزان خبر نداریم ولی اینو میدونیم و جهان بل سمت گسترش..هر چی پیش بیاد همون خوبه هست…به نفع همه هست..خدا بیشتر میخواد صلح باشه شادی باشه

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها

    استاد عزیزم از شما هم سپاسگزارم برای دلیر های منطقی ک آوردین..کاش همه شاکی ها اینو گوش بدن

    در پناه خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2366 روز

    بنام الله مهربان وهدایتگر.

    سلام به استادان بی‌نظیر وعشق

    سلام به همه دوستان عزیز در این سایت فوق‌العاده.

    به هرچ توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میکنی.

    این قانون بدون تغییر خداونده.

    کنترل‌ ذهن =کنترل‌ زندگی

    احساس خوب =اتفاقات خوب.

    خدا رو شکر از وقتی که باشما استاد عزیز اشنا شدم این که دنبال این اخبار و این داستانها نرفتم هیچ مقاومتی هم نداشتم.

    والان در موقعیتی هستم که یکی از همکارام یه روز خوبه یه روز نه ومن دارم تلاش می کنم ذهنم روکنترل کنم.

    تمرکز کنم روی خودم وزیبایی ها تا در زمان مناسب می دانم خداوند من رو هدایت میکنه به یه جای بهتر شرایط بهتر وانسانهای بهتر.

    سعی میکنم که دیگران قضاوت نکنم وقتی می خواهم قضاوت کنم به خودم میگم من که توشرایط اون نیستم شاید بودم من هم این کار می کردم البته نمیگم همیشه این جوری عمل کردم ولی تلاشم می کنم که هر روز بهتر شوم جای کار داره تا خیلی بهتر عمل کنم.

    استاد عزیزم ازتون ممنونم که آنقدر درست وعالی این قانون رو یاد میدی توضیح میدین .

    درپناه الله مهربان شادوسلامت پایدار باشید 🫡

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    منصوره علیان گفته:
    مدت عضویت: 2475 روز

    سلام و درود بر همه

    گام هشتم :

    کلیت جامعه منتظرند یک اتفاقی بیفتد تا همه درباره ی آن صحبت کنند و همه همراه جریان پیش می روند . من اگر مثل کلیت جامعه فکر کنم حتما مثل انها نتیجه می گیرم ، من یک برگ در طوفان نیستم من باید جریان زندگیم را خلق کنم مثل افرادی که در هر شرایطی نتایج عالی می گیرند من نیز باید آگاهانه زندگیم را خلق کنم.

    اگر من آگاهانه به شرایط دلخواهم توجه کنم آن وقت بدون شک بدون هیچ تردیدی خداوند و جهان از لحاظ فیزیکی هم جای من را تغییر می دهند به سمت شرایط دلخواهم مثل استاد و حتی بعضی از تجربه های خودم .

    تمام افراد موفق در هر زمینه که موفق شده اند توانسته اند آگاهانه ذهنشان را کنترل کنند و بر روی هر آنچه احساسشان را بهتر کرده تمرکز کرده اند.

    من هر وقت خواستم از کسی ایراد بگیرم یا کسی را قضاوت کنم باید خودم را جای آن شخص بگذارم ببینم آیا اگر من در همان شرایط بودم خطای بزرگتری مرتکب نمی شدم؟ 《 تا با کفش های کسی راه نرفته ای درباره اش قضاوت نکن 》

    سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نیلوفر فولادی گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته دوست داشتنی و همه اعضای خانواده عزیزم

    نکات مهم و آگاهی های فایل هشتم از پروژه گام به گام خانه تکانی ذهن:

    1_اگر ما بخوایم ذهنمونو برای خبرهای بد باز بذاریم همیشه همه جای دنیا خبر بد هست. این جمله ی “شرایط حسّاس کنونی” همیشه هست. ماهستیم که باید جور دیگه ای فکر کنیم. ما هستیم که باید ذهنمونو کنترل کنیم.

    2_اگر مثل بقیه مردم(کلیت جامعه) فکر می کنید و اگر مثل اونا عمل می کنید ، مطمئناً مثل اونا نتیجه می گیرید. نباید به خاطر اینکه بقیه اینجوری فکر می کنن ، یا بقیه شاکی ان، یا بقیه فلانن…منم جزئی از اون داستان بشم. جزئی از اون جریان بشم.

    دوست داری بشو ، ولی این قاعده رو یادت باشه که تو هم نتایجی رو می گیری که بقیه دارن می گیرن.

    ما کلّی رو ذهنمون کار می کنیم برای اینکه جور دیگه ای به قضایا نگاه کنیم. برای اینکه جور دیگه ای نتیجه بگیریم. ما نمی خوایم مثل بقیه کلّیت جامعه نتیجه بگیریم. توهیچ زمینه ای.

    3_اگر قرار باشه ما هراتفاقی بیفته بیایم بشینیم درمورد اون اتفاقه صحبت کنیم میشیم مثل بقیه جامعه ، که منتظرن یه اتفاقی بیفته بیان بشینن درموردش حرف بزنن صبح تا شب. انگار یه جریانی میاد و همه رو باخودش می بره. همه خودشونو سپردن به جریان و اجازه میدن که اون جریانه هرجوری دوس داره اینارو رهبری کنه! این جریانات هم هربار به یه شکلی هست.

    4_من باید زندگی مو بسازم ، نه اینکه “زندگی” داستان ِ منو خلق کنه. منو باخودش ببره. این طوفان تصمیم بگیره منو کجا ببره. اصلاً طوفانی در کارنیست. بادی ، جریانی در کارنیست که مارو باخودش ببره. ما جریانو خلق می کنیم. ما هرکدوممون ، جریان ِ زندگی خودمونو خلق می کنیم.

    ما باید تصمیم بگیریم که می خوایم زندگی مونو دیگران برامون بسازن ، جریان برامون بسازه ، سیاست های دولت ها و کشورها برامون بسازن؟ یا میخوایم زندگی مونو خودمون بسازیم؟؟

    تفکّر اشتباه از اونجا شروع میشه که آقا: من قدرتی در مورد خلق زندگیم ندارم! از اینجا کلّ اشتباهات فکری بشر شروع میشه.

    5_وقتی فضای فکری جامعه (اندیشه ی تبار) به یه سمت ِ منفی باشه ، همش بلا سرش میاد. دلیل ِ اتفاقات منفی توی جامعه اینه که یه عده ی زیادی ، 95 درصد اون جامعه ، درگیرن باهمه: باخودشون ، با دیگران ،…مقاومت های زیادی تو وجودشون هست. هماهنگ نیستن باخودشون. با خدای خودشون. آرامش ندارن از لحاظ درونی…و این نتیجه ی اون نگاهه.

    6_برای اینکه بتونیم ذهن خودمونو آروم کنیم تو شرایط نامناسب ، هرکسی می تونه یه روشی پیدا کنه. مثلا اینکه افرادی که مرتکب اشتباه شدن رو قضاوت نکنیم. ببینیم آیا خودمون هیچ کجای زندگی مون اشتباه نکردیم؟ بارها و بارها تو مسائل مختلف اشتباه کردیم. با اینکه می دونستیم اشتباهه ولی از دستمون دررفته. ما نمی تونیم مطمئن باشیم که اگر جای اون افراد بودیم همون اشتباه رو نمی کردیم.

    7_هرکسی توی هرجایی به هرنقطه ای رسیده به هرموفقیتی رسیده ، اصلن مهم نیست که اون موفقیت تحصیلیه ، شغلیه ، مالیه ، هرچی. کسی بوده که تونسته “ذهنشو کنترل کنه !”

    8_با هر منطقی با هردلیلی ، مهم نیست چقدر منطق قوی باشه اگر به چیزی توجه می کنی که نمیخوای تو زندگیت اتفاق بیفته ، داری با دست خودت همون شرایطو وارد زندگیت می کنی. اصلاً مهم نیست که چقدر دلایل قانع کننده ای داری برای اینکه من باید به این موضوع نادلخواه توجّه کنم ، باهرمنطقی شما دستتو بکنی تو آتیش دستت می سوزه. اصلاً مهم نیست دلیلتون چیه؟

    9_اگر جایی که هستی رو دوست نداری توجّهتو بذار روی زیبایی های اطرافت ، هدایت میشی به جاهایی که زیباتره! مقاومتی در کارنیست.

    اگر شما برید توی فضای مقاومت کردن و درگیر شدن ، بحث کردن جدل کردن ، دریک کلام داری به چیزی توجه می کنی که نمی خوای ، داری اونو به زندگیت دعوت می کنی.

    وقتی شما از لحاظ فرکانسی تغییر می کنید ، بدون هیچ تردیدی ، این کار ِ خداونده: “جهان جای شمارو از لحاظ فیزیکی تغییر میده، جابه جا می کنه.”

    10_ تمام پیشرفت های بشر توی تمام حوزه ها از اشتباهاتش نشات گرفته. توی همه موضوعات همه ی پیشرفت‌ها حاصل ِ تکامله. حاصل یک پروسه ای که احتمالاً یه عالمه خطا و اشتباه توش بوده.

    11_وقتی مثل بقیه فکر نمی کنید به خدا قسم مسیرتون از بقیه جدا میشه. نتایجتون ، شرایطتون، روابط عاطفی تون ، سلامتی تون ، ثروتتون ، همه چی تغییر می کنه. چرا ؟؟ به یه دلیل ساده: اینکه تو تغییر کردی. تو مثل بقیه فکر نکردی‌.

    12_بذاریم اگه افراد توی مسیر اشتباه هستن ، مسیرشونو برن. سعی نکنیم قانعشون کنیم که اشتباه می کنن. گذشت زمان خودش به اونها نشون میده. چیزایی که بهش خیلی مطمئنید ، اتفاقاً کمترین تلاش رو می کنید که دیگرانو درموردش قانع کنید. بالاخره یک روز ، دیر یا زود به حرفای شما می رسن. اگر هم نرسیدن مهم نیست. چون هرکس نتایج افکار خودشو می گیره.

    13_ اگر بدونید ذهن داره چه جوری کار می کنه. اگه بدونید بازی چیه ، اگه اصل کارکرد جهان رو بدونید خیلی راحت تر می تونید خودتونو تطبیق بدید با قوانین ِ جهان.

    14_ به خدا قسم مهم نیست که الآن شرایطتون چه جوریه. اگر افکار و باوراتون تغییر کنه ، شما هدایت می شید به جاهای آرام. به جاهای خوب. از لحاظ ِ فیزیکی جاتون تغییر می کنه.

    15_ وقتی ما تو مسیر درست قرار می گیریم ، عملاً یه سری حرفارو هم دیگه نمی شنویم. اولش یه ذره نیازه که کارکنید رو خودتون. بعداً این حرفارو نمی شنوید. اگرم بشنوید دیگه اون مقاومت قبلی رو ندارید. خیلی راحت تر می تونید تغییر بدید ذهنتونو.

    وقتی تغییر می کنید اصلاً آدمای دری وری و داغون نمیان تو زندگی تون. یعنی اولش هی کمتر میشن ، کمتر میشن …بعدش دیگه واااقعاً نیستن!!

    اگر این مسیرو با باور، با ایمان، با تعهّد برید ، به جاهای خیلی خوب به جاهایی که دوس دارید به جاهایی که با فرکانستون هماهنگ تره هدایت می شید.

    16_ هروقت که ما بخوایم به کسی ضربه بزنیم ، به خودمون ضربه زدیم. این قانونه! خیلی موقعا اصلاً اتفاقاً نمی تونیم به دیگری ضربه بزنیم.

    17_اگه تمرکز کنید رو خبرای بد ، این خبرای بد تموم نشدنیه. “یه جوری تمرکز کنید که “خبرای خوب” تو زندگی ِ شما تموم نشدنی باشه.”

    18_اگه کسی به این آگاهیا عمل کنه دیگه سوالی براش پیش نمیاد که بخوایم دونه دونه به هرفردی جواب بدیم.

    19_ نمیشه گفت بهترین کتاب کدومه. میشه گفت توی هرزمان، به هر آگاهی که نیاز داشته باشیم ، خداوند مارو هدایت می کنه به اون آگاهی. و بعد وقتی اونو دریافت می کنیم فکر می کنیم که اون بهترین مطلب و کتابی بوده که خوندیم. هربار فکر می کنیم اون بهترین بوده. درواقع “بهترین” وجود نداره. وقتی ما توی مسیر درست حرکت می کنیم، هر زمانی که نیاز داشته باشیم به هر آگاهی که مارو یه مرحله بالاتر ببره ، خدا توی مسیرمون میاره. بعد ما از اون استفاده می کنیم. “بعد جهش می کنیم واقعاً”. و فکر می کنیم اون بهترین آگاهی بوده.

    اینم به خاطر اینه که: ماداریم تغییر می کنیم. یه سری نیازها داریم برای تغییرات بیشتر. بعد پاسخ داده میشه توسط ِ خداوند به اون نیاز.

    بعد اون آگاهی مثل یک قطعه ی پازل می مونه که میاد می شینه سر ِ جای خودش! بعد تصویر کامل شکل می گیره. و آدم احساس خوبی پیدا می کنه.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مریم شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    گام هشتم

    به نام خداوند هدایتگر و عاشق

    خدایا شکرت که دارم قدم به قدم جلو میرم و عجله ای هم ندارم خدایا شکرت که دارم پیشرفت تکاملیم رو حس میکنم دارم تغییر مدار و فرکانسم رو لمس میکنم…

    تو این چند روزه که شروع کردم عمیق تر و دقیق تر فایل هارو به ترتیب جلو میرم و البته که از فایل های دیگه استفاده میکنم و میتونم بگم تمام روز من با آموزش ها درگیر هستم دارم میبینم که کنترل ذهنم بیشتر شده و میتونم سریع تر و بهتر کانون توجهم رو تغییر بدم و به قول استاد عضله کنترل ذهنم داره قوی تر میشه به لطف الله

    البته که من کارهایی عالی برای کنترل ذهن بیشتر سالهاست که انجام دادم مثلا:

    الان حدود یکی دو سالی هست که اینستاگرام ندارم، آنتن تلویزیون رو از بیخ جدا کردم:)))))

    از فضای مجازی فقط یوتیوب و پینترست میرفتم که کم و کمتر شد و الان چند روزه که اونارو هم پاک کردم با اینکه مثلا تو پینترست به زیبایی ها توجه میکردم اما چون ازم زمان و تمرکز میگرفت قیدش رو زدم تا تمرکزی فقط رو زیبایی های سایت کار کنم:)

    مریمی که چه تو تلویزیون چه اینستا خوره اخبار بود و بیشتر از هرکسی تو فک و فامیل از اونچه که تو کشور اتفاق میفتاد خبر داشت و پیگیر بود الان تبدیل شده به مریمی که فراریه از هرچی اخبار و خبر منفی و صحبت های منفی.. اگر کلام منفی بشنوم برو که رفتییییم:))) فکر کنم خیلی از اطرافیان دیگه حرفی برای گفتن با من ندارن که مایه خوشحالیه و نشون دهنده تغییر فرکانسمه…

    الان یه آخیییییش از ته دل میگم چون خیلی راضیم از اینکه از فضای مجازی دور شدم نه به اجبار الان واقعا یا حس رضایت میلی به فضای مجازی ندارم

    انگاری که یه مدت خودت که ذهنت رو کنترل میکنی و جهان میبینه که تو جدی هستی میاد به کمکت…

    خدایا هزاران بار شکرت که دارم این روزا توحیدی تر میشم، بیشتر بهت اعتماد میکنم، قدرت رو از همه میگیرم و به خودت میدم که قدرتمندترینی، خوشحالم که با خدای خودم با خالقم هماهنگ تر شدم وصل تر شدم

    مریمی که قبل از این مسیر و اگاهی ها ترس شدید از مرگ داشت و وقتی یکی درمورد اون دنیا صحبت میکرد اصلا دوست نداشتم بهش فکر کنم چون باورم این بود که من گناهکارترینم و خدا به شدت عذابم میکنه و انگاری ازم کینه به دل داره اصلا اون خدایی که من قبلا میشناختمش نیست محو شده از زندگیم

    الان مریمی شدنم که خدای جدیدی دارم که بی اندازه دوستم داره وجودم رو خاللللص حتی بدون هیچ دستاوردی، همینطوری که هستم عاشقمه و از وقتی ازش هدایت خواستم یا به قول استاد به خدا اجازه دادم هدایتم کنه هر لحضه تا ریزترین مسائل هدایت و حمایت و حفاظتش رو میبینم و کاملا درسته که هدایت خداوند همیشگیه و هرچقدر که گیرنده من قوی تر باشه و با خداوند هماهنگ تر باشم بیشتر از هدایت بهره مند میشم و جااااانم به این هدایت که نه ترسی میذاره بمونه نه غمی…

    الهی به امید یاری خودت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 574 روز

      سلام مریم.

      اینجا که نوشتی خیلی سریع و بهتر میتونم کانون توجه ام رو تغییر بدم،

      من رو وادار به نوشتن کرد،

      این کلمه تغییر برای من خیلی خیلی معنی قلبی داشت،

      یعنی ما توانایی تغییر کانون توجه مون رو داریم،

      مثلا اگر توی روابط خیانت دیدی یا…. خیلی راحت میتونی کانون توجه ات رو از روی اون موضوع تغییر بدی و برش داری و بزاری روی یه موضوع دیگه،

      اینجا که نوشتی عضله ذهنمون قوی شده،

      این معنی بهم داد بعضی اوقات که ما روی یه چیزی که حس بد بهمون میده مدتها تمرکز کردیم،

      این تمرکز طولانی مدت ، عضله ما رو فلج کرده و نمیتونه جابه جا بشه.

      مریم جان موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    برگردیم به هزاران سال پیش، زمانی که تازه انسان پا بر روی کره‌ی زمین گذاشته بود. در آن هنگام نه جامعه و نه قبیله‌ای بود و نه کشوری و نه حُبّ وطنی.

    خدا انسان را آزاد آفریده بود و انسان هم هیچ وابستگی به جامعه‌ای که هنوز تشکیل نشده بود نداشت. کم‌کم و برای رفع نیازهای ضروری و ایستادگی در برابر دشواری‌ها و حیوانات وحشی و رویدادهای طبیعی مانند سیل و زلزله و … جامعه انسانی شکل گرفت. ولی، هنوز هیچ کشور و میهنی نبود و هیچ پُست و مقامی و … توسط انسان آفریده نشده بود.

    همه تنها برای این‌که بتوانند آسان‌تر در برابر ناخواسته‌ها ایستادگی کنند و یا به شکار حیوانات بزرگ بروند، به شکل گروهی با هم همکاری می‌کردند. هیچ مراسم ازدواجی نبود و هیچ دفتر رسمی ازدواج و طلاق هم وجود نداشت. هیچ کسی برای درگذشت مادر و پدر و فرزندان خود گریه نمی‌کرد و آن‌را یک رویداد کاملا طبیعی می‌دانست.

    کم‌کم که نسل بشر رو به ازدیاد گذاشت، نیازها نیز افزوده شد و بر اثر رشد و گسترش کشاورزی، پیوسته بر رشد جمعیت انسانی افزوده شد. کم‌کم قبیله‌ها شکل گرفتند و برای اداره‌ی آن قوانینی گذاشته شد و مراجع قضایی به‌وجود آمدند و …

    آرام آرام، با افزون شدن جمعیت انسانی، کشورها توسط بزرگان قبایل تشکیل شد و برای حفظ حریم آن بود که عشق و علاقه به میهن در دل مردم آن جای‌گرفت و توسط حاکمین رشد داده شد و بیشتر و بیشتر شد و گاه به شکل یک ابزار برای کشورگشایی و حفظ حریم آن جامعه بدل شد.

    در این زمان هنوز انسان یک موجود آزاد بود و رفتن از جایی به جای دیگر و تغییر کشور خود، کاری آسان بود. کم‌کم با قدرت گرفتن حکومت‌های محلی، جابه‌جایی انسان‌ها و تغییر کشور سخت‌تر شد. روادیدها صادر شد و‌ همه چیز تحت کنترل قرار گرفت.

    این شد که انسان‌ها دارای هویت ملی شدند و واژه‌ی میهن در ذهن آن‌ها شکل گرفت. نژادها مطرح شدند و روابط بین‌المللی شکل گرفت. وگرنه، این کره‌ی خاکی، همه‌اش آفریده‌ی خدای یگانه است و همه جای آن جای زندگی انسان‌هاست. درواقع انسان باید آزاد باشد که به هرجایی که دلش می‌خواند برود.

    از دید من، کشور و میهن معنا ندارد. همه جای زمین سرای من است. در این صورت دیگر دشمنی وجود ندارد. تنها می‌ماند وظیفه‌ی انسانی ما در برابر خود و دیگران. می‌ماند حفظ حریم یکدیگر، می‌ماند رعایت حقوق شهروندی و محیط زیست و …

    این‌که من باید نسبت به شرایط جامعه و کشور و جهان چه موضعی بگیرم، آیا باید تسلیم شرایط دست ساخته‌ی دیگران قرار بگیرم یا نه، به خودم بستگی دارد و بس. این‌که من دوست دارم مانند یک برگ خشک در جریان توفان ساخته شده به دست دیگران سرگردان باشم یا نه، به خودم بستگی دارد. این‌که من دوست دارم یک زندگی کنشی داشته باشم یا واکنشی، به خودم بستگی دارد. به خودم بستگی دارد که خودم را درگیر مسائل دست ساخته‌ی دیگران کنم یا نه. به خودم بستگی دارد که فکر کنم که خیلی چیزها تو این جهان در جای خود نیست و به ما ظلم شده و باید حق خودمون را از دیگران بگیریم و یا این‌که این‌جوری بیاندیشیم که اگر چیزی در زندگی ما نیست و یا کم است، این ما هستیم که کم هستیم و باید با کار کردن روی رشد شخصی خود، شایستگی‌های‌مان را بیشتر و بیشتر پیدا کنیم تا در شرایط دل‌خواه خود جای بگیریم. پس من هستم که باید جای خود را در این گیتی پهناور بیابم و پیوسته با رشد بیشتر شخصی‌ام جاهای بهتر و بهتری را برای زیست خود بیابم و از مواهب بیشتر و بهتر بهره‌مند شوم.

    فکر کنم هر آن‌چه می‌خواستم را گفتم و اصلا هم نمی‌خوام به مسائلی که دوستشون ندارم فکر کنم و در موردشان بنویسم.

    استاد عزیزم و بانو شایسته‌ی گل و همه‌ی عزیزان دست‌اندرکار سایت الهی عباس‌منش و همه‌ی عزیزان همراه در این گفتگوها، سپاسگزار وجودتان هستم.

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: