live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 67 (به ترتیب امتیاز)


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    164MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1039 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آلاء گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    سلام استاد عزیزم

    مرسی که فایلو توی سایت گذاشتین چون من نتونستم لایو رو ببینم اینترنت نداشتم ،واقعا حسم خیلی خوب شد با شنیدن حرفاتون و سپاسگزارم ازتون ،خداروشکر میکنم از اینکه توی این مسیر هستم ،و خداروشکر که شما هستین ،ممنون بابت آگاهیهایی که به ما میدین و زندگیمون رو بهتر میتونیم بسازیم ??????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    اکبر محمدیاری گفته:
    مدت عضویت: 2924 روز

    شب بخیر من تاز لایو دیدم واقعا شما فوق العاده هستید دوستتان دارم و لباسهای قشنگی پوشیده بودید و این فایل از بس عالی بود که دارم ام پی تریشو دانلود می کنم که بارها گوش کنم و خدا را شکر تو چند تا اطفاق اخر که توایران پیش آمد من به آگاهی های خیلی خوبی از قوانین برسم و از همه جالب تر قضاوت نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    بنام رب. سلام ووقت بخیر به استاد وخانم شایسته عزیزم. وسلام به دوستان عزیزم چه داخل ایران وچه خارج ایران. سپاسگزار خداوندی هستم که واقعا به تنهایئ کافیست. سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر این لایو زیباتون چقدر زیبا وبه موقع بود. من چند وقت تمام تمرکزم را گذاشتم روی کنترل ذهن وموفق هم بودم خدا را صد هزارمرتبه شکر عالی این حس آرامش با خدای درونت حرف زدن هدایتی که می کنه نشانهاش می بینم مثل همین امشب امروز صبح کاری داشتم عابر بانک حسی بهم گفت بعد ظهر برو بعد گفتم باشه همین ظهر برم زودتر انجام بدم رفتم ولی مشکل داشت نوشته بود دست تعمیر بعد گفتم باشه فردا ظهر میام چون همون نزدیکی همین بانکی هست که من کار داشتم بانک دیگه نمی شد شب سرکار بودم یک حسی گفت بعد کاربرو عابر بانک قبول کردم ورفتم البته مقداری فاصله داره تا محل کارم دیدم درست شده واقعا خدای درونم داره هدایتم می کنه سپاسگزاریش کردم خیلی حس قشنگی این چند وقته که تعهد دادم وقول دادم به خدای خودم که دراین راه باشم خیلی نشانه ها وهدایتها کرده آرامش دارم خیالم راحت امروز پیش خودم فکر می کردم که دیگه قضاوت نمی کنم خدا راشکر تمام فکرم شده کتابهای که از سایت خریدم فایلهای رایگان استاد حرفهای خوب توجه به زیبایئ فراوانی ثروت خدا راشکر خیلی راضیم حتی توی خواب فایل گوش میدم وصبح وقتی چشمهایم را باز می کنم انگار خداوند با نور خورشید که روی پنجره وپرده اتاقم انداخته لبخند می زنه وصبح بخیر میگه میگه بلند شو امروز یک روز دیگه ای که با هم شروع کنیم ومن سلام میدم به خدایم و سپاسگزاریش می کنم بلند میشم خدایا شکرت تمرکز روی خواسته ها حال آدم خوب می کنه شادی این زندگی وقتی با خدای درونت دوست باشی وباهاش حرف بزنی ترسی نداری کارهات خیلی قشنگ ردیف میشه آرامش داری واقعا عالی خداراشکر آرزوی بهترینها را دارم براتون عزیزان من??. دوستون دارم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فرشته خانمی گفته:
    مدت عضویت: 2641 روز

    باسلام وقتی مدت لایو در اینستاگرام تمام شد حسرت خوردم که ای کاش این فایل می بود تا من بارها و بارها گوش کنم چون به ذهن ناآرام من خیلی کمک کرد وقتی دیدم روی سایت قرار گرفت خیلی خوشحال شدم …..تو چند روز دنبال راهی بودم تا بتونم جواب قاطعی به ذهنم بدم و مهار کنم …وقتی استاد مثال بچه رو زد که در مدرسه اشتباه بزرگی کرده و ما خودمان را گم می کنیم خیلی برام ملموس بود و ذهنم آرام شد ….همش ذهنم می گفت چرا برای این همه آدم مراسم تشییع باشکوه نمی گیرند؟؟؟و الان فهمیدم همه ما به یک میزان می توانیم اشتباه کنیم …..از مسند قضاوت اومدم پایین و الان متوجهم که باید هر لحظه مراقب حال و احساس خودم باشم….از شما استاد عزیز سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    اعظم حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    سلام استاد عزیزم. امیدوارم که روزى برسه که ما دیگران را قضاوت نکنیم و این رو در نظر بگیریم که هر انسانى به یک روشى از این دنیا میرود چه به وسیله سقوط هواپیما و چه روى تخت بیمارستان و…… اگر تعداد کشته هاى سوانح رانندگى در ایران را در نظر بگیریم هر روز باید عذاى عمومى اعلام کرد. خلاصه کلام من با دیدگاه شما موافقم و سعى میکنم به رسانه ها توجه نکنم و بیشتر تمرکز بر فایهاى صوتى شما و کتابهاى صوتى موفقیت. تمرکز کنم. و توجه بیشتر بر سپاسگزارى از خداوند براى هر انچه نعمت که در اختیار بنده هرانچه که من درک میکنم و انچه از قدرت درک من خارج است میکنم . استاد عزیز. من براى اولین بار است که دیدگاهم رو مینویسم و میخواهم طریقه اشنایى با شما را تو ضیح دهم و در واقع میخوام عذر خواهى داشته باشم از شما. من حدود یک سال پیش شروع به گیاهخوارى کردم و در این میان وارد کانالها و گروههاى گیاهخوارى در تلگرام شدم. و یکى از این کانالها هر روز یه مطلب از دوره قانون افرینش میگذاشت و من اوایل خیلى بى توجه بودم و این جریان تا شش ماه پیش ادامه داشت و کم کم توجه ام به فایلها جلب شد و در مسیر گوش کردن فایلهاى شما قرار گرفتم و تقریباً کل فایلهاى قانون افرینش رو گوش کردم. خلاصه کلام اگر بى اجازه شما این فایلها در اختیار من قرار گرفته حلالیت میطلبم. و از خدا براى شما و همه دوستان ثروت. بى حساب طلب میکنم وطلب عفو دارم. این را هم بگویم که وقتى من به دنبال کسب موفقیت بودم و از یکى از اساتید موفقیت در داخل کشور کمک گرفتم و بعد به سمت شما متمایل شدم. از خداوند سپاسگزارم به خاطر همه مطالبى که خالصانه در اختیار انسانهاى دیگر قرار میدهید. خدا شما را حفظ کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمیده خانم گفته:
    مدت عضویت: 3237 روز

    سلام استاد ?

    سلام آقای اراده

    آدم‌ بااراده ?

    چقدر احساس آدم متفاوت میشه وقتی یچیزی رو شما میگید ما میشنویم با وقتی ک به شرایطی میرسیم ک وقت عمل کردن به آگاهی هایی هست ک دریافت کردم .

    ولی بهم سخت گذشته

    کنترل ذهن کارراحتی برام نبود ..فقط از پس یه کار براومدم اینکه حواسم رو به چیز دیگه ای پرت کنم…و نکته ای ک برام مهم بود اینکه اون موضوع بهم احساس آرامش و اطمینان و حس خوب بده حالمو خوب کنه

    کاری ک ازدستم برمیومد رو انجام دادم برای اینکه قانون توجه رو در جهت مثبت رعایت کنم ..ازاین بابت خیلی خوشحالم ک از پس این براومدم

    استاد من توقع اینو نداشتم ک بیای و راجع به این موضوعات صحبت کنی

    من میدونم راجع به ناخواسته ها صحبت نمیکنی

    درکت کردم و ازت یاد گرفتم راجع به خواسته هام صحبت کنم

    یاد گرفتم کانون توجهمو تغییربدم ..ازبس ک گوش دادم حرفاتونو در این مورد و ازبس ک با خودم تو ذهنم تکرار کردم

    اینو زیاد تمرین کردم بخاطر همین حس میکنم تو این قسمت توانمندم و رشد کردم

    تو سایت شما دنبال خبرها نیستم

    من میدونم این جا سیاره دیگه ای هست

    شاید تا همین چندوقت پیش مقاومت داشتم ک شما بیای و بگی نظرت رو راجع به اتفاقات ولی الان مقاومت های ذهنیم خیلی کمتر شده اصلا دنبال این مورد دیگه نیستم .

    ولی من فکر میکنم اگر واقعا قانون رو درک کرده باشیم نباید راجع به این چیزا حرف بزنیم حس بدی به آدم میده

    میدونید جامعه ما الان یجوریه ک چون توش زندگی میکنیم و این خبرها هم زیاده و همه میگن وتکرار میکنن بهرحال ما هم میشنویم میفهمیم

    اینم طبق قانون احتمالات رخ میده

    اما خودمون میتونیم راجع بهش حرف نزنیم من امتحان کردم وقتی تو جمعی قرار گرفتم ک از این صحبتا بود تونستم با جلب کردن نظر افراد به یه سمت دیگه موضوع صحبت رو عوض کنم .

    موفقیت من البته نسبی بود میخوام بگم تلاش ذهنیم برای تغییر کانون توجهم جواب داد

    خداروشکر ک این مهارت رو بدست آوردم

    اما یچیز دیگه هم میخوام بگم

    پناه برخدا

    استاد من خیلی احساس وحشتناکی پیدا میکنم وقتی فایلایی ک شما در مذمت قضاوت کردن صحبت کردید گوش میدید

    راستش نمیدونم چرا وحشت میکنم و خیلی حس بدیه خیلی بده برای من خیلی جان کاه هست و واقعا احساس تباهی بهم میده وقتی قضاوت میکنم چیزی رو

    یعنی طبق عادت ذهنی شروع به قضاوت کردن میکنم متاسفانه و بعد ک ادامه میدم و حس وحشتناکی بهم دست میده تازه میفهمم که چکار دارم میکنم

    احساسم بهم زنگ خطرنشون میده و یادم میاد ک دارم اشتباه میکنم

    بغیر از فایلای شما در مورد قضاوت کردن

    چیزی ک خیلی بهم کمک کرد کتاب چهارمیثاق هست وقتی میخونمش حال خیلی بهتری پیدا میکنم

    و راحتتر میشم و سبکتر میشم

    و با خودم تکرارمیکنم ک حمیده تو تصمیم گرفتی ک جزء اقلیت مردم جهان باشی پس شبیه اکثریت رفتار نکن

    نوشته های دون میگوئل روئیز خیلی بمن کمک میکنه ک از این خواب بیرون بیام …بهم دید و افق بالاتری میده

    و چون از آموزه های شما در حال بهره بردنم دقیقا همین رو با خودم گفتم اندیشه تبار جامعه این رخداد ها رو بوجود آورده ,من حس کردم اینجا مردم دنبال خبرهای بد هستن و انگار پیگیر انتشار خبرهای بدهستن

    چیزی شبیه یه نوع کل کل و رقابت برای بیان بدبختی های بیشتر و بدبختانه ترین حالت ها

    حتی همینم ک مینویسم واقعا حس ناخوشایندی بهم دست میده

    نمیخوام نسبت به دیگران بی رحمانه برخورد کنم اما من خداروشکر کردم بخاطر این ک پروردگار منو به مسیری هدایت کرد ک خیلی چیزهارو بفهمم

    من خیلی سعادتمندم ک به این مسیر هدایت شدم

    ولی در مورد دیگران ک دچار حادثه شدن نتونستم نظری بدم چون من نمیدونم که کی چطوری فکر میکنه من نمیتونم اینو بفهمم این یه تلاش بیهودست ?

    آخرش فقط حالم بد میشه

    بخاطر همین به این مسیر نمیرم

    کی میدونه این جامعه چیزای خوبی در انتظارش هست یا چیزای بد

    من نمیتونم شبیه اغلب آدمای این جامعه باشم من اینو نمیخوام

    من این همه تلاش کردم و میکنم و وقت میذارم ک مسیر خودمو برم راه خودمو پیدا کنم

    من نمیخوام به این چیزا فکر کنم نمیخوام

    من مسئول جامعه من مسئول سرنوشت دیگران نیستم

    از اون موقعی ک تو این مسیر شروع به حرکت کردم هروقت به آگاهی هام عمل نکردم ضربه های سختی خوردم

    میدونم ک قلبم باید پاک باشه از کینه از خشم از نفرت نسبت بهرچیزی نسبت بهرکسی

    حتی مسئولان این کشور

    من نمیخوام تو اون جاده ای ک همه مردم دارن قدم میزنن توش قدم بردارم

    استاد اگر تا همین چندوقت پیش حرفم بهت این بود ک بیا راجع به این اتفاقا صحبت کن

    الان حرفم اینه نه استاد بیا راجع بهش حرف نزنیم

    بیا راجع به چیزهایی ک دوست داریم حرف بزنیم

    من میخوام ایمان قوی تر و واقعی تری داشته باشم

    من برای کشورم و هموطنانم بهترین هارو آرزو میکنم

    من از خداوند میخوام ک مارو به راه راست هدایت کنه ,راه کسانی ک به اونا نعمت داده و نه گمراهان

    این خداوند و قوانینش هستن ک جهان رو اداره میکنه

    من به سهم خودم تلاش میکنم زندگی خوبی بسازم و زیبا زندگی کنم و این طوری کمک کنم تا جهان به جای بهتری برای زندگی تبدیل بشه

    توکل بخدا

    خدایا منو به مسیر درست هدایت کن

    برای دیگران آرزوی تحولات درونی مثبت میکنم

    ممنونم استاد ?

    چه خوبه ک هستی خداروشکر ک هستی

    مرسی ک وقت گذاشتی و ممنونم ک بهم بااراده بودن رو یاددادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2830 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد جانم

    سلام بچه ها

    استاد عزیزم. من وقتی لایو رو در اینستا گذاشتید، حدود ۳ ساعت بعدش فهمیدم و تا وقتی که دیدمش حدودا ساعت ۱۲ شب شد.

    بعد گفتم خب انشاءالله استاد فردا فایل رو میذاره توی سایت و من هم کامنتم رو فردا مینویسم.

    فرداشب شد و من رفتم توی سایت دیدم بببببللللللههههه….

    استاد جان نه تنها فایل رو گذاشته، بلکه ۱۲۴ تا کامنت هم منتشر شده.

    گفتم خب الان من هم میرم و بهترین کامنت خودمو مینویسم…

    نشد

    کشیده شد تا امروز

    امروز هم هی اومد اومد اومد تا رسیدیم به الان.

    بعد با خودم فکر کردم که چرا تکاملم ۲ روز طول کشید تا کامنت بنویسم، دیدم که روزی که لایو گذاشته شد، دقیقا همون روز، توی مدرسه، تمام بچه ها، تماما به استثنا یک نفر که اونم عضو سایته، دارن با یک آب و تابی در مورد این حادثه حرف میزنن. اون یکی رفته بود تا کل مدرسه و معلم ها رو به آتیش بکشه. بحث کنه. به خیال خودش و به قول استاد جان میگفت من میخوام خون اونها رو زنده کنم. من باید به همشون حالی کنم. فلانه بهمانه. من فلان….

    بعد دیدم که همونطور که استاد گفتن، خب بالاخره ما انسانیم، هرچقدر هم کنترل کنیم ذهنمونو، آخرش یه ترمز هایی هست دیگه.

    این باعث شد تا من اون چند ساعت در معرض گفته های اونها قرار بگیرم و فقط همین که میشنیدم، باعث شده بود که یه خرده بیام توی فرکانس پایین تر. مثلا یکی.

    بعد اونروز رو کلا به این گذروندم که بیام و فراموش کنم هرچی که گفتن.

    و توجه کنم روی وجه مثبت قضیه. مثلا وقتی صحبت از موشک و هواپیما میشد، سریع یا تو جمع یا به خودم میگفتم بچه ها مثلا خداروشکر که اینقدر ما پیشرفته ایم که تونستیم یه چنین موسک های دوربرد قوی بسازیم. خداروشکر که اینقدر تکنولوژیمون بالاست. مثلا خداروشکر که اینقدر هواپیماها امروزه خفن شدن. چقدر امن شدن. و کلا از توی همون مسائل جنگی، اونهاییش رو توجه میکردم که باهاش حال میکردم. اونهاییکه بهم احساس قدرت میداد. مثلا وقتی صحبت از قدرت دفاعی و شجاعت سردار سلیمانی میشد، خیلی حال میکردم و همینجوری لبخند روی لب هام میومد. ولی خب بالاخره اون جنبه منفیش هم بود. ولی خداروشکر قابل کنترل بود.

    شاید حداقل برای من.

    اومدیم رسیدیم به امروز. امروز هم همون حرف ها بود.

    با چه تفاوتی؟

    امروز به لطف الله بعد از سالهای سال، توی اصفهان برف سنگین اومد. حالا درسته آب شد، ولی همون چند ساعتی که اومد و ما دستمون به برف خورد، خیلی کیف کردیم خداروشکر.

    بعدش با دوستام وارد بحث های قشنگ و شادی آور شدیم.

    بعد اومدم خونه و رفتم دریم بورد و خواسته هام رو دیدم.

    بعد یه چند ساعتی کلی آهنگ شاد و باحال گوش دادم که همشو از استاد جون یاد گرفتم.

    بعد اومدم و درسم رو که در مورد توحید بود خوندم.

    بعد یه خرده فعایلت ورزشی کردم.

    بعد نظافت کردم.

    بعد شاد شاد و گل گلاب اومدم و گفتم آرررررررهههه. اینههههههه.

    بالاخره فرکانسم رسید که بیام توی این صفحه و ردپای خودم رو ثبت کنم.

    طی این دو روز خیلی چیزهارو دیدم که کمک کرد به این تکامل.

    فهمیدم آدما چند دسته اند…

    یه دسته که راه درست رو میرن. بدون توجه به اینکه بقیه چیکار میکنن. چه باورهایی دارن. این ها خیلی کم هستن. خیلی کم. خیلی خیلی کم. و همین هم هست که نتایجشون خاص، متفاوت و فراتر از نتایج کل اون درصد بقیه است.

    انشاءالله خداکمک کنه تا توی این مسیر همیشه ثابت قدم باشیم.

    یه گروه دیگه هستن که دستی دستی خودشونو وارد یه فرقه ای میکنن، به قول استاد وارد یه طوفانی میکنن که خودشون ساختن.

    اینا فکر میکنن که با داد و قال و فریاد و اعتراض و اختشاش و زور زدن و تقلا کردن میتونن شرایطو عوض کنن.

    یه دسته دیگه عضو حزب بادن. خودشونو دادن دست باد. هر طرف بوزه باهاش میرن. ممکنه خیلی هم افراطی باهاش برن.

    دقیقا تفاوت ها رو حس کردم بین این دوتا. دقیقا نوع حرف ها و نگرش ها، نوع باورها، نوع ترمزها و کلا همه چیزشون آشکار بود و نشان از این بود که جزو همون اکثریت هستند.

    و اما اون عده قلیل رو هم دیدم. اون عده اییکه سعی میکنن تا متفاوت باور کنن تا متفاوت نتیجه بگیرن.

    ممکنه همونها توی اوقاتی اشتباه کنن، ولی خب انسانه دیگه.

    این دسته قلیل، جوری رفتار میکنن که همراه با قانونه و مخالف با اکثریت. به همین دلیل اون اکثریت فکر میکنن که این عده قلیل دارن اشتباه میکنن، و حتی به اونها میگن دیوانه، بهشون توهین میکنن.

    همون حزب باد، همونها، که در ظاهر خیلی هم میخوان با خدا نشون بدن، همون آدم ها میان و میشن لب و دهن، حرف حرف حرف…….. و فقط حرف.

    اما خیلی خوشحال شدم دیروز، وقتی دیدم وقتی که اینطور شد، اصلا برام مهم نبود که اونها چجوری دوست دارن، اونها چی میخوا، اگه چیزی میگفتن، میگفتم من همینجوری هستم، دوست دارین که خب به من چه، دوست ندارین خب بازم به من چه،

    وخیلی خیلی برام لذت بخش بود که دیدم وقتی این کار رو کردم، نه تنها دورم خالی نشد، که اتفاقا خیلی بیشتر هم شد.

    یعنی از خیلی وقت پیش این طور شده بود.

    وقتی که من گفتم من خودمو همینجوری که هستم دوست دارم و بقیه هم عاشق من هستن. و اینطور شد که کسانیکه که حتی با بغل دستی من دشمنی میکنن، با من بهترین رفتار رو دارن.

    و اینها همه و همه لطف و مهربانی الله یکتاست. که ما هر چیزی که داریم رو از اون داریم. بدون چشم داشت هرچیزی که بخواهبم رو در اختیارمون میذاره.

    قانونی داره که بدون تغییره. فقط کافیه که ما بخواهیم از قانونش استفاده کنیم، خودش هدایتمون میکنه. خودش حمایتمون میکنه.

    خداروشکر

    خداروصد هزار مرتبه شکر

    خیلی رسبدن به خواسته هام برام زیبا و لذت بخش شده و تازه دارم میبینم که نچسبیدن به خواسته چه لذتی داره. باعث میشه که ببینم که چجور داره تکاملم طی میشه که وقتی به خواسته ام میرسم، همه چیز کامل باشه.

    مثل اینه که شما یک لباسی رو بخوایین بدوزین، بعد یهویی که دوخته نمیشه،

    اول پارچه اش جور میشه. بعد دکمه هاش. بعد طرحش. بعد نخش. بعد سوزنش. بعد چرخ خیاطیش. بعد خیاطش….

    بعد که همه این عوامل اومدن کنار هم، اون لباس دوخته میشه.

    و همین پروسه جمع و جور شدن خودش خیلی کیف میده وقتی قانون رو بدونی. باعث میشه هی به خودت بگی،

    داره میشه ها، داره میشه، دیدی اینم جور شد. دیدی….

    و خداروشکر

    وخداروشکر

    وباز هم خداروشکر

    چی میتونم بگم جز خداروشکر

    خداروشکر

    و چقدر قسنگه این خداروشکر

    واسه همین خداروشکر، خداروشکر

    دستتون تو دست الله یکتا که لایق شکره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: